یکشنبه, ۲۷ ذیقعده ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۵/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

نکاتی جهت یادآوری و پیروی از طلب‌النصره‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبایل صاحب سلطه و قدرت

  • نشر شده در مقالات

رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از برگشت از طائف در موسم حج بسوی قبایل عرب شتافت تا اسلام را برای آن‌ها تشریح نموده، ایشان را بسوی آن فرا خواند و از ایشان جهت تبلیغ کلام الله سبحانه و تعالی طلب کمک و پناه کند! بنابراین، در موسم‌های حج و تجارت، که قبایل جمع می‌شدند، در میان آن‌ها می‌گشت.

رسول الله صلی الله علیه وسلم مطابق نقشه‌ی سیاسی، برنامه‌ی دقیقی برای دعوت روی دست گرفت، که نشانه‌های واضح و اهداف معین داشت. بنابراین، رؤسای قوم، مردان برجسته و برترین قبایل از اهل قدرت و ارتش هدف دعوتش بود. این با وجود یارانی بود که در نسب‌شناسی عرب، اصول قبایل و تاریخ آنان صاحب دانش بودند؛ مانند ابوبکر صدیق رضی الله عنه و امام علی بن ابی طالب کرم الله وجهه؛ دو شخصیتی‌که  قبل از آغاز سخن توسط رسول الله صلی الله علیه و سلم و پیشکش دعوت بر قوم، از سران قوم برخی از پرسش‌ها را مطرح می کردند تا بدانند که چه قدر در پناه دادن و نصرت رسول الله صلی الله علیه و سلم توانایی و اهلیت دارند! برای‌شان می‌گفتند: ارتش‌تان چگونه است؟ جنگ در میان‌تان چگونه است؟ تعدادتان چقدر است؟

رسوالله صلی الله علیه و سلم دعوت قبایل عرب را ازقبیله‌ی کنده شروع کرد؛ سپس به سراغ قبایل: کلب، بنی عامر، غسان، بنی فزاره، بنی مره، بنی حنیفه، بنی سلیم، بنی عبس، بنی نصر، بنی ثعلبه بن عکابه، بنی حارث، بنی کعب، بنی عذره، قیس بن الخطیم و ابو الیسر أنس بن أبی رافع رفته و می‌گفت: «کدام مردی مرا بسوی قومش می‌برد که امنیتم را تأمین می‌کند تا رسالت پروردگارم را برسانم.) [احمد: 493،492/3) و ابن هشام (64/2)]

رسول الله صلی الله علیه و سلم در مسیر طلب‌النصرة در معرض آزار و اذیت بزرگی قرار گرفت. ترمذی از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در سکوه  قرار گرفته می‌فرمود: «آیا مردی هست که مرا بسوی قومش ببرد؟ زیرا قریش من را از رساندن سخن پروردگارم باز می دارد.» (ترمذی، ابن ماجه و ابوداود) رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان قبایل می‌گشت و آن‌ها را فرامی‌خواند، بدترین پاسخ را دریافت نموده و سخت اذیتش می کردند و می‌گفتند: قومش او را بهتر می‌شناسند؛ چگونه کسی‌که قومش را ویران کرده، ما را می‌سازد؟! و دورش می‌کردند! شایعاتی‌که قریش میان حجاج پخش کرده بود، توطئه گسترده‌ای را تلقی می‌کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم را نگران ساخته بود.

طبرانی در الکبیر از مدرک بن منیب از پدرش از جدش رضی الله عنه روایت نموده است که گفت: در زمان جاهلیت، رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که می‌فرمود: «ای مردم! لااله الا الله بگویید، رستگار می‌شوید!» برخی از آن‌ها برویش تف می‌انداختند، برخی بر ایشان خاک می‌انداختند و برخی دشنامش می‌دادند! این روند تا نیمه روز ادامه داشت تا دختری با ظرف آبی آمد و روی و دو دست مبارکش را شست و فرمود: «دخترم بر پدرت از مغلوب شدن و خوار شدن نگران نباش!» گفتم: این کیست؟ گفتند: زینب دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم است. او دختر خوش روی و زیبا بود. (بخاری، تاریخ کبیر، 4-2-14، طبرانی المعجم الکبیر20-342 مجمع الزوائد 6-21)

ابو جهل و ابولهب دو عنصر نفرین شده، رسول لله صلی الله علیه وسلم را بالنوبه اذیت می‌کردند.

رسول الله صلی الله علیه و سلم چند اسلوب را برای پاسخ به مکر مشرکین در زمان گشت‌زنی میان قبایل در پیش گرفتند که از جمله:

الف) دیدار شبانه با قبایل بود تا این‌که مشرکین میان او و باز دید از قبایل واقع نشوند! با قبایل اوس و خزرج در شب رابطه برقرار کرد. دیدار عقبه اول و دوم هردو در شب انجام شد.

ب) رفتن به دیدار رؤسای قبایل در خانه‌های شان: چنانچه قبیله‌ی کلب، بنی حنیفه و بنی عامر را در منازل‌شان دعوت نمود تا این‌که از تشویش قریش بدور باشد و بتواند با روش مناسب با آن‌ها مذاکره کند.

ج) همراه ساختن یاران: در برخی از مذاکرات حضرت ابوبکر و علی رضی الله عنهما با آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم همراهی می کردند تا فکر نکنند که رسول الله صلی الله علیه و سلم در دعوتش تنهاست و هیچ پشتیبانی از قوم و نزدیکانش ندارد! برعلاوه آن‌ها به نسب‌های قبایل و ریشه‌های آن‌ها شناخت داشتند، این موضوع کمک می‌کرد تا بهترین آن‌ها برای تحمل پیامدهای دعوت، انتخاب شود.

د) مطمئن شدن از حمایت قبیله: برای در نظر گرفتن جنبه‌ی امنیتی، از آن‌ها در مورد نیروی امنیتی موجود نزدشان، پیش از دعوت و درخواست حمایت، سوال می‌کردند. این کار برای حفاظت دعوت از نیروی شر و باطل از باب آمادگی مادی و معنوی برای ترساندن دشمنان ضرور است تا از اطراف دین دور شوند و دعوت را حمایت نموده، پیامدهای نشر آن را تحمل کنند و موانعی‌که سر راه آن قرار می‌گیرد، دور سازند.   

مذاکرات رسول الله صلی الله علیه و سلم با بنی عامر بن صعصعه

بعد ازین‌که قبیله‌ی ثقیف از داخل منطقه از پذیرفتن دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم امتناع ورزیدند، رسول الله صلی الله علیه و سلم ترجیح داد از خارج، دعوت را ادامه دهد! بنابراین، با امضای عهدنامه‌ای با بنی عامر، که با قبیله‌ی ثقیف دشمنی و ضدیت داشتند، نقشه کشیدند؛ چون می‌دانستند که قبیله‌ی بنی عامر قبیله‌ی قوی و طرف غالب است؛ آن یکی از پنج قبیله‌ی بود که تازیانه‌ای به آن نرسیده، خراجی نپرداخته و از هیچ صاحب قدرتی  پیروی نکرده اند؛ مانند: قبیله‌های قریش، خزاعه و ثقیف. از سخن بحیرة بن فراس، چنانجه سیره‌نویسان روایت نموده اند، این سخن واضح می‌شود که گفته است: «قسم به خدا اگر این جوان را از قریش می‌گرفتم، تمام عرب را با آن می‌خوردم؛ سپس گفت: نظرت چیست؟ اگر ترا با فرمانت پیروی کنیم، سپس الله متعال ترا برمخالفانت پیروز گرداند؛ آیا بعد از تو آمریت از آن ما خواهد بود؟» رسول الله صلی الله علیه و سلم در پاسخ فرمودند: «آمریت از آن الله متعال است، هر جایی‌که خواسته باشد، قرارش می‌دهد.» پس گفت: آیا می‌خواهی خود را برای عرب در پشت سرت قربانی کنیم و زمانی‌که غالب گشتی، ریاست از آن دیگران باشد؟! ما نیازی به کار تو نداریم و از پذیرفتن ابا ورزیدند. [ابن هشام 2-66، ابونعیم فی الدلایل 215، ابن سعد مختصراٌ 1-216، طبری در تاریخش]

مذاکرات رسول الله صلی الله علیه وسلم با بنی شیبان:

چنانچه از امام علی بن ابی طالب رضی الله عنه روایت شده، این‌که گفته است: زمانی‌که الله سبحانه و تعالی پیامبرش را مأمور ساخت تا خودش را بر قبایل عرب معرفی کند، بیرون شد و من نیز با او بودم... تا آنجا که فرمود: سپس به مجلس دیگری رفتیم که بر آن آرامش و ادب حاکم بود؛ ابوبکر رضی الله عنه پیش شده، سلام داد و فرمود: این قوم کیست؟ گفتند: شیبان بن ثعلبه. ابوبکر رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه و سلم نگاه کرد و فرمود: پدر و مادرم فدایت! این‌ها برجسته‌ترین مردم هستند! در میان‌شان مفروق است که از حیث زبان و زیبایی بر دیگران برتری دارد. او دارای دو حوض است که بر سینه در آن می‌افتد و او در مجلس نزدیک‌ترین شخص به ابوبکر رضی الله عنه بود. سپس ابوبکر رضی الله عنه فرمود: تعدادتان چه قدر است؟ مفروق گفت: از هزار نفر زیادتر هستیم، هزار تنی‌که هرگز از کم بودن شکست نمی‌خورد! ابوبکر فرمود: نیروی جنگی تان چگونه است؟ مفروق گفت: در زمان جنگ، غضب‌ناک‌ترین هستیم و در زمان غضب، شدیدترین برخورد را داریم! اسپان جنگی را بر فرزندان مان ترجیح می دهیم و سلاح را بر شتر شیرده! نصرت از سوی خدا است؛ گاهی به نفع مان و گاهی علیه ما تمام می‌شود. شاید برادر قریشی باشی؟ ابوبکر رضی الله عنه گفت: اگر برای‌تان خبر رسول الله صلی الله علیه وسلم رسیده باشد، این همان رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ سپس مفروق گفت: بسوی چه ما را فرا می‌خوانی، برادر قریشی؟! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بسوی شهادت "ان لااله الا الله وحده لاشریک له و انی عبد الله و رسوله" و بسوی اینکه پناهم دهید و یاریم کنید! قریش خویش را از الله برتر دانسته، رسولش را تکذیب نموده اند، با باطل خود را از حق بی‌نیاز می‌شمارد، در حالی‌که الله ذات بی‌نیاز و ستوده شده است! مفروق گفت: دیگر به چه فرا می‌خوانی؟ قسم به الله که سخنی بهتر ازین نشنیده‌ام؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم تلاوت نمود:

﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [انعام: ١٥١]

ترجمه: بگو: بفرمایید آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام گردانیده است، بخوانم؛ این‌که براو چیزی را شریک نسازید، با پدر و مادر نیک رفتار باشید، فرزندان تان را از ترس گرسنگی نکشید، ما شما و آن‌ها را روزی می‌دهیم، به فحشای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و کسی را که الله کشتنش را حرام کرده، به نا حق نکشید؛  آن چیزیست که شما را بدان توصیه نموده است تا بیندیشید.

مفروق گفت: قسم به الله که به اخلاق نیکو و کارهای خوب فراخواندی، بدون شک قومی‌که ترا تکذیب و برتو غالب گشتند، کمرخویش را شکستند؛ سپس سخن را به هانئ بن قبیصه سپرد و گفت: این هانئ شیخ ما و دین‌دار مان است. هانئ گفت: برادر قریشی! سخنت را شنیدم، فکر می‌کنم ترک کردن دین مان و پیروی ما از دین تو برای یک نشستی‌که با ما انجام دادی، که نه اول و نه آخری دارد، یک لغزش و کوتاه‌نظری در عاقبت کار خواهد بود. لغزش با عجله رخ می‌دهد؛ دوست نداریم برکسانی‌که پیرو مان هستند، پیمانی را ببندیم؛ بلکه باز می‌گردیم و بازگرد تا فکر کنیم. سپس گویا که دوست داشت، مثنی بن حارثه نیز با او شرکت کند و گفت: این مثنی شیخ ما و فرمانده جنگ ما است. مثنی که بعداً مسلمان نیز شد، رضی الله عنه گفت: برادر قریشی! سخنت را شنیدم، پاسخ درست همان است که هانئ ابن قبیصه در مورد ترک دین مان و متابعت از دین تو گفت. ما در میان دو تندباد قرار گرفته‌ایم، آب‌های عرب و جوی‌بارهای فارس؛ اما در مورد انهار کسری گناه صاحبش بخشودنی نیست؛ زیرا کسری پیمانی از ما گرفته است که مشکلی را خلق نکنیم و مشکل‌سازی را پناه ندهیم. برادر قریشی! فکر می کنم آنچه ما را بدان فرامی‌خوانی برای پادشاهان خوش‌آیند نیست؛ اگر می‌خواهی ترا در نزدیک آب‌های عرب پناه دهیم و کمکت کنیم، انجام می‌دهیم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «بافصاحت صادق، چه پاسخ بدی دادید! بدون شک دین الله جل جلاله را جز کسی‌که از تمام جوانب آن را قبول کند، هرگز حمایت نخواهد کرد؛ چه فکر می‌کنید؟ در مورد این‌که اندکی نگذرد تا الله متعال زمین و دیارشان را برای تان هدیه دهد و زنان‌شان را فراش تان قرار دهد؛ آیا الله را پاک و مقدس نمی‌دانید؟ نعمان بن شریک گفت: ای بار خدایا آن کار از آن توست. [ابو نعیم در دلایل النبوة (214)]

ازین همه، به این نتیجه می‌رسیم که طلب‌النصرة  بخاطر حمایت دعوت و دعوت‌گران، برای ضمانت از رساندن دعوت و جریان آن میان مردم انجام می‌شد تا در امنیت کامل پیشرفته و به دعوت و پیروان آن بدرفتاری نشود، چنانچه یک مقدمه‌ی ضروری برای بدست گرفتن قدرت و زمام حاکمیت نیز بود تا احکام شریعت اسلامی در تمام نواحی تنفیذ و تطبیق شود؛ خوبی و حق را سرتاسری ساخته و عدالت را در ربع مسکون متحقق سازد! روش رسول الله صلی الله علیه و سلم در بدست گرفتن حکومت، این‌گونه بود؛ اگر موضوع را خوب جستجو و تحقیق کنیم، در خواهیم یافت که طلب النصرة به امر الله متعال برای پیامبرش انجام می‌شد.

طلب‌النصرة بعد از این شروع شد که رسول الله صلی الله علیه وسلم همسرش خدیجه و عمویش ابو طالب را که ازش در برابر قریش و شدت اذیت‌ها حمایت می‌کرد، از دست داد؛ زیرا کسی‌که دعوت را بدوش می‌کشید، توان تحرک فعال برای آن را نداشت و فضا هرگز برای قبول دعوت آماده نبود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم از دادن حکومت برای اشخاص، به عنوان قیمت و پاداش در برابر نیروی آماده‌ی آن‌ها برای نصرت، یا هرضمانتی رد نمود؛ زیرا دعوت اسلامی دعوت بسوی الله متعال است! شرط اساسی برای کسی‌که بدان ایمان می‌آورد و برای نصرت آن آماده می‌شود، اینست که عملش را برای الله جل جلاله خالص سازد.

بنابراین، دوستان نهایت گرامی! فرزندان اسلام! مناسب است که بدوش کشنده‌ی دعوت، خود را آماده سازد؛ زیرا طریقه‌ی دعوت توأم با مشکلات بوده و از ما جهد، اخلاص، استقامت و تلاش می‌خواهد؛ زیرا رضایت الله متعال در آن نهفته است، مساویست با بهشتی‌که پهنای آن اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین در آخرت است؛ پس پیش ازین‌که دار فانی را به مقصد خانه ابدی ترک می‌کنید، بسوی آن بشتابید! بشتابید؛ زمانی‌که شخص آرزو می‌کند و می‌گوید: «برم گردانید تا آنچه را از اعمال نیکو ترک کردم، انجام دهم.» پس هنوز تا آمدن اجل و روشن شدن همه پوشیده‌ها، با نور روشن كننده‌ی (موت) فرصتی داریم؛ الله متعال صاحب توفیق است؛ از الله بلند مرتبه و بزرگ می‌خواهیم که مارا از جمله کسانی قرار دهد که در خدمت اقامه‌ی دولت خلافت را شده‌ی آینده به وعده‌ی الله، که وعده‌اش حق و راست‌ترین گوینده‌گان است، باشیم تا باشد که دولت خلافت راشده‌ی دوم بر منهج نبوت، بر دنیا نور افشانی کند، عدالت متحقق شده، قانون الهی منتشر شده و انسان‌های مظلوم نصرت شده و الله سبحانه و تعالی اسلام و مسلمین را توسط آن نصرت کند! و صلی الله وسلم و بارک علی سیدنا محمد و آله و صحبه الی یوم الدین.

نویسنده: مبارک ابن احمد – یمن

مترجم: حبیب اسلمی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به پاسخ ابوراشد

پرسش:

شیخ بزرگوار ما، السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

بعضی سوالات به خدمت شما مطرح می‌کنم، امیدوارم که پاسخ این سوالات را بدهید! الله سبحانه و تعالی جزای خیر را نصیب شما فرموده و نصرت و پیروزی را به دست شما عطاء کند! واقعاً که او شنوای اجابت کننده است.

1- شرکت‌ها، کارخانه‌ها و علامات تجارتی: ما می‌دانیم که در موجودیت شرکت‌ها حضور و موجودیت شخص الزامی است، به طور مثال؛ اگر شرکتی کارگاه تولیدی را ایجاد کرد تا وسائل برقی و الکترونیکی تولید کند و برای این شرکت و کارگاه علامت تجارتی به میان آمد که این علامت در بازار مشهور شد، سپس اصحاب این شرکت می‌خواستند که این شرکت را به فروش برسانند:

ا- آیا در این صورت از دیدگاه اسلام چیزی بنام "ارزش بازاری این شرکت" غیر از سهامی‌که در سرمایه‌داری موجود است، وجود دارد؟

ب- آیا برای علامت تجارتی ارزش می‌باشد که در وقت فروش کارگاه قیمت‌گذاری شود؟

ج- علامت تجارتی تابع کارخانه است و یا تابع شرکت؟ یعنی اگر شرکت باقی بماند و کارخانه از کارخانه‌های آن به فروش برسد و یا برنامه‌ای تولیدی وسیله‌ای از وسائل آن به فروش برسد، در این صورت در قیمت‌گذاری چه چیزی اعتبار دارد؟

د- در حالت جداسازی و انحلال شرکت با علامت تجارتی چی تعامل صورت می‌گیرد؟

هـ کارخانه تجارتی تابع شرکت صادرات و وارداتی است، گاهی بالای آن دیون است که وارد کننده‌گان مواد خام، از آن طلب‌گار است و گاهی هم شرکت بالای تجار طلبات دارد که در میعادهای مختلفی باید پرداخت کنند، آیا تصفیه دیون و قروض آن قبل از فروش باید صورت گیرد؟ با رعایت و درک این مسئله که این یک کار دائمی و دوام‌دار برای کارگاه است، به دلیل این‌که در آن کارگاه تولیدات وجود دارد؟

و- با کارکنان و مؤظفین کارخانه و قراردادهای شان با شرکت در وقت فروش کارخانه چی خواهد شد؟

2- شرکت‌های خدماتی: شرکت‌های خدماتی شرکت‌هایی است که ایجاد این شرکت‌ها نیاز به سرمایه زیادی ندارد. این شرکت‌ها یک سلسله خدماتی را ارائه می‌کند، مانند شرکت برنامه‌ها که این شرکت بر ایده و فکر بنایافته و این شرکت برنامه‌هایی را انجام می‌دهد و یا تطبیق می‌کند و یا بیش‌تر از برنامه و تطبیق را انجام و در بازار به فروش می‌رساند و این تطبیق -که تنها یک سلسله کودهای برنامه‌ای است، وظیفۀ مشخص را انجام می‌دهد- و برای این برنامۀ تطبیقی تعداد زیادی از کارکنان وجود دارد و در نتیجه برای این شرکت ارزش بزرگ به وجود می‌آید. بنابر این، در وقت فروش برنامۀ تطبیقی برای شرکت دیگری در حقیقت این شرکت فکر و ایده‌ و خطوط از کودهای برنامه‌ای را به فروش می‌رساند؛ به گونه‌ای که این شرکت حق ندارد این ایده را بعد از فروش به کار بگیرد و مثل این ایده را تولید کند؛ مثال آن اینست که شرکت به ساختن برنامه‌ای اقدام می‌کند که مسیر رفت و آمد موترها را از یک مکان به مکان دیگری و انتخاب بهترین راه‌ها و زمان رسیدن آن را می‌نماید... با این چنین برنامه‌ها در اسلام چی تعاملی صورت می‌گیرد؟

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

در ابتداء از بابت دعای خوبی‌که در حق ما نمودید، الله سبحانه و تعالی به شما برکت داده و ما هم بر شما دعای خیر می‌کنیم.

اول: قبل از پاسخ به سوالات متعدد شما، می‌خواهم یادآور شوم که در اسلام شرکت‌ها متفاوت از شرکت‌ها در نظام سرمایه‌داری است. شرعاً شرکت عبارت از: «عقدی است بین دو و یا بیش‌تر از دو نفر که این اشخاص بر انجام عمل مالی به هدف فائده توافق می‌کنند.» پس شرکت در اسلام شخصیت حکمی نیست که تصرفات از آن به این خصوصیت صحت داشته باشد، در غیر آن این تصرفات از جانب شرکت تحت عنوان شخصیت حکمی شرعاً باطل بوده، بلکه شرکت طرف مشخص است که باید در آن شخص تصرف کننده باشد و ما این مسئله را در کتاب نظام اقتصادی در قسمت بحث شرکت‌های سهامی و بطلان آن توضیح داده و گفتیم:

«... شرکت عقدی است بر تصرف به هدف رشد مال که این رشد در حقیقت رشد ملک است و رشد دادن مال از تصرفات شرعی است و تمامی تصرفات شرعی تصرفات قولی است که از شخص صادر می‌شود، نه از مال. پس لازم است که رشد دادن مال از جانب مالک تصرف باشد؛ یعنی از جانب شخص باشد؛ نه از جانب مال... بنا بر این، تصرفاتی‌که از جانب شرکت به اعتبار این‌که شرکت شخصیت حکمی است، انجام شود، شرعاً باطل است؛ زیرا لازم است که تصرفات از شخص معین یعنی از انسان مشخص صادر شده و آن شخص کسی باشد که صلاحیت تصرف را داشته باشد... و شرعاً تصرفات از شخصی صحیح می‌شود که اهلیت تصرف را داشته باشد؛ یعنی شخص بالغ، عاقل و یا ممیز عاقل باشد و هر تصرفی‌که به این شکل صادر نشود، شرعاً آن تصرف باطل است؛ لذا نسبت تصرف به سوی شخصیت حکمی جائز نیست؛ بلکه لازم است که تصرف به شخص از بنی انسان نسبت داده شود که اهلیت تصرف را داشته باشد...» پایان.

 به عبارت دیگر، اعمال شرکت و فعالیت‌های شرکت در اسلام از ذات و ماهیت شرکت و شرکاء جدا نیست؛ لذا چنین نیست که شرکت چیزی باشد و فعالیت‌ها و اعمال شرکت چیزی دیگری غیر از خود آن... اما بعضی سوالاتی‌که شما سوال کردید، تأثیرپذیری واقعیت فعلی شرکت‌های غربی را به نمایش می‌گذارد؛ به گونه‌ای که از این سوالات طوری ظاهر می‌گردد که گویا ممکن است بعضی فعالیت‌های شرکت از خود شرکت جدا باشد و گویا شرکت دارای شخصیت حکمی جداگانه‌ای از کارخانه‌های خود است... درحالی‌که این مسئله شرعاً در خصوص شرکت متصور نبوده؛ بلکه شرکت شرعاً از شرکاء، مخصوصاً از شریک انسانی جدا نبوده، چنانچه شرکت از اعمال و فعالیت‌های خود جدا نیست؛ زیرا عقد شرکت بر همین اعمال و فعالیت‌ها برپا شده است...

دوم: جواب بر سوالات شما:

1-      در اسلام اسم و مسمای شرکت خرید و فروش نمی‌شود؛ بلکه امکان دارد که شرکت به اتفاق شرکاء به صورت شرعی آن تصفیه شود و اساس مادی و فوائد آن بالای شرکاء تقسیم شود، آن‌هم به اندازۀ مشارکت هر شریک و بعد از آن شرکت ختم می‌شود؛ یعنی وجود شرکت به پایان می‌رسد، نه این‌که شرکت به شکل دیگری به فروش برسد و شرکت به همان اسم و صفت خود باقی بماند؛ بلکه کسانی‌که این شرکت را خریداری نمودند، مالک آن شرکت می‌شوند. بناءً شرکت قیمت مادی در ذات خود ندارد؛ زیرا شرکت «عقدی در بین دو نفر و یا بیش‌تر از دو نفر است که بر انجام عمل مالی به هدف کسب فائده توافق صورت می‌گیرد.» یعنی شرکت در اسلام شراکت و اشتراک است، نه شخصیت حکمی جدا از اصحاب خود؛ چنان‌که در بعضی اشکال در نظام سرمایه‌داری وجود دارد... اما چیزی‌که خرید و فروش می‌شود، شرعاً ممکن است که از جملۀ ممتلکات شرکت بوده، مانند بناها، وسائل و جای تولید و مانند آن از آن چیزهایی‌که بائع و مشتری بر آن توافق می‌کند...  وقتی بیع تکمیل شد، شرکت قدیمی و اصحاب آن به پایان رسیده و شرکت جدیدی با اصحاب جدیدی ظاهر می‌گردد...

2-     آنچه که شما بر آن «ارزش بازاری برای شرکت» اطلاق می‌کنید و یا کارخانه، وقتی‌ به چیزی‌‌‌های تعلق گیرد که در شریعت مباح باشد، مانند آرم تجارتی، علامت تجارتی شهرت و مشتریان و مانند آن از مسائلی‌که قمیت موجودۀ کارخانه و شرکت را افزایش می‌دهد؛ پس در این حالت ممکن است که این عوامل در قیمت‌گذاری کارگاه و در زمان فروش آن در نظر گرفته شود و یا در زمان قیمت‌گذاری شرکت و وقتی‌که یکی از شرکاء می‌خواست که از آن شرکت خارج شود، به دلیل سنجش مستحقاتی‌که دارد، نیز در نظر گرفته می‌شود؛ اما در صورتی‌که این "ارزش بازاری" تعلق به چیزهای غیرمباح داشته باشد، مانند ملکیت فکری و مانند آن، پس در این صورت جائز نیست که در وقت قیمت‌گذاری در نظر گرفته شود.

3-     وقتی برای شرکت آرم تجارتی و یا علامت تجارتی باشد که در تولیدات یکی از کارگاه‌های خود به کارببرد و بر آن آرم تجارتی و یا علامت تجارتی اسم شرکت نباشد؛ بلکه تنها کارگاه باشد، پس در این صورت برای شخص جائز است که آن کارگاه را با همان آرم تجارتی و علامت تجارتی به پیروی از کارگاه به فروش برساند؛ اما وقتی بر آرم تجارتی و علامت تجارتی اسم شرکتی بود که به فروش رسیده، پس آن آرم و علامت تجارتی با فروش شرکت به پایان می‌رسد.

4-     طوری‌که بیان کردیم، علامت تجارتی جهت تولید کالا و قیمتی‌که از سر بودن کالا و شهرت تجارتی خبر می‌دهد و منتج به تولیدات زیاد در بازار می‌شود....الی اخر، پس وقتی شرکت تولید کننده کالا از بین رفت و تولید به پایان رسید؛ در این صورت علامت تجارتی به صورت تبعی از بین می‌رود؛ به دلیل از بین رفتن خود شرکت و در این صورت درست نیست که آن علامت تجارتی را به خود نسبت دهد؛ زیرا آن علامت تجارتی مربوط به آن شرکت نمی‌شود... اما وقتی یکی از شرکاء خواست که شرکت را ترک کند، در این صورت قیمت علامت تجارتی ممکن است که در وقت قیمت‌گذاری اجناس و داشته‌های شرکت در حساب آورده شود؛ به خاطری‌که شریک جدا شونده حق خود را به شرکت بدهد.

5-     نسبت به سوال شما که «کارگاه تابع شرکت است که این کارگاه صادرات و واردات دارد و بعضی دیون بالای آن نیز می‌باشد که وارد کننده‌گان مواد خام، به گونه مثال از آن طلبگار است، هم‌چنان این کارگاه بعضی اموال را از تجار در طی میعاد مختلف طلب‌گار است، پس آیا "تصفیه کردن" دیون مستحقه قبل از بیع لازم است با درک این مسئله که این عملیه تا وقتی تولید ادامه داشته باشد، دوام دارد؟» کارگاه در اسلام جدا از شرکت نیست؛ بلکه کارگاه کل عمل شرکت می‌باشد و یا بخش از اعمال شرکت، و آنچه که بالای او دین است، کارگاه نمی‌باشد؛ زیرا کارگاه طرف مستقل نبوده؛ بلکه کارگاه تنها کار و فعالیت مادی است و چیزی‌که دیگران بالای آن دین دارد و یا او بالای دیگران دین دارد، شرکت است؛ شرکتی‌که کارگاه همۀ کار آن و یا بخش از کارهای آن است و وقتی بیع کارگاه تکمیل شد، آنچه به فروش می‌رسد، ساختمان، لوازم وسائل تولیدی و تمام اشیایی‌که به آن ملحق می‌شود، شامل می‌شود؛ اما حقوقی‌که در ذمۀ شرکت است و حقوقی‌که شرکت بالای دیگران دارد، بر شرکت لازم است که این حقوق را با طرف‌های مرتبط به آن تصفیه کند، قطع نظر از این‌که کارگاه را به فروش برساند؛ لذا شرعاً جائز نیست که کارگاه با دیون و مستحقات آن به فروش برسد؛ چنانچه در نظام سرمایه‌داری این عمل صورت می‌گیرد.

6-     در مورد این سوال شما: «با مؤظفین و قراردادهای شان با شرکت در هنگام بیع چی می‌شود؟» قراردادهای مؤظفین شرعاً با شرکت است؛ زیرا کارگاه طرف تصرف کننده نیست؛ بلکه کارگاه کل عمل شرکت و یا بخش از اعمال شرکت است؛ پس وقتی شرکت کارگاهی را که کارگران و مؤظفین با آن اشتغال دارند، به فروش برساند، کارهای مؤظفین نیز به پایان می‌رسد؛ زیرا محل کار با فروش کارگاه به پایان می‌رسد. در آن وقت برای شرکت ممکن است که این کارگران و مؤظفین را در بخش‌های دیگری از شرکت با ادامۀ عقد قراردادهای گذشته تا ختم قرار داد استخدام کند، و امکان دارد که اجرت را از تمام مدت قرارداد مطابق به نظر اهل خبره پرداخت کند. بناءً تمام این مسئله به طرف‌های قرارداد بستگی و تعلق  دارد. به هر حال، قراردادهای اجاره این مؤظفین و کارمندان تا ختم شرکت باقی می‌ماند؛ چون قراردادهای اجاره در اسلام لازم بوده و واجب است که در میعاد معیین مشخص گردد و با پایان رسیدن این مدت مشخص در صورت عدم تجدید به پایان می‌رسد.

7-     در خصوص سوال شما در مورد شرکت‌های برنامه‌های نرم‌افزاری و کاربردی باید گفت که برنامه‌های نرم‌افزاری و کابردی محصولاتی هستند که فروش منفعت این برنامه‌ها شرعاً جائز بوده، یعنی برای شرکت جائز است که برنامه و یا اپلیکشن و اصل برنامه و اپلیکشن را به شرکت دیگری به فروش برساند؛ به گونه‌ای که معلومات و کدهای مربوطه خود را به آن شرکت بدهد و در این حالت برای شرکت اولی جائز نیست که این برنامه‌ها و یا این برنامۀ کاربردی را در نزد خود محفوظ نگهدارد؛ در حالی‌که این برنامه و اصل آن را به فروش رسانده است؛ یعنی ایده‌ای را این برنامۀ کاربردی بر آن بنایافته و در عقد بیع خود را ملتزم به فروش و عدم استعمال آن نموده است.

امیدوارم که این پاسخ‌ها کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...

اطفال/کودکان افغانستان؛ در میان قتل و گرسنگی دست‌وپا می‌زنند Featured

در 30 نوامبر سال  روان، طی انفجاری در یک مدرسه دینی در شهر ایبک مرکز آستان/ ولایت سمنگان در شمال افغانستان، دست‌کم 17 تن کشته و 26 تن دیگر زخم برداشتند. بیشتر قربانیان این انفجار را کودکان بین سنین 15-9 سال تشکیل می‌دهند. طی پانزده ماه گذشته، مدارس(دینی)  در ولایات/ آستان‌های بلخ_مزارشریف و کندز شاهد حملات زیادی بوده اند. هم‌چنان در ماه سپتامبر سال روان، طی انفجاری که دانش‌آموزان طبقۀ اناث را در یک مرکز آموزشی در کابل هدف قرار داد، حدود 50 تن به شمول دختران و زنان کشته و تعداد زیادی هم مجروح شدند. اطفال/کودکان افغانستان در وضعیتی ناگواری از قحطی و گرسنگی به دلیل بحران‌های شدید اقتصادی ناشی از تحریم‌های اعمال شده توسط قدرت‌های استعمارگر غربی پس از سلطۀ طالبان بر این کشور در ماه اوت/ آگوست گذشته قرار دارند. هم‌کاری‌ها به افغانستانِ وابسته به کمک‌های اقتصادی توسط نهادهای مالی بین‌المللی قطع و به حالت تعلیق درآمده و 10 میلیاد دلار از دارائی‌های این کشور توسط دولت فرومایه آمریکا مسدود گردیده است که چالش‌های فراوان مالی را برای مردم این سرزمین ایجاد کرده است. بر اساس گزارش سازمان حمایت اطفال (Save the Children) حدودی 10 میلیون کودک در افغانستان روزانه در معرض گرسنگی قرار داشته و تقریباً 50 درصد از جمعیت ( 19.7 میلیون کودک و بزرگ‌سال) برای زنده‌ماندن به کمک فوری نیاز دارند. شفاخانه‌ها/ بیمارستان‌ها(ی) دولتی مملو از کودکانی اند که از سوء تغذیه شدید رنج می‌برند.

اطفال و جوانان افغانستان به دلیل ناآرام شدن کشورشان در اثر چندین دهه مداخلات و جنگ‌های استعماری که سرزمین‌شان را در آستانه نابودی و آن‌ها را پیوسته در ترس و وحشت قرار داده، چیزی جز درگیری و ناامنی بلد نیستند. این کودکان یا با قتل‌ و کشتارهای بی‌موردی مواجه می‌شوند که طی آن در راستای فراگیری دین خود جان‌های‌شان را از دست می‌دهند و یا هم با وضعیتی از گرسنگی و شکم‌های خالی مواجه می‌شوند که نمی‌دانند وعده غذایی بعدی شان چه زمانی فراهم خواهد شد. وضعیت )جاری( در افغانستان را می‌توان نمونه‌ای بارزی از پیامدهای وابستگی به اقتصاد قدرت‌های اجنبی عنوان کرد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾

[عنکبوت:41]

ترجمه: مثل کسانی که بجای الله اولیا ( و دوستانی برای خود) برگزیدند، هم‌چون مثل عنکبوت است، که خانه ای (برای خود) برگزیده است، و  بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه‌ی عنکبوت است، اگر می‌دانستند.

هم‌چنان پیروی از مفکورۀ دولت-ملت که منجر به انزوا، ضعف و آسیب‌پذیری گردیده، نشان می‌دهد که این مفکوره از استفادۀ منابع و ثروت سرزمین‌های اسلامی به مسلمانانی که به دلیل عمل‌کردهای خودخواهانه دولت‌های که تنهای بخاطر منافع سیاسی و  اقتصادی خود مرتکب می‌شوند، نیاز مبرم دارند، جلوگیری می‌کند. باتوجه به این، می‌بینیم که قطر بخاطر جام جهانی مسخره بیش از 200 میلیارد دلار هزیننه می‌کند؛ در حالی که اطفال در افغانستان و اقصی نقاط جهان به دلیل گرسنگی جان می‌دهند. انزوای برخواسته از پذیرش مفکورۀ دولت_ملت هم‌چنان زمینه را برای مداخلات قدرت‌های استعماری در سیاست دولت‌ها از طریق  ایجاد فقر و گرسنگی و کاشت تخم ویرانی و بی‌نظمی مساعد می‌سازد. مگر چند سال دیگر پدران و مادران افغانستانی، فلسطینی، یمنی و کشمیری و جاهای دیگر فرزندان خود را که در خشونت‌های بی‌مورد، درگیری‌ها و اشغال سلاخی شده اند، دفن کنند؟ چقدر دیگر باید اجساد فرزندان شان را که در پیش‌روی چشمان شان تلف می‌شوند و یا بنا بر دلایل قابل‌پیش‌گیری می‌میرند، تماشا کنند؟ دین ما برای ما تعلیم داده است که قدرت، پیش‌رفت و امنیت از نتیجه وحدت حاصل می‌شود و چنین وحدتی قطعاً که بدون از بین بردن مرزهای ملی مصنوعی تحمیل شده توسط غرب که سرزمین‌های اسلامی ما را پارچه پارچه کرده و ما را از وحدت‌یافتن در تحت رهبری یک رهبر، یک دولت و یک نظام واقعی اسلامی _ خلافت برمنهج نبوت_ که اسلام را به شکل همه‌جانبه در زمین تطبیق می‌نماید، تحقق نخواهد یافت. این همان دولتی‌ست که تاریکی را از زندگی فرزندان این امت کنار خواهد زد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: 

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور:55]

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) به کسانی از شما که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند؛ وعده  داده است که قطعاً آنان را در زمین جانشین (و حکم‌ران) خواهد کرد، همان‌گونه که کسانی را که پیش از آن‌ها بودند جانشین (و حکم‌ران) ساخت، و دین شان را که برای آن‌ها پسندیده است برای آن‌ها استوار (و پابرجا) سازد، و یقیناً خوف و ترس‌شان را به آرامش و امنیت مبدل می‌کند، تنها مرا پرستش می‌کنند و چیزی را با من انباز قرار نمی‌دهند، و کسانی که بعد از این کافر شوند، پس آنان از جمله فاسقانند.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان در دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

مترجم: حذیفه مستمر

 

ادامه مطلب...

راه‌اندازی وبسایت پلت‌فارم مطبوعاتی حزب‌التحریر

www.htmedia.info

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر پس از به‌روزرسانی و بازنشر وب‌سایت مطبوعاتی حزب‌التحریر  در یک نمای جدید، از راه‌اندازی مجدد آن خبر می‌دهد.

این پلت‌فارم شامل هرگونه محتوای صوتی و بصری تولید شده توسط حزب‌التحریر در سراسر جهان می‌باشد که به دلیل به‌روز مستمر آن با فایل‌ها/پرونده‌های جداگانه باعث می‌گردد که به یک آرشیو/بایگانی بصری روبه رشد مبدل خواهد شد.

پلت‌فارم مطبوعاتی حزب‌التحریر این محتوای متمایز را در کتگوری‌های آتی پیش‌کش می‌دارد:

  1. بخش امیر حزب‌التحریر

  2. بخش دفتر مطبوعاتی مرکزی

  3. بخش ولایات و مناطق

  4. بخش نداها از بیت‌المقدس

  5. بخش منبر/تربیون امت

  6. بخش کارشناسان/ متخصصین

  7. بخش کنفرانس‌ها و رویدادها

دفتر مطبوعاتی مرکزی این پلت‌فارم را برای کل مسلمانان جهان فراهم می‌کند تا از این طریق تلاش‌هایی را که در سراسر جهان برای اعاده خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت اعمال می‌گردد، دنبال و تعقیب نمایند.

دفتر مطبوعاتی مرکزی هم‌چنان از تمام کارگزاران مخلص رسانه‌ای تقاضا می‌نماید که به پلت‌فارم متذکره توجه‌شان را مبذول بدارند؛ زیرا این پلت‌فارم ویژۀ موضوعات مربوط به احیای دولت خلافت است که لازمۀ ایجاد آگاهی عمومی و فرهنگ خصوصی می‌باشد تا باشد که سهم قابل ملاحظه‌ای در این قضیه حیاتی مربوط به امت را داشته باشند. از الله سبحانه و تعالی مسئلت داریم که ما و شما را از جملۀ کسانی قرار دهد که حفاظت از اسلام را اولویت حیات خویش قرار داده و برای تطبییق آن تلاش همه‌جانبه به خرچ می‌دهند! بی‌گمان او سبحانه و تعالی سمیع، قریب و مجیب (شنوا، نزدیک‌ترین و مستجاب‌الدعاء) است.

انجنیر صلاح‌الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب رجاء اشهب

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

صحت این حدیث که ذکر می‌شود چیست؟ «أنا بريء ممن عاش أربعين يوما بين ظهراني الكفار» و حکم شرعی در خصوص آن کسی‌که در سرزمین کفری به هدف کارکردن زنده‌گی می‌کند، چیست؟ زیرا در سرزمین خود معاشی ندارد و کاری نمی‌باشد که کار کند. هم‌چنان حکم شرعی در خصوص کسی‌که به هدف فراگیری درس در سرزمین کفری زنده‌گی می‌کند، چیست؟ الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

این حدیث را ابوداود در سنن خود تخریج نموده و گفته است: حَدَّثَنَا هَنَّادُ بْنُ السَّرِيِّ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ عَنْ جَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ که گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم سریه را به سوی خثعم فرستاد و مردمی از آن‌ها متوسل به سجده شدند؛ پس او به صورت سریع به قتل متوسل شد. گفت؛ این خبر به رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید و او ایشان را به نصف دیت دستور داد و فرمودند:

«أَنَا بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ يُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُشْرِكِينَ. قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ؟ قَالَ: لَا تَرَاءَى نَارَاهُمَا»

ترجمه: من از هر مسلمانی‌که در بین مشرکین زنده‌گی می‌کند، بیزار هستم! گفتند چرا یا رسول الله؟ گفت آتش‌شان را نباید دید.

1-     برای این‌که هدف از معنی این حدیث واضح شود، موارد ذیل را ذکر می‌کنیم: در مقدمۀ جزء دوم در شرح ماده 189 چنین آمده است:

«... برای دار الکفر احکامی است که با تمام معنی از احکام دار اسلام تفاوت دارد؛ پس برای دارالکفر احکام خاص است. اگر مسلمانی‌ در دارالکفر زنده‌گی می‌گند و نمی‌تواند شعائر دین خود را در آنجا انجام دهد؛ پس بر او لازم است که به دار الکفر دیگری انتقال کند که بتواند شعائر دینی خود را اظهار کند. دلیل آن این قول الله سبحانه و تعالی است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً﴾ [نساء: 97]

ترجمه: بی‌گمان آن‌هائی‌که به خودشان ستم می‌کردند، فرشتگان جان‌شان را می‌گیرند؛ می‌پرسند شما در چی شرائطی بودید؟ گویند ما در سرزمین به ضعف و ناتوانی کشیده شده بودیم، گویند؛ مگر زمین الله وسیع نبود که در آن هجرت کنید؟ پس جایگاه چنین کسانی دوزخ است و چی بد سرانجامی است.

این در حالی است که دار اسلام وجود نداشته باشد، مثل امروز؛ اما در صورتی‌که دار اسلام وجود داشت، در این صورت احکام هجرت از دار کفر به دار اسلام به گونه ذیل می‌باشد:

1-     کسی‌که قادر به هجرت باشد؛ در حالی‌که دین خود را در آن سرزمین اظهار کرده نمی‌توانست و هم‌چنان احکام مطلوبۀ دین اسلام را نمی‌توانست اقامه کند؛ پس در این صورت هجرت از دار اسلام بر آن فرض است و مسکن گزیدن در دار حرب و دار کفر برایش حرام و بر آن لازم است که به دار اسلام هجرت کند. دلیل آن آیه سابقه است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً﴾ [نساء: 97]

ترجمه: بی‌گمان آن‌هائی‌که به خودشان ستم می‌کردند، فرشتگان جان‌شان را می‌گیرند؛ می‌پرسند شما در چی شرائطی بودید؟ گویند ما در سرزمین به ضعف و ناتوانی کشیده شده بودیم، گویند؛ مگر زمین الله وسیع نبود که در آن هجرت کنید؟ پس جایگاه چنین کسانی دوزخ است و چی بد سرانجامی است.

پس این آیه در اینجا صلاحیت استدلال را دارد. هم‌چنان روایت ترمذی که از طریق جریر روایت کرده به این مفهوم دلالت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أَنَا بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ يُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُشْرِكِينَ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَلِمَ؟ قَالَ: لا تَرَايَا نَارَاهُمَ»

ترجمه: من از هر مسلمانی‌که در بین مشرکین زنده‌گی می‌کند، بیزارم؛ گفتند چرا یا رسول الله؟ گفت نباید آتش شان را ببینید.

و در روایت ابوداود آمده است:

«قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ؟ قَالَ: لا تَرَاءَى نَارَاهُمَا»

ترجمه: و گفتند چرا یا رسول الله؟ گفت نباید آتش‌شان را ببیند.

مانند همین روایت را نسائی روایت کرده است و معنی "لا تراءى ناراهم" اینست که نباید به جای باشد که او آتش ایشان را ببیند و یا آن‌ها آتش آن را ببینند؛ یعنی کنایه از عدم زنده‌گی در دار کفار است...»

2-     کسی‌که قادر به هجرت باشد؛ ولی توان اظهار و قیام دین خود را در سرزمین‌اش داشته باشد؛ در این حالت هجرت برایش مستحب بوده، نه فرض. دلیل آن اینست که رسول الله صلی الله علیه وسلم قبل از فتح مکه رغبت هجرت را در دار کفر دیگر داشت؛ چنانچه آیات صریح در این خصوص آمده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ [بقره: 218]

ترجمه: بی‌گمان کسانی‌که ایمان آوردند و کسانی‌که در راه الله (سبحانه و تعالی) هجرت و جهاد کردند، آنان به رحمت الله امیدوارند و الله آمرزنده‌ای مهربان است.

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمْوَٰلِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلْفَآئِزُونَ﴾ [توبه: 20]

ترجمه: کسانی‌که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه الله با اموال و جان‌های خویش جهاد کردند، نزد الله درجه‌ی بالاتر دارند و آنان همان به مقصد رسیدگانند.

تمام این‌ها در خصوص طلب هجرت صراحت دارد؛ اما این‌که فرض نمی‌باشد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر باقی ماندن مسلمان در مکه در آن وقت تائید به عمل آوردند. روایت شده که "نعیم نحام" وقتی می‌خواست هجرت کند، قوم آن "بنی عدی" در نزدش آمدند و برایش گفتند: در نزد ما بمان و بر دینت باش و ما در برابر کسانی‌که می‌خواهند به تو آزار برسانند از تو حمایت می‌کنیم و از تو طوری دفاع می‌کنیم که تو از ما دفاع می‌کردی و او از یتیم‌ها و بیوه زنان ایشان سرپرستی می‌کرد. بناءً او از هجرت خود را مدتی باز داشت و بعداً هجرت کرد؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم برایش گفت:

«قَوْمُكَ كَانُوا خَيْراً لَكَ مِنْ قَوْمِي لِي، قَوْمِي أَخْرَجُونِي وَأَرَادُوا قَتْلِي، وَقَوْمُكَ حَفِظُوكَ وَمَنَعُوكَ»

ترجمه: قوم تو برایت از قوم من برای من بهتر بود، قوم من مرا اخراج کردند و تصمیم قتل مرا گرفتند؛ اما قوم تو ترا محافظت و مانع آزار رساندن به تو شدند. (این حدیث را ابن حجر در "اصابت" روایت کرده است)

3-     اما کسی‌که به عملی کردن احکام شرعی توانائی نداشته و احکام شرعی را به دلیل ناتوانی ترک کرده، الله سبحانه و تعالی بخشاینده است؛ زیرا او نمی‌خواهد این حالت را، ولی به دلیل ناتوانی از هجرت به سبب مریضی و یا اجبار به اقامت و یا به دلیل ضعف مانند زنان و اطفال و مانند آن نمی‌تواند که هجرت کند؛ دلیل این قول الله سبحانه و تعالی است:

﴿إِلَّا ٱلْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلْوِلْدَٰنِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً﴾ [نساء: 98]

ترجمه: مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که براستی تحت فشار قرار گرفته‌اند (و حقیقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‌ای دارند، و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می‌یابند.

4-     اما کسی‌که می‌تواند که دین خود را در شهر خود اظهار نماید و احکام شرعی مطلوبه را اقامه نماید و در عین حال می‌تواند که دار کفر را به دار اسلام تبدیل کند، در این صورت هجرت از دار کفر به دار اسلام برایش حرام بوده، خواه توانائی خودش باشد و یا با کمک گروه و مسلمانان شهرش و یا به وسیله همکاری مسلمان خارج از شهر و یا به همکاری دولت اسلامی و یا به هر وسیله‌ای مشروع دیگری، به هر صورت بر او لازم است که به خاطر تغییر دادن دار کفر به دار اسلام کار کند و هجرت به این صورت برایش حرام است؛ زیرا عمل کردن به خاطر یک‌جا ساختن شهرش به دار اسلام فرض است؛ پس در حالی‌که او توان تغییر را دارد، کار را برای یک جاسازی شهرش به دار اسلام ترک کرده و هجرت نموده پس او مانند ترک هر فرض دیگری گنهکار شده. بناءً اگر دار اسلام موجود باشد، اسکان در دار کفر برای کسی‌که هجرت بر آن لازم است حرام است...»

خلاصه این‌که حدیث ذکر شده در حالتی است که دار اسلام وجود داشته باشد؛ پس در آن صورت هجرت از دار کفر به سوی دار اسلام مطابق به شروط ذکر شده واجب بوده؛ اما وقتی دار اسلام (خلافت) وجود نداشت، مثل امروز، اگر برای شخص ممکن بود که شعائر دین خود را اقامه کند، مانند نماز، روزه... در این صورت انتقال آن از دار کفر بالایش واجب نبوده؛ اما در صورتی‌که شعائر دین خود را نمی‌توانست اقامه کند، در این صورت بر او واجب است که به دار کفر دیگری برود که بتواند شعائر دین خود را اقامه کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

پنجمین نشست بین‌المللی زنان و عدالت در خدمت CEDAW قرار دارد

به تاریخ 5-4 نوامبر 2022، "پنجمین نشست بین‌المللی زنان و عدالت" با سخن‌رانی افتتاحیه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در استانبول برگزار گردید. این نشست توسط گروه حمایت از زنان، انجمن زنان و دیموکراسی (KADEM) و با هم‌کاری وزارت خانواده و خدمات اجتماعی سازمان‌دهی گردید. در پایان این نشست روی اهمیت این‌که یک جامعه مستحکم مستلزم خانواده مستحکم می‌باشد تأکید گردید. نشست امسال که عنوان اصلی آن "قوانین فرهنگی و زنان" می‌باشد حاوی فریب‌های بود که از آغاز الی ختم بیانیه در هر جملۀ آن دروغ نهفته بود. این عنوان در واقع در محدوده یکی از ماده‌های اصلی CEDAW (کنوانسیون محو هر گونه تبعیض علیه زنان) ، "حذف تعصب و سنت‌ها" بوده و بدیهی است که در خدمت فرهنگ جهانی استعماری می‌باشد.

در این بیانیه آمده است که در کنار مدرن سازی، «اجرای قوانین فرهنگی  واحد بالای تمام زنان جهان یک امر تحمیلی بوده که باید به چالش کشیده شود» و توضیح داد که «مخالفت با این امر تحمیلی نه تنها به معنی بی توجهی به جنبه وحدت بخش و فراگیری فرهنگ نیست بلکه زیر سوال بردن قواعد و ضوابطی که باعث بی عدالتی، نا برابری و تبعیض می‌گردد می‌باشد».

بررسی چند نکتۀ که در جریان این نشست بیان شده است ضروری می‌باشد:

1 – "زنان، به ویژه آن‌هایی که در کشورهای با گذشتۀ استعماری بوده و با یک فرهنگ تحمیلی و غالب بر جامعۀ آن‌ها زندگی می‌کنند، با فشار قوانین فرهنگی مواجه هستند."

قبل از ورود استعمارگران به سرزمین‌های ما، فرهنگ اسلامی طعم آزادی را بر زنان مسلمان و غیر مسلمان چشانده است که حتی امروز زنان در غرب از آن برخوردار نیستند. تعداد دست‌آوردهای زنان در بخش های علوم، علوم ساینس و سیاست به حدی است که حتی در دایرة‌المعارف‌ها نمی‌گنجد. به علاوه ما نمی‌توانیم از "گذشته استعماری" صحبت نماییم، چون استعمار هنوز در سرزمین‌های اسلامی به پایان نرسیده بلکه تنها شکل آن تغییر نموده است. اکنون زنان مسلمان تحت ستم "اشغال فرهنگی" که موذی‌تر و خطرناک‌تر از اشغال نظامی بوده و زیر فشار اذهان تحمیلی آلوده با این اشغال "فرهنگی" قرار گرفته‌اند!

2 – "در بسیاری از کشورها زنان به دلیل اعتقادات شان با تبعیض مواجه هستند."

این جمله به این معنی که اذهان مسموم با اشغال فرهنگی چگونه با خواهران مذهبی خود شان تبعیض قایل می‌شوند. زیرا زنان مسلمان تحت حاکمیت اسلام این تبعیض را تجربه نمی‌کنند، اما تحت ستم‌های مذهبی و فرهنگی غرب و رژیم‌های دست نشانده غرب چرا؟! آن‌ها هستند که سرزمین، خانه، مال، جان و ارزش‌های فرهنگی و اعتقادات زنان مسلمان را به غارت می‌برند!

3 – "زنان نباید از گرفتن وظایفی که عمدتاً وظایف مردان می‌باشد خودداری نمایند."

 با وجودی‌که مردان نیز در استثمار با اشتغال مواجه هستند، دیگر چه چیز می‌توانید پیشکش نمایید جز این‌که زنان را در چرخ‌های کارگری جهان سرمایه داری استثمارگر به قیمت محروم نمودن آن‌ها از مادری و فرزندان آن‌ها از مادران شان، آن‌ها را استهلاک سازید؟ در حالی‌که تحت حاکمیت فرهنگ اسلام و نظام اقتصادی اسلام یک زن می‌توانست هر وظیفه و هر مسلکی مجاز با شریعت را که خواسته باشد انتخاب نماید و انجام دهد.

4 – همچنان شما گفتید:  "تشکیلات حقوقی بدون توجه به حاکمیت قدرت از زنان حمایت می‌کند، پس قانون اساسی که از محور عدالت عدول نکند ضامن حقوق زنان است."

ای KADEM و انجمن‌های همفکر آن ! شکی نیست که طوری‌که از نام شما پیدا است شما دنبال راه حل در دیموکراسی و فرهنگ غربی هستید. پس شما فقط برای منافع نظام حاکم کار می‌کنید. شما آشکارا بیان داشتید که " اسلام برای مشکلات دنیای مدرن راه حلی ندارد" و اعلام داشتید که کنوانسیون استعمارگر و ساخته دست بشر استانبول، CEDAW، اعلامیه پکن و قوانین مبنی بر این‌ها را ترجیح می‌دهید. زمانی‌که ترکیه در سال 2021 تصمیم گرفت که به تعهد به "کنوانسیون انقره بدیل" بازگردد شما مقاومت کردید. شما از قانون 6284 که خانواده‌ها را از بین برده، قانون مدنی که زمینه را برای خشونت خانوادگی مهیا کرده و عمل زشت زنا را جرم زدایی می‌کند دفاع می‌کنید. شما علیه مسلمانانی که برخلاف عقاید باطل شما سخن می‌زنند اقدام کردید. پس شما چگونه در باره عدالت صحبت می‌نمایید؟

دیدگاه‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی زنان مسلمان که خواستار زندگی اسلامی هستند با درک شما از توان‌مند سازی در تضاد است، از همین‌رو در برابر آزار و اذیتی که آن‌ها با آن مواجه هستند سکوت می‌نمایید. شما بارها و بارها ثابت کرده‌اید که قوانین دیموکراسی و فیمنیزم را ترجیح می‌دهید. چرا شما از حقوق زنان در ترکیه دفاع نمی‌کنید زمانی‌که آن‌ها مانند سایر زنان جهان بخاطر دعوت به این‌که "ای مسلمانان خلافت را برپا کنید" دست‌گیر می‌گردند. یا زنانی‌که به دلیل تدریس همراه‌ با حجاب تحت پی‌گرد قانونی قرار می‌گیرند و یا هم تحت بررسی‌های خودسرانه به شکل برهنه در زندان‌ها قرار می‌گیرند، یا زنانی‌که شوهران شان به دلیل ازدواج زود هنگام الی 8 سال زندانی گردیده اند؟

ما زنان مسلمان به شما و سازمان‌ها و نشست‌های شما نیازی نداریم، فقط از جلو راه ما دور شوید. هنگامی‌که خلافت راشده ثانی به منهج نبوت طوری‌که الله سبحانه و تعالی وعده داده است تأسیس گردد، آن‌گاه زنان مسلمان و غیر مسلمان از حقوق کامل خویش برخوردار خواهند گردید، آن‌ها در خانواده و جامعه در آرامش کامل زندگی خواهند کرد. و آن‌ها تأثیر واقعی در سیاست خواهند داشت، برخلاف برخی کسانی‌که فقط خاک زیرپای دیگران هستند. آن‌گاه ما زنان مسلمان، جهان را با قدرت و عزت فرهنگ والای اسلام دوباره شکل خواهیم داد.

دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

بخش بانوان

مترجم عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

ای مسلمانان: خواستار پایان هم‌کاری با آمریکا برای حفظ حیثیت نیروهای مسلح ما، سرزمین‌های ما و دین ما باشید

انتصاب فرماندۀ جدید ارتش برای قدرت‌مندترین ارتش مسلمان جهان در یک زمان فوق‌العاده یأس صورت گرفت. ما پس از آن نفس تازه کشیدیم که  دورۀ اسفبار شش سالۀ ژنرال باجوا به پایان رسید. دکترین باجوا که ما را طی این مدت مجبور به هم‌کاری با آمریکا می‌کرد، اعتبار نیروهای مسلح را از بین برده و بی‌ثباتی و ناامنی را بر بالای ما حاکم ساخت. بناءً، یگانه راه ممکن پایان دادن به هرگونه هم‌کاری با آمریکا می‌باشد که منجر به ترمیم اعتبار نیروهای ما خواهد شد، زیرا ما از پتانسیل سترگ پاکستان به خوبی آگاه هستیم.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان هم‌کاری با آمریکا شوید که از طریق آن کشمیر اشغالی به هند تسلیم داده شد. دکترین باجوا هرگونه حمایت از جهاد در کشمیر را از بین بردند که توسط آن به نفوذ نظامی و اقتصادی هند پایان داده می‌شد. ترک فریضه جهاد، باعث گردیده تا هند به عنوان متحد آمریکا در برابر رقیب آمریکا یعنی چین قرار گرفته، به افغانستان نفوذ عمیق پیدا کند و مبارزۀ وحشیانه‌ای را علیه برادران مسلمان ما در هند، حمله به مساجد، حجاب و اهانت به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم راه‌اندازی کند.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان هم‌کاری با آمریکا شوید که با اعمال سیاست "خودداری" ارتش پاکستان را در برابر هند تضعیف می‌کند. دکترین باجوا، با تأیید اوامر آمریکا، روایت "جایی برای جنگ نیست" را ترویج نمودند. پلان آمریکا این است که  ظرفیت‌ قدرت‌مند نظامی پاکستان را محدود نموده و توانائی‌های نظامی و هستوی آن را کاهش دهد و در عین‌حال، ظرفیت و توانائی‌های هند را به سرعت افزایش دهد. با انجام این کار، افسران ارتش ما اینک روحیه خود را با تصویر نادرستی مبنی بر این که هند از لحاظ نظامی و اقتصادی نسبت به ما برتری دارد، از دست داده اند.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان‌هم‌کاری با آمریکا شوید که مجاهدین افغان را مجبور نمود تا در خصوص خروج امن نیروهای شکست‌خورده اش توافق نمایند، در حالی‌که این کار رهبری افغانستان را در نظم جهانی آمریکایی به دام می‌اندازد. هم‌کاری با آمریکا باعث تشدید تنش‌ها در مناطق قبیله‌ای هم‌مرز با افغانستان می‌گردد که از این طریق دالان هوایی "بلوار" بروی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی بر بالای سر ما باز می‌شود. نیروهای ما در حال حاضر به شدت در مرزهای غربی ما درگیر هستند که این امر به هند تسلط بیشتری بر بالای کشمیر اشغالی و منطقه می‌دهد. افزون بر این، دکترین باجوا فرصت وحدت پاکستان با افغانستان را به عنوان یک دولت که ما را در برابر هند تقویت می‌بخشید، از ما گرفتند.

ای مسلمانان پاکستان! خواستار پایان دادن به راج استعمارگر آمریکایی باشید که به ابزار کنترل آمریکا بر بالای ما یعنی نظام دموکراسی جان بخشید. باداران آمریکایی باجوا از طرد روزافزون دموکراسی توسط ما و اشتیاق ما نسبت به حاکمیت اسلامی؛ خلافت اسلامی به شدت نگران شدند. بناءً، دکترین باجوا مطمئین شدند از این که باید توجه خود را به دموکراسی شکست‌خورده مبذول داشته و آن را بقا بخشیم. از این‌رو، حاکمیت از حزب مسلم لیگ پاکستان (ن) (PML-N) به حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) و سپس به حزب مسلم لیگ پاکستان (ن) تغییر نمود که منجر به هرج ومرج داخلی گردید. در واقع، هم‌کاری با آمریکا این فرصت را از ما می‌ستاند که خود را به حاکمیت آن‌چه که الله سبحانه و تعالی برای ما نازل فرموده وصل نموده و از شر دموکراسی خلاص کنیم.

ای مسلمانان و ای نیروهای مسلح پاکستان! به استقرار مجدد خلافت بر منهج نبوت اصرار ورزید که به  هرگونه هم‌کاری با آمریکا مشمول دکترین باجوا پایان می‌دهد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمْ اللَّهُ عَنْ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ﴾

[ممتحنه: 9)

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) تنها شما را از دوستی با کسانی نهی می‌کند که در (امر) دین با شما جنگیده اند و شما را از دیارتان بیرون کرده اند، و بر بیرون‌راندن شما (دیگران) را کمک (و پشتیبانی) کرده اند، و هرکس با آنان (رابطه) دوستی برقرار کند، قطعاً که از ستم‌کاران خواهد بود.

پس بدانید که هرچیزی کم‌تر از این و بیشتر از آن یک‌سان خواهد بود.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ولایه پاکستان

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

هجدهمین نشست سازمان فرانکوفونی در روزهای 19-20/11/2022، در تونس برگزار شد و رئیس جمهور تونس سخنرانی افتتاحیه را به زبان فرانسوی ارائه کرد. این سازمان چه معنایی دارد و به چه کسی خدمت می‌کند؟ و این نشست برای رئیس جمهور تونس و رابطه او با فرانسه، چه اهمیتی دارد؟ سپس چرا الجزایر در این نشست حضور نداشت، با وجودی‌که عضو سازمان فرانکوفونی است؟ الله متعال به شما جزای خیر دهد...

پاسخ:

برای توضیح پاسخ، امور ذیل را ارائه می‌داریم:

فرانکوفونی، که به معنای رابطه بین المللی میان فرانسوی زبان‌هاست، از 88 عضو اصلی و ناظر تشکیل یافته است و در پاریسِ فرانسه استقرار دارد. این نشست در سال 1986میلادی آغاز شد و یک سال در میان برگزار می‌شود. اعضای تشکیل دهندۀ آن مستعمرات پیشین فرانسه در آفریقا به صورت خاص و دیگر کشورها به صورت عام هستند، و برخی از اعضا به زبان فرانسوی صحبت نمی‌کنند و مستعمره فرانسه نبوده اند. لازم نیست که دولت‌های عضو حتماً پیرو فرانسه باشند؛ بناء برخی از اعضا، پیرو هستند و برخی نیستند. تعداد فرانسوی زبان‌ها در روی زمین حدود 321 میلیون نفر است. این کنفرانس در سال 1917م برای ترویج زبان فرانسوی و همکاری سیاسی، آموزشی، اقتصادی و فرهنگی در کشورهای عضو تأسیس گردید؛ همانطور که در عهدنامۀ آن به چشم می‌خورد، بر انتشار زبان و ارزش‌های فرانسوی و افکار غربی اعم از دموکراسی، سکولاریزم، آزادی‌های عامه، حقوق بشر و حقوق زن متمرکز است. این کنفرانس برای حفظ میراث استعماری فرانسه در مستعمرات و تضمین تداوم آن، از طریق نشر زبان و فرهنگ فرانسوی کار می‌کند که برای دوام استعمار فرانسه، گسترش نفوذ و وسعت بخشیدن به حیطه اثرگذاری و تضمین عظمت فرانسه مهم‌ترین چیز است. فرانسه پس از خروج از مستعمرات خود در اوایل دهه شصت قرن گذشته به فکر ایجاد یک سازمان مشابه به مشترک المنافع انگلیسی شد که بریتانیا برای حفظ نفوذش در مستعمرات قدیمی خود ایجاد کرده بود که بخاطر حملات جدید به انگلیس و فرانسه، پیش از روی کار آمدن استعماگر جدید یعنی آمریکا، مجبور شده بود به این کشورها استقلال ظاهری بدهد.

2- قیس سعید، رئیس جمهور تونس، مشتاق برگزاری اجلاس فرانکوفونی در تونس است و برای اثبات ارتباط خود به فرانسه و دستیابی به اهدافش، سخنرانی اول را به زبان فرانسوی ایراد کرد، تا جایی‌که برای بیان حمایت خود گفت: «متقاعد کننده است که فضای فرانکوفونی قادر خواهد بود تعهدات ما را به اقدامات متحد و نتایج محسوسی در سطح مردم به ویژه زنان و جوانان تبدیل کند.» (منبع: مونته کارلو، فرانسه: 21/11/2022) بنابراین، قیس سعید به این اجلاس اهمیت می‌دهد؛ زیرا به دنبال پشتوانه‌ای برای حکومت خود می‌گردد و آن را در فرانسه یافته و می‌خواهد کاری‌که برای سرنگونی دولت منتخب پارلمانی قبلی و در پی آن منحل‌سازی پارلمان و لغو قانون سال 2014 انجام داده و قانون جدیدی را که صادر نمود، مشروعیت بیشتری ببخشد. چنانچه بیشتر مردم به آن اعتراض کردند و برای کسانی‌که از این دید نگاه می‌کنند، غیر قانونی و مخالف با دموکراسی تلقی شد. از این رو با انتقادات داخلی و خارجی مواجه شد و طبق چیزی‌که اعلام شد، رأی‌گیری برای قانونی‌که در روز 25/7/2022 طرح کرده بود، با نسبت پایین حدود 27.54% مواجه گردید.

بنابراین وقتی‌که دولت‌های عضو و غیر عضو به تونس می‌آیند، در نشست اشتراک می‌کنند و به منظور اعتراض به کاری که انجام داده آن را ترک نمی‌کنند، فرانسه از آن پشتیبانی می‌کند؛ زیرا درخواست‌هایی برای برگزاری این نشست در یک کشور دیگر وجود داشت، اما فرانسه به برگزاری آن در تونس اصرار ورزید. چنانچه حدود 89 نماینده مشارکت کردند که در میان آن‌ها 31 رئیس جمهور و هفت تن از رهبران سازمان‌های بین المللی و منطقوی حضور به هم  رساندند. لذا این موضوع به مثابه تأیید کاری است که قیس سعید انجام داد؛ پس به او مشروعیت بخشیده اقتدارش را تقویت می‌کند.

3- امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه یک بار دیگر پشتیبانی خود را از قیس سعید اعلام کرد و گفت: «وظیفه رئیس جمهور فرانسه نیست که برای رئیس جمهور تونس بخاطر کاری‌که در رابطه با دولت خود انجام می‌دهد، خط مشی تعیین نماید. چیزی‌که من به عنوان یک دوست به قیس سعید تقدیم نمودم، نشانگر این است که فرانسه از تونس حمایت خواهد کرد؛ کشوری‌که یک انقلاب را پشت سر گذاشته، بر تروریزم پیروز شده و مانند دیگر کشورهای جهان با پیامدهای ویروس کرونا مواجه است.» و افزود: «گمان می‌کنم مرد قانون‌دان بزرگی مانند قیس سعید متوجه چنین مواردی است و در همین اواخر در این رابطه با او ملاقات داشتم. تونس امروز در حال تغییر در صحنه سیاسی است. امیدوارم که این تغییرات در زمینه سیاسی نتیجه‌بخش واقع شود و برای تکمیل نمودن این دوره، تمام احزاب و نیروهای سیاسی در تونس به انتخابات قانونگذاری پیش رو بپیوندند. و یاد کرد که «سعید خواستار بررسی امکان همکاری فرانسه از تونس برای حمایت از تونس برای پشت سر گذاشتن این دوره در دو سطح اقتصادی و سیاسی می‌باشد؛ حمایتی‌که فرانسه به مناسبت این اجلاس به تونس تقدیم نمود، مقدار 200 میلیون یورو است که چک سفید به منظور آزادی‌های اساسی و مبادی دموکراسی نیست.» (منبع: صفحه عربی جدید به نقل از شبکه تیوی 5 موند فرانسه 21/11/2022)

در اینجا ماکرون اعلام می‌کند که فرانسه قیس سعید، رئیس جمهور تونس را در راستای سیاسی و اقتصادی حمایت می‌کند و او را دوست خود می‌داند و کارهای او را تأیید کرد؛ زیرا قیس سعید قانون‌دان است و می‌داند چه کار می‌کند و متوجه اقدامات خودش می‌باشد؛ یعنی کاری‌که انجام داده قانونی و پذیرفته است.

برای حمایت مالی از تونس مبلغ 200 میلیون یورو به صورت قرض سودی پرداخت کرد که چک سفید نیست؛ بلکه در ازای پیروی تونس از فرانسه تحت نام آزادی‌های اساسی و مبادی دموکراتیک می‌باشد. هم‌چنان اتحادیه اروپا اعلام کرد که برای حمایت از بودجه تونس مبلغ 100 میلیون یورو قرض سودی به این کشور پرداخت می‌کند. هنگامی‌که قیس سعید اولین دیدار خارجی خود را برگزید، در جنوری 2020 به فرانسه رفت و در برابر رئیسش، ماکرون اظهار حقارت و فروتنی کرد، درخواست پارلمان مبنی بر عذرخواهی فرانسه بابت دوره استعمار را رد کرد و گفت که نباید به آن استعمار تقلی کرد، بلکه درخواست پشتیبانی بوده و مبلغ 350 میلیون یورو قرض ربوی حاصل نمود. بنابراین گمشده خود را در فرانسه و اتحادیه اروپا پیدا کرد که فرانسه در کنار آلمان ریاست آن را در اختیار دارد.

4- قیس سعید با کودتا بر نظامی‌که روز 25/7/2021 اداره می‌کرد، حمایت فرانسه را بدست آورد و خودش اعتراف کرد که «در روز 23/7/2021 (یعنی دو روز قبل از کودتا) از یک هیأت فرانسوی استقبال نموده که برای ارائه برخی خدمات پزشکی برای کمک به حکومت در رویارویی با افزایش مرض کرونا آمده بود و او در حال اجرای برخی اقدامات بود» و اشاره داشت که «این اقدامات با موافقت ضمنی از جانب یک فاعل اجرا خواهد شد.» بعد از آن یعنی روی 25/7/2021 دروازه پارلمان را مهر و موم و حکومت را سرنگون کرد و کار بر روی قانون اساسی تونس را متوقف ساخت. بعد از آن روز یعنی در 7/8/2021 ماکرون به همتای تونسی خود اعلام کرد که «فرانسه آماده است برای محافظت و دفاع از آزادی تونس در کنار آن بایستد.» و ریاست جمهوری فرانسه گفت: «تونس می‌تواند برای عبور از چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و صحی که با آن مواجه است، می‌تواند به فرانسه مراجعه نماید.» (منبع: الجزیره 21/11/2021)

تمام این موارد نشانگر پیوند عمیق قیس سعید به فرانسه است و برای انجام کودتا علیه نظامش برای تقویت سلطه خود بر تونس توسط فرانسه پشتیبانی شد. زمانی‌که تصمیم گرفت پارلمان را منحل نموده و حکومت را سرنگون سازد، یک زن وابسته به جنبش فرانسوی را به عنوان صدر اعظم تعیین نموده و قانون و طرح قانون دیگر را الغا نمود.

5- در پایان اجلاس یکشنبه 20 نوامبر 2022 در جزیره جربه تونس، دبیر کل سازمان پیشگام لوئیز موشیکیوابو، طی یک کنفرانس مطبوعاتی در پایان نشست گفت: «جربه ما را ناامید نکرد.... تونس ما را ناامید نکرد... ما پیوسته و دوامدار در مسیر فرانکوفونی آینده در حرکت هستیم...» و موشیکویابو از جانب خود خواستار سرمایه‌گذاری و بهبود در آموزش به زبان فرانسوی و تقویت موجودیت زبان فرانسی بر انترنت و سازمان‌های دولتی در قاره آفریقا شد. (منبع: مونت کارلو، فرانسه 21/11/2022)

از تمام این موارد واضح است که برگزاری نشست این سازمان در تونس و اصرار فرانسه بر محل برگزاری آن و سخنرانی افتتاحی قیس سعید به زبان فرانسوی؛ سپس چیزی‌که ماکرون در ستایش از قیس سعید گفت و سخنان دبیر کل سازمان... تمام این موارد نشان‌دهنده میزان حمایت فرانسه از رئیس جمهور تونس و زبان فرانسوی می‌باشد!

6- اما آیا این بدین معنی است که نفوذ مستحکم در تونس تنها در اختیار فرانسه است و نفوذ بریتانیا در تونس پایان یافته؟ پاسخ این سوال را در بیانیه خود در تاریخ 1/8/2021 واضح ساختیم و برخی از موارد آن را که در این باره آمده بود را تکرار می‌نمایم:

«با بررسی موقف انگلیس مشخص می‌شود که وقایع در تونس آن را صدمه زده است. به گزارش الجزیره نت، رونامۀ انگلیسی، در مقاله ای تحت عنوان "دیدگاه غادریان در مورد کودتای تونس: بهاری که به زمستان تبدیل می‌شود" منتشر شده در 27 جولای 2021 میلادی، اظهار داشت که تونس شاهد انقلاب مخالف است. با این استدلال که: «پیشنهاد امنیت به کانال‌های تلویزیونی به هیچ وجه نشانۀ خوبی نیست.» بیان کرد که: «شهروندان بی‌تفاوت عمل می‌کنند و مفاهیم غیر لیبرال را می‌پذیرند؛ زیرا آزادی و دموکراسی ثبات سیاسی و اقتصادی مرفه را به ارمغان نیاورده است. در عوض، فساد، تورم و بیکاری همچنان ادامه داشته و یک سوم خانواده‌ها در تونس می‌ترسیدند که سال گذشته پس از شیوع بیماری کرونا مواد غذایی آن‌ها تمام شده باشد. طبق اسناد فاش شده، دولت در مذاکرات آمادۀ لغو کمک نان برای به دست آوردن قرض 4 میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول است که چهارمین صندوق در 10 سال گذشته است. خشم از برخورد دولت با این بیماری همه‌گیر تنها به دلیل سطح قرض‌های ملی بدتر شد؛ زیرا پرداخت قرض در حال حاضر 6 برابر اندازۀ صحت در شهرها است...» با وجود این همه، واضح است که نفوذ انگلیس در تونس فعلاً تضعیف شده و با شرایط دوامدار، که آن را تضعیف می‌کند، فرانسه راهی برای ورود شدید آن به تنش پیدا کرده است...»

سپس در نتیجه‌گیری افزودیم که: «همه نشانه‌ها درگیری شدید بین المللی در تونس را نشان می‌دهد که این درگیری بین انگلیس، صاحب نفوذ سابق و بزرگ در تونس و فرانسه، صاحب نفوذ جدید و ناپایدار در آن است... و از تمام این مواضع بین المللی، مشخص است که فرانسه برای قدرت در تونس با انگلیس می‌جنگد، اما این اختلاف در داخل اروپا است... پس ویژگی یک درگیری طویل را نخواهد داشت؛ بلکه به فرمول توافقی باز خواهد گشت و به احتمال زیاد نفوذ انگلیس از تونس خارج نخواهد شد؛ زیرا این کشور بر حیله‌گری سیاسی که فرانسه فاقد آن است، تسلط دارد... در 22 ذی الحجه 1442ه- 1/8/2021م» پایان نقل قول از پاسخ.

از این واضح می‌شود که نفوذ فرانسه در تونس قوی‌تر است و رئیس جمهور تونس، قیس سعید اکنون دنباله‌رو آن است، و نفوذ بریتانیا ضعیف شده است... اما بدین معنی نیست که نفوذ بریتانیا تمام شده و تونس را ترک نموده، بلکه بسیاری از مردان آن هم‌چنان در حال جنبش هستند و در جنبش های‌شان متکی به زیرکی سیاسی بریتانیایی هستند که فرانسه نیازمند آن است...

7- در مورد این‌که چرا الجزایر در کنفرانس سازمان فرانکفونی در تونس حضور نداشت، اولین موضوع این است که الجزایر عضو ناظر است و عضویت کامل ندارد. ثانیاً کنفرانس در زمانی برگزار شد که الجزایر در نارضایتی مردم علیه فرانسه، بخاطر دوره استعماری فرانسه در الجزایر و امتناع از عذرخواهی بخاطر آن دوره و امتناع از پرداخت خسارت در ازای مصیبت‌هایی‌که به بار آورد؛ بلکه از گشودن پرونده‌های مربوط به آن و منفجر نمودن بمب‌های هسته‌ای در صحران الجزایر در دهه شصت قرن گذشته، علاوه بر مبارزه با زبان عربی و اسلام و تلاش فرانسه بر تحمیل زبان فرانسوی بر آن‌ها امتناع ورزید، به سر می‌برد. تا جایی‌که تعداد کسانی‌که به زبان عربی صحبت می‌کنند، به کمتر از یک سوم کشور کاهش یافته و الجزایر سعی دارد از کاربرد زبان فرانسوی خود را خلاص کند. رئیس جمهور الجزایر به تونس و ارتباط آن با فرانسه اشاره کرد و گفت: «فرانسه هزار حساب از الجزایر را می‌خواند که سخنان‌شان متوجه روزنامه‌نگاری است که می‌پرسد آیا فرانسه تا هنوز الجزایر را به عنوان یک ایالت از فرانسه می‌بیند؛ سپس حرفش را اصلاح می‌کند و می‌گوید «نه نه» و ادامه می‌دهد «منظورت یک دولت دیگر است که به آن دستور می‌دهند و ساکت می‌شود و تطبیق می‌کند.» برخی، این سخن رئیس جمهور الجزایر را کنایه‌ای به تونس می‌دانند؛ به ویژه بعد از بیانیات رئیس جمهور تونس قیس سعید در جریان دیدارش از فرانسه که گفت: تونس تحت استعمار نبوده؛ بلکه تحت حمایت بوده... (منبع: سایت الحصری، 8/7/2021)

برای معلومات باید گفت: هم‌چنین مراکش که یکی از اعضای این سازمان است، در کنفرانس حضور نداشت که نشان می‌دهد دو رژیم الجزایر و مراکش که به انگلیس وفادار هستند، از حمایت قیس سعید که علیه رژیم وفادار به انگلیس در تونس کودتا کرد و خود را پیرو فرانسه نشان داد، امتناع می‌ورزند؛ چنانچه این کنفرانس را حمایت از قیس سعید و مشروعیت دادن به اقدام او برای پیوستن به فرانسه و فاصله گرفتن از بریتانیا تلقی می‌کنند؛ بر عکس کاری‌که این دو دولت انجام می‌دهند...

8- در پایان دو موضوع را تأکید می‌کنیم:

اول: هر آنچه فرانسه، سازمان فرانکوفونی و سایر دولت‌های غربی، در مورد دموکراسی، آزادی‌ها، حقوق بشر، حقوق زن و حقوق اقلیت‌ها داد و فریاد می‌کنند، اگر در کشور نفوذ داشته باشند، این موضوعات هیچ معنایی برایشان ندارد، و اگر اینطور نباشد، از آن به عنوان ابزار فشار استفاده می‌نمایند. این دولت‌ها مستعمره‌های خود را ده‌ها سال استعمار نموده و برخی را بیشتر از صد سال است که تحت سلطه دارند! از آزادی‌ها، حقوق بشر و دموکراسی خیالی‌شان هیچ حمایتی نکردند و همه را زیر پا کردند! انسان را می‌کشتند، به آبرو و مالش دست‌درازی می‌کردند، در مسیر خودخواهی و تحقق منافع خود عزت‌شان را لگدمال کرده و منابع‌اش را غارت می‌کردند! از این رو این کارها با افکارشان همخوانی ندارد؛ یعنی به مبدأ خود احترام نمی‌گذارد و به اندازه‌ای که به غارت منابع و مکیدن خون مردم و رها کردن آن‌ها زیر رنج فقر، محرومیت و بیماری حرص دارند، به تطبیق ایدیولوژی خود اشتیاق ندارند... پس از این‌که فرانسه از مستعمرات خود بیرون شد، فرانکوفونی ، یعنی چیزی‌که به آن رابطه ملت‌های فرانسوی‌زبان خوانده می‌شود را تأسیس نمود که از نفوذ فرانسه و تأمین منافعش محافظت می‌کند و زبان فرانسوی وسیله‌ای برای آن پنداشته می‌شود.

دوم: این سیاستمداران و احزاب‌شان که تحت استعمار این دولت‌هایی قرار دارند و دموکراسی و افکار سکولاری را اساس قرار می‌دهند، فاسد هستند و اصلاح نمی‌شوند! دیدگاه سیاسی فاسدی دارند؛ زیرا تحت تأثیر غرب و افکار آن قرار داشته و برای اخذ حمایت و رسیدن به قدرت، خود را به دامان غرب می‌اندازند؛ چه انگلیس باشد و چه فرانسه و یا استعمارگر جدید به نام آمریکا.

مسئله اینست که این حکام را باید از مرکز سیاسی و قدرت عزل نماییم و سعی کنیم مردم را به پذیرش سیاست‌مداران مخلص و آگاهی متقاعد سازیم که حوادث سیاسی را از زاویه اسلام می‌بینند و وابستگی سیاسی، فکری، فرهنگی، اقتصادی و نظامی به دولت‌های استعمارگر را نمی‌پذیرند! راه حل‌های سیاسی را با استناد به قرآن و سنت تبنی می‌کنند و با قدرت و حکمت برای تأسیس خلافت راشده بر منهاج نبوت به منظور تطبیق احکام اسلام کار می‌کنند...! این دعوت راستین و این‌ها اهل آن هستند.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

حزب جمهوری‌خواهان با کسب آرای اندکی بیش‌تر نسبت به حزب دموکرات، بالای مجلس نماینده‌گان تسلط پیدا نمود؛ مجلسی‌که از 435 نماینده تشکیل یافته است، چنان‌چه «بر اساس پیش‌بینی شبکۀ "سی بی اس نیوز" که همکار بی‌بی‌سی در ایالات متحده می‌باشد، حداقل 218 کرسی/چوکی را از آن خود نموده است.» (منبع: بی بی سی، 17 نومبر 2022م) اما دموکرات‌ها «به دلیل این‌که حزب‌شان اکثریت آراء را در مجلس سنای امریکا هم‌چنان حفظ نمودند، روز یک‌شنبه به جشن و پای‌کوبی پرداختند.» (منبع: الجزیره 14 نومبر 2022م) از جانب دیگر، رسانه‌های داخلی بسیاری از دولت‌های جهان، خبرهای مربوط به انتخابات دو مجلس کانگرس امریکا "پارلمان و سنا" را انعکاس می‌دادند. پرسش اینست که چرا تحولات و حوادث داخلی امریکا تبدیل به حوادث بزرگی در گوشه و کنار جهان می‌شود؛ در حالی‌که به چنین تحولات و حوادثی در مناطق دیگری غیر از امریکا توجه زیادی صورت نمی‌گیرد؟ آیا دلیل آن اینست که امریکا از مزدوران و پیروانش می‌خواهد تا به حوادث داخلی آن توجه جدی نموده و آن را تبدیل به مسئلۀ بین‌المللی نمایند؛ چنان‌که رسانه‌های مزدوران انگلیس، خبرهای پیش‌پا افتاده‌یی مربوط به پادشاهان انگلیس، اعم از ازدواج‌شان، اطفال آنان و امثال آن را با آب و تاب فراوان دست به‌دست می‌نمایند؟ و یا این‌که انتخابات کانگرس امریکا بالای جهان تأثیر واقعی دارد؟

پاسخ:

بلی، انگلیس از مزدوران و پیروانش می‌خواهد به خبرهای امور پیش‌پا افتاده‌یی‌که در انگلیس رخ می‌دهد، بپردازند و دلیل آن، همانا احساس عمیق و بزرگ خودبرتر بینی است که انگلیس‌ها دارند، انگار آن‌چه را که در گذشته امپراتوری می‌خواندند که آفتاب در آن غروب نمی‌کند، هنوز پابرجاست. پس در خصوص انگلیس دلیل دست به دست شدن خبرهای داخلی آن همین احساس کهن خودبرتر بینی است. اما در خصوص امریکا مسئله کاملاً فرق می‌کند. برای بیان این فرق، به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1: برای درک بهتر تأثیر حوادث داخلی امریکا بالای صحنۀ بین‌المللی به گفته‌های اخیر بایدن، رئیس‌جمهور امریکا اشاره می‌کنیم که گفت: باید در نظر داشت که روسیه پیش از بیرون شدن از منطقۀ خرسون اوکراین، منتظر ماند ببیند نتایج انتخابات کانگرس امریکا چه می‌شود. (منبع: الجزیره 11 نومبر 2022م)، و نیز به تصمیم عربستان سعودی در چهارچوب "اوپک پلس" برای کاهش تولید نفت‌اش به مقدار دو ملیون بشکه در روز اشاره می‌کنیم. تصمیمی‌که به هدف بالا رفتن قیمت جهانی نفت و بالاگرفتن سروصدای شهروندان امریکایی در اعتراض به قیمت‌ سوخت در امریکا و سر انجام، رأی ندادن به دموکرات‌ها و انداختن آرای‌شان در صندوق جمهوری‌خواهان اتخاذ گردید. هم‌چنین می‌توان به قرنطینه‌های اخیر در چین به بهانۀ کرونا اشاره نمود، که مطمئن نیستیم آیا دلیل آن واقعاً همان مسائلی است که اعلان نموده اند و یا به هدف حمایت از حزب بایدن در انتخابات بوده، که در چند روز پیش رو این مسئله روشن خواهد شد.

خلاصه این‌که انتخابات نیمه‌دوره‌ای تاریخ 18نومبر 2022م ممثل یک حادثۀ بزرگ جهانی بود؛ بلکه حتی می‌توان گفت که هرگونه تکانی‌که در داخل امریکا رخ می‌دهد، ممکن است مناطق دیگری در گوشه و کنار جهان را به لرزه در آورد. بنابر این، نباید اهمیت جهانی انتخابات امریکا را دست کم گرفت. آن‌چه این اهمیت را بیش‌تر برجسته می‌کند، اینست که دورۀ حکومت ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین امریکا پرده از پراکنده‌‌گی‌های فوق‌العاده جدی در داخل امریکا، به شمول مردم، حکومت، احزاب و شرکت‌های تجارتی برداشت. با توجه به آن‌چه گفته شد، جهان منتظر بود نتایج انتخابات کانگرس امریکا چه خواهد شد.

2: نظام سیاسی مشهورترین و بزرگ‌ترین دولت سرمایه‌داری جهان طوری طراحی گردیده که تنها دو حزب در آن با یک دیگر رقابت می‌نمایند و هرکدام از این دو حزب برای پیروزی در انتخابات به شرکت‌های سرمایه‌داری متکی می‌باشند! در حقیقت این شرکت‌های غول‌پیکر سرمایه‌داری است که در انتخابات تصمیم می‌گیرد و نه مردم امریکا؛ چنان‌چه هزینه شرکت‌های یاد شده در حمایت از کاندیدان انتخابات کانگرس به شمول هردو مجلس آن در سال جاری به حدود 17 ملیارد دالر می‌رسد. «ایالات متحده در هر مناسبتی با نمونه‌یی جدیدی به میدان می‌آید، چنان‌چه در حالی‌که این کشور از تورم بزرگ تاریخی رنج می‌برد، مصارف تبلیغات برای انتخابات نیمه‌دوره‌ای آن ریکورد می‌کند. یک سازمان امریکایی از ثبت ریکورد جدیدی در هزینۀ انتخابات نیمه‌دوره‌ای سال 2022م در ایالات متحده خبر داده و گفته که مصارف این انتخابات از 16.7 ملیارد دالر فراتر رفته است.» (منبع: سکای نیوز عربی 13 نومبر 2022م) مبلغ مذکور برابر است با بودجۀ سالانۀ برخی از دولت‌ها در افریقا و غیر افریقا. از این مبالغ هنگفتی‌که در انتخابات امریکا هزینه گردیده به وضوح دیده می‌شود که در امریکا این سرمایه‌داران و مالکان شرکت‌های بزرگ استند که مردم امریکا را به انتخاب نمودن این و انتخاب نکردن آن، جهت می‌دهند.

پس ظاهر انتخابات امریکا طوری است که قدرت از آن مردم است، اما در باطن قدرت از آن شرکت‌های بزرگ است؛ شرکت‌هایی‌که می‌توانند صدها ملیون دالر را برای حمایت از یک کاندیدای مشخص هزینه کنند؛ در حدی‌که گفته می‌شود در امریکا این سیاسیون استند که رأی‌دهنده‌گان شان را انتخاب می‌نمایند و نه عکس آن. به گونۀ مثال؛ کسی‌که شعار آزادی سقط جنین را سر می‌دهد، نیاز به توده‌ای از زنان دارد تا او را انتخاب نمایند، یا کسی‌که شعار دفاع و حمایت از مهاجرت را بلند می‌نماید، به سراغ اقلیت‌ها می‌رود تا او را انتخاب نمایند و یا کسی‌که شعارهای نژادپرستانه سر می‌دهد، امریکائیان سفیدپوست را هدف قرار می‌دهد و از این قبیل.

3: واقعیت اینست که پول و شرکت‌ها همواره در امریکا تسلط داشته، اما دورۀ حکومت ترامپ، رئیس‌جمهور قبلی پرده از تحولات جدی برداشت که در داخل امریکا رخ می‌دهد. عنوان برجستۀ تحولات یاد شده اینست که رقابت تنگاتنگ میان شرکت‌های بزرگ دیگر رقابت ورزشی نیست؛ چنان‌که قبلاً بوده، بلکه پیوسته در حال داغ شدن می‌باشد؛ در حدی‌که به درجۀ جوشش رسیده و یا نزدیک است به این درجه برسد، چنان‌چه طمع سرمایه‌داران اجازه نمی‌دهد آنان در سایۀ منافع متضاد خویش به گونۀ مسالمت‌آمیز در کنار یک‌دیگر زندگی نمایند. این‌جاست که رقابت سرمایه‌داری میان شرکت‌ها به حدی داغ و داغ‌تر می‌شود که سیاست‌مداران که در حقیقت نماینده‌گان شرکت‌های مذکور می‌باشند، شروع به شکست استخوان یک‌دیگر می‌نمایند.

خلاصه‌این که سرمایه‌داران تا کنون به دو بخش تقسیم شده اند: یک؛ کسانی‌که شرکت‌های تکنالوژی بالای آنان غالب گردیده که توسط حزب دموکرات امریکا تمثیل می‌گردند. دو؛ کسانی‌که شرکت‌های نفت و انژی بالای شان غالب شده است و در قالب حزب جمهوری‌خواهان امریکا تمثیل می‌گردند. این دو بخش با توجه به منافع شرکت‌های بزرگ که پشت سر این و آن قرار می‌گیرند و نیز با توجه به هر ایالت که منافع آن شرکت‌ها در آن متمرکز می‌باشد، همواره در معرض تقسیم شدن به بخش‌های بیش‌تر قرار دارد.

لازم به ذکر است که شرکت‌های نفت و انرژی امریکا برای چندین دهه جوهر نظام سرمایه‌داری امریکا را تمثیل می‌نمودند و در داخل امریکا از اقتدار بزرگی برخوردار بوده و در بیرون از آن تأثیر فراوانی داشتند، طوری‌که جنگ‌های نفت و سیاست‌های احداث خطوط لوله‌های نفت میان دولت‌ها و ساختن نفت‌کش‌های غول‌پیکر منافع بی‌شمار و نفوذ فراوانی را برای این شرکت‌ها به بار می‌آورد، اما در جریان دو دهۀ گذشته، شرکت‌های تکنالوژی سر بلند نمودند؛ شرکت‌هایی‌که درامدهای آن با سرعت بسیار زیادی افزایش یافت، در حدی‌که سرمایۀ برخی از این شرکت‌ها در کم‌تر از دو دهه از میزان سرمایۀ برخی از شرکت‌های نفت و انرژی که در طول یک قرن انباشته بودند، نیز فراتر رفت.

این مشکل در جریان انتشار ویروس کرونا شدت بیش‌تری گرفت؛ زیرا با مطرح شدن سیاست قرنطینه‌ها، شرکت‌های نفت از سودهای زیادی محروم شدند، بلکه بهای نفت گاهی حتی منفی نیز شد. اما از آن طرف؛ شرکت‌های تکنالوژی شروع به جست و خیز نمودند، زیرا مردم در خانه‌های خویش نشسته بودند و با استفاده از تکنالوژی ارتباطات با یک‌دیگر در تماس بودند و بسیاری از امور خویش را از طریق دستگاه‌های ارتباطی و کامپیوترها به پیش می‌بردند. معامله‌های تجارتی و پولی نیز از طریق همین شرکت‌ها صورت می‌گرفت، مانند شرکت امریکائی "آمازون" که بالای بسیاری از عرصه‌های تجاری تسلط یافت و آن را تبدیل به تجارت از راه‌های الکترونیکی و رسانیدن کالاها درب منازل نمود. این گام‌های بزرگ و بی‌سابقۀ شرکت‌های الکترونیکی هم‌زمان با راه یافتن ترامپ به قصر سفید گردید و اینجا بود که آتش نزاع میان شرکت‌های بزرگ برنده و بازنده شعله‌ورتر گردید، در حدی‌که تلاش‌ها برای شکستاندن استخوان یک دیگر آغاز شد. با توجه به این‌که شرکت‌های مذکور اهداف خویش را از طریق سیاست‌مداران عملی می‌نمایند، این سیاست‌مداران شروع به تقسیمات بیش‌تر و بیش‌تر نمودند.

4: تقسیمات در ایالت‌های امریکا رو به افزایش گذاشت، چنان‌چه ایالت‌هایی‌که زیر تسلط دموکرات‌ها قرار دارد، شروع به وضع قوانینی علیه شرکت‌های نفت نمودند، مانند روی دست گرفتن سیاست کاهش گازهای گلخانه‌ای تا حد صفر و اتکای کامل به موتر/ماشین‌های برقی تا سال 2035م. از آن طرف؛ ایالت‌هایی مانند تکزاس، که زیر تسلط جمهوری‌هان و شرکت‌های نفتی حاکم بر این ایالت قرار دارد، شرکت‌های صنعت "سبز" یعنی همان شرکت‌هایی را که سیاست کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای را روی دست گرفته اند، در لیست سیاه خود قرار دادند. شدت این تقسیمات زمانی بیش‌تر شد که ایالت‌هایی‌که زیر تسلط جمهوری‌خواهان قرار دارد، اقدام به تقسیم مراکز رأی‌دهی و صدور قوانینی نمودند که بر اساس آن تسلط شان را در اتخابات‌های آینده بالای این ایالت‌ها بیش‌تر می‌نماید، مانند قوانینی‌که رأی دادن از طریق پست دشوارتر می‌نماید؛ طریقی‌که مورد علاقۀ طرف‌داران دموکرات‌ها است. از جانب دیگر؛ ایالت‌هایی‌که زیر تسلط دموکرات‌ها قرار دارد، شروع به تقسیم کردن مراکز رأی‌دهی و صدور قوانینی نمودند، مانند تسهیل رأی دادن از طریق پست که عدم نفوذ جمهوری‌خواهان به این ایالت را تضمین می‌نماید. به علاوۀ آن، می‌توان از تقسیمات فرهنگی نیز یاد نمود، مانند گنجانیدن "دیدگاه نژادی" در برنامه‌های درسی ایالت‌هایی‌که زیر تسلط جمهوری‌خواهان قرار داد و نیز انتشار فرهنگ مخالفت با مهاجرت و مهاجرین. در حزب مقابل نیز سعی می‌شود فرهنگ آزادی سقط جنین در ایالت‌های زیر تسلط دموکرات‌ها ترویج داده شود، به این اعتبار که این کار با دیدگاه محافظه‌کارانۀ جمهوری‌خواهان در تضاد  و هم‌چنین ترویج فرهنگ استقبال از مهاجران می‌باشد.

به این ترتیب، ایالت‌های امریکا به دو دستۀ سرخ با تسلط جمهوری‌خواهان و با اکثریت امریکائیان سفیدپوست و آبی با تسلط دموکرات‌ها که بسیاری از اقلیت‌های مهاجرین را با خود دارند، قرار دارند. این بدان معناست که انقسام‌ها دارد رنگ نژادی به خود گرفته و این رویکرد اندک اندک شکل پایدار و ثابت را نیز گرفته و سیاست‌مداران در تمام ایالت‌ها به سمت بزرگ نمایی مسائل اختلافی روان استند.

5: امریکا و حکومت‌های جهان نتایج انتخابات میان‌دوره‌ای کانگرس امریکا را دنبال می‌نمودند و هر حکومت بر اساس منافع خود این کار را می‌نمود، مثلاً روسیه منتظر بود "حزب ترامپ" در صورت برنده شدن در این انتخابات از کمک‌های هنگفت امریکا که توسط ادارۀ حکومت بایدن به اوکراین داده می‌شود، جلوگیری نماید. اروپا، به ویژه آلمان، نگران بود "حزب ترامپ" بالای حمایت امریکا از اروپا برای جلوگیری از روی‌کردهای توسعه‌طلبانۀ روسیه تأثیر منفی گذارد. شاید چین نیز نگران بود که امریکا گام‌های خصمانه‌تری در برابراش بر دارد و یا کوریای جنوبی و جاپان را با سلاح‌های هسته‌ای مسلح نماید. مزدوران امریکا در منطقۀ اسلامی نیز نتایج انتخابات را دنبال می‌نمودند، مثلاً برخی از آن‌ها مانند عربستان سعودی به این باور اند که "حزب ترامپ" بهتر از "حزب بایدن" است و برخی دیگر نظر معکوس دارند. درست است که این انتخابات ریاست‌جمهوری نیست، اما طوری نشان‌داده می‌شد که انگار انتخابات ریاست‌جمهوری است، به علاوۀ این که نتایج این انتخابات بالای انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 2024م تأثیر زیاد دارد.

به دلیل تورم بزرگ موجود در امریکا، از جمله افزایش بهای مواد سوخت، فضا برای پیروزی حزب جمهوری‌خواهان فراهم گردیده بود و این چیزی بود که همه‌پرسی‌ها پیش‌بینی می‌نمود و رسانه‌ها نیز آن را ترویج می‌داد، در حدی‌که دموکرات‌ها را از آن‌چه که "موج زنندۀ سرخ" نامیده می‌شد، ترسانیده بود، یعنی شرایط انتخاباتی به صورت کل به نفع جمهوری‌خواهان بود، اما نتایجی‌که تا کنون منتشر گردیده، همه‌پرسی‌ها و رسانه‌ها را بهت‌زده نموده، مخصوصاً آن‌عده از رسانه‌هایی‌که در صف دموکرات‌ها قرار دارند و "موج زنندۀ سرخ" را پیش‌بینی نموده بودند. ترامپ رئیس‌جمهور پیشین برای حمایت از کاندیدان جمهوری‌خواه به ایالت‌های مختلف سفر می‌نمود، طوری‌که انگار این تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری باشد. در مقابل؛ دموکرات‌ها تبلیغاتی را راه‌اندازی نمودند که توسط بایدن رئیس‌جمهور برحال و رؤسای پیشین مانند اوباما و کلنتن، به امید متوقف نمودن "موج زنندۀ سرخ" که تصور می‌شد بسیار فراگیر باشد، به پیش برده می‌شد؛ اما این موج پیش نیامد، بلکه حتی نتایج انتخابات نشان می‌دهد که حزب جمهوری‌خواهان با کسب اکثریت اندک هم‌چنان بالای مجلس نماینده‌گان تسلط خواهد داشت؛ مجلسی‌که متشکل از 435 نماینده می‌باشد. «چنان‌چه بر اساس پیش‌بینی شبکۀ "سی بی اس نیوز" که شریک شبکۀ بی بی سی در ایالات متحده می‌باشد، این حزب  حد اقل 218 چوکی/کرسی مجلس را به دست آورده اند.» (منبع: بی بی سی 17 نومبر 2022م). اما دموکرات‌ها «روز یک‌شنبه تداوم تسلط خویش را بالای مجلس سنای امریکا با اکثریت اندک جشن گرفتند. دموکرات‌ها در حال حاضر 50 چوکی/کرسی را در اختیار دارند، به علاوۀ وجود رأی کاملا هریس معاون، رئیس‌جمهور امریکا که ریاست مجلس سنا را در اختیار دارد و جمهوری‌خواهان 49 کرسی را در اختیار دارند. می‌ماند یک کرسی دیگر که در انتخابات مجلس سنا هنوز فیصله نگردیده و قرار است در دور دوم انتخابات در ایالت جورجریا که در ششم دسمبر راه‌اندازی خواهد گردید، یک طرفه شود. ممکن است دموکرات‌ها بتوانند اکثریت خود را از طریق این دور استحکام ببخشند. (منبع: الجزیره 14 نومبر 2022م) این نتایج خلاف تمام انتظارها و همه‌پرسی‌ها از آب در آمد.

6: با دقت نمودن به ایالت‌هایی‌که زیر سیطرۀ جمهوری‌خواهان قرار دارد، حاکم آن جمهوری‌خواه است و اکثریت نماینده‌‌گان و سناتوران داخلی آن از جمهوری‌خواهان می‌باشد، هم‌چنان جمهوری‌خواه باقی مانده و دموکرات‌ها نتوانسته اند دستاورد چندانی در آن باشده باشند، البته استثناهای کوچکی مانند افزایش شمار مهاجران به ویژه از امریکای لاتین وجود دارد که باعث شده در ایالتی مانند تکزاس برخی از نماینده‌گان آن، که اندک می‌باشند، طرف‌دار دموکرات‌ها شوند. اما جمهوری‌خواهان هم‌چنان بالای این ایالت‌ها تسلط تقریباً کامل دارند. برعکس این واقعیت در ایالت‌هایی‌که زیر تسلط دموکرات‌ها قرار دارد، صدق می‌کند و این تقسیمات بسیار عمیق و ریشه‌ای به نظر می‌رسد. این در حالی است که برخی دیگر از ایالت‌ها هم‌چنان میدان کشمکش میان دو طرف می‌باشد و آن را ایالت‌های  تعیین کننده می‌نامند، مانند ایالت جورجیا، اریزونا، نیوادا و پنسلوانیا. شاید نتیجۀ این انتخابات که بر خلاف تمام انتظارهای معمول و برخلاف همه‌پرسی‌ها و مطالعاتی‌که از روند انتخابات صورت گرفت، از آب درآمد، بیان‌گر این باشد که آن ایالت‌هایی امریکا که زیر فرمان پایتخت امریکا، واشنتن قرار دارند؛ دیگر به سان گذشته ایالت‌های متحد نیستند، بلکه از تفرقه در میان آن دارد صفت همیشه‌گی به خود می‌گیرد. از جانب دیگر؛ کشمکش دو حزب بر سر حکومت و منافع متفاوت شرکت‌های بزرگی‌که پشت سر این دو حزب قرار دارند، ممکن است در ایالت‌های تعیین کننده به گونۀ جدی بالا گیرد، زیرا مسلط شدن یک طرف بالای هر یک از این ایالت‌ها در این انتخابات و وضع قوانین جدیدی در آن علیه طرف مقابل و انتشار فرهنگ مخالفت با آن، این ایالت را طرف مقابل دور می‌کند و این چیزی است که برای طرف ناکام قابل قبول نخواهد بود. پس ممکن است جرقۀ خشونت در این ایالت‌های تعیین کننده زده شود و سراسر امریکا را به جانب خشونت بیش‌تر سوق دهد و به این ترتیب سیاست خارجی دولت دچار نوسان شود، حتی می‌توان گفت که از همین الآن این نوسان در آن مشاهده می‌شود؛ چنان‌چه قرار گرفتن عربستان سعودی در صف "حزب ترامپ" در مسئلۀ کاهش تولید نفت نشانۀ واضح و خطرناک این روی‌کرد به شمار می‌رود.

مهم‌ترین چیزی‌که در جریان انتخابات اخیر برجسته گردید، همین انقسام‌های داخلی بود، طوری‌که دو طرف تقریباً در میزان قدرت مساوی استند و شرایط متغیری مانند بالا رفتن بهای نفت روی قدرت آنان تأثیر ندارد، اما اینک دیدگاه‌های تعصب‌گرایانۀ حزبی با قوت تمام ریشه‌دوانده و این مسئله‌یی فوق‌العاده خطرناکی است. مسئلۀ تعصب مذکور به گونۀ واضح و روشن در انتخابات اخیر مشاهده می‌شد، چنان‌چه برخی از کاندیدان از "حزب ترامپ" حتی زنان در حالی به تبلیغات انتخاباتی می‌پرداختند که تفنگ بر شانه داشتند. شاید در روزهای آینده میان ایالت‌ها فاصلۀ بیش‌تر و قانونی شدن این فاصله به چشم خورد و احتمالاً شاهد ترک بیش‌تر غیر سفیدپوستان از مناطقی باشیم که زیر تسلط حزب جمهوری‌خواه قرار دارد و در این مناطق نظریۀ برتری سفیدپوستان ترویج داده شود.

7: با در نظرداشت آن‌چه در انتخابات میان‌دوره‌ای امریکا رخ داد، می‌تون تا حدودی بالای پیامدهای آن این چنین روشنی انداخت:

أ‌.  از آن‌جایی‌که به نظر می‌رسد امریکا خالی از افراد آگاهی است که بتوانند خالی‌گاه به وجود آمده میان دو طرف بر سر حاکمیت در واشنگتن را پر نمایند، و نیز از آن‌جایی‌که امریکائی‌ها در وابسته‌گی و صف‌بندی سیاسی تعصب روز افزون نشان می‌دهند، ادارۀ بایدن، رئیس‌جمهور برحال امریکا در دو سال آینده با موانع بیش‌تری رو به رو خواهد شد؛ موانعی‌که توسط ایالت‌های جمهوری‌خواه "سرخ" و نیز توسط مجلس نماینده‌گان در برابر آن قرار خواهد داد و این روند دولت را وادار خواهد نمود بیش‌تر از پیش به اوضاع داخلی پرداخته و از تمرکز بالای سیاست خارجی خود بکاهد.

در مورد ترامپ باید گفت که پیش از انتخابات به نظر می‌رسید که وی حزب جمهوری‌خواهان را به صورت کامل زیر تسلط خود آورده؛ اما بعد از اعلان نتایج انتخابات معلوم شد که برخی از کاندیدانی را که ترامپ حمایت نموده بود، موفق نشدند و برخی دیگر موفق شدند و این مسئله احتمالاً در انتخابات ریاست‌جمهوری که ترامپ قصد دارد برای بار دوم خودش را به نماینده‌گی از حزب جمهوری‌خواه کاندید نماید، مشکلاتی را به بار آورد.

ب‌.  شرکت‌های غول‌آسای امریکایی‌که پشت سر حزب جمهوری‌خواه قرار دارد، از نفوذ زیاد بین‌المللی برخوردار می‌باشد، چنان‌چه تصمیم اخیر عربستان سعودی برای کاهش تولید نفت این را به خوبی نشان داد. بناءً احتمال افزایش چند پارچه‌گی نفوذ بین‌المللی امریکا نیز وجود دارد؛ امری‌که باعث تضعیف جهانی امریکا خواهد شد و این مسئله‌ای نیست که بتوان آن را دست کم گرفت، چنان‌چه ارتباطات جان کری، وزیر خارجۀ پیشین، که یک دموکرات می‌باشد، سیاست‌های اعمال فشارهای حد اعظمی ادارل ترامپ با ایران را تضعیف نمود و جمهوری‌خواهان در جریان ادارۀ دموکرات بایدن با تحریک نمودن سعودی برای کاهش تولید نفت، به آن پاسخ دادند؛ پاسخی‌که اعمال فشارهای ادارۀ بایدن بالای روسیه را تضعیف نمود. این واقعیت باعث خواهد شد نفوذ بین‌المللی امریکا به دو بخش تقسیم شود و به این ترتیب، منافع جهانی امریکا نیز به دو بخش منافع جمهوری‌خواهان و منافع دموکرات‌ها تقسیم خواهد شد و در عین حال برخی از منافع استراتیژی به گونۀ منافع مشترک باقی خواهد ماند، مانند مبارزه با روسیه و چین، که در چگون‌گی پیش‌برد و سیاست‌های فرعی برای تحقق آن نیز احتمال اختلاف میان دو طرف وجود دارد.

ت‌. ادارۀ بایدن هنوز برای زیر فشار قرار دادن روسیه در قضیۀ اوکراین دو سال کامل در اختیار دارد و حتی اگر امریکا دروازۀ مذاکرات میان اوکراین و روسیه را باز نماید، بازهم به اعمال فشارهایش بالای روسیه ادامه خواهد داد تا آن را از دستاوردهای کوتاه مدت در اوکراین محروم نماید. پس روسیه هم‌چنان زیر بار تحریم‌های سنگینی‌که امریکا بالای آن اعمال نموده باقی خواهد ماند تا آن‌که امریکا بتواند دستاوردهای دیگری بیرون از صحنۀ اوکراین حاصل نماید، مانند ایجاد تضمینی مبنی بر این‌که سلاح هسته‌ای روسیه برای امریکا تهدیدی تشکیل نمی‌دهد. به نظر می‌رسد سیاست امریکا در دورۀ حکومت بایدن همین مسئله است و در صورتی‌که بایدن نتواند این دستاوردها را حاصل کند، روسیه هم‌چنان از جهان غرب و اتباع آن به دور مانده و اقتصاد آن متزلزل بوده و توان مقاومت را نخواهد داشت.

ث‌. ادارۀ بایدن موفق شد با ترسانیدن چین از کمک به روسیه، عملاً چین را از روسیه دور نگهدارد، هرچند چین و روسیه در خصوص روابط میان یک‌دیگر اظهارات بی‌اساس و بنیادی را مطرح می‌نمایند؛ اظهاراتی‌که چیزی از واقعیت امر کم نمی‌کند. باید دانست که روند این دور نگهداشتن هنوز کامل نشده به رغم آن که روسیه به وضوح می‌داند که چین پشت‌اش را خالی نموده و آن را در در رویارویی با امریکا و دولت‌های عضو ناتو تنها گذاشته، دولت‌هایی‌که کمک‌های هنگفت نظامی به اوکراین می‌فرستند و تحریم‌های بزرگ اقتصادی بالای آن اعمال نموده اند، اما چین هیچ‌گونه کمکی که بتواند مؤثر باشد برای هم‌پیمان خود نفرستاده؛ هم‌پیمانی‌که پیش از شروع جنگ اوکراین همکاری‌های دو طرف را "نامحدود" خوانده بود.

ج‌.  دولت‌های اروپای غربی نگران بودند ترامپ دوباره به قدرت دست پیدا کند، چه از طریق برگشت به ریاست‌جمهوری برای بار دوم و یا از طریق تسلط حزب‌اش بالای کانگرس؛ زیرا او سیاستی را تبنی نموده بود که بر اساس آن تاریخ "ناتو" دیگر سپری گردیده و از آن جایی‌که قدرت نظامی اروپا در رویارویی با سیاست توسعه‌طلبانۀ روسیه ضعیف می‌باشد، اروپا از برگشتن ادارۀ بایدن به اروپا خرسند گردید. هم‌چنین شرکت‌های گاز امریکا با فراهم نمودن گاز امریکا در بدل گاز روسیه برای اروپا با قیمت‌های بیش‌تر از چهار برابر قیمت گاز در امریکا، ادارۀ بایدن را زیر فشار قرار دادند و دولت‌های اروپا به آن اعتراض نمودند. بایدن خودش نیز از این شرکت‌ها انتقاد نمود و گفت که آن‌ها در جریان جنگ اوکراین سودهای بسیار هنگفتی را به جیب زده اند و هشدار داد که مالیات اضافی را بر سود آنان وضع خواهد نمود. طبیعتاً بایدن از بالا رفتن قیمت داخلی نفت نیز انتقاد می‌نمود، زیرا بالا رفتن قیمت نفت در اروپا برای او چندان اهمیتی ندارد، بلکه سیاستی را که بایدن در حال حاضر در محور آلمان رهبری می‌کند، به هدف متفرق نمودن اروپاست و این سیاست شبیه سیاست ترامپ رئیس قبلی امریکاست که بر محور "برگزت انگلیس" برای ضربه زدن به وحدت اروپا رهبری می‌نمود.

8: خلاصه این‌که معلوم شد انتخابات میان‌دوره‌ای کانگرس امریکا ابعاد و دلالت‌های زیاد داخلی و خارجی دارد و این که تسلط امریکا بر جهان باعث شده این انتخابات تبدیل به یک اتفاق جهانی شود، طوری‌که بسیاری از جهان به دلیل تأثیری‌که این انتخابات در سیاست خارجی امریکا دارد، به آن توجه و اهتمام زیاد نمودند و این‌که انتخابات مذکور را نمی‌توان با تحولات داخلی انگلیس مقایسه نمود، زیرا انگلیس به دلیل حب شدید سیادت و برتری‌جویی‌که دارد از مزدورانش می‌خواهد به آن توجه رسانه‌ای به خرج دهند.

این است واقعیت دولت‌های به اصطلاح بزرگ و آن هم اهمیت تحولات داخلی آن. هرگاه الله سبحانه و تعالی اجازۀ برپایی دولت اسلام را بدهد، راه امت اسلامی برای تأثیر بالای جهان باز شود و این امت پیام هدایت را برای جهانیان حمل نماید، آنگاست که هرگونه تحول کوچک و بزرگی که در نزد مسلمانان رخ دهد، برای دولت‌های کفار ارزش سیاسی و رسانه‌ای خواهد داشت؛ طوری‌که به تحلیل و تجزیۀ پیامدهای آن بالای خود خواهند پرداخت. دولت‌های بزرگ کفار حتی در حال حاضر نیز به هرگونه اتفاق بزرگ و کوچک در جهان اسلام توجه و اهتمام نموده و حرکت‌های اسلامی را پیوسته زیر نظر دارند. رسانه‌های وابسته به آنان می‌کوشند برخی از حرکت‌هایی را که "میانه‌رو" می‌نامند، برجسته نموده و امت را از حرکت‌های دیگری‌که مخلصانه عمل می‌نمایند، دور نمایند. این دولت‌های کفری فعالیت‌های حرکت‌های مخلصانۀ مسلمانان را شب و روز بررسی و محاسبه می‌نمایند و از مزدوران خویش می‌خواهند این حرکت‌ها را در نطفه خنثی کنند. بلی، این نگرانی‌های آنان در حالی است که هنوز دولت اسلامی، دولت خلافت، برپا نگردیده، وضعیت کفار چگونه خواهد بود، زمانی‌که امت اسلامی و توانایی‌های زننده آن زیر رهبری مخلصانه و آگاه به هدف کسب رضایت پروردگار و خدمت به منافع امت جهت داده شده و رهبری گردد؟ آنگاست که امت اسلامی به مجد و عظمت از دست داده‌اش برخواهد گشت و سستی و شکنندگی این دولت‌های به اصطلاح بزرگ برملا خواهد گردید. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَسَیَعلمُ الّذینَ ظَلَمُوا أیّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون﴾ [شعراء: 227]

ترجمه: زود است آنانی‌که ظلم نموده اند، بدانند به چه جایی برخواهند گشت!

25 ربیع الآخر 1444هـ.ق.

19 نومبر 2022م.

 

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب رفیق احمد ابوجعفر

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

و بعد؛ شیخ بزرگوارم، در نزدم سوالی است امید که شما جواب آن را بدهید:

آیا بین قول رسول الله صلی الله علیه و سلم تعارض به وجود نیامده که در خصوص طفل از اولاد مرتدین پرسان شدند... گفتند آن‌ها در آتش هستند؟ و در روایت دیگری رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند، آن‌ها و پدران شان در آتش هستند. این دو قول با این قول او صلی الله علیه و سلم در تعارض نیست؟ «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثٍ...» یعنی قلم (تکلیف) از سه کس برداشته شده است. و هم‌چنان از او صلی الله علیه و سلم ذکر شده که فرمودند: «...وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ» یعنی؛ و از طفل تا بالغ شود. و یا همان‌طوری‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

1-     در مقدمه در مادۀ 7 آمده است: «و اما فقره "ج" این ماده، بدون شک اسلام احکامی را در خصوص مرتد واضح نموده و بعضی از این احکام اینست که مرتد وقتی دوباره به اسلام رجوع نکرد، باید به قتل برسد؛ به دلیل این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْـتُلُوهُ»

ترجمه: هرکس دین خود را عوض کرد، آن را به قتل برسانید.) (این حدیث را بخاری از ابن عباس روایت کرده است...)

این روایت در خصوص خود مرتد است؛ اما در خصوص اولاد مرتد که در وقت غیر اسلام تولد می‌شوند؛ یعنی وقتی مسلمان مرتد شده و کشته هم نشده و به دین دیگری رفته و مرتد شده است؛ مثل این‌که مسلمان نصرانی یا یهودی و یا مشرک شده و در این حالات برایش اولاد تولد می‌شود؛ در حالی‌که او شخص به حالت ارتداد است، برایش تولد می‌شود؛ پس این اولادها نصرانی، یهودی و یا مشرک تولد می‌شوند. سوال اینست که آیا این اولادها و اطفال در این حالت مرتد هستند و با آن‌ها معامله مرتد صورت می‌گیرد؟ و یا این‌که پیرو همان دینی‌ هستند که این اولادها بر آن تولد شدند؟

پاسخ این است: اولاد مرتدینی‌که قبل از ارتداد پدرش تولد شده قطعاً مسلمان حساب آمده؛ اما وقتی پدرشان را در ارتداد پیروی کردند، در آن وقت با آن‌ها معامله ارتداد صورت می‌گیرد. در صورتی‌که بعد از ارتداد پدرشان از زن کافره و یا مرتده‌ تولد شوند، این‎ها کافر پنداشته می‌شوند و مرتد شمرده نمی‌شوند و با این‌ها همان تعامل صورت می‌گیرد که با اهل آن دین صورت گرفته است؛ پس هرکس که از پدر و مادر مرتد بعد از کفرشان از زن کافره و یا مرتده به دنیا آمد، محکوم به کفر است؛ زیرا او از پدر و مادر کافر به دنیا آمده است؛ مثلاً اگر پدر و مادر آن طفل یهودی و یا نصرانی شده بود؛ یعنی از اهل کتاب بود، با آن طفل مانند اهل کتاب معامله می‌شود و اگر مشرک شده بودند، با اولاد آن‌ها نیز معامله مشرکین صورت می‌گیرد. به دلیل این روایتی‌که از ابن مسعود روایت شده است:

«أَنَّ النبيَّ لَمَّا أَرَادَ قَتْلَ أَبِيكَ (عقبة بن أبي معيط) قَالَ مَنْ لِلصِّبْيَةِ قَالَ النَّارُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی اراده قتل پدرت "عقبه ابن ابی معیط" را نمود، گفت طفل چی می‌شود، گفت آتش.

این روایت را ابو داود و حاکم روایت نموده و ذهبی نیز آن را موافقت کرده است و در روایت دار قطنی آمده است: «النَّارُ لَهُمْ وَلأَبِيهِمْ» یعنی آن‌ها و پدران شان در آتش اند. و هم‌چنان در صحیح البخاری در باب اهل الدار از کتاب جهاد از ابن عباس از صعب ابن جثامه ثابت شده که گفت:

«مَرَّ بِيَ النَّبِيُّ بِالأَبْوَاءِ - أَوْ بِوَدَّانَ - وَسُئِلَ عَنْ أَهْلِ الدَّارِ، يُبَيَّتُونَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَيُصَابُ مِنْ نِسَائِهِمْ وَذَرَارِيِّهِمْ، قَالَ : هُمْ مِنْهُمْ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم از منطقه ابواء و یا ودان بود که از نزدم گذشتند و از اهل خانه پرسان کردند که ایشان از مشرکین هستند و از طرف شب بر آن‌ها شبیخون زده می‌شود و زنان و اطفال شان نیز ضرر وارد می‌شود و یا کشته می‌شوند، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند که آن زنان و اطفال نیز از جملۀ آن‌ها محسوب می‌شوند.

پس هر کسی از پدر و مادر کافر تولد شود کافر پنداشته می‌شود و حکم آن حکم کفار است. بناءً کسانی‌که از اسلام مرتد می‌شوند و از جملۀ فرق و گروه‌های غیراسلامی می‌شوند، مانند دروزی‌ها، بهائیه و قادیانیه با آن‌ها مانند مرتدین معامله نمی‌شود؛ زیرا آن‌ها مرتد نیستند که با آن‌ها مانند مرتدین معامله شود؛ بلکه پدران شان کسانی هستند که مرتد شدند و با آن‌ها معامله مرتد صورت گرفته و این مردم از پدر و مادر کافری به دنیا آمدند؛ پس با این‌ها تعاملی صورت می‌گیرد که با سائر کفار صورت گرفته است و به دلیل این‌که این مردم مرتد نشدند، یعنی به دینی از ادیان اهل کتاب نرفتند، یعنی به سوی نصرایت و یا یهودیت نرفتند، با این‌ها مانند مشرکین معامله می‌شود؛ پس ذبح این مردم خورده نشده و زنان شان نکاح نمی‌شود؛ زیرا غیر مسلمانان یا از جمله اهل کتاب شمرده می‌شوند و یا از جمله غیر اهل کتاب؛ یعنی مشرکین هستند و گروه سومی ندارد. به همین دلیل، رسول الله صلی الله علیه و سلم از مجوس هجر از روایت حسن بن محمد بن حنفیه آمده است که گفت:

«فَمَنْ أَسْلَمَ قُبِلَ مِنْهُ، وَمَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الجِزْيَةُ، غَيْرَ نَاكِحِي نِسَائِهِمْ وِلاَ آكِلِي ذَبَائِحِهِمْ»

ترجمه: کسی‌که اسلام آورد، اسلام آن پذیرفته شود و کسی‌که اسلام نیاورد، بر آن جزیه تعیین شود، زنان شان به نکاح گرفته نشده و ذبائح شان خورده نشود. حافظ در روایت گفته که عبدالرازق و ابن ابوشیبه تخریج نموده؛ در حالی‌که این روایت مرسل و جید الاسناد است.

ذریه و اولاد آن کسانی‌که از اسلام مرتد و نصرانی شدند، مانندی‌که فعلاً عائله شهاب در لبنان هستند، پدرشان مسلمان بودند، به نصرانیت مرتد شدند و ذریه شان به نصرانیت برگشتند، با این‌ها و مانندشان مانند اهل کتاب تعامل می‌شود.» پایان.

از این مسئله حکم اولاد آن‌هائی‌که از پدر و مادر کافر تولد می‌شوند، معلوم می‌شود که با آن‌ها به اساس دین پدران‌شان تعامل می‌شود؛ مگر آن‌که مسلمان شوند...

2- قبلاً به تاریخ 22 جولای 2011م مثل همین سوال را جواب داه بودیم که بخشی از جواب آن سوال به گونۀ ذیل آمده بود: «تناقضی نیست، اول در خصوص فرزندان صغیر کفار است که بر کفرشان می‌میرند؛ پس فرزند هر والدین کافر، کافر است و حکم آن حکم کفار است؛ چنانچه در دو حدیث ابن مسعود و ابن عباس آمده که شما نیز این دو حدیث را در سوال خود ذکر کردید، طبعاً این حالتی است که فرزند کافر در حالت کفر قبل از بلوغ و اسلام آوردن بمیرد... اما حدیث ابوداود اختصاص به مسلمانان دارد؛ پس کسی‌که از مسلمانان صغیر باشد، وقتی بلوغ شود مکلف به احکام شرعی می‌شود و هم‌چنان شخص خواب وقتی بیدار می‌شود و دیوانه وقتی به هوش می‌آید...» پایان.

3- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که در این خصوص بعضی نظریات دیگری نیز وجود دارد که این حکم را تنها متعلق به دنیا می‌سازد؛ اما در آخرت حکم ایشان به الله متعال تعلق دارد و از جملۀ این نظریات موارد ذیل است:

ا– نووی در شرح صحیح مسلم (در جلد 12 صحفه 55) می‌گوید که حکم اولاد کفار در دنیا مانند حکم پدران‌شان است؛ اما در صورتی‌که قبل از بلوغ فوت شده باشند، در آخرت در خصوص‌شان سه مذهب است؛ مذهب صحیح اینست که آن‌ها در جنت هستند. مذهب دوم اینست که ایشان در آتش هستند و مذهب سوم به صورت قطعی نظر نمی‌دهد. (الخطیب علی متن ابی شجاع جلد 2 صفحه 256) را نگاه کن.

ب- نیل الاوطار در جلد 11 صفحه 465 چنین آمده است: «باب پیروی طفل از والدینش در کفر و کسی‌که از آن‌ها مسلمان می‌شود و صحت اسلام طفل ممیز 3224-(از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«مَا مِنْ مَوْلُودٍ إلَّا يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ، فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَيُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ، كَمَا تُنْتَجُ الْبَهِيمَةُ جَمْعَاءَ هَلْ تُحِسُّونَ فِيهَا مِنْ جَدْعَاءَ؟»

ترجمه: هر نوزادی بر فطرت به دنيا می‌آيد؛ اما والدينش او را يهودی، نصرانی يا مجوسی بار می‌آورند. همانگونه كه نوزادِ حيوان هنگام ولادت، صحيح و سالم است؛ آیا ديده‌ايد حيوانی گوش بريده به دنيا بيايد.

سپس ابوهریره می‌گوید «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» فطرت الله سبحانه و تعالی که مردم را بر آن آفریده است. الْآيَةَ. (متفق علیه) و در روایت متفق علیه هم‌چنان آمده است که گفتند یا رسول الله از کسی‌که در حالت صغارت فوت می‌شود، خبر بده، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ» یعنی الله سبحانه و تعالی به آنچه که هستند، عالم‌تر است. در حدیث ابوهریره دلیل بر اینست که در حین ولادت اولاد کفار بر آن‌ها حکم اسلام می‌شود و وقتی طفل در دار اسلام بدون پدر و مادر یافت گردد، مسلمان می‌باشد؛ زیرا طفل به واسطۀ پدر و مادرش یهودی، نصرانی و مجوسی می‌گردد و وقتی پدر و مادرش گم شدند؛ پس آن طفل بر آن حالتی باقی می‌ماند که تولد شده که همانا حالت اسلام است.

این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم «اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ» دلیل بر اینست که وقتی کفار در حال صغارت فوت شوند، احکام شان در نزد الله سبحانه و تعالی بوده و معیین نیست؛ بلکه وابسته به عملی است که اگر او شخص زنده گی می‌کرد، آن را انجام می‌داد.» پایان.

به هر حال نظر ما چیزی است که در شمارۀ 1 و 2 ذکر شده و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه