جمعه, ۰۹ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۴/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
حکم تقیه
بسم الله الرحمن الرحيم

حکم تقیه

(ترجمه)

پاسخ به سوال ابویوسف

پرسش
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته!

شیخ صاحب بزرگوار! الله‌ سبحانه وتعالی به شما خیروبرکت دهد! بخاطر حاکمیت اسلام، شما را بالای ما مسلمانان کمک کند و عمر طولانی نصیب تان فرماید تا با چشمان خویش تأسیس دولت خلافت را مشاهده کنید!

 برادر عزیز، در کتاب شخصیه در مورد دوستی با کافر ذکر شده است که  دوستی با کافر حرام و ناجائز است، مگر در یک حالت استثنائی که موضوع تقیه مطرح شده و از طرف شریعت در این مورد اجازه داده شده است. بنابراین، پرسش اینست که آیا پیمان دوستی با شخص کافر یا یا با نظام کفری جواز دارد؟ دوستی که مخصوص حال ما باشد تا کدام سرحد نهائی اجازه داده شده است؟ آن‌هم در وقتی‌که ما در کشور آنان قرار داشته و تابع نظام‌شان باشیم و کفار بالای ما مسلط باشند؟ اگرپیمان دوستی با شخص کافر و یا با نظام کفری جواز داشته باشد، آیا این مسئله با حکام سرزمین‌های اسلامی و نظام کفری‌شان قیاس کرده می‌شود یاخیر؟ و دستگاه‌های نظامی که تجهیزات امنیتی کفار را استفاده و بالای ما تسلط دارند، با وجودی‌که آنان مسلمان نیز هستند، آیا این حکم بالای‌شان قابل تطبیق است یاخیر؟  الله سبحانه وتعالی به شما و به فراخی سینه‌تان برای ما برکت دهد! ابویوسف، برادر و فرزند شما از امریکا.

پاسخ

وعلیكم السلام ورحمة الله وبركاته!

قال الله تعالى: ﴿لَا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِكَ فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ﴾ (آل عمران: ۲۸)

ترجمه: مؤمنان نباید مؤمنان را رها كنند و كافران را به جای ایشان به دوستی گیرند و هركه چنین كند (رابطه او با الله گسسته است و بهره‌ای) وی را در چیزی از (رحمت) الله نیست؛ مگر آن‌كه (ناچار شوید و) خویشتن را از (اذیت و آزار) ایشان مصون دارید و (به خاطر حفظ جان خود تقیه كنید) و الله شما را از (نافرمانی) خود برحذر می‌دارد و بازگشت (همگان) به سوی او است.

معنی آیه ممنوعیت قاطع برای مؤمنینی است که کافران را برای خود دوست می‌گیرند و در اجرای امورشان از آن‌ها کمک می‌گیرند و به آن‌ها متوسل می‌شوند، و آن‌ها را دوست خود انتخاب می‌کنند. در نتیجه آن، بین آن‌ها و بین کفار محبت و دوستی به وجود می‌آید. به همین خاطر الله سبحانه وتعالی بر مؤمنین دوستی با کفار را غیر از مؤمنین حرام قرارداده است؛ باز از آن جمله فقط یک حالت را استثناء نمود که آن حالت عبارت از وجود ترس از کفار است که تحت سلطه کفار قرار داشته باشد؛ زیرا در این حالت اظهار دوستی و مصادقت با کفار بخاطر دفع شر و دفع آزار و اذیت آنان جائِز می‌باشد؛ یعنی جائِز است برای مسلمان این‌که کفار را دوست خود بگیرد، آن‌هم در صورتی‌که امکان ترس از تعذیب و آزار و اذیت‌شان موجود باشد و تحت سلطه و قدرت آنان قرار داشته باشد. در غیرآن بصورت عموم و مطلقاً‌ دوستی با کفار به هیچ وجه جائِز نمی‌باشد. این مسئله تنها با کفار نسبت با مؤمنین می‌باشد؛ زیرا این آیه مبارکه درباره مؤمنین که نمازشان را نزد مشرکین مکه اداء می‌نمودند نازل شده است. این آیه مبارکه مؤمنین را که در مدینه بودند، دوستی نمودن با مشرکینی‌که در مکه قرار داشتند، منع می‌کند. در واقع همه‌ی مؤمنین را از دوستی با کفار نهی می‌کند؛ مگر مؤمنینی را که در مکه قرار داشته و تحت امر کفار مغلوب بودند، استثنی می‌کند؛ چون ترس وقوع آزار و اذیت مؤمنین در مکه از طرف کفار هر لحظه ممکن بود و به همین خاطر الله سبحانه وتعالی آنان را مستثنی ساخت.

این فشرده مفهوم و معنی آیه مبارکه فوق است و این حکم شرعی می‌باشد که از آیه فوق الذکر استنباط گردیده است که دوستی مؤمنان با کفار با تمام انواع آن از قبیل: حمایت و همکاری، کمک و دوستی و... حرام و ممنوع می‌باشد؛ زیرا کلمه اولیاء که در آیه آمده است عام و کلی می‌باشد، تمام معانی دوستی را شامل می‌شود؛ مگر دوستی با کفار صرف در یک حالت خاص است که حالت تسلط و غلبه کفار بالای مسلمانان و ترس از سخت‌گیری، آزار و اذیت‌شان بالای مسلمانان وجود داشته باشد و مسلمانان در امور خود زیر اداره‌ی کفار قرار داشته و کدام صلاحیتی از خود نداشته باشند. مثلاً: مسلمانانی‌که در مکه با مشرکین داشتند، عین حالت را داشته باشند و در آیه کدام معنی غیر از این وجود ندارد و هیچ حکم دیگری غیر این حکم استنباط کرده نمی‌شود؛ اما آن‌چه برخی از کسان در مورد تقیه چنین ابراز نظرنموده اند که: تقیه عبارت از آشکار و وانمود کردن یک مسلمان در برابر هر انسانی می‌باشد ‌که امکان رسیدن بعضی از ضررها از او موجود باشد، خلاف آن‌چه که او را در باطن خود پنهان می‌دارد، یا از این می‌ترسد که هویت و واقعیت او را و یا آن‌چه که در ضمیر خود دارد را می‌شناسد، برابرا ست که این انسان کافر باشد و یا مسلمان. به همین اساس این گفته کاملاً اشتباه و غلط می‌باشد و آیهء مبارکه اصلاً به چیزی از این گفته‌ها دلالت نمی‌کند، زیرا استثنای که در قول الله سبحانه وتعالی ﴿إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً﴾ آمده است در مورد مسلمانانی‌که در مکه  تحت حاکمیت کفار قریش قرار داشته و به مدینه هجرت نکرده بودند، نازل شده است. بنابراین اگر مسلمانان  دشمنی خود را با کفار قریش مکه اظهار می‌کردند حتماً‌ مسلمانان را یا می‌کشتند و یا سخت شکنجه می‌دادند و حکم فوق مخصوص در یک موضوع معین می‌باشد که مسئله قابل تطبیق آن صرف در همان مورد خاص باقی مانده است؛ یعنی جواز پیمان دوستی مؤمنین با کفار آن‌هم در صورتی‌که کفار بالای مسلمین تسلط و حاکمیت داشته و امکان هرنوع آزار و اذیت و شکنجه وجود داشته باشد.

محمد بن جریر الطبری در تفسیر خود در مورد تأویل این آیه مبارکه از﴿لَا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِینَ أَوْلِیاءَ﴾ تا به این قول باری تعالی ﴿إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً﴾ به نقل قول ابوجعفر گفته است: «درحقیقت این آیت نهی است از طرف الله عزوجل برای مؤمنین که از کفار کمک و همکاری بگیرند و به آنان افتخار کنند.» به هم‌ین خاطرذال کلمه یتخذِ کسره داده شد، زیرا کلمه یتخذ در جای قرار دارد که توسط نهی مجزوم شده است؛ لیکن حرف ذال کلمه یتخذ کسره داده شد از جهت التقاء ساکنَیْن. معنی آیه چنین است که شما ای مؤمنان! کافران را تکیه‌گاه و کمک گرخود نگیرید و این‌که تابع دین و قوانین ساختگی آنان شوید، و یا بر کافران بر ضرر مسلمانان به غیر از مؤمنین همکاری  نمائید و یا آن‌ها را به اسرار و به رازهای پنهان مؤمنین آگاه و رهنمائی کنید؛ پس کسی‌که چنین کاری را انجام می‌دهد، مطمئن باشد که از طرف الله سبحانه وتعالی برای چنین شخصی کدام رحمتی وجود ندارد؛ یعنی او شخص از الله سبحانه وتعالی بیزار و بری بوده و الله عزوجل نیز از چنین شخصی بخاطر ارتکاب عمل ارتداد و داخل شدن او به کفر، بری و بیزار می‌باشد...  ﴿إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً﴾ مگر این‌که شما مسلمانان تحت سلطه و قدرت کفار قرار داشته باشید، از کفار خوف تعرض نسبت به جان، ایمان و نوامیس خود داشته باشید. در این صورت فقط با زبان خود می‌توانید با آنان اظهار دوستی نمائید و دشمنی خود را در باطن خود پنهان دارید و در بین کفار مسئله کفر ظاهری خویش را شایعه و یا پخش و نشر نکنید، و هیچ کافری را بالای مسلمان نسبت به انجام عملی کمک و همکاری نکنید...

چنین گفته نشود كه وقتی پیمان دوستی با كافر در حالت ترس از شکنجه و تعذیب اوجائِز باشد؛ پس مدارا با حاکم ظالم و فاسق که از قدرت نظامی برخوردار است نیز به طریق اولی جائِز باشد؟ این طور گفته نشود؛ زیرا چیزی‌که ازباب اولی ذکرشد در واقع او مفهوم شده از خطاب است، و باب اولی از جمله باب تقیه نیست و هیچ نوع پیوندی با آن ندارد، و حاکم فاسق و یا ظالم از جمله این کسان هم نیست که قوله تعالی: ﴿ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یؤَدِّهِ إِلَیكَ﴾ و در میان اهل كتاب كسانی هستند كه اگر دارائی فراوانی به رسم امانت بدیشان بسپاری، آن را به تو بازپس می‌دهند. از جمله این کسان هم نیست که قول الله سبحانه وتعالی: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یؤَدِّهِ إِلَیكَ﴾ و در میان آنان كسانی هستند كه اگر دیناری به رسم امانت بدیشان بسپاری، آن را به تو بازپس نمی‌دهند؛ زیرا حاکم فاسق و ظالم مسلمان، نه از جمله کافر و نه هم در جمله انواع کافر شامل است؛ زیرا پیمان دوستی ممنوعه که در آیه فوق ذکر گردید فقط دوستی با کفار به جای مؤمنین می‌باشد، به همین خاطر باب اولی را برباب تقیه قیاس کرده نمی‌شود تا با این آیه استناد کرده شود.

بدین اساس، کسانی‌که چیزی را باسم تقیه می‌نامند، رد می‌شود؛ زیرا تقیه آنان این است كه: "یک مؤمن در جلو یک حاکم ظالم و فاسق صاحب سلطه، خلاف آن چیزی را که در باطن خود دارد اظهار نماید یا در قبال حاکم كه نظر او مخالف نظر مؤمن باشد، یا اظهار چنین نظر برای مؤمن نزد چنین حاکم مشکل باشد." انجام چنین تقیه حرام و نا جائِز است؛ زیرا این یک عمل منافقانه است و فعل نفاق با تمام معنی حرام می‌باشد. علاوه بر آن، محاسبه ظلم حاکم جابر برای هرفرد مؤمن فرض است که ترک آن از جهت ترس از مال، از اذیت و آزار او و از دست دادن موقف و منافع شخصی به هیچ وجه حلال نمی‌باشد، و تقیه این چنینی درست و حلال نمی‌باشد، زیرا چنین تقیه با احادیث صحیحه‌ای که درمورد رد پیشوایان، امراء و حکام ظالم و فاسق واردشده سخت در تناقض قرار دارد. احادیث نیز در مورد و جوب محاسبه‌ی اعمال حکام ظالم و فاسق به کثرت وارد شده است. هم‌چنان اجرای چنین مدارا و تقیه در راه کسب رضایت الله سبحانه وتعالی، مخالف وجوب ایراد سخن به کلمه حق نزد سلطان جابر می‌باشد؛ اگرچه زیر بار انبوه از ملامت مردم واقع شود؛ بنابراین، تقیه نمودن در برابر حاکم مستبد، فاسق و فاجر که دارای قدرت بوده و بالای مردم تسلط داشته باشد یا کسی در اظهار نظر خود مخالف نظر تو رأی دهد که رأی او با نصوص صریح آیات و احادیث در تضاد باشد و هم‌چنین عمل نمودن برعکس موضوع تشویق می‌گردیده باشد، بدون شک این‌ها مواردی اند که علاوه بر ایجاد نفاق، برحرام بودن آن از طرف شریعت تأکید صورت گرفته است. بناءً‌ برای هیچ مسلمانی حلال نیست که چنین عمل را مرتکب شود.

                                                                         برادرتان عطا بن خلیل ابو الرشته

مترجم: مشتاق حنیف

لینک پاسخ به صفحه دفتر مطبوعاتی مرکزی
لینک پاسخ به صفحه فیس بوک امیرحزب
لینک پاسخ به صفحه امیر در گوگل پلاس
لینک پاسخ به صفحه توییتر امیرحزب

 

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه