یکشنبه, ۰۲ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

 السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

می‌خواهم در خصوص حکم معامله‌ای سوال کنم که در منطقۀ ما یعنی در تونس موجود و در تمام این سرزمین عرف و قانونی شده است.

موضوع به این قسم است که شخص دوکان و یا محل تجارتی را برای تجارت به اجاره می‌گیرد و بعد از چند سال مالک دوکان نمی‌تواند این دوکان و محل تجارتی را بدون عوض مادی از مستأجر پس بگیرد و بعضی اوقات این عوض را که شخص مستأجر می‌گیرد، پول بسیار زیادی است؛ هم‌چنان مستأجر می‌تواند که این امتیاز را که ما آن‌را به عنوان "قاعده و یا اصل تجاری" تعبیر می‌کنیم، برای مستأجر دیگری به اجاره بدهد و مالک دوکان و یا همان محل تجارتی نمی‌تواند که آن مستأجر را از این تصرف‌اش مانع گردد؛ مگر این‌که عوض همان قاعده و یا اصل تجارتی را برای مستأجر پرداخت کند؛ با این‌که فهمیده می‌شود که اگر مالک ملک آن مستأجر را از ملک خود بیرون کند، شاید به آن ضرر برسد. الله سبحانه و تعالی برای شما برکت داده و قیام خلافت راشده بر منهج نبوت را بر ما به زودی نصیب کند.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

در نخست برای جواب سوال شما ضروری است که مسایل ذیل را بیان کنیم:

  • اجاره عقدی است که بر منفعت در بدل عوض جاری می‌شود و این نسبت به اجارۀ اشیاء عینی است، مانند خانه برای سکونت، محلات تجارتی و مانند این‌ها که این از نوع اجاره بر منفعت سکونت و استفاده محل تجارتی است... و این استفاده از منفعت شیء در مقابل عوض است که مستأجر برای اجاره دهنده پرداخت می‌نماید و وقتی عقد اجاره طبق احکام شریعت تکمیل شد، منفعت عین مأجور در میعاد عقد اجاره تحت ملکیت مستأجر قرار می‌گیرد و مستأجر حق دارد که بر آن هر نوع تصرف شرعی را انجام دهد.
  • عقد اجاره عقد لازمی است که یکی از طرفین(اجاره دهنده و اجاره گیرنده) به تنهایی خود نمی‌تواند بدون موافقت طرف دیگر، این عقد را فسخ و یا لغو نماید؛ پس برای اجاره دهنده و اجاره گیرنده جایز نیست که قبل از انقضاء مدت عقد اجاره آن‌را لغو و یا فسخ بسازد.
  • عقد اجاره عقد مؤقت و تعیین شده به وقت مشخص است؛ پس محدود ساختن مدت اجاره به یک روز، یک ماه و یا یک سال و یا بیشتر لازم بوده و جایز نیست که اجاره مطلق، بدون تعیین مدت معلوم و مشخص باشد.
  • وقتی عقد اجاره به پایان رسید و تجدیدی بین اجاره دهنده و اجاره گیرنده صورت نگرفت، پس در این صورت بر مستأجر لازم است که عین مأجوره را به مالک آن یعنی به اجاره دهنده مسترد نماید؛ زیرا عقد اجاره عین مأجوره را از ملکیت اجاره دهنده خارج نساخته؛ بلکه این عقد تنها منفعت عین مأجوره را از ملکیت اجاره دهنده بیرون و در طی مدت عقد برای مستأجر قرار می‌دهد و وقتی عقد اجاره به پایان رسید، بر مستأجر لازم است که عین مأجوره را پس بر مالک‌اش برگرداند.

دوم: بنا بر موارد ذکر شده در بند فوق جواب سوال شما به گونه ذیل است:

  • وقتی مدت عقد اجاره به پایان نرسیده بود و مستأجر می‌خواست که عین مأجوره را که محل تجارتی مطروحۀ سوال شما است، به اجاره مستأجر دیگری در آورد، او می‌تواند که این تصرف را بدون اجازۀ به اجاره دهنده اصلی انجام دهد و این تصرف حق آن است؛ زیرا منفعت عین مأجوره از مستأجر است؛ پس او حق دارد که این منفعت را شخصاً خودش به وسیله خودش و یا توسط شخص دیگری به دست آورد، خواه عوضی‌که از مستأجر دوم می‌گیرد، به اندازه‌ای باشد که به اجاره دهنده اول می‌پردازد و یاهم کم‌تر و بیش‌تر باشد؛ زیرا منفعت عین مأجوره برای مستأجر اول است. پس حق مستأجر است که هرقسمی می‌خواهد بر آن عین مأجوره تصرفات شرعی و مطابق به حال خود انجام دهد.

در باب ـ استئجار الاعیان- جزء دوم کتاب شخصیه اسلامی به گونه ذیل آمده است: «وقتی عقد بر منافع اعیان انعقاد یافت مثلاً: به اجاره گرفتن خانه، چهارپا، موتر و آن‌چه مشابه این‌ها است، در این صورت معقود علیه منفعت عین است و اندازه کردن اجر مثل حتماً باید به اساس منفعت چیزی صورت گیرد که با شی مأجوره برابری کند و وقتی به اجاره گرفتن عین ختم شد، مستأجر می‌تواند منفعت عین شی را که به اجاره گرفته حصول کند، مثلاً: وقتی مستأجر خانه‌ای را به اجاره گرفت، او حق دارد که در آن سکونت کند و وقتی چهارپا و یا موتری را به اجاره گرفت، حق دارد که سواری کند و هم‌چنان مستأجر حق دارد که عین مأجوره را بعد از قبض‌اش به اجرت بیش‌تر و یا کم‌تری به اجاره دهد؛ زیرا قبض عین مال مأجوره در جایگاه قبض منافع آن قرار می‌گیرد، به دلیل این‌که تصرف آن برایش جایز است؛ پس عقد اجاره نیز بر آن جایز است و به دلیل‌ این‌که عقد بر رأس‌المال جایز است؛ پس عقد به زیادت و نقصان نیز جایز می‌باشد؛ مگر وقتی عین را برای منفعت به اجاره داد. پس برای مستأجر جایز است که مثلاً: منفعت و یا کم‌تر از آن‌را حاصل کند؛ اما برایش جایز نیست که بیش‌تر از آن‌را حاصل نماید؛ زیرا برای مستأجر جایز نیست که بیش‌تر از حق خود استفاده کند و یا چیزی‌که حق آن نیست استفاده کند؛ مثلاً: اگر شخص چهارپایی را به کرایه گرفت تا سوار شود، حق ندارد که آن‌را بار کند؛ زیرا سواری سبک‌تر از بار است و اگر موتری برای مسافت مشخص به کرایه گرفت حق ندارد که آن موتر را بیش‌تر از آن مسافت مشخص سواری کند و اگر خانه‌ای را به اجاره گرفت تا در آن سکونت کند، حق ندارد تا آن‌را ذخیره‌گاه چوب، آهن و یا چیزهای‌که مشابه این‌ها است قرار دهد. چیزهای‌که نسبت به سکونت ضرر بیش‌تری را بر خانه وارد می‌کند، حاصل این‌که وقتی عقد بر عین شی جاری شد، آن عقد بیع می‌شود و وقتی عقد بر منفعت عین با عوض صورت گیرد، عقد اجاره می‌شود. بناءً گاهی عقد تنها بر عین صورت می‌گیرد؛ مانند بیع درختی‌که ثمر دارد بدون این‌که ثمر و میوۀ آن‌را به فروش برساند و بعضی اوقات عقد بر عین شی با منفعت آن صورت می‌گیرد؛ مانند بیع حویلی و گاهی هم تنها عقد به ثمر و میوۀ شیء صورت می‌گیرد مانند میوۀ که قابل استفاه می‌باشد و گاهی هم بر منفعت صورت می‌گیرد، بدون خود ذات شیء مانند حویلی؛ پس وقتی عقد بر منفعت صورت گرفت که عین گفته نمی‌شد، این عقده اجاره است و مثلی‌که مشتری عین می‌تواند سایر تصرفات را بر عین انجام دهد، هم‌چنان مستأجر منفعت می‌تواند که سایر تصرفات را انجام دهد و مثلی‌که مشتری میوۀ درخت می‌تواند میوۀ درخت را به فروش برساند، هم‌چنان مستأجر عین می‌تواند که عین را به اجاره بدهد؛ زیرا او منفعت عین را مالک بوده مثلی‌که مشتری میوه، مالک میوۀ می‌باشد که آن‌را خریده است.

بناءً بر مستأجر جایز است که عین مأجوره را بعد از قبض خود به اجاره بدهد، زیرا قبض عین در وقت اجاره قایم مقام قبض منافع است به دلیل این‌که تصرف در آن برایش جایز می‌باشد، پس عقد بر آن نیز جایز است مانند بیع میوه بر درخت. وقتی اجاره عین تکمیل شد و منفعت را قبض کرد، مستأجر می‌تواند تمام تصرفات شرعی را در منفعت عین شی مأجوره انجام دهد؛ زیرا او ملک مستأجر است. پس برای او جائز است که آن شی را به هر مبلغی که بخواهد به اجاره بدهد، اگر آن را به پنجاه به اجاره گرفته بود می‌تواند به پنجصد به اجاره بدهد، زیرا وقتی مستأجر مالک منفعت شیء مأجوره بود،؛ پس مالک به اجاره دادن آن نیز می‌باشد به هر اندازه که خواسته باشد، لازم نیست که حتماً باید به اندازۀ که به اجاره گرفته به اجاره بدهد. بنابر این؛ آنچه به اصطلاح خالی کردن فروشگا‌ه‌ها و یا خانه‌ها و غیره یاد می‌شود که این یک اصطلاح است و این اصطلاح به پرداخت مبلغ معین از مال اضافه بر اجرت تعیین شده برای خانه و یا فروشگاه برای مستأجر اولی جایز بوده هیچ مشکلی ندارد؛ زیرا مستأجر خانه را به اجاره می‌دهد و یا فروش‌گاه را به اجاره می‌دهد که خودش اجاره کرده است؛ اما با مبلغ اضافه‌تری و این اجاره دادن چیزی است که آن‌را به اجاره گرفته اما با اضافه‌تر از آنچه که به اجاره گرفته است و این یک عمل جایز است؛ زیرا برای مستأجر جایز است که آن‌چه را به اجاره گرفته به مبلغ کم‌تر و یا بیش‌تر از آن‌چه به اجاره گرفته به اجاره بدهد؛ زیرا این عقدی است که بر رأس المال صورت گرفته پس با زیادت نیز جایز است، مانند بیع مبیعه بعد از قبض‌اش به اضافه‌تر از آن‌چه خریده است.» نقل از کتاب شخصیه اسلامی ختم شد.

  • هم‌چنان وقتی اجاره دهنده عین مأجوره را قبل از ختم میعاد اجاره طلب کرد، مستأجر می‌تواند در بدل منفعت که نمی‌تواند الی ختم میعاد قرار داد با این عمل‌کرد اجاره دهنده حاصل کند، عوض بگیرد. او می‌تواند به مقدار آن‌چه برای اجاره پرداخت نموده و یا کم‌تر و یا بیش‌تر از آن‌را طلب کند؛ اگر اجاره دهنده قبول نکرد و عوض باقی منفعت اجاره را پرداخت ننمود، مستأجر می‌تواند که عین مأجوره را الی ختم مدت عقد اجاره برای حصول منفعت آن نگهدارد و هم‌چنان او می تواند که عین مأجوره را برای شخص دیگری نیز به اجاره بدهد.
  • اما وقتی عقد اجاره با ختم میعادش به پایان رسید و اجاره دهنده می‌خواست که عین مأجوره را برایش مسترد نماید، در این صورت بر مستأجر لازم است که عین مأجوره را به مالک آن مسترد نماید؛ زیرا عین مأجوره ملک اجاره دهنده است و برای مستأجر جایز نیست که از استرداد آن خودداری و پرداخت مبلغ و عوض را شرط بگذارد؛ چنان‌چه در متن اقتباس شده جزء دوم کتاب شخصیه بیان کردیم.

سوم: قبلاً ما جواب را در خصوص بخش‌های از این سوال به تاریخ ۲۰ جنوری ۲۰۱۴م بیان کرده بودیم که در آن چنین آمده بود:

  • «به اجاره دادن مستأجر عین مأجوره را برای مستأجر دیگری...

برای مستأجر خانه جایز است که خانۀ مأجوره را در جریان مدت اجاره تعیین شده در عقد به بیش‌تر و یا کم‌تر به اجاره بدهد؛ زیرا عقد اجاره عقد بر منفعت در بدل است، یعنی مستأجر بر منفعت مال مأجوره را متصرف است؛ اما در مدت میعاد عقد اجاره، اگر مستأجر مال مأجوره را برای سکونت به اجاره گرفته بود، برایش جایز است که در آن سکونت کند و یا برای شخص دیگری به سکونت بدهد، خواه سکونت مستأجر دوم هبه و بلاعوض باشد و خواه به اجاره باشد... و خواه این عقده اجاره به همان اندازه و مبلغ صورت گیرد که در عقد اول صورت گرفته است، ولی برای مستأجر جایز نیست که مال مأجوره را برای منفعت دیگری به اجاره بدهد مثلاً: برایش جایز نیست که این خانه را در حالی‌که برای سکونت گرفته برای دفتر تجارتی به اجاره بدهد. هم‌چنان لازم است که این اجاره در مدت عقد اجاره باشد، پس مستأجر نمی‌تواند که مال مأجوره را زیاد از وقت عقده اجاره اولی به اجاره بدهد.

این حکم است که جمهور فقهاء (حنفیه، مالکیه و شافعیه و حتی به روایت صحیح‌تر حنابله) به همین نظر اند؛ البته تا وقتی‌که عین مال مأجوره به اختلاف و تفاوت استعمال ضرر نبیند و این مسئله‌ای است که بسیاری از فقهاء سلف نیز به همین نظر بودند، خواه به مقدار اجرت اول باشد و یا زیاد‌تر از آن؛ اما علماء در خصوص این اختلاف دارند که آیا مستأجر می‌تواند که مال مأجوره را برای خود مالک ملک به اجاره بدهد؟ مثلاً: مالک خانۀ خود را به مدت یک سال به اجاره می‌دهد، بعد از سه ماه به این خانه احتیاج می‌شود، پس او می‌خواهد که این خانه را در میعاد نه ماه باقی مانده از نزد مستأجر به اجاره بگیرد و مستأجر از آن بیرون شود، این مسئله‌ی است که در خصوص آن اختلاف وجود دارد که در این خصوص علماء نظریات مختلفی دارند...» ختم .

چهارم: یک مسئله باقی مانده است و او این است که آن‌چه به آن (اصل تجارتی) اطلاق می‌شود و این‌که با آن باید چگونه تعامل صورت گیرد؟

  • قاعده و اصل تجارتی در نزد بعضی این است «که قاعدۀ تجارتی مال منقول معنوی است که شامل تمام اموال منقول مخصوص فعالیت‌های تجارتی است و یا عبارت از عدۀ از فعالیت‌های تجارتی است و گفتند اصل تجارتی باید مشتمل بر مشتریان، شهرت تجاری و هم‌چنین شامل سایر وجوه لازم برای بهره‌برداری از اصل تجاری مانند نام تجارتی، آرم، حق اجاره، اثاث تجارتی، کالاها، تجهیزات، ابزار، حق ثبت اختراع، مجوزها، علایم تجارتی، تجارت و خدمات، طرح ها و مدل‌های صنعتی و به‌طور کلی کلیه حقوق مالکیت صنعتی، ادبی یا هنری که به موضوع اصلی پیوند دارد.» طبق این تعریف برای قاعده و اصل تجارتی واضح می‌شود که این قاعدۀ تجارتی دو نوع از اموال را شامل می‌شود:

الف- عناصر مادی مانند اثاث و تجهیزات و ابزار... که این اموال دارای قیمت است.

ب- عناصر غیر مادی مانند نام تجارتی حق الثبت اختراع و حقوق مالکیت صنعتی... که این‌ها عناصر دارای قیمت معنوی است...

  • با بررسی این‌که آن‌چه اصل و قاعده تجاری یاد می‌شود، واضح می‌شود که این پدیده از منفعت عین مأجوره که همان منفعت عقار باشد تفاوت دارد؛ زیرا منفعت عقار همانا استعمال عقار برای فعالیت تجارتی است و آن‌چه اصل و قاعده تجاری می‌نامند، در داخل این منفعت تجارتی نمی‌آید؛ مثلاً: اصل تجارتی با هردو بخش خود یعنی عناصر مادی و عناصر معنوی چیزی زیادی بر منفعت عین مأجوره است و این اصل و یا قاعده تجارتی عمل مستأجر را لازم دارد، زمانی‌که مستأجر بخواهد وسایل و ابزار محل تجارتی را مناسب به تجارت مورد علاقه‌اش کسب کند و در آن محل تجاری وسایل، ابزار لازم را بگذارد و برای محل تجارتی نام تجارتی مشتری و فعالیت‌های تجارتی پیدا شود...
  • در اصل تجارتی عناصر مادی نیز ایجاد می‌شود که از لحاظ شرعی مباح است، مانند وسایل، ابزار و لوازم و مانند آن وقتی‌که مطابق احکام شریعت باشد و گاهی اوقات در آن مواد حرام پیدا می‌شود، مانند مجسمه‌ها... و هم‌چنان در اصل تجارتی عناصر غیر مادی مباح نیز پیدا می‌شود مانند نام، آرم و علایم تجارتی و مانند‌اش... و گاهی عناصر معنوی غیر جایز پیدا می‌شود مثل بعضی حقوق معنوی متعلق به ملکیت فکری مانند حقوق چاپ و حق الثبت اختراع و مانند آن.
  • وقتی منظور از فروش، انتقال، به اجاره دادن اصل تجارتی و یا قاعده تجاری باشد که شامل عناصر مادی و یا معنوی حرام باشد، پس جایز نیست که بر این اصل تجارتی تصرف و در بدل آن عوض گرفته شود؛ بلکه در ابتداء لازم است که از عناصر حرام آن خلاص شود؛ اما وقتی شامل عناصر مادی و یا معنوی حرام نباشد یعنی مباح باشد در این صورت تبادله با اخذ عوض طبق آنچه در فوقً تشریح شد جایز است.
  • وقتی عقد اجاره به پایان نرسیده باشد، پس برای مستأجر جایز است که محل تجارتی را به اجاره بدهد و اصل تجارتی را در بدل عوض به مستأجر دیگری به اجاره بدهد و لازم نیست که اجازۀ مالک اصلی را اخذ کند و این مدت باقی مانده برای عقد اجاره برای محل تجارتی است و هم‌چنان او حق دارد که عقار یعنی همان محل تجارتی را به مالک‌اش در عوض منفعت و اصل تجارتی برگرداند و تمام این صورت‌ها زمانی است که اصل تجارتی در تحت مباح بیاید... و در میعاد اجاره باشد.
  • وقتی عقد اجاره در خصوص عقار و محل تجارتی پایان یافت، پس در این صورت آن‌چه بنام اصل تجارتی یاد می‌شود، در خصوص آن نظریاتی است و چیزی‌که من در این خصوص آن‌را ترجیح می‌دهم قرار ذیل است:

بر مستأجر لازم است که محل تجارتی را به مالک‌اش برگرداند، اما نسبت به اصل تجاری آن‌چه که مادی است برای مستأجر حق است که آن‌را بگیرد و یا بفروشد، چون او ملک آن است مانند وسایل و مانند آن. اما شهرت محل و نام تجارتی با ختم شدن میعاد عقد اجاره، منفعت مستأجر نیز به پایان می‌رسد و بعد از آن مستأجر مالک آن نمی‌باشد تا بتواند آن‌را بفروشد و یا در عوض آن چیزی بگیرد، پس این اصل تجارتی معنوی منفعت نیست که مستأجر بعد از ختم عقد اجاره مالک آن گردد تا بتواند آن‌را به عنوان حق خود به فروش برساند؛ بلکه با ختم عقد اجاره ملکیت مستأجر بر این منفعت معنوی نیز به پایان می‌رسد ملکیت معنوی‌که در میعاد مدت اجاره مستأجر مالک آن بوده است.

  • اما بعضی معاصرینی‌که این منفعت معنوی را مثل حق شفع و حق تقسیم زن با هم‌باغ‌اش می‌دانند و بعضی از فقهاء گرفتن بدل را در برابر این حق جواز می‌دهند و در حالی‌که مقایسه بین این حقوق و حق شهرت تجارتی موضوع کاملاً متفاوت غیر صحیح است که دلایل آن به قرار ذیل است:

الف- در کتاب موسوعة الفقهی کویتی در موضوع منافع آمده است: «حق مطلق... اما عوض گرفتن از حقوق در نزد فقهاء قاعده بر این است که بعضی فقهاء حنفی به این نظر اند که وقتی حق مجرد از ملک باشد، عوض گرفتن در برابر آن جایز نیست، مانند حق شفعه. اگر شخص در عوض حق شفعه‌اش مصالحه کرد، حق شفعۀ آن باطل می‌شود... اما غیر احناف به کدام قاعدۀ اشاره نکردند که در مورد معرفت این مسئله استناد به آن ممکن باشد. بعد از ریشه‌یابی بعض مسایل به صورت کلی امکان دارد که چنین گفته شود: شافعیه و حنابله به این باورند آن حقی‌که به مال بر نگردد و یا عین و منفعت نباشد، مانند حق شفعه و حق خیار شرط و بخشش زن نوبت خود را برای هم‌باغ‌اش، پس در این صورت عوض گرفتن جایز نیست، اما وقتی حق به مال بر می‌گشت، مثل حق قصاص و رد مال به عیب در این صورت عوض گرفتن به آن جایز است.

ب- فقهاء که به این قول اند که اخذ عوض در حق شفعه و یا حق روز برای زن از هم‌باغ‌اش جایز است، پس در این صورت گرفتن عوض در برابر این حق تا وقتی حق ثابت باشد جایز است؛ اما بعد از زوال آن جایز نیست و نسبت به حق شفعه وقتی است که شخص همسایۀ شخص باشد اما وقتی از هسایه‌گی آن کوچ کرد و دور شد، پس حق شفع را از دست داده است و هم‌چنان نسبت به حق زن تا وقتی زن شخص باشد، این حق را دارد اما آن وقتی‌که طلاق داد، این حق آن نیست. هم‌چنان حق انتفاع به نام شی و شهرت آن در خلال اجاره است و وقتی عقد اجاره تمام شد، حق آن در این نام به پایان می‌رسد و دیگر حقی برای آن باقی نمی‌ماند که آن‌را به فروشد و یا در برابر آن عوض بگیرد، بلکه باید مال مأجوره را خالی نماید؛ مگر این‌که بر تمدید عقد اجاره توافق نماید.

اما آن‌چه در قوانین وضعی ذکر شده و این اصل تجاری معنوی را در خلال مدت اجاره و بعد از آن حق برای مستأجر قرار داده که بیعا و شراء بتواند بر آن تصرف نماید و در وقت ختم میعاد عقد اجاره مال مأجوره را بدون پرداخت ثمن در برابر اصل تجارتی معنوی تخلیه نکند، چنین موضوع از لحاظ احکام شرعی جایز نبوده و این قوانین وضعی هیچ ارزش و اعتبار ندارد.

این چیزی بود که من آن‌را در این مسئله ترجیح می‌دهم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

برای انتقام گرفتن از قتل‌عام پیلخانا، ارتش بنگله‌دیش باید دولت خلافت را درین ماه رجب در صد و یکمین سال انهدام آن، دوباره تأسیس نماید!

تاریخ 25 فوریه /فبروری، امسال، سیزدهمین سالگرد قتل‌عام غم‌انگیز پیلخانا محسوب می‌شود. ‏در آن روز در سال 2009م. ما شاهد قتل‌عام وحشیانه‌ای 57 افسر شجاع ارتش در مقر پیلخانا "تفنگ‌های بنگلادش(BDR)" بودیم. ‏طبیعتاً، ما هرگز از رژیم حسینه که در کشتار وحشیانه‌ای فرزندان شجاع ما همکاری کرده بود تا هند را برتری دهد، توقع عدالت را نداریم. ‏پس از آن طغیان(قتل عام)، این ترفند امریکا و انگلیس(US-UK) برای تضعیف ارتش ما با توطئه‌های پسین رژیم حسینه علیه ارتش ما، مانند نور خورشید درخشان در فراز آسمان، به همگی هویدا شد.

این توطئه بزرگ علیه نیروهای مسلح ما در سال 2008م آغاز شد، زمانی‌که سازش میان امریکا و انگلیس به استقرار و تحکیم رژیم حسینه کمک کرد. امریکا به عنوان بخشی از استراتژی «چرخش به آسیا(Pivot to Asia)» برای مهار چین و جلوگیری از بازگشت قریب‌الوقوع خلافت اسلامی، با ارائه بسته‌های سیاسی و اقتصادی به هند از ظهور هند به عنوان یک ابرقدرت منطقه‌ای حمایت می‌کند. بناً انگلیس به‌طور طبیعی از این استراتژی حمایت نمود که در نهایت غلام وفادارش را در بست بلندمرتبه‌ای نیروهای مسلح بنگله‌دیش منصوب نمود. بنابراین، قتل عام پیلخانا توسط رژیم خائِن حسینه تحت این چارچوب جیوپلیتیکی مشترک امریکا و انگلیس انجام شد.

متأسفانه امسال نیز مردم بنگله‌دیش برای قربانیان طغیان/شورش پیلخانا درین ماه هجری رجب عزاداری می‌کنند، در حالی‌که امت در سراسر جهان فاجعه صدویکمین سالگرد سقوط/انهدام خلافت در سال 1342هـ.ق مصادف با 3 مارچ 1924م را نظاره‌گر هستند. مرتکبین هردو تراژدی از یک چشمه منشأ می‌گیرد، که آب گنده‌ شده آن، حاکمان خیانت‌کار در سرزمین‌های اسلامی است. نمونه خیانت حسینه در "خنجر زدن به پشت" ارتش قدرت‌مند و شجاع ما بود که با این عمل‌اش میراث کمال اتاترک خائِن را به ارث برد که وی(اتاترک) نیز با کفار استعمارگر برای نابودی دولت مقتدر خلافت عثمانی، همکاری نمود؛ ‏چنین حاکمان سکولار خیانت‌کار همیشه توسط اربابان استعماری‌شان منصوب می‌شوند تا بر امت سیطره داشته باشند.

ای نیروهای مسلح مخلص!

شما کلید قدرت را در اختیار دارید و با این حال 13 سال را بدون انتقام مرگ برادران شهیدتان سپری کرده اید! ‏خاموشی شما نسبت به خیانت رژیم حسینه به نیروهای مسلح، شما را در مسیر ذلت می‌کشاند؛ سکوت شما در برابر رژیم این اطمینان را داده است تا شما را به نیرویی کم بها و مطیع تبدیل نماید که به عنوان چوب سوخت برای منافع کفار مشرکین مورد استفاده قرار گیرد. ما در حزب التحریر-ولایه بنگله‌دیش بر شما صدا می‌زنیم که از این ننگ و بی‌غیرتی برخیزید و موضعی شجاعانه اتخاذ کنید تا قدرت و کرامت تان‌ را دوباره احیاء کنید. فلهذا، سر به ‏اطاعت از رژیم خیانت‌کار حسینه نگذارید که با دشمنان اسلام و مسلمین همکاری می‌کنند تا شما را به‌طور ذلیلانه مطیع آنان کنند. با اعطای نصرت(حمایت مادی) به حزب التحریر برای تأسیس مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج نبوت، دین الله سبحانه‌و‌تعالی و رسول الله‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم را نصرت بخشید! قدم بگذارید تا به این دین نصرت بخشید و در این‌ ماه رجب نقطه پایان آخرین صد سال بی‌عزتی و تضعیف، بگذارید. الله سبحانه‌و‌تعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ (أنفال: 24)

ترجمه: ‏ای مؤمنان! فرمان الله را بپذیرید و دستور پیامبر او را قبول کنید؛ هنگامی‌که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد و بدانید که الله میان انسان و دل او جدائی می‌اندازد و بدانید که همه‌گان در پیشگاه الله گرد آورده می‌شوید (و به حساب و کتاب‌تان رسیدگی می‌گردد).‏

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر ولایه بنگله‌دیش

مترجم: داکتر زکریا

#خلافت_را_بازگردانید

#أقيموا_الخلافة

#الخلافة_101

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

 

ادامه مطلب...

غرب اوکراین را تنها گذاشت چگونه برخی از مسلمانان گمان می‌کند که غرب روزی آنان را در قضایای شان کمک خواهد کرد!

خبر:

دبیرکل ناتو: ما از اوکراین حمایت می‌کنیم، اما به صراحت اعلام کرده ایم که ما بخشی از درگیری نیستیم. (منبع: الجزیره، 4 مارچ 2022 م)

تبصره:

جنگ در اوکراین وارد دومین هفتۀ خود شده است، غرب و سازمان های بین المللی آن، اوکراین را به تنهایی رها کرده اند. همانطور که زیلینسکی رئیس جمهور این کشور اعلان داشت، از جمله سازمان ناتو نگران امنیت اروپاست و هم‌چنین سازمان ملل قادر به انجام هیچ کاری نیست؛ در حالی‌که نیروهای روسی در سنگ‌رسی کیف پایتخت اوکراین قرار دارند.

 یتسحاک بریک، ژنرال سابق ارتش رژیم یهود به این موضوع اشاره کرده گفت: «در لحظه امتحان، ما نیز مانند اوکراین در میدان نبرد تنها خواهیم ماند.»

 غرب امروز منافع خویش را بر دفاع از اوکراین مقدم قرار داده است؛ در حالی‌که آن یک کشور اروپایی بوده و همانطور که رسانه‌های غربی گزارش می‌دهند، دارای مردم آبی چشم و سفید پوست است؛ لکن این مورد شفاعت شان را ننموده، سازمان‌های بین المللی و سازمان ملل آنان را تنها گذاشت تا باویرانی کشورشان و آوارگی مردمشان به خارج، مواجه شوند، پس چه گونه فرزندان اسلام دستان شان را به سوی غرب و سازمان های بین المللی آن دراز می‌کنند تا راه حلی برای قضایای شان ارائه دهند!

 همه حاکمان مسلمان بدون استثنا شب و روز نزد آمریکا و امثال آن التماس می‌کنند که برای حل قضایای امورشان دخالت کنند، در حالی‌که آنان دشمنان آشکارشان هستند، آنان که به دوستان شان کمک نمی‌کنند، چگونه به دشمن‌شان کمک می‌کنند؟!

 جنگ در شام، لیبی و یمن سال‌های بسیاری است که پی در پی ادامه دارد و خون مسلمانان در آنجا بی مآبا ریختانده می‌شود، مردم آن خانه‌های خویش را ترک می‌کنند، غرب فرزندان شان را ربوده و در حاشیۀ مرزهای کشورهای غربی می‌میرند! کشورهای غربی نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت بوده و هیچ توجه به آن‌ها ندارند؛ بلکه برخی از اوقات به عمد به قتل رسانده می‌شوند؛ در حالی‌که آنان از مرگ در سرزمین‌های شان فرار نمووده اند، اما حکام مسلمانان از امریکا و غرب می‌خواهند که قضایای ما را حل کنند! چه قدر شرم آور است!

 جنگ‌هایی‌که در سرزمین‌های اسلامی در جریان است، توسط خود کفارغربی، از طریق مزدوران شان، ذریعۀ اتهامات فرقه‌ای، مذهبی و منطقه‌ای دامن زده می‌شود تا بدین وسیله سلاح‌های خود را در اختیار شبه‌نظامی‌ها و رژیم‌ها قرار داده و آنان باهم بجنگند و چرخۀ صنعت تسلیحاتی غرب با پول مسلمانان در حال چرخش باشد. از طرفی مسلمانان و شگوفه‌های جوان‌شان نابود شوند؛ چیزی‌که باعث خوشحالی زیاد غرب در جنگ تمدنی آن با اسلام می‌شود، حتی سرزمین‌هایی‌که در حال حاضر در آن‌ها جنگی وجود ندارد، حکام آن‌ها، مردم را وادار به کنترل زاد ولد می‌کنند. به عنوان مثال؛ کمپاین (دو کافی است) نمونۀ از این تلاش‌های حکام این سرزمین‌ها است!

 ای مسلمانان! غرب هیچ گاه قضایای شما را حل  و دخالتی نمی‌کند؛ مگر برای منافع خود و تامین نفت ارزان برای مدنیت خود، غرب به فکر انسانیت و حقوق بشر نیست. مراقیب باشید که او دشمن است!

 راه حل قضایای مسلمانان این است که قضایای خویش را به دست فرزندان خود بسپارند؛ کسانی‌که در سایه دولت خلافت اسلام را راه‌حل واقعی قضایای خویش قرار داده اند؛ در سایۀ دولتی‌که پس از گذشت بیشتر از صدسال از سرنگونی آن، زمان بازگشت آن بسیار نزدیک شده است؛ چنانچه یادبود سالگرد سقوط آن در سال جاری متفاوت بود؛ با آن بشارت‌های نزدیکی نصرت امت اسلامی به بازگشت دوبارۀ خلافت راشده بر منهج نبوة همراه بود. چه رستگاری برای کسانی‌که برای نصرت این دولت تلاش می‌نماید، زیرا آن وعدۀ الله سبحانه و تعالی و بشارت رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌باشد.

﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ﴾ [نور: 55]

ترجمه: الله به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، وعده داده است که آن‌ها را روی زمین خلیفه قرار می‌دهد.

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: سپس خلافت بر منهج نبوة می‌باشد.

نویسنده: دکتورعبدالله باذیب-ولایة سودان

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله و برکاته!

الله سبحانه و تعالی همه را به انجام آن‌چیزی‌که برای اسلام و مسلمین خیر است توفیق دهد!

پرسش‌ام این است که  الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ (سوره محمد:7)  آیا خطاب تنها متوجه امت است؟ یعنی وقتی اسلام در بین امت تطبیق شود، در آن زمان الله سبحانه و تعالی ایشان را نصرت می‌دهد؟ به عبارت دیگر، وقتی نصرت برای کتله‌ای که زندگی اسلامی را از سر بگیرد، داده شد و خلیفه به تطبیق اسلام شروع کرد، در آن زمان نصرت الله سبحانه و تعالی آغاز می‌شود؟ یا این‌که خطاب آیۀ کریمه هم‌چنان بر کتله‌ای که برای از سرگیری اسلامی کار می‌کند و الله سبحانه و تعالی در مسیر کار برای از سرگیری زندگی اسلامی با استجابت اهل نصرت برای شان نصرت می‌دهد، باقی می‌ماند؟ چنان‌چه در سیرت ذکر شده که الله سبحانه و تعالی وقتی اراد کرد، بندۀ خود محمد صلی الله علیه و سلم را نصرت داد و گروهی از اوس و خزرج را به سوی آن جهت داد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

آیۀ مبارکه:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (7) وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (8) ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾ ( سوره محمد: ۷-9) ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، اگر الله (سبحانه و تعالی) را یاری کنید الله سبحانه و تعالی نیز شما را یاری می‌کند و گام‌های‌تان را استوار می‌گرداند.

در این آیه مبارکه خطاب عام و متوجه مؤمنین بوده نه تنها متوجه اهل قتال، یعنی این آیه شامل اهل قتال و غیر قتال بوده، شامل لشکری‌که در جنگ و یا کسانی‌که در حزب حامل دعوت هستند، مصداق دارد. پس این خطاب صراحت به قتال ندارد، مثل آیات:

﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ﴾ (سوره بقره آیه193) ترجمه: با آنان پیکار کنید تا فتنه‌ای نباشد و دین برای الله (سبحانه و تعالی) باشد پس اگر باز ایستادند، هیچ تجاوزی جز بر ستم‌گران نیست.

﴿قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ﴾ (سوره توبه آیه14)

ترجمه: با آن‌ها پیکار کنید تا الله سبحانه و تعالی به دست شما کیفرشان دهد و خوارشان گرداند و شما را بر ایشان پیروز و سینه‌های مردمی مومن را شفا بخشد.

پس خطاب در این آیۀ کریمه در جایگاه سوال بوده که صراحت در قتال ندارد تا غیرش را شامل نشود بلکه این خطاب این قول الله سبحانه و تعالی است: 

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ (سوره غافر آیه51) ترجمه: ما مسلما فرستاده گان مان و کسانی‌ را که ایمان آورده اند در زند گی دنیا و روزی‌که به پاخیزند یاری می‌کنیم.

 پس الله سبحانه و تعالی تنها پیامبرانش را نصرت نمی‌دهد؛ بلکه آنانی‌که ایمان دارند نیز نصرت می‌دهد و نصرت تنها برای روز آخرت و رضایت الله سبحانه و تعالی و جنت فردوس نبوده؛ بلکه برای حیات دنیا یعنی عزت و تمکین نیز می‌باشد...

گاهی گفته می‌شود که کلمۀ نصرت و تثبیت اقدام، کامیابی در جنگ را افاده می‌کند و این صحیح است، ولی این معنی کامیابی حامل دعوت را برای رسیدن به هدفش نفی نکرده، یعنی کامیابی در دنیا و آخرت را نیز معنی می‌دهد؛ چنان‌چه در فوق ذکر نمودیم؛ چون این خطاب عام است؛ پس همه موارد فوق  نصرت و کامیابی گفته می‌شود؛ چنان‌چه که تثبیت اقدام امکان دارد که تثبیت بر قول حق باشد.

﴿يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ﴾ (سوره ابراهیم آیه ۲۷) ترجمه: الله کسانی‌‌را که ایمان آوردند با گفتار ثابت در زنده‌گی دنیا و آخرت استوار می‌سازد.

در تفسیر ابن کثیر در خصوص این آیه کریمه آمده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (7) وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (8) ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾؛ ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید اگر الله (سبحانه و تعالی) را یاری کنید الله (سبحانه و تعالی) نیز شما را یاری می‌کند و گام‌های تان را استوار می‌گرداند. و کسانی‌که حق ستیزی کردند، نصیب آن‌ها نگونساری است و الله (سبحانه و تعالی) اعمال شان را تباه خواهد کرد. این به این دلیل ایت که آن‌ها از آنچه الله (سبحانه و تعالی) نازل کرده کراهت داشتند، پس الله (سبحانه و تعالی) نیز اعمال شان را به باد داده است.

الله سبحانه و تعالی گفته است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ﴾ ( سوره محمد آیه7) ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، اگر الله (سبحانه و تعالی) را یاری کنید الله (سبحانه و تعالی) نیز شما را یاری می‌کند و گام‌های تان را استوار می‌گرداند.

﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ﴾ (سوره حج آیه40) ترجمه: و حتما الله (سبحانه و تعالی) کسی را که نصرت‌اش کند، یاری می‌رساند.

جزا از جنس عمل است، به همین دلیل گفته است ﴿وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ چنان‌چه در حدیث آمده است: «مَنْ بَلَّغَ ذَا سُلْطَانٍ حَاجَةَ مَنْ لَا يَسْتَطِيعُ إِبْلَاغَهَا، ثَبَّتَ اللَّهُ قَدَمَهُ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» ترجمه:کسی‌که حاجت کسی‌ را که توان رساندن آنرا ندارد به سلطان ندارد برساند الله سبحانه و تعالی گام‌هایش را در روز قیامت بر صراط المستقیم ثابت نگ‌می‌دارد. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ﴾ یعنی دین الله (سبحانه و تعالی) و رسول اش را نصرت دهید شما را نصرت می‌دهد و فتح و پیروزی را نصیب شما می‌کند و در مواقع جنگ و استدلال اسلام شما را ثابت قدم نگه ‌می‌دارد؛ پس ثابت قدم بودن در جنگ است، ولی و در میدان دعوت به سوی اسلام نیز مصداق دارد.

در تفسیر قرطبی در تفسیر آیه کریمه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ﴾ آمده است؛ یعنی اگر شما دین الله سبحانه و تعالی را نصرت دهید، شما را علیه کافران نصرت می‌دهد؛ مانند آن این قول است: ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ﴾

قطرب گفته است: اگر شما نبی الله سبحانه و تعالی را نصرت دهید، شما را الله سبحانه و تعالی نصرت می‌دهد که هر دو معنی یک چیز است و شما را در قتال ثابت قدم نگه ‌می‌دارد و گفته شده است، بر اسلام شما را ثابت قدم نگه ‌می‌دارد؛ هم‌چنان گفته شده که بر صراط شما را ثابت قدم نگه ‌می‌دارد؛ منظور از ثابت قدم بودن نگه ‌داشتن قلوب به امنیت است.

ثابت نگهداشتن اقدام: مثالی است برای یقین و عدم وهن و سستی. در حقیقت از این جمله است قدم خود را در زمین طوری محکم کرد که کنار نرفته است و خطاهای سستی است که صاحب خود را بر زمین می‌زند؛ به همین دلیل مثال شکست، ناامیدی و خطاء به وسیله لغزش است؛ الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا﴾ (سوره النحل آیه 94) ترجمه:یعنی موجب لغزیدن گامی پس از استوار شدنش می‌گردد.

خلاصه این‌که این آیۀ کریمه اگرچه نصرت در جنگ و ثابت قدم بودن اقدام را در جنگ افاده می‌کند؛ مگر نصرت در دین الله سبحانه و تعالی در حمل دعوت را نیز نفی نمی‌کند و ثابت قدم بودن در حق همیشه بوده و است. به همین دلیل حامل دعوت در راه الله سبحانه و تعالی از ملامت‌گر هیچ ملامت کنندۀ نمی‌هراسد.

امیدوارم در همین حد کفایت کند و الله سبحانه و تعالی عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

الحمدلله، در نهایت سه تن از اعضای ما رها شدند!

سه تن از اعضای حزب‌التحریر-تانزانیا به نام‌های: استاد رمضان موشی کاکوسو "45 ساله" ،وزیری مکالیاغاندا "37 ساله" و عمر سالوم بومبو "55 ساله" که به اتهام دروغین فعالیت تروریستی اختطاف شده بودند و مدت چهار و نیم سال را در حبس سپری کردند، بالاخره به روز چهار شنبه 23 فوریه/فبروری 2022 از زندان رها شدند. اصلاً تاریخ رهایی آن‌ها به تاریخ 22 فوریه سال روان بود؛ اما بنا بر شرایط دشوار رهایی ایشان یک‌روز به تعویق افتاد. در تمام مدت توقیف آن‌ها به بهانۀ این‌که تحقیق و باز جویی جریان دارد، هیچ رسیدگی و دادرسی به دوسیۀ آن‌ها نشده و علاوه بر آن، آن‌ها از حقوق اساسی خویش که ملاقات با فامیل‌های شان و تدارک غذای درست از بیرون بوده محروم بودند. رهایی آن‌ها بعد از سال‌ها حبس بدون محکمه، در حالی به اتمام رسید که مدیر دادستانی کل(DDP)  پذیرفت که آن‌ها هیچ مدارکی قناعت‌بخش ندارند که بتوان با آن پروسۀ قضایی را به پیش برد.

حزب‌التحریر-تانزانیا، عموم مسلمانان و تمام مردم عدالت خواه از رهایی و بازگشت آن‌ها به سوی خانواده‌های شان که بی‌صبرانه منتظر دیدار‌شان بودند، خوش‌حال شده و به وجد آمده بودند. ما می‌خواهیم از تمام کسانی‌که در رهایی آن‌ها و ایجاد سهولت در این پروسه نقش ایفا نمودند، از قبیل بعضی دانش‌جویان مسلمان، استادان، امامان مساجد و در عموم مسلمانانی‌که برای آن‌ها دعا کرده و حمایت نمودند، سپاس‌گزاری نماییم. هم‌چنان از بسیاری از رسانه‌ها، فعالان، وکلای مدافع، سیاسیون وغیره که صدای‌شان را بلند کرده، نصایح و مشورت دادند، ابراز خرسندی نماییم. ما بیشتر تأکید می‌کنیم که رهایی اعضای ما و ناکامی بازجویی‌های آن‌ها که بعد از چهار سال نتوانستند مدرک و ثبوت علیه آن‌ها پیش‌کش کنند، واضحاً بی‌گناهی آن‌ها را ثابت می‌کند.

طوری‌که ما همیشه اظهار داشتیم که آن‌ها اشخاص صلح‌جو  و فامیل‌دار هستند که برای تغییر جامعه همگام با حزب‌التحریر که با راهکار های مشخص و واضح بر منهج پیامبر ما محمد صلی الله علیه و سلم با طریقۀ منحصر به فردی‌که محدود بر فعالیت‌های معنوی و سیاسی بوده و بدون استفاده از ابزار فزیکی و ایجاد خشونت کار و فعالیت می‌نمایند. هم‌چنان برای تمام کسانی‌که به اتهام های دروغین دستگیر شده و در حبس قرار دارند، مسلمان یا غیر مسلمان تقاضای تأمین عدالت را داریم تا آن‌ها با ضمانت رها شده یا برائت داده شوند.

در نتیجه ما بازگو می‌کنیم که عدالت تحت ایدیولوژی استعمارگر کپیتالیزم ذاتاً مزخرف و واهی است. بدون شک، عدالت واقعی تنها تحت حاکمیت قوانین نازل شدۀ الهی با نظام خلافت بر منهج نبوت که بالای تمام مردم صرف نظر از دین، نژاد، جنسیت و قوم و قبیله تطبیق می‌گردد، خواهد تابید! و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین!

مسعود مسلم

نماینده مطبوعاتی حزب التحریر-تانزانیا

 مترجم عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...

دیدار یک هیأت حرکت جهاد اسلامی فلسطین با دفتر حزب التحریر-ولایه لبنان

  • نشر شده در لبنان

در جریان یک دیدار متقابل میان حزب‌التحریر-ولایه لبنان و احزاب سیاسی لبنانی و فلسطینی هیئتی از برادرانِ "حرکت جهاد اسلامی فلسطین" به تاریخ 16 فوریه/فبروری 2022م به رهبری حاجی شکیب "العینا" رئیس روابط اسلامی حرکت جهاد اسلامی در لبنان با حضورداشت حاجی محمد رشید، مسئول دفتر روابط اجتماعی این حرکت در لبنان و استاد جهاد محمد مسئول پروندۀ أنروا برای این حرکت در لبنان با دفتر حزب‌التحریر-ولایه لبنان در شهر "سیدون"  دیدار کردند. این هیأت توسط انجنیر بلال "زیدان"، عضو کمیته ارتباطات مرکزی حزب در این ولایه و انجنیر وجدی حسین، حاجی حسن نحاس و حاجی عماد ابوالحجه اعضای کمیته فعالیت‌ها در جنوب میزبانی شدند. هیأت نماینده حزب‌التحریر با برادران حرکت جهاد به تاریخ 12 فوریه 2022 در کمپ "برج الشمالی" دیدار کردند.

در جریان این دیدار تمرکز بحث روی اهمیت این که نباید مردم ما در کمپ‌های فلسطینی وسط هیچ نوع کش‌مکش و تفرقه در اختلافاتی‌که از تمایلات و گرایشات گوناگون به وجود می‌آید، کشانیده شوند و وادارد به استفاده از اسلحه گردند؛ به خصوص در روشنایی با رویداد‌های منطقه‌یی و بین‌المللی که نمایندگی از پروسۀ عادی‌سازی با یهود می‌کند؛ پروسۀ که دولت‌ها در سرزمین‌های اسلامی بخاطر آن از هم‌دیگر سبقت می‌جویند. با توجه به تلاش‌ها برای افزایش هژمونی آمریکا بالای لبنان که در آن آمریکا در حال ساخت دومین سفارت بزرگ خود در منطقه است، جدا از این‌که فساد لبنان و سیاست مدارهای آن‌را بیان کنیم؛ این نشان می‌دهد که لبنان در صورت وجود چنین کنترل مستقیمی با چه چیزهای روبرو خواهد شد و این مسیر چه  چیزهای را از لبنان در رابطه با پرندۀ عادی‌سازی روابط با نهاد یهودی می‌طلبد. این یک چالش بزرگ برای کسانی است که هدف‌شان مبارزه با یهود اشغال‌گر و غاصب سرزمین مبارک فلسطین است. حزب تأکید کرد که مهم‌ترین حلقۀ ارتباط مبنی بر قضیه فلسطین اسلام عزیز است. فلهذا، اگر این مسئله به دلیل محاسباتی در گفتمان‌ها از آن یادآوری نشود و یا هم در نوشته حرفی از آن به میان نیاید، قرآن کریم و احادث گهربار رسول‌الله صلی الله علیه و سلم آن‌را احیا خواهند کرد و نام آن‌را بلند خواهند برد، همان‌گونه که پروردگار عالمیان می‌فرماید:

﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ( اسراء: 1)

ترجمه: پاک و منزه است پوردگاری‌که بنده‌اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که اطراف آن را پر برکت ساخته ایم، برد تا برخی از آیات خود را برای وی نشان دهیم، بدون شک او شنوا و بیناست.

این سرزمین با حمایت الله سبحانه و تعالی در قرآن کریم حفظ شده است.

هم‌چنان حزب برای هیأت محترم واضح ساخت که ادامه جنگ با دشمن تقاضای هر فردی‌که بخاطر جنگ با یهود فعالیت نظامی را فرا گرفته اند، می‌باشد و هم‌چنان تأکید بر این کرد که تمام نصوص حاکی از آن است که آزادی سرزمین مقدس فلسطین با ایجاد یک قدرت میان مسلمانان ممکن خواهد بود، نه با فلسطینی بودن یا لبنانی بودن و یا با مرزهای ترسیم شده استعمار؛ بلکه با مسلمان بودن و بنده الله بودن؛ طوری‌که در حدیثی از رسول الله صلی الله علیه و سلم به نقل از بخاری روایت شده است:

«يَا مُسْلِمُ يَا عَبْدَ اللهِ»؛ ای مسلمان، ای بنده الله!

حزب در آخر این دیدار امیدواری خود را از حرکت جهاد اسلامی اعلان کرد، مبنی بر این‌که اجازه ندهد تا خون کسانی‌که در این راه قربانی گردیده است، در میزهای مذاکره قرار گیرد و از آن در بدل امتیازات بهره‌برداری شود؛ چیزی‌که امت در طول موجودیت این قضیه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و قربانی می‌دهند. هم‌چنان نقش خود را در پایان دادن به هر نوع نزاع و کش‌مکش در کمپ‌های فلسطینی در سرزمین لبنان ایفا کند و این‌که اجازه ندهد تا در وسط پروژه‌هایی‌که از طرف قدرت‌های منطقه‌یی و بین‌المللی طرح ریزی می‌شود، کشانیده شوند.

در نتیجه ما تنها از برادران خود در حرکت جهاد اسلامی بخاطر چنین ملاقات سپاس‌گزاری کرده می‌توانیم و امیدواریم تا جهت نفع عمومی برای مردم ما در داخل فلسطین و هم‌چنان فلسطینی‌ها در کمپ‌های لبنان و حتی برای امت مسلمه این روابط ادامه یابد.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه لبنان

 مترجم عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...

﴿فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾؛ پس به هر حكمى‌كه مى خواهى، حكم كن. تو فقط مى‌توانى در اين زندگانى دنيا حكم كنى! ( طه: 72)

  • نشر شده در اکراین

به تاریخ 11 فوریه/فبروری 2022م، دادگاه/محکمه نظامی منطقه جنوبی در ‌روستوف آن دون، دو حکم را علیه‌ مسلمانان کریمه، زیرِ عنوان " قضایای حزب‌التحریر" صادر کرد که بر اساس آن، وادیم بکتیمیروف و ذکریا ماموتوف را در تحت یک نظام مستعمره استبدادی به 11سال زندان محکوم کرد. مقامات روسی این دو نفر را به علت سازمانده‌هی و دست‌داشتن در فعالیت‌های ترورستی متهم قرار داده است.

بکتیمیروف وادیم ماستر/کارشناس ارشد علوم اسلامی بوده و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌ الجنان لبنان است.

ذکریا ماموتوف 64 سال عمر دارد. او یک شخص معلول از دسته‌ سوم می‌باشد ‌که از بیماری‌های قلبی_عروقی، فشار خون و دیگر امراض رنج می‌برد.

مشابه به حکم قبلی در خصوص حزب‌التحریر، محکمه روسی در آخرین حکم خود یک‌بارِ دیگر تائید نمود که نیروهای امنیتی روسی هیچ نوع مدرکی مبنی بر این‌که گویا حزب‌التحریر فعالیت‌های ترورستی و خشونت‌آمیز را انجام می‌دهد، در دست ندارد‌.  این امر توسط اعلامیه مطبوعاتی دادگاه نظامی فوق‌الذکر مبنی بر نتایج این دو حکم تأیید می‌شود این‌که: "موراتوف، در حلقات تحریک‌آمیز و تبلیغاتی اشتراک می‌ورزید، در یک سلسله اقدامات توطئه‌آمیز دخیل بود، مسایل ایدیولوژیک را مطالعه می‌کرد، دانش خاص و مهارت‌های مبارزاتی را کمایی می‌کرد و مفکوره‌های سازمانی/حزبی را در میان مردم محلی جهت سربازگیری چهره‌های جدید منتشر می‌کرد." هم چنان "بکتیمیروف، تبلیغات پنهانی را در میان مردم حمل می‌نمود، هدف داشت تا پیروانِ این حزب را افزایش داده و مفکوره آن‌را گسترش دهد. هم‌چنین برای این اهداف، ادبیات تندروانه/افراطی و مواد‌های تبلیغاتی ایدئولوژیکی حزب‌التحریر را در اقامت‌گاهش مطالعه و بر روی کاغذ و وسایل برقی ذخیره کرده بود."

بنابرین، این واضح است که تمام گناهی برادران محکوم‌شده ما دروغ محض بوده و حقیقت این است که آن‌ها فقط مفاهیم اسلامی را مطالعه، نگهداری و گسترش می‌دادند، نه چیزی دیگر.

با توجه به این‌که مقامامت جنایت‌کار روسی این‌همه مفکوره‌ها را دیدگاه‌های تروریستی خطاب می‌کنند، مناسب خواهد بود که گفته‌های وادیم بیکتیمروف در مقابل هیأت قضایی و تمام کسانی‌که در محکمه حضور داشتند را در این‌جا نقل‌و‌قول نمود: «دین اساس فرهنگ و معنی زندگی ما است که نمی‌شود بالای آن معامله و چانه‌زنی کرد. مردم ما از ظلم کاترین و اخراج استالین جان سالم به در نبردند تا بر اساس اسلام تحمیلی پوتین زندگی کنند؛ بلکه خود ما تصمیم  این را خواهیم گرفت که چی چیز در دین ما درست یا نادرست است. هر چیزی‌که در حق ما انجام می‌دهید و یا تا هر مدت که ما را زندانی می‌سازید، فرقی نمی‌کند، ما دین خود را آموخته‌ایم و برای  آموزش دادن آن ادامه خواهیم داد. ما ادبیات مذهبی را مطالعه نموده‌ایم و ما برای مطالعه آن ادامه خواهیم داد. ظلم‌و‌ستمی‌که روا داشته‌اید، معتقدم که زمانِ آن سپری خواهد شد و این ظلم و استبداد درست همانند دایناسورها به تاریخ واگذار خواهد گردید، یقیناً دین خالق ما رحمتِ است به تمام بشریت، دین که وجود داشت و تا قیامت موجود خواهد بود.»

در مواد‌ این پرونده‌های جنایی، هیچ نوع پلان اعمال ترورستی که افراد مذکور آن‌را مرتکب شود، دیده نمی‌شود. هیچ نوع اسلحه، هیچ نوع مواد منفجره، حتی هیچ نوع سخن از آماده‌گی برای انجام اعمال خشونت‌آمیز بکار برده نشده است. بنابراین، بار دیگر شاهد تلاش‌های تأسفبار برای ساختن یک پرونده جنایی در مورد تروریزم با محکومیت مورد انتظار هستیم که بر مبنای آن، آن‌ها سعی می‌کنند تروریزم را با دعوت‌‌گران ناب، دارندگان معارف اسلامی و سبک زندگی اسلامی خدشه‌دار کنند.

بدون‌شک، با در نظرداشت این‌که وادیم بکتیمیروف با زیور علم اسلامی آراسته است، وی را هدف سرویس‌های ویژه روسی قرار داده است؛ زیرا روسیه‌ی امروزی، در جنایت‌اش علیه‌ مسلمانان، وارثین تزارها و کمونست‌هاست. در طول تاریخ، دولت روسیه مسلمانان کریمه، قفقاز و منطقه والگا را مورد آزار و اذیت قرار داده و در صدد ریشه‌کن ساختن عقیدۀ اسلامی در آن‌ها بوده است. اولین هدف برای این رژیم‌ها همواره روشن‌فکران مذهبی، عالمان اسلامی و حتی امامان عادی در مناطق و قریه‌جات مسلمانان بوده است.

در خصوص ذکریا ماموتوف، گناه‌ِ وی عدم شریک ساختن معلومات در باره مسلمانان می باشد که افسران اطلاعاتی می‌خواست وی را به همین هدف استخدام کند. بعد از جواب رد به آن‌ها، یکی از مشرکین تصمیم گرفت تا او را به بهانه دست داشتن در قضیه‌ اعمال ترورستی مجازات کند.

بنابرین، پوتین با عساکر بزدل‌اش، در حالی پیروی از راه‌ تزارها و کمونست‌ها می‌باشد. آن‌ها در صحنه قتل عام مسلمانان کریمه بوده و در صدد آن اند تا آن‌ها را مطیع رژیم تاریک خود بسازند. در نفرت‌شان در مقابل اسلام و مسلمانان، روسیه به آزار و اذیت مسلمانان و حتی مردم سال‌خورده که به خدمت رژیم جنایت‌کار‌شان نه ‌بگویند، ادامه خواهد داد.

با توجه به آخرین تلاش‌های احمقانه دولت روسیه جهت ارتباط دادن حزب‌التحریر با تروریزم، هرکس می‌فهمد که حزب‌التحریر یک حزب سیاسی اسلامی جهانی بوده و فعالیت‌هایش منحصر به کارهای ایدئولوژیکی و سیاسی می‌باشد. هرنوع تلاش برای متهم‌ساختن حزب‌التحریر به‌عنوان حزب ترورستی چیزی‌ست که با تاریخ 60 ساله خود که در بیش از 40 کشور جهان  فعالیت پررنگ دارد بدون یک حمله ترورستی از بین می‌رود.  

بدون‌شک، جایی خرسندی‌ست که مسلمانان کریمه به خوبی از آن‌چه در حال رخ دادن است و با هر حکم دادگاه آگاه هستند، این امر نمایان‌گر رفتار و دعا‌های آن‌ها در مناطق گوناگون کریمه می‌باشد، در ضمن نشرات آن‌ها در صفحات شخصی‌شان در شبکه‌های اجتماعی، نشان می‌دهد ‌که آن‌ها اقدامات مقامات روسیه را محکوم و حمایت خود را از برادران دست‌گیر‌شده‌شان اظهار نموده اند.

در‌نتیجه، ما سخنان وادیم بکتیمروف را در مقابل قاضیان/دادستان‌ها بیان می‌کنیم: خطاب به دادگاه، ما می‌گوییم، طوری‌که ساحران به فرعون گفت، چه کسی آن‌ها را مورد قضاوت قرار داد، بخاطرکه آن‌ها به پیام که موسی علیه‌السلام با خود آورده بود، یقین داشتند:

﴿فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾(طه: 72)

ترجمه: پس به هر حكمى‌كه مى‌خواهى حكم كن! تو فقط مى‌توانى  در اين زندگانى دنيا حكم كنى.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-اوکراین

مترجم: ارسلان مبارز

#خلافت_را_بازگردانید

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

#الخلافة_101

#أقيموا_الخلافة

 

 

ادامه مطلب...

دعوت حزب‌التحریر از کل مردم سرزمین مقدس فلسطین، خصوصاً خلیل الرحمن

  • نشر شده در فلسطین

حوادث الخلیل، من‌جمله جنگ و حمله بر اموال مردم و مقدسات‌شان، نظم و آرامش کل این شهر مقدس را مختل کرده و شهر مذکور تبدیل به بشکۀ انفجاری شده‌است که تقریباً منفجر شده، تکه‌هایش در هوا شناور است و بر تمام فلسطین اثر می‌گذارد. چگونه بر کل فلسطین اثر نگذارد، حال‌آن‌که گفته می‌شود خلیل الرحمن مطیع کسانی‌ست که آن را نصیحت می‌دهند و نافرمان کسانی‌که فریب‌اش می‌دهند، این شهر سنگ‌بنای اعلام حق و خنثی‌سازی نقشه‌های فاسد است. مردم فلسطین نقش مردم الخلیل را فراموش نمی‌کنند، نقش‌شان در مقابله با طرح امنیت اجتماعی، ایستاده‌گی در برابر توافق سداو و قانون حفاظت از خانواده، موقف شرافت‌مندانۀشان در حفاظت از نفوذ پیدا کردن موهبت تمیم، ممانعت از ساخت مکاتب تبلیغی و تبشیری، و چندین اقدام بزرگی که در خاطرات مردم حکاکی شده‌است و هنوز وجود دارد. این موقف‌های باصلابت و محکم باعث شده‌است تا دولت یهود، دشمنان اسلام و ابزارشان، مانند حکومت فلسطین، به این سرزمین مقدس با نگاه خصومت بنگرند و برای نابودی‌اش کار کنند.

ای مردم الخلیل الرحمن! آتشی‌که امروز به خانواده‌های الخلیل اصابت کرده جرقه‌اش را دولت یهود از طریق ابزارش، یعنی حکومت فلسطین زده‌است تا این سرزمین را بسوزاند، نابود و مردم‌اش را بی‌جا کند. تیراندازی‌های مناطق جنوبی زیر چشم و گوش دولت یهود رخ می‌دهد. آنان می‌دانند که تنها شما قربانی این آتش هستید و به هیچ یهودی یا باشنده‌اش ضرری نمی‌رسد. درغیر این‌صورت، طرزالعمل دیگری را درپیش می‌گرفتند. به‌علاوه، حوادث اخیر در این شهر دقیقاً زیر چشم و بینی نیروهای امنیتی و در مناطق تحت کنترول‌شان اتفاق افتاده‌است، پس چرا هیچ انگشتی را به تکان وانمی‌دارد و کسانی‌که می‌کُشند، شلیک می‌کنند، بر اموال مردم یورش می‌برند و آنان را در خانه‌های امن‌شان ترور می‌کنند، دستگیر نمی‌شوند، اگرچه نام و هویت‌شان به نیروهای امنیتی آشکار است. درحقیقت، مجرمان این جنایات را مرتکب می‌شوند، از آن‌ها فیلم می‌گیرند و در وب‌سایت‌ها پخش می‌کنند، ولی چرا هیچ کسی دست‌گیر نمی‌شود؟! چرا از اموال مردم حفاظت نمی‌شود؟! یا این‌که نیروهای امنیتی فقط می‌توانند اعتصاب‌ها را برهم زنند، از اعتراضات جلوگیری کنند و کسانی را که به یهودیان ضرر می‌رسانند دستگیر کنند، ولی نمی‌توانند از مردم در برابر فتنه‌انگیزان حفاظت کنند؟! یا آنان که بر اموال مردم تیراندازی می‌کنند و آن‌ها را می‌سوزانند اعضای دستگاه حکومت فلسطین اند که به دستور خودش عمل می‌کنند؟ نقش و موقف حکومت فلسطین در خصوص حوادث الخلیل با موقف آن نیروهای اشغال‌گری که سه شهید را در نابلس زیر چشم حکومت فلسطین و نیروهای امنیتی‌اش و با آگاهی‌شان به‌صورت وحشیانه به قتل رساندند تفاوتی ندارد.

امروزه خود مقامات در این جنایات شریک اند. در واقع، اعضای نیروهای امنیتی می‌کوشند تا دو خانواده را تحریک کنند و تلاش‌هایی را که جهت میانجی‌گری و اصلاح بین دو خانواده انجام می‌شود ازبین ببرند. این امر برای کسانی‌که حالت هرج و مرج الخلیل را دنبال می‌کنند، آشنا و مشهود است. هم‌چنین، افرادی وجود دارند که در جنگ میان مردم مداخله می‌کنند. اما خانواده‌ها چوب‌سوخت مقامات برای سوختاندن الخلیل الرحمن اند. خانواده‌های جعبری و ابوعایشه ازجمله خانواده‌های شرافت‌مندی اند که در موقف‌گیری‌های خوب‌شان مشهور اند و مردانی نیکی دارند که می‌توانند ریشۀ هر فتنه را خشک و هر قضیه را حل کنند. ولی مزدوران اشغال و برخی عناصر شریک با نیروهای امنیتی، خصوصاً دستگاه استخبارات/اطلاعات، در مسیر کثیف دامن‌زدن نزاع میان این دو خانواده کار می‌کنند.

آیا مشکوک نیست که کشتار بین خانواده‌های ابوعایشه و الجعبری پس از اعتراضات قدرت‌مند مردم علیه جنایت مقامات در مورد قتل نذار بنات اتفاق بیفتد؟ و این‌که چرا چنان حوادثی میان آن دو خانواده رخ داد، حال‌آن‌که مردم علیه قیمت‌های بلند و مالیات‌های حکومت فلسطین به‌راه افتاده بودند؟! کدام دیوانه فکر می‌کند که آن فقط یک حادثه بود؟!

خطاب به عموم مردم سرزمین مقدس فلسطین و خصوصاً مردم خلیل الرحمن!

حزب‌التحریر از شماست و با شماست، و برای حل قضایای‌تان تلاش می‌کند. ما در جریان این حوادث در بین شما هستیم تا میان‌تان اصلاح بیاوریم و شما را رها نخواهیم کرد. ما کسانی را که علیه‌تان توطئه می‌کنند، برای شما آشکار کردیم و باری دیگر شما را هشدار می‌دهیم و مخلصانه نصیحت می‌کنیم که امروزه مقامات همراه با دشمنان‌تان کار می‌کنند تا در تطبیق برنامۀ دشمن شما جهت اخراج‌تان از این سرزمین، آتش جنگ را در این کشور مشتعل نگهدارند. این یک توطئه است. توطئه‌ای علیه خون‌تان، سرزمین‌تان، عزت‌تان و فرزندان‌تان. پس آنان را متوقف کنید، به ریسمان الله سبحانه و تعالی محکم چنگ بزنید و متفرق نشوید، و هیزم آتش این کشور نباشید! خطاب به این دو خانوادۀ شرافت‌مند الجعبری و الاویوی و پاسداران خون می‌گوییم که به تلاش‌های این میانجی‌گران جهت ایجاد صلح و آشتی پاسخ مثبت دهید و تمام آن نقشه‌هایی را که علیه این سرزمین مقدس ریخته شده‌است ناامید کنید. وحدت و ایستادگی باصلابت شما در برابر توطئه‌گران مایۀ ترس دشمنان‌تان است، بگذارید کلمات الله سبحانه و تعالی نور هدایت‌تان باشد.

﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ ‌وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (الأنفال: ۱)

ترجمه: پس از الله (سبحانه و تعالی) پروا بدارید و آن‌چه را در بین شما جریان دارد به صلاح آرید و اگر مؤمن هستید از الله (سبحانه و تعالی) و رسول‌اش (صلی الله علیه و سلم) فرمان برید.

حزب‌التحریر – سرزمین مقدس فلسطین

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

﴿مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً﴾؛ از ميان مؤمنان مردانى‏ اند كه به آنچه باالله عهد بستند، صادقانه وفا كردند؛ برخى از آنان به شهادت

  • نشر شده در تونس

حزب‌التحریر از درگذشت کاکا/عمو هادی قنومة که به روز جمعه 25 فوریه 2022م به عمر 75سالگی داعی اجل را لبیک گفت، سوگوار می‌باشد. او کسی بود که عمرش را در اطاعت به الله سبحانه و تعالی و حمل دعوت اسلامی جهت اقامۀ خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت سپری کرد.

کاکا/عمو هادی قنومة از اوایل جوانی‌اش مشتاق حمل دعوت بود و از دهه‌های هشتاد قرن گذشته به کاروان حزب‌التحریر پیوست. او در حمل دعوت حق شخص جسور بود و تنها از الله می‌ترسید. به همین دلیل، مورد ظلم و ستم رژیم‌ها قرار گرفت. وی در زمان حاکمیت بورقیبه و بن علی به زندان افتاد و پس از انقلاب بیش از یک بار به دلیل فعالیت بخاطر اقامۀ خلافت بر منهج نبوت دست‌گیر گردیده و به دو ماه حبس غیابی محکوم گردید که پروندۀ وی تا هنوز در دادگاه ادامه دارد. با این حال، وی در حمل دعوت ثابت‌قدم ، عزم تزلزل‌ناپذیر و تصمیم راسخ داشت؛ به این امید که شاهد برپایی خلافت راشده برمنهج نبوت باشد، اما قضای الهی اجازه نداد و جان را به جان آفرین تسلیم کرد.

از الله سبحانه و تعالی تمنا داریم که رحمت واسعه‌اش را به او عنایت فرماید و او را وارد بهشت وسیع خویش گرداند و از طرف ما، از طرف اسلام و مسلمانان اجر عظیم نصیب‌اش فرماید!

هرآنچه هست از الله سبحانه و تعالی است. او اعطا می‌کند و باز می‌گیرد و ما فقط آن‌چه را می‌گوییم که الله سبحانه و تعالی را خشنود سازد.

﴿إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ [بقره: 156]

ترجمه: همانا ما از آنِ الله ایم و به سوی او بازمی‌گردیم.

دفتر مطبوعاتی حزب التحریر-ولایه تونس

مترجم: ابوزید

ادامه مطلب...

تنها اسلام برای بازی خونین اوکراین راه‌حل دارد!

(ترجمه)

جنگ اوکراین و واکنش ملت‌های غربی نمونۀ فاحشی از ناچیز بودن نظم فعلی سکولر و تلنگری برای مسلمانان است تا باید برای افشای این دورویی‌ها فعال باشند و راه‌حل بدیل اسلام را پیشکش کنند.

سیاسون و رسانه‌های دست‌نشانده طوری‌که انتظار می‌رود، به همان مفاهیم نابه‌کاری دعوت می‌کنند که عامل جنگ ۱۵۰ سال گذشته بوده‌است؛ یکی از آن جمله: منافع ملی و قوانین بین‌المللی. در حقیقت، ملت‌های غربی اروپا و امریکا قوانین بین‌المللی را ابداع کردند تا منافع ملی تنگاتنگ‌شان را تأمین کند، که در حال حاضر به‌طور خاص علیه ملت‌های شرقی روسیه و چین استعمال می‌شود. زمانی‌که منافع‌شان مطرح شود، از این نام توخالی به نفع خود به گونۀ فریبکارانه استفاده می‌کنند؛ هرچند در زمانی‌که برای‌شان مناسب نیست تمام آن را پایمال می‌کنند. روسیه امروز می‌کوشد غرور ملی‌اش را پس از دهه‌ها تحقیر از سوی غرب احیأ، و تجاوزش را طبق منافع امنیت ملی خود توجیه کند؛ این دقیقاً همان منطقی است که غرب و هم‌پیمانانش برای اشغال عراق و افغانستان اتخاذ کرده‌بودند. در واقع این منطق شبیه همان اتهام ضعیفی است که اشغال‌گران فلسطین و کشمیر برای توجیه جنایت‌شان درپیش می‌گیرند.

چرا باید منافع یک طرف به حدی از طرف دیگر مهم‌تر باشد که ظلم و قتل را توجیه کند؟ برعلاوه، اصلاً چرا باید دو طرف با تقسیم سُست قومی و چنین مرزی وجود داشته باشد تا بر منافع یک جناح نسبت به جناح دیگر ارجعیت دهد؟ این‌ها دقیقاً همان مشکلاتی اند که توسط ملی‌گرایی تشدید می‌یابد و هیچ راه‌حلی غیر از خون‌ریزی بیشتر، تجزیۀ بیشتر و خشونت بی‌پایان برایش وجود ندارد، امری‌که ضررش بر قشر معمولی مردم به‌مراتب بیشتر از رهبران نخبۀ و الیگارش‌های ثروت‌مندشان است.

این قبیله‌گرایی سطحی به اندازۀ تاریخ بشریت قدامت دارد، ولی توسط عقیده اسلامی و نظام اسلامی یعنی خلافت واضحاً حل شده‌بود. بنابراین، مسلمانان همانند صحابه که در میان قبایل عرب مسؤلیت داشتند، مسؤلیت دارند تا برای وحدت عقیده دعوت کنند و از ایدولوژی مخرب سطحی افتخار ملی و منافع ملی و ابزاری مانند قوانین بین‌المللی و متحدینی‌که در خدمت خودشان است، دوری جویند.

مسلمانان باید مفکورۀ ریاکارانۀ "آزادسازی" مردم افغان و عراق را افشاء کنند، مفکوره‌ای که یکی از هر ده نفرشان تحت همین نام توسط نیروهای دروغین آزادی‌بخش غرب به قتل رسیده‌اند؛ دقیقاً روسیه نیز تحت همین عنوان اوکراین را نابود خواهد کرد، چنان‌که دو سال قبل عین این بلا را بر سر چچین آورد. حمایت از قلمروهای جدایی‌طلب ابتکار روسیه نیست. امریکا و اروپا همواره چنین حرکت‌های آزادی‌خواهانۀ دروغین را شعله‌ور ساخته و حمایت کرده‌اند؛ از جمله نمونه‌های بارزی‌که اخیراً رخ داده‌است می‌توان به تیمور شرقی و سودان جنوبی اشاره کرد، و کشمکش‌های بی‌شمار در یمن، سوریه و لیبیا مثال‌های غیررسمی دخالت غرب می‌باشد که اغلب با اتحاد خود روسیه همراه بوده‌است.

اصول و یا اخلاقی وجود ندارد که موجب هدایت سیاست‌گذاران سیاست خارجی غرب و شرق این دور و زمانه شود. همه مدیون عقیدۀ سطحی سکولر و اصول مصلحت‌گرای سرمایه‌داری اند که شعار «حق با قدرت است» سر می‌دهد. آن‌ها کس دیگری را غیر از هوای نفس و طبقۀ ممتاز نمی‌شناسند.

این‌جا است که اسلام و سکولریزم با هم فرق بنیادی دارند. شریعت برای مسلمان همچون قانونی است که حُکام را به عدالت رهنمود و دست ظالم را کوتاه می‌کند. با برگزیدن مجموعۀ سکولریزم، کل جهان به امیال ظالمانۀ طبقۀ ممتاز مقید می‌شوند، بدون داشتن اسلوبی که مانع‌شان شود.

حالا وقت آن رسیده‌ تا مسلمانان برخیزند و اسلام را منحیث بدیلی به ظلم نظام سکولر که منجر به رنج بسیار مردم بیچارۀ جهان شده‌است، پیشکش کنند! حالا وقت آن فرا رسیده‌ تا برچسب‌های دروغین خفت‌بار "اسلام‌گرا" و "افراطی" را که طبقه حاکم و رسانه‌های تحت فرمان‌شان برای مسلمانان صاحب فکر اسلامی در صحنۀ سیاسی و بین‌المللی به‌کار می‌برند، از خود دور کنیم. در حقیقت، آن‌ها دروغ‌های زیادی را علیه مسلمانان به زبان می‌آورند تا نفرت سرسخت را علیه ما برانگیزند؛ اما منافقت و برنامه‌های شوم‌شان به اذن الله افشا می‌شود.

﴿وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (الانفال: ۳۰)

ترجمه: آن‌ها چاره می‌اندیشیدند (و نقشه می‌کشیدند)، و الله (سبحانه و تعالی) هم تدبیر می‌کرد؛ و الله (سبحانه و تعالی) بهترین چاره‌جویان و تدبیرکنندگان است!

یحییٰ نسبت

نماینده مطبوعاتی حزب‌التحریر-بریتانیا

#خلافت_را_بر_پا_کنید

#اقیموا_الخلافة

#ReturnTheKhilafah

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه