پنجشنبه, ۱۷ رمضان ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۳/۲۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

  •   مطابق  
آیا حوادث اخیر، برملا کننده توان امت برای قیام و نهضت دوباره نیست؟!
بسم الله الرحمن الرحيم

آیا حوادث اخیر، برملا کننده توان امت برای قیام و نهضت دوباره نیست؟!

(ترجمه)

 امت اسلامی در طول تاریخ خود، بحران­های بسیاری را پشت سر گذاشته است که از آن جمله می­توان به حملات صلیبیان به بیت ­المقدس و حملات مغولان به تعدادی از سرزمین­های اسلامی از جمله مرکز خلافت عباسی اشاره کرد که بکلی آن‌ها را ویران کردند. اما امت اسلامی در برابر این حملات شدید مقاومت نمود و از شر آن عافیت یافت و دوباره به مجد و عظمت خود و به رهبری جهان نایل گشت، زیرا یک دوران ضعف سیاسی و نظامی را تجربه کرد. اما در جریان دو قرن اخیر، با بحران ایدیولوژیکی که به دولت آن اصابت کرد و آن را کاملاً متلاشی ساخت، مواجه شد تا جائی‌که دوباره نتوانست قیام نماید. بنابر این، می­خواهیم تا برجسته­ترین گام­های غرب در حذف دولت اسلامی را خاطر نشان سازیم و سپس راه پایان بخشیدن به این بحران ایدیولوژیکی را بیان کنیم و از بازگشت دولت مسلمانان و عزت شان سخن رانیم.

اول: کنفرانس وستفالیا که در سال 1648م بین متفکران، سیاست­مداران و پاپ­های اروپا به منظور بحث در مورد چگونگی توقف ورود موج اسلامی بر اروپا و از بین بردن دولت اسلامی برگزار شد. بعد از تلاش­های بسیاری به این نتیجه رسیدند که مشکل در موجودیت وحدت و دولت مسلمانان می‌باشد که بر پایه عقیدۀ اسلامی بناء شده است. بنابر این، تصامیم مهمی را روی دست گرفتند که اثر آن تا چهارصد سال برجای ماند. مهم­ترین این تصامیم عبارتند از:

1-       باید صفوف خود را وحدت بخشند و برای حل اختلافات شان تلاش ورزند تا بتوانند خود را وقف مبازه با اسلام و دولت آن بکنند.

2-      إعزام خاورشناسان برای شرکت در میان رعایای دولت اسلامی، نفوذ در میان رهبران، دانشمندان و متفکرین آن و مطالعه اسلام با تاریخ آن و سپس فعالیت کردن در راستای متلاشی ساختن دولت از داخل؛ این خطرناک­ترین إقدام غرب کافر علیه مسلمانان و دولت شان در طول تاریخ به شمار می­رود، زیرا اولین تیشه در پیکر دولت مسلمانان بود که سبب نابودی عزت، شوکت و نیروی مسلمانان گردید.

دوم: با تحقق قریب­الوقوع مفاد کنفرانس وستفالیا، کنفرانس کمبل در سال 1907م برگزار شد که موارد ذیل را تصویب و توصیه کرد:

1-      متلاشی ساختن دولت مسلمانان.

2-      متفرق ساختن مسلمانان در کانتون­های کوچکِ بنام کشور.

3-      ایجاد نقاط درگیری مشترک بین این کانتون­ها، بخاطر خلق کردن مشکلات و اختلافات بر حسب ضرورت در بین شان.

4-      به مسلمانان اجازه داده نشود تا رِنسانس علمی و صنعتی داشته باشند، مگر در یک حوزۀ محدود.

5-      نظارت بر تعیین حکام مسلمانان و تلاش برای گسترش فساد مالی، اداری و اخلاقی بطور سیستماتیک در بین شان.

بنابر شواهد و دلایل ذیل، موارد فوق به اجراء درآمد:

اول: اظهارات نخست وزیر انگلیس در همان وقت در مجلس عوام آن: «از امروز به بعد، هرگز مسلمانان سر پای خود ایستاده نخواهند شد، زیرا ما دو رکن مهم یعنی؛ اسلام و خلافت را از میان شان حذف کردیم.»

دوم: قرار داد سایس­-پیکو، که بین انگلیس و فرانسه پس از پیروزی آن‌ها در جنگ جهانی اول منعقد شد و در جریان آن، دولت مسلمانان نابود و متلاشی گردید و برای آن، پرچم­ها و مرزهایی‌که آن‌ها را از سایر سرزمین­های اسلامی متمایز می­گشتاند، ترسیم گردید که در نتیجه، سرزمین‌های اسلامی تحت حاکمیت فرزندان امت به مبارزه بر سر مرزهای ساختگی و منافع خیالی پرداختند.

اما آنچه غرب را مجذوب و مأیوس کرد، این بود که امت اسلامی را با وجود ضعف ناشی از مصایب مبتلا شده یک امت همیش قوی و زنده یافت که در تلاش کسب عافیت بود. هرگاه مصیبت جدیدی در سرزمین‌های اسلامی رخ می­داد و کفار به یکی از آن‌ها حمله­ور می­شدند، با دفاع مسلمانان مواجه می­شدند، که بعنوان مثال می­توان از افغانستان، عراق، سوریه، چچن، بوسنی، هرزگوین و... یادآور شد.

بعد از سال 2000م مراکز تحقیقاتی غربی شروع به پیش­بینی فروپاشی­های بزرگ در میان نظام­های عربی کردند که بطور نمونه؛ گزارش امریکایی در سال 2007م در مورد جدی بودن وضعیت یمن، وخامت وضع اقتصادی و فروپاشی آن در ظرف ده­ سال آینده و هم‌چنین ظهور طرح خاورمیانه جدید و آنچه از متلاشی شدن سرزمین­های اسلامی به همراه دارد را می­توان خاطر نشان ساخت. هنگامی­که غرب به آغاز احتقان پی برد و جنبش­های مردمی را علیه حکام مسلمانان در برخی از کشورها به ویژه پس از انقلاب مردمی تونس نظارت کرد، هر کشور غربی که در سرزمین‌های مسلمانان نفوذ داشت، شروع به تنظیم اوراق خود بر دو وجه کرد:

اول: چگونه می­توان با ایجاد جنبش­های مصنوعی که شبیه انقلاب یا حاوی یک انقلاب خودجوش است، مناطق نفوذ خود را حفاظت کرد تا فرصت را از مردمی‌که خواهان تغییر هستند، بگیرد و مانع رهبری انقلاب مردمی علیه خود از سوی یک دولت بزرگی دیگری شود.

دوم: یکی از قدرت­های بزرگ، باید در صدد آن باشد تا جنبش­های موجود در سرزمین‌های اسلامی را که تحت نفوذ یک دولت بزرگ دیگری هستند، تحت نفوذ خود درآورد و یا چنین جنبش­های را ایجاد کند تا توسط افراد خود آن‌ها را رهبری کند و یا از این طریق بتواند برای کاهش فشار بر افرادش، زمینه مذاکره را در دیگر کشورها مهیا کند. این چیزی­ست که عبدربه منصور هادی چندین بار در شبکه­های ماهواره­ای تصریح کرده است: «آن‌ها به جای دمشق صنعا را می­خواهند.» و آنچه که در زمان إقدام انگلیس برای مهارکردن انقلاب سوریه بخاطر ضربه زدن به دست­نشانده­های امریکا در حالی­که بحث پیرامون کنار رفتن بشارأسد از قدرت بود، اتفاق افتاد، از این همین جمله می­باشد، اما پس از ناکامی آن در مهارکردن انقلاب و آگاهی مردم از طرح آن؛ دولت­های بزرگ حاضر به ضربه زدن به انقلاب شدند، حتی بوسیله تخریب شهرها بالای باشندگان آن، چنانکه بشار در این مورد اظهار داشت: «مشکل با تروریست­ها نیست، بلکه در حمایت مردمی­ست که میلیون­ها تخمین زده می­شود. بنابر این، این حمایت باید نابود شود.» این کار محقق شد و پیمان بین المللی با بشار امضاء شد، که اطراف این پیمان بطور آشکارا ایران، روسیه و ترکیه اعلام گردید، اما در نهان، ده­ها کشور و ملیشه­ در آن سهم داشتند.

لیبی خیلی دور نیست، به گونه‌ای که امریکا نفر خود، حفتر را که چندین دهه در نزدش سکونت داشت، در لیبی آورد تا آن را به نفعش علیه رژیم سراج که تابع انگلیس بود، رهبری کند.

با وجود تمام آشفتگی­ها و ناهنجاری­هایی‌که اکثر کشورها با آن مواجه شده اند و با وجود انقلابات و گردهمایی­های مردم در آن و بی­توجی به وضعیت مردم، بازهم این حوادث به اذن الله سبحانه وتعالی به نفع امت می­باشد. دلیل آن را می­توان نکات ذیل برشمرد:

1-      إفشاء شدن حکام و علمایی‌که بعضی­ها همیش فریب­ آن‌ها را می­خوردند.

2-      إفشاء شدن برخی از گروه­هایی‌که إدعای اسلامی بودن را می­کردند، نظر به این دلایل:

ü      زیرا برخی از آنان که به قدرت رسیدند اسلام را تطبیق نکردند و آن­های هم که به قدرت نرسیدند، در این وقایع و حوادث توسط موقف­گیری­های شان رسوا شدند.

ü      نداشتن طرح اسلامی برای سوق دادن امت بسوی نهضت و قیام.

ü      إفشاء شدن ارتباطات شان با غرب.

ü      عدم ارتباط و گردهمایی امت در اطراف آن عده از کسانی­که پروژه­های سکولاری و قومی را بر عکس دهه­های قبلی به پیش می­برند.

ü      سقوط تمام پروژه­های ظاهراً خوب و إفشاء شدن نادرستی آن‌ها.

ü      وقوع امت در حالت جستجو و تحقیق به دلیل از بی­اعتبار شدن اشخاص و یا احزابی‌که در ذهن شان ترسیم­های گلگونی مصور می­ساختند و این خوب است، زیرا سبب می­شود تا برای پیدا کردن راه حل دست بکار شوند و تفکر کنند که آیا این تقلید کورکورانه که از معتمدین شان می­کنند درست است و یا خیر.

ü      ردوبدل شدن کلمه خلافت و یا دولت اسلامی در بین امت و جلب توجه آن.

ü      اظهارات سران کفر، چنانکه وزیر امورخارجه فرانسه گفت: «ما نمی­توانیم از ایجاد خلافت جلوگیری کنیم، اما برای تأخیر انداختن آن تلاش خواهیم ورزید.»

ü      عدم اعتماد امت نسبت به کسانی­که بعد از این انقلابات آمده اند و یا می­آیند، زیرا دانسته اند که آن‌ها یا نسخه عوضی حکام قبلی اند و یا بدتر از آن‌ها.

پس از تمام آنچه که ذکر کردیم، یادآور می­شویم که وقایع و حوادث سال 2011م موارد ذیل را به اثبات رساند:

1-      نظام­های حاکم در سرزمین­های اسلامی از مشروعیت و قدرتی برخوردارند که جنبۀ مردمی ندارد؛ به دلیل دخالت ایران و شبه­نظامیان آن از یمن، عراق و لبنان و هم‌چنین دخالت روسیه، ایران و دیگر دولت­ها در حمایت علنی بشار أسد. بر علاوه کشورهای نام­برده، تعدادی زیادی هم بدون اعلام مشارکت دخالت دارند.

2-      این نظام­ها مشروعیت خود را از اربابان استعمارگر خود می­گیرند که مصر شاهد آنست؛ آنگاه که مبارک بدون اطلاع و یا اشارۀ قبلی توسط وزیر دفاع آن از قدرت برکنار شد. هم‌چنین بشار اسد، زمانی­که سازمان ملل درباره خروج او بحث می­کرد و سپس وقتی متوجه شد که کنترل انقلاب در سوریه دیگر امکان پذیر نیست، از موقف خود عقب­نشینی کرد.

3-      این نظام­ها با عقیده و عرف امت هیچ هم­خوانی ندارند، لذا نظام­های سست و بی­بنیاد بوده که در آستانه فروپاشی قرار دارند.

با جمع­بندی مطالب فوق، متوجه می­شویم که امت می­تواند این نظام­ها را ریشه­کن نماید و نظام شرعی و درست را إقامه کند، مشروط به شرایطی که برخی از آن‌ها قرار ذیل اند:

1-      بازگشت امت بسوی طرز فکر صحیح.

2-      بازنگری در دینش تا خباثت قومی، وطن­پرستی، کمونیزم و دیموکراسی که در طول دوصد سال اخیر واردش شده دور گرداند.

3-      با آگاهی و بصیرت در اطراف کسانی‌که برای إقامه خلافت فعالیت می­کنند، گرد آید و به هر ندایی لبیک نگوید.

4-      از فشارهای وارده از قبیل ظلم، تحریف و ذلت ناامید نگردد و باید بداند که وظیفه رسولان را بر عهده دارد.

﴿وَ كَذَٰلِكَ جَعَلْنَٰكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾ [البقرة: 143]

ترجمه: و بی­گمان شما را امت میانه­روی گردانیم، تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادی­گرایان و لذائذ جسمانی طلب و روحانیت باخته، و بر إفراط تارکان دنیا، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را از جاده إعتدال مشاهده نمائید).

5-      کار برای تغییر باید با ضربه زدن به افکار کفری باشد، نه با نظامیان و سلاح­هایی‌که فقط برای کشتن مسلمانان به کار می­رود.

در پایان، از الله سبحانه وتعالی خواهانیم که در تأسیس دولتی‌که آن را می­پسندد و توسط آن؛ مسلمانان را گرامی و اسلامی‌ را که رحمتی برای جهانیان است، نیز عزت بخشیده و آن را گسترش می­دهد، تعجیل فرماید! همانا او در این کار تواناست!

نویسنده: مهندس محسن محمدالجعدبی- ولایه یمن

مترجم: محمد مزمل

ابراز نظر نمایید

back to top

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه