جمعه, ۲۵ ذیقعده ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۵/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

تبریکی عید سعید قربان سال 1444هـ.ق Featured

(ترجمه)

الله اکبر الله اکبر الله اکبر لا إله إلا الله، الله اکبر الله اکبر و لله الحمد!

بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی أفضل المرسلین سیدنا محمد و علی آله و صحبه أجمعین!

حزب‌التحریر بهترین تهنیت و تبریکات خویش را به مناسبت فرارسیدن عید سعید قربان برای امت اسلامی عرض می‌نماید و از الله سبحانه وتعالی می‌طلبد تا این روزها را مملو از شادمانی، اطمینان خاطر و برکت قرار دهد.

هم‌چنین تبریک و تهنیت رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر و نیز تمام برادران و خواهران دست‌اندرکار در تمام ادارات این دفتر را خدمت عالم بزرگوار، شیخ عطاء بن خلیل ابورشته، امیر حزب‌التحریر حفظه الله تقدیم می‌نماییم و از الله ذوالجلال و الاکرام می‌طلبیم نصرت و تمیکن را توسط ایشان نصیب امت اسلامی بگرداند!

امت اسلامی فرارسیدن عید مبارک قربان را جشن می‌گیرد و این مناسبتی است که مفهوم قربانی دادن و بخشندگی را، که اسلام عزیز در دل‌های مسلمانان کاشته، تجسم می‌نماید. عید قربان ما را به یاد قربانی‌های انبیاء و پیروان شان می‌اندازد؛ آنانی‌که در راه سربلندی اسلام قربانی‌ها دادند. این عید سعید فرصتی است برای حزب‌التحریر تا با استفاده از آن، مفاهیم بزرگ اسلام را در این زمان مملو از چالش‌های گوناگون، به یاد امت اسلامی دهد.

سال‌های اخیر امت اسلامی شاهد ظهور چالش‌های جدید و تهاجم‌هایی است که هویت آن را هدف قرار داده. پس از زنده شدن امیدها به برگشتن اسلام به صحنۀ زندگی، مخصوصاً در جریان حوادثی‌که در انقلاب‌های بهار عربی شاهد بودیم؛ آن‌جا که تظاهر کنندگان فریاد می‌زدند: «رهبرما تا ابد آقای ما محمد!»، غرب تلاش‌هایش را برای خنثی کردن این امید در دل‌های جوانان امت با جدیت تمام آغاز نمود و به همین دلیل است که غرب کافر و استعمارگر، تهاجمات خود را به هدف ضربه زدن به معنویات مسلمانان و ایجاد احساس ناامیدی در آنان از برگشتن مجدد زندگی ایده‌آل اسلامی ادامه می‌دهد.

آن‌چه در این دور از تهاجم غرب کافر و استعمارگر به امت اسلامی جدید است، اینست که این بار هویت اسلامی را هدف قرار داده، اما نه به گونۀ مستقیم و آشکار، بلکه از طریق کاستن از جایگاه و اهمیت مفاهیم اسلامی در تمام عرصه‌های زندگی؛ چنان‌چه به عوض برانگیختن احساسات و عزم و ارادۀ مسلمانان با اعمال توهین‌آمیز و زننده به صورت مستقیم، این بار می‌کوشند ارادۀ امت را در هم شکسته و احساس شک و سرخوردگی را در دل‌های مسلمانان زرع نمایند. این اسلوب جدید تهاجم غرب در چند مورد ظاهر گردیده که مهم‌ترین آن، تلاش برای تحمیل سیاست عادی‌سازی روابط با رژیم یهود می‌باشد و پیام نامرئی را که می‌خواهند از این طریق برسانند همانا باطل نمودن مفهوم جهاد برای آزادی سرزمین مبارک است. مورد دیگر آن؛ همانا تلاش‌های بی‌وقفه و سریعی است که برای انتشار مظاهر فسق و فجور در سرزمین حرمین به خرج می‌دهند؛ چنان‌چه حکام آل سعود می‌کوشند اسلام متشدد معمول در این سرزمین را به سکولارزم سراسر فسق تغییر دهند و از این طریق به گونۀ غیر مستقیم به مسلمانان این احساس را بدهند که در دفاع از مقدسات خویش عاجز آمده و دیگر توان حمایت از آن را ندارند.

مورد دیگر تهاجم غرب این است که اختلافات کوچک نژادی را تحریک می‌کنند؛ اختلافاتی‌که امت اسلامی قرن‌ها با آن کنار آمده. هدف آنان از تحریک این اختلافات آن است که می‌خواهند احساس رهبری جهان و احساس مسئولیت در برابر حاکمیت، امنیت و مردم جهان را از مسلمانان بگیرند.

تمام این موارد، آگاهانه و هدف‌مندانه به پیش برده می‌شود و هدف نهایی شان این است که سکولاریزم و اساسات آن را نهادینه نمایند و جوانان امت اسلامی را از برگشتن مجدد خلافت ناامید کنند.

در این فرصت؛ فرصت عید قربان، که قربانی دادن در راه الله سبحانه وتعالی و ثابت قدم ماندن بر مسیر حق، از جمله افکار و پیام‌های اساسی آن به شمار می‌رود، حزب التحریر تمام امت اسلامی، به خصوص کسانی را که در میان امت تأثیرگذار می‌باشند، تشویق و ترغیب می‌کند تا با قوت تمام در برابر این تهاجم کثیفی که توسط غرب مدیریت و توسط حکام خاین مسلمانان تطبیق می‌گردد، بایستند.

وسوسه‌های شیطان برای غرب مبنی بر این‌که از آمدن "بهار دیگری" در امت اسلامی جلوگیری خواهند نمود، پیوسته و با دیدن احترام روز افزون فرزندان این امت به دین شان، بر باد می‌رود؛ چنان‌چه می‌بینند که فرزندان این امت با شوق و ذوق فراوان می‌کوشند زندگی خویش را با زندگی اصحاب کرام در زیر سایۀ خلافت راشده هم‌سان نمایند.

امت اسلامی به وضوح شاهد ذوب شدن جوامع غرب و ناکامی آن در خصومت آشکارشان در برابر اسلام و مسلمانان می‌باشند؛ چنان‌چه می‌بینند که غرب کافر با آزمندی تمام، دارایی‌های مسلمانان را به تاراج برده و اقتصاد سرزمین‌های اسلامی را در سراسر جهان ویران می‌کند. غرب دیگر به سان یک دیوانه به پیش می‌رود؛ در حدی‌که از درک تفاوت میان مرد و زن عاجز مانده است!

امت اسلامی دیگر به این مسأله نیز پی برده که نخستین پشتیبان و حامی اساسی حکام ستمگر مسلمانان همانا غرب کافر است. این امت به واقعیت تمام آلودگی‌های فکری و ایدئولوژیکی غرب در مورد زندگی نیز پی برده و در جستجوی راه سوم می‌باشد؛ راه سومی که چیزی بجز خلافت راشده دوم بر منهج نبوت نیست. هرچند امت این راه‌حل را با این نام یاد نمی‌کند، اما توجه و روی‌کرد امت در زمان مشکلات و حوادث تلخ به خوبی نشان می‌دهد که در جستجوی همین راه‌حل می‌باشد و بس. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿والله متمّ نوره و لو کره الکافرون﴾ [صف: ۸]

ترجمه: و الله کامل کنندۀ نور خویش است؛ هرچند کافران را خوش نیاید!

به این ترتیب به وضوح معلوم می‌شود که امت اسلامی، اسلام را به عنوان یک حقیقت مسلّم و خلافت را به عنوان نظام حکم برگزیده و این واقعیت تبدیل به باور عام در میان مسلمانان گردیده. بنابر این، زمینۀ طلوع خورشید تابناک دولت اسلامی به خوبی فراهم آمده و چیزی باقی نمانده بجز این‌که اهل قدرت از میان امت سر بلند نموده و مفکورۀ خلافت را نصرت دهند! تغییر در گرو تصمیم اهل قدرت است، زیرا آنان اند که توان گرفتن حاکمیت از چنگال حکام مزدور و برگرداندن آن به امت را دارا می‌باشند و این بدون هیچ شک و شبهه‌یی ممکن نیست، مگر با ایجاد تغییر در نفس‌های مان؛ تغییری‌که پیش زمینۀ تغییر از جانب الله سبحانه وتعالی می‌باشد. او تعالی می‌فرماید:

﴿إنّ الله لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم﴾ [رعد: ۱۱]

ترجمه: بی گمان الله حال هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آنچه را که در دل‌های‌شان دارند دگرگون سازند!

پس ای اهل قدرت! در مورد مسلمانان از الله بترسید و در مورد دنیای خویش تقوا کنید! پیش از آن‌که صفحه‌های زندگی شما بسته شود و دنیا را در حالی ترک کنید که از یاری رسانیدن به الله و رسولش و کسانی‌که ایمان آورده اند، سرباز زده اید!

از الله متعال می‌خواهیم شادمانی‌های این عید سعید را بشارت روزهای نصرت و تمکین قرار دهد! ما در حزب‌التحریر به شما تعهد می‌دهیم که هم‌چنان برمنهج نبوت پایبند و در تلاش مجدانه و خستگی ناپذیر برای برپایی خلافت ثابت قدم باقی خواهیم ماند! از الله متعال می‌خواهیم ما و شما را تا فرارسیدن نصرت و تمکین، توفیق تلاش و پایبندی عنایت فرماید! الله متعال می‌فرماید:

﴿إنّ الله بالغ أمره قد جعل الله لکلّ شیءٍ قدراً﴾ [طلاق: ۳]

ترجمه: بی‌گمان الله فرمان خود را به انجام می‌رساند، مسلماً الله برای هرچیزی اندازه‌یی قرار داده است.

عیدتان مبارک و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

انجنیر صلاح‌الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

ادامه مطلب...

شیخ بزرگ ازهر موجودیت کیان یهود را تصدیق نموده و ارتش مسلمانان را از وجیبۀ آزادسازی بیت‌المقدس و اطراف آن معاف می‌نماید

  • نشر شده در مصر

(ترجمه)

شیخ ازهر از شورای امنیت سازمان ملل و جامعه جهانی خواست تا روند به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین و بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت آن تسریع بخشد. وی هم‌چنان نیاز بر حمایت از مسجدالاقصی و خشونت‌های که روزمره با آن دست و پنجه نرم می‌کند، تأکید نمود. شیخ الطیب در جریان سخنرانی خویش به روز چهارشنبه مؤرخ 14/06/2023 در مقابل شورای امنیت گفت: «من از مقدسات فلسطین، مقدسات من و مقدسات شما صحبت نمودم. من نسبت به جسارت قدرت، ظلم و استبداد و سکوت جامعۀ جهانی در قبال حقوق مردم فلسطین نگرانی عمیق خودرا ابراز می‌نمایم.» (منبع: دنیا الوطن)

سرزمین فلسطین یک سرزمین خراجی است که در اختیار همه امت می‌باشد؛ حتی یک وجب آن را نمی‌توان وا گذار نمود. این وجیبۀ تمام امت است تا آن‌را از دست غاصبین آن آزاد نمایند و این وجیبه بر عهدۀ سرزمین‌های همسایۀ آن می‌باشد که مصر در رأس آن قرار دارد. درخواست‌های شیخ ازهر به شورای امنیت سازمان ملل و جامعۀ جهانی به منزلۀ به رسمیت شناختن وجود یک نهاد یهودی و معاف نمودن ارتش‌های امت اسلامی از آزادی این سرزمین اسلامی و مقدسات آن می‌باشد. نهادهای استعماری غرب کسانی هستند که کیان یهود را به عنوان خنجر زهر آلود در قلب امت به وجود آورده و یک بار دیگر مانع وحدت یافتن امت گردیدند. آن‌ها حامیان اصلی کیان یهود بوده که آن را توسط رژیم‌های مزدور از خشم مستقیم امت پناه می‌دهد، و دراین امر رژیم مصر در ایفای کامل نقش خائنانه خود پیشتاز است.

مصر با مردم و ارتش آن آرزوی آزادی فلسطین را دارند که آن‌را نقطه مرکزی و موضوع محوری تلقی می‌نمایند. این موضوع ریشۀ عمیقی در عواطف اسلامی آن‌ها، برادری، دل‌بستگی به عقیدۀ اسلام و غیرت آن‌ها برای پاسداری از مقدسات آن دارد، درست مانند ریختن خون مسلمان. آزادی فلسطین وجیبۀ ارتش تمام امت اسلامی بالخصوص ارتش مصر به عنوان یکی از قدرت‌مندترین ارتش و جغرافیای نزدیک آن به فلسطین می‌باشد. ما مطمئن هستیم که مخلصین زیادی در ارتش مصر وجود دارد که مشتقانه خواهان این آزادی بوده و کاملاً می‌دانند که این امر وجیبۀ آن‌ها در قبال امت، دین و برادران شان است. تنها مانعی سد راه آن‌ها رژیم فعلی می‌باشد. بنابراین، آزادی فلسطین مستلزم ریشه‌کن ساختن این رژیم و ایجاد دولت اسلامی می‌باشد که ارتش‌ها را برای آزادی نه تنها فلسطین، بل دیگر سرزمین‌های اسلامی اشغال‌شده بسیج نماید.

ای مخلصین ارتش کنانه! آزادی فسلطین و مردم مظلوم آن وظیفۀ شما بوده و در روز قیامت شما در قبال آن نزد الله سبحانه وتعالی مؤاخذه خواهید شد. این رژیمی‌که شما را از انجام وجیبۀ شما باز می‌دارد، هیچ تسلطی بالای شما ندارد. در واقع، این رژیم نامشروع بوده و حاکمیت امت را غصب نموده و با نظام کفری بالای ما حاکمیت می‌نماید. ریشه‌کن ساختن این رژیم اولین گامی به سوی آزادی فلسطین خواهد بود. بنابراین، وظیفۀ اساسی شما این است تا این رژیم‌را به شمول تمامی ابزارها و نمادهایش از بیخ و بنیاد برکنید و دولت را به مخلصین امت که قادر به تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت و تطبیق کامل اسلام هستند، بسپارید. این خلافت ارتش‌ها را برای آزادی نه تنها فلسطین، بلکه تمام سرزمین‌های اسلامی بسیج خواهد کرد.

بارالها! در استقرار آن سرعت ببخش و ما را از جمله سربازان و شاهدان آن قرار ده!

﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْق كَرِيمٌ [انفال: 74]

ترجمه: کسانیکه ایمان آوردند و در راه الله هجرت و جهاد نمودند، و کسانی‌که پناه داده و نصرت نمودند، بدون شک آنان مؤمنان بر حق هستند، برای آنان آمرزش و رزق فراوان خواهد بود.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه مصر

 مترجم: عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب ام قطیبان عوده!

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

در کتاب شخصیه جزء اول بحث انبیاء و رسل صفحۀ 130 چنین آمده است: سیدنا موسی نبی بود؛ زیرا برایش شریعتی وحی شده بود و رسول بود؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده بود، رسالتی بود برای خود آن و سیدنا هارون نبی بود؛ زیرا شریعتی برایش وحی شده بود؛ اما رسول نبود؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده بود و مأمور به ابلاغش گردیده بود، رسالت خودش نبود؛ بلکه رسالت موسی علیه السلام بود. سوال اینست که ارتباط بین آنچه در کتاب شخصیه و بین آنچه در قرآن کریم ذکر گردیده و در تمام تفاسیر هارون علیه السلام را نبی و رسول گفته: ﴿فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ﴾ [طه: 47] ترجمه: نزد او بروید و بگوئید: ما دو نفر فرستادۀ پروردگارت هستیم. ویا ﴿فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ [شعراء: 16] ترجمه: بروید نزد فرعون و بگوئید: ما فرستادۀ پروردگار جهانیان هستیم. چگونه است؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: در بین علماء در خصوص فرق نبی و رسول اختلاف صورت گرفته و اقوال متعددی را بیان کردند که بعضی از این اقوال را ذکر می‌کنم:

1- نبی کسی است که مکلفیتی برایش وحی شده، ولی مأمور به تبلیغ آن نشده است؛ اما در صورتی‌که مأمور به تبلیغ آن شده باشد، رسول گفته می‌شود... در فتح الباری اثر ابن حجر عسقلانی 11/112 آمده است:  «... لفظ "نبوت" و "رسالت" از هم متفاوت اند. لفظ "نبوت" در اصل از "نبأ" گرفته شده که به معنی خبر است؛ لذا نبی در عرف، منبأ و یا خبردهنده از جانب الله سبحانه وتعالی است که الله سبحانه وتعالی حسب اقتضاء تکلیفی را برایش تعیین می‌کند. اگر نبی به تبلیغ وحی برای غیرش دستور داده شده باشد؛ پس او رسول است و اگر دستور داده نشده باشد، نبی است. بناءً هر رسولی نبی است؛ ولی هر نبی رسول نیست. پس نبی و رسول در یک امر عمومی مشترک هستند که همان خبر و یا نبأ باشد؛ اما در رسالت فرق می‌کند وقتی بگوئی فلانی رسول است، نبی بودن را در ضمن دارد؛ ولی وقتی بگوئی فلانی نبی است، لازم ندارد که رسول هم باشد...»

2- رسول کسی است که برای تبلیغ وحی فرستاده شده و با او کتابی است؛ اما نبی کسی است که مطلقاً برای تبلیغ وحی فرستاده شده است.

عینی در کتاب {البنایة شرح الهدایة 1/116} چنین وارد نموده است:

«... سپس فرق بین رسول و نبی این است: رسول کسی است که برای تبیلغ وحی فرستاده شده و با وی کتابی است، اما نبی کسی است که مطلقاً برای تبیلغ وحی فرستاده شده، خواه با کتاب باشد و یا بدون کتاب؛ مانند یوشع علیه السلام. پس نبی از رسول عام‌تر است؛ به همین ترتیب "شیخ قوام الدین اترازی" در شرح خود از صاحب" النهایة" پیروی نموده و گفته است: "رسول" نبی است که با او کتاب باشد، مانند موسی علیه السلام و نبی کسی است که از الله سبحانه وتعالی خبر می‌دهد؛ اگرچه با او کتاب نیست؛ مانند یوشع علیه السلام. از همین‌جا است که نبی علیه الصلاة والسلام گفته است: (عُلَمَاءُ أُمَّتِي كَأَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ علمای امت من مانند انبیاء بنی اسرائیل اند.) طوری‌که در این حدیث دیده می‌شود، گفته نشده "كرسل بني إسرائيل".  شیخ اکمل الدین رحمه الله نیز از این دو نفر پیروی نموده و همین فرق را در میان رسول و نبی قائل شده است.»

3- رسول کسی است که شریعت بر او وحی شده و دستور به تبلیغ آن داده شده است؛ اما نبی کسی است که شریعت رسولان بر او وحی شده و دستور به تبلیغ آن شده است. پس رسول کسی است که به تبلیغ شرع خودش مأمور شده؛ اما نبی کسی است که به تبلیغ شرع غیر خودش مأمور گردیده است. این نظری است که ما آن را اختیار نمودیم و در کتاب شخصیه اسلامی جزء اول صفحۀ 35-38 فایل ورد واضح ساختیم:

«انبیاء ورسل: نبی و رسول دو لفظ متفاوت بوده، اما از لحاظ این‌که برای هردو شریعتی وحی شده، یکی هستند. فرق بین نبی و رسول این است که برای رسول شریعت جدیدی وحی شده و مأمور به تبیلغ آن شده است؛ اما نبی کسی است که شریعت غیر خودش از رسولان برایش وحی شده و مأمور به تبلیغ آن شده است. پس رسول کسی است که به تبلیغ شریعت خودش مأمور شده اما نبی کسی است که به تبلیغ شریعت غیرش مأمور گردیده است. قاضی بیضاوی در تفسیر این قول سبحانه وتعالی:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾ [حج: 52]

ترجمه: و ما پیش از تو هیچ رسولی و نبی نفرستادیم.

  گفته است: رسول کسی است که الله سبحانه وتعالی آن را با شریعت جدیدی فرستاده تا مردم را به سوی آن دعوت نموده؛ اما نبی کسی است که الله سبحانه وتعالی آن را برای تقریر و تأیید شریعت قبل‌از خودش فرستاده است؛ مثلاً سیدنا موسی علیه السلام نبی است؛ زیرا شریعتی برایش وحی شده و رسول است؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده برای آن رسالت است. اما سیدنا هارون نبی است، زیرا برای او شریعتی وحی شده، اما رسول نیست؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی و مأمور به ابلاغش گردیده شریعت غیرخودش بوده که برای آن رسالت نه، بلکه این شریعت رسالت موسی علیه السلام است. سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نبی است؛ زیرا شریعتی برایش وحی شده و هم‌چنان رسول است؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده برایش رسالت است...»

این دقیق‌ترین نظر و نزدیک‌ترین نظر به صواب است... احادیث نبی صلی الله علیه وسلم واقعیت نبی را توضیح داده و فرق بین نبی و رسول را بیان کرده است؛ مثلاً در حدیث متفق علیه از ابوحازم آمده که او گفته است: من با ابو هریره پنج سال نشست و بر خواست داشتم، شنیدم که او از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیث می‌گفت. وی گفت رکه سول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمْ الْأَنْبِيَاءُ كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ. قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الْأَوَّلِ فَالْأَوَّلِ؛ أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»

ترجمه: بنی اسرائیل را انبیاء سیاست می‌نمود، هرگاه نبی فوت می‌کرد، نبی دیگری جانشینش می‌شد و یقیناً که بعد از من نبی نیست؛ بلکه بعد از من خلفاء هستند که بسیار(پی‌هم) می‌آیند. پرسیدند؛ خلفاء ما را به چه چیزی امر می‌کنند؟ فرمود: به بیعت اول و بعد از آن به بیعت اول وفا کنید! حق شان را اداء کنید؛ زیرا الله (سبحانه وتعالی) از رعیت‌داری شان پرسان می‌کند.

از این حدیث واضح می‌شود که انبیای بنی اسرائیل، بنی اسرائیل را توسط شریعت موسی علیه السلام سیاست می‌کردند؛ چنانچه این مسأله معلوم است و خود این حدیث به آن اشاره دارد؛ چنانچه صفت عمل خلفاء را به عمل انبیاء بنی اسرائیل تشبیه نموده یعنی از لحاظ سیاست رعیت تشبیه داده است. پس همان‌طوری‌که انبیای بنی اسرائیل، مردم را توسط شریعت موسی علیه السلام سیاست می‌نمودند، هم‌چنان خلفاء مسلمانان را توسط شریعت محمد صلی الله علیه وسلم سیاست می‌کنند و معنی این موضوع این است که انبیای بنی اسرائیل شریعت جدیدی نیاورده؛ بلکه شریعت موسی علیه السلام را پیروی کردند. پس این حدیث دال بر این است که نبی کسی است که بر او وحی شده و به مردم تبلیغ می‌کند؛ اما او شریعت جدیدی را تبلیغ نمی‌کند؛ بلکه شریعت رسول قبل از خود را تبلیغ می‌نماید. از این مسأله دانسته می‌شود که رسول به کسی اطلاق می‌شود که شریعت جدیدی برایش آمده و ممکن است که انبیاء بعد از آن از شریعت آن پیروی کنند؛ چنانچه واقعیت انبیاء بنی اسرائیل نسبت به موسی علیه السلام چنین می‌باشد. پس حدیث مشار الیه در فوق از جمله دلائلی است که بر واقعیت فرق نبی و رسول ذکر شده است.

دوم: واقعیت سیدنا هارون علیه السلام:

1- چنانچه در متن برگرفته شده فوق از کتاب شخصیه اسلامی ذکر نمودیم، چنین گفتیم:

«سیدنا موسی علیه السلام نبی است؛ زیرا به او شریعتی وحی شده و هم‌چنان رسول است؛ زیرا شریعتی‌که به او وحی شده رسالت آن است و سیدنا هارون نبی است؛ زیرا به او شریعتی وحی شده؛ اما رسول نیست؛ زیرا شریعتی‌که به او وحی شده تا تبلیغ کند، شریعت غیراز خودش بوده و رسالت خود آن نمی‌باشد؛ بلکه آن شریعت رسالت موسی علیه السلام است.» یعنی بنا بر تعریف راجح و قابل اعتماد از رسول و نبی به این نتیجه رسیده و تأیید می‌کنیم که هارون علیه السلام به این مفهوم نبی است، نه رسول؛ زیرا هارون علیه السلام در امر شریعت پیرو موسی علیه السلام بود که نصوص شرعی بر این مدعی گواه بوده؛ چنانچه این مسأله در ذیل ذکر شده است:

2- نسبت به دو آیۀ کریمه که در سوال خود ذکر نمودی، مختصراً بر تفسیر آن‌ها از بعضی کتاب‌های تفاسیر مکث می‌کنیم:

الف- در تفسیر نسفی 2/298 به ترقیم شامله آلیه آمده است:

«فأتیاه؛ یعنی در نزد فرعون بروید! ﴿فقولا انا رسولا ربک﴾ بگوئید ما فرستاده‌های پروردگارت به سوی تو هستیم؛ پس آنان در نزد فرعون رفته و رسالت پروردگار را اداء کردند و آنچه به او مأمور شده بودند، برای فرعون گفتند. ﴿قال فمن ربکما یا موسی﴾ سپس فرعون، موسی و فرعون را مخاطب قرار داد؛ اما بعداً موسی را به تنهائی نداء کرد؛ زیرا موسی در نبوت اصل بود و هارون پیرو آن.»

هم‌چنان در تفسیر نسفی 2/464 به ترقیم شامله آلیه آمده است:

﴿فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقولا إِنَّا رَسول رَبِ الْعَالَمِينَ﴾ در این آیه رسول تثنیه آورده نشده مانند که در این قول او تعالی تثنیه آورده شده است: ﴿إِنَّا رَسولاَ رَبكَ﴾ زیرا رسول به معنی مرسل و به معنی رسالت است. پس در این‌ آیه رسول به معنی مرسل است، لذا لازم بود که تثنیه ذکر می‌شد؛ اما در آیه اولی به معنی رسالت است. پس در رسالت وصف واحد، تثنیه و جمع یکی است و یا به دلیل این‌که هردوی شان در شریعت واحدی اتفاق داشتند و گویا ایشان رسول واحدی بودند و یا این‌که خواسته شد که هر یکی از ما را بفرست. به همین خاطر در ضمن داشتن رسول معنی ارسال را و این معنی در این قول دیده می‌شود: ﴿معنَا بَنِي إِسْرائِيلَ﴾ معنی چنین می‌شود که آن‌ها را ارسال کن تا همرای ما به سوی فلسطین بروند و فلسطین منطقه شان بود. پس به دروازۀ فلسطین آمدند و یک سال اجازۀ دخول برای شان داده نشد تا آن‌که دروازه‌بان گفت: اینجا شخصی است که خود را فرستادۀ رب العالمین می‌خواند؛ پس گفت برایش اجازه بده تا برایش بخندیم و مسخره کنیم و به این ترتیب موسی رسالت را به سوی فرعون اداء کردند و فرعون موسی را شناخت...»

ب- در تفسیر قرطبی 13/93 آمده است:

«... این قول او تعالی: ﴿فَأْتِيا فِرعَوْن فَقولا إِنَّا رَسول رَب الْعَالَمِينَ﴾ ابوعبیده گفته است: رسول به معنی رسالت است که تقدیر جمله چنین می‌شود "إنا ذوو رسالة رب العالمين". ابوعبیده گفته جائز است که رسول به معنی تثنیه و جمع باشد، مثلا ًعرب می‌گوید: "هذا رسولي ووكيلي، وهذان رسولي ووكيلي، وهؤلاء رسولي ووكيلي" یعنی این رسول و وکیل من است و این دو نفر رسول و وکیل من هستند و این‌ها همه رسول و وکیل من هستند و از همین قبیل است این فرمودۀ او تعالی: ﴿فإنَّهم عَدو لي﴾ و گفته شده که معنی رسول در این آیۀ مبارکه این است که هریکی از ما رسول رب العالمین هستیم.»

ج- با تحقیق این دو آیۀ مبارکه و سائر آیات که هارون علیه السلام در آن به لفظ "ارسال" و "رسالت" ذکر شده واضح می‌شود که ذکر هارون علیه السلام به لفظ ارسال مدام در کنار موسی علیه السلام بوده؛ یعنی هارون پیرو موسی علیه السلام بوده است؛ مثل این قول او تعالی:

﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾ [مومنون: 45]

ترجمه: سپس موسی و برادرش هارون را همراه نشانه‌های خویش و دلائل آشکار فرستادیم.

﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾ [قصص: 34]

ترجمه: و برادرم هارون او از من خوش بیان‌تر است، او را به یاری من بفرست تا تصدیقم کند، بیم دارم که مرا دروغ‌پرداز بشمارند.

﴿وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ (11) قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (12) وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ (13) وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (14) قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15) فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (16) أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ [شعراء: 10-17]

ترجمه: [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که خود را به قوم ستمکار برسان. [به سوی] قوم فرعون [که به آنان بگویی:] آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟! گفت: پروردگارا! به راستی می ترسم مرا تکذیب کنند، و سینه ام [از این وظیفه سنگین] تنگی می‌کند، و زبانم روان و گویا نمی‌شود، پس به سوی هارون هم [پیام نبوّت] بفرست [تا مرا در این وظیفه سنگین یاری دهد.] و آنان را بر من ادعای جرمی است که می‌ترسم [به سبب آن] مرا بکشند. [الله] گفت: این چنین نیست [که فرعون بر تو پیروز شود] پس شما دو نفر معجزات ما را ببرید که یقیناً ما همراه شما شنونده [گفتار هر دو طرف] هستیم، [پس شما دو نفر را بر پایه دلیل و برهان و معجزه بر آنان پیروز می کنیم.] بنابراین خود را به فرعون برسانید و بگویید: یقیناً ما فرستاده پروردگار جهانیانیم. با این وصف، بنی اسرائیل را [آزاد کن و] با ما بفرست.

﴿اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (43) فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى (44) قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى (45) قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى (46) فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى (47) إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى﴾ [طه: 42-48]

ترجمه: تو و برادرت با معجزات من [برای هدایت گمراهان] بروید، و درباره ذکر من [که ابلاغ وحی است] سستی نورزید. هردو به سوی فرعون بروید؛ زیرا او [در برابر الله] سرکشی کرده است. پس با گفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد [و از سرکشی باز ایستد.] گفتند: پروردگارا! ما می‌ترسیم که [پیش از دعوت کردنش به حق] با سخت‌گیری و شکنجه بر [ضد] ما پیشی گیرد یا بر سرکشی خود بیفزاید. الله فرمود: نترسید که من بی‌تردید با شما هستم [سخن او و شما را] می‌شنوم و [اعمال‌تان را] می‌بینم. بنابراین [بدون بیم و هراس] به سوی او بروید و بگویید: ما دو نفر فرستاده پروردگار تو هستیم، پس بنی اسرائیل را [از قید بندگی و بردگی خود آزاد کرده] با ما روانه کن و آنان را شکنجه مکن، به راستی ما از سوی پروردگارت معجزه ای آورده ایم و درود بر کسی باد که از هدایت [حق] پیروی کند.

از همۀ این نصوص واضح می‌شود که هارون علیه السلام به وصف رسالت به صورت انفرادی ذکر نشده؛ بلکه هرگاه به این وصف ذکر شده از موسی علیه السلام و هارون باهم یاد شده یعنی هارون علیه السلام به صورت مستقل و منفرد به وصف رسالت صفت نشده است.

د- اما وقتی کلام در قرآن کریم از وصف هارون علیه السلام به صورت انفرادی و مستقل ذکر شده، هارون علیه السلام نبی گفته شده، نه رسول. در عین زمان موسی علیه السلام به وصف رسول و نبی صفت شده است؛ الله سبحانه وتعالی گفته است:

﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصاً وَكَانَ رَسُولاً نَبِيّاً (51) وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيّاً (52) وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيّاً﴾

ترجمه: و در این کتاب، [سرگذشتِ] موسی را یاد کن، بی‌تردید او انسان خالص شده و فرستاده‌ای پیامبر بود. او را از جانب راست طور ندا کردیم، و او را در حالی‌که با وی راز گفتیم، مقرّب خود قرار دادیم و از رحمت خود برادرش هارون را که دارای مقام پیامبری بود، به او بخشیدیم.

پس در مورد موسی علیه السلام گفته شده که او رسول و نبی بوده است.

اما به تعقیب آن‌که از هارون علیه السلام یاد می‌کند، قرآن کریم برای آن وصف رسالت را ثابت ندانسته، بلکه به وصف نبوت برای آن اکتفاء کرده است: ﴿أَخَاه هَارون نَبِيا﴾ و این بیان قرآن کریم فهم ما را بر این‌که موسی علیه السلام رسول و نبی بوده تأیید نموده؛ زیرا شریعت جدیدی برایش فرستاده شده و مأمور به تبلیغ آن شده است؛ اما هارون علیه السلام نبی بوده؛ نه رسول؛ زیرا او پیرو موسی علیه السلام بوده و مأمور به تبلیغ رسالت موسی علیه السلام و شریعت آن بدون استقلال به شرع جدیدی شده است. در تفسیر این آیات در تفسیر ابن کثیر 5/237 به گونۀ ذیل آمده است:

«وقتی الله سبحانه وتعالی ابراهیم را خلیل گفته و او را ستوده به تعقیب آن کلیم را ذکر نموده و گفته است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصاً﴾ [مریم: 51] ترجمه: و در این کتاب موسی را یاد کن که او به راستی مخلص بوده است. در این آیه مبارکه برای موسی علیه السلام دو صفت را جمع نموده است؛ زیرا او از جملۀ رسل کبار و اولی العزم پنج‌گانه بوده که عبارت اند: از نوح، ابراهیم، موسی، عیسی علیهم السلام و محمد صلی الله علیه و این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿وَوَهَبْنَا لَه مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاه هَارون نَبِيا﴾ یعنی ما سوال و شفاعت آن را در مورد برادرش اجابت کردیم و آن را نبی قرار دادیم؛ چنانچه در آیۀ دیگری گفته است:

﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾ [قصص: 34] ترجمه: و برادرم هارون که او از من خوش بیان‌تر است، او را به یاری من بفرست تا تصدیم کند، من بیم دارم که مرا دروغ‌پرداز بشمارد.

﴿قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى﴾ [طه: 36] ترجمه: گفت در خواستت پذیرفته شد، ای موسی.

﴿فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ (13) وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ﴾ [شعراء: 13-14] ترجمه: و سینه ام [از این وظیفه سنگین] تنگی می کند، و زبانم روان و گویا نمی‌شود، پس به سوی هارون هم [پیام نبوّت] بفرست [تا مرا در این وظیفه سنگین یاری دهد.] و آنان را بر من ادعای جرمی است که می‌ترسم [به سبب آن] مرا بکشند.

به همین دلیل بعض سلف گفته است: هیچ شفاعتی در حق کسی بزرگتر از شفاعت موسی علیه السلام در حق هارون نمی‌باشد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيّاً﴾ [مریم: 53] ترجمه: و به او از رحمت خویش برادرش هارون را نبی بخشیدیم.

ابن جریر گفته است؛ یعقوب برای ما حدیث گفت که ابن علیة از داود از عکرمه برای ما حدیث گفت که ابن عباس گفته این قول او تعالی ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيّاً﴾ که هارون از موسی از لحاظ سن بزرگتر بود؛ ولی نبوت را برایش بخشیده بود.»

1- از آنچه در فوق ذکر شده واضح می‌شود که مطابق به تعریفی‌که ما آن را در مورد نبی و رسول تبنی نمودیم، موسی علیه السلام نبی بود؛ زیرا برای او شریعت وحی شده بود که آن را تبلیغ کند و رسول بود، به خاطری‌که شریعتی برای او وحی شده بود؛ اما هارون علیه السلام نبی بود؛ زیرا برای او شریعتی وحی شده بود؛ اما رسول نبود؛ زیرا شریعتی که برایش وحی شده بود تا آن را تبلیغ کند، شریعت خودش نه بلکه شریعت برادرش موسی علیه السلام بود.

این نظری است که ما آن را در این خصوص ترجیح می‌دهیم و این نظریه تبنی شده در نزد ما است. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

12 شوال 1444هـ.ق.

2 می 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

هژمونی غربی و تصویب قانون حقوق همجنس‌گرایان در جاپان؛ درسی برای مسلمانان!

(ترجمه)

خبر:

جاپان لایحۀ بحث‌برانگیزی را با هدف ارتقای درک جامعه دگرباشان جنسی؛ علی‌رغم انتقاداتی مبنی بر این‌که، این قانون تضمین‌های حقوق بشری را ارائه نمی‌دهد و ممکن است به طور غیرمستقیم تبعیض را تشویق کند، تصویب کرده است. جاپان به عنوان تنها کشور گروه هفت (G7) توصیف می‌شود که در آن هیچ حمایت قانونی از اتحادیه‌های همجنس‌گرایان وجود نداردغ اما از سوی امریکا برای به رسمیت شناختن ازدواج همجنس‌گرایان با فشار مواجه شده است. با این حال، قانون جدید تصویب شده، آن انتظارات را برآورده نمی‌کند.  پیش‌نویس اولیه قانون، که بر ضرورت عدم تحمل تبعیض بر اساس گرایش جنسی و هویت جنسی تأکید می‌کرد، به گونه‌ای اصلاح شده که «نباید تبعیض ناعادلانه وجود داشته باشد.» منتقدان می‌گویند؛ این تغییر درها را به روی امکان عدم تحمل باز می‌کند؛ اگرچه اکثریت جاپانی‌ها از ازدواج همجنس‌گرایان حمایت می‌کنند؛ اما حقوق شراکت موجود در حال حاضر با حقوق ازدواج سازگار نیست. (منبع: سی ان ان)

تبصره:

گیرواگیر بحران جمعیتی‌ای که جاپان با آن مواجه است، نشان می‌دهد که جاپان از عدم استقلال سیاست داخلی خود در برابر قانون حقوق همجنس‌گرایان تسلیم شده است. از نظر منطقی، می‌توان گفت که جاپان باید با تقویت نهادهای ازدواج سنتی، گسترش رفاه و ممنوعیت رابطه جنسی آزاد و ازدواج همجنس‌گرایان، از رعایای خود محافظت کند؛ اما با کنترول سیاسی یا هژمونی غرب، جاپان به سختی می‌تواند سیاست‌هایی را طراحی کند که در خدمت منافع و سرنوشت خودش باشد. این واقعیت بیانگر اینست که نمی‌توان بر نفوذ استعماری غرب اعتماد کرد.

  از سوی دیگر، عضویت جاپان در یک مجمع غربی مانند گروه هفت (G7) به تله‌ای برای این کشور تبدیل می‌شود تا حاکمیت بین‌المللی خود را برای اقدام بر اساس منافع خود از دست بدهد. جاپان باید بداند که انجمن‌ها و سازمان‌های بین‌المللی واقعاً روابط مساوی بین اعضا نیستند؛ بلکه تمایل دارند توسط آن دسته از احزابی اداره شوند که قدرت هدایت سیاست‌های مبتنی بر سکولاریزم و ​​لیبرالیزم را دارند. همین پویایی را می‌توان در سایر سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، صندوق بین‌المللی پول وغیره مشاهده کرد؛ چون ابزارهایی هستند که به کشورهای غربی در کنترل جهان بر اساس اصل سکولار و لیبرال کمک می‌کنند.

این پدیده باید درسی برای مسلمانان باشد تا تأثیر منفی برقراری روابط نزدیک با قدرت‌های غربی را چه از طریق روابط دوجانبه و چه از طریق روابط چندجانبه درک کنند. همکاری با کشورهای کافر حرام نیست؛ اما برخی از الزامات مانند عدم تعارض با منافع سرزمین‌های اسلامی و یا عدم دشمنی با اسلام باید رعایت شود. همکاری باید بر اساس اسلام باشد، نه بر اساس قراردادهای سرمایه‌داری. مهم‌ترین چیز اینست که این رابطه بر اساس هدف دعوت و گسترش اسلام باشد. این تنها راه گسترش رحمت بر امت اسلامی و بشریت است و تنها راه جلوگیری از اصول شیطانی در برابر نابود شدن زنده‌گی بشر می‌باشد.

نویسنده: عبدالله أسوار

دو شنبه 1 ذی الحجة 1444هـ.ق.

مصادف با 19 جون 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

هوش مصنوعی؛ خوبی‌ها و بدی‌ها

(ترجمه)

خبر

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، با بیان این‌که دانشمندان و کارشناسان خواستار اقدام شدند و اعلام کردند که هوش مصنوعی یک تهدید وجودی برای بشریت بوده و چیزی کمتر از یک جنگ هسته‌ای نیست، وی تأکید کرد که ما باید این هشدارها را بسیار جدی بگیریم. (منبع: الجزیره)

تبصره

پيامبر صلى الله عليه وسلم در یک حدیثی به روایت از  ابوهریره فرمودند:

«سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ سَنَواتٌ خَدَّاعَاتُ يُصَدَّقُ فِيهَا الْكَاذِبُ وَيُكَذَّبُ فِيهَا الصَّادِقُ وَيُؤْتَمَنُ فِيهَا الْخَائِنُ وَيُخَوَّنُ فِيهَا الْأَمِينُ»

ترجمه: بزودی بر مردم سال‌هایی خواهند رسید که در آن سال‌ها دروغگو صادق شمرده می‌شود و راستگو ،تکذیب می‌شود و به خائنین اطمینان می‌شود و امانت‌داران به خیانت متهم می‌شوند.

 از زمانی‌که سرمایه‌داری بر کشورها و  بشر حکم‌روایی می‌کند، مردم همه گروگان منافع و محکومین هوای نفس و شهوت شدند. آرزوهای شخصی محرک زنده‌گی بشر و تصویر زنده‌گی گروگان منافع شخصی شده است. بنابراین، وضعیت ما چنین قرار گرفته و جای تعجب نیست که هدف از تولید بسیاری از ابزارهای مدرن افزایش سود باشد؛ صرف نظر از آسیبی‌که ممکن است از آن برای بشریت، جهان و شاید حتی کائنات برسد.

تولید و توزیع موادمخدر مصداق بارز حرص و طمع است که آسیب مستقیم و جدی بر جوامع بشری در تمام نقاط جهان وارد می‌کند.

در این شکی نیست که ده‌ها هزار و یا حتی صدها هزار محصول و مواد مضر برای جسم، روح، جامعه و محیط زیست وجود دارد، که از نظر سرمایه‌داری به عنوان منابع اقتصادی و نفعی کالای سودمند تلقی می‌شود.

با این حال، مواد و محصولات زیادی وجود دارد که می‌توان از آن‌ها بطور یکسان بصورت خوب و بد استفاده کرد؛ همان‌طور که می‌توان از چاقو برای بریدن سبزیجات یا کشتن استفاده کرد و همین قسم از انترنت که می‌توان از آن برای آموزش و ارتباط خوب و یا اشاعه شر، بداخلاقی، اخبار نادرست و سایر منابع شیطانی استفاده کرد.

هم‌چنین در مورد هوش مصنوعی که می‌تواند به بشریت خدمت کند یا آن را نابود کند، نیز صدق می‌کند؛ مانند انرژی هسته‌ای که می‌تواند برای تولید برق و راه‌اندازی کارخانه‌ها و موتورهای قدرتمند استفاده شود، که از آن در جنگ به عنوان بمب‌هایی استفاده می‌کنند که همه چیز را نابود کرده و محصولات و نسل بشر را از بین می‌برد؛ قسمی‌که امریکا در هیروشیما و ناکازاکی انجام داد.

بدی در ماده یا محصول نیست، بلکه در استفاده از آن و در قواعدی است که به درجه اول در دیدگاه زندگی، معنای خوشبختی، معیارها و اعتقادات قرار دارد، که در نتیجه ترس از الله سبحانه وتعالی، احترام به روح انسان و تضمین امنیت و ثبات انسانیت را در پی دارد. یا بالعکس یک سرمایه‌دار بخاطر به دست آوردن پول‌های که نه آن‌ها را باخود به قبر می‌برد و نه در روز آخرت وسیلۀ شفاعتش می‌شود، از تمام این ارزش‌ها چشم پوشی کرده و  تابع هوای نفس می‌شود.

راه‌حل بنیادی برای همه این ترس‌ها، کنار گذاشتن سرمایه‌داری در همه اشکال آن و روی آوردن به دین حق و تطبیق شریعت رب العالمین است، و دیگر دلیلی برای اضطراب وجود نخواهد داشت؛ وقتی رهنما عقیده، مانع آن ترس از الله سبحانه وتعالی و انگیزه نیکی به خود و دیگران باشد.

از انس بن مالک رضی الله عنه، خادم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:

«لَا یُؤمِنُ اَحَدُکُم حَتَّی یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبَّ لِنَفسِهِ» رواه البخاری و مسلم

ترجمه: هیچ یک از شما مؤمن راستین نمی‌شود تا زمانی‌که برای برادرش همان چیزی را بپسندد که برای خودش می‌پسندد.

ملاک، نفع مردم است، چنانچه که ابن عباس رضی الله عنه روایت نموده است:

«سُئِلَ رسولُ اللهِ  ﷺ: مَن خَیرُ النَّاسِ؟ قال: أَنفَعُهُم لِنَّاسِ»

ترجمه: از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیدند: بهترین مردم کیست؟ فرمود: سودمندترین آن‌ها برای مردم.

 به این منظور شما را به نجات در دنیا و آخرت دعوت می‌کنیم.

نویسنده: م. یوسف سلامة

تاریخ: 28 ذی القعده 1444هـ.ق.

مصادف با 17 ژون 2023م.

مترجم: محمد یاسین سادات

ادامه مطلب...

نقشه راه اسلام برای نجات از بحران پولی در پاکستان

  • نشر شده در پاکستان

مدتی است که صاحبان قدرت در پاکستان با بحران پولی دست و پنجه نرم می‎کنند. آن‎ها نمی‎توانند راه بیرون‏رفت واضح و روشنی را از این بحران پیدا نمایند. تدارکات بودیجۀ آن‎ها نشانۀ دیگری از آن است. بحران پولی پاکستان ناشی از چارچوب پولی مشخصی است که حکام پاکستان آن را اتخاذ نموده‎اند. پاکستان سیاست مودل ارزی فیات را اتخاذ نموده و ارزش پولی خویش را به دالر آمریکا ارتباط داده است. در این مودل، ارزش پول وابسته به ظرفیت تولیدی اقتصاد، ذخایر اسعار خارجی و توانایی پاکستان برای کسب اسعار خارجی می‎باشد. هر زمانی‎که گراف رشد پاکستان کاهش یابد، ذخایر اسعار خارجی آن به دالر کاهش یافته و توانایی آن برای کسب اسعار نیز کاهش می‎یابد. پس ارزش روپیه پاکستان کاهش یافته و موجی از تورم را برای مسلمانان پاکستان به بار می‎آورد.

برنامه‌ریزی وزیر مالیه علی‎الرغم اطمینان خاطر وی ناکام خواهد ماند. عیار ساختن نرخ دالر و روپیه در یک ارزش خاص، یا اتخاذ نرخ تبادله بر اساس مارکیت/بازار بحران پولی پاکستان را حل نخواهد کرد. هردوی این نظریه‎ها دو نسخه از یک مودل پولی ارز فیات هستند که در آن پول هیچ ارزش ذاتی ندارد. در عوض، ارزش خودرا از عوامل دیگری مانند قدرت اقتصاد، ساختار تجارت بین‎المللی کشور و ارزش دالر و در دست‎رس بودن دالر به دست می‌آورد. بنا براین، صاحبان قدرت کشور را از بحران پولی نجات نخواهند داد.

اسلام چارچوب پولی خودش را می‎دهد. اسلام دستور داده است که پول دولتی توسط ثروت و فلزات قیمتی پیشتیبانی شود، و با این امر به عامل اصلی تورم و بحران پولی پایان می‎دهد. رسول‎الله صلی الله علیه وسلم ضرب دینار طلا را به وزن 4.25 گرام و درهم نقره را به وزن 2.975 گرام به عنوان واحد پولی نظام تعیین نموده است. طلا و نقره ارزش ذاتی دارند و ارزش خودرا مستقل از قدرت اقتصاد یک کشور یا میزان ذخایر ارزی آن حفظ می‎نماید. در مورد کسر تجاری، زمانی‎که طلا و نقرۀ کشور از کشور خارج می‎گردد، کاهش مقدار طلا و نقره منجر به کاهش قیمت‎ها در داخل کشور می‎گردد. این کاهش قیمت‎ها به افزایش صادرات کشور کمک می‎کند و منجر به ورود طلا و نقره به خزانۀ کشور می‎گردد. بنا براین، طلا و نقره دارای میکانیزم "خود اصلاحی" هستند که به طور خودکار با مشکل کسر تجاری مبارزه می‎نماید.

برای مسلمانان جایز نیست راه‌حل اسلام را برای حل بحران پولی از طریق دیموکراسی تطبیق نمایند. دیموکراسی نظامی است که در آن تصمیمات مردم نسبت به اوامر الله و رسولش برتری دارد. این حکم‎روایی نظام اسلام یعنی خلافت است، که تمام راه‌حل‎های اسلامی را برای مشکلات مسلمانان پیش‎کش می‎نماید. خلافت بر منهج نبوت دینا و درهم را به عنوان اسعار دولت اسلامی اتخاذ خواهد نمود، که با آن بحران پولی پاکستان را برای همیش پایان داده و دوران شگوفایی را به بار خواهد آورد که یک پول ثابت به بار می‏آورد.

پس ای مسلمانان، برای تأسیس خلافت بر منهج نبوت با حزب‎التحریر یکجا شوید! پس ای نیروهای مسلح مسلمان پاکستان، همین حالا به حزب‎التحریر نصرت دهید تا تغییر واقعی را که امت اسلامی در انتظار آن است و برای آن دعا می‎نماید، ایجاد نمایید!

دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر -ولایه پاکستان

مترجم: عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...

قاضی خصومت‌ها

(ترجمه)

در این خصوص ابوداوود در سنن‌اش از علی رضی الله عنه چنین روایت می‌کند:

«عَنْ عَلِی عَلَیهِ السَّلَام قَالَ بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ إِلَى الْیمَنِ قَاضِیا فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ تُرْسِلُنِی وَأَنَا حَدِیثُ السِّنِّ وَلَا عِلْمَ لِی بِالْقَضَاءِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ سَیهْدِی قَلْبَكَ وَیثَبِّتُ لِسَانَكَ فَإِذَا جَلَسَ بَینَ یدَیكَ الْخَصْمَانِ فَلَا تَقْضِینَّ حَتَّى تَسْمَعَ مِنْ الْآخَرِ كَمَا سَمِعْتَ مِنْ الْأَوَّلِ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ یتَبَینَ لَكَ الْقَضَاءُ قَالَ فَمَا زِلْتُ قَاضِیا أَوْ مَا شَكَكْتُ فِی قَضَاءٍ بَعْدُ»

ترجمه: از علی رضی الله عنه روایت است، که ایشان فرمودند، رسول الله صلی الله علیه وسلم من را به عنوان قاضی به یمن فرستاد، گفتم یا رسول الله، من را می‌فرستید، در حالی‌‌که من نوجوان هستم و در خصوص قضاوت دانش (لازم را) ندارم. فرمودند الله به زودی قلب‌ات را راهنمایی کرده و زبانت را ثابت خواهد داشت؛ هنگامی‌که در پیش رویت دو طرف مخاصم می‌نشیند، هرگز (درمیان شان) داوری نکن تا به (سخن) دومی گوش فرادهی، همان‌طورکه به (سخن) اولی گوش دادی؛ این‌کار برای مشخص شدن قضاوت بهتر است. علی رضی الله عنه فرمود: از آن پس من همواره قاضی بودم و یا فرمود: از آن پس من در هیچ قضاوتی دچار شک و تردید نشدم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم خود در خصومت‌هایی‌که در میان مردم به وقوع می‌پیوست، قاضی قرار می‌گرفتند؛ هم‌چنان ‌غیر از خود، کسانی از مسلمانان را به نیابت از خویش به قضاوت می‌گماشتند. چنان‌چه در حدیث فوق بیان شد، علی رضی الله عنه را به صفت قاضی یمن گماشتند و علی رضی الله عنه و ما را آموختاندند که قضاوت میان مردم چه گونه صورت می‌گیرد. به علی رضی الله عنه فرمودند: «هنگامی‌که در پیش رویت دو طرف مخاصمه می‌نشیند، هرگز (درمیان شان) داوری نکن تا به (سخن) دومی گوش فرادهی، همان‌طورکه به (سخن) اولی گوش فرادادی.» بدین ترتیب، چیزی‌که ما از این حدیث آموختیم این است که:

1-      این‌که در قضاوت خصومت‌ها، موجودیت مدعی و مدعی علیه لازمی است؛ چون این مدعی و مدعی علیه اند که دو طرف مخاصم در یک قضیه می‌باشند و بدون مدعی هیچ قضیه‌ای مورد محاکمه قرار نگرفته و هیچ دعوی اقامه نمی‌شود.

2-       این‌که هیچ قضاوتی صورت نمی‌گیرد، مگر در مجلس محاکمه و جلسۀ قضایی: نشستن دوطرف مخاصم در پیش روی قاضی، شرط صحت قضاوت و شرط در پذیرش اسناد و مدارک طرفین دعوی است؛ چون در قضاوتی‌که دوطرف مخاصم، پیش روی قاضی حاضر نمی‌آیند، از هیچ اعتباری برخوردار نیست؛ طرفین باید هریک حجت خویش را در یک جلسه واحد بیان دارند و سپس قاضی در میان شان حکم صادر کند.

3-      این‌که حجت مدعی، برهان و دلیلی‌ است که ادعایش را تأیید می‌کند و این برهان ودلیل گاهی سند نوشته شده و یا اقامۀ شهود بر صحت آن سند است و گاهی اقامۀ شهود بر واقعیت موضوع خصومت، در صورت نبودن سند نوشته شده در نزد مدعی. چنان که الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَاینْتُمْ بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْیكْتُبْ بَینَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یأْبَ كَاتِبٌ أَنْ یكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیكْتُبْ وَلْیمْلِلْ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ وَلْیتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یبْخَسْ مِنْهُ شَیئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِی عَلَیهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یسْتَطِیعُ أَنْ یمِلَّ هُوَ فَلْیمْلِلْ وَلِیهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَینِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ یكُونَا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنْ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا یأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ كَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَینَكُمْ فَلَیسَ عَلَیكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایعْتُمْ وَلَا یضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُكُمْ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ﴾ [بقره: 282]

ترجمه: ای كسانی كه ایمان آوردهاید! هرگاه به همدیگر تا مدّت معینی وامی دادید، آن را بنویسید، و باید نویسندهای دادگرانه آن را بنویسد، و هیچ نویسندهای از نوشتن بدان گونه كه الله بدو آموخته است، سرپیچی نكند. پس نویسنده باید بنویسد و آن كس كه حق بر ذمّه او است، باید املاء كند و از پروردگارش بترسد و چیزی از آن نكاهد، و اگر كسی‌كه حق بر ذمّه او است، كمخرد یا ناتوان باشد، یا او نتواند كه املاء كند، باید ولی او دادگرانه املاء كند. دو نفر از مردان خود را به گواهی گیرید و اگر دو مرد نبودند، یك مرد و دو زن، از میان كسانی گواه كنید كه مورد رضایت و اطمینان شما هستند(تا اگر یكی انحرافی پیدا كرد، دیگری بدو یادآوری كند) و چون گواهان را به گواهی خوانند باید كه از این كار خودداری نورزند. از نوشتن وام (خواه كم باشد یا زیاد) تا سررسید آن دلگیر نشوید. این در پیشگاه الله دادگرانهتر و برای گواهی استوارتر، و برای آن كه دچار شكّ و تردید نشوید، بهتر می‌باشد. مگر این‌كه داد و ستد حاضر و نقدی باشد كه در میان خود دست به دست میكنید، پس در این صورت بر شما باكی نیست، اگر آن را ننویسید. هنگامی‌كه خرید و فروش میكنید، كسانی را به گواهی گیرید و نویسنده و گواه نباید كه زیان ببینند و نباید كه زیان برسانند، و اگر چنین كنید از فرمان الله بیرون رفتهاید. از الله بترسید و الله به شما میآموزد و الله به آنچه میكنید آگاه است.‏

4-      این‌که حجت مدعی علیه در رد ادعای مدعی و در رد دعوی، سوگند است، این در حالتی است که مدعی کدام دلیل و برهانی برای اثبات دعوای خویش نداشته باشد. در این صورت قاضی از مدعی علیه می‌خواهد که سوگند بخورد به این‌که دعوی و ادعای که علیه او وارد شده، دروغ است. چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که ترمذی از وائل بن حجر از پدرش روایت می‌کند، چنین بیان داشتند:

«عن وَائِلِ بْنِ حُجْرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ وَرَجُلٌ مِنْ كِنْدَةَ إِلَى النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ الْحَضْرَمِی یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا غَلَبَنِی عَلَى أَرْضٍ لِی فَقَالَ الْكِنْدِی هِی أَرْضِی وَفِی یدِی لَیسَ لَهُ فِیهَا حَقٌّ فَقَالَ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ لِلْحَضْرَمِی أَلَكَ بَینَةٌ قَالَ لَا قَالَ فَلَكَ یمِینُهُ قَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ فَاجِرٌ لَا یبَالِی عَلَى مَا حَلَفَ عَلَیهِ وَلَیسَ یتَوَرَّعُ مِنْ شَیءٍ قَالَ لَیسَ لَكَ مِنْهُ إِلَّا ذَلِكَ قَالَ فَانْطَلَقَ الرَّجُلُ لِیحْلِفَ لَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ لَمَّا أَدْبَرَ لَئِنْ حَلَفَ عَلَى مَالِكَ لِیأْكُلَهُ ظُلْمًا لَیلْقَی اللَّهَ وَهُوَ عَنْهُ مُعْرِضٌ»

ترجمه: وائل بن حجر از پدرش روایت می‌کند که وی چنین گفته است: یک مرد از حضرموت و یک مرد از کنده نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدند، مرد حضرمی گفت یا رسول الله این مرد زمین من را در اختیارش گرفته است، مرد کندی گفت؛ این زمین خودم است که در دست من است، او در این زمین کدام حقی ندارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم به مرد حضرمی فرمودند، آیا کدام دلیل و برهانی داری؟ مرد حضرمی گفت نه؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند؛ پس می‌توانی این را سوگند دهی. وی گفت یا رسول الله این مرد فاجر است، هیچ باکی بر چیزی‌که بر آن قسم می‌خورد ندارد و از هیچ چیزی اجتناب نمی‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم  به وی فرمودند، تو با این مرد جز این هیچ کار دیگری کرده نمی‌توانی. مرد کندی رفت تا برای آن سوگند بخورد؛ زمانی‌که وی رویش را (به قصد رفتن) بر گشتاند، رسول الله صلی الله علیه وسلم به وی گفت؛ اگر بر مال تو سوگند خورد، بدان که آن را به بی‌عدالتی خورده و با الله طوری ملاقات خواهد کرد که از وی روی گردان خواهد بود.

5-       اما در اسلام و دولت خلافت که بزودی به اذن الله سبحانه وتعالی خواهد آمد، محکمه چگونه تشکیل می‌شود؟ مطابق به شکلیاتی تشکیل خواهد شد که حزب التحریر در قانون اساسی تبنی شده‌اش بیان می‌دارد:

6-       جواز ندارد که محکمه‌ای شکل یابد مگر توسط یک قاضی که صلاحیت فیصله را در قضاوت داشته باشد؛ اما جواز دارد که همراه با وی یک قاضی و یا بیشتر از یک قاضی باشد که فقط تنها صلاحیت مشوره و اظهار رأی داشته باشند، با این ملاحظه که رأی آن بر قاضی مکلف به حکم در قضیه الزام آور نیست؛ چون این عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم است طوری‌که برای یک قضیه بیشتر از یک قاضی نگماشته اند.

7-      این‌که تعیین چندین قاضی در یک شهر که در یک مکان به کار قضاوت مشغول بوده و در تمام انواع قضایا صلاحیت قضاوت را داشته باشند، جواز دارد؛ اما کار شان در محاکم جداگانه صورت گرفته و هر محکمه دارای قاضی واحد باشد که صلاحیت رسیدگی به یک قضیه را داشته باشد؛ طوری‌که جواز دارد یک قاضی را در قضایای معینی قاضی تعیین نموده و آن را از قضاوت در غیر آن قضایا منع نمود؛ یعنی برای وی قضایای مشخصی را تخصیص داد؛ چون قاضی در قضاوت نائب خلیفه بوده و قضاوت مبنی بر این مانند وکالت است، بدون هیچ تفاوتی میان قضاوت و وکالت، چون قاضی وکیل خلیفه بوده و همان‌طورکه جواز دارد وکالت، وکالت خاص باشد، جواز دارد وکالت عام نیز باشد. بنا براین، جواز دارد که قاضی را در قضایای معینی تعیین و قاضی دیگری را در قضایای دیگر تعیین نمود، اگر چه در یک مکان هم باشد، مهم این است که در یک محکمه یک قاضی حکم کند؛ چنان‌چه از رسول الله صلی الله علیه وسلم در قضاوت در خصوص یک قضیه نیابت شد، مانند نیابت عمرو بن عاص و همان‌طور که در تمام قضایای یک ولایت از رسول الله صلی الله علیه وسلم نیابت شده است، مانند نیابت علی بن ابی طالب رضی الله عنه که به قضاوت یمن گماشته شد؛ چیزی‌که دال بر جواز خصوصی ساختن و عمومی ساختن قضاوت می‌باشد.

8-      این‌که مبنی بر این جواز دارد که قضایا را درجه‌بندی کرده و بر اساس آن درجات و بر اساس تخصص قضات در انواع مختلف قضایا محاکم متعددی ایجاد نمود و این تنظیماتی‌ است که در دوره‌های اولی میان مسلمانان وجود داشته است، چنان‌چه ماوردی در کتاب خویش (احکام السلطانیه) می‌گوید: ابو عبدالله الزبیری گفت: همواره امرای ما در بصره بر مسجد جامع قاضی‌ای را می‌گمارند که آن را قاضی مسجد می‌نامیدند، آن قاضی در خصوص دو صد درهم، بیست دینار و کمتر از آن حکم می‌نمود و از موقفی که برایش تعیین شده بود، تجاوز نمی‌کرد.

9-      این‌که قضاوت در اسلام از حیث حکم در قضایا؛ در یک درجه قرار دارد، در اسلام و سپس در دولت خلافت محاکم استئناف و محاکم تمییز وجود نخواهد داشت. به مجرد این‌که قاضی حکم خویش را صادر نمود، حکم آن نافذ بوده و حکم آن توسط قاضی دیگر نقض نمی‌گردد؛ چون قاعدۀ شرعی این است که (اجتهاد به مثل آن نقض نمی‌گردد). بنا براین، موجودیت محاکمی‌که احکام محاکم دیگر را نقض نماید صحت ندارد. 

اما برخی حالات مشخصی هست که در آن حکم قاضی نقض می‌شود و آن حالات عبارت اند از:

1-       آن گاه که قاضی بر اساس احکام کفر حکم کند، مبنی بر این فرمودۀ رسول الله صلى الله علیه وسلم:

«من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد»

ترجمه: هرکسی در قضیۀ ما چیزی را احداث کند که از آن نباشد آن چیز مردود است.

2-       آن‌گاه که قاضی به حکمی حکم کند که مخالف نص قطعی کتاب، سنت و اجماع صحابه باشد، مبنی بر این روایت ابوداود از جابر رضی الله عنه:

«أَنَّ رَجُلًا زَنَى بِامْرَأَةٍ فَأَمَرَ بِهِ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ فَجُلِدَ الْحَدَّ ثُمَّ أُخْبِرَ أَنَّهُ مُحْصَنٌ فَأَمَرَ بِهِ فَرُجِمَ»

ترجمه: مردی با زنی زنا کرده بود براساس فرمان رسول الله صلی الله علیه و سلم حد درَّه بر وی جاری شد، سپس خبر داده شد که وی محصن بوده است، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمان به سنگسار آن دادند.

3-      هرگاه قاضی حکمی را صادر کند که مخالف واقعیت قضیه باشد، مانند این‌که به قصاص نمودن شخصی مبنی بر این‌که وی قاتل است حکم کند، سپس قاتل واقعی مشخص شود. عبدالرزاق در تألیف خویش از ابی حرب بن اسود دیلی از پدرش روایت کرده که وی گفت: زنی نزد عمر رضی الله عنه آورده شد که بچه‌ای را به دنیا آورده بود؛ در حالی‌که شش ماه از ازدواج آن می‌گذشت. عمر رضی الله عنه خواست وی را سنگسار نماید، خواهرش نزد علی رضی الله عنه آمد و گفت: عمر خواهرم را سنگسار می‌کند، اگر کدام عذری برایش سراغ داری، برایم بگو! علی رضی الله عنه گفت: برایش عذری هست. وی تکبیری گفت که عمر رضی الله عنه آن را شنید؛ سپس به سمت عمر رضی الله عنه رفت و گفت؛ علی به این باور است که برای خواهرم عذری وجود دارد. عمر رضی الله عنه به دنبال علی رضی الله عنه فرستاده گفت: عذر آن چیست؟ علی رضی الله عنه گفت: الله سبحانه می‌فرماید:

﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ [بقره: 233]

ترجمه: مادران باید که فرزندان خود را دو سال تمام شیردهند.

و می‌فرماید:

﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا [احقاف: 15]

ترجمه: و کمترین دوران بارداری و از شیرگرفتگی او سی ماه است.

در این صورت مدت زمان بارداری آن شش ماه و مدت زمان تا جداسازی او از شیر مادر بیست و چهار ماه می‌شود، گفت چنین شد که عمر رضی الله عنه آن زن را رها نمود. در این حالات و مانند آن حکم قاضی نقض می‌گردد و کسی‌که صلاحیت نقض آن را دارد قاضی مظالم است.

4- در اخیر: خوب است که قبل و بعد از محاکمه هر دو طرف مخاصم مورد موعظه قرار گیرند: چنان‌چه مسلم در صحیح خود از ام سلمه روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«إِنَّكُمْ تَخْتَصِمُونَ إِلَی وَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ یكُونَ أَلْحَنَ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَقْضِی لَهُ عَلَى نَحْوٍ مِمَّا أَسْمَعُ مِنْهُ فَمَنْ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِیهِ شَیئًا فَلَا یأْخُذْهُ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنْ النَّارِ»

ترجمه: شما نزد من برای مخاصمه (دعوی) می‌آیید، ممکن برخی از شما در استدلال خویش خوش لحن‌تر باشد و من طبق آن‌چه می‌شنوم قضاوت کنم، کسی‌‌که من قسمتی از حق برادرش را برایش دادم، پس وی، آن را نگیرد، چون من قطعه‌ای از آتش را برایش دادم.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

تنش‌ها میان ایران و افغانستان به دلیل کشمکش‌های طولانی که میان این دو کشور بر سر توزیع آب دریای هلمند وجود دارد، مجدداً بالا گرفته است. باید گفت که دریای هلمند منبع اصلی آب برای این دو کشور به شمار می‌رود. سایت خبری دویچه ویله به تاریخ 3 جون 2023م نوشت: «نیروهای مرزی ایران و طالبان هفتۀ گذشته در نزدیکی مرز مشترک به شدت با یکدیگر درگیر شدند و این درگیری منجر به کشته شدن و زخم برداشتن شماری از سربازان دو طرف گردید. این درگیری موج جدیدی از بالاگرفتن تنش‌ها میان دو طرف به شمار می‌رود و هر یک از دو طرف، جانب مقابل را مسئول آغاز درگیری‌ها می‌داند. این در حالی است که اختلافات میان کابل و تهران در این اواخر بر سر دریای هلمند یا "هیرمند" چنان‌ که در ایران نامیده‌ می‌شود، بالا گرفته است. باید گفت که دریای مذکور منبع اصلی آب برای هردو کشور به شمار می‌رود.»

شبکۀ الجزیره نیز به تاریخ 1 جون 2023م در صفحۀ انترنتی خود به نقل از روزنامۀ "ازویستیا"ی روسیه نوشت: «روابط میان ایران  و حکومت طالبان به دلیل حمایت تهران در جریان جنگ داخلی در افغانستان از مخالفان گروه طالبان موسوم به "ائتلاف شمال"، شاهد تنش‌های گوناگونی بوده است. این در حالی است که دو کشور اختلافات دینی و سیاسی نیز با یکدیگر دارند، به علاوۀ کشمکش‌های اخیر بر سر منابع آب دریای هلمند که به بحیرۀ هامون در خاک ایران می‌ریزد. بر اساس توافق صورت گرفته در سال 1973م، افغانستان مکلف است سالانه 850 میلیون متر مکعب از آب دریای مذکور را به ایران بدهد. این موضوع پس از به قدرت رسیدن طالبان پیچیده‌تر گردیده است.»

پرسش این است که دلایل این مشکلات و درگیری‌ها میان دو طرف چیست؟ و این‌که به کجا خواهد انجامید؟ دیگر این‌که آیا قدرت‌های بزرگ دنیا نیز در این اختلافات دست داشته و می‌کوشند برای تحقق پروژه‌های استعماری خود از آن استفاده نمایند یا خیر؟

پاسخ:

برای روشن شدن اسباب این درگیری‌ها و این‌که به کجا خواهد انجامید، مسایل زیر را بررسی می‌نماییم:

1. آژانس خبری فارس به تاریخ 27 می 2023م گفت: «مرزبانان ایران و نیروهای طالبان در نزدیکی خط مرزی میان دو کشور با یکدگر درگیر شدند.» آژانس مذکور به نقل از یک منبع آگاه گفته که «نیروهای مرزی ایران و افراد مسلح طالبان با یکدیگر درگیری لفظی نمودند که سرانجام منجر به تیراندازی میان دو طرف گردید. قاسم رضایی معاون فرمانده کل نیروهای امنیت داخلی ایران در نخستین اظهارات رسمی خود گفت: «تهران اجازه نمی‌دهد هیچ‌گونه حادثۀ اسف‌باری در مرز با افغانستان رخ دهد. گروه طالبان در مرز مشترک میان ایران و افغانستان چندین بار مرتکب اشتباهاتی گردیدند. به دولت‌های همسایه می‌گوییم که مرزهای ما، مرزهای دوستی بوده و نباید اجازه دهیم هیچ‌گونه حادثۀ اسف‌باری در آن رخ دهد. نیروهای طالبان صبح امروز به جانب ایران تیراندازی نمودند و مرزبانان ایران نیز واکنش نشان دادند. درگیری‌ها برای مدتی متوقف گردید، اما اخیراً یک‌بار دیگر بالا گرفته و هنوز ادامه دارد.» وی گفت که احمد رضا رادان، فرمانده کل نیروهای امنیت داخلی ایران "به مرزبانان دستور داده به هرگونه هتک حرمت و تجاوز مرزی با قاطعیت واکنش نشان دهند.» آژانس رسمی  خبری ایران "ایرنا" نیز گفت: «درگیری‌های امروز 27 می 2023م میان مرزبانان و نیروهای طالبان منجر به کشته شدن دو تن از نیروهای وابسته به گروه طالبان گردید و دو تن از نیروهای ایران نیز کشته و چندین فرد ملکی دیگر زخم برداشتند.»

2. عبدالنافع تکور، سخنگوی وزارت داخله افغانستان در صفحۀ تویتراش نوشت: «دو تن در درگیری‌های امروز در ولایت مرزی نیمروز کشته شدند؛ یکی از ایران و دیگری از افغانستان و شماری نیز زخم برداشته اند. باید گفت که امارت اسلامی از درگیری با همسایه‌گانش حمایت نمی‌کند.» (منبع: شبکۀ داخلی طلوع نیوز 27 می 2023م). پولیس افغانستان به تاریخ 29 می 2023م تأکید نمود که گذرگاه مرزی میان افغانستان و ایران موسوم به "پل ابریشم" که به دلیل درگیری‌های مسلحانه چند ساعته میان دو طرف به تاریخ 28 می 2023م مسدود شده بود، مجدداً باز گردید.

این‌ها همه بیان‌گر آن است که اوضاع مرزی میان دو طرف از نظر امنیتی شکننده بوده و هر لحظه ممکن است درگیری جدیدی صورت گیرد. در جریان دو سالی که از به قدرت رسیدن طالبان می‌گذرد تا کنون بیش از 10 بار میان ایران و افغانستان زد و خوردهایی از این دست صورت گرفته و این نشان می‌دهد که تنش‌ها میان دو طرف شبه دایم می‌باشد.

3. اختلافات میان ایران و افغانستان بر سر سهم آب از دریای هلمند یا "هیرمند" چنان که در ایران نامیده می‌شود، شدت گرفته است. این اختلافات از گذشته میان این دو سرزمین وجود داشته، چنان‌چه در سال 1973م توافق‌نامه‌یی میان دو طرف امضا گردید که بر اساس آن، افغانستان باید سالانه 820 میلیون متر مکعب آب دریای هلمند را به ایران بدهد، اما ایران ادعا می‌کند که سالانه فقط دو میلیون متر مکعب آب داده می‌شود. پس به نظر می‌رسد مهم‌ترین مشکل میان این دو سرزمین، مشکل آب است و شروع آن بر می‌گردد به یک و نیم قرن قبل، زمانی‌که انگلیس این سرزمین‌ها را از یکدیگر جدا نمود. موسوی معاون وزیر خارجۀ ایران به تاریخ 28 می 2023م در صفحۀ تویترش نوشت: «باید بیدار باشیم، آن‌چه امروز در مرز میان "زابل – نیمروز" اتفاق افتاد، در حقیقت ادامۀ دسیسه‌های استعمارگران است. اگر گولد اسمت با نیرنگ‌اش، سیستان آباد را در سال 1872م به وضعیت امروزی آن رسانید. باید دانست که وارثین امروزی او قصد دارند ایران و افغانستان را ویران نمایند. مردم ما و نخبه‌گان این دو سرزمین باید بدانند که هرگونه کشمکشی به معنای خسارت استراتیژی هردو سرزمین خواهد بود.»

4. پس این داستان به زمانی برمی‌گردد که این دو سرزمین به هیأت داوری انگلیس به رهبری ژنرال گولد اسمیت پناه بردند، هیأتی‌که در سال 1871م اقدام به ترسیم مرزی میان دو سرزمین نمود و این کار را در جریان یک سال تمام کرد. افغانستان و ایران مرز مشترک طولانی دارند که از تنگۀ ذوالفقار در مثلث مرزی میان ایران، افغانستان و ترکمنستان شروع شده و تا کوه ملک سیاه در مثلث مرزی میان ایران، افغانستان و پاکستان در جنوب ادامه داشته و به 945 کیلومتر می‌رسد.

این‌جا بود که اختلافات بر سر تقسیم آب هلمند، زمانی‌که انگلیس منطقۀ سیستان و بلوچستان را در زمان ترسیم مرز از یکدیگر جدا نمود و به این ترتیب بهانۀ اختلافات مزمن میان این سرزمین‌های اسلامی "افغانستان، ایران و پاکستان" آغاز گردید و این مکری است که استعمارگران در تمام سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی که اشغال نمودند به کار گرفتند. انگلیس‌ها سرزمین‌های استعمار شده را تقسیم ‌نمودند و با این کار، آتش نزاع و تنش‌ها را در مناطق تقسیم شده شعله‌ور کردند، چنان‌که در این نقطه از سه سرزمین مذکور، حرکت‌ استقلال طلب به وجود آمد تا به این ترتیب برای عملی شدن دسیسه‌های انگلیس و مداخلۀ آن در این سرزمین‌ها زمینه‌ساز و بهانه‌یی وجود داشته باشد و کشمکش‌های مرزی میان سه طرف را ادامه دهد و مردم این مناطق یکدیگر را به قتل برسانند و در نتیجه؛ انگلیس بتواند نفوذش را در این سرزمین‌ها حفظ نموده و ساکنان این سرزمین‌ها را در حالت ضعف نگهدارد تا توان بیرون شدن از زیر قبضۀ انگلیس را نداشته باشند و یا در صورتی‌که انگلیس نفوذ خود را از دست بدهد، بتواند به این وسیله مجدداً آن را به دست آورد.

5. اختلافات میان این دو سرزمین در دو طرف مرز هم‌چنان ادامه یافت، مخصوصاً پس از تغییر مسیر دریای هلمند در سال 1896م. طول دریای هلمند که نزدیک به 1150 کیلومتر می‌رسد و از چندین ولایت افغانستان و نیز ولایت/استان سیستان و بلوچستان که انگلیس آن را میان افغانستان، ایران و پاکستان تقسیم نمود، گذشته سرانجام به بحیرۀ مشترک هامون با ایران می‌ریزد. ترسیم مجدد مرز میان افغانستان و ایران توسط هنری مکماهون یک ژنرال انگلیسی و تقسیم آب دریای هلمند میان دو طرف در سال 1905م صورت گرفت. ژنرال مذکور شرط گذاشت که افغانستان اجازه ندارد بندهای آبی را روی دریای مذکور بنا کند که منابع آبی ایران را متضرر نماید و به ایران دستور داد که فقط یک سوم آب دریا را دریافت کند. اما جانب افغانستان در زمان حاکمیت امیر حبیب الله خان، فیصلۀ مذکور را نپذیرفت و آن را جانب‌دارانه به نفع ایران خواند.

اختلافات در جریان ده‌ها سال هم‌چنان ادامه یافت و هیأت‌های فیصله‌کننده متعددی تعیین گردید و توافق‌نامه‌های مختلفی نیز امضا شد و سپس نقض گردید.

کشمکش میان دو طرف در سال 1934م شدت گرفت و دو طرف تصمیم گرفتند به مادۀ دهم معاهدۀ سال 1921م که میان دو طرف به امضا رسیده بود، مراجعه نکنند؛ ماده‌یی که بر اساس آن: "بریتانیا در اختلافات مرزی داوری خواهد نمود". دو طرف در عوض به یک هیأتی از ترکیه مراجعه نمودند تا در زمینه فیصله نماید، اما این هیأت در کارش ناکام ماند. سپس در سال‌های 1936 و 1939م مذاکراتی میان دو طرف راه‌اندازی گردید و زمانی‌که ایرانی‌ها خواستار نیم آب موجود در بند "کمال خان" شدند، افغان‌ها این خواسته را رد نمودند و در نتیجه این گفتگوها نیز ناکام ماند. سپس گفتگوهای سال 1951 و نیز گفتگوهای سال 1958م نیز ناکام ماند تا این‌که سال 1973م فرا رسید؛ زمانی‌که میان دو طرف توافقنامه‌یی به امضا رسید که بر اساس آن قرار شد 10% از این آب به ایرانی‌ها داده شود، اما پارلمان افغانستان آن را تصویب نکرد. سپس کودتای کمونیست‌ها در سال 1978م در افغانستان رخ داد و آنان توافق‌نامۀ مذکور را به صورت کل رد نمودند و در پی آن و مشخصاً در سال 1979م، تجاوز اتحادجماهیر شوروی به رهبری روسیه به افغانستان صورت گرفت و این سرزمین زیر اشغال روسیه رفت و قضیۀ آب دریای هلمند میان دو طرف به حالت خود باقی ماند.

6. این موضوع پس از شکست روس‌ها و هم‌پیمانان شان و خروج ذلیلانۀ آنان از افغانستان و تشکیل حکومت مجاهدین و به قدرت رسیدن طالبان در دور اول حکومت شان میان سال‌های 1996 تا 2001م به همان وضعیت قبلی ادامه یافت. سپس تجاوز امریکا و اشغال افغانستان صورت گرفت، در این مرحله، به ویژه در زمان حکومت اشرف غنی در سال 2014م، وی تصمیم گرفت بالای ده دریایی که از افغانستان سرچشمه گرفته و آب آن وارد خاک دولت‌های همسایه می‌شود، بدون این‌که افغانستان از آن استفاده نماید، بندهای آب‌گردان در غرب و شرق افغانستان بنا نماید و موفق شد در حدود 49 بند آب بنا کند. بنای بند "کمال خان" در ولایت نیمروز در نزدیکی مرز ایران پس از 4 سال کار تکمیل گردید و در ماه مارچ 2021م افتتاح شد و بنای این بند بالای سهم ایران از آب افغانستان تأثیر زیادی گذاشت. اشرف غنی در اظهارات‌اش اشاره نمود که وی قصد ندارد جریان آب به ایران را ادامه دهد، مگر این‌که در بدل آن نفت بدهند.

با دور دوم به قدرت رسیدن طالبان به تاریخ 15 آگست 2021م، ایران از حکومت جدید خواست به توافق‌نامۀ سال 1973م برگردند. لازم به ذکر است که خود ایران نیز در موضوع آب با دولت‌های همجوار مشارکت دارد و این مشارکت در صورت تداوم تقسیمات موجود استعماری، منجر به بروز مشکلات بیش‌تر خواهد شد.

7. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران در جریان سفرش به تاریخ 18 می2023م به شهر چابهار ولایت سیستان و بلوچستان در هشدار به حاکمان افغانستان گفت: «حق‌آبۀ دریای هیرمند حق مردم منطقۀ سیستان و بلوچستان بوده و معاهده‌ها و توافق‌نامه‌ها در این موضوع صراحت دارد.» وی در حالی‌که حاکمان افغانستان را هشدار می‌داد، گفت: «حاکمان افغانستان بدانند که این یک مسألۀ طبیعی نیست. آنان این مسأله را جدی بگیرند و ما به آنان هشدار می‌دهیم که حق مردم در سیستان پاکستان و سیستان و بلوچستان ایران از آب هیرمند را هرچه زودتر به آنان بدهند.» او افزود: «حکومت با جدیت تمام سعی دارد آب را از بحر عمان به منطقۀ شرق ایران برساند، اما این پروژه زمان‌گیر است.» (منبع: صفحۀ انترنتی جهان ایران، 18 می 2023م)

آژانس خبری ایرنای ایران به نقل از حسن کاظمی، سفیر ایران در افغانستان نوشت: «اگر ثابت شود که در بند کجکی آب وجود دارد و طالبان از دادن سهم ایران از آب هیرمند خودداری می‌کند، در این صورت طالبان باید مسئولیت آن را به دوش گیرد و آن زمان حجت دیگر تمام خواهد بود و حکومت ایران می‌داند که چه واکنشی نشان دهد.» (منبع: العربیة 25 می 2023م)

از اظهارات این دیپلومات ایران در افغانستان چنین به نظر می‌رسد که ایران هشدار می‌دهد اوضاع میان دو سرزمین را متشنج خواهد نمود. ایران قبلاً در زمان حضور امریکا و حکومت‌های مزدور و وابستۀ افغانستان چنین هشدارهایی نمی‌داد و روابط‌اش با آن حکومت‌ها خوب بود، هرچند مشکل آب از ده‌ها سال به این طرف وجود داشت. بنابر این، اظهارات هشداردهنده و تهدیدآمیز رئیس‌جمهور ایران و سایر مسئولین ایران نشان می‌دهد که اوضاع میان این دو سرزمین به خوبی پیش نمی‌رود و تنش‌ها هم‌چنان بالا خواهد بود تا زمانی‌که ایران مشکل آب منطقۀ سیستان و بلوچستان خود را حل نماید، چنان‌چه رئیس‌جمهور ایران اشاره نمود که حکومت سرگرم کشانیدن آب از بحر عمان بوده؛ آبی‌که باید شیرین شود و سپس به زمین‌های زراعت توزیع گردد.

به نظر می‌رسد مسئولین ایران قصد دارند از این قضیه به نفع خود استفاده نمایند و حکومت افغانستان را دلیل این مشکل معرفی نمایند که انگار از سرازیر شدن آب از جانب افغانستان جلوگیری می‌کنند. ضمناً باید گفت که این مشکل بیش از یک و نیم قرن سابقه دارد، زیرا مردم این منطقه علیه نظام حاکم در ایران به دلیل اهمال و حاشیه روی خشم‌گین می‌باشند، چنان‌چه این منطقه بارها شاهد تحرکات اعتراضی علیه نظام بوده و کسانی هم هستند که خواستار جدایی از ایران می‌باشند.

8. ذبیح الله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی افغانستان به تاریخ 27 می 2023م در صفحۀ تویترش نوشت: «کابل به تعهدات خود پایبند است، اما میزان آب در پی خشک‌سالی‎های شدید کاهش یافته.» وی افزود: «اظهارات نامناسبی که از جانب ایران در این خصوص مطرح گردیده می‌تواند روابط دو کشور را متضرر نماید. بناءً بهتر است چنین اظهاراتی تکرار نشود.» این یک واکنش مناسب و عاری از تهدید است؛ اما تهدید را رد نموده و هشدار می‌دهد که نباید تکرار شود، چه اظهارات رئیسی و یا سایر مسئولینی که اظهارات تهدید و توهین‌آمیز را متوجه افغانستان نمودند و به نظر می‌رسد افغانستان تمایل ندارد روابط‌اش با ایران متشنج شود.  

9. دریاهای متعدد مرزی میان افغانستان و ایران وجود دارد، مانند دریای هلمند، دریای فراه و دریای هریرود. دریاهای کوچکی نیز وجود دارد مانند هاروت و دریای خاش و نیز دریای بودائی که تمام این دریاها از افغانستان سرچشمه گرفته و در نهایت به بحیرۀ پوزک و بحیرۀ صبری می‌ریزد که در اطراف مرز مشترک میان دو سرزمین موقعیت دارد. دریای هلمند منبع اصلی تأمین آب زمین‌های سیستان به شمار می‌رود و به مثابۀ شریان زندگی برای ولایت/استان سیستان و بلوچستان شمرده می‌شود؛ ولایتی که از خشک‌سالی‌های مزمن رنج می‌برد.

به نظر می‌رسد دریاهای افغانستان، مخصوصاً دریای هلمند، نقش جیوسیاسی بزرگی در روابط میان این دو سرزمین بازی می‌کند و افغانستان می‌تواند از موضوع آب به عنوان ابزار نیرومند فشار علیه ایران و دیگران برای تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی خود استفاده نماید؛ مخصوصاً با توجه به این‌که در حدود 95% این آب‌ها در داخل خود افغانستان جریان دارد.

10. از آن‌چه گفته شد چنین بر می‌آید که اساس این مشکل را انگلیس با "تجزیه" نمودن سرزمین مسلمانان گذاشته است، چنان‌چه منطقۀ سیستان و بلوچستان را به سه بخش تقسیم نمود؛ یک بخش برای ایران، بخش دیگر برای پاکستان و بخش سوم برای افغانستان. همین تجزیه باعث گردیده مردم یک منطقه بر سر یک دریایی که از همین منطقه سرچشمه گرفته و در بخش دیگری از آن می‌ریزد، به عنوان سه طرف مخالف باهم به اختلاف و نزاع برخیزند. در حالی‌که اگر این سرزمین‌های سه گانه، یک اصل و اساس می‌داشت و چنان که الله سبحانه وتعالی دستور داده، در زیر چتر یک دولت واحد قرار می‌داشت، قطعاً مسأله به ساده‌گی حل و فصل می‌گردید.

بنابر این، حل این مشکلی که میان ایران و افغانستان به وجود آمده و تا سرحد درگیری نظامی پیش رفته ممکن نیست، مگر با ملغا نمودن جغرافیه و دولت‌های ملی ایران و افغانستان و سایر کیان‌های موجود در جهان اسلام و تمثیل آن در قالب دولت واحد مبتنی بر اسلام؛ دولتی‌که بر تمام تفاوت‌های نژادی، مذهبی و مرزی که انگلیس پایه‌گذاری نموده، پایان دهد! پس اصل مشکل همانا تقسیمات استعماری سرزمین‌های اسلامی است و تمام مسلمانان تا کنون در آتش استعمار و پیامدهای آن می‌سوزند؛ چنان‌که برخی از مسئولین ایران از آن یاد نمودند و در فوق به آن اشاره شد.

راه‌حل این مشکل نیز چیزی نیست بجز برگردانیدن این سرزمین‌ها به حالت قبل از استعمار و تبدیل کردن آن به دولت واحدی که واقعاً مبتنی بر اسلام باشد؛ دولتی‌که تمام اساسات، جزئیات و جوانب آن مبتنی بر اسلام عزیز باشد و آنگاه است که هر آبی به آبریز خودش خواهد ریخت و انسان‌ها، حیوانات و نباتات همه به درستی سیرآب خواهند گردید و خیر و برکت زمین به خواست الله متعال فراوان خواهد شد. هم‌چنین سرمایه‌های نفتی نیز به درستی و یک‌سان در اختیار همه قرار خواهد گرفت و به این ترتیب، تمام مردم از خیر و برکت الهی بهره‌مند خواهند شد و در زیر سایۀ احکام اسلام حنیف، احساس سعادت و رفاه خواهند نمود.

هرنوع راه‌حل دیگری غیر از آن‌‍چه گفته شد، راه‌حل‌های جزئی و موقتی خواهد بود و به سان بمب‌ ساعتی خواهد بود که هر لحظه قابلیت منفجر شدن را دارد. پس از تمام طرف‌ها می‌طلبیم با جدیت تمام برای برپایی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت سعی و تلاش نمایند؛ خلافتی‌که سرزمین‌های مسلمانان را یکجا نموده و وحدت خواهد بخشید و آنگاست که مسلمانان توسط اسلام به عزت واقعی خود دست یافته و برادروار مشغول بندگی الله متعال خواهند شد.

این است راه‌حلی که اسلام همۀ ما را بدان فرا می‌خواند؛ راه‌حلی که عزت و سر بلندی و زندگی آبرومندانه را در پی دارد! الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 24]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، هرگاه الله و پیامبر، شما را به چیزی فراخواندند که به شما زندگی می‌بخشد، [فرمان] آنان را اجابت کنید و بدانید که الله میان انسان و دلش حایل می‌شود و این‌که در نزد او گرد آورده می‌شوید.

هفدهم ذی القعده 1444هـ.ق.

6 جون 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...

محمد صلاح، شهید با افتخار امت اسلامی!

(ترجمه)

خبر:

یادآوری وسیعی از محمد صلاح، شهید مصری که لقب "عرب با افتخار واقعی" را برایش دادند. (منبع: عربی 21)

تبصره:

سرباز جوان مسلمانی از مصر کنانه، سرزمین صلاح الدین، قطز و بیبرس؛ او توافق نامه‌های خائنین و مرزهای استعماری را زیر پا نمود و با یهودیان جنگید و عقب‌نشینی نکرد تا این‌که به درجه شهادت نایل گردید. رحمت الله سبحانه وتعالی بر وی باد!

این سرباز جوان مسلمان به مسلمانان ثابت می‌کند و به آن‌ها می‌گوید: «از ارتش‌های خود امیدتان را از دست ندهید؛ چون ما از شما هستیم و شما از ما هستید! ما احساسات شما را احساس می‌کنیم و به غم‌های تان غمگین می‌شویم!»

این سرباز به جوانان مسلمان می‌گوید: «آنچه که به دین و آخرت شما نفع می‌رساند، مشغول شوید! از پیروان خالی الذهن خود را دور سازید و آنچه در رسانه‌های غرب و پیروان آن صادر می‌شود دوری کنید!»

پیام درخشان سرباز جوان مسلمان به ارتش امت اسلامی، که از آن‌ها دعوت می‌کند تا این‌که غبار ذلت و کاهلی را از خود دور سازند و از حکام خائن، که به پاسبانی رژیم یهود ترسو شب و روز خود را صبح می‌کنند، پیروی نکنند.

ما باید این حادثه را در نظر بگیریم و مانند رسانه‌های سیسی و امثال او آن را نادیده نگیریم و حقیقت آن را جعل نکنیم.

رحمت الله سبحانه وتعالی بر روان مطهر محمد صلاح، شهید قهرمان و با افتخار امت اسلامی!

نویسنده: عبد العزیز المنیس

19 ذی القعده 1444هـ.ق.

مطابق به پنجشنبه 8 جون 2023م.

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

آیا نسبت دادن قوم برای سیدنا عیسی علیه السلام درست است، درحالی‌که وی پدر نداشت؟ چنانچه این مطلب در صفحۀ 138 در کتاب "نقض الفکری الغربی" ذکر شده است. الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر داده و به یاری‌اش نصرت تان دهد! انیس طرده از فلسطین.

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

مسأله‌ای که شما از آن سوال نمودید، مطلبی است که در صفحۀ 138 کتاب "نقض الفکرالغربی" چنین ذکر شده است: «الله سبحانه وتعالی کیفیت رابطه‌اش با مخلوق را تعیین و واضح نموده، به همین دلیل رسولان را به سوی بشر فرستاده که از جملۀ این رسولان موسی علیه السلام به سوی قومش فرستاده شده. عیسی علیه السلام به سوی قومش و محمد صلی الله علیه وسلم به سوی همه‌ای مردم.» ختم.

شما سوال نمودید و گفتید در حالی‌که عیسی علیه السلام پدر نداشت، آیا نسبت دادن قوم برای عیسی علیه السلام درست است؟ اشارۀ شما از این سوال به آنچه می‌باشد که در کتاب "نقض الفکری الغربی الرأسمالی" که گفته شده «عیسی علیه السلام به سوی قومش فرستاده شده.» طوری معلوم می‌شود که به نظر شما آنچه در این کتاب ذکر شده غیر صحیح و نامناسب است.

برای دریافت جواب سوال تان، لازم است که به منابع ذیل مراجعه کنیم:

1- از لحاظ لغوی:

- در لسان العرب{12-496) آمده است: «...هدف از قوم جماعتی از مردان و زنان است و به قول بعضی، قوم جماعتی است که تنها به مردان اطلاق شده نه بر زنان... هدف از قوم شخص، پیروان و خویشاوندان وی است...» ختم.

- قاموس المحیط{3-275}: «قوم، جماعتی از مردان و زنان و یا تنها، جماعتی از مردان هستند و یا این‌که زنان در قوم در تبعیت از مردان قرار دارند. ...»

- الصحاح{ص-264}: «قوم؛ هدف از قوم مردان هستند نه زنان و برای این، لفظ مفرد و یا واحدی نمی‌باشد... الله سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿لا يَسْخَرْ قومٌ من قوم﴾؛ یک قوم، قوم دیگری‌را مسخره نکند. سپس فرموده است: ﴿ولا نِساءٌ من نِساءٍ﴾؛ و نه زنان، زنان دیگری‌را مسخره کند. و در بسا موارد است که با خطاب مردان، زنان از باب تبعیت شامل می‌شود؛ زیرا قوم هر نبی شامل مردان و زنان هستند... و اقام الشیء به معنی آن را ادامه داد و از همین باب است: ﴿ويقيمون الصلاَة؛ و آنان نماز را بر پا می‌دارند.

لذا قوم در لغت به معنی جماعت مردان غیر از زنان و یا پیروان مرد و یا بسته‌گان و خانوادۀ مرد است. شکی نیست که عیسی علیه السلام به سوی جماعتی از مردم یعنی بنی اسرائیل فرستاده شده که شامل مردان و زنان است. نسبت قوم به سوی عیسی علیه السلام که "قومه" گفته، مستلزم این نیست که باید عیسی علیه السلام به صورت حتمی از بنی اسرائیل پدر داشته باشد. بناءً برای نسبت قوم به سوی شخص، ضرورت به این ندارد که حتماً باید شخص از آن قوم نسب داشته باشد؛ بلکه برای صحت این نسبت، کافی است که شخص به عنوان رسول برای قوم فرستاده شده و آن قوم از جماعت و گروهی باشد که رسول به سوی شان فرستاده شده است.

بناءً قوم به معنی وابسته‌گان و خانوادۀ شخص است که این یکی از معانی کلمۀ "قوم" است، ولی قوم به معنی جماعت و هم‌چنان به معنی طرف‌داران و پیروان نیز می‌آید که استعمال این نسبت برای شخص، مستلزم قرابت نسبی نیست.

2- نصوص شرعی در مورد قوم: بدون شک کلمۀ قوم و نسبت قوم برای عیسی علیه السلام در نصوص شرعی به صورت واضح ذکر شده است: چنانچه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ﴾ [ابراهیم: 5]

ترجمه: و ما هیچ رسولی را نفرستاده‌ایم، مگر این‌که به زبان قوم خودش(متکلم بوده) تا برای آنان(احکام الهی)را روشن سازد.

شکی نیست که عیسی علیه السلام به سوی قومش فرستاده شده که همانا بنی اسرائیل است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُمْ﴾ [صف: 6 ]

ترجمه: و آنگاه که عیسی فرزند مریم گفت: ای بنی اسرائیل من فرستادۀ الله به سوی شما هستم.

پس قوم عیسی علیه السلام به مقتضای این دو آیۀ مبارکه، قوم بنی اسرائیل است.

- بخاری در صحیح خود از جابر ابن عبدالله روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أُعْطِيتُ خَمْساً لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ وَجُعِلَتْ لِي الْأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً فَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلَاةُ فَلْيُصَلِّ وَأُحِلَّتْ لِي الْمَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِي وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً»

ترجمه: من پنج چیز داده شدم که برای هیچ یکی از پیامبران قبل از من داده نشده بود. من به وسیله‌ رعب یعنی ترس از مسیر یک ماه راه نصرت داده شدم. زمین برایم مسجد و پاکیزه قرار گرفته است. لذا هر شخصی‌که در هرجا نماز را دریافت، نماز را اداء کند. هم‌چنان غنیمت‌ها برای من حلال گردیده، درحالی‌که برای پیامبران قبل از من حلال نگردیده بود. هم‌چنان برای من شفاعت داده شده است. به همین ترتیب هر پیامبر قبل از من تنها و مخصوص برای قوم خودش فرستاده شده؛ اما من برای تمام بشریت فرستاده شدم.

لذا این قول او صلی الله علیه وسلم: «كَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً» شامل همۀ اقوام شده و شکی نیست که عیسی علیه السلام به سوی قومش فرستاده شده است. بناءً پیروان حضرت عیسی علیه السلام به مقتضای این حدیث مبارک قوم عیسی علیه السلام است.

- از عربان بن ساریه سلمی روایت است که گفت: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمودند:

«إنِّي عَبْدُ اللَّهِ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَخَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَإِنَّ آدَمَ لَمُنْجَدِلٌ فِي طِينَتِهِ وَسَأُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِ ذَلِكَ دَعْوَةِ أَبِي إِبْرَاهِيمَ وَبِشَارَةِ عِيسَى قَوْمَهُ وَرُؤْيَا أُمِّي الَّتِي رَأَتْ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْهَا نُورٌ أَضَاءَتْ لَهُ قُصُورُ الشَّامِ» (احمد در مسند خود و حاکم در مستدرک خود این حدیث را روایت نمودند) و گفته که این حدیث صحیح الاسناد است.

ترجمه: من در ام الکتاب"لوح محفوظ" عبدالله و خاتم الانبیاء قرار گرفتم که آدم علیه السلام در گِل خود افتاده بود. من تأویل این مسأله و دعای پدرم ابراهیم در حقم و بشارت عیسی علیه السلام را برای قومش و خواب مادرم را برای شما بیان می‌کنم؛ آن‌جا که در خواب دیده بود که از وجودش نوری بیرون شده که توسط آن قصرهای شام روشن شده است.

طوری‌که دیده می‌شود رسول الله صلی الله علیه وسلم در این حدیث قوم عیسی علیه السلام را صراحتاً ذکر نموده و آنان‌را به عیسی علیه السلام نسبت داده است؛ چنانچه گفته است: «وَبِشَارَةِ عِيسَى قَوْمَهُ؛ و بشارت عیسی برای قومش» که در حقیقت این اشاره به این قول اوتعالی است:

﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾ [صف: 6]

ترجمه: و آنگاه که عیسی فرزند مریم گفت: ای بنی اسرائیل، من فرستادۀ الله به سوی شما هستم، تصدیق کنندۀ تورات پیش از خود و بشارت دهندۀ رسولی‌که بعد از من خواهد آمد که نامش أحمد است، پس همین که (محمدصلی الله علیه وسلم) نشانه‌های روشنی برای آن‌ها آورد، گفتند این جادوئی است آشکار.

در کتاب دلائل النبوت تألیف بیهقی{5-17} از حاتم بن ابی بلتعة روایت شده که گفته است: «رسول الله صلی الله علیه وسلم مرا به طرف مقوقس، پادشاه اسکندریه فرستاد و گفت: من با نامۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم با پادشاه اسکندریه ملاقات کردم. او مرا در نزد خود خواست و در نزد آن ماندم؛ سپس در حالی به دنبالم فرستاد که فرماندهان خود را جمع کرده بود و گفت: «من سخنی برایت می‌گویم، می‌خواهم سخنم را درست دقت کنی و حرفم را بدانی! گفتم بفرمائید. سپس گفت: از رفیق خود برایم خبر بده که آیا رسول نیست؟ گفتم بلی، او رسول الله است. گفت: پس چرا در حق قوم خود نفرین نکرده؛ در حالی‌که قومش آن را از شهرش به شهر دیگری اخراج کرده اند؟ ابو بلتعه گفت: من در جوابش گفتم: آیا بر این گواه نیستی که عیسی علیه السلام رسول الله بود؟ پس وقتی قومش آن را گرفتند و می‌خواستند که بر او غالب شده و آن را از بین ببرند، چرا در آن وقت دعا نکرد که الله سبحانه وتعالی آنان‌را هلاک سازد؟ تا این‌که الله سبحانه وتعالی آن را به آسمان دنیا بلند برد. گفت تو مرد حکیمی هستی و از نزد حکیمی آمدی.»

ابن حاطب بن ابی بلتعه فرستادۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم بود که در جریان استدلالش با مقوقس می‌گوید: «فما له حيث أخذه قومه فأرادوا أن يغلبوه ألا يكون دعا عليهم بأن يهلكهم الله عز وجل؛ یعنی وقتی‌که قومش آن را گرفت و اراده کردند که مغلوبش بسازند(و از بین ببرند)، چرا نفرین نکرد تا الله سبحانه وتعالی آنان را هلاک کند؟

3- بنا به مطالب فوق، هیچ مانعی از نسبت دادن قوم بنی اسرائیل نسبت به عیسی علیه السلام در این گفتۀ ما "وعيسى عليه السلام إلى قومه" وجود ندارد؛ زیرا بنی اسرائیل پیروان عیسی علیه السلام بوده که عیسی علیه السلام به سوی شان فرستاده شده است و از این‌که پدر نداشت هیچ مانعی در استعمال این اصطلاح به وجود نمی‌آید، چنانچه در بالا در بخش بیان لغوی واضح نمودیم.

هم‌چنان قرآن کریم اشاره به این دارد که برای عیسی علیه السلام قومی می‌باشد:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ﴾ [صف: 6]

ترجمه: و ما هیچ رسولی را جز به زبان قومش نفرستادیم تا(پیام الله را) به روشنی برای آنان بیان کند.

هم‌چنان رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی می‌گوید که قول شان مستلزم اثبات قوم برای عیسی علیه السلام است:

«كَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً»

ترجمه: رسولان به سوی قوم‌شان فرستاده می‌شدند؛ اما من به سوی همۀ مردم فرستاده شدم.

و حتی آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم صراحتاً قوم را به عیسی علیه السلام نسبت داده است: «وَبِشَارَةِ عِيسَى قَوْمَهُ؛ و بشارت عیسی برای قومش!»

هم‌چنان فرستاده و یا سفیر رسول الله صلی الله علیه وسلم با استدلال خود با مقوقس می‌گوید: "فما له حيث أخذه قومه"

4- بناءً آنچه در کتاب"نقض الفکرالغربی الرأسمالی" که گفته شده (وعيسى عليه السلام إلى قومه) کلام صحیح و درست است.

امیدوارم که مسأله واضح شده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

13ذوالقعده1444هـ.ق.

2 جون 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه