دوشنبه, ۱۲ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۰۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

فلسطین : تفسیر آیات ( ۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران

  • نشر شده در ویدیوها

تفسیر آیات (۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ... 

                                     ارایه کننده : شیخ یوسف مخازرة ( أبو الهمام )   

                                          سه شنبه ، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷.م 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

حریری از استعفای خویش انصراف داده و به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م، نشست وزرای کابینه به ریاست وی برگزار گردید و تصریح داشت، که حکومت توافق نموده تا از این پس به امور سایر کشورها مداخله نکند. هرگاه موضع‎گیری‎های حریری تعقیب شود، دیده می‎شود که آشفته و متناقض است؛ زیرا پس از خالی بودن پُست ریاست جمهوری برای بیش از دو سال، حریری به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م نزد "میشل عون" رفته و با وی در تشکیل حکومت و ریاست جمهوری توافق کرد، وی به خوبی می‎دانست که عون و حزب الله با هم‎دیگر هم‎پیمان بوده و حزب الله عنصر اصلی این ائتلاف است. به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م حریری استعفای خویش را در حالی اعلام نمود که در سعودی بسر می‎برد و به این ترتیب، خشم حزب الله را بر انگیخت.

حال با وصف آن‌که حزب الله در دولت سهیم است، حریری استعفای خویش را پس گرفته و در حکومت مشارکت ورزیده است، تحلیل این آشفتگی و تناقض چیست؟ آیا نگاه‎ها به کوتاه کردن نفوذ ایران و حزب‎اش دوخته شده است؟ و با بهره جستن شرایط کنونی، آیا انتظار می‎رود که دولت یهود بر لبنان و حزب الله هجوم برد؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.

پاسخ:

به منظور وضاحت بیشتر، لزوماً واقعیت ارتباط بین خاندان حریری و دولت سعودی را بایداز نظر گذراند: حریری پیروی سعودی بوده و اگر حاکم سعودی پیروی انگلیس باشد، بازتاب آن را می‎توان در سیاست‎گذاری حریری در لبنان شاهد بود؛ هم‎چنان اگر حاکم پیروی امریکا باشد، در روشنایی آن می‎توان به شکل ذیل پاسخ ارائه کرد:

دورۀ ریاست جمهوری "میشل سلیمان رئیس جمهور اسبق لبنان" در ماه می ۲۰۱۴م به پایان رسید و شاه وقت سعودی "ملک عبدالله بن عبدالعزیز" بود؛ چون عبدالله پیروی انگلیس بود، حزب الله اصرار داشت که "عون" به حیث رئیس جمهور انتخاب شود. آشکار بود که عون و حزب الله از طرف ایران-طرف‎دار امریکا- حمایت می‎شدند. به این ترتیب، ملک عبدالله به انتخاب عون به حیث رئیس جمهور موافقت نکرد و "سعد حریری" را فرمان داد تا به نامزدی ریاست جمهوری عون مخالفت کند. از آن‎جایی‎که سعد حریری هم تابع سیاست‎گذاری سعودی-طوری‎که سیاست‎گذاری شاه وقت، "عبدالله" ایجاب می‎کرد- وی به انتخاب عون مخالفت کرد.

به این ترتیب، بعد از پایان ریاست جمهوری میشل سلیمان در می ۲۰۱۴م، به مدت تقریباً دونیم سال چوکی ریاست جمهوری لبنان بلا متصدی باقی ماند، تا این‎که ظهر روز دوشنبه مؤرخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م پارلمان لبنان دایر شد و میشل عون به حیث رئیس جمهور آن کشور انتخاب گردید.

آن‎چه که روند انتخاب رئیس جمهور لبنان را کمک کرد،‌ تغییر حکومت سعودی بود؛ چنان‎چه ملک عبدالله به تاریخ ۲۳ جون ۲۰۱۵م وفات نموده و پس از آن زمام امور را برادرش "سلمان" به دست گرفت؛ چنان‎چه واضح است، وی طرف‎دار امریکا است. شاه سلمان به شکستن بال‎های وفاداران انگلیس؛ از جمله فرزندان شاه عبدالله و طرف‎داران سابق‎اش پرداخت تا فضای دولت‎اش ثبات یافت. پس از آن امریکا هم از طریق انتخاب عون به حیث رئیس جمهور خواهان ثبات اوضاع لبنان بود، وی از سلمان خواست تا به سعد حریری فرمان دهد که در انتخاب عون مخالفت نکند.

به این ترتیب حریری نزد عون رفته با وی توافق کرد و وی را به ریاست جمهوری نامزد نمود؛ یعنی مخالفتی را که سعد حریری در دوران عبدالله رهبری می‎نمود، در دوران سلمان پایان یافت. سعد حریری از "کاخ وسط" نامزدی میشل عون را به ریاست جمهوری در مقابل هم‎حزبی‎هایش، که در رأس‎شان "فواد سنیوره" و"بهیه حریری" نمایندۀ پارلمان حضور داشتند، اعلام نمود. سپس سخنرانی را ایراد نمود که در آن آمده بود: «بر اساس نقاط اتفاقی‎که  بدان رسیدیم، امروز در حضورتان تصمیم خویش را بر نامزد کردن میشل عون به پُست ریاست جمهوری اعلام می‎کنم.» (منبع: النهار ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م)

سپس پارلمان به تاریخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م عون را به حیث رئیس جمهور انتخاب نمود. قابل ذکر است که پس از بلامتصدی شدن پُست ریاست جمهوری به مدت دو سال و پنج ماه، بعد از پایان یافتن دورۀ ریاست جمهوری میشل سلیمان در ماه می ۲۰۱۴م، حمایت رئیس جریان مستقبل، سعدحریری، از کاندید شدن عون، برگزاری انتخابات را آسان نمود. (منبع: العربیه ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م) به همین دلیل، عون به منظور سپاس‎گزاری از سعودی وارد این کشور شد. از آن‎چه گفته آمدیم، واضح می‎شود که حریری پیروی حکام سعودی بوده و بر حسب میل‎شان موافقت و مخالفت می‎کند.

پس از آن‎که ترامپ زعامت امریکا را در دست گرفت، به تاریخ ۲۰ می ۲۰۱۷م از سعودی دیدن کرد. در اجلاسی‎که سران کم خرد ۵۰ کشور اسلامی حضور داشتند، راجع به ایران و حزب الله اظهارات تُندی داشتند-که هدف آنان دور کردن نگاه‎ها از قضیۀ مسلمانان در فلسطین بود و توجه‎ها را به ایران متمرکز کرد- مقدمه‎ای بر پلان اعلام قدس به حیث پایتخت دولت یهود بود. واضح بود که هدف از این اظهارات، متشنج کردن اوضاع است؛ البته عربستان سعودی و سایر هم‎نوعانش این روش را در پیش گرفتند و چون نقش مرکزی در بازی منطقه‎ای، علی‎الخصوص با مداخله‎اش در سوریه را برای ایران، حزب الله لبنان به دوش دارد.

سعودی از حریری خواست که سیاست متفاوتی ضد ایران و حزب الله را به پیش گیرد، به این منظور وی را به سعودی دعوت نمود و از وی خواست تا استعفاء دهد و با اظهارات تُندی علیه ایران و حزب الله، دلایل استعفایش را عمل‎کرد آن‎ها قلمداد کند و چنین هم شد، که حریری به سعودی حاضر شده و اظهارات مگس‎گونه‎اش را بیان داشت و به تاریخ  ۴ نومبر ۲۰۱۷م از آن‌جا استعفای خویش را اعلام نمود.

امریکا به خوبی می‎داند که اظهارات‎اش علیه ایران و حزب الله به معنی قطع روابط با ایران و حزب‎اش نیست؛ بلکه به خاطر افزایش تنش بوده تا از آن به حیث ابزاری برای ترساندن کشورهای خلیج استفاده کند. امریکا از سعودی و حریری خواسته بود تا توسط اظهارات خویش پیامی را برسانند؛ نه این‎که از نقشۀ ترسیم شده پا را فراتر نهند. به عبارتی دیگر، امریکا نمی‎خواهد تا حزب الله را کاملاً از بین برده و اوضاع به شکلی تغییر کند که از کنترولش خارج شود؛ مگر صرفاً خواست تا پیامی را برایش بفرستد. به همین دلیل بود که از سعودی خواست تا اوضاع را آرام‎تر کند؛ یعنی حریری لحن آرام‎تری بگیرد.

چنان‎چه سایت "النشرة" به تاریخ ۴ دسمبر ۲۰۱۷م نوشت: «... شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد سعودی با هماهنگی مستقیم کامل کاخ سفید عمل نمود.» چنان‎چه پس از چهارمین دیدار "جرد کوشنر" داماد ترامپ و مشاور ارشدش در امور خاور میانه، از سعودی که پُشت درهای بسته و دور از دسترس رسانه‎ها صورت گرفت، کوشنر و هیئت همراهش چهار روز را در سعودی ماندند و پس از آن دیدارهایی سریعی از مصر، اردن و دولت یهود داشتند. تقریباً پس از دو هفته از خروج کوشنر، بحران لبنان و دستگیری‎های داخل سعودی آغاز شد.

در خلال بحران سیاسی شدیدی‎که لبنان را لرزاند، یک سلسله از مسائل واضح شد؛ مثلاً: بر اساس تفاهمی‎که در مورد لبنان بین کاخ سفید و ولیعهد سعودی وجود داشت، تحت عنوان فشار بالای "حزب الله" برای تغییر حجم منطقه‎ای‎اش، بعد از آن‎که زیاد بزرگ شده بود، تطبیق شد. تحت عنوان متذکره ولیعهد سعودی توسط نخست وزیر لبنان هجوم خویش را علیه دولت لبنان آغاز کرد و در نتیجه بعد از فروپاشی سازش سیاسیی که جنرال میشل عون توسط آن توانسته بود خود را به قصر "بعبدا" برساند؛ مگر عمل‌کرد سعودی خشونت‎آمیز و تهی از مهارت‎های دیپلوماتیک بود؛ زیرا ثبات داخلی لبنان را تهدید می‎نمود. در عین زمان مؤسسات امریکایی همواره به این باور بودند، فشارهایی‎که بالای حزب الله وارد می‎شوند، باید تا سقفی معین باشد؛ زیرا در غیر آن صورت امور از کنترول خارج خواهد شد. به محض این‎که اوضاع رو به وخامت می‎گرایید، مؤسسات امریکایی به دلیل این‎که ثبات لبنان در معرض خطر است، وارد عمل شدند. (منبع: سایت النشره ۴ دسمبر ۲۰۱۷م)

به این ترتیب، حریری به اساس فرمان سعودی لحن تُند خود را آرام کرد. سعودی به خاطر حفظ حیثیت و آبروی خویش از پا در میانی رئیس جمهور فرانسه استقبال کرد و همرایش گفتگو کرده و رئیس جمهور آن کشور با حریری نیز ملاقات نمود. سپس حریری به فرانسه و پس از آن به مصر سفر نمود و فضایی را ایجاد نمود که گویا برای گزینش موضعی مناسب سرگرم مشوره است؛ در حالی‎که قبل از سفرش موضع وی از پیش در سعودی ترسیم شده بود و آن این بود، که لحن خود را آرام‎تر کرده و استعفایش را پس بگیرد و این طور نیز شد؛ چون به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م به لبنان بازگشت، سپس به تاریخ ۲۲ نومبر ۲۰۱۷م استعفای خویش را به حالت تعلیق در آورد.

سپس حریری در باره حزب الله تا حدی زیاد از لحن نرم‎تری استفاده نموده و تصریح داشته گفت: «ویژه‎گی حزب الله این است که سلاح خویش را در داخل استفاده نمی‎کند.» وی قبل از این‎که دیگران را فریب دهد، گویا خویشتن را فریب داد و استفاده از سلاح را توسط این حزب در داخل برای بارها فراموش کرده است، وی استعفای خویش را پس گرفت و اجلاس کابینۀ دولت به ریاست وی به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م برگزار گردید و در این اجلاس تصریح داشته گفت: «پس از توافق سران حکومت مبنی بر تمرکز به امور داخلی و عدم مداخله به امور سایر کشورهای عربی، اوضاع بهتر شده است.» وی این گفته‎ها را در حالی بیان داشت که ملیشه‎های حزب الله شب و روز در سوریه می‎جنگندند.

خلاصه این‎که حریری تابع امر و نهی دولت سعودی بوده و سیاست وی بازتابی از سیاست شاه سعودی و ولیعهدش می‎باشد و پنهان کردن این موضوع سودی نداشته و بر هر صاحب بصیرتی واضح است. اما آیا رویکردی برای کاهش نفوذ ایران و حزب‎اش وجود دارد؟ این‎کار امکان دارد، ولی انتظار می‎رود که رویکرد فوق بعد از نایل شدن به راه‎حلی در سوریه به مرحله‎ای که امریکا خواهان آن است، اتفاق افتد. وقتی نقش ایران و حزب‎اش در سوریه به پایان رسد، امکان دارد که از سوریه عقب‎نشینی داده شده و نقش نظامی ایران و حزب‎اش کاهش پیدا کند.

باید تذکر داد که حزب الله تابع حکومت ایران است، چنان‎چه حریری تابع حکومت سعودی است. بنابر این، انتظار می‎رود که موضوع سوریه به شکل منظم و معین با عقب‎نشینی ایران خاتمه پذیرد، که به پیروی آن حزب‎اش در لبنان نیز عقب‎نشینی خواهد کرد. اما آیا انتظار می‎رود که دولت یهود بر لبنان یا حزب الله حمله کند؟ این بستگی به تدارکات راه‎حل در سوریه دارد؛ یعنی وابسته به شرایط موجود و تحولات آینده است.

۲۱ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ.ق

۹ دسمبر ۲۰۱۷م

ادامه مطلب...

انتقال سفارت امریکا در فلسطین از یک شهر اشغالی به شهری اشغالی دیگر، واکنش‎های تحقیرآمیز حاکمان را تحریک نمود!

(ترجمه)

خبر:

پس از به رسمیت شناختن بیت‎المقدس به عنوان پایتخت دولت یهود توسط دونالد ترامپ، به‎تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م تظاهرات خشم‎گینی در ترکیه، اردن، لبنان و نیویارک برگزار گردید. مظاهره کننده‎گان مردم را برای ترتیب تظاهرات در مغرب و لندن نیز فراخوان دادند. صدها تن از تُرک‎ها در جاده‎های شهرهای ترکیه در میدان‎های عمومی، تظاهرات را به راه انداختند و در آن پرچم‎های ترکیه، فلسطین و سازمان حماس را در مقابل قونسلگری امریکا مقیم استانبول، برافراشتند.

هم‎چنان مظاهره‎کنندگان پلاکاردهایی(پوسترهایی) را که روی آن "مرگ بر دولت یهود" و "قدس سرزمین عربی و اسلامی است" نوشته شده بود، با خود حمل می نمودند. افزون بر این، آن‎ها شعارهای ضد امریکائی و دولت یهود را سر می‎دادند. بر علاوه، در عمّان پایتخت اردن مظاهرۀ دیگری نیز برگزار گردید، مظاهره‎کننده‎گان این تصمیم ترامپ را محکوم نمودند؛ چنان‎چه نماینده‎گان مجلس سرزمین اردن به منظور اعتراض در مقابل سفارت امریکا نیز گردهمایی کردند. (منبع: الجزيره نت)

تبصره:

تصمیم ترامپ رئیس جمهور امریکا در سطح جهانی، واکنش‎های رسمی را در پی داشت؛ اما در سطح جهان اسلام و به خصوص سرزمین‎های عربی، واکنش‎های حکامِ مناطق "سایکس-پیکو" بسیار شرم‌آور و تحقیرآمیز بود و تنها در حد هشدار مبنی بر این‎که سرانجام این تصمیم روابط صلح و دیپلوماتیک را بین آن‎ها و دولت یهود آسیب بزند، بود. این موضع‎گیری‎ها تأکید بر این داشته و هیچ جای شکی را باقی نمی‎گذارد که حکام مسلمین برده و مزدور استعمار اند؛ زیرا موضع‎گیری مردان آزاد، متناسب با رویداد است.

هم‎چنان واکنش طبیعی در مقابل تجاوز یهود بر فلسطین و قدس، اعلام جنگ‎های سهم‎گینی بود تا این‎که آن سرزمین به طور کامل آزاد گردد؛ اما اعتراض بر انتقال سفارت از یک منطقۀ فلسطین به قدس؛ مانند این است که کسی اعتراض بر این کند، که چرا غاصبان، سالون‎خانه‎اش را از طبقۀ دوم به طبقۀ اول انتقال داده است؟

بناً رسانه‎ها موفق شدند تا خیانت بسیج کردن مردم و محدود کردن مشکل در خصوص انتقال سفارت از یک شهر به شهر دیگری را مرتکب شوند، گویا قدس اشغال نشده است؛ بل این تظاهرات و راه‎پیمای‎هایی‎که به راه‎انداخته شد، در واقع انتقال سفارت را از یک شهر اشغالی به شهر اشغالی دیگر، محکوم  می‎نمودند. هم‎چنان شعاری را "قدس پایتخت دولت فلسطین است" سر می‎دادند، که گویا دولتی به نام فلسطین وجود دارد. در کل این تظاهرات، غیر از تخلیه کردن احساسات چیز دیگری را در قبال نداشت.

نویسنده: احمد ابوقدوم

ادامه مطلب...

شاید از هر نامی بهره‌ گرفت؛ مگر نه از اجلاس سران اسلامی در استانبول!

(ترجمه)

خبر:

روز چهارشنبه ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م در استانبول، به منظور پاسخ به تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در خصوص به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت دولت یهود و انتقال سفارت امریکا در آن‎جا، اجلاس سران اسلامی برگزار شد، که این اجلاس شاهد غیابت بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی و در رأس آن عربستان سعودی و مصر بود. با این حال، وزیر خارجه‎ی ترکیه متعهد شد که این اجلاس پیام قویی را در شأن قدس ارائه می‎کند. پیامی‎که روشن خواهد کرد که "ظلم یهودیان بالای مردم  فلسطین قابل سکوت نمی‎باشد." (منبع: شبکه الجزیره)

تبصره:

 سازمان همکاری‎های اسلامی در طول چهل و هشت سال از زمان تأسیسش تا اکنون، چندین اجلاس پی‎هم برگزار نموده است؛ اما این اجلاس‎ها هیچ قضیه‎ای از قضایای مسلمان‎ها را حل ننموده و هیچ شری را از آن‎ها دفع نکرده است، به خصوص قضایای مربوط به قدس و مسجدالاقصی، موضوعاتی‎که  دلیل تأسیس این سازمان در سال ۱۹۶۹م ادعاء می شد. اولین چیزی‎که در شأن این سازمان مناسب به گفتن است، این است که در اجلاس این سازمان، سست عنصران و دون‎مایه‎گان گرد آمده‌اند. اعضای این سازمان منفور القلوب بوده و مزدوران چند باداری بیش نیستند که بسیاری از آن‎ها از عدم وزن سیاسی در سیاست بین‎المللی و منطقوی رنج می‎برند. طوری‎که حضور یا عدم حضور آن‎ها در تصمیمات و اجرای برنامه‎ها یک‎سان بوده و هیچ تأثیری ندارد. شعارهای مکرر و زننده‎ی آن‎ها، هیچ چیزی به‎شمار نرفته و از تقبیح‎گویی و محکومیت‎گویی فراتر نمی‎روند.

دست‎آورد جدید آن‎ها در خصوص به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت دولت یهود توسط ترامپ چه خواهد بود؟ آن‎ها برای حمایت از قدس چه عملکردی خواهند داشت؟ پیام قویی‎که ترکیه از طریق اجلاس اسلامی و از طریق عادی‎سازی روابط‎اش با دولت یهود است و علاوه بر آن، از طریق وفاداری خود به امریکا که متعهد به ارائه‎ی آن شده است، چه می‎تواند باشد؟ و یا این‎که بعد از آن این سخن: «بعد از امروز سکوت دیگر قابل تحمل نیست.» چه معنی خواهد داشت؟

آیا آن‎چه در فلسطین اتفاق افتاد، از سهل‎انگاری به غصب زمین‎ها، تجاوز به آبروها و هتک حرمت به مقدسات، خون‌ریزی‎های ناحق، زندان‎ها، کشتارها و قتل عام‎های بیش از هفتاد ساله، احتمال سکوت دوباره به آن‎ها نمی‌رود؟ آیا به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت یهودیان، احتمال سکوت را ندارد؟ پس از  سکوت چه خواهد بود، جزء سخنرانی‎‎ها و لفافه‎گویی‎های مکرر؟!

واقعاً خنده‌آور است، حکام مسلمان‎ها اجلاسی را برگزار می‎کنند، در حالی‎که همه‎ی آن‎ها در پرتگاه ذلت قرار دارند، پرتگاه ذلت و خواریی‎که برای غرب کافر استعمارگر و در رأس آن امریکای متکبر و پرتگاه نفاق سیاسی و توطئه‎ی بین‎المللی که علیه امت اسلامی و قضایای آن است، می‎باشد. با اعلام ترامپ، فروش بیت المقدس و سهل‎انگاری در خصوص  تجاوز بالای مسجدالاقصی و تمام سرزمین فلسطین، آشکار نشده است که امروزه مسئله‎ی لازم برای جلوگیری، ضرورت به اجلاس اضطراری و نیاز به تعهد و هشدارها داشته باشد؟ قضیه‎ی تازه پیش آمده‎ای که آن را در جدول برنامه‎های کاری-نابکار- خود قرار داده و برای حل آن شعار سرائی می‎کنند.

از اعلام پایتخت دولت یهود در بیت المقدس توسط ترامپ، سکوت حکام مسلمان‎ها در قبال اشغال قسمت اعظم از فلسطین توسط یهودیان در سال ۱۹۴۸م، و بعداً سکوت آن‎ها در قبال اشغال کل فلسطین در سال ۱۹۶۷م جنایتی بزرگ‎تر می‎باشد؛ چون بعد از کفر گناه مفهوم ندارد، لاکن بزرگ‎ترین گناه و بزرگ‎ترین جنایت حکام، زبونی آنان در حمایت از فلسطین و خودداری آن‎ها از به حرکت درآوردن ارتش‎های اسلامی برای آزادسازی فلسطین است.

راه‎حل شرعی این است که حکام مسلمان‎ها اراده‎ی خویش را برای تحکیم نظام الله سبحانه وتعالی جمع نموده و  برای امت این حق را بدهند که حاکم خویش(خلیفه‎ی راشده) را انتخاب کنند. حاکمی‎که به اساس اسلام بر آن‎ها حکومت خواهد کرد و سپس مسلمانان را در یک سرزمین  واحد که تنها بندگی به الله سبحانه وتعالی می‎باشد، گردهم آورده و ارتش‎ها را برای  آزادسازی سرزمین فلسطین، کشمیر، چچن، افغانستان، برما و... به حرکت در خواهد آورد.

حکام امروزی با چنین کانفرانس‎ها نمی‎توانند حاکمیت الله سبحانه وتعالی را اقامه نمایند. ای کاش اردوغان(نوه‎ی عثمانی‎ها) همان‎گونه که ادعاء می‎کند، فرموده‎ی سلطان عبدالحمید دوم را زمانی‎که گفت: «قطع بدنم برایم از این‎که یک وجب از سرزمین فلسطین را برای یهودیان ببخشم، آسان‎تر است.» گاهی به‎یاد آورد. بلی، چنین است زبان آزادگان، اما به زبان بردگان(اجلاس سران اسلامی) گویی نمایندگی از محکومیت می‎کنند. به روایت ابی علی ثمامة بن شفی از عقبه بن عامر، رسول الله صلی الله علیه وسلم بالای منبر چنین تلاوت کردند:

﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾

[انفال: ۶۰]

ترجمه: (برای مقابله با آن ها (دشمنان) هر چه می توانید از نیرو فراهم کنید

بعداً وی صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ»

(رواه مسلم)

ترجمه: آگاه باشید، منظور از نیرو تیراندازی است، آگاه باشید، منظور از نیرو تیراندازی است، آگاه باشید منظور از نیرو تیراندازی است.

نویسنده: نسرین بوظافری

ادامه مطلب...

آیا راهی دیگری برای نجات قدس از چنگال یهودی‎ها و جود ندارد؟!

  • نشر شده در ترکیه

(ترجمه)

دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا به تاریخ ۶ دسمبر ۲۰۱۷م اعلام کرد که بیت المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اسرائیل به رسمیت می‎شناسد. او هم‎چنان دستورهایی را برای انتقال سفارت امریکا از تل ابیب به بیت المقدس صادر نمود. ترامپ مفسد با تمام تکبر و گستاخی زیاد، وعده‎اش را با اعلام بیت المقدس به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی یهود به پایان رساند؛ ولی از دیدگاه اسلام برای ما مسلمانان، این‎گونه گستاخی‎ها و لودگی‎های یهودی‌های نجس و ترامپ مفسد، یک امر باطل و بی‎اعتبار می‎باشد.

آن‎چه که ترامپ را به این امر گستاخانه ترغیب می‎کند، همانا خیانت، بی‎کفایتی و بزدلی حکام سرزمین‎های اسلامی می‎باشد که در دوستی با امریکا و یهودی‎های نجس، با هم‎دیگر به رقابت می‎پردازند. پس از فرمان ترامپ، این حاکمان بلافاصله تلاش نمودند تا احساسات عامه را تحت کنترول قرار دهند. ایشان کسانی‎اند که خیانت‎شان را با گفتن این‌که اعلام مذکور خلاف قطعه‎نامه‎های سازمان ملل می‎باشد، نشان داده‎اند؛ به گونه‌ای که حتی بعضی از آن‌ها گفته‎اند که این‎کار به صلح و راه‎حل دو جانبه آسیب وارد خواهد کرد و برخی از آن‎ها خواستار برگزاری نشست سازمان همکاری‎های اسلامی شدند که اصلاً راه‎حلی را در پی‎نخواهند داشت و با این حال، آن‎ها از پاپ‎های واتیکان، روسیه و ایران درخواست کمک می‎کنند که قاتل هزاران تن در سوریه اند.

همان طوری‎که این حاکمان قادر به حفاظت از مقدسات‎شان نیستند؛ تلاش دارند تا نقاط ضعف خود را با بیانیه‎ها و محکوم کردن‎های میان‌خالی سرپوش گذاری کنند، که نتیجۀ این همه تلاش‎های‎شان، هویت اصلی‎شان را برای تمام امت اسلامی نشان داده است. قابل ذکر است که مسلمانان در سراسر جهان به خاطر نشان دادن خشم‎شان علیه این اعلام احمقانۀ ترامپ، به جاده‎ها و خیابان‎ها ریخته و در مقابل سفارت‎خانه‎های امریکای کافر با شعار این‎که قدس یک سرزمین اسلامی می‎باشد، جمع شدند؛ در واقع این کار آنان نشان می‎دهد که مسجدالاقصی، سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم برای‎شان چقدر اهمیت دارد.

هم‎چنان مردم در هر گوشه و کنار و در هر مسجد و در هر سطحی‎که ممکن بود، خشم‎شان را نسبت به امریکا و یهودی‎های نجس، نشان دادند. آن‎ها نسبت به این درد بی‎قرار بودند و فریاد می‎زدند تا کسی مرحمی به زخم‎های‎شان نهد؛ اما هیچ رهبری، هیچ حاکمی و هیچ سربازی پیدا نشد که زخم‎های‎شان را التیام بخشد؛ مگر این‎که با زبان‎بازی‎ها و بیانیه‎های کاذبانه می‎خواستند تا مردم را در این زمینه منحرف سازند و اصلاً به دنبال راه‎حلی در این زمینه نبودند.

ای مسلمانانیکه قلبهایتان به خاطر محبت قدس میتپند! شما می‎دانید که موضوع قدس یک موضوع جدید نیست؛ ۵۰ سال است که قدس به شمول "الاقصی" تحت اشغال قرار دارد، به جزء قسمت‎های غربی آن، که از اشغال آن هفتاد سال می‎گذرد، در این مدت زمان، بسیاری از مسلمانان به خاطر این سرزمین مبارک جان‎های‎شان را از دست دادند. موضع‎گیری یهودی‎های غاصب تغییر نکرده است و هم‎چنان نمی‎توان موقف انگلیس‎ها را در این باره که دولت یهود را به عنوان کلان‎ترین مشکل در اطراف مسلمانان مسلط می‎کند، نادیده گرفت و پس از آن امریکا که موقفش را در حمایت از دولت یهود ادامه می‎دهد.

با این حال، حاکمان سرزمین‎های اسلامی؛ مانند بازیگران نمایشگاه تلاش می‎کنند تا راه‎حلی را در این زمینه دریافت نمایند، و کنفرانس‎ها برگزار می‎کنند تا به خاطر اغوای افکار عامه نشان دهند که آنان دست روی دست نمی‎گذارند؛ در حالی‎که روابط مستحکمی با این قدرت‎های غاصب و استعماری دارند و به دنبال راه‎حل‎های سازمان ملل هستند. سازمان مللی‎که از این دولت غاصب یهود حمایت می‎کند و به خاطر فریب مردم عامه، بیانیه‎های اغواگرانه و میان‌خالی را علیه عاملین وحشی خود منتشر می‎کند.

آیا این حاکمان چنین چیزها را به عنوان راه‎حلی در این موضوع بارها برای شما پیشنهاد نکرده‎اند؟ تا چی وقت در مقابل چنین بیانیه‎های میان‌خالی و اقدامات فریبنده سکوت اختیار می‎کنید؟ در حالی‎که شما به خوبی از این امر آگاه هستید، که موضع‎گیری‎های احمقانه و پیشنهادات بی‎اساس این حاکمان به منافع یهودی‎های نجس بوده و به این کارشان مشروعیت می‎بخشد. جزء این نیست که این کار آنان سبب تشویق یهودی‎ها، در ادامۀ استبداد وحشیانۀ‎شان می‎شود. آگاه باشید، این بهترین فرصت برای یک رادیکال(دگرگونی بنیادی) و آخرین راه‎حل می‎باشد.

حزب التحریر-ولایه ترکیه یک بار دیگر به شما یگانه راه‎حل رادیکالی(بنیادی) را در جهت آزادسازی قدس و تمام فلسطین ارائه می‎دهد. راه‎حل اساسی برای هر مشکل را می‎توان با بررسی عوامل اصلی آن و در نهایت از بین‎بردن این عوامل دریافت نمود. فلهذا یگانه راه‎حل اساسی در این زمینه این است که ریشۀ اصلی مشکل را عمیق‎تر تحت بررسی قرار داده و آن را شناسایی کنیم؛ سپس نظر به مشکل یک راه‎حل صحیح را مطرح کنیم.

1-      مسألۀ فلسطین تنها مشکل مردم فلسطین و یا اعراب نیست؛ بل این یک مسألۀ اسلامی است؛ مسألۀ یک سرزمین مقدس اسلامی که با حمایت امریکا و انگلیس و همکاری حکام خائن سرزمین‎های اسلامی توسط یهود غصب شده است، می‎باشد. فلسطینی‎که مسلمانان با مال و جان خود آن را فتح کردند و در هر نقطه آن خون یک شهید ریخته شده است و یا این‎که گَرد و خاک آن توسط اسپ یک مجاهد و قدم‎های یک مجاهد به فضاء بلند شده است، این سرزمین مقدس مربوط همه مسلمانان می‎باشد؛ واگذار کردن یک قسمت بسیار کوچک و یا بزرگ آن به غیرمسلمانان، خیانت بزرگ به الله سبحانه وتعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم و مؤمنان محسوب می‎شود.

2-      یهودیان فلسطین را به زور اشغال کرده‎اند؛ اما این‎گونه غصب نمودن‎ها، واقعیت مالکیت آن را تغییر نمی‎دهد، هرگز نمی‎تواند حق مالکیت آن را از مالک اصلی آن صلب کند و گذشت زمان نمی‎تواند این حق را به غاصبین دهد. حکم اسلام در موارد سرقت شده این است که مالک مال در مقابل غاصبین باید تا زمانی مبارزه نماید، که مال سرقت شده دوباره به صاحب اصلی آن برگردد و هر نوع عملی‎که از طرف سارق به خاطر مشروع ساختن مال سرقت شده صورت می‎گیرد، ممنوع و باطل می‎باشد.

3-      هر عملی‎که در مخالفت با اسلام قرار داشته باشد، باطل است؛ لذا هرگونه تسلیم‎دهی هر قسمت فلسطین باطل و فاقد اعتبار می‎باشد. هیچ نقطه و مرجعی در روی زمین وجود ندارد که آن‎چه را الله سبحانه وتعالی ممنوع قرار داده است، مشروعیت دهد؛ برای این‎که حرام الله سبحانه وتعالی تا روز قیامت حرام و حلال آن تا روز قیامت حلال می‎باشد.

4-      اسلام تقسیم‎بندی سرزمین‎های اسلامی و ایجاد مرز میان آن‎ها را ممنوع قرار داده است و این مرزهای فعلی توسط استعمارگران ایجاد شده است. استعمارگران سیاست تقسیم‎بندی را به کار می‎بندند تا قلمرو حکومت‎شان را در کشورهای مستعمره آسان نموده و نفوذشان را گسترش دهند. بر مسلمانان اجازه نیست تا در زمینۀ این تقسیم‎بندی‎ها خاموشی اختیار نموده و به خاطر از بین‎بردن آن دست روی دست گذارند. از سوی دیگر، قبول نمودن ادامۀ مرزبندی‎ها حرام قطعی می‎باشد.

یهود و نصارا از جمله دشمنان سرسخت مسلمانان می‎باشند. الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ

[بقره: ۱۲۰[

ترجمه: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد(تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی،

و) از آیین(تحریف یافتۀ) آنان پیروی کنی.

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾

[ممتحنه: ٩]

ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند، یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هرکس با آنان رابطۀ دوستی داشته باشد، ظالم و ستمگر است!

به این ترتیب، کسانی‎که با آن‎ها دوست می‎شوند، با آن‎ها همکاری می‎کنند و با آن‎ها متحد می‎شوند، در نادانی و سرافگندگی به سر برده و ظالمی بیش نیستند.

ای مسلمانان! مسألۀ فلسطین یک موضوع حیاتی می‎باشد و مکلفیت ما در قبال آن این است، که به خاطر رضای الله سبحانه وتعالی پیکار نماییم تا باشد که آن را از زیر سیطرۀ یهودیان غاصب نجات دهیم. الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا﴾

 [ نساء: ٧٥]

ترجمه: چرا در راه الله(سبحانه وتعالی)، و(در راه) مردان و زنان و کودکانیکه(به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند، پیکار نمی‌کنید؟! همان افراد(ستمدیده‌ای) که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر(مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر، از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما.

 

آزادسازی قدس و مسجدالاقصی، کار به خاطر باز گردانیدن این سرزمین مقدس و از بین‎‎بردن یهودی‎ها از این مکان مقدس، وجیبۀ شرعی تمام مسلمانان می‎باشد، حتی اگر به قیمت خون هزاران شهید تمام شود. بنابر این، یگانه راه‎حل برای از بین‎بردن اشغال فلسطین و آزادی آن، انسجام ارتش‎های اسلامی و سوق دادن آنان در مقابل دولت یهود می‎باشد؛ ولی متأسفانه امر ذلت‎بار این است که امروزه حکام و رهبران سرزمین‎های اسلامی، نیروهای مسلمان ما را به اساس فرمان ناتو و کفار استعمارگر حرکت می‎دهند؛ اما نه به خاطر فرمان الله سبحانه وتعالی، رسولش صلی الله علیه وسلم و آزادسازی قدس و فلسطین. الله سبحانه وتعالی در این مورد می‎فرماید:

﴿لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ﴾

[آل‌عمران: ٢٨]

ترجمه: افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطه‌ای با الله(سبحانه و تعالی) ندارد(و پیوند او بکلّی از الله سبحانه وتعای گسسته می‌شود).

آن‎ها هیچ رابطه‎ای با الله سبحانه وتعالی ندارند؛ زیرا آن‎ها کفار استعمارگر را به عوض مؤمنان به دوستی و هم‎پیمانی گرفته‎اند، جزء این نیست که آنان دشمنان الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و مؤمنان بوده و هیچ‎گونه وفاداری با الله سبحانه وتعالی، پیامبر صلی الله علیه وسلم و مؤمنان ندارند. پس چی کسی می‎تواند، این سرزمین مبارک را از چنگال یهود نجات دهد؟ حقیقتاً یگانه کسی‎که می‎تواند آن را از اسارت یهودی‎ها نجات داده و آنان را از پا در آورد، همانا خلیفۀ اسلامی می‎باشد و بس؛ زیرا قدس توسط حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه فتح گردید، توسط صلاح الدین ایوبی یکی از رهبران خلافت اسلامی آزاد شد و توسط سلطان عبدالحمید آخرین خلیفۀ عثمانی، کسی‎که حتی یک توتۀ آن را به یهود تسلیم نکرد، محافظت گردید.

در نهایت، یگانه راه‎حل برای آزادسازی سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم و ریشه‎کن کردن کیان یهود، خلافت بر منهج نبوت است و بس. فلهذا کسانی‎که می‎خواهند قدس را آزاد سازند، باید به این امر پی‎برده و به خاطر تأسیس خلافت اسلامی دست به‎کار شوند.

حزب التحریر-ولایه ترکیه

ادامه مطلب...

حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش، راه‎پیمایی را به طرف سفارت امریکا در داکه بخاطر مخالفت در برابر به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایخت دولت صهیونستی یهود از طرف امریکای صلیبی، به‎راه انداخت

(ترجمه)

به تاریخ ۱۲ دسمبر ۲۰۱۷م، ساعت ۱۱ قبل از ظهر، حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش راه‎پیمایی را به‎طرف سفارت امریکا در داکه بخاطر مخالفت در برابر به رسمیت شناختن بیت‎المقدس به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی یهود از طرف این کشور صلیبی، به‎راه انداخت. در این راه‎پیمایی بیش از یک‎هزار و پنج صد تن اشتراک ورزیده بودند. اعتراض کننده‎گان با بلند کردن پرچم‎های شهادت، راه‎پیمایی‎شان را از جادۀ ۲ گسلحان شروع کردند، بعد از آن با اظهار محبت و اشتیاق زیاد به سرزمین مقدس "القدس"، به طرف جادۀ مدنی، جایی‎که سفارت امریکا موقعیت دارد، به پیش رفتند.

راه‎پیمایان شعارهای "الله اکبر، الله اکبر، لااله الاالله محمدالرسول الله، مرگ به امریکا، حضور امریکا را در بنگله‎دیش نمی‎خواهیم، بیت المقدس را آزاد کنید، خلافت را تأسیس کنید" وغیره را سر می‎دادند. بعد از آن‎که به نزدیک سفارت امریکا رسیدند، بیرق‎های امریکا و دولت یهود را به آتش کشیده و بدین وسیله خشم‎شان را اظهار داشتند و راه‎پیمایی خود را بدون کدام خشونت به‎پایان رسانیدند. حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش، این عمل را بخاطر احساس مسئولیتی‎که در برابر بیت‎المقدس-سرزمین اسراء و معراج، قبلۀ اول مسلمانان و سومین مسجد، از جمله مساجدی‎که مسلمانان به آن سفر می‎کنند- دارد، به سر رساند. حزب التحریر یک رهبری و حرکت مخلصانه و آگاه امت بوده که همیشه افکار و احساسات‎شان را منعکس می‎سازد.

حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش و ۱۶۰ میلیون نفوس این کشور، به شدت حکام خائن عرب و جهان اسلام را محکوم کردند که به افرادی هم‎چو ترامپ فرصت می‎دهند تا احساسات مسلمانان را در قبال سرزمین مقدس "القدس" به بازی بگیرد. از اشغال "القدس" در سال ۱۹۴۸م بدین‎سو، تنها چیزی را که این حکام نابکار انجام داده‎اند، این بوده که مسلمانان را با سخنان میان‎تهی و آتشین‎شان و با محکومیت‎هایی‎که هیچ تأثیری را نداشته است، فریب داده‎اند.

حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش و مسلمانان بنگله‎دیش، تظاهرات و شعارهای بی‎تأثیر حکومت حسینه علیه اظهارات ترامپ را در مورد بیت المقدس، منفور دانستند. بدلیل این‌که در حقیقت امر حکومت حسینه نمایندۀ امریکا، انگلیس و هند بوده و هرنوع روابط دوستانه را با امریکای صلیبی تقویت می‎کند؛ حتی حکومت وی در همکاری‎های ظالمانه با امریکا که می‎خواهد به نام روابط سیاسی و نظامی بالای ارتش ما در بنگله‎دیش تسلط داشته باشد، نیز همدستی می‎کند. گفتگوهای استراتیژیک میان حکومت حسینه و امریکا چیزی جزء راهی‎که از آن در ساختن دسائس علیه اسلام و مسلمانان بنگله‎دیش استفاده می‎کند، نیست.

حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش کمپاین مداوم سیاسی را علیه تسلط امریکا بر سرزمین اسلامی بنگله‎دیش، با در نظر داشت تقاضاهای ذیل به راه خواهد انداخت:

1-  هر چه زودتر تمامی روابط نظامی با امریکا به‎صورت جدی قطع شده و به نظامیان امریکایی اجازۀ سلطه بالای نظامیان ما داده نشود؛

2-  گفتگوهای استراتیژیک و امنیتی با امریکا رد شود؛

3-  طرز زنده‎گی امریکایی(نظام دموکراتیک) طلاق داده شود؛

4-  شرکت‎های گاز و نفت امریکایی از بنگله‎دیش بیرون انداخته شوند؛

5-  سفارت امریکا بسته شده و تمامی روابط سیاسی با این کشور قطع گردد.

بخاطر عملی ساختن این تقاضاهای خود، ما(حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش) تلاش‎های خود را بخاطر تأسیس مجدد خلافت راشده که تنها دولت در دفاع از اسلام، امت اسلامی و سرزمین مقدس‎اش است، سرعت می‎بخشیم. ای مسلمانان! به نداهای ما لبیک گویید، "القدس" پایتخت آیندۀ خلافت طبق وعدۀ پیامبر محبوب ما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم خواهد بود. بناً ما از شما می‎خواهیم که تلاش‎های شدیدتان را با حزب التحریر، در جهت آوردن خلافت راشده توانمند ثانی به خرچ دهید.

ما می‎خواهیم به ارتش مسلمان بنگله‎دیش یاد آور شویم؛ "القدس" سرزمینی است که توسط خلافت حضرت عمر رضی الله تعالی عنه فتح شد و بار دوم صلاح الدین ایوبی رحمت الله علیه از دست صلیبی‎ها این‎جای مقدس را آزاد ساخت، این مکان برای تمام مسلمانان جهان یک امانت است، حفاظت از این امانت و حفاظت از محبتی‎که نسبت به حرمت "القدس" داریم، بدین معنی است که باید تمامی فلسطین را به شمول "القدس"، از اشغال صهیونست‎ها بیرون کنیم. جهت همین هدف، نصرت را به حزب التحریر بخاطر برپایی خلافت راشده تسلیم کنید. تنها خلافت شما و ارتش‎تان را به آزادی "القدس" سوق خواهد داد تا با دولت یهود بجنگید و با دستان‎تان پشت آنان را خورد کنید. ان‌شاء الله!

﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ

[توبه: ۱۴]

ترجمه: (ای مومنان!) با کافران بجنگید تا الله(سبحانه وتعالی) آنان را به دست شما عذاب کند و خوارشان دارد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و سینههای اهل ایمان را شفا بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه بنگله‎دیش

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش :

می‎دانیم که روسیه در هماهنگی با امریکا و یا به دستور آن، وارد سوریه شد تا از سقوط نظام سوریه جلوگیری نموده و فضاء را برای راه‎حل سیاسی-نزاع با مخالفان- آماده نماید. اما در عین حال دیده می‎شود که امریکا به نوعی از سهم‎گیری در تلاش‎‎های روسیه برای کنارهم نشاندن نظام و مخالفان در آستانه و سوچی و سائر اماکن، خود داری نموده و اگر حضور هم داشته، تنها جهت پیگیری اوضاع مانند اردن، بوده و بس؛ یعنی این‎که امریکا در قضیۀ سوریه، روس‎ها را با دست پس می‎زند و با پا پیش می‎کشد؛ پس تفسیر این برخورد دو گانه چیست؟

پاسخ :

تفسیر این مسئله را می‎توان در دو کلمه خلاصه نمود: غرور امریکا و حماقت روسیه، که شرح آن قرار ذیل است:

این دقیق است که مداخلۀ روسیه در هماهنگی و یا به دستور امریکا و به مصلحت آن صورت گرفت؛ در بیانیه‎ای که به تاریخ ۱۱ اکتوبر ۲۰۱۵م منتشر نموده بودیم، در این خصوص چنین گفته بودیم: «...این‎جا بود که امریکا در تنگنا قرار گرفت؛ زیرا از یک طرف طوری وانمود می‎کند که انگار در کنار انقلابیون بوده و از آنان حمایت می‎کند؛ بناً برایش مشکل است که به صورت علنی علیه آنان بجنگد و این در حالی است که انقلابیون، دولت سوریه را سخت ضربه زده اند؛ از جانب دیگر، بدیلی‎که امریکا در سوریه دنبال آن است، هنوز به پختگی نرسیده است. این‎جا بود که آن بازی کثیف و خونین روی دست گرفته شد و مسئولیت انجام آن بر دوش روسیه گذاشته شد و روسیه مؤظف شد تا علناً از نظام حاکم در سوریه پشتیبانی نموده و با انقلابیون به جنگ بپردازد. نظام سوریه به دستور امریکا رسماً از روسیه درخواست کمک نمود و روسیه با این توجیه(درخواست دولت سوریه) به جنگ با انقلابیون پرداخت. بناً روسیه پذیرفت که این نقش شرارت‎آمیز و کثیف را در سوریه و برای خدمت به امریکا بازی نماید.»

ویز این موضوع را در پاسخ به پرسشی‎که به تاریخ ۱۸ نومبر۲۰۱۵م زیر عنوان "آخرین تحولات عرصۀ سوریه" منتشر نمود بودیم، بیشتر واضح نمودیم و آن‎جا گفته بودیم: « تجاوز روسیه در سوریه که به تاریخ ۳۰ سپتمبر ۲۰۱۵م آغاز گردید، درست یک روز پس از نشست اوباما و پوتین به تاریخ ۲۹ سپتمبر ۲۰۱۵م که ۹۰ دقیقه ادامه داشت، صورت گرفت. در بخش نخست این نشست، روی اوضاع اوکراین گفتگو صورت گرفت و در ادامه دو رئیس جمهور بالای اوضاع سوریه تمرکز نمودند. نتیجۀ این دیدار فوراً و درست یک روز بعد به تاریخ ۳۰ سپتمبر ۲۰۱۵م ظاهر گردید و شورای اتحاد روسیه با اتفاق آراء با درخواست پوتین مبنی بر استفاده از نیروهای هوائی روسیه در سوریه موافقت نشان داد.» (منبع: روسیه امروز ۳۰ سپتمبر ۲۰۱۵م)

حتی مواضعی را که روسیه در خاک سوریه هدف قرار می‎داد، اکثراً با هماهنگی امریکا بود، چنان‎چه تلویزیون سی ان ان به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۵م به نقل از جنرال اندری کارتاپولوف که یکی از مسئولین نظامی رهبری ارکان در اردوی روسیه است، مؤرخ ۳ اکتوبر ۲۰۱۵م گزارش داد که وی گفت: «مناطقی‎که توسط سلاح هوائی روسیه در سوریه هدف قرار گرفته قبلاً توسط مسئولین نظامی امریکا به مسکو به صفت مناطقی معرفی گردید که تنها تروریستان در آن مستقر می‎باشند.» آژانس "تاس روسیه" نیز به نقل از جنرال یاد شده چنین گزارش داد: «ایالات متحده از طریق تماس‎های مشترکی‎که داشتیم، به ما اطلاع داد که هیچ کس دیگری به‎جزء تروریستان در این منطقه حضور ندارد.»

به این ترتیب، امریکا روسیه را وارد سوریه نمود تا نظام حاکم آن را حمایت نموده و فضاء را برای راه‎حلی متناسب با خواست امریکا فراهم نماید؛ نه این‎که خود روسیه به عنوان یگانه طرف دخیل و مسلط بر اوضاع، دنبال ساختن راه‎حلی برای این کشور باشد. اما روسیه به دلیل حماقت و نادانی سیاسی که دارد، پس از اقدامات وحشیانه‎ای که در سوریه انجام داد و توانست از سقوط نظام جلوگیری نماید، گمان نمود که می‎تواند راه‎حل سیاسی را نیز اداره نماید و هرگز تصور نمی‎کرد که امریکا با آن مخالفت می‎نماید؛ بلکه باورش این بود که امریکا به دلیل نقش وحشیانه‎ای که روسیه در سوریه بازی نموده، قطعاً در هر فیصله‎ای با آن موافقت خواهد نمود.

روسیه بر اساس همین گمان غلط و تصور احمقانه‎ای که دارد، گردهمائی‎های آستانه و سوچی را راه‎اندازی نموده، گروه‎های مختلف را بدان فراخواند و در این زمینه برنامه‎ریزی‎هائی نمود، و از امریکا نیز خواست تا در این گردهمائی‎ها مشارکت نموده و نقش برجسته‎ای را بازی نماید. چنان‎چه بیسکوف در اظهاراتی گفت: «در خصوص حل بحران سوریه در این اواخر پیشرفت‎هایی مثبتی صورت گرفته، اما ایجاب می‎کند که برای رسانیدن این پیشرفت‎ها در سطوح و نوعیت جدید، تلاش‎های مشترکی صورت گیرد و لازمۀ این کار، تعامل میان روسیه و ایالات متحده است که به شکلی از اشکال باید انجام شود.» (منبع: اورینت نیوز ۴ نومبر ۲۰۱۷م)

روسیه امیدوار بود تا بتواند در جریان نشست اوپک که به تاریخ ۱۰ نومبر ۲۰۱۷م در ویتنام برگزار شد، زمینۀ دیدار پوتین و ترامپ را فراهم نماید؛ چنان‎چه به تکرار و به صورت علنی خواستار چنین دیداری میان دو رئیس جمهور شد. این درخواست‎های روسیه هم‎چنان ادامه داشت، در حدی‎که حتی در جریان نشست اوپک نیز مطرح گردید، که خود به نوعی شدت نیاز روسیه به هماهنگی با امریکا در قضیۀ سوریه را نشان می‎دهد؛ اما امریکا این درخواست‎ها را نپذیرفت و تنها موافقت نمود که بیانیۀ مشترکی از جانب دو رئیس جمهور منتشر گردد؛ طوری‎که انگار چنین دیداری صورت گرفته است، در حالی‎که چیزی در حد یک دیدار  نبوده؛ بلکه آن‎چه صورت گرفت، این بود که بیانیۀ مشترکی توسط آگاهانی از دو طرف تهیه شد و دو رئیس جمهور مختصراً در برابر رسانه‎ها با هم دست دادند، که این نیز نمونه‎ای از التماس‎های ذلیلانۀ روسیه از امریکا است.

شکی نیست، روسیه به خوبی می‎داند و بدون امریکا هرگز قادر نیست تا این مسئله را حل‎وفصل نماید. به همین دلیل است که درخواست‎های پی‎هم را به جانب امریکا به امید این‎که پذیرفته شود، می‎فرستد،. چنان‎چه قبلاً اشاره نمودیم؛ درخواست‎های روسیه از امریکا برای دیدار پوتین با ترامپ، به نوعی ذلیلانه و به گونۀ التماس آمیز مطرح گردید.

از آن جائی‎که روسیه عجله دارد تا قضیۀ سوریه را زودتر یک‎طرفه نماید، پوتین، بشار اسد جنایت‎کار را به سوچی فراخوانده و به تاریخ ۲۰ نومبر ۲۰۱۷م با وی دیدار نمود، سپس به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م با ترامپ تماس گرفته و وی را از جریان دیدارش با بشار باخبر نمود. شبکه روسیه امروز، چنین گزارش داد: «ولادیمیرپوتین امروز سه شنبه در تماسی تلفونی با همتای امریکائی‎اش، دونالد ترامپ، روی بحث بحران سوریه تمرکز نموده و در مورد نتائج دیدارش با بشار اسد سخن گفت.» (منبع: روسیه امروز ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م)

به این ترتیب، روسیه به سرعت و با تمام توان تلاش دارد تا بحران سوریه را حل و فصل نماید و مثل همیشه گمان می‎کند که یگانه نیروی بزرگی است که در این بحران در کنار امریکا قرار دارد. بنابر این، دیده می‎شود که با دلهره‎گی و اشتیاق تمام در پی ایجاد راه‎حل سیاسی است که باید امروز و قبل از فردا مطرح گردد؛ زیرا این کار مناسبت‎ترین راهی است که روسیه می‎تواند با استفاده از آن خودش را از این معضله نجات دهد؛ زیرا در راه‎حل سیاسی، هزینه‎های سنگینی‎که روسیه در عرصه‎های گوناگون متقبل می‎شود-به ویژه هزینه‎های اقتصادی ناشی از مشارکت نظامی- متوقف خواهد داد.

با توجه به تمام موارد ذکر شده، روسیه پیش‎گام شده، نشست‎هائی را پیشنهاد نمود که به گمان‎اش راه را به سوی حل سیاسی بحران سوریه هموار خواهد نمود، چنان‎چه بشار را به روسیه فراخواند، سپس اردوغان و روحانی را و اینک سرگرم برنامه‎ریزی برای فراخوانی به جانب نشستی با اشتراک آن‎چه که آن را "تمام اقشار مردم سوریه" می‎نامد، می‎باشد، تا راه‎حلی برای این بحران جستجو نمایند.

روسیه تلاش دارد، برای نزدیک‎تر نمودن راه‎حل سیاسی با سرعت بیشتر، امریکا را نیز وادار نماید تا در این نشست شرکت نماید، چنان‎چه اعلام نمود که قصد دارد شماری از نیروهایش را از سوریه بیرون نماید.  جیراسیموف رئیس ارکان نیروهای مسلح روسیه در اظهاراتی گفت: «به گمان اغلب، شمار نیروهای نظامی روسیه در سوریه تا حد زیادی کاهش خواهد یافت و احتمالاً این‎کار پیش از پایان سال جاری میلادی آغاز می‎شود.» (منبع: یورو نیوز ۲۳ نومبر ۲۰۱۷م)؛ اما امریکا پاسخ دادن به فراخوانی روسیه را هم‎چنان به تأخیر می‎اندازد.

این است بازیی‎که امریکا در قضیۀ سوریه با روس‎ها به راه انداخته؛ یعنی آنان را در منجلاب سوریه تنها گذاشته، درخواست‎هایش را نادیده می‎گیرد و در بسیاری از مسائل با آنان هماهنگی نمی‎کند، به‎جزء موارد اندکی که آن هم از طریق وابسته‎گان امریکا صورت می‎گیرد.

از آن چه گفته شد، چنین بر می‎آید که تمام تلاش‎های روسیه برای رهبری نمودن حل سیاسی بحران سوریه محکوم به شکست و ناکامی می‎باشد؛ زیرا روسیه عملاً توسط امریکا در منجلاب بزرگی در سوریه گیر افتاده است. امریکا در مورد این منجلاب حرفی به زبان نمی‎آورد و روسیه را تشویق می‎کند تا کارش را به صفت یکی از ابزارهای تسلط امریکا در سوریه علیه انقلابیون و روند بیداری اسلامی در آن‎جا هم‎چنان ادامه دهد و بدون این‎که در حل این بحران، هیچ‎گونه نقش رهبری کننده‎ای را داشته باشد؛ اما امریکا این هدف را زیاد برجسته نمی‎کند، چنان‎چه در نشست‎ها و کنفرانس‎هائی‎که در مسکو و سوچی برگزار می‎گردد، مشارکت می‎کند.

پیش از آن‎که مسیر روسیه با امریکا روشن گردد، تمام پیشنهادها و پیشگامی‎های روسیه برای حل بحران سوریه باید ناکام و عاجز ثابت شده و خواستار مشارکت امریکا شود. زمانی‎که تمام مواد حل قضیۀ سوریه به خوبی آماده و پخته گردد، آنگاه انتظار می‎رود که امریکا مستقیماً و از طریق سازمان ملل و یا از طریق دولت‎های مربوط و وابسته به خودش در منطقه پا پیش گذاشته و در حل این بحران اقدام نماید.

این است تحرکات روسیه و امریکا در سوریه-بازی موش و گربه- و نباید فراموش کنیم که این تحرکات به خواست الله سبحانه وتعالی قابلیت مهار شدن و شکست خوردن را توسط مسلمانان دارد، در صورتی‎که گروه‎های مسلح بتوانند استقامت نموده و روابط‎شان را با مزدوران منطقه‎ای امریکا، به ویژه ترکیه و سعودی قطع نموده و با صداقت و اخلاص در کنار یک‎دیگر قرار گرفته و با چنگ زدن به ریسمان مستحکم الله سبحانه وتعالی علیه استعمارگران و مزدوران‎شان به مبارزه ادامه دهند. آنگاه است که سوریه به خواست الله سبحانه وتعالی، تمام آرزوها و آرمان‎های امریکا و روسیه را با خاک یک‎سان نموده و پشت‎شان را خواهد شکست و آنان با ذلت و سر افگنده‎گی تمام، از این سرزمین مقدس بیرون رفته و پشت سرشان را هم نگاه نخواهند نمود. این کار بر الله عزیز و مقتدر قطعاً دشوار نیست.

۲۱ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ

۹ دسمبر ۲۰۱۷م

ادامه مطلب...

ملامتی اقتصاددانان سرمایه‎داری در بحران فقر بی‎سابقۀ انگلیس

(ترجمه)

خبر:

به تاریخ چهارم دسمبر ۲۰۱۷م بنیاد "جوزف روندتری" نهاد تحقیقاتی و خیریۀ اجتماعی انگلیس، گزارشی را به نشر سپرد که دولت انگلیس با بحران فقر تکان دهندهای، روبرو است. این گزارش نشان میدهد که از ۵ تن یک تن و در حدود ۱۴ میلیون تن، زیر خط فقر قرار دارند و بدترین حالت را بالخصوص بالای اطفال و اشخاص متقاعد آورده است. حسب گزارش نشر شده، میزان فقر سال گذشته با مقایسۀ ۴ سال قبل، تقریباً ۴۰۰هزار تن اطفال و ۳۰۰هزار تن اشخاص متقاعد افزایش پیدا کرده است. برعلاوه، ۴ میلیون اطفال دیگریکه معادل ۳۰درصد تمام جوانان انگلیس میگردد، و نیز  تقریباً ۴۶درصد فامیلهای بدون اولاد نیز با فقر دست و پنجه نرم میکنند. (منبع: روزنامه اندپندنت)

در نتیجه این گزارش، تمام اعضای کمیسیون خدمات اجتماعی که وظیفۀ کنترول نابرابری سرمایه را در سطح کشور داشتند، از مقامشان استعفاء دادند. آنها دلایل استعفای خویش را چنین بیان میدارند: «در حقیقت عدم پیشرفت و توجه دولت در ساختن یک کشور مرفع باعث گردید تا از مقامهای خویش کنار رویم.» سروی اخیری‎که توسط "یوگاف" به نمایندگی از شرکت "کیلوگس" صورت گرفته است، نشان می‎دهد که از ۴ فامیل یک فامیل آن نگران عدم فراهم‎سازی تغذیه اولادهایش بوده و از بین ۵ فامیل یکی آن‎ میان تغذیه فامیل و گرم‎ساختن خانه‎های خویش باید یکی را انتخاب کنند.

گرچه ۱۴درصد فامیل‎ها موادغذایی خویش را از نهادهای خیریه بدست می‎آورند. برعلاوۀ نهاد خیریه "تروسل ترست" که بزرگ‎ترین شبکه غذایی را در سر تا سر انگلیس دارد، بیان می‎دارد که در حدود ۱.۲ میلیون بسته‎های غذایی را میان سال‎های ۲۰۱۶- ۲۰۱۷م برای افراد نیازمند توزیع نموده است. این تنها بخشِ کوچکی از میزان فقر در انگلیس است که مردم با مواد خوراکه نهادهای خیریه، متکی به زندگی‎اند.

تبصره:

جای بسا نهایت شرم آور است که یکی از ۵ بزرگترین کشور اقتصادی در سطح جهان، ملتاش را با بحران فقر شدید دامنگیر کرده است؛ تا جاییکه میلیونها تن نمیتوانند برای زندهماندن خود و فامیلهای خویش، مواد غذایی را فراهم سازند. اکثریت دلیل میزان فقر فاحش را تغییرات نظام خدمات اجتماعی، معاش کم و بلند بودن مصارف غذایی، خانه و دیگر نیازمندیهای اولیه میدانند؛ اما علت اصلی فقر را نه سیاستمداران گفتهاند و نه هم رسانه‎ها. در حقیقت مادر تمام مشکلات سرتاسری فقر در انگلیس، تطبیق نظام سرمایه‎داری و مدل اقتصادی ناکام آن بوده که باعث عدم تساوی سرمایه شده و حیات میلیونها انسان را به خطر مرگ مواجه ساخته است.

مدل قرضه سرمایه‎داری که منشاء آنرا حرص و بخل تشکیل میدهد؛ سبب گردیده تا وضع اقتصادی تضعیف و باعث بحران مالی جهانی گردد، تا جاییکه اکثریت کشورها تا الحال از اثرات ناگوار آن رنج میبرند. اگر عمیقاً فکر گردد، آیا نظام ناعادلانۀ سرمایهداری، غریب را فقیرتر و ثروتمند را سرمایهدارتر نساخته است؟ آیا این نظام مردم را تا گلو غرق قرض نساخته است؟ آیا نظام خدمات مالی و مارکیتهای انحصاریاش بیثباتی اقتصادی را به میان نیاورده است؟ آیا نظام مالیاتش باعث ضعف اقتصادی و فقر اکثریت نگردیده است؟ آیا احتکار نیازمندی‎های اولیه؛ مانند: آب، گاز و برق مطابق بر اصل آزادی ملکیت، باعث بلند رفتن نرخها به شکل طاقتفرسا نگردیده است؟ در مجموع همین عوامل سبب گردیده است تا اکثریت، قادر به گرمساختن خانههای خویش در سرمای زمستان نباشند.

حقیقت اینست که دولتهای سرمایهداری دید تجارتی از تطبیق نظام خویش دارند، به شکلی‎که توجه بیشتر را صرف منافع خویش تشکیل داده و از فراهمسازی زمینه زندگی مرفع و عزتمند برای افراد غریب و بیچاره، چشمپوشی مینمایند. خلاصۀ مطلب: نظام سرمایه‎داری در فراهم‎سازی نیازمندی‎های ملت‎اش و حکومت‎داری عادلانه، جزء شعار چیزی بیش نیست.

در ضمن، باید خاطر نشان نمود که فقر، بی‎عدالتی و بحران مالی نظام کمونیزم اصلاً قابل مقایسه با نظام سرمایه‎داری نمی‎باشد. تنها با مثال زدن میزان عظیم فقر در کشورهای وینزویلا، کیوبا، ویتنام و چین اکتفاء می‎کنیم. بدبختانه با وجود این همه دلایل، دیده می‎شود که رهبران مسلمان برای تنظیم امور حکومت‎داری خویش، این نظام ناکام و ورشکسته را تطبیق و امید حل مشکلات اقتصادی خویش را نیز دارند.

به حیث امت مسلمه، از شکست شرم آور نظام‎های سزمایه‎داری، کمونیزم و غیره نظام ‎های ساخته و پرداخته شدۀ بشری در رابطه به حل مشکلات اقتصادی و سایر مشکلات ملت‎ها، باید درس عبرت گیریم و مطمئن گردیم که سعادت واقعی در حل مشکلات همه بخش‎های زندگی ما نهفته است؛ نه در  تعداد اندک. باید درک کنیم، تنها نظام و قوانین اقتصادی اسلام که توسط خالق کائنات و عالم همه هستی ساخته شده است، میتواند سرمایه دولت را به شکل عادلانه و مؤثر برای فراهمسازی زمینه پیشرفت اقتصاد سالم و از بین بردن فقر، مورد استفاده قرار دهد.

نظام اقتصادی اسلام برای زدودن فقر و فراهمسازی زندگی با سعادت و آسوده، سرمایه را میان افراد تقسیم و از افزایش تولیدات جلوگیری میکند. در ضمن، خدمات و تولیدات مالی بازار آزاد را نپذیرفته و مخالف انحصار سرمایه و احتکار منابع حیاتی؛ مانند: آب، گاز و برق میباشد، تا همه در منفعت آن به طور یکسان شریک شوند. برعلاوه، پالیسیهای زراعتی مفید را برای استفاده اعظمی زمین طرح و با شیوه و قوانین خود، زمینۀ کار را برای هرشخص مهیاء میسازد. تطبیق همه این راهحلها تنها با احیای دولت خلافت بر منهج نبوت امکان پذیر است و این دولت مقتدر با تطبیق نظام اقتصادیاش به شکل همهجانبه، وضعیت اقتصادی جهان اسلام را به گونۀ واقعی تغییر مثبت خواهد داد. انشاالله!

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

نخستین قبلۀ مسلمانان، سرزمین اسراء و معراج را آزاد نمایید!

  • نشر شده در پاکستان

حکام پاکستان، -۱۶ F های ۷.۷۰۰ مایلی را قبل از حضور یهود در الاقصی به خاطر نشان دادن توانائیهای ما آزمایش نمودند؛ در حالی که موشکهای شاهین ۳ میتوانند آنها را هدف قرار دهند؛ اما این حکام برای آزادی قدس، هیچ کاری نکردند!

(ترجمه)

حکام کنونی پاکستان، هواپیماهای F-16C/D نیروی هوایی‎شان را از شمارۀ ۵(اسکادران شاهین) که توانائی دور بوردی بیش از ۷.۷۰۰ مایل را دارند، برای شرکت در برنامه آموزش رزمی هوایی پیشرفته در پایگاه نیروی هوایی پرچم سرخ امریکا که از ۱۵ تا ۲۶ اگست ۲۰۱۶م در "صحرا ی نیلیز نوادا" برگزار شد، فرستادند.

سران یهودی‎ها در نمایش‎ها حضور داشتند. به این ترتیب، یهودیان ظالم فرصت طلائی را در زمینه فهمیدن و توانایی‎های یگانه قدرت نظامی مسلمانان در سطح جهان را، به دست آوردند. در واقع "تایمز اسرائیل" در اول سپتمبر ۲۰۱۶م با افتخار اعلام نمود که: «هوا پیماهای اسرائیل پس از پرواز هواپیماهای پاکستانی و امارات متحده عربی در پایگاه هوایی آزمایشی نظامی پرچم سرخ ایالات متحده در "صحرای نوادا" برگشت نمودند.» (منبع: https://www.timesofisrael.com/israeli-pilots-return-home-after-flying-alongside-pakistan-uae-in-us-drill/)

در یک زمانی‎که مسلمانان در خصوص قدس به عنوان پایتخت دولت یهود توسط ترامپ احمق و ظالم به خشم آمده‎اند؛ سؤال ما این است: اگر حکام پاکستان می‎توانند، که جنگنده‎های ۷.۷۰۰ مایلی را در خدمت یهودی‎ها قرار دهند؛ پس چرا نمی‎توانند، آن‎ها را به کمتر از یک چهارم این فاصله‎ها در همکاری به خاطر آزادی الاقصی قرار دهند؟ علاوه بر این، موشک‎های شاهین ۳ پاکستانی که توانائی دور بوردی حد اکثر ۱.۷۰۰ مایل(۲۷۵۰ کیلومتر) را دارند؛ پاکستان را قادر به انجام حملات موشکی به اشغالگران یهودی در غرب و به قصابان برما در شرق می‎سازند.

ای مسلمانان پاکستان! برای محافظت از مسجدالاقصی، حزب التحریر-ولایۀ پاکستان، اکنون در میان شماست و از طریق اعتراضات، جلسات، توزیع بروشورها و رسانه‎های اجتماعی به شما خبر می‎دهد و این اطمینان را به شما می‎دهد که نیروهای مسلح ما نه تنها خواهان آزادسازی مسجدالاقصی می‎باشند؛ بلکه به آزادسازی آن نیز قادر اند. بنابر این، بر شماست تا به صدای حق لبیک گفته و با حزب التحریر برای ریشه‎کن کردن این حاکمان دست نشانده، مدافعان صلیبی‎ها و یهودی‎های اشغالگر، هم‎کار شوید.

ای مسلمانان! آگاه باشید که این حکام بزرگ‎ترین مانع در پیروزی نیروهای مسلح، اسلام، مسلمانان و آزادسازی سرزمین‎های اشغال شدۀ اسلامی می‎باشند. مسئولیت‎تان را در قبال الله سبحانه وتعالی و حمایت از الاقصی با کار کردن با شباب حزب التحریر در راستای احیای خلافت راشده بر منهج نبوت انجام دهید، تا باشد که با احیای خلافت راشده فرزندان‎تان را در انجام مسئولیت‎شان در خصوص آزادسازی مکان مقدس اسراء رسول الله صلی الله علیه وسلم، نخستین قبله و یکی از سومین مسجد مقدس مسلمانان، درست رهبری نماید. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‎فرماید:

«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ.»

(صحیح مسلم)

ترجمه: حقیقتاً که امام یا خلیفه سپری است که از عقب آن جنگیده میشود و به آن پناه برده میشود.

ای نیروهای مسلح مسلمان پاکستان! حمایت از الاقصی و آزادسازی تمام فلسطین به عهدۀ شماست؛ زیرا شما نیروهای مسلح امت اسلامی هستید؛ نه قوۀ دفاعی برای واشنگتن و تل ابیب. ما به خوبی می‎دانیم که تعداد بیشتری از شما خواهان حمایت اسلام و مبارزه علیه یهودی‎های نجس و دست اندرکاران‎شان می‎باشید. حکام فعلی کسانی‎اند که بر اطراف شما حلقه زده‎اند و از پیروزی و شهادت‎تان جلوگیری می‎کنند.

بنابر این، خود را از این نوع قید و بندها آزاد ساخته، این خائینان را از پا در آورید و برای احیای خلافت راشده به حزب التحریر نصرت دهید تا باشد که تحت رهبری خلافت، الاقصی و تمام فلسطین را آزاد سازید، که با این کارتان، از جمله مسلمانانی محسوب شوید که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد آنان در جنگ با یهودی‎ها می‎فرماید:

«تَقْتَتِلُونَ أَنْتُمْ وَيَهُودُ حَتَّى يَقُولَ الْحَجَرُ يَا مُسْلِمُ هَذَا يَهُودِيٌّ وَرَائِي تَعَالَ فَاقْتُلْهُ.»

(صحیح مسلم)

ترجمه: شما تا زمانی با یهودیها خواهید جنگید که حتی سنگها صدا میکنند، که ای مسلمان! در پشت سر من یک یهودی قرار دارد؛ بیا و او را بکش.

لذا از جمله آن‎هایی باشید، که سنگ‎ها و درختان، شما را در جنگ علیه یهودی‎ها همکاری خواهند کرد، که یکی از نشانه‎های رضایت الله سبحانه وتعالی از آن‎ها می‎باشد و پاداش‎شان با الله سبحانه وتعالی می‎باشد. این یک افتخار بس بزرگی است که به هیچ کس و هیچ امت در طول تاریخ داده نشده؛ ولی اکنون در دست شما قرار گرفته است، اگر به اساس اوامر الله سبحانه وتعالی به پیش روید.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه