شنبه, ۲۴ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

«رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه به تاریخ 2016.08.09م، طی یک سفر رسمی از روسیه دیدن نمود. این سفر درحالی صورت گرفت که پس لرزه های کودتای نافرجام ترکیه هنوز تمام نشده بود. پرسش این است که این اقدام عجولانه برای چیست؟ دیگر این که هدف اصلی از این سفر چه می باشد؟ به ویژه با توجه به این که نماینده گان وزارت خارجه، اردو و استخبارات ترکیه نیز به روسیه سفر نمودند. هم چنین آیا این سفر ارتباطی به بحران سوریه دارد و یا این که صرفاً به منظور بهبود بخشیدن روابط ترکیه و سوریه پس از سقوط طیاره جنگی روسیه انجام گرفته است؟

پاسخ:

برای دانستن اسباب سفر عجولانه و هدف از آن، موارد زیر را به بحث و بررسی می گیریم:

  1. سخن در مورد این سفر قبل از تلاش ها برای کودتا به تاریخ 2016.07.15م بر سر زبان ها بود. چنان چه در اصل قرار بود این دیدار میان دو رئیس جمهور در جریان بیستمین نشست دوره ای صورت گیرد که قرار بود در ماه سپتمبر 2016م برگزار گردد؛ اما دیدار پوتین رئیس جمهور روسیه واردغان رئیس جمهور ترکیه با عجله و در جریان ماه اگست صورت گرفت، زیرا امریکا مصمم بود پس از ناکام ماندن سائر ابزار اعم از ایران، روسیه وغیره کشورها این بار ترکیه را به عنوان یک ابزار کاراتر، جهت حل و فصل بحران سوریه وارد صحنه نماید.

وزیر خارجه ترکیه این دیدار دو رئیس جمهور را بسیار برجسته نموده و آن را مهم جلوه داد و اعلام نمود که احتمال دارد این دیدار در روسیه و در جریان ماه اگست برگزار گردد. چنان چه صفحه انترنتی العربیه نت به تاریخ 2016.07.02م به نقل از آژانس انترفاکس خبر داد که وزیر خارجه ترکیه در اظهاراتی گفته که احتمالاً ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در جریان ماه اگست در شهر سوچی روسیه با هم دیدار و گفتگو نمایند. موضوع گفتگوهای صورت گرفته در این سفر در فضای مصالحه و دوستانه به بحث و بررسی گرفته شد تا ترکیه بتواند در حل و فصل بحران سوریه برمبنای سیاست های امریکا نقشی را بازی نماید.

جزئیات این مسئله را ما در پاسخ به پرسشی که به تایخ 2016.07.14م منتشر نموده بودیم بیشتر توضیح دادیم. چنان چه در آن جا گفته بودیم: «در حال حاضر خواست امریکا از ترکیه این است که با تمام توان بالای مخالفان سوریه فشار وارد نماید تا مجبور شوند دوباره جهت از سرگیری گفتگوها به ژینو برگشته و راه حل مسالمت آمیز را بپذیرند. این خواست امریکا شامل پای بندی مخالفان به اعلامیه مشترک امریکا و روسیه مبنی بر پایان دادن به فعالیت های خصمانه در سوریه بود که به تاریخ 2016.02.27م منتشر گردید. ترکیه هم چنین موظف است به مخالفان هشدار دهد که در صورت رد نمودن پیشنهاد پیوستن به روند ادامه گفتگوها از پشتیبانی آنان دست خواهد کشید و ترکیه این هشدار را از طریق علنی نمودن همکاری های ترکیه و روسیه به مخالفان ابلاغ نمود. چنان چه العربیه نت به تاریخ 2016.07.02م به نقل از وزیر خارجه روسیه خبر داد: «امیدواریم میان اردوهای روسیه و ترکیه در خصوص قضیهٔ سوریه روابط مشترکی را ایجاد نمائیم.» هم چنین با اظهار این که ترکیه هنوز مخالف مداخله روسیه در سوریه می باشد و با توجه به این که ترکیه در معرض حملات تروریستی قرار دارد، مخالفان سوریه موظف اند در برابر گروه های تروریستی مبارزه نمایند و این مبارزه طوری باشد که امریکا، روسیه و ترکیه می خواهند.

شکی نیست این هشدار ترکیه بالای آن بخشی از مخالفان سوریه تأثیر خواهد گذاشت که هنوز چشم به کمک های ترکیه دوخته اند، آنانی که باور کرده بودند که اردوغان اجازه نخواهد داد کشتار وحشیانه منطقه حماة تکرار شود و آنانی که هنوز با ترکیه تماس و روابط دارند. به این ترتیب امریکا امیدوار است این گروه ها به گفتگو با نظام روی آورند.

این نیز بعید نیست که ترکیه در اعمال فشار بالای مخالفان از ابزارهای سیاسی فراتر رفته و دست به اقدامات نظامی زند و به بهانهٔ مبارزه برعلیه اقدامات تروریستی گروه داعش وارد میدان جنگ شود و این در حالی است که داعش از سائر مخالفان مسلح تفکیک نمی شود، به این معنی که ترکیه نیز دقیقاً استدلال روسیه در هنگام بمباران مخالفان مبنی بر هدف قراردادن داعش را مطرح خواهد نمود! اظهارات وزیر خارجه روسیه در مورد تماس ها میان اردوهای روسیه و ترکیه بیانگر این احتمال می باشد.»

هم چنین گفته بودیم: «اوباما می خواهد مانند کلنتن رئیس جمهور دموکرات قبلی امریکا عمل کند. کلنتن در آخرین سال حکومت اش تلاش کرد تا قضیهٔ فلسطین را با کنار هم نشاندن سازمان فتح و یهودیان بر اساس راه حل قاطع و مبتنی بر گفتگو حل و فصل نماید، اگرچه او در این تلاش موفق نشد اما توانست یاسرعرفات رهبر فلسطین و ایهود باراک رهبر اسرائیل را کنار هم نشاند. اوباما نیز اینک تلاش دارد مخالفان نظام سوریه را بر اساس راه حل مبتنی بر گفتگو با نظام پشت میز مذاکره نشاند تا در آینده گفته شود که وی در آخرین روزهای حکومت اش کار قابل قدر و ستودنی انجام داده است.

تفاوت تلاش های کلنتن با تلاش های اوباما در این است که کلنتن تلاش هایش را در برابر مزدورانش به صورت آشکارا و علنی انجام می داد، اما اوباما خود را در پس مزدوران اش پنهان نموده و کارها را توسط آنان به پیش می برد. امریکا در زمان حکومت اوباما نسبت به وابسته گان اش اعتماد بیشتری نشان می دهد. چنان چه پس از ناکامی ایران و همکاران آن و بعد از شکست روس ها و اینک در تداوم تنگناهی که امریکا در سوریه در آن قرار گرفته، امریکا به اردوغان دستور می دهد تا با روسیه وارد مصالحه گردد تا باشد روسیه مورد تشویق قرار گرفته و هم چنین روند بمباران انقلابیون سوریه برایش آسانتر گردد و به این ترتیب بالای انقلابیون فشار بیشتر وارد گردیده و وادار شوند تا با نظام پشت میز مذاکره نشینند.

پس از آن که مداخلات ایران و روسیه در بحران سوریه با بنبست مواجه گردید اینک امریکا در تلاش است ترکیه را نیز جهت حفظ نفوذ امریکا در سوریه و حذف رنگ و بوی اسلامی از انقلاب سوریه به سرعت در کنار ایران و روسیه قرار دهد. به این ترتیب روسیه که شب و روز سوریه را زیر بمباران دارد، سرانجام در جنگ علیه ترورزم در سوریه همکار ترکیه شده و تبادل نظرها میان دو طرف در یک فضای بسیار دوستانه صورت می گیرد. حتی وزیر خارجه روسیه خواستار این می شود که میان اردوهای روسیه و ترکیه در خصوص بحران سوریه تماس ها و روابط وجود داشته باشد.» (اخذ شده از پرسش و پاسخ قبلی مؤرخ 2016.07.14م)

  1. قرار بود ترکیه نقش اش را به سرعت بازی نماید، اما تلاش هائی که برای کودتا توسط نظامیان متمایل به کمال اتاترک و وابسته به انگلیس صورت گرفت، باعث شد نقش ترکیه برای مدتی متوقف گردد و نظام ترکیه سرگرم مشکلات داخلی گردید. امکان این وجود داشت که این نقش تا فارغ شدن کامل ترکیه از پس لرزه های کودتای نافرجام هم چنان متوقف بماند. چنان چه خود اردوغان نیز به آن اشاره نمود، اما آن چه در آغاز ماه اگست 2016م اتفاق افتاد، حملات انقلابیون برای شکستن محاصره شهر حلب و کامیابی نسبی شان در این حملات امریکا را وادار نمود تا از این فرصت استفاده نموده و نقش ترکیه را با عجله راه اندازی نماید. به همین دلیل بود که سفر اردوغان به روسیه انجام گرفت و تلاش ها برای عادی سازی روابط با آن راه اندازی گردیده و رفتن به سوی راه حل سیاسی امریکایی اما با نقش فعال ترکیه روی دست گرفته شد.

امریکا در پی آن است تا حملات انقلابیون بی ثمر مانده و به جای این که در میادین جنگ پیروز باشند، در پشت میزهای گفتگو پیروزی شان را به دست آورند. امریکا تلاش دارد از این فرصت بهانه ای ساخته و آن را در اختیار ترکیه قرار دهد تا با استفاده از آن گفتگوهای متوازنی را راه اندازی نماید که اردوغان از آن یاد نمود، زیرا امریکا گمان می کند ترکیه به دلیل برخوردار بودن از امکانات گوناگون موفق خواهد شد طرف های متخاصم را در جریان روزهای کمی که از حاکمیت اداره اوباما باقی مانده کنار هم جمع نموده و راه حل امریکایی مبتنی بر گفتگوهای متوازن را بر آنان بقبولاند! چنان چه صفحات انترنتی السوریه نت و الخلیج الجدید به تاریخ 2016.08.06م به نقل از اردوغان گفتند: «رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه امروز خواستار راه اندازی گردهمایی منطقه ای به منظور حل بحران سوریه گردید. وی در جریان اظهاراتی که در یک گفتگوی طولانی با شبکه الجزیره کشور قطر داشت و شام روز شنبه از این شبکه منتشر گردید افزود: هرچند اوضاع در حلب نگران کننده است، اما مخالفان توانسته اند توازن را در این اواخر بر گردانند.»

چنین هم شد؛ سفر یاد شده صورت گرفت و این اوباما بود که به اردوغان دستور داد تا با عجله دست به کار شده و طرف های متخاصم را در یک چهارمین دور گفتگوها کنار هم جمع نماید. اوباما می خواهد دورۀ حکومت اش را با راه اندازی این دور گفتگوها پایان دهد و همان گفتگوهایی است که مولود چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه به آن اشاره نمود. چنان که رویترز بخش عربی روز جمعه تاریخ 2016.08.05م به نقل از وی گفت: «گفتگوها در مورد آیندهٔ سوریه باید از سر گرفته شود.» وی خواستار راه اندازی چهارمین دور گفتگوهای صلح ژینو شد. سفر اردوغان به روسیه و دیدارش با پوتین به این ترتیب صورت گرفت.

  1. پس از کشمکش های به وجود آمده میان روسیه و ترکیه در نتیجه سقوط دادن جنگنده روسی توسط نظامیان ترک، این نشست؛ نخستین گامی به شمار می رود که در مسیر عادی سازی روابط میان دو کشور برداشته می شود. این عادی سازی روابط طوری صورت گرفت که منجر به ذلت و خواری ترکیه گردید. چنان چه اردوغان با تن دادن به شرط هائی که پوتین گذاشته بود، از سقوط طیاره روسیه به تاریخ 2016.06.27م رسماً عذر خواهی نمود. هم چنین اردوغان خیلی زود و به تاریخ 2016.06.29م، با رئیس جمهور روسیه ارتباط تلیفونی برقرار نموده و گفتگوی دوستانه انجام داد. پس از وی، وزیر خارجه اش با لاوروف وزیر خارجه روسیه به تاریخ 2016.07.01م در شهر سوچی روسیه دیدار و ملاقات نمود. وی در این دیدار در پهلوی سایر موارد، در خصوص دیدار پوتین و اردوغان در شهر سن پترزبورگ روسیه نیز گفتگو نمودند. مورد دیگر این که وزیر خارجه ترکیه در سخنانی اشاره نمود که ممکن است برای روسیه در ترکیه پایگاه هائی نظامی داده شود تا بتواند حملاتی از آن جا در سوریه انجام دهد.

باید دانست که این موقف گیری ذلیلانه ای ترکیه در برابر روسیه به این دلیل نبود که ترکیه از اعمال تحریم های اقتصادی مسکو بر علیه انقره رنج می برد، بلکه یگانه دلیل آن گیرماندن امریکا در تنگناه سوریه بود و بس. امریکا قصد دارد ترکیه را نیز در کنار روسیه و ایران قرار دهد تا برای یک طرفه کردن بحران سوریه با هم مشترکاً کار نمایند. بناً دلیل منت کشی ها و کوتاه آمدن های ترکیه در برابر روسیه همین بود که یاد آور شدیم. یعنی دلیل آن ارتباط و وابسته گی است که ترکیه به امریکا و اجرای سیاست های آن دارد، و به این ترتیب این گونه به دستورهای امریکا لبیک می گوید.

  1. اگرچه اردوغان پس از کودتای نافرجام ترکیه به شدت سرگرم سامان دادن به اوضاع داخلی بوده و تلاش می نمود به آن چه  که خود یک زلزله می خواند و به پس لرزه های مربوط به آن رسیده گی نماید. در جریان دیداری که روز یک شنبه مؤرخ 2016.08.07م در استانبول با جمع زیادی از مردم داشت، از آنان خواست تا روز چهار شنبه هم چنان در صحنه حضور داشته باشند. یعنی تا برگشتن اش از روسیه تا مبادا نظامیان وابسته به انگلیس دست به تحرکاتی بزنند. هم چنین با وجود افزایش یافتن جنایت های وحشیانۀ روس ها در حلب، باز هم اردوغان اصرار داشت که سفرش به روسیه که پیش از تلاش های کودتای نافرجام 2016.07.15م برنامه ریزی شده بود، انجام گیرد.

آری، اردوغان با وجود تمام مشکلات یاد شده بازهم اصرار نمود تا دیدار اش با پوتین صورت گرفته و به تأخیر نیفتد. این اصرار به این دلیل بود که اردوغان به شدت علاقه مند بود که صفحهٔ تاریک روابط گذشته اش با روسیه هرچه عاجلتر بسته شود و هم چنین به این دلیل که امریکا ترکیه را به شدت به جانب روسیه سوق می داد. طوری که پوتین در سخنان کنایه آمیزی در مورد این اصرار بیش از حد اردوغان گفت: «اگرچه رئیس جمهور ترکیه پس از تلاش های صورت گرفته برای کودتای نافرجام در شب های 15 و 16 جولای با اوضاع سخت داخلی دست و پنجه نرم می کند، اما باز هم فرصتی پیدا نمود تا به روسیه سفر نماید.» (به نقل از روسیهٔ امروز 2016.08.09م)

  1. روشن بود که موضوع اساسی نشست اردوغان و پوتین، بحران سوریه بود. چنان چه دو رئیس جمهور این موضوع را در جریان گفتگوهای اعضای هیئت های دو طرف به بحث نگرفتند، بلکه گفتگوهای شان در مورد سوریه را به شام آن روز و با حضور وزیران خارجه و نماینده گان استخبارات دو کشور به تعویق انداختند تا در آن روی راه های یک طرفه نمودن بحران سوریه بحث و گفتگو صورت گیرد. پوتین در خصوص این دیدار گفت: «در این دیدار برخی معلومات را رد و بدل نموده و راه حلی را جستجو خواهیم نمود.»

به تعویق انداختن گفتگو در مورد سوریه به شام آن روز و دور کردن اعضای هیئت های دو طرف، به استثنای وزیران خارجه و استخبارات، خود بیانگر سری بودن و اهمیت فوق العاده ای است که دو جانب به موضوع بحران سوریه می دهند و نشان می دهد که این بحران، پس از برطرف نمودن موانع قبلی برای هر دو جانب به مثابۀ بزرگ ترین مسئله مطرح می باشد. هدف امریکا این است تا تمام طرف های درگیر یعنی نظام سوریه و مخالفان آن را پشت میز مذاکره جمع نموده و این کار را به عنوان پایان نیک دورۀ حکومت اوباما و دستاورد ادارۀ وی رقم زند.  

  1. در جریان نشست و بعد از آن، نقش ترکیه به دلایل ذیل به خوبی بارز گردید:

أ‌.         مولود چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه روز جمعه در اظهاراتی گفت که گفتگوها در خصوص آیندهٔ سوریه باید از سر گرفته شود. وی هم چنین خواستار برگذاری دور چهارم گفتگوهای صلح ژینو شد. (به نقل از رویترز عربی مؤرخ 5.08.2016م)

ب‌.     رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه خواهان نشست کشورهای منطقوی برای حل بحران سوریه شد. وی که مصاحبه طولانی با شبکه خبری الجزیره در شام روز شنبه داشت افزود: «وضعیت در حلب نگران کننده بوده، ولی مخالفین دولت درین اواخر توازن را باز گرداندند.» )شبکه السوریه و الخلیج الجدید مؤرخ 6.08.2016م)

ت‌.     از طرفی دیگر آژانس اطلاعاتی روسیه دیروز به نقل ازاومیت یاردیم سفیر ترکیه در روسیه گفت: «حکومت ترکیه بدین باور است که رهبری فعلی دولت سوریه می تواند در گفتگوهایی که برای حل بحران سوریه راه اندازی گردیده، مشارکت نماید.» هم چنان آژانس خبریتاس به نقل از یاردیم می گوید: «انقره با سهم گیری رهبری برحال سوریه در اجرای طرح انتقال قدرت مخالف نیست.»

ث‌.     و اما نخست وزیر ترکیه در این زمینه از همه سبقت گرفته بود. طوری که وی قبل از آغاز مصالحه با روسیه که اندکی پیش از کودتای نافرجام این کشور آغاز گردید، در مورد حل دیپلماتیک موضوع سوریه با نظام حاکمه اش اعلام موافقت نمود. چنان چه صفحهٔ انترنتی العربیه نت بتاریخ 13.07.2016م در خبری تحت عنوان ترکیه به گونه غیر مترقبه از عادی سازی روابطش با سوریه سخن می گوید گفت: «علی بن یلدریم نخست وزیر ترکیه امروز چهار شنبه اظهار داشت که او مطمئن است روابط کشورش با سوریه به حالت عادی بر خواهد گشت.» هم چنان بی بی سی عربی نیز این خبر را بتاریخ 13.07.2016م منتشر نمود: «نخست وزیر ترکیه علی بن یلدریم گفت که ترکیه در تازه ترین اقدام برای بهبود بخشیدن روابط با همسایگان اش در تلاش گسترش روابط خوب با ترکیه می باشد.»

  1. به این ترتیب ترکیه فعالانه وارد بحران سوریه شد؛ مگر نه برای حمایت مردم سوریه و نجات دادن شان از دهشت و وحشت ایران و روسیه، بلکه در یک مثلث شیطانی‏ که ارتکاب جرایم را برای آنان آسان تر کرده و آن ها را در پیاده کردن برنامه شوم امریکا که گفتگو با نظام مستبد شام است، کمک کند. این نشست دو جانبه که با مشارکت پوتین و اردوغان برگزار گردیده، سراسر نامیمون و ناخجسته است، زیرا ترکیه به شکل علنی از موقف اش مبنی بر پشتیبانی از انقلاب سوریه عقب نشینی نمود؛ بلکه حتی این عقب نشینی تا حدی بود که وزیر خارجه ترکیه در اظهاراتی گفت: «روسیه بخاطر بهتر هدف قراردادن مواضع انقلابیون، از ترکیه خواسته تا اطلاعاتی را که استخبارات کشورش، راجع به مواضع استقرار انقلابیون جمع آوری نموده به خدمت اش قرار دهد. بخاطر این اصرار امریکا که هرچه را روسیه نیاز دارد، ترکیه باید در اختیارش بگذارد، قرارشد یک هیئت بلند پایه استخباراتی، یک روز پس از این نشست، یعنی هرچه عاجل تر به مسکو سفر کند.

وزیر خارجه ترکیه بتاریخ 10.08.2016م در اظهاراتی به آژانس خبری آناتولی گفت: «در مورد ضرورت به آتش بس، رساندن کمک های انسانی و پیدا کردن راه حل دیپلماتیک برای بحران سوریه، دیدگاه ما با روسیه هم سو است و میکانیزم قوی این همکاری بزودی به اجرا گذاشته خواهد شد.» وی افزود: «رئیس عمومی امنیت ملی و نماینده گان وزارت خارجه و اردوی ترکیه، این پرونده ها را امروز در سان پترزبورگ روسیه به بحث خواهند گرفت.» (شبکه خبری الجزیره مؤرخ 11.08.2016م)

آن چه در اظهارات وزیر خارجه ترکیه مبنی برتحکیم آتش بس در سوریه، رساندن کمک های انسانی و پیدا نمودن راه حل دیپلماتیک) گفته شد دقیقاً همان موقف امریکا است و نیز دقیقاً همان راه حلی است که روسیه بارها خواستار آن شده و حتی برای تحقق آن عملاً می جنگد.

این که ترکیه هیئت های متذکره را فوراً پس از برگشتن اردوغان از مسکو به این شهر فرستاد، خود بیانگر این است که ترکیه مثلث سه ضلعی روسیه، ایران و ترکیه را تکمیل نمود! به نقل از شبکه خبری الجزیره بتاریخ 8.08.02016م، ابراهیم رحیم پور معاون وزیر خارجه ایران تأکید کرد که منطقه نیازمند است تا کشورش همراه روسیه و ترکیه ارتباطات حسنه برقرار نماید. وی هم چنان خواستار همکاری های جدیدی تحت فرمول ترکیه، روسیه و ایران گردید. وی تأکید نمود که کشورش آماده است که این راه را هم چنان ادامه دهد. هم چنین جواد ظریف وزیر خارجه ایران روز جمعه مؤرخ 12.08.2016م در انقره با مسئولین کشور ترکیه دیدار کرد. مسئولین یاد شده تأکید نمودند که تلاش های مشترک با ایران برای حل بحران سوریه افزایش خواهد یافت. هم چنین اردوغان در قصر ریاست جمهوری سه ساعت را پشت درهای بسته و دور از حضور رسانه ها با جواد ظریف دیدار داشت. هرچند از نتیجهٔ این نشست چیزی به رسانه ها گفته نشد، ولی این دیدار محرمانه خود بیانگر عجله و اصراری است که امریکا به منظور ترتیب دادن مقدمات وارد نمودن ترکیه در صحنهٔ بحران سوریه و کمک به روسیه و ایران جهت عملی نمودن برنامه های امریکا در این کشور، می باشد.

  1. از همۀ این ها چنین بر می آید که ترکیه با عجلهٔ قابل توجهی و با تمام توان وارد روند ایجاد راه حل سیاسی در سوریه، بطریقۀ امریکا گردیده است. این درحالی است که ترکیه هنوز اوضاع داخلی خویش پس از کودتای نافرجام را سر و سامان نداده است. به نظر می رسد ترکیه بر اساس نقشه ی که امریکا طراحی نموده، همگام با ایران و روسیه به پیش رود! جزئیات این ادعا قرار ذیل است:

أ‌-        از لحاظ سیاسی: برای انقلابیون به خوبی آشکار خواهد شد که ترکیه سیاست خویش را تغییر داده و جانب نظام سوریه، ایران و روسیه را گرفته است. انقلابیون را دعوت نموده و بر آن ها فشار وارد خواهد نمود تا این که راه حل امریکایی متمثل در ژینو را بپذیرند، و آن عبارت است از نشستن پای میز مذاکره و توافق با نظام برسر آیندۀ سوریه و داخل شدن در حکومت مشترک میان انقلابیون و نظام، می باشد. هم چنین اعمال فشار بالای انقلابیون به بهانهٔ اقدامات انسان دوستانه برای برداشتن محاصرهٔ انقلابیون از مناطق تحت اداره نظام در حلب و ایجاد توازن در مذاکرات؛ به این اعتبار که گویا انقلابی ها بعضی از پیروزی ها را در حلب بدست آورد و به این ترتیب از آدرس یک قدرت مستقل در مذاکرات شرکت می نمایند.

امریکا قصد دارد این اسلوب را با اسالیب اعمال فشار یکجا نموده و به این ترتیب زمینه آتش بس را فراهم نماید. آتش بسی که مدیریت طرح منسجم سیاسی را در پی خواهد داشت. این طرح سیاسی برای بارک اباما، پیش از به پایان رسیدن دورۀ حکومت اش در اواخر ماه جنوری سال آینده، به نوعی یک دست آورد محسوب می شود. احتمالاً این دست آورد همان چیزی است که علی بن یلدریم نخست وزیر ترکیه در اظهارات اش با اشاره بهشش ماه آینده از آن یاد نمود، آن جا که گفت: «انتظار می رود تحولات مهمی در سوریه در جریان شش ماه آینده رونما گردد.»

این اظهارات یلدریم پس از کنفرانس مشترک مطبوعاتی مولود چاووش اغلو وزیر جارجه ترکیه و همتای ایرانی اش محمد جواد ظریف که بعد از ظهر روز جمعه  دایر گردید، صورت گرفت. در مقابل جواد ظریف وزیر خارجۀ ایران گفته که کشورش از نزدیکی روابط روسیه و ترکیه خرسند بوده و تأکید نمود که دستیابی به حل اختلاف نظرها با ترکیه در مورد بحران سوریه، از خلال افزایش گفتگوها ممکن است. وی تأکید نمود که همکاری ایران و ترکیه در مورد سوریه، فرصت های راه حل مسالمت آمیز را با قوت تمام فراهم خواهد نمود.» (صفحۀ انترنتی العربیه نت، 2016.08.13م)

ب‌-    از لحاظ نظامی: ترکیه در پیمان مشترکی با روسیه و به بهانهٔ جنگ با گروه دولت اسلامی، وارد جنگ سوریه خواهد شد و سپس به زودی تبدیل به نیروی مشترک جهت اعمال آتش بس خواهد گردید. نقش ترکیه در سوریه شامل فراهم آوری تمام تسهیلات برای روسیه خواهد بود تا جنگنده های روسیه بتوانند پایگاه های انقلابیون را هدف قرار دهند، پایگاه هائی که روسیه از آن بی خبر بوده و استخبارات ترکیه از آن آگاهی دارد. این نیز دور از انتظار نیست که ترکیه پایگاه های نظامی ای را در اختیار روسیه قرار دهد تا بتواند بر اساس مسئولیت جنایت کارانه ای که متقبل گردیده، مسلمانان را از دم تیغ بگذراند.

ایران نیز چنین می کند و پایگاه هائی را در اختیار روسیه قرار می دهد تا بتواند با سهولت بیشتر به هدف یاد شده دست پیدا کند؛ چنان چه هماهنگی ها میان این کشورها در زمینه عملاً صورت گرفته است!

چاووش اغلو گفت: «طیاره های ترکیه به عملیات مشترک جنگ بر علیه گروه دولت اسلامی خواهد پیوست. وی افزود: مادامی که ما از روسیه خواستیم تا عملیات مشترکی را بر علیه گروه دولت اسلامی راه اندازی نماید، پس طبیعی است که تمام جزئیات آن را ارزیابی خواهیم نمود.» (الجزیره نت، 2016.08.01م) طبیعتاً با توجه به استدلال روسیه، این عملیات تمام گروه های نظامی را در بر خواهد گرفت، زیرا پایگاه های آنان از هم جدا نیستند.

در بیانیه ای که امروز از وزارت دفاع روسیه منتشر گردید گفته شده که طیاره های بمب افگن دور بردی از نوع تو-22 ام 3 و بمب افگن هایی از نوع سو-34 روز یک شنبه 16 اگست 2016م از میدان هوایی همدان ایران پرواز نموده و ضربات شدیدی را به پایگاه های گروه های تروریستی داعش و جبهة النصرة در ولایت های حلب، دیر الزور و ادلب سوریه وارد نموده است. در عین حال رسانه ها قبلاً گزارش داده بودند که طیاره های بمب افگن از نوع تو- 22 ام 3 مربوط نیروهای هوائی روسیه به میدان هوائی همدان ایران مواصلت نموده تا در عملیات هدف قراردادن پایگاه های گروه تروریستی داعش مشارکت نمایند. (به نقل از روسیهٔ امروز 2016.08.16م)

  1. این نقشه ای است که امریکا طراحی نموده و قصد دارد آن را با استفاده از مزدوران اش در سوریه تطبیق نماید. این مکر آنان است و مکر شان نابود شدنی است، زیرا در شام مردانی هستند که هیچ نوع تجارت و خرید و فروشی آن ها را از ذکر الله جل جلاله باز نمی دارد. آن ها کار شان را به خوبی می دانند و به خواست الله جل جلاله آن بد سرشت ها را فرصت نخواهند داد تا پیروزی های انقلاب شام را راهی به سوی مذاکرات قرار دهند. آن مثلثی که سراسر جنایت برعلیه مردم شام بوده و توسط واشنتن اداره می گردد، هرگز موفق نخواهد شد؛ آن چه را که از سرزمین شام می خواهند بدست بیاورند. هم چنان ابزار قبلی امریکا ناکام شد؛ ابزار جدیدش نیز به خواست الله متعال ناکام شدنی است. استعمارگران در جریان پنج سال گذشته دانستند که در شام مجموعه های مخلص و صادقی به سر می برند که عزم شان را فشارهای امریکا، ایران، روسیه و اتباع شان سست نمی کند و حتی موفق نخواهند شد سائر مسلمانان را از پشتیبانی آنان باز دارند. آنان بإذن الله متعال محکم و استوارباقی مانده و خم نمی شوند. این مجموعه های مخلص به الله سبحانه وتعالی و صادق با رسول الله صلی الله علیه وسلم شریعت الله متعال(خلافت راشده) را برپا خواهند نمود و سپس سرزمین های مسلمانان را از وجود تمام دشمنان اسلام پاک می گرداند. الله سبحانه وتعالی از جایی به کمک و یاری آنان می رسد که گمان نمی کنند.

وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ

[حج: 40]

بدون شک الله سبحانه وتعالی کسانی را که در راه حق همکاری می کنند، کمک می کند؛ و الله متعال قوی وغالب است.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

جناب شیخ بزرگوار در کتاب شخصیت اسلامی چنین آمده است: «هم چنان صحابه رضی الله عنهم به فساد عقود و بطلان آن به سبب ورود نهی استدلال کرده اند که از آن جمله احتجاج، ابن عمر رضی الله عنه به فساد يا بطلان نکاح با زنان مشرک مبنی بر این قول الله سبحانه وتعالی استدلال شده است:

وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ

[بقره: 221]

و زنان مشرک را نکاح نکنيد.

هیچ کسی بر وی در اين استدلالش انکار نکرده، پس این خود اجماع می باشد. پرسش من اینست که چگونه این موضوع را اجماع بگوئیم، در حالی که دلیل واضحاً آیت می باشد؟

پاسخ:

وعليکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برای وضاحت بيشتر به پاسخِ پرسش شما، نصی را که از آن پرسيده ايد تحت عنوان النهی عن التصرفات والعقود  یعنی نهی از تصرفات در عقود را به طور کامل نقل می کنیم:

النهی عن التصرفات والعقود المفيدة لأحكامها، كالبيع والنكاح و نحوهما، إما أن يكون راجعاً لعين العقد، و إما أن يكون راجعاً لغيره فإن كان راجعاً لغير التصرف و لغير العقد، كالنهي عن البيع في وقت النداء يوم الجمعة، فإنه لا يؤثر على العقد و لا على التصرف لا بطلاناً و لا فساداً و إن كان راجعاً لعين التصرف أو لعين العقد فلا شك أنه يؤثر على العقد و على التصرف، و يجعله باطلاً أو فاسداً.

(شخصیت اسلامی: صفحه 232-233)

 نهی از تصرفات و عقودی است که احکام خويش را افاده می کند؛ مانند: بیع، نکاح و امثال آن ها یا راجع به عین عقد می باشد و یا هم راجع به غیرش. پس اگر نهی به غیر تصرف و غير عقد راجع بود؛ مانند: نهی بیع در وقت آذان روز جمعه، پس این نهی بر عقد و تصرف از روی بطلان و فساد تأثير گذار نمی باشد و اگر به عين تصرف و عين عقد راجع باشد، پس شکی نيست که در عقد و تصرف تأثير نموده و آن را باطل يا فاسد می گرداند.

دلیل بر این که نهی بر تصرفات تأثیر کرده و آن ها را باطل و یا فاسد می کند این فرموده ی پيامبر صلی الله عليه وسلم می باشد:

مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ

(رواه مسلم)

هر کس عملی را انجام دهد که آن مطابق امر ما نباشد آن عمل مردود است.

منظور این که منهی عنه نه صحیح است و نه مقبول. بناً مردود می باشد و مردود در برابر بطلان و فساد معنای دیگری ندارد. هم چنین صحابه رضی الله عنهم به سبب نهی به فساد و بطلانِ عقود استدلال کرده اند که از آن جمله احتجاج ابن عمر رضی الله عنه بر فساد و بطلان نکاح زنان مشرک، مبنی بر این قول الله سبحانه وتعالی می باشد:

وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ

[بقره: 221]

و زنان مشرک را نکاح نکنيد

که هیچ کسی بر وی در اين استدلالش انکار نکرده، پس این خود اجماع می باشد. و از آن جمله استدلال صحابه رضی الله عنهم بر فساد عقود ربا و بطلان آن به اساس این فرموده الله سبحانه وتعالی است:

وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا

[بقرة : 278]

و آن چه از(مطالبات) ربا باقی مانده است آن را ترک کنيد.

و به این فرموده ی پیامبر صلی الله عليه وسلم:

لاَ تَبِيعُوا الذَّهَبَ بِالذَّهَبِ وَلاَ الْوَرِقَ بِالْوَرِقِ...

(رواه مسلم)

طلا را به طلا و نقره را به نقره نفروشيد...

پس این ها همه دلیل بر این اند که نهی در تصرفات آن ها را باطل یا فاسد می گرداند، اما این تأثیر زمانی می باشد که نهی مفید تحریم باشد قسمی که طلب جازم به ترک عمل باشد. اگر نهی افاده تحریم نکند بلکه مفید کراهیت باشد، پس تأثیری بر تصرفات و عقود ندارد؛ زیرا که تاثیر از ناحیه تحریم می آید. بناً تحريم در تصرف و عقد آن را باطل یا فاسد می گرداند.

براساس بیان این نص واضح می شود که یقیناً مقصد از اجماع در این سیاق اجماع صحابه رضی الله عنهم است، چون نهی وارده در آیت وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ مفید فساد و بطلان آن عقد نکاح می باشد، از همين رو وقتی ابن عمر رضی الله عنه مبنی بر آيت فوق به بطلان عقد زنان مشرک استدلال نمود هیچ یک از صحابه رضی الله عنه بر آن انکار نکرد و این دلالت بر آن دارد که صحابه رضی الله عنهم می دانستند که نهی در این نصوص شرعی متعلق به عقود و تصرفات می باشد؛ چنان که در آیه ی فوق مطلوب اصلی فساد عقد و تصرف می باشد و این چیز دیگریست غیر از دلالت مستقیم آیت، چون آیت فوق مستقیماً دلالت بر نهی از نکاح با زنان مشرک دارد. صحابه رضی الله عنهم بر سخن ديگری نیز اجماع کرده اند و آن این که نهی وارده در آیت به فساد و بطلان عقد دلالت می کند که این موضع اجماع می باشد و این امریست که از ظاهر آیت واضح نشده است، ليکن اجماع آن را بیان کرده است.

 برای وضاحت بيشتر از صورت موضوع، دو مسئله زير را برای تان ارائه می نمايیم:

نخست: اگر شخصی از شما بپرسد که آیا به نکاح گرفتن زن مشرک جواز دارد؟ عاجل پاسخ می دهید: نخیر جواز ندارد. اگر بپرسد به چه دلیل؟ پاسخ می دهید: وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ؛ یعنی زنان مشرک را نکاح نکنيد.

دوم: اگر شخصی از شما بپرسد که من زن مشرکی را به نکاح دارم، آیا زندگی نمودن با او را ادامه دهم یا خير؟ در این صورت ذکر آیت: وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ، پاسخ کافی نمی باشد، زيرا پاسخ می دهد که در آینده چنين عملی را انجام نمی دهد ليکن او از زن مشرک موجوده که در نکاح وی است از شما می پرسد، در این صورت نیز پاسخ کامل نیست مگر این که گفته شود که اجماع منعقد شده است بر این که نهی در آیه ی فوق به بطلان عقد می باشد. یعنی برايش می گویید که واجب است تا به عقد ازدواج تان اختتام بخشید، زيرا عقدی را که همراه زن مشرک بسته اید باطل بوده طوری که نهی در آیت مذکور از طريق اجماع افاده ی بطلان عقد را می کند.

شما می دانيد که در این جا پاسخ کامل نمی شود مگر این که آیت را ذکر نمائید و بگوئید که در این آیت نهی است، و اضافه کنید که معنی نهی ثبوت بطلان عقد از طریق اجماع می باشد و اگر از طریق اجماع بطلان عقد از نهی ثابت نشود، در این صورت از پاسخ دادن در مورد نکاح گذشته اش متوقف و حیران می مانید. امیدوارم مسئله برایتان واضح شده باشد.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام عليكم و رحمة الله و برکاته!

شيخ بزرگوار، الله متعال در عمر شما برکت دهد و شما را در حفظ و امان خود داشته باشد. پرسشی دارم پیرامون فرق ميان خیر و شر، حسن و قبح؛ هنگامی این موضوع مطرح می شود پاسخ ها نزد شباب در این مورد متفاوت می باشد. امیدوارم فرق میان این دو موضوع را برای ما توضح دهید؟

پاسخ:

وعليكم السلام و رحمة الله وبركاته!

أـ خیر و شر، حسن و قبح اصطلاحاتی هستند که نزد علمای اصول فقه و معانی آن ها براساس وضع و کاربرد شان فهمیده می شود؛ یعنی معنی این الفاظ در معنی لغوی آن ها نیست. حتی فهم معنی آن و فرق میان آن دو را لازم است از خود علمای اصول گرفته شود، نه از علمای لغت. به این لحاظ است که فرهنگ در معنی خیر و شر، حسن و قبح بحثی ندارد، بلکه این بحث نزد اصولین چنان می باشد که خود آن را وضع کرده اند و بعد از آن معنی اخذ می کنند.

ب- علمای اصول بحث حاکم را چنین می دانند: کسی که حکم را در افعال از لحاظ فرض، مندوب، مباح، مکروه يا حرام بودن آن صادر می کند. هم چنین در مورد اشیا، حلال و حرام بودن آن می باشد، ليکن این همه از حیث امر و نهی متعلق به آن ها می باشد. یعنی از حیث مدح و ذم بر آن ها، سپس آن چه از حیث ثواب و عقاب بر آن ها مرتب می شود.

بناً این بحث نزد اصولین از همين جهت به حسن و قبح معرفی شده است. لذا آن چه موافق به اوامر شرع ممدوح و مأمور بود آن حسن بوده و بر آن ثواب مرتب می شود، و آن چه که مخالف احکام شرع باشد و مذموم منهی عنه باشد، آن قبیح بوده و دارای عقاب می باشد. بنابرین حسن و قبح مربوط است به اصدار حکم بالای افعال و اشیا از لحاظ حکم شرعی آن و هم از لحاظ آن چه به آن مرتب شده منتج به مدح و ذم می شود. به طور مثال: موقع بحث از سرقت و اصدار حکم بر آن حرمتش ثابت می شود و از حیث مدح و ذم بودن و آن چه از ثواب و عقاب بر آن مرتب می شود، مانند: قطع دستِ دزد و آتش جهنم که در آخرت بروی می باشد؛ بنابر این همه می گویند که سرقت قبیح است.

ج- هم چنین علمای اصول مقیاسی را شناسایی کرده اند که یک شخص به واسطه آن ضرر فعل را برعلیه خود و یا نفع آن را بر خود تشخیص می کند، به این منظور است که اقدام شخص به انجام فعل و یا برگشت از انجام آن، پس وقتی پیش آید فعلی که معین به مقیاس های پسندیده اسلام باشد و حسب مقیاس اسلام منتج به نفع باشد، این چنین فعل دوست داشتنی بوده و بر آن اقدام شده و آن را مسمی به خیر می کنند؛ ولی اگر براساس مقیاس اسلام آن فعل منتج به ضرر شود آن فعل را زشت دانسته علاوه بر دوری کردن آن را شر مسمی می نماید. به این سبب موقع بحث از سرقت مثلاً از حیث مقیاسی که اسلام نفع یا ضرر آن را برای شخص شناسایی کرده که آیا آن انجام داده شود و یا ترک گردد، چیزی که در این جا وارد می شود آن یا خیر است و یا شر. پس گفته می شود که سرقت شر است، زیرا آن براساس مقیاس اسلام ضرر می باشد، بدین مفهوم انجام داده نمی شود.

دـ بنابرین سرقت قبیح مسمی شده است که حکم آن موقع بحث پیرامون اصدار حکم تحریم می باشد، و از لحاظ ثواب و عقاب آنست که قطع دست در دنیا و یا در آتش جهنم در آخرت می باشد. هرگاه مدار بحث مقیاسی باشد که شناسایی نفع و ضرر به آن می شود، پس سرقت را باید براساس میزان اسلام قیاس کرده و شر مسمی شود، نه برمصلحت شخص و نه هم بر خواسته ای آن. پس آن مضر بوده آن را مکروه دانسته و از فعل آن باید دوری کرد و نیز آن را شر مسمی نمود.  

خلاصه هرگاه مدار بحث همان اصدار حکم بر فعل و یا شی باشد، به این لحاظ آن چه از ثواب و عقاب به آن مرتب می شود، یقیناً وصف حسن و قبح هم در این موقع ایجاد می شود؛ چون مدار بحث مقياسی باشد که براساس آن نفع فعل و ضرر آن قياس شود و دوستی و اقدام نمودن به آن، يا کراهت و دوری از آن نيز ثابت می شود. پس يقيناً اين همان وصف خير و شر است که به آن وارد می شود.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

آتش بسی را که امریکا و روسیه برای طراحی آن، نشست‏ های طولانی که بعضاً میان جان کری و سرگی لاوروف تا ده ساعت زمان را در بر می ‎گرفت از هم پاشیده و نقض گردید. امریکا و روسیه سر و صداهای زیادی را در مورد این آتش بس به راه انداخته بودند و ادعا می ‏کردند که این آتش بس با موارد قبلی فرق می‏ کند. امریکا ضمانت اجرایی آن را از جانب خود و مخالفان بر دوش گرفته و در مقابل، روسیه نیز این ضمانت را از جانب خود و نظام سوریه متقبل گردیده بود و به این ترتیب هیچ شکی در عملی شدن این آتش بس وجود نداشت؛ اما دیری نگذشت که آتش بس مذکورنقض گردید و امریکا و روسیه یک دیگر را متهم کردند که طرف مقابل در پسِ ناکامی آن قرار دارد. پس آیا این بدان معنی است که سلسلۀ آتش بس های بدنام به پایان رسیده است؟ و اگر این سلسله به پایان نرسیده پس بحران سوریه در حال حاضر در چه مرحله‏ ای قرار دارد؟

پاسخ:

سلسلۀ آتش بس ‏های بدنام نزد امریکا به پایان نرسیده؛ بلکه واقعیت ‏های موجود آن را وادار نموده تا برای تعدیل آن تجدید نظر نموده و مسیر جدیدی را پیش گیرد که می توان آن را استراحت آتش بس‏ ها نامید تا با استفاده از آن عملیات بمباردمان سنگین را افزایش داده و گروه ‏های مخالف و مردم را وادار نماید تا بر اساس توافقنامه ‏ی آتش بس تعدیل یافته ‏ای که امریکا تلاش دارد در جریان استراحت یاد شده زمینه آن را فراهم آورد تا به دور جدید دیدارها و گفتگوها با نظام تن دهند. دلیل ‏اش این است که اوباما می ‎خواهد دورۀ حکومت‏ اش را با پیدا نمودن راه حلی برای بحران سوریه و یا اقلاً جمع کردن نظام و مخالفان ‏اش پشت میز گفتگو به پایان برده و آن را به صفت یک پیروزی، هرچند ضعیف به نام حکومت‏ اش رقم زند. اوباما برای این کار، تلاش ‏های کلنتن رئیس جمهور دموکرات قبلی در قضیه ‏ی فلسطین را الگو گرفته، اگرچه کلنتن نتوانست اهداف‏ اش را در قضیۀ فلسطین جامۀ عمل بپوشاند؛ اما ظاهراً اوباما از آن عبرت نگرفته و گمان می‏ کند خواهد توانست کاری را انجام دهد که گذشته ‏گان‏اش در آن ناکام مانده اند و نمی ‏داند که ناکامی او نسبت به گذشته ‏گانش سنگین تر خواهد بود.

برای بهتر روشن شدن مسئله باید موارد زیر را به بررسی گیریم:

امریکا مسئلۀ اعمال آتش بس را زمانی جدی گرفت که روسیه و نظام بشار توانستند شهر حلب را پس از تشدید بمباردمان از طریق جادۀ کاستیلو و در نتیجه تسلط بالای بخش‏ های مهم شهر را به محاصرۀ کامل‏ شان در آورند. چنان ‎که بمباردمان‏ ها به شدت جریان داشت. بنا به گفته ‏ی خبرنگار تلویزیون الجزیره به تاریخ 07.07.2016م: «شمار حملاتی‏ که طیاره های روسی و نظام بشار بالای شهر حلب انجام دادند بیشتر از صد مورد می رسد. به این ترتیب، نظام بشار توانست پس از عقب نشینی مخالفان، بالای جادۀ حلب تسلط پیدا کند.» تلویزیون الجزیره به تاریخ 10.7.02016مدر خبری گفت: «خبرنگار الجزیره به نقل از منابع نظامی می ‏گوید: نیروهای مسلح مخالفان دولت سوریه از مناطقی‏ که درجاده ‏ی کاستیلو در شمال حلب بر آن تسلط داشتند به دلایل نظامی عقب نشینی کرده اند. سپس حملات هوایی گسترده هم ‎چنان ادامه یافت تا آنکه سر انجام نیروهای دولت بشار با پشتیبانی روسیه، ایران، ملیشه‏ های ایرانی و پیروان آن توانست شهر حلب را به محاصره خود در آورند.»

هم‏چنین تلویزیون الجزیره روز چهار شنبه مؤرخ10.7.02016مدر خبری گفت: «نیروهای دولت سوریه توانستند محاصره ‏ی مناطق شرقی شهر حلب را پس از آنکه روز سه شنبه بالای مجمع کاستیلو در شمال شهر حلب تسلط پیدا نمودند، استحکام بیشتری ببخشند.»این تحولات درحالی اتفاق افتاد که وزیر خارجه امریکا در جریان دیداری‏ که با وزیر خارجۀ روسیه در وینتیان پایتخت لائوس داشت، به خبرنگاران وعده داد که:«در اوایل ماه اگست 2016م، در مورد اقدامات مثبتی در خصوص تغییر وضعیت جنگ در سوریه خبر خواهد داد.» جان کری این سخنان را زمانی به زبان آورد که مطمئن شده بود؛ دولت سوریه توانسته به کمک روسیه و ایران در اطراف جاده‏ ی کاستیلو پیشرفت ‏هایی را داشته و به این ترتیب شهر حلب را به محاصره‏ ی خود در آورد؛ زیرا جان کری قصد داشت تصمیم برگزاری آتش بس را پس از تحقق این محاصره اتخاذ نماید، اما این اهداف به دلیل تحرکات جدی نظامی انقلابیون در جنوب شهر حلب، بر آورده نشد. انقلابیون در جریان این تحرکات توانستند سخت ‏ترین قسمت محاصره را که در جنوب حلب و منطقه ‏ی پایگاه ‏های نظامی موقعیت داشت درهم شکنند و این موفقیت پس از آن به دست آمد که انقلابیون توانسته بودند منطقۀ راموسه در جنوب حلب را به اختیار بگیرند و راه را به سوی شکستاندن محاصره بگشایند.

بنابر این، عملیاتی‏ که منجر به شکستن محاصره‏ ی شهر حلب گردید به مثابۀ ضربه ‏یی سختی بود که به نقشه ‏ها و تصامیم امریکا وارد می‏ شد. نقشه‏ هایی که قرار بود براساس آن انقلاب سوریه در قوی‏ ترین و سخت‏ ترین مراحل آن در حلب هدف قرار گرفته و نابود گردد. این‏جا بود که قهر و غضب امریکا و روسیه شدت گرفت. طوری که سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه این تحرکات و دست آورد‏های انقلابیون را «تحرکات بی شرمانه» خواند. این اظهارات نشان می ‏دهد که روسیه و امریکا گمان می‏ کردند توانسته اند انقلاب سوریه را زیر تسلط خود در آورده و آن را به سوی نابودی سوق داده اند.

نقشه ‏های امریکا در حال حاضر روی حلب متمرکز بوده و برای موفقیت این نقشه ‏ها باید این شهر مجدداً در محاصره قرار می‏ گرفت. امریکا برای محاصرۀ مجدد حلب در دو محور شروع به فعالیت نمود:

نخست؛ وارد نمودن اردوی ترکیه در شمال سوریه که از منطقه ترابلس آغاز گردید. ترکیه عملیات ‏اش را سپرفرات نام گذاری نموده و انقلابیون وابسته به ترکیه را از جنوب حلب فراخواند تا با گروه دولت اسلامی وارد جنگ شود و این کار به معنی تضعیف جبهه‏ های واقعی جنگ در حلب و ایجاد جبهات جدیدی به منظور شعله ور نمودن جنگ داخلی و دور نمودن انقلابیون از جبهه ‏های واقعی جنگ در حلب می‏ باشد.

دوم؛ بسیج نمودن هزاران شهروند ایرانی توسط حکومت این کشور و فرستادن آنان به جنوب حلب؛ هم‏ چنین سر و صداهایی را که حزب ایران در لبنان به راه انداخت مبنی بر اینکه نیروهای ویژه ‏اش را به جنوب حلب خواهد فرستاد. بر علاوه‏ ی آن، گروه عراقی موسوم به نجباء نیز در زمینه اعلان همکاری نمود. در عین حال، روسیه نیز بمباردمان‏اش را بالای منطقه راموسه به شدت افزایش داد.

به این ترتیب امریکا توانست در این دو محور،زمینۀ محاصرۀ مجدد شهر حلب را برای دولت سوریه و هم پیمانان ‏اش فراهم آورد؛ اما مناطق شرقی حلب روی میز نیرنگسازی و مکر امریکا و زیر عنوان هدف قراردادن تروریستان و کمک‏ های بشر دوستانه به غیر نظامیان حلب قرار گرفت. اینجا بود که امریکا فرصت پیدا نمود تا توافق ‏اش با روسیه و اعمال توقف جنگ را اعلان نماید. این کار در جریان دیدار وزیران خارجه‏ ی دو طرف-امریکا و روسیه- در ژینو صورت گرفت، دیداری‏ که بیشتر از ده ساعت به درازا کشید. جان کری وزیر خارجه امریکا در جریان این دیدار پیوسته با ادارات امنیتی امریکا در واشنگتن به ویژه پنتاگون در تماس بود تا برای عملی نمودن خواست روسیه مبنی بر اجرای عملیات مشترک و علنی روسیه و امریکا علیه گروه هایی که به توقف جنگ پایبندی نشان نمی ‏دهند ضمانت قانونی و اجرایی به دست آورد.

امریکا و روسیه تاریخ 12.9.02016م را آغاز توقف جنگ در سوریه اعلام نمودند. البته باید در نظرداشت که این اعلان زمانی صورت گرفت که هر دو کشور مطمئن شدند که دولت سوریه و هم پیمانان آن-ایران و روسیه- توانسته اند شهر حلب را مجدداً در محاصره‏ ی خود در آورند. نکته ‏ی دیگر اینکه تاریخ را که برای توقف جنگ در نظر گرفتند مصادف بود با شام روز اول عید قربان تا با استفاده از احترام و اهمیتی ‏که مسلمانان به عیدقایل می ‏باشند، مفکورۀ توقف جنگ در سوریه را آب و رنگ بهتر داده و زمینۀ پذیرش آن را بیشتر فراهم آورند.

امریکا در تحقق و اجرای این توافق صورت گرفته بسیار جدی بود، چنانکه تلویزیون الجزیره پس از پخش مستقیم بیانیۀ جان کری وزیر خارجه امریکا در خبری به نقل از وی گفت:«وزیر خارجۀ امریکا توافق به دست آمده میان امریکا و روسیه را احتمالاً آخرین فرصت ممکن برای حفظ و نگهداری سوریه به صفت کشور سیکولار و یکپارچه خواند.» جدیت امریکا روی این توافق به این دلیل است که زمینۀ تحقق هدف ‏اش مبنی بر توقف جنگ و زمینه سازی برای کشاندن قضیۀ سوریه به جانب گفتگوهای ژینو، فراهم می ‏آورد. از جانب دیگر، این نقشه به دلیل همزمان شدن با انتخابات ریاست جمهوری امریکا می‏ تواند دست‏ آوردهای سیاسی‏ یی خوبی برای حزب دموکرات داشته باشد، دست آوردهایی‏ که امریکا برای رقم زدن آن به نام ادارۀ حکومت اوباما در آخرین روزهای حاکمیت ‏ا‏ش از خود عجله و سراسیمه‏ گی نشان می‏ دهد، این درحالیست که روسیه تلاش دارد برای راه اندازی عملیات نظامی مشترک و علنی با امریکا زمینه سازی نماید. این خواستی است که روسیه مدت‏ ها است از امریکا تقاضا داشته و آن را اساس تداوم خدمات روسیه در جهت تحقق اهداف امریکا در سوریه می‏ داند. نگرانی روس‏ ها این است که ممکن سیاست ادارۀ حکومت بعدی امریکا که پس از ادارۀ اوباما بر سر کار خواهد آمد مجهول بوده-خدمات روسیه بی ثمر بماند- اما اوضاع بر خلاف خواسته های امریکا به پیش رفت و با دو مسئله مواجه گردید که قبلاً فکر آن را نکرده بود.

نخست؛ با وجود تمام جنایت ها‏یی که امریکا چه به گونۀ مستقیم-توسط ائتلافی که راه اندازی نمود- و چه به وسیله هم پیمانان ‏اش اعم از روسیه، ایران، ملیشه های ایرانی در عراق و لبنان و یاران شان با وجود اینکه توافق آتش بس در جریان محاصرۀ سخت و جان‏ فرسا به ویژه در شهر حلب صورت گرفت. امریکا، هم پیمانان و مزدوران‏ اش گمان می ‏کردند که مردم سوریه وادار به پذیرش این آتش بس خواهند شد؛ اما آنچه اتفاق افتاد کاملاً خلاف توقع امریکا بود.چنانکه راه پیمایی ‏ها با وجود محاصره‏ ای که وجود داشت و با نبود کمک‏ های غذایی وتداوم بمباردمان‏ ها هم ‏چنان ادامه داشته و مردم با تمام قدرت توافق آتش بس را تقبیح می ‏نمودند. این راه پیمایی ‏های مردمی برخی از گروه‏ ها را تشویق نمود تا اعلان نمایند که با آتش بس موافق نیستند، اگرچه این گروه‏ها عملاً بی طرف نشسته و منتظر ماندند. برخی دیگر از گروه ‏ها موافقت امریکا با عملیات مشترک روسیه را علیه گروه هایی که تروریست می‏ خوانند رد نموده و با آن مخالفت نمودند و برخی گروه های دیگری نیز وجود داشت که به گونه کامل با این توافق مخالفت نمودند.

نه تنها این، حتی که تحرکات مردمی بالای گروه های وابسته به مزدوران امریکا نیز فشار آورده و آنان را وادار نمود تا از ابراز نظر در مورد توافق به وجود آمده صرف نظر نموده و موقف شان را در پس پرده مخفی نگهدارند. این کار باعث شد امریکا پی ببرد که توافق آتش بس در صورت مخالفت مردمی، نتیجه و مؤثریت مطلوب را نخواهد داشت؛ اما آنچه توان امریکا را در جریان تلاش برای اعمال آتش بس کاهش داد، همانا سرباز زدن برخی از جبهات مخالفان از استقبال نیروهای ویژۀ امریکا در شمال سوریه بود که امریکا چنین انتظاری را نداشت. چنانچه اردوغان مرحله ی سوم تهاجم نیروهایش-موسوم به سپر فرات- را با مشارکت نیروهای امریکایی آغاز نمود و به این وسیله نیروهای امریکا را وارد شمال سوریه کرد؛ اما به گونه ‏ی غیر مترقبه با مخالفت شدید گروه ‏های مخالف دولت بشار اسد مواجه گردید. نه تنها گروه هایی که بنیاد گرا می خواند، بلکه گروه ‏هایی که امریکا آنان را میانه رو تلقی می‏ کند نیز نپذیرفتند که در کنار نیروهای ویژه‏ی امریکا بجنگند.

این مخالفت‏ شان را با فریادهایی اعلان نمودند که نیروهای یاد شده را نیروهای صلیبی می خوانند. چنانچه رسانه‏ ها به تاریخ 16.9.02016مخبرهایی را دست به دست نمودند که جریان این حادثه را نشان می داد. از جمله صفحۀ انترنتی بوابه و روزنامه‏ ی تلگرام به تاریخ 16.9.02016مدر خبری نوشتند: «در کلپ‏ های ویدیویی که شماری از فعالان رسانه‏ ای و روزنامه نگاران در تویتر دست به دست نموده اند، نشان داده می ‏شود که تعدادی از نیروهای ویژۀامریکا شهرک راعی حلب را پس از آن ترک می‏ کنند که با تحقیر و توهین‏ هایی از جانب افراد مسلحی مواجه گردیده اند که گمان می ‏رود وابسته به ارتش آزاد سوریه باشند.» این کلپ‏ ها درحالی منتشر می‏ گردد که اوباما با ارسال چهل تن از نیروهای ویژه ‏ی امریکا به سوریه جهت همکاری با نیروهای ترکیه در شمال سوریه موافقت نمود. کلپ‏ های یاد شده تعداد افراد مسلحی را نشان می‏ دهد که در هنگام عبور کاروان نیروهای امریکایی، شعارهای ضد امریکایی سر می‏ دهند. در این کلپ صدای مردی شنیده می ‏شود که می گوید: «امریکایی ‏ها در میان ما جای ندارند، آنان می ‏خواهند جنگ صلیبی را به منظور اشغال سوریه راه اندازند.»

مسئلۀ نخست امریکا را وادار نمود تا متوجه شود که برای انتقام گرفتن از مردم سوریه که با تمام توان در برابر جنایت‏ ها و نقشه‏ های امریکا قرار گرفته اند،استراحت آتش بس‏ ها را راه اندازی نموده و بمباردمان هایش را افزایش دهد به این گمان که افزایش بمباردمان آنان را وادار به تسلیم شدن خواهد نمود؛ اما به خواست الله سبحانه وتعالی امریکا این گمانرا به گور خواهد برد.

دوم؛ هدف از توافق نامۀ آتش بس، تنها توقف عملیات نظامی و کمک رسانی به غیر نظامیان نبوده، بلکه زمینه سازی برای ایجاد راه حل سیاسی نیز می‏ باشد؛ زیرا اوباما همواره در پی فرصتی است تا دورۀ حکومت‏ اش را با ایجاد راه حل سیاسی به پایان برد تا بتواند نفوذ امریکا را در سوریه حفظ نماید. این کار برای وی دست آوردی تلقی شده و در کارنامۀ فعالیت‏ هایش درج گردد و در عین حال کاندید فعلی حزب دموکرات را در انتخابات پیش رو کمک نماید.

در خبرهای مربوط به توافق نامه‏ ی آتش بس گفته شد که این توافق نامه دارای پنج بخش می ‏باشد. دو بخش آن در مورد توقف دادن به اقدامات نظامی و کمک‏ های غذایی بوده و این دو بخش در رسانه‏ ها منتشر گردید، اما امریکا از انتشار سه بخش دیگر سر باز زد؛ زیرا به نظر می‏ رسد این سه بخش به راه حل سیاسی مربوط بوده به احتمال زیاد در صورت منتشر شدن، مکر و نیرنگ امریکا با مخالفان میانه رو را-مبنی بر اینکه از آنان پشتیبانی می ‏کند- برملا خواهد نمود. بعید به نظر نمی ‏رسد که در این بخش‏ ها تذکری مبنی بر این وجود داشته باشد که بشار اسد خون خوار می ‏تواند تا برگزاری انتخابات، به صفت رئیس حکومت انتقالی باقی بماند. بناً امریکا نمی‏خواهد تا فارغ شدن از نیرنگ‏ هایی نظامی و کمک‏ های بشری که برای رام سازی انقلابیون براه انداخته از آن پرده بردارد. امریکا در این کار با روسیه توافق نظر داشته و کارها در ابتدا به آرامی پیش برده می ‏شد.

به نظر می‏ رسد امریکا فراموش نموده اروپایی را که از تحولات جاری در سوریه به دور نگهداشته از هیچ گونه سعی و تلاش ممکن برای مزاحمت به امریکا دست بر نخواهد داشت، حتی اگر معلوم باشد که اروپا هیچ نقش فعالی در بحران سوریه ندارد؛ اما امکان مزاحمت به امریکا را دارد. چنانچه اروپا تلاش نمود از این نقطه استفاده نموده و مزاحمت‏ اش را نشان دهد، طوریکه فرانسه با صدای بلند از امریکا خواست تا بندهای توافق نامه را برای هم پیمانان ‏اش برملا نماید. چنانچه وزیر خارجه فرانسه از امریکا خواست تا در مورد جزئیات توافق نامه ‏اش با روسیه در مورد آتش بس سوریه را برای هم پیمانان‏اش اطلاع دهد.جان مارک ایرولت وزیر خارجه فرانسه به روز پنج شنبه 15 سپتمبر در اظهاراتی گفت:«فرانسه خواستار این است که در مورد متن توافق نامه آتش بس در سوریه که امریکا و روسیه به آن دست پیدا کرده اند معلومات حاصل نماید تا در خصوص تشخیص کسانیکه هدف قرار می‏ گیرند سؤ تفاهم صورت نگیرد.»(منبع:DW عربی، 15.9.02016)

ظاهراً اروپاییان آگاهانه به امریکا و روسیه مزاحمت نموده و ادعا کرده اند که توافق نامه دارای بندهای خطرناکی می ‏باشد، در حدی که روسیه از این مزاحمت متأثر شده و تلاش نمود خود را از آن نجات دهد و خواستار برگزاری نشست استراری شورای امنیت گردید تا توافق نامه‏ ی مشترک امریکا و روسیه را پوشش بین المللی دهد. شبکه خبری صدای آلمان زبان عربی به تاریخ 16.9.02016مدر خبری به نقل از زاخاروفا سخنگوی وزارت خارجه روسیه، هدف مسکو از این موضوع مهم را بیان داشته اشاره نمود: «این توافق نامه از چند بند تشکیل گردیده و در جریان گفتگوها در مورد آن توافق نظر و اعتماد صورت گرفته است.» هم ‏چنین گفت: «طرف روسی در آغاز گفتگوها و هم ‏چنین در جریان و پس از پایان آن عملاً پیشنهاد وحتی طرف امریکایی را تشویق می ‏نمود به اینکه بندهای این توافقنامه باید منتشر گردد تا مبادا مخفی نگهداشتن آن زمینه حدس و گمان‏ ها را فراهم آورد.»

مسئلۀ دوم نیزامریکا را وادار نمود تا برای جبران این مزاحمت‏ ها از غنائم دست کشیده و خود را به سلامت از صحنه بیرون کشد و به این نتیجه رسید که ساختار توافقنامۀ صلح را تغییر دهد و به این ترتیب، اوباما به بخشی از آتش بس اکتفا نماید که منجر به چیزی شبیه راه حل گردد و آن می‏ تواند برگزاری دیداری میان دولت بشار و مخالفان باشد و به این ترتیب توافق نامۀ جدید از بخش‏ های آزار دهنده خالی گردد.

با توجه به دو مسئلۀ فوق که در برابر امریکا قرار گرفت، مناسب دید استراحت آتش بس ‏ها را مطرح نماید تا با استفاده از آن عملیات بمباردمان را افزایش داده و بالای گروه ‏های نظامی و مردم فشار وارد نماید تا بر اساس توافق نامۀ تعدیل شده یی آتش بس که قرار است امریکا در جریان استراحت یاد شده آن را تهیه نماید به دور جدید مذاکره میان دولت بشار و مخالفان تن دهد.امریکا برای توجیه نمودن توقف آتش بس برای مدت کوتاهی که به آن اشاره شد و هم ‏چنین به منظور دور نمودن شک و شبهه از اینکه امریکا در هماهنگی با روسیه و دولت بشار در پس توقف آتش بس و دوبرابر نمودن بمباردمان قرار دارد، اقدامات زیر را روی دست گرفت:

به دولت سوریه دستور داد تا پایان آتش بس را اعلان نموده و بمباردمان را از سرگیرد. سپس به روسیه نیز همین دستور را داد که رسانه‏ های مختلف این خبر را دست به دست نمودند، از جمله تلویزیون الجزیره در یک خبری گفت: «دولت سوریه امروز دوشنبه اعلام نمود آتش بسی که با پا در میانی امریکا و روسیه برگزار گردید و هفت روز ادامه پیدا نمود، امروز به پایان رسید که دولت بشار هیچ اشاره‏ ای به احتمال از سرگیری آتش بس نکرد.»

امریکا طوری وانمود کرد که گویا با روسیه اختلاف نظر دارد، به این ترتیب که هر کدام طرف مقابل را متهم می ‏نمود که در پس ناکامی آتش بس قرار دارد. چنانچه وزارت خارجه امریکا در خبرنامه ‏ای اعلان نمود: «امریکا به دلیل نادیده گرفته شدن علنی بندهای توافقات آتش بسی که اخیراً با روسیه انجام شد، تصمیم دارد در خصوص تمام روابطی که در قضیۀ سوریه با روسیه دارد تجدید نظر نماید.»(منبع: صفحۀ انترنتی الجزیره،20.9.02016)

صفحۀ انترنتی خلیج آنلاین نیز به تاریخ 24.9.02016مبا نشر خبری نگاشته بود: «چند روزی است که روسیه و امریکا یکدیگر را در خصوص ناکام ماندن اجرای توافق نامه متهم می کنند. چنانچه مسکو به این باور است که واشنگتن به تعهدات‏ اش در خصوص آتش بس پابند نمانده به ویژه در مورد تشخیص مناطق حضور گروه ‏های مخالف و عناصر جبهۀ فتح شام. این درحالیست که واشنگتن هشدار داد در صورت عدم ورود کمک‏ های انسان دوستانه به مناطق محاصره شده اقدامات نظامی ‏اش را با روسیه هماهنگ نخواهد نمود.»

امریکا اختلاف نظرها میان وزارت دفاع و وزارت خارجه ‏اش را بر سر زبان ‏ها انداخت و طوری وانمود کرد که گویا پنتاگون به شرط‏ های آتش بس اعتراض دارد، انگار توافق بر سر این آتش بس در جریان یک شبانه روز صورت گرفته و پنتاگون از آن بی خبر بوده است. لازم به ذکر است که گفتگوها در برابر چشم و گوش آنان جریان داشت. بناً اگر اعتراضی هم داشتند باید قبلاً مطرح می‏ نمودند نه پس از تمام شدن آتش بس. درضمن آتش بسی که به تاریخ 12.9.02016م اعمال گردید، با موافقت پنتاگون تا تاریخ 14.9.02016م تمدید شد. چنانچه تلویزیون العربیه به تاریخ 14.9.02016م در خبری گفت: «خبرنگار العربیه در واشنگتن می گوید که پنتاگون شام چهار شنبه از تمدید آتش بس در سوریه الی 48 ساعت دیگر، اعلان پشتیبانی نمود. وزیران خارجۀ روسیه و امریکا روز چهار شنبه با وجود نقض هایی که در شب دو شنبه، نخستین روز اعمال آتش بس رخ داده بود بازهم از تمدید این آتش بس در سوریه تا 48 ساعت دیگر خبر دادند.»

به این ترتیب آتش بس در سوریه پس از شش روزرسماً نقض گردیده و ناکام ماند-از ابتدای تحمیل آن توسط امریکا و روسیه فقط شش روز دوام پیدا نمود- این درحالی است که قرار بود امریکا و روسیه پس از تداوم هفت روز توافق آتش بس، بمباردمان انقلابیون سوریه را به بهانه ‏ی جنگ علیه تروریزم به گونه ‏ی مشترک آغاز نمایند؛ اما به دلیل سنگ اندازی‏های واضح امریکا، این توافق عملی نگردید. امریکا پس از آن مسئله استراحت آتش بس‏ ها  و افزایش بمباردمان را آغاز نمود تا فرصتی برای تعدیل آتش بس قبلی به آتش بس جدید پیدا کند، به این گمان که خواهد توانست تا پایان دورۀ حکومت اوباما نشست مشترک دولت بشار و مخالفان را برگزار نماید.

این بود آنچه که در حال حاضر در سوریه جریان دارد و این است اهدافی که امریکا تلاش دارد به کمک هم پیمانان و اوباش‏ هایش بر آورده نماید. البته این ‏ها آرمان‏ هایی است که در پی تحقق آن می ‏باشند، اما واقعیت این است که بحران سوریه تبدیل به خار و حتی درختی پر از خار گردیده که در حلقوم اوباما، وابسته ‏گان و پیروان ‏اش به سختی گیر کرده است. اگرچه اوباما در گذشته نسبت به حال از قدرت و وقت بیشتری برخوردار بود. چنانکه در اظهاراتی در مورد مشکلاتی که از زمان به قدرت رسیدن‏ اش با آن مواجه گردیده، گفته بود: «جنگ سوریه و نشست هایی که به خاطر بحران این کشور برگزار می‏ گردد موهای سرم را سفید کرده است.» چنانچه تلویزیون روسیۀ امروز به تاریخ 5.08.02016م به نقل از اوباما گفته بود که وی در جریان کنفرانس مطبوعاتی پس از دیدار با مسئولین امنیت ملی و رهبران نظامی وزارت دفاع امریکا روز پنج شنبه چهارم اگست دایر نموده بود گفت: «با اطمینان کامل می‏ توانم بگویم که بیشترین بخش موهای سر من به خاطر نشست هایی است که در خصوص بحران سوریه برگزار نموده ام!» اگر اوباما قبلاً در مورد بحران سوریه این چنین ابراز نظر نموده بود، پس بدون شک وی در حال حاضر با الفاظ تند تر و خشن‏ تری خودش را نفرین و ملامت نموده و قصر سیاهش را درحالی ترک خواهد نمود که با صدای بلند می‏گوید: «سوریه جانم را به لبم رساند!»

آری! اوباما حق دارد چنین اظهاراتی را به زبان آورد، زیرا اگرچه در سوریه کشمکش بین المللی جریان ندارد، این تنها امریکاست که چه در سطح جهانی و چه در سطح منطقه ‏ای و داخلی، بحران سوریه را اداره می‏ نماید. چنانچه در سطح جهانی از روسیه کار گرفته و دست اروپا را از این قضیه کوتاه نموده و در سطح منطقه ‏ای از کشورهایی؛ مانند: ترکیه، عربستان سعودی و ایران استفاده می ‏نماید. نظام حاکم بر سوریه و برخی از گروه ‏های مخالف آن در اختیار امریکا قرار دارند؛ اما باوجود این همه هنوز هم امریکا نتوانسته نقشه‏ هایش در سوریه را به همراهی هم پیمانان، وابسته گان و یاران ‏اش در صحنۀ عملی پیاده نماید.

پنج سال تمام است که امریکا در سوریه با کشمکش‏ های سختی دست و پنجه نرم می ‏کند و یگانه طرف ‏اش در این کشمکش‏ ها همانا مردم بی دفاع سوریه می ‏باشند. بنابر این جای تعجب ندارد که اوباما به خاطر عملی نشدن نیرنگ‏ هایش در سوریه به بیماری روانی مبتلا شود. چگونه وی به چنین بیماری هایی مبتلا نشود، درحالی که-با وجود ابرقدرت بودن- بازهم نیروهای ویژه‏ اش که در کنار سربازان ترک وارد خاک سوریه شده بودند، بیشتر از چند روز در این سرزمین تاب نیاورده و درحالی پا به فرار گذاشتند که فریادهای نفرین و تقبیح آنان را دنبال می ‏نمود. فریادهایی ‏که از حنجره ‏ی گروه هایی سرداده می ‏شد که خود امریکا آنان را تمرینات نظامی داده و گمان می ‏کرد این گروه‏ ها تسلیم آنان شده اند.

تمام این واقعیت ‏ها بیانگر این است که احساسات اسلامی در پوست و خون مردم سوریه جوش و خروش زده و از نیروهای مخلصی متأثر می ‏شوند که درایت و بینش ‏شان را تقویت می ‏بخشند و آنان را بر می ‏انگیزند تا در برابر مزدوران خائن و باداران استعمارگر و خام طمع ‏شان در سرزمین‏های اسلامی ایستاده گی نموده و هم‏ چون کوه استوار بمانند. اگر واقعیت سوریه و مردم آن در حال حاضر چنین باشد که تذکر داده شد، حالا تصور کنید چه تحول بزرگی را رونما خواهند نمود؟ اگر افکار اسلامی در آنان به جوش و خروش آمده و توسط یک حاکمیت مخلص اسلامی، هدایت و رهبری شوند-حاکمیتی ‏که این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم را در میان آنان محقق نماید، آنجا که در حدیثی به روایت طبرانی در کتاب المعجم الکبیر به نقل از سلمة بن نفیل آمده است، فرمود:

عقر دار الإسلام بالشام

مرکز سرزمین اسلام در شام است.

آری! اینجا خواهد بود که آفتاب تابناک دولت خلافت بر منهچ نبوت در میان آنان طلوع نموده و یک بار دیگر رهبری جهان را به آنان خواهد سپرد تا اسلام و مسلمانان باردیگر عزت و سربلندی از دست رفته‏ ی‏شان را به دست آورده و کفار را به خاک ذلت و رسوایی نشانند. بدون شک این کار برای الله توانا و مقتدر دشوار نخواهد بود.

وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

[روم: 4-5]

و در آن روز است كه مؤمنان از يارى الله سبحانه وتعالی شاد مى‏ گردند، هر كه را بخواهد يارى مى ‏كند و اوست ‏شكست ‏ناپذير مهربان.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

قرار است به‏ تاریخ 23 جون 2016م در انگلستان بر سر باقی ماندن در اتحادیۀ اروپا یا بیرون شدن از آن، همه‎ پرسی صورت گیرد. این همه ‏پرسی در یک زمان حساس برای اتحادیۀ اروپا راه‏ اندازی می ‏گردد، زیرا این اتحادیه در حال حاضر از بحران اقتصادی رنج می ‏برد که از سال 2008م آغاز شده و تاکنون نیز ادامه ‏دارد. در عین حال پرسش ‏هائی مطرح گردیده که در صورت بیرون شدن انگلستان از اتحادیۀ اروپا، این اتحادیه هم‏ چنان باقی خواهد ماند یا از هم خواهد پاشید؟ و این ‏که گذشته از موضوع همه ‏پرسی، آیندهٔ این اتحاد چگونه خواهد بود؟ هم ‏چنین پرسش‎ هائی در داخل انگلستان بالا گرفته در مورد نقش این کشور در جهان می ‏باشد، زیرا این همه ‏پرسی پیامدهای متعددی دارد؛ به ‏باور شما این همه ‏پرسی چه پیامدهائی خواهد داشت؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برای این‏ که بتوانیم پیامدهای همه‏ پرسی را پیشبینی نمائیم؛ نخست چگونگی شکل‏ گرفتن این اتحادیه و نقش انگلستان در آن را بررسی می ‏نمائیم:

1-      ریشه‏ های شکل ‏گیری اتحادیۀ اروپا بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1945م برمی ‎گردد و دلیل آن تمایل به ‏یکپارچه ‎گی اروپا جهت جلوگیری از جنگ ‏های بیشتر در این قاره بود. قارۀ اروپا سال‏ های درازی مصروف جنگ بود. «ونستن چرچیل» نخست وزیر وقت انگلستان این مفکوره را پذیرفت و پیشنهاد کرد که اروپا برای خود نهادی؛ مانند: ایالات متحده امریکا، ایالات متحده اروپا تشکیل دهد که بتواند بر اساس آن در صلح، امنیت و آزادی به ‏سر برد، اما در آن زمان و پس از ویرانی ‏هائی که جنگ جهانی دوم به ‏بار آورد، انگلیس مفکورۀ تشکیل اتحادیۀ اروپا را جدی نگرفت، بلکه حتی تصور نمی ‏کرد که چنین مفکوره ‏ای ممکن باشد. زمانی ‏که بنیاد ذغال سنگ و فولاد در سال 1951م تشکیل گردید و توافق ‏نامۀ روم در سال 1957م امضا گردید، انگلیس به ‏این بنیاد نپیوست؛ زیرا از این بیم داشت که مبادا اروپای یک ‏پارچه، اقتدار انگلستان را با خطر مواجه کند. بناً حالت انتظار و تعقیب را به ‏خود گرفت تا ببیند که آیا این اتحادیه زنده خواهد ماند یا خیر.

از جهت دیگر، عدم پیوستن انگلیس به‏ اتحادیهٔ اروپا باعث شد این اتحادیه از همان ابتدای تشکیل ضعیف‏ باشد، زیرا بزرگ ‏ترین دولت اروپائی هنوز جزء این اتحادیه نبوده و آن را تأیید نمی ‏کرد. «جان مونیه» که یکی از مهندسین اصلی اتحادیۀ اروپا به‏ شمار می ‏رفت، در اظهاراتی گفت: "من هرگز نفهمیدم چرا انگلیسی ‏ها با اتحادیه یکجا نشدند تا این ‏که سرانجام به ‏این نتیجه رسیدم که دلیل آن قطعاً باید بهای پیروزی باشد؛ این تصور که می ‏توان از آنچه که داری بدون هیچ تغییر نگهداری نمائی." (بی بی سی 2014.04.01م)

2-      اتحادیۀ اروپا در اوایل سال 1960م استحکام پیدا نمود و رهبران انگلیس پی ‏بردند که بیرون‏ ماندن از دائره اتحادیۀ اروپا به ‏این معنی است که هیچ نفوذی در اتحادیه نخواهند داشت. آنان پی ‏بردند که برای تأثیر داشتن بالای اتحادیه و مطمین شدن از این ‏که یک ‏پارچه ‏گی آن در حدی نیست که بتواند انگلستان را ضعیف و بی ‏اهمیت سازد، نیاز دارند تا در اتاق‏ رهبری اتحادیۀ اروپا حضور داشته ‏باشند. این ‏جا بود که انگلیس در سال 1961م درخواست عضویت اتحادیه را داد، اما دو بار این درخواست از طرف شارل دیگول رئیس جمهور فرانسه رد گردید. وی تلاش نمود تا انگلستان را از اتحادیه دور نگهدار داشته‏ شود، زیرا می‏ دانست هدف انگلیس ضعیف کردن اتحادیه می ‏باشد. وی انگلیس را متهم نمود که در اساس با اروپا «عداوت دیرین» دارد؛ اما دیگول در سال 1969م از منصب ریاست جمهوری فرانسه استعفا داد و یک‏ سال پس از استعفایش درگذشت. جورج بومبیدو رئیس جمهور بعدی فرانسه در سال 1971م با «ادوارد هیث» نخست وزیر انگلستان دیدار نمود و پس از مذاکرات طولانی سرانجام انگلیس موفق شد عضویت اتحادیۀ اروپا را به ‏دست آورد.

3-      انگلستان پس از کسب عضویت در زمان حاکمیت حزب محافظه کار، فوراً خواستار از سرگیری مذاکرات در مورد شرط‏ های پیوستن بریتانیا به ‏اتحادیه گردید، هدف انگلیس از این کار تضعیف اتحادیه بود. رهبران حزب کارگر که در سال 1974م به ‏قدرت رسیدند، تلاش نمودند با استفاده از موضوع از سرگیری مذاکرات، رهبران اتحادیۀ اروپا را تهدید نمایند، زیرا این رهبران خواستار همه ‏پرسی در مورد مذاکره با انگلستان شده ‏بودند. سپس هیلموت شمیت رهبر آلمان غربی و «هارولد ویلسون» نخست وزیر انگلستان در پی یک معامله به ‏این توافق رسیدند که انگلیس در اتحادیه اروپا باقی ‏بماند، طوری‏ که شمیت بعضی امتیازهائی را به ‏انگلستان بدهد و وانمود کند که گویا حکومت انگلستان موفق گردیده هدف ‏اش را در مورد از سرگیری مذاکرات براورده ‏نماید. احزاب اساسی سه‏ گانه در انگلستان با تبلیغات همه ‏جانبه تلاش نمودند انگلستان را در دایرۀ اتحادیه اروپا نگهدارند تا این ‏که در همه ‏پرسی سال 1975م؛ 67 درصد رأی دهنده‏ گان به ‏باقی ماندن در اتحادیهٔ اروپا رأی مثبت دادند، اتحادیه ‏ای که در آن زمان تنها یک منطقه ‏ای آزاد تجارتی بود و بس.

با آغاز سال 1980م رهبران اتحادیه روی این تمرکز نمودند که اعضای اتحادیه را افزایش داده و اروپا را به ‏جانب اتحاد هرچه بیشتر و واحد پولی مشترک سوق دهند. اروپا به‏ جانب اتحاد سیاسی و داشتن بازار مشترک در حرکت بود و این بدان معنی بود که انگلیس در قالب این اتحادیه تنها یک دولت می ‏باشد و بس، درست؛ مانند: بلجیک! در عین حال این بدان معنی بود که انگلیس باید از برخی امتیازهای رهبری، سلطه و قوانین پارلمانی ‏اش به‏ نفع پارلمان اروپا که در بروکسل موقعیت داشت، بگذرد. هرچند مارگریت تاتچر نخست وزیر در ابتدا موقف اروپا را تأیید نمود، اما در سال 1988م در شهر بروگ بلجیک بیانیه ‏ای را ایراد نمود و در آن موقف انگلستان را به ‏صراحت اعلام کرد: "طوری ‏که یک دولت بزرگ اروپائی تلاش دارد تا سلطه ‏ای جدیدی را از بروکسل اعمال نماید." این باعث دو دسته ‏گی در حزب محافظه کار گردید که تا امروز ادامه ‏دارد و در نهایت منجر به‏ سقوط آن گردید. به ‏این ترتیب انگلیس در تلاش برای مفرق نگهداشتن اتحادیۀ اروپا ناکام ماند و سرانجام توافق‏ نامه ماستریخت را در سال 1992م امضا نمود و به ‏این ترتیب بخش ‏های زیادی از صلاحیت ‏ها به ‏اتحادیۀ جدید اروپا منتقل گردید، اما انگلستان خودش را از دائره واحد پولی مشترک بیرون نگهداشت.

4-      اختلافات میان سیاست ‏مداران حزب محافظه ‏کار و سائر سیاست ‏مداران در زمان حکومت مارگریت تاتچر(1997–1990م) به ‏شدت بالا گرفت و در نتیجه چندین وزیر استعفاء دادند، از جمله جیفری ‏ها و معاون نخست وزیر. اگرچه در سال 1971م هیچ جناح مخالفی با اتحادیۀ اروپا وجود نداشت، اما جناح مخالف زمانی ایجاد و بزرگ شد که برخی از سیاست‏ مداران به ‏این نتیجه رسیدند که انگلستان بسیاری از صلاحیت‏ های خود را به ‏اروپا تفویض نماید. «استاد بوجدانور» که یکی از آگاهان تاریخ انگلستان می ‏باشد در اظهاراتی در کنجز کالج لندن گفت: "اروپا در سیاست انگلیس یک قضیۀ زهرآلود و اذیت کننده به ‏شمار می ‏رود، نه‏  تنها به‏دلیل این‏ که باعث تفرقه گردیده، بلکه هم‏ چنین به ‏دلیل تفرقه‏ های عمیقی که در داخل احزاب انگلستان ایجاد نموده شاید بعضی‏ ها به ‏این باور رسیده ‏باشند که کشمکش سیاسی در انگلستان پس از جنگ جهانی دوم بیشتر از این ‏که میان جناح‏ های چپ و راست باشد، میان کسانی‏ است که آینده انگستان را در اروپا می ‏بینند و هم‏ چنین کسانی ‏که خلاف آن را باور دارند." (بی بی سی 2014.4.1م)

5-      دو قضیه وجود داشت که بسیاری از سیاست ‏مداران و مردم انگلستان در مورد آن اختلاف نظر پیدا کردند؛ یکی قضیه رهبری و دیگر قضیۀ ملی. یکجا شدن با اتحادیۀ اروپا به‏ معنی تفویض بخش بزرگی از صلاحیت ‏ها به ‏سازمان ‏های این اتحادیه بود، به ‏شمول بسیاری از قوانین‏ که به‏ جای پارلمان انگلستان باید در بروکسل تصویب می ‏شد. این کار با استقلال یک دولت بزرگ در تعارض می ‏باشد، زیرا قانون‏ گذاری و تعیین سیاست ‏های یک دولت سیکولار توسط خودش، نشانه ‏ای استقلال آن به ‏شمار می ‏رود. به ‏این ترتیب با نزدیک شدن اتحادیۀ اروپا به ‏درجۀ کمال، انگلستان بسیاری از صلاحیت‏ های خود را از دست می ‏داد و این امر اختلافات فراوانی را در میان طبقه سیاست‏ مدار به ‏وجود آورد. در عین حال اتحادیۀ اروپا خود نیز سازمانی است که مرزهای ملی را زیر پا می ‏کند و این موضوع هویت و تاریخ انگلستان را به صفت دولت مستقل به‏ چالش می ‏کشاند.

این قضایا باعث به‏ وجود آمدن اختلافات و مشکلات بزرگی گردید که دامن ‏گیر حکومت ‏های پی ‏هم می ‏شد، حکومت ‏هائی که از اتحادیۀ اروپا برای منافع خاص خودشان استفاده می ‏کردند؛ به‏طور مثال: تأسیس حزب استقلال در انگلستان در خصوص قضیۀ دشمنی با اروپا منجر به ‏این شد که این حزب از پشتیبانی بسیاری از مردم این کشور برخوردار گردد و این پشتیبانی باعث شد اختلافات بیشتری در داخل حزب محافظه ‏کاران به ‏وجود آید، و هم‏ چنین باعث گردید شمار بیشتری از مردم عام با اتحادیۀ اروپا مخالفت نشان دهند.

حزب استقلال توانست تعدادی از کرسی ‏هائی را در پارلمان اروپا از آن خود کند و با استفاده از موقعیت ‏اش در آن‏ جا قضیه را بیشتر به‏ چالش کشد؛ چنان ‏که طرف ‏داری مردم از این حزب در انتخابات سال 2015م روشن ‏تر گردید و جایگاه سوم را در این انتخابات از آن خود نمود، اما از آن‏ جائی‏ که بر اساس سیستم انتخاباتی انگلیس، قدرت را برنده ‏ای اولی در اختیار می ‏گیرد، در نهایت منجر به ‏این شد که این حزب از قدرت دور نگهداشته ‏شود.

6-      انگلستان از زمان شروع بحران اقتصادی در سال 2008م در خصوص چندین موضوع با اتحادیۀ اروپا دست به ‏گریبان شد، چنان‏ که «دیوید کامرون» نخست وزیر در مورد برنامه‏ های برای اعمال مالیات بالای بانک‏ ها و مقید کردن بخش اقتصادی در لندن، با اروپا به ‏بحث و مشاجره پرداخت. این کشور در سال 2015م در یک دعوای قضائی در محکمه عدلی اروپا برعلیه بانک مرکزی اروپا برنده اعلان گردید. بانک مرکزی اروپا تلاش داشت پست «حل و فصل معاملات منطقه یورو» را به ‏داخل اتحادیه منتقل نماید و این نقشه می ‏توانست لندن را کنار زده و پاریس و فرانکفورت را به‏ صفت مرکز اقتصادی جذاب ‏تر جلوه دهد، طبیعتاً این موقف اقتصادی انگلیس را تضعیف می ‏نمود. کامرون هشدار داد که اگر روی شرط‏ هائی بهتری با مسئولین اتحادیه مذاکره صورت نگیرد انگلستان اتحادیۀ اروپا را ترک خواهد نمود و در صورتی ‏که این هشدار نتیجه ‏نداد هشدار بعدی این خواهد بود که در مورد بیرون شدن از اتحادیه همه ‏پرسی راه ‏خواهد انداخت.

7-      یک‏ پارچه‏ گی اتحادیۀ اروپا برای قدرت انگلیس یک تهدید به‏ شمار می ‏رود و به‏ همین دلیل است که هدف همیشه‏ گی انگلیس این است تا این اتحادیه را بی ‏اتحاد و پراگنده‏ نگهدارد. انگلیس از یک ‏طرف می‏ خواهد اتحادیۀ اروپا همواره بی ‏اتحاد و پراگنده ‏باشد و از طرف دیگر می‏ خواهد از آن در قضایای بین المللی به‏ نفع خود استفاده‏ نماید. انگلیس از هر فرصتی برای ضربه ‏زدن به‏ اتحادیۀ اروپا استفاده‏ کرده، چنان ‏چه از اولین لحظه ‏ای که به ‏اتحادیه پیوست، فوراً خواستار راه ‏اندازی مذاکرات گردید و این امر به ‏نوبه ‏ای خود منجر به‏ همه ‏پرسی شد. ابتدا خواستار راه‏ اندازی بازار مشترک در داخل اتحادیۀ اروپا گردید سپس خود در برابر آن قرار گرفت.

موضوع تأسیس دولت بزرگ اروپائی را به ‏باد انتقاد گرفت، زیرا این کار قدرت و صلاحیت‏ های آن را کاهش می ‏داد. در ابتدا انگلستان خواستار ایجاد وحدت در اروپا شد، سپس خود از یک جا شدن با منطقۀ یورو سر باز زد. به ‏این ترتیب انگلیس در هر فرصتی تلاش نموده تا اتحادیۀ اروپا را متزلزل ساخته و آن را تضعیف کند، اما از همان ابتدای تشکیل این اتحادیه فهمیده بود که برای تأثیر گذاشتن روی آن باید در داخل اتحادیه حضور داشته ‏باشد، بناً از لحاظ سیاسی انگلستان نیاز داشت عضویت اتحادیه را داشته ‏باشد. به ‏این ترتیب این کشور پس از مطمئن شدن این‏ که از بیرون اتحادیه نمی‏ تواند روی آن تأثیر داشته ‏باشد، با اتحادیه یک جا شد تا بتواند اهداف‏ اش را بهتر براورده‏ نماید. جنرال دیگول به ‏هدف انگلیس از یک جا شدن با اتحادیۀ اروپا پی برده ‏بود و به ‏همین دلیل آن را بیرون از دائرۀ اتحادیه نگهداشت، اما سرانجام اجازه یکجا شدن را به‏ دست آورد.

8-      انگلستان استفادۀ اقتصادی نیز از اتحادیۀ اروپا می ‏کند و این به‏ نفع شرکت‏ ها و سرمایه‏ داران بزرگ آن می‏ باشد؛ زیرا خدمات اساس اقتصاد این کشور به ‏شمار می‏ رود و خدمات اساسی آن همانا خدمات پولی می ‏باشد. انگلستان کالاهای اندکی صادر می ‏کند و در عوض برای حفظ ذخائر اش بالای خدمات پولی سرمایه ‏ها و واحدهای پولی بیگانه متکی می‏ باشد. وجود بازار مشترک اروپائی به‏ این معناست که انگلستان می ‏تواند صادرات‏ اش را بدون هیچ قید و شرطی به‏ سراسر اروپا بفرستد و این امر به ‏نفع شرکت‏ های بزرگ و سرمایه ‏داران بزرگ آن می‏ باشد. بناً بیرون شدن از اتحادیه به ‏معنی از دست دادن این فرصت بوده و منجر به ‏مشکلات سیاسی در داخل انگلستان خواهد گردید. از جانب دیگر، بیرون شدن از اتحادیه به‏این معنی است که انگلستان دیگر ملزم به ‏پای بندی به‏ قوانین و تصامیم گرفته شده در اتحادیۀ اروپا نخواهد بود. هم ‏چنین از آن ‏جائی‏ که اتحادیۀ اروپا اساسی‏ ترین شریک تجارتی این کشور به ‏شمار می‏ رود و در عین حال خود یکی از کشورهای اروپائی می‏ باشد، این مسایل موقعیت آن را در داخل اروپا تضعیف خواهد نمود. به ‏علاوه آن؛ انگلستان نیاز خواهد داشت اتحادیۀ اروپا را از بیرون به‏ چالش کشد و این کار تأثیر آن را در اتحادیه تعضیف خواهد نمود، اما در صورتی‏ که در داخل اتحادیه حضور داشته‏ باشد، این تأثیر قوی‏ تر و کاراتر خواهد بود.

9-      با توجه به ‏معلومات ارائه شده می‏ توان رابطۀ انگلستان با اتحادیۀ اروپا و نتائج احتمالی همه ‏پرسی را این چنین خلاصه نمود:

أ‌-        انگلستان همواره در پی برهم‏ زدن یک‏ پارچه‏ گی اروپا بوده و برای تحقق این هدف از داخل این اتحادیه سعی و تلاش نموده‏ است.

ب‌-    در عین حال، انگلستان از زاویۀ منافع خاص خود نیز به ‏این اتحادیه نگاه می‏ کند و تلاش دارد واقعیت آن را براساس منافع خود تغییر دهد، و این موقف انگلستان قهر و غضب فرانسه و آلمان را برمی‏ انگیزد.

ت‌-    حضور انگلستان در داخل اتحادیۀ اروپا ضررهائی را متوجه این کشور نیز می‏ کند، چنان‏چه موقف رهبری و صلاحیت ‏اش را از دست می‏ دهد، اما به‏ این ضرر به‏ صفت بهائی نگاه می ‏کند که در بدل تأثیرگذاری بالای اتحادیه از داخل آن می ‏پردازد. این مسئله باعث چند دسته‏ گی سیاست‏ مداران، نخبه ‏گان و مردم انگلستان گردیده و در نتیجه حکومت آن وادار شده تا اتحادیه را هشدار دهد تا برخی از صلاحیت ‏های آن را برایش برگرداند، در غیر آن در خصوص بیرون شدن از اتحادیه، همه‏ پرسی راه‏ اندازی خواهد نمود.

ث‌-    با توجه به ‏دلائل فوق انتظار نمی ‏رود انگلستان اتحادیۀ اروپا را ترک نماید، بلکه گمان اغلب این است که آنان به‏ نفع اوضاع جاری رأی خواهند داد.

بناً گمان اغلب در این قضیه همین است که بیان کردیم، باوجود آن هم باید گفت که انگلیس در تحریک کردن دیگران و هشدار دادن مهارت زیاد دارد. با توجه به این بعید نیست در صورتی‏ که منافع آن تقاضا کند، زمان برگزاری همه ‏پرسی را به ‏تعویق اندازد و یا نتایج آن را غیر قطعی اعلام نماید. به ‏این ترتیب فرصت معامله‏ گری بیشتری فراهم گردیده و بتواند اتحادیۀ اروپا را بیشتر تهدید کند تا به ‏این کشور امتیاز بیشتر قایل شود. انتظار می‏ رود نیرنگ کاری آن با اتحادیۀ اروپا هم‏ چنان ادامه پیدا کند تا آن ‏که در داخل اتحادیه کسی پیدا شود که به‏ واقعیت آن پی ‏برده و آن را از دائرۀ اتحادیه بیرون افگند و هیچ توجهی به ‏هشدارهای آن مبنی به ‏روی آوردن به‏ همه ‏پرسی ننماید!

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

 «بن علی یلدرم» نخست وزیر ترکیه به تاریخ  2016.07.13م گفت  ترکیه به زودی روابط اش را با سوریه عادی خواهد کرد. هم چنین نشریه «زمان عربی» به تاریخ 2016.07.13م در گزارشی چنین نوشته است: بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه اعلان نمود ترکیه روابط اش را با سوریه به زودی به حالت عادی برمی گراداند. پرسش این است که انگیزه های این تغییر ناگهانی سیاست ترکیه در قبال سوریه-از مخالف به موافق- چه می باشد؟ گزینه اول منافع مشترک ترکیه و سوریه یا سیاست امریکا که بالای سیاست های ترکیه تأثیر می گذارد؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برای بهتر روشن شدن پاسخ به پرسش فوق، لازم است حقائق ذیل بیان گردد:

نخست: بحث در مورد مصالحه ترکیه با روسیه پس از آن بالا گرفت که «داوود اغلو» نخست وزیر پیشین ترکیه از مقام اش برکنار شد، و بن علی یلدرم در عوض وی به صفت نخست وزیر ترکیه تعیین گردید. نشریه «ترک پست» به تاریخ 2016.04.06م، دقیقاً ده روز پس از آن که «اردوغان» رئیس جمهور ترکیه «بن علی یلدرم» را به تاریخ 2016.22.05م به صفت نخست وزیر تعیین نمود، در گزارشی چنین نگاشت: بن علی یلدرم اعلان نمود که حکومت جدید تلاش های خود را برای عادی نمودن روابط با روسیه را ادامه خواهد داد و همکاری با ایران را افزایش خواهد بخشید. در متن منسوب به بن علی یلدرم چنین گفته شده است: ترکیه تلاش در جهت عادی نمودن روابط با روسیه را از طریق گفتگوها ادامه خواهد داد. سپس تماس ها در جریان ماه جون 2016م، افزایش پیدا نمود و رفته رفته این امور به گونه عجیب و غیر قابل توقع  برملا گردید؛ به شمول اقدامات عجولانه و تناقض گویی هائی که در زمینه به چشم می خورد! جزئیات بیشتر را در زیر ملاحظه کنید:

1-      اقدامات عجولانه را می توان در تغییر ناگهانی موقف ترکیه-از مخالف به موافق- چنان که در پرسش به آن اشاره شد، ملاحظه نمود، آن هم به صورت علنی و با صدای بلند.

أ‌-        ترکیه قبلاً گفته بود طیاره های جنگی روسیه حریم هوائی ما را نقض کرده اند، بنابر این مستحق معذرت خواهی نمی شوند، اما به تاریخ 2016.27.06م، رسماً از روس ها به خاطر سقوط دادن طیاره جنگی معذرت خواهی نمود. «دیمتری بیسکوف» سخنگوی قصر کرملن در اظهاراتش چنین گفت: رئیس جمهور ترکیه مراتب همدردی و تسلیت اش را نسبت به خانواده پیلوت کشته شده طیاره جنگی روسیه اظهار نموده و ضمناً از وقوع این حادثه معذرت خواهی نمود. وی در ادامه افزود که اردوغان در این اظهاراتش گفت: تمام تلاشش را به منظور اصلاح روابط دوستانه میان ترکیه و روسیه و از سر گیری آن به گونه معمول به خرچ خواهد داد. (منبع: سایت خبری العربیه 2016.27.06م)

ب‌-    پوتین که قبلاً دشمن خوانده می شد و گفته می شد وی مردم مان را به ویژه در کوه ترکمن بمباران می کند، اینک گفتگو با وی در فضای دوستانه صورت می گیرد. چنان چه اردوغان به تاریخ 2016.29.06م، با پوتین تماس تلفنی بر قرار نموده و بنا به اظهارات برخی منابع از ریاست جمهوری ترکیه؛ گفتگوها میان دو رئیس جمهور در یک فضای کاملاً دوستانه صورت گرفت. (منبع: سایت خبری العربی الجدید 2016.29.06م)

ت‌-    ترکیه قبلاً در تقسیم بندی گروه های مسلح سوریه با روسیه اختلاف نظر داشت، اما اینک دو دولت در زمینه توافق و هماهنگی دارند. چنان چه لاوروف وزیر خارجه روسیه به تاریخ 2016.01.07م، در شهر تفریحی «سوچی منطقه کراسنودار» روسیه با وزیر خارجه ترکیه ملاقات نمود و گفته شده که مهم ترین موضوعی که دو کشور در این ملاقات بر سر آن توافق نمودند قضیه سوریه بوده و این که دو طرف در قضیه جنگ برعلیه تروریزم با هم توافق نظر دارند. چنان چه وزیر خارجه روسیه هرگونه اختلاف نظر بر سر تقسیم بندی تروریستان در سوریه میان مسکو و انقره را رد نموده و تأکید کرد که همکاری های دو جانبه در خصوص جنگ علیه تروریزم از سر گرفته خواهد شد. (منبع: روسیه امروز 2016.01.07م)

توافق ترکیه با روسیه بر سر تقسیم بندی گروه های تروریستی در سوریه مسئله قابل توجهی است، زیرا ترکیه در حالی این موقف را اتخاذ نموده که در جریان سال های گذشته به وضوح اعلان می نمود که ما از مخالفان سوریه پشتیبانی می کنیم. بناً این یک موضوع جدیدی است که قبلاً وجود نداشت.

مسئله دیگر عجله در ملاقات دوجانبه میان «پوتین» رئیس جمهور روسیه و «اردوغان» رئیس جمهور ترکیه می باشد. قرار بود این ملاقات در جریان بیستمین دور نشستی صورت گیرد که در ماه سپتامبر 2016م، در چین برگزار می گردد، اما وزیر خارجه ترکیه اعلان نمود که این یک ملاقات بسیار مهم بوده و در جریان ماه اگست در روسیه صورت خواهد گرفت. هم چنین آژانس انترفاکس به نقل از وزیر خارجه ترکیه گفت که امکان دارد ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در جریان ماه اگست در شهر تفریحی «سوچی» با یکدیگر ملاقات نمایند. وزیر خارجه روسیه نیز به نوبه خود گفت: امیدواریم در قضیه سوریه میان اردوی روسیه و اردوی ترکیه روابطی برقرار گردد. (منبع: سایت خبری العربیه 2016.02.07م)

ث‌-    رئیس جمهور روسیه پس از تماس تلفنی با همتای ترک اش از رفع تحریم های سیاحتی برعلیه ترکیه سخن گفت و دستور داد تا روابط تجارتی میان دو کشور به حالت عادی بر گردانده شود. پوتین از دمتری مدویدوف نخست وزیر کشورش خواست تا پیشنهادهای را در خصوص اعمال تغییر قانونی و ضروری که اساس عادی سازی روابط را تشکیل خواهد داد آماده نماید. (منبع: روسیه امروز 2016.11.07م).

2-      تناقض گوئی:

أ‌-        وزیر خارجه ترکیه به تاریخ 2016.04.07م، اعلام نمود که کشورش با استفاده طیاره های جنگی روسیه با استفاده از پایگاه هوائی انجرلیک واقع  در شهر «اضنه» به منظور هدف قراردادن تروریستان در سوریه مشکلی ندارد. چندی بعد انکار ترکیه از این اظهارات حیرت انگیز بود؛ آنگاه که از وی پرسیده شد: آیا طیاره های روسیه می توانند از پایگاه هوائی انجرلیک استفاده کنند؟ وزیر خارجه ترکیه در پاسخ گفت: "من هیچ سخنی نگفته ام که بیانگر آمدن طیاره های روسیه به این پایگاه باشد. (منبع: سایت خبری العربیه  2016.04.07م).

ب‌-    «بن علی یلدرم» نخست وزیر ترکیه اعلام نمود کشورش آماده است خسارت طیاره جنگی «سو-24» روسیه را بپردازد. «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه نیز قبلاً از پوتین همتای روس اش به خاطر وقوع این حادثه معذرت خواهی نمود و خواستار برگرداندن روابط به حالت قبلی آن شد. (منبع: نشریه الغد 2016.28.06م) اما چندی بعد از تمام این اظهارات انکار صورت گرفت. چنان چه بی بی سی به تاریخ 2016.28.06م، در گزارشی منتشر نمود که بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه سخنان اش در خصوص جبران خسارت سقوط طیاره روسیه را پس گرفت.

رسانه ها به نقل از یلدرم خبری را منتشر نمودند مبنی بر این که وی گفته: جبران خسارت برای روسیه اصلاً مطرح نیست. وی این اظهارات را در حالی نمود که قبل از آن در سخنرانی تلویزیونی گفته بود: "انقره آماده است مواردی را برای جبران خسارت حادثه مذکور که باعث تیره شدن روابط دو کشور گردید، پیشنهاد نماید. بعد از اظهارات یلدرم  تلویزیون روسیه به تاریخ 2016.01.07م، در گزارشی گفت: شهردار استانبول در جریان ملاقاتی که روز جمعه با جنرال قنسل روسیه در شهر تفریحی انتالیای استانبول داشت، پیشنهاد نمود که یک دربند منزل مسکونی برای خانواده پیلوت کشته شده اهدا گردد.

دوم: با دقت نمودن در موارد یاد شده می توان به انگیزه هائی که در پس این امور قرار دارد پی برد؛ این اقدامات عجولانه و دست و پاچه گی ها بیانگر آن است که تصامیم مسئولین ترکیه تصامیم خودی و داخلی نبوده، زیرا اگر چنین می بود این همه تناقض گوئی آن هم به این سرعت عجیب و غریب اتفاق نمی افتاد، بلکه این اقدامات عجولانه و سردرگمی ها نشان می دهد که دستور آن را فرمانروائی از بیرون جهت تحقق منافع حیاتی خود صادر می کند؛ اما این فرمانروا کیست و منافع آن چیست؟ باید گفت که فرمانروا امریکاست و منافع آن تحمیل نمودن راه حل سیاسی برخاسته از مفکوره سیکولریزم برای نظام سوریه می باشد، از جمله دلائل ثبوت این ادعا می توان به موارد زیر اشاره نمود:

1-      امریکا تمام تلاش خود را برای پشتیبانی از نظام سوریه و وادار نمودن انقلابیون به گفتگو با نظام به منظور تشکیل نمودن حکومت مشترک براساس نظام سیکولارِ معمول به کار گرفت. امریکا تلاش هایش را نخست از طریق ایران و حزب ایران در لبنان(حزب الله) و ملیشه های وابسته به آن به کار گرفت که سرانجام ناکام گردید. سپس روسیه را با موشک ها، بمب ها و بمب افگن هایش وارد میدان نمود. این طریقه نیز نتیجه نداد، سپس به سراغ عربستان سعودی رفت و با تشکیل نمودن هیئت مذاکره کننده که برخی از گروه های مسلح را در بر می گرفت تلاش نمود قضیه سوریه را حل و فصل نماید، اما این تلاش ها نیز محکوم به شکست شد. اینک امریکا گمان می کند ترکیه می تواند هدفی را که راه و روش های قبلی اش در آن با شکست مواجه گردید، موفقانه براورده سازد.

2-      برجسته ترین عنوان بحث مصالحه ترکیه و روسیه همانا سوریه می باشد. چنان چه هر دو طرف در ملاقات ها و تماس های اخیر شان روی حل بحران سوریه تأکید می ورزند و هر دو جانب اعلام نموده اند که در تقسیم بندی گروه های تروریستی باهم اختلاف نظری ندارند. چنان چه تلویزیون «روسیه امروز» به تاریخ 2016.01.07م، در گزارشی چنین گفت: موضوع سوریه در ملاقات «لاوروف» وزیر خارجه روسیه با همتای ترک اش به تاریخ 2016.01.07م، مهم ترین بحث مصالحه میان دو کشور را تشکیل می داد و هر دو جانب در خصوص جنگ علیه تروریزم اتفاق نظر داشتند. وزیر خارجه روسیه این را رد نمود که گویا میان مسکو و انقره بر سر تقسیم بندی تروریستان در سوریه اختلاف نظری وجود دارد و تأکید نمود که همکاری های دو جانبه در عرصه جنگ با تروریزم از سرگرفته خواهد شد.

سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه اظهار امیدواری نمود که گفتگوها با انقره در مورد بحران سوریه با صراحت بیشتر ادامه یابد. وی این امیدواری را پس از عادی سازی روابط روسیه با ترکیه ابراز نمود. تلویزیون یاد شده به نقل از لاوروف اضافه کرد: من امیدوارم این گفتگوها به ما کمک نماید برای حل بحران سوریه دیدگاه های مشترک و مؤثرتری را جستجو نمائیم." وی در تعلیقی که روی ملاقات اخیر اش در اواخر ماه گذشته با همتای ترک اش مولود جاویش اوغلو داشت اشاره نمود: "گفتگو میان طرفین از صراحت کامل برخوردار بوده  قرار است به زودی با صراحت بیشتر در مورد دستیابی به توافق نظر در خصوص تطبیق نمودن فیصله های شورای امنیت سازمان ملل و گروه بین اللی کمک به سوریه بحث و گفتگو نمائیم. (منبع: تلویزیون روسیه امروز2016.12.07 م).

3-      ترکیه در اظهارات بسیار واضح که بیانگر عمق سیاست پست این کشور می باشد، اعلام نمود که ترکیه دائره کشورهای دوست اش، به شمول نظام سوریه را وسعت خواهد بخشید، چنان چه سایت انترنتی الجزیره نت به تاریخ 2016.05.07م، در گزرشی چنین خبر داد: بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه گفت که بحران سوریه قابل حل است، اما همه باید به این منظور قربانی های لازم را بپردازند. وی اضافه نمود: همکاران استراتیژیک ما و همکاران ائتلاف بین المللی موظف اند زخم های سوریه را التیام بخشند. یلدرم ابراز نمود که ترکیه دائره امنیتی ما حول خودش را تقویت و استحکام بخشیده و دائره کشورهای دوست اش را وسعت خواهد داد. وی در این اظهارات به گسترش روابط ترکیه با همه کشورها به شمول روسیه، عراق، سوریه، مصر، دولت یهود(اسرائیل)، ایالات متحده و دولت های اتحادیه اروپا اشاره نمود. این اظهارات یلدرم به گونه مختصر ارائه گردید، اما به تاریخ 2016.13.07م، اظهارات واضح و روشن تری در خصوص عادی سازی روابط ترکیه با نظام سوریه منتشر شد. چنان چه نشریه زمان عربی به تاریخ 2016.13.07م، در خبری چنین نگاشت: "بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه اعلام نمود که ترکیه به زودی روابط اش با سوریه را به حالت عادی برخواهد گرداند. رسانه های دیگری نیز این خبر را منتشر نمودند، از جمله رویترز و العربیه.

سوم: در حال حاضر خواست امریکا از ترکیه این است که با تمام توان بالای مخالفان سوریه فشار وارد نماید تا مجبور شوند دوباره جهت از سرگیری گفتگوها به ژینو برگشته و راه حل مسالمت آمیز را بپذیرند. این خواست امریکا شامل پایبندی مخالفان به اعلامیه مشترک امریکا و روسیه مبنی بر  پایان دادن به فعالیت های خصمانه در سوریه می گردد که به تاریخ 2016.27.02م، منتشر گردید. ترکیه هم چنین موظف است به مخالفان هشدار دهد که در صورت رد نمودن پیش نهاد پیوستن به روند ادامه گفتگوها از پشتیبانی آنان دست خواهد کشید و ترکیه این هشدار را از طریق علنی نمودن همکاری های ترکیه و روسیه به مخالفان ابلاغ نمود، چنان چه العربیه نت به تاریخ 2016.02.07م، به نقل از وزیر خارجه روسیه خبر داد: "امیدواریم میان اردوهای روسیه و ترکیه در خصوص قضیه سوریه روابط مشترکی را ایجاد نمائیم." هم چنین با اظهار این که ترکیه هنوز مخالف مداخله روسیه در سوریه می باشد و با توجه به این که ترکیه در معرض حملات تروریستی قرار دارد مخالفان سوریه مؤظف اند در برابر گروه های تروریستی مبارزه نمایند و این مبارزه طوری باشد که امریکا، روسیه و ترکیه می خواهند.

شکی نیست این هشدار ترکیه بالای آن بخش از مخالفان سوریه تأثیر خواهد گذاشت که هنوز چشم به کمک های ترکیه دوخته اند. آنانی که باور کرده بودند که اردوغان اجازه نخواهد داد کشتار وحشیانه شهر «حماه» تکرار شود، و آنانی که هنوز با ترکیه تماس و روابط دارند. به این ترتیب امریکا امیدوار است این گروه ها به گفتگو با نظام روی آورند.

این نیز بعید نیست که ترکیه در اعمال فشار بالای مخالفان از ابزارهای سیاسی فراتر رفته و دست به اقدامات نظامی زند و به بهانه مبارزه بر علیه اقدامات تروریستی گروه داعش، وارد میدان جنگ شود. این در حالی است که داعش از سائر مخالفان مسلح تفکیک نمی شود. به این معنی که ترکیه نیز دقیقاً استدلال روسیه در هنگام بمباران مخالفان مبنی بر هدف قراردادن داعش را مطرح خواهد نمود! اظهارات وزیر خارجه روسیه در مورد تماس ها میان اردوهای روسیه و ترکیه بیانگر این احتمال می باشد.

چهارم: اوباما می خواهد مانند کلنتن رئیس جمهور دموکرات قبلی ایالات متحده امریکا عمل کند. چنان که کلنتن در آخرین سال حکومت اش تلاش کرد تا قضیه فلسطین را با کنار هم نشاندن سازمان فتح و یهودیان براساس راه حل قاطع و مبتنی بر گفتگو حل و فصل نماید. اگرچه او در این تلاش موفق نشد اما توانست یاسرعرفات رهبر سازمان فتح و ایهود باراک نخست وزیر دولت یهود را کنار هم نشاند. اوباما نیز اینک تلاش دارد مخالفان نظام سوریه را براساس راه حل مبتنی بر گفتگو با نظام پشت میز مذاکره نشاند تا در آینده گفته شود که وی در آخرین روزهای حکومت اش کار قابل قدر و ستودنی انجام داده است. تفاوت تلاش های کلنتن با تلاش های اوباما در این است که کلنتن تلاش هایش را در برابر مزدورانش به صورت آشکارا و علنی انجام می داد، اما اوباما خود را در پس مزدوران اش پنهان نموده و کارها را توسط آنان به پیش می برد!

امریکا در زمان حکومت اوباما نسبت به وابسته گان اش اعتماد بیشتری نشان می دهد، چنان چه پس از ناکامی ایران و همکاران آن و بعد از شکست روس ها و اینک در تداوم تنگناهی که امریکا در سوریه در آن قرار گرفته، امریکا به اردوغان دستور می دهد تا با روسیه وارد مصالحه گردد تا باشد روسیه مورد تشویق قرار گرفته و هم چنین روند بمباران انقلابیون سوریه برایش آسان تر گردد و به این ترتیب بالای انقلابیون فشار بیشتر وارد گردیده تا وادار شوند با نظام پشت میز مذاکره نشینند.

پنجم: به این ترتیب روی آوردن ترکیه به مصالحه با روسیه و انعطاف پذیری آن در قضیه سوریه که در حال افزایش می باشد. هم چنین آمادگی برای مذاکره با نظام بشار اسد همه و همه چیزی بیشتر از اجرای سیاست فوری امریکا در قبال بحران سوریه نمی باشد. پس از آن که مداخلات ایران و روسیه در بحران سوریه با بن بست مواجه گردید، اینک امریکا در تلاش است ترکیه را نیز جهت حفظ نفوذ امریکا در سوریه و حذف رنگ و بوی اسلامی از انقلاب سوریه به سرعت در کنار ایران و روسیه قرار دهد. این رسوائی های نظام ترکیه و همکاری های آن با روسیه که بمباران آن بالای شهر حلب و حومه آن و سائر بخش های سوریه برای یک لحظه متوقف نگردیده، باید چشم و گوش آنانی را که فریب اردوغان و نظام اش را خورده اند باز کرده و از او فاصله گیرند. آنان باید از نیرنگ های امریکائیان کافر و  یاران شان در حکومت ترکیه دوری جویند، زیرا دروغ بودن اظهارات فریبنده آنان در مورد پشتیبانی از انقلاب و کمک به مردم شهرهای «حماه و حلب» و دشمنی با روسیه و دیگران، اینک بسیار واضح و روشن گردیده است. خیانت نظام اردوغان در این حد تمام نمی شود، بلکه دیدیم چگونه با رژیم اشغالگر یهود رابطه دوستانه برقرار نمود، رژیمی که مسجد اقصی و سائر سرزمین های مقدس را به اشغال کثیف اش در آورده است. خبرگزاری انقره قدس در گزارشی گفته که ترکیه و دولت یهود روزی توافق نامه ای را امضا کردند که براساس آن روابط دو طرف پس از شش سال توقف اینک مجدداً از سر گرفته خواهد شد.

قابل یاد آوری است که روابط ترکیه با دولت یهود پس از آن متوقف گردید که سربازانی از نیروی بحری اسرائیل در ماه می 2010م به یک کشتی حامل فعالان ترک که تلاش داشتند محاصره شهر غزه را شکسته و به آنان کمک رسانند هجوم برده و ده تن از آنان را به قتل رسانیدند. براساس این توافقنامه قرار است محاصره بحری غزه هم چنان ادامه یابد. البته به شرط آن که روند انتقال کمک های اولیه از طریق بنادر اسرائیل به شهر غزه هم چنان ادامه پیدا کند. این در حالی است که ترکیه در گذشته خواستار رفع کامل محاصره بود.

گرچه اسرائیل قبلاً به خاطر حمله به کشتی مافی مرمره در سال 2010م رسماً معذرت خواهی نموده بود، اما اینک موافقت نموده تا مبلغ 20 میلیون دالر را برای مجروحین و خانواده های کشته شده گان در آن حمله بپردازد. هم چنین در موافقت نامه گفته شده که پارلمان ترکیه باید با صدور یک قانون، تمام سربازان اسرائیلی را که در حمله به آن کشتی شرکت داشتند مورد عفو قرار داده و از پی گرد قانونی معاف نماید. (منبع: آژانس خبریرویترز 2016.28.06م)

مصالحه میان اسرائیل و ترکیه با قبول شرط های اسرائیل به پایان رسید، اما محاصره شهر غزه هم چنان ادامه دارد؛ محاصره ای که رفع آن شرط اساسی ترکیه بود. ترکیه موافقت نمود تا با فرستادن مقداری کمک های انسان دوستانه به غزه در چشم مردم فلسطین خاک اندازد، این کمک ها از طریق بندر اسدود که به شدت زیر نظر یهودیان قرار داد، وارد فلسطین گردیده و سپس توسط موترهای بارکشی و از گذرگاه کرم ابو سالم وارد غزه گردید.

به این ترتیب رژیم اشغالگر یهود که سال هاست فلسطین و مسجد اقصی را به اشغال خود در آورده، دوستی با اردوغان و نظام ترکیه را یک بار دیگر از سر گرفت، اما محاصره غزه هرگز شکستانده نشد. در حالی که این شرط ترکیه برای از سرگیری روابط با اسرائیل بود، بلکه حتی در توافقنامه خواسته شده تا سربازانی که سرنشینان کشتی کمک های انسان دوستانه را به قتل رسانیده بودند توسط پارلمان ترکیه قانوناً عفو شده و از پی گرد قانونی معاف گردند، آن هم در بدل یک کیسه دالر!

به این ترتیب روسیه که شب و روز سوریه را زیر بمباران دارد، سرانجام در «جنگ علیه تروریزم»-در واقع جنگ علیه اسلام- در سوریه همکار ترکیه شده و تبادل نظرها میان دو طرف «در یک فضای بسیار دوستانه» صورت می گیرد. تاجایی که حتی وزیر خارجه روسیه خواستار این می شود که میان اردوهای روسیه و ترکیه در خصوص بحران سوریه تماس ها و روابط وجود داشته باشد!

سخن اخیر این که ما حقائق فوق را به این دلیل بیان نکردیم که گمان کنیم این مزدور از کرده هایش پشیمان شده و برخواهد گشت و یا این که سائر مزدوران کفار، یاران شان و وابسته گان به شرق و غرب روزی فلسطین یا سوریه را آزاد خواهند نمود، بلکه به این دلیل بیان می کنیم تا مسئولیت مان را در برابر پروردگار خویش اداء کرده باشیم.

وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

[اعراف: 164]

و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند براى چه قومى را كه الله هلاك ‏كننده ايشان است‏ يا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد پند مى‏ دهيد؛ گفتند: تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد و شايد كه آنان پرهيزگارى كنند.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

«جنرال فالیری گیراسیموف» رئیس هیئت ارکان روسیه در اظهاراتی گفت: "در حقیقت این کاسه ‏ای صبر روسیه است که در خصوص جریانات سوریه لبریز شده، نه ایالات متحده امریکا."(منبع: الجزیره، 1.06.2016م) نامبرده این سخنان را در واکنش به اظهارات «جان کری» وزیر خارجه امریکا بیان نموده که صبر امریکا را محدود خوانده‏ بود، چنان ‏که گفته بود: "روسیه باید بداند که صبر واشنگتن در مورد پایبندی به آتش بس بسیار محدود می‏ باشد."(منبع: الجزیره نت، 15.6.2016م) «سرگی لاوروف» وزیر خارجه  روسیه قبلاً در جریان شرکت در نشست بین المللی سنپترس بورگ در روز پنجشنبه 16 جون 2016م در پاسخ به اظهارات جان کری گفته بود: "جزیاتی را که وزارت خارجه امریکا در مورد اظهارات جان کری منتشر نموده خواندم. باید گفت که آنان خود باید صبر بیشتری به خرچ دهند."(منبع: روسیه‏ی امروز، 16.6.2016م)

از جانب دیگر چند روز قبل از این اظهارات که میان مقامات امریکا و روسیه رد و بدل گردید، وزیران دفاع روسیه، سوریه و ایران روز پنجشنبه مؤرخ 09.06.2016م به درخواست ایران در تهران برای هماهنگ نمودن فعالیت ‏های نظامی در سوریه با هم ملاقات نمودند. پرسش این است که آیا اظهارات و اقدامات یاد شده به این معنی است که امریکا، روسیه و ایران در مورد پروژه‏ های سابق امریکا برای یافتن راه حل-گفتگوهای ژینو و هیئت ریاض- به بن بست رسیده؟ و اگر چنین باشد پس آیا امکان مداخله ‏ی زمینی فراهم شده و ممکن است عنقریب اتفاق بیفتد یا خیر؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

 این درست است که امریکا، روسیه و ایران در سوریه در تنگنای گیرمانده اند و این نیز درست است که این تنگناه است که به درجه اول امریکا در آن گیرمانده است، زیرا روسیه و ایران دست اندرکاران سیاسی امریکا در سوریه می‏ باشند. در مورد این که آیا این تنگناه به معنی نزدیک شدن زمان مداخله ‏ی زمینی است یا خیر، باید گفت که این مسئله مربوط می ‏شود به تحولات که به کدام جهت سوق داده خواهد شد. برای درک واقعیت جریان ها، باید به نکات ذیل اشاره نمود:

  1. آخرین دور گفتگوها در ژینو به تاریخ 22.04.2016م با خارج شدن مخالفان به پایان رسید، مخالفان دلیل خروج شان را عدم جدیت روند گفتگوها خواندند. سپس محمد علوشی رئیس هیئت گفتگو کننده به تاریخ 30.05.2016م استعفا داد.(منبع: عربیه نت) استیفن دی مستورا نماینده سازمان ملل متحد در سوریه گفته بود: "باوجود تداوم خشونت ‏های میدانی در سوریه زمان برگزاری دور جدید گفتگوهای این کشور پس از مشورت با شورای امنیت سازمان ملل به تاریخ 26.06.2016م اعلان خواهد شد."(منبع: صفحه انترنتی الوسط، 26.6.2016) پس از آن استیفن دی مستورا در برابر خبرنگاران قرار گرفته گفت: "تا زمانی ‏که تمام طرف ‏های مسئول معیارهای را که جهت انتقال سیاسی بالای آن توافق صورت گرفته بود و آخرین مهلت آن اول اگست بود نپذیرند، سازمان ملل هیچ گونه دور جدیدی از گفتگوهای صلح سوریه را در ژینو برگزار نخواهد نمود." دی مستورا در ادامه خطاب به خبرنگاران گفت: "زمان برگزاری دور سوم رسمی گفتگوهای سوریه تا هنوز فرا نرسیده."(منبع: بلادی نیوز:6.9.2016)
  2. امریکا بر خلاف تعاملات قبلی اش در قضیه‏ ای سوریه، این بار اعلان نمود که موشک‏ های را از «دریایی مدیترانه» بالای خاک سوریه پرتاب خواهد نمود. پس از اشغال عراق در سال 2003م این نخستین باری است که امریکا دست به چنین موشک ‏پرانی در منطقه از مدیترانه می زند. شبکه تلویزیونی روسیه امروز به تاریخ 09.06.2016م به نقل از یک نشریه ‏ی امریکایی گفت: "نشریه‏ وال ستریت ژورنال نوشته که کشتی حامل طیاره‏ های جنگی امریکا موسوم به «هاری ترومان» در جریان هفته‏ ی گذشته گشت و گذارهای غیر مترقبه ‏یی را در منطقه داشته و از منطقه‏ ی خلیج تا مدیترانه عبور نموده است. نشریه ‏ی یاد شده هدف از این گشت و گذارها را نمایش دادن نیروی نظامی امریکا در برابر روسیه خواند.
  3. روزنامه ‏ی امریکایی وال استریت ژورنال در شماره که روز 16 جون منتشر نمود نوشته بود: "51 تن از کارمندان وزارت خارجه‏ امریکا نامه‏ یی را امضا نمودند که در آن از اوباما خواسته شده تا در سوریه اقدام نظامی نماید."(منبع: روسیه ی امروز، 17.6.2016)
  4. سرانجام سفر محمد بن سلمان ولی عهد عربستان سعودی به امریکا و دیدارش با اوباما رئیس جمهور امریکا در قصر سفید به تاریخ 17.06.2016م قابل یاد آوری است که ملاقاتی از این دست توسط رئیس جمهور امریکا با مقام پائین تر از حاکم یک کشور، اقدام بی سابقه‏ یی می‏ باشد. هم‏ چنین سفر جبیر وزیر خارجه‏ سعودی به امریکا و گفتگوی ویژه با مسئولین امریکایی در مورد بحران سوریه.

با دقت نمودن در تمامی این سفرها، ملاقات ‏ها و اظهارات به حقائق ذیل پی خواهیم برد:

‌أ.         امریکا در قضیه ا‏ی سوریه به شدت احساس ناکامی می ‏کند؛ زیرا از یک سو گفتگوها اهمیت ‏اش را از دست داده و برخی از رهبران آن کنار رفته اند. از جانب دیگر امریکا تا هنوز نتوانسته بدیلی برای بشار اسد پیدا نماید در حالی ‏که آتش انقلاب سوریه هنوز زبانه می ‏کشد و بالای گفتگو کننده‏ گان فشار وارد می ‏کند. اگر به دستاوردهای امریکا در قضیه‏ ای سوریه توجه صورت گیرد روشن خواهد شد که مهم‏ ترین دستاوردها مشارکت گروه‏ های جنگی در فعالیت های سیاسی مانند نشست ریاض و کنفرانس‏ های ژینو می ‏باشد. اعلان توقف فعالیت ‏های خصمانه به تاریخ 27.02.2016م بزرگ ‏ترین امیدواری امریکا را تشکیل می ‏داد تا با استفاده از آن، انقلاب سوریه را به سالون‏ ها و اتاق ‏های فعالیت ‏های سیاسی کشانیده و به دور از فشارهای میدانی انقلاب بتواند بدیلی برای اسد بسازد. سر و صداهای قابل توجه در داخل آن عده ‏ی از گروه‏ های مسلح که در نشست ریاض شرکت نموده بودند، بالا گرفت. این سر و صداها علیه فعالیت ‏های سیاسی غرب بوده که مسئولین این گروه‏ ها و سائر جریان‏ ها را زیر فشار گرفته است. از جانب دیگر مردم با مشارکت برخی از گروه ‏ها در فعالیت ‏های سیاسی همه و همه دیدگاه و فضای عامی را ایجاد نمود که بالای روند سیاسی فشار وارد می‏ نمود.

تمام این اقدامات باعث گردید که فعالیت ‏های نظامی علیه نظام سوریه افزایش یابد، چه اقداماتی ‏که صادقانه راه اندازی گردیده بود و چه اقداماتی ‏که مقطعی بوده و هدف از آن به دست آوردن اعتماد مجدد مردم بود. نتیجه ‏ی افزایش فعالیت ‏های نظامی این شد که مناطق استراتیژیک و مهم در جنوب حلب، در چند مرحله از حمله ای نظامیان پس گرفته شود؛ مانند: جنگ‏ های منطقه عیس سپس خان طومان و سائر مناطق دیگر. این تحولات نظامی تمام امیدواری‏ های امریکا و روسیه را در خصوص توقف فعالیت‏ های نظامی به باد داد و به این ترتیب امیدواری ‏ها برای تداوم گفتگوهای ژینو، باوجود شدت گرفتن فعالیت ‏های میدانی و نظامی به شدت کاهش یافت، فعالیت‏ های نظامی ‏که به مثابه ضربه‏ کشنده‏ یی برای جریان فعالیت ‏های سیاسی می‏ باشد. به این ترتیب امریکا در تنگناه قرار گرفته است.

‌ب.     جنگ‏ های جنوب حلب از نظر تحرکات میدانی شکست بزرگی برای جنگجویان ایرانی و طرف‏ داران شان قلمداد می ‏گردید. بناً ایران خواستار نیروهای زمینی بیشتری در سوریه شد. برعلاوه شکست ‏های بی ‏شمار و پیروزی‏ های اندکی که داشت ایران با برخی از تحریم‏ های اقتصادی که پس از امضای توافقنامه‏ ی هسته‏ یی ژینو در مورد ایران علیه آن وضع گردید و منجر به کاهش بودجه‏ های نظامی ایران در سوریه گردید نیز مواجه شد. به این ترتیب امکان این وجود دارد که ایران عملاً در کمک‏ های نظامی ‏اش به بشار اسد با کاهش بودجه و تجهیزات مواجه شده باشد. از این رو به نمایندگی از امریکا دست به دامن روسیه زد و نشست وزیران دفاع در تهران به همین دلیل برگزار گردید. این بدان معنی است که ایران نیز در تنگناه قرار گرفته است.

‌ج.      در مورد روسیه باید گفت که عوامل زیادی رونما گردیده و آن را وادار و یا فاقد اراده نموده تا به خواسته‏ های امریکا لبیک گوید. خواست امریکا از روسیه اینست که فعالیت ‏های نظامی ‏اش را تا زمان وادار نمودن انقلابیون به باقی ماندن در مناطقی ‏که در حال حاضر در اختیار دارند ادامه دهد تا این ‏که امید انقلابیون از پیشرفت‏ های نظامی و میدانی قطع گردد و این دقیقاً همان هدفی بود که روسیه از زمان شروع فعالیت ‏های نظامی ‎اش در سوریه به تاریخ 30.09.2015م تا همین اواخر تعقیب می ‏نمود. چنان ‏که جان کری وزیر خارجه ‏امریکا به تاریخ 11.02.2016م در کنفرانس کمک به سوریه که در لندن برگزار گردیده بود گفت: "روسیه در جریان سه ماه تمام گروه ‏های مسلح را ریشه کن خواهد نمود." این همان هدفی بود که امریکا از مداخله‏ روسیه انتظار داشت؛ و اما عواملی که جدیداً رونما گردیده و مانع برآورده شدن اهداف روسیه به صورت همه جانبه گردیده قرار ذیل می باشد:

 روسیه در کنار دشمنی شدیدی که با اسلام دارد و برعلاوه ‏ی ترس بزرگی که از اسلامی بودن انقلاب سوریه در دل می پروراند، مداخله در انقلاب سوریه را یک فرصت طلای می‏ شمارد تا با استفاده از آن شان و شوکت از دست رفته ا‏ی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را مجدداً برجسته نماید. بنابر این تلاش نمود تا نیروهای هوایی، موشک ‏های بالستیک و توانایی پرتاب آن از دریایی خزر و مدیترانه در داخل سوریه را به نمایش گذارد. روسیه با این حملات وحشیانه ‏اش انتظار داشت که اهداف شوم امریکا برآورده شده مردم سوریه شرط ‏های امریکا را پذیرفته و حاضر به گفتگو با نظام بشار اسد شوند، اما در این هدف ناکام ماند.

هدف دیگر روسیه این بود که با استفاده از این مداخله خود را از ذلت بین المللی بیرون کشیده و تحریم‏ های را که پس از پیوند دادن جزیره‏ کریمه به روسیه و بر افروختن آتش جنگ در شرق اوکراین بالای آن اعمال گردیده بود لغو نماید، اما هرگز به این هدف نرسید بلکه حتی قهر و غضب جهانی علیه آن افزایش یافت و فاصله ‏اش با اتحادیه‏ اروپا به گونه‏ ی خطرناکی افزایش یافت. اروپا پیوسته روسیه را متهم به جنایت نموده و حتی خواهان محاکمه نمودن آن در محکمه‏ ی جنایات بین المللی شد.انگلستان نسبت به دیگر دولت ‏های اروپایی دشمنی بیشتری با روسیه دارد، پس از آن آلمان که روسیه را به تدریج در کتاب «سفید» اش به صفت «دشمن» درج نموده و انگلا مرکل نخست وزیر این کشور در جریان گردهمایی هفت کشور بزرگ جهان در جاپان به تاریخ 26.05.2016م حتی با مطرح نمودن بحث کاهش تحریم‏ ها علیه روسیه مخالفت نمود.

روسیه از نظر اقتصادی دولت ضعیفی است توان این را ندارد که هزینه ‏ی جنگی را بپردازد که هزاران کیلومتر دورتر از مرزهایش در جریان است. مخصوصاً در زمانی ‏که خودش زیر فشار بار تحریم های غرب قرار دارد. از جانب دیگر قیمت نفت به شدت کاهش پیدا نموده است. به این ترتیب در دراز مدت نمی ‏تواند از عهده‏ هزینه ‏های جنگ در سوریه به در آید. ضمناً هزینه‏ ی تجهیزات جنگی روسیه با پرداخت مبالغی که برای سربازان روسی در جنگ سوریه شرکت نموده اند نیز با مشکل مواجه خواهد شد، سربازانی‏ که تعداد آنان بنا به گفته‏ ی وزارت دفاع روسیه به 25 هزار تن می رسد، زیرا براساس قانونی‏ که توسط نماینده گان پارلمان روسیه تصویب گردیده باید برای هر فردی که قبلاً در این جنگ شرکت نموده بود مبلغ مشخصی پرداخت گردد.(منبع: اسکای نیوز عربیه، 21.6.2016)

روسیه از پیامد همکاری‏ هایش با امریکا در سوریه به شدت در هراس است. نگرانی روسیه در مورد روی کار آمدن اداره‏ ی جدید امریکا پس از انتخابات ریاست جمهوری این کشور در 2016م می ‏باشد. بنابر این روسیه امیدوار است بتواند مسئولیت جنگی ‏اش در سوریه را قبل از تمام شدن زمان اداره‏ حکومت اوباما به پایان رساند و یا این که مداخله‏ مشترک روسیه و امریکا در سوریه رسماً و به صورت علنی اعلان گردد. از همین ‏جاست که روسیه پیوسته خواستار علنی نمودن همکاری ‏ها و فعالیت ‏های مشترک دو جانبه می ‏باشد، اما امریکا با اشاره‏ سر و ابرو از آن سرباز می ‏زند؛ چنان‏ که روسیه از امریکا خواست تا حملات هوایی را مشترکاً با روسیه علیه گروه هایی ‏که با متوقف شدن فعالیت‏ های خصمانه مخالفت می ‏کنند انجام دهد، اما امریکا این خواسته را رد نمود.

جای تعجب این ‏جاست که روسیه با برداشت غلطی که دارد گمان می ‏کند حد اقل در قضیهٔ سوریه با امریکا شریک می‏ باشد و تلاش می ‏نماید نشست‏ های «لاوروف» با «کری» را که در مورد بحران سوریه اتخاذ گردیده پیمان نظامی علنی در سوریه تعبیر کند. روسیه نمی‏ داند که نشست های دو جانبهٔ لاوروف با کری را امریکا به هدف جلوگیری از دخالت دولت‏ های اروپایی در بحران سوریه راه اندازی نموده و بی ‏خبر از این‏ که امریکا از روسیه به صفت یک دانه‏ شطرنج استفاده می‏ کند!

امریکا به منظور دفاع از نفوذ خود در سوریه و هم‏ چنین رویارویی با ظهور اسلام در انقلاب سوریه گاهی از ایران و جریان ‏های طرف ‏دار آن کار می‏ گیرد و گاهی هم از روسیه، اما روسیه که در خواب و خیال مطرح شدن بوده در جستجوی بزرگی است گمان می‏ کند که در قضیه سوریه با امریکا شریک می ‏باشد. این جاست که اظهارات جان کری مبنی بر این‏ که صبر امریکا در سوریه در برابر روسیه بسیار محدود می‏ باشد، تفسیر می‏ گردد: «امریکا از روسیه می ‏خواهد تا هرچه زودتر به کمک نیروهای در حال فروپاشی بشار اسد بشتابد، به ویژه در جنوب حلب.» هم‏ چنین این جاست که تعجب سرگی لاوروف از اظهارات جان کری تفسیر می‏ گردد: امریکا را به صبر بیشتر فراخواند زیرا امریکا روسیه را دانهٔ شطرنجی می‏ داند که در اختیار آن قرار دارد و در مقابل روسیه مداخله‏ اش در قضیهٔ سوریه را نمونه ‏ی فعالیت مشترک بین المللی با امریکا تعبیر و تفسیر می‏ کند. با توجه به دلایل یاد شده روسیه نیز در تنگناه قرار دارد.

 به این ترتیب هر یک امریکا، روسیه و ایران در تنگنای سوریه گیرمانده اند، چنان ‏که قبلاً گفتیم این تنگناه بیشتر از همه بالای امریکا فشار می ‏آورد. بناْ اوضاع جاری به ویژه تلفات سنگین نیروهای بشار اسد، ایران و طرف داران آن، امریکا را سخت به نگرانی فروبرده. ظاهراً امریکا به این نتیجه رسیده که تلفات ایران در سوریه بسیار سنگین شده و این‏ که مداخله‏ ی نظامی ایران در سوریه گرچه عمر حکومت بشار اسد در دمشق را طولانی نموده اما ظاهراً این مداخله هیچ نقشی در پیدا کردن راه حلی در سوریه ندارد. از جانب دیگر باتوجه به ناکام ماندن روسیه در یک طرفه کردن قضیهٔ سوریه از طریق اعمال فشار بالای مردم سوریه و با استفاده از بمباران وحشیانه و پرتاب موشک ‏های آتش‏ زا تا در برابر نظام حاکم ظالم شان سرتسلیم فرود آورند. باتوجه به این ناکامی دیده می ‏شود که راه حل‏ های امریکا در سوریه به شدت متزلزل گردیده است، به ویژه با توجه به نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری و این‏ که هر یک از دو حزب جمهوری خواه  و دموکرات امریکا تلاش می نمایند تا از این فرصت استفاده نموده و نقاط منفی یک دیگر را برملا سازند.

این ها برعلاوه‏ نامه‏ یی است که یک تعداد از دیپلوماتان امریکایی به اوباما فرستاده و در آن خواستار مداخلهٔ مستقیم امریکا به سوریه گردیده بودند، به همین دلیل است که امریکا طوری وانمود می‏ کند که گویا در مورد مداخلهِ مستقیم جدی می‏ باشد به همین دلیل است که کشتی حامل طیاره ‏های نظامی‏ اش موسوم به «هاری ترومان» را از بحر خلیج به سوی «مدیترانه» اعزام می ‏کند و خاک سوریه را از آنجا با موشک هدف قرار می ‏دهد. به همین دلیل است که محمد بن سلمان وزیر دفاع عربستان سعودی را به واشنگتن فراخوانده و وی با رئیس جمهور اوباما در دفتر کارش دیدار و گفتگو می‏ کند. دیداری که رئیس جمهور امریکا به ندرت با مسئولینی ازین دست که در مقامی پائین تر از ریاست یک دولت باشد، انجام می ‏دهد. تمام این اقدامات و تحرکات به این هدف صورت می ‏گیرد تا موضوع طوری برای پی گیران امور به نظر آید که گویا هدف در درجه نخست، نظامی می ‏باشد.

اما با وجود تمام موارد یاد شده هنوز سیاست اداره‏ فعلی امریکا، با توجه به اظهارات مسئولین این اداره، این است که مداخله نظامی ابتدا باید توسط دنباله روان، همکاران و مزدوران صورت گیرد. چنان ‏که جان کربی سخنگوی وزارت خارجه امریکا اعلان نمود: "امریکا سیاست‏ اش در قضیهٔ سوریه را هرگز تغییر نداده است." وی در خصوص احتمال تغییر نمودن سیاست واشنگتن در قبال سوریه گفت: "ما هنوز به این باور هستیم که بهترین راه حل در بحران سوریه همانا حل و فصل سیاسی است." کربی هم ‏چنین تأکید نمود: "اداره‏ رئیس جمهور فعلی امریکا(اوباما) تا پایان زمان کاری ‏اش هم‏ چنان تلاش خواهد نمود تا راه حل مسالمت آمیزی را برای بحران سوریه پیدا نماید."(منبع: روسیه امروز، 17.6.2016)

اما در مورد نامه‏ یاد شده‏ ای دیپلوماتان امریکایی باید گفت که گمان اغلب این است که حکومت امریکا با آن تعامل سیاسی خواهد نمود، نه نظامی.(منبع: جزیره نت 18.6.2016) به نقل از روزنامه واشنگتن تایمز، قصر سفید تلاش دارد تا پیامدهای نامه دیپلوماتان را به صورت کامل ارزیابی، حل و فصل نماید. منبع یاد شده به نقل از «جنیفر فریدمان» سخنگوی قصر سفید افزود که اداره اوباما حاضر است به تمام دیدگاه ‏ها در مورد چلنج‏ های موجود در قضیهٔ‏ سوریه گوش فرا دهد، اما رئیس جمهور اوباما به راه حل نظامی بحران سوریه باور ندارد. روزنامه یاد شده در ادامه افزوده است که این نامه جدید ترین موقف گیری است که سیاست اوباما در جریان چندین سال سرخوردگی ‏اش در بحران سوریه میان مسئولین فعلی و سابق امریکا و بسیاری از کسانی ‏که در داخل اداره اوباما فعالیت نموده اند دست و پنجه نرم می‏ کند.

خلاصه این درست است که امریکا در تنگناه قرار گرفته است. در مورد مداخله‏ نظامی و زمینی امریکا گمان اغلب این است که تا مدتی به تأخیر خواهد افتاد، زیرا اداره ‏ی فعلی امریکا تلاش دارد که جنگ زمینی را توسط پیروان، مزدوران و یارانش ادامه دهد و امکان دارد این روند تا پایان فرصت باقی مانده‏ ای اداره اوباما هم‏ چنان ادامه پیدا کند؛ مگر تحولاتِ غیر قابل پیش بینی رخ دهد.

گذشته از تمام موارد یاد شده، آن چه نظر را به خود جلب می‏ کند اینست با وجود این که در قضیه‏ سوریه کشمکش‏ هایی مانند بحران‏ های لیبیا و یمن کشمکش ‏های بین المللی نبوده و یگانه طرف بین المللی در سوریه همانا امریکا می‏ باشد و امریکا در جنایت ‏های وحشتناک و متنوعی که در سوریه مرتکب می‏ شود از روسیه، ایران، نظام بشار اسد، پیروان و یاران ‏اش استفاده می‏ نماید. باوجود آن هم واقعیت این است که امریکا و پیروان ‏اش تا امروز در وادار نمودن مردم سوریه به پذیرفتن و تطبیق پروژه‏ های امریکا و شریک شدن با نظام بشار اسد در حکومت کاملاً ناکام مانده است، این در حالیست که طرف مقابل امریکا مردم سوریه بوده و این مردم با امکانات و تجهیزاتی در برابر امریکا قرار گرفته اند که به هیچ صورت قابل مقایسه با امکانات دولت ‏های شرکت کننده در این جنگ نمی ‏باشد، اما با وجود آن هنوز مردم سرزمین شام از پذیرش خواسته‏ های این دولت‏ ها پیروان و یاران شان سرباز زده اند.

بدون شک یگانه دلیل این مقاومت دلیرانه‏ مردم شام همانا اسلام بزرگ می ‏باشد که اهالی این سرزمین را در برابر کفر و کفار و ظلم و پیروان ظلم به حرکت درآورده است. حتی اگر اسلام در دل های بعضی از مردم تنها در حد یک احساس به جوش و خروش آمده و از فکر مستقیم بر خوردار نباشد، و حتی اگر در دل‏ های بعضی دیگر  در حد یک هدف غیر مستقیم به حرکت آمده باشد باز هم مهم این است که رنگ و بوی احساس اسلامی است که همه جای سرزمین شام را فراگرفته و این افکار اسلامی است که بسیاری فریاد آن را سر می‏ دهند و این دقیقاً همان چیزی است که تا امروز امریکا را ناکام نگهداشته است.

آری! این تابش نور اسلام است که سرزمین شام را درخشان نموده گرچه تاهنوز این تابش در قالب یک دولت متجسد نگردیده است.

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون

 [شعراء: 227]

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و الله را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‏ اند يارى خواسته‏ اند و كسانى كه ستم كرده‏ اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

به تاریخ 23.06.2016م همه‏ پرسی‏ پیرامون خروج و ماندن انگلستان از اتحادیه اروپا برگزار گردید. در نتیجه 52 درصد از مردم رأی به ترک آن کشور از اتحادیه اروپا دادند. پس از این همه ‏پرسی «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلستان اعلام کرد که بعد از سه ماه دیگر از حکومت استعفا می ‏دهد. بناً پرسشی مطرح می ‏شود مبنی بر این ‏که آیا نتیجه همه ‏پرسی مخالف خواست «دیوید کامرون» بود؟ هم ‏چنین تأثیرات اقتصادی و سیاسی خروج انگلستان از اتحادیه اروپا چه خواهد بود؟ و آیا خروج آن کشور از اتحادیه اروپا تصمیم نهائی است و دیگر برگشتی ندارد؟ در نهایت آیا امریکا درین مسئله کدام نقشی را دارد و یا خیر؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!  

برای وضاحت موضوع و نکات برجسته ‏ای پاسخ، لازم است امور ذیل را بررسی نمائیم:

  1. با آغاز بحران اقتصادی اروپا از سال 2008م و تشدید آن، صدای مشکلات انگلستان با اتحادیه اروپا و این ‏که اتحادیه به‏ منافع آن کشور کار نمی ‏کند تا اکنون ادامه دارد. دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان موقف آن کشور را در قبال اتحادیه اروپا طی سخنرانی خود در اجلاس داووس بیان داشته گفت: "اتحادیه اروپا به ‏گونه ‏اى افزون مشکلات مردمی انگلستان را متوجه می ‏شود. برای رفع نگرانی های مردم  پیرامون اروپا، به‏ همه‏ پرسی ‏یی نیاز داریم؛ مانند: مفکوره وضع قوانین بیشتر و وجود بروكراسی و مفکوره این‏ که اتحادیه اروپا باید به سان یک انجمن در آید. هراس این ‏که اروپا به ‏اتحاد سیاسی می ‏اندیشد و ایجاد یک چنین اتحاد سیاسی مردم انگلستان را هیچ‏ گاهی آسایش نخواهد آورد. بنابرین انگلستان هیچ ‏گاهی از این‏ که بخشی از اتحاد سیاسی باشد خرسند نخواهد شد؛ چون: ما دارای یک دولت مفتخر و مستقل می ‏باشیم. ما دارای نهادهای مستقل و حكومت ملی هستیم و بدان مفتخریم و این‏ ها بیشتر به ‏منافع ما کار می ‏کنند. به‏ وضاحت می ‏خواهم بگویم که چنین وضعیت زیبای شأن ما می ‏باشد. اروپا دارای تنوع مردمی و دولت ‏های مستقل است که ما کوشش به‏ خرچ می ‏دهیم تا برای تبادل منافع مشترک همکاری نمائیم، ولی این یک اتحاد سیاسی عمیق به ‏حساب نمی ‏آید، و اروپا پاسخ همه مشکلات نیست و نیز مردم انگلستان این اتحاد سیاسی را نخواسته و نمی ‏خواهند." ( Gov.uk: 21 فبروری 2016م)

بنابرین در خلال ماه اکتوبر، کامرن وارد مذاکره با اتحادیه اروپا گردید و اکثراً مطالبات وی از طرف اتحادیه پاسخ مثبت داده‏ شد که قرار ذیل می ‏باشد: هویت قومی انگلیسی بدون تداخل سیاسی با اتحادیه اروپا مستقلاً محفوظ باشد، توافقنامه شنگن-توافقنامه ‏ای که جهت برداشته شدن مرز میان 6 کشور اروپایی در سال 1985م عقد شد- بالایش تطبیق نگردد، اتحادیه به انگلستان اجازه داده تا وارد حوزه یورو نگردد و مهاجرین اورپائی که وارد انگلستان می ‏شوند الی تکمیل 4 سال از خدمت ویژه و مسکن برخوردار نمی ‏باشند. کامرون در زمان امضای این توافقنامه با نماینده‏ گان اتحادیه اروپا گفت: "توافقنامه مذکور با کشورهای اروپا، انگلستان را داخل اروپا جایگاهی ویژه ‏ای اعطا می ‏نماید." (بی بی سی 20.2.2016م)  

برعلاوه کامران از اتحادیه اروپا خواست تا به‏ پارلمان‏ های ملی اروپا و انگلستان حق اعتراض بر تصامیم پارلمان اتحادیه داده شود، ولی اتحادیه این خواست کامرون را رد نمود. هدفِ کامرون این بود تا قوانین و تصامیم اتحادیه را بالای انگلستان غیر الزامی بسازد که در نتیجه اتحادیه ضعیف و کدام سلطه ‏ای بر آن‏ ها نداشته ‏باشد. طبق معمول انگلستان می ‏خواهد تا از اتحادیه اروپا استفاده نماید، بدون این ‏که به‏ مقرارت و قوانین اتحادیه پا‏بند باشد. از همین جهت به‏ هدف وسیله ‏ای فشار، موضوع همه پرسی را مطرح نمود تا امتیازات بیشتری را از اتحادیه کسب نماید. چنان ‏چه معلوم است انگلستان را عادت برین است که برای اخذ امتیازات ویژه هر وقت اجرای همه ‏پرسی خروج آن کشور را مطرح می ‏سازد و اورپائیان را می ‏ترساند که در صورت خروج انگلستان موفقیت ‏های سیاسی و اقتصادی زیادی را از دست خواهند داد. کامرون نیز در زمان کمپاین انتخاباتی ‏اش وعده سپرده بود تا بعد از پیروزی در سال 2015م این همه ‏پرسی را به‏ راه خواهد انداخت تا پس از جدائی انگلستان از اتحادیه اروپا، موفقیت ‏های اقتصادی و سیاسی را بدست آورد.

نمونه سیاست تهدید و هراس انگلستان یک سیاست جدید نیست، بلکه از همان سال ‏های نخستِ دخول انگلستان در اتحادیه قابل بحث بود. چنان‏ که در سال 1973م انگلستان عضو اقتصادی اتحادیه گردید، ولی هویت پولی ‏اش «پوند» را حفظ نمود و خود را در توافق «شنگن» داخل نساخت. باوجودی این ‏که انگلستان از عضویت اتحادیه استفاده می ‏نمود با آنهم برای بدست آوردن جایگاه ویژه در داخل اتحادیه، مفکوره «همه ‏پرسی» را دامن می ‏زد. چنان ‏چه در سال 1975م برای تحسین عضویت اتحادیه «همه‏ پرسی» را براه انداخت که همه مردم انگلستان بر عضویت آن کشور در مجموعه اقتصادی اتحادیه اروپا رأی مثبت دادند.

بناً این همه ‏پرسی جدید به‏ هدف بدست آوردن اهداف ویژه از همه‏ پرسی ‏های که گذشت، مجزا نمی ‏باشد. درین خصوص حزب حاکم «محافظه‏ کار» در عین زمان دوگونه سیاست را در پیش گرفت: کامرون در رأس، طرفدار ماندن و بوریس جونسون معاون آن حزب که در گذشته بحیث شاروال لندن ایفای وظیفه می ‏نمود و برای احراز ریاست حزب از مقام خود استعفا داد، در رأس طرفداران خروج قرار داشت. هم ‏چنین مایکل گوف وزیر عدلیه در جمع رهبران «خروج» قرار داشت.

چنان ‏که نخست وزیر کامرون در بيانيه ‏ای كوتاهی در مقابل دفتر کارش گفت: "انگلستان بار دوم در ضمن اتحادیه اروپای امن ‏تر پیشرفت نموده و اصلاحات در آن بمیان خواهد آمد."(مونتی کارلو 20.04.2016م) هم‏ چنان مایکل گوف در پیوند به این بیان داشت: "باید هموطنان من برای دموکراسی و برای آروزهای انگلستان رأی دهند."(بی بی سی 19.06.2016) و این در حالیست که نخست وزیر انگلستان و سایر رهبران احزاب، اتحادیه ‏های را تشکیل داده و مردم را به ‏رأی عدم خروج تشویق می ‏نمودند؛ اما برعکس گوف وزیر عدلیه از حزب محافظه ‏کار و برخی از وزرای آن حزب در دولت کامرون کمپاین خروج از اتحادیه را براه انداخته ‏بودند.

با توجه به ‏سیاست حزب حاکم محافظه ‏کار که رهبری آن را دیوید کامرون در دست داشت، توقع داشت تا نتائج همه‏ پرسی فضای گرمِ نداشته ‏باشد تا نتیجه تساوی را در پی داشته‏ باشد. از همین جهت برخی رهبران حزب حاکم محافظه کار، کمپاین خروج را و برخی رهبران آن کمپاین عدم خروج را رهبری می ‏کردند. در نهایت هیچ ‏یک از کمپاین ‏ها جدی نبودند، فقط این قدر جدی بودند که همه ‏پرسی را راه گفت ‏و ‏گو با اتحادیه می ‏دانستند.

هم‏ چنان باوجودی‏ که کامرون توافقنامه اتحادیه اروپا را امضا نمود با آنهم حزبش را در دو راهی قرار داد. چنان ‏که حزبش را ملزم نساخت تا از او حمایت نماید. هرگاه مبنی بر ماندن در اتحادیه جدی می ‏بود حتماً حزبش را ملزم می ‏ساخت تا برای بقا در اتحادیه از او حمایت نماید، در آن صورت نتیجه همه ‏پرسی اکثریت به ‏سوی ماندن در اتحادیه می ‏انجامید. هم‏ چنین «جان‏سن» جناح طرفدار خروج از اتحادیه در رأی و کمپاین خود جدی نبود، هرگاه جدی می ‏بود بعد از همه‏ پرسی هم در رأی و نظریه خود باید جدی برخورد می ‏کرد، چون بعد از همه‏ پرسی نظریات وی تغییر کرده مخالف نظریه قبلش ابراز نظر نمود. به ‏حدی ‏که نزدیک طرفدار ماندن در اتحادیه گردید! چنان‏ چه جان ‏سن در سخنرانی روز دوشنبه‏ اش گفت: "ایالات متحده امریکا جزء اروپا می ‏باشد. همکاری ما با دولت ‏های همسایه تشدید خواهد گرفت و خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به ‏زودی روی دست گرفته نمی ‏شود." (منبع:  http://www.almodon.com/arabworld/2016/6/28/)

جان ‏سن در کمپاین خروج از اتحادیه و «فاراج» رهبر حزب استقلال انگستان-که از حزب محافظه ‏کار جدا شده است- بیشتر از دیگران طرفدار خروج از اتحادیه بودند. چنان‏ که فاراج در اولین سخرانی ‏اش بعد از همه ‏پرسی بیان داشت: "چرا افتخار نکنیم، چرا عملی نباشیم، چرا عاقل و واقع ‏بین نباشیم. بیائید پیرامون معافيت گمرکی به ‏توافق معقول برسیم، سپس در خواهیم یافت که دولت شاهی متحده[انگلستان] دوست شما بوده ما با شما همکار و همپیمان بوده و بهترین دوست شما در جهان خواهیم بود. بیائید این کار را عاقلانه انجام دهیم و اجازه دهید تا خواست‏ های جهانی و آینده خویش را به ‏پیش ببریم."(تلگراف 28.6.2016م) عدم حساسیت حزب حاکم محافظه‏ کار در انتخابات هدف اساسی ‏اش خروج و ماندن در اتحادیه نبوده، بلکه هدف اساسی همان وسیله‏ ای فشار بر اتحادیه بود. این بدان دلالت دارد که دو پارچه شدن حزب محافظه‏ کار-به مخالفان(خروج) و طرفداران(ماندن)- فقط یک فشار بالای اتحادیه اروپا بوده و عدم حساسیت طرفین برای این بود تا نتیجه همه ‏پرسی مساوی باشد تا بخواهند در اتحادیه باقی بمانند، ولی صدای خروج هم  نیز به ‏حد فشار باقی بماند.

میدان کارزار انتخابات با بخش نتایج هیچ تطابق نداشت. چنان ‏چه نتیجه‎ای 52 درصد «خروج» یک شوک برای انگلستان بود، چون هدف اساسی انگلستان این بود تا عضو اتحادیه باقی بماند تا از مزایای اقتصادی آن بهره ببرد، ولی در عین زمان هیچ پابندی به‏ قوانین آن نداشته ‏باشد! همین سبب گردید تا مسیر عضویت در اتحادیه متداوم باشد و توسط همه ‏پرسی ‏ها، تطبیق آن تعلل گردد، و نیز با اخطاریه ‏هایش برای اتحادیه مشکل خلق نماید که اکثر تلاش‏ ها از انگلستان بالای اتحادیه موفقانه انجام یافت، و این بار ضربه ‏اش ناتمام ماند. باید تأکید نمود، واقعیت انگلستان این است که هیچ ‏گاهی نمی تواند روابط خود را از اتحادیه اروپا قطع نماید. قطع روابط به معنی مرگ انگلستان به شمار می ‏رود، و در عین زمان انگلستان با خروج از اتحادیه در تنگناهى افتاده كه راه گريز ندارد!

  1. بعد از نشر نتائج همه ‏پرسی «Brexit» به ‏تاریخ 23.06.2016م شوک‏های سختی انگلستان، اروپائیان و حتی برخی کشورهای دیگر را فراگرفت. اگرچه نظرسنجى نشان می ‏داد که اکثر مردم برای ماندن در اتحادیه اروپا رأی دهند، با آنهم نتیجه همه‏ پرسی در انگلستان، برعکس خروج از آن اتحادیه بود. چنان‏ که بیشترین تأثیر آن از دیدگاه اقتصادی و سیاسی بالای انگلستان بود.

اما از دیدگاه اقتصادی؛ بعد از دقایق اعلان نتایج همه ‏پرسی، اعتبار مردمی از انگلستان و اقتصاد آن کاسته شد. چنان ‏چه ارزش «پوند» واحد پولی آن در برابر دالر هم بیش از 10 درصد و در مقابل یورو 7 درصد کاهش یافت. تا جایی که حتی بازار مالی اروپا و آسيا سخت لغزش دید. چنان ‏که روزنامه رویترز به ‏تاریخ 28.06.2016م گزراش نمود: "نتیجه همه‏ پرسی سه تریلیون دالر قیمت اسهام جهانی را زیان آورد و تاکنون باوجودی ‏که دولت سیاست حفظ اقتصاد را در پیش گرفت قیمت ‏ها در حال تغییر اند. هم‏ چنین رئیس بانک مرکزی انگلستان گفت که برای خسارات احتمالی دور و بر هیچ نگرانی ندارد، چون با جریان انداختن 250 پوند می ‏توان وضعیت را آرام كرد.(منبع: بی بی سی 24.06.2016م) این در حالیست که آژانس اعتبار سنجی مالی «استاندارد اندپورز مودی و فیج»، رتبه اقتصادی انگلستان را برای بار نخست کاهش دادند. در گزارشات آن ‏ها آمده: رتبه اعتبار مالی انگلستان با یک درجه کاهش از « AAA» به «AA1» تغییر کرد. این اولین ‏باری است که برای انگلستان چنین اتفاقی می ‏افتد.

آژانس ‏ها همزمان اعلام کردند که خروج انگستان از اتحادیه اروپا می ‌تواند به ‏آینده‌ ی توسعه اقتصادی آن کشور آسیب بزند. فضای سیاسی، پیش‏ رفت اقتصادی و یا ثبات آن را نشان نمی ‏دهد و امکان دارد تا بعد از پایان آمدن رتبه مالی، آن کشور در یک رکود اقتصادی گرفتار شود و یا امکان دارد اسکاتلند نیز به ‏سوی همه‏ پرسی خروج از انگلستان برود."(ا ف ب 27.06.2016م)

هم‏ چنین با نتایج این همه پرسی قیمت مسکن بالا گرفت، تجزیه و تحلیل‏ های وزارت خزانه‏ داری انگلستان نشان می ‏دهد، در صورت ترک اتحادیه اروپا، قیمت مسکن در آن کشور تا دو سال آینده بیش از 10 تا 18 درصد کاهش خواهد یافت.(بی بی سی 24.06.2016م)  چنان‏ که جورج آزبورن وزیر مالیه انگلستان اعلام نمود: "دولت تمام کوشش ‏هایش را برای کنترول نرخ بازار به ‏مصرف می ‏رساند. برای ضمانت استقرار پولی احتمالاً معاشات را کاهش و مالیات را بلند ببریم. چنان‏ چه شرکت‏ ها اعلام نمودند که کنترول وضعیت اقتصادی انگلستان خارج از اتحادیه اروپا، تعداد کارمندان خود را کاهش می ‏دهیم."(رویترز28.06.2016م) هم‏ زمان با این برخی شرکات ‏ها خواستند تا برخی نماینده‏ گی‏ کوچک خود را از لندن به کشورهای دیگر اروپائی انتقال دهند. آزبورن هم ‏چنین هشدار داد، در صورت خروج از اتحادیه اروپا، قیمت مسکن به ‏شدت کاهش خواهد یافت و هزینه مواد غذایی با رشد فزاینده ‏ای روبرو خواهد شد. شاخصه ‏ای فایننشل تایمز بیش از 8 درصد سقوط نمود که از سال 2008م بزرگ ‏ترین خساره اقتصادی است که وارد اقتصاد انگلستان شده است.(الجزيره نت 24.06.2016م)

تمام موارد فوق می رساند که انگلستان از نتیجه همه‏ پرسی متضرر شده و هرگاه از اتحادیه خارج گردد برایش شاخصه ‏ای بدی خواهد بود، زیرا آن کشور با بحران مالی 2008م تاهنوز دست و پنجه نرم می ‏کند. چنان‏ چه در پاسخ به‏ پرسشی 02.05.2016م بیان کرده بودیم: انگلستان استفادۀ اقتصادی از اتحادیه اروپا می ‏نماید و این به ‏نفع شرکت‏ ها و سرمایه ‏داران بزرگ آن می ‏باشد، زیرا خدمات اساس اقتصاد انگلستان به ‏شمار می ‏رود و خدمات اساسی آن همانا خدمات پولی می ‏باشد.

هم ‏چنین انگلستان کالاهای اندکی صادر می ‏کند و در عوض برای حفظ ذخایرش بالای خدمات پولی، سرمایه‏ ها و واحدهای پولی بیگانه متکی می ‏باشد. وجود بازار مشترک اروپائی به ‏این معنی است که انگلستان می ‏تواند صادرات ‏اش را بدون هیچ قید و شرطی به ‏سراسر اروپا بفرستد و این امر به ‏نفع شرکت ‏های بزرگ و سرمایه‏ داران بزرگ آن می ‏باشد. بناً بیرون شدن از اتحادیه به ‏معنی از دست دادن این فرصت بوده و منجر به مشکلات سیاسی در داخل انگلستان خواهد گردید. از جانب دیگر بیرون شدن از اتحادیه به این معنی است که انگلستان دیگر ملزم به‏ پایبندی به ‏قوانین و تصامیم گرفته ‏شده در اتحادیه اروپا نخواهد بود. هم ‏چنین از آن ‏جائی ‏که اتحادیۀ اروپا اساسی ‏ترین شریک تجارتی انگلستان به ‏شمار می ‏رود و در عین حال خود یکی از کشورهای اروپائی می ‏باشد. این مسایل موقعیت آن را در داخل اروپا تضعیف خواهد نمود. هم‏ چنین انگلستان نیاز خواهد داشت تا اتحادیه اروپا را از بیرون به‏ چالش بکشد و این کار تأثیر آن را در اتحادیه تعضیف خواهد نمود؛ ولی در صورتی ‏که در داخل اتحادیه حضور داشته ‏باشد این تأثیر قوی ‏تر و کاراتر خواهد بود. چنان ‏که در نفس پرسش و پاسخ قبلی آمده: انگلستان در سال 2015م در یک دعوای قضائی در محکمه عدلی اروپا برعلیه بانک مرکزی آن اتحادیه پرونده‏‏ ای را اقامه نمود که بانک مرکزی اروپا تلاش داشت وظیفه-حل و فصل معاملات منطقه یورو- را به ‏داخل اتحادیه منتقل نماید و این نقشه می ‏توانست لندن را کنار زده و پاریس و فرانکفورت را به ‏صفت مرکز اقتصادی جذاب ‏تر جلوه دهد. طبیعتاً این موقف اقتصادی انگلستان را تضعیف می ‏نمود. دیوید کامرون هشدار داد که اگر روی شرط‏ هائی بهتری با مسئولین اتحادیه مذاکره صورت نگیرد.

برعلاوه، در پرسش و پاسخ اسناد فاش شده ‏ای پاناما، به ‏تاریخ 05.04.2016م تذکر داده بودیم: انگلستان در مورد بیرون شدن از اتحادیه همه ‏پرسی را راه اندازی خواهد نمود و اتحادیه اروپا را ترک خواهد کرد. هرگاه همه ‏پرسی موفقانه انجام یابد انگلستان دیگر مرکزیت پولی را در مقابل فرانکفورت از دست داده و فرانکفورت خوب ‏تر از لندن در بین اتحادیه اروپا مرکزیت پولی را بدست خواهد آورد. از دیدگاه سیاسی همه ‏پرسی بالای انگلستان خیلی اثر کرده است.

درین همه‏ پرسی مردم اسکاتلند و ایرلند شمالی برای ماندن در اتحادیه اروپا رأی دادند. بعد از اعلان نتائج همه ‏پرسی چون متوجه شدند که اکثریت آرا برای خروج از اتحادیه اند، آن ‏ها سروصداهایی را براه انداختند مبنی بر این‏ که این همه پرسی وحدت انگلستان را در معرض خطر قرار خواهد داد، و این برنامه ساخته انگلستان هم نیست؛ به ‏دلیل این ‏که یگانه سبب پیروزی دیوید کامرون در انتخابات 2014م پیروزی وی در همه ‏پرسی منع خروج اسکالند از انگلستان بود. رهبران انگلیس فکر کرده بودند که بعد از همه ‏پرسی سال 2014م دیگر از شر جدایی اسکاتلند برای مدت طولانی در امن هستند، ولی اکنون که مردم انگلستان برای خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند، این امر بدون خروج اسکاتلند از انگلستان ناممکن به نظر می ‏رسد.

نیکولا استرجن وزیر اول اسکاتلند، در سال 2014م گفته بود: مردم اسکاتلند به ‏ماندن شان رأی دادند. برگزاری دومین همه ‌پرسی در مورد استقلال اسکاتلند از انگلستان اکنون «بسیار محتمل» به ‏نظر می ‌‌رسد.(میدل ایست آن لاین 26.06.2016م) ایرلند شمالی نیز بیشترین زیان را به‏ انگلستان وارد خواهد آورد. حزب جمهوری خواه ایرلند موسوم به ‏«شین فن» روز جمعه اعلام نمود که مردم ایرلند شمالی باید برای استقلال از انگلستان همه‌ پرسی برگزار کنند. این سروصداها بعد از اعلان نتایج همه‏ پرسی خروج از اتحادیه اروپا صورت گرفت و حزب جمهوری ایرلند شمالی تأکید نمود که همه ‏پرسی خروج از اتحادیه اروپا بر وحدت انگلستان زیان آور است. (فرانس24- 25.06.2016م)

با آن‏ چه گذشت همه‏ پرسی بر تجزیه و زیان ‏های مالی انگلستان و این ‏که رنگ و بوی همه‏ پرسی بسوی روان است که خواست رهبران سیاسی آن کشور نبود. به این معنی که انگلستان خود را در دام مکر خود انداخت و قربانی زیرکی خود گردید! از همان روز‏های اول همه ‏پرسی گرفتاری سیاسی بی ‏سابقه در اوضاع انگلستان دیده می ‏شد. برعلاوه همه ‏پرسی سبب ایجاد آشفتگی ‏های شدیدی میان دولت و مخالفین شده است. به‏ حدی ‏که روزنامه «نیویارک ‏تایمز» در نشریه 27.06.2016م اش بیان داشت: "سرزمین مستقل و دارای شهرت نیک در دولت ‏داری و قانون، اکنون به ‏بی ‏نظمی در حرکت است."

  1. بعد از نتایج زیان ‏بار همه‏ پرسی رهبران انگلستان با تجربه سیاسی و زیرکی که دارند در اجرای روند «خروج» تعلل می ‏نمایند. چنان ‏که اجرای آن را به‏ سال ‏های بعدی می ‏اندازند. این واقعیت از سخنان رهبران و تحلیل ‏های رسانه ‏ای و هم ‏چنان از ابهامیت خود همه ‏پرسی واضحاً معلوم می ‏گردد. تعلل و ابهام آن‏ ها امور زیر را در بر دارد:

‌أ.         اجرای ماده 50 معاهد لیسبون، مجالیست برای اتخاذ سیاست «تعلل» و «ابهام» دولت مردان انگلستان که با زیرکی و تجربه چندین ساله این ماده را برای برون رفت خود اتخاذ نموده بودند. ماده 50 معاهده لیسبون می ‏رساند که روند خروج از اتحادیه اروپا اول به ‏پارلمان اروپا و کشورهای اروپایی ابلاغ می ‏گردد و این روند 2 سال زمان خواهد برد تا آن ‏ها بر خروج انگلستان اتفاق نمایند. هم ‏چنین نخست وزیر کامرون در جریان سخنرانی خود در پارلمان گفت: "دولت وی فعلاً روند گفت ‏و ‏گوهای خروج را آغاز نمی ‏نماید. در قدم نخست لازم است تا دولت پیرامون چگونه ‏گی روابط خود با اتحادیه اروپا بعد از خروج را تصمیم اتخاذ نماید، سپس ماده 50  لیسبون اجرا گردد.(بنا 27.06.2016م) کامرون هم ‏چنین در برابر مجلس اعیان گفت: "این انگلستان است که تصمیم می ‏گیرد چه وقت روند خروج را آغاز می ‏نماید. دولت فعلاً نمی ‏خواهد که ماده 50 معاهده لیسبون را به‏ اجرا در آورد." هم‏ چنان تا زمان مذاکره درخواست انگلستان برای خروج نیز به ‏تعویق بیفتد. به دلیل این ‏که کامرون استعفای خویش را تا سه ماه به‏ تعویق انداخته و تمام اختیارات اجرای روند «خروج» را به ‏دولت جدید بعد از خودش واگزار نمود که در ماه سبتمر 2016م حزب محافظه ‏کار صلاحیت ‏های نخست وزیر جدید را تعیین می ‏نماید.(منبع: http://elaph.com/Web/News/2016/6/1096000 )

هم‏ چنان آزبورن وزیر مالیه آن کشور تأکید نمود: "روند اجرای خروج از اتحادیه اروپا قبل از تشکیل حکومت جدید روی دست گرفته نخواهد شد." (الجزيرة نت 27.06.2016م) هم‏ چنین یک تن از تحلیل ‏گرانی حقوقی واضح نموده بیان داشت: "حقیقتاً هرگاه روند تطبیق ماده 50 تأخیر گردد، فرصت ‏ها برای عدم اجرای روند خروج بیشتر می ‏گردد و یا در صورت تأخیر روند «خروج» حوادث و مشکلات زیادی مداخله خواهد نمود." از همین جهت دیپلوماتان اروپایی بدین نظر اند که انگلستان هیچ ‏گاهی از اتحادیه اروپا خارج نخواهد شد، باوجودی ‏که رأی مثبت مردم انگلستان نیز وجود دارد. یک تن از دیپلوماتان که نخواست نامش افشا شود، گفت: "به ‏نظر شخصی ‏ام انگلستان روند «خروج» را هیچ‏ گاهی به ‏اتحادیه اروپا ابلاغ نخواهند کرد. دیپلومات مذکور افزود: برای وضاحت امور از لندن می ‏خواهیم همین اکنون دست به‏ اجرای ماده 50 بزنند. وی اضافه نمود: به ‏اعتقاد شخصی ام خروج را بعید می ‏دانم و آن‏ ها هیچ ‏گاهی چنین کاری را نخواهند کرد."(27.06.2016م)

‌ب.     حتی نفس روند همه ‏پرسی نیز مبهم بود. شرائط تطبیق آن کاملاً غیرواضح و امکان مداخلات قانونی بر همه ‏پرسی نیز وجود داشت. چنان ‏که برای دولت اجازه می ‏داد که همه ‏پرسی دیگری را به ‏اجرا در آورد، باوجودی ‏که اجرای همه ‏پرسی جدید خلاف اصالت دموکراسی آن کشور می ‏باشد؛ ولی استدلال این ‏که همه‏ پرسی جدید خلاف رأی مردم نمی ‏باشد مهارت سیاست دولت مردان انگلستان را نشان می ‏دهد. چنان ‏که امور ذیل مبین این واقعیت است:

  • برای جمع آوری امضای کسانی ‏که خواهان همه‏ پرسی مجدد هستند، صفحه برقی مانده شده است، به‏ حدی ‏که به ‏تاریخ 28.06.2016م، 3.8 میلیون امضا از کسانی جمع آوری گردید که خواهان دومین همه ‏پرسی برای تصمیم‏ گیری درباره خروج از اتحادیه اروپا هستند. «اولیور هیلی» سخنگوی مجلس اعیان، اداره این صفحه را به‏ عهده دارد اعلام کرد: "از آن‏ جا که در همه ‌پرسی اخیر کمتر از 75 درصد رأی دهنده ‏گان شرکت کرده ‌اند و هیچ یک از گزینه ‌های ماندن در اتحادیه اروپا یا خروج از آن بیشتر از 60 درصد رای نیاورده است، باید همه ‌پرسی دوباره‌ برگزار شود."(روزنامه دیلی تلگراف 27.06.2016م)
  • با آن ‏که برگزاری همه‏ پرسی دومی اصالت دموکراسی انگلستان را زیر پرسش می ‏برد ازین جهت برخی متخصص قوانین انگلیس بعضی راه ‏های برون ‏رفت را چنین پیش ‏کش می ‏نمایند که پارلمان(مجلس اعیان و مجلس لورد) اجازه دارد تا نخست وزیر را از ابلاغ روند اخراج به ‏اتحادیه باز بدارند. چنان‏ که لورد بانیک کیوسی متخصص قانون در زمینه چنین گفت: "بدون قانون گزاری پارلمان، نخست وزیر نمی‏تواند روند «خروج» را به ‏اتحادیه برساند."(http://www.bbc.com/ne…/uk-politics-uk-leaves-the-eu-36671629 )
  • عامل خارجی وجود دارد که ماندن انگلستان را در داخل اتحادیه برای ضغیف ساختن آن اتحادیه به‏ حیث مرکز تشنج قابل اهمیت می ‏داند، و آن عامل خارجی امریکا می ‏باشد. اوباما در ماه اپریل سال جاری طی سفرش به انگلستان مردم را تشویق نمود تا برای ماندن در اتحادیه اروپا رأی دهند.(الجزیره 24.06.2016م) امریکا طرفدار ماندن انگلستان در اتحادیه می ‏باشد تا اتحادیه ناپایدار باشد، چون امریکا می ‏داند که انگلستان هیچ ‏گاهی برای منافع و وحدت اروپا کار نمی ‏کند و همیشه اتحادیه را به‏ چالش کشیده و بر اکثر قوانین آن مشکل ایجاد می ‏نماید. جزء منفعت خود در فکر دیگری نیست، این به معنی بربادی اتحادیه است.

تمام موارد مذکور می ‏رساند که امریکا نمی ‏خواهد تا یک اروپای متحد، قوی در عرصه ‏های سیاسی و اقتصادی با او رقابت نماید، وجود داشته ‏باشد. از همین جهت وقتی ‏که نتیجه همه ‏پرسی به‏ خروج از اتحادیه بر آمد، اوباما وزیر خارجه خود را فوراً بحیث میانجی به ‏طرف اروپا ارسال نمود تا از عکس العمل اروپا در مقابل انگلستان جلوگیری نماید. چنان‏ چه جان کری با مجرد ورود به بروکسیل به‏ تاریخ 27.06.2016م، گفت: "ما خود را ملزم قرار می ‏دهیم که بین طرفین میانجی خوبی باشیم تا کسی بدون تفکر به ‏بی ‏راهه نرود." جان کری پس از ملاقاتش با کامرون گفت: "خروج انگلستان از اتحادیه اروپا هیچ‏ گاهی تحقق نخواهد شد، لندن درین امر عجله ندارد. هم چنین کامرون می ‏داند که توان به ‏اجرا در آوردن «خروج» از اتحادیه را ندارد و اصلاً هم نمی ‏خواهد. نمی ‏خواهد که ماده 50 معاهده لیسبون مورد اجراء قرار گیرد و این روند دو سال کامل را در بر خواهد گرفت. جان کری واضح ساخت که لندن نمی ‏خواهد تا دو سال دیگر و قبل از موافقه جدید خود را از اتحادیه خارج سازد. در نهایت کری مورد پرسش قرار گرفت، پس راه برون ‏رفت از به ‏اجراء در نیاوردن نتیجه‏ ی همه‏ پرسی چیست؟ جان کری پاسخ داد: "درین میان راه‏ های زیادی وجود دارد."(فرانس24- 29.06.2016م) این عامل خارجی در ایجاد رابطه جدید میان انگلستان و اتحادیه سهم بیشتری خواهد گرفت و مصلحت امریکا هم همین است.

  1. معلوم می ‏گردد که اتحادیه اروپا بازی ‏های انگلستان را پی ‏برده، ازین جهت اتحادیه برای حفظ منافع خود قبل از اجرای ماده 50 معاهده لیسبون، براساس معاهده ناروی و سویدن خواهان اجرای پیمان غیر رسمی شد که تا زمان اجرای روند «خروج» منافع اتحایه حفظ بماند، ولی برخلاف پیمان ناروی وسویدن، انگلستان خواهان رسیدن به بازارهای اروپا و مخالف رفت آمد آزادانه شهروندان میان کشورهای اروپائی می ‏باشد، و این از جمله آزادی ‏های است که برای اروپائیان؛ مانند: آزادی تبادله پولی و خدمات اجتماعی مقدس می ‏باشد. اروپا با درک فریب سیاسی انگلستان به ‏این مفکوره بسنده نکرد، بلکه برای 27 عضوی دیگر اتحادیه از تشکیل هرگونه پیمان مخفیانه اخطاریه داد. ژان کلود یونکر رئیس مذاکره اتحادیه گفت: "واضح باید بگویم، امکان هیچ‏ گونه گفت‏ و گو سری میان کشورهای اتحادیه و دولت انگلیس وجود ندارد. کار به ‏تمام طرفین مذاکره کننده واضح شده ‏است."( Evening standard 28.06.2016م)

پارلمان اروپا به ‏تاریخ 28.06.2016م دو روزِ پی هم تشکیل جلسه داد و در بحث اولش مطابق به ‏معاهده لیسبون خواهان تسریع خروج انگلستان از اتحادیه شد تا از هرگونه نااطمینانی موجود برضد یک پارچه‏ گی اتحادیه جلوگیری شود. «ژان کلود یونکر» رئیس کمیسیون اروپا در برابر پارلمان اروپا چنین بیان داشت: "دیگر جای این نیست که برای مدت طولانی خاموش باشیم، می ‏خواهم تا دولت شاهی انگلستان موقف خود را فوراً اعلام نماید، نه فردا و نه پس فردا. تشکیل هرگونه جلسه ‏ای سری پیرامون شروط خروج انگلستان و تعیین جدول زمانی خروج را بعید فکر می ‏کنم."(أ ف ب الجزيرة 28.06.2016م)

هم‏ چنین دیوید کامرون برای اشتراک در اجلاس پارلمان اتحادیه اروپا وارد بروکسیل گردیده بیان داشت: "آرزو دارم که فعلاً روابط تجارتی و امنیتی خود را برقرار نگهداریم، چون این کارِ مهمی است برای ما."(د ب أ، 28.06.2016م) به این معنی که اتحادیه اروپا را نمی ‏خواهد بلکه می ‏خواهد همکاری اقتصادی و امنیتی را که نیاز انگلستان است، انتخاب نماید. هم‏ چنین انگلا مرکل نخست وزیر آلمان واضحاً گفت: "بعد از همه‎ پرسی خروج، انگلستان انتظار داشته ‏باشد که وظیفه ‌ای بر عهده نگیرد و در عین حال از همه امتیازات برخوردار شود؟"(د ب أ، 28.06.2016م) به این مفهوم که اروپائیان تصمیم قاطع گرفته ‏اند که قبل از آن ‏که از روند «خروج» انگلستان و از تعلل آن کشور زیان ببینند، باید به ‏سرعت روند خروج را آغاز نمایند.

در پایان اجلاس، دونالد توسک رئیس کمیسیون اروپا اعلام نمود: "رهبران اتحادیه اروپا به‏ انگلستان هشدار دادند که اگر می ‌خواهد کماکان در آینده از امکانات بازار مشترک اروپا بهره‌ مند شود باید پناهندگی و کار شهروندان اروپایی در انگلستان را بپذیرد. وی علاوه نمود که جلسه اول بروکسل پیرامون خروج انگلستان به‏ نتیجه نهائی نرسید، ازین جهت 27 کشور عضو تصمیم اتخاذ کردند تا در 16 اپریل در پایتخت اسلواکی تشکیل جلسه دهند. هم‏ چنین وی علاوه کرد: "مشترکین اتفاق نمودند که ما در لحظه جدی از تاریخ مشترک خود قرارداریم و از مذکرات یک مسئله واضح می ‏گردد که رهبران بر یک پارچه ‏گی مطلق اروپا تأکید دارند." (ا ف ب، 29.06.2016م)

این بدین معنی نیست که نتیجه همه ‏پرسی انگلستان بر اتحادیه اروپا تأثیر منفی ننموده ‏است. اگرچه تأثیرات منفی برابر انگلستان نیست، ولی دروازه تحرکات همه‏ پرسی برای ملت‏ های اروپا باز گردید. چنان ‏چه اکثر طرف ‏های راست کشورها خواهان برگزاری همه‏ پرسی مشابه آن شدند. مذاکره کننده اروپا 32 پیامی را از احزاب اروپائی دریافته ‏اند که خواهان همه ‏پرسی مشابه ‏اند که در رأس آن فرانسه قرار دارد. در حالی که این کشور از جمله اولین کشور تأثیر گزار در اتحادیه می ‏باشد. تا جایی ‏که تحرکات همه‏ پرسی خواهی در اکثر کشورهای مؤسیس اتحادیه از جمله: فرانسه، آلمان، ایتالیا، هالند، بلجیک و لوگزامبورگ به ‏تحریک آمده‏ است. رئیس جمهور فرانسه خروج انگلستان از اتحادیه اروپا را یک تهدید توصیف کرد و ازین انتخاب درد آور اظهار تأسف نموده گفت: "رأی مردم انگلستان برای خروج از اتحادیه، خطر مشابه را بمیان می‏ آورد." (أ ف ب، 24.06.2016م)

هم‏ چنان آلمان دومین کشور تأثیرگزار در اتحادیه موقف خود را بزبان انگلان مرکل نخست وزیر چنین اعلان نمود: "خروج انگلستان ضربه سنگینی است برای خود اتحادیه و یک پارچه ‏گی آن." از فرانسه، ایتالیا و رئیس شورای اروپا خواست تا به ‏تاریخ 27.06.2016م در برلین پایتخت آلمان جلسه تشکیل دهند. وی اضافه کرد: "عواقب این تصمیم بستگی به‏ جمع ‏بندی مناسب 27 کشور عضو اتحادیه دارد. وی افزود: در غیر این صورت، این مسئله موجب جدایی بیشتر در اتحادیه خواهد شد." هم ‏چنین از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به‏ عنوان تحولی در روند اتحاد اروپایی یاد کرده گفت: "اتحادیه نتیجه این همه‏ پرسی را باید با دقت زیاد تحلیل کند و قبل از تصمیم نهائی از هرگونه تصمیم خود ‏سرانه باید جلوگیری شود."(أ ف ب، 24.06.2016م) «اشتاین مایر» وزیر امور خارجه آلمان بعد از اعلان نتئجه همه ‏پرسی در گفت ‏و گو با شبکه «زد، د، اف» آلمان گفت: "دولت انگلستان به ‏سرنوشت اتحادیه اروپا بازی نمود زیان خواهد دید." معلوم می‏ گردد که آلمان، رذالت انگلیس و پیامد بد آن را درک نموده‏ است. وزیر خارجه آلمان حقیقت انگلستان را چنین افشا نمود که انگلستان به‏ سرنوشت اتحادیه بازی می ‏کند و آینده قوی را برای اتحادیه نمی خواهد. بناً وی از هر کس دیگر در پیوند با شناخت انگلیس ‏ها از آگهی بیشتری برخوردار است، چون انگلستان اتحادیه را در صدد فروپاشی فکر می ‏کند.

هم ‏زمان با این، به‏ تاریخ 27.06.2016م رهبران آلمان، فرانسه و ایتالیا در برلین اجلاس را دایر نموده بر وحدت و یک ‏پارچه ‏گی اتحادیه تأکید کردند که تا زمانی لندن رسماً خروج خود را ابلاغ ننموده‏ است، با برگزاری هرگونه مذاکره با آن مخالفت نمودند تا فشار آن‏ ها وسیله ‏ای باشد بالای لندن تا مسئله «خروج» را به‏ نسبت زیان‏ های زیاد معلق قرار ندهد." چنان ‏که مرکل گفت: "ما همه بدین باوریم تا زمانی ‏که انگلستان مطالبه رسمی خود را به ‏پارلمان اروپا تقدیم ننموده کدام مذاکره رسمی و غیر رسمی با آن ‏کشور صورت نخواهد گرفت." (د پ ا 27.06.2016م) بناً اروپا مشکلات بازی‏‏ و مانورهای انگلستان را خوب درک می ‏کند.

این به ‏توانائی اروپا بسته‏ گی دارد که چگونه بازی و مانورهای آن را مهار سازد. در صورت مهار می ‏تواند بهتر قوت گیرد و در صورت عدم مهار بازی‏ های انگلستان، از بیرون میان این اتحادیه درز ایجاد خواهد نمود. با آنهم انگلستان از لحاظ مشکلات اقتصادی در وضع حساسی قرار دارد که عوارض آن برجبین انگلستان دیده می ‏شود و هرگاه خودش از داخل دچار فروپاشی گردد، چنان ‏چه اسکاتلند و ایرلند خواهان برگزاری همه ‏پرسی خروج از آن کشور می ‏باشند، هرگاه این دو جزء مهم انگلستان جدا گردند، دیگر انگلستان مانند دو شهر انگلند و ویلز در خواهد آمد. اطلاعات می ‏رساند که نتیجه همه‏ پرسی همین اکنون و در آینده به ‏زیان انگلستان تمام شده‏ است، هرگاه اتحادیه از بازی ‏های انگلیس خود را هوشیار نگهدارد، در زمینه سخن گوینده صدق خواهد کرد: "انگلستان مانند جزیره هنگ کنگ در خواهد آمد، اما با تفاوت این ‏که آن غرب اروپا و این در جنوب چین موقعیت دارد؟!"

  1. فشرده ‏ای سخن این ‏که انگلستان در یک حالت هرج و مرج به‏ سر می ‏برد که راه برون ‏رفت و کدام تصمیمی از دستش نمی ‏آید. برگشت از نتیجه همه‏ پرسی مشکلات قانونی و توهین به ‏دموکراسی است که اصل انگلستان را تشکیل می ‏دهد. بناً روند «خروج» منافع آن کشور را به‏ چالش می ‏کشد. از طرفی زمان استثنایی بودن انگلستان نیز به ‏پایان رسیده‏ است. چنان ‏که در زمینه «ژان کلود یونکر» رئیس شورای اروپا بیان داشت: "هرکس که می‏ خواهد جزء اروپای یک ‏پارچه شود باید تمام قوانین آن را بدون استثنا قبول نماید."(بی بی سی 29.6.2016م) وجود این مشکلات انگلستان را واداشت تا به ‏وسیله «تعلل» پیشنهاد «خروج» را به‏ تأخیر اندازد تا این ‏که در ماه‏ های آینده به‏ راه حلی دست یابد که نيازمندى منافع اش را بر آورده سازد.

هرگاه انگلستان خروج خود را بدون کدام دست آورد سیاسی و اقتصادی حتمی بداند و به‏ اثر آن خود را در معرض ركود اقتصادی و سیاسی مشاهده کند، درین حالت شاید تجزیه اتحادیه اروپا را بهتر بداند و برخی کشورهای‏ که سابقه ‏ای دوستی با آن کشور دارند نیز همراه انگلستان شوند. چنان‏ چه فاراج رهبر حزب استقلال آن کشور به تاریخ 28.06.2016م در اثنای کشمکش پارلمان اروپا در بروکسل بیان داشت: "انگلستان آخرین کشوری نیست که از اتحادیه خارج شود." این بدان اشاره دارد که در زمان خروج انگلستان، کشورهای دیگر نیز همراهی او را می ‏کنند.

هم‏ چنان انگلستان در تجزیه اتحادیه اروپا از امریکا نیز کمک می ‏خواهد، چون منافع انگلیس با منافع امریکا در منطقه گره خورده‏ است. برعلاوه امکان این می ‏رود که همه ‏پرسی‏ «Brexit» خلاف میل انگلستان نتیجه‏ یی برعکس داده و در یک فضای ابهام همه‏ ای احتمالات گرفتار این همه ‏پرسی گردد، چون انگلستان مسایل زیادی را با همه ‏پرسی پیچانیده است؛ معلوم می ‏گردد که دموکراسی ‏اش نَم کشیده و در عین زمان به ‏خطرات زیادی مواجه شده است که نشان دهنده آنست انگلستان قبل از اتحادیه اروپا در صدد فروپاشی قرار دارد! الله عزیز و حکیم چه زیبا فرموده‏ است:

وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ

[فاطر: 43]

اما اين حيله‏ گری‏ های سوء، تنها دامان صاحبانشان را می‏ گيرد.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 چنین ادعا می‏شود که حزب التحریر برای احیای خلافت از دوران مکی استنباط می‏کند نه از دوران مدنی و اقدام مادی مثل جهاد برای تأسیس خلافت اسلامی را یک تخطی شرعی می‏داند زیرا پیامبر صلى الله علیه وسلم چنین نکرده‏است. پرسش این‏جاست که چرا طریقه‏ی احیای خلافت از دوران مدنی که حکم جهاد نیز در آن جاری بود، استنباط نمی‏شود؟ آیا کدام دیدگاه همه‏جانبه درین رابطه وجود دارد؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

درین پرسش چندین موضوع نهفته است که لازم به ‏توضیح دارد:

دلایل درین رابطه چه از قرآن یا سنت باید به‏صورت همه‏جانبه مورد بررسی قرار گیرد و قابل ذکر است که میان احکام که از دوران مکی و یا مدنی استنباط می‏شود هیچ تفاوت وجود ندارد. دلایلی که به‏موضوع ارتباط داشته‏باشد، نسبت به‏دلایل که به‏موضوع ارتباط نداشته‏باشد موثوق و معتبرتر است.

‌أ.         طور مثال: اگر بخواهیم طریقه وضو گرفتن را بدانیم به‏دلایل جستجو خواهیم کرد که به‏مسایل وضو بر می‏خورد خواه احکام آن در مکه نازل شده‏باشد یا در مدینه، طریقه آن از دلایل شرعی استنباط شده اما هیچ‏گاه طریقه روزه را از طریقه وضو و دیگر احكام معادل آن نخواهیم گرفت.

‌ب.     مثال دیگر: زمانی‏كه بخواهیم احكام حج را بدانیم، كوشش خواهیم كرد تا دلایلی را دریابیم که در مورد مسایل حج باشد خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه اما روش و طریقه‏ی آن را از منابع شرعی استنباط خواهیم كرد و کوشش نخواهیم کرد تا طریقه‏ی نماز را از مسایل و طریقه حج تحقیق نمایم.

‌ج.      مثال دیگر: اگر بخواهیم حكم جهاد را بدانیم خواه فریضه فردی باشد یا گروهی و یا اگر دفاعی باشد یا تهاجمی؛ دلایلی را درمی‏یابیم تا در مورد حکم جهاد باشد خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه اما روش و طریقه‏ی آن را از طریقه‏های فتوحات و نشر اسلام باید گرفت خواه آن پیروزی به‏زور صورت گرفته‏باشد یا به‏مصلحت.

 ما تمام مسایل آن را در رابطه به‏جهاد بر رسی می‏نمائیم خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه و احکام آن را طوری‏که شریعت حكم می‏كند باید تطبیق کرد اما نباید طریقه زكات را از طریقه جهاد برداشت کرد.

‌د.        این روش و طریقه‏ی است كه برای هر حکم خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه استفاده می‏شود اما طریقه آن از طریقه شرعی استنباط می‏شود.

حال می‏پردازیم به‏طریقه احیای خلافت اسلامی و می‏خواهیم تا احكام آن را بررسی نمائیم كه آیا در مكه صادر شده یا در مدینه و از طریق این احكام به‏تطبیق آن مطابق مراجع شرعی می‏پردازیم.

برای احیای دوباره خلافت اسلامی ما هیچ طریقهٔ دیگر جز طریقهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم  نداریم و آن را در سیره مبارک خویش به‏ما گذاشته تا از آن پیروی نمائیم.

طریقه تأسیس خلافت نه در دوران مکی قبل از حکم جهاد صادر شده و نه هم در دوران مدنی بعد از آن‏که حکم جهاد صادر شد، بلكه طریقه آن‏كه به‏كدام منهج تأسیس شده می‏پردازد و فقط به‏منهج پیش می‏رود و روش را دلیل می‏گیرد كه پیامبر صلى الله علیه وسلم برای تأسیس خلافت اسلامی در دوران مكی استفاده می‏كرد تا زمانی‏كه به‏مدینه مهاجرت كرد و خلافت را تأسیس كرد.

چنان‏چه ما ذکر کردیم این یک موضوع(حکم شرعی) است و جهاد موضوع یا(حکم شرعی) دیگری است پس نمی‏توانیم از روش‏های که برای یک حکم شرعی استفاده می‏شود، برای حکم شرعی دیگر استفاده کرد زیرا با هم متفاوت‏اند.

بنابرین جهاد در نبود خلافت از نظر انداخته‏نشده زیرا پیامبر صلى الله علیه وسلم  فرموده‏است:

وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى أَنْ یقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِی الدَّجَّالَ، لَا یبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلَا عَدْلُ عَادِلٍ

جهاد از زمانی‏که من مبعوث شده‏ام تا زمانی‏که امت من با دجال می‏جنگد ادامه دارد نه آن را ظلم ظالم توقف خواهد داد و نه عدالت عادل.

بنابرین نظر به‏استنباط شرعی آن جهاد برای همیشه دوام دارد اگر خلافت تأسیس شود و یا نشود. کار کردن برای احیای خلافت توقف نکرده اما جهاد را حُکام توقف داده‏اند . کار برای خلافت تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که خلافت تأسیس شود زیرا مسلمانان منع شده از این‏که توانایی آن را داشته‏باشند بیعت را به‏گردن نگیرند.

مسلم از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت نموده که گفت: شنیدم که پیامبر صلى الله علیه وسلم  فرمود:

مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَلَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً

کسانی‏که دست از بیعت می‏کشد در روز قیامت با الله مواجه خواهد شد در حالی‏که هیچ دلیل نخواهد داشت و کسی‏که بدون بیعت مرده و آن در گردنش مانده او در مرگ جاهلیت مرده‏است.

بنابر این جهاد ادامه دارد و کار برای تأسیس خلافت نیز ادامه دارد و آن دو به‏یکدیگر تعلق ندارند و هر دوی آن دو موضوع جداگانه است. برای هر دوی آن حکم شرعی وجود دارد و برای هر یک احکام خاص شرعی استنباط شده‏است .

پیامبر صلى الله علیه وسلم از دوران مکی الی تأسیس خلافت اسلامی در مدینه هیچ اقدام مادی را در این دوران انجام نداده، بنابرین طریقهٔ حزب التحریر برای احیای خلافت همانا طریقهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم در دوران مکی است که گرفته‏شده از سیرهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم می‏باشد.

نتیجه

أ‌.         هر روش در رابطه به‏هر حکم از طریقهٔ شرعی آن استنباط می‏شود که به‏آن حکم ارتباط می‏گیرد خواه در مکه نازل شده‏باشد یا در مدینه. چنان‏چه طریقه‏ی روزه گرفتن از حکم شرعی روزه استنباط شده و از نماز از احکام نماز و طریقه‏ی جهاد از جهاد گرفته‏شده و طریقه‏ی تأسیس خلافت از طریقه‏ی تأسیس خلافت.

ب‌.     جز طریقهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم برای تأسیس و هسته‏گذاری خلافت که در شهر مقدس مکه صورت گرفت، طریقهٔ دیگری وجود ندارد که به‏آن اقتدا کرد.

آیا کدام طریقهٔ برای احیای خلافت وجود دارد که در دوران مدنی صورت گرفته‏باشد؟ بنابرین این دلایل اساسی‏ترین منبع تحقیقی برای احیای خلافت است ما امید نصرت الهی را برای تأسیس دوباره یک خلافت راستین داریم که عزت اسلام و مسلمانان را احیا نموده و کفر را ذلیل گردانیم تا باعث پیروزی و غالب شدن اسلام در سراسر جهان گردیده و باعث رضای الهی گردد.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

اسلام عليكم ورحمت الله وبركاته!

اگرچه تاکنون بیشتر از یک و نیم روز از آغاز تلاش ها برای کودتا در ترکیه نمی گذرد، امیدوارم توضیحات لازم از نکات مهم پیرامون این کودتا را بیان دارید که چه کسی در پشت صحنه قرار داشت؟ آیا واقعاً گروه فتح الله گولن در عقب آن قرار دارد و یا این که فرماندهان نظامی طرفدار انگلیس؟ علاوه بر آن، پس از این کودتا چه تحولاتی رونما خواهد گردید؟

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمت الله وبركاته!

پس از تعقیب و بررسی حوادث اخیر ترکیه که در جریان روزهای 15 و 16 جولای 2016م اتفاق افتاد، گمان اغلب این است آنانی که کودتا را راه اندازی نموده اند؛ فرماندهان نظامی رقیب و وابسته به انگلیس می باشند که در معرض خطر قرار داشتند، به دلیل رخدادهای زیر:

1-      این که آنان در معرض خطر قرار داشتند؛ به این دلیل است که جلسه مشورتی نظامی ترکیه همه ساله معمولاً در اواخر ماه جولای و یا اوائل ماه آگست برگزار می گردد، و این جلسه از صلاحیت های زیاد و با اهمیتی بر خوردار می باشد. این جلسه به ریاست رئیس شورای وزیران و در مقر هیئت ارکان در شهر انقره پایتخت ترکیه برگزار می شود و مقاماتی که در آن حضور به هم می رسانند عبارت اند از: وزیر دفاع، رئیس ارکان، فرمانده نیروهای زمینی، فرمانده نیروهای هوائی، فرمانده نیروهای بحری، فرمانده نیروهای الدرک و معاون دوم رئیس هیئت ارکان. بناً اعضای جلسه از جمله فرماندهان برجسته نظامی می باشند.

آجندای این جلسه مشورتی نوبتی را معمولاً این موارد تشکیل می دهد: ترفیعات نظامیان بلند رتبه، تمدید زمان خدمت برخی از رهبران، امور مربوط به حواله معاشات، بررسی حالات نظامیانی که به دلیل تخلف از انضباط نظامی یا اصول اخلاقی از وظیفه برکنار می گردند و به علاوه شماری از موضوعات مربوط به نیروهای مسلح ترکیه. این گردهمائی چندین روز ادامه یافته و تصامیم اتخاذ شده در آن پس از پیشکش نمودن آن به رئیس جمهور رسماً اعلان می گردد. معمولاً پس از برگزاری جلسه شورای یاد شده تعدادی از رهبران اردو و سائر اشخاص بلند رتبه وظیفه های شان را از دست می دهند؛ به طور مثال: یکی از کسانی که در جلسه قبلی که به تاریخ 2 اگست 2015م برگزار گردیده بود از وظیفه اش برکنار گردید، «اکن اوزتورک» فرمانده نیروهای هوائی آن زمان بود، زیرا خبرهائی در آن زمان رد و بدل گردیده بود مبنی بر این که وی در رأس تلاش هائی برای راه اندازی کودتا قرار دارد. مانند وی فرماندهان دیگری نیز برکنار گردیدند.

به نظر می رسد فرماندهانی که تلاش راه اندازی کودتا را داشتند پیشاپیش می دانستند و یا معلوماتی سری به آنان رسیده بوده مبنی بر این که در گردهمائی جلسه مشورتی اقداماتی بر علیه آنان اتخاذ خواهد شد که بقای آنان را در اردو و پست های شان در معرض خطر قرار خواهد داد. بناً تلاش نمودند دست پیش زده و قبل از برگزاری جلسه یاد شده کاری انجام دهند.

2-      دلیل این که آنان فرماندهان رقیب وابسته به انگلیس می باشند این است که همه می دانند این افراد طرف دار انگلیس بودند که هسته اردوی ترکیه را هسته گزاری نمودند، و امریکا از زمان ریاست اوزال تلاش می نمود این هسته را از هم بپاشاند، اما هرگز در این کار موفق نشد. سپس به نیروهای پولیس و امنیت ملی روی آورد و پس از به قدرت رسیدن رجب طیب اردغان بالای از هم پاشی طرفداران انگلیس در اردو متمرکز شده و تا حدودی موفق گردید، اما نفوذ انگلیس هنوز وجود دارد، هرچند اردغان پر و بال آنان را بریده، اما تا کنون نتوانسته آنان را به صورت کامل از میان بردارد، منجمله کسانی که کودتای اخیر را راه اندازی نمودند. این که آنان را رقیب خواندیم به این دلیل است که نقشه تلاش برای کودتا به گمان اغلب توسط خود آنان طراحی گردیده و نه انگلیس. ظاهراً فرماندهان نظامی خود نقشه را طراحی نمودند و انگلیس آنان را به حال خود رها نموده، زیرا با دقت نمودن در این نقشه متوجه می شویم که تقریباً عاری از خباثت و مکر معمول انگلیس می باشد. به گونه مثال کودتاگران در بیانیه ای که منتشر نمودند روی نظام سکولريزم تأکید داشتند و این بیانگر حماقت شان می باشد، زیرا احساسات اسلامی در حال حاضر در میان بسیاری از ترک ها منتشر گردیده و یاد آوری نمودن از سکولريزم در حقیقت به معنی به چالش کشیدن آنان بوده و حکومت مصطفی کمال و پیروان اش را در اذهان مردم تداعی می نماید. مردم به یاد دارند که مسئولین حکومت مصطفی کمال چگونه اسلام و مسلمانان را به چالش کشیده و برعلیه اسلام و پیروان آن ابراز کینه و عداوت می کردند.

بنابرین یاد آوری کردن از سکولاريزم توسط کودتاگران در حقیقت بیانگر حماقت شان بوده و مردم را وادار نمود بیشتر از این که به خاطر دوستی با اردغان به جاده ها بریزند، به دلیل نفرتی که از پیروان مصطفی کمال داشتند به صحنه آمدند.

نکته بسیار مهم دیگر این که کودتاگران برای بازداشت نمودن سیاست مداران و حکام؛ یعنی رئیس جمهور و اعضای حکومت در دقائق نخست و قبل از اعلان کودتا هیچ گونه برنامه ریزی منظم و درستی نداشتند، بلکه کودتا در حالی اعلان گردید که تمام اعضای حکومت در جایگاه خود قرار داشتند! بناً فعالیت های شان بیشتر به آشوب گری و برانگیختن قهر و غضب مردم شباهت داشت تا یک کودتای نظامی، و از هیچ گونه قاعده و قانون دسته جمعی برخوردار نبوده و حتی یک نشست منظم انقلابی نیز وجود نداشت.

 نکات یاد شده نشان می دهد که به گمان اغلب این کودتا کار فرماندهان نظامی رقیب و وابسته به انگلیس بوده که به منظور دست پیش زدن به تصامیم جلسه شورای نظامی راه اندازی گردیده، تصامیمی که انتظار می رفت بقای شان در حکومت را در معرض خطر اندازد. بعید نیست این مسئله فراتر از انتظارها و توقعات باشد، زیرا دسترسی به شناخت و درک آن کار بسیار دشواری نیست.

3-      متهم نمودن فتح الله گولن به گمان اغلب درست نیست، زیرا حزب گولن بیشتر به کارهای اجتماعی مدنی و قضائی می پردازد و توانائی نظامی آن در حدی نیست که بتواند بدون پشتیبانی شدن توسط استعمارگران دست به کودتا زند. این از یک طرف، و از طرف دیگر این حزب از اوامر امریکا پیروی کرده و بدون اجازه آن دست به هیچ کاری نمی زند و این در حالی است که اردغان مناسب ترین فردی است که می تواند از عهده تأمین منافع امریکا بدر آید به ویژه در حال حاضر، زیرا ترکیه به مثابه آخرین تیری است که امریکا در حل و فصل قضیه سوریه در کمان دارد.

اردغان در شرائط کنونی خدماتی را برای امریکا انجام داده که هیچ کس دیگری توان انجام دادن آن را نداشت، چنان چه اعلان آمادگی نمود تا روابط اش با نظام حاکم سوریه را به حالت طبیعی آن بر گرداند، آن جا که نخست وزیر ترکیه در اظهاراتش گفت: "ترکیه آماده است روابط اش با سوریه را به حالت طبیعی بر گرداند." در حقیقت گولن از نظر امریکا به مثابه مسیر دوم و احتیاطی می باشد که در صورت نیاز از آن استفاده می کند، به طور مثال: پشتیبانی گولن از حزب عدالت و توسعه در جریان سه دور انتخابات از سال 2002 تا 2003م، زمانی که اختلافات میان دو طرف با ظاهر شدن مشکلات فساد توسط برخی از طرف داران اردغان بالا گرفت. هم چنین زمانی که کانال «درشان» مربوط به گولن مسدود گردید.

بنابر این وی مسیر احتیاطی بوده و در صورت لزوم از او کار گرفته می شود و داشتن دو مزدور در یک مکان به ضرر دولت های استعمارگر نمی باشد و این نیز به ضرر دولت های استعمارگر نیست که این دو مزدور با یکدگر کشمکش و رقابت داشته و حتی در برابر یک ديگر قرار گیرند؛ در چنین حالاتی استعمار از کسی که پیروز گردیده حمایت و پشتیبانی می کند. نمونه آن کشمکشی است که سادات با گروه علی صبری راه انداخته بود در حالی که هر دو طرف وابسته به امریکا بودند، اما با وجود آن سادات توانست گروه علی صبری را شکست داده و آنان را بازداشت کند. بنابر این گروه گولن چنان که گفتیم به گمان اغلب تلاش برای کودتا را ترتیب نداده است. البته این به معنی نفی حضور برخی از افراد گروه گولن به گونه فردی در ترتیب کودتا چیان نمی باشد، به خصوص افرادی در دستگاه قضائی که ممکن در عکس العمل به سخت گیری هائی که اردغان با آنان می کند در این کار سهم گرفته باشند.

4-      شکی نیست که اردغان به خوبی می داند که انگلیس هنوز در اردو نفوذ دارد، اگرچه این نفوذ ضعیف هم باشد. این را نیز می داند که این طرف داران انگلیس استند که در پس تلاش ها برای کودتا قرار دارند، اما وی انگشت اتهام را متوجه گولن می کند؛ زیرا بر سر زبان انداختن سخن از طرف داران انگلیس در حقیقت به معنی مطرح کردن و ارج دادن است به آنان و کنار زدن آنان بدون ذکر نام شان به معنی کاستن از شأن و شوکت شان می باشد. این در حالی است که گولن به اندازه آنان از شأن و شوکت چندانی برخوردار نمی باشد.

اردغان قصد دارد طرف داران انگلیس را بدون سر و صدا کنار زند. یعنی در خفا، تا مبادا مطرح گردیده و افراد و جریان هائی در کنار آنان جمع شوند. از جانب دیگر قصد دارد رقیب اش را با راه اندازی سر و صدا تضعیف نماید، زیرا توانائی های گروه گولن به اندازه توانائی هائی نیست که طرف داران انگلیس از آن بر خوردار می باشند. آنچه تا کنون گفته شد به گمان اغلب حقائقی است که اخیراً اتفاق افتاد و به صورت کل آنچه اتفاق افتاد تلاش حکیمانه ای نبوده و از قبل به درستی طراحی و زمان بندی نگردیده بود، بلکه بیشتر به رقابتی شباهت داشت که از روی عصبیت بوده و به درستی تنظیم و ترتیب نگردیده بود. اهمیت موضوع در آنچه تاکنون اتفاق افتاده نیست، بلکه در آنچه است که پس از این انتظار آن می رود.

5-      آنچه انتظار می رود پس از این سر و صداهای بالاگرفته در مورد تلاش نافرجام کودتا اتفاق بیفتد، روی هر دو جهت تأثیر خواهد گذاشت: امریکا و اردغان با تمام توان از فرصت پیش آمده برای پایان دادن به نفوذ انگلیس در اردو استفاده خواهند نمود یا حد اقل تلاش خواهند نمود نقش آنان را به کمترین حد ممکن رسانند. آنان حجم تلاش برای کودتا را بسیار بزرگ جلوه دادند تا با استفاده از آن طرف داران انگلیس را به طور گسترده و جدی تحت تعقیب و پی گرد قانونی قرار دهند. طبيعتاً اردغان از این فرصت برای تضعیف نمودن رقیب اش گولن نیز تا جای ممکن استفاده خواهد نمود، یعنی تا جائی که امریکا برایش اجازه دهد.

بازداشت هزاران تن تا کنون دلیل روشن این ادعا است، و اما انگلیس؛ اگرچه مستقیماً با بکارگیری خباثت و مکر خودش این نقشه و اسالیب و وسائل آن را طراحی نکرده، بلکه آن را به طرف داران اش واگذار نموده است، ولی باز هم آن را تعقیب و بررسی خواهیم کرد. بناً بعید به نظر نمی رسد اوضاع را از نزدیک زیر نظر گرفته و برای اعاده بخشی از هیبت طرف داران اش عکس العمل مناسب نشان دهد. این چیزی است که امریکا و اردغان انتظار دارند، چنان چه اوباما نشست شورای امنیت ملی را جهت بررسی حوادث ترکیه برگزار نمود، انگار این حوادث قلب امنیت ملی امریکا را هدف قرار داده باشد! هدف امریکا از این کار آماده گی برای جلوگیری از عکس العمل های بین المللی بود. هم چنین اردغان به مردم توصیه نمود تا در میدان های بزرگ شهرها، میدان های هوائی و مساجد حضور داشته باشند تا راه را برای هر گونه عکس العملی از جانب طرف داران انگلیس و وابسته گان آنان ببندند.

6-      در اخیر باید گفت آنچه اتفاق افتاد بسیار درد آور بود، زیرا خون های ریخته شده خون ما بود و نه خون انگلیس و امریکا و ویرانی هائی که در ساختمان ها، میدان های هوائی و اماکن عمومی رونما گردید، در سرزمین ما بود و نه در امریکا یا انگلیس، و به همین ترتیب لحظاتی که این تلاش نافرجام در آن رخ می داد لحظات تلخ و تاریکی بود که سرزمین و مردم خودمان طعم تلخ آن را چشیده و آن را سپری می نمودند و این بسی اندوه بار و دردناک است.

در عین حال و در میان این تاریکی یک روشنائی نیز به چشم می خورد، هرچند این روشنائی ضعیف به نظر می رسد، اما امیدوار کننده است و آن این که مردم در حالی وارد جاده ها گردیدند که فریاد یا الله یا الله و الله اکبر الله اکبر را سر می دادند، زیرا کودتاگران سکولار بودن شان را به صراحت اعلان نمودند و این کار احساسات مردم مسلمان ترکیه را برانگیخت و باعث شد مردم وارد جاده ها شده و در برابر تانک ها قرار گیرند و فریاد پاسداری از دین شان را سر دهند. قرار گرفتن مردم در برابر  کودتای نظامی بیشتر به خاطر تنفر داشتن از سکولريزم و سيکولارها بود تا دوستی با اردغان و نظام حکومت اش. اگرچه مردم به گونه احساساتی برعلیه سکولريزم قیام نمودند، اما این در حالی است که هم نظام حاکم سکولار است و هم کودتاگران و باید دانست که سکولريزم هرکجا باشد شر است.

تفاوت این است که سکولرهای کودتاگر احساسات اسلامی مردم ترکیه را تحریک نمودند، زیرا این کودتا رد پای مصطفی کمال و پیروان و یاران او را تعقیب می نماید و مردم از کینه و مکر آنان برعلیه اسلام آگاه می باشند. اما سکولريزم نظام حاکم با رنگ و بوی اسلامی پوشش داده شده و این باعث شده احساسات مردم با آن کنار آمده و در برابر آن تحریک نگردد. حالا تصور کنید چه اتفاقی خواهد افتاد اگر مسلمانان در چنین حالاتی زیر سایه دولت حق و عدالت به سر برند، دولت خلافت راشده بر منهج نبوت، دولتی که مردم را براساس عدالت و احسان رهبری نموده و احکام الهی را در میان شان برپا داشته و جهاد فی سبیل الله را به کمک آنان از سر گیرد و در نتیجه توسط این دولت در دنیا با عزت و سر بلند زندگی نموده و در آخرت کامیاب و سر افراز باشند؟

آری! مسلمانان در چنین صورتی با جان و مال خویش، با احساسات و افکار خویش، با پوست و استخوان خویش و خلاصه با تمام دار و ندارشان از دولت خلافت پاسداری خواهند نمود. شکی نیست که مسلمانان امت خیر و برکت بوده و بهترین امتی می باشند که برای هدایت جهانیان بر انگیخته شده اند(كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ)، این امت خیر به خواست الله متعال به زودی شاهد حاکمیت شریعت الهی خواهد بود؛ خلافت راشده ای که بیرق رسول الله صلی الله علیه وسلم را بر فراز سرزمین های اسلامی بر افراشته و مسلمانان جهان در سایه آن آرام خواهند گرفت و این کار بر الله عزیز و توانا دشوار نیست.

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه