دوشنبه, ۲۶ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۲۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

بتاریخ ۱۵ اگست ۲۰۱۷م گروه طالبان، در نامه یی سرگشاده به رئیس جمهور امریکا(دونالد ترامپ)، خواستار عدم ارسال نیروهای بیشتر به افغانستان و عقب نشینی نیروهایش از خاک افغانستان شدند. به نقل از روسیۀ امروز بتاریخ ۱۵ اگست ۲۰۱۷م: «گروه طالبان در نامه یی سرگشاده عنوانی دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا، خواهان خروج تمام نیروهایش از افغانستان شده و وی را هشدار دادند از این که خواسته باشد نیروهای بیشتر به این کشور، کشوری که همواره با واشنگتن مقابله نموده است، ارسال کند.» این همه واکنشی بود در مقابل تصمیم ترامپ مبنی بر افزایش نیروهای جدیدش به افغانستان که می خواهد آن را در قالب استراتیژی جدید خویش، پیاده کند. چنان چه اظهارات مسؤولین کاخ سفید در نزدیک شدن این استراتیژی، بالا گرفته و طالبان از این هراس دارند که این استراتیژی افزایش نیروهای امریکا را، در برخواهد داشت.

سایت متذکره(روسیۀ امروز) در ۱۰ اگست ۲۰۱۷م، گفته های ترامپ برای روزنامه نگاران را نقل می کند که وی گفت: «حکومت وی در آیندۀ خیلی نزدیک استراتیژی جدید مخصوص افغانستان را اتخاذ می کند. وی اضافه نمود: این تصمیم بزرگ بنده خواهد بود. من هرج و مرج را به ارث بردم و ما به طرز ملموسی تلاش می کنیم که آن را کاهش دهیم.» آیا تمام این ها بیا‏ن‏گر اینست که امریکا واقعاً می خواهد در افغانستان استراتیژی جدیدی وضع کند؟ و آیا این استراتیژی شامل ارسال نیروهای جدید یا نقش فعال دادن به پاکستان یا هند، بدون ارسال نیروهای جدید صورت خواهد پذیرفت؟

الله سبحانه وتعالی خیر تان دهد!

پاسخ

بلی، می توان گفت که امریکا به بازنگری سریع استراتیژی خود در افغانستان پرداخته به امید این که راه حلی برای آن چه که "مرحله نهایی" مداخله در افغانستان گفته می شود، بیابد. ترامپ بر رهبری نظامی در افغانستان خشمگین است، چنان چه رویترز بتاریخ بتاریخ ۳ اگست ۲۰۱۷م  اخباری را از نشست پر سر و صدای رئیس جمهور امریکا-ترامپ- و مسؤولان نظامی واشنگتن نقل کرده می نویسد: «ترامپ تنش های زیادی را در خلال این نشست وقتی بر انگیخت که گفت: جیمس ماتیس وزیر دفاع و جنرال جوزیف دانفورد رئیس ستاد مشترک باید اخراج جنرال جان نیکلسون فرمانده نیروهای امریکا در افغانستان را بررسی کنند، چون وی در جنگ این کشور موفق نبوده است.» به این ترتیب ترامپ در مورد جنگ امریکا با مردم افغانستان، از خود شک و تردیدهای به نمایش می گذارد؛ هرچند که حکومت اوباما، آخرین حکومتی بود که استراتیژی امریکا در افغانستان را بازنگری و اصلاح کرد؛ مگر بازنگریی که حکومت ترامپ امروز انجام می دهد، ویژه گی های خاص خود را دارد. چون این بازنگری در شرایطی انجام می پذیرد که مشکلات بین المللی امریکا رو به وخامت گراییده و جایگاه جهانی اش خدشه دار شده است و می توان به شکل زیر آن را توضیح داد:

اول) امریکا در اواخر ۲۰۰۱م به بهانه پاسخ دادن به حملات ۱۱ سپتمبر، با مردم افغانستان جنگ خویش را اعلام نمود. این در حالی بود که محافظه کارانی که به اطراف بوش پسر بودند، تلاش می نمودند تا برای آغاز این جنگ وی را انگیزه دهند. پس از گذشت کمتر از دو سال، امریکا به عراق حمله نموده و آن را اشغال کرد. آن قدر در شن و ماسه اش فرو رفت که برای خروج، یاری می طلبید و نسبت به غرق شدن امریکا در جنگ عراق، جنگ اش در افغانستان چیزی بحساب نمی آید، پس از آن که عراق و مقاومت اش، به نگرانی اصلی حکومت بوش و پس از آن اوباما، مبدل شده بود، امریکا تمام تلاش خود را برای بیرون کشیدن نیروهایش از باطلاق جنگ عراق متمرکز کرد. با موفقیت اوباما در اخراج اکثر نیروهای رزمی امریکا از عراق در سال ۲۰۱۱م، وی به تهیه استراتیژی جدید خویش برای رویارویی با بلند پروازی های چین پرداخت و این مسأله در دوره دوم ریاست جمهوری اش سایه افگنده بود و پیش از اتمام این استراتیژی و حتی در اثناء آماده سازی و ارائه آن، امریکا نفوذ خویش را بخاطر انقلاب های بهار عربی به کشورهای عربی بخصوص سوریه در مخاطره دید. هم چنان نفوذ اش در مقابل چین در خاور دور، به مخاطره افتاده بود. ساخت جزایر چینی را تقبیح کرده و برای تقویت ارتش جاپان تلاش نمود و روابطش با کوریای شمالی نیز تنش آلود شد.

با این واقعیت خویش و بخاطر تلفات نه چندان زیاد امریکا در افغانستان، افغانستان و جنگ امریکا در آن از محراق توجه اش، دور ماند. هرچند که این بدان معنا نیست که بخاطر اولویت های جدید امریکا که در محراق توجه اش قرار داشت، کاملاً قضیه افغانستان را فراموش کرده باشد.

دوم) در طول سال های جنگ(۱۶ سال) در افغانستان، به جرأت می توان گفت که نیروهای امریکایی و ناتو به مشارکت هم در جنگ، در ریشه کن کردن مقاومت طالبان به رسوایی تمام، شکست خوردند. حرکتی که عمدتاً طالبان از آن نماینده گی کرده و بخاطر مداخله امریکا در سال ۲۰۰۱م از قدرت حذف شدند. هم چنان به جرأت می توان مدعی شد که تمام گزینه های امریکا برای ثبات مزدوران اش در افغانستان، به ناکامی انجامید. چنان چه هند هم نتوانست امریکا را برای توقف آن چه که از آن بنام شورش یاد می کرد، کمک کند. هم چنان جنگی که مزدوران اش در وزیرستان و مناطق دیگر پاکستان به منظور تخفیف تلفات امریکا در افغانستان به راه انداخته بودند، به ناکامی انجامید و تلاش های مذاکرات صلح با طالبان نیز پیشرفتی نداشت. به این ترتیب اوضاع امریکا در افغانستان پس از گذشت ۱۶ سال جنگ اش در این کشور، بسیار تیره و تار معلوم می شود. گروه طالبان در مناطق وسیعی از افغانستان با آزادی زیاد، جولان می کنند و حکومت مزدور کابل هیچ تسلطی بر آن ها نداشته و گروه طالبان حملات شدید و وحشتناکی را در اکثر مناطق افغانستان از جمله پایتخت آن کابل، که ارتش امریکا موفق به تأمین امنیت اش نشده، انجام می دهند. نه تنها این، بلکه حملات زیادی که علیه نیروهای امریکایی صورت می گیرد؛ منبع اش افرادی از ارتش افغانستان اند که توسط واشنگتن آموزش دیده اند و به این ترتیب گزینه های امریکا در افغانستان محدود شده است.

در توصیف واقعیت افغانستان، گزارش مؤسسه کارنگی امریکا بتاریخ ۲۲ می ۲۰۱۷م چنین می نگارد: «ترکیب ضعیف نظام افغانستان و بازگشت غیر قابل کنترول طالبان می تواند منجر به فروپاشی فاجعه آمیز نظام و حکومت افغانستان شود که در نهایت منجر به بازگشت هرج و مرج و یا هم به وجود آمدن گروه های تروریستی خواهد شد.» این گزارش بر این تأکید می کند که نبرد افغانستان باید خاتمه بپذیرد، نه تنها به خاطری این که سالانه ۲۳ ملیارد دالر برای امریکا هزینه دارد، بلکه بخاطر گزینه های محدودی که برای حل موضوع افغانستان مطرح است، در اولویت قرار گیرد.

با وصف آن که اکثر نیروهای امریکایی در افغانستان از زمان حکومت اوباما خارج شدند، چنان چه فقط ۱۰۰۰۰ نیرو در این کشور که توسط ۳۰۰۰ نیروی ناتو پشتیبانی شده به اضافه ۲۰۰۰۰ نیرو از شرکت های امنیتی خصوصی امریکا باقی مانده است؛ مگر این خروج هرگز نتیچه پیروزی یا هرگونه پیشرفت نبود. چنان چه طالبان تمام پایگاه هایی که امریکایی ها ترک می کردند را، به سرعت به تصرف خود می آوردند. به نظر نمی رسد که ارتش حکومت مزدور افغانستان علی الرغم تعداد زیادش و تلاش هایی که از طرف امریکا برای تمرین شان صورت گرفته، هیچ گونه تلاشی را خارج از محدودۀ کابل انجام دهند. این از ناحیه نظامی بود.

سوم) اما از ناحیه سیاسی؛ بعد از آن که امریکا گزینه های محدود خویش را در افغانستان درک کرد، و گزینه هند هم مؤثر تمام نشد، به گفتگوهای صلح با طالبان به امید این که آن ها را به حکومت امریکا در افغانستان ادغام کند، روی آورد. برای نیل به این هدف، مزدوران خویش در پاکستان را برای کشاندن طالبان به گفتگوهای صلح، استخدام کرد. با این هم، تمام این تلاش ها به ناکامی انجامید و امریکا، نه از لحاظ نظامی و نه هم از لحاظ سیاسی، در قضیه افغانستان موفق نبوده است. امریکا طرح خاصی برای این مسأله نداشته و به دلیل فقدان چنین برنامه یی، محل انتقاد بوده است. آژانس خبرگزاری "انترفاکس" امروز پنج شنبه از منبعی در وزارت خارجۀ روسیه، نقل قول نمود که: «ناتوانی حکومت رئیس جمهور ترامپ برای ارائه یک سیاست مشخص در افغانستان عامل دیگری از ابهام و بی ثباتی در این کشور را تشکیل می دهد؛ افزون بر این، این وضع، صلابت حکومت افغانستان و موضع کشورهای عضو ناتو را بخاطر حضور شان در آن کشور و به طور کل، چشم انداز حل اوضاع کشور را دارای شک و تردید نموده است.» (منبع: روسیۀ امروز، ۳ اگست ۲۰۱۷م)

چهارم) به این ترتیب عمق بحران امریکا در افغانستان روشن می گردد، هم چنان قلت گزینه های آن نیز در این کشور برملا می شود، اما آن چه مسلم است این است که اگر پایان دادن کامل به جنگ افغانستان برای امریکا ممکن نباشد، قطعاً نیاز جدی و شدید دارد تا جبهۀ جنگ این کشور را سرد نماید، زیرا باید جلو کشتار نظامیان اش و هزینه های هنگفت این جنگ را بگیرد.

شماری از رهبران نظامی امریکا به این باور اند که برای پیروزی بر طالبان باید نیروهای نظامی امریکا افزایش یابد، اما رئیس جمهور برای پذیرفتن این نظریه برنامۀ زمانی کوتاه مدت و دستاوردهای روشن و محسوس را شرط گذاشته و این شرطی است که نظامیان با توجه به تجارب تلخی که در طول ۱۶ سال در افغانستان دارند، نمی توانند آن را قبول کنند. اما آن چه این گزینه را حد اقل در حد یک نظریه روی میز قرار می دهد، این است که ترامپ چشم اش به سرمایۀ هنگفت معدنی موجود در افغانستان افتاده، سرمایه ای که امریکا قیمت آن را یک تریلیون دالر پیش بینی نموده، به علاوۀ موقعیت جغرافیایی این سرزمین به عنوان گذرگاه نفت آسیای میانه.

صفحۀ انترنتی روزنامۀ دستور به تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۱۷م به نقل از نیویورک تایمز چنین نوشت: «او افزود قصر سفید به منظور بررسی احتمالات قصد دارد نماینده ای را به کابل بفرستد تا با مسؤولین آن جا دیدار و گفتگو نماید. هم چنین اشاره نمود که: در عین حالی که قصر سفید در هفتۀ گذشته در خصوص سیاست افغانستان وارد مشاجره و جدال گردیده، سه تن از همکاران برجستۀ ترامپ با مایکل ان سلفر یکی از مدیران اجرایی شرکت کیمیایی(امریکن المنتس) ملاقات نمودند و در خصوص چگونگی امکان استخراج معادن کم یاب زمینی افغانستان تبادل نظر نمودند.» اما گزینۀ فرستادن نیروهای بیشتر و سرمایه گذراری در زیرساخت های افغانستان؛ مانند: خط آهن و جاده ها به منظور امکان بخشیدن به استخراج معادن، حتی از نظر معامله گران بازرگانی که بالای تفکر رئیس جمهور تسلط دارند نیز گزینۀ امن و بی خطر دانسته نمی شود، زیرا این معادن احتمالی در مناطقی قرار دارد که گروه طالبان بالای آن تسلط دارند.

بنابر این گزینه ای که به احتمال زیاد ادارۀ حکومت ترامپ در افغانستان روی دست خواهد گرفت این است که نیروهای امریکا را به پایگاه های نظامی برگشت خواهد داد تا از آن جا حکومت مزدور حاکم در این سرزمین را نگهبانی نموده و از سقوط آن جلوگیری کنند. در عین حال پاکستان را به شدت بر انگیخته و هدایت خواهد داد تا این که پس از ورشکستگی هند، مجدداً به افغانستان بر گردد. امریکا این تلاش ها را به منظور قناعت دادن گروه طالبان برای یک جا شدن با نظام سیاسی امریکایی در کابل و پایان دادن به انقلاب افغانستان به کار خواهد گرفت که هدف نهایی جلوگیری از طولانی تر شدن جنگ امریکا می باشد. به این ترتیب امریکا امیدوار است بتواند هزینه های جنگ اش در افغانستان را از طریق برگشت دادن نظامیان اش به پایگاه های نظامی و استفاده از آن ها در زمان خطر، تا حد زیادی کاهش دهد و این پایگاه ها بیشتر شبیه پایگاه های نظامی امریکا در منطقۀ خلیج خواهد بود، به علاوه این که از مزدوران اش در پاکستان، که هنوز روابط شان با طالبان قطع نگردیده، استفاده خواهند نمود، طوری که ممکن است فضاء را طوری آماده کند که طالبان، از طریق پاکستان، به شرط های امریکا تن دهند. البته امریکا در گذشته نیز مزدوران اش در پاکستان را در زمان حکومت اوباما موفقانه به کار گرفت، چنان چه حکومت افغانستان به توافقی با حزب اسلامی، که دومین گروه تندرو در این کشور به شمار می رود، دست پیدا نمود. این توافق در غیاب رهبر این حزب گلب الدین حکمتیار صورت گرفت. توافق نامه را نماینده گانی از این گروه مسلح با اشرف غنی رئیس جمهور امضاء نمودند. (منبع: بی بی سی، ۲۲ سپتمبر ۲۰۱۶م)

این مسأله امریکا را تشویق می کند تا در مورد طالبان نیز پاکستان را به کار گیرد، به ویژه با توجه به موقفی که حکمتیار پس از مصالحه و برگشت به کابل اتخاذ نمود، چنان چه وی از طالبان خواست با نظام سیاسی یک جا شوند. گلب الدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان از گروه طالبان خواست تا جهت مصالحه به حکومت بپیوندند. وی در نخستین بیانیه ای همه گانی که پس از رسیدن به کابل داشت، گروه طالبان را تشویق نمود تا برای اخراج نیروهای بیگانه از کشور از طریق مسالمت آمیز همکاری نمایند. (منبع: الجزیره نت، ۶ می ۲۰۱۷م)

پنجم) امریکا در برابر خطرهای بزرگی از جانب چین قرار دارد، به ویژه با توجه به داغ تر شدن مستمر اوضاع در کوریای شمالی، از جانب دیگر خطرهایی در سوریه نیز متوجه آن می باشد. تمام سیاست های امریکا برای نجات اقتصادی این کشور به ناکامی انجامیده، از جانب دیگر نیروهای امریکا در افغانستان رمق شان را از دست داده و از دست رسی به پیروزی ناامید شده اند. به علاوۀ ورشکستگی نقش هند در افغانستان و منطقه و امیدواری هایی که با برگشتن حکمتیار بالاگرفته، از تمام این واقعیت ها چنین بر می آید که امریکا در افغانستان در پی ایجاد مصالحه ایست که بتواند اهدافی را که می خواست با جنگ براورده نماید، برایش فراهم آورد و به همین دلیل است که تصمیم گرفت نقش پاکستان را در افغانستان مجدداً فعال نموده و حملات آن بالای این کشور را کاهش دهد، چه حملات داخلی و یا حملاتی که بالای منطقۀ مرزی انجام می داد. چنان چه در جریان رهبری نظامی جدید به ریاست باجوا که از حدوداً هشت ماه قبل آغاز گردیده، پاکستان تا کنون هیچ گونه عملیات بزرگی را مانند عملیاتی که راحیل شریف انجام می داد، به راه نینداخته؛ راحیل شریف که فرمانده قبلی نظامی پاکستان بود عملیاتی مانند عملیات موسوم به "حملۀ نیش دار" را بر علیه کسانی که شریف آنان را تروریستان می نامید، در مراحل مختلف و در مرز با افغانستان به راه انداخته بود. از جانب دیگر، در جریان رهبری جنرال باجوا برخوردهای خفیفی در مرز کشمیر میان اردوی پاکستان و هند به گوش می رسد که این برخوردها بدون شک از داخل و از طرف رهبری طالبان استقبال می شود.

در عین حال جنرال باجوا فرمانده جدید اردوی پاکستان در تلاش است همکاری با افغانستان را زیر عنوان مبارزه با گروه داعش گسترده تر سازد، یعنی تلاش خواهد نمود تا تمرکز مفهوم "جنگ با تروریزم" را از جنگ با طالبان و مجاهدین وزیرستان به سوی جنگ با گروه داعش برگرداند و این رویکرد شامل حکومت افغانستان نیز می شود. همان طور که قبایل پاکستانی که از راحیل شریف فرمانده پیش از او کینه ها در دل دارند را نیز در بر می گیرد. چنان چه باجوا در گفتگوهایش با گروه طالبان افغانستان، به آن اشاره نمود.

قمر جاوید باجوا فرمانده اردوی پاکستان برای مبارزه با تهدیدهای گروه داعش، به سوی افغانستان دست همکاری مشترک دراز نمود. این درخواست همکاری مشترک، در نوع خود، رابطۀ دو جانبۀ کم سابقه میان دو دولت هم جوار به شمار می رود. جنرال باجوا تلاش هایش برای آغاز این همکاری را روز جمعه در نشستی که با شماری از رهبران قبایل در منطقۀ کرّم در نزدیکی مرز با افغانستان داشت، به زبان آورد. کرّم یک تقسیم اداری است که در مناطق قبایل نشین و محاط به اتحادیه های قومی در پاکستان می باشد، قرار دارد. فرمانده جدید اردوی پاکستان در یک تحول کم سابقه در روابط دو جانبه با کابل از ساکنین دو کشور خواست "با هم متحد شده و بیدار" باشند. او در جریان دیدار اش با قبایل منطقۀ کرّم گفت: «ما باید بر علیه این تهدید متحد، آماده و بیدار باشیم.» (منبع: خلیج آن لاین، ۱ جولای ۲۰۱۷م)

امریکا در برابر مجاهدین افغانستان، به ویژه گروه طالبان عاجز مانده و آن چه این واقعیت را به خوبی بر ملا می سازد اظهارات اخیر رئیس جمهور افغانستان است که بعد از دیدار ترامپ از سعودی به زبان آورد، او گفت: «آن چه حایز اهمیت است این است که حکومت افغانستان در پی مصالحه می باشد، خواست ما از طالبان این است که یک گزینه را انتخاب کنند، اگر آنان گزینۀ صلح را انتخاب کنند می توانند هر آن چه را می خواهند از طریق روند سیاسی و قانونی به دست آورند و خواست ما از طالبان این است که از تروریستان فاصله بگیرند.» (منبع: روزنامۀ شرق اوسط، ۲۵ می ۲۰۱۷م) این اظهارات نشان می دهد که سیاست امریکا در پی آن است تا به طالبان اشاره کند که گروه آنان بیرون از جنگ امریکا بر علیه آن چه که تروریزم نامیده می شود، قرار دارد، بلکه حتی از آنان می خواهد در این جنگ در صف حکومت افغانستان قرار گیرند و درخواست های آنان مبنی بر خروج کامل نیروهای امریکا از افغانستان می تواند از طریق صلح براورده گردد و نه از طریق جنگ.

ششم) خلاصه این که استراتیژی رئیس جمهور ترامپ در افغانستان با در نظر داشت تنش ها و خطرهایی بازنگری می شود که سیاست امریکا در گوشه و کنار جهان با آن دست و پنجه نرم می کند. با توجه به واقعیت هایی که در فوق به آن اشاره شد، به گمان اغلب بازنگری سیاست امریکا در افغانستان، مسایل زیر را در بر خواهد گرفت:

1-      در این باز نگری جبهۀ جنگ افغانستان تا حدود زیادی سرد شده و حضور امریکاییان در پایگاه های نظامی محدود شده و از آنان تنها در هنگام خطر استفاده خواهد شد و طوری وانمود خواهد شد که مسؤولیت آنان قرار گرفتن در برابر گروه "داعش" است وبس.

2-      بعید به نظر می رسد امریکا نیروهای جدیدی را به هدف جنگ و شدت بخشیدن به آن بفرستد، بلکه احتمالاً نیروهایی را برای مدت کوتاه بفرستد، اما نه به هدف جنگ، بلکه به عنوان یک برگ ابزاری برای چانه زنی با طالبان جهت وادار نمودن آنان به گفتگو؛ به گونۀ مثال: امریکا خواهد گفت که ما حاضر استیم از موقف خویش کوتاه آمده و این نیروهای اضافی را برگردانیم به شرط آن که طالبان در عوض، نشستن پای میز مذاکره را پذیرفته و در حکومت افغانستان سهیم شوند؛ البته طبیعتاً این روند به هیچ وجه نباید به منافع امریکا خللی ایجاد کند.

3-      برای آسان تر نمودن روند ترغیب طالبان به پذیرفتن این رویکرد، امریکا نقش پاکستان در افغانستان را مجدداً برجسته خواهد نمود. طوری که رهبری جدید نظامی پاکستان نرمش و همزیستی بیشتری را به طالبان نشان خواهد داد تا بتواند آنان را به سوی میز مذاکره با حکومت مزدور در کابل و سهم گیری در نظام سیاسی امریکایی در افغانستان سوق دهد.

هفتم) در اخیر هشدار می دهیم که مبادا به مزدوران امریکا در پاکستان تکیه نموده و فریب نرمش و مدارایی را بخورید که رهبران نظامی آن در برابر افغانستان نشان می دهند. باید از گذشته درس گرفت؛ می دانیم که ممکن نبود پای امریکا بدون کمک مزدوران اش در پاکستان، به سوی افغانستان باز شود. سیاست جدید حکومت پاکستان در قبال طالبان چیزی فراتر از یک نمایشنامه ای نیست که امریکا خود سناریوی آن را نوشته و هدف آن دور کردن خطرهایی است که حکومت مزدور اش در افغانستان را احاطه نموده. امریکا می خواهد این خطرها بدون مداخلۀ نظامی پر هزینۀ امریکا و یا مداخلۀ اندک، دفع شود. بنابر این حکام جدید پاکستان در اصل چهرۀ دیگر و برملا شدۀ این نقشۀ امریکا می باشند؛ باری از حکام وابسته و مزدور پاکستان می خواهد بالای جهاد افغانستان فشار آورده و شأن و شوکت آن را در هم شکند. چنان چه راحیل بد نام بر اساس نقشۀ اوباما در وزیرستان انجام داد و اینک دستور امریکا به سردم داران مزدور پاکستان این است که طالبان را بر اساس نقشۀ ترامپ، فریب داده و فعالیت های آنان را از طریق سیاسی مهار نماید.

ترامپ این نقشه را پس از آن روی دست گرفت که سیاست های قبلی امریکا که مبتنی بر کشانیدن گروه طالبان به پای میز هلاکت و تباهی(مذاکره) و ریشه کن نمودن اهداف جهادی آنان از طریق زور و نظامی بود، به ناکامی انجامید. به این ترتیب تلاش امریکا این است که پاکستان را به طالبان نزدیک نموده و پاکستان پس از گمراه نمودن و فریب دادن طالبان، آنان را به پای میز مذاکره بکشاند. هشدار ما این است که مبادا خود را به دامن امریکا و مزدوران اش انداخته و یا به آنان تکیه کنید. زیرا الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾

[هود: ۱۱۳]

ترجمه: و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز الله نخواهید داشت؛ و یاری نمی شوید!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

آیا بر شخصِ گنهکار لازم است که به خاطر مجازات اعمالش؛ به طور مثال: "اعدام" تا تأسیس خلافت اسلامی انتظار بکشد؟ فرض کنید که شخصی تحت دولت سیکولر زنده گی می کند و مرتکب گناهی شده است که موافق به احکام شرعی باید اعدام گردد، پس اگر بخواهد که عقوبت(مجازات و حد شرعی) بر وی تطبیق گردد و برای این کار؛ مثلاً: از کسانی که مورد اعتماد باشد مطالبه نماید که حد و عقوبت شرعی را بر وی تطبیق کند، آیا این عمل وی در شریعت اعتبار دارد؛ یعنی عمل شرعی محسوب می گردد یا خیر؟

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

از پرسش شما واضح می شود که هدف تان رهایی یافتن از گناه و نجات از عذاب آخرت است و می دانید، اگر در دنیا مجازات شرعی بر شما تطبیق گردد، از عذاب آخرت که بسیار بزرگ و سخت است، نجات می یابید. بنابر این، شما پرسیده اید که آیا کدام مرجع برای تطبیق مجازات بر شما وجود دارد که به آن مراجعه نمایید؛ اما برادرم در این مورد اموری است که باید برایت توضیح دهم:

1-  مجازات دنیوی سبب عفو مجازات اخروی می گردد؛ به شرطی که مجازات شرعی توسط دولت اسلامی؛ یعنی  دولتی که بر اساس شریعت الله سبحانه وتعالی حکم کند، تطبیق شود نه توسط دولتی که بر اساس قوانین بشری حکم کند. از جمله دلایل بر این موضوع، حدیثی است که بخاری از عباده بن صامت رضی الله عنه روایت می کند که عباده بن صامت فرمود:

«كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ ﷺ فِي مَجْلِسٍ، فَقَالَ: «تُبَايِعُونِي عَلَى أَنْ لَا تُشْرِكُوا بِاللهِ شَيْئًا، وَلَا تَزْنُوا، وَلَا تَسْرِقُوا، وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ، فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَسَتَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ، فَأَمْرُهُ إِلَى اللهِ، إِنْ شَاءَ عَفَا عَنْهُ، وَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ»

ترجمه: با رسول الله صلی الله علیه وسلم در مجلسی بودیم که چنین فرمود: بامن بیعت کنید در این که هیچ چیزی را در عبادت با الله سبحانه وتعالی شریک نگردانید، سرقت نکنید و هیچ نفسی را جز به حق نکشید. هر کی از میان شما به بیعت خویش متعهد ماند، الله سبحانه وتعالی اجرش را برای وی خواهد داد، هر کی یکی ازین معاصی را مرتکب شود و مجازات شرعی در این دنیا بالایش تطبیق گردد، آن مجازات برای آن گناه، کفاره خواهد بود، هر کی یکی از این معاصی را مرتکب شود و الله سبحانه وتعالی وی را افشاء نکند(گناهان اش را پنهان کند) به الله سبحانه وتعالی واگذار می گردد، اگر الله سبحانه وتعالی خواست او را مجازات می کند و یا او را عفو خواهد کرد.

حدیث فوق این را واضح می سازد که اگر شخصی در دنیا مرتکب گناهی شود و مجازات شرعی بر وی تطبیق گردد، تطبیق مجازات در دنیا کفاره گناهش در آخرت می باشد و در روز قیامت بر این گناهش دیگر عذابی بر وی نمی باشد. هم چنان از این حدیث نیز واضح می شود، آن مجازاتی کفاره گناه می باشد که توسط دولت اسلامی؛ یعنی دولتی که در آن به خلیفه بخاطر تطبیق احکام اسلام بیعت صورت می گیرد، تطبیق گردد؛ چون حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم از این کلمه شروع می شود:

«تبَايِعُونِي... فَمَنْ وَفَى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ، وَمَنْ أَصَابَ شَيْئًا مِنْ ذَلِكَ فَعُوقِبَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ»

ترجمه: با من بیعت کنید... و هرکی در میان شما بالای بیعت خویش متعهد ماند، الله سبحانه وتعالی اجرش را برای وی خواهد داد، هرکی یکی ازین معاصی را مرتکب شود و مجازات شرعی دراین دنیا بالایش تطبیق گردد، آن مجازات برای آن گناه، کفاره خواهد بود.

بدین معنی که تطبیق مجازاتی که کفاره گناه است، بستگی به بیعت به خلیفه دارد؛ یعنی لازم و ملزوم یک دیگر اند و به حاکمی بیعت صورت می گیرد که بر اساس اسلام حکم می کند؛ یعنی شریعت الله سبحانه وتعالی را تطبیق می کند. بنابر دلایل فوق الذکر، تطبیق مجازاتی که کفاره گناه در آخرت می باشد، مجازاتی است که توسط دولتی تطبیق گردد که بر اساس اسلام حکم می کند.

2-  از همین خاطر بعضی از مسلمانان زمانی که مرتکب گناه می شدند، نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم می رفتند تا حدود و مجازات را بالای شان جاری ساخته و از عذاب روز قیامت که نسبت به مجازات دنیوی بسیار سخت است، نجات یابند. سلیمان بن بریده از پدرش(بریده) روایت می کند که فرمود:

«جَاءَ مَاعِزُ بْنُ مَالِكٍ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، طَهِّرْنِي، فَقَالَ: «وَيْحَكَ، ارْجِعْ فَاسْتَغْفِرِ اللهَ وَتُبْ إِلَيْهِ»، قَالَ: فَرَجَعَ غَيْرَ بَعِيدٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، طَهِّرْنِي، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَيْحَكَ، ارْجِعْ فَاسْتَغْفِرِ اللهَ وَتُبْ إِلَيْهِ»، قَالَ: فَرَجَعَ غَيْرَ بَعِيدٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، طَهِّرْنِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: مِثْلَ ذَلِكَ حَتَّى إِذَا كَانَتِ الرَّابِعَةُ، قَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ: «فِيمَ أُطَهِّرُكَ؟» فَقَالَ: مِنَ الزِّنَى، فَسَأَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَبِهِ جُنُونٌ؟» فَأُخْبِرَ أَنَّهُ لَيْسَ بِمَجْنُونٍ، فَقَالَ: «أَشَرِبَ خَمْرًا؟» فَقَامَ رَجُلٌ فَاسْتَنْكَهَهُ، فَلَمْ يَجِدْ مِنْهُ رِيحَ خَمْرٍ، قَالَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَزَنَيْتَ؟» فَقَالَ: نَعَمْ، فَأَمَرَ بِهِ فَرُجِمَ... ثُمَّ جَاءَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُمْ جُلُوسٌ، فَسَلَّمَ ثُمَّ جَلَسَ، فَقَالَ: «اسْتَغْفِرُوا لِمَاعِزِ بْنِ مَالِكٍ»، قَالَ: فَقَالُوا: غَفَرَ اللهُ لِمَاعِزِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَقَدْ تَابَ تَوْبَةً لَوْ قُسِمَتْ بَيْنَ أُمَّةٍ لَوَسِعَتْهُمْ»

(رواه مسلم)

ترجمه: ماعز ابن مالک نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: يا رسول الله صلی الله علیه وسلم، مرا پاك گردان.  رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت: وای بر تو!  برو اى ماعز از الله سبحانه وتعالی طلب مغفرت کن و به درگاه الله سبحانه وتعالی  توبه نما. ماعز رفت و پس از مدت کوتاه باز آمد و همان سخن را گفت: يا رسول اللّهَ صلی الله علیه وسلم مرا پاك گردان. رسول الله صلی الله علیه وسلم همان جواب را داد: وای بر تو! برو اى ماعز از الله سبحانه وتعالی طلب مغفرت کن و به درگاه الله  توبه نما.  سه بار این کار را تکرار کرد؛ بار چهارم كه باز آمد، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: ترا از چه پاك كنم؟ ماعز گفت: از زنا، رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت: مگر ديوانه است اين مرد؟ گفتند: يا رسول اللَّه صلی الله علیه وسلم، ديوانه نيست.  گفت: مگر خمر نوشیده است؟ يكى برخاست دهان او را بویید و بوی خمر دریافت نکرد؛ آنگه رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: يا ماعز زنا كردى؟ ماعز گفت: بلی، رسول الله صلی الله علیه وسلم امر نمود که وی را رجم نمایند(آن را رجم نمودند)... سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و اصحاب نشسته بودند، سلام داد و وی نیز نشست و فرمود: به ماعز ابن مالک طلب مغفرت کنید! گفتند: الله سبحانه وتعالی ماعز ابن مالک را مغفرت نماید و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: او چنان توبه کرده است که اگر توبه وی میان جماعتِ از مردم تقسیم می گردید، بسنده بود.

چنان چه از این حدیث واضح شد، این مؤمن راستین خواست که از عذاب آخرت رهایی یابد. بناً خواستار تطبیق مجازات بر خویشتن در دنیا شد و این عمل وی(پناه بردن به رسول الله صلی الله علیه وسلم) که باید حد را بر وی تطبیق کند تا از مجازات اخروی که بسیار شدید و سخت است، رهایی یابد، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار محبوب قرار گرفته و این عمل وی را توبه صادقانه و مخلصانه تعبیر نموده و فرمود:

«لَقَدْ تَابَ تَوْبَةً لَوْ قُسِمَتْ بَيْنَ أُمَّةٍ لَوَسِعَتْهُمْ»

ترجمه: او چنان توبه کرده است که اگر توبه وی میان جماعت از مردم تقسیم می گردید، بسنده بود.

 ای کاش بعد از خواندن این حدیث مثل او توبه می نمودی و به این درجه بزرگ نایل می شدی؛ اما فرق اش واضح است و واقعیت امروز با آن تفاوت دارد؛ چون آن شخص نزد حاکم مسلمان رفت که حد را بالایش جاری سازد؛ اما تطبیق مجازات توسط نظام های ساخته شده ی بشر حاکم بر سرزمین های اسلامی کفاره و سبب محو(بخشش) گناهان نمی شود؛ چون خلاف شرایطی است که ما آن را در فقره ی اول ذکر نمودیم.

بناً برایتان جایز نیست که به دولت های امروزی سرزمین های اسلامی یا به کدام گروه و یا حزب مراجعه نمایید که عقوبات را بر شما جاری سازد؛ چون این ها دولت اسلامی نیستند که بر اساس اسلام حکومت داری نمایند؛ پس تطبیق عقوبات توسط آنان غیرشرعی بوده، کفاره و سبب بخشش گناهان شما در روز قیامت نمی گردد؛ اما اموری که بالای شما در عصر کنونی به خاطر رهایی یافتن از گناه و نجات از مجازات اخروی لازم است قرار ذیل اند:

توبه نصوح(صادقانه و مخلصانه) به در گاه الله سبحانه وتعالی نموده و از او سبحانه وتعالی بخواهی که گناهانت را ببخشد؛ چون الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ﴾

[تحریم: ۸]

ترجمه: ای مؤمنان! به درگاه الله برگرديد و توبه خالصانه ای كنيد، شايد پروردگارتان گناهانتان را محو نمايد(بخشش نماید).

اعمال صالحه را بیشتر انجام داده و به آن پابند باشید؛ چون الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ﴾

[هود: ۱۱۴]

ترجمه : در دو طرف روز(وقت نماز صبح و عصر) و در اوایل شب(وقت نماز مغرب و عشاء)  بايد نماز را به جای آوريد. بی گمان نيكی ها(و از جمله نمازهای پنجگانه) بدی ها را از ميان می برد. بی گمان در اين(سفارش ها و قانون های آسمانی) اندرز و ارشاد به كسانی است كه پند می پذيرند و الله را ياد می كنند و به ياد می دارند.

و بهترین عمل صالح، کار کردن به خاطر تأسیس خلافت اسلامی است که حدود و عقوبات را بالای گنهکاران جاری می سازد و به وسیله تطبیق و جاری ساختن این حدود، شخصِ گنهکار از گناه رهایی یافته و از عذاب روز قیامت در امان می ماند. هم چنان در عدم موجودیت "خلیفه " حاکمی که بر اساس اسلام حکومت کند، بر مسلمانان واجب است که جهت تعیین خلیفه به اندازه ی توان خویش کوشش نمایند و موجودیت خلیفه فرض است و این فرض چی مقامی دارد؟ خلافت فرض است که حدود و احکام واجب الله سبحانه وتعالی را برپا می دارد و از جمله  دلایل فرضیت خلافت این است:

«و مالا یتم الواجب الابه فهو واجب»

ترجمه: هر آن چیزی که اتمام واجب منوط به آن باشد همان چیز نیز واجب است.

بالخصوص تطبیق حدود فرض عظیم است که در آن خیر و صلاح  و یک پارچگی امت نهفته است. ابن ماجه از ابوهریره رضی الله عنه در سنن خویش روایت نموده است که رسول الله صلی الله علی وسلم فرمود:

«حَدٌّ يُعْمَلُ بِهِ فِي الْأَرْضِ خَيْرٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ أَنْ يُمْطَرُوا أَرْبَعِينَ صَبَاحًا»

ترجمه: تطبیق نمودن یک حد از حدود  الله سبحانه وتعالی در روی زمین برای اهل زمین بهتر است نسبت به چهل صبح باران باریدن.

امید است که این موضوع به شخص پرسنده واضح شده باشد و نیز برای وی روشن شده باشد که درست نیست تحت نظام های سیکولر از کسی مطالبه نماید که بر وی عقوبات شرعی را جاری و تطبیق کند و لو که اشخاص مورد  اعتماد باشند. این عقوبات کفاره گناه شده نمی توانند؛ چون عقوباتی که کفاره و سبب بخشش گناهان می شود، عقوباتی اند، تحت دولت اسلامی که بر اساس اسلام حکومت می نماید تطبیق شوند؛ چنان چه این موضوع را در فوق توضیح دادیم.

برادر شما عطاء بن خليل أبوالرشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

چگونه از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرم؛ زیرا من نمی خواهم که از جمله زیانکارترین مردم در اعمال خویش باشم؟ و آیا کفر فقط عملی است یا قولی و یا عقیدوی؟ لطف نموده پاسخ ارایه نمایید. الله سبحانه وتعالی شما را برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

پرسش شما مشتمل بر دو بخش است:

اول: چگونه یک شخص از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرد؟

دوم: کفر عبارت از عمل است یا سخن و یا عقیده؟

در قدم نخست به بخش دوم پرسش تان پاسخ ارایه می نماییم؛ چون پاسخ بخش دوم اساس پاسخ بخش اول است.

بدون شک عقیده و ایمان به یک معنی است که همانا تصدیق جازم(قطعی) موافق به واقعیت و با دلیل می باشد. محل ایمان قلب است و ایمان موقوف به تصدیق جازم موافق به واقعیت و با دلیل است؛ نه فقط تصدیق تا ایمان در ته و انتهای قلب مستقر شود، در این صورت یک شخص مؤمن شمرده می شود. هم چنان محل کفر نیز قلب است؛ چون کفر هم به تصدیق ارتباط دارد و محل تصدیق قلب است؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ

[حجرات: ۱۴]

ترجمه: عرب های باديه نشين می گويند: ايمان آورده ايم، بگو: شما ايمان نياورده ايد؛ بلكه بگویيد: تسليم(ظاهری رسالت تو) شده ايم؛ چرا كه ايمان هنوز به دل های تان راه نيافته است(و نور ايمان سراچه قلوب تان را روشن نكرده است)؛ چون ایمان در قلوب شان مستقر نشده بود.

﴿وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ

[حجرات: ۷]

ترجمه: اما الله سبحانه وتعالی ايمان را در نظرتان گرامی داشته است و آن را در دل های تان آراسته است و كفر و نافرمانی و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است، فقط آنان(كه دارای اين صفات هستند، يعنی ايمان در نظرشان محبوب و مزيّن و كفر و فسق و عصيان در نظر شان منفور و مطرود است) راه يابند وبس.

﴿مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾

[نحل: ۱۰۶]

ترجمه: كسانی كه پس از ايمان آوردن شان كافر می شوند، به جز آنانی كه(تحت فشار و اجبار) وادار به اظهار كفر می گردند و در همان حال دل های شان ثابت بر ايمان است. آری! چنين كسانی كه سينه خود را برای پذيرش مجدّد كفر گشاده می دارند(و به دلخواه خود دوباره كفر را می پذيرند)، خشم تند و تيز الله سبحانه وتعالی(در دنيا) گريبان گيرشان می شود، و(در آخرت كيفر و) عذاب بزرگی دارند.

بنابر دلایل فوق الذکر مدار ایمان و کفر تصدیق آن در قلب و اعتقاد داشتن به آن است، نه بر سخن(گفتار) و عمل(کردار)؛ زیرا سخن و عمل از افعال جوارح(اعضای بدن) است و هردو بدون تصدیق قلبی می باشد؛ اما در سیاق این کلام ملاحظه دو امر ذیل لازمی است:

1-   بدون شک سخن و عمل گرچه عقیده نیست؛ اما این هردو از عقیده منشاء گرفته و عقیده را ظاهر می سازد. در این حالت سخن و عمل حکم عقیده را می گیرد و امکان دارد که یک شخص به آن کافر شمرده شود. مسلمان در چهار صورت از دایره اسلام خارج می گردد(کافر شمرده می شود):

الف) به عقیده: شخصی به چیزی غیر از اسلام(مخالف عقیدۀ اسلامی) معتقد باشد؛ یعنی کسی که به نبوت کدام شخص بعد از حضرت محمد صلی الله علیه وسلم اعتقاد داشته باشد؛ مثلاً: کسی که معتقد به نبوت قادیانی باشد و این شخص نظر به اعتقاد خویش کافر محسوب می گردد، این بدین خاطر است که قلب آن به چیزی غیر از اسلام گرویده و ایمان آورده است.

ب) به شک و تردید: شخصی به امر از امور یقینی و قطعی اسلام شک داشته باشد؛ پس کسی که به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم شک کند، همین شخص بنابر شک اش کافر محسوب می گردد؛ زیرا قلب وی به تصدیق نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نگرویده و ایمان نیاورده است.

ج) به سخنی که از عقیده وی منشاء گرفته باشد: شخصی بگوید که خالقی وجود ندارد و یا بگوید قرآن کلام الله سبحانه وتعالی نیست؛ پس کسی که چنین سخنان را به زبان آورد، بنابر این، سخنی که بر عقیده وی دلالت کند کافر است؛ اما در این حالت شرط اینست که سخن مذکور مشتمل بر تأویل و توجیه نباشد؛ بلکه کفر در سخنان وی واضح و قطعی باشد.

د) به عملی که از عقیده وی منشاء گرفته باشد: شخصی به بت(مجسمه) سجده نماید و یا نماز یهود و نصاری را بخواند و امثال این افعالی که دلالت بر عقیدۀ صاحب آن می کند. کسی که به بت و مجسمه سجده کند و یا نماز یهود یا نصاری را بخواند، همان شخص بنابر همین عملش که دلالت بر عقیده وی می کند، کافر می گردد و در این حالت این عمل ضرورت به تأویل ندارد؛ بلکه کفر واضح و قطعی است.

این چهار حالتی بود که یک مسلمان با انجام آن کافر می گردید، عقیده داشتن به چیزی غیر از اسلام و مخالف عقیدۀ اسلامی و شک داشتن به چیزی از قطعیات و یقینیات در اسلام، واضح است که هردوی این ها از اعمال قلب است؛ چون اعتقاد و شک هر دو متعلق به تصدیق است؛ اما سخن گفتن و عمل نمودن از یک دید افعال قلب نیست؛ بلکه افعال اعضای بدن و زبان است؛ مگر در صورتی که سخن و یا عمل به قلب تعلق بگیرد و به چیزی که در قلب به آن معتقد است دلالت کند؛ پس همان سخن و عمل از اعمال قلبی حساب می گردد، چنان چه در مثال های فوق بیان نمودیم.

باقی می ماند سایر اقوال و افعالی که دلالت بر اعتقاد صاحب آن نمی کند و همان سخن و عمل شامل دایره کفر و ایمان نمی شود؛ مانند کسی که گناهی را مرتکب می شود، در حالی که به اسلام و عقیدۀ اسلامی اقرار دارد. چیزی که بر مسلمانان لازم است، همانا عدم تکفیر مسلمانی که گناه را مرتکب می شود است؛ اما در صورتی که علاوه بر ارتکاب گناه انکار نیز کند؛ مانند کسی که روزه نمی گیرد و از فرضیت روزه نیز انکار می کند؛ پس در این صورت کافر می گردد. کسی که روزه نمی گیرد و به فرضیت روزه اقرار می نماید، فاسق است نه کافر؛ چون تکفیر نمودن با یقین می باشد و در اسلام یک امر بزرگ است و رسول الله  صلی الله علیه وسلم می فرمایند:

«إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِيهِ يَا كَافِرُ فَقَدْ بَاءَ بِهِ أَحَدُهُمَا»

(رواه بخاری، به روایت أبی هريره)

ترجمه: هرگاه شخصی به برادرش بگويد؛ ای کافر همانا کلمه ی مذکور(کفر) به يکی از آن ها بازگشت می کند، اگر چنان چه گفته بود، صدق کرد خوب ورنه به وی باز می گردد.

و در روایت احمد از ابن عمر چنین آمده است:

«مَنْ كَفَّرَ أَخَاهُ فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا»

ترجمه: هنگامی که شخصی برادر مسلمان خود را تکفیر کند کفر به یکی از آن ها باز گشت می کند.

2-  تصدیق جازم به معنای ملتزم و متعهد بودن است که آن عبارت است از موافقت و یکی بودن زبان با قلب است. پس از چیزی که به دلیل جازم(قطعی) ثابت باشد انکار نکند؛ مثلاً: بگوید که من به الله سبحانه وتعالی ایمان دارم و یقین قطعی دارم که خالق کاینات است و شریک ندارد و باز بگوید که الله سبحانه وتعالی اشتباه می کند و یا شریک دارد یا خالق نیست، و یا چیزی را که الله سبحانه وتعالی فرض نموده باشد و به دلیل قطعی ثابت باشد که الله سبحانه وتعالی فرض نموده است، انکار کند؛ مثلاً: بگوید که به الله سبحانه وتعالی ایمان دارم؛ اما از نماز یا روزه و یا از هر امر ضروری دین که واضح است انکار کند؛ پس این شخص کافر است؛ چون این شخص امر الله سبحانه وتعالی را که با دلیل قطعی ثابت است، تکذیب نموده و دروغ شمرده است.

بنابر این ابلیس علیه اللعنة کافر گردید؛ چون او از صحیح بودن امر الله سبحانه وتعالی که سجده نمودن به آدم بود انکار کرد، با وجودی که به موجودیت الله سبحانه وتعالی ایمان داشت؛ اما او صحیح بودن امر الله سبحانه وتعالی را انکار نمود. چنان چه الله سبحانه وتعالی می فرماید:  

﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾

[اعراف: ۱۲]

ترجمه: (الله سبحانه وتعالی به او) گفت: چه چيز تو را بازداشت از اين كه سجده ببری، وقتی كه من به تو دستور(تعظيم و تواضع برای آدم) داده ام؟ (ابليس از روی عناد و تكبّر پاسخ داد و) گفت: من از او بهترم؛ چرا كه مرا از آتش آفريده ای و او را از خاك(و آتش كجا و خاك كجا).

و اعلام داشت که الله سبحانه وتعالی در امر نمودن به وی که باید به آدم سجده نماید، اشتباه نموده است و ابلیس علیه اللعنة فکر می کرد که کار درست این است که باید آدم به وی سجده کند، نه او به آدم. پس از صحیح بودن امر الله سبحانه وتعالی انکار نمود که بنابر همیین عمل خویش از جمله کافران مجرم گردید. هم چنین کسانی به آیاتی که موسی علیه السلام آورده بود، در قلوب خویش معتقد بر صحیح بودن آن ها داشتند؛ اما در زبان های خویش انکار نموده و آن را سحر و جادو خواندند. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾

[نمل: ۱۴]

ترجمه: ستمگرانه و مستكبرانه معجزات را انكار كردند، هرچند كه در دل بدان ها يقين و اطمينان داشتند. بنگر سرانجام و سرنوشت تباهكاران چگونه شد؟(مگر در دريا غرق نشدند و به دوزخ واصل نگشتند؟)

خلاصه ای کلام: اصل در کفر عقیده داشتن به چیزی مخالف عقیدۀ اسلامی است، نه سخن و عمل؛ مگر در صورتی که سخن و عمل از عقیده منشاء بگیرد و یا در آن انکار از امر قطعی اسلام باشد، در این حالات سخن و عمل حکم عقیده را می گیرد، العیاذ باالله سخن و عمل کفری می باشد.

پاسخ به بخش اول پرسش: اما این که چگونه یک شخص از کفر و شرک اجتناب ورزیده و با ایمان بمیرد، در این خصوص باید دو امر اساسی را رعایت نماید:

1-  در اخذ عقیده بر اساس منهج صحیحی که قرآن و سنت مطهره نبوی بیان نموده است، استوار باشد و می توان بعضی از علایم آن را در نکات ذیل بیان نمود:

الف) عقیدۀ قطعی و یقینی داشتن؛ نه ظنی و گمانی. دلایلی که بر موضوع عقیده دلالت می کند، دلایلی باشد که در ثبوت و دلالت قطعی باشد(قطعی الثبوت و قطعی الدلالة باشد)؛ زیرا الله سبحانه وتعالی می فرماید:  

﴿إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى . وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾

[نجم: ۲۷-۲۸]

ترجمه: كسانی كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را با نام های زنان وصف و نامگذاری می كنند. ايشان در اين باب چيزی نمی دانند(و از نر و ماده بودن فرشتگان كاملاً بی خبر اند) و جز از ظن و گمان پيروی نمی كنند و ظن و گمان هم(در بخش اعتقادات به كسی سودی نمی رساند، و انسان را) بی نياز از حق نمی گرداند.

بناً گمان در عقیده بسنده نیست؛ بلکه عقیده باید یقیینی و قطعی باشد.

ب) در فهم عقیده اتکاء بر دلایل عقلی در مورد اشیایی که تحت حس قرار می گیرد؛ مانند فکر نمودن در مخلوقات الله سبحانه وتعالی و اتکاء بر دلایل نقلی که وحی در مورد امور غیبیاتی که تحت حس انسان قرار نمی گیرد، ارشاد فرموده است و اکتفا و توقف بر آن چه که وحی بیان نموده است؛ یعنی درهم و برهم نکردن مباحث و موضوعات عقاید اسلامی و فلسفی نمودن آن؛ بلکه مباحث عقیدۀ اسلامی را به سهولت و آسانی فراگیری و درک نمودن و در عین زمان عمیق و دقیق بودن، کاملاً مانند اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم که عقیدۀ اسلامی را درک نموده و فرا گرفتند.

انسان باید راجع به مخلوقات الله سبحانه وتعالی تفکر و تدبر نماید و در نهایت به این نتیجه می رسد که ماورای این مخلوقات خالقی وجود دارد؛ چنان چه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾

[غاشیه: ۱۷-۲۰]

ترجمه: آيا به شتران نمی نگرند كه چگونه آفريده شده اند؟ و به آسمان نگاه نمی كنند كه چگونه بر افراشته شده است؟ و به كوه ها نمی نگرند كه چگونه نصب و پابرجا شده اند؟ و به زمين نمی نگرند كه چگونه پهن و گسترانيده شده است؟

و نیز فرموده است:

﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ﴾

[طور: ۳۵-۳۶]

ترجمه: آيا ايشان(همين گونه از عدم سر بر آورده اند و) بدون هيچ گونه خالقی آفريده شده اند؟ و يا اين كه(خودشان خويشتن را آفريده اند و) خودشان آفريدگار اند؟ يا اين كه آنان آسمان ها و زمين را آفريده اند؟ بلكه ايشان طالب يقين نيستند.

و در آیت دیگری چنین فرموده است:

﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَُوَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾

[ذاریات: ۲۰-۲۱]

ترجمه: در زمين دلایل و نشانه های فراوانی است، برای كسانی كه می خواهند به يقين برسند(و از روی دليل الله سبحانه وتعالی را بشناسند و آثار قدرت او را ببينند) و در خودِ وجود شما(انسان ها نشانه های روشن و دلایل متیقن برای شناخت الله سبحانه وتعالی و پی بردن به قدرت او) است مگر نمی بينيد؟

سپس بر آیات قرآن کریم تدبر نماید و این کار برای کسی که الله سبحانه وتعالی برایش آسان نموده باشد، ساده و آسان است چنان چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ﴾

[القمر: ۱۷]

ترجمه: ما قرآن را آسان ساخته ايم، آيا پند پذيرنده و عبرت گيرنده ای هست؟

و به آن چه که از احکام و غیبیات در قرآن آمده است، ایمان بیاورد و در غیبیاتی که تحت حس انسان قرار نمی گیرد، تجسس ننماید؛ بلکه چنان چه در وحی ذکر شده است، ایمان بیاورد. بناً به اسماء الحسنی(اسمای الله سبحانه وتعالی) به گونه ای که در وحی نازل گردیده ایمان بیاورد و در ذات الله سبحانه وتعالی تجسس ننماید؛ چنان چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾

[انعام: ۱۰۳]

ترجمه: چشم ها(كُنْهِ ذات) او را درنمی يابند، و او چشم ها را درمی يابد(و به همه دقایق و رموز آن ها آشنا است) و او دقيق(است و با علم كامل و اراده شامل خود به همه ريزه كاری ها آشنا و از همه چيزها) آگاهست.

و به تمام غیبیات: روز آخرت، جنت، دوزخ وغیره غیبیات ایمان بیاورد و در این خصوص به چیزی که در قرآن کریم و سنت صحیح نبوی صلی الله علیه و سلم ذکر و وارد گردیده است، بدون زیادت و نقصان اکتفاء نماید؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است: 

﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾

[هود: ۴۹]

ترجمه: اين(قصّه و داستان های ملّت های پيشينی كه تو آنان را نديده ای) جزوی اخبار غيب است كه آن را به تو(ای پيامبر اسلام) وحی می كنيم، نه تو و نه قوم تو پيش از اين آن را نمی دانستيد؛ پس(در برابر اذيّت و آزار قوم خود) شكيبایی كن(همان گونه كه پيامبران پيشين در برابر اذيّت و آزار اقوام خود شكيبایی كردند و بدان) كه سرانجام(كامیابی با شكيبايان و) از آنِ پرهيزگاران است.

﴿قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ﴾

[نمل: ۶۵]

ترجمه: بگو كسانی كه در آسمان ها و زمين هستند، غيب نمی دانند، جز الله سبحانه وتعالی و نمی دانند چه وقت برانگيخته می شوند(و قيامت فرا می رسد).

2-  باید مسلمان در نیت اش در ایمان به الله سبحانه وتعالی مخلص، با رسول الله صلی الله علیه وسلم صادق، به الله سبحانه وتعالی توکل کننده و به هدایت اش راه یاب و متقی بوده و از ظلم و گناه دوری نموده و همیشه از الله سبحانه وتعالی این را استدعا نماید که به راه حق و ایمان وی را ثابت و پایدار نگهدارد. چنان چه در حدیثی که ترمذی از انس رضی الله عنه روایت نموده ذکر گردیده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسـلم يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ: يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ»

ترجمه: اكثر دعاى پيامبر صلی الله علیه وسلم اين بود: اى گرداننده قلب ها، قلبم را بر دينت ثابت گردان.

ترمذى مى گويد که حديث حسن است. بنابر این الله سبحانه وتعالی شخص دعا کنننده را به اذن خویش به سخن، پایدار می دارد؛ چنان چه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللّهُ مَا يَشَاءُ﴾

[ابراهیم: ۲۷]

ترجمه: الله سبحانه وتعالی مؤمنان را به خاطر گفتار استوار(و عقيده پايدارشان) هم در اين جهان(در برابر زرق و برق ماديات و بيم و هراس مشكلات محفوظ و مصون می نمايد) و هم در آن جهان(ايشان را در نعمت های فراوان و عطايای بی پايان، جاويدان و) ماندگار می دارد و كافران را(در دنيا و آخرت) گمراه و سرگشته می سازد و الله سبحانه وتعالی هرچه بخواهد انجام می دهد.

و نیز الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقیَ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنیَ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْریَ وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنیَ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَیُ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْریَ وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدّیَ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدیَ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى﴾

 [لیل: ۵-۱۳]

ترجمه: كسی كه(در راه الله سبحانه وتعالی دارایی خود را) بذل و بخشش كند و پرهيزگاری پيشه سازد(و از آفريدگار خويش بهراسد) و به پاداش خوب(الله سبحانه وتعالی در اين سرا و خوب تر الله سبحانه وتعالی در آن سرا) ايمان و باور داشته باشد(مشكلات و موانع را برای او آسان می سازيم و در كار خير توفيقش می دهيم و) او را آماده رفاه و آسايش می نماییم. و امّا كسی كه تنگ چشمی كند(و به بذل و بخشش دارایی در راه الله سبحانه وتعالی دست نيازد) و خود را بی نياز(از الله سبحانه وتعالی و توفيق و پاداش دنيوی و اخروی الهی) بداند و به پاداش خوب(الله سبحانه وتعالی در اين سرا و خوب تر الله سبحانه وتعالی در آن سرا) ايمان و باور نداشته باشد، او را آماده برای سختی و مشقّت(و زنده گی بس مشكل و ناگوار دوزخ) می سازيم. در آن هنگام كه(به گور) پرت می گردد، دارایی اش چه سودی به حال او دارد؟ مسلّماً نشان دادن(راه هدايت و ضلالت به مردم) بر عهده ما است و قطعاً آخرت و دنيا همه از آن ما است.

3- در اخیر باید گفت: مسلمان کسی است که معتقد به عقیدۀ اسلامی باشدِ یعنی به وجود الله سبحانه وتعالی، ملایک، کتاب های آسمانی، پيامبران، روز آخرت، قضا و قدر و خير و شر ایمان داشته باشد. چنان چه در قرآن مجید ذکر گردیده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً﴾

[نساء: ۱۳۶]

ترجمه: ای كسانی كه ايمان آورده ايد! به الله سبحانه وتعالی و پيامبرش(حضرت محمّد صلی الله علیه وسلم) و كتابی كه بر پيامبر صلی الله علیه وسلم نازل كرده است(و قرآن نام دارد) و به كتاب هایی كه پيش تر(از قرآن) نازل نموده است(و هنوز تحريف و نسيان در آن ها صورت نگرفته است) ايمان بياوريد. هركس كه به الله سبحانه وتعالی، فرشتگان، كتاب های ربانی و پيامبرانش علیهم السلام و روز رستاخيز كافر شود(و يكی از اين ها را نپذيرد) واقعاً در گمراهی دور و درازی افتاده است.

هم چنان در حدیثی که بخاری از ابو هریره و مسلم از عبدالله بن عمر روایت نموده است که در روایت مسلم به این الفاظ بیان شده است:

ترجمه: از حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه روايت شده که گفت: روزی نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم، ناگهان مردی با لباس سفيد شفاف و موی سياه و براق، بدون اين که اثر خستگی يا گرد و غبار سفر بر او ديده شود، در مجلس ما پيدا شد؛ هيچ يک از ما او را نمی شناختيم، جلو رفت و چنان نزديک پيامبر صلی الله علیه وسلم نشست که زانوهايش را بر دو زانوی پيامبر صلی الله علیه وسلم تکيه داد و بسيار مؤدبانه هر دو دست را بر دو ران خود نهاده و گفت: ای محمد صلی الله علیه وسلم، مرا از اسلام آگاه کن! پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: اسلام آنست که شهادت دهی که معبودی جز الله سبحانه وتعالی نيست و محمد صلی الله علیه وسلم فرستاده ی اوست. نماز را به پای داری، زکات مال را بدهی، روزه ی ماه رمضان را بگيری و اگر توانستی حج کعبه را انجام دهی. گفت: راست فرمودی(درست است). ما از او تعجب کرديم که سؤال می کند و خود تصديق می نمايد. دوباره پرسيد: مرا از ايمان مطلع نما. پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمودند: ايمان آنست که به وجود الله سبحانه وتعالی، ملايک، کتاب های آسمانی، پيامبران، روز آخرت، قضاء و قدر و خير و شر ايمان داشته باشی. دوباره گفت: راست فرمودی. بعد پرسيد: احسان چيست؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمودند: احسان آنست که به گونه ی الله سبحانه وتعالی را بپرستی، مثل آن که او را عيناً می بينی و اگر ديدن او برای تو ممکن نيست، بدانی که او حتماً تو را می بيند. باز تصديق کرد و پرسيد: قيامت کی خواهد بود؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: در اين مورد من از تو عالم تر نيستم. پس گفت: نشانه های آن چيست؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: نشانه های قيامت آنست که زن رييس و فرمانروای خود را بزايد(فرزندان، بر مادران شان فرمانروایی کنند)، ديگر اين که برهنه گان پا برهنه ها، گم نام ها و چوپان ها را ميبينی که دارای ثروت و مال فراوان می شوند و در ساختمان های بزرگ افتخار و تکبر و در تجملات دنيوی افراط می کنند. سپس برخاست و رفت و من پس از او زمان زيادی در مجلس پيامبر صلی الله علیه وسلم ماندم. پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ای عمر! آيا می دانی او چه کسی بود؟ گفتم: الله سبحانه وتعالی و رسول او آگاه تر اند. فرمودند: او جبریيل بود، نزد شما آمد که دین تان را به شما بیاموزاند.

و در نهایت از الله سبحانه وتعالی به پرسنده، زنده گی نیکویی که در اطاعت الله سبحانه وتعالی و رسول وی صلی الله علیه وسلم سپری نماید، استدعا می نمایم تا در دنیا و آخرت کامیاب و رستگار باشد و این است کامیابی بزرگ.

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا مصاحبه ای که با روزنامه نیویرک تایمز داشت، بار دیگر به دیدار اخیر خویش از فرانسه اشاره نموده گفت: «ماکرون شخصیتی شگرف، باهوش و توانا است و دوست دارد تا دستم را بگیرد.» وی اضافه نمود: «مردم نمی دانند که وی چقدر مشتاق است تا دستان مرا بگیرد.» (منبع: به نقل از عربیه دات نت-واشنگتن فرانس پرس،۲۰ جولای ۲۰۱۷م)

رییس جمهور ترامپ به تاریخ ۱۳ جولای ۲۰۱۷م از پاریس بازدید کرد که از طرف ماکرون رییس جمهور کنونی فرانسه با استقبال گرم مواجه شد، این در حالی است که رییس جمهور اسبق فرانسه هولاند، از رییس جمهور امریکا اظهار انزجار کرده بود و هم چنان رهبران اروپایی به شکل گسترده ای اتهامات زیادی را به رییس جمهور ترامپ نسبت دادند. دلایل این نزدیکی امریکا و فرانسه چه بوده و چه اهدافی در پس دیدار ترامپ از پاریس نهفته است؟ و آیا این دیدار بازتابی در اوضاع سوریه خواهد داشت، به خصوص این که رییس جمهور فرانسه ماکرون از استراتیژی جدید مشترک فرانسه و امریکا در سوریه سخن رانده است؟

پاسخ:

سر درگمی ترامپ در سیاست بین المللی، پیامدهای متلاطم و آشفته ای برایش داشته است؛ مثلاً: اظهارات تند و زننده اش نسبت به عدم کارایی پیمان ناتو که منجر به عکس العمل های شدیدی علیه سیاست های امریکا شد؛ به خصوص عکس العمل هایی که از برلین صادر شد، این که وی در دوران کمپاین های انتخاباتی خود و پس از آن که رسماً به حیث رییس جمهور به تاریخ ۲۰ جنوری ۲۰۱۷م روی کار آمد، کینه توزی خویش را نسبت به اتحادیه اروپا پنهان نکرده، چنان چه همه پرسی انگلیس برای جدا شدن از اتحادیه اروپا را ستایش کرد، نامزد سفیرش در بروکسل انتظار از هم پاشیدن اتحادیه اروپا را داشت و در انتخابات کشورهای هالند و فرانسه امریکا منتظر بود به این امید که مخالفان اتحادیه اروپا برنده انتخابات شده و این اتحادیه در سال ۲۰۱۷م از هم بپاشد؛ ولی اتحادیه اروپا درین مورد امریکا را ناامید کرد و در آزمون جلوگیری از سرایت جدایی طلبی انگلیس به هالند و فرانسه، موفق شد و به این ترتیب از هم پاشیدن اتحادیه اش را حفظ کرد. از سر درگمی امریکا در سیاست های بین المللی، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1-  دیدگاه های ضد و نقیض اش در باره پیمان ناتو؛ چنان چه وی مدعی انقضای تاریخ این پیمان شده بود؛ ولی بعداً سخنان خود را پس گرفت.

2-  از توافقنامه تغییرات اقلیمی پاریس عقب نشینی کرده و بعداً آن را قابل گفتگو دانست.

3-  اظهارات تند اش نسبت با کوریای شمالی که وی را بر لبه جنگ برده بود، سپس تجدید موضع نمود.

4-  نظر منفی اش نسبت به چین؛ سپس به امید این که آن کشور بتواند وی را در قضیه کوریای شمالی کمک کند، از موقف اش عقب نشینی کرد.

5-  اظهارات قوی اش نسبت به سوریه که بعداً آن را در ژینو و آستانه به حال خودش رها نمود.

هم چنان اوضاع آشفته داخلی امریکا، به خصوص جنجال هایی که مخالفین وی راجع به دخالت روسیه به نفع ترامپ در انتخابات، به راه انداخته اند. در این میان از تمام این همه مشکلات و مخالفت ها آن چه که بیشتر حساسیت ها را برانگیخته، تماس های تلیفونی است که وی و افراد اداره اش با روسیه داشتند. این وضعیت به نتیجه رساندن توافقات بین کشورش و روسیه را مشکل ساخته و این توافقنامه به تأخیر افتاد و وی به تاریخ ۷ جولای ۲۰۱۷م در حاشیه اجلاس کشورهای ۲۰ در آلمان فقط توانست با روسیه یک نشست داشته باشد. وی بر علاوه این که نتوانست روابط کشورش را با روسیه ترمیم کند، وقتی کنگره کشورش تحریم های اضافه ای را بر روسیه وضع کرد، اوضاع پیچیده تر شد؛ به اضافه این که گزارش های مبنی بر دخالت روسیه در انتخابات امریکا افزایش یافت و اوضاع داخلی را بحرانی تر کرد.

تمام موارد فوق در سیاست گذاری های بین المللی بین امریکا و کشورهای اتحادیه اروپا اختلال ایجاد کرده است و این اختلال ها کشورهای اتحادیه اروپا را در این که چگونه مطابق مصالح و توانایی خویش از وضع جدید سیاست امریکا بهره ببرند، متردد نموده است. ما به توضیح موضع گیری این کشورهای مربوط، در مقابل سیاست های ترامپ خواهیم پرداخت؛ سپس به دلایل موضع گیری فرانسه که منجر شد تا از ترامپ برای بازدید آن کشور دعوت به عمل آورده و از وی به گرمی استقبال شد، خواهیم پرداخت.

اما دیدار زودهنگام تریزامی نخست وزیر انگلیس از واشنگتن به تاریخ ۲۶  جنوری ۲۰۱۷م و علاقه مندی شدید وی برای امضای توافقنامه های تجارتی همراه واشنگتن، نمونه ای بود برای سایر کشورهای اتحادیه اروپا که از این اتحادیه خارج شوند. این چنین انگلیس اتصال و پیوستگی خویش را با امریکا تجدید نمود و از روی کار آمدن اداره ترامپ خرسند بود؛ مگر بعد از این که طرفداران بقای اتحادیه اروپا در انتخابات هالند و فرانسه برنده شدند و امریکا در از هم پاشیدن اتحادیه اروپا ناامید شد، نظر مثبت ترامپ نسبت به انگلیس عوض گردید؛ زیرا انتظار ترامپ از انگلیس این بود که نقش رهبر در از هم پاشیدن اتحادیه اروپا را بازی کند و پس از این که سناریوی انگلیس در پاریس و آمستردام تکرار نشد، امریکا مصالح بین المللی انگلیس را مورد آماج خویش قرار داد، به شکلی که انگلیس را سراسیمه نمود؛ مثلاً: برای برهم زدن مصالح انگلیس در لیبیا مزدور خویش "السیسی" را واداشت تا "حفتر" را پشتیبانی کند و مزدوران دیگر خویش را به شکل تقریباً تکان دهنده ای واداشت تا بر قطر که نقش سرنیزه انگلیس در حوزه دنیای عرب و اسلام را بازی می کند، فشار آورند.

با این رویکردها و غیر آن، سیاست انگلیس متزلزل شده و اعتمادش از امریکا به رهبری ترامپ سلب شد و خود را بین چکش امریکا و سندان اروپا که برای خروج از اتحادیه با ایشان مذاکره می کند، یافت و در مقابل این همه تردیدها نخست وزیر انگلیس انتخابات زودهنگام را اعلان نمود و از این موضوع حتی اعضای دولتش نیز متعجب شدند و با این نتیجه برنامه ریزی شده ای که انتخابات ۸ جون ۲۰۱۷م در قبال داشت واضح ساخت که طرفداران خروج از انگلیس به طور فزاینده ای ضعیف شده اند و اگر مذاکرات با بروکسل به نتیجه ای مطلوب نرسد، احتمال باقی ماندن در اتحادیه را تقویت می بخشد. این موضوع واضح می کند که سیاست های جدید امریکا چگونه انگلیس را آشفته نموده است؟

در این میان طرفی که بیشتر با اهمیت است، طرف روس است و پس از این که این کشور شبه جزیره کریمه را در سال ۲۰۱۴م به خود الحاق کرده و آتش جنگ را در شرق اوکراین شعله ور نمود، رویکردهای اروپا با امریکا یکی شد و تحریم هایی که از طرف امریکا و اتحادیه اروپا وضع گردید، بیانگر دیدگاه واحدشان نسبت به این موضوع است، به خصوص این که اروپاییان بیم از این دارند که پوتین مرزهای شرق اروپا را درنوردد.

مگر ترامپ از ابتدای کمپاین های انتخاباتی اش از این تحریم های انتقاد کرده و به ساختن روابطی صمیمانه با روسیه وعده داده بود. گویا امریکا اروپا را در رویارویی با بلند پروازی های روسیه تنها می گذاشت، هرچند که رهبران اروپا این را درک کرده بودند که امریکا از زمان حکومت اوباما، برای روسیه اجازه داده بود تا بلند پرواز باشد، خصوصاً بعد از این که به وی اجازه داد تا در جنگ سوریه اشتراک ورزد؛ مگر ترامپ تهدید کرده بود که توافقنامه های دو جانبه دراز مدتی را با روسیه به امضاء خواهد رساند و در نتیجه آرزوی داشتن نقش اروپاییان در بحران های بین المللی را به خاک یکسان خواهد نمود.

اما رویکرد آلمان در مخالفت با سیاست های جدید امریکا جدی بوده؛ زیرا وی انتقادهای امریکا را در مورد کشورهای هم پیمان ناتو رد کرد و این که آلمان و اروپا را در موضوعات دفاعی شهری برای امریکا باشند، به تمسخر گرفت. خروج امریکا را از توافقنامه تغییرات اقلیمی، تقبیح نموده و هرنوع گفتگوی جدید را درین مورد رد کرد و از توافقنامه های تسلیحاتی امریکا همراه سعودی انتقاد نموده و آن را به ریختن روغن در آتش شعله ور منطقه تشبیه نمود و با وصف آن که موضع فرانسه تغییر کرد، آلمان هم چنان در موضع خویش ثابت ماند. بر اساس نشرات شامگاهی شبکه دویچه وله آلمان در اثنای اجلاس کشورهای۲۰ در آلمان موضع انگلامرکل صدر اعظم آلمان در برابر سیاست های امریکا شدید بود؛ مگر رییس جمهور فرانسه بسیار محتاط بود که خشم ترامپ را بر نینگیزد. (منبع: دویچه وله آلمان، ۱۴ جولای ۲۰۱۷م)

به طور خلاصه می توان گفت که آلمان به شکل گسترده ای تلاش دارد تا جایگاه خویش را بحیث کشور بزرگ کسب کند؛ مگر این تلاش هایش در مقابل سیاست های جدید آلمان قرار گرفته است.

شناسایی دلایل دیدار ترامپ از فرانسه و آن چه که از نزدیکی امریکا و فرانسه ظاهر می گردد؛ اهداف فرانسه از دعوت رییس جمهور امریکا برای بازدید از فرانسه و اشتراک در جشن ملی این کشور که به تاریخ ۱۳ جولای ۲۰۱۷م برگزار گردید و این که فرانسه از آن به عنوان یادبود از صدومین سالگرد مشارکت امریکا در جنگ جهانی اول یاد نمود، این حادثه ای است که به ندرت اتفاق می افتد که به مناسبت آن جشنی برگزار شود؛ مگر به اهدافی معین.

وقتی که رییس جمهور ترامپ در پی ایجاد تنش در روابط با تمام اروپا است، فرانسه از وی دعوت بعمل می آورد تا در جشن ملی اش اشتراک ورزد. به نقل از سایت روزنامه ایلاف، ماکرون روز سه شنبه در تماس تلیفونی با ترامپ، از وی مجدداً دعوت نمود تا از فرانسه بازدید نموده و در جشن ملی آن کشور اشتراک ورزد؛ این در حالی است که ماکرون بار اول در خلال اجلاس پیمان ناتو در اخیر ماه می در بروکسل از ترامپ دعوت بعمل آورده بود. (منبع: سایت روزنامه ایلاف، ۲۸ جون ۲۰۱۷م)

در اجلاس اخیر کشورهای ۲۰، آلمان به تاریخ ۷ جولای ۲۰۱۷م در حالی که رهبران، به خصوص رهبران اتحادیه اروپا، ترامپ را بخاطر عقب نشینی اش از توافقنامه تغییرات آب و هوا شدیداً انتقاد کرده و در انزوای آشکارش قرار داده بودند؛ مگر ماکرون از وی به گرمی استقبال نموده بود. و این که در آن ترامپ از طرف ماکرون دعوت شده بود، غافل گیر شده گفته بود که؛ پس از آن که وی از توافقنامه پاریس در مورد تغییرات آب و هوا که آن را ۱۹۵ کشور در سال ۲۰۱۴م امضاء نموده بودند،‌عقب نشینی کرده و با آن که از طرف ماکرون دعوت شده بود، متعجب شده است. (منبع: عربیه دات نت، ۲۰/۷/۲۰۱۷م)

اما در مورد اهداف این رویکرد جدید فرانسه باید تأکید نمود که فرانسه به حیث ستون اتحادیه اروپا بوده و او از جمله دولت هایی است که تندترین انتقادها را بر ترامپ نموده بود و از چگونگی روابط سیاسی اش با امریکا نگران بود، این موضع گیری ها تنها مخصوص هولاند رییس جمهور سابق فرانسه نبوده، بلکه رییس جمهور فعلی اش ماکرون نیز انتقادات تندی را در زمان مبارزات انتخاباتی خود و حتی در همین اواخر بر امریکا وارد نمود. انعطاف پذیری کنونی فرانسه در برابر امریکا فقط از چند هفته اخیر بروز کرده است که این انعطاف پذیری او از دعوت ترامپ به فرانسه و استقبال گرم و توأم با احترام وی از ترامپ واضح می گردد. هرگاه انعطاف پذیری فرانسه در برابر امریکا را مورد مطالعه قرار دهیم، دو مسأله مهم که یکی آن از دیگری کمتر اهمیت ندارد، ظاهر می گردد.

اول) یکی از دلایل مهم انعطاف پذیری فرانسه در تعاملش با امریکا موضوع سوریه است؛ زیرا بعد ازین که ماکرون اعلام کرد که او بدیل مشروعی برای بشار اسد نمی بیند، به این دلیل برای حل بحران آن کشور برکناری اش را به عنوان پیش شرط تعیین نمی کند. ماکرون قبل از استقبال رییس جمهور امریکا گفت: «برای رسیدن به راه حل سیاسی شامل سوریه، فرانسه برکناری بشار اسد را شرط نمی داند.» (منبع: رویترز، ۲۱ جون ۲۰۱۷م)

به این ترتیب فرانسه رابطه خود را با امریکا نزدیک ساخته، در حالی که امریکا در پی بقای نظام سوریه و بسیاری از گروه های داخل سوریه می باشد. این نزدیکی به خاطر آرزو داشتن نقش در سوریه است که فرانسه از دیر زمان دیوانه وار در سر می پروراند؛ در حالی که فرانسه می داند که بدون توافق امریکا هرگز به چنین نقشی در سوریه نخواهد رسید.

این استقبال گرم ماکرون از ترامپ و عدم اصرار وی برای برکناری بشار به خاطری است، که فرانسه درک می کند امریکا در حال حاضر نمی خواهد بشار اسد را برکنار کند؛ چون مزدوری بدیل برایش نیافته است. لذا فرانسه از موضع گیری سابق خود عقب نشینی کرد؛ چون موضع گیری سابق مانعی برای مشارکت اش بود. هم چنان در مسأله مبارزه علیه تروریزم، ماکرون خود را به خواسته ها و نظریات ترامپ هماهنگ نمود. ازین جهت ایمانویل ماکرون رییس جمهور فرانسه در جریان کنفرانس مطبوعاتی که باهمتای امریکایی اش دونالد ترامپ داشت، گفته است که او با رییس جمهور ترامپ در طرح نقشه مرحله بعد از جنگ در عراق و سوریه به توافق رسیده است. وی افزود که امروز پنج شنبه در پایتخت فرانسه او با رییس جمهور امریکا توافق کرده که هر دو کشور، تمام توان شان را برای مبارزه با تروریزم به خرج خواهند داد. (منبع: RT، ۱۳ اگست ۲۰۱۷م)

دوم) نگرانی فرانسه از ظهور و نقش آلمان به عنوان یک قدرت می باشد، این نگرانی های فرانسه باعث شد تا انتقادات تندی که آلمان متوجه ترامپ ساخت، نادیده گرفته و به امریکا غزل سرایی کند. فرانسوا دیلاتر نماینده فرانسه در سازمان ملل پس از سفر رییس جمهور امریکا بلافاصله در پاریس یاد آور گردید: «گروه تماس برای حل بحران سوریه که پاریس پیشنهاد تشکیل آن را داده است باید اعضای شورای امنیت و بازیگران اصلی منطقه ای به آن ملحق گردند.» این دیپلومات، قبل از برگزاری نشست شورای امنیت پشت درهای بسته، در عصر جمعه برای خبرنگاران تأکید کرد: «لازم است تا این گروه استقرار صلح و نقشه راه آن را آماده سازد.» این دیپلومات فرانسوی افزود: «چیزی که اکنون مهم است، اتحاد جامعه بین الملل و طرح نقشه های جدید برای حمایت از تلاش های استیفان دی میستورا نماینده ویژه بین الملل در سوریه می باشد.» (منبع: روزنامه روسی، ۱۴ جولای ۲۰۱۷م)

بدین ترتیب فرانسه خواهان تشکیل "گروه تماس برای حل بحران سوریه" است و این که کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل و بازیگران منطقه ای به آن ملحق گردند و ارایه اقدام عملی از طرف پنج کشور به همراه فرانسه، می خواهد آلمان را به بهانه این که عضو شورای امنیت سازمان ملل نیست، شامل این لیست نکند. این خود بیانگر نگرانی فرانسه از صعود آلمان است و نمی خواهد به آلمان نقشی در بحران های جهانی داده شود. هم چنان دوگانگی سیاست ترامپ به ویژه سفرش در فرانسه، تغییر بزرگی را در سیاست بین المللی بین امریکا و اتحادیه اروپا ایجاد کرده تا جایی که برخی از رسانه ها گفتند که این دیدار به مثابه آغاز نظم نوین جهانی خواهد بود.

روزنامه تایمز انگلیسی دیدار دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا در پاریس پایتخت فرانسه را به مثابه آغاز نظم نوین جهانی دانسته است؛ زیرا ایمانویل ماکرون رییس جمهور فرانسه روابط کشور خود را با امریکا و آلمان ایجاد کرد. این روزنامه گفته است: «ماکرون خود را رهبر واقعی برای اتحادیه اروپا بعد از خروج انگلیس ازین اتحادیه می خواند.» به تعبیر این روزنامه، پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، کارت های بازی مجدداً توزیع خواهد شد. سرمقاله این روزنامه خلاصه کرده می نویسد: «اتحادیه اروپا طوری تهداب گذاری شده که به هر کدام از آلمان و فرانسه به طور جداگانه این اختیار را نمی دهد که به عنوان یک قدرت قدعلم کنند.» به این نکته اشاره می کند: «این دو کشور توانستند، دشمنی که سال ها در بین شان بود بگذرند و به خاطر رهبری قاره اروپا باهم کار کنند، صرف نظر از این که انگلیس به کنارشان باشد یا نه؛ اما در حال حاضر این دو کشور در دو جهت مخالف حرکت می کنند. فرانسه تحت رهبری ماکرون علاقه مند به رهبری اروپا است؛ اما آلمان در تحت رهبری میرکل خواهان تمرکز بر حفظ اروپای سالم و کامل و تجزیه ناپذیرمی باشد.» (منبع: سایت روزنامه وفد، ۱۴ جولای ۲۰۱۷م)

آن چه که این پرسش را به آن خاتمه می بخشیم اینست که آرمان های فرانسه به وارد شدن در صحنه سوریه طولانی مدت نخواهد بود و با موقف امریکا زود از بین خواهد رفت؛ زیرا امریکا غیر از تک روی های خودش نقش دیگری را در بحران سوریه نمی پذیرد. این انعطاف پذیری که امریکا در برابر موقف گیری های فرانسه در مورد بحران سوریه نشان می دهد، به خاطری تحریک تنش ها بین فرانسه و آلمان می باشد تا ازین ناحیه نفرت را بین کشورهای اتحادیه اروپا ایجاد کرده و اتحادیه از هم بپاشد.

ولی ترس و نگرانی فرانسه از ظهور آلمان در صحنه بین الملل بجاست؛ چون زیرساخت های دولت در آلمان از زیرساخت های فرانسه به مراتب قوی تر است و این برتری از لحاظ تاریخی و جغرافیایی هم مشهور می باشد. آلمان بر اساس آن توافقاتی که پس از جنگ دوم جهانی صورت گرفت، از داشتن نقش موثر نظامی در سطح بین المللی ممنوع گردید و از آن خواسته شد که تنها روی صنعت اقتصادی اش تمرکز کند؛ نه صنعت جنگی و نظامی. اینک آلمان در حال رها شدن از زیر بار تعهدات اخلاقی اش، در برابر آن توافقات قرار دارد. به گمان اغلب، مجدداً در اروپا برجسته شده و از فرانسه پیشی خواهد گرفت، هرچند فرانسه تلاش کند خود را به امریکا نزدیک نماید. ما از الله سبحانه وتعالی مسألت داریم که اختلافات شان را بین شان شدیدتر کرده و ریشه شان را براندازد.

﴿فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ

[نمل: ۲۶]

ترجمه: الله سبحانه وتعالی به سراغ شالوده(زندگی) آنان رفته و آن را از اساس ويران كرده است و سقف(خانه ها) از بالای سرشان بر سرشان فرو ريخته است و عذاب(دنيا) از جایی بر سرشان تاخته است كه انتظارش را نداشته اند.

در عوض آن به زودی دولت اسلامی را حاکم، خیر و برکت را توسط آن در سراسر دنیا نشر نماید و فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم که احمد در مسند خود از تمیم داری روایت کرده است، به حقیقت برسد:

«لَيَبْلُغَنَّ هَذَا الْأَمْرُ مَا بَلَغَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَلَا يَتْرُكُ اللَّهُ بَيْتَ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ هَذَا الدِّينَ بِعِزِّ عَزِيزٍ أَوْ بِذُلِّ ذَلِيلٍ عِزًّا يُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَذُلًّا يُذِلُّ اللَّهُ بِهِ الْكُفْرَ

ترجمه: این دین به تمام سرزمین ها رسیده و هیچ خانه و خیمه یی باقی نمی ماند؛ مگر این که این دین را الله سبحانه وتعالی با عزت دادن عزت مندها و با ذلیل ساختن انسان های زبون و خوار، به اقصا نقات دنیا می رساند؛ عزتی که توسط آن اسلام را عزت و کفار را خوار و زبون می سازد.

به زودی این فرموده رسول صلی الله علیه وسلم به یاری و توفیق الله سبحانه وتعالی تحقق پیدا خواهد کرد، تحقق این امید بر الله سبحانه وتعالی سنگین نیست.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

شیخ محترم، احترامات کامل خدمت شما! در شراکت املاک، اگر دو شخص یک عراده موتر را به هدف فایده و تجارت خریداری نماید پس در این صورت:

۱- جایز است موتر را بفروشند، فایده بر اساس توافق(قرارداد) و خساره بر اساس درصدی مال باشد.

۲- جایز است یکی شان حصه شریک خویش را اجاره بگیرد تا بر موتر کار کند.

3- جایز است آن ها موتر را به راننده ای اجاره دهند، فایده بر اساس توافق و خساره بر اساس درصدی مال باشد و در این صورت شراکت، شراکت عیانی است.

4- جایز است آن ها توافق کنند که یکی آن ها بر موتر کار کند و فایده بر اساس توافق و خساره بر اساس درصدی مال باشد و در این صورت شراکت، شراکت مضاربت است.

5- جایز است که توافق کنند که هر دو با موتر کار می کنند، مثلاً یک روز یکی شان و روز بعدی دومی اش، فایده بر اساس توافق  و خساره بر اساس درصدی مال باشد و در این صورت شراکت، شراکت عیانی است.

6- اما آیا جایز است که یکی آن ها دیگری را منحیث راننده اجاره بگیرد تا بر موتر در مقابل مبلغ معین کار کند، سپس فایده را بعد از پرداخت اجره معین، مصارف موتر؛ از قبیل: مواد سوخت(تیل و گاز) و تخریبات موتر و جریمه ها و... تقسیم نمایند؟

اگر پاسخ "بلی" باشد، این معامله شامل کدام نوع شراکت است، یا به الفاظ دیگر آیا جایز است که یک شخص هم زمان شریک و اجیر(راننده) باشد؟

طوری که می دانیم هم زمان شریک و اجیر بودن جایز است؛ مانند کسی که در دوکان خوراکه یا سبزی فروشی با شریک مضارب خویش، منحیث اجیر کار کند.

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته!

شراکت در موتر از جمله شراکت عیانی است و تحت معاملات شراکت عقود داخل نمی گردد و به نام مضاربت و شراکت عنانی یاد نمی گردد و هیچ نوع از انواع شراکت عقود نیست؛ چون موضوع شراکت عینی و مشخص است که همانا موتر است نه سعی و تلاش، بنابر این جایز است یکی از آن ها راننده موتر باشد و اجره راننده گی را علاوه بر حقی که از فایده برای وی مشخص شده است بگیرد و این بعد از جمع آوری فایده می باشد و از آن اجره شریک که راننده گی کرده بود داده می شود و باقی مانده فایده بر اساس توافق شان تقسیم می گردد.

قابل ذکر است که بعضی گفته های شما دقیق نیست؛ مثلاً شما گفته اید: «جایز است یکی شان حصه شریک خویش را اجاره بگیرد تا بر موتر کار کند.» این سخن دقیق و واقعی نیست؛ چون عبارت ذیل"حصه شریک خویش را اجاره بگیرد" واقعی نیست، زیرا او در موتر شریک و اجیر منحیث راننده است نه منحیث این که حصه ای شریک خود را اجاره گرفته باشد.

و در قسمتی گفته اید: «جایز  است آن ها توافق کنند که یکی آن ها بر موتر کار کند و فایده بر اساس توافق(قرارداد) و خساره بر اساس درصدی مال باشد و در این صورت شراکت، شراکت مضاربت است.» و این هم چنان اشتباه است؛ چون شریکی که با موتر کار می کند اجیر است و قبل از این که فایده تقسیم شود اجوره اش باید پرداخت گردد و شراکت در املاک "عیانی" است، زیرا موضوع شراکت عینی و قابل مشاهده است که همانا کار با موتر است و قرارداد بر اساس آن منعقد گردیده است.

خلاصه ی کلام: شراکت در موتر، شراکت عیانی است و جایز است که شرکاء راننده ای به موتر خویش(شخص غیره را) به اجاره بگیرد و هم چنان جایز است که یکی از شرکاء راننده گی موتر را به اجره معین که قبل از تقسیم فایده باید پرداخت گردد به عهده بگیرد.

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

در عصر حاضر، انواع مختلفی از افکار و عقاید نادرست که با تمام عقاید و روحیه اسلام در تضاد و تناقض قرار دارد امت اسلامی را از هر طرف احاطه نموده که مهم ترین آن ها موضوع دموکراسی می باشد، و این قضیه نزد ما خیلی خطرناک است، این در حالی است که عده ای از مسلمانان در اندونیزیا به این باورند که دموکراسی از اسلام است، آنان برای اثبات سخن شان از ادله شرعی(قرآن و سنت) با مفاهیم غلط و برداشت های گمراه کننده استلال می کنند.... بنده پرسش خود را در سه مورد ذیل خلاصه می کنم:

1- شیخ بزرگوار! نظرشما در مورد دموکراسی چیست؟

2- راه نجات از این مشکل خطرناک چگونه است؟

3- تصمیم دارم پیرامون(راه نجات از دموکراسی) کتابی بنویسم، نظر شما در این مورد چیست و چه نصیحتی برایم دارید؟

پاسخ

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

دموکراسی به معنای سیادت و صاحب حکم بودن مردم، یعنی مردم است که شریعت می سازند و بغیر از الله حلال و حرام را تعیین می کنند، این در حالی است که الله سبحانه وتعالی فرموده:

﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾

[انعام: ۵۷]

ترجمه: حکم تنها از آن الله است حقيقت را بيان مي کند و او بهترين داوران است.

در حدیثی که طبرانی در کتاب کبیر از عدی بن حاتم روایت نموده که گفت: نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدم در حالی که در گردنم صلیبی از طلا بود پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

«يَا عَدِيُّ اطْرَحْ هَذَا الْوَثَنَ مِنْ عُنُقِكَ»

ترجمه: ای عدی دور بینداز این علامه کفر را از گردنت.

 پس من آن را دور انداختم و آمدم نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم در حالی که وی صلی الله علیه وسلم سوره توبه را قرائت می کرد، و قرائت کرد این آیت را(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ) تا این که فارغ شد از آن، من برایش گفتم ما علمای دينی و پارسايان خود را به خدائی نگرفته ایم، وی صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أَلَيْسَ يُحَرِّمُونَ مَا أَحَلَّ اللهُ فَتُحَرِّمُونُهُ، ويُحِلُّونَ مَا حَرَّمَ اللهُ فَتَسْتَحِلُّونَهُ؟»

ترجمه: آیا چنین نبود که حرام می کردند حلال الله را و شما آن را حرام می دانستید، و حرام الله را حلال می کردند و شما آن را حلال می دانستید؟

گفتم بلی چنین بود، فرمود:

ترجمه: «اینست عبادت ایشان.»

بنابر این غیر از الله متعال هرکسی که تشریع می کند گناه آن بس عظیم است.

بناً دموکراسی از این لحاظ نظام کفر می باشد، زیرا تشریع را از جانب خالق بشر ندانسته بلکه از طرف بشر می دانند.

دیدگاه دیگر این که در دموکراسی آزادی های چهارگانه ذیل می باشد مثل، آزادی: عقیده، بیان، ملکیت و فردی. یعنی شخص مخیر است که هر عقیده ای را بخواهد به خود اختیار کند، یعنی برایش جواز دارد چگونه که می خواهد دین خود را تبدیل کند، و برایش اجازه است هرچه می خواهد بگوید حتی اگر طعن و استهزاء به مقدسات باشد، و اجازه می دهد برای انسان تا هر حلال و حرام را به هر طریقه نامشروع مالک شود، و اجازه می دهد تا فرد به هر طریقه که بخواهد روابط نامشروع(زنا) ایجاد کند، مادامی که طرفین راضی باشند. این در حالی است که همه این امور در اسلام حرام است. بناً رِدت حرام است، زنا حرام است، تملیک در وسائل غیر مشروع حرام است، توهین و دشنام دادن حرام است.

هم چنان دموکراسی با آزادی های مطلقش نظام کفر بوده، زیرا این مجوزات نوعی حلال دانستن در احکام شرعی می باشد. در این مورد کتابی موجود است بنام "دموکراسی نظام کفر است می توانید آن را در کشور خود از طریق دفتر مطبوعاتی حزب التحریر بدست بیاورید، و در آن مسئله دموکراسی و این که چگونه آن نظام کفر است بیان شده است.

در پایان خدمت شما سلام تقدیم می دارم، و در بدل آن چه از امور خیر برای اسلام و مسلمین نوشتید معاونت و توفیق از الله سبحانه وتعالی برای شما خواهانم.

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله و برکاته!

شیخ بزرگوار! با آن که شما به نسبت فاجعه ی اعلان پیمان(سایکس-پیکو) در قدس اشغال شده، زمانی که صهیونست ها با قدسی ها با هم درگیر شده بودند دچار پریشانی شده بودید؛ می خواهم پرسشی برادرانه را مطرح نمایم.

کجا شد اجتماعات و گفتگوهای شما در مقابل واقعاتی که در قدس و اقصای شریف انجام می شود؟ کجاست رأیه های عقاب و بلند کننده های لواء ها، در مقابل واقعات داخل مسجد اقصی؟

هر اجتماعی که در مقابل این حادثات و جریانات صورت می گیرد آگاهی دارم، اما با تأسف که در این مورد در قدس و مسجد اقصی من به نام حزب شاهد حمل رأیه(بیرق) اسلام نبوده ام! پس کجا هستید! ای بلند کننده گان لواء رسول الله صلی الله علیه وسلم؟

امید وارم پرسش من را پاسخ دهید و مرا بر غیرتم سرزنش نکنید. متشکرم.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله و برکاته!

شما پرسش های تان را این طور مطرح نمودید:

کجا شد اجتماعات و گفتگوهای شما در مقابل واقعاتی که در قدس و اقصای شریف انجام می شود؟ کجاست رأیه های عقاب و بلند کننده های لواء ها، در مقابل واقعات داخل مسجد اقصی؟

هر اجتماعی که در مقابل حادثات و جریانات صورت می گیرد آگاهی دارم، اما با تأسف که در این مورد در قدس و مسجد اقصی من به نام حزب شاهد حمل رأیه(بیرق) اسلام نبوده ام! پس کجا هستید! ای بلند کننده گان لواء رسول الله صلی الله علیه وسلم؟

بنابر این در اجتماعات، گفتگوها و برپا نمودن کارهای عامه که آن جا رأیه ها و لواءها حمل می شود، حضور شباب حزب التحریر(بلند کننده گان لواء) آشکار است، چنان چه شما اشاره نمودید...، پس چگونه شما از اجتماعات در مقابل هر حادثه از حزب آگاه هستید، اما در این اعمال با حاملین دعوت حاضر به همکاری نیستید؟

شاید اوضاع و حالاتی شما را از دیدن فعالیت های ما منع نموده باشد...، از الله سبحانه وتعالی می خواهم که توفیق دیدن فعالیت ها و رأیه های ما را برایت بدهد....

لیکن شما پرسش تان را با این کلمات "مرا بر غیرتم سرزنش نکنید" ختم نمودید، در حالی که ما هیچگاه صاحبان غیرت بر اسلام را سرزنش نمی نماییم، و الله سبحانه وتعالی برای تان اجر و برکت عنایت فرماید.

برادر تان عطاء بن خلیل ابوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

جناب شیخ، در این موضوع که زکات به کی پرداخت می گردد، اختلاف است؛ آیا زکات را به حکومت های فعلی پرداخت نماییم؟ معلوم دار است که در جاهای مخصوصی که باید زکات در آن به مصرف رسانیده شود به مصرف نمی رسانند و یا خود شخص زکات را بر فقرا و مساکین توزیع کند؟ در این خصوص خواهان توضیح بیشتر با ارایه دلایل شرعی استم الله سبحانه وتعالی شما را جزای نیکو دهد.

پاسخ:

فراموش کرده اید که پرسش تان را با تقدیم سلام آغاز کنید؛ لیکن ما خیر و نیکی به شما می خواهیم؛ بناً به نیابت از شما بر خود سلام تقدیم کرده ایم و طوری که مشاهده می نمایید به شما پاسخ سلام را می دهیم:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

زکات در اسلام به گونه های ذیل پرداخت می گردد:

۱- زکات طلا، نقره(پول نقد): جایز است که مالک آن، زکات اش را به دولت پرداخت کند تا دولت به مستحقین زکات آن را برساند و نیز جایز است که خود زکات دهنده بر مستحقین زکات که همان هشت نوع افراد هستند که در این آیت ذیل ذکر گردیده است، پرداخت نماید:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾

[توبه: ۶۰]

ترجمه: زكات مخصوص مستمندان، بيچاره گان، گردآورنده گان آن، كسانی كه جلب محبّت شان(برای پذيرش اسلام و سود گرفتن از خدمت و ياری شان به اسلام چشم داشته) می شود(آزادی) بنده گان(پرداخت بدهی) بدهكاران(صرف) در راه(تقويت آیين) الله سبحانه وتعالی و وامانده گان در راه(و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و كاشانه) می باشد. اين يك فريضه مهمّ الهی است(كه جهت مصلحت بنده گان الله سبحانه وتعالی مقرّر شده است) و الله سبحانه وتعالی دانا(به مصالح آفريده گان) و حكيم(در وضع قوانين) است.

۲- زکات حیوانات، زراعت و میوه جات: مالک زکات باید زکات این اموال را به دولت پرداخت نمایند تا دولت به مستحقین آن برساند و جایز نیست که خود زکات دهنده به غیر از طریق دولت زکات پرداخت نماید.

۳- موجودیت دولت اسلامی: اما این همه در صورتی است که دولت اسلامی وجود داشته باشد و هر زمانی که الله سبحانه وتعالی مشکلات امت را حل گردانید و امت را با تأسیس دولت خلافت راشده نصرت دهد، در آن زمان زکات حیوانات، زراعت و میوه جات وجوباً از طریق دولت پرداخت می گردد نه از طریق افراد؛ اما زکات طلا نقره(پول نقد) و زکات تجارت پرداخت آن از طریق دولت و خود زکات دهنده گان به هردو طریق جایز است.

۴- در عدم موجودیت دولت اسلامی: اما در این مقطع زمانی دولت خلافت که احکام شرعی را تطبیق کند و جود ندارد، باید خود افراد زکات اموال خویش را مستقیماً به مستحقین زکات طبق احکام شرعی پرداخت کنند، برابر است زکات حیوانات باشد یا زراعت و میوه جات یا زکات تجارت باشد یا از طلا و نقره و از پرداخت زکات خویش یقین حاصل کنند و الله سبحانه وتعالی توفیق دهد.

در کتاب "اموال" باب پرداخت زکات به خلیفه صفحه ۱۷۰ چنین بیان شده است: «زکات اموال از قبیل زکات حیوانات(شتر، گاو و گوسفند) زکات زراعت و میوه جات و زکات پول و اموال تجارتی باید به خلیفه یا نایب آن از جمله والیان و کارمندان آن ها یا کسانی که خلیفه آن ها را تعیین می کند، از جمله ماموران و کارمندان دریافت صدقات(زکات) پرداخت گردد. الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾

[توبه: ۱۰۳]

ترجمه: (ای پيامبر) از اموال آنان(كه به گناه خود اعتراف دارند و در صدد كاهش بدی ها و افزايش نیكی های خويش می باشند) زكات بگير تا بدين وسيله ايشان را(از رذایل اخلاقی و گناهان و تنگ چشمی) پاك داری و(در دل آنان نيروی خيرات و حسنات را رشد دهی و درجات) ايشان را بالا بری، و برای آنان دعا و طلب آمرزش كن كه قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مايه آرامش(دل و جان) ايشان می شود(و سبب اطمينان و اعتقاد بيشترشان می گردد) و الله سبحانه وتعالی شنوای(دعای مخلصان و) آگاه(از نيّات همگان) است.

در آیه فوق الله سبحانه وتعالی به رسول خویش فرمان می دهد که زکات را از مالکین آن بگیرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم والیان، کارمندان و ماموران و یا کارمندان خاصی را برای دریافت زکات تعیین می نمود؛ چنان چه افراد مشخصی را برای جمع آوری خرما و انگور تعیین می نمود و در آن زمان مردم زکات خویش را به رسول الله صلی الله علیه وسلم یا به کسانی که آن ها را رسول الله صلی الله علیه وسلم در این خصوص تعیین می کرد از جمله والیان کارمندان و مامورین دریافت زکات پرداخت می کردند.

روایاتی از اصحاب کرام رضوان الله علیهم اجمعین و تابعین رحمهم الله بر جواز پرداخت و توزیع زکات توسط خود فرد و قرار دادن آن در محل خاص آن(به مستحقین آن پراداخت گردد) در اموال صامت(غير جاندار) یعنی پول نقد نقل گردیده است. ابوعبید روایت نموده است که کیسان دوصد درهم زکات را به نزد حضرت عمر رضی الله عنه آورد و برایش گفت: «ای امیرالمومنین! این زکات مال من است.» حضرت عمر رضی الله عنه برایش گفت: «خودت تقسیم اش کن.» و هم چنان ابوعبید از ابن عباس رضی الله عنهما سخنش را روایت نموده است: «زمانی که زکات را در محل آن قرار دادید(به مستحقین آن پرداختید) و هیچ کسی را برای حساب نمودن آن خبر نکردید باک ندارد.»

و هم چنان از ابراهیم و حسن رحمه الله روایت شده است که گفته اند: زکات اموال ات را در محل آن قرار بده و آن را خفیه ادا کن. البته این امر در مال صامت یعنی پول نقد است؛ اما در زکات حیوانات و زراعت و میوه ها، باید زکات این ها را به خلیفه یا به کسی که خلیفه آن را مسوول در این خصوص تعیین کرده باشد، بپردازد؛ چون حضرت ابوبکر رضی الله عنه با زکات ندهنده گان جنگ کرد. هنگامی که زکات خویش را به والیان و مامورین دریافت زکات، کسانی که آن ها را حضرت ابوبکر رضی الله عنه تعیین کرده بود، ندادند فرمود: «قسم به الله اگر زانو بند شتری را که به رسول الله صلی الله علیه وسلم می دادند، به من ندهند در برابر آن ها حتماً می جنگم.» این روایت متفق علیه است که از طریق ابوهریره رضی الله عنه روایت گردیده است.

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

اسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

ترامپ در یک کنفرانس خبری که به تاریخ ۹ جون ۲۰۱۷م درکاخ سفید برگزار گردیده بود، باهمتای رومانی اش گفت: «همه کشورها به متوقف ساختن حمایت از تروریزم توافق دارند، خواه حمایت مالی باشد و یا حمایت نظامی و اخلاقی، متأسفانه که دولت قطر سابقه طولانی و سطح بلندی تمویل مالی تروریزم را دارا می باشد و پس از نشست دولت ها همه بر متوقف ساختن حمایت مالی تروریزم متحد گردیدند، و ما در مورد برخورد با قطر صحبت نمودیم، بر ما لازم است که تمویل تروریزم را متوقف بسازیم، من و وزیر خارجه امریکا با جنرال های اردوی امریکا تصمیم گرفتیم تا قطر را بر پایان دادن تمویل تروریزم دعوت نمائیم....» (منبع: نشریه روز هفتم تاریخ ۹ جون ۲۰۱۷م)

آیا این بدین معنی است که بحران بین سعودی و قطر به تحریک امریکا به وجود آمده است؟ اگر موضوع چنین است، درحالی که ترامپ می داند که امریکا بزرگ ترین پایگاهای نظامی را در سطح منطقه در قطر دارد، چرا در برابر قطر چنین موقف می گیرد؟ علاوه بر آن رسانه های جمعی سبب اختلاف بین سعودی و قطر را به اختلافات بین قطر و ایران و اختلافات بین اخوان المسلمین و قطر و اختلافات بین حماس و قطر مرتبط می دانند...، پس از اظهارات ترامپ و آن چه که رسانه ها نشر می نمایند نمی دانیم نتیجه این بحران ها چی خواهد شد؟ آیا این بحران ها باعث خروج قطر از کشورهای خلیج خواهد گردید؟ سپاس از شما.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

یکم: بلی، وجود آورنده بحران هایی که صحبت شد همانا امریکا است، و یا به عبارت دیگر کسی که این بحران ها را ایجاد نموده ترامپ رئیس جمهور امریکا است؛ اما قبل ازین که به تشریح این موضوع  بپردازم به جواب سوال اخیر شما آغاز می کنیم: بعضی گمان می کنند که دلیل بحران قطر با کشورهای خلیج طوری که در سر زبان رسانه ها و در نزد بعضی ها شایع می باشد، همانا حمایت قطر از اخوان المسلمین و هم پیمان بودن آن با ایران است. از طرف دیگر بعضی به این نظر اند که دلیل واقعی این بحران به اختلاف های قدیمی بین آل حمد و آل زاید که در دهه هفتم در جریان تأسیس دولت امارات وجود داشت برمی گردد و دقیقاً همین موضوع سعودی را وادار ساخته تا به کنار هم پیمان خود امارت رفته و بر قطر هجوم ببرد. چنان چه درین مورد نویسنده گانی وجود دارند که مشکل قطع روابط قطر با سعودی را مرتبط به اسرائیل می دانند؛ مثلاً: جیک نوفاک در نشریه "سی ان بی سی" گفته است: «به وضاحت معلوم می شود که شکاف بوجود آمده بین سعودی و قطر ایران است، طوری که سعودی ازین که ایران در شرق میانه نفوذ می نماید اغفال گردیده و تشویش دارد، اما اگر به عمق مسأله توجه کنیم واضح می شود که هدف قرار دادن قطر درین برحه زمانی به دولتی دیگری که همانا اسرائیل می باشد، برمی گردد.» (منبع: عربی7، ۲۱ جون ۲۰۱۷م)

اما با دقت نظر در مورد این مسأله این دیدگاه منتفی شده، معلوم می شود که این موضوع جدیدی نیست که اخیراً قطر آن را انجام می دهد؛ بلکه از مدت زمان زیادی است که این کار را انجام می دهد. رابطه قطر با ایران و حماس مشهور است، و تأثیر رابطه قطر با دولت یهود(دولت غاصب در فلسطین) نیز مشهور است. هم چنان رابطه سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل امر واضح و آشکاری است، و رابطه این کشورها با هم آن قدر قوی است که رابطه قومی هم به این سرحد نرسیده است. تمامی این مسایل  چیزی های اند که قبل از این بحران ها وجود داشته و اکنون هم وجود دارد؛ پس دلایل واقعی بحران بین این کشورها این دلایل نمی باشد.

دوم: طوری که در ابتداء گفته شد دلیل واقعی بحران قطر و سعودی امریکا و رئیس جمهور آن است، برای فهم این موضوع موارد ذیل را پیشکش می نماییم:

از آغاز این قرن دولت کوچک قطر به کوره بزرگی برای تولیدات سیاست های انگلیس در منطقه تبدیل گردیده است، روی این دلیل شبکه تلویزیونی الجزیره بوغ تبلیغاتی بزرگی برای پرازیت پخش کردن علیه سیاست های امریکا در سطح منطقه تبدیل گردیده است. عامل دیگری که بر آن اضافه گردیده پول سیاسی است، پول سیاسی که به مغناطیس بزرگ سیاسی تبدیل گردیده و قوت های سیاسی را جذب می نماید.... قطر با استفاده ازین دو ابزار، کامیابی بزرگی مخصوصاً در مورد حرکات اسلامی(به اصطلاح میانه رو) در مصر، لیبیا، تونیس و سایر نقاط کشورها به دست آورده است، و دوحه در قطر به پناهگاه رهبری این حرکات و مرکز تطبیق پلان های انگلیس و پرازیت پخش کردن علیه سیاست های امریکا و اجیرانش تبدیل گردیده است. عادت انگلیس است که دوستی امریکا را تظاهر می کند در حالی که بر سیاست های آن پرازیت پخش می نماید.

چنان چه قطر برای اثبات این ادعای انگلیس، نقش خوبی را در بازی انگلیس ایفا نموده و در اولین بار در سال ۱۹۹۱م پایگاه العدید امریکا را که پایگاه مرکزی امریکا در منطقه می باشد، در قطر دعوت نمود. پایگاه مرکزی که به عنوان پایگاه استراتیژیک هوایی برای امریکا بوده و از آن جا طیاره های امریکایی به قتل و ویرانگری مسلمانان در عراق، افغانستان، سوریه و یمن دست می زنند.

این در حالی است که انگلیس پایگاه سیاسی خود را از آغا قرن جاری در قطر بنا کرده تا پلان های خود را تکمیل نماید که به این شکل نقش قطر در خدمت گذاری انگلیس به شکل روان آن طبق پلان آمده شده از سوی انگلیس گسترش پیدا نموده است.

امریکا ازین نقش قطر ناراحت بود و ناراحتی آن به جای رسید که جورش بوش پسر، به اساس گزارش خبرگزاری نشریهDW  مورخ ۲۲ نومبر ۲۰۰۵م، می خواست بالای شبکه الجزیره بمباردمان نماید. روزنامه "دیلی" انگلیسی در روز سه شنبه به نقل از یک یادداشت "به شدت مرموز" از دفتر نخست وزیری انگلیس ذکر نمود که جورج بوش رئیس جمهور امریکا در سال ۲۰۰۴م در مورد بمباردمان در پایگاه شبکه الجزیره در قطر فکر نمود. (منبع: DW  مورخ ۲۲ نومبر ۲۰۰۵م)

و این موقف در کشورهای خلیج ادامه پیدا کرد تا که ملک سلمان قدرت را دریافت نمود، و از آن به بعد سعودی با امریکا شد، و در آن زمان اداره اوباما در نظر گرفت تا نقش مهمی را برای اجیرش سلمان در منطقه بدهد تا به مقابل قطر قرار گیرد و از جانب دیگر با برنامه های امریکا هم آهنگ باشد.... ازین جهت نقش مزدوران امریکا پر رنگ شده و اختلاف بین سعودی و قطر به جایی کشید که نقش قطر را به صورت کامل تهدید می کند.... وقتی دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در آغاز این سال قدرت را تسلیم شد، سیاست امریکا در برابر اکثر قضایای بین المللی از جمله قطر داغ تر گردید.

در جریان دیدار ترامپ با ریاض به تاریخ ۲۰-۲۱ می ۲۰۱۷م و جمع کردن پنجاه تن از حکام سرزمین های اسلامی در اطرافش از جمله سلمان و اشاره کردن برین که قطر از تروریزم حمایت می کند قطر به اشاره انگلیس فهمید که امریکا گام های جدیدی را برای بلند بردن نقش سعودی و پایان آوردن نقش قطر و از آن طریق کم کردن نقش انگلیس در منطقه خلیج برمی دارد، به همین دلیل روزنامه های انگلیسی در منطقه خلیج، و خبرگزاری انباء قطری اظهاراتی از تمیم آل ثانی امیر قطر بعد از بازگشتش از ریاض در روز ۲۳ می ۲۰۱۷م نقل کرد: «به آن چه که قطر از تحریم های ظالمانه مواجه گردیده همزمان با دیدار رئیس جمهور امریکا از منطقه می باشد که هدف ازین عمل ترامپ ارتباط دادن قطر با تروریزم است. ما قطعاً اتهام حمایت از تروریزم را رد می کنیم.... هیچ کسی حق ندارد که اتهام تروریزم را بر ما وارد کند چراکه گروه اخوان المسلیمن گروه تروریستی است.  کشورهای مصر، امارات متحده عربی و بحرین باوجود رویکردهای منفی، از اداره حکومت امریکا خواستار موقف خصمانه علیه قطر و رابطه محکم شان با امریکا گردیدند.

با این که اطمینان داریم که وضع موجود دوام پیدا نکرده و به اساس تحقیقات عادلانه که صورت گرفته با مخالفت ها و تجاوزاتی که رئیس جمهور می کند، هر چند که پایگاه العدید برای جلوگیری طمع کشورهای همسایه قطر را خوش حال می سازد، اما این پایگاه فرصت و وسیله است برای گسترش نظامی امریکا در منطقه. قطر تروریزم و افراط گرایی را حمایت نمی کند، بلکه وی در مشارکت ایجاد صلح عادلانه بین حماس، نماینده مشروع مردم فلسطین و اسرائیل به خاطری استحکام بخشیدن رابطه دائمی تلاش می کند.... قطر در برقراری روابط قوی امریکا و ایران درین برحه زمانی کامیاب گردیده است، با درنظرداشت وزنه منطقه ای و اسلامی که ایران دارد نمی توان نقش آن را نادیده گرفت و حکمت نخواهد بود که با آن تنش ها دامن زده شود.

پس این اظهارات اشاره بر این است که قطر ترامپ را متهم می سازد که پشت تحریم این کشور به خاطری این که قطر ایجاد کننده و حامی تروریزم است، بعد از نشست ترامپ با نماینده های رژیم های جهان اسلام و آن هایی که ترامپ را در رهبری اش برای رسیدن به اهداف امریکا تشویق می نمایند، قرار دارد.

بعد از نشست ترامپ با روسای جمهور و نماینده های کشورهای اسلامی که امریکا را بر کامیابی اهدافش تشویق می کنند، ترامپ یاد آور شد که بعضی کشورها درین نشست اشاره کردند که قطر حامی تروریزم است. هم چنان این  اظهارات قطر به مثابه عکس العملی بر ترامپ بوده و خواستار این می باشد که با انجام تحقیقات عادلانه تحریم های وارده بر آن را برکنار نمایند.

سوم: با جمع کردن پادشاه سعودی و پنجاه و پنج تن از رهبران  و رئیس جمهورهای خود فروخته کشورهای خلیج و جهان عرب و جهان اسلام، رهبری عربستان با اظهاراتش آماده گی خود را برای عملی نمودن برنامه امریکا نشان داد و این آماده گی آن از اشاراتی که برایش از واشنگتن داده شده بود عملی نمود. واشنگتن که از یک طرف به بهانه خطر ایران بر سعودی ذخایر نفت را تحت تصرف خود قرار می دهد و از طرف دیگر شعله های نفوذ انگلیس را در بین دولت های خلیج با ابراز نمودن رهبری سعودی خاموش می سازد و کشورهای خلیج را بر دنباله روی سعودی فرا می خواند، دنباله روی سعودی که در حقیقت دنباله روی از سیاست های امریکا است. به این شکل دولت سعودی طاقت تحمل سر باز زدن از رهبری اش را در منطقه نداشته و بر اوضاع قطر چشم دوخته مراقب می باشد و نگاه می کند که چی وقت قطر تحت آتش جنگ قرار می گیرد.

روی همین ملحوظ واکنش سعودی در برابر اظهارات خصمانه قطر علیه آن و امریکا شدید بود، اظهارات که خبرگزاری جمهور قطر بتاریخ 23 جون 2017م نشر نمود و قطر اظهار داشته که که سایت انترنتی آ›انس استخباراتی قطر توسط سعودی حک گردیده است اما سعودی حک شدن سایت قطر را قبول نکرده، این دلیل بحران از ناحیه استاده گی قطر علیه سعودی  می باشد. پس سعودی قطع روابطش را با قطر اعلام نموده و موقف قاطعانه در برابر قطر گرفته است، و عکس العمل جدی در برابر قطر گرفت و این موقف ها به حدی بالا گرفت که بتاریخ 5 مارچ 2014م سفرای خود را از قطر کشید که این خودش مانند حصار بر مقابل قطر بوده تأثیر زیادی دارد، به این شیوه امریکا به اساس پلان های سعودی صدمه بر قطر وارد می نماید و سعودی دیپلومات های قطر را 48 ساعت وقت داد تا سرزمین سعودی را ترک کنند و در هم آهنگی با شیوه امریکا در ضربه زدن با قطر همرای سعودی همزمان مصر طیاره های مدنی قطری را بدون هشدار قبلی اجازه داخل شدن بر سرزمین اش نداد؛ هم چنان سایر دولت های خلیجی همراه با سعودی به ضد قطر استاده شدند.  

به نظر می رسد قطر از اتخاذ تصامیم مبنی بر قطع رابطه با آن کشور، "در حالی که انتظارش را نداشته" غافل گیر شده و صدمه دیده است؛ چنان چه وزیر خارجۀ قطر در یک مصاحبۀ با)بی بی سی( مؤرخ 6 جون 2017م گفت: «بدون شک عملیاتی که بر علیه کشورش اتخاذ گردید زیانبار بوده و آن چه اتفاق افتاد یک عذاب اجتماعی از جانب سه کشور در منطقه می باشد و به فرض محاصرۀ قطر و مردم آن انجام یافته است؛ برای قطر جرأت این که با امریکا و یا مزدورانش هم چون سعودی مبارزه کند، وجود نخواهد داشت مگر این که کشور بزرگی با قطر در زمینه همکاری نموده و پشت سر آن استاد شود. طبیعتاً این کشور انگلیس خواهد بود که قطر و سیاست هایش را پشت پرده بلکه بدون پرده! جهت می دهد؛ مقصد انگلیس ایجاد نگرانی و شکست دادن نقشه های امریکا برای تحکیم نفوذ بر منطقه مخصوصاً منطقۀ خلیج می باشد؛ بنابرین مزدورانش در قطر را وظیفه داد تا این کار را انجام دهند؛ و گمان نمی کرد جواب کار به این اندازه زیانبار باشد، بلکه فکر می کرد شاید این هم در حد موضوع اخراج سفراء در سال 2014م است و بدون کدام تأثیر بزرگی پایان خواهد یافت. مخصوصاً این که قطر با موجود بودن پایگاه بزرگ نظامی امریکا در آن؛ محافظت شده محسوب می شود، ازین رو در اظهارات امیر قطر که آژانس خبرگزاری قطر روز 23 می 2017م منتشر نمود و بعداً آن را حذف نموده و مدعی شد که سایتش کشف شده گفتۀ خود در آن را رد نمود، آمده است: «پایگاه نظامی العدید که حیثیت محافظت کنندۀ قطر را از چشم دوختن کشورهای همسایه دارد، اما می تواند فرصتی برای نفوذ نظامی امریکا در منطقه باشد، یعنی این که قطر با تکیه به این مسأله برای امریکا و مزدورانش در منطقه از طریق کانال خبری الجزیره ایجاد نگرانی می نموده است، و اعتمادش بر اجازۀ بزرگ ترین پایگاه نظامی برای امریکا در منطقه بوده که گویا امریکا در برابرش سکوت خواهد کرد! بنابرین این عملیات شدید برایش دور از انتظار بود.»

چهارم: هم چنان علت واقعی بحران نقش جدیدی است که ترامپ برای سلمان ترسیم نموده و او را سلطان منطقۀ خلیج ساخته است تا سیاست های امریکا را عملی نموده برای هیچ یک از مزدوران انگلیس اجازه ندهد که ایجاد تشنج و نگرانی کنند؛ زیرا قطرکشوری است که انگلیس نقش خود را در تشنج و پرازیت انداختن بر نقشه های امریکا در منطقه و تنفیذ نقشه های انگلیسی برایش ترسیم نموده است؛ لهذا مسأله بشکل بی سابقۀ برعلیه قطر بالا گرفت، پس امریکا پشت پردۀ سلمان درین بحران قرار دارد، ایشان آن را مخفی نگذاشتند بلکه به تدریج پرده را از روی خویش در پشت ماجرا برداشته اند.

العربیه نت در 6 جون 2017م از یک مسوول بلند پایه در ادارۀ امریکا که با آژانس خبر گزاری رویترز صحبت کرد چنین نقل قول نموده است: «بسیاری از عمل کرد های قطر موجب خشم همسایه هایش در منطقۀ خلیج و ایالات متحدۀ امریکا شده است.» آژانس ازین مسوول امریکایی روز دوشنبه نقل قول نموده که ایالات متحده اختلافات دائمی بین دولت های خلیج را نمی خواهد؛ این بعد از آن بود که بعضی از کشورهای خلیج و عرب ارتباطات را با قطر به علت اتهام آن کشور به کمک کردن به اسلام گراها و ایران قطع کردند، با این هم مسوول امریکایی افزود که بسیاری از کارهای قطر نه تنها برای همسایه گانش بلکه برای ایالات متحده نیز موجب خشم است. و اضافه نمود که ما می خواهیم آن ها را در مسیر درست باز گردانیم.

بی بی سی در 6 جون 2017م اشارۀ دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا را مبنی بر تأثیر دیدار اخیرش از  خلیج بر تصمیم قطع رابطه با قطر نقل نمود؛ ترامپ گفته است که وی در جریان این دیدار با معلوماتی روبرو شده است که نشان می دهد دوحه "حرکات ایدولوژیکی متشدد" را تمویل می کند. وی ضمن بیاناتی در صفحۀ رسمی تویتر خویش چنین ذکر نمود: «در جریان سفر اخیرم به آسیای میانه گفتم که ادامۀ تمویل ایدولوژی تشددگرایی امکان ندارد. زمامداران به قطر اشاره نمودند، ببینید! سپس ادامه داد: درست فکر می کنم دیدار اخیرم از سعودی و ملاقاتم با ملک سلمان و 50 مسوول دیگر نتیجه داد؛ آن ها گفتند بزودی اقدامات پیش گیرانه ای از تمویل افراط گرایی روی دست می گیرند؛ تمام اشاره ها بسوی قطر بود شاید این شروع پایان دهشتی باشد که ترورزم ایجاد نموده است.»

سپس اظهارات ترامپ در 9 جون 2017م نشان دهنده و تأکید بر این امر دارد که امریکا در پشت این بلند پروازی های سعودی قرار دارد.

دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا روز جمعه گفت: «قطر باید فوراً تمویل تروریزم را متوقف کند، وی ابراز امیدواری نمود که نشست هایش در پایتخت سعودی(ریاض) شروعی باشد برای پایان دادن به ترورزم. ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی در قصر سفید که با همتای رومانی خود داشت؛ افزود: «قطر در تمویل تروریزم کشور تاریخی بوده است. (منبع: اسکای نیوز عربی 9 جون 2017)

دنالد ترامپ رئیس جمهور امریکا گفت: «همه برای متوقف کردن کمک های مالی، نظامی و اخلاقی تروریزم اتفاق نمودند؛ متأسفانه که قطر تاریخ طولانی در تمویل تروریزم در سطح بالایی دارد. بدنبال نشست ها همه کشورها متحد شده و برای ما در مورد مقابله با قطر گفتند، بر ما لازم است که تمویل تروریزم را متوقف کنیم. با وزیر خارجه و جنرال های اردوی امریکا تصمیم گرفتم که از قطر بخواهند تا تمویل تروریزم را پایان دهد.»

پنجم: اما بالا گرفتن بحران قطر به کجا خواهد انجامید؟ زیرا قطر زیر این صدمه ها و موقف های قوی که گماشته گان امریکا در سعودی، مصر و کسانی از  گماشته گان انگلیس که در امارات، بحرین و غیر آن ها از باب توزیع وظیفه بر روش انگلیس با ایشان همراهی نمودند، چنان چه در جوابی که در 9 اپریل 2017م صادر نمودیم آن جا که گفتیم: «... به این واضح می شود که انگلیس وظایف گماشته گانش را به طور تناقض گونه توزیع می کند، اما در نتیجه اهداف انگلیس را متحقق می کند؛ انگلیس مزدورانش را در یک جهت قرار نمی دهد مخصوصاً در مناطقی که برگه های برنده اش متعدد باشند.» چنان چه گفتیم قطر توقع نداشت که بالا گرفتن تنش به این قوت و شدت باشد. گام های سعودی زیانبار توصیف شده اند، دپلمات های قطر را فقط 48 ساعت به ترک سرزمین های سعودی مهلت داد، "صدمه به طریق امریکا" به طور موازی و همزمان با گام های سعودی مصر نیز طیاره های ملکی قطر را بدون هشدار قبلی برگشت داد و اجازۀ داخل شدن به سرزمینش را نداد؛ کشورهای متعهد با سعودی برعلیه قطر نیز چنین کردند.

ششم: اما آیا این مسأله به خروج قطر از مجموعۀ خلیجی خواهد انجامید؟ زیرا اگر این آخرین دواء باشد یک امر ممکن خواهد بود، مگر راجح این است که امکان دوایی هنوز موجود می باشد؛ زیرا قوت های دولتی ذیعلاقه، یعنی امریکا و انگلیس هردو، باوجود اختلاف در هدف می خواهند قطر در ضمن مجموعۀ خلیجی باقی بماند. اما امریکا چنان چه قبلاً گفتیم، قصد دارد قطر زیر نفوذ سعودی قرار داشته و نقشه هایش را بدون ایجاد نگرانی و درد سر اجرا نماید. اول این که امریکا می خواهد پایگاه نظامی اش پابرجا بوده و از آن جا کارهایش را بدون کدام مضیقه انجام دهد؛ در عین حال می داند که انگلیس در پشت قطر قرار داشته و می تواند با روش های فریب کارانه اش بعد از خروج قطر از مجموعۀ خلیجی باعث ایجاد مشکلات برای پایگاه نظامی شود؛ و هم چنین امریکا از قطر می خواهد نقشه هایش را بر منهج سعودی اجرا کند و در عین زمان شامل مجموعۀ خلیجی نیز باشد.

اما انگلیس نیز می خواهد قطر در ضمن مجموعه کشورهای خلیج باقی بماند؛ در صورتی قطر می تواند پشت پرده نقشه های انگلیس را بر وفق میل انگلیس-کشوری که دو روی دارد از پیش روی دوستی می کند و از پشت سر خنجر می زند- اجرا کند که در ضمن این مجموعه قرار داشته باشد. چنان چه گفتیم  راه حل در محور عدم قطعیت و غیر نهایی بین قطر و مجموعۀ خلیجی خواهد چرخید، مگر این که خروج(آخرین دواء) کی باشد. حد اقل در وسعت نظر بعید به نظر می رسد که خروج آخرین دوا باشد، روی چند دلیل:

أ‌-        این که ترامپ در 9 جون 2017م مذکور فرصت حل وسط را برای قطر باقی نگذاشت، زیرا که او وی را چنین مورد خطاب قرار داد: «... متأسفانه کشور قطر تاریخ طولانی در تمویل تروریزم در حد بالا دارد؛ بعد از کنفرانس، کشورها متحد شدند و در مورد مقابله با قطر سخن گفتند، بر ما لازم است تا تمویل تروریست ها را متوقف کنیم، با وزیر خارجه و جنرال های نظامی تصمیم گرفتم تا از قطر بخواهند که به تمویل تروریزم پایان دهد.» (روز هفتم 9جون 2017) واضح است که قطر سیاستش را ترسیم نمی کند بلکه انگلیس است که برای قطر سیاست طرح می کند، انگلیس در حال حاظر به شکل علنی با امریکا مقابله نمی کند مخصوصاً در زمانی که می خواهد از اتحادیۀ اروپا بیرون شود؛ زیرا می خواهد ولو به شکل ظاهری به امریکا نزدیک شود.

ب‌-     مفکوره ترامپ مفکورۀ یک تاجر است، پس جنبۀ پولی درین موضوع تأثیرگذار است، اگر قطر آن چه ترامپ را قناعت دهد بپردازد، پس بدون شک ترامپ برای سلمان امر می کند که حل وسط را بپذیرد. جوناثان کریستول الزمیل پژوهش گر امریکایی در انستیتوت  پالیسی جهانی World Policy Institute گفت: «با موجودیت "دونالد ترامپ" در قصر سفید، پول محور اساسی و مؤثر در بحران قطع روابط سعودی، امارات و بحرین با قطر  می باشد. کرستول در مقالۀ خویش توضیح می دهد: تنها راه برای فایق آمدن قطر بر فشار دپلوماسی و اقتصادی سعودی که با مداخلۀ امریکا همراه همپیمانانش ایجاد شده است، استفاده از پول می باشد.» (منبع: CNN و عربی 21، 6 جون 2017م)

رجحان برین است که حل مسأله، به پول قطر و یا سرخم کردن آن ایجاد شود، زیراکه قطر سیاستش را به تنهایی اداره نمی کند، بلکه انگلیس است که سیاستش را اداره می کند؛ زمانی که مصلحت انگلیس در خروج قطر از مجموعه تأمین شود خارج می شود و اگر بقاء آن را تقاضا می کرد پس باقی خواهد ماند!

هفتم: در خاتمه این که هیچ خیری از گماشته گان امریکا در سعودی، و کسانی که با آن ها در موضوع مقاطعه همراه شدند متصور نیست؛ آن ها کسانی اند که سرزمین ها و انسان ها را برای محافظت از چوکی های پایه کج که امروز ویا فردا خواهد شکست به دشمنان اسلام ومسلمین تسلیم می کنند. هم چنان از قطر که برای باقی ماندن به پشت انگلیس مخفی شده است نیز کدام خیری نیست؛ "تحكي انتفاخاً صولة الأسد" سپس او را در مسیر خیانت و زیان رسانیدن به مسلمانان قرار می دهد؛ برای امریکا اجازۀ بزرگ ترین پایگاه نظامی می دهد تا از آن جا طیاره هایش به قصد کشتار و ویرانی حرکت نموده فرزندان مسلمین را در سوریه و عراق به قتل برساند و خانه های شان را ویران نماید. سپس صلح با کیان یهود را پیشکش نموده و از حماس می خواهد تا به حزب فتح در روند نزولی نزدیک شود. هم چنان با پول زهرآگینش بالای بعضی از گروه های سوری تأثیر گذاشت تا با نظام جنایتکار آن جا وارد مذاکرات شوند. این کشور بعضی از کسانی را که رویکرد اسلامی دارند فریب می دهد و با دادن پول و اقامه به ایشان آن ها را راضی ساخته و در مسیر تنازل و تغییر رویکردها و مفکوره های شان قرار می دهد. تمام این ها نقشۀ مخربی است که انلگیس برایش ترسیم نموده است. بنابرین از بی خردی قریب به خیانت است، اگر کسی بدلیل "بد بودن و کم تر بد بودن" به این نظام و یا آن نظام انعطاف نشان دهد؛ زیرا که قضایایی امت در میزان بد بودن و کمتر بد بودن گذاشته نمی شود، بلکه در میزان حق و باطل سنجیده می شوند. پس بر تمام فرزندان امت لازم است که این نظام های خیانتکار را برای الله و رسولش و مؤمنین ترک نموده و با برادران مخلص خویش برای اسقاط این نظام ها و اقامۀ دولت خود، کار کنند دولتی که پیامبر کریم شان صلی الله علیه وسلم به آن بشارت داده است، دولت خلافت راشده که امور ایشان را با امن و امنیت، در جماعت، در خانه و در سفر سر براه نموده  اسلام ومسلمانان به آن عزت می یابند وکفار استعمارگر  به وسیله آن ذلیل خواهند گشت؛ این امر است که خواب را از چشمان ترامپ، مزدوران و گماشته گانش می رباید(الله متعال بر کارش چهره است، اما اکثر مردم نمی دانند).

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

حکم ستر قدم های زنی که در خانه نماز می خواند چیست؟ آیا لازم است که زنان قدم های خویش را در نماز بپوشانند؟ چون ستر عورت از شرایط نماز است.

پاسخ  

وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته!

در پاسخ به پرسش "قدم زن عورت است" که مرتبط به این پرسش است چنین بیان نموده بودیم:

۱- قدم زن عورت است، و زن باید قدم های خود را بپوشاند و دلیل بر این ادعا این قول الله سبحانه وتعالی است که الله سبحانه وتعالی در رابطه به لباس زن می فرماید:

﴿يَا أَیهاالنَّبِيُّ قُلْ لأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ﴾

[احزاب: ۵۹]

ترجمه: ای پیامبر! به همسران و دختران خود و به زنان مومن بگو كه جلباب های خود را جمع‌ و جور و بر خويش فرو افگنند تا اين كه(از زنان بی بندوبار و آلوده) دست كم باز شناخته شوند و در نتيجه مورد اذيّت و آزار(اوباش) قرار نگيرند.

یعنی جلباب های خود را تا پایین بپوشانند و "ارخاء(آویزان کردن)" درکلمه ی "یدنین(فروافگندن)" پوشانیدن متحقق نمی شود؛ مگر این که جلباب باید تا قدم ها برسد یا حد اقل قدم ها را بپوشاند؛ اگر قدم ها با جوراب یا بوت پوشیده بود، "ارخاء" با رسیدن جلباب تا قدم ها متحقق می شود و اگر با جوراب یا بوت پوشیده نبود، واجب است که جلباب باید تا زمین برسد تا این که قدم ها را بپوشاند و به این معنی است که قدم ها عورت اند.

۲- از ابن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلاَءَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَكَيْفَ يَصْنَعْنَ النِّسَاءُ بِذُيُولِهِنَّ قَالَ يُرْخِينَ شِبْرًا فَقَالَتْ إِذًا تَنْكَشِفُ أَقْدَامُهُنَّ قَالَ فَيُرْخِينَهُ ذِرَاعًا لاَ يَزِدْنَ عَلَيْهِ»

(رواه ترمذی)

ترجمه: الله سبحانه وتعالی در روز قیامت به کسی نگاه نمی کند که از روی تکبر لباس اش را بر روی زمین بکشد، ام سلمه رضی الله عنها پرسید: پس زن ها با لباس شان چه کنند؟ فرمود: به اندازه ی یک وجب آویزان کنند. ام سلمه گفت: اگر باز هم قدم های شان معلوم شود چه؟ فرمود: در این صورت به اندازه ی یک ذراع آویزان کنند و نه بیشتر از آن.

حدیث بر این امر دلالت دارد، بالای زن واجب است که قدم هایش را بپوشاند و ام سلمه رضی الله عنها تنها با آویزان کردن لباسی که از پایین یک وجب می ماند، اکتفا نمی کرد، از ترس این که در هنگام راه رفتن مبادا قدم هایش نمایان شود و خاصتاً هنگامی که پابرهنه باشد، چنان چه در روزگار سابق این عمل زیاد اتفاق می افتاد، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه می داد، لباسی را بپوشند که به اندازه ی یک ذراع باشد نه بیشتر از آن. علت آن در حدیث چنین واضح است:

«...إِذًا تَنْكَشِفُ أَقْدَامُهُنَّ...»

ترجمه: ...اگر قدم های شان معلوم شود...

۳- برای معلومات مزید رأی حضرت امام ابوحنیفه رحمة الله علیه نیز وجود دارد که به جواز ظاهر ساختن قدم های زن دلالت می کند؛ زیرا رأی وی در تفسیر این قول الله سبحانه وتعالی است:

﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾

ترجمه:‌ زینت های خود را آشکار نسازند، مگر آن چه ظاهر می شود.

این رأی بیان می کند که آن چه ظاهر می شود، تنها "روی" و "دست ها" نیست؛ بلکه "قدم ها" را نیز شامل می شود؛ اما چنان چه قبلاً ذکر کردیم، این رأی برای استدلال آیت کریمه و حدیث بخاری ترجیح داده شده است، بازهم الله سبحانه وتعالی عالم و حکیم است. (منبع: متن پاسخ قبلی) و این چیزی است که در حیات عامه(زنده گی روزمره) تبنی کرده ایم، بنابر این برای زن بیرون شدن از خانه در صورتی که قدم هایش برهنه باشد، جایز نیست؛ بلکه باید قدم های خویش را بپوشاند. چنان چه در فوق بیان کرده ایم؛ یعنی بر خود جلباب های خود را تا پایین بپوشانند، و "ارخاء(آویزان کردن)" در کلمه های "یدنین(فروافگندن)" پوشانیدن متحقق نمی شود؛ مگر این که جلباب باید تا قدم ها برسد یا حد اقل قدم ها را بپوشاند؛ اگر قدم ها با جوراب یا بوت پوشیده بود "ارخاء" با رسیدن جلباب تا قدم ها متحقق می شود و اگر با جوراب یا بوت پوشیده نبود، واجب است که جلباب باید تا زمین برسد تا این که قدم ها را بپوشاند و به این معنی است که قدم ها عورت اند.

باقی می ماند موضوع "ستر قدم های زن در نماز" در این خصوص باید گفت: از جمله شروط صحت نماز، ستر عورت است. بنابر این نزد ما راجیح و بهتر این است که ستر(پوشانیده بودن) قدم های زن در نماز واجب و لازمی است؛ اما حضرت امام ابو حنیفه رحمة الله علیه بر این نظر است که قدم های زن عورت نیست و در کتاب "شرح مختصر الطحاوی"(تألیف احمد بن علی ابوبکر الرازی الجصاص الحنفی" متوفی ۳۷۰هـ.ق) مسأله عورت زن در نماز چنین بیان شده است: «حضرت ابوجعفر می فرماید که زن در نماز باید تمام بدن خود را بپوشاند؛ مگر صورت(روی) دست ها و قدم های خویش را. حضرت ابوبکر می فرماید: چون که تمام بدن زن عورت است، برای مرد اجنبی نظر کردن به آن حرام است؛ مگر به همین سه عضو مذکور(روی، دست و پا). و دلیل بر این آیت ذیل است:

﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾

ترجمه:‌ زینت های خود را آشکار نسازند؛ مگر آن چه ظاهر می شود.

روایت کرده اند که مراد از زینت سرمه و انگشتر است و این دلالت بر عورت نبودن دست ها و روی زن می کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا یقبل الله صلاة الحائض الا بخمار»

ترجمه:  الله سبحانه وتعالی نماز دختر بالغ را قبول نمی کند؛ مگر با روسری(چادر).

و این دلالت بر عورت بودن "سر" زن می کند، و چیزی که عورت باشد، ستر(پوشانیدن) آن در نماز واجب است. «دست، صورت و قدم های زن عورت نیست، از این جهت ستر آن ها در نماز لازمی نیست.» (منبع: متن کتاب شرح مختصر طحاوی) و این امر(وجوب ستر قدم های زن در نماز) ترجیح داده شده نزد ما است؛ چنان چه در فوق ذکر نمودیم. و اما نمی خواهیم در این مسأله حکم تبنی نماییم؛ چون این مسأله عبادی است، از این رو بر زن حنفی مذهب لازم نیست که قدم های خویش را در نماز بپوشاند؛ اما نزد ما واجب بودن ستر قدم های زن در نماز راجیح است؛ چون قدم زن عورت است.

نتیجه گیری

۱) رأی(نظر) راجیح نزد ما این است که قدم های زن عورت است و این امر را در حیات عامه(زنده گی روزمره) تبنی کرده ایم. بنابر این برای زن جایز نیست که از خانه بیرون شود؛ مگر با جلبابی که قدم های آن را بپوشاند، برابر است که جلباب آن به زمین برسد، به اندازه یی که برای ستر قدم های آن، هنگام راه رفتن اگر پا برهنه بود(جوراب یا بوتی که قدم ها را بپوشاند، نپوشیده بود) کافی باشد، یا جلباب آن تا بجلک آویزان باشد؛ در صورتی که جوراب های آن قدم ها را درست می پوشانید و این برای تحقق یافتن ستر قدم ها به صورت کامل است که آن عبارت از آویزان نمودن جلباب تا قدم ها است. چنان چه این موضوع را در کتاب "نظام اجتماعی در اسلام" بیان نموده ایم.

۲) ستر قدم ها در نماز: نزد ما واجب بودن ستر قدم های زن در نماز راجیح است؛ اما در این مسأله تبنی نمی کنیم؛ چون مسأله عبادی است. بنابر این برای زن حنفی مذهب واجب نیست که قدم های خویش را در نماز بپوشاند. این است نظر ما در مورد موضوع فوق. الله سبحانه وتعالی دانا و حکیم است.

برادر شما عطاء بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه