جمعه, ۱۸ رمضان ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۳/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

اثبات ادعای امریکا توسط دولت پاکستان

(ترجمه)

خبر

به تاریخ ۱۳ اکتوبر ۲۰۱۷م فرمانده ارتش پاکستان اعلام نمود که فامیل کانادایی که توسط گروه طالبان ربوده شده بودند، نجات پیدا کردند. فرماندهی این ارتش می گوید که این عملیات بعد از هشدار ریاست امنیت امریکا صورت گرفته است و این در حالی است که این فامیل از مناطق قبایلی مرز افغانستان گذشته بودند. ماج گین آصف غفور رئیس عمومی خدمات روابط عامه  گفت: «امنیت امریکا به پاکستان گفته بود که گروگان ها به ساعت ۴ بعد از ظهر روز چهارشنبه در حال انتقال هستند. ما نیروی خود را اعزام کردیم تا با ردیابی موترها توانستیم گروگان ها را دریافت نماییم.» وی این موضوعات را روز پنج شنبه در مصاحبه تلوزیونی بیان نمود.

تبصره

بعد از سخنرانی ترامپ به تاریخ ۲۱ اگست ۲۰۱۷م، چنین فضایی ایجاد شد، گویا این که فرماندهی سیاسی و نظامی پاکستان در صدد مجزا شدن از امریکا است و کوشش می نماید تا در سیاست خارجی اش تغییرات بیاورد که تا حال برای بدست آوردن منافع امریکا در منطقه فعالیت نموده است. ترامپ بیان نمود که پاکستان باید بیشتر تلاش نماید تا امریکا در جنگ افغانستان کامیاب شود. وی علاوه نمود که: «پاکستان لانه های تروریست هایی است که ما در حال جنگ با آن ها هستیم؛ اما باید آن ها را تغییر داد و به زودی تغییر خواهد نمود.»

در پاسخ به روش خصمانه اداره ترامپ نسبت به پاکستان باید گفت که این رژیم افکار عامه را با به تأخیر انداختن دیدار وزرای خارجه به امریکا آرام ساخته است. در عوض، این وزراء به کشورهای روسیه، چین، ترکیه و ایران خواهند رفت تا حمایت این کشورها را نسبت به پاکستان جلب نماید. گرچه جنرال "قمر باجوا" این را کاملاً واضح ساخت که درین تجارت طبق معمول همدست امریکا خواهد بود. وی هم چنان کوشش نمود تا حمایت نیروهای کدری مخالف امریکا را کسب نماید. هنگامی که آقای باجوا با "دفید هیل" سفیر امریکا دیدار نمود، گفت: «ما از امریکا توقع کمک مالی و مادی را نداریم، به جزء از اعتماد؛ در  ضمن باید کمک های ما را نادیده نگیرند.»

تقریباً بعد از یک ماه فریب، وزیر خارجه این رژیم به امریکا رفت و به تاریخ ۱۰ اکتوبر سال ۲۰۱۷م گفت که اسلام آباد یک جا با واشنگتن عملیات مشترک را علیه شبکه حقانی براه انداخته است. وی هم چنان گفت که جنرال قمر جاوید باجوا رئیس ارتش این پیشنهاد را در جریان دیدارش از کابل ماه قبل با رئیس جمهور اشرف غنی در میان گذاشت.» بناً این جای تعجب نیست که فرماندهی نظامی و سیاسی پاکستان دفعتاً علیه امریکا عمل کرده و شهروندان کانادایی را نجات می دهند. با انجام چنین کار دولت پاکستان ادعاهای ترامپ را که علیه این کشور گفته بود، ثابت ساخت که پاکستان در داخل کشور لانه های ترورستی افغانستان را جا داده است؛ بنابرین پاکستان باید با ما بیشتر کمک کند.

این درامه(نجات گروگانان) در خاک پاکستان در حقیقت تلافی حادثه ابوت آبات در ماه می ۲۰۱۱م است. با این کار یک بار دیگر دولت مردان سیاسی و نظامی پاکستان امریکا را کمک نمود تا ادعاهایش را علیه پاکستان به اثبات برساند، و هنگامی که آن ها به امریکا اجازه حمله به منطقه ابوت آباد را دادند تا اسامه بن لادن را دستگیر کنند. مردم این قدر احمق نیستند تا نفهمند که این سناریوها تصادفی اند. آیا امریکا نمی تواند یک زوجی را که برای مدت ۵ سال در افغانستان اسیر بودند، ردیابی نماید؟ اما زمانی که چند روز قبل امریکا ناگهان به پاکستان خبر می دهد که اسیر کننده ها گروگان ها را انتقال می دهند، به زودی اطلاع حاصل کرده و پیدا می نمایند. امریکا حتی کوشش ننمود تا آن ها را از خاک افغانستان نجات دهد تا این که موضوعات را کاملاً مطابق به میل اش نسازد.

سخنرانی ترامپ در کاخ سفید این را تأیید می کند که همکاری دولت پاکستان نشانه احترام به خواسته های امریکا است تا در منطقه امنیت بیشتر را فراهم سازد. بنابرین، رژیم سیاسی و نظامی پاکستان تنها افرادی را نجات می دهد که مطابق میل امریکا باشد؛ در ضمن بتواند این اقدامات امریکا را در سیاست خارجی اش در منطقه کمک نماید. در حالی که هزاران تن برای اسلام و برپایی دولت خلافت صدا می زنند و حتی زندانی می شوند؛ اما هیچ دولت در فکرشان نیست و تا هنوز فراموش شده باقی مانده اند. فامیل های این مسلمانان همیشه از حاکمان خواسته اند تا آن ها را از اسارت غیرقانونی نجات دهند؛ نمونه آن را نوید بت سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه پاکستان تشکیل می دهد که در ماه می ۲۰۱۲م توقیف گردیده بود. این واضح است که امریکا بدون کمک دولت پاکستان قادر به تطبیق سیاست خارجی اش نیست. به محض این که خلافت راشده بر منهج پیامبر صلی الله علیه وسلم تأسیس گردد، نیروهای مسلمان و نهادهای امنیتی برای ناکامی فاحش امریکا سوق داده خواهند شد.

﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ ٱللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ­­

[توبه: ۱۴]

ترجمه: با آن ها پیکار کنید، که الله(سبحانه وتعالی) آنان را به دست شما مجازات می کند و آنان را رسواء می سازد و سینه گروهی از مؤمنان را شفا می بخشد  و بر قلب آن ها مرهم می نهد.

نویسنده: شهزاد شیخ

معاون سخنگوی رسمی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...

مهمترین عناوین شماره 151 جریده الرایة

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال خورسندی برای تعقیب کننده گان و بازدید کننده گان صفحات انترنتی این دفتر اعلان می دارد که برنامه ای جدید ویدیوئی از برنامه های تلویزیون الواقیة تحت عنوان " حلقة علی الهواء مع احمد القصص " را به نشر می رساند که استاد محترم أحمد القصص در این برنامه کتاب نظام اسلام را تدریس می نماید ؛ پس با ما باشید..   

        مهمترین عناوین شماره 151 جریده الرایة  چهار شنبه 21 محرم الحرام 1439 هجری مطابق با 11 اکتوبر 2017. میلادی

ادامه مطلب...

چهل حدیث سیاسیدفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه سوریه شیخ " أحمد الصوراني

  • نشر شده در ویدیوها

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال خورسندی و افتخار اعلام می دارد که با حلول ماه مبارک رمضان برای بازدید کننده گان و تعقیب کننده گان سایت های حزب التحرير برنامه ویدیویی جدید را تحت عنوان : چهل حدیث سیاسی " تقدیم می نماید .

                                                   از منشورات حزب التحریر ولایه سوریه 

ارایه کننده : شيخ " أحمد الصوراني"

ادامه مطلب...

حَبلُ‌المـَتین (2): تحلیل اوضاع جاری افغانستان در آیینه‌ی قرآن

  • نشر شده در سیاسی

افغانستان در روزهای اخیر شاهد چندین رویداد خونین و مرگ‌باری بود که در آن دست‌ کم 500 تن کشته و هزاران تن دیگر زخمی شدند. هفته‌ی خونینی که با حملات پیچیده و مرموز سایه‌ی وحشت‌اش را بر همه جا گستراند و مساجد و پایگاه‌ها مورد آماج قرار گرفتند. در ضمن، وضعیت شکنندۀ سیاسی و بی‌اعتمادی عمیق میان رهبران و مردم، بحران اقتصادی و اجتماعی کارد را به استخوان مردم رسانده است.  

در مورد دلایل و انگیزه‌های افزایش خشونت‌ها و شکنندگی وضعیت سیاسی افغانستان و در کُل منطقه، سخن‌های زیادی گفته شده که هر کدام آن‌ها در جا و مکانش قابل غور است. اما در این مبحث تلاش بر این است تا اوضاع شکنندۀ جاری را در پرتوی آیات قرآن مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. راستی دیدگاه قرآن در مورد وضعیت جاری ما چه است و چه تحلیلی برای ما ارایه می‌دارد؟

الله سبحانه و تعالی در سوره عنکبوت می‌فرماید:

مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ [عنکبوت:41]

داستان کسانی که به جای خدا سرپرستانی گرفته اند، مانند داستان عنکبوت است که خانه‌ای [بی‌دیوار، بی‌سقف و بی‌حفاظ] برای خود بنا کرده باشد، و بی‌تردید سست‌ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است، اگر [به این واقعیت] معرفت و شناخت داشتند [بت‌ها و قدرت‌های غیر از خدا را سرپرستان خود نمی‌گرفتند.]

البته واژه «اولیاء» که در این آیت بحث شده، جمع « ولیّ»  بوده و « ولیّ» در عربی قدیم در کنار سایر معانی که دارد بیشتر به معنای «سرور، سرپرست، راهنما، صاحب اختیار و صاحب امور» مورد استفاده قرار گرفته است.

حال با توجه به معنای واژه « ولیّ» باید گفت که الله سبحانه و تعالی در این آیت کسانی را که به جای الله خالق زمین و آسمان، غیر الله (غرب، امریکا و ناتو) را سرپرست و صاحب امور سیاسی ـ اجتماعی خویش بر می‌گزینند، آنان را به عنکبوتی تشبیه نموده که برایش خانه‌ی درست کرده است. اما در این مسأله چه سرّی نهفته که قرآن این افراد را به خانۀ عنکبوت تشبیه کرده؟ چه ارتباط و پیوندی میان این دو وجود دارد؟

بدون شک، قرآن هر مثالی را که بیان می‌دارد پر از حکمت و اندرزهای مهمی است. برای دانستن گوشه‌ی از حکمت نهفته در این آیت سراغ تحقیقاتی می‌روییم که طرز زندگی و خانه‌ی عنکبوت را مورد مطالعه قرار داده که ذیلاً به تعدادی از این ویژگی‌ها اشاره صورت گرفته و ارتباط آن را با اوضاع شکنندۀ جاری تأمین می‌نماییم:

یکم: بارزترین ویژگی خانه عنکبوت روش زندگی فردی همراه دشمنی مابین عنکبوت‌ها می‌باشد و انواع اندکی از آ‌ن‌ها یافت می‌شوند که به‌ صورت دسته جمعی زندگی می‌کنند. جنس‌های نر و ماده فقط در هنگام جفت‌گیری یکدیگر را ملاقات نموده و بسا اوقات بعد از جفت‌گیری عنکبوت ماده عنکبوت نر را می کشد. در برخی از انواع آن‌ها، عنکبوت ماده، عنکبوت نر را رها می‌کند تا هنگامی‌که فرزندان از تخم خارج می‌شوند، اقدام به قتل او کنند و او را بخورند. در انواع دیگری از عنکبوت‌ها، مادر اقدام به تغذیۀ فرزندان کوچکش می‌کند تا این‌که فرزندان بزرگ می‌شوند و مادر خود را می‌کشند و می‌خورند.

یعنی شاخص‌ترین خصیصۀ خانه عنکبوت ذلت و خواری، جنگ و جدال، کشتار و برادرکُشی می باشد. آیا وضعیتی شبیه این بعد از این‌که امریکا و ناتو را منحیث « ولیّ» و صاحب اختیار و زمام‌دار امور خویش قرار دادیم برما حاکم نشده؟ حتی وضعیت ما بدتر از خانه‌ی عنکبوت نگردیده؟

طوری‌که، عزت ما به ذلت و دوستی‌ها ما به دشمنی مبدل گردیده است. اختلافات قومی، قبیلوی، سمتی، زبانی و حالا مذهبی بُعد تازه‌ای بخود گرفته. شیرازۀ وحدت و اعتماد مردم بالای یکدیگر از بین رفته‌اند. گروه‌های که تا دیروز در یک صف واحد با هم برادرانه به مبارزه علیه طاغوت می‌پرداختند، حالت شان چه شد؟ وضعیت شان بعد از « ولیّ»  قرار دادن امریکا و ناتو شبیه خانه عنکبوت گردید. صفوف شان متفرق، دشمنی شان افزایش و ریسمان وحدت شان از هم پاشید. حالا آنان بر ضد یکدیگر توطئه‌چینی و کمین‌گیری دارند. این گروه، حالا به ده‌ها گروه و حزب سیاسی و سازمان اجتماعی متفرق تقسیم شده‌اند.

در ضمن، آن‌های که برای استعمار امریکایی نقش جاده صاف‌کن را برعهده داشتند و « ولیّ» بودن امریکا را برای شان افتخار می‌دانستند و به مدتی بسیار کوتاهی به نان و نوا رسیدند، سرنوشت شان چه شد؟ سران شان یکی پس از دیگری از بین رفتند، بازماندگان شان ذلیل شدند، جایگاه و نفوذ مردمی شان از دست رفت و از چشم مردم افتادند. آیا تعدادی از آن‌ها همین اکنون زندگی نکبت‌باری را تجربه نمی‌کنند و از شدّت مرض قلبی و شکر و سرطان خوار بالین نگردیده‌اند؟ الحقّ که قرآن آیینه‌ی تمام نمای به پیش چشم ما می‌گذارد تا در پرتوی آن اعمال و افکار خویش را به قضاوت بنشینیم.

دوم: از طرز زندگی عنکبوت‌ها واضح می‌شود که نظام اجتماعی و روابط خانوادگی آن‌ها بر اساس مصالح مؤقت است، ‌طوری‌که هرگاه این مصالح تمام می‌شود، دشمن همدیگر می‌شوند و برخی، برخی دیگر را می‌کشد.

بدین معنی که در خانه‌ای عنکبوت، روابط خانوادگی، محبت و صمیمیت وجود ندارد و روابط تنها بر اساس منافع زودگذر مادی و دنیوی بنا شده است و زمانی‌که این مصلحت‌ها و منافع به پایان برسد، تبدیل به کشتارگاهی می‌شود که ترس و کشت و کشتار بر آن سایه می‌اندازد.

آیا این مورد را در روابط میان بزرگان و نخبه‌گان افغانستان شاهد نیستیم؟ تا زمانی‌که امریکایی‌ها مصلحت شان ایجاب می‌کرد از آن‌ها استفاده ابزاری نمودند، ولی زمانی‌که این مصلحت‌ پایان یافت، یکی پس از دیگری بنام‌های گوناگون هم‌سفر کاروان مرگ شدند و نام شان در لیست ترورهای زنجیره‌یی جا خوش کرد و رُخ در نقاب خاک کشیدند. تعدادی دیگری، از اریکۀ قدرت به زیر کشیده شدند و قدرت، نفوذ و سرمایه شان را از دست دادند و به قوطی «پیپسی» مبدل گردیدند. ناگفته نباید گذاشت، تعدادی‌ها را که امروز امریکایی‌ها در کنار خود جا داده و آنان را به آب و نان، نام و قدرت رسانده‌اند، این ناز دادن‌ها هم مؤقتی و زود گذر است و زمانی‌که ورق مصلحت تغییر کند، جای آنان نیز مانند گذشته‌گان زباله‌دان کثیف تاریخ است.  

سوم: لانه‌ی عنکبوت هیچ پناهنده‌ای را در خود پناه نمی‌دهد، و طالب استراحتی را آرامش نمی‌بخشد، زیرا خانه‌ای است که در آن نه برای صاحبش هیچ اطمینان و آرامشی هست و نه برای مهمانانش؛ زیرا این خانه در اصل برای آرامش و سکونت بنا نشده است و از تمام دوستی و محبتی که در یک خانه می‌باشد، به شدّت محروم است. به گونه‌ای که در مقایسه با سایر حشرات خودخواهی و وحشی‌گری در آن از همه بیشتر است.

حالا تصور کنید: با امضای پیمان استراتیژیک و امنیتی، که در نتیجۀ آن حاکمیت و سیطره غرب رسمی و درازمدت شد، وضعیت افغانستان چه رنگی بخود گرفت؟ آیا آرامش و سکینت را از دست ندادیم؟ جنگ شعله ور و گسترده‌تر نگردید؟ حملات انتحاری و انفجاری که قبلاً معمول نبود به همه جا سرک کشید و مسجد و مکتب و دفتر و خانه و خیابان به خط مقدم جنگ تبدیل شدند. چنان‌چه، در آخرین گزارش «شبکه فعالان جوان برای اصلاح و تغییر» آمده که نزدیک به 100 هزار نفردر حملات تروریستی در سه سال گذشته در کشور کشته شده‌اند. یعنی بعد از شروع حکومت وحدت ملی و با امضای پیمان امنیتی رقم کشتار مردم بصورت سرسام آور افزایش یافته است. 

در ضمن، امنیت روانی مردم به کُلی از بین رفته. طوری‌که، در آخرین گزارش وزارت صحت عامه آمده که 67 درصد مردم افغانستان دارای مشکلات روانی می‌باشد.

تراژیدی که افغانستان را هم‌چو خانه‌ی عنکبوت به خشن‌ترین و وحشی‌ترین سرزمین تبدیل نموده است که ریشه و بنیان ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در حال فروپاشیدن است و افغانستان را به میدان جنگ قدرت‌های بزرگ مبدل ساخته است.

چهارم: در قرآن خانه عنکبوت به «أَوْهَنَ الْبُيُوتِ» تشبیه گردیده، یعنی سست ترین خانه ها. امّا (وهن) که در آیه آمده صفتی است که به فعل مخلوق نسبت داده می شود. یعنی اینکه کننده‌ی کار مانند ضعیفان کاری را انجام دهد. مثلا و قتی کسی مانند ضعیفان کاری را شروع یا انجام دهد، می گویید: «وهن في الأمر يهن وهنًا، وهو واهن» یعنی: او در کار سستی کرد، او در کار سستی می کند یا سست است. بناء، خانه عنکبوت بسیار سست، ضعیف و نا امن می‌باشد. خانه‌ای است بدون دیوار، سقف، محافظ و ستون و سایبان و خانه‌ای است در معرض مخاطرات طبیعی و دید شکارچیان قرار دارد.

با در نظر داشت این حالت می‌توان گفت با « ولیّ»  قرار دادن غرب، رسماً افغانستان به محل تقابل قدرت‌های بزرگ مبدل گردید. حالا جنگ‌هایی که قرار بود در واشنگتن، پاریس، برلین و ماسکو به پیش برده شود، در افغانستان و بالای گوشت و خون و استخوان مردم بی دفاع ما به پیش برده می‌شوند. افغانستان به حالت خانه‌ای بدون در و دیوار و محافظ همچو خانه‌ای عنکبوت درآمده که در معرض حمله دشمن قرار دارد.

از سوی دیگر، رهبرانی که بالای ما حاکم گردیده، ضعف، بی اراده‌گی، سستی، مزدوری از ویژگی‌های شخصیتی شان است. آن‌ها مانند وسایلی هستند که توسط ریموت امریکا کنترول می‌شوند. از حلقوم شان صدای جز صدای باطل و استعمار برنمی‌آید.  طوری‌که در آخرین مورد، اشرف‌غنی و عبدالله برای ملاقات با وزیر خارجه امریکا به بگرام سفر نمودند و عکس های فوتوشاپ شده‌ای آن ملاقات را برای فریب افکار عامه منتشر ساختند تا غلامی خویش را بپوشانند، حالانکه مردم رگ و ریشه‌ی این غلام صفتان را می‌شناسد.

واپسین سخن این‌که: تصویری که قرآن از خانه‌ی عنکبوت و آنانی بدان پناه می‌برند، می‌دهد؛ تصویری بس شفاف با پیام‌های بسیار دقیق و واضح، که حقایق بسیار زیادی را اعم از امور فردی تا امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به پیش چشم ما روشن می‌سازد، حقیقتی که  اکثر مردم از آن غافل اند. تصویری بس دقیقی که با اندک تعمق بدان می‌توان عمق بحران و گرداب مشکلات چند دهه‌ی اخیر افغانستان را در پرتوی آن به تحلیل گرفت.

 طوری‌که، در چند دهه اخیر، تلاش ما بجای این‌که تمرکز بالای این قضیه سرنوشت ساز باشد تا الله سبحانه و تعالی را « ولیّ» و شریعت اسلامی را چراغ راه و سررشته همه‌ای امور خویش قرار دهیم؛ برعکس تلاش ما در این مسیر بوده تا به قدرت‌های پوشالی و عنکبوتی شرقی و غربی پناه ببریم و عزت را در دوستی با آن‌ها بجوییم و اساس امور و حکومت‌داری و سیاست خویش را به رشته‌ی لرزان و بی‌بنیاد این قدرت‌های عنکبوتی گره بزنیم. بناء، تا زمانی‌که محور ما خانه‌ی عنکبوت باشد، امنیت، ثبات سیاسی و حکومت‌داری خوب یک سرابی بیش نیست.

پس وقت آن رسیده تا خود را از این حالت نجات دهیم، ورنه سرنوشت ما بدتر و خونین‌تر از وضعیت فعلی می‌شود. چون، هر قوم یا مردمی که بر غیر الله مانند امریکا و اروپا توکل و اعتماد نماید، از آن‌ها نصرت و یاری بخواهد، سررشته امور سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی اش را به عهدۀ آن‌ها بگذارد؛ این قوم با این کار خود، راه و روش واهی، باطل، پوچ و سستی را برگزیده است.

خانه‌ی عنکبوت بسیار ضعیف، بی‌بنیاد و در هوا آویزان است و این درست حالت قومی است که سررشتۀ امورش را به غیر الله سبحانه و تعالی می‌سپارد و تصور می‌کنند که دشمنان به او نفعی می‌رسانند، یا برای شان امنیت و صلح و ثبات برقرار می‌سازند؛ اما این توقع خیلی‌ها پوچ، سست و بی‌بنیاد است . چون لانه‌ی که با پول و منفعت و تارهای عنکبوتی بنا شده باشد صرف با آمدن یک باد فرو خواهد ریخت. آیا ساختارهای سیاسی و اجتماعی پی‌ریزی شده بعد از کنفرانس بُن در افغانستان چنین نیست؟! آیا وضعیت شکنندۀ سیاسی و اجتماعی و بحران اقتصادی گویای این واقعیت نیست؟!

وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ [عنکبوت:43]

و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم، ولی جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمی‌کنند.

مصدق سهاک

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

دفتر مرکزی : نگاهی به شماره جديد جریده " الرایه "

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر با کمال افتخار و خورسندی اعلام می دارد که با نشر شدن هر شماره جدید جریده " الرایة "

به هدف رسانیدن خیر ونیکی موجود در جریده از طریق این صفحه روی موضوعات آن تبصره می شود، پس با ما باشید..  

                                                                                      " جزء دوم "

ادامه مطلب...

فلسطین : تفسیر آیه " 10" سوره مبارکه آل عمران

تفسیر آیه دهم سوره مبارکه آل عمران : "زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ " ارايه کننده :

شيخ يوسف مخارزة (أبو الهمام)                      
سه شنبه، 27 محرم الحرام 1439هـ مطابق با 17 اكتوبر 2017م

ادامه مطلب...

طرز دید درست در باره فاجعۀ کربلا و درس‎هایی که باید از آن گرفته شود!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به راستی هم که واقعۀ مهیب کربلا یکی از واقعات غم‎انگیز در تاریخ اسلام به شمار رفته و همیشه اشک را بر چشمان مسلمانان جاری می‎سازد. از یک طرف این مسئله جهان اسلام را تکان داد؛ در حالی‎که از سوی دیگر، درسی بسیار مهمی را نیز برای امت پیشکش کرد. با این وجود، بخاطر رسیدن به یک طرز دید درست و درک نمودن درس‎هایی که در این حادثه نهفته است، بسیار مهم است که ما این حادثه را در روشنی احکام اسلامی و اساسات حکومت‎داری در اسلام به بررسی بگیریم.

در قدم نخست، ما باید بدانیم که اسلام در ارتباط با تعیین حاکم کدام اسلوب را بکار برده است؟ تنها اسلوبی را که اسلام در امر تعیین حاکم به جا گذاشته همانا "بیعت" بوده و آن هم به اعتبار تطبیق قوانینی که از قرآن و سنت استنباط شده باشد، صورت می‎گیرد. توسط همین بیعت است که شخصی خلیفۀ مسلمانان تعیین می‎شود. بیعت حق امت بوده و هر کسی را که بخواهند خلیفۀ آن‎ها باشد، می‎توانند با همین اسلوب تعیین کنند.

هر چهار خلفای راشده رضی الله عنهم، توسط بیعت مسلمانان تعیین شدند و تنها خلفای بودند که در آن هنگام مسلمانان بدون کدام اجبار با آن‎ها بیعت کردند. در اسلام مفکورۀ سلطنتی و یا این‎که حاکمی ولیعهدی را جانشین خود تعیین کند، وجود ندارد. ما باید این را روشن بسازیم که اگر کسی حاکمیت را بدون بیعت، عضب می کند؛ در حالی که امت او را منحیث حاکم خود قبول ندارد، از بین بردن آن بالای مسلمانان واجب می‎شود.

بعد از وفات پیامبر محبوب ما حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه، بعداً حضرات عمر، عثمان، علی و سپس حسن رضی الله عنهم اجمعین خلیفه تعیین شدند. حضرت امام حسن رضی الله عنه از امیر معاویه خواست تا خلیفۀ مسلمانان باشد؛ مگر امیر معاویه کوشش کرد تا در دوران زنده‎گی‎اش برای پسر خود(یزید) بیعت بگیرد؛ اگرچه اصحابی که در آن زمان حیات بودند، تعیین ولیعهد را رد کردند و می‎گفتند که این سنت کسرا و خسرو است؛ نه سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم. به صورت طبیعی بعد از وفات امیر معاویه، امت باید بعد از مشورۀ شورای حل و عقد(نماینده‎های امت) خلیفۀ جدید را تعیین می‎کردند؛ مگر چنین نشد؛ در عوض یزید حاکمیت را در سرزمین شام که قرارگاه پدرش بود، غضب کرد.

در آن زمان مسلمانان دارای سه مرکزیت بودند: مدینۀ منوره، کوفه و شام. مردم مدینۀ منوره و کوفه خواهان تعیین حضرت امام حسین رضی الله عنه به حیث خلیفه بودند؛ درحالی‎که مردم شام با این ذهنیت که شام به مدت طولانی پایتخت امیر معاویه بود، تحت تأثیر یزید قرار داشتند. حضرت امام حسین خواست، از مردم مدینه و کوفه بیعت بگیرد تا رأی اکثریت را بدست آورد. بناً او توانست حاکمیت یزید را کسی‎که حاکمیت را از راه نامشروع غضب کرده بود، به مخاطره بکشاند.

حضرت امام حسین رضی الله عنه نشان داد که یزید از اساسات اسلام تجاوز کرده و در پی کاری است که در نتیجۀ آن خلافت به حاکمیت ارثی مبدل شده و این کار باعث ضعف دولت اسلامی می‎گردد. او می‎دانست؛ اگر این گره اسلام محکم نشود، باعث انحراف حکام بعدی از راه اسلام می‎شود. با این وجود، بسیار مهم بود تا یزید را به چالش می‎کشید. بخاطر افزایش قدرت خود، حضرت امام حسین رضی الله عنه خواست تا به کوفه، جایی که مردم‎اش به او قول استاده‎گی داده بودند، سفر کند. در جریان سفر حضرت امام حسین رضی الله عنه به کوفه، یزید تلاش کرد تا این کار وی را خنثی بسازد.

حضرت امام حسین با برخورد تصادفی با ارتشی که توسط والی کوفه(ابن زیاد) روان شده بود، توقف داده شد. حضرت امام حسین تقریباً با صد تن از اعضای فامیل‎اش همراهی می‎شد و ارتش ابن زیاد بالای امام حسین فشار آورد تا از آن‎ها اطاعت کند و تمامی درهای مصالحه را بسته کرد؛ مگر حضرت امام حسین رضی الله عنه از اطاعت سرباز زد و در مقابل آن‎ها مقاومت کرد و با تمام توان با آن‎ها جنگید. ارتش ابن زیاد در مورد این فکر نکردند که علیه شخصیتی شمشیر کشیدند که در بارۀ آن رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده‎اند:

«حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْنًا»

ترجمه: حسین از من است و من از حسین. الله(سبحانه وتعالی) کسی را دوست دارد که او حسین را دوست داشته باشد.

کاروان کوچک با تعداد کثیری از قوت‎های مخالف روبرو شد که زمین کربلا را با خون پاک نواسۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران‎اش رنگین ساخت. این حادثه یزید را حامل پرچم ظلمت و حضرت امام حسین را مثال بزرگی برای امت در راستای تسلیم نشدن به ظلم و بی‎عدالتی معرفی کرد.

درسهایی از فاجعۀ کربلا: حادثۀ کربلا از آن جمله حادثاتی نیست که تنها به گونۀ قصه بیان شود و نه هم حادثه‎یی است که بخاطر اش گردهمایی‎ها برگزار شده و احساسات مردم تحریک شود؛ بلکه در آن درس‎های برای ما است که باید به آن متوجه شویم. قربانی حضرت امام حسین رضی الله عنه درسی بزرگی را برای یک مؤمن می‎دهد که نباید تخلفی کوچکی را از احکام اسلام در حکم‎روایی قبول کند. پذیرفتن حاکمیت یزید شاید به معنی پذیرفتن نابودی یک حکم اسلام(بیعت) می‎بود و به همین خاطر حضرت امام حسین به وضاحت گفت که بیعت حق امت بوده و امت حق تعیین خلیفه را بدون کدام اجبار دارد.

حضرت امام حسین رضی الله عنه علیه تخلف از این اصل(بیعت) محکم استاد؛ در حالی‎که ما امروز می‎بینیم، نه‎تنها یک حکم؛ بلکه تمامی اسلام منحیث یک دولت از تطبیق بازمانده است. در حال حاضر، در جهان اسلام ما حکامی را داریم که بالای ما تحمیل شده و نه‎تنها احکام را ترک کرده‎اند؛ بلکه بر اصل نظام خلافت مشکوک هستند. از این بیشتر، حتی این گناه را بسنده نمی‎بینند و با کفار در جنگ علیه اسلام متحد می‎شوند تا از بازگشت این دولت باشکوه جلوگیری کنند.

اگر ما از زنده‎گی حضرت امام حسین رضی الله عنه درس بگیریم، بالای ما فرض می‎گردد تا این حکام را محاسبه کرده، به چالش بکشیم و برای تأسیس دوبارۀ خلافت بر منهج نبوت تلاش نماییم؛ ولی اگر این وضعیت هولناک امور جاری امت ما را تکان نمی‎دهد، باید به قلب‎های خود دیده و از خود این سؤال را بپرسیم که آیا ما واقعاً دوستدار حقیقی حضرت امام حسین رضی الله عنه هستیم؟

نویسنده:  عثمان عادل

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

غنوشی نمی‎داند یا تجاهل می‎کند؟

(ترجمه)

 خبر

"راشد غنوشی رئیس حرکت نهضت تونس" گفته است: «دموکراسی یک اصل اسلامی بوده و جهاد فرض نگردیده تا دین بالای غیرمسلمانان، توسط فشار سلاح، تحمیل گردد؛ بلکه جهاد به خاطر آزادسازی ملت‎های مظلوم فرض گردیده و لوکه مسلمان نباشند.» همزمان او درین بیانیه‎اش ادعاء نمود که: «بعضی از تندروان در برداشت شان از مفهوم جهاد به خطاء رفته‎اند.»

غنوشی این صحبت‎هایش را در یک بیانیه که در جریان مشارکت در یک کنفرانس علمی تحت عنوان "بحث‎های بین المللی در استانبول" در روز جمعه توسط انجمن "هفت قمر" ترکیه در استانبول دایر گردیده بود، ارایه نمود. غنوشی درین بیانیه خود از جهاد در اسلام صحبت نموده گفت: «در اسلام جهاد به معنی قتال وجود دارد؛ ولی به هدف این نیست که بالای غیرمسلمانان فشار وارد کند تا جبراً مسلمان شوند؛ بلکه جهاد تنها به خاطر دفاع از مظلومین و سرزمین‎های اسلامی در وقتی که در معرض خطر و تجاوز قرار می‎گیرند، فرض گردیده است؛ چنان‎چه اکنون فلسطین در معرض خطر قرار دارد.»

 غنوشی در ادامه صحبت‎هایش گفت: «ما دموکراسی را از غرب در سرزمین‎های خود وارد نساختیم؛ بلکه دموکراسی یک اصل اسلامی است که اساس شوراء آن را بنیان‎گذاری نموده است. گرچه این دو واژه از لحاظ نام‎گذاری متفاوت و بنام شوراء و دموکراسی یاد می‎شوند؛ ولی ماهیت هر دو یک چیز است و آن این‎که اسلام نزاع‎های بین حق و باطل و آزادی و استبداد را در برداشته و ملت‎ها را از زیر یوغ سرمایه‎داران آزاد می‎سازد.»

تبصره

نمی‎دانیم که گوینده سخنان فوق را چگونه وصف کنیم! آیا او به گفته‎اش آگاه است و حقیقت مفهوم دموکراسی را می‎داند؛ ولی علیه اسلام و مسلمانان مکر و حیله کرده و آن‎ها را به انحراف می‎کشاند، یا این‎که با این عمر و علمی که رسیده از مفهوم دموکراسی غافل بوده و فرق بین دموکراسی و شوراء را نمی‎داند؟ اگر فرض کنیم که به زعم غنوشی دموکراسی و شوراء یک پدیده بوده و دموکراسی اصلی از اصول اسلام باشد، آیا مسلمانان ضرورت دارند که ازین لفظ و اصطلاح کثیف(دموکراسی) استفاده کنند؟ آیا با داشتن مفهوم و اصطلاح شوراء از اصطلاح دموکراسی بی‎نیاز نمی‎باشیم؟ یا این‎که این سخن روکش شیطانی است که باطل را حق و حق را باطل جلوه می‎دهد؟

بدون شک برای هیچ انسان دانایی پوشیده نمی‎باشد که دموکراسی شوراء نیست و هرگز به شوراء شباهتی ندارد؛ بلکه دموکراسی نظام حکومتی کفری است که حق تشریع و قانون‎گذاری را به عقل انسان واگذار می‎نماید. گرچه تفاوت و فرق دموکراسی با شوراء تنها ازین ناحیه نیست، باز هم اگر به همین تفاوت به تنهایی اکتفا کنیم، کافی می‎باشد که دموکراسی را رد نموده و به آن کفر بورزیم. این موضوع را به خاطری بیان کردم که مسلمانان با این گفته‎های غنوشی فریب نخورند.

در مورد جهاد باید تذکر دهیم، غنوشی با این سخنانی که بیان کرده آیا قرآن کریم را نخوانده؟ یا این‎که خوانده؛ ولی از حلقوم آن پائین‎تر نرفته و ندانسته که الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

[توبه: ۷۳]

ترجمه: ای پيامبر(صلی الله علیه وسلم)! با كافران و منافقان جهاد و پيكار كن(تا ايشان را از كفر و نفاق برگردانی) و بر آنان سخت بگير و(با ايشان خشن باش که اين مجازات كنونی ايشان است و در آخرت) جايگاه شان دوزخ است و چه بد سرنوشت و چه زشت جايگاهی است!

و هم‎چنین الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

[توبه: ۱۲۳]

ترجمه: ای مؤمنان! با كافرانی بجنگيد كه به شما نزديكتر اند، و بايد كه(در جنگ) از شما شدّت و حدّت(و جرأت و شهامت) ببينند، و بدانيد كه الله(سبحانه وتعالی ياری و لطفش) با پرهيزگاران است.

اضافه از این دو آیه، ده‎ها آیه قرآنی وجود دارد که مسلمانان را به جنگ علیه کفار امر نموده است و از آن جایی‎که کلمه کفار مشتق و گرفته شده از(کافر) می‎باشد، از لحاظ اصولی کفر علت قتال در برابر کافران است؛ پس باید مسلمانان علیه کفار به خاطر کفرشان بجنگند؛ نه به خاطر تجاوزشان بر سرزمین‎های اسلامی، مسلمانان به خاطر از بین بردن موانع مادی که در پیشروی نشر اسلام قرار می‎گیرند، جهاد می‎کنند؛ یعنی در مقابل اردوهای کفار که انتشار و تطبیق اسلام را بر مردم مانع می‎گردند، جهاد می‎کنند.

اما این‎که گویا جهاد تنها برای آزادسازی مظلومین خلاصه می‎شود، غنوشی در مورد این ادعایش هیچ دلیل شرعی نیاورده و هرگز استنباط شرعی درستی ندارد؛ بلکه این وسوسه‎های شیطان‎های جنی و انسی است که در فکر چنین انسان‎های؛ مانند: غنوشی خطور می‎کند.

نویسنده: خلیفه محمد اُردنی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه