- نشر شده در ویدیوها
تفسیر آیات (۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ...
ارایه کننده : شیخ یوسف مخازرة ( أبو الهمام )
سه شنبه ، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷.م
تفسیر آیات (۲۳-۲۵) سوره مبارکه آل عمران : أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتَابِ...
ارایه کننده : شیخ یوسف مخازرة ( أبو الهمام )
سه شنبه ، ۲۴ ربیع الاول ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷.م
۰۲ربیع الآخر ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷.م
(ترجمه)
پرسش:
حریری از استعفای خویش انصراف داده و به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م، نشست وزرای کابینه به ریاست وی برگزار گردید و تصریح داشت، که حکومت توافق نموده تا از این پس به امور سایر کشورها مداخله نکند. هرگاه موضعگیریهای حریری تعقیب شود، دیده میشود که آشفته و متناقض است؛ زیرا پس از خالی بودن پُست ریاست جمهوری برای بیش از دو سال، حریری به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م نزد "میشل عون" رفته و با وی در تشکیل حکومت و ریاست جمهوری توافق کرد، وی به خوبی میدانست که عون و حزب الله با همدیگر همپیمان بوده و حزب الله عنصر اصلی این ائتلاف است. به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م حریری استعفای خویش را در حالی اعلام نمود که در سعودی بسر میبرد و به این ترتیب، خشم حزب الله را بر انگیخت.
حال با وصف آنکه حزب الله در دولت سهیم است، حریری استعفای خویش را پس گرفته و در حکومت مشارکت ورزیده است، تحلیل این آشفتگی و تناقض چیست؟ آیا نگاهها به کوتاه کردن نفوذ ایران و حزباش دوخته شده است؟ و با بهره جستن شرایط کنونی، آیا انتظار میرود که دولت یهود بر لبنان و حزب الله هجوم برد؟ الله سبحانه وتعالی خیرتان دهد.
پاسخ:
به منظور وضاحت بیشتر، لزوماً واقعیت ارتباط بین خاندان حریری و دولت سعودی را بایداز نظر گذراند: حریری پیروی سعودی بوده و اگر حاکم سعودی پیروی انگلیس باشد، بازتاب آن را میتوان در سیاستگذاری حریری در لبنان شاهد بود؛ همچنان اگر حاکم پیروی امریکا باشد، در روشنایی آن میتوان به شکل ذیل پاسخ ارائه کرد:
دورۀ ریاست جمهوری "میشل سلیمان رئیس جمهور اسبق لبنان" در ماه می ۲۰۱۴م به پایان رسید و شاه وقت سعودی "ملک عبدالله بن عبدالعزیز" بود؛ چون عبدالله پیروی انگلیس بود، حزب الله اصرار داشت که "عون" به حیث رئیس جمهور انتخاب شود. آشکار بود که عون و حزب الله از طرف ایران-طرفدار امریکا- حمایت میشدند. به این ترتیب، ملک عبدالله به انتخاب عون به حیث رئیس جمهور موافقت نکرد و "سعد حریری" را فرمان داد تا به نامزدی ریاست جمهوری عون مخالفت کند. از آنجاییکه سعد حریری هم تابع سیاستگذاری سعودی-طوریکه سیاستگذاری شاه وقت، "عبدالله" ایجاب میکرد- وی به انتخاب عون مخالفت کرد.
به این ترتیب، بعد از پایان ریاست جمهوری میشل سلیمان در می ۲۰۱۴م، به مدت تقریباً دونیم سال چوکی ریاست جمهوری لبنان بلا متصدی باقی ماند، تا اینکه ظهر روز دوشنبه مؤرخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م پارلمان لبنان دایر شد و میشل عون به حیث رئیس جمهور آن کشور انتخاب گردید.
آنچه که روند انتخاب رئیس جمهور لبنان را کمک کرد، تغییر حکومت سعودی بود؛ چنانچه ملک عبدالله به تاریخ ۲۳ جون ۲۰۱۵م وفات نموده و پس از آن زمام امور را برادرش "سلمان" به دست گرفت؛ چنانچه واضح است، وی طرفدار امریکا است. شاه سلمان به شکستن بالهای وفاداران انگلیس؛ از جمله فرزندان شاه عبدالله و طرفداران سابقاش پرداخت تا فضای دولتاش ثبات یافت. پس از آن امریکا هم از طریق انتخاب عون به حیث رئیس جمهور خواهان ثبات اوضاع لبنان بود، وی از سلمان خواست تا به سعد حریری فرمان دهد که در انتخاب عون مخالفت نکند.
به این ترتیب حریری نزد عون رفته با وی توافق کرد و وی را به ریاست جمهوری نامزد نمود؛ یعنی مخالفتی را که سعد حریری در دوران عبدالله رهبری مینمود، در دوران سلمان پایان یافت. سعد حریری از "کاخ وسط" نامزدی میشل عون را به ریاست جمهوری در مقابل همحزبیهایش، که در رأسشان "فواد سنیوره" و"بهیه حریری" نمایندۀ پارلمان حضور داشتند، اعلام نمود. سپس سخنرانی را ایراد نمود که در آن آمده بود: «بر اساس نقاط اتفاقیکه بدان رسیدیم، امروز در حضورتان تصمیم خویش را بر نامزد کردن میشل عون به پُست ریاست جمهوری اعلام میکنم.» (منبع: النهار ۲۰ اکتوبر ۲۰۱۷م)
سپس پارلمان به تاریخ ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م عون را به حیث رئیس جمهور انتخاب نمود. قابل ذکر است که پس از بلامتصدی شدن پُست ریاست جمهوری به مدت دو سال و پنج ماه، بعد از پایان یافتن دورۀ ریاست جمهوری میشل سلیمان در ماه می ۲۰۱۴م، حمایت رئیس جریان مستقبل، سعدحریری، از کاندید شدن عون، برگزاری انتخابات را آسان نمود. (منبع: العربیه ۳۱ اکتوبر ۲۰۱۶م) به همین دلیل، عون به منظور سپاسگزاری از سعودی وارد این کشور شد. از آنچه گفته آمدیم، واضح میشود که حریری پیروی حکام سعودی بوده و بر حسب میلشان موافقت و مخالفت میکند.
پس از آنکه ترامپ زعامت امریکا را در دست گرفت، به تاریخ ۲۰ می ۲۰۱۷م از سعودی دیدن کرد. در اجلاسیکه سران کم خرد ۵۰ کشور اسلامی حضور داشتند، راجع به ایران و حزب الله اظهارات تُندی داشتند-که هدف آنان دور کردن نگاهها از قضیۀ مسلمانان در فلسطین بود و توجهها را به ایران متمرکز کرد- مقدمهای بر پلان اعلام قدس به حیث پایتخت دولت یهود بود. واضح بود که هدف از این اظهارات، متشنج کردن اوضاع است؛ البته عربستان سعودی و سایر همنوعانش این روش را در پیش گرفتند و چون نقش مرکزی در بازی منطقهای، علیالخصوص با مداخلهاش در سوریه را برای ایران، حزب الله لبنان به دوش دارد.
سعودی از حریری خواست که سیاست متفاوتی ضد ایران و حزب الله را به پیش گیرد، به این منظور وی را به سعودی دعوت نمود و از وی خواست تا استعفاء دهد و با اظهارات تُندی علیه ایران و حزب الله، دلایل استعفایش را عملکرد آنها قلمداد کند و چنین هم شد، که حریری به سعودی حاضر شده و اظهارات مگسگونهاش را بیان داشت و به تاریخ ۴ نومبر ۲۰۱۷م از آنجا استعفای خویش را اعلام نمود.
امریکا به خوبی میداند که اظهاراتاش علیه ایران و حزب الله به معنی قطع روابط با ایران و حزباش نیست؛ بلکه به خاطر افزایش تنش بوده تا از آن به حیث ابزاری برای ترساندن کشورهای خلیج استفاده کند. امریکا از سعودی و حریری خواسته بود تا توسط اظهارات خویش پیامی را برسانند؛ نه اینکه از نقشۀ ترسیم شده پا را فراتر نهند. به عبارتی دیگر، امریکا نمیخواهد تا حزب الله را کاملاً از بین برده و اوضاع به شکلی تغییر کند که از کنترولش خارج شود؛ مگر صرفاً خواست تا پیامی را برایش بفرستد. به همین دلیل بود که از سعودی خواست تا اوضاع را آرامتر کند؛ یعنی حریری لحن آرامتری بگیرد.
چنانچه سایت "النشرة" به تاریخ ۴ دسمبر ۲۰۱۷م نوشت: «... شاهزاده محمد بن سلمان ولیعهد سعودی با هماهنگی مستقیم کامل کاخ سفید عمل نمود.» چنانچه پس از چهارمین دیدار "جرد کوشنر" داماد ترامپ و مشاور ارشدش در امور خاور میانه، از سعودی که پُشت درهای بسته و دور از دسترس رسانهها صورت گرفت، کوشنر و هیئت همراهش چهار روز را در سعودی ماندند و پس از آن دیدارهایی سریعی از مصر، اردن و دولت یهود داشتند. تقریباً پس از دو هفته از خروج کوشنر، بحران لبنان و دستگیریهای داخل سعودی آغاز شد.
در خلال بحران سیاسی شدیدیکه لبنان را لرزاند، یک سلسله از مسائل واضح شد؛ مثلاً: بر اساس تفاهمیکه در مورد لبنان بین کاخ سفید و ولیعهد سعودی وجود داشت، تحت عنوان فشار بالای "حزب الله" برای تغییر حجم منطقهایاش، بعد از آنکه زیاد بزرگ شده بود، تطبیق شد. تحت عنوان متذکره ولیعهد سعودی توسط نخست وزیر لبنان هجوم خویش را علیه دولت لبنان آغاز کرد و در نتیجه بعد از فروپاشی سازش سیاسیی که جنرال میشل عون توسط آن توانسته بود خود را به قصر "بعبدا" برساند؛ مگر عملکرد سعودی خشونتآمیز و تهی از مهارتهای دیپلوماتیک بود؛ زیرا ثبات داخلی لبنان را تهدید مینمود. در عین زمان مؤسسات امریکایی همواره به این باور بودند، فشارهاییکه بالای حزب الله وارد میشوند، باید تا سقفی معین باشد؛ زیرا در غیر آن صورت امور از کنترول خارج خواهد شد. به محض اینکه اوضاع رو به وخامت میگرایید، مؤسسات امریکایی به دلیل اینکه ثبات لبنان در معرض خطر است، وارد عمل شدند. (منبع: سایت النشره ۴ دسمبر ۲۰۱۷م)
به این ترتیب، حریری به اساس فرمان سعودی لحن تُند خود را آرام کرد. سعودی به خاطر حفظ حیثیت و آبروی خویش از پا در میانی رئیس جمهور فرانسه استقبال کرد و همرایش گفتگو کرده و رئیس جمهور آن کشور با حریری نیز ملاقات نمود. سپس حریری به فرانسه و پس از آن به مصر سفر نمود و فضایی را ایجاد نمود که گویا برای گزینش موضعی مناسب سرگرم مشوره است؛ در حالیکه قبل از سفرش موضع وی از پیش در سعودی ترسیم شده بود و آن این بود، که لحن خود را آرامتر کرده و استعفایش را پس بگیرد و این طور نیز شد؛ چون به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م به لبنان بازگشت، سپس به تاریخ ۲۲ نومبر ۲۰۱۷م استعفای خویش را به حالت تعلیق در آورد.
سپس حریری در باره حزب الله تا حدی زیاد از لحن نرمتری استفاده نموده و تصریح داشته گفت: «ویژهگی حزب الله این است که سلاح خویش را در داخل استفاده نمیکند.» وی قبل از اینکه دیگران را فریب دهد، گویا خویشتن را فریب داد و استفاده از سلاح را توسط این حزب در داخل برای بارها فراموش کرده است، وی استعفای خویش را پس گرفت و اجلاس کابینۀ دولت به ریاست وی به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۱۷م برگزار گردید و در این اجلاس تصریح داشته گفت: «پس از توافق سران حکومت مبنی بر تمرکز به امور داخلی و عدم مداخله به امور سایر کشورهای عربی، اوضاع بهتر شده است.» وی این گفتهها را در حالی بیان داشت که ملیشههای حزب الله شب و روز در سوریه میجنگندند.
خلاصه اینکه حریری تابع امر و نهی دولت سعودی بوده و سیاست وی بازتابی از سیاست شاه سعودی و ولیعهدش میباشد و پنهان کردن این موضوع سودی نداشته و بر هر صاحب بصیرتی واضح است. اما آیا رویکردی برای کاهش نفوذ ایران و حزباش وجود دارد؟ اینکار امکان دارد، ولی انتظار میرود که رویکرد فوق بعد از نایل شدن به راهحلی در سوریه به مرحلهای که امریکا خواهان آن است، اتفاق افتد. وقتی نقش ایران و حزباش در سوریه به پایان رسد، امکان دارد که از سوریه عقبنشینی داده شده و نقش نظامی ایران و حزباش کاهش پیدا کند.
باید تذکر داد که حزب الله تابع حکومت ایران است، چنانچه حریری تابع حکومت سعودی است. بنابر این، انتظار میرود که موضوع سوریه به شکل منظم و معین با عقبنشینی ایران خاتمه پذیرد، که به پیروی آن حزباش در لبنان نیز عقبنشینی خواهد کرد. اما آیا انتظار میرود که دولت یهود بر لبنان یا حزب الله حمله کند؟ این بستگی به تدارکات راهحل در سوریه دارد؛ یعنی وابسته به شرایط موجود و تحولات آینده است.
۲۱ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ.ق
۹ دسمبر ۲۰۱۷م
(ترجمه)
خبر:
پس از به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت دولت یهود توسط دونالد ترامپ، بهتاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م تظاهرات خشمگینی در ترکیه، اردن، لبنان و نیویارک برگزار گردید. مظاهره کنندهگان مردم را برای ترتیب تظاهرات در مغرب و لندن نیز فراخوان دادند. صدها تن از تُرکها در جادههای شهرهای ترکیه در میدانهای عمومی، تظاهرات را به راه انداختند و در آن پرچمهای ترکیه، فلسطین و سازمان حماس را در مقابل قونسلگری امریکا مقیم استانبول، برافراشتند.
همچنان مظاهرهکنندگان پلاکاردهایی(پوسترهایی) را که روی آن "مرگ بر دولت یهود" و "قدس سرزمین عربی و اسلامی است" نوشته شده بود، با خود حمل می نمودند. افزون بر این، آنها شعارهای ضد امریکائی و دولت یهود را سر میدادند. بر علاوه، در عمّان پایتخت اردن مظاهرۀ دیگری نیز برگزار گردید، مظاهرهکنندهگان این تصمیم ترامپ را محکوم نمودند؛ چنانچه نمایندهگان مجلس سرزمین اردن به منظور اعتراض در مقابل سفارت امریکا نیز گردهمایی کردند. (منبع: الجزيره نت)
تبصره:
تصمیم ترامپ رئیس جمهور امریکا در سطح جهانی، واکنشهای رسمی را در پی داشت؛ اما در سطح جهان اسلام و به خصوص سرزمینهای عربی، واکنشهای حکامِ مناطق "سایکس-پیکو" بسیار شرمآور و تحقیرآمیز بود و تنها در حد هشدار مبنی بر اینکه سرانجام این تصمیم روابط صلح و دیپلوماتیک را بین آنها و دولت یهود آسیب بزند، بود. این موضعگیریها تأکید بر این داشته و هیچ جای شکی را باقی نمیگذارد که حکام مسلمین برده و مزدور استعمار اند؛ زیرا موضعگیری مردان آزاد، متناسب با رویداد است.
همچنان واکنش طبیعی در مقابل تجاوز یهود بر فلسطین و قدس، اعلام جنگهای سهمگینی بود تا اینکه آن سرزمین به طور کامل آزاد گردد؛ اما اعتراض بر انتقال سفارت از یک منطقۀ فلسطین به قدس؛ مانند این است که کسی اعتراض بر این کند، که چرا غاصبان، سالونخانهاش را از طبقۀ دوم به طبقۀ اول انتقال داده است؟
بناً رسانهها موفق شدند تا خیانت بسیج کردن مردم و محدود کردن مشکل در خصوص انتقال سفارت از یک شهر به شهر دیگری را مرتکب شوند، گویا قدس اشغال نشده است؛ بل این تظاهرات و راهپیمایهاییکه به راهانداخته شد، در واقع انتقال سفارت را از یک شهر اشغالی به شهر اشغالی دیگر، محکوم مینمودند. همچنان شعاری را "قدس پایتخت دولت فلسطین است" سر میدادند، که گویا دولتی به نام فلسطین وجود دارد. در کل این تظاهرات، غیر از تخلیه کردن احساسات چیز دیگری را در قبال نداشت.
نویسنده: احمد ابوقدوم
(ترجمه)
خبر:
روز چهارشنبه ۱۳ دسمبر ۲۰۱۷م در استانبول، به منظور پاسخ به تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در خصوص به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت دولت یهود و انتقال سفارت امریکا در آنجا، اجلاس سران اسلامی برگزار شد، که این اجلاس شاهد غیابت بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی و در رأس آن عربستان سعودی و مصر بود. با این حال، وزیر خارجهی ترکیه متعهد شد که این اجلاس پیام قویی را در شأن قدس ارائه میکند. پیامیکه روشن خواهد کرد که "ظلم یهودیان بالای مردم فلسطین قابل سکوت نمیباشد." (منبع: شبکه الجزیره)
تبصره:
سازمان همکاریهای اسلامی در طول چهل و هشت سال از زمان تأسیسش تا اکنون، چندین اجلاس پیهم برگزار نموده است؛ اما این اجلاسها هیچ قضیهای از قضایای مسلمانها را حل ننموده و هیچ شری را از آنها دفع نکرده است، به خصوص قضایای مربوط به قدس و مسجدالاقصی، موضوعاتیکه دلیل تأسیس این سازمان در سال ۱۹۶۹م ادعاء می شد. اولین چیزیکه در شأن این سازمان مناسب به گفتن است، این است که در اجلاس این سازمان، سست عنصران و دونمایهگان گرد آمدهاند. اعضای این سازمان منفور القلوب بوده و مزدوران چند باداری بیش نیستند که بسیاری از آنها از عدم وزن سیاسی در سیاست بینالمللی و منطقوی رنج میبرند. طوریکه حضور یا عدم حضور آنها در تصمیمات و اجرای برنامهها یکسان بوده و هیچ تأثیری ندارد. شعارهای مکرر و زنندهی آنها، هیچ چیزی بهشمار نرفته و از تقبیحگویی و محکومیتگویی فراتر نمیروند.
دستآورد جدید آنها در خصوص به رسمیت شناختن قدس اشغالی به عنوان پایتخت دولت یهود توسط ترامپ چه خواهد بود؟ آنها برای حمایت از قدس چه عملکردی خواهند داشت؟ پیام قوییکه ترکیه از طریق اجلاس اسلامی و از طریق عادیسازی روابطاش با دولت یهود است و علاوه بر آن، از طریق وفاداری خود به امریکا که متعهد به ارائهی آن شده است، چه میتواند باشد؟ و یا اینکه بعد از آن این سخن: «بعد از امروز سکوت دیگر قابل تحمل نیست.» چه معنی خواهد داشت؟
آیا آنچه در فلسطین اتفاق افتاد، از سهلانگاری به غصب زمینها، تجاوز به آبروها و هتک حرمت به مقدسات، خونریزیهای ناحق، زندانها، کشتارها و قتل عامهای بیش از هفتاد ساله، احتمال سکوت دوباره به آنها نمیرود؟ آیا به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت یهودیان، احتمال سکوت را ندارد؟ پس از سکوت چه خواهد بود، جزء سخنرانیها و لفافهگوییهای مکرر؟!
واقعاً خندهآور است، حکام مسلمانها اجلاسی را برگزار میکنند، در حالیکه همهی آنها در پرتگاه ذلت قرار دارند، پرتگاه ذلت و خوارییکه برای غرب کافر استعمارگر و در رأس آن امریکای متکبر و پرتگاه نفاق سیاسی و توطئهی بینالمللی که علیه امت اسلامی و قضایای آن است، میباشد. با اعلام ترامپ، فروش بیت المقدس و سهلانگاری در خصوص تجاوز بالای مسجدالاقصی و تمام سرزمین فلسطین، آشکار نشده است که امروزه مسئلهی لازم برای جلوگیری، ضرورت به اجلاس اضطراری و نیاز به تعهد و هشدارها داشته باشد؟ قضیهی تازه پیش آمدهای که آن را در جدول برنامههای کاری-نابکار- خود قرار داده و برای حل آن شعار سرائی میکنند.
از اعلام پایتخت دولت یهود در بیت المقدس توسط ترامپ، سکوت حکام مسلمانها در قبال اشغال قسمت اعظم از فلسطین توسط یهودیان در سال ۱۹۴۸م، و بعداً سکوت آنها در قبال اشغال کل فلسطین در سال ۱۹۶۷م جنایتی بزرگتر میباشد؛ چون بعد از کفر گناه مفهوم ندارد، لاکن بزرگترین گناه و بزرگترین جنایت حکام، زبونی آنان در حمایت از فلسطین و خودداری آنها از به حرکت درآوردن ارتشهای اسلامی برای آزادسازی فلسطین است.
راهحل شرعی این است که حکام مسلمانها ارادهی خویش را برای تحکیم نظام الله سبحانه وتعالی جمع نموده و برای امت این حق را بدهند که حاکم خویش(خلیفهی راشده) را انتخاب کنند. حاکمیکه به اساس اسلام بر آنها حکومت خواهد کرد و سپس مسلمانان را در یک سرزمین واحد که تنها بندگی به الله سبحانه وتعالی میباشد، گردهم آورده و ارتشها را برای آزادسازی سرزمین فلسطین، کشمیر، چچن، افغانستان، برما و... به حرکت در خواهد آورد.
حکام امروزی با چنین کانفرانسها نمیتوانند حاکمیت الله سبحانه وتعالی را اقامه نمایند. ای کاش اردوغان(نوهی عثمانیها) همانگونه که ادعاء میکند، فرمودهی سلطان عبدالحمید دوم را زمانیکه گفت: «قطع بدنم برایم از اینکه یک وجب از سرزمین فلسطین را برای یهودیان ببخشم، آسانتر است.» گاهی بهیاد آورد. بلی، چنین است زبان آزادگان، اما به زبان بردگان(اجلاس سران اسلامی) گویی نمایندگی از محکومیت میکنند. به روایت ابی علی ثمامة بن شفی از عقبه بن عامر، رسول الله صلی الله علیه وسلم بالای منبر چنین تلاوت کردند:
﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾
[انفال: ۶۰]
ترجمه: (برای مقابله با آن ها (دشمنان) هر چه می توانید از نیرو فراهم کنید
بعداً وی صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ»
(رواه مسلم)
ترجمه: آگاه باشید، منظور از نیرو تیراندازی است، آگاه باشید، منظور از نیرو تیراندازی است، آگاه باشید منظور از نیرو تیراندازی است.
نویسنده: نسرین بوظافری
(ترجمه)
دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا به تاریخ ۶ دسمبر ۲۰۱۷م اعلام کرد که بیت المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اسرائیل به رسمیت میشناسد. او همچنان دستورهایی را برای انتقال سفارت امریکا از تل ابیب به بیت المقدس صادر نمود. ترامپ مفسد با تمام تکبر و گستاخی زیاد، وعدهاش را با اعلام بیت المقدس به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی یهود به پایان رساند؛ ولی از دیدگاه اسلام برای ما مسلمانان، اینگونه گستاخیها و لودگیهای یهودیهای نجس و ترامپ مفسد، یک امر باطل و بیاعتبار میباشد.
آنچه که ترامپ را به این امر گستاخانه ترغیب میکند، همانا خیانت، بیکفایتی و بزدلی حکام سرزمینهای اسلامی میباشد که در دوستی با امریکا و یهودیهای نجس، با همدیگر به رقابت میپردازند. پس از فرمان ترامپ، این حاکمان بلافاصله تلاش نمودند تا احساسات عامه را تحت کنترول قرار دهند. ایشان کسانیاند که خیانتشان را با گفتن اینکه اعلام مذکور خلاف قطعهنامههای سازمان ملل میباشد، نشان دادهاند؛ به گونهای که حتی بعضی از آنها گفتهاند که اینکار به صلح و راهحل دو جانبه آسیب وارد خواهد کرد و برخی از آنها خواستار برگزاری نشست سازمان همکاریهای اسلامی شدند که اصلاً راهحلی را در پینخواهند داشت و با این حال، آنها از پاپهای واتیکان، روسیه و ایران درخواست کمک میکنند که قاتل هزاران تن در سوریه اند.
همان طوریکه این حاکمان قادر به حفاظت از مقدساتشان نیستند؛ تلاش دارند تا نقاط ضعف خود را با بیانیهها و محکوم کردنهای میانخالی سرپوش گذاری کنند، که نتیجۀ این همه تلاشهایشان، هویت اصلیشان را برای تمام امت اسلامی نشان داده است. قابل ذکر است که مسلمانان در سراسر جهان به خاطر نشان دادن خشمشان علیه این اعلام احمقانۀ ترامپ، به جادهها و خیابانها ریخته و در مقابل سفارتخانههای امریکای کافر با شعار اینکه قدس یک سرزمین اسلامی میباشد، جمع شدند؛ در واقع این کار آنان نشان میدهد که مسجدالاقصی، سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم برایشان چقدر اهمیت دارد.
همچنان مردم در هر گوشه و کنار و در هر مسجد و در هر سطحیکه ممکن بود، خشمشان را نسبت به امریکا و یهودیهای نجس، نشان دادند. آنها نسبت به این درد بیقرار بودند و فریاد میزدند تا کسی مرحمی به زخمهایشان نهد؛ اما هیچ رهبری، هیچ حاکمی و هیچ سربازی پیدا نشد که زخمهایشان را التیام بخشد؛ مگر اینکه با زبانبازیها و بیانیههای کاذبانه میخواستند تا مردم را در این زمینه منحرف سازند و اصلاً به دنبال راهحلی در این زمینه نبودند.
ای مسلمانانیکه قلبهایتان به خاطر محبت قدس میتپند! شما میدانید که موضوع قدس یک موضوع جدید نیست؛ ۵۰ سال است که قدس به شمول "الاقصی" تحت اشغال قرار دارد، به جزء قسمتهای غربی آن، که از اشغال آن هفتاد سال میگذرد، در این مدت زمان، بسیاری از مسلمانان به خاطر این سرزمین مبارک جانهایشان را از دست دادند. موضعگیری یهودیهای غاصب تغییر نکرده است و همچنان نمیتوان موقف انگلیسها را در این باره که دولت یهود را به عنوان کلانترین مشکل در اطراف مسلمانان مسلط میکند، نادیده گرفت و پس از آن امریکا که موقفش را در حمایت از دولت یهود ادامه میدهد.
با این حال، حاکمان سرزمینهای اسلامی؛ مانند بازیگران نمایشگاه تلاش میکنند تا راهحلی را در این زمینه دریافت نمایند، و کنفرانسها برگزار میکنند تا به خاطر اغوای افکار عامه نشان دهند که آنان دست روی دست نمیگذارند؛ در حالیکه روابط مستحکمی با این قدرتهای غاصب و استعماری دارند و به دنبال راهحلهای سازمان ملل هستند. سازمان مللیکه از این دولت غاصب یهود حمایت میکند و به خاطر فریب مردم عامه، بیانیههای اغواگرانه و میانخالی را علیه عاملین وحشی خود منتشر میکند.
آیا این حاکمان چنین چیزها را به عنوان راهحلی در این موضوع بارها برای شما پیشنهاد نکردهاند؟ تا چی وقت در مقابل چنین بیانیههای میانخالی و اقدامات فریبنده سکوت اختیار میکنید؟ در حالیکه شما به خوبی از این امر آگاه هستید، که موضعگیریهای احمقانه و پیشنهادات بیاساس این حاکمان به منافع یهودیهای نجس بوده و به این کارشان مشروعیت میبخشد. جزء این نیست که این کار آنان سبب تشویق یهودیها، در ادامۀ استبداد وحشیانۀشان میشود. آگاه باشید، این بهترین فرصت برای یک رادیکال(دگرگونی بنیادی) و آخرین راهحل میباشد.
حزب التحریر-ولایه ترکیه یک بار دیگر به شما یگانه راهحل رادیکالی(بنیادی) را در جهت آزادسازی قدس و تمام فلسطین ارائه میدهد. راهحل اساسی برای هر مشکل را میتوان با بررسی عوامل اصلی آن و در نهایت از بینبردن این عوامل دریافت نمود. فلهذا یگانه راهحل اساسی در این زمینه این است که ریشۀ اصلی مشکل را عمیقتر تحت بررسی قرار داده و آن را شناسایی کنیم؛ سپس نظر به مشکل یک راهحل صحیح را مطرح کنیم.
1- مسألۀ فلسطین تنها مشکل مردم فلسطین و یا اعراب نیست؛ بل این یک مسألۀ اسلامی است؛ مسألۀ یک سرزمین مقدس اسلامی که با حمایت امریکا و انگلیس و همکاری حکام خائن سرزمینهای اسلامی توسط یهود غصب شده است، میباشد. فلسطینیکه مسلمانان با مال و جان خود آن را فتح کردند و در هر نقطه آن خون یک شهید ریخته شده است و یا اینکه گَرد و خاک آن توسط اسپ یک مجاهد و قدمهای یک مجاهد به فضاء بلند شده است، این سرزمین مقدس مربوط همه مسلمانان میباشد؛ واگذار کردن یک قسمت بسیار کوچک و یا بزرگ آن به غیرمسلمانان، خیانت بزرگ به الله سبحانه وتعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم و مؤمنان محسوب میشود.
2- یهودیان فلسطین را به زور اشغال کردهاند؛ اما اینگونه غصب نمودنها، واقعیت مالکیت آن را تغییر نمیدهد، هرگز نمیتواند حق مالکیت آن را از مالک اصلی آن صلب کند و گذشت زمان نمیتواند این حق را به غاصبین دهد. حکم اسلام در موارد سرقت شده این است که مالک مال در مقابل غاصبین باید تا زمانی مبارزه نماید، که مال سرقت شده دوباره به صاحب اصلی آن برگردد و هر نوع عملیکه از طرف سارق به خاطر مشروع ساختن مال سرقت شده صورت میگیرد، ممنوع و باطل میباشد.
3- هر عملیکه در مخالفت با اسلام قرار داشته باشد، باطل است؛ لذا هرگونه تسلیمدهی هر قسمت فلسطین باطل و فاقد اعتبار میباشد. هیچ نقطه و مرجعی در روی زمین وجود ندارد که آنچه را الله سبحانه وتعالی ممنوع قرار داده است، مشروعیت دهد؛ برای اینکه حرام الله سبحانه وتعالی تا روز قیامت حرام و حلال آن تا روز قیامت حلال میباشد.
4- اسلام تقسیمبندی سرزمینهای اسلامی و ایجاد مرز میان آنها را ممنوع قرار داده است و این مرزهای فعلی توسط استعمارگران ایجاد شده است. استعمارگران سیاست تقسیمبندی را به کار میبندند تا قلمرو حکومتشان را در کشورهای مستعمره آسان نموده و نفوذشان را گسترش دهند. بر مسلمانان اجازه نیست تا در زمینۀ این تقسیمبندیها خاموشی اختیار نموده و به خاطر از بینبردن آن دست روی دست گذارند. از سوی دیگر، قبول نمودن ادامۀ مرزبندیها حرام قطعی میباشد.
یهود و نصارا از جمله دشمنان سرسخت مسلمانان میباشند. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾
[بقره: ۱۲۰[
ترجمه: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد(تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی،
و) از آیین(تحریف یافتۀ) آنان پیروی کنی.
﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾
[ممتحنه: ٩]
ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند، یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هرکس با آنان رابطۀ دوستی داشته باشد، ظالم و ستمگر است!
به این ترتیب، کسانیکه با آنها دوست میشوند، با آنها همکاری میکنند و با آنها متحد میشوند، در نادانی و سرافگندگی به سر برده و ظالمی بیش نیستند.
ای مسلمانان! مسألۀ فلسطین یک موضوع حیاتی میباشد و مکلفیت ما در قبال آن این است، که به خاطر رضای الله سبحانه وتعالی پیکار نماییم تا باشد که آن را از زیر سیطرۀ یهودیان غاصب نجات دهیم. الله سبحانه وتعالی میفرماید:
﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا﴾
[ نساء: ٧٥]
ترجمه: چرا در راه الله(سبحانه وتعالی)، و(در راه) مردان و زنان و کودکانیکه(به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد(ستمدیدهای) که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر(مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر، از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما.
آزادسازی قدس و مسجدالاقصی، کار به خاطر باز گردانیدن این سرزمین مقدس و از بینبردن یهودیها از این مکان مقدس، وجیبۀ شرعی تمام مسلمانان میباشد، حتی اگر به قیمت خون هزاران شهید تمام شود. بنابر این، یگانه راهحل برای از بینبردن اشغال فلسطین و آزادی آن، انسجام ارتشهای اسلامی و سوق دادن آنان در مقابل دولت یهود میباشد؛ ولی متأسفانه امر ذلتبار این است که امروزه حکام و رهبران سرزمینهای اسلامی، نیروهای مسلمان ما را به اساس فرمان ناتو و کفار استعمارگر حرکت میدهند؛ اما نه به خاطر فرمان الله سبحانه وتعالی، رسولش صلی الله علیه وسلم و آزادسازی قدس و فلسطین. الله سبحانه وتعالی در این مورد میفرماید:
﴿لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ﴾
[آلعمران: ٢٨]
ترجمه: افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطهای با الله(سبحانه و تعالی) ندارد(و پیوند او بکلّی از الله سبحانه وتعای گسسته میشود).
آنها هیچ رابطهای با الله سبحانه وتعالی ندارند؛ زیرا آنها کفار استعمارگر را به عوض مؤمنان به دوستی و همپیمانی گرفتهاند، جزء این نیست که آنان دشمنان الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم و مؤمنان بوده و هیچگونه وفاداری با الله سبحانه وتعالی، پیامبر صلی الله علیه وسلم و مؤمنان ندارند. پس چی کسی میتواند، این سرزمین مبارک را از چنگال یهود نجات دهد؟ حقیقتاً یگانه کسیکه میتواند آن را از اسارت یهودیها نجات داده و آنان را از پا در آورد، همانا خلیفۀ اسلامی میباشد و بس؛ زیرا قدس توسط حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه فتح گردید، توسط صلاح الدین ایوبی یکی از رهبران خلافت اسلامی آزاد شد و توسط سلطان عبدالحمید آخرین خلیفۀ عثمانی، کسیکه حتی یک توتۀ آن را به یهود تسلیم نکرد، محافظت گردید.
در نهایت، یگانه راهحل برای آزادسازی سرزمین اسراء و معراج رسول الله صلی الله علیه وسلم و ریشهکن کردن کیان یهود، خلافت بر منهج نبوت است و بس. فلهذا کسانیکه میخواهند قدس را آزاد سازند، باید به این امر پیبرده و به خاطر تأسیس خلافت اسلامی دست بهکار شوند.
حزب التحریر-ولایه ترکیه
(ترجمه)
به تاریخ ۱۲ دسمبر ۲۰۱۷م، ساعت ۱۱ قبل از ظهر، حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش راهپیمایی را بهطرف سفارت امریکا در داکه بخاطر مخالفت در برابر به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی یهود از طرف این کشور صلیبی، بهراه انداخت. در این راهپیمایی بیش از یکهزار و پنج صد تن اشتراک ورزیده بودند. اعتراض کنندهگان با بلند کردن پرچمهای شهادت، راهپیماییشان را از جادۀ ۲ گسلحان شروع کردند، بعد از آن با اظهار محبت و اشتیاق زیاد به سرزمین مقدس "القدس"، به طرف جادۀ مدنی، جاییکه سفارت امریکا موقعیت دارد، به پیش رفتند.
راهپیمایان شعارهای "الله اکبر، الله اکبر، لااله الاالله محمدالرسول الله، مرگ به امریکا، حضور امریکا را در بنگلهدیش نمیخواهیم، بیت المقدس را آزاد کنید، خلافت را تأسیس کنید" وغیره را سر میدادند. بعد از آنکه به نزدیک سفارت امریکا رسیدند، بیرقهای امریکا و دولت یهود را به آتش کشیده و بدین وسیله خشمشان را اظهار داشتند و راهپیمایی خود را بدون کدام خشونت بهپایان رسانیدند. حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش، این عمل را بخاطر احساس مسئولیتیکه در برابر بیتالمقدس-سرزمین اسراء و معراج، قبلۀ اول مسلمانان و سومین مسجد، از جمله مساجدیکه مسلمانان به آن سفر میکنند- دارد، به سر رساند. حزب التحریر یک رهبری و حرکت مخلصانه و آگاه امت بوده که همیشه افکار و احساساتشان را منعکس میسازد.
حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش و ۱۶۰ میلیون نفوس این کشور، به شدت حکام خائن عرب و جهان اسلام را محکوم کردند که به افرادی همچو ترامپ فرصت میدهند تا احساسات مسلمانان را در قبال سرزمین مقدس "القدس" به بازی بگیرد. از اشغال "القدس" در سال ۱۹۴۸م بدینسو، تنها چیزی را که این حکام نابکار انجام دادهاند، این بوده که مسلمانان را با سخنان میانتهی و آتشینشان و با محکومیتهاییکه هیچ تأثیری را نداشته است، فریب دادهاند.
حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش و مسلمانان بنگلهدیش، تظاهرات و شعارهای بیتأثیر حکومت حسینه علیه اظهارات ترامپ را در مورد بیت المقدس، منفور دانستند. بدلیل اینکه در حقیقت امر حکومت حسینه نمایندۀ امریکا، انگلیس و هند بوده و هرنوع روابط دوستانه را با امریکای صلیبی تقویت میکند؛ حتی حکومت وی در همکاریهای ظالمانه با امریکا که میخواهد به نام روابط سیاسی و نظامی بالای ارتش ما در بنگلهدیش تسلط داشته باشد، نیز همدستی میکند. گفتگوهای استراتیژیک میان حکومت حسینه و امریکا چیزی جزء راهیکه از آن در ساختن دسائس علیه اسلام و مسلمانان بنگلهدیش استفاده میکند، نیست.
حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش کمپاین مداوم سیاسی را علیه تسلط امریکا بر سرزمین اسلامی بنگلهدیش، با در نظر داشت تقاضاهای ذیل به راه خواهد انداخت:
1- هر چه زودتر تمامی روابط نظامی با امریکا بهصورت جدی قطع شده و به نظامیان امریکایی اجازۀ سلطه بالای نظامیان ما داده نشود؛
2- گفتگوهای استراتیژیک و امنیتی با امریکا رد شود؛
3- طرز زندهگی امریکایی(نظام دموکراتیک) طلاق داده شود؛
4- شرکتهای گاز و نفت امریکایی از بنگلهدیش بیرون انداخته شوند؛
5- سفارت امریکا بسته شده و تمامی روابط سیاسی با این کشور قطع گردد.
بخاطر عملی ساختن این تقاضاهای خود، ما(حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش) تلاشهای خود را بخاطر تأسیس مجدد خلافت راشده که تنها دولت در دفاع از اسلام، امت اسلامی و سرزمین مقدساش است، سرعت میبخشیم. ای مسلمانان! به نداهای ما لبیک گویید، "القدس" پایتخت آیندۀ خلافت طبق وعدۀ پیامبر محبوب ما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم خواهد بود. بناً ما از شما میخواهیم که تلاشهای شدیدتان را با حزب التحریر، در جهت آوردن خلافت راشده توانمند ثانی به خرچ دهید.
ما میخواهیم به ارتش مسلمان بنگلهدیش یاد آور شویم؛ "القدس" سرزمینی است که توسط خلافت حضرت عمر رضی الله تعالی عنه فتح شد و بار دوم صلاح الدین ایوبی رحمت الله علیه از دست صلیبیها اینجای مقدس را آزاد ساخت، این مکان برای تمام مسلمانان جهان یک امانت است، حفاظت از این امانت و حفاظت از محبتیکه نسبت به حرمت "القدس" داریم، بدین معنی است که باید تمامی فلسطین را به شمول "القدس"، از اشغال صهیونستها بیرون کنیم. جهت همین هدف، نصرت را به حزب التحریر بخاطر برپایی خلافت راشده تسلیم کنید. تنها خلافت شما و ارتشتان را به آزادی "القدس" سوق خواهد داد تا با دولت یهود بجنگید و با دستانتان پشت آنان را خورد کنید. انشاء الله!
﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ﴾
[توبه: ۱۴]
ترجمه: (ای مومنان!) با کافران بجنگید تا الله(سبحانه وتعالی) آنان را به دست شما عذاب کند و خوارشان دارد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و سینههای اهل ایمان را شفا بخشد.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه بنگلهدیش
(ترجمه)
پرسش :
میدانیم که روسیه در هماهنگی با امریکا و یا به دستور آن، وارد سوریه شد تا از سقوط نظام سوریه جلوگیری نموده و فضاء را برای راهحل سیاسی-نزاع با مخالفان- آماده نماید. اما در عین حال دیده میشود که امریکا به نوعی از سهمگیری در تلاشهای روسیه برای کنارهم نشاندن نظام و مخالفان در آستانه و سوچی و سائر اماکن، خود داری نموده و اگر حضور هم داشته، تنها جهت پیگیری اوضاع مانند اردن، بوده و بس؛ یعنی اینکه امریکا در قضیۀ سوریه، روسها را با دست پس میزند و با پا پیش میکشد؛ پس تفسیر این برخورد دو گانه چیست؟
پاسخ :
تفسیر این مسئله را میتوان در دو کلمه خلاصه نمود: غرور امریکا و حماقت روسیه، که شرح آن قرار ذیل است:
این دقیق است که مداخلۀ روسیه در هماهنگی و یا به دستور امریکا و به مصلحت آن صورت گرفت؛ در بیانیهای که به تاریخ ۱۱ اکتوبر ۲۰۱۵م منتشر نموده بودیم، در این خصوص چنین گفته بودیم: «...اینجا بود که امریکا در تنگنا قرار گرفت؛ زیرا از یک طرف طوری وانمود میکند که انگار در کنار انقلابیون بوده و از آنان حمایت میکند؛ بناً برایش مشکل است که به صورت علنی علیه آنان بجنگد و این در حالی است که انقلابیون، دولت سوریه را سخت ضربه زده اند؛ از جانب دیگر، بدیلیکه امریکا در سوریه دنبال آن است، هنوز به پختگی نرسیده است. اینجا بود که آن بازی کثیف و خونین روی دست گرفته شد و مسئولیت انجام آن بر دوش روسیه گذاشته شد و روسیه مؤظف شد تا علناً از نظام حاکم در سوریه پشتیبانی نموده و با انقلابیون به جنگ بپردازد. نظام سوریه به دستور امریکا رسماً از روسیه درخواست کمک نمود و روسیه با این توجیه(درخواست دولت سوریه) به جنگ با انقلابیون پرداخت. بناً روسیه پذیرفت که این نقش شرارتآمیز و کثیف را در سوریه و برای خدمت به امریکا بازی نماید.»
ویز این موضوع را در پاسخ به پرسشیکه به تاریخ ۱۸ نومبر۲۰۱۵م زیر عنوان "آخرین تحولات عرصۀ سوریه" منتشر نمود بودیم، بیشتر واضح نمودیم و آنجا گفته بودیم: « تجاوز روسیه در سوریه که به تاریخ ۳۰ سپتمبر ۲۰۱۵م آغاز گردید، درست یک روز پس از نشست اوباما و پوتین به تاریخ ۲۹ سپتمبر ۲۰۱۵م که ۹۰ دقیقه ادامه داشت، صورت گرفت. در بخش نخست این نشست، روی اوضاع اوکراین گفتگو صورت گرفت و در ادامه دو رئیس جمهور بالای اوضاع سوریه تمرکز نمودند. نتیجۀ این دیدار فوراً و درست یک روز بعد به تاریخ ۳۰ سپتمبر ۲۰۱۵م ظاهر گردید و شورای اتحاد روسیه با اتفاق آراء با درخواست پوتین مبنی بر استفاده از نیروهای هوائی روسیه در سوریه موافقت نشان داد.» (منبع: روسیه امروز ۳۰ سپتمبر ۲۰۱۵م)
حتی مواضعی را که روسیه در خاک سوریه هدف قرار میداد، اکثراً با هماهنگی امریکا بود، چنانچه تلویزیون سی ان ان به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۱۵م به نقل از جنرال اندری کارتاپولوف که یکی از مسئولین نظامی رهبری ارکان در اردوی روسیه است، مؤرخ ۳ اکتوبر ۲۰۱۵م گزارش داد که وی گفت: «مناطقیکه توسط سلاح هوائی روسیه در سوریه هدف قرار گرفته قبلاً توسط مسئولین نظامی امریکا به مسکو به صفت مناطقی معرفی گردید که تنها تروریستان در آن مستقر میباشند.» آژانس "تاس روسیه" نیز به نقل از جنرال یاد شده چنین گزارش داد: «ایالات متحده از طریق تماسهای مشترکیکه داشتیم، به ما اطلاع داد که هیچ کس دیگری بهجزء تروریستان در این منطقه حضور ندارد.»
به این ترتیب، امریکا روسیه را وارد سوریه نمود تا نظام حاکم آن را حمایت نموده و فضاء را برای راهحلی متناسب با خواست امریکا فراهم نماید؛ نه اینکه خود روسیه به عنوان یگانه طرف دخیل و مسلط بر اوضاع، دنبال ساختن راهحلی برای این کشور باشد. اما روسیه به دلیل حماقت و نادانی سیاسی که دارد، پس از اقدامات وحشیانهای که در سوریه انجام داد و توانست از سقوط نظام جلوگیری نماید، گمان نمود که میتواند راهحل سیاسی را نیز اداره نماید و هرگز تصور نمیکرد که امریکا با آن مخالفت مینماید؛ بلکه باورش این بود که امریکا به دلیل نقش وحشیانهای که روسیه در سوریه بازی نموده، قطعاً در هر فیصلهای با آن موافقت خواهد نمود.
روسیه بر اساس همین گمان غلط و تصور احمقانهای که دارد، گردهمائیهای آستانه و سوچی را راهاندازی نموده، گروههای مختلف را بدان فراخواند و در این زمینه برنامهریزیهائی نمود، و از امریکا نیز خواست تا در این گردهمائیها مشارکت نموده و نقش برجستهای را بازی نماید. چنانچه بیسکوف در اظهاراتی گفت: «در خصوص حل بحران سوریه در این اواخر پیشرفتهایی مثبتی صورت گرفته، اما ایجاب میکند که برای رسانیدن این پیشرفتها در سطوح و نوعیت جدید، تلاشهای مشترکی صورت گیرد و لازمۀ این کار، تعامل میان روسیه و ایالات متحده است که به شکلی از اشکال باید انجام شود.» (منبع: اورینت نیوز ۴ نومبر ۲۰۱۷م)
روسیه امیدوار بود تا بتواند در جریان نشست اوپک که به تاریخ ۱۰ نومبر ۲۰۱۷م در ویتنام برگزار شد، زمینۀ دیدار پوتین و ترامپ را فراهم نماید؛ چنانچه به تکرار و به صورت علنی خواستار چنین دیداری میان دو رئیس جمهور شد. این درخواستهای روسیه همچنان ادامه داشت، در حدیکه حتی در جریان نشست اوپک نیز مطرح گردید، که خود به نوعی شدت نیاز روسیه به هماهنگی با امریکا در قضیۀ سوریه را نشان میدهد؛ اما امریکا این درخواستها را نپذیرفت و تنها موافقت نمود که بیانیۀ مشترکی از جانب دو رئیس جمهور منتشر گردد؛ طوریکه انگار چنین دیداری صورت گرفته است، در حالیکه چیزی در حد یک دیدار نبوده؛ بلکه آنچه صورت گرفت، این بود که بیانیۀ مشترکی توسط آگاهانی از دو طرف تهیه شد و دو رئیس جمهور مختصراً در برابر رسانهها با هم دست دادند، که این نیز نمونهای از التماسهای ذلیلانۀ روسیه از امریکا است.
شکی نیست، روسیه به خوبی میداند و بدون امریکا هرگز قادر نیست تا این مسئله را حلوفصل نماید. به همین دلیل است که درخواستهای پیهم را به جانب امریکا به امید اینکه پذیرفته شود، میفرستد،. چنانچه قبلاً اشاره نمودیم؛ درخواستهای روسیه از امریکا برای دیدار پوتین با ترامپ، به نوعی ذلیلانه و به گونۀ التماس آمیز مطرح گردید.
از آن جائیکه روسیه عجله دارد تا قضیۀ سوریه را زودتر یکطرفه نماید، پوتین، بشار اسد جنایتکار را به سوچی فراخوانده و به تاریخ ۲۰ نومبر ۲۰۱۷م با وی دیدار نمود، سپس به تاریخ ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م با ترامپ تماس گرفته و وی را از جریان دیدارش با بشار باخبر نمود. شبکه روسیه امروز، چنین گزارش داد: «ولادیمیرپوتین امروز سه شنبه در تماسی تلفونی با همتای امریکائیاش، دونالد ترامپ، روی بحث بحران سوریه تمرکز نموده و در مورد نتائج دیدارش با بشار اسد سخن گفت.» (منبع: روسیه امروز ۲۱ نومبر ۲۰۱۷م)
به این ترتیب، روسیه به سرعت و با تمام توان تلاش دارد تا بحران سوریه را حل و فصل نماید و مثل همیشه گمان میکند که یگانه نیروی بزرگی است که در این بحران در کنار امریکا قرار دارد. بنابر این، دیده میشود که با دلهرهگی و اشتیاق تمام در پی ایجاد راهحل سیاسی است که باید امروز و قبل از فردا مطرح گردد؛ زیرا این کار مناسبتترین راهی است که روسیه میتواند با استفاده از آن خودش را از این معضله نجات دهد؛ زیرا در راهحل سیاسی، هزینههای سنگینیکه روسیه در عرصههای گوناگون متقبل میشود-به ویژه هزینههای اقتصادی ناشی از مشارکت نظامی- متوقف خواهد داد.
با توجه به تمام موارد ذکر شده، روسیه پیشگام شده، نشستهائی را پیشنهاد نمود که به گماناش راه را به سوی حل سیاسی بحران سوریه هموار خواهد نمود، چنانچه بشار را به روسیه فراخواند، سپس اردوغان و روحانی را و اینک سرگرم برنامهریزی برای فراخوانی به جانب نشستی با اشتراک آنچه که آن را "تمام اقشار مردم سوریه" مینامد، میباشد، تا راهحلی برای این بحران جستجو نمایند.
روسیه تلاش دارد، برای نزدیکتر نمودن راهحل سیاسی با سرعت بیشتر، امریکا را نیز وادار نماید تا در این نشست شرکت نماید، چنانچه اعلام نمود که قصد دارد شماری از نیروهایش را از سوریه بیرون نماید. جیراسیموف رئیس ارکان نیروهای مسلح روسیه در اظهاراتی گفت: «به گمان اغلب، شمار نیروهای نظامی روسیه در سوریه تا حد زیادی کاهش خواهد یافت و احتمالاً اینکار پیش از پایان سال جاری میلادی آغاز میشود.» (منبع: یورو نیوز ۲۳ نومبر ۲۰۱۷م)؛ اما امریکا پاسخ دادن به فراخوانی روسیه را همچنان به تأخیر میاندازد.
این است بازییکه امریکا در قضیۀ سوریه با روسها به راه انداخته؛ یعنی آنان را در منجلاب سوریه تنها گذاشته، درخواستهایش را نادیده میگیرد و در بسیاری از مسائل با آنان هماهنگی نمیکند، بهجزء موارد اندکی که آن هم از طریق وابستهگان امریکا صورت میگیرد.
از آن چه گفته شد، چنین بر میآید که تمام تلاشهای روسیه برای رهبری نمودن حل سیاسی بحران سوریه محکوم به شکست و ناکامی میباشد؛ زیرا روسیه عملاً توسط امریکا در منجلاب بزرگی در سوریه گیر افتاده است. امریکا در مورد این منجلاب حرفی به زبان نمیآورد و روسیه را تشویق میکند تا کارش را به صفت یکی از ابزارهای تسلط امریکا در سوریه علیه انقلابیون و روند بیداری اسلامی در آنجا همچنان ادامه دهد و بدون اینکه در حل این بحران، هیچگونه نقش رهبری کنندهای را داشته باشد؛ اما امریکا این هدف را زیاد برجسته نمیکند، چنانچه در نشستها و کنفرانسهائیکه در مسکو و سوچی برگزار میگردد، مشارکت میکند.
پیش از آنکه مسیر روسیه با امریکا روشن گردد، تمام پیشنهادها و پیشگامیهای روسیه برای حل بحران سوریه باید ناکام و عاجز ثابت شده و خواستار مشارکت امریکا شود. زمانیکه تمام مواد حل قضیۀ سوریه به خوبی آماده و پخته گردد، آنگاه انتظار میرود که امریکا مستقیماً و از طریق سازمان ملل و یا از طریق دولتهای مربوط و وابسته به خودش در منطقه پا پیش گذاشته و در حل این بحران اقدام نماید.
این است تحرکات روسیه و امریکا در سوریه-بازی موش و گربه- و نباید فراموش کنیم که این تحرکات به خواست الله سبحانه وتعالی قابلیت مهار شدن و شکست خوردن را توسط مسلمانان دارد، در صورتیکه گروههای مسلح بتوانند استقامت نموده و روابطشان را با مزدوران منطقهای امریکا، به ویژه ترکیه و سعودی قطع نموده و با صداقت و اخلاص در کنار یکدیگر قرار گرفته و با چنگ زدن به ریسمان مستحکم الله سبحانه وتعالی علیه استعمارگران و مزدورانشان به مبارزه ادامه دهند. آنگاه است که سوریه به خواست الله سبحانه وتعالی، تمام آرزوها و آرمانهای امریکا و روسیه را با خاک یکسان نموده و پشتشان را خواهد شکست و آنان با ذلت و سر افگندهگی تمام، از این سرزمین مقدس بیرون رفته و پشت سرشان را هم نگاه نخواهند نمود. این کار بر الله عزیز و مقتدر قطعاً دشوار نیست.
۲۱ ربیع الاول ۱۴۳۹هـ.ق
۹ دسمبر ۲۰۱۷م
(ترجمه)
خبر:
به تاریخ چهارم دسمبر ۲۰۱۷م بنیاد "جوزف روندتری" نهاد تحقیقاتی و خیریۀ اجتماعی انگلیس، گزارشی را به نشر سپرد که دولت انگلیس با بحران فقر تکان دهندهای، روبرو است. این گزارش نشان میدهد که از ۵ تن یک تن و در حدود ۱۴ میلیون تن، زیر خط فقر قرار دارند و بدترین حالت را بالخصوص بالای اطفال و اشخاص متقاعد آورده است. حسب گزارش نشر شده، میزان فقر سال گذشته با مقایسۀ ۴ سال قبل، تقریباً ۴۰۰هزار تن اطفال و ۳۰۰هزار تن اشخاص متقاعد افزایش پیدا کرده است. برعلاوه، ۴ میلیون اطفال دیگریکه معادل ۳۰درصد تمام جوانان انگلیس میگردد، و نیز تقریباً ۴۶درصد فامیلهای بدون اولاد نیز با فقر دست و پنجه نرم میکنند. (منبع: روزنامه اندپندنت)
در نتیجه این گزارش، تمام اعضای کمیسیون خدمات اجتماعی که وظیفۀ کنترول نابرابری سرمایه را در سطح کشور داشتند، از مقامشان استعفاء دادند. آنها دلایل استعفای خویش را چنین بیان میدارند: «در حقیقت عدم پیشرفت و توجه دولت در ساختن یک کشور مرفع باعث گردید تا از مقامهای خویش کنار رویم.» سروی اخیریکه توسط "یوگاف" به نمایندگی از شرکت "کیلوگس" صورت گرفته است، نشان میدهد که از ۴ فامیل یک فامیل آن نگران عدم فراهمسازی تغذیه اولادهایش بوده و از بین ۵ فامیل یکی آن میان تغذیه فامیل و گرمساختن خانههای خویش باید یکی را انتخاب کنند.
گرچه ۱۴درصد فامیلها موادغذایی خویش را از نهادهای خیریه بدست میآورند. برعلاوۀ نهاد خیریه "تروسل ترست" که بزرگترین شبکه غذایی را در سر تا سر انگلیس دارد، بیان میدارد که در حدود ۱.۲ میلیون بستههای غذایی را میان سالهای ۲۰۱۶- ۲۰۱۷م برای افراد نیازمند توزیع نموده است. این تنها بخشِ کوچکی از میزان فقر در انگلیس است که مردم با مواد خوراکه نهادهای خیریه، متکی به زندگیاند.
تبصره:
جای بسا نهایت شرم آور است که یکی از ۵ بزرگترین کشور اقتصادی در سطح جهان، ملتاش را با بحران فقر شدید دامنگیر کرده است؛ تا جاییکه میلیونها تن نمیتوانند برای زندهماندن خود و فامیلهای خویش، مواد غذایی را فراهم سازند. اکثریت دلیل میزان فقر فاحش را تغییرات نظام خدمات اجتماعی، معاش کم و بلند بودن مصارف غذایی، خانه و دیگر نیازمندیهای اولیه میدانند؛ اما علت اصلی فقر را نه سیاستمداران گفتهاند و نه هم رسانهها. در حقیقت مادر تمام مشکلات سرتاسری فقر در انگلیس، تطبیق نظام سرمایهداری و مدل اقتصادی ناکام آن بوده که باعث عدم تساوی سرمایه شده و حیات میلیونها انسان را به خطر مرگ مواجه ساخته است.
مدل قرضه سرمایهداری که منشاء آن را حرص و بخل تشکیل میدهد؛ سبب گردیده تا وضع اقتصادی تضعیف و باعث بحران مالی جهانی گردد، تا جاییکه اکثریت کشورها تا الحال از اثرات ناگوار آن رنج میبرند. اگر عمیقاً فکر گردد، آیا نظام ناعادلانۀ سرمایهداری، غریب را فقیرتر و ثروتمند را سرمایهدارتر نساخته است؟ آیا این نظام مردم را تا گلو غرق قرض نساخته است؟ آیا نظام خدمات مالی و مارکیتهای انحصاریاش بیثباتی اقتصادی را به میان نیاورده است؟ آیا نظام مالیاتش باعث ضعف اقتصادی و فقر اکثریت نگردیده است؟ آیا احتکار نیازمندیهای اولیه؛ مانند: آب، گاز و برق مطابق بر اصل آزادی ملکیت، باعث بلند رفتن نرخها به شکل طاقتفرسا نگردیده است؟ در مجموع همین عوامل سبب گردیده است تا اکثریت، قادر به گرمساختن خانههای خویش در سرمای زمستان نباشند.
حقیقت اینست که دولتهای سرمایهداری دید تجارتی از تطبیق نظام خویش دارند، به شکلیکه توجه بیشتر را صرف منافع خویش تشکیل داده و از فراهمسازی زمینه زندگی مرفع و عزتمند برای افراد غریب و بیچاره، چشمپوشی مینمایند. خلاصۀ مطلب: نظام سرمایهداری در فراهمسازی نیازمندیهای ملتاش و حکومتداری عادلانه، جزء شعار چیزی بیش نیست.
در ضمن، باید خاطر نشان نمود که فقر، بیعدالتی و بحران مالی نظام کمونیزم اصلاً قابل مقایسه با نظام سرمایهداری نمیباشد. تنها با مثال زدن میزان عظیم فقر در کشورهای وینزویلا، کیوبا، ویتنام و چین اکتفاء میکنیم. بدبختانه با وجود این همه دلایل، دیده میشود که رهبران مسلمان برای تنظیم امور حکومتداری خویش، این نظام ناکام و ورشکسته را تطبیق و امید حل مشکلات اقتصادی خویش را نیز دارند.
به حیث امت مسلمه، از شکست شرم آور نظامهای سزمایهداری، کمونیزم و غیره نظام های ساخته و پرداخته شدۀ بشری در رابطه به حل مشکلات اقتصادی و سایر مشکلات ملتها، باید درس عبرت گیریم و مطمئن گردیم که سعادت واقعی در حل مشکلات همه بخشهای زندگی ما نهفته است؛ نه در تعداد اندک. باید درک کنیم، تنها نظام و قوانین اقتصادی اسلام که توسط خالق کائنات و عالم همه هستی ساخته شده است، میتواند سرمایه دولت را به شکل عادلانه و مؤثر برای فراهمسازی زمینه پیشرفت اقتصاد سالم و از بین بردن فقر، مورد استفاده قرار دهد.
نظام اقتصادی اسلام برای زدودن فقر و فراهمسازی زندگی با سعادت و آسوده، سرمایه را میان افراد تقسیم و از افزایش تولیدات جلوگیری میکند. در ضمن، خدمات و تولیدات مالی بازار آزاد را نپذیرفته و مخالف انحصار سرمایه و احتکار منابع حیاتی؛ مانند: آب، گاز و برق میباشد، تا همه در منفعت آن به طور یکسان شریک شوند. برعلاوه، پالیسیهای زراعتی مفید را برای استفاده اعظمی زمین طرح و با شیوه و قوانین خود، زمینۀ کار را برای هرشخص مهیاء میسازد. تطبیق همه این راهحلها تنها با احیای دولت خلافت بر منهج نبوت امکان پذیر است و این دولت مقتدر با تطبیق نظام اقتصادیاش به شکل همهجانبه، وضعیت اقتصادی جهان اسلام را به گونۀ واقعی تغییر مثبت خواهد داد. انشاالله!
داکتر نسرین نواز
رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب التحریر
حکام پاکستان، -۱۶ F های ۷.۷۰۰ مایلی را قبل از حضور یهود در الاقصی به خاطر نشان دادن توانائیهای ما آزمایش نمودند؛ در حالی که موشکهای شاهین ۳ میتوانند آنها را هدف قرار دهند؛ اما این حکام برای آزادی قدس، هیچ کاری نکردند!
(ترجمه)
حکام کنونی پاکستان، هواپیماهای F-16C/D نیروی هواییشان را از شمارۀ ۵(اسکادران شاهین) که توانائی دور بوردی بیش از ۷.۷۰۰ مایل را دارند، برای شرکت در برنامه آموزش رزمی هوایی پیشرفته در پایگاه نیروی هوایی پرچم سرخ امریکا که از ۱۵ تا ۲۶ اگست ۲۰۱۶م در "صحرا ی نیلیز نوادا" برگزار شد، فرستادند.
سران یهودیها در نمایشها حضور داشتند. به این ترتیب، یهودیان ظالم فرصت طلائی را در زمینه فهمیدن و تواناییهای یگانه قدرت نظامی مسلمانان در سطح جهان را، به دست آوردند. در واقع "تایمز اسرائیل" در اول سپتمبر ۲۰۱۶م با افتخار اعلام نمود که: «هوا پیماهای اسرائیل پس از پرواز هواپیماهای پاکستانی و امارات متحده عربی در پایگاه هوایی آزمایشی نظامی پرچم سرخ ایالات متحده در "صحرای نوادا" برگشت نمودند.» (منبع: https://www.timesofisrael.com/israeli-pilots-return-home-after-flying-alongside-pakistan-uae-in-us-drill/)
در یک زمانیکه مسلمانان در خصوص قدس به عنوان پایتخت دولت یهود توسط ترامپ احمق و ظالم به خشم آمدهاند؛ سؤال ما این است: اگر حکام پاکستان میتوانند، که جنگندههای ۷.۷۰۰ مایلی را در خدمت یهودیها قرار دهند؛ پس چرا نمیتوانند، آنها را به کمتر از یک چهارم این فاصلهها در همکاری به خاطر آزادی الاقصی قرار دهند؟ علاوه بر این، موشکهای شاهین ۳ پاکستانی که توانائی دور بوردی حد اکثر ۱.۷۰۰ مایل(۲۷۵۰ کیلومتر) را دارند؛ پاکستان را قادر به انجام حملات موشکی به اشغالگران یهودی در غرب و به قصابان برما در شرق میسازند.
ای مسلمانان پاکستان! برای محافظت از مسجدالاقصی، حزب التحریر-ولایۀ پاکستان، اکنون در میان شماست و از طریق اعتراضات، جلسات، توزیع بروشورها و رسانههای اجتماعی به شما خبر میدهد و این اطمینان را به شما میدهد که نیروهای مسلح ما نه تنها خواهان آزادسازی مسجدالاقصی میباشند؛ بلکه به آزادسازی آن نیز قادر اند. بنابر این، بر شماست تا به صدای حق لبیک گفته و با حزب التحریر برای ریشهکن کردن این حاکمان دست نشانده، مدافعان صلیبیها و یهودیهای اشغالگر، همکار شوید.
ای مسلمانان! آگاه باشید که این حکام بزرگترین مانع در پیروزی نیروهای مسلح، اسلام، مسلمانان و آزادسازی سرزمینهای اشغال شدۀ اسلامی میباشند. مسئولیتتان را در قبال الله سبحانه وتعالی و حمایت از الاقصی با کار کردن با شباب حزب التحریر در راستای احیای خلافت راشده بر منهج نبوت انجام دهید، تا باشد که با احیای خلافت راشده فرزندانتان را در انجام مسئولیتشان در خصوص آزادسازی مکان مقدس اسراء رسول الله صلی الله علیه وسلم، نخستین قبله و یکی از سومین مسجد مقدس مسلمانان، درست رهبری نماید. رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ.»
(صحیح مسلم)
ترجمه: حقیقتاً که امام یا خلیفه سپری است که از عقب آن جنگیده میشود و به آن پناه برده میشود.
ای نیروهای مسلح مسلمان پاکستان! حمایت از الاقصی و آزادسازی تمام فلسطین به عهدۀ شماست؛ زیرا شما نیروهای مسلح امت اسلامی هستید؛ نه قوۀ دفاعی برای واشنگتن و تل ابیب. ما به خوبی میدانیم که تعداد بیشتری از شما خواهان حمایت اسلام و مبارزه علیه یهودیهای نجس و دست اندرکارانشان میباشید. حکام فعلی کسانیاند که بر اطراف شما حلقه زدهاند و از پیروزی و شهادتتان جلوگیری میکنند.
بنابر این، خود را از این نوع قید و بندها آزاد ساخته، این خائینان را از پا در آورید و برای احیای خلافت راشده به حزب التحریر نصرت دهید تا باشد که تحت رهبری خلافت، الاقصی و تمام فلسطین را آزاد سازید، که با این کارتان، از جمله مسلمانانی محسوب شوید که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد آنان در جنگ با یهودیها میفرماید:
«تَقْتَتِلُونَ أَنْتُمْ وَيَهُودُ حَتَّى يَقُولَ الْحَجَرُ يَا مُسْلِمُ هَذَا يَهُودِيٌّ وَرَائِي تَعَالَ فَاقْتُلْهُ.»
(صحیح مسلم)
ترجمه: شما تا زمانی با یهودیها خواهید جنگید که حتی سنگها صدا میکنند، که ای مسلمان! در پشت سر من یک یهودی قرار دارد؛ بیا و او را بکش.
لذا از جمله آنهایی باشید، که سنگها و درختان، شما را در جنگ علیه یهودیها همکاری خواهند کرد، که یکی از نشانههای رضایت الله سبحانه وتعالی از آنها میباشد و پاداششان با الله سبحانه وتعالی میباشد. این یک افتخار بس بزرگی است که به هیچ کس و هیچ امت در طول تاریخ داده نشده؛ ولی اکنون در دست شما قرار گرفته است، اگر به اساس اوامر الله سبحانه وتعالی به پیش روید.
دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه پاکستان