شنبه, ۲۴ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته! 

شیخ بزرگوار، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد. آیا قواعد شرعی در استفاده از آب دریا ها و جوی های که از منبع تا انجام چه در قلمرو دولت خلافت باشد و یا هم در ساحه دولت های دیگر، وجود دارد؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

در نظام اسلام برای هر مشکلی چه موجود و چه پیش بینی شده که احتمالاً در آینده اتفاق افتد، راه حل هایی دقیق وجود دارد، چون الله سبحانه وتعالی این دین را تکمیل نموده و در مورد فرموده است:

﴿ اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا

[مائده: 3]

امروز (احكام) دين شما را برای تان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان دین الله پسند برای شما برگزيدم.

بناءً الله سبحانه وتعالی برای ما در نظر گرفتن شریعت را در مسایل خورد و بزرگ واجب ساخته است. چنان چه فرموده:

﴿ وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ﴾ 

[مائده: 49]

در ميان آنان طبق چيزي حكم كن كه الله متعال بر تو نازل كرده است، و از اميال و آرزوهاي ايشان پيروي مكن، و از آنان برحذر باش كه (با كذب و حق پوشي) تو را از برخي چيزهایي كه الله سبحانه وتعالی بر تو نازل كرده به دور و منحرف نكنند.

در آیت فوق کلمه "ما" از صیغه های عموم است. پس الله سبحانه وتعالی حکم به اسلام را در تمام امور بدون تجزیه و استثناء نظر به این فرموده ای خویش واجب ساخته است:

﴿ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ

[مائده: 49]

و از آنان برحذر باش! مبادا تو را در بخشى از آن الله سبحانه وتعالی بر تو نازل كرده به فتنه اندازند.

تمام مشکلات که در دنیا برای انسان پدید می آید، الله عزیز و حکیم راه حل آن را در نظام اسلام ذریعه استنباط از نصوص طبق قواعد و اصول شرعی بیان داشته است. زیرا الله سبحانه وتعالی ما را خلق کرده و تمام اموری را که به مصلحت ما است بیان فرموده است. پس او سبحانه وتعالی لطیف و خبیر است؛ چنان که فرموده:

﴿ أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

[ملك: 14]

‏آيا كسى كه آفريده است نمى‏داند با اين كه او خود باريك بين و آگاه هست.

بدین اساس گفته می توانیم که بلی، در دولت خلافت قواعد شرعی برای استفاده از دریا ها و جوی ها وجود دارد. فرق نمی کند که در قلمرو دولت خلافت باشد یا در میان دولت خلافت و دولت های دیگر. باید متذکر شد که تمام قواعد شرعی مربوط به دریا ها، ان شاء الله هنگام قیام دولت خلافت بطور عملی اجرا خواهد شد و اما اینک بعضی قواعد را در مورد مختصراً بیان می کنیم:

1-      دریا های بزرگ ملکیت عامه بوده و آن تحت یکی از انواع دوگانه ملکیت های عامه درج شده است، و به جماعت مسلمین مرتبط است. طوری که حدیث شریف به این امر دلالت دارد:

«الْمُسْلِمُونَ شُرَكَاءُ فِي ثَلَاثٍ: فِي الْكَلَإِ، وَالْمَاءِ، وَالنَّارِ»

(رواه أبوداود)

«مسلمانان در سه چیز شریک اند: چراگاه، آب و آتش.»

در مورد چشمه های طبیعی هم نظر به حدیث ذیل حکم شده که از اختصاص به ملکیت و حراست افراد خارج است:

«مِنَى مُنَاخُ مَنْ سَبَقَ»

(رواه ترمذي)

«منا جایگاه کسی است که سبقت نموده.»

و تفصیل این موضوع در کتاب اموال در دولت خلافت و نظام اقتصادي اسلام موجود است که می توانید به آن مراجعه نمائید.

2-   بدون شک این موضوع از زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم تا عصر ما نزد مسلمانان واضح و روشن است که دریا ها و رودخانه های بزرگ؛ مانند: دجله، فرات و نیل ملکیت عامه بوده و هیچ وقت به ملکیت فردی اختصاص نیافته است. از طرف دیگر دولت به مردم اجازه می دهد تا از دریا های بزرگ جهت آشامیدن، ضرورت منزل، سیراب کردن چهارپایان که به "شفه" موسوم است، آبیاری زمین های زراعتی که به "شرب" مسمی است، استفاده در سفر و انتقال آن به جاهای دیگر... بهره برداری نمایند. این همه علاوه بر آن است که پاک کاری دریا ها و نظافت آن ها که به "کری الانهار" یاد می شد، در نظر گرفته شود تا مردم از آن ها استفاده کرده بتوانند. باید متذکر شد که تمام این موضوعات درکتب تاریخ و فقه اسلامی بطور واضح بیان شده است. این جا برای شما بعضی از نصوص فقهی که اهتمام مسلمین به موضوع دریا های بزرگ و تسهیل استفاده از آن ها را بیان می کند ذکر می نمایم:

  • در کتاب تحفة الفقهاء تأليف سمرقندی "متوفی 540 هـ" آمده: «دریا های بزرگ مانند: فرات، دجله، جیحون وغیره حق شخصی هیچ کسی بطور خاص نیست، بلکه حق عام مردم است و برای هر کسی جایز است که از آن زمین خود را آبیاری کند، بالای آن آسیاب و یا وسایل آب کشی و امثال آن را نصب کند. این در صورتی است که در آن افزایش نباشد و اگر افزایش بود منع کرده می شود؛ چون دریا های بزرگ را سلطان به مصرف بیت المال پاک کاری و تنظیم "کِرَی" می کند. منفعت این دریا ها به عام مردم می رسد و به همین گونه خسارت آن هم به بیت المال راجع می شود...»
  • در کتاب الموسوعة الفقهية الكويتية ذکر شده: «کری؛ به معنی اخراج خاک نمناک از زمین یا تحت نهر و دریا و حفر و پاک سازی آن است که هزینه و تمام ضروریات آن از بیت المال مسلمین پرداخت می شود، زیرا آن برای مصلحت عامه است. اگر در بیت المال چیزی نبود، حاکم بالای مردم به طور اجباری به اصلاح دریا می پردازد، چون این امر برای دفع ضرر و مصلحت عامه است... »

حفر و پاک سازی "کری" دریا های عامه، مانند: نیل، دجله و فرات بالای سلطان و از مصرف بیت المال مسلمین می باشد، زیرا منفعت کری برای عامه مسلمین است.

بنابر حدیثی که ترمذی از عایشه رضی الله عنها روایت نموده رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

« الْخَرَاجُ بِالضَّمَانِ... »

«استفاده از مال فروخته شده در برابر ضمانت و حفاظت خريدار قرار مي گيرد.»

اگر ترس غرق شدن مردم در این دریا ها باشد، بالای سلطان لازم است که آبگیر آن را از بیت المال اصلاح نماید.

  • در كتاب الحكام في شرح مجلة الأحكام آمده: «در ماده (1238) شرح مجلة الأحكام گفته: دریا های عامه، مثل: نیل، فرات، طونه و طونجه در ملکیت کسی نیست؛ زیرا در ملکیت هیچ شخصی نبوده و ملک جماعت است و استفاده از آن ها به شرطی مباح است که به عام مردم ضرر نرسد. به همین ترتیب استفاده از بحر نیز مباح است و هرکس حق دارد از آن استفاده کند. در ماده (1254) بیان شده که شخص اجازه دارد تا از دریا برای استفاده آبیاری زمین های زراعتی، تنظیم آسیاب و دیگر ضروریات خود جوی بکشد.

لیکن اگر استفاده شخص طوری بود که آب ضایع و به ضرر حقوق عامه تمام می شد، یا مسیر کشتی ها را منع می کرد، هرکس حق دارد که او را منع نماید و این مسئله در مورد دریا ها است. اما استفاده از بحر جواز دارد اگرچه مضر تمام شود، و به این مطلب قهستانی نیز تصریح نموده و در شرح ماده (1262و1264) نیز بحث می شود. هم چنان تمام مردم از این دریا های عامه حق شفه دارند، برابر است که به عام مردم ضرر برسد یا نه؛ دریا های عامه در ملکیت کسی نمی باشد و آن مانند: دریایی قطر، رود نیل در مصر، دریای فرات در عراق، دریای طونه که قسمتی از آن در رومانیا جاری است و دریایی جبل الطارق می باشد. تمام این دریا های بزرگ در ملکیت عامه شامل است، چون ملکیت حسب ماده (1249) با دست یافتن به شی حاصل می شود که دست یافتن به این دریا های بزرگ غیر ممکن است. بناً این دریا ها را کسی بصورت شخصی تصاحب کرده نمی تواند، زیرا به صورت طبیعی از ملکیت عامه محسوب می شود. به اساس ماده (1234) برای تمام مردم حق استفاده از این دریا ها ثابت است و به حسب ماده (1265) چنان چه در التنوير و رد المختار در اوايل شرب و در زيلعی در باب شرب اين مسئله ذکر شده... .

در ماده (1265) گفته شده: برای هر شخص جايز است که زمين خود را از دریا های عامه آبیاری کند. هم چنان شخص می تواند بخاطر آبیاری زمين، ايجاد آسياب و میسرهای جدید آب را به شرطی ایجاد نماید که عام مردم متضرر نشوند، لذا اگر آب پائين شود و به مردم ضرر برسد يا تمام آب دریا را قطع نمايد و يا هم مانع سير کشتی رانی شود، در اين صورت جایز نیست. برای هر شخص حق آبیاری زمين و حق شفه از دریا های عامه وجود دارد، بنابر اين اگر شخصی موات(زمين مخروبه) نزديک دریا را آبياری و آباد نمود، پس برای وی حق داده می شود که از همان دریا جوی ايجاد نمايد تا آب آن به زمين آباد کرده اش برود. چنان چه در شرح مجمع در باب شرب بيان شده است. و اين در صورتی است که مکانی که جوی را از آن جا باز می کند، ملک خودش باشد.

هر شخص حق دارد که از آب دریا بنوشد، وضو بگیرد، لباس بشويد يا اين که جوی آب را در قسمتی که ملک خودش بوده يا از زمين های موات جديد باشد، ايجاد نمايد. هم چنان اجازه دارد که برای آبیاری زمين هايش و ايجاد آسياب در دریا ها برعلاوه سه منفذ يا سوراخ، چهار يا پنج سوراخ دیگر اضافه نماید. چنان چه در فتاوی هندیه در باب دوم شرب ذکر شده است.

بدون شک شما می دانيد که مجلة الأحكام در دولت عثمانی تطبيق می شد و مورد اعتماد قرار داشت، تمام اين احکام دال بر اينست که در دولت خلافت برای استفاده از دریا های بزرگ قواعد درست و صحيح وجود دارد.

3-   هرگاه دریای بزرگ از منبع تا انجام در قلمرو دولت خلافت قرار داشت، در استفاده از آب آن و انتقال آب طبق احکام شرعی که ما بعضی از آن را اين جا ذکر نموديم، مشکلی وجود ندارد. اگر در بعضی ولايات دریای جاری باشد ضرری ندارد، چون تمام ولايات تحت سلطه و قلمرو دولت خلافت بوده و تقسيمات آن ضمن حدود جغرافیه وی معيين از ناحیه اداری است، و هرگاه ضرورت استفاده از دریا های بزرگ احساس شود طبق ترتيبات معيين بين ولايات مختلف شخص خليفه مسلمين تدابير درستی را جهت استفاده از آن اتخاذ می نمايد.

4-   هرگاه در تنظيم استفاده از آب دریای بزرگ ضرورت به مداخله دولت احساس شود، با فهم تفصيل جزئيات آن، دولت يک سلسله تشکيلات اداری را ايجاد خواهد نمود که طی آن امور آبياری و انتقال آب از يک جا به جای ديگر تنظيم شود. در حال حاضر که پيشرفت مادی و تکنالوژی به بالاترين درجه رسيده، دولت جهت تنظيم آب روها و رسانيدن آب به مزارع، خانه ها و امور حمل نقل(کشتی رانی) اقدامات لازم را بکار خواهد بست. هم چنان دولت برای استفاده از آب قواعد منظم اداری را ايجاد می کند که در نتيجه آن به بيت المال مسلمين نفع برسد.

5-   هرگاه قسمتی از دریای بزرگ در خارج از قلمرو دولت خلافت واقع شده باشد، در اين صورت دولت خلافت بنابر ضرورت و اقتضای امر، طبق احکام شرعی متعلق به ملکيت های عامه، با دولت ذی دخل توافقاتی را به امضا می رساند که طی آن استفاده از آب دریا بدون اخلال به مصالح مسلمين صورت گیرد. هرگاه از سوی دولت دیگر طوری مداخله شود که در قلمرو دولت خلافت مانع ورود آب از دریای بزرگ شود یا به نحوی که به مصلحت مسلمین نباشد، در این صورت دولت خلافت به یک سلسله اقدامات دیپلوماسی چه از لحاظ اقتصادی باشد و یا نظامی متوسل می شود، طوری که به هر نحو ممکن ضرری را که از دولت جانب مقابل به مسلمانان رسیده دفع نماید، حتی اگر این کار به کشمکش و جنگ علیه دولت متجاوز تمام شود.

6-   دولت های متعددی که در اطراف دریای بزرگ قرار دارند در گذشته ها هیچ نوع مزاحمتی در قسمت استفاده از آب نهر آن بر یکدیگر نداشتند، بلکه تمام آن ها بدون کدام مشکلی از آب آن استفاده می کردند. در خصوص استفاده از آب دریا های که میان دو دولت واقع شده هیچ مشکلی رونما نگردیده بود؛ اما دولت های غربی استعمارگر آب را وسیله ای برای استعمار و پذیرش سیاست های اقتصادی شان بر دولت های دیگر قرار داده اند.

7-   اصل این است که سرپرستی ملکیت عامه مربوط به دولت اسلامی باشد، نه دولت های دیگر. بنابر این دولت خلافت قواعدی را جهت استفاده از آب دریا ها با در نظر داشت حفظ حاکمیت خود همراه با دولت های مربوطه ایجاد می کند، و دولت خلافت می تواند که از آب دریا های فوق الذکر جهت اخذ برق یا فروش به دولت های دیگر و امثال آن استفاده کند. و منافع آن به بیت المال تحویل آمده تا به وجه احسن و طبق احکام شرعی مورد استفاده  قرار گیرد.

8-   حفاظت و سرپرستی امور بهره گیری از آب دریا های بزرگ، تقسیم و انتقال آب آن مبنی بر عدم خشکیدن و انقطاع مجراها یا ملّوث شدن آب و یا اضرار دیگری که متصور است، توسط تنظیماتی اجرا می شود که دولت آن ها را روی دست می گیرد. البته سیاست دولت خلافت در خصوص آب ها همزمان با حفظ مصادر آبی به وجه احسن به عدالت استوار می باشد و تمام این امور طبق سیاست های اقتصادی، محیط عامه که دولت آن را ترسیم نموده می باشد.

9-   برعلاوه آن چه گذشت، از این هم باید متذکر شویم که دولت خلافت پیرامون استفاده از ماهی و انواع شکارها و بدست آوردن ثروت از این طریق را طبق قواعد مشخص ترتیب و تنظیم می نماید.

امید است این پاسخ مختصر قناعت شما را تا جایی فراهم کرده باشد، و پاسخ کامل برای شما هنگام اقامه خلافت اسلامی ان شاء الله خواهد بود.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سیستم اداری ما طوری هست که هرگاه جوان از جوانان حزب التحریر وفات کند از طریق همان ولایت مربوط خبر مرگش اعلان می شود. به همین ترتیب هرگاه عضو از اعضای اداری فعلی و یا قبلی امیر حزب وفات کند، شخص امیر حزب مرگش را اعلان می کند ... از آن جای که ابو محمد "صبری العاروری" در این دعوت صاف و نقی، صاحب قدر و منزلت خاصی بود، بناءً او را مستثنی قرار دادیم.

امیر حزب و اداره او مرگ این بزرگ مرد را اعلان می دارد که در بین دعوت گران علم بردار و مشهور بود. او در راه دعوت استوار، پابرجا، با همت و بی همتا بود و در مبارزه با ظالمان با استقامت و دارای عزم متین بود و هیچ گاهی عزم او ضعیف نمی شد و به جز از الله سبحانه وتعالی از هیچ کس دیگری نمی ترسید ... سپری نمودن سال های متمادی را در زندان ظالمان خود بیان گر این موضوع است. من شیخ را از جمله کسانی می دانم که الله سبحانه وتعالی آنها را چنین توصیف نموده است:

﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾ [احزاب: 23]
در میان مؤمنان مردانی اند که صادقانه بر عهدی که با الله سبحانه وتعالی بسته اند پایبند اند. بعضی از آن ها پیمان خود را به آخر رسانیده [و در راه او شربت شهادت نوشیده اند] و بعضی دیگر در انتظار اند. آن ها هر گز تغییر و تبدیلی در  عهد و پیمان خود نمی آورند.

خواست الله سبحانه وتعالی چنین بود که چندین سال را جدا از هم دیگر باشیم، در حالی که نزدیک ترین نزدیک ها بودیم. من زمانی که از منطقه الخلیل بنا بر حکم وظیفه عازم عمان شدم و در آن جا در وزارت کار و امور اجتماعی منحیث انجنیر به کار آغاز کردم. مسئولین دعوت در الخلیل، آدرسی را که برای از سر گیری امور دعوت برایم داده بودند، آدرس همین مرد قوی و پرهیزگار بود. دیدار ما در آن جا تا زمان زیادی ادامه داشت؛ اما با تأسف که از آن زمان تا حال از هم دیگر جدا بودیم! چنان چه قبلاً ذکر کردم از سال های زیادی بدینسو از هم جدا و دور بودیم و یک دیگر را ملاقات نکرده بودیم، نه حضوری و نه هم در فضای مجازی، مگر به صورت تصادفی و اتفاقی؛ تا این که روز قبل از فوت وی(رحمه الله) با خبر شدم!

تقریباً چهار ماه قبل، در فیس بوک چشمم به پیامی خورد که از برادر مان الطیب بود که چنین نوشته بود:

«السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

این پیام از پدرم شیخ صبری العاروری به شیخ مان ابو یاسین ارسال است.

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

برادر عزیزم ابو یاسین ... الله سبحانه وتعالی طاعات شما را مورد قبول خویش قرار دهد و همیشه صحت مند، سلامت، در امان و آرامش خاطر باشید... برادرم شب و روز از الله سبحانه وتعالی توفیق، حفاظت، امانت و استواری در امور دعوت را برایت خوانم... هر جا که بروید و هر جا که باشید، الله با شما باشد. الله شما را حفظ کند و ما را با شما زود تر در دار الاسلام جمع کند ... . برادر شما ابو محمد صبری ...سپتمر  2016م تمام.»

پیام نیک از برادر عزیزم بود و پاسخ آن را از صفحه فیس بوک شخصی ام برایش فرستادم که قرار ذیل بود:

«به پسر برادر و دوست عزیزم شیخ ما ابو محمد صبری العاروری ....

السلام علیکم و رحمة الله وبرکاته!                            

 الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد که من را با دوست گرانقدر و شیخ عزیز ما ابو محمد ارتباط دادید و یاد آن شخصیت نیکو را که یکی از بزرگان ماست زنده ساختید. شخصیتی که در مقابل سختی ها سرخم نکرد، به رغم این که در زنده گی با سختی ها و مصائب زیادی مقابل شد؛ اما ثابت و پایدار بود، حتی در حالت مریضی قوی و در صحتمندی قوی ترین بود.

مابسیار دوست داریم که با او تحت سایه بیرق اسلام، بیرق رسول الله صلی الله علیه وسلم دیدار کنیم و یکجا باشیم و با یکدیگر یادی از ایام گذشته از همان دوکان ابو محمد کنیم. چنان چه آن دوکان برای جوانان منبع نور و هدایت بود که از گوشه و کنار آن سرزمین می آمدند. به یادم هست که همان دیدار نیک من و شیخ را یک جا نمود و او به من همکاری می کرد، الله سبحانه وتعالی او را برکت دهد. از الله سبحانه وتعالی می خواهم که تلاش ها و زحماتی که او در حمل دعوت متحمل شده و تا حال که مریض هم است متحمل می شود در میزان نیکی هایش بیفزاید. و اجر و ثواب نیکی هایش را در روزی نصیبش فرماید که مال و فرزند هیچ سودی نمی رساند، مگر کسی که با قلب سلیم به پیش گاه الله قرار گیرد!

در پایان از الله متعال می خواهم که اگر در قضای ما دیدار در دنیا نباشد، در آخرت ما را در دور و طرف رسول الله صلی الله علیه وسلم و یارانش در جایگاه صدق، نزد خداوند مالک و مقتدر یک جا نماید!

ای بار الها! دعای ما را اجابت کن، زیرا شما ذات شنوا و اجابت کننده دعا هستید!

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

17محرم 1437هـ.ق – 18 اکتوبر 2016م برادر تان عطاء ابن خلیل ابو رشته، تمام.»

سبحان الله! ... دوست داشتم که در دنیا زیر بیرق خلافت دیدار داشته باشیم، اما ذات قادر و توانا چیز دیگر خواست. از الله متعال می خواهم که دعایم را که در پیام گفته بودم اجابت کند:« از الله متعال می خواهم که اگر در قضای ما دیدار در دنیا نباشد، در آخرت ما را در دور و طرف رسول الله صلی الله علیه وسلم و یارانش در جایگاه صدق، نزد خداوند مالک و مقتدر یک جا نماید!

ای بار الها! دعای ما را اجابت کن، زیرا شما ذات شنوا و اجابت کننده دعا هستید!»

الله متعال بر ابو محمد رحم نماید و با انبیاء، صدیقان، شهداء و صالحان وی را حشر نماید و از الله می خواهم که فرزندان و دختران و دوستان وی از زمره کسانی باشد که الله متعال وصف شان را چنین بیان نموده است:

" ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾. [البقره: 154]

آنان که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند:«ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم. این ها همان کسانی اند که الطاف و رحمت الله شامل حال شان شده و آن ها هدایت یافته گان استند!

ای ابا محمد! الله بر شما رحم کند از جدایی ات غمگین استیم، اما چیزی می گوییم که الله راضی باشد:چیزی که الله می گیرد و چیزی که می دهد از آن الله است و هر چیز نزد او اجل معین دارد. انا لله وانا الیه راجعون.
برادر و دوست شما

عطاء ابن خلیل ابو رشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش: السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته شیخ گرامی!

امیدوارم پاسخ کافی و قناعت بخش در مورد کسانی که چنین استدلال می کنند:«ما در رسیدن به ساختار و حاکمیت دولت اسلامی، پابند به طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم نیستیم»، دهید!

پاسخ: وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته!

ان شاء الله که پاسخ مختصر و کافی ارایه خواهیم کرد:

برای کسی که استدلال  می کند "ما در رسیدن به حاکمیت و ساختار دولت اسلامی، پابند به طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم نیستیم." بگو! اگر بخواهی وضو بگیری از کدام دلایل برای شناخت وضو گرفتن استفاده می کنی؟ آیا از دلایل وضو استفاده نمی کنی؟ به همین ترتیب اگر از حج بحث شود، وی برای ادای فریضه ای حج، از دلایل حج استفاده می کند یا از دلایل وضو ... ؟

هم چنان از وی پرسیده شود: اگر بخواهی احکام روزه را بشناسی، آیا از دلایل روزه استفاده نمی کنی؟ یا از دلایل جهاد برای شناخت روزه استفاده می کنی؟! وی پاسخ خواهد داد که از دلایل روزه استفاده می کنم تا احکام روزه را بشناسم.

به همین گونه از وی پرسیده شود: اگر بخواهی به احکام نماز معرفت حاصل کنی، آیا از احکام نماز استفاده نمی کنی؟ یا از احکام روزه استدلال می کنی؟! پاسخ چنین خواهد بود که از دلایل نماز استدلال می کند. به همین شکل، پیرامون هر مسئله ای که اگر بخواهد حکم آن را بداند، برای شناخت آن از دلایل شرعی استفاده می کند.

پس از وی شناخت طریقه ای اقامه دولت را می پرسم، آیا از دلایل شرعی وارد شده از رسول الله صلی الله علیه وسلم در کیفیت اقامه دولت، استدلال نمی کند؟! وی در مورد از دلایل جهاد، نماز و زکات بحث و استدلال نمی کند؛ بلکه از دلایل اقامه دولت استدلال خواهد کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم یک بار آن را به  طریقه طلب النصره در مرحله ای تفاعل تاسیس کرده است. در صورتی که طریقه تاسیس دولت طلب النصره است. پس پرسش اینجاست که آیا طلب النصره فرض است، یامندوب، یا مباح و غیره؟ طلب النصره فرض است و ما پابند و ملتزم به این طریقه در تاسیس دولت هستیم و برای شناخت این موضوع، نکات ذیل را اشاره می کنیم:

طلب النصره فرض بوده و دلیل به آن چنین است که رسول الله صلی الله علیه وسلم این طریقه را با وجود تحمل مشقت های زیاد تغییر نداد. چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم از ثقیف نصرت خواست و آنان به شکل بدی به وی صلی الله علیه وسلم پاسخ داد تاجایی که رد پای وی را گرفته و تعقیب کردند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبائلی مختلفی؛ نظیر: بنی شیبان، بنی عامر ... طلب النصره خواست به حدی که بیشتر از ده ها مرتبه این عمل را انجام داد و آنها پاسخش ندادند. با آنهم رسول الله صلی الله علیه وسلم به هیچ وجه طریقه خود را به کدام طریقه ای دیگری با وجود تحمل همه مشقات و رنج ها تغییر نداد. از لحاظ اصول، تکرار طلب با مشقت، قرینه بر فرضیت این طلب است. به این معنی که طلب النصره فرض بوده و یگانه طریقه ای است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در ساختن دولت از آن استفاده کرده است.

از طرف دیگر، پیامبر صلی الله علیه وسلم این طریقه را تا آن جا ادامه داد که الله سبحانه وتعالی با عزت بخشیدن به انصار در عقبه دوم بیعت نمودند که پس از آن، پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه هجرت کرده و دولت را تاسیس نمودند.

این سخن خلاصه، پندی است برای صاحب‏ دلان و آنانی که با حضور خاطر گوش فرا دهند؛ اما ستیزه گران که دلیل شان باطل و بی اساس است، در استدلال گرفتن و ضو از دلایل وضو برای وضو گرفتن اقرار دارند. هم چنین به بحث استفاده از دلایل روزه برای روزه گرفتن اقرار داردند و نیز  بر استفاده از دلایل نماز برای نماز خواندن اقرار دارند. به همین ترتیب، نه از دلایلی استفاده می کنند که به غیر از آن عمل ارتباط داشته باشد. بناءً کسی که عاقل باشد به واجب بودن بحث استدلال در تاسیس دولت زمانی که به چنین عمل مبادرت می ورزد قناعت می کند. چون کدام دلیل دیگری موجود نیست که به فعل و قول رسول الله صلی الله علیه و سلم دلالت کند؛ مگر به طلب النصره که رسول الله صلی الله علیه وسلم در اواخر مرحله‏ای تفاعل آن را برای تاسیس دولت بگار گرفته است و این طریقه فرض است. این پاسخ مختصر، بسنده و کافی به وجوب طریقه ای است که ما آن را برای تاسیس دولت بر گزیده ایم.

در فرجام برایت سلام می فرستم و از الله سبحانه وتعالی مسئلت دارم که دروازه های خیر را  به دستانت باز کند.

برادر تان عطاء ابن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

مذاکرات قضیۀ قبرس به تاریخ ۱۸جنوری ۲۰۱۷م از سر گرفته شده و به تاریخ ۲۰ جنوری ۲۰۱۷م پایان یافت. این در حالی است که مذاکرات فوق در اوایل سال ۲۰۱۳م آغاز، اما پس از ماه نومبر ۲۰۱۴م متوقف گردید و در ماه می ۲۰۱۵م یک بار دیگر از سرگرفته شد، سپس تا اواخر سال ۲۰۱۶م هم چنان متوقف بود تا این که به تاریخ ۹ جنوری ۲۰۱۷م به گونۀ قوی و قابل توجهی در ژینو و به منظور وحدت بخشیدن به قبرس از سر گرفته شد. این دور مذاکرات با حضور مصطفی اکینجی رهبر قبرسی های ترک نژاد و همتای قبرسی یونانی نژاد اش "اناستاسیادس" آغاز گردید، سپس به علاوۀ اتحادیۀ اروپا، سه کشوری که امنیت قبرس را ضمانت می کنند؛ ترکیه، یونان و انگلیستان نیز به این مذاکرات پیوستند. پرسش این است که در قضیۀ قبرس چه تحولات جدیدی رونما گردیده که مذاکرات این بار با این قوت راه اندازی می گردد؟ و این که راه حل احتمالی قضیۀ قبرس چه خواهد بود؟

پاسخ:

برای پاسخ دادن به این پرسش ها، نخست این مسئله را از زاویه های مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی و جنبه های به هم پیوستۀ داخلی، منطقه ای و بین المللی آن، به بررسی خواهیم گرفت و به این ترتیب تحولات جدید این قضیه که باعث گردیده مذاکرات این بار با قوت بیشتر راه اندازی گردد، روشن خواهد شد. سپس به خواست الله سبحانه وتعالی در مورد راه حل احتمالی این مسئله بحث خواهیم نمود.

نخست؛ جنبه های داخلی

پس زمینۀ بحران قبرس از لحاظ داخلی، کشمکش بالای قدرت میان قبرسی های ترک نژاد مسلمان و میان قبرسی های رومی نژاد می باشد. چنان چه قبرسی های رومی نژاد ملی گرا، برای دور کردن مسلمانان از دستگاه های دولتی و یکه تازی در قدرت، نقشه ای را طراحی نمودند که در آن زمان و مشخصاً در سال ۱۹۶۳م به نقشۀ اکریتاس مشهور گردید. هدف از طراحی این نقشه؛ کنار زدن ترک ها از مناصب دولتی و زمینه سازی برای یک جا شدن با یونان بود. این جا بود که عملیات انتقام جویانه و خونین برعلیه مسلمانان آغاز گردید و قبرسی های رومی نژاد برای یک جا شدن با یونان، دست به کشتار، تبعید و استملاک دارایی های مسلمانان قبرسی می زدند.

البته دست داشتن انگلیس در طرح و عملی نمودن این نقشه را نباید نادیده گرفت. لازم به ذکر است که انگلیس، قدرت اصلی جزیرۀ قبرس را در آن زمان در اختیار داشت و دو پایگاه بزرگ نظامی موجود در قبرس از آن کشور بود، در سال ۱۹۶۰م به این جزیره استقلال داد، البته به شرط این که قبرسی های رومی نژاد فکر یک جا شدن با یونان را که موسوم به "اینوسیس" بود، از سر بیرون کرده و قبرسی های ترک نژاد نیز مفکورۀ یک جا شدن با ترک ها را که موسوم به "تقسیم" بود، فراموش کنند. در آغاز سال ۱۹۶۷م بود که مفکورۀ تقسیم جزیره کاملاً فضا گیر شده و دشمنی ها میان قبرسی های رومی نژاد و قبرسی های مسلمان ترک نژاد بالا گرفت.

دوم؛ جنبه های منطقه ای

یونان از قبرسی های رومی نژاد حمایت نموده و نقشه هایی را برای یک جا نمودن این جزیره با یونان، طراحی می کرد. ترکیه نیز تا حدودی از مسلمانان ترک نژاد قبرس حمایت می نمود. بناً این دو دولت بودند که به عنوان قدرت های منطقه ای از سر و صداهای بالا گرفته در مورد تقسیم جزیرۀ قبرس پشتیبانی نموده و این مفکوره را دامن می زدند. شورای نظامی یونان به تاریخ ۱۵ جولای ۱۹۷۴م، به اشارۀ امریکا، از یک کودتا در قبرس پشتیبانی نمود تا کودتا چیان بتوانند مسئلۀ یک جا شدن با یونان را یک طرفه نمایند. اگر اردوی ترکیه، پنج روز پس از راه اندازی این کودتا و به اشارۀ انگلیس، دست به کار نشده و وارد شمال این جزیره نمی شد، یونان روند یک جا نمودن قبرس با خاک خود را عملاً آغاز نموده بود.

سپس اردوی ترکیه پناهگاه های کوچ مسلمانان ترک نژاد را که بعضاً از هم جدا نیز بود، تبدیل به منطقۀ واحد و به هم پیوستۀ جغرافیایی نمود، منطقه ای که مساحت آن به ۳۳۳۵ کیلومتر مربع، یعنی یک سوم خاک این جزیره، می رسید؛ البته این منطقه تنها ۲۱۰ هزار ساکن، یعنی یک پنجم سکان جزیره را دارا بود. پس قدرت تأثیر گذار منطقه ای بالای جزیرۀ قبرس در اختیار ترکیه و یونان می باشد، البته رژیم اسرائیل نیز در عرصه های امنیتی و اقتصادی، به ویژه توافقات گاز، تأثیر خود را دارد؛ اما این تأثیر همواره نامرئی می باشد.

سوم؛ جنبه های بین المللی

 نفوذ قوی و مستحکم بین المللی در جزیرۀ قبرس از سال ۱۹۱۴م و آغاز جنگ جهانی اول که این جزیره به تصرف انگلیس در آمد، تا همین اواخر از آن این کشور بود. انگلیس در سال ۱۹۶۰م به قبرس استقلال داده و پس از آن، بر اساس معاهدات صورت گرفته، یگانه قدرت بین المللی شد که اوضاع این جزیره را کنترول می نمود. این در حالی بود که قبلاً در سال ۱۹۵۵م، اوضاع قبرس را ترکیه و یونان به صفت دولت های منطقه ای در اختیار داشتند. هدف انگلیس از تسلط بالای این دو قدرت منطقه ای مسلط بالای قبرس این بود که از دست رسی امریکا به این جزیره از طریق نفوذ اش در یونان، جلوگیری نماید؛ چنان چه میخ ترکیه را که در آن زمان وابسته به انگلیس بود، در این جزیره کوبید، هم چنین این کشور توانست دو پایگاه نظامی اش را که از جملۀ بزرگ ترین پایگاه های نظامی انگلیس در سراسر جهان به شمار می رود، در قبرس حفظ نماید.

این پایگاه های نظامی شامل ۲۴ هزار سرباز و نیروهای بزرگ بحری و هوایی بوده و امروزه یکی از نشانه های بزرگ استعمار انگلیس به شمار می رود، چنان چه این کشور در سال ۱۹۵۴م از همین پایگاه ها وارد جنگ سویس شد و از همین پایگاه ها بود که با طیاره های نظامی اش به کمک یهود در جنگ سال ۱۹۶۷م شتافت، هم چنان از همین پایگاه ها بود که نیروها و طیاره هایش را برای مشارکت در جنگ های امریکا در عراق، در سال های ۱۹۹۱م و ۲۰۰۳م فرستاد و باز از همین پایگاه هاست که سراسر منطقه را مراقبت نموده و در آن تجسس می کند. بناً امنیت جزیرۀ قبرس تا امروز بخشی از امنیت انگلیس تلقی می گردد.  

از نظر اقتصادی نیز انگلیستان از این جزیره در کنار سایر جزیره های دور افتاده، به صفت پناهگاه مالیاتی استفاده نموده و سرمایه هایی را که حکام به غارت می برند و یا سرمایه های شرکت هایی که از قوانین مالیات فرار می کنند و هم چنین سرمایه های گروه های مافیایی، به ویژه گروه های مافیایی روسی، در آن ذخیره می نماید. جزیرۀ قبرس، با توجه به نکات فوق الذکر، برای انگلیس از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. هم چنین قابل تأمل است که این کشور توانست با حیله و مکری که دارد، از تمام انواع مداخلات امریکا برای تصرف این جزیرۀ مهم جلوگیری نماید. یونان مهم ترین مهره ای بود که امریکا تلاش نمود با به کارگیری آن در قبرس نفوذ نماید، اما انگلیس توانست این مهره را نیز با استفاده از ترکیه و مزدوران اش در داخل قبرس موفقانه پشت سر گذارد.

می توان ادعا نمود که قضیۀ قبرس در جریان چند دهۀ اخیر دست خوش کشمکش های سختی میان وابسته گان امریکا و وابسته گان انگلیس بوده؛ چنان چه تمام اهداف امریکا متمرکز بود روی بیرون راندن پایگاه های نظامی انگلیس از این جزیره و جایگزین کردن آن با پایگاه های امریکا بوده و برای تحقق این اهداف از سازمان ملل استفاده می نمود. اما انگلیس در مقابل، توانست امواج سختی را که امریکا می فرستاد با حیله و مکری که دارد پشت سر گذاشته و موفق شد مانع عملی شدن کامل نقشه های امریکا قرار گرفته و قبرس را به صفت جزیرۀ تقسیم شده حفظ نماید و به این ترتیب حضور پایگاه های نظامی اش را در آن توجیه کند.

انگلیس چندی پیش تلاش نمود با راه اندازی کودتای نظامی در ترکیه، نظام موجود وابسته به امریکا در این کشور را کنار زده و نظامی وابسته به خود را در آن برسر قدرت آورد و به این ترتیب اهداف اش مبنی بر حفظ پایگاه های نظامی این کشور در این جزیره را به شکل نهائی براورده نماید. هرچند این تلاش ها ناکام ماند، اما در خصوص نظام ترکیه و تأثیر آن بالای قضیۀ قبرس، زنگ خطری بود برای هر دو طرف؛ امریکا و انگلیس.

چهارم؛ جنبه های به هم پیوستۀ داخلی و بین المللی

  1. 1)      تحرکات مؤثر اسلامی در منطقه

انقلاب سوریه پیچیده ترین گره سیاست امریکا در منطقه به شمار می رود؛ سال ها از آغاز این انقلاب گذشت و امریکا انواع مختلف ابزارها، به شمول ایران و وابسته گان اش، روسیه و نیروهای سنگین نظامی اش، ترکیه و دولت های خلیج و روابط و کمک های مالی شان، نشست های ژینو و نماینده گان جهانی را به کار گرفت، اما هرگز موفق نشد آتش این انقلاب را خاموش نماید. امریکا با یقین کامل می دانست که در سوریه با اسلام می جنگد و چنین جنگی با چنین حجم بزرگی، تجربۀ جدیدی بود که سیاست امریکا تا کنون با آن مواجه گردیده، جنگی که موی سر بارک اوباما رییس جمهور امریکا را سفید نمود؛ چنان چه اوباما به تاریخ ۴ اگست ۲۰۱۶م در یک کنفرانس مطبوعاتی که پس از دیدار اش با شورای امنیت ملی و رهبران نظامی امریکا در مقر وزارت دفاع این کشور برگزار نموده بود، گفت: «من مطمینم که بخش بزرگی از موی سر من به دلیل نشست هایی سفید شده که در خصوص بحران سوریه برگزار نمودیم.» (منبع: تلویزیون روسیۀ امروز ۵ اگست ۲۰۱۶م)

امریکا و غرب تحرکات اسلامی در منطقه را بسیار جدی گرفته و پیروزی مسلمانان برای برپایی دولت اسلامی آنان را سخت به وسواس انداخته و می دانند که حضور حدوداً ۳۰ هزار سرباز اردوی ترکیه در جزیرۀ قبرس به مثابۀ خطر بزرگی برای آنان تلقی می گردد. بناً تحرکات اسلامی در جهت برپایی خلافت را بسیار جدی گرفته اند و می ترسند که مبادا در صورت برپایی چنین دولتی، حضور اردوی مسلمان ترکیه در این جزیره بلای جان شان گردیده و قبرس را به عنوان بخشی از سرزمین های اسلامی، به اصل اش بر گرداند، جزیره ای که پس از فتح آن در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه، به بخشی از سرزمین های اسلامی مبدل گردید. بناً از نظر آنان؛ اخراج این اردو از جزیرۀ قبرس یک نیاز جدی بوده و به همین دلیل است که مذاکرات شان را به منظور تحقق این هدف سرعت بخشیده اند.

  1. 2)      وجود منابع انرژی عامل جدید به شمار می رود

کشف منابع گاز طبیعی در سواحل فلسطین اشغالی در سال ۲۰۰۹م و آغاز سوء استفادۀ تجاری رژیم یهود از این منابع در سال ۲۰۱۳م و هم چنین اکتشاف های اخیر یونان، ترکیه و قبرس در این سواحل، تمام این موارد باعث گردیده که منابع انرژی یکی دیگر از عوامل جدیدی باشد که بحران قبرس را دامن زده و به آن حجم بزرگ تری دهد؛ جزئیات بیشتر قرار ذیل است:

أ‌-        اطلاعات فنی به دست آمده از میدان های گاز کشف شده در سواحل شرقی بحر مدیترانه بیانگر این است که میزان قابل توجهی از گاز طبیعی در این میدان ها وجود دارد، در حدی که می تواند یکی دیگر از منابع وارداتی گاز اروپا قرار گرفته و وابسته گی اروپا به گاز روسیه را به گونۀ ملموسی کاهش دهد. نیکوس اناستاسیادس رییس جمهور قبرس و وزیران ارتباطات و کار، زراعت، معادن و محیط زیست در مناسبت های مختلف به صراحت گفته اند که ذخایر گاز قبرس می تواند به اروپا فرصت دهد تا منابع وارداتی گاز اش را متنوع نموده و از روسیه چشم پوشی نماید. (منبع: نون پست ۱۱ نومبر ۲۰۱۴م) حکومت یونان در جنوب شرق نیقوسیا سرگرم اکتشاف میدان نفتی "لیفیتان" و در جستجوی گاز و نفت می باشد. این میدان نفتی حاوی ۱.۷ ملیارد بشکه از نفت قابل استخراج بوده و ۱۲۲ ملیارد متر مکعب گاز طبیعی را در دل خود جای داده است. انقره در یک اقدام متقابل با یونان، توافق نامه ای را با مسئولین قبرسی ترک نژاد امضا نمود که بر اساس آن در سواحل شمالی شروع به اکتشاف میدان های نفت خواهد نمود. (منبع: دات مصر۲۷ اپریل ۲۰۱۴م)

ب‌-    یونان و بخش وابستۀ قبرس به یونان که از بحران های سخت اقتصادی رنج می برند، مشتاق اند ذخایر شان را با واردات گاز از سواحل قبرس و از طریق لولۀ انتقالی یونان به جانب اروپا کامل نمایند و آرزو دارند یونان تبدیل به گذرگاه گاز قبرس و رژیم یهود به جانب اروپا شود.

ت‌-    اما ترکیه تلاش دارد این آرزو هایی را که یونان و قبرس و هم چنین اروپا در سر می پرورانند به باد فنا دهد، چنان چه روند اکتشاف میدان های گاز و نفت در سواحل قبرس را مستقیماً به چالش کشانیده؛ به مجرد این که همکاری های قبرس و یونان با رژیم یهود در اکتشاف ها و بهره برداری انرژی در شرق بحر مدیترانه آشکار گردید، ترکیه فوراً عکس العمل نشان داده و با استحکام بخشیدن تسلط اش بالای این بحر، در برابر عملیات اکتشافی یونان و قبرس قرار گرفت. ترکیه در یک اقدام مستقیم به عملیات اکتشافی یاد شده، توافق نامه ای را با قبرس وابسته به ترکیه به امضا رساند که بر اساس آن دست به عملیات اکتشافی، نه تنها در منطقۀ بحری میان دو طرف، بلکه حتی در منطقۀ جنوب و نزدیکی میدان نفتی افرودایت قبرس جنوبی نیز خواهد زد.

ترکیه هشدار داده که عملیات اکتشافی را آغاز خواهد نمود و این هشدار آتش اختلافات میان دو طرف را دامن می زند و به نظر نمی رسد این عملیات آغاز گردد مگر پس از حل مسئلۀ قبرس بر اساس نقشۀ طراحی شده توسط امریکا که مبتنی است بر مذاکرات و عدم اکتشاف ها توسط قبرس وابسته به پایان یافتن مذاکرات خواهد بود. اظهارات اردغان رئیس جمهور ترکیه نیز این موقف گیری ترکیه را روشن تر می کند، آن جا که گفت: «اصرار مسئولین قبرسی طرف دار یونان بر ادامه اکتشاف ها معنایی بجز برهم زدن روند مذاکرات موجود میان قبرسی ها ندارد.» (منبع: دات مصر۲۷ اپریل ۲۰۱۴م)

این بدان معنی است که ترکیه قصد دارد موضوع اکتشاف ها، بهره برداری های نفت و گاز را به راه حل نهایی ارتباط دهد، یعنی می خواهد طرف های دخیل را به جانب راه حل سوق دهد، به ویژه در این اواخر که دو طرف به اکتشاف ها توجه نموده و روی آن تمرکز کرده اند. تمام این امور موضوع مذاکرات را به منظور دست یابی به راه حلی که بتواند اکتشاف ها را بدون کشمکش ممکن سازد، تسریع می بخشد.

پنجم؛ از آن چه گفته شد چنین بر می آید که تحولات اخیر به سوی مذاکرات مربوط به قبرس بسیار قوی بوده و با سرعت بیشتر به پیش می رود، جزئیات بیشتر قرار ذیل است:

  1. تلاش ها برای کودتا در ترکیه: بزرگ ترین نشانۀ تهدید نفوذ امریکا در ترکیه و منطقه توسط کودتای نافرجام ترکیه این بود که اوباما رییس جمهور امریکا به تاریخ ۱۶ جولای ۲۰۱۶م نشست اضطراری را در پیوند به این کودتا با شورای امنیت ملی امریکا تشکیل داد. این نشست بیان گر اهمیت زیادی است که امریکا به نفوذ اش در ترکیه به خرج می دهد، زیرا این کشور بالای مناطق ما حول خود تأثیر گسترده ای دارد. اردغان پس از ناکام ماندن این کودتا، در ترکیه حالت اضطراری اعلام نموده و شروع به پاک سازی اردو و دولت از وجود وابسته گان به انگلیس نمود و این کار هنوز جریان دارد. طبیعی است که این پاک سازی، موقف انگلیس را در ترکیه تضعیف خواهد نمود و نفوذ اش در میان رهبران اردوی ترکیه را از بین خواهد برد، نفوذی که مدت هاست امریکا تلاش دارد آن را در قبرس هدف قرار دهد.

به این ترتیب راه و نقشه هایی را که امریکا برای حل موضوع قبرس پیش گرفته، به ویژه نقشه ای که به نقشۀ "عنان" برای اتحاد قبرس شهرت یافت، این راه پس از آن که طرف داران انگلیس در اردو مورد پیگرد قرار گرفتند، پر رهرو تر شده و بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. طرف داران انگلیس در اردوی ترکیه قبلاً تلاش داشتند راه حل امریکا برای موضوع قبرس را از کار انداخته از تداوم حضور پایگاه های انگلیس در قبرس حمایت و پشتیبانی می نمودند، اما به هر اندازه که این تعقیب ها افزایش یافت، مذاکرات برای امریکا امکان پذیر تر شد.

  1. تحرکات اسلامی در منطقه: چنان چه قبلاً اشاره نمودیم؛ امریکا و غرب تحرکات اسلامی در جهت برپایی خلافت را بسیار جدی گرفته اند و می ترسند که مبادا در صورت برپایی چنین دولتی، حضور اردوی مسلمان ترکیه در این جزیره بلای جان شان گردیده و قبرس را به عنوان بخشی از سرزمین های اسلامی، به اصل اش بر گرداند، جزیره ای که پس از فتح آن در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه تبدیل به بخشی از سرزمین های اسلامی گردید. بناً از نظر آنان، اخراج این اردو از جزیرۀ قبرس یک نیاز جدی بوده و به همین دلیل است که مذاکرات را به منظور تحقق این هدف سرعت بخشیده اند.
  2. وجود منابع انرژی، عامل جدید به شمار می رود: با توجه به این عامل جدید در حال گسترش؛ دیده می شود که این عامل از لحاظ اقتصادی، راه حل بحران قبرس را سرعت بخشیده و موانع موجود بر سر راه این پروژۀ امید بخش اقتصادی را بر طرف می کند. بنابر این، منافع تمام طرف های ذیدخل بحران قبرس تقاضا می کند تا راه حلی به این بحران پیدا شده و روی سهم های اقتصاد بحری و خطوط انتقال گاز توافق صورت گیرد و به این ترتیب، سرعت بخشیدن روند مذاکرات بسیار جدی گرفته شده است.

ششم؛ این عوامل طرف های ذیدخل را وادار نمود تا همزمان با پایان سال گذشته و آغاز سال ۲۰۱۷م، با جدیت و به گونۀ ذیل دست به کار شوند:

أ‌-        دور نخست مذاکرات قبرس به تاریخ ۷ تا ۱۱ نومبر ۲۰۱۶م در شهر مونت بیلیرین سویس و دور دوم آن در همین شهر اما به تاریخ ۲۰ تا ۲۱ نومبر ۲۰۱۶م برگزار گردید، ولی هیچ یک از این دو دوره، هیچ گونه دستاوردی در پی نداشت.

ب‌-    دور سوم مذاکرات قبرس به منظور ایجاد راه حل سیاسی برای این جزیره، به تاریخ ۹ جنوری سال جاری در شهر ژینو سویس و با حمایت سازمان ملل راه اندازی گردید. بحث ها در این دور مذاکرات روی ۶ عنوان متمرکز بود که عبارت است از: «مشکل اقتصادی قبرس، اتحادیۀ اروپا، مالکیت، مهاجرت و مشارکت در قدرت، قلمرو و امنیت و تضمین ها.»

ت‌-    به تاریخ ۱۰ جنوری ۲۰۱۷م نشست دیگری میان طرف های ذیدخل قضیۀ قبرس در ژینو برگزار گردید. این نشست در سطوح بالای دپلوماتیک و با حضور مصطفی اکینجی رییس جمهور ترک نژاد قبرس و نیکوس اناستاسیدس رییس جمهور یونانی نژاد قبرس راه اندازی گردید.

ث‌-    گفتگوهای قبرس میان مصطفی اکینجی رهبر قبرسی های ترک نژاد و همتایش نیکوس اناستاسیادس رییس قبرسی های یونانی نژاد، به تاریخ ۱۲ جنوری ۲۰۱۷م پایان یافت. اسبین بارس ایدی نمایندۀ سازمان ملل به قبرس در پیوند به این مذاکرات گفت: «در جریان سه روز گذشته گفتگو های سازنده ای داشتیم. وی افزود: بسیاری از مشکلاتی که برای مدت زیادی لاینحل باقی مانده بود، حل شده و پیشرفت ها در این زمینه به سرعت جریان دارد.»

ج‌-     رییس جمهور قبرس نیز در یک کنفرانس مطبوعاتی که روز جمعه برگزار گردیده بود گفت: «این نخستین باری است که گفتگوهای سیاسی پیش رفت زیادی داشته، چنان چه گفتگو بالای مسایل اصلی عملاً آغاز گردیده است.» (منبع: روسیۀ امروز ۱۳ جنوری ۲۰۱۷م)

ح‌-     سپس دو دور جدید گفتگوها به تاریخ های ۱۸ و ۲۰ جنوری ۲۰۱۷م برگزار گردیده و در بیانیۀ پایانی آن چنین گفته شد: «اسبن پارس ایدی مشاور خاص سرمنشی سازمان ملل متحد به قبرس، گفت که کمیته هایی که قرار بود موضوع ضمانت ها را بررسی نمایند، کار شان را موفقانه به پایان رسانده اند. هم چنین گفته شده که کمیته های کاری موضوع های امنیت و ضمانت ها، تمام ابعاد موضوع های یاد شده را بحث و بررسی نموده اند. در کل می توان گفت که موضوع امنیت و ضمانت ها پس از ۴ نشستی که دو روز را در بر گرفت، اینک کامل شده و به عنوان فعالیت های مقدماتی فنی برای مرحلۀ بعدی آماده گردیده است. لازم به ذکر است که طرف های مربوط توافق نموده اند که برای دور بعدی گفتگوها، نشستی با اشتراک مسئولین بلند رتبه برگزار خواهند نمود و این بدان معنی است که دور سوم مذاکرات ژینو با برگزاری نشستی با اشتراک نخست وزیران پنج کشور ادامه خواهد یافت. در عین حال، انتظار می رود مصطفی اکینجی و نیکوس اناستاسیادس موضوعات مربوط به نشست سیاسی کنفرانس پنج جانبه را در جریان گردهمایی شان، که قرار است به تاریخ ۲۶ جنوری سال جاری در نیکوزیا دایر گردد، به بحث و بررسی گیرند. سفیر احمد مختار گون معاون وزارت خارجۀ این کشور، نمایندۀ هیئت ترکیه در این کنفرانس بوده و اوزدیل نامی، نماینده گی هیئت بخش ترکی این جزیره را به دوش داشت. طغرل ترکش معاون نخست وزیر ترکیه نیز به ژینو سفر نمود تا معلومات مربوط به فعالیت های گروه کاری موجود در ژینو، در چهارچوب مذاکرات قبرس را به دست آورد. مذاکرات قبرس روی ۶ عنوان متمرکز می باشد که عبارت است از مشکل اقتصادی قبرس، اتحادیۀ اروپا، مالکیت، اداره، تقسیم قدرت و قلمرو و امنیت و تضمین ها.» (منبع: TRT عربی ۲۰ جنوری ۲۰۱۷م)

هفتم؛ در مورد راه حل احتمالی که امریکا و نظام وابستۀ آن در ترکیه در صدد آن می باشند باید گفت: به گمان اغلب نخستین گام این خواهد بود که یک دولت ایتلافی در قبرس تشکیل گردیده و این دولت از طریق سازمان ملل و با پشتیبانی امریکا تلاش خواهد نمود تا دو پایگاه  نظامی انگلیس در قبرس را از میان بر دارد. این اساسی ترین هدفی است که موج جدید مذاکرات قبرس به منظور آن راه اندازی گردیده است. لازمۀ راه حل فوق این خواهد بود که ساختار دولت های ضامن-انگلیس، ترکیه و یونان- لغو گردیده و به این ترتیب اردوی ترکیه و سربازان یونانی از قبرس اخراج خواهند گردید و طبیعتاً و در درجۀ نخست دو پایگاه نظامی انگلیس نیز باید بیرون کرده شود.

باید در نظر داشت که برخی موانعی در برابر این راه حل وجود دارد که شماری از آن موانعی عملی و مؤثر بوده و نمی توان در کوتاه مدت بر آن غلبه نمود و شماری دیگر موانع دست دوم و دارای مؤثریت کمتر بوده و هدف از آن توجیه اهداف مشخصی می باشد و در نتیجه می توان بر آن غلبه نمود.

مهم ترین مانع اساسی و مؤثر این است که انگلیس پایگاه های نظامی موجود اش در این جزیره را بیرون ببرد. این دو پایگاه به نام های "اکروتیری و دکلیا" بوده و پایگاه اکروتیری در جنوب غرب قبرس، اما پایگاه دکلیا در شرق آن موقعیت دارد. این دو پایگاه برای انگلیستان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده و به مثابۀ محور اساسی قضیۀ قبرس به شمار می رود، بنابر این انگلیس از هیچ گونه سعی و تلاشی برای ناکام ماندن راه حل امریکا، که شاید منجر به اخراج آن گردد، دریغ نخواهد نمود. ممکن است انگلیس با به کارگیری نیرنگ هایی کوشش نماید این راه حل را به تأخیر انداخته و یا آن را کلاً مختل نماید، مانند این که راه حل امریکا را به این شرط بپذیرد که به پایگاه های آن کاری نداشته باشد. البته انگلیس به خوبی می داند که وادار نمودن امریکا به پذیرفتن چنین شرطی کار بس دشوار خواهد بود، به ویژه با توجه به این که انگلیس بسیاری از ابزارهای مؤثر اش در داخل ترکیه را در پی عملیات پاک سازی اخیر که توسط اردغان در دستگاه های اردو و سایر دستگاه های دولتی راه اندازی گردید، از دست داده است.

مانع دیگر؛ ناحیۀ معنوی خروج اردوی ترکیه از قبرس می باشد، زیرا بر اساس راه حلی که امریکا مطرح می کند، اردوی ترکیه باید خاک قبرس را به عنوان اقدامی در جهت زمینه سازی برای وادار نمودن انگلیس در برهم زدن پایگاه هایش، ترک نماید. زیرا درست نیست نیروهایی جدا از ساختار دولت جدید قبرس در این جزیره حضور داشته باشد و دو پایگاه نظامی انگلیس در قبرس از لحاظ عملی، بیرون از ساختار و تسلط دولت قبرس می باشد، در حدی که برخی گزارش ها حاکی از آن است که قبرس متشکل از چهار اقلیم می باشد که عبارت اند از: قبرس شمالی، منطقۀ متنازع علیه در وسط، قبرس جنوبی و دو پایگاه انگلیس.

انگلیس می خواهد اوضاع هم چنان متشنج و چند پارچه باقی بماند تا توجیهی باشد بر تداوم حضور پایگاه هایش در این جزیره. به این ترتیب دیده می شود که ایجاد دولت یک پارچه یا ایتلافی در قبرس که توسط امریکا به عنوان راه حل مطرح گردیده، در اصل گام هایی است که به منظور زمینه سازی برای اخراج پایگاه های انگلیس برداشته می شود و اظهاراتی که در مذاکرات آغاز سال جاری در خصوص لغو ساختار دولت های ضامن و نفوذ آن مطرح گردید، اظهارات قابل توجهی می باشد؛ چنان چه نیکوس اناستاسیادیس رییس جمهور قبرس گفت: «برای دست یابی به راه حل نهایی که بتواند به جدایی های چندین دهه در این جزیره پایان دهد، خروج نیروهای ترکیه از قبرس یک امر ضروری می باشد. وی در اظهاراتی که در ژینو به خبرنگاران داشت افزود: ما باید در خصوص خروج نیروهای ترکیه، که شمار آن به حدوداً ۳۰ هزار سرباز می رسد، به توافقی دست پیدا کنیم.» (منبع: بی بی سی ۱۳ جنوری ۲۰۱۷م)

اما اردغان به تاریخ ۱۳ جوری ۲۰۱۷م در پاسخ به اظهارات رییس جمهور قبرس گفت: «یونان نمی تواند توقع داشته باشد قضیۀ جزیرۀ قبرس بدون نقش ترکیه به صفت یکی از دولت های ضامن، حل و فصل گردد. ترکیه هم چنان در قبرس باقی خواهد ماند و قطعاً ممکن نیست نظامیان ترکیه قبرس را ترک نمایند.» (منبع: روسیۀ امروز ۱۳ جنوری ۲۰۱۷م)

باید دانست که ترکیه در این موقف گیری اش صادق نبوده و این اظهارات اردغان، نوعی بازار تیزی به شمار می رود! چنان چه اظهاراتی که اردغان ساعاتی پس از اظهارات قبلی اش و درست در همان روز، سخنان قبلی اش را باطل می کند؛ آژانس رویترز در همان روز به نقل از وی گفت: «هرگز ممکن نیست سربازان ترکیه به صورت کامل قبرس را ترک نمایند و ما قبلاً در مورد این موضوع بحث کرده ایم و اگر چنین مسئله ای قابل بحث باشد، باید هر دو طرف نیروهای شان را از آن جا بیرون کشند.» لازم به یاد آوری است که یونان در قبرس قطعه ای نظامی متشکل از ۱۱۰۰ سرباز دارد. اردغان از اقدامی یاد نمود که بر اساس آن قرار است پس از حل و فصل نهایی، ۶۵۰ سرباز ترک و ۹۵۰ سرباز یونانی در این جزیره باقی بمانند. (۱۳ جنوری ۲۰۱۷م)

بناً اردغان با خروج نیروهایش موافق می باشد. سخنان رهبر قبرسی های ترک نژاد نیز بیانگر این موقف گیری اردغان می باشد، چنان چه آژانس رویترز باز در همان تاریخ، یعنی در ۱۳ جنوری ۲۰۱۷م با نشر خبری گفت: «مصطفی اکینجی رهبر قبرسی های ترک نژاد روز جمعه در اظهاراتی گفت: بهتر است در گفتگوهایی که به میزبانی سازمان ملل برای ایجاد وحدت برگزار می گردد، هیچ گونه محدودیتی وجود نداشته باشد. وی هم چنین افزود: اگر بگوییم که در بحث روی این قضایا محدویت وجود دارد و این که ما حتی اجازۀ مناقشه کردن روی آن را نداریم و یا این که همه چیز باید چنان که هست باقی بماند، در این صورت این دور گفتگوها نیز هیچ گونه موفقیتی در قبال نخواهد داشت.» بناً این اظهارات حقیقت نداشته و تنها به منظور ایجاد فضایی صورت می گیرد که مذاکرات را به سمت بحث و گفتگو روی موضوع خروج نیروهای نظامی از این جزیره سوق داده و راه را به سوی بحث موضوع پایگاه های انگلیس بگشاید.

خلاصه این که دور جدید مذاکرات نسبت به ادوار قبل از جدیت بیشتری بر خوردار بوده و هدف امریکا در این مذاکرات آن است که می خواهد برای ایجاد ایتلاف در جزیره زمینه سازی نماید، ایتلافی به امریکا فرصت خواهد داد تا پایگاه های انگلیس را از آن بگیرد. اما هدف انگلیس این است که وضعیت موجود هم چنان ادامه پیدا کرده و تسلط بالای این دو پایگاه را از دست ندهد و پذیرفتن هرگونه راه حل دیگری، که تسلط اش بالای این دو پایگاه را با خطر مواجه نکند، به ضرر انگلیس نخواهد بود.

هشتم؛ اما اسلام راه حل بهتری به مشکلات قبرس ارایه می دهد: این که این جزیره باید با خاک ترکیه یکجا شود، زیرا قبرس بخشی از سرزمین های اسلامی بوده و باید با اصل آن، که ترکیه است، یک جا شود. جزیرۀ قبرس یک جزیرۀ اسلامی بوده و مسلمانان آن را در زمان خلافت خلیفۀ سوم اسلام، یعنی عثمان رضی الله عنه، فتح نموده اند. سپس صلیبیان اروپا پس از جنگ هایی اول صلیبی که برعلیه سرزمین های مسلمانان راه اندازی نموده بودند، این جزیره را اشغال کردند، اما بعدها مسلمانان یک بار دیگر آن را آزاد نموده و با سرزمین های اسلامی پیوند دادند. این جزیره پس از آزادی، مانند سایر سرزمین های اسلامی، زیر حاکمیت دولت عثمانی قرار داشت؛ زیرا خلافت در آن زمان به عثمانی ها انتقال یافته بود. سپس انگلیس در جنگ جهانی اول اعلام نمود که رسماً بالای این جزیره تسلط پیدا نموده و آن را با خاک انگلیستان پیوند داده است، اما این پیوند یک پیوند باطل و تجاوزی خصمانه بوده و هیچ ارزش و وزنی ندارد، زیرا مسلمانان در ترکیه و سایر سرزمین های اسلامی، قبرس را بخشی از سرزمین های خود دانسته و به این باور اند که باید به صورت کامل با دیار اسلامی یکجا گردد.

 این است راه حل درست بحران جزیرۀ قبرس که باید به اصل اش برگشته و به صفت بخشی از سرزمین های اسلامی ظاهر گردد، زیرا این جزیره را معاویه بن ابی سفیان والی سرزمین شام در سال ۲۸ هجری قمری و پس از اجازۀ عثمان خلیفۀ مسلمانان رضی الله عنه فتح نمود. جنگی که مسلمانان برای فتح این جزیره انجام دادند، یکی از نخستین جنگ های بحری آنان بوده و شمار زیادی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در این جنگ شرکت داشتند؛ از جمله: ابوذر، عبادة بن صات و همسر اش ام حرام، ابو درداء و شداد بن اوس رضی الله عنهم اجمعین. آرامگاه صحابیه جلیل القدر ام حرام هنوز هم یکی از زیارت گاه های مشهور قبرس به شمار می رود. فتح این جزیره از یک طرف یکی از شکست های سختی بود که دولت روم شرقی و امپراتور آن متحمل گردید و از طرف دیگر نقطۀ آغاز عصر حکمرانی اسلام بود، که پس از این جنگ پیروزمندانه، به شدت شکوفا و با عظمت گردید. 

این است راه حل درست و این است تحقق حق. الله متعال می فرماید:

﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾

[یونس: ۳۲]

با این حال، بعد از حق، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟! پس چرا(از پرستش او) روی گردان می شوید؟!

راه حل درست آن نیست که امریکا و انگلیس برای آن برنامه ریزی می کنند، به عبارت دیگر؛ راه حل این نیست که در قبرس دو دولت حاکمیت کند، چه یکی وابسته به ترکیه و دیگری وابسته به یونان باشد و چه هر کدام مستقل عمل نماید. این نیز راه حل درست نیست که قبرس دارای حکومتی ایتلافی شود که هر دو جهت آن توسط غرب رهبری گردد و نه این که دولت واحدی داشته باشد که باز غرب بر آن حاکمیت نماید، زیرا درست نیست هیچ بخشی از سرزمین های اسلامی به کفار واگذار گردیده و اجازه داده شود که بالای آن تسلط داشته باشند.

الله متعال می فرماید:

﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾

[نساء: ۱۴۱]

و الله هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.

شکی نیست که قبرس یک بار دیگر به خواست الله سبحانه وتعالی به صفت بخشی از سرزمین های اسلامی عرض اندام خواهد نمود، زیرا روزگار چنین است که هیچ یک از شکست و پیروزی پایدار نمی ماند. دستان زیادی به سوی قبرس دراز گردیده، اما آن چه که مسلم است این است که عاقبت روزگار همواره از آن پرهیزگاران می باشد، چنان چه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾

[یوسف: ۲۱]

الله بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی دانند!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)


پرسش:
اوباما رئیس جمهور امریکا به تاریخ 29 دسمبر 2016م و درست سه هفته پیش از واگذاری قدرت به رئیس جمهور جدید، از یک سلسله تحریم هایی قوی برعلیه روسیه خبر داد. این تحریم ها شامل اخراج شمار زیادی از دیپلوماتان روس از امریکا که تعداد شان به 35تن می رسد و هم چنین شامل بستن مراکز مربوط به دیپلومات های روس در میریلاند و نیویورک به بهانۀ تجسس نیز می شود. این روابط  پس از آن تشدید یافت که امریکا، روسیه را متهم نمود که از طریق فعالیت های انترنتی در انتخابات آن کشور مداخله نموده است. پرسش این است که آیا این اتهام می تواند تا در واکنش به آن، منجر به این همه اقدامات جدی شود؟ یا دلیل این اقدامات تند و تیز تغییراتی است که احتمالاً در نقش روسیه در سوریه رونما گردیده است؟ و یا کدام دلیل دیگری دارد؟ به ویژه با توجه به این که "ترامپ" اظهار نموده که روابط اش با روسیه را بهبود خواهد بخشید درحالی که اوباما در پی تشدید این روابط می باشد. جزاک الله خیراَ
پاسخ:
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا واقعیت تحولاتی را که در این زمینه رونما گردیده به بررسی می گیریم، سپس به سراغ پرسش های مطرح شده خواهیم رفت:
نخست: در مورد واقعیت این تحولات باید گفت که آری، این تحولات صحت داشته و ادارۀ فعلی امریکا تلاش دارد روابط امریکا با روسیه را مختل نماید. روسیه نیز به این پیام امریکا پی برده و فوراً عکس العمل نشان داد، چنان چه تلویزیون روسیۀ امروز و تلویزیون فرانسه با نشر خبری به نقل از بیسکوف سخنگوی قصر کرملن گفتند: «تحریم های اعمال شده توسط امریکا دارای طبیعت ویرانگر، خصمانه و غیر قابل انتظار می باشد. وی هم چنین گفت: ادارۀ حکومت اوباما از زمان به قدرت رسیدن اش تا کنون در صدد برهم زدن کامل روابط امریکا و روسیه می باشد. وی در ادامه افزود: مسکو به زودی اقدامات واشنگتن را پاسخ مناسب خواهد داد.»
برخی از تلاش هائی که ادارۀ اوباما در جهت مختل نمودن این روابط به خرچ داده قرار ذیل است:
1.    صفحۀ انترنتی فرانس 24، به تاریخ 16.12.2016م با نشر خبری چنین گفت: «باراک اوباما رئیس جمهور امریکا در اظهاراتی به تاریخ 15.12.2016م گفت که ایالات متحده امریکا به تلاش های انترنتی که روسیه برای تأثیر گذاشتن در نتیجه انتخابات امریکا انجام داده، عکس العمل نشان خواهد داد. اوباما که در رادیوی "ان بی آر" صحبت می نمود گفت: فکر می کنم ما باید در برابر حکومت بیگانه ای که تلاش کند شفافیت انتخابات مان را زیر پرسش برد، عکس العمل نشان داده و اقداماتی را روی دست گیریم. وی هم چنین افزود: عکس العمل ما در زمان و مکانی که ما خود لازم ببینیم صورت خواهد گرفت. رئیس جمهور امریکا در ادامه گفت: بخشی از این عکس العمل واضح و علنی بوده و بخشی دیگر چنین نخواهد بود.» اقدامات اخیر واشنگتن نشان داد که عکس العمل هائی را که اوباما از آن سخن می گفت از چه قرار بوده است.
2.    اوباما رئیس جمهور امریکا با لحن تمسخر آمیزی از روسیه یاد نموده و آن را یک دولت کوچک نامید. تلویزیون روسیه امروز به تاریخ  20.12.2016م در گزارشی به نقل از وی گفت: «آنان کوچک تر و ضعیف تر استند. اقتصاد شان به جز نفت، گاز و سلاح که هیچ گونه پیشرفتی هم ندارد، چیز دیگری تولید نمی کند که دیگران خواستار آن باشند.»
3.    صفحۀ انترنتی دات مصر به تاریخ 20.12.2016م با انتشار خبری گفت: «بنا به گفتۀ آژانس خبری رویترز، وزارت خزانه داری امریکا به تاریخ 20.12.2016م در واکنش به پیوند دادن شبه جزیرۀ کریمیه با خاک روسیه توسط این کشور، از یک سلسله تحریم های جدیدی برعلیه روسیه خبر داد که شامل 7 تن از تاجران روس و 8 شرکت تجارتی این کشور می شود. این تحریم ها 7 تن را هدف قرار داده که شامل تعدادی از مسئولین "بانک روسیه" می شود، بانکی که بیشتر وابسته به قدرت مندان حکومت روسیه می باشد. برعلاوه آن؛ این تحریم ها 4 شرکت ساختمانی و حمل و نقل دیگر را نیز در برمی گیرد که در شبه جزیرۀ کریمیه فعالیت می نمایند، شبه جزیره ای که توسط مسکو با خاک روسیه پیوند داده شد. ادارۀ حکومت امریکا هم چنین افزود که این اقدام بیانگر جدیت ما در مخالفت با اشغال کریمیه توسط روسیه و هم چنین بیانگر مخالفت با اعتراف هائی است که در خصوص اشغال این جزیره صورت گرفته است.»
4.    امریکا در واکنش به تداوم گسترش سلاح های هسته ای توسط روسیه، از رویکرد مجدد اش به برنامۀ جنگ ستاره گان سخن می زند. چنان چه براساس این رویکرد؛ قوانین امریکا شاهد یک سلسله تعدیل هائی بود که به امریکا اجازه می دهد از فضا، استفادۀ نظامی نماید. صفحۀ انترنتی دار الاخبار به تاریخ 24.12.2016م نوشت: «باید اشاره نمود که کانگرس امریکا پیش از آن که قانون این کشور را تصویب نماید، دو تغییر مهم را در آن وارد نمود که یکی از این دو تغییر؛ محدودیت گسترش سپر موشکی واشنگتن را برطرف نموده و تغییر دوم اجازه می دهد کار طراحی تجهیزات جدید این عرصه، به منظور ارسال آن در آینده به فضا، عملاً آغاز گردد. نشریۀ لوسانجلس تایمز اعترافاتی در این خصوص از زبان ترینت فرنکس یکی از اعضای مجلس نماینده گان که طرف دار حزب جمهوری خواهان بوده و بزرگ ترین مطرح کننده گان این دو تغییر نیز بود، منتشر نموده که گفته: این دو تغییر در قانون، روی برنامۀ پیشنهاد دفاع استراتیژیک استوار می باشد که در سال 1983م توسط رونالد ریگان رئیس جمهور وقت ایالات متحده امریکا، راه اندازی گردیده بود. این پیشنهاد استراتیژیک به نام "جنگ ستاره گان" نیز شهرت یافته است.»  هدف از این طرح؛ متشنج کردن فضای روابط با روسیه می باشد.
5.    آژانس خبری سپوتنیک روسیه به تاریخ .0312.2016م با نشر گزارشی گفت: «مجلس نماینده گان امریکا، دیروز جمعه 03.12.2016م قانونی را تصویب نمود که بر مبنای آن 3.4 ملیارد دالر به وزارت دفاع امریکا داده خواهد شد تا از آن در سال 2017م برای جلوگیری از تحرکات روسیه استفاده نماید. 390تن از اعضای مجلس نماینده گان به این قانون کارت سبز نشان دادند درحالی که فقط 30تن با این قانون مخالفت داشتند.آشتون کارتر وزیر دفاع امریکا در جریان ارائه طرح بودجه دفاع به کانگرس گفت که ایالات متحده تلاش دارد موقعیت اش را در اروپا، به منظور نزدیکی بیشتر با همپیمانان اش در پیمان ناتو در برابر سرکشی های روسیه، تقویت بخشد.»
6.    به علاوه این موارد؛ امریکا جایگاه روسیه در حل بحران سوریه را نیز پایین آورده و نشست های دو جانبۀ کری-لاوروف را تبدیل به نشست های دو جانبۀ روسیه-ترکیه نمود. مسکو به نشست های کری-لاوروف فخر فروشی نموده و آن را نشانۀ دست یابی مجدد روسیه به جایگاه و عظمت بین المللی این کشور برمی شمرد. هرچند امریکا برای اطمینان از کارکرد و نقش بازی های هر یک از جهت های دخیل در بحران سوریه، پیوسته با روسیه و ترکیه در تماس بوده و از تلاش های هر یک از آنان حمایت خواهد نمود، اما اقدام جدید امریکا مبنی بر تبدیل نمودن نشست های دو جانبۀ روسیه-امریکا به نشست های دو جانبۀ روسیه-ترکیه در حقیقت کاستن از مقام و مرتبۀ بین المللی روسیه به شمار رفته و آن را در حد جایگاه دولتی مانند ترکیه معرفی می کند. این اقدام را می توان بخشی از اعمال فشارهای امریکا برعلیه روسیه برشمرد.
7.    این تشدید روابط، عملاً روسیه را ترساند؛ چنان چه تلویزیون روسیۀ امروز به تاریخ 30.12.2016م اظهاراتی را به نقل از رئیس جمهور روسیه در واکنش به تحریم های اعمال شدۀ امریکا توسط اوباما برعلیه کشورش منتشر نموده گفت: «روسیه حق دارد به تحریم های جدید امریکا برعلیه خود عکس العمل نشان دهد، اما این عکس العمل هرگز در سطح ادارۀ فعلی امریکا نبوده و هرگز دیپلومات ها را هدف قرار نخواهد داد. پوتین افزود: ما هرگز به دیپلومات های امریکا مشکل خلق نکرده و آنان را از کشور خود اخراج نخواهیم نمود. ما هرگز خانواده ها و کودکان دیپلومات های امریکا را از استفاده از امکاناتی که معمولاً در جریان جشن های آغاز سال نو در آن جمع می شدند، محروم نخواهیم نمود؛ بلکه حتی کودکان دیپلومات های پذیرفته شده امریکا در روسیه را دعوت خواهیم نمود تا در جشن های سال نو میلادی در قصر کرملن شرکت نمایند.» این که مسکو عکس العمل معمول نشان نداده و با دیپلومات های امریکا معامله بالمثل نمی کند، بیانگر دو چیز است:
نخست: ترس و وحشت شدید مسکو از اهداف و پیامدهای بالا گرفتن تنش ها با واشنگتن.
دوم: مسکو منتظر است ادارۀ ترامپ حکومت را در واشنگتن تسلیم شود تا ساختار روابط دو کشور را با در نظرداشت رضایت مسکو از سرگیرد. با توجه به ضعف درایت سیاسی که از روسیه معروف است، روس ها گمان می کنند موقف ترامپ رئیس جمهور بعدی در قبال روسیه نسبت به اوباما رئیس جمهور پیش از وی متفاوت خواهد بود. اما روس ها غافل از این اند، هر رئیس جمهوری و از هر حزبی که قدرت را در دست گیرد، مکلف است سیاست های خارجیی را عملی نماید که توسط سازمان های گستردۀ حکومت داری در امریکا طراحی می شود و اختلاف هایی که میان اوباما و ترامپ دیده می شود؛ در اصل سازمان دهی شده و هدف مندانه بوده و به هدف عملی نمودن سیاست های از قبل ترسیم شدۀ امریکا نشان داده می شود.
دوم: اینک می پردازیم به پرسش های مطرح شده:
1.    شکی نیست که ادارۀ اوباما این تحریم های قوی را برعلیه روسیه درحالی اعمال می کند که مطمین است روسیه در اجرای نقش بین المللی اش در سوریه هرگز متزلزل نشده و نقش اش را به بهترین وجه عملی خواهد نمود، زیرا امریکا، روسیه را به حدی درگیر بحران سوریه نموده که امکان ندارد بتواند خودش را از پرتگاه سوریه بیرون کشد. زمانی که امریکا مطمین شد که روسیه به حد کافی سرگرم این بحران شده، از جایگاه و اعتبار آن کاسته و حکومت ترکیه را وظیفه داد تا به نیابت از حکومت امریکا با روسیه در تماس باشد. بنابر این تشدید روابط امریکا با روسیه و فشارهائی که امریکا بالای روسیه اعمال نموده هیچ ربطی به مسئلۀ سوریه ندارد، زیرا روسیه در سوریه با ثبات کامل در خدمت منافع امریکا قرار دارد و امریکا هیچ شکی در این خصوص ندارد، بلکه حتی می توان گفت که پر و بال سیاست روسیه در سوریه توسط کشورهای وابسته به امریکا، اعم از ایران و دنباله روان اش، حکومت سوریه، ترکیه و مخالفان طرف دار ترکیه، به صورت کامل بسته گردیده و روسیه هرگز قادر نیست سیاست جداگانه ای در این کشور پیش گیرد.  
طوری که نمی تواند از سوریه بیرون رفته و آن را به آیندۀ نامعلومی رها کند و به همین دلیل است که تلاش دارد پایگاه های نظامی اش را در لاذقیه و طرطوس استحکام و گسترش می دهد، و نه هم توان این را دارد که جنگ ها را به خواست خود جهت دهد، زیرا از نیروی زمینی دارای اعتبار جهانی در این کشور برخوردار نیست. بناً نقش روسیه در سوریه اینک ثابت گردیده، بلکه حتی می توان گفت که امریکا دست روسیه را در سوریه توسط سیاست ها و وابسته گان سیاسی اش در بحران سوریه کاملاً از پشت بسته است. با این حساب؛ دلیل تشدید روابط امریکا با روسیه این نیست که روسیه نمی خواهد نقشی را که امریکا در سوریه برایش ترسیم نموده بیشتر از این ادامه دهد، زیرا روسیه این نقش ترسیم شده توسط امریکا را هم چنان ادامه داده و ناچار به آن پایبند خواهد بود.
2.    این مسئله نیز هرگز نباید در ذهن کسی خطور کند که ممکن است تحریم های اعمال شدۀ امریکا به ریاست اوباما، برعلیه روسیه، عکس العمل تند و تیزی باشد که در برابر دخالت انترنتی روس ها در انتخابات این کشور و ناکامی حزب دموکرات و کاندید این حزب، نشان داده شد. به این دلیل که اگر چنین می بود، ادارۀ حکومت اوباما موضوع تحریم ها را باید قبل از آن مطرح می نمود که کمیتۀ انتخاباتی امریکا، انتخاب ترامپ به صفت رئیس جمهور منتخب امریکا را به تاریخ 19.12.2016م رسماً مورد تأیید قرار دهد. اما این که ادارۀ اوباما این قضیه را پس از پیروزی ترامپ و تایید پیروزی اش توسط سازمان ها و مراجع قانونی و پذیرفته شدۀ خود شان، دامن زده و برسر زبان ها می اندازد، به معنی زیر پرسش انداختن اعتبار این انتخابات و اعتبار آن رئیس جمهور منتخب خواهد بود و این کاری است هرگز در امریکا پیشینه نداشته و هیچ یک از اداره های حکومتی امریکا تا کنون چنین کاری را نکرده اند. اگر بر فرض محال بپذیریم که این تحریم ها به این دلیل، قبل از تایید نتیجۀ انتخابات توسط مراجع قانونی، اعمال نگردید که شرایط خاصی پیش آمده بود، در این صورت حکومت می توانست بهانه های دیگری، غیر از دست برد انترنتی را مطرح نموده و از احتمال به شک انداختن افکار عامه در خصوص پیروزی رئیس جمهور بعدی جلوگیری نماید، اما از آن جائی که این تحریم ها بعد از تایید رسمی پیروزی رئیس جمهور منتخب مطرح گردیده و دلیل آن مداخلات روسیه در این انتخابات خوانده شده، دانسته می شود که این مسئله قطعاً نمی تواند دلیل واقعی اعمال این تحریم ها باشد.
3.    شاید گفته شود که دلیل فشارهایی که امریکا در حال حاضر بالای روسیه اعمال می کند، این باشد که روسیه قصد دارد سلاح های هسته ای و موشک های تهاجمی اش را گسترش دهد، چنان چه صفحه انترنتی آژانس اناضول به تاریخ 22.12.2016م با نشر خبری گفت: «پوتین رئیس جمهور روسیه در دیداری که با مسئولین وزارت دفاع این کشور در مسکو داشت گفت: توانائی های نیروهای استراتیژی هسته ای مان باید تا سطوح جدیدی بالا برده شود، در حدی که بتوانیم با قدرت تمام در برابر هرگونه خطری که روسیه را تهدید می کند قرار گیریم.» اگرچه چنین اظهاراتی بی تأثیر نیست، اما میزان کوچک اقتصاد روسیه باعث خواهد شد تا تلاش های این چنینی مسکو در این زمینه جدی نباشد، به ویژه پس از آن که ایالات متحده و در کل تمام غرب، موفق شدند پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، بخش های بزرگی از زیربناهای صنعت روسیه را فلج نمایند. در نتیجه؛ روسیه اگرچه توانست مقدار زیادی از صنعت نظامی اش را حفظ کند، اما در عین حال تبدیل به دولتی شد که تنها می تواند مواد خام صادر کند. این بدان معنی است که روسیه در تلاش این نیست که در سطح جهانی با امریکا رقابت کند، بلکه واقعیت این است که روسیه از امریکا می خواهد تا در سیاست های جهانی برایش نقشی در نظر گیرد، در خواستی که امریکا در کلیات و جزئیات با آن مخالفت نشان می دهد. در حدی که حتی خدماتی را که روسیه در سوریه برای امریکا انجام می دهد نیز امریکا را قناعت نداده تا روسیه را به صفت یک دولت بزرگ جهانی پذیرفته و آن را در سایر قضایای بین المللی سهم دهد.
این بدان معنی است که روسیه، به عنوان وارث اتحاد شوروی سابق و به صفت دولتی که دوسیه های همبستگی امریکا و شوروی را به ارث برده، امیدوار بود همکاری هایش با امریکا در سوریه منجر به همبستگی فراگیر میان دو کشور گردد. چنان چه پیوسته از امریکا می خواست تا در بازی های بین المللی به روسیه نیز سهم داده و با آن همکاری نماید. این واقعیت در ذات خود بیانگر کوتاه نظری سیاسی روس ها می باشد، زیرا امریکا دوسیه های همبستگی اش با اتحاد جماهیر شوروی را زمانی از هم درید که این اتحاد در سطح جهانی هنوز از مؤثریت ملموسی برخوردار بود پس چگونه ممکن است چنین دوسیه هائی را اینک با دولتی، به گفتۀ اوباما(کوچک) بپذیرد؟! روسیه با این حجم کوچک جدیدی که دارد، برای امریکا یک تهدید عملی به شمار نمی رود که لازم باشد امریکا روابط اش را با آن، این چنین تشدید بخشد. پس تمام این موارد بیانگر این است که اظهارات اخیر روسیه در مورد گسترش سلاح های هسته ای آن، دلیل واقعی تشدید روابط با روسیه نیست.
سوم: به این ترتیب؛ موارد فوق الذکر دلیل واقعی تشدید روابط میان امریکا و روسیه نیست، بلکه چیز دیگری است که می توان با دقت نمودن و بررسی امور زیر به آن پی برد:
1.    هر سیاست مداری می تواند به ساده گی درک کند که بزرگ ترین مشکل بین المللی که امروزه در برابر امریکا قرار دارد، رشد سریع چین و دست یابی آن به اقتصاد بزرگی است که ممکن است تک تازی های اقتصادی امریکا در جهان را عملاً با خطر مواجه نماید. اگر سرمایه گذاری های چین در عرصۀ نظامی و دستاوردهای آن در این عرصه را به رشد اقتصادی این کشور علاوه کنیم، چنان چه هزینه نظامی چین در حال حاضر بیشتر از مبلغی است که کشورهائی؛ مانند: روسیه، انگلیس و فرانسه به صورت دسته جمعی در این عرصه هزینه می کنند، این در حالی است که بسیاری از برنامه های نظامی چین سری می باشد؛ با در نظرداشت این موارد، پی خواهیم برد که چین در حال حاضر دغدغۀ اصلی سیاست مداران امریکا به شمار می رود.
طوری که اظهارات مسئولین امریکا در این اواخر به صورت کل روی همین اتجاه متمرکز بوده، چنان چه آشتون کارتر وزیر دفاع امریکا در اظهاراتی گفته که چین رویکردهای نظامی را بالا برده و امریکا در مرحلۀ انتقالی قرار دارد. نشریۀ القدس عربی به تاریخ 08.11.2015م با نشر گزارشی گفت: «واشنگتن دی سی اظهارات آشتون کارتر را که در یک گردهمائی دفاعی در ایالت کالیفورنیا مطرح نموده بود نقل قول نموده که گفته بود: ما اینک پس از 14 سالی که صرف مبارزه با تندروی و تروریزم نمودیم، در آغاز مرحلۀ انتقالی استراتیژیکی قرار داریم که به منظور پاسخ دادن به چلنج های سرنوشت ساز امنیتی مطرح گردیده است. کارتر در ادامه افزود: این که چین به احیای مجدد برخی از زمین ها در بحر جنوب چین پرداخته، احتمال افزایش تنش های نظامی را بالا برده و بیانگر خطر بیشتر می باشد.» اوباما نیز در اظهاراتی گفت که آیندۀ امریکا، امروز در آسیا رقم می خورد، چنان چه خبرگزاری های وینتیان و رویترز به تاریخ 06.09.2016م به نقل از باراک اوباما رئیس جمهور امریکا گفتند: «این که وی تلاش هایش برای برگرداندن توازن سیاست خارجۀ امریکا را بیشتر روی آسیا متمرکز نموده، یک مرحلۀ گذرا و منحصر به دورۀ ریاست وی نمی باشد.» روشن است که منظور  از تمرکز روی آسیا، همانا رویارویی با چین می باشد.
2.    امریکا در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق، از نزدیکی چین و شوروی رنج می برد، زیرا حزب کمونست در آن زمان از یک پارچه گی برخوردار بود و از آن جایی که امریکا در آن زمان با جدیت کامل در پی شکست اتحاد جماهیر شوروی بود، مسئلۀ نزدیکی شوروی با چین را بسیار جدی گرفته و می کوشید این نزدیکی را به عنوان یک گام ضروری در جهت تضعیف اتحاد شوروی اسبق و شکست آن، از بین ببرد. این جا بود که برنامۀ کیسینجر برای مختل نمودن روابط میان چین و اتحاد شوروی ظاهر شده و تا حد زیادی موفق نیز شد. اما در حال حاضر، این واقعیت معکوس گردیده، طوری که امریکا از قدرت چین در هراس بوده به نزدیکی آن با روسیه پی برده و می خواهد از این نزدیکی جلوگیری نماید و از آن به صفت یک گام ضروری برای به زاویه کشاندن چین و تضعیف آن استفاده نماید. یعنی همان کاری را کرد که قبلاً کرده بود با این تفاوت که این بار طریقۀ آن متفاوت بود.
این همان چیزی است که نشریۀ واشنگتن پوست بدان اشاره نمود، چنان چه تلویزیون روسیۀ امروز به تاریخ 18.12.2016م به نقل از این نشریه گفت: «در این مقاله گفته شده که نیکسون رئیس جمهور اسبق امریکا، 45 سال قبل تلاش نموده بود ساختار مثلث سه ضلعی اتحاد شوروی، ایالات متحده امریکا و چین را تغییر دهد، آن جا که گسترش روابط با پکن را مختل نمود. نیکسون به تاریخ 04.02.1972م با کیسینجر که مشاور امنیت ملی حکومت اش بود، دیدار نموده و در مورد سفری که قرار بود به چین انجام دهد با وی بحث و گفتگو نمود. کیسینجر در این دیدار به نیکسون گفت: چینی ها درست مانند روس ها خطرناک به نظر می رسند و حتی آنان با توجه به تاریخ، خطرناک تر از روس ها نیز هستند. وی در ادامه خطاب به نیکسون گفت: اگر رئیس جمهوری که 20 سال بعد از تو قدرت را در امریکا در دست خواهد داشت، مانند تو حکیم و با تدبیر باشد قطعاً در سیاست اش برعلیه چین، به روس ها تکیه خواهد نمود.»
3.    به این ترتیب می توان به مفهوم واقعی تحریم های اخیر امریکا برعلیه روسیه پی برد و آن این که فشارهای را که امریکا از چندی بدینسو برعلیه روسیه اعمال می کند، در حقیقت سیاست جدید امریکا برعلیه روسیه می باشد که به هدف وادار نمودن روس ها برای هم دست شدن برعلیه چین صورت می گیرد. لازم به ذکر است که این فشارها به علاوۀ اعضای حزب دموکرات کانگرس امریکا، از موافقت و طرفداری بسیاری از اعضای حزب جمهوری خواهان نیز بر خوردار می باشد، یعنی حزب ترامپ رئیس جمهور بعدی امریکا که به زودی قدرت را تسلیم خواهد شد. انگار امریکا با اعمال این فشارها، که روس ها نیز به وضاحت از آن یاد می کنند، می خواهد بگوید که اگرچه ادارۀ حکومت اوباما روابط امریکا و روسیه را به شدت تخریب نمود، اما روسیه با آمدن ترامپ برسر قدرت، فرصت طلائی خواهد داشت تا روابط اش را با واشنگتن مجدداً اصلاح نماید!
یعنی سازمان های ثابتی که قدرت امریکا را در اختیار دارند، آگاهانه و از روی قصد تلاش دارند با استفاده از فرصت باقی ماندۀ حکومت اوباما، روابط با روسیه را بیشتر مختل نموده و تنش ها را افزایش دهند، تا هیچ راه نجات و امیدی برای روس ها باقی نماند، مگر این که با ادارۀ حکومت بعدی به رهبری ترامپ کنار آمده و تفاهم نماید، اداره ی که به معامله گری ایمان داشته و اساس فعالیت هایش را تشکیل می دهد، یعنی این که اصلاح روابط با روسیه ممکن نخواهد بود مگر با راه اندازی یک معامله بزرگی در خصوص چین. امریکا برای تحقق این هدف از سر و صداهایی استفاده می کند که در مورد احترام ترامپ رئیس جمهور بعدی امریکا نسبت به پوتین رئیس جمهور روسیه به راه انداخت است؛ گویا این دو رئیس جمهور به عنوان دو دوست می توانند برعلیه چین متحد شوند.
4.    آن چه این واقعیت را قوت بیشتر می بخشد این است که ترامپ رئیس جمهور بعدی، حتی پیش از آن که قدرت را تسلیم شود، شروع به تشدید روابط امریکا با چین نموده و تأکید دارد که وعده های را که در جریان تبلیغات انتخاباتی اش، مبنی بر وضع مالیات بیشتر بالای کالاهای چینی و تشویق تاجران امریکائی برای بازگشتن از چین داده بود، حتماً عملی خواهد نمود. این یک هشدار بزرگ تجارتی است که ترامپ به چین داده است. ترامپ هم چنین در این راستا و در یک اقدام بی پیشینه، با رئیس جمهور تایوان در تماس شد و این خود بیانگر آن است که امریکا در تلاش تغییر راه کارهایش به منظور اعمال فشار بالای چین می باشد، به شمول هشدارهایی که نشان می دهد امریکا قصد دارد در برابر سیاست "چین یک پارچه" قرار گیرد. این نیز یک هشدار بزرگ سیاسی برای چین به حساب می آید.
بنابر این؛ اولویت نخست ادارۀ جدید امریکا این است که از رشد و نیرومند شدن چین جلوگیری نماید. چنان چه تلویزیون روسیۀ امروز به تاریخ 18.12.2016م در گزارشی به نقل از واشنگتن پوست گفت: «رفتارهای دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب امریکا نشان می دهد که وی سرگرم بررسی امکان تجدید نظر در سیاست های امریکا در قبال چین می باشد. ترامپ در اظهارات و تماس های تلفونی اش بارها خواستار این گردیده که واشنگتن باید در برابر پکن از سیاست خشن کار گیرد. چنان چه ترامپ با رئیس جمهور تایوان تماس تلفونی برقرار نمود و این نخستین بار در چند دهۀ اخیر است که یک رئیس جمهور امریکا با مسئولین بلند پایۀ تایوان در تماس می شود. ترامپ قبلاً نیز در یک مصاحبه ای که با تلویزیون امریکائی فاکس نیوز انجام داده بود، گفته بود که من مطمین نیستم پایبندی واشنگتن به اساسات سیاست(چین یک پارچه) کاری درست باشد، این سیاست را ایالات متحده از زمان سفر تاریخی نیکسون رئیس جمهور آن زمان به چین پیش گرفته است. ترامپ افزود که چین متهم به نیرنگ های تجارتی می باشد.»
5.    در مورد این که ترامپ برعلیه چین با روسیه چگونه معامله نموده و از آن کار خواهد گرفت، باید گفت که امریکا مطمیناً برای قرار دادن اقتصاد ضعیف روسیه در برابر چین؛ نقشه گذاری نخواهد نمود و مطمیناً برای استفاده از فرهنگ روس ها برعلیه چین نیز طرح و برنامه ای نخواهد داشت، زیرا روسیه پس از فروپاشی نظام اشتراکی، خالی از هر گونه فرهنگ خاصی می باشد. واقعیت این است که امریکا به توانائی های نظامی روسیه چشم دوخته، توانائی هایی که امریکا می تواند از آن در ماحول چین استفاده نماید، مانند این که روسیه را موظف کند تا در اعمال فشارها بالای سلاح های هسته ای کوریای شمالی سهم گیرد، یا از روسیه خواهد خواست تا در فعالیت هائی که به منظور به خطر انداختن منابع وارداتی و صادراتی انرژی میان چین و آسیای میانه، همکاری نماید و یا حتی ممکن است از روسیه بخواهد در اعمال سیاست های ویژه ای که برعلیه حمل و نقل در بحر چین جریان دارد، سهم گرفته و امریکا را در تلاش هایش برای بیرون راندن چین از مجموعه جزایر این منطقه کمک نماید.
تمام این گزینه ها به علاوه این است که امریکا روسیه را تحریک خواهد نمود تا به گونۀ مستقیم در برابر چین قرار گیرد. باید دانست که هر یک از این موارد به معنی انتحار روسیه در تعاملات جهانی خواهد بود. اما بعید نیست روسیه برای محافظت از موقف ظاهری اش به صفت یک دولت بزرگ، تن به این سیاست های امریکا داده و در پیاده نمودن آن سهم گیرد! به مشکل می توان تصور نمود که روسیه موفق شود خود را از دام فشارهای امریکا رهانیده و در رویارویی با چین، در کنار امریکا قرار نگیرد، زیرا روسیه مبتلا به مریضی کوتاه نظری سیاسی بوده و این مریضی اش تبدیل به یک مرض مزمن گردیده و به همین دلیل است که توان پیش بینی عواقب کارهایش را از دست داده است.
یکی از بزرگ ترین علایم این مرض مزمن روسیه این است که به پیامدهای مداخلۀ وحشیانه اش در سوریه نمی اندیشد و به عکس العمل های بعدی مسلمانان در برابر جنایت هایی که در سرزمین مقدس شام مرتکب می شود، توجه و دقت نمی کند. دلیل این بی توجهی، همانا کوتاه نظری روسیه می باشد، زیرا مسلمانان را در آئینۀ شخصیت های پادشاه ها و رؤسای جمهوری می بیند که در حال حاضر بالای مسلمانان حکومت می کنند و از آن نتیجه می گیرد که هیچ گونه خطری از جانب مسلمانان، روسیه را تهدید نخواهد نمود.
روسیه این را درک نمی کند که امریکا به این دلیل از مداخلۀ مستقیم در سوریه امتناع ورزیده که می داند سرنوشت مسلمانان فراتر از این پادشاهان و رؤسای جمهور حاکم بر آنان بوده و قدرت شان فراتر از قدرت های ساخته گی و دروغین آنان می باشد! باتوجه به دلالیل فوق، نتیجه می گیریم که تحریم هایی را که اوباما بالای روسیه اعمال می کند و این همه تشدید و تنش ها در روابط امریکا با روسیه به این هدف صورت می گیرد که روسیه به زاویه کشانده شده و به دوست اش(ترامپ) پناه ببرد! و به این ترتیب راه برای نقشه هایی که ترامپ به هدف دور کردن روسیه از چین و حتی تشویق آن برای برخوردهای خصمانه با چین کشیده هموار گردد.
بنابر این، به گمان اغلب دلیل این که اوباما در اواخر دورۀ حکومت اش تلاش می کند تنش ها در روابط میان امریکا و روسیه را تشدید نماید؛ این است که می خواهد راه را برای ترامپ هموار نماید تا وی بتواند برنامۀ سیاست فوق الذکر امریکا در قبال روسیه و چین را، که توسط سازمان های سیاست گذاری امریکا برای دورۀ جدید حکومت طراحی نموده، به خوبی عملی نماید. نشانۀ روشن این مدعا، مواردی است که در فوق به آن اشاره شد. پس واقعیت این است که سیاست های امریکا توسط سازمان هایی به خصوص طراحی گردیده و توسط رؤسای جمهور، از هر حزبی که باشد، عملی می گردد.
6.    اما چین به این خطری که آن را احاطه نموده، به خوبی پی برده و به همین دلیل است که تلاش دارد روسیه را با احتیاط کامل و با یک سلسله سرمایه گذاری ها، فریب دهد. هم چنین مانورهای مشترکی را با روسیه به راه انداخته و در استفاده از حق ویتو در قضیه سوریه نیز در کنار روسیه قرار گرفت و آن را تنها نگذاشت. چین تمام این اقدامات را به این هدف انجام می دهد تا مانع استفادۀ واشنگتن از روسیه برعلیه خود قرار گیرد. اما ظاهراً دید خصمانه ای که در افکار سیاست مداران چین برعلیه روسیه وجود دارد، بسیار مستحکم می باشد، با این تفاوت که منافع جدیدی که اقتصاد رو به گسترش چین در روسیه تقاضا می کند و نیاز شدید چین به مواد خام و منابع انرژی موجود در روسیه، باعث می شود آن دید خصمانۀ خود اش را پشت پرده پنهان نگهدارد.
در عین حال؛ چین از موقف خصمانۀ امریکا در برابر خود آگاه بوده و بعید نیست برخورد اهانت آمیزی که اوباما در آخرین سفر اش به چین با آن مواجه گردید، خود نشانه ای از این موقف خصمانه باشد. تلویزیون الجزیره به تاریخ 05.09.2016م در گزارشی گفت: «اوباما در آخرین سفرش به صفت رئیس جمهور ایالات متحده به چین، مجبور شد برای خروج از طیاره ای که وی را جهت مشارکت در نشست بیست جانبه به خوانجوی چین منتقل نموده بود، به جای استفاده از نردبان معمول و از دروازۀ پیش رو، از نردبان اضطراری موجود در قسمت اخیر طیاره استفاده نماید. دلیل این کار، آتش سوزی یا کدام نقص فنی نبود، بلکه مقامات چین هیچ نردبان ویژه ای در نظر نگرفته بودند تا اوباما با استفاده از آن و به شکل معمول از دروازۀ پیش روی طیاره خارج گردد. پی گیران امور به این باور اند که هدف چین از این کار، اهانت به رئیس جمهور امریکا بوده و بیانگر حجم بالای تنش ها در روابط این دو کشور می باشد، دو کشوری که در بسیاری از قضایا و دوسیه های فی مابین اختلاف نظر دارند و در رأس آن تصمیم مشترک ایالات متحده و کوریای جنوبی برای نصب سپر موشکی در خاک کوریای جنوبی می باشد. هم چنین اختلاف های دیگر امریکا و چین بر سر موقف امریکا در قبال کشمکش های موجود میان چین و فلپین در بحر جنوب چین و تصمیم اخیر واشنگتن مبنی بر وضع مالیات بیشتر بالای واردات فولاد از چین می باشد.»
7.    از جمله تفاوت های زمانی این است که کیسینجر، که زمانی مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه امریکا بود، در حال حاضر شخصاً و با وجود سن زیادی که دارد، گرداننده گی سیاست مصالحه با روسیه را در اداره حکومت ترامپ به عهده گرفته است. این کیسینجر است که به مسکو سفر نموده و با پوتین دیدار و گفتگو می کند و وی را به این جهت، یعنی جهت همپیمان شدن با امریکا برعلیه چین ترغیب و تشویق می کند. روسیه نیز از این ترغیب استقبال به عمل آورد، به این گمان که کیسینجر به منافع روس ها توجه دارد! چنان چه صفحه انترنتی گروه عربی اعلام، به تاریخ 27.12.2016م با نشر خبری در این زمینه گفت: «دیمتری بیسکوف، سخنگوی مطبوعاتی ریاست جمهوری روسیه در اظهاراتی گفت که مسکو از مشارکت وزیر اسبق خارجه امریکا؛ هنری کیسینجر، در از سرگیری روابط میان روسیه و ایالات متحده استقبال می کند. بیسکوف که امروز سه شنبه در یک کنفرانس مطبوعاتی صحبت می نمود گفت: کیسینجر وزیر اسبق خارجه امریکا یکی از با حکمت ترین، آگاه ترین و با تجربه ترین سیاست مداران امریکا بوده و تجارب عمیقی در امور روسیه و روابط دوجانبه میان امریکا و روسیه دارد.»
برخی از منابع آگاه اروپا نیز به این رویکرد اشاره کرده اند، چنان چه تلویزیون روسیۀ امروز به تاریخ 28.12.2016م با نشر گزارشی در این زمینه گفت: «نشریۀ آلمانی بیلد، نوشته که کیسینجر بهبود روابط با روسیه را با توجه به افزایش توانایی های چین، یک ضرورت می بیند. با توجه به این که این وزیر خارجه امریکا یکی از آگاهان سیاسی بوده و شخصاً با پوتین رئیس جمهور روسیه دیدار و گفتگو نموده، دانسته می شود که وی مسئولیت عادی سازی روابط میان دو کشور را به عهده خواهد داشت. نشریۀ آلمانی فوق الذکر در ادامه نوشته که ترامپ، با توجه به توصیۀ هنری کیسینجر، تلاش می کند تحریم های اعمال شده برعلیه روسیه را لغو نماید. یکی دیگر از نشانه های این موضوع تحقیقی است که با درخواست دستگاه های ویژه اروپائی در این زمینه صورت گرفته؛ در این تحقیق روی اطلاعات به دست آمده از گروه انتقالی ترامپ تمرکز صورت گرفته است.
تمام این موارد نشان می دهد که امریکا در حال حاضر در تلاش عملی نمودن سیاست عملی در قبال هر یک از روسیه و چین می باشد، سیاستی که ستون اصلی آن؛ تشویق نمودن روسیه برای خدمت به منافع امریکا برعلیه چین می باشد. اوباما مرحله اعمال فشار برعلیه روسیه را عملاً آغاز نموده و هدف از این اعمال فشارها آن است؛ تا زمینه برای ترامپ رئیس جمهوری بعدی فراهم شود تا بتواند فعالیت های تشویقی اش را همزمان با آغاز کار حکومت جدید شروع نماید. امریکا هیچ گونه شک و تردیدی را در خصوص لزوم تن دادن روسیه به این اعمال فشارها از جانب امریکا و همراهی نمودن آن برعلیه چین از خود نشان نمی دهد.
چهارم: به این ترتیب می بینیم که دولت های بزرگ و حتی دولت های کوچک، با توجه به تفاوتی که در میزان نفوذ این دولت ها وجود دارد، برای کسب منافع شان سرگرم کشمکش و نزاع های زیادی می باشند. وجه مشترک میان تمام این دولت ها در این کشمکش ها، این است که بهای آن را مردم جهان، با تحمل شر و شقاوت ناشی از این کشمکش ها، می پردازند.
آن چه در این میان درد آور است؛ این است که اسلام هنوز دارای دولتی نیست که زمام امور را در دست گرفته و نه تنها سرزمین های اسلامی، بلکه تمام جهان را با خیر و برکت بی پایان اش، به ساحل نجات کشانده و آن را به سوی شکوفایی واقعی سوق دهد! اما با آن هم باید دانست که اسلام همواره مردانی دارد که به تعبیر قرآن کریم؛ در پیمانی که با الله بسته اند همواره صادق و پایدار باقی خواهند ماند.

 

مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
[احزاب: 23]
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با الله بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند(و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.


 و دیری نخواهد گذشت که این مردان مخلص به اسلام، دولت اسلام را که در قالب خلافت راشده برمنهج نبوت متمثل خواهد بود، به خواست الله سبحانه و تعالی مجدداً برپا نموده و توازن را با تطبیق نمودن احکام و فرامین آسمانی اش، در سراسر جهان برقرار خواهند نمود.


إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
[طلاق: 3]
الله فرمان خود را به انجام می رساند؛ و الله برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش :

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

حکم استفاده از لت و کوب زندانی بازداشت شده جهت اخذ اقرار و شواهد که نظر به دلایل مشکوک و بدون اسناد و شواهد بازداشت شده و مورد لت و کوب قرار می گیرد چیست؟ معلوم است که وی تحت تعذیب و شکنجه اقرار به انجام کاری می کند. بخش دوم پرسش اینست که آیا استفاده از وسیله ای تَوهم آور(پیچ کاری) برای اقرار متهم به آن چه نزدش است، جواز دارد یا خیر؟ زیرا آنانی که متهم را تعذیب می کنند، از این استفاده برای پیش گیری از لت و کوب استفاده می نمایند، چون بسیاری اوقات لت و کوب منجر به مرگ می گردد.

پاسخ :

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

 شکنجه ی متهم در اسلام جرم بزرگی است؛ کسی که چنین جرمی را مرتکب می شود وفق احکام شرعی عِقاب شدیدی را در پی دارد. چنان چه گرفتن اعتراف توسط شکنجه در اجراآت قضایی ارزش اعتراف را دارا نمی باشد، نه تنها این بلکه حتی اگر تهمت هم مستقیم در محکمه ی قضایی تثبیت شده باشد، جائز نیست که قاضی بنابر اقرار متهم عقوبتی را بالای وی تعیین کند که در آن تعذیب باشد، بلکه همان عقوباتِ تطبیق می شوند که از طرف شریعت مقرر شده اند. برای وضاحت بیشتر صورت مسئله چنین بیان می گردد:

  1. این موضوع را در ماده‏ 13 مقدمه دستور(قانون اساسی دولت خلافت) این طور تفصیل داده ایم: برائت ذمه حالت اصلی است. هیچ کسی بدون موجب تعذیب نمی شود مگر به حکم محکمه، و تعذیب هیچ فردی مطلقاً جواز ندارد و فردی که به این عمل مبادرت ورزد، مجازات می شود. آن چه در شرح این مورد بیان شده است نقل می کنیم:

مسلم از وائل بن حجر روایت می‏کند که فرمود:

﴿ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ وَرَجُلٌ مِنْ كِنْدَةَ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم، فَقَالَ الْحَضْرَمِيُّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ هَذَا قَدْ غَلَبَنِي عَلَى أَرْضٍ لِي كَانَتْ لأَبِي، فَقَالَ الْكِنْدِيُّ: هِيَ أَرْضِي فِي يَدِي أَزْرَعُهَا لَيْسَ لَهُ فِيهَا حَقٌّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِلْحَضْرَمِيِّ: أَلَكَ بَيِّنَةٌ؟ قَالَ: لاَ، قَالَ: فَلَكَ يَمِينُهُ، قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ الرَّجُلَ فَاجِرٌ لا يُبَالِي عَلَى مَا حَلَفَ عَلَيْهِ وَلَيْسَ يَتَوَرَّعُ مِنْ شَيْءٍ، فَقَالَ: لَيْسَ لَكَ مِنْهُ إِلاَّ ذَلِكَ  ﴾

مردی از حضرموت و مردی از کِنده نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر شدند، حضرمی فرمود: یا رسول الله این مرد زمین من را غصب کرده است، درحالی که این زمین از پدرم بود؛ کندی فرمود: این زمین از من است و بادستانم آن را کشت می کنم، وی کدام حقی در این زمین ندارد. رسول الله به حضرمی فرمود: آیا کدام ثبوت و دلیلی داری؟ فرمود: نخیر، سپس رسول الله فرمود: قسم یادکن، حضرمی گفت: این مرد فاجر است و اهتمامی به قسم نکرده و از هیچ چیزی نمی ترسد. رسول الله فرمود: برتو جز قسم چیزی دیگری نیست.

بیهقی به سند صحیح روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

﴿ الْبَيِّنَةُ عَلَى مَنِ ادَّعَى، وَالْيَمِينُ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ

برمدعی گواهی دهنده ای هست و برمنکر و انکار کننده قسم است.

در حدیث اول رسول الله صلی الله علیه وسلم، مدعی را مبنی برشاهد پذیرفته است، این بدان معناست که متهم بی گناه است تا زمانی که جرم بر وی اثبات شود، و در حدیث دوم رسول الله بیان می کند که اصل در وجوب شاهد، مدعی است، و این دلیل بر آنست که تا زمانی جرم بالای وی ثابت نشود وی بی گناه می باشد.

  1. به این شکل متهم از جرم بی گناه بوده تا زمانی که جرم بروی ثابت نشود. پس تعذیب و شکنجه با هر وسیله برای گرفتن اعتراف از وی جواز ندارد. چنان چه ادله‏ی شرعی درین مورد وارده شده است که صراحتاً تعذیب و شکنجه ی متهم را منع می کند.

الله سبحانه وتعالی تجاوز بر مسلمان و یا به یکی از اعضای بدن وی را حرام قرار داده است، و عقوبت شرعی در مورد کسی که برهرچیزی تجاوز می کند، تعیین گردیده است. چنان چه او سبحانه وتعالی می فرماید:

 ﴿ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً  (نور،58)

و کسانی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را بی هیچ گناهی که مرتکب شده باشند؛ آزار می دهند، به راستی(بار) بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند.

مسلم در صحیح خود از هشام بن حکیم بن حزام روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

"الله سبحانه وتعالی آنانی را که در دنیا دیگران را عذاب می دادند، عذاب می کند."

مسلم نیز در صحیح خود از ابی هریره رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر فرمود:

( صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا، قَوْمٌ مَعَهُمْ سِيَاطٌ كَأَذْنَابِ الْبَقَرِ يَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ... )

دو نوع از اهل دوزخ اند که آن ها را نديده ام: گروهی که همراه شان تازيانه هايی مانند دم‏های گاو است و بوسيلۀ آن مردم را می زنند....

  1. بازداشت و گرفتن اعتراف به اکراه و جبر ارزش اعتراف را در اجراآت قضایی نداشته و نه اعتباری است که به اختیار گرفته می شود. ابن ماجه در سنن خود از ابوذر غفاری رضی الله عنه روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

( إِنَّ اللَّهَ قَدْ تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأَ، وَالنِّسْيَانَ، وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ، فما يستكره المرء عليه لا يؤاخذ عليه )

به تحقیق الله سبحانه وتعالی از امت من خطاها، فراموشی و آن چه بالای شان به اجبار انحام می شود، گذشته‏ است.

حاکم در مستدرک خود از ابن عباس روایت می کند که پیامبر فرمود:

( تَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأَ، وَالنِّسْيَانَ، وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ )

الله متعال از امت من خطاها، فراموشی و آن‏چه بالای شان اجبار می‏شود، گذشته است.

  1. هم‏چنان زمانی تهمت به اساس شواهد شرعی در نزد قاضی ثابت شود، قاضی صلاحیت دارد و در مجلسی که قضاوت به حق و عدل صورت می گیرد، قاضی حق ندارد که بروی کدام عقوبت را تعیین کند، مگر آن چه نصوص شرعی بیان کرده است؛ نه آن عقوباتی که شریعت آن را حرام قرار داده است و یا این که پیرامون آن نص شرعی موجود نباشد؛ مثلاً: عقوبتِ جائز نیست که الله متعال آن را در آخرت بحیث عذاب قرارداده و دلیل در خصوص این موضوع آنست که بخاری در حدیثی از ابوهریره رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر فرمود:

( وَإِنَّ النَّارَ لا يُعَذِّبُ بِهَا إِلاَّ اللَّهُ )

هیچ کس حق با آتش عذاب کردن را ندارد، مگر الله متعال.

و ابوداود در حدیثی ابن مسعود در حکایتی به چنین لفظی روایت می کند:

( فَإِنَّهُ لا يُعَذِّبُ بِالنَّارِ إِلاَّ رَبُّ النَّارِ )

پس وی با آتش عذاب نمی کند مگر پروردگار آتش.

بنابر این هنگامی نزد قاضی در مجلس قضا ثابت شود که مجرم، جرمی را مرتکب شده است جائز نیست که وی را با آتش مورد عذاب قرار دهد و نه به مانند آن را انجام دهد؛ مانند: برق دادن و نه با چیزی دیگری‏ که با آن الله متعال در آخرت عذاب می کند. هم چنان جائز نیست که بالای وی کدام عقوبتی آورده شود، مگر عقوبات که شریعت بالای وی مقرر کرده است.

پس جائز نیست احدی را با حریق کردن آتش یا با کشیدن ناخن ها و یا با چیدن ابروهایش و یا هم برق دادن و غرق کردن زیر آب، یا ریختاندن آب سرد بربالای وی و یا گرسنه نگاه کردن و یا هم نگهداری وی بدون در نظرگفتن حاجات که در اثر آن از سردی هلاک شود وغیره عذاب داد؛ بلکه در عقوبت وی شریعت آن چه مقرر کرده محدود شده است، در غیر آن بر حاکم حرام است که وی را به شکلی از اشکال از عذاب های یاد شده، عذاب دهد.

بناً عذاب دادن هیچ انسانی مطلقاً جواز ندارد و کسی که چنین کاری را کند، خلاف شرع است و هنگامی ثابت شود که کسی، شخصی را عذاب کرده است وی هم چنان عذاب کرده می شود.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

 یکی از مامورین امنیتی ترکیه به تاریخ 19 دسمبر سال 2016م سفیر روسیه در ترکیه را در انقره با تفنگچه کمری خویش هدف گلوله قرار داده و او را به قتل رساند. این حادثه در حالی اتفاق افتاد که سفیر روسیه در یک نمایشگاه هنری در حال سخنرانی بود و این جریان از طریق برخی تلویزیون ها به صورت زنده پخش می شد. حکومت ترکیه فتح الله گولن را مسئول این حادثه قلمداد کرده است. حال پرسش اینست که این اتهام تا چه حد درست بوده و انگیزه های آن چیست؟ جزاکم الله خیراً.

پاسخ:

 برای روشن شدن موضوع باید مسائل زیر را بررسی نمائیم:

اول: واقعیت ماجرا از این قرار بود:

1-     بدون شک آنچه این اواخر در شهر حلب اتفاق افتاد، فاجعه ای بود که احساسات تمام مسلمانان را برانگیخته و دل های شان را پر از آتش ساخته و طبیعی است که چنین جنایت هایی مسلمانان را وادار به عکس العمل می کند. این در حالی است که خیانت های اردغان حاکم ترکیه نیز در قالب عملی نمودن دسیسه های که امریکا؛ دشمن درجه یک اسلام و مسلمانان به راه انداخته، برای همه گان روشن گردید. همچنین مسلمانان دیدند که سایر مزدوران امریکا اعم از روسیه، بشار اسد حاکم خون آشام سوریه و دار و دسته اش با همکاری ایران خائن و حزب اش در لبنان و سایر وابسته گان شان در حلب چه کردند!

2-     مردی که سفیر را به قتل رساند، شعارهای اسلامی سر می داد، چنانچه فوراً پس از قتل سفیر به زبان عربی گفت:«نحن الذین بایعوا محمداً علی الجهاد ما حیینا أبدا"؛ یعنی ما کسانی استیم که با محمد بیعت بسته ایم که تا زنده ایم جهاد را ادامه خواهیم داد». سپس با زبان ترکی گفت: «حلب را فراموش نکنید، سوریه را فراموش نکنید، الله اکبر» و این جمله را چندین بار تکرار کرد. این خود بیانگر آنست که آنچه در سوریه برعلیه مسلمانان جریان دارد، به ویژه حودث اخیر حلب، وی را سخت متأثر ساخته است. همچنان او در ادامه گفت: «هر کسی که در بیدادگری هایی حلب و سوریه دست داشته باشد، بهای آن را به زودی خواهد پرداخت». همچنین گفت: «تا زمانی که سرزمین های ما در امنیت نباشد، شما هم طعم امنیت را نخواهید چشید». ظاهراً او با سر دادن این شعارها می خواست به امریکا، روسیه و همپیمانان شان پیام دهد که جنایت های شما در سوریه و تجاوز به سرزمین مسلمانان فراموش ما نخواهد شد و ان شاء الله روزی فرا خواهد رسید که بهای سنگین آن را پس دهید.

3-     جالب اینجاست که نیروهای امنیتی به جای اینکه او را بازداشت کنند، اقدام به قتلش کرده و او را کشتند. به نظر می رسد نیروهای امنیتی آگاهانه دست به این اقدام زدند، چون سران مستبد و خودکامه این کشور ترسیدند که اگر وی را بازداشت و محاکمه کنند، شعارهای مربوط به حلب و سوریه را همچنان سر داده و پرده از خیانت هایی که حکام مسلمانان، به ویژه اردغان در سقوط حلب مرتکب شده افشا شود که این کار اردغان را می آزرد. اردغانی که از پشت به حلب خنجر زد. بنابر این بعید نیست که اردغان شخصاً دستور قتل این مامور امنیتی را صادر کرده باشد تا از پیامدها و اذیت های بعدی آن در امان بماند! اگرچه وی مسلح بود و برای اظهار نمودن جدیت موقفش و عدم ترس از مرگ گفته بود که: هرگز نمی توانید من را زنده به دست آورید، اما امکان بازداشت او هنوز هم وجود داشت، زیرا شمار زیادی از مامورین امنیتی وارد محل شده و او را محاصره کرده بودند. آژانس اناضول به تاریخ 21 دسمبر 2016 میلادی در خبری گفت: «برخی ها در این زمینه تحقیقی را در مورد اسباب عدم بازداشت مولود طنطاش آغاز کرده و در پی آن اند تا بدانند چرا با وجودی که وی هنوز زنده بود او را بازداشت نکرده و فوراً او را به قتل رساندند». اردغان به خاطر عدم بازداشت مولود زیر فشار قرار گرفته با این اظهارات از کشتنش توسط مامورین امنیتی دفاع نموده و گفت: «سر و صداهایی در مورد عدم بازداشت مولود بالا شده است، شما حادثه بشیکطاش را به یاد آورید که وقتی تلاش شد فرد مهاجم زنده بازداشت شود، چه اتفاق افتاد؟» اما واقعیت این حادثه با حادثه بشیکطاش هیچ شباهتی ندارد؛ به دلیل اینکه  این حادثه توسط یک فرد انجام شد که شعارهای اسلامی سر می داد و بالای کسی حمله نمود که نماینده یک دولت محارب بود. دولتی که شب و روز مسلمانان را در سوریه بی رحمانه به خاک و خون می کشاند و خانه های شان را به ویرانه مبدل می سازد تا حاکمیت کفر بشار اسد رئیس حکومت خون خوار این کشور را حمایت و پشتیبانی نماید. چنانچه حوادث اخیر حلب احساسات هر مسلمانی را جریحه دار نمود و مولود یکی از این مسلمانان بود که پس از قتل سفیر، شعارهای دفاع از حلب و ندای تکبیر را سر می داد. اما حمله بشیکطاش توسط یک گروه کرد قوم گرا، جدایی طلب و سکولار صورت گرفت که هیچ ربطی با اسلام و اهداف آن نداشت و انگیزه های آن کاملاً از اسلام به دور بود. همچنین می دانیم که این گروه روابط سیاسیی نیز با دولت های استعماری داشت. بناءً یاد کردن این دو حادثه در یک سخن، بیانگر خلط واقعیت ها و وارونه جلوه دادن آن می باشد که تهی از هر گونه دلیل واقعی و عقلی بوده و چنین استدلال ها، نه تنها که صاحب خود را حق به جانب نشان نمی دهد، بلکه پرده از منافقت هایش هم بر می دارد.

دوم: واکنش های مربوط به این حادثه:

1-     قتل سفیر روسیه، امریکا را ناراحت نمود، زیرا امریکا در حال حاضر روسیه را برای تطبیق پروژه هایش در سوریه استخدام نموده و دو کشور در بحران سوریه کاملاً با هم توافق نظر دارند و تمام امور را در هماهنگی دو جانبه انجام می دهند. چنانچه وزیر خارجه امریکا جان کیری این حادثه را به شدت تقبیح نموده و در اظهاراتی که به تاریخ 19 دسمبر 2016 م در آژانس خبری رویترز منتشر گردید، گفت: «ایالات متحده ترور اندری کارلوف، سفیر روسیه در انقره را که امروز صورت گرفت، تقبیح می کند.». کیری این حمله را یک حمله زشت خوانده و اعلان نمود که کشورش اش آماده است روسیه و ترکیه را در بررسی های مرتبط به این حمله همکاری نماید. همچنان جان کیربی سخنگوی وزارت خارجه امریکا نیز در اظهاراتی گفت: «این حمله ی خشونت آمیز را از هر منبعی که باشد، تقبیح می کنیم و برای او و خانواده اش دعا نموده و به یاد آنان خواهیم بود.» سخن گوی قصر سفید، سخنگوی وزارت دفاع امریکا و تیم جدید اداره حکومت ترامپ، رئیس جمهور منتخب نیز هر کدام به نوبه خود کشته شدن سفیر روسیه را تقبیح نمودند. بنابر این روشن است که امریکا و روسیه هر دو در این قضایا هماهنگ عمل می کنند.

2-     اردغان که وابسته به امریکا بوده و به اشاره  های این کشور با روسیه همپیمان شد، نمی خواهد روابطش با روسیه در پی اتفاق چنین حوادثی مخدوش گردد. چنانچه در قضیه سقوط طیاره روسیه دیده شد که چگونه موقف گیری داشت تا جای که بالاخره از روس ها معذرت خواهی نمود. همچنین به وضوع مشاهد کردید که وی اوج خیانت کاری هایش را در ماه آگست 2016  به نمایش گذاشت؛ آنگاه که با اتفاق پوتین دشمن الله سبحانه وتعالی، بر اساس نقشه ای که توسط امریکا طراحی گردیده بود، انقلابیون را فریب داده و آنها را از حلب بیرون کشید. پوتین خودش پرده از این خیانت برداشته و همپیمانش اردغان را در برابر جهانیان رسوا نمود تا مبادا به قهرمانی های دروغین او افتخار نموده و با سخنان فریبنده اش حقائق را وارونه جلوه دهد. اگرچه اردغان در دیداری که در ماه آگست سال گذشته با پوتین در سنپترسبورگ داشت، خود را به پوتین نزدیک نموده و با کمال ذلت و خواری پوتین را همپیمان و دوست عزیزش معرفی نمود. اما با وجود آن هم پوتین گندکاری های دوستش اردغان را پنهان نگذاشته و رسوایی هایش را برملا ساخت. اردغان درست یک روز بعد از کشته شدن سفیر روسیه اعلان نمود که وی با پوتین توافق نموده که همکاری های شان را در خصوص دوسیه سوریه، باوجود کشته شدن سفیر آن کشور، همچنان ادامه خواهند داد. چنانچه تلویزیون الجزیره به تاریخ 20 دسمبر 2016 به نقل از وی گفت: «من و پوتین رئیس جمهور روسیه، اتفاق نظر داریم که همکاری های مان در عرصه های مختلف، به ویژه قضیه سوریه، نباید به خاطر این حمله متزلزل شود». چاوش اغلو وزیر خارجه اردوغان نیز در جریان دیداری که با لاوروف همتای روسش در مسکو داشت گفت: «ترکیه و روسیه تا دستیابی به راه حل سیاسی در سوریه و سایر مناطق، همچنان همکار باقی خواهند ماند». وی هدف از کشتن سفیر روسیه را ضربه زدن به روابط دو جانبه ترکیه و روسیه خواند. پوتین نیز این قتل را تحریک آمیز خوانده و گفت که هدف از آن خراب کردن روابط حل و فصل شده روسیه و ترکیه و مختل کردن روند صلح در سوریه می باشد. دمیتری بیسکوف، سخنگوی رئیس جمهور روسیه در سخنانی گفت:«هردو رئیس جمهور، توافق نموده اند تا کمیته مشترکی جهت بررسی این حمله تشکیل گردد».

بناءً به نظر می رسد که ترکیه و روسیه در خصوص این حادثه به توافق نظر رسیده و قصد دارند زیر نام پروسه صلح یا راه حل مسالمت آمیز در سوریه، انقلاب این سرزمین را ناکام نمایند. چنانچه وزیران خارجه ترکیه، روسیه و ایران یک روز پس از کشته شدن سفیر روسیه در ترکیه گرد هم آمده و روی این هدف تأکید نمودند که بعداً در بیانیه مشترک شان گفته شد؛ هر سه کشور برای حمایت از نظام سکولاریزم در سوریه تلاش خواهند کرد.

3-     اروپا نیز برعلیه انقلاب سوریه قرار داشته و با برگشتن اسلام به صحنه حکومت در سوریه مخالف می باشد. چنانچه همواره همگام با امریکا حرکت نموده و حفاظت از حاکمیت نظام سکولار در سوریه را تائید نموده و موافقتش را از حاکمیت نظام سیاسی در سوریه با حضور در کنفرانس وین به تاریخ ۱۴ نومبر ۲۰۱۵م عملاً نشان داد. همچنین با فیصله های سازمان ملل در این زمینه نیز موافقت نموده و در کنار امریکا و روسیه قرار گرفت. تمام آنچه را اروپا می خواهد اینست که در حل سیاسی بحران سوریه برایش نقشی داده شود تا در سطح بین المللی به حاشیه رانده نشود. می دانیم که اروپا نیز در دشمنی با اسلام و مسلمانان و جنگیدن در برابر مفکوره برگشت اسلام به صحنه زندگی، دست کمی از امریکا و روسیه ندارد. به همین دلیل بود که فیدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، حادثه قتل سفیر روسیه را تقبیح نموده و در خبری که صفحه انترنتی الجزیره نت به تاریخ ۲۰ دسمبر ۲۰۱۶م منتشر شده، گفت: «در برابر این حادثه غیر قابل توجیه، سخت دچار شکه شدم». ماثیو ری کرافت سفیر بریتانیا در سازمان ملل متحد نیز از کشته شدن سفیر روسیه در ترکیه ابراز تأسف نمود. چنانچه منبع فوق به نقل از او نیز نوشت: کشورش آمادگی دارد تا در جنگ برعلیه ترورزم، در داخل و خارج سوریه با مسکو همکاری نماید. گزارش هایی به نقل از بوریسن جانسون وزیر خارجه بریتانیا نیز منتشر گردیده که از جمله صفحه انترنتی رشیا تودی به تاریخ ۲۰ دسمبر ۲۰۱۶م به نقل از وی گفت: «این یک حمله بزدلانه و متجاوزانه بود».

حکومت آلمان نیز قتل سفیر روسیه را تقبیح نمود؛ چنانچه صفحه انترنتی الجزیره نت به تاریخ ۲۰ دسمبر ۲۰۱۶م به نقل از استیفن زایبرت سخنگوی انگلامیرکل خبر داد که وی با گذاشتن پیامی در تویترش در این زمینه گفته: «خبر این ترور، بسیار غم انگیز بوده و حکومت آلمان این عمل را با شدید ترین الفاظ، تقبیح می کند». منبع فوق در همان تاریخ به نقل از جان مارک آیرو وزیر خارجه فرانسه نیز گفت: «هیچ چیزی نمی توان خشونت و ترور را، توجیه کند و ما در حالیکه با خانواده سفیر ابراز هم دردی می کنیم، آماده هرنوع همکاری با روسیه و ترکیه نیز می باشیم».

4-     اینکه اردغان مسئولیت این قتل را به گردن عبدالله گولن انداخته، یک اتهام عاری از صحت می باشد؛ آژانس خبری رویترز به تاریخ ۲۱ دسمبر ۲۰۱۶م به نقل از اردغان گفت: «شکی نیست فرد مسلحی که سفیر روسیه را در انقره به قتل رساند، یکی از اعضای شبکه ترورستی فتح الله گولن بود. تمام شواهد به شمول تعلیمات و روابطش نشان می دهد که او وابسته به شبکه ترورستی گولن بوده است». البته این نوع اتهامات از طرف اردغان چیز جدیدی نیست؛ زیرا دولت ترکیه به رهبری اردغان عادت نموده تا برای سرپوش گذاشتن به حقائق، انگشت اتهام را همواره متوجه این گروه کند. چنانچه در قضیه کودتای نافرجام نیز همین گروه را متهم نمود تا با استفاده از آن مزدوران انگلیس را که این انقلاب را به تاریخ ۱۵ جولای ۲۰۱۶م به راه انداخته بودند کنار زده و بازداشت نماید. لازم به ذکر است که گولن خود نیز کشته شدن سفیر روسیه را تقبیح نمود. چنانچه الب اصلان سخنگوی این گروه، به نقل از وی گفت: «آقای گولن این کار را کاملاٌ تقبیح نموده و آن را یک عمل زشت خوانده است.»وی همچنین گفته که: «متهم نمودن گروه او توسط حکومت ترکیه، خنده دار است». این اظهارات را آژانس رویترز به تاریخ ۲۰ دسمبر ۲۰۱۶م منتشر نمود.

بر علاوه، می دانیم که این گروه به رهبری گولن، هیچگونه احساسی نسبت به اسلام و مسلمانان ندارد. چنانچه همین گروه بود که حمله رژیم اسرائیل بالای کشتی مرمره و کشتن ۱۰ تن از مسلمانان ترک را توجیه نمود و همین گروه است که با اسرائیل همپیمان شده و آنان را مانند خودش مؤمن می خواند. درحالیکه هیچ گونه پیمانی با مسلمانان نداشته و در قضایای جهان اسلام با آنان همکاری نداشته و از آنان حمایت نمی کند. این گروه با پروژه خلافت اسلامی نیز مخالفت نشان داده و آن را به تمسخر می گیرد و با کسانی که در این راستا کار می کنند می جنگد. گروه موصوف تا پایان سال ۲۰۱۳م با اردغان شریک بود. سپس به دلیل رقابتی که با وی در خدمت به منافع امریکا داشت، مخالفت نشان داد. بناءً این گروه، مانند اردغان مزدوری امریکا را کرده و به نفع آن عمل می کند و درست همانند اردغان و حزبش؛ از دموکراسی، سکولاریزم و پروژه های امریکا حمایت می کند. پس این گروه به هیچ مسلمانی کمک نکرده و هرگز احساسات و غیرتش در برابر منافع مسلمانان و قضایای آنها برانگیخته نمی شود. در نتیجه می توان گفت که این گروه هیچ کاری برعلیه کفار استعمارگر انجام نمی دهد. حتی روسیه نیز او را در این قضیه متهم نکرد، چنانچه شبکه رشیا تودی به تاریخ ۲۱ دسمبر ۲۰۱۶م با نشر خبری به نقل از بیسکوف، سخنگوی رئیس جمهور روسیه گفت: «در واکنش به اظهارات ترکیه که گروه گولن را در این قضیه متهم می کند. باید گفت که هنوز زود است مشخص شود چه کسی در پس ترور سفیر قرار داشته.» وی هم چنین گفت: «این ترور قطعاً به هیبت ترکیه ضربه می زند». این اظهارات سخنگوی رئیس جمهور روسیه اردغان را برانگیخت تا از مامور امنیتی که سفیر را به قتل رسانید، انتقام بگیرد. چنانچه دستور داد تا پدر، مادر، خواهر و شمار از نزدیکان و دوستانش را که تعداد شان مجموعاً به ۱۳ تن می رسید باز داشت نمایند. سپس اردغان با رئیس جمهور روسیه در تماس شده و مراتب تسلیت خود را به وی تقدیم نمود!

سوم: انگیزه هایی که در پس این عمل قرار داشت:

با درنظر داشت واقعیت های متذکره در خصوص این حادثه، و عکس العمل هایی که از طرف های مختلف نشان داده شد به این نتیجه می رسیم که این مامور امنیتی به تنهایی دست به این عمل زده و هیچ ارتباطی با هیچ جهتی نداشته است. گرچه این تنها الله سبحانه وتعالی است که از نیت تمام انسان ها آگاهی دارد، اما از شواهد بر می آید که هدف مهاجم، انتقام گرفتن از جنایت های وحشیانه روسیه در سوریه بوده و یگانه انگیزه ی اش هم از این اقدام، احساسات اسلامی او بود. از الله سبحانه وتعالی می خواهیم تا رحمتش را شامل حال او نموده و به خانواده اش صبر جمیل عطا نماید. ﴿ إن الله مع الصابرین ﴾. همچنین از او تعالی مسئلت داریم تا به مصیبت هایی که دامنگیر مسلمانان گردیده گشایش داده و آنان را در برپایی خلافت شان هرچه زودتر نصرت عطا کند تا انتقام شان را از کفار استعمارگر و حکام خون آشام و منافقین بی شرم، بازپس گرفته و به سزای اعمال شان برساند تا به این ترتیب، تمام زخم های امت اسلامی مرهم یافته و مظلومین بی پناه دارای یار و یاور شوند.

﴿ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

برای اهل مان در شام به ویژه حلب، چی پیامی داشته اید و نقش امت و ارتش در یاری رساندن به آن ها چیست؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

بدون شک انقلاب بر مبنای مفکوره ی آغاز شد که آن عبارت از آزادی از زیر تسلط غربی ها نه تنها در سوریه؛ بلکه در  تمام سرزمین های اسلامی و این آزادی به معنی از بین بردن نظام سیکولریزم که استعمار غربی آن را بالای امت تحمیل نموده و تأسیس خلافت بر منهج نبوت برای تطبیق شریعت به طور کامل می باشد.

انقلاب برای آزاد کردن گوشه ی از شهرها و مناطق آغاز نشده است و نه هم به خاطر تجدید پیمان استعماری برای جاگزین نمودن سیکولریزم دیگری به عوض بشار. افزون بر این جنگ حلب با وجود سختی ها و مشکلات اش حقیقت توطئه گری و دسیسه چینی های جهانی و منطقه ای ضد انقلاب و ضد تطبیق شریعت را واضح ساخت.

تطبیق شریعت به عقیده مجتمع بین المللی یعنی دولت های استعمارگر چیزی غیر ممکن است؛ البته این عقیده ی آن هاست؛ اما به عقیده ی مایان بدون شک وعده ی الله سبحانه وتعالی حق است و الله سبحانه وتعالی به وعده ی خود خلاف نمی کند، چنان چه فرموده است:

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

 [صف: 7-8]

آنان می خواهند نور الله(سبحانه وتعالی) را با دهان خود خاموش کنند و الله(سبحانه وتعالی) نور خود را کامل می کند؛ هرچند کافران خوش نداشته باشد. او(جل شأنه) ذاتی است که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا او را به همه ادیان غالب سازد هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.

این پنهان نیست که امریکا و هم پیمانان شان از حکام مسلمین پیمان می گیرند به کامیاب شدن شان در شکستاندن اراده ی امت؛ زیرا خلافت برای تمام امت می باشد نه فقط برای مسلمانان سوریه.

الله سبحانه وتعالی را سپاسگذار هستیم، می بینیم که گرد آمدن مسلمانان در مطالبه ی تطبیق شریعت هر روز و هر ساعت بیشتر می شود؛ بناً حكم شرعی را ذکر می کنیم که واجب می سازد بالای مسلمانان نصرت برادرانش را در سوریه که نخست عزل و برکنار کردن حکام موافقین ضد انقلاب، و دوم کار کردن برای بر پایی خلافت بر منهج نبوت می باشد.

اتم، بمب و موشک ها هرگز پیروز نمی شوند در قتل مفکوره ی خلافت و زنده گی کردن تحت سایه ی احکام دین الهی؛ چون: حلب دیدگاه درد ناک و ثابت است در روند امت برای برگشت آن. چنان چه اهل شام بهترین امت بود برای نفع امت؛ اما این آغاز پیروزی و یا پایان شب عصر جبریت است که استعمار بنابر تخلف از درک احکام دین و چنگ زدن به ریسمان الله سبحانه وتعالی -قرآن و سنت- آن را بالای امت تحمیل کرده است.

هم چنان جنگ حلب حقیقت خیانت حکام مسلمین بالخصوص اردوغان با حکام خلیج و اردن است و دسیسه چینی و توطئه گری آن ها را بر ضد اهل  شام واضح ساخت، با وجود آن هم انقلاب ادامه دارد و مخالفین و کسانی که آن ها را تنها گذاشته بودند ضرر رسانده نمی توانند تا فرارسیدن وعده ی الله سبحانه وتعالی.

و اما راجع به نقش افسران ارتش، کسانی که توانایی دور کردن مصیبتی که  اهل شام  به آن مبتلا گردیده را دارند، باید به آن ها  این قول الله سبحانه وتعالی را یاد آوری کنیم:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

[فاطر: 14]

ای مردم! شما(همه گی) نیازمند به الله(سبحانه وتعالی) هستید؛ تنها الله(سبحانه وتعالی) است که بی نیاز و شایسته ی هر گونه حمد و ستایش است.

إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

[توبه: 40]

اگر او را یاری نکنید، الله(سبحانه وتعالی) اورا یاری کرد؛ (هنگامی که مشکل ترین ساعات اورا تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را(از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود(و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود می گفت: غم مخور، بدون شک الله با ما است؛ در این موقع، الله(سبحانه وتعالی) سکینت و آرامش خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید او را تقویت نمود و گفتار(هدف) کافران را پایین قرارداد(آن ها را با شکست مواجه ساخت) و سخن الله(سحانه وتعالی) بالا است و الله(سحانه وتعالی) عزیز و حکیم است.

بناً اگر الله سبحانه وتعالی اراده ی خیر کند، شما را با استخدام نمودن در نصرت دینش و بلند نمودن کلمه طیبه شما را استقبال می نماید و اگر نه در زیان آشکارا قرار دارید. لهذا خود را قبل از از دست دادن فرصت دریابید؛ چون: الله سبحانه وتعالی نصرت دهنده ی دینش است، توسط شما و یا توسط غیر شما و هیچ چیزی او را عاجز نمی تواند و به انجام هر کار قادر و توانا است.

در عین زمان برادران واهل مان را به پاک کردن صفوف شان از اشخاص نجس که برای منحرف کردن انقلاب از مسیر آن  و ریزاندن آب به کوزه ی جلادان و برده فروشان جهانی می کوشند، و هم چنان به پاک و صفا نگهداشتن انقلاب؛ چنان چه با شعار: "انقلاب برای الله سبحانه وتعالی است، انقلاب برای الله سبحانه وتعالی است" و "رهبر ما برای ابد سرور ما محمد صلی الله علیه وسلم است" نصیحت می کنیم.

کسانی که شهید شدند؛ پس شهادت شان قبول و مبارک باد. کسانی که درد مند شدند درراه الله سبحانه وتعالی، امید است که در روز قیامت برایش شفیع قرار گیرد؛ چون: ما جز رضایت الله سبحانه وتعالی و پیروزی  دین او چیزی دیگری نمی خواهیم.

ای اهل مان در شام بخصو ص حلب! شما نور روشن کننده در عمق تاریکی ها هستید و به اذن الله سبحانه وتعالی نور شما هرگز خاموش نخواهد شد ونیز نقش امت و ارتش آن در یاری رسانیدن به اهل حلب و شام فراموش نخواهد شد.

عثمان بخاش

رئیس دفتر مطبوعات مر کزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

به تاریخ 17.12.2016م انفجاری در ترکیه به وقوع پیوست و لحظاتی بعد صفحۀ انترنتی عربی زبان سی ان ان با نشر خبری گفت: «در بیانیۀ منتشر شده از منابع نیروهای مسلح ترکیه گفته شده که بر اثر انفجار موتر بمب گذاری شده ای در نزدیکی دانشگاه ارجیس ولایت قیصریۀ ترکیه، 13 سرباز کشته و 48 تن، به شمول غیر نظامیان، مجروح گردیدند.» یک هفته قبل از آن یعنی به تاریخ 10.12.2016م در نزدیکی استدیوم ورزشی بشیکتاش، در وسط شهر استانبول نیز دو انفجار رخ داد که بر اثر آن 38 تن به شمول 30 تن از افراد پلیس کشته و تعداد کشته شده گان بعداً تا 44 تن افزایش یافت. گروهی موسوم به "عقاب های آزادی کردستان" مسئولیت دو انفجار قبلی را به دوش گرفته بود. پرسش این است که آیا انفجار اخیر نیز کار این گروه می باشد؟ و این که تاریخچۀ این گروه از چه قرار است؟ پرسش دیگر این که، چه انگیزه هایی در پس این انفجارها قرار دارد؟

پاسخ:

  1. در مورد انفجارهای استانبول که به تاریخ 10.12.2016م اتفاق افتاد، چنان که در اعلامیۀ گروه "عقاب های آزادی کردستان" گفته شده، این گروه مسئولیت آن را به دوش گرفته. خبرگزاری رویترز–انقره به تاریخ 11 دسمبر 2016م با انتشار خبری گفت: «گروه عقاب های آزادی کردستان، که شاخۀ از حزب کارگران کردستان به شمار می رود، مسئولیت انفجارهائی که در بیرون یک استدیوم فوتبال در شهر استانبول ترکیه رخ داد را به عهده گرفته است. این دو انفجار 38 کشته و 155 مجروح به جا گذاشت. گروه عقاب های آزادی کردستان که مسئولیت چند حملۀ دیگر سال جاری در ترکیه را نیز به دوش گرفته بود، با انتشار اعلامیه ای در صفحۀ انترنتی اش گفته بود: دو انفجار شام روز شنبه را گروه ما انجام داده است. این دو انفجار در کشوری اتفاق می افتد که هنوز از صدمه های انقلاب نا فرجام و چندین انفجار دیگری که از آغاز سال تا کنون رخ داده، رنج می برد. حملات روز شنبه در نزدیکی استدیوم ورزشی فودافون مربوط به تیم فوتبال بشیکتاش و درست دو ساعت پس از پایان یک سلسله مسابقات اتفاق افتاد. به نظر می رسد هدف این حملات، افراد پولیس بوده که شمار کشته شده گان بعداً افزایش یافت.»

چنان چه نشریۀ خاور میانه آن لاین روز دو شنبه 12 دسمبر 2016 با انتشار خبری نوشت: «براساس معلوماتی که رسانه های ترکیه به نقل از وزارت صحت این کشور منتشر نموده اند؛ شمار قربانیان انفجارهای که شام دیروز شنبه در استانبول رخ داد، تاکنون به حد اقل 44 تن افزایش یافته است. رجب اکداغ وزیر صحت ترکیه در برابر پارلمان این کشور گفت: بسیار دردناک است که 36 تن از افراد پولیس و 8 تن از غیر نظامیان مان را در این حملات خونین از دست می دهیم.»

  1. مسئولیت انفجاری را که به تاریخ 17.12.2016م رخ داد، کسی به دوش نگرفت، اما مسئولین ترک در اظهارات شان گفته اند که انفجار امروز شباهت به انفجار روز شنبه گذشته 10.12.2016م دارد. چنان چه العربیه نت روز شنبه 17 دسمبر 2016م در خبری گفت: «نعمان قورتولموش معاون نخست وزیر ترکیه گفته که مواد به کار گرفته شده در این موتر بمب گذاری شده شبیه به موادی است که در انفجارهای هفتۀ گذشته در استانبول به کار گرفته شده بود. حمله کننده، موتر سرویس حامل سربازانی را هدف قرارداد که نوبت کاری شان در قیصریه به پایان رسیده بود و روانۀ قرارگاه شان بودند. قورتولموش این اظهارات را در گفتگوئی با ایستگاه تلویزیونی ان.تی.فی بیان نمود. تا کنون هیچ جهتی مسئولیت این حمله، که 13 تن کشته و 55 تن مجروح به جا گذاشته را به عهده نگرفته است.»

منبع فوق هم چنین می گوید: «رجب طیب اردغان رئیس جمهور ترکیه نیز به نوبۀ خود حزب کارگران کردستان را مسئول این حملات دانسته و در بیانیه ای اعلان نموده که مسئولیت این حملات بر دوش یک "حزب تروریستی جدائی طلب" می باشد. وی حملات این چنینی را به تحولات اخیر عراق و سوریه ارتباط داد. استفاده از عبارت "حزب تروریستی جدائی طلب" توسط رجب طیب اردغان، اشاره ایست به حزب کارگران کردستان، حزبی که ایالات متحده، اتحادیۀ اروپا و ترکیه آن را در لیست سازمان های تروربستی شان دارند.»

بنابر این؛ به گمان اغلب حملۀ روز شنبه مورخ 17.12.2016م توسط کسی صورت گرفته که حملات تاریخ 10.12.2016م را انجام داده بود، یعنی گروه عقاب های آزادی کردستان، مشهور به گروه "TAK".

  1. تاریخچه و چگونگی تشکل این گروه را پس از ارائه معلوماتی در مورد تحولاتی بیان خواهیم نمود که در حزب کارگران کردستان، به ویژه پس از بازداشت بنیان گزار آن(اوجالان)، رونما گردید:

أ‌-        پس از آن که اوجالان در سال 1999م در نایروبی پایتخت کینیا بازداشت شد، کمیته ای شش جانبه به منظور رهبری نمودن سیستم جامعۀ کرد، تشکیل گردید که در مقایسه با احزاب کرد سایر بخش های کردستان از ساختار پیچیده تری برخوردار می باشد؛ طوری که این سیستم عملاً از مجموع چهار حزب بزرگ تشکیل می گردد که شامل ده ها سازمان دیگر، به شمول اتحادیه های جوانان، محصلین، زنان، سازمان های اجتماعی، کمیته های خدماتی، امنیتی وغیره می باشد. این احزاب عبارت از: حزب کارگران کردستان در ترکیه، حزب اتحاد دموکرات در سوریه، حزب حل دموکرات در عراق و حزب زنده گی آزاد در ایران موسوم به "بیجاک" اند. هر یک از این احزاب رهبری و ساختار ویژۀ خود را دارد، اما در نهایت همه در چهارچوب سیستم جامعۀ کرد فعالیت می کنند که از سال 1999م به این طرف توسط مراد قره یلان رهبری می گردد.

ب‌-    موقف حزب کارگران کردستان در جریان رهبری مراد قره یلان در برابر حکومت ترکیه نرم گردید. پس از دستگیری عبدالله اوجالان در سال 1999م درخواست های این حزب مبنی بر استقلال کامل کردستان کاهش یافته و تبدیل به درخواست برای دست رسی کردهای ترک به نوعی استقلال در حقوق فرهنگی گردید؛ این تغییر موقف کردها پس از آن صورت گرفت که حکومت ترکیه و اوجالان براساس نقشه ای که امریکا طراحی نمود با کردها به تفاهم هایی در این خصوص دست یافتند و در پی آن، برخوردها میان حزب کارگر کردستان و دولت ترکیه کاهش یافته و تبدیل به آرامش گردید.

ت‌-    روابط نرم و آرام میان حزب کارگر کردستان و حکومت ترکیه در زمان رهبری مراد قره یلان، براساس اقداماتی که امریکا برای آرامش اوضاع میان دو طرف روی دست می گرفت، هم چنان ادامه پیدا نمود. سپس اسباب آرامش میان دو طرف، به ویژه از سال 2012م به بعد افزایش یافت:

-          هاکان فیدان رئیس استخبارات ترکیه به تاریخ 16.12.2012م به جزیرۀ ایمرالی سفر نموده و در آن جا با عبدالله اوجالان دیدار نمود.

-          رجب طیب اردغان به تاریخ 09.12.2012م در تلویزیون حکومتی TRT از دیدارهایش با اوجالان خبر داد.

-          به تاریخ 21.3.02013م پیام عبدالله اوجالان در برابر تجمع عظیم مردم به مناسبت تجلیل نوروز به خوانش گرفته شد. اوجالان در این پیام از کردها خواست سلاح های شان را بر زمین گذاشته و مبارزات سیاسی را آغاز نمایند. اوجالان در بخشی از این پیام گفته بود: «اینک وقت آن فرارسیده تا دست از سلاح برداشته و افراد مسلح به بیرون از خاک ترکیه برگردند، البته این به معنی پایان مبارزات نیست، بلکه به معنی نوع دیگری از مبارزه می باشد.» صفحۀ انترنتی الجزیره نت به تاریخ 22.3.02013م با انتشار خبری گفت: «ایالات متحدۀ امریکا از پیامی که رهبر حزب کارگران کردستان برای افراد تندرو این حزب مبنی بر دست برداشتن از سلاح، استقبال نموده و آن را یک گام مثبت خوانده است. حکومت ترکیه نیز از این اقدام اوجالان استقبال نموده است، اما پیام وی خشم نژاد پرستان ترک را بر انگیخت. وکتوریا نولاند سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا گفت: درخواست اوجالان مبنی بر تأمین آتش بس می تواند به خشونت های مصیبت باری که سه دهه است در ترکیه ادامه دارد، پایان دهد. نولاند هم چنین افزود که ایالات متحده تلاش های شجاعانه ای را که حکومت ترکیه و سایر طرف ها، در جهت تحقق راه حل مسالمت آمیز و استحکام دموکراسی در ترکیه به خرچ داده اند، مجدداً احیاء خواهد نمود.»

-          به تاریخ 04.4.02013م کمیتۀ حکیمان، که متشکل از 63 تن بود تشکیل گردید. این کمیته به گوشه و کنار ترکیه سفر کرده و در مورد ایجاد راه حل متفق علیه برای قضیۀ کردها با مردم دیدار و گفتگو می نمودند.

-          مراد قارایلان یکی از رهبران کوه قندیل به تاریخ 25.4.02013م در برابر صدها خبرنگار اعلام نمود که این گروه خروج اش از خاک ترکیه را سر از تاریخ 8 می سال 2013م آغاز خواهد نمود.

ث‌-    این آرامش در سراسر دورۀ رهبری مراد قره یلان ادامه پیدا نمود، اما پس از برگزاری نوهمین گردهمائی حزب کارگران کردستان و انتخاب جمیل بیک به صفت جانشین مراد، اوضاع رو به خشونت گذاشت. چنان چه صفحۀ انترنتی حزب دموکرات کردستان به تاریخ 06.11.2013م با انتشار خبری گفت: «نوهمین دور گردهمائی حزب کارگران کردستان در ماه های جون و جولای گذشته در کوه قندیل برگزار گردید. در این گردهمائی که با حضور 162 تن از اعضای حزب برگزار گردیده بود، یک سلسله تغییراتی در رهبری حزب رونما شد، چنان چه بیک با تفاوت سه رأی از قره یلان پیشی گرفته و به صفت رهبر حزب برگزیده شد.»

از نظر برخی از کردها و ترک ها، تغییراتی که در رهبری حزب رونما گردید به معنی انقلاب سیاسی در مرحلۀ بعدی خواهد بود. چنان چه کمیتۀ رهبری، کاملاً جدید برگزیده شده که مرکب از سه مرد و سه زن می باشد و رهبری آن را جمیل بیک، که یکی از رهبران برجستۀ حزب می باشد، عهده دار خواهد بود. می توان گفت که این تغییرات در رهبری حزب می تواند تحول جدیدی در استراتیژی حزب به شمار رود، چه در خصوص انتخاب رهبری کاملاً جدید و چه در سطح سیاستی که در مرحلۀ بعدی باید پی گرفته شود. حوادثی که بعداً رخ داد، بیانگر این سیاست می باشد:

-          جمیل بیک، که یکی از فرماندهان نظامی حزب کارگران کردستان در کوه قندیل بود، همراه با پیسی هوزارت به تاریخ 5 می سال 2013م در رأس اتحادیۀ جوامع کرد موسوم به KCK برگزیده شدند.

-          جمیل بیک به تاریخ 31 جولای 2013م در اظهاراتی به رادیوی بی بی سی گفته بود: «اگر حکومت ترکیه گام های عملی را تا اول ماه سپتمبر پیش رو بر ندارد، حزب کارگران کردستان روند خروج از ترکیه را متوقف خواهد نمود. وی به این حد اکتفا نکرده بلکه هشدار داد که حتی ممکن است آنعده نیروهایی که خارج شدند نیز مجدداً به خاک ترکیه برگردند.

-          جمیل بیک به تاریخ 19 آگست سال 2013م اعلام نموده بود که در صورت ناکام ماندن روند مصالحۀ ملی، اوضاع امنیتی در داخل ترکیه از قبل نیز متشنج تر خواهد شد.

-          اتحادیۀ جوامع ترک KCK در اول سپتمبر سال 2013م اعلام نمود که روند خروج نیروهای حزب کارگران کردستان از خاک ترکیه به صورت کامل متوقف گردید.

-          جمیل بیک در 3 دسمبر سال 2013م بیانیه ای در خصوص تحولات ترکیه منتشر نموده و در آن گفته بود: «اگر اوضاع به همین منوال به پیش رود، قطعاً باید جنگی در ترکیه راه اندازی گردد. ما به حکومت ترکیه مهلت داده بودیم تا خواسته های ما را تا بهار آینده براورده نماید، در صورتی که این خواسته ها از طرف حکومت ترکیه براورده گردد، مشکل به گونۀ صلح آمیز حل و فصل خواهد شد اما در صورتی که حکومت ترکیه شرط های ما را نپذیرد، در این صورت ما قادر نخواهیم بود این گونه با ترک ها کنار بیاییم.»

-          جمیل بیک به تاریخ 20 دسمبر سال 2014م در اظهاراتی گفت: «دست برداشتن از سلاح برای ما به معنی مرگ است.»

-          صلاح الدین دیمیرطاش رئیس حزب ملت های دموکرات به تاریخ 12 جولای 2015م گفت: «اگر عبد الله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان بخواهد، این حزب حاضر است از سلاح دست بردارد.» اتحادیۀ جوامع کرد فوراً در پاسخ به وی اعلان نمود: «همه باید این واقعیت را درک کنند که مسئلۀ دست برداشتن از جنگ مسلحانه برعلیه دولت ترکیه کاملاً به ما برمی گردد و هیچ شخصی حق ندارد در این خصوص ابراز نظر کند. در عین حال همه باید این را نیز بدانند که حزب ملت های دموکرات نمایندۀ سیاسی ما به شمار نمی رود، بنابر این رهبران این حزب نمی توانند از ما بخواهند سلاح مان را بر زمین گذاریم و مطمئن استیم که رهبر ما "عبدالله اوجالان" از ما نخواهد خواست با توجه به اوضاع و شرائط موجود، دست از سلاح بر داریم. می خواهیم این را نیز خطاب به همه بگوئیم که فیصلۀ ما مبنی بر عدم دست برداشتن از سلاح، هرگز به معنی رد کردن خواسته های اوجالان نیست و ما در صدد مختل نمودن تلاش های سیاسی حزب ملت های دموکرات نیز نیستیم.»

-          سیستم جوامع کردستان یا KCK روز یک شنبه 12.7.02015م با انتشار اعلامیه ای گفت که آتش بس با ترکیه از سال 2012م عملاً نقض گردیده است. این اعلامیه که توسط ریاست مشترک مجلس اجرایی سیستم جوامع کردستانKCK  منتشر گردید، دلیل نقض آتش بس را، "ساختن موانع و پایگاه های نظامی" توسط دولت ترکیه معرفی نموده و گفت که دولت ترکیه با این کارش شروط آتش بس را نقض نموده است. (منبع: آرا نیوز 12.07.2016)

-          یکی از رؤسای سیستم جوامع کردستان(پیسی هوزارت)، به تاریخ 14.7.02015م مقاله ای زیر عنوان "مرحلۀ بعدی، مرحلۀ جنگ ملت انقلابی ترکیه خواهد بود" در نشریۀ اوزغور غوندم منتشر نمود.

ج‌-     از آن چه گذشت چنین برمی آید که حزب کارگران کردستان زیر رهبری مراد قره یلان به امریکا نزدیک تر بوده و در اجرای توافق نامۀ امریکا میان حزب کارگران و حکومت ترکیه همکاری بیشتری نشان می داد. اوج همکاری های دو طرف در آن مرحله؛ توافق نامۀ صلحی بود که در ماه مارچ 2013م میان طرفین به امضاء رسید. نارضایتی برخی از کردها از آن مرحله منجر به اعتراض ها و تقسیماتی در درون حزب گردید. دورۀ رهبری مراد قره یلان که از سال 1999م الی 2013م ادامه داشت، بعضی از کردها را سخت ناراحت نمود، زیرا فضای حاکم در آن مرحله همواره تشویق به آرامش می نمود و این از نظر کردهای ناراضی به معنی کوتاه آمدن بود. گروه عقاب های آزادی کردستان در جریان همین مرحله خودش را از پیکر حزب کارگران جدا نمود.

این گروه که TAK نام دارد از سال تأسیس اش در 1993م با حزب کارگران ارتباط داشت، اما در سال 2004م از  پیکر آن جدا گردید و در حال حاضر به گونه مستقل فعالیت دارد. این گروه در حال حاضر تأکید دارد که فعالیت های آن کاملاً مستقلانه بوده و با هیچ کسی ارتباط ندارد. اعضای این گروه از لحاظ ساختار خود شان را "نیروهای فدائی" نامیده و هدف اساسی شان ضربه زدن به زیربناهای نظامی اردوی ترکیه و ایجاد اختلال در سکتور جهانگردی آن می باشد. نخستین عملیات گروه عقاب های آزادی کردستان در سال 2005م بود که موتر سرویس حامل تعدادی جهانگرد را هدف قرار داد که منجر به قتل 5 تن و مجروح شدن 20 تن دیگر گردید. بنا به گفته مقامات ترکیه، این گروه از سال 2008م بدین سو توسط وزارت خارجۀ امریکا یک گروه تروریستی خوانده شده و در لیست گروه های تروریستی بیگانه قرار گرفته و اتحادیۀ اروپا نیز آن را یک حزب تروریستی می خواند.

ح‌-     پس از تغییری که در انتخابات نوهمین گردهمائی حزب کارگر رونما گردید و در پی آن بیک در ماه جولای 2013م در رأس حزب قرار گرفت، دیده می شود که حزب کارگران کردستان به جانب انگلیس ها تمایل پیدا نموده و اردغان و حکومت اش را با فعالیت های مادی، به شمول کشتار و انفجارها، هدف قرار می دهد. این گونه فعالیت ها بیشتر در گروه عقاب های آزادی و به ویژه در جریان سال جاری به نظر می خورد، زیرا فضا برای این گروه آماده بود تا فعالیت هایش را برعلیه نیروهای امنیتی ترکیه افزایش دهد. به این ترتیب فعالیت های گروه عقاب های آزادی کردستان در این مرحله شدت گرفت و اینک می خواهیم با ذکر نمونه هایی از فعالیت های این گروه که از اواخر سال گذشته تا سال جاری ادامه داشته روشنی اندازیم، فعالیت هایی که اوج شدت آن را می توان در عملیات اخیر که به تاریخ 17.12.2016م اتفاق افتاد مشاهده نمود:

-          در دسمبر 2015م میدان هوائی کوکجن واقع در استانبول را با موشک هدف قرار داد که منجر به قتل یک زن کارمند گردید.

-          در فبروری 2016م یک موتر بمب گذاری شده را در شهر انقره منفجر نمود که منجر به قتل 28 تن گردید که بیشتر آن سربازان بودند.

-          در مارچ 2016م باز هم موتر بمب گذاری شده ای را در شهر انقره منفجر نمود که منجر به مرگ و جراحت ده ها تن گردید.

-          در جولای 2016م موتر بمب گذاری شده ای را در منطقۀ فزنگیلار استانبول منفجر نمود که 11 کشته و 35 مجروح به جا گذاشت و بیشتر آن افراد پولیس بودند.

-          در اکتوبر 2016م موتور سکلیتی را در منطقۀ ینی بوسنای شهر استانبول انفجار داد که 10 تن تلفات به جا گذاشت.

-          در نومبر 2016م موتر بمب گذاری شده ای را در مقابل دروازۀ ورودی ساختمان ولایت اضنه در جنوب ترکیه انفجار داد که تعدادی غیر نظامی را کشته و ده ها تن دیگر را مجروح نمود.

-          به تاریخ 10 دسمبر 2016م دو انفجار را در منطقۀ بشیکتاش انجام داد که منجر به قتل 44 تن، که بیشتر آنان افراد پولیس بودند و جراحت حدوداً 200 تن دیگر گردید.

-           به تاریخ 17 دسمبر 2016م صفحۀ عربی زبان سی ان ان با نشر خبری از یک انفجار در ترکیه چنین گفت: «در بیانیه ای که از جانب نیروهای مسلح ترکیه منتشر گردیده گفته شده که روز شنبه بر اثر انفجار یک موتر بمب گذاری شده در نزدیکی دانشگاه ارجیس ولایت قیصریه در وسط ترکیه، 13 تن به شمول غیر نظامیان کشته و 48 تن دیگر زخم برداشته اند. منابع امنیتی گفته اند که این موتر درنزدیکی دروازۀ ورودی دانشگاه ارجیس و دقیقاً در کنار یک موتر سرویس انفجار داده شده که شماری از نظامیان را پس از ختم دورۀ کاری و سپری نمودن رخصتی آخر هفته شان انتقال می داد. دسته های پولیس و تیم های نجات فوراً به محل حادثه اعزام گردیده و مقتولین و زخمیان را زیر تدابیر شدید امنیتی به شفاخانه ها منتقل نمودند.»

خ‌-     با در نظرداشت معلومات فوق می توان به پس زمینۀ سیاسی گروه عقاب های آزادی کردستان پی برده و آن را به گونۀ زیر جمع بندی نمود:

پس از آن که جمیل بیک به تاریخ 20.12.2014م اعلام نمود که کنار گذاشتن سلاح برای آنان به معنی مرگ است، حزب کارگران کردستان به رهبری "بیک" شروع به اعمال خشونت آمیز نمود تا این که این اعمال به تاریخ 12.7.02015م به اوج خود رسید. چنان چه سیستم جوامع کردستان KCK به رهبری بیک رسماً اعلام نمود که آتش بس با حکومت اردغان به پایان رسید. گروه عقاب ها یا TAK نیز در یک خط متوازی شروع به اعمال مادی برعلیه منافع حیاتی حکومت ترکیه، به ویژه امنیتی، نمود تا این که دو عملیات اخیر به تاریخ های 10.12.2016 و 17.12.2016م اتفاق افتاد.

این بدان معنی است که به گمان اغلب گروه عقاب های آزادی در هماهنگی با خط مشی بیک در حرکت می باشد و می دانیم که خط مشی بیک در حال حاضر هماهنگ است با خط مشی اروپا، به ویژه انگلیس که تلاش دارند حکومت اردغان وابسته به امریکا را مختل نمایند.

د‌-       اظهارات بیک، که یکی از پایه گذاران حزب کارگران کردستان می باشد، گمان های فوق را تقویت می کند؛ چنان چه وی به تاریخ 15 مارچ 2016م در اظهاراتی به نشریۀ تایمز انگلیس گفت: «ما در پی سقوط دادن حاکمیت اردغان و حزب عدالت و توسعه می باشیم، زیرا تا زمانی که اردغان و حزب اش از صحنه کنار نروند، هرگز در این کشور دموکراسی حاکم نخواهد شد.» این خبر را تلویزیون بی بی سی به تاریخ 15.3.02016م منتشر نمود.

کلیگدار اغلو رئیس حزب مردم جمهوری خواه، که از مزدوران انگلیس می باشد، نیز در هفتاد و دومین دور برگزاری کنفرانس اتحادیۀ اتاق های تجارت ترکیه یا TOBB در انقره پایتخت ترکیه گفت: «چیست این نظام ریاستی که در ترکیه حاکم است؟ یک نفر صحبت می کند و تمام ترکیه در برابر وی ساکت نشسته است. هرگز نمی توان نظام ریاستی را بدون خونریزی در این کشور تطبیق نمود.» (منبع: سایت tna24 2016.05.13)

ذ‌-       از شواهد فوق بر می آید که در پس انفجارهای اخیر استانبول انگلیس قرار دارد. انگیزه های انگلیس از دست زدن به چنین اقداماتی را می توان در مسائل زیر جمع بندی نمود:

ایجاد اوضاع متشنج و عدم استقرار نظام وابسته به امریکا در ترکیه، انگلیس می خواهد دامنۀ تلاش های کودتای اخیر را که مزدوران اش به راه انداخته بودند کشانیده و آن را تداوم بخشد. بدون شک آنان می دانند که تغییر دادن حاکمیت موجود در ترکیه کار آسانی نیست، زیرا اردغان توانسته پایه های مستحکمی را برای امریکا در این کشور بسازد، اما ممکن است بتوانند با ایجاد تشنج و عدم استقرار بالای نظام تأثیر گذاشته و این پایه ها را متزلزل نمایند.

این یک بعد قضیه بوده و بعد دیگر آن این است که نظام پارلمانی را انگلیس توسط مزدور اش مصطفی کمال، پس از سقوط دادن خلافت در سال 1924م، در ترکیه تهداب گذاری نمود و این بدان معنی است که در حقیقت پدر روحانی نظام پارلمانی در ترکیه، انگلیس می باشد. بناً اردغان و از پشت اش امریکا می خواهند دروازۀ نظام پارلمانی را برای همیشه بسته و آن را به نظام ریاستی تبدیل نموده سپس صلاحیت های بیشتری را برای رئیس جمهور تفویض نمایند. اما انگلیس با نظام ریاستی موافق نیست، چنان چه قبلاً اشاره کردیم که کلیگدار اغلو رئیس حزب مردم جمهوری خواه، که از مزدوران انگلیس می باشد در اظهاراتی گفته بود: «هرگز نمی توان نظام ریاستی را بدون خونریزی در این کشور تطبیق نمود.» سپس نشریۀ ترکی موسوم به "صباح" مقاله ای را زیر این عنوان منتشر نمود: "او به پارلمان، مردم و سیاست توهین می کند" اشارۀ این نشریه به اظهارات رئیس حزب مردم جمهوری خواه "کلیگدار اوغلو" بود که گفته بود: «هرگز نمی توان نظام ریاستی را بدون خونریزی تطبیق نمود.» (منبع: ترکیه پوست 13.5.02016)

خلاصه این که انگلیس در پی آن است تا با راه اندازی کشتار و انفجارهائی که وابسته گان اش، به شمول گروه عقاب های آزادی کردستان، انجام می دهند، با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهد:

  1. ایجاد عدم استقرار در نظام وابستۀ ترکیه به امریکا؛
  2. قرار گرفتن در برابر تلاش های اردغان برای جایگزین کردن نظام ریاستی با نظام پارلمانی.

اما این که تصور می شود این اعمال منجر به ایجاد منطقۀ مستقل خواهد شد، باید گفت که چنین کاری، حد اقل در آینده های نزدیک، بعید به نظر می رسد.

در اخیر باید خاطر نشان نمود این که: آن چه بسیار درد آور و مایۀ تأسف است، این است که خون مسلمانان، نه به خاطر اسلام و امت اسلامی، بلکه در جهت تحقق منافع کفار استعمارگر ریختانده می شود! اما با وجود همه باید در نظر داشت که این امت، امت خیر و برکت است و به خواست الله متعال پس از این زمین خوردن ها مجدداً به پا خاسته و پس از این شکست ها یک بار دگر پیروز خواهد شد.

تاریخ این امت شاهد گویای این مدعاست؛ چه کسی تصور می کرد امت اسلامی پس از جنگ هایی که با صلیبیان و سپس تتار داشت، مجدداً به پا خیزد؟! تتاری که بغداد، پایتخت خلافت را به ویرانه ای مبدل نمود و آب صاف و روشن دریای دجله را با خون و رنگ دوات کتاب های مسلمانان تبدیل به رنگ سرخ و سیاه نمود! چه کسی تصور می نمود مسلمانان پس از آن همه تلفات و خساراتی که در برابر صلیبیان و تتار متحمل گردیدند، یک بار دیگر به پا خاسته و موفق شوند، قسطنطنیه را، با آن همه عظمت اش، فتح نمایند؟!

نباید فراموش نمود که الله سبحانه و تعالی همواره مردانی در کمین نشسته دارد که هرگز در برابر مشکلات ناامید نشده و سر خم نمی کنند و هرگز در برابر ظلم و ستم، احساس ترس و وحشت ننموده و خاموش و بی پروا نمی نشینند و تا رسانیدن حق به حقدار و برپائی مجدد خلافت راشده و استحکام پایه های آن، هرگز احساس آرامش و آسوده گی نخواهند نمود.

زبان حال این مردان را می توان در این آیت مبارکه به خوبی درک نمود، آن جا که الله سبحانه و تعالی می فرماید:

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

[احزاب: 23]

آری راست است که الله متعال برای هر چیزی اندازه ای تعیین نموده و سرانجام، آن را در جایگاه خود اش قرار خواهد داد.

إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

[طلاق: 3]

الله فرمان خود را به انجام می رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

هنوز دو هفته از شروع جنگ اخیر در حلب-که از تاریخ 26.11.2016م آغاز گردید- نگذشته بود که سخن ها در مورد خروج  غیر نظامیان و افراد مسلح از شهر بر سر زبان ها افتاد و درست یک هفته پس از آن بود که بخش شرقی حلب تقریباً از وجود غیر نظامیان، افراد مسلح و خانواده های شان تخلیه گردید. آژانس خبری رویترز به تاریخ 18.12.2016م با نشر خبری گفت: «هزارها تن در یک میدان در شرق حلب تجمع نموده و در انتظار اتوبوس هائی به سر می برند که قرار است آنان را بیرون از منطقۀ تسلط مخالفان انتقال دهد. انتقال این افراد بخشی از برنامۀ دوامدار بوده و کمیتۀ صلیب سرخ سازمان ملل امیدوار است روز یک شنبه مجدداً از سر گرفته شود. شماری از ساکنین این منطقه می گویند که در حدود 15هزار تن در این میدان اصلی که در ناحیۀ موسوم به السکری حلب تجمع نموده و بیشتر آنان غیرنظامیانی می باشند که در آخرین ساحۀ زیر تسلط مخالفان به سر می برند و اکثر آنان بسته گان و خانواده های افراد مسلح و سایر شهروندان می باشند. هم چنین تعداد کمی از افراد مسلح نیز در کنار آنان حضور دارند. تنظیم کننده گان این جا به جائی برای هر خانواده شمارۀ مسلسلی را داده اند تا بتوانند در هنگام رسیدن اتوبوس ها به گونۀ منظم سوار آن گردند.»

پرسش این است که چه چیزی باعث شده شرق حلب را به این سرعت تسلیم حکومت سوریه کنند، باوجودی که در گزارش های قبلی گفته می شد که حلب می تواند حد اقل یک سال دیگر در برابر حکومت دوام بیاورد؟ آیا دلیل آن، ضعف مخالفان مسلح بوده و یا دسیسه هائی است که دسیسه گران به راه انداختند؟ با ابراز سپاس!

پاسخ:

حلب در معرض حملات شدید و وحشیانه ای قرار گرفت که توسط امریکا طراحی گردیده و به وسیلۀ روسیه، ایران، پیروان و یاران آن عملی گردید. گرچه این حملات وحشیانه در حدی گسترده بود که کوه های سر به فلک کشیده هم از تحمل آن عاجز می ماند، اما حلب توانست مدت ها در برابر آن استوار مانده و مقاومت نماید و شمار زیادی از دشمن چند ملیتی اش را به خاک و خون کشاند. این مقاومت و پایداری می توانست مدت های زیادی ادامه پیدا کند، اما امریکا به ترکیه دستور داد تا در جبهه های حلب دخالت نموده و بالای گروه های وابسته به خود اش فشار وارد نماید تا این جبهه ها را ترک نموده و پشت سایر گروه های موجود در حلب را خالی نمایند.

همین فشارها، برگشت و خروج متکرر از جبهه های جنگ بود که یک نوع تشویش را به وجود آورد و سرانجام منجر به چیزی شبیه تسلیم نمودن حلب به دشمن گردید. پس ترکیه موظف بود نقشۀ طراحی شده توسط امریکا را در هماهنگی با روس ها عملی نموده و زمینۀ ورود حکومت را به شرق حلب فراهم نماید. بنابر این، آن چه که باعث شد حلب در دست حکومت افتد، توانائی و قدرت خود حکومت نه، بلکه دسیسه ای بود که توسط روسیه و ترکیه و زیر نظر امریکا طرح و عملی گردید.

چنان چه پوتین پرده از این دسیسه برداشته و شریک اش اردوغان را در یک کنفرانس مطبوعاتی در برابر تمام جهان رسوا نمود. پوتین در این کنفرانس مطبوعاتی گفت که آن چه در حلب اتفاق افتاد، نتیجۀ توافقاتی است که وی با اردغان، در جریان سفر اش به سنپرسبورگ، به دست آورده بود. پایگاه های خبری "ایلاف" و "سبوتنیک" به تاریخ 16.12.2016م  هر یک با انتشار خبری گفتند: «ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه از این که روند تخلیۀ شرق حلب از وجود افراد مسلح، قبلاً در ماه آگست و در جریان سفر رجب طیب اردغان رئیس جمهور ترکیه به شهر سنپترسبورگ روسیه، میان وی و اردوغان هماهنگ گردیده بود، پرده برداشته و با این کارش یک بمب بزرگ سیاسی را منفجر نمود. پوتین که دیروز جمعه در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی با نخست وزیر جاپان در توکیو صحبت می نمود گفت که مسکو و انقره قبلاً توافق نموده بودند که ترکیه در اخراج آن عده افراد مسلحی که تمایل دارند قبل از هر چیزی سلاح های شان را برای حمایت از غیر نظامیان بر زمین گذارند، سهم گرفته و همکاری نماید. وی افزود: اگر از نقطه نظر من به این قضیه دیده شود، واقعیت این است که هر آن چه در حال حاضر اتفاق می افتد، دقیقاً همان چیزی است که با رجب طیب اردغان در جریان سفر اش به پترسبورگ توافق نموده بودیم.»

گرچه می توان پاسخ به پرسش حاضر را با این اظهارات پوتین خاتمه بخشید؛(زیرا توسط آن به خوبی می توان پی برد که دلیل اصلی سقوط حلب چه بوده و چه کسی نقش اساسی این نمایش را بازی نموده). (مترجم) اما می خواهم  توضیح دهم که چگونه شد که حلب قهرمان و سربلند، حلبی که به "شهر سفید" شهرت یافته، توسط ترکیه به کشتارگاه کشانده شد؟! ترکیه ای که حلب را در برابر حکومت سوریه خط سرخ خوانده بود، اما در عمل از آن خط سرخی ساخت که با خون ساکنین اش رنگین گردید! هم چنین توضیح خواهم داد که ترکیه چگونه آن عده از گروه هائی که در بدل مشتی پول کثیف به انقلاب خیانت نمودند، خنجر زده و آنان را با پول آن عده دولت هائی که در حق الله سبحانه وتعالی و رسول اش صلی الله علیه وسلم و مؤمنین خیانت می کنند، تغذیه نموده و سرانجام آنان را از میدان مبارزه بیرون کشید. اینک می خواهم جزئیات این امور را با ارائۀ معلومات بیشتر توضیح دهم:

نخست: انقلابیون در حلب هرگز به این اندازه ضعیف و ناتوان نبودند که در چنین مدت کوتاهی مورد تهاجم قرار گیرند. چنان چه نیروهای حکومت و همپیمانان آن توانستند از تاریخ 26.11.2016م شروع و تا تقریباً دو هفته پس از این تاریخ وارد منطقۀ هنانو، که بزرگ ترین منطقۀ شهر حلب به شمار می رود، شوند و سپس پیشروی های شان را ادامه داده وارد مناطق صاخور و پس از آن منطقۀ الشعار و ما حول منطقۀ حلب کهنه شوند. این نیروها به گونۀ غیر قابل تصوری بسیار به آسانی پیشروی می نمودند، در حدی که با هیچ گونه مقاومتی مواجه نمی گردیدند، مقاومتی که اگر مداخلۀ اردغان نمی بود قطعاً از این پیشروی ها جلوگیری می نمود! نیروهای نظام دو روز استراحت نموده، سپس به سمت جنوب شهر پیشروی را آغاز کردند تا این که منطقۀ شیخ سعید را به تصرف خود در آوردند. این پیشروی ها همراه بود با حملات وحشیانۀ هوائی و زمینی، حملاتی که هیچ گونه حرمتی برای جان و مال شهروندان قائل نبوده و منازل مسکونی را بی رحمانه به ویرانه هائی مبدل می نمود، بلکه حتی بسیاری را به آتش می کشاند. دست به کشتارهای دسته جمعی زده و همه جا را پر از وحشت می نمودند. هدف از این کارها انداختن رعب و وحشت در دل مبارزینی بود که با ترک حلب مخالفت نموده بودند، تا به این ترتیب وادار شوند هرچه زودتر از شهر بیرون روند.

ترکیه از زمان آغاز این حملات نظامی بالای شهر حلب، به گونۀ مستمر با روسیه در مورد بحران سوریه بحث و گفتگو می نمود، چنان چه تلویزیون بی بی سی به تاریخ 02.12.2016م در خبری گفت: «مولود چاووش اغلو گفته که ترکیه با روسیه و ایران که دو همپیمان اصلی بشار اسد به شمار می روند و هم چنین با حکومت سوریه و لبنان، به منظور دست یابی به راه حلی برای بحران سوریه، پیوسته بحث و گفتگو می نماید. در عین حال رجب طیب اردغان قضیۀ سوریه را در جریان هفتۀ گذشته حد اقل سه بار از طریق تماس تلفونی با ولادمیر پوتین همتای روس اش به بحث و مناقشه گرفته. هم چنین چاووش اغلو روز پنج شنبه جهت ارزیابی و بحث در مورد موضوع یاد شده، با وزیر خارجۀ روسیه، دیدار و گفتگو نمود.»

این تحرکات به منظور عملی نمودن گام به گام کشتار خونین حلب صورت می گرفت که جزئیات آن قبلاً توسط واشنگتن طرح و برنامه ریزی شده بود و سپس ترکیه همراه با روسیه و ملحقات اش آن را جامۀ عمل پوشاندند.

دوم: مسئولین ترک قبل از اجرای نقشۀ امریکا در حلب، در مورد بیرون راندن "تروریستان" از حلب اظهارات عجیب و غریب و بی سابقه ای را مطرح می نمودند، چنان چه تلویزیون الجزیره به تاریخ 27.10.2016م با انتشار خبری گفته بود: «مولود چاووش اغلو وزیر خارجۀ ترکیه خواستار توقف جنگ در شمال حلب گردیده و از جبهۀ فتح شام-که قبلاً جبهة النصرة نام داشت- خواست تا هرچه عاجل تر از حلب بیرون رود.» اغلو این سخنان را پس از نشست لوزان-که به رهبری امریکا در خصوص سوریه- دایر گردیده بود، به زبان آورد. امریکا در آن زمان همراه با ترکیه، که بازیگر اصلی و حساس اش به شمار می رود، سرگرم آماده سازی این میدان بودند. درست یک روز پس از آن نشست بود که لحن اظهارات ترکیه به گونۀ قابل ملاحظه ای تندتر گردید، چنان چه اتحاد پرس به تاریخ 17.10.2016م به نقل از مولود چاووش اغلو وزیر خارجه ترکیه، گفت: «حلب باید فوراً از وجود تروریستان جبهۀ النصره پاک سازی گردد و مخالفان سوریه باید از آن فاصله بگیرند.» اغلو این اظهارات را درست یک روز پس از آن مطرح نمود که وزیران خارجه روسیه، امریکا، ایران، عراق، مصر، ترکیه، سعودی، قطر و  اردن، به علاوۀ استیفن دی مستورا نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل در سوریه در شهر لوزان سویس جمع شده و نشستی را برگزار نمودند. این در نوع خود نخستین موقف گیری ترکیه در برابر جبهة النصره به شمار می رود، جبهه ای که سازمان ملل آن را یک گروه تروریستی می خواند.

اما در خصوص توافقاتی که میان روسیه و ترکیه صورت گرفته می توان به خبری که خبرگزاری ترک پرس قبلاً به تاریخ 31.10.2016م و به نقل از نشریه ای ترکی موسوم به ینی شفق، منتشر نمود، اشاره کرد. نشریۀ مذکور به نقل از منابعی که نخواست نامش را فاش کند، گفته بود: «ترکیه و روسیه به توافقات جدیدی دست یافته اند که قرار است براساس آن اوضاع در هر یک از حلب، ریف لاذقیه، ادلب، حسکه، دیرالزور، و الرقه به حالت قبل از آغاز جنگ سوریه برگردد، البته با رعایت ساختار جمعیتی این مناطق.» پس از این توافقات بود که ترکیۀ اردغان گام های بسیار تندتری را در این راستا برداشته و توافقاتی را که قبلاً به منظور تسلیم نمودن حلب به حکومت سوریه صورت گرفته بود، به گونۀ دقیق با روس ها هماهنگ نمود!

سوم: امریکا خود اش را در صحنۀ سوریه اندکی پشت پرده پنهان نموده و در عوض، اردغان و صحنه سازی های ماحول اش را برجسته نمود. ترکیه همزمان با آغاز حملات بالای حلب و به گونۀ غیر مترقبه، اعلام نمود که گفتگوهائی میان روس های جنایت کار و هیئتی متشکل ازمخالفان سوریه(احرار شام، جیش المجاهدین، فیلق شام و گروه های جبهة الشامیه) جریان دارد. (منبع: ترک پرس 08.12.2016) هیئت مذکور که در واشنگتن آماده گردیده بود، به ترتیب در دام اردغان افتاده و این گفتگوها به مثابۀ پنجره ای بود که روس ها از طریق آن با همکاری اردغان به حلب ضربه وارد می نمودند. هرچند راه اندازی چنین گفتگوهائی چیزی است که روس ها از مدت ها قبل خواستار آن بودند، اما این که در انقره با حضور مسئولین ترک و حمایت آنان راه اندازی گردد، خود پیام روشنی بود برای مخالفان مسلح که ترکیه قصد دارد آنان را از "تروریستان" جدا کند!

این گفتگوها همزمان با کشتارهای وحشیانه و عملیات دهشت افگنی در حلب، ادامه داشت و سپس روسیه یک روز بعد خواستار خروج تمام افراد مسلح از حلب گردید. زمانی که هیئت گفتگو کننده مخالفان مسلح مطمئن شدند که این درخواست روس ها، درخواست ترک ها نیز هست، آنگاه روی مخالفان موجود در حلب فشار وارد نمودند تا از آن جا عقب نشینی نموده و از شهر خارج شوند، به این معنی که شهر را برای حکومت و همپیمانان اش تسلیم نمایند. به این ترتیب کاملاً روشن  شد که این هیئت گفتگو کننده در انقره و نماینده گان مخالفان مسلح بودند که همزمان با عملیات وحشیانۀ زمینی و هوائی روسیه، ایران و حکومت سوریه، آهنگ تفرقه را سر داده و تشویق به عدم مقاومت می نمودند. زمانی که این مسئله روشن گردید، انقلابیون از داخل حلب به هیئت مذاکره کننده پیام دادند که هرگز از شهر عقب نشینی نکرده و از آن دفاع خواهند نمود و سپس از تأسیس اردوی حلب خبر داده شد.

چهارم: روسیه به نشر خبرهائی پرداخته و در آن ادعا می نمود که بخشی از انقلابیون از فشارهای ترکیه متأثر گردیده اند، به ویژه کسانی که رهبران نظامی و سیاسی شان در انقره با روسیه و ترکیه سرگرم گفتگو می باشند. چنان چه تلویزیون روسیه امروز به تاریخ 16.12.2016م در گزارشی خبر داد: «نزدیک به 3500 تن از افراد مسلح مخالفان میانه رو سلاح های شان را به زمین گذاشته و تسلیم شده اند و سه هزار تن آنان مورد عفو قرار گرفته اند.» روسیه نیز خبرهای مشابهی را در جریان جنگ ها منتشر می نمود، این به معنی خروج زود هنگام عناصر وابسته به ترکیه از شهر و تسلیم نمودن مناطق زیر تسلط شان به اردوی نظام و همپیمانان آن و هم چنین گروه های کرد همپیمان با حکومت بود.

گروه های یاد شده به این ترتیب به درخواست ترکیه لبیک گفته و پشت انقلابیون را ناجوانمردانه خالی نمودند. آنان به طور مستقیم و یا از طریق هیئت گفتگو کننده و یا رهبران نظامی و سیاسی خوابیده شان در ترکیه، که مبالغ هنگفت پول های کثیف و مسموم ترکیه، سعودی، قطر و غیره آنان را کر و لال نموده بود، تحت تأثیر قرار گرفتند. بنابر این عملیات تسلیم نمودن حلب به دشمن زمانی عملی گردید که گروه های یاد شده در حلب دست از جنگ برداشتند، چه با تسلیم شدن برای اردوی حکومت به ضمانت ترکیه و چه با تظاهر به شکست و عقب نشینی و تنها گذاشتن گروه های خاصی که در جنوب حلب باقی مانده بودند. اگر این صحنه سازی ها نمی بود، اردوی جنایت کار حکومت هرگز قادر نبود به این سرعت بالای حلب تسلط پیدا نماید، حلبی که قلعۀ مستحکم انقلاب در شمال سوریه و خار بزرگی در حلقوم امریکا به شمار می رفت!

چنان چه ارزیابی های نظامیان نشان می داد که جبهات حلب می توانند یک سال کامل دیگر مقاومت نمایند. هم چنین آسیا نیوز نیز به تاریخ 07.12.2016م در خبری گفت: «صفحات انترنتی مربوط به مخالفان معلومات سری را به نقل از رهبران شان منتشر نموده و آن را "خیانت در حق انقلاب" خواندند. این معلومات نشان می دهد که برخی از رهبران گروه های مسلح در حلب با واشنگتن در خصوص تسلیم نمودن حلب و تخلیۀ کامل شهر تا صبح روز چهار شنبه، گفتگو نموده اند. آنان این گفتگوها را در صفحات شان؛ توافقات روسیه با امریکا خواندند که رهبران را وادار نموده حلب را به حکومت سوریه و ایران تسلیم نمایند.»

پنجم: ترکیه همزمان با حملات وحشیانۀ نظامی که در حلب جریان داشت، حمله ای دیگری را بالای شهر الباب، برعلیه گروه داعش، راه اندازی نمود. این حمله در اصل زهر دیگری بود که اردغان به منظور عملی شدن طرح تسلیم حلب به حکومت از خود پرتاب نمود، زیرا هدف او از راه اندازی چنین حمله ای، توجیه و ایجاد انگیزه برای سرعت بخشیدن خروج تفنگ داران وابسته به خودش از حلب بود تا طوری وانمود کند که گویا وی در این حمله به آنان نیاز دارد.

انگار حمایت از مسلمانان محاصره شده در حلب و دفاع از آنان از نظر اردغان رئیس جمهور ترکیه، هیچ ارزشی نداشته و تمام هم و غم اش این بود که پروژه های امریکا را عملی نماید، بدون این که هیچ گونه توجهی به عواقب دنیوی و اخروی این کارش داشته باشد!

به این ترتیب؛ ترکیبه بالای گروه های وابسته به خود فشارهای زیادی را اعمال نموده و آنان را وادار کرد تا در جنگ الباب و عملیات موسوم به سپر فرات با آنان یکجا شوند و این کار باعث شد جبهۀ حلب تضعیف شود. تلاش های اردغان برای تنها گذاشتن انقلابیون حلب به تاریخ 08.12.2016م به اوج خود رسید، زیرا منطقۀ شیخ سعید در جنوب شهر حلب دو هفتۀ کامل در برابر اردوی بشار اسد و همپیمانان اش به شدت مقاومت نموده بود، اما خروج برخی از گروه های وابسته به ترکیه به دلیل جنگیدن در الباب، این جبهه را متزلزل و تضعیف نمود و سرانجام مناطقی که در اختیار انقلابیون قرار داشت تنگ و تنگ تر گردید تا این که در مناطق جنوب غربی شهر مانند بخش هایی از صلاح الدین و منطقۀ السکری خلاصه گردیده و شمار زیادی از غیر نظامیانی که از مناطق شان فرار نموده بودند در این مساحت تنگ جمع گردیدند. این جا بود که ترکیه با اقدام ناگهانی، که کمتر از ایجاد رعب و وحشت نبود، اعلام نمود که در خصوص تخلیۀ حلب از وجود افراد مسلح و غیر نظامیان، با روسیه به توافق رسیده است.

تلویزیون الآن به تاریخ 13.12.2016م با نشر خبری گفت: «برخی از منابع وابسته به مخالفان سوری تأکید دارند که در خصوص آتش بس و تخلیۀ مناطق محاصره شده در شرق حلب از غیر نظامیان و افراد مسلح، با حکومت بشار اسد به توافق رسیده اند و این توافق صبح روز چهار شنبه عملی خواهد شد. آژانس خبری فرانسه به نقل از یکی از مسئولین گروه نورالدین زنکی گفته که این توافق با حمایت روسیه و ترکیه صورت گرفته و در جریان چند ساعت آینده عملی خواهد شد. از جانب دیگر مولود چاووش اغلو وزیر خارجۀ ترکیه امروز اعلام نمود که کشورش تماس ها جهت دست یابی به آتش بس در حلب را با روسیه افزایش خواهد داد، هدف از این تلاش ها بیشتر این است تا غیر نظامیان بتوانند شهر را بدون خطر ترک نمایند.»

زننده ترین بخش این اقدام این بود که ابتداء اعلان نمودند که برنامۀ تخلیۀ شهر از غیر نظامیان بسیار سریع و در مدت زمانی مابین ساعت پنج الی هفت صبح عملی خواهد شد، زیرا هدف آنان ایجاد احساس وحشت و شکست بود تا کسی فرصت اندیشیدن به هیچ گزینه ای دیگری را نداشته باشد و ترکیه تمام این اقدام های ناجوانمردانه را با ادعای نجات جان غیر نظامیان سرپوش گذاشته و نقش دایۀ مهربان تر از مادر را بازی می نمود.

ششم: گروه های مسلح وابسته به ترکیه، ناجوانمردانه و به گونۀ غیر قابل قبول برای یک مسلمان، از حلب عقب نشینی کردند و روسیه این گونه از آن یاد نمود: «ادارۀ کل روسیه روز جمعه 16 دسمبر اعلام نمود که روند جداسازی مخالفان میانه رو از تروریستان در شرق حلب به پایان رسید.» هم چنین در اوایل روز جمعه بود که مرکز هماهنگی مصالحه روسیه در سوریه که در میدان هوائی حمیمیم موقعیت دارد، این چنین خبر دارد: «عملیات جداسازی افراد مسلح و خانواده های شان در شرق حلب به پایان رسید. وزارت دفاع روسیه نیز اعلام نمود که اردوی سوریه موفق شده مرکز اصلی افراط گرایان شرق حلب را به طور کامل تخریب نماید.»  (منبع: روسیۀ امروز 16.12.2016م)

این جاست که میزان دسیسه ای که ترکیه برعلیه انقلاب سوریه به راه انداخت روشن می گردد، چنان چه روند اخراج گروه های وابسته به خود را کامل نموده و مردم بی دفاع حلب را با تعداد نه چندان زیاد رزمنده گان مخلص، تنها گذاشت.

هدف ترکیه از این اقدام، تضعیف آنان بود تا روسیه، ایران و حکومت خونخوار سوریه بتوانند آنان را ریشه کن کنند، زیرا بنا به اظهارات قبلی وزیر خارجۀ ترکیه و مرکز نیروهای نظامی روسیه(حمیمیم)، آنان "تروریستانی" استند که باید نابود گردند. روسیه به صراحت اعلام نمود که گروهی از جنگجویان را به یک زاویۀ خاص رانده تا زمینۀ دستگیری و یا قتل عام شان را فراهم کند، بدون این که هیچ گونه اعتنائی به شمار زیاد غیر نظامیانی که در آن زاویه با آنان گیر مانده اند داشته باشد.

اما ترکیه در این وضعیت از تداوم عملیات تخلیۀ شهر، باوجود پایان یافتن زمان رسمی آن، خبر می دهد. دلیل این کار ترکیه این است که از طرف گروه های مسلحی که وابسته به آن بوده و با عجله از حلب اخراج گردیدند، به شدت زیر فشار قرار گرفته، زیرا این گروه ها عقب نشینی از حلب را به این شرط پذیرفته بودند که همه گی از شهر خارج شوند. اما همین گروه ها حالا متوجه شده اند که ترکیۀ اردغان آنان را به خاطر عملی نمودن اهداف امریکا و روسیه، که به گفتۀ آنان جداسازی مخالفان میانه رو از تروریستان می باشد، فریب داده و آنان را به دام انداخته است.

به این ترتیب واقعیت جدیدی را برای حلب ساختند تا بتوانند انقلابیون مخلص را براساس آن هدف قرار دهند و سرانجام هر یک از امریکا و روسیه و هم چنین اردغان به نوبۀ خود از تطبیق موفقانۀ نقشۀ امریکا خبر دادند تا زمینۀ انتقال نمایش شان را به جای دوری، که آستانه پایتخت قزاقستان باشد، فراهم نمایند.

هفتم: اگرچه امریکا به دلیل مدت کمی که از ادارۀ حکومت اوباما باقی مانده و هم چنین به دلیل اطمینان زیادی که به اخلاص مندی بیش از حد ترکیه و مصمم بودن آن برای نقش بازی در این بحران، خود را پشت پرده پنهان نگهداشت، اما با وجود آن، هرگز از صحنه غافل نبوده و شادمانی اش در خصوص این تحولات را با برخی گردن درازی ها، برملا نمود. چنان چه:

-          رویترز به تاریخ 15.12.2016م در خبری به نقل از رجب طیب اردغان رئیس جمهور ترکیه گفت که وی اوضاع سوریه و عراق را روز پنج شنبه طی یک تماس تلفونی با باراک اوباما رئیس جمهور امریکا به بحث و گفتگو گرفت. اردغان هم چنین گفت که ترکیه نظارت بر خروج غیر نظامیان از حلب را هم چنان ادامه خواهد داد.

-          صفحۀ تویتر وزارت خارجه امریکا به تاریخ 16.12.2016م با نشر یک پیامی گفت: « اوباما رئیس جمهور امریکا از اردغان رئیس جمهور ترکیه به خاطر تلاش های کشورش جهت برپائی آتش بس در حلب و زمینه سازی برای خروج بی خطر مخالفان و غیر نظامیان از شهر، ابراز سپاس و قدر دانی نمود.»

-          وزیر خارجۀ امریکا به تاریخ 15.12.2016م در مقابل رسانه ها ظاهر شده و از روند تخلیۀ شهر حلب خبر داد. این کار خود اش بیانگر رضایت کامل امریکا از این تحولات می باشد، تحولاتی که امریکا در جریان دورۀ موسوم به "استراحت آتش بس ها" که با تمام وجود برای تحقق آن تلاش می نمود و هم چنین در جریان سال های گذشته بی صبرانه در انتظار آن به سر می برد. جان کری وزیر خارجه امریکا در بخشی از اظهاراتش گفت: «آن چه ما فعلاً و قبل از هر کار دیگری در حلب می خواهیم این است که هرچه زودتر و به صورت دائمی به اقدامات خصمانه پایان داده شود.» (منبع: تویتر وزارت خارجه امریکا 16.12.2016)

-          صفحۀ انترنتی نشریۀ القبس به تاریخ 13.12.2016م در خبری نوشت: «روز شنبه گذشته نشستی در سطح وزیران خارجه به منظور بررسی اوضاح حلب و سراسر سوریه در پاریس برگزار گردید. نشریۀ القبس از زبان برخی مسئولین بلند پایه ای که در بخش هایی از این نشست شرکت داشتند معلوماتی را به دست آورده که نشان می دهد اظهارات جان کری وزیر خارجۀ امریکا در این نشست به خوبی بیانگر این بود که از مخالفان سیاسی و نظامی سوریه خواسته شود تا خود شان را به صورت کامل تسلیم روسیه، ایران و بشار اسد نمایند. منبع فوق الذکر در اظهارات خاص به نشریۀ القبس گفت که کری در جریان این نشست خواستار اخراج تمام جنگجویان از حلب گردید و گفت که مخالفان سوریه باید وادار شوند تا بدون هیچ گونه قید و شرطی به ژینو رفته و پشت میز گفتگو بنشینند. این منبع هم چنین گفته که حاضرین این نشست پرسشی در مورد گزینه های ممکن برای اعمال فشار بالای بشار اسد و همپیمانان اش را مطرح نمودند، اما پاسخی که جان کری به آنان داد، به نوعی آنان را حیرت زده و به تعجب انداخت؛ کری در پاسخ گفت: رئیس من، یعنی اوباما تصمیم گرفته که ما تنها به جنگ داعش می رویم وبس.»

هشتم: این بود واقعیت نمایش خونینی که در حلب به راه انداختند و آن هم ابزار و لوازمی که در آن به کار گرفته شد. هم چنین دیدیم که ترکیه به رهبری اردغان، چگونه خون مسلمانان سوریه را برای کسب رضایت امریکا، بی ارزش و سبک شمرده و از کنار جوی های خون ریخته شده در حلب و کشتارها و جنایت های بی شمار در آن، بی پروا و آسوده خاطر گذشت! دلیل اصلی تمام این زهرهائی که روی جسد شهر حلب ریختانده شد، همانا پول های کثیف و آلوده ای بود که رهبران برخی گروه ها، از ترکیه، سعودی و سایر کشورها به دست آوردند، پول هائی که ارادۀ آنان را سست نموده و ذلیلانه در برابر آن سر خم نمودند، درحالی که قبلاً ادعا می کردند که هرگز مردم و خون های ریخته شده را در بدل مال دنیا نخواهند فروخت! اما امروز می بینیم که آنان سر از بازارهای برده گی و مزدوری ترکیه و سعودی به در آورده و سرگردان دنبال منافع بیشتر مادی می گردند و این در حالی است که بخش نخست این معاملۀ کثیف شان به پایان رسیده و نتائج ویرانگر آن در برابر چشم جهانیان نمایان شد، پس آیا کسی هست که از این وضعیت عبرت بگیرد؟! آیا هنوز کسی هست که قناعت نکرده باشد که پذیرفتن پول های سیاسی، عیناً خود انتحار سیاسی است؟!

در مورد صحنه های باقی مانده از نمایش حلب پس از تمام شدن "استراحت آتش بس ها" که توسط امریکا راه اندازی گردید، باید گفت که این صحنه ها نیز مملو از ذلت و ننگ بوده و دست کمی از صحنه های قبلی ندارد، پس هر آن که هنوز ذره ای از حیاء در وجود اش باقی مانده باشد، باید در این صحنه ها که این بار در آستانه پایتخت قزاقستان راه اندازی گردیده و نمایش داده می شود، شرکت نکند.

تلویزیون روسیۀ امروز به تاریخ 16.12.2016م به نقل از نمایندۀ روسیه در سازمان ملل متحد گفت: «مسئولیتی که اینک پس از آزادی حلب در اولویت قرار دارد این است که به طور کامل به خصومت ها پایان داده شده و گفتگوها میان طرف های سوریه از سرگرفته شود.» قبل از آن، پوتین نیز در گزارشی که تلویزیون روسیۀ امرزو به تاریخ 15.12.2016م منتشر نمود، گفته بود که وی با اردغان به توافق رسیده که مشترکاً پیشنهاد گفتگو میان حکومت سوریه و نماینده گان گروه های مسلح را برای دو طرف مطرح نمایند.

در عین حال، خبرگزاری ترک پرس نیز به تاریخ 16.12.2016م با انتشار خبری گفت: «ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه گفته که وی به زودی در شهر آستانه پایتخت قزاقستان با رجب طیب اردغان رئیس جمهور ترکیه جهت بحث و گفتگو پیرامون آتش بس در سوریه، دیدار و گفتگو خواهد نمود. پوتین که لحظاتی پیش از سفر به سوی جاپان سخن می گفت، افزود: قرار است به زودی توافق نامه های به دست آمده در ژینو، که با پا درمیانی سازمان ملل در مورد سوریه به دست آمده، عملی گردد. پوتین در ادامه گفت که قدم بعدی، تأمین آتش بس در سراسر سوریه می باشد. وی افزود: من و رئیس جمهور ترکیه به توافق رسیده ایم که پیشنهاد مشترکی را برای آغاز دور جدید گفتگوها تسلیم طرف های متخاصم سوریه نماییم. پوتین هم چنین افزود که او و همتای ترک اش تلاش های فراوانی را تا پایان کار تأمین آتش بس در شهر حلب و روند جا به جائی محاصره شده گان به خرج داده اند.»

ترکیه در حال حاضر، در چهارچوب مسئولیت خاصی که امریکا در نقشۀ خبیثانه اش برای آن در نظر گرفته، تلاش دارد گروه های مخالفان مسلح را به جانب تسلیم نمودن به حکومت سوریه و ترمیم و تقویت مجدد نظام بشار اسد سوق دهد. بنابر این اگر سلول های اخلاص دل های رهبران این گروه ها به طور کامل نابود شده باشد، به جانب آستانه، پایتخت قزاقستان حرکت خواهند نمود تا سوریه و خود شان را در بدل مشتی پول، روی چوبۀ دار برده و ذلیلانه تن به نابودی دهند. اما در صورتی که هنوز چیزی از آن سلول ها باقی مانده باشد، باید هرچه زودتر از کشتی اردغان بیرون پریده و برای رهائی از تنفر و غضب مردم، با مردم یکجا شوند و بدانند که این تنفر و غضب برعلیه آنان عملاً آغاز گردیده است.

پیام ما به افراد مخلص گروه های فوق این است که رهبران شان را به راه درست برگردانند و یا دیگر از آنان اطاعت نکنند، زیرا چگونه می توانند بپذیرند که رهبران چند گروه مسلح، انقلاب یک امت را در بدل چند میلیون دالر ذلیلانه برای دشمن اش(روسیه و امریکا) بفروشند، بدون این که هیچ ترسی از الله سبحانه وتعالی و رسول اش صلی الله علیه وسلم و مؤمنین داشته باشند!

پیام ما به مردم سربلند سوریه این است: فراموش نکنید که الله متعال شما را در این ابتلای عظیم قرار داده تا خوب و بد(خبیث و طیب) را به وسیلۀ آن در سرزمینی که بهترین مسکن مسلمانان گفته شده، از یک دگر جدا کند، سرزمینی که رسول اش علیه السلام آن را مرکز دار اسلام(عقر دار الاسلام) خوانده است. الله متعال می فرماید:

لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

[انفال: 37]

(این ها همه) بخاطر آن است که الله(می خواهد) ناپاک را از پاک جدا سازد، و ناپاک ها را روی هم بگذارد، و همه را متراکم سازد، و یکجا در دوزخ قرار دهد؛ و این ها هستند زیانکاران!

نهم: آخرین نکته ای را که می خواهم در این پاسخ به پرسش بیان کنم این است که خطاب به اردغان و هر آن کس دیگری که برعلیه حلب دست به دسیسه و نیرنگ زده و در تسلیم نمودن آن به دشمنان و خالی نمودن پشت مبارزین حلب دست داشتند تا در عوض آن دشمنان الله سبحانه وتعالی و رسول اش صلی الله علیه وسلم را از خود راضی نگهدارند، چنین می گویم: این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را به یاد آور که بن حبان در کتاب اش به نقل از القاسم و وی از أم المؤمنین عائشه رضی الله عنها روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

مَنْ أَرْضَى اللَّهَ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ، وَمَنْ أَسْخَطَ اللَّهَ بِرِضَا النَّاسِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ

هر کی الله را در بدل  نارضایتی مردم راضی نگهدارد، الله او را کفایت خواهد نمود و هر کی الله را در بدل رضایت مردم ناراض کند، الله او را به مردم(انسان ها) واگذار خواهد نمود.

مصداق این حدیث شریف را اردغان با چشم و گوشش دید و شنید که چگونه مردم در مورد  او با قهر و غضب یاد می کنند، بلکه حتی دوستش پوتین نیز گند کاری های او را نپوشیده و وی را در یک کنفرانس مطبوعاتی در برابر جهانیان رسوا نمود، چنان چه در آغاز این پاسخ به پرسش به آن اشاره نمودیم و بد نیست یک بار دیگر آن را تذکر دهیم: 

پایگاه های خبری "ایلاف" و "سبوتنیک" به تاریخ 16.12.2016م هر یک با انتشار خبری گفتند: «ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه از این که روند تخلیۀ افراد مسلح از شرق حلب، قبلاً در ماه آگست و در جریان سفر رجب طیب اردغان رئیس جمهور ترکیه به شهر سنپترسبورگ روسیه، میان وی و اردغان هماهنگ گردیده بود پرده برداشته و با این کارش یک بمب سیاسی را منفجر نمود. پوتین که دیروز جمعه در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی با نخست وزیر جاپان در توکیو صحبت می نمود گفت که مسکو و انقره قبلاً توافق نموده بودند که ترکیه در اخراج آن عده افراد مسلحی که تمایل دارند قبل از هر چیزی سلاح های شان را برای حمایت از غیر نظامیان بر زمین گذارند، سهم گرفته و همکاری نماید. وی افزود: اگر از نقطه نظر من به این قضیه دیده شود، واقعیت این است که هر آن چه در حال حاضر اتفاق می افتد، دقیقاً همان چیزی است که با رجب طیب اردغان در جریان سفر اش به پترسبورگ توافق نموده بودیم.»

رسوائی دنیا به علاوۀ عذاب دردناکی است که الله متعال برای کسانی آماده نموده که در حق امت اسلامی مرتکب جنایت شده و یا در از دست رفتن سرزمین های اسلامی سهم می گیرند.

سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ

[انعام: 124]

بزودی کسانی که مرتکب گناه شدند(و مردم را از راه حق منحرف ساختند)، در مقابل مکر(و فریب و نیرنگی) که می‌کردند، گرفتار حقارت در پیشگاه الله، و عذاب شدید خواهند شد.

در خطاب به دشمنان شرور اسلام یک بار دگر سخنی را می گویم که قبلاً گفته بودم و آن این که: باوجود تمام این واقعیت های ناگوار، بازهم باید دانست که حلب-هر اندازه که ویران هم گردد- باز مجدداً برپا خواهد خواست و تمام سرزمین مبارک شام-به ویژه حلب سربلند- چون خنجر زهر آلودی است که در حلقوم امریکا، روسیه، وابسته گان و دنباله روان شان گیر کرده و خواب را از چشمان شان ربوده است. آنان هرگز فرصت این را پیدا نخواهند نمود تا پیروزی تخیلی شان را به یکدیگر تبریک گویند؛ زیرا ورود به یک شهر(حلب) پس از ویرانی کامل و قتل عام ساکنین آن و دست یافتن به افراد دشمن تنها پس از شهادت شان، خود بیانگر پیروزی تخیلی و شکست واقعی است که امریکا و همپیمانان اش آن را جشن می گیرند! این که موشک های ویرانگر، بمب های آتشزا و لشکرهای بی شمار را برای مقابله با صدها و یا نهایتاً چند هزار تن(مجاهد، با کمترین تجهیزات نظامی) به میدان جنگ می کشانند، اما باوجود آن هم نمی توانند رو در رو با آنان وارد جنگ شوند، مگر پس از راه اندازی بمباران هوائی و موشک های بحری، قطعاً خود پیروزی انسان های بزدل و وحشت زده ای را نشان می دهد که در برابر مردان شجاع و سربلندی حاصل می کنند و روشن است که چنین پیروزی، هرگز پایدار نبوده و سرانجام محکوم به شکست است!

امریکا، روسیه، همپیمانان، یاران و دنباله روان شان در پی آن اند تا با ارتکاب این همه جنایت وحشیانه، تاریخ ننگین برادران صلیبی و مغول های تاتار شان را تکرار نمایند، صلیبیان و مغول هائی که در عراق و سرزمین شام مرتکب جنایت های هولناک گردیدند. اما اینان یک بخش از آن تاریخ را فراموش کرده اند و آن، سرنوشتی است که برادران دیرین شان در برابر مسلمانان با آن مواجه گردیدند، چنان چه مسلمانان، آنان را از سرزمین خویش ریشه کن نموده و یک بار دیگر روی پای شان ایستادند و عزت و سربلندی اسلام و مسلمانان را برای شان برگردانده و خلافت شان را استحکام بخشیدند. آنان شهر هرقل را فتح نموده و از آن "استانبول" یعنی شهر اسلام را ساختند، سپس خود شان را به مسکو نزدیک نموده و دروازه های وین را کوبیدند. باید دانست که تاریخ همواره در گردش است و این گردش برای آنانی که چشم بینا دارند، دور به نظر نمی رسد.

وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

[شعرا: 227]

آن ها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشتشان به کجاست!

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه