شنبه, ۲۴ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۱۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش1

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

شیخ من! اگر اجازه بفرمائید سوالی دارم، وقتی شوهر زن مخطوبه (خواستگاری شده) وفات نماید، آیا عده دارد؟ آیا این زن از مردی‌که خواستگاری نموده، ارث می‌برد؟ الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر عنایت فرماید. برادر شما: مالک

پرسش 2

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

الله شیخ ما را جزای خیر دهد! آیا عده به دخول ثابت می‌گردد و یا به مجرد انعقاد عقد؟ زیرا بعضی حالات وجود دارد که طلاق قبل از دخول صورت می‌گیرد، آیا در هر دو صورت عده یکسان است؟ برادر شما: ابوبکر الفقهاء

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

بدون شک هردو سوال با هم نزدیک‌اند؛ لذا هردو سوال را به توفیق الله سبحانه و تعالی یک‌جا جواب می‌دهم.

اگر منظور از زن مخطوبه (خواستگاری شده) زنی باشد که توسط مرد خواستگاری شده و موافقه ابتدائی بر ازدواج صورت گرفته؛ اما عقد ازدواج تکمیل نشده و ایجاب و قبولی مطابق شریعت صورت نگرفته؛ اگر منظور از زن مخطوبه در سوال همین حالت باشد، چیزی‌که در بعض از کشورها رواج است، این حالت ازدواج محسوب نشده و زن مخطوبه (خواستگاری شده) برای مرد خواستگار، بیگانه بوده که خلوت با آن صحیح نبوده و کشف عورت زن برای این مرد جائز نمی‌باشد و طبیعی است که در این حالت هیچ اثری از آثار عقد ازدواج؛ از قبیل: عده، مهر، میراث وغیره مرتب نمی‌گردد.

اگر منظور از زن مخطوبه (خواستگاری شده) زنی باشد که مرد خواستگار با آن عقد نکاح شرعی کرده باشد، در این صورت این زن زوجۀ شرعی مرد به حساب آمده و آثار عقد نکاح مطابق به جزئیاتی‌که در کتب فقه بیان شده، مرتب می‌گردد که بعضی از این آثار را در نقاط بعدی إن‌شاءالله بیان خواهیم کرد.

زنی‌که عقد نکاح آن منعقد شده؛ ولی شوهرش قبل از دخول وفات یافته، این زن زوجۀ متوفی محسوب شده و عدۀ شرعی را که عبارت از چهار ماه و ده روز است باید سپری کند، به دلیل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ (بقره: 234)

ترجمه: آن مردانی‌که از شما فوت می‌شوند و زنان منکوحه‌شان را به‌جا می‌گذارند، بر زنان‌شان لازم است که مدت چهار ماه و ده روز در خانه‌های‌شان بمانند و عده‌شان را سپری کنند.

و به دلیل روایت ترمذی وغیره، از ابن مسعود روایت شده است که از او در مورد مردی سوال شد که زنی را به نکاح گرفته بود و مهر به آن تعیین نشده و دخول صورت نگرفته بود و در این حالت شوهرش وفات یافته بود، ابن مسعود گفت: برای این زن مهر مثل بدون کم و کاست لازم می‌شود؛ هم‌چنان لازم است که این زن عده‌اش را سپری نموده و میراث برایش می‌رسد. در این وقت بود که معقل ابن سنان اشجعی ایستاد و گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد یک زن به نام بروع بنت واشق حکمی را همانند حکم تو بیان نمود که در این وقت ابن مسعود خوش حال شد. ابوعیسی گفته است حدیث ابن مسعود حدیث حسن و صحیح است.

هم‌چنان این زن از شوهر متوفی‌اش میراث می‌برد؛ هرچند که دخول نکرده باشد، به دلیل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْد وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ﴾ (نساء: 14)

ترجمه: برای شما شوهران نصف آن‌چیزی است که زنان شما بعد از فوت‌شان به جا گذاشتند، این در صورتی است که زنان شما اولاد از خود به‌جا نگذاشته باشند؛ اگر از آن‌ها اولاد به‌جا مانده بود؛ پس برای شما شوهران چهار یکم از متروکه زنان بعد از اجرای وصیت یا دینی است که زنان شما از خود به‌جا گذاشتند، داده می‌شود. هم‌چنان برای زنان چهار یکم آن‌چیزی است که شما شوهران به عنوان متروکه به‌جا گذاشتید و این در صورتی است که شما شوهران از خود اولادی به‌جا نگذاشته باشید؛ اگر اولادی از خود به‌جا گذاشته باشید؛ پس برای زنان شما یک بر هشتم متروکه شما بعد از اجرای وصیت و دینی است که از خود به‌جا گذاشتید.

و به دلیل حدیث ابن مسعود که قبلاً ذکر شد.

حکم عدۀ زنی‌که شوهرش بعد از عقد نکاح و قبل از دخول طلاق می‌دهد، با عدۀ زنی‌که شوهرش فوت نموده، متفاوت است. برای زن مطلقه قبل از دخول عدۀ طلاق نیست:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾ (احزاب: 49)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، وقتی زنان مومنه را نکاح نموده و بعداً قبل از آن‌که با ایشان جماع کرده باشید، طلاق‌شان دادید، بر شما حق نیست که بر آن‌ها عده بشمارید؛ پس در این صورت برای‌شان متعه (مقدار مالی) بدهید و بدون آزار و اذیت ایشان را رها کنید.

اما در آن مسأله نیز حالات مختلف وجود دارد؛ چنان‌چه اگر شوهر قبل از طلاق و قبل از دخول با این زن خلوت کرده بود، این خلوت در نزد بعضی فقهاء عده را لازم می‌آورد که بعضی از نظریات فقهی را در خصوص خلوت بیان می‌کنم:

در مغنی تألیف ابن قدامه آمده است: "وقتی مرد زن خود را طلاق داده و با آن خلوت کرده بود؛ در این صورت عدۀ آن غیر از حیضی‌که در آن طلاق واقع شده، سه حیض می‌باشد. در این خصوص سه حالت است، حالت اول این‌که عده بر هر زنی‌که شوهرش با آن خلوت نموده لازم می‌شود؛ هرچند که جماع نکرده باشد و هیچ اختلاف در مورد زن مطلقه جماع شده وجود ندارد؛ اما در صورتی‌که خلوت کرده بود؛ ولی به آن جماع نکرده بود؛ سپس آن را طلاق داد؛ در این صورت مذهب احمد بر وجوب عده است."

امام احمد و اثرم با سند خودشان از زراره بن اوفی روایت نموده که گفت: خلفای راشدین حکم کرده بودند که هرکس پرده را بیندازد و یا دروازه را بست (خلوت کرد) مهر بر آن لازم شده و عده نیز واجب می‌گردد؛ هم‌چنان این روایت را اثرم از احنف از عمر و علی و از سعید بن مسیب از عمر و زید بن ثابت روایت نمودند.

هم‌چنان این مسأله از خلفای راشدین، زید و ابن عمر روایت شده و عروه، علی بن حسین، عطاء، زهری، ثوری، اوزاعی، اسحاق، اصحاب رأی و از شافعی در قول قدیم‌اش همین روایت شده است.

شافعی در قول جدیدش گفته است، بر چنین زنی عده لازم نمی‌باشد، به دلیل این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا﴾ (احزاب: 49)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، وقتی زنان مومنه را نکاح نموده و بعداً قبل از آن‌که با ایشان جماع کرده باشید، طلاق‌شان دادید؛ پس بر شما حق نیست که بر آن‌ها عده بشمارید.

 این نص است و دیگر این‌که چنین زنی مطلقه محسوب شده و هنوز به آن مساس صورت نگرفته است و در این صورت مشابۀ زنی است که خلوت نشده باشد. خلاصه این‌که بر زن مطلقه قبل از دخول، عده لازم نبوده؛ مگر این‌که ثابت شود که خلوت در یک اطاق صورت گرفته و دروازه بر وی بسته شده باشد؛ در این حالت در نزد امام احمد عده بر آن لازم می‌شود. امیدوارم که این جواب کفایت کند، الله سبحانه و تعالی از همه داناتر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب زاهد طالب نعیم

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

موضوع: سوالاتی در بخش اصول فقه

اولاً: در صفحۀ 182 جزء سوم کتاب شخصیه اسلامی آمده است: «دلالت اقتضاء چیزی است که به صورت لازمی از معنی الفاظ به دست می‌آید؛ چنان‌که این معنی شرط مطابقی مدلول لفظ است.» در صفحۀ 44 همین کتاب آمده است: «حاصل سخن این‌که هر آن‌چیزی‌که بدون آن واجب تمام نمی‌شد، خودش واجب است؛ این واجب توسط همان خطاب ثابت می‌شود و یا به سبب خطاب دیگری، فرق نمی‌کند که آن شیء سبب باشد و یا شرط؛ البته سبب چیزی است که با وجود آن وجود مسبب لازمی است و با نبود آن نبود مسبب نیز لازمی است؛ ولی شرط چیزی است که با نبود آن مشروط نبوده؛ اما با وجود آن وجود و عدم وجود مشروط لازمی نمی‌باشد، تفاوت نمی‌کند که سبب شرعی باشد؛ مانند صیغه نسبت به عتق واجب...» 

بر من دو چیز مشکل ایجاد نموده است: اول این‌که: چرا شرط ذکر شده نه سبب؟ با وجودی‌که صیغه نسبت به عتق سبب است و برداشت من این است که صیغه به اساس دلالت اقتضاء واجب است. دوم: چرا در این متن مطابقت ذکر شده نه تضمین؟

در صفحه 239 جزء سوم کتاب شخصیه اسلامی ذکر شده است: «کلمه "ما" عام است که در ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شود، زیرا کلمه"ما" مثل "ای" است؛ مثلاً گفته می‌شود: "ای رجل جاء" و "ای ثوب لبسته" و هم‌چنان کلمه" کل، جمیع، الذین و اللاتی" و مانند آن‌ها.» اما برای من واضح نشده که "الذینَ" در کدام جای برای غیر ذوالعقول استعمال شده باشد.

سوم: در صفحۀ 240 جزء سوم کتاب شخصیه آمده است: «عمومی‌که از طریق استنباط ثابت می‌شود قاعده‌ی آن این است که حکم بر وصف مرتب می‌گردد؛ آن‌هم به واسطۀ "فای" تعقیب و "فای" سببیت، مانند این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا...﴾ [مائدة: ٣٨ ]

ترجمه: دست مرد سارق و زن سارق را قطع کنید...

 و مانند «حرمت الخمر للاسکار» یعنی شراب به خاطر نشه کردن حرام شده است و دیگر مثال‌ها.

1- در صفحه 238 همین کتاب چنین ذکر شده است: «یا که از طریق استنباط نقلاً ثابت می‌شود، مانند معرفه؛ زیرا جمع معرفه را استثناء داخل می‌شود؛ چون برای ما نقل شده است که استثاء بیرون نمودن آن چیزی است که لفظ شامل شده است. این مسئله گرچه استنباطی است؛ ولی معرفه از طریق نقل است؛ زیرا بر ما طوری نقل شده است که استثناء بیرون کردن چیزی است که لفظ آن را شامل شده است. به همین دلیل فهمیده می‌شود که جمع معرفه برای عموم است.» فهم این مسئله برایم مشکل شده؛ زیرا صفحه 238 این کتاب قواعد استنباط عمومی و فهم آن‌را شامل شده و در صفحه 240 قواعد استنباط عموم را به وصف می‌داند که حکم بر وصف مرتب می‌گردد.

2- چرا گفته شده: «حرمت الخمرة للاسکار»؟ با وجودی‌که قاعده این است که باید حکم بر وصف مرتب گردد آن‌هم به وسیلۀ "فا" تعقیب و ترتیب.

3- در صفحه 191 همین کتاب چنین ذکر شده است: «یکی این است که حکم بر وصف مرتب می‌گردد و این وصف اشاره به علت دارد؛ یعنی صفت خودش علت حکم است مثلا "سوم" یعنی وصف علف‌خواری علت وجوب زکات است؛ بناءً با نفی این صفت حکم منتفی می‌شود؛ چون معلول با زوال علت از بین می‌رود.»

در صفحه 35 کتاب مفاهیم حزب التحریر گفته شده: «پس احکام شرعی متعلق به عبادات، اخلاق، مطعومات و ملبوسات علت‌جوئی نمی‌شود، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «حرمت الخمر لعینها» یعنی شراب در ذاتش حرام شده است، اما احکام شرعی متعلق به معاملات و عقوبات علت‌جوئی می‌شود، زیرا حکم شرعی در این احکام برعلت بنا یافته که سبب حکم است.»

سوال این است که آیا "اسکار" یعنی نشه‌آوری علت حرمت شراب است؟ اگر چنین باشد بین این مسئله و آنچه در کتاب مفاهیم بیان شده چگونه توافق صورت می‌گیرد؟ از طولانی شدن سوالم معذرت می‌خواهم، الله سبحانه وتعالی در عمر شما برکت نهاده و گام‌های تان را در راه حق استوار نگهدارد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

سوال اول این‌که در مورد دلالت اقتضاء و قاعده‌ی "آنچه که واجب بدون آن تمام نمی‌شود خودش واجب است" در جواب تاریخی 30 مارچ 2019م برایت جواب داده بودم، امیدوارم که از آن خیری برایت رسیده باشد، انشاء الله.

سوالات دیگر:

در مورد بحث عموم و طریقه‌ی ثبوت عموم که من دست یافتم، مثال‌هایی‌ را که در سوالات‌ خود ذکر کرده اید، به گونه‌ی ذیل جواب ارائه می‌دهم:

نسبت به "الذین و اللاتی" باید گفت که این دو کلمه عموم را تنها نسبت به ذوالعقول افاده کرده؛ مگر این‌که غیر ذوالعقول در حالتی‌ در جایگاه ذوالعقول قرار گیرد، در شرح الفیه ابن مالک حازمی در مورد کلمه "الذین" گفته شده: «اصل در این کلمه این است که برای ذوالعقول استعمال شود؛ ولی گاهی غیر ذوالعقول در جایگاه ذوالعقول قرار گرفته که در این صورت "الذین" استعمال می‌شود. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿إنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ﴾ (اعراف: 194)

ترجمه: آنانی‌را که غیر از الله فرا می‌خوانید مانند شما بنده گانی هستند.

در این آیه مبارکه بت‌ها در جایگاه ذوالعقول قرار گرفته؛ به همین دلیل "الذین" استعمال شده و به همین دلیل در این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا﴾ (اعراف: 195)

ترجمه: آیا پای دارند که توسط پای‌های شان راه بروند؟!

که در این آیه مبارکه نیز ضمیر ذوالعقول به بت‌ها راجع شده است. پایان.

اما غیر از این حالت "الذین و اللاتی" برای عموم ذوالعقول استعمال می‌شوند. به همین‌ترتیب گاهی خلاف اصل بعض الفاظ عموم برای ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شوند، که این حالت استثنائی، کلمه را از اصل معنی اش بیرون نکرده چنانچه قبلاً در مورد "الذین" ذکر نمودیم که برای عموم ذوالعقول باقی مانده وصف آن را تغییر نمی‌دهد. هم‌چنان کلمۀ "ما" که برای غیر ذوالعقول بوده ممکن است از باب تغلیب برای ذوالعقول نیز استفاده شود؛ مثلاً این‌که اکثر مخاطبین غیر ذوالعقول باشد؛ چنانچه وقتی این قول الله سبحانه وتعالی نازل شد:

﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ [انبیاء: 98]

 ترجمه: شما و آنچه را غیر از الله (سبحانه وتعالی) عبادت می‌کنید آتش‌‌گیرۀ دوزخ است.

ابن زبعری گفت: من با محمد مخاصمت می‌کنم، سپس گفت: ای محمد آیا این قول الله: ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ ترجمه: شما و آنچه غیر از الله (سبحانه وتعالی) عبادت می‌کنید آتش‌‌گیرۀ دوزخ اند. آیا این آیه بر تو نازل نشده؟ محمد صلی الله علیه وسلم گفت: بلی نازل شده است. سپس ابن زبعری گفت: این‌ها نصاری اند که عیسی و این‌ها یهود اند که عزیر را عبادت می‌کنند و این‌ها بنی تمیم اند که ملائکه را عبادت می‌کنند، آیا معبودان‌شان با خودشان در جهنم می‌روند؟ که ابن زبعری در این مورد به کلمه "ما" استدلال کرده بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم از این تعبیرش انکار نکرد، بلکه این قول الله سبحانه وتعالی نازل شد که قول اول را تخصیص نمود:

﴿إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ﴾ (انبیاء 101)

ترجمه: واقعاً آنانی‌که در علم ما جنتی اند، از جهنم بدور اند.

اما این حالت خاصی است که اصل کلمۀ "ما" را تغییر داده؛ بلکه برای غیر ذوالعقول باقی می‌ماند. هم‌چنان "الذین واللاتی" اصل استعمال آن برای ذوالعقول باقی می‌ماند و این اصل را حالتی استثنائی‌که برای غیر ذوالعقول استعمال می‌شود از بین نمی‌برد.

اما کلمۀ "الذی و اللتی" برای ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شوند؛ زیرا این دو کلمه مفرد عموم آن برای ذوالعقول و غیر ذوالعقول استعمال می‌شود ولی کلمۀ "الذین و اللاتی" عموم تنها برای ذوالعقول استعمال شده به همین دلیل بر جمع "الذین و اللاتی" جمع غیر حقیقی اطلاق می‌شود.

1- اما سوالت در خصوص "ال" باید گفت: عمومیت "ال" از طریق استنباط نقلی نمی‌باشد؛ چنانچه در فقرۀ اول: «طریقۀ ثبوت عموم لفظ دانسته شده» و چنین ذکر شده است: «ثبوت عموم لفظی یا از طریق نقل است که عرب آن لفظ را برای عموم وضع کرده و یا این‌که آن لفظ را برای عموم استعمال کردند و یا عموم از طریق استنباط نقلی شده مثل معرفه که جمع معرفه را استثناء داخل می‌شود؛ چنانچه نقل شده که استثناء اخراج چیزی است که لفظ شامل شده است؛ اگرچه این یک استنباط است؛ اما این معرفه است که از طریق نقل برای ما رسیده است و به همین دلیل می‎‌دانیم که جمع معرف برای عموم است.» پایان.

این دقیق نیست؛ بلکه "ال" که برای غیر عهد است عموم را افاده کرده و لغتاً برای عموم وضع شده است؛ چنانچه در فقره‌ی سوم آمده. این مسئله در کتاب شخصیه سوم از جمله راه‌های عمومی گفته شده که این صراحت متن شخصیه است: «عمومی‌که از طریق نقل ثابت می‌شود یا از وضع لغت فهمیده می‌شود و یا از استعمال لغت فهمیده می‌شود؛ برای عمومی‌که از طریق وضع لغت افاده می‌شود، دو حالت دارد: یکی این است که بدون قرینه‌ی به صورت مستقل عام است. دوم آن است که عموم از طریق وضع لغت فهمیده شده ولی به کمک یک قرینه‌ی نیاز دارد. در صورتی‌که عمومیت به اساس یک قرینه حاصل شود، قرینه خودش گاهی در اثبات است و گاهی در نفی. قرینه‌ای که در اثبات است "ال" و اضافت است که هردو بر جمع داخل می‌شوند؛ مثل "العبید" و "عبیدی" و هم‌چنان بر اسم جنس داخل می‌شود؛ مثل: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَى﴾ یعنی به زنا نزدیک نشوید. ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ﴾

ترجمه: باید آنانی‌‌که از امر رسول الله صلی الله علیه وسلم سرپیچی می‌کنند بر حذر باشند. "

ال" و اضافت که بر مفردات داخل می‌شوند مفردات را عام ساخته و وقتی بر جمع داخل شوند، جمع را عام می‌سازند، زیرا "ال" افراد را عام می‌سازد؛ هم‌چنان اضافت...» و از این مطلب واضح می‌شود که "ال" عموم را لغتاً افاده می‌کند؛ نه استنباطاً.

هم‌چنان در بحرالمحیط آمده است:

«دوم: آنچه که عموم را به اساس وضع افاده نکرده بلکه به اساس لغت توسط قرینه‌ی افاده می‌کند او یا در جانب ثبوت است مانند "لام" تعریفی که برای عهد نمی‌باشد. لام تعریف وقتی بر جمع و یا اسم جنس مفرد داخل شود جنس را افاده می‌کند و جمعی‌که مضاف این دو قرار گیرد مثل: "عَبِيدِي أَحْرَارٌ وَعَبْدِي حُرٌّ" و یا این‌که در کنار نفی قرار می‌گیرد که در این صورت نکره بوده و در سیاق نفی قرار گرفته است.» از این واضح می‌شود که "ال" عموم را به وسیله‌ی قرینه لغتاً افاده نموده نه استنباطاً.

2- اما سوالت در خصوص عمومی‌که از طریق استنباط ثابت می‌شود که در همین کتاب وارد شده است: «اما عمومی‌که از طریق استنباط ثابت می‌شود قاعده‌ی آن این است که حکم به سبب "فا" تعقیب و سبب بر وصف مرتب می‌شود مانند این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا﴾

ترجمه: دست مرد دزد و زن دزد را قطع کنید. و مثل: «حرمت الخمرة للاسکار» و غیره مثال‌ها. پایان.

این تعریف برای عمومی است که از طریق استنباط ثابت است؛ لذا "قاعدۀ مرتب شدن حکم بر وصف" درست است، و این قاعده نوعی از علت است که ما بر یک نوع علت اقتصار کردیم که او همین ترتیب حکم بر وصف به سبب فاء تعقیب و سبب است. اما بعضی اصولیین همه‌ی آن علت‌ها را می‌گیرند؛ نه تنها فاء تعقیب و سبب را. این اصولیین این عموم را با همه علت‌ها می‌گیرند؛ خواه به سبب فاء تعقیب حاصل شود و خواه به فاء سببی؛ اما ما تنها بر همین علت اکتفاء کردیم؛ اما مثال «حرمت الخمرة للاسکار» به دو دلیل درست نیست:

اول: این مثالی از این نوع علت نیست(مرتب شدن حکم بر وصف به سبب فاء تعقیب و فاء سبب).

دوم: ذکر "اسکار" علت تحریم شراب است و این در نزد ما تبنی نبوده؛ پس ما تبنی کردیم که شراب تعلیل نمی‌شود؛ بلکه شراب به خاطر ذاتش حرام شده است.

در اخیر باید گفت که این موارد سه گانه را انشاء الله تصحیح خواهیم کرد و در اخیر از ژرف‌نگری که داری از خودت تشکر می‌کنم! تلاش و اجتهادت را قابل قدر می‌دانم و از الله سبحانه وتعالی مسئلت دارم که بر علم و فهم‌تان بیفزاید.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

مولود چاووش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه به‌تاریخ 8 سپتامبر 2020م از به‌دست آمدن توافق‌نامۀ جدید بین کشور خویش و  کشور یونان خبر داد. بر اساس گزارش سایت "ترکیۀ الآن" وی در اظهاراتی بیان داشت: «من همراه همتای یونانی خویش "نیکوس دیندیاس" بر اجرای گفت‌وگو های تحقیقاتی بین دو کشور، به توافق رسیدم.» این اظهارات وی پس از دیدارش همراه "دیندیاس" در حاشیۀ اشتراکش در انجمن "براتیسلاوا برای امنیت جهانی" که در اسلواکی برگذار شده بود، ایراد گردید. وی توضیح داد در حالی‌که یونان به عملی نمودن پیشنهادها نزدیک می‌شود، ترکیه میزبانی این گفت‌وگوها را برعهده خواهد داشت.» (منبع: سایت الآن ترکیه)

این در حالی‌ست که ترکیه قبلاً روابط خود با یونان را با ارسال کشتی اکتشافی که آن‌را کشتی‌های جنگی همراهی می‌کردند، کاملاً بحرانی نمود. واقعیت این بحران بین ترکیه و یونان چیست؟ و واقعیت مواضع جهانی در این بجران از چه قرار است؟ و آیا امریکا در پَس آن قرار دارد یا که ترکیه مستقل عمل می‌کند؟ سپس توضیح وخامت بزرگ اوضاع در ابتداء که در نهایت منتهی به قبول گفت‌وگوها شد، چه می‌تواند باشد؟ از شما متشکرم.

پاسخ

نگاه به بحران ترکیه همراه یونان باید از دریچۀ اسباب و پیامدهای ملی در ترکیه و هم‌چنان ابعاد اقتصادی و جهانی آن بررسی گردد و برای کندوکاوی این امر، باید به امور ذیل که در ابتدای آن، به توافق‌نامۀ "لوزان" که در ربع اول قرن گذشته منعقد شده بود، پرداخت.

اول: توافق‌نامۀ لوزان

1- ترکیه صاحب بزرگ‌ترین سواحل در دریای "ایجه" و خاورمیانه می‌باشد. مگر توافق‌نامۀ "لوزان" – که نمایندۀ مجرم تاریخ مصطفی کمال، به‌نام "حکومت بزرگ جمعیت ملی ترکیه در انقره" حکومتی منشعب شده از خلافت، امضاء نمود – ترکیه را در دریای ایجه منحصر نمود. بر اساس این توافق‌نامه، سواحل ترکیه از آن‌ جدا شد. چنان‌چه جزایر داخل دریای ایجه تمام یا اکثر آن، متعلق به یونان شد! این امر وقتی اتفاق افتاد که مصطفی کمال نمایندۀ خود را به لوزان سویس فرستاد تا به متفقین گوش‌زد نماید که حکومت منشعب از خلافت استانبول در انقره، قادر است تا هر توافق‌نامه‌ای که خواسته باشند، همراه شان امضاء کند! به این ترتیب، توافق‌نامۀ لوزان در سویس بین نمایندگان انگلیس، فرانسه و سایر کشورها از یک‌طرف و از طرف دیگر، نمایندۀ مصطفی کمال به ریاست "عصمت اینونو" به‌نام حکومت جمعیت ملی بزرگ انقره، به امضاء رسید.

2- در این توافق‌نامه موارد حیرت‌آوری ذکر شده است که مصطفی کمال و نمایندۀ آن بر این موارد توافق نمودند؛ مثلاً بر اساس ماده 12 آن جزایر دریای ایجه تمام یا اکثر آن متعلق به یونان شده است با آن‌که از خشکه‌های یونان تقریباً 600 کیلومتر فاصله دارند؛ در حالی‌که این جزایر بعضاً در دو کیلومتری خشکۀ ترکیه قرار دارند چنان‌چه واقعیت جزیرۀ "میس" که در مقابل شهر "کاش" ولایت/استان آنتالیای ترکیه قرار دارد، یونان در آن تسلط دارد و نام آن‌را "کاستیلو روز" گذاشته است.

یونان بر اساس همین توافق‌نامه درخواست خویش مبنی بر عدم کاوش در سواحل ترکیه را مشروعیت می‌بخشد؛ چون ادعا می‌کند که بر اساس توافق‌نامۀ لوزان، این سواحل حق خالص یونان است! بر اساس مادۀ 15 این توافق‌نامه، ترکیه به‌خاطر منافع ایتالیا از تمام حقوق و مالکیت خود بر جزایر ذیل چشم‌پوشی نموده است:

ستامبالیا (استرابالیا)، دودس (رودوس)، کالکی (خارکی) و ... هم‌چنان مادۀ 20 این توافق‌نامه الحاق قبرص را به حکومت انگلیس که انگلیس آن‌را در نوامبر 1914م اعلام نمود، تأیید می‌کند. مادۀ 23 نیز صراحت دارد که طرف‌های قرارداد اساس آزادی در عبور و مرور، کشتی‌رانی در تنگۀ "دردنیل"، دریای مرمرة و باسفور را اعلام نموده، و بر آن رضائیت و توافق دارند. چه از طریق آب، چه از خشکه، چه در زمان صلح یا جنگ باشد.

به این ترتیب ترکیه که صاحب طولانی‌ترین ساحل در شرق دریای خاور میانه است، فاقد آزادی گشت‌وگذار در اطراف جزایر موجود این دریاها است. موضوعی‌که اردوغان امروز از آن به‌ "آبی سلب شده از وطن" یاد نمود! اردوغان از ظلمی‌که در این قرار داد علیه ترکیه روا داشته شده است، دادخواهی می‌کند و در عین زمان، بالای سر خویش تصویر مجرم تاریخ مصطفی کمال را، کسی‌که به این رسوایی‌ها در لوزان تن داد، آویزان می‌کند و با هر دو حالت فوق، جرئت گفتن یک کلمه علیه مصطفی را ندارد!! بلکه احساسات ملت ترک را با نام گذاری کشتی‌های کاوش‌گر به‌نام رهبران بزرگ عثمانی مثل محمد فاتح و قانونی، بر می‌انگیزد در حالی‌که خودش در تمام سیاست‌های خویش از این رهبران بزرگ، بویی نبرده است!

اردوغان اعلام می‌کند که: «ترکیه از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی قادر است تا اسناد و نقشه‌های ظالمانه که استنادشان به عدم اخلاق است، پاره نموده و علیه شان دعوا کند.» علاوه براین وی مدعی‌ست که: «کشورش با مرور تجارب دردناک، برای ثابت نمودن این ادعا چه در میز مذاکرات و چه در میدان، آماده است.» (منبع: الجزیره مورخ 5 سپتامبر 2020م) مگر اردوغان صرفاً در ادعا بسنده نموده و فکر می‌کند که همین کافی‌ست! ملت ترکیه حتماً شاهد آن اند که یونان – کشوری‌که دارای اردوی موثر نیست – اردوی خویش را به جزیرۀ "میس" فرستاده است؛ در حالی‌که توافق‌نامۀ لوزان بر این تاکید دارد که این جزیره منطقۀ غیر نظامی است؛ ولی با این همه، ترکیه با قوتی‌که ایجاب می‌نمود، برای یونان پاسخ نداد!

3- با آن‌که این توافق‌نامه یک معامله‌ای خائنانه بوده که مصطفی کمال همراه متفقین با آن توافق نمود، مگر این توافق‌نامه به‌نام "جمعیت ملی بزرگ انقره" به امضاء رسید. انگلیس به این اکتفاء نکرده بلکه از مصطفی خواست تا شرایطی را که برای وی وضع نموده، کامل کند که بارزترین آن الغای کامل خلافت و قبول سکولاریزم در کشور بود. مصطفی کمال این شرایط را پذیرفته و در صبح 3 مارچ 1924م الغاء خلافت و جدایی دین از دولت را اعلام نمود. در شب همین روز، فرمانی را به حاکم استانبول ارسال نمود که خلیفه عبدالمجید را مجبور نماید تا قبل از صبح روز بعد، ترکیه را ترک نماید. هوا‌داران مصطفی از افراد پولیس و اردو، در نیمۀ شب به قصر خلافت رفتند و در آن‌جا خلیفه را مجبور نمودند تا با وسیلۀ نقلیه حاضر شده، ترکیه را ترک کند و افراد فوق خلیفه را تا مرزهای سویس تعقیب نمودند. پس از گذشت دو روز، مصطفی کمال تمام امراء عهد، اعم از مرد و زن را جمع نمود و آنان را به خارج کشور تبعید نمود. تمام وظایف دینی را لغو نموده و اوقاف مسلمانان، مُلک دولت گردید؛ چنان‌چه مدارس دینی به مدارس مدنی تبدیل گردیده و زیر مجموعۀ وزارت معارف/آموزش و پرورش گردید. به این ترتیب، مصطفی کمال شرایط چهارگانۀ ذیل را که "کرزون" (وزیر خارجۀ همان وقت انگلیس) از وی خواسته بود اجرا کرد.

-          الغاء کامل خلافت.

-          اخراج خلیفه در خارج از مرزهای ترکیه.

-          مصادرۀ اموال خلیفه.

-          اعلام سکولاریستی ترکیه.

سپس توافق‌نامۀ لوزان که قبل از الغاء خلافت منعقد شده بود، مصطفی پس از الغای خلافت نیز بر آن تأکید کرده و آن‌را اجرا نمود! به این ترتیب، توافق‌نامۀ لوزان به الغای خلافت کمک نمود. پس از آن کشورها استقلال ترکیه را به رسمیت شناخته و انگلیس نیز از استانبول و تنگه‌ها عقب نشینی نمود. به تعقیب این عمل‌کرد دولت انگلیس، یکی از نمایندگان انگلیس در پارلمان این کشور بر این عمل "کرزون" که ترکیه را به‌عنوان کشوری مستقل شناخته است، انتقاد نمود. اما "کرزون" در جواب گفت: «موضوع این است که کار ترکیه دیگر خاتمه یافته است و دیگر چیزی برایش باقی نمانده است چون ما توان معنوی آن‌، که خلافت و اسلام است را از آن سلب کرده ایم.» این چنین، علی‌رغم خواست تمام مسلمانان به‌شکل عام و مسلمانان ترکیه به‌شکل خاص، انگلیس توسط مصطفی کمال بر خلافت و اسلام نقطۀ پایان گذاشت. به این ترتیب، حکم مطابق آن‌چه الله نازل نموده است، از تمام روی زمین رخت بربست و حکم به‌غیر آن‌چه الله نازل نموده، تداوم پیدا نمود. تنها حکم طاغوت باقی ماند که بالای تمام مردم و در تمام جهان تطبیق می‌گردد!

دوم: این همان توافق‌نامه‌ای‌ست که نمایندۀ مصطفی کمال در شهر لوزان سویس به امضاء رساند چنان‌چه بر اساس آن، ترکیه در دریای ایجه محدود شد، جزایر و سواحل آن‌را مربوط یونان دانسته شد! در حدود صد سال می‌شود که ترکیه بر اساس همین توافق‌نامه عمل می‌کند چه چیز ترکیه را واداشته که مخالف آن عمل کند؟

کسی‌که جریان امور (روزانه) را دنبال می‌کند، درخواهد یافت که این بحران از پَس دو عامل سربرآورده است. عامل داخلی که به‌خطر شرایط اقتصادی این کشور است و عامل خارجی که در پَس آن ایالات متحدۀ امریکا قرار دارد.

1- عامل داخلی

الف) ترکیه به‌عنوان کشور مصرف کنندۀ انرژی و نه تولید کنندۀ آن، شناخته می‌شود. در این اواخر تولید نفت آن به 53 هزار بُشکه در روز رسیده است. (منبع: آژانس خبرگذاری آناضول 25 جولای 2020م) رقم فوق در مقایسه با مصرف نفت روزانۀ آن که روزانه یک ملیون بُشکه می‌باشد، ناچیز است. (منبع: العربی جدید مورخ 22 آپریل 2020م). این کشور در حدود 475 ملیون متر مکعب گاز تولید می‌کند و بیش از 45ملیارد متر مکعب آن‌را وارد می‌کند. (الجزیرة نت: مورخ 31 آگست 2020م)

به این ترتیب ترکیه باید مبالغ هنگفتی برای پرداخت بهای نفت و گاز بپردازد که آن‌را وارد نموده و در سال 2019م بالغ بر 41 ملیارد دالر شد که به‌دلیل کاهش قیمت جهانی، از سال 2018م کم‌تر شد چون در آن سال، به 43 ملیارد دالر رسیده بود. (منبع: روزنامۀ دیلی صباح ترکیه مورخ 27 فبروری 2020م) این عاملی است که اقتصاد ترکیه را تا حدی زیاد، از پای در آورده است.

 ب) چون ترکیه بین کشورهای تولیده کنندۀ نفت در منطقۀ عربی، ایران، آذربایجان و کشورهای مصرف کنندۀ آن یعنی کشورهای اروپایی قرار دارد، بخش زیادی از استراتیژی خود را نسبت به انرژی بر اساس همین واقعیت خود یعنی کشوری‌که از آن انرژی عبور می‌کند، بنا نهاده است. بندر "جیهان" ترکیه بندر صدور نفت آذری بوده که در آن و از طریق آن، شبکه‌ای از لوله های نفت جریان دارد که آخرین آن خط سیل ترکیه برای انتقال گاز روسیه به غرب ترکیه و از آن‌جا به اروپا می‌باشد که در 8 جنوری 2020م افتتاح گردید. علی رغم این‌که ترکیه به‌خاطر این‌که انرژی از این کشور عبور می‌کند مالیات می‌گیرد، با آن‌هم، پرداخت بهای نفت و گاز بار سنگینی را بر دوش اقتصاد این کشور گذاشته است.

ج) از سال 2009م رژیم یهود و شرکت‌های جهانی اخبار جدیدی را از کشف مقادیر  زیاد گاز در مدیترانۀ شرقی دادند. در چاه نفت "تامار" که در 80 کیلومتری شهر "حیفا" قرار دارد، 9 تریلیون فوت مکعب از گاز قابل استخراج کشف گردید. سپس با گذشت چند ماه، چاه نفت "دالیت" در غرب و وسط فلسطین اشغالی کشف گردید که مقدار 500 فوت مکعب گاز دارد. در سال 2010م، مقادیر فوق تصور در چاه "جوناثان" در غرب فلسطین به مقدار 16 تریلیون فوت مکعب کشف گردید. روزنامۀ "فارین پالیسی" در زمان کشف آن گفته بود:«این بزرگ‌ترین کشف گاز طبیعی در سطح جهان در طول یک قرن است».

د) به همین دلیل ترکیه مبادرت به خرید کشتی حفاری بزرگ و مجهز با تکنالوژی روز "کشتی فاتح" از کوریای جنوبی کرده تا با اختیار داشتن آن، برای اولین بار در سال 2011م به حفاری برای جست‌وجوی نفت و گاز پرداخت. پس از آن یک مجموعه از بحران‌ها بین ترکیه، قبرص و یونان ایجاد شد مبنی بر این‌که ترکیه در مناطق بحری متعلق به قبرس به حفاری پرداخته است و ترکیه به قبرسی‌های ترک تبار استناد می‌کرد. مگر در ماه‌های اخیر تنش‌ها زیاد شد چون ترکیه کشتی اکتشافی دیگری از انگلیس خرید البته به‌خاطر کارهای حفاری دریایی تا ناوگان مکملی از حفاری دریایی و بررسی زمین شناسی داشته باشد یعنی قادر به جست‌وجو و حفاری در زمان واحد در دریای سیاه، غرب سواحل ترکیه و جنوب قبرص در خاور میانه باشد.

ه) به این ترتیب، ترکیه برای سروسامان بخشیدن به اوضاع اقتصادی خویش، به کشف نفت و گاز نیاز داشت. موضوع دیگری‌که باید تذکر داد این است که اقتصاد ترکیه در معرض ضربه‌های سهم‌گینی قرار گرفته است که درد آن در کاهش پول ترکیه "لیره" مشهود است. همین موضوع رئیس جمهور اردوغان را واداشت تا بر تنش حفاری برای یافتن گاز بیافزاید به امیدی‌که بتواند روزنۀ امیدی برای اقتصاد خویش بیابد تا در نهایت بر میزان محبوبیت خویش بیافزاید – با درنظر داشت این‌که به‌خاطر کاهش قیمت لیره، برخی از رهبران حزب‌اش برعلیه وی گردن‌کشی نموده و احزاب مخالفی را تشکیل دادند که این موضوع، محبوبیت اردوغان را کاهش داده است – به همین دلیل، کار حفاری برای یافتن گاز، شامل دریای سیاه شده و تنها منحصر به مناطق اختلافی با یونان در دریای مدیترانه نیست.

2- عامل خارجی

الف) ایالات متحدۀ امریکا از این اقدامات ترکیه حمایت می‌کند و این موضوع از دو زاویه واضح قابل بحث است:

اول: مفاد امریکا از دید منطقوی در حمایت اردوغان این است که پای آن در ترکیه (اردوغان) اگر مشکلات اقتصادی خویش را حل کند، در وضع بهتری قرار خواهد گرفت و محبوبیت مردمی خویش را افزایش خواهد داد تا حدی‌که به عالی ترین سطح آن برسد؛ چنان‌چه در سال 2014م این چنین بود. در این صورت است که می‌‌تواند سیاست‌های امریکا را به اجراء در آورد چنان‌چه در مداخلۀ خویش به "لیبیا" این چنین نمود و اگر ترکیه، از اوضاع اقتصادی خوب برخوردار باشد، می‌تواند در مداخلات منطقوی خویش برای منافع امریکا، پول مصرف کند.

دوم: امریکا در عین زمان که نمی‌خواهد اروپا تحت سیاست‌های گازی روسیه قرار داشته باشد، نمی‌خواهد که اروپا در مسئلۀ گاز، مستقل نیز باشد. یونان و قبرص دو عضو اتحادیۀ اروپا اند که خطوط لولۀ گاز از این دو کشور به اروپا وصل می‌گردد تمام این موارد برای امریکا خوشایند نیست. به همین دلیل، امریکا از تهدید کردن استقلال گاز اروپا توسط ترکیه، حمایت می‌کند. به این معنی که اردوغان رئیس جمهور ترکیه به تهدید یونان و بدون توافق همراه آن، به حفاری در مناطق دریایی‌ای که از خود می‌داند و با حمایت مخفیانۀ امریکا پرداخته است. به همین دلیل کشتی‌های نظامی امریکا همراه ترکیه در مانورهای نظامی ترکی، اشتراک نمودند چنان‌چه وزارت دفاع ترکیه از مشارکت ناوشکن‌های امریکای "یو اس اس واشنگتن" در این مانورها خبر داد. (منبع: روزنامه الآن ترکیه 26 آگست 2020م)

تمام این به‌رغم این‌که امریکا در تنگنای شدید قرار دارد صورت می‌گیرد؛ چون یکی از کشورهایی را که داخل پیمان ناتو است، علیه کشور اروپایی دیگر که آن نیز داخل پیمان ناتو است، حمایت می‌کند. این حمایت امریکا در حالی صورت می‌گیرد که فرانسه – کشوری دیگر در پیمان ناتو– همراه یونان در مانور نظامی، اشتراک کرد.

این مانورها و برخی دیگر از لشکر کشی‌های نظامی، زنگ‌های تهدید را به‌صدا در آورده است و وضع خطرناکی را در شرق مدیترانه ایجاد نموده است که تهدید به درگیری نظامی بین کشورهای ناتو می‌کند یعنی بین ترکیه که از پشت پرده توسط امریکا حمایت می‌شود و بین یونان که علناً توسط فرانسه حمایت می‌شود. البته اگر بعداً از طریق دیپلوماسی حل نگردد.

ب) از زاویۀ دیگر، اجازۀ امریکا به بروز کشمکش بزرگ، که نزدیک است به اعمال نظامی بین دو کشور بزرگ عضو پیمان ناتو – پیمانی‌که امریکا خود زعامت آن‌را برعهده دارد – منجر شود، بدون آن‌که امریکا با در نظرداشت خطر جدی این بحران کاری بکند، این خود بیان‌گر آنست که امریکا به مشکلات داخلی خویش مثل ویروس کرونا و موضوع انتخابات، دست و پنچه نرم می‌کند و در حال حاضر، این کارها را در برابر اروپا و خاصتاً یونان، به اردوغان سپرده است با در نظرداشت این‌که اردوغان را با روش‌هایی حمایت می‌کند که بیان‌گر در مضیقه قرار داشتن آمریکاست چون ترکیه و یونان دو عضو پیمان ناتو اند که رهبری آن‌را امریکا به عهده دارد. به همین دلیل، امریکا همراه ترکیه در مانورهای نظامی اشتراک می‌کند به‌عنوان حمایت وی در شرایط کنونی. این از یک‌طرف؛ اما از طرفی دیگر، "پومپئو" در سفری از قبل تعیین نشده به قبرص بخش یونان سفر کرده و از ترکیه می‌خواهد که نیروهای خویش را از شرق مدیترانه – جایی‌که کشتی اکتشافی ترکیه با حمایت کشتی‌های نظامی فعالیت می‌کند، – عقبی نشینی دهد. (منبع: آرتی 13 سپتمبر 2020م)

این بدان معناست که امریکا (حامی ترکیه) خود را در برابر تنگنای شدیدی از سوی هم‌پیمانان اروپایی خویش یافته است. بناءً ناگزیر از اردوغان علی رغم تمایلش، می‌خواهد که کشتی اکتشافی خود را به عقب کشیده و به مذاکرات روی آورد چون یونان برای گفت‌وگوها، عقب کشی کشتی اکتشافی ترکیه را به‌عنوان پیش شرط، مطرح کرده بود.

سوم: مواضع کشورهای دیگر:

1- موضع فرانسه از همان ابتدا، قوی‌ترین موضع در اروپا بود؛ چون از همان اولین لحظات، حمایت خود را از یونان اعلام نمود و در این مسیر، به تنهایی حرکت نمود و "ماکرون" رئیس جمهور آن گفت: «من تصمیم گرفتم با هم‌کاری شرکای اروپایی، از جمله یونان، حضور نظامی فرانسه در شرق مدیترانه را به طور موقت تقویت کنم.» (منبع: خبرگزاری آناتولی ترکیه 13 آگست 2020م)

پس از آن به مانورهای نظامی مشترک دریایی همراه یونان پرداخت با اشتراک هواپیماهای "رافال" که بر فراز هوای قبرس به پرواز آمدند. سپس در 26 آگست 2020م همراه فرانسه ایتالیا به اضافۀ یونان و قبرس بخش "روم" به مانور اشتراک ورزید. تمام این موارد، علی رغم این‌که فرانسه هیچ نفوذی در منطقه ندارد، صورت پذیرفت که این خود، به این دلالت دارد که فرانسه می‌خواهد سر ازنو، برای خویش نفوذ معتبری را به‌وجود آورد.

پرداختن فرانسه به مانور نظامی همراه یونان آن‌هم پس از آن‌که امریکا همراه ترکیه مانور نظامی انجام داده بود، بیان‌گر آنست که فرانسه می‌خواهد به‌شکلی پوشیده امریکا را به چالش بکشد و اشتراک ایتالیا در این مانور، بدین معناست که کشورهای اروپایی می‌خواهند علیه ترکیه بسیج شوند. هم‌چنان شاهد بر این مدعا، نشستی است که برخی از کشورهای اروپایی دارای قدرت متوسط، همراه فرانسه داشتند مثل ایتالیا، مالت، اسپانیا به اضافۀ یونان و قبرص بخش روم. رئیس جمهور فرانسه بالای کشورهای فوق در اتحادیه اروپا و پیمان ناتو فشار می‌آورد تا موضع جدی علیه ترکیه اتخاذ کنند چنان‌چه وی گفته بود: «ما به‌عنوان اروپائیان، همراه حکومت رئیس جمهور اردوغان که تصرفات غیر قابل قبول انجام می‌دهد، باید موضع واضح و تصمیمی اتخاذ کنیم.» وی بدین باور است که ترکیه در این منطقه، شریک استراتیژی نیست. (منبع: فرانس 24، 10 سپتامبر 2020م)

هم‌چنان "ژان ایو لودریان" وزیر خارجه فرانسه گفت: «نشست پیش‌روی پارلمان اروپا، به مجازات ترکیه اختصاص خواهد یافت.» وی به این اشاره نمود که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه برای سرپوش گذاشتن به اوضاع بد اقتصادی، به افزایش تنش همراه یونان، ادامه می‌دهد. (منبع: ایندپندنت عربی 7 سپتامبر 2020م)

علی‌رغم جسارت فرانسه در اتخاذ موضع مخالف ترکیه و تلاش آن برای نابود کردن شوکت رئیس جمهور ترکیه و علی‌رغم این‌که اردوغان رئیس جمهور ترکیه مثل "فاتح" یا "قانونی" نیست – اشخاصی‌که کشتی‌های خود را به‌نام‌های شان نام‌گذاری می‌کند – تا فرانسه را در دریای مدیترانه درس عبرتی بدهد و در مقابل هزاران آرزویی‌که کشتی‌ها و هواپیماهای فرانسه در کاهش شأن اردوغان در خانه اش نقش بر آب نمودند، اردوغان هم در مقابل آن، حداقل یک کشتی از فرانسه را غرق کند.

علی‌رغم این همه، سیاست‌های فرانسه نامدّون و فاقد عُمق است؛ چنان‌چه "مالت" به سرعت خود را از اتحاد همراه فرانسه خارج نمود؛ چنان‌چه "ایفارست بارتولو" وزیر خارجۀ این کشور در خلال نشست مطبوعاتی که همراه همتای ترکی خویش "مولود چاووش اوغلو" داشت، گفت: «اتحادیۀ اروپا باید روابط خویش را با ترکیه از منظر استراتیژیک ببیند.» وی اضافه نموده گفت: «من معتقدم که وقت آن رسیده تا اتحادیۀ اروپا همراه ترکیه با جدیت تمام تعامل کند؛ خصوصاً در بخش تجارت، حقوق بشر و مبارزه با تروریزم.» (منبع: خبرگذاری آناتولی ترکیه 12 سپتامبر 2020م)

2- اما انگیس بر تنش شرق خاورمیانه هیچ‌گونه تبصره‌ای نداشت که این خود بر نگرانی فرانسه افزوده است حتی فرانسه از زمان مطرح شدن "بریگزیت" به نقش انگلیس به‌دیدۀ شک می‌نگرد؛ زیرا شاهد آن است که بعضاً با وی مخالفت می‌کند چنان‌چه در الجزایر چنین عمل نمود. وقتی بازارهای بزرگ مالی در لندن به‌خاطر ارتباط به "خام برنت" و توابع آن از قیمت‌گذاری ها برای سایر انواع نفت و حتی گاز طبیعی، برای انگلیس در بازار نفت و گاز جای‌گاه می‌دهد، خصوصاً در قیمت گذاری‌ها؛ فرانسه می‌داند که انگلیس از اتحادیۀ اروپا خارج شده و برای خویش در بخش نفت که از لحاظ مسائل جهانی اهمیت حیاتی دارد، می‌خواهد جای‌گاهی راست و ریست کند. به همین دلیل، فرانسه خواست تا برای خویش جای پاهی را در یونان باز کند تا شاید این امر وی را کمک کند که در مسائل انرژی فعالانه عمل کند نه این‌که فقط مصرف کنندۀ انرژی باشد.

در مقابل، انگلیس به‌خاطر خروج از اروپا سیاست اتخاذ شده توسط اروپا را چیزی مثل "سیاست مجازات" علیه خود می‌بیند. به همین دلیل، راهِ خود را جدا نموده و سیاست مخصوص خود را ترسیم می‌نماید و شاید از افزایش تنش در شرق خاورمیانه نگران باشد. به همین دلیل، علیه ترکیه سیاست خصمانه را تخاذ ننموده است؛ چون یونان در مقابل منافع آن از آدرس ترکیه، چیزی محسوب نمی‌شود. به همین دلیل، فکر می‌کند که روی موج یونان، کسی جز متعصب کور مثل فرانسه، سوار نمی‌شود!

فرانسه در مقایسه با انگیس و آلمان فاقد دور اندیشی می‌باشد و پس از انجام کارهای سیاسی دشوار، دست خالی بر می‌گردد. به همین دلایل، رئیس جمهور ترکیه سخت بر وی هجوم آورده گفت: «آقای ماکرون تو همراه شخص من، مشکلات بیشتری خواهی داشت.» وی اضافه نموده گفت: «تو فاقد معلومات تاریخی هستی و حتی تاریخ فرانسه را نمی‌دانی پس از اشتغال به ترکیه و ملت آن بپرهیز.» (منبع: قدس عربی 12 سپتامبر 2020م)

3- اما آلمان کشور دیگری است که در پَس موضع خصمانۀ فرانسه علیه ترکیه، پایش نلغزید و خواهان وساطت بین طرف‌های درگیر شد. چنان‌چه برخی نقش آن را شکلی تفسیر می‌کنند که باید آن‌را واشنگتن بازی می‌نمود. این کشور همواره مخالف موضع فرانسه بوده، وساطت را اختیار نموده و به گفت‌وگو فرا می‌خواند.

آلمان شدیدترین موضعی‌که در قبال ترکیه اتخاذ نموده، آن‌چه است که "هایکو ماس" وزیر خارجۀ آن در خلال بازدیدش از "آتن" بیان داشت. چنان‌چه گفته بود: «در خصوص کاوش‌گری ترکیه در شرق خاورمیانه، ما موضعی کاملاً واضح داریم... باید به حقوق بین المل احترام شود. بنابر این، پیش‌رفت در روابط اتحادیۀ اروپا با ترکیه وقتی ممکن خواهد بود که انقره تحرکات در شرق مدیترانه را متوقف کند.» وی در ادامه گفته بود که باید ترکیه حفاری در سواحل قبرص را متوقف کند. (منبع: فرانس 24، 22 جولای 2020م)

4- اما روسیه با استفاده از روابط حسنۀ خویش همراه ترکیه، می‌خواهد نقش میانجی‌گری بازی کند؛ مگر طبق عادتش قادر به هیچ‌گونه اقدام شخصی نیست هرچند که در مقابل مانورهای فرانسه، انجام مانورهای نظامی را در شرق خاور میانه اعلام نموده شاید می‌خواهد به‌خودش تذکر دهد. بر اساس گذارش خبرگذاری بلومبرگ به نقل از نیروی دریایی ترکیه، قرار است روسیه در روز سه شنبۀ آینده، مانورهای دریایی – نظامی خود را با مهمات جنگی در دریای مدیترانه اجراء کند. این مانور تا 22 سپتامبر ادامه خواهد داشت و مانور دیگر از 17 الی 25 سپتامبر جاری ادامه خواهد داشت. "ایگور دیگالو" سخن‌گوی نیروی دریایی روسیه گفت: «ما روابط اقتصادی و دفاعی قوی‌ای همراه ترکیه داریم مگر سیاست ما عدم حمایت یکی از طرفین نزاع است.» مانورهای نظامی روسیه پس از تمرین‌های نظامی دیگری است که فرانسه در منطقه اجرا نمود؛ چنان‌چه هواپیماهای نظامی و کشتی جنگی برای حمایت از یونان و قبرس در این کشمکش مستقر نمود. (منبع: ایندپندنت عربی 7 سپتامبر 2020م) یعنی موضع روسیه حاشیه‌ای باقی می‌ماند و به انتظار اشاره از پَس اقیانوس است مگر در عین زمان، قدرت خویش را نیز می‌خواهد به نمایش گذارد.

چهارم: با درنظر داشت آن‌چه گفتیم، بحران ترکیه و یونان اگر همین‌طور ادامه یابد، انتظار می‌رود تا شگاف عمیقی را در روبط جهانی در بخش اقیانوس اطلس، ایجاد کند. کشورهای اروپایی می‌خواهند تا جایگاه خویش را در جهان ببینند – جهانی‌که امریکا به خاطر تمرکز بر چین و مشکلات روز افزون داخلی خود – می‌خواهد از رهبری بر آن عقب، نشینی کند.

کشورهای اروپایی خواهان نقشی جدا از امریکا اند و امریکا در سایۀ حکومت ترامپ – با استفاده از تقش دیگران مثل نقش ترکیه و روسیه در لیبیای کنونی – از تهدید منافع اروپا، عقب نشینی نمی‌کند. کشورهای اروپایی به‌شدت نگران این اند که بحران شرق دریای مدیترانه – اگر ترکیه بر بخش بزرگی از آن تسلط یابد – منجر به از بین رفتن رؤیاهای شان که دست‌یابی به منبع امن گاز طبیعی است، شود از آن‌جا که ترکیه در پَس پرده توسط واشنگتن حمایت می‌گردد، به همین دلیل، سیاست فرانسه در شرق دریای مدیترانه تلاش می‌کند تا نقشی‌ را که در واشنگتن برای ترکیه و روسیه تهیه می‌گردد، رد نماید.

این اختلاف در اقیانوس اطلس کم‌تر از اختلاف دیگر در داخل خود اروپا نیست به همین دلیل، موضع آلمان این بوده که فرانسه را از کشاندن اروپا برای مجازات ترکیه، باز دارد یعنی فرانسه در داخل اروپا موفق نشد تا کشورهای اروپایی را علیه ترکیه بسیج کند. به همین دلیل، فرانسه هم کشورهای حوزۀ مدیترانه را گِردهم جمع نمود!

آلمان به منافع خود زیاد فکر می‌کند حتی به‌تاریخ خویش همراه ترکیه فکر می‌اندیشد چون آلمان و ترکیه در در جنگ جهانی اول در کنار هم با متفقین جنگیدند و روابط آلمان همراه ترکیه همواره قوی بوده است که این روابط را فقط بعضاً سیاست‌هایی‌که رئیس جمهور اردوغان به‌خاطر امریکا اتخاذ می‌کند، مخدوش می‌نماید. علاوه بر این، اقلیت بزرگ از ترک‌ها در آلمان زندگی می‌کنند.

پنجم: اما آیا بحران خاتمه یافته است یا نه؟ ترکیه اکتشاف مهم گاز در دریای سیاه به‌ میزان 320 متر مکعب را اعلام نموده است. این خود وی را انگیزه می‌دهد تا حفاری را در دریای سیاه و شرق دریای مدیترانه ادامه دهد؛ چون تلاش این کشور برای کاهش بار اقتصادی، مستمر است و حمایت امریکا را هم‌چنان با خود خواهد داشت که این حمایت توسط امریکا، برای فشار آوردن بالای اروپا و خاصتاً فرانسه استفاده می‌گردد تا این‌که خیلی در تضاد و برای برهم زدن سیاست امریکا در منطقه به پیش نرود! مگر مسئلۀ دردناک این است که سرزمین‌های اسلامی در خلال صد سال پسینَ پس از فروپاشی خلافت – دولت واقعی و عنصر عزت مسلمانان – این کشورها در ذیل ملت‌های دیگر قرار گرفتند و کفار استعمارگر توسط ابزار خود از حکام، امورشان را به‌دست گرفتند!! با آن‌هم، پس از تاریکی شب، طلوع صبح خواهد درخشید، خاصتاً این‌که حزب التحریر در بین امت ان شاء الله برای اعادۀ خلافت تلاش می‌کند؛ چنان‌چه این امت قبلاً با عزت، نصرت و نور توسط خلافت تاج‌گذاری شده بود.

﴿إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ * وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ﴾ [ص: 87 و 88]

ترجمه: ‏اين قرآن، چيزي جز پند و اندرز جهانيان (و مايه بيداري جملگي ايشان) نمي‌باشد ‏و خبر آن را بعد از مدّت زماني خواهيد دانست (و به زودي صدق وعد و وعيد و راستي اخبار و گفتار قرآن را هم در اين جهان و هم در آن جهان خواهيد ديد).‏

مترجم: اسماعیل نصرت

      

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

الهام علییوف رئیس‌جمهور آذربایجان در سخنانی‌که شام یک‌شنبه 4 اوکتوبر 2020م از تلویزیون رسمی منتشر گردید گفت: «ارمنستان موظف است برای خروج‌اش از اقلیم ناغورنی قره‌باغ، قبل از پایان جنگی‌که حدوداً یک هفته قبل در آن آغاز گردید، جدول زمانی بسازد. علییوف تسلط بالای شهر جبرائیل را که روز گذشته صورت گرفت، برای ارمنستان و حامیان آن یک درس خوانده و به گفتۀ وی؛ بهتر است از آن عبرت بگیرند.» (منبع: الجزیره 5 اوکتوبر 2020م) درگیری‌های شدید میان آذربایجان و ارمنستان صبح روز 27سپتمبر 2020م با خشونتی شروع شد که از زمان آتش‌بس میان دو طرف در سال 1994م تا کنون نظیر نداشته، هرچند هرازگاهی زدوخوردهای محدود و بعضاً گسترده میان دو طرف رخ می‌داد، مانند برخوردهای سال 2016م و هیچ‌گاهی ترکیه در آن زد و خوردها از آذربایجان حمایت نظامی نمی‌نمود، اما این بار ترکیه رسماً اعلان نمود که از آذربایجان پشتیبانی می‌کند. به نظر می‌رسد ترکیه از این پشتیبانی اهداف مشخصی را دنبال می‌کند، این اهداف چیست؟ و چرا ترکیه این بار تا این حد مداخلۀ گسترده نموده؟ و این‌که موقف دولت‌ها گروه مینسک، به ویژه سه دولت پیش‌گام در این گروه (امریکا، روسیه و فرانسه) در این قضیه چیست؟ با ابراز سپاس.

پاسخ

برای درک درست واقعیت جاری، امور زیر را به بررسی می‌گیریم:

1- آذربایجان اعلان نمود که ارمنستان صبح روزم 27 سپتمبر2020م هجوم گسترده‌ای را در خاک ارمنستان آغاز نموده. وزارت دفاع آذربایجان در بیانیه‌ای اعلان نمود: «حملات ارمنستان منجر به کشته شدن شماری از غیرنظامیان گردیده به علاوۀ ویرانی‌های زیادی‌که موشک‌باران شدید ارمن‌ها در زیربناهای شماری از قریه‌ها به غیرنظامیان وارد نموده است.» در بیانیه هم‌چنین گفته شده که نیروهای آذربایجان نیز موفق شده متقابلاً هجومی را علیه دشمن به راه انداخته و شمار زیادی از موترها/ماشین‌های نظامی ارمنستان را در عمق خطوط دشمن هدف قرار دهد، به شمول 12 پایه موشک زمین به هوا از نوع اوسا.» (منبع: الجزیره 27 سپتمبر 2020م) پارلمان آذربایجان با اعلان وضعیت جنگی در برخی از شهرها و مناطق و اعمال حالت آماده‌باش در مناطق درگیری موافقت نمود.

از جانب دیگر؛ ارمنستان نیز وضعیت جنگی اعلان نمود، در حدی‌که در صفحۀ رسمی دولت ارمنستان تصویر یک روحانی مسیحی را منتشر نمود که سلاحی در دست داشته و نشانۀ کفری صلیبی را بر گردن‌اش آویزان نموده تا نشان دهد که این یک جنگ صلیبی علیه مسلمانان است. نیکول باشینیان نخست‌وزیر ارمنستان در یک سخنانی موقف کشورش را چنین اعلان نمود: «آذربایجان جنگ را علیه مردم ما آغاز نموده و این‌که بعید نیست این تنش‌ها سراسر منطقه را فرا گرفته و امنیت جهانی را برهم زند. موقف‌گیری ترکیه در این قضیه پیامدهای ویرانگری در جنوب قفقاز خواهد داشت. وی جامعۀ جهانی را تشویق نمود مانع مداخلات ترکیه در کشمکش‌های موجود میان باکو و یریفان در خصوص اقلیم قره‌باغ شود که از سال 1991م بالاگرفته است. (منبع قبلی)

2- آذربایجان گفته که درگیری‌ها این بار جدی و جنگ کاملاً قاطعانه است. الهام علییوف به تاریخ 30 سپتمبر 2020م گفت: «مذاکرات در خصوص قره‌باغ بی‌فایده بود و دیگر نیازی به فراخوان مذاکرات جدید نیست. وی علاوه نمود که آذربایجان مصمم است سرزمین خویش را مجدداً یک‌پارچه نماید و اردو/لشکر آذربایجان توانسته در جریان عملیات اخیرش در منطقۀ مورد منازعه، پیش‌روی‌های موفقانه‌ای داشته باشد و کسی توان این را ندارد نیروهای آذربایجان را از مواضعی‌که به دست آورده بیرون نماید. خروج نیروهای ارمنستان یگانه شرطی است که از جانب آذربایجان مطرح می‌گردد و توقف درگیری‌ها منوط به پذیرفتن این شرط توسط یریفان است.» وی افزود: «ما فقط یک شرط داریم و آن هم خروج کامل، بدون قید وشرط و فوری نیروهای مسلح ارمنستان از خاک ماست. اگر حکومت ارمنستان این شرط را پذیرفت، جنگ‌ها و خون ریزی‌ها متوقف خواهد گردید.» (منبع: الجزیره، روسیه امروز 30 سپتمبر 2020م). به نظر می‌رسد وی مطمئن است که ترکیه از آنان پشتیبانی نموده و در این پشتیبانی صادق خواهد بود و سرزمین‌شان را آزاد خواهد نمود.

3- درگیری‌های دو طرف این بار به تاریخ 12 جولای 2020م بالاگرفت و سه روز ادامه داشت و پس از خسارت‌های جانی در صفوف دو طرف متوقف گردید. سپس ترکیه برای نخستین بار سربلند نمود و با فرستادن نیروهای زمینی و هوایی به آذربایجان، در مانورهای نظامی گسترده میان دو کشور مشارکت نمود. این مانورها از تاریخ 29 جولای 2020م آغاز و دو هفته ادامه داشت. ترکیه طوری وانمود می‌کند که قضیۀ آذربایجان و مناطق اشغال‌شدۀ آن توسط ارمن‌ها را به دوش گرفته، کاری‌که پیش از این از ترکیه مشاهده نشده، هرچند دو طرف از زمان اعلان آتش‌بس در سال 1994م هرازگاهی درگیری می‌شدند. آخرین موردی که از آن تاریخ، درگیری‌های نسبتاً شدید گفته می‌شود در آغاز ماه اپریل تا 26 همین ماه سال 2016م بود، اما ترکیه دخالتی فراتر از تسلیت گفتن اردوغان به بازمانده‌گان قربانیان آن درگیری‌ها و اعلان آماده‌گی برای حمایت از آذربایجان، بدون هیچ‌گونه حمایت عملی، نداشت! شرایط در آن زمان طوری بود که برنامه‌ریزی‌های امریکا می‌طلبید ترکیه با روسیه تفاهم داشته باشد تا هر دو دولت با هم برای استحکام نظام حاکم سوریه، که وابسته به امریکاست، با یکدگر همکار باشند و با سرکوب نمودن مردم انقلابی سوریه علیه نظام حاکم از برگشتن اسلام به صحنۀ حاکمیت جلوگیری نمایند. مخصوصاً با توجه به این‌که سرکشی‌های ارمن‌ها در برابر آذربایجان در ماه شباط سال 1988م و با کمک روسیه آغاز گردید، آنگاه که اعلان نمودند منطقۀ کوهستانی قره‌باغ را در سال 1991م زیر تسلط خود در آورده و از برپائی جمهوری مستقلی در آن برای خود خبر دادند. آن درگیری‌ها میان دو طرف تا سال 1994 ادامه داشت و آذربایجان بیش‌تر از 20 تا 24% از خاک خود به شمول منطقۀ قره‌باغ که از 5 ولایت/استان تشکیل می‌گردد، به علاوۀ پنج ولایت دیگر در غرب این کشور و بخش‌های وسیعی از دو ولایت آغدام و فضولی را از دست داد و در حدود یک ملیون از مسلمانان ساکن این مناطق وادار به مهاجرت شدند. اردوی روسیه مستقیماً در آن درگیری‌ها مداخله نمود و هنوز هم روس‌ها پشت سر ارمنستان ایستاده و از این کشور کوچکی‌که به مراتب نسبت به آذربایجان نفوس، قدرت و توانایی‌های کم‌تری دارد تمام قد حمایت می‌کند.

4- ترکیه در قضیۀ آذربایجان بر اساس نقشی‌که در چرخۀ محوریت امریکا و اجرای اوامر آن دارد عمل می‌کند، چنان‌چه ترکیه به تاریخ 10 اوکتوبر 2009م در شهر زیورخ سویس توافق‌نامۀ صلح را با ارمنستان امضاء نمود؛ توافق‌نامه‌ای که بر اساس آن مرزهای کنونی میان دو کشور را به رسمیت شناخت و این مرزها باز گردید، روابط دیپلوماتیک آغاز، سفرای رد و بدل گردیدند، قنسول‌گری‌ها گشوده شد، روابط دو جانبه در تمام عرصه‌ها توسعه یافت، همکاری‌های منطقه‌ای و جهانی دو طرف راه افتاد، کشمکش‌های منطقه‌ای و جهانی به گونۀ سلمی و بر اساس قواعد و قوانین بین‌المللی حل و فصل گردید، مبارزه برعلیه تروریزم و گسترش دموکراسی در منطقه راه‌اندازی شد و سرانجام گفتگوها برای تمرکز علمی بالای اسناد و منابع تاریخی آغاز و توسعه یافت که هدف از آن حل و فصل مشکل تاریخی کشتارجمعی ارمن‌ها بود. در ضمن باید دانست: اردوغان پیش از آن‌که ارمنستان نیروهایش را از خاک آذربایجان اشغالی در قره‌باغ و اطراف آن خارج کند، هرگونه تفاهم را با ارمنستان رد می‌نمود. توافق مذکور میان دو طرف به درخواست مستقیم شخص اوباما رئیس‌جمهور وقت امریکا صورت گرفت؛ چنان‌چه در سفری‌که به تاریخ 6 اپریل 2009م به منظور حل اختلافات میان ترکیه و ارمنستان و ایجاد صلح میان دو طرف، پس از قطع روابط‌شان و بسته شدن مرزها در سال 1993م داشت، از طرفین خواست به آن اختلافات پایان دهند. اردوغان بی‌درنگ اعلان آماده‌گی نموده و توافق‌نامۀ صلح سراسری را با ارمنستان امضاء نمود، بدون این‌که مسأله را با آذربایجان در میان گذارد و بدون اندکی توجه به اشغال خاک آذربایجان توسط ارمن‌ها و یا قضیۀ حدوداً یک ملیون مسلمان مهاجر آذربایجانی که توسط ارمن‌ها مهاجر شده اند. وزارت خارجۀ امریکا اعلان نمود که امضای این توافق‌نامه یک اقدام تاریخی بوده و امریکا در آن شرکت نموده.

5- آذربایجان از امضای آن توافق‌نامه، پیش از خروج ارمن‌ها از سرزمین‌های اشغال شدۀ آذربایجان، انتقاد نمود و از ترکیه خواست به تعهدات‌ قبلی‌اش مبنی بر عدم گشودن مرزها و از سرگیری روابط با ارمنستان پیش از خروج ارمن‌ها از مناطق اشغالی آذربایجان پایبند بماند. سایت ایلاف به تاریخ 10 اوکتوبر 2009م با انتشار خبری نوشت: «وزیران خارجۀ ترکیه و ارمنستان شام روز شنبه توافق‌نامه‌های دو جانبه‌ای را در زوریخ سویس به هدف ازسرگیری روابط میان دو طرف امضاء نمودند. وزیران خارجۀ دو کشور ادوارد نالبندیان و احمد داوود اوغلو پس از امضای توافق‌نامه‌ها با یکدگر دست داده چند لحظۀ طولانی و با صمیمیت دست یکدیگر را می‌فشردند. فیل گوردن معاون وزیر خارجۀ امریکا در امور اروپا و امور اروپا- آسیا که در این دیدار حضور داشت گفت: «شام امروز شنبه در یک اتفاق تاریخی شرکت نمودیم.» هیلاری کلنتن وزیر خارجۀ امریکا نیز که عازم سفر پنج روزه  به شش شهر اروپائی بود، قبل از رسیدن به لندن وارد زوریخ سویس شده و در محفل امضای توافقنامه‌ها میان ترکیه و ارمنستان شرکت نمود. از جانب دیگر؛ یک مسئول بلند پایۀ امریکا گفته که اوباما به خاطر این توافق‌نامه سخت خرسند بوده و آن را "یک گام بزرگ به پیش" می‌داند. اما آذربایجان فردای روز امضای آن توافق‌نامه‌ها، عادی شدن روابط میان ارمنستان و ترکیه را تقبیح نمود و هشدار داد که گشوده شدن مرزهای ارمنستان با ترکیه ممکن است آرامش جنوب قفقاز را بر هم زند. وزارت خارجۀ آذربایجان با نشر بیانیه‌ای گفت: «ازسرگیری روابط میان ترکیه و ارمنستان قبل از خروج نیروهای ارمن از منطقۀ اشغال شدۀ آذربایجان مستقیماً با منافع آذربایجان در تناقض بوده و روی روابط برادرانه میان آذربایجان و ترکیه، که ریشه‌های تاریخی دارد، سایه می افگند.» (منبع: ایلاف 10 اکتوبر 2009م).

6- اما ترکیه به رهبری اردوغان سعی نمود آذبایجان را با سخنان شیرین عاری از عمل فریب دهد، چنان‌چه در آن توافق‌نامه هیچ گونه شرطی برای خروج ارمنستان از منطقۀ قره‌باغ نگذاشت و چنان‌که بود با آن موافقت نمود. اما نه سال بعد در ماه مارچ 2018م ارمنستان، که زیر نفوذ روسیه قرار دارد، با فشار روس‌ها، توافق مذکور را رسماً ملغا اعلان نمود و به این ترتیب، فرصت امریکا برای گرفتن ارمنستان از روسیه توسط توافق مذکور با ترکیه از دست رفت. روسیه نفوذش را در ارمنستان قوت بخشید، چنان‌چه سپر موشکی خویش را در پایگاه نظامی روسیه در ارمنستان موسوم به پایگاه گیومری تقویت نمود، سپس در ماه دسمبر 2015م توافق‌نامۀ دفاع مشترک هوایی را با ارمنستان امضاء نمود و بی‌درنگ مجموعه‌ای از طیاره/هواپیماهای نوع میگ 29 و هزاران سرباز و تانک، سلاح‌های دفاع هوایی، موشک‌های دوربرد نوع اس 300 به علاوۀ سلاح‌های هوایی میانبرد نوع اس ای -6 را منتشر نمود. روسیه این امکانات دفاعی‌اش را وارد بازار خویش موسوم به "اتحاد اقتصادی اوراسیا" نمود که از تاریخ 1 جنوری 2015م عملاً به اجراء گذاشته شد به علاوۀ بلاروس، قزاقستان و قرغیزستان. این دولت‌ها به علاوۀ ارمنستان تبدیل به بازار تولیدات روسیه زیر نام آزادی داد و ستد کالا و خدمات در تمام عرصه‌ها شد. مجموع تولیدات داخلی این بازار به بیش از پنج ترلیون دالر امریکائی می‌رسد که اکثریت آن به نفع روسیه تمام می‌شود.

7- پس از این اتفاقات، امریکا برای استحکام نفوذ خویش در آذربایجان و تضعیف نفوذ روسیه به جستجوی راه‌های دیگری پرداخت تا راهش را به جانب ارمنستان باز نماید. به ترکیه اشاره نمود تا در کنار روابط اقتصادی و سیاسی که با آذربایجان دارد، روابط نظامی‌اش را نیز استحکام بیش‌تری بخشد تا به این ترتیب نفوذ امریکا تقویت یافته و ارمنستان زیر فشار قرار گیرد و دروازه‌های خویش را برای نفوذ امریکا بازنماید تا این بود که درگیری‌های اخیر در ماه جولای گذشته اتفاق افتاد، به نظر می‌رسد این درگیری‌ها برنامه‌ریزی شده بوده تا بهانه‌ای برای ترکیه جهت مداخلۀ نظامی و ارسال نیرو برای تمرینات و مانورهای مشترک باشد و پس از آن درگیری‌های شدید اخیر بالاگیرد که منجر به حالت جنگ میان دو طرف شد. اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه پس از شروع درگیری‌های مستقیم و به تاریخ 27 اوکتوبر 2020م در صفحۀ تویتر خویش نوشت: «جامعۀ جهانی دو جانبه عمل می‌کند و نتوانسته عکس‌العمل کافی و مطلوبی را در برابر حملات تحریک‌آمیز ارمنستان از خود نشان دهد. گروه سه جانبۀ مینسک نیز متأسفانه با اقدام به حل این بحران فاصلۀ زیاد دارد و نزدیک به 30 سال است که موقف بی‌توجهانه‌اش به این قضیه را هم‌چنان ادامه می‌دهد.» وی افزود: «بدون شک تأمین صلح در منطقه وابسته به خروج نیروهای ارمنستان از خاک اشغال شدۀ آذربایجان از سال 1992م است. ترکیه هم‌چنان در کنار دوست و برادراش آذربایجان قرار خواهد داشت.» (منبع: آژانس خبری ترکیه 28 اوکتوبر 2020م) اما انگار اردوغان گمان نموده که مردم حافظه ندارند و طوری وانمود می‌کند که هرگز خودش در این قضیه کوتاهی نداشته و در زمان امضای آن توافق‌نامه با ارمنستان از هیچ چیزی چشم‌پوشی نکرده، توافق‌نامۀ صلح با ارمنستان در سال 2009م برای خدمت به امریکا که هیچ اشاره‌ای در آن به خروج نیروهای ارمن از خاک آذربایجان نشده بود و حتی یک کلمه هم از این موضوع در آن یاد نشده بود.

8- زمانی‌که ارمنستان توافق‌نامۀ یاد شده را پس از نه سال از امضای آن لغو نمود، که باعث شد امریکا نتواند در ارمنستان جای پا پیدا کند، اردوغان یک بار دیگر سر بلند نموده و خواستار خروج نیروهای ارمنستان از این سرزمین اشغال‌ی شد و به گفتۀ خودش "دوست عزیزش" پوتین و هم‌چنین از ماکرون انتقاد نموده گفت: «در این خصوص با ولادیمیرپوتین رئیس روسیه و ایمانویل ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه صحبت نمودم؛ اما هیچ نتیجه‌ای به دست نیامد.» (منبع: آژانس خبری ترکیه 1 نومبر 2020م) او هرگز به گفتۀ خودش از "دوست و هم‌پیمان‌اش" ترامپ انتقاد نکرد. چگونه از او انتقاد کند؛ در حالی‌که محرک پشت پرده و حتی مستقیم وی است؟! امریکا حتی اگر سعی کند با استفاده از اسالیب دیپلوماتیک با قضیه بازی کند، باز هر صاحب درک و بصیرتی می‌تواند به واقعیت امر پی ببرد. از جمله این‌که ترامپ به تاریخ 27 اوکتوبر 2020م در یک کنفرانس خبری اعلان نمود: «امریکا تلاش خواهد نمود خشونت‌های بالا گرفته میان ارمنستان و آذربایجان متوقف گردد.» اما باز گفت: «ما در این خصوص حجم بزرگی از روابط جدی را دارا می‌باشیم و خواهیم دید که ایا متوقف نمودن این درگیری‌ها در توان ما هست یا خیر.» (منبع: الجزیره 27 اوکتوبر 2020م) به این معنی که وی هرگاه توقف آن را لازم ببیند آن را متوقف خواهد نمود و نگفت که از اعمال فشارها کار خواهد گرفت و تمام توان امریکا را به کار خواهد گرفت تا دو طرف به یک راه حل دست یابند، بلکه مسئله را سبک نموده گفت: «اگر متوقف نمودن ان در توان ما باشد.» در حالی‌که امریکا دولتی است که اگر خواسته باشد کاری را انجام دهد، تمام وزن‌اش را روی آن گذاشته و از فشارهای خویش استفاده می‌کند! در بیانیۀ وزارت خارجۀ امریکا چنین گفته شده: «امریکا بالاگرفتن تنش‌ها را با شدیدترین الفاظ تقبیح می‌کند و ستیفن بیجون معاون وزیر خارجه وزرای خارجۀ آذربایجان و ارمنستان را تشویق نموده اقدام خصمانه را متوقف نمایند و با رؤسای گروه مینسک برای برگشتن به مذاکرات در نزدیک‌ترین فرصت همکاری نمایند و تأکید نموده که واشنتن به کمک برای دو طرف جهت دستیابی به راه‌حل مسالمت‌آمیز و پایدار این کشمکش هم‌چنان متعهد است.» (الجزیرۀ قطر و العالم ایران 27 اوکتوبر 2020م) امریکا در این درخواست خویش مبنی بر متوقف نمودن اعمال خصمانه هر دو طرف ارمنستان و آذربایجان را مساویانه مورد خطاب قرار داد، زیرا موقف امریکا در این قضیه طوری است که قصد دارد نفوذ خویش را در هر دو سرزمین استحکام بخشیده و نفوذ روسیه را در آن تضعیف و از بین ببرد. تمام این موقف‌گیری‌ها بیانگر این است که امریکا ضمناً از اقدامات ترکیه راضی بوده و این‌که ترکیه با اشارۀ امریکا وارد آذربایجان شده، اگر چنین نیست پس چه دلیلی وجود دارد که به گفتۀ آژانس اناضول؛ روبرت اوبراین رئیس امنیت ملی امریکا به تاریخ 29 اوکتوبر 2020م با ابراهیم قالین سخن‌گوی ریاست‌جمهوری ترکیه در تماس شود و در خصوص کشمکش میان آذربایجان و ارمنستان با وی گفتگو نماید؛ اگر امریکا در پس قضیه قرار ندارد و ترکیه را تحریک نمی کند؟

9- مسئلۀ دیگر اصرار اردوغان و مسؤولین حکومت‌اش به مذاکرات برای تطبیق تصامیم ظالمانۀ شورای امنیت و تصامیم گروه مینسک برخاسته از سازمان امنیت و همکاری اورپاست که در سال 1992م به رهبری امریکا، روسیه و فرانسه اتخاذ گردید. اردوغان در حالی خواستار تطبیق این تصامیم می‌شود که واضح است در نهایت به نفع ارمن‌ها تمام می‌شود؛ هم‌چنان آتش‌بس نیز به نفع آنان تمام می‌گردد. تمام این واقعیت‌ها بیان‌گر آن است که تلاش‌های هدف‌مندانه‌ای برای متشنج نمودن اوضاع در جریان است تا راه برای فعالیت‌های سیاسی و دیپلوماتیک به هدف اعمال فشار باز شود؛ چیزی‌که آمریکا می‌خواهد. در بیش‌تر موارد، جنگ‌ها بهانه‌ای است برای باز نمودن مسیر فعالیت‌های سیاسی و دیپلوماتیک که به اشارۀ امریکا راه اندازی می‌گردد. اینک در این قضیه نیز سر و صداها از هر طرف بالا گرفته و خواستار مذاکرات و دریافت راه‌حل سیاسی به این قضیه و تطبیق تصامیم اتخاذ شده در شورای امنیت می‌شوند. مسئولین ترکیه در اظهارات مختلف‌شان خواستار حمایت از آذربایجان بر اساس حل این بحران مبنی بر تصامیم شورای امنیت شده اند، چنان‌چه چاوش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه در جریان دیدارش از سفارت آذربایجان در انقره گفت: «تصامیم سازمان ملل، شورای اروپا و سازمان امنیت و همکاری اوروپا در خصوص یک‌پارچه‌گی خاک آذربایجان واضح است و اگر ارمنستان از آذربایجان بیرون نرود مسئله هرگز حل نخواهد شد.» (منبع: الجزیره 29سپتمبر 2020م) باید گفت که تصامیم مذکور در مورد بلندی‌های قره‌باغ اتخاذ نگردیده، بلکه در مورد مناطق دیگری است که خود نشان دهندۀ دسیسه علیه قضیۀ آذربایجان است.

10- روسیه پشت سر ارمنستان قرار دارد، کشوری نسبت به آذربایجان مساحت کوچک، اتباع اندک و نیرو و قدرات ناچیزی در اختیار دارد. پس این روسیه است که ارمنستان را با سلاح، ابزار و تمام لوازم مورد نیاز برای بقاء حمایت می‌کند. ارمنستان عضو سازمان امنیت جمعی است که توسط روسیه رهبری می‌گردد و روسیه در آن حضور گستردۀ نظامی دارد و بسیار بعید به نظر می‌رسد از ارمنستان دست بردارد در غیر آن پشت روسیه از این ناحیۀ خالی گردیده و زمینۀ حضور امریکا به شمال قفقاز فراهم می‌گردد؛ جایی‌که بخشی از روسیۀ فدرال به شمار می‌رود. سرگی لاوروف وزیر خارجۀ روسیه در جریان تماس تلفونی که با زوهراب مناتساکانیان همتای ارمنستانی‌اش داشت گفت: «ما از تحرکات خصمانه در قره‌باغ نگران بوده و تأکید می‌کنیم درگیری‌ها باید متوقف گردد.» (منبع: اسپوتنیک 27 اوکتوبر 2020م) این اظهارات خود نشان‌دهندۀ حمایت روسیه از ارمنستان علیه آذربایجان است.

بناءً اگر ترکیه ارمنستان را سرزنش می‌کند، باید روسیه را، که پشتیبان اصلی ارمنستان بوده و نفوذش را در آن اعمال نموده، نیز سرزنش نماید، زیرا ارمنستان بدون حمایت روسیه هرگز جرئت تجاوزگری را ندارد. حامی دشمن شما دشمن خودتان نیز هست، اما ترکیه به رهبری اردوغان بهترین روابط را با روسیه داشته و در سوریه علیه مردم مسلمان این سرزمین، که در مقابل نظام جنایت‌کار حاکم به رهبری بشار اسد، قیام نموده اند هم‌پیمان شده است. ترکیه در عین حال ابزاری است در دست امریکا که از آن برای منافع امریکا بر علیه روسیه استفاده می‌کند. اما به هیچ وجه آسان نخواهد بود روسیه در منطقۀ حیاتی خود کوتاه بیاید، درست مانند قضیۀ اوکراین و جورجیا. بنابر این؛ این کشمکش‌ها به هیچ وجه در این مرحله از درگیری‌ها حل و فصل نخواهد شد، بلکه راه برای سیاست‌بازی‌ها و فعالیت‌های دپلوماتیک باز خواهد شد، زیرا این کار برای فریب‌دادن روسیه مؤثرتر است.

11- حضور فرانسه در این قضیه متفاوت است؛ زیرا فرانسه در این منطقه نفوذی ندارد، بلکه سعی دارد خود را به عنوان یک دولت بزرگ تبارز دهد و می‌خواهد عضویت‌اش در گروه مینسک را نگهدارد؛ گروهی‌ه در سال 1992م و بر اساس فیصلۀ شورای امنیت و همکاری اوروپا به منظور بررسی حل قضیۀ کشمکش آذربایجان و ارمنستان و تأمین آتش‌بس دائمی تشکیل گردید. این گروه سعی دارد در برابر ترکیه قرار گیرد، زیرا ترکیه دنبال مختل نمودن نفوذ اروپا به شمول فرانسه می‌باشد؛ به دلیل این‌که ترکیه در مدار امریکا در گردش است. چنان‌چه ماکرون به تاریخ 30 سپتمبر 2020م در یک کنفرانس مطبوعاتی در لاتفیا گفت: «از تبلیغاتی که ترکیه برای تأیید موقف آذربایجان به راه انداخته خبر دار شدم و باوردارم که این تبلیغات متهورانه و خطرناک است. فرانسه هنوز از این پیام‌های تحریک آمیزی که ترکیه در چند ساعت گذشته به هدف شعله‌ور شدن جنگ فرستاده سخت نگران است، پیام‌هایی که تمام موانعی را که در برابر آذربایجان برای شعله‌ور شدن مجدد جنگ در ناگورنی قره‌باغ وجود دارد کنار می‌زند و ما این را نمی‌پذیریم.» (منبع: رویترز 30 سپتمبر 2020م) چاوش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه در همان تاریخ در پاسخ به اظهارات ماکرون گفت: «طرف‌داری فرانسه از ارمنستان به حد حمایت از اشغال‌ ارمنستان از آذربایجان رسیده.» (منبع: اناضول 30 سپتمبر 2020م) فرانسه سعی دارد با موقف‌گیری‌های متناقض از خود چهرۀ بی‌طرف و میانجی‌گرانه نشان‌دهد. فرانسه دولتی است که بازهای سیاسی را خوب بلد نیست و به همین دلیل است که موقف‌گیری‌های آن همواره برملا می‌گردد و اگر تلاش کند آن را بپوشاند در آن تناقض دیده می‌شود. چنان‌چه در بیانیه‌ای که پس از آغاز درگیری‌ها منتشر نمود، فون دیر مول سخن‌گوی وزارت خارجۀ فرانسه گفت: «فرانسه از درگیری‌های گسترده در قره‌باغ و گزارش‌ها از قربانیان این درگیری‌ها سخت نگران است، به خصوص در مورد قربانیان غیر نظامی و خواستار توقف فوری اقدامات خصمانه و ازسرگیری گفتگوها می‌باشد.» وی افزود: «فرانسه به صفت یکی از اعضای رهبری گروه مینسک در کنار شرکای روس و امریکائی خویش تأکید می‌کند که باید به راه‌حلی‌که این کشمکش را در چهارچوب قانون بین‌المللی حل و فصل نماید دست‌یافت.» (منبع: اسپوتنیک 27 سپتمبر 2020م) فرانسه در عین حال پیوسته و علنی علیه اسلام و مسلمانان اظهار کینه‌توزی نموده، چه در داخل خود فرانسه، که از یک طرف ادعای آزادی دارد و از طرف دیگر فضا را برای مسلمانان تنگ می‌کند که خود بیانگر موقف آشکار دوجانبۀ آن را به نمای می‌گذارد و چه در خارج، که قضایایی مانند قضیۀ ارمسنتان و سایر مسیحیان را از خود می‌داند تا از این طریق راهش را برای نفوذ در میان آنان باز کند، زیرا فریب چنین کسانی آسان است، چنان‌چه در جریان جنگ اول جهانی آنان را فریب داد و آنان را علیه دولت عثمانی شوراند؛ دولتی‌که در طول قرن‌ها به خوبی به آنان رسیده‌گی نموده بود، اما آنان فریب فرانسه مبنی بر برخوردار شدن از وطنی در اناضول، به دولت عثمانی خیانت نموده و شمار زیادی از مسلمانان را به تحریک فرانسه کشتند، در حالی‌که اگر عاقلانه می‌اندیشیدند، به نفع‌شان بود که به صفت اهل ذمه باقی بمانند و در سایۀ دولت خلافت اسلامی در امن و امان به سر می‌بردند؛ دولتی‌که منصفانه با آنان برخورد می‌نمود و هرگز بسان فرانسه و سایر دولت‌های استعمارگر از آنان سوء استفاده نمی‌کرد.

12- در خصوص فیصله‌های شورای امنیت، که دولت‌ها خواستار تطبیق آن می‌شوند، به شمول خود ترکیه، در این فیصله‌ها هیچ اشاره‌ای به اقلیم قره‌باغ، که توسط ارمن‌ها اشغال شده و در آن جمهوریتی برای خود اعلان نموده اند، نشده، چنان‌چه نخستین فیصله‌ای که به تاریخ 30 نیسان سال 1993م زیر نام فیصله شماره 822 منتشر گردید، خواستار توقف فوری درگیری‌ها و اعمال خصمانه و آتش‌بس دائمی شده است. از نیروهای اشغال‌گر ارمستان نیز خواسته از منطقۀ زانغیلان و شهر غورادیز کیلیجدار و سایر مناطق آذربایجان بیرون روند. هیچ اشاره‌ای به قره‌باغ اشغال شده نگردیده. فیصله‌های دیگری نیز در همین سال منتشر گردید که فیصلۀ قبلی را تأیید می‌کند، چنان‌چه فیصلۀ شماره 853 تاریخ 29 جولای 1993م منتشر و فیصلۀ قبلی را تأیید نموده و تسلط بالای شهر آغدام و سایر مناطق آذربایجان را تقبیح نمود و خواهان خروج کامل ارمن‌ها از این مناطق گردید. هم‌چنین از حکومت ارمنستان خواست تا بالای اقلیم قره‌باغ فشار آورد تا به فیصلۀ شماره 822 تن دهد. در همین سال به تاریخ 14 اکتبر فیصلۀ شماره 874 صادر گردید و حمایت‌اش از روند صلح میان دو طرف را تکرار نمود و خواستار پذیرش جدول زمانی اصلاح شده برای گام‌های عاجل گردید. آذربایجان این فیصله را نپذیرفت زیرا خروج نیروهای ارمنستان از مناطق اشغالی آذربایجان در قره‌باغ را منوط به رفع تحریم‌های اعمال شده بالای ارمنستان نموده است. بناءً حکومت آذربایجان از این‌که به‌سان طرف شکست‌خورده با آن برخورد صورت گرفته شکایت نمود. جدول زمانی اصلاح شده شامل پیشنهاد‌های مربوط به خروج نیروها از مناطقی‌که جدیداً اشغال گردیده و هم‌چنین برطرف نمودن تمام موانعی‌که در برابر ارتباطات و حمل و نقل قرار داد و تمام سایر قضایایی‌که به گفتۀ شورا بررسی نگردیده، می‌شود که باید در جریان گفتگوهای صلح‌آمیز حل و فصل گردد. به تاریخ12 نومبر همان سال یعنی 1993م، فیصلۀ شماره 884 صادر گردید و فیصله‌های قبلی را تأیید و نقض‌های آتش‌بس میان دوطرف را تقبیح نمود، به ویژه در زنگیلان و شهر هورادز و از نیروهای اشغال‌گر ارمنستان خواست از منطقۀ زانگیلان و شهرو گورادیز و سایر مناطقی آذربایجانی‌که اشغال نموده اند بیرون روند. هیچ یک از فیصله‌های شورای امنیت به خروج از قره‌باغ اشاره ننموده. بنابر این، فیصله‌های مذکور به دقت و آگاهانه طوری تهیه گردیده که بالای مناطقی از آذربایجان تمرکز نماید که شامل منطقۀ قره‌باغ نشود و این منطقه را ضمناً طوری نشان دهد که انگار جزء خاک آذربایجان به شمار نمی‌رود. این بدان معناست که اگر مذاکراتی راه‌اندازی گردد و سر انجام به توافقی برسند، این منطقه، یعنی منطقۀ قره‌باغ بگونۀ مشخص، زیر حاکمیت ارمن‌ها باقی می‌ماند و در عوض آن از سایر خاک آذربایجان بیرون می‌روند. ترکیه خواهان اجرائی نمودن این فیصله‌هاست؛ فیصله‌هائی‌که خواستار خروج ارمن‌ها از اقلیم قره‌باغ نشده، درست مانند آن‌که در سوریه نیز خواهان تطبیق شدن فیصله‌های شورای امنیت شد؛ همان فیصله‌هائی‌که هیچ ضرری به نظام بشار نداشت، بلکه بقاء و حفظ هویت سیکولارستی آن را مورد تأیید قرار می‌دهد. هم‌چنین درست مانند آن که خواهان تطبیق شدن راه‌حل تأسیس دو دولت در فلسطین شد؛ راه‌حلی‌که اشغال حدود 80% از خاک فلسطین توسط یهودیان را تأیید می‌کند. قضیۀ قره‌باغ هم‌چنان دست نخورده باقی گذاشته شد و آتش‌بس به مثابۀ پیروزی ارمن‌ها تلقی گردید. گروه مینسک از چگونه‌گی راه‌حل مطرح شده و از جریان مذاکرات هیچ معلوماتی منتشر نکرد، به جز تکرار فیصله‌های شورای امنیت که قبلاً تذکر داده شد. اما از سیاق قضیه و اوضاع جاری دانسته می‌شود که آنان قصد دارند از آذربایجان برای اشغال ولایت‌های پنج‌گانۀ اقلیم قره‌باغ توسط ارمنستان اعتراف بگیرند؛ اقلیمی‌که اهالی مسلمان آن کاملاً از مناطق‌شان بیرون رانده شده و به جای آنان ارمن‌های کافر مسیحی جای گرفته اند، تا این‌که ارمنستان از سایر پنج ولایت دیگر مناطق اشغالی آغدام و فضولی بیرون روند و به این ترتیب قضیه حل و فصل گردد. درست مانند آن‌چه در فلسطین اتفاق افتاد؛ چنان‌که یهود به حمایت امریکا از سازمان التحریر فلسطین و حکومت‌های موجود در سرزمین‌های عربی و اسلامی برای اشغال حدود 80% از خاک فلسطین اعتراف گرفتند و مذاکرات را بالای حدود 20% دیگری که یهود از سال 1967م اشغال نموده و یا بهتر است بگوییم "توسط حکام خائن به آنان سپرده شده" متمرکز نمودند، آنگاه که آتش‌بس را پذیرفتند و فیصله‌های شماره 242 و 243 شورای امنیت را قبول نمودند؛ فیصله‌هائی‌که بر اساس آن دولت یهود موظف است تنها از مناطقی بیرون رود که روز پنجم ماه جون همان سال اشغال/به آن تسلیم داده شد.

13- پس این توجه ترکیه بشارت خیر به همراه ندارد، در هر قضیه‌ای که ترکیه به رهبری اردوغان  دخالت نموده در نهایت به ضرر مردم آن قضیه و تأمین منافع امریکا تمام گردید؛ مانند قضیۀ سوریه، آنگاه که ترکیه بالای گروه‌های مسلح فشار آورد تا به توافق‌نامۀ کاهش تنش و آتش‌بس تن دهند؛ چیزی‌که نه حکومت سوریه و نه حامیان مستقیم آن به شمول حکومت ایران و اتباع آن و روسیه هرگز به آن پایبند نماندند تا این‌که گروه‌های مذکور سرانجام توسط ترکیه از مناطق‌شان بیرون کرده شد و آن مناطق به حکومت بشار سپرده شد. هم‌چنین مانند قضیۀ لیبیا، آنگاه که ترکیه به حکومت سراج کمک نمود تا این که نیروهای سراج به جانب سرت و جفرة پیشروی نمودند، ناگهان ترکیه کمک‌هایش را متوقف نمود و از سراج خواست به آتش‌بس دائمی تن داده و با حفتر وارد مذاکرات شود، حفتری‌که ترکیه وی را غیر قانونی خوانده بود! پس این بار نیز بعید نیست که هدف از کمک‌های ترکیه این باشد که بالای آذاربایجان فشار وارد کند تا موقف خوداش را نرم کند و این چیزی است که اظهارات مسئولیت ترک نشاندهندۀ آن است، چنان‌چه مذاکراتی‌که گروه مینسک به ویژه امریکا گردانندگی می‌کند، به بن‌بست نرسید تا آذربایجان در موضوع قره‌باغ امتیاز بدهد، در حالی‌که تعهدش مبنی بر بازگرفتن قره‌باغ از نیروهای اشغال‌گر را بارها تکرار نموده؛ اما از لهجه و رسانه‌های امریکا، روسیه و فرانسه، که همواره از ارمن‌ها و فیصله‌های شورای امنیت حمایت می کنند، دانسته می‌شود که قره‌باغ را یکی از اقلیم‌های ارمنستان می‌دانند. لازم به ذکر است که فیصله‌های شورای امنیت توسط همین دولت‌های سه‌گانه طراحی و توسط سایر دولت‌های عضو در آن مورد تأیید قرار می‌گیرد. در اقلیم مذکور جمهوری خاصی برپا گردیده تا وانمود شود که مستقل از ارمنستان عمل می‌کند تا به این ترتیب، مذاکرات دشوارتر شده و این اقلیم خود از ساختار مستقل خود کوتاه نیاید! و تا انگشت انتقاد متوجه ارمنستان نبوده و از اعمال فشار در امان بماند.

مطمئناً به هیچ‌وجه نمی‌توان به موقف ترکیه به رهبری اردوغان در این قضیه و سایر قضایا اعتماد نمود، چنان‌چه از زمان آغاز این جنگ میان دو طرف در قبل از سی سال تا کنون هیچ کمکی به آذربایجان نکرده و همواره آن را تنها گذاشته و به یاری آن بر نخواسته و به همین دلیل بیم آن می‌رود که هدف ترکیه به رهبری اردوغان از کمک‌های اخیرش، اعمال سلطه بالای تصامیم آذربایجان و سپس وادار نمودن آن به امتیازدهی باشد.

14- شکی نیست که آذربایجان یکی از سرزمین‌های اسلامی بوده و اکثریت مطلق مردم آن مسلمان اند، اما نظام حاکم بالای آنان نظام سیکولاریستی بوده که در حقیقت تداوم نظام کمونستی است که سعی داشت دین را از دولت و جامعه دور نماید. آذربایجان و ارمنستان هردو در زمان خلافت راشدۀ سوم "عثمان ابن عفان رضی الله عنه" فتح گردیده، پس هرگز نمی‌توان برای نجات این سرزمین و سایر سرزمین‌های اسلامی و آزادی آن از چنگال امریکا یا روسیه به ترکیه و یا ایران اعتماد و تکیه نمود، بلکه واقعیت این است که این دو نظام همواره در خدمت امریکا و روسیه قرار داشته اند. مسلمانان هرگز طعم رهائی از این منجلاب‌ها را نخواهند چشید؛ مگر با برپا نمودن خلافت دوم راشده بر منهج نبوت؛ خلافتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت آن را پیشاپیش داده، آنجا که می‌فرماید:

«إِنَّكُمْ فِي النُّبُوَّةِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً، فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ جَبْرِيَّةً، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: شما تا زمانی‌که الله بخواهد در نبوت به سر خواهید برد، سپس هرگاه که خواست نبوت را از میان شما بر می‌دارد، سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد باقی خواهد ماند و آنگاه که خواست آن را بر می‌دارد، سپس پادشاهی به دندان‌گیرنده خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد باقی خواهد ماند و سپس آنگاه که خواست آن را بر می‌دارد، سپس (حاکمیت) جبری و ظالمانه خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد باقی خواهد ماند و آنگاه که خواست آن را بر می‌دارد سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

 

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

امیرصاحب محترم!

ما شباب حزب در زندان دچار مشکلی هستیم، ما می‌دانیم که عطرها و دواهای ساخته شده از شراب  نجس می‌باشد. امامی‌که در عقب آن در زندان نماز می‌خوانیم، از آن عطرها استفاده می‌کند و طبق گفته خودش از کتب فتوا استدلال دارد. آیا نظر به حرجی که عبارت از حالت عدم اجازه می‌باشد، درعقب او نماز بخوانیم یاخیر؟  امیرصاحب محترم! تا جایی‌که امکان دارد ما به پاسخ سریع نیازداریم، انشاءالله منتظر جواب شما خواهیم بود! جزاک الله خیر.

پاسخ

 وعليكم‌السلام‌ورحمة‌الله‌وبركاته!

بدون شک نماز شما در عقب امامی‌که از عطرهای محلول از شراب و الکول استفاده می‌کند، درست می‌شود؛ چون نماز در پشت مسلمانی‌‌که مرتکب حرام می‌گردد، جایز بوده، البته امام گنهگار می‌شود. دلیل قرارذیل است: بخاری ازابوهریررة رضی‌الله‌عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«يُصَلُّونَ لَكُمْ، فَإِنْ أَصَابُوا فَلَكُمْ، وَإِنْ أَخْطَئُوا فَلَكُمْ وَعَلَيْهِمْ»

ترجمه: به شما نماز می‌دهند، پس اگر کار درستی کردند به نفع شما است و اگر خطا کردند به نفع شما و ضرر خودشان تمام خواهد شد.

معنای"فلكم وعليهم" یعنی برای شما اجر نماز و برای آنان سزای خطای‌شان خواهد رسید.

مسلم از عبدالله بن صامت و او از ابوذر نقل نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم به او گفت:

«كَيْفَ أَنْتَ إِذَا كَانَتْ عَلَيْكَ أُمَرَاءُ يُؤَخِّرُونَ الصَّلَاةَ عَنْ وَقْتِهَا؟ - أَوْ - يُمِيتُونَ الصَّلَاةَ عَنْ وَقْتِهَا؟» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي؟ قَالَ «صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا، فَإِنْ أَدْرَكْتَهَا مَعَهُمْ، فَصَلِّ، فَإِنَّهَا لَكَ نَافِلَةٌ»

ترجمه: یعنی آن وقت چه حالی خواهی داشت که بالای تو امرایی خواهند بود که نماز را از وقتش موخر خواهند نمود .راوی می‌گوید: من گفتم: به من چه هدایت می‌دهید؟ فرمودند: نماز را به وقت‌اش بخوان، پس اگربا آنان نیز شریک نماز شدی، باز هم بخوان، این برای تو نفل خواهد بود.

مفهوم حدیث این است که اگر امرای جابر نماز را در وقت‌اش بخوانند، نماز درعقب آنان صحیح می‌شود.

باید دانست که احناف و شافعی‌ها گفته‌اند که نماز در عقب فاسق گرچه مکروه است؛ ولی درست می‌گردد و گناه بالای امامی می‌آید که به مردم نماز می‌دهند؛ در حالی‌که مردم از وی ناراض اند؛ طوری‌که ترمذی در سنن خود حدیثی‌ از ابو امامه نقل نموده است که رسول الله فرمودند:

«ثَلَاثَةٌ لَا تُجَاوِزُ صَلَاتُهُمْ آذَانَهُمْ: العَبْدُ الآبِقُ حَتَّى يَرْجِعَ، وَامْرَأَةٌ بَاتَتْ وَزَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ، وَإِمَامُ قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ».

ترجمه: نمازسه کس از گوش‌شان بالا نمی‌رود: برده فراری تا وقتی‌که باز می‌گردد، زنی در حالی شب را سپری نمود که شوهرش به او خشمگین بود  و امام قومی‌که از او ناراض بودند.

اگر در عقب امامی‌که اعمال صالح و تقوی دارد، نماز بخوانی، نمازت افضل است؛ لیکن اگر حالتی پیش آمد و در عقب امامی نماز خواندی که از عطرهای استفاده می‌کرد که محلولی از الکول‌ها داشت، نماز تو صحیح است و گناه به دوش آن خواهد بود. بنابرین امام را نصیحت نمایید، عطرهایی‌که شامل الکول می‌باشد، مانند کالونیا و امثال آن حرام است. حد اقل پاسخ مذکور درباره  تحریم عطرهای مرکب از الکول را به دست‌رس او قرار بدهید، شاید به اذن‌الله هدایت شود.

درباره عطرهای مرکب ازالکول باید گفت که احکام شراب به آن منطبق می‌شود؛ چون قرار روایت مسلم از ابن عمر رضی الله عنه و از  رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرمودند:

«كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ، وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ»

ترجمه: هرشئ نشه آور شراب و هر شراب حرام است.
مطابق روایت ابوداود ازجابربن عبدالله که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌گوید:

«مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ، فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ»

ترجمه: هر آن‌چه که مقدار زیاد آن نشه‌آوربود، مقدار اندک آن نیز حرام است.

پیامبر صلی الله علیه وسلم مایعی را که شراب نام دارد توضیح داد: هرشئ که مقدار اندک یا زیاد آن نشه آوربود، حرام محسوب می‌شود. این‌جا مسئله به مرحله تحقیق مناط تعلق می‌گیرد، برای شناخت این‌که آیا این عطر یا کالونیا و امثال آن چه‌زیاد و چه‌کم در صورت نوشیدن‌اش نشه‌آور است یا خیر؟ پس اگرنشه آور بود، شراب محسوب شده و احکام شراب به آن تطبیق گردیده و قرار حدیثی‌که حاکم در مستدرک خود بیان می‌کند، در ده حالت شراب حرام می‌گردد. ازعبدالله بن عبدالله بن عمر، او از پدرش نقل نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لَعَنَ اللَّهُ الْخَمْرَ، وَلَعَنَ سَاقِيهَا، وَشَارِبَهَا، وَعَاصِرَهَا، وَمُعْتَصِرَهَا، وَحَامِلَهَا، وَالْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ، وَبَايِعِهَا وَمُبْتَاعَهَا، وَآكِلَ ثَمَنِهَا»

ترجمه: الله  شراب را لعنت نموده است، ،ساقی شراب را لعنت نموده،شراب نوش را ،تولید کننده، استفاده کننده، انتقال دهنده، به کسی‌که نقل داده می‌شود، بایع شراب، خریدار و کسی‌که ازپول آن استفاده می‌کند، یعنی همه را لعنت نموده است.

قرار سخن آگاهان پیرامومن تاثیر ماده الکول‌مخلوط در مایعات، این مایع حین نوشیدن نشه‌آور تمام می‌شود و ازین‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «كل مسكر خمر وكل خمر حرام» [رواه مسلم] یعنی نشه آور حرام است؛ بناءً حکم شراب نیز بالای عطرهای محلول به الکول تطبیق می‌گردد.

پایان

تکرار می‌کنم که این‌کار به اسلوب حسن و حکیمانه صورت گیرد؛ پس اگر راهیاب شد، چه بهتر و اگر به کار خود با استدلال‌های پراکنده اصرار ورزید، نصیحتی‌که به او کردید، به شما کافی است و شما اجر و پاداش خود را گرفته اید! انشاء الله!

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: محمدمسلم

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

 در کتاب شحصیه اسلامی، جزء سوم، صفحۀ 82 چنین آمده است:

1- حدیث متواتر آن است که به طور قطعی از نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم ثابت شده، افادۀ علم یقین را می‌دهد و در تمامی موارد واجب‌العمل می‌باشد؛ چه سنت قولی، فعلی و یا هم سکوتی باشد. از جملۀ احادیث قولی متواتر این قول رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد:

«مَن كَذَب عليّ متعمداً فليتبوأ مقعده من النار»

ترجمه: شخصی عمداً به من  دروغی را نسبت دهد، باید جای خویش را از آتش انتخاب نماید.

ازجملۀ سنت فعلی متواتر، نمازهای پنج‌گانه و تعداد رکعات نمازها و هم‌چنین آن‌چه که دربارۀ کیفیت نماز، روزه و حج  وارد شده است، می‌باشد.

سوالم پیرامون «سنت فعلی متواتر» است که چه تعریف دارد؟ آیا عبارت از تواتر اخبارِ عملی است که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم انجامش داده است؟ و یا تواتر اعمالی است که مردم از زمان او صلی‌الله‌علیه‌وسلم تا امروز طبقه بعد از طبقه انجام داده‌اند؟

بعضی محققین آن‌چه را که «تواتر عمل» یا «تواتر توارث» می‌نامند را بخشی از اقسام تواتر شمرده‌اند. چنان‌که شیخ شبیر احمد عثمانی در مقدمۀ کتاب خود «فتح الملهم» صفحۀ 18 نگاشته است: "و قسم سوم: تواترعمل و تواتر توارث می‌باشد، آن عبارت از عمل‌کرد تعدادی زیادی از عاملین در هر قرن است، ازعهد صاحب شریعت تا زمان ما، به‌گونه‌ای‌که از دید عرف و عادت توافق ایشان بر دروغ یا غلط غیرممکن به نظر برسد؛ به‌طورمثال: مسواک در وضوء که سنت است و اعتقاد سنت بودنش فرض است؛ چون به تواتر عملی ثابت بوده و انکار از آن کفراست... و نمازهای پنج‌گانه نیز از همین قبیل است؛ زیرا بدون اختلاف مومنی یا کافری و بدون شک احدی، رسول الله این نمازه را به اصحاب در اوقات معینۀ روز و شب اداء کرده است و آنانی‌که از دین او صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیروی نمودند، درهرجایی‌که بودند به همین منوال هرروز ادا نمودند، تا امروز کسی شک ندارد که ساکنین سند چنان می‌خوانند؛ چنان‌چه که ساکنین اندلس می‌خوانند و طوری‌که یمنی‌ها می‌خوانند مردم ارمنستان نیز می‌خوانند."

پس آیا تواتر عمل و تواتر توارث و آن‌چه که «سنت فعلیه متواتره» می‌گوییم، نام یک چیزاست؟ یا دوچیز جدااند؟ پس اگر دوچیز متفاوت بوده باشند؛ درآن‌صورت آیا آن‌چه را که تواتر عمل می‌نامند، بپذیریم یا رد کنیم؟

بعض محققین اصحاب حدیث؛ مانند: ابن حجر، نووی، سیوطی وغیره حدیثِ قابل قبول را به «صحیح لذاته و صحیح لغیره» و «حسن لذاته و حسن لغیره» تقسیم نموده‌اند. درحالی‌که در کتاب شخصیه اسلامی، جزء اول و سوم وارد شده است که ما به «صحیح» و «حسن» اکتفا نمودیم. آیا این اختلاف تنها در اصطلاح بوده؛ ولی در معنی و مسمی اتفاق است و یا در معنی نیز اختلاف وجود دارد؟ الله به شما برکت دهد!

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

سنت متواتره؛ چه قول باشد یا فعل یا تقریر قول و یا تقریر فعل، تنها درصورتی متواتر محسوب می‌شود که به تواتر از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نقل شده باشد.

اما قول به این‌که: "گویا اعمال  درآن‌صورت نیز به سنت فعلی متواتر تبدیل می‌شود که جمعی در دورۀ رسول الله و جمعی در دورۀ تابعین وتبع تابعین به آن اقدام کرده باشند؛ اگرچه از عمل و یا تقریر رسول الله به شکل متواتر ثابت هم نباشد" قول نادرستی است؛ بناءً متواتر همان است که به تواتر ثابت گردد که رسول الله آن را انجام داده است و یا انجام‌اش را مورد تائید قرار داده است.

آن‌چه که اصحاب این نظریه می‌گویند، از جملۀ امور فرضی است. دلیل آن‌ها این است که مثال‌های‌که آورده‌اند؛ از قبیل: نمازهای پنج‌گانه، نمازهای پنج‌گانه از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به تواتر ثابت است و دربارۀ مسواک از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم احادیث صحیح  وارد شده است، حکم به تواتر این احادیث متکی به سند آن می‌باشد؛ پس اگر به نقل تواتر ثابت شد، متواتر است و اگر در سند به شکل آحاد نقل شده باشد، دیگر متواتر شده نمی‌تواند؛ یعنی در روایت، سند آن از رسول الله مدار اعتبار است.

پس این قول ایشان که نمازهای پنج‌گانه در ایالت سند، اندلس، یمن و ارمنستان بدون کدام اختلاف، پنج وقت خوانده می‌شود؛ اگر از رسول الله به تواتر ثابت نمی‌شد، به هیچ‌صورت نمازهای متذکره را متواتر نمی‌گرداند. چیزی‌که این نمازها را متواتر گردانیده است، ثبوت نقل آن از رسول الله به شکل تواتر است.

خلاصه این‌که معیار اعتماد، تواتر سند است؛ پس اگر نقل متواتر بود، اعتماد کرده می‌شود؛ اگر نقل متواتر نبود، سندش دیده می‌شود و نظر به آن شناخته می‌شود. طوری‌که گفتم، سخن آن‌ها یک ادعای فرضی است؛ چون مثال واحدی را آورده نمی‌توانند که تنها از عمل مسلمانان ثابت باشد و از عمل رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم ثابت نباشد.

اما صحیح لذاته، صحیح لغیره، حسن لذاته و حسن لغیره... مسأله‌ای قابل تحقیق است، موضوع را به اختصار و بدون تعرض به برخی جوانبِ اختلاف، چنین توضیح خواهم داد.

حدیث صحیح عبارت از حدیثی است که راوی عادل و دارای ضبط تام از رسول الله نقل نموده باشد و سندش متصل بوده و معلل و شاذ نباشد. این را حدیث صحیح  یا حدیث صحیح لذاته گویند. مراتب حدیث صحیح با تفاوت اوصاف‌اش فرق می‌کند؛ از همین‌جاست که صحیح البخاری مقدم شناخته شده و باز مسلم و سپس شروط این دو کتاب.

 بنابراین؛ اگر تمامی شروط  حدیث صحیح موجود باشد؛  ولی ضبط پنهان مانده باشد، آن را حسن لذاته گفته می‌شود و اگر طرق صحت حدیث حسن زیاد بوده باشد، قوت صحت حدیث حسن زیاد می‌شود که درآن‌صورت صحیح لغیره گفته می‌شود. اگر سند، شروط صحیح و حسن را تکمیل نکرد آن را حدیث ضعیف می‌گویند. هنگامی‌که با روایات دیگری از لحاظ نفس معنی ضعیف می‌باشند تقویت شد؛ درآن‌صورت حسن لغیره است.

بناءً نزد ضعیف، ضعیف است با تقویه ضعیف دیگر و علاوه نمودن ضعیف دیگر حدیث ضعیف حسن نمی‌گردد؛  بلکه هم‌چنان ضعیف باقی می‌ماند. این صنف «حسن لغیره» در قرون اولی در علم حدیث مشهور نبود، نخستین کسی‌که از این اصطلاح سخن گفت، امام بیهقی رحمه الله بود که در چندین جای کتب خود یاد کرده است. طوری‌که برخی مصادر را نقل نمودم. دربارۀ «حسن لغیره»؛ یعنی: تقویه ضعیف با ضعیف از حیث عمل، اختلاف است، تعدادی محدثین قبول دارند و تعدادی دیگری رد نموده و ضعیف را ضعیف شمرده‌اند که همین راجح است؛ طوری‌که اکنون گفتیم. این همان تقسیم احادیث است که ما در کتب خود نگاشتیم؛ چون حدیثی را که «حسن لغیره» می‌نامند، عبارت از حدیثی است که از لحاظ سند ضعیف است. بناءً «حسن لغیره» نوعی جدیدی نمی‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابورشته

مترجم: محمد مسلم

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

آژانس خبری اناضول به نقل از شورای نظامی مالی شام 27 آگست 2020م اعلان نمود که ابراهیم بوبکر کیتا رئیس جمهور مالی از بازداشتگاه آزاد گردید. قبلاً به تاریخ 18 آگست 2020م از وقوع کودتای نظامی در مالی علیه ابراهیم ابوبکر کیتا رئیس‌جمهور این کشور خبر داده شد و وی با نخست‌وزیرش بوبوسیسیه بازداشت گردیده بود. پرسش این است که چه کسی یا کسانی در پس این کودتا بوده و این‌که آیا این کودتا ارتباطی به کشمکش امریکا و اروپا دارد یا خیر؟

پاسخ

برای روشن شدن تصویر اوضاع جاری در مالی به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1. اتفاقی را که امروز در مالی رخ داد، به اتفاق مشابه در پیش از هشت سال برگشت می‌دهیم؛ آنگاه که گروهی از افسران پایین رتبه به تاریخ 22 مارچ 2012م علیه امادو "احمدو" تومانی توری رئیس‌جمهور آن زمان کودتا نمودند و آن زمانی بود که تنها یک ماه دیگر به پایان دور دوم ریاست‌جمهوری وی مانده بود. در آن زمان توضیح داده بودیم که امریکا در پس آن کودتا قرار دارد و در پاسخ به پرسشی‌که به تاریخ 24 مارچ 2012م منتشر نموده بودیم چنین گفتیم: «مجموع آن‌چه را بیان نمودیم، نشان می‌دهد که امریکا در پس این کودتای مالی قرار داشته تا در راهش را به جانب این سرزمین اسلامی باز نماید و نفوذ خودش را در آن بگستراند و خود را جایگزین استعمارگر دیرین آن یعنی فرانسه نماید که هنوز در آن نفوذ دارد. هدف امریکا این بود که انتخابات پیش روی مالی را بر هم زند، زیرا کدرهای سیاسی آن وابسته به فرانسه می‌باشند و با این کودتا امریکا خواست نقش بازی‌گران آن را که مزدوران فرانسه می‌باشند و بازی را بر اساس سیاست‌های فرانسه به پیش می‌برند، برهم زند. به این ترتیب، به دلیل تسلط امریکا بالای نظامیان مالی، این سرزمین به امریکا وابسته می‌باشد.»

امروز نیز شماری از نظامیان با رتبه‌های نظامی که بلندترین آن جنرالان می‌باشد، علیه ابوبکر کیتا که برای بار نخست به تاریخ 15 آگست 2013 و بار دوم به تاریخ 12 آگست 2018م به صفت رئیس جمهور انتخاب گردید، دست به کودتا زدند. نظامیان از مقرشان موسوم به "کاتی" که پانزده کیلومتر از پایتخت فاصله دارد، حرکت نمودند و این همان مقر نظامی است که کودتاچیان سال 2012م از آن حرکت نموده بودند. فرانسه پس از کودتای مارچ 2012م توانست فیصله‌هایی را از شورای امنیت صادر نماید که به آن اجازه می‌داد در شمال مالی مداخله نماید. فیصله‌های مذکور عبارت بود از فیصلۀ شماره 2071 تاریخ 23 سپتمبر2012م و فیصلۀ شماره 2085 تاریخ 20 دسمبر 2012م که به بهانۀ جنگ با القاعده و گروه‌های بنیادگرا صادر گردید؛ در حالی اصلاً به هدف حمایت از استعمارگری‌های فرانسه بود. بر اساس فیصله‌های مذکور، نیروهای بین‌المللی تشکیل گردید که اساس آن 15 هزار سرباز به خصوص از فرانسه و اروپا بود. هم‌چنین فرانسه نیروهای مشترک افریقایی موسوم به نیروهای دولت‌های سواحل پنجگانه را تشکیل داد که متشکل از موریتانیا، مالی، نیجر، بورکینوفاسو و چاد بود؛ جایی‌که نفوذ فرانسه در آن قوی است و به این ترتیب فرانسه توانست نفوذش را بعد از کم‌تر از یک و نیم سال از کودتای سال 2012م در مالی استحکام بخشد که با انتخاب ابوبکر کیتا به تاریخ 15 آگست 2013م و سپس انتخاب مجدد وی به تاریخ 12 آگست 2018م صورت گرفت. هرچند امریکا در میان توده‌های مردمی مالی به مانند فرانسه نفوذ ندارد، اما در میان نظامیان آن نفوذ دارد و همین نفوذ بود که به آن فرصت داد کودتای فعلی را نیرومندتر از کودتای قبلی در سال 2012م به راه اندازد. امریکا پس از آن که کودتای اول آن که یک و نیم سال بعد از برپائی آن به پایان رسید، شروع به جلب و جذب مزدورانی در کادر سیاسی و راه‌اندازی سازمان‌های جامعۀ مدنی نمود و برای تلاش جهت راه اندازی کودتای فعلی خویش به نفوذ در میان نظامیان و عام مردم اکتفاء ننود.

2. جنرال قاسمی کویتا رهبر کودتای جدید به تاریخ 19 آگست 2020م خودش را به صفت رئیس آن‌چه که وی آن را "کمیتۀ ملی نجات مردم" خواند، معرفی نمود. وی روز سه شنبه 18 آگست 2020م با گروهی از نظامیانی‌که دست به کودتا زده اند، در صفحۀ تلویزیون ظاهر گردید و کودتاچیان کیتا رئیس‌جمهور، سیسیه نخست وزیر و جمع دیگری از وزیران و مسئولین را که شمارشان به 17 تن می‌رسید، روانۀ زندان نمودند. سپس شماری از سربازان کیتا را در صفحۀ تلویزیون ظاهر نمودند تا اعلان نماید که از رهبری اردو کنار رفته، وی در اظهاراتش گفت: «من علاقمند نیستم به خاطر بقای من در قدرت خون‌ریزی صورت گیرد.» (منبع: رویترز 19 آگست 2020)

جنرال اسماعیل واغی سخن‌گوی کودتا‌چیان گفت: «کشور ما غرق ناهنجاری و ناامنی است و دلیل بزرگ آن اشتباه اشخاصی است که سرنوشت کشور در دست آنان بوده.» (منبع: رویترز 19 آگست 2020م) وی افززود: «به زودی شورای انتقالی به ریاست رئیس انتقالی تشکیل خواهیم داد و این شورا متشکل از نظامیان و غیرنظامیان خواهد بود. ما با جامعۀ مدنی، احزاب و اغلب مردم در تماس استیم و همه سعی داریم جریان انتقال قدرت را ترتیب دهیم. کمیتۀ ملی را که شورای انتقالی تشکیل داده شامل 6 تن نظامی و 18 تن غیر نظامی شده و خود نقش هیأت تشریعی انتقالی را بر دوش دارد تا آن که رئیس شورا توسط اعضای آن انتخاب گردند.» (منبع: الجزیره 21 آگست 2020م) اینجاست که روشن می‌شود که نظامیان کودتا را در هماهنگی با برخی از سیاست‌مداران و گروه‌هایی از احزاب مخالف به شمول آن‌چه که سازمان‌های جامعۀ مدنی نامیده می‌شود، اعم از انجمن‌ها و مجموعه‌ها راه اندازی نموده اند، چنان‌چه به اقدامات سیاسی دست می‌زنند و دولت‌های استعمارگر نیز آنان را تمویل و خریداری می‌کنند. پس به نظر می‌رسد امریکا بسیاری از آنان را به جانب خود کشانیده، زیرا توانست حکومت کیتا را قبل از پایان یافتن دور دوم آن سقوط دهد و موفقیت مزدورانش را در آینده تضمین نماید به علاوۀ تمرکز بالای اردو/لشکر و جذب مزدورانی از میان نظامیان.

3. به نظر می‌رسد امریکا تلاش نموده کودتایش این بار پایه‌های مردمی داشته باشد و به همین دلیل از آغاز ماه می گذشته زمینه‌سازی‌ها را آغاز نمود، چنان‌چه اعتراض‌ها بالا گرفت و هزاران تن از تظاهر کننده‌گان از اوایل ماه می/جون به جاده‌های شهر باماکو پایتخت مالی آمده و خواستار استعفای کیتا رئیس‌جمهور شدند و او و حکومت‌اش را متهم به فساد، ضعف در ارائۀ خدمات عامه، تقلب در انتخابات، ناتوانی در رهبری و مبارزه با ترورزم و بنیادگرایی نمودند. احزاب مشخصی اقدام به تشکیل ائتلافی موسوم به ائتلاف 5 جون یا ام5 نمودند. نوهوم توجو رئیس ائتلاف 5 جون که رهبری اعتراض‌ها را به عهده داشت، در اظهاراتی گفت: «من با نظامیانی‌که قدرت را در دست دارند کار همکارم.» وی مجازات گروه ایکواس را «عکس‌العمل تندروانه در واکنش به ترس بعضی از رهبران آن از منجر شدن کودتا به بروز هرج و مرج سیاسی در کشورشان» خواند. وی از جایش بلند شده و با سلام به کودتاچیان نظامی، کودتا را چنین خواند: «این کودتا آمده تا مسیر مردم مالی و آرمان‌های‌شان برای داشتن دولتی دموکرات، مدنی و سکولار را کامل نماید.» (منبع: الجزیره 21 آگست 2020م)

بناءً به نظر می‌رسد این اعتراض‌ها در مالی خود جوش نبوده؛ بلکه توسط مزدورانی‌که افکار استعمارگران به شمول دموکراسی، مدنیت و سکولرزم را در سر می‌پروراندند، رهبری می‌گردید. آنان با نظامیان هم‌پیمان شده و به کودتا چراغ سبز نشان داده بودند. امریکا قصد دارد مالی را نقطۀ آغاز و سرایت کودتاها در منطقه ساخته و به این ترتیب نظام‌های وابسته به فرانسه و انگلیس در غرب و وسط افریقا را سقوط دهد.

4. سپس "جی پیتر فام" نمایندۀ امریکا در منطقۀ ساحل در پی کودتای مالی در صفحۀ تویترش نوشت: «ایالات متحده با هرگونه تغییر غیر قانونی در حکومت‌‌ها مخالف می‌باشد.» وی افزود: «ایالات متحده فوراً پس از آن که شماری از نظامیان ابراهیم کیتا رئیس‌جمهور مالی را کنار زدند هرگونه ارتباط همکاری با اردو/لشکر مالی را تا روشن شدن اوضاع سیاسی به متوقف نموده است.» او هم‌چنین گفت: «این که اتفاقات پیش آمده را کودتا بخوانیم تصمیمی است که پس از مراجعه به قانون اتخاذ خواهد شد.» (منبع: رویترز 22 آگست 2020م) چنین اظهاراتی نشان می‌دهد که امریکا کودتا و کودتاچیان را تقبیح نمی‌کند و سخنانی را که از زبان نماینده‌اش در خصوص مخالفت با تغییرات غیر قانونی منتشر نموده، سخنانی عام بوده و هیچ ربطی به کودتا ندارد، بلکه حتی امریکا کودتای سیسی در مصر و کودتای نظامی در سودان را تأیید نمود و آنان را کودتاچی نخواند؛ زیرا کار خوداش بود. در کودتای مالی نیز چنین موقفی را گرفت، چنان‌چه از زبان نماینده‌اش گفت که برای درک این که آن‌چه اتفاق افتاده یک کودتاست یا خیر به قانون مراجعه خواهد نمود! و این خود نشان می‌دهد که امریکا در پس این کودتا قرار دارد. این ادعا را سخنانی‌که سایت قطری الجزیره به تاریخ 21 آگست 2020م منتشر نمود تأیید می‌نماید: «امریکا تمرینات نظامی منسجمی را به شماری از سربازان مالی ارائه می‌نمود به شمول برخی از نظامیانی که علیه کیتا دست به کودتا زدند.»

بناءً آنانی‌که کودتا را رهبری نمودند از جملۀ کسانی بودند که امریکا آنان را تمرین داده و از آنان برای خودش مزدورانی تربیت نموده است. چنین اتفاقی در کودتای سال 2012م نیز رخ داد و ما آن را در پاسخ به پرسشی که به تاریخ 24 مارچ 2012م در این خصوص منتشر نموده بودیم، چنین توضیح دادیم: «سایت انترنتی العصر به تاریخ 24 مارچ 2012م به نقل از منابع آگاه امریکائی خبر داده که یک فرد دیپلومات امریکائی که نخواسته نامش فاش شود به رسانه‌ها گفته: «امادوا "احمدو" توسط سفارت امریکا برای دریافت تمرینات نظامی چگونگی مبارزه با تروریزم در امریکا برگزیده شده بود.» و افزود: «احمدو چندین بار برای کارهای ویژه به امریکا سفر کرده است.»

با این حساب؛ امریکا دقیقاً همان گام‌هایی را بر می‌دارد که در کودتای سال 2012م برای کنار زدن اوروپائیان و قرار گرفتن در جای آنان برداشته بود تا به این ترتیب این سرزمین را به تنهایی زیر استعمار خود در آورد. اما ممکن است این بار تمرکزاش بیشتر از گذشته باشد، زیرا کم کم در میان احزاب سیاسی و گروه‌های جامعۀ مدنی افرادی را در مقابل افراد وابسته به فرانسه پیدا می‌کند.

5. عکس‌العمل فرانسه، که در مالی نفوذ اصلی را داراست، این بود که کودتا را به شدت تقبیح نمود و دیوانه‌وار موقف گرفت؛ چنان‌چه ریاست‌جمهوری فرانسه اعلان نمود که «ماکرون رئیس‌جمهور دولت اوضاع را به دقت دنبال نموده و تلاش‌های متمردانه را تقبیح می‌نماید.» (منبع: فرانس‌پرس 18 آگست 2020م) لودریان وزیر خارجۀ فرانسه نیز در اظهاراتی گفت: «فرانسه این حادثۀ خطرناک را به شدت تقبیح می‌کند.» (منبع: الحرة 19 آگست 2020م) ماکرون به تاریخ 20 آگست 2020م در جریان دیداری‌که با میرکل نخست‌وزیر آلمان برای بررسی تحولات مالی داشت گفت: «فرانسه و آلمان کودتای را که در مالی رخ داده تقبیح نموده و خواستار برگشت هرچه سریع‌تر حاکمیت غیر نظامی می‌باشند. نباید چیزی باعث شود که از فعالیت‌های خشونت‌آمیز تندروان اسلام‌گرای منطقۀ ساحل غافل شویم.» فلورانس بارلی وزیر دفاع فرانسه نیز گفت: «فرانسه باوجود برکناری رئیس‌جمهور مالی که دو روز قبل در پی یک کودتای نظامی برکنار شد، عملیات نظامی خویش را برعلیه تندروان در مالی هم‌چنان ادامه خواهد داد.» (منبع: رویترز 20 آگست 2020م) این اظهارات بیان‌گر اوج ناراحتی فرانسه از این کودتاست، ناراحتیِ‌که خود نشان‌ می‌دهد نفوذ فرانسه در مالی هدف اصلی کودتا بوده، زیرا فرانسه سرمایه‌های مالی و سایر سرزمین‌های هم‌جوار آن را به غارت می‌برد، چنان‌چه این سرزمین‌ها مملو از سرمایه‌های هنگفت معدنی متنوع و کم‌یاب می‌باشد. هم‌چنین فرانسه مالی را به عنوان موقعیت استراتژیک مهمی برای حمایت از نفوذ خود در غرب افریقا می‌داند، زیرا با دولت‌های ساحل منطقۀ واحدی را تشکیل می‌دهد که اگر نفوذاش از یک‌جا برکنده شود، به سایر اماکن نیز سرایت خواهد نمود. فرانسه سعی دارد حضور نظامی خود را در آنجا حمایت نماید، حضور نظامی که به 5100 تن سرباز نیروی اروپا و با کمک 1100 تن سرباز آلمانی زیر نام آن‌چه که عملیات "برخان" نامی‌ده می‌شود.» فرانسه برای تمویل نیروهای مشترک افریقا از دولت‌های خلیج از جمله امارات درخواست کمک نمود. انگلیس با 250 سرباز و سه فروند هلیکوپتر و اتحادیۀ اروپا با حدود 620 سرباز در آنجا حضور دارد. امریکا با حمایت مالی و تجهیزاتی از نیروهای "برخان" مخالف بوده و خواهان سهم‌گیری از طریق معلومات استخباراتی و مراقبت هوایی توسط طیاره/هواپیماهای بدون سرنشین خود می‌باشد.

6. اتحادیۀ افریقا و سازمان ایکواس نیز این کودتا را تقبیح نمود، چنان‌چه موسی فقی محمد رئیس اتحادیۀ افریقا در صفحۀ تویترش نوشت: «بازداشت ابراهیم کیتا رئیس‌جمهور مالی و نخست‌وزیر و سایر اعضای حکومت را تقبیح می‌کنم و خواستار آزادی فوری آنان می‌باشم.» انجمن اقتصادی دولت‌های غرب افریقا موسوم به "ایکواس" که شمار آن به 15 دولت می‌رسد، مرزهای‌شان را متفقانه در برابر مالی بستند و سرازیر شدن هرگونه اموالی را به آن به حالت تعلیق درآوردند و عضویت مالی را از تمام هیأت‌های تصمیم‌گیرنده در این انجمن را ملغا اعلان نمودند. هیأتی به نماینده‌گی از انجمن مذکور به تاریخ 22 آگست 2020م وارد مالی شده و با رهبران کودتا دیدار نمودند. قرار بود این دیدار یک و نیم ساعت ادامه داشته باشد، اما فقط 20 دقیقه وقت گرفت، که نشان می‌دهد هیأت مذکور که به گفتۀ آژانس‌های خبری برای قناعت دادن رهبران کودتا برای برگردندان کیتا به حکومت و بازگردادن قدرت به وی آمده بودند، در مسؤولیت خویش ناکام شدند. اما رهبران کودتا این درخواست را رد نموده و روی کودتای خویش پافشاری نمودند و گفتند که گفتگو با هیأت اعزامی انجمن تنها در خصوص مدت زمان مرحلۀ انتقالی ممکن است و بس. جهت معلومات بیش‌تر باید گفت که اتحادیۀ افریقا و سازمان ایکواس بیش‌تر در اختیار مزدوران اروپا به ویژه در غرب افریقا قرار دارد.

7. خلاصه این که امریکا در افریقا به خصوص سرزمین‌های اسلامی به شمول مالی، سعی دارد به ارپا مخصوصاً فرانسه و انگلیس مزاحمت کند، زیرا مالی سرزمینی اسلامی است که استعمارگران برای گسترانیدن نفوذشان بر آن با یکدگر رقابت دارند تا بتوانند سرمایه‌های آن را به غارت ببرند، چنان‌چه فرانسه در حال حاضر سهم شیر را از این سرمایه‌ها می‌برد. هم‌چنین استعمارگران سعی دارند از موقعیت استراتژیک مالی در غرب افریقا بهره مند شوند؛ جایی‌که با دولت‌های ساحل یک منطقه به شمال می‌رود. این در حالی است که مردم مسلمان این مناطق از فقر، تنگ‌دستی و بیماری‌های گوناگون رنج می‌برند و حکام مزدور آن خواسته‌های استعمارگران را برای شان فراهم می‌آورند تا در عوض آن ذلیلانه بر اریکه‌های سست و ناپایدار قدرت تکیه زنند. مالی سرزمین ضعیف و ناتوانی است که در اختیار استعمارگران قرار دارد، چنان‌چه قدرتی از مسلمانان در آنجا وجود ندارد تا از مردم آن در برابر جنگ‌های استعمارگران حمایت نماید، طوری‌که این استعمارگران به ساده‌گی و با بهانه‌های پوچ و بی‌معنا تصمیم به مداخلۀ نظامی مستقیم در آن می‌گیرند و هیچ قدرتی اسلامی مانند دولت خلافت راشده، که انتظار می‌رود به زودی به خواست الله متعالی برپا گردد، وجود ندارد تا در برابر مداخلات و استعمارگری‌های آنان قد علم نماید و به آنان درسی بدهد که هرگز فراموش نکنند. پس کار و تلاش خسته‌گی ناپذیر برای ایجاد این دولت از جمله بزرگ‌ترین و مهم‌ترین واجبات به شمار می‌رود؛ زیرا این دولت است که عزت، نصرت و حمایت در برابر هر کافر و خودکامه‌ای را فراهم خواهد آورد. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«و إنما الإمام جنة یقاتل من ورائه و یتقی به»

ترجمه: امام بسان سپری است که از پس آن جنگیده و به آن پناه برده می‌شود. مسلم

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

 در کتاب شحصیه اسلامی، جزء سوم، صفحۀ 82 چنین آمده است:

1- حدیث متواتر آن است که به طور قطعی از نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌وسلم ثابت شده، افادۀ علم یقین را می‌دهد و در تمامی موارد واجب‌العمل می‌باشد؛ چه سنت قولی، فعلی و یا هم سکوتی باشد. از جملۀ احادیث قولی متواتر این قول رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد:

«مَن كَذَب عليّ متعمداً فليتبوأ مقعده من النار»

ترجمه: شخصی عمداً به من  دروغی را نسبت دهد، باید جای خویش را از آتش انتخاب نماید.

ازجملۀ سنت فعلی متواتر، نمازهای پنج‌گانه و تعداد رکعات نمازها و هم‌چنین آن‌چه که دربارۀ کیفیت نماز، روزه و حج  وارد شده است، می‌باشد.

سوالم پیرامون «سنت فعلی متواتر» است که چه تعریف دارد؟ آیا عبارت از تواتر اخبارِ عملی است که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم انجامش داده است؟ و یا تواتر اعمالی است که مردم از زمان او صلی‌الله‌علیه‌وسلم تا امروز طبقه بعد از طبقه انجام داده‌اند؟

بعضی محققین آن‌چه را که «تواتر عمل» یا «تواتر توارث» می‌نامند را بخشی از اقسام تواتر شمرده‌اند. چنان‌که شیخ شبیر احمد عثمانی در مقدمۀ کتاب خود «فتح الملهم» صفحۀ 18 نگاشته است: "و قسم سوم: تواترعمل و تواتر توارث می‌باشد، آن عبارت از عمل‌کرد تعدادی زیادی از عاملین در هر قرن است، ازعهد صاحب شریعت تا زمان ما، به‌گونه‌ای‌که از دید عرف و عادت توافق ایشان بر دروغ یا غلط غیرممکن به نظر برسد؛ به‌طورمثال: مسواک در وضوء که سنت است و اعتقاد سنت بودنش فرض است؛ چون به تواتر عملی ثابت بوده و انکار از آن کفراست... و نمازهای پنج‌گانه نیز از همین قبیل است؛ زیرا بدون اختلاف مومنی یا کافری و بدون شک احدی، رسول الله این نمازه را به اصحاب در اوقات معینۀ روز و شب اداء کرده است و آنانی‌که از دین او صلی‌الله‌علیه‌وسلم پیروی نمودند، درهرجایی‌که بودند به همین منوال هرروز ادا نمودند، تا امروز کسی شک ندارد که ساکنین سند چنان می‌خوانند؛ چنان‌چه که ساکنین اندلس می‌خوانند و طوری‌که یمنی‌ها می‌خوانند مردم ارمنستان نیز می‌خوانند."

پس آیا تواتر عمل و تواتر توارث و آن‌چه که «سنت فعلیه متواتره» می‌گوییم، نام یک چیزاست؟ یا دوچیز جدااند؟ پس اگر دوچیز متفاوت بوده باشند؛ درآن‌صورت آیا آن‌چه را که تواتر عمل می‌نامند، بپذیریم یا رد کنیم؟

بعض محققین اصحاب حدیث؛ مانند: ابن حجر، نووی، سیوطی وغیره حدیثِ قابل قبول را به «صحیح لذاته و صحیح لغیره» و «حسن لذاته و حسن لغیره» تقسیم نموده‌اند. درحالی‌که در کتاب شخصیه اسلامی، جزء اول و سوم وارد شده است که ما به «صحیح» و «حسن» اکتفا نمودیم. آیا این اختلاف تنها در اصطلاح بوده؛ ولی در معنی و مسمی اتفاق است و یا در معنی نیز اختلاف وجود دارد؟ الله به شما برکت دهد!

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

سنت متواتره؛ چه قول باشد یا فعل یا تقریر قول و یا تقریر فعل، تنها درصورتی متواتر محسوب می‌شود که به تواتر از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم نقل شده باشد.

اما قول به این‌که: "گویا اعمال  درآن‌صورت نیز به سنت فعلی متواتر تبدیل می‌شود که جمعی در دورۀ رسول الله و جمعی در دورۀ تابعین وتبع تابعین به آن اقدام کرده باشند؛ اگرچه از عمل و یا تقریر رسول الله به شکل متواتر ثابت هم نباشد" قول نادرستی است؛ بناءً متواتر همان است که به تواتر ثابت گردد که رسول الله آن را انجام داده است و یا انجام‌اش را مورد تائید قرار داده است.

آن‌چه که اصحاب این نظریه می‌گویند، از جملۀ امور فرضی است. دلیل آن‌ها این است که مثال‌های‌که آورده‌اند؛ از قبیل: نمازهای پنج‌گانه، نمازهای پنج‌گانه از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم به تواتر ثابت است و دربارۀ مسواک از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم احادیث صحیح  وارد شده است، حکم به تواتر این احادیث متکی به سند آن می‌باشد؛ پس اگر به نقل تواتر ثابت شد، متواتر است و اگر در سند به شکل آحاد نقل شده باشد، دیگر متواتر شده نمی‌تواند؛ یعنی در روایت، سند آن از رسول الله مدار اعتبار است.

پس این قول ایشان که نمازهای پنج‌گانه در ایالت سند، اندلس، یمن و ارمنستان بدون کدام اختلاف، پنج وقت خوانده می‌شود؛ اگر از رسول الله به تواتر ثابت نمی‌شد، به هیچ‌صورت نمازهای متذکره را متواتر نمی‌گرداند. چیزی‌که این نمازها را متواتر گردانیده است، ثبوت نقل آن از رسول الله به شکل تواتر است.

خلاصه این‌که معیار اعتماد، تواتر سند است؛ پس اگر نقل متواتر بود، اعتماد کرده می‌شود؛ اگر نقل متواتر نبود، سندش دیده می‌شود و نظر به آن شناخته می‌شود. طوری‌که گفتم، سخن آن‌ها یک ادعای فرضی است؛ چون مثال واحدی را آورده نمی‌توانند که تنها از عمل مسلمانان ثابت باشد و از عمل رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم ثابت نباشد.

اما صحیح لذاته، صحیح لغیره، حسن لذاته و حسن لغیره... مسأله‌ای قابل تحقیق است، موضوع را به اختصار و بدون تعرض به برخی جوانبِ اختلاف، چنین توضیح خواهم داد.

حدیث صحیح عبارت از حدیثی است که راوی عادل و دارای ضبط تام از رسول الله نقل نموده باشد و سندش متصل بوده و معلل و شاذ نباشد. این را حدیث صحیح  یا حدیث صحیح لذاته گویند. مراتب حدیث صحیح با تفاوت اوصاف‌اش فرق می‌کند؛ از همین‌جاست که صحیح البخاری مقدم شناخته شده و باز مسلم و سپس شروط این دو کتاب.

 بنابراین؛ اگر تمامی شروط  حدیث صحیح موجود باشد؛  ولی ضبط پنهان مانده باشد، آن را حسن لذاته گفته می‌شود و اگر طرق صحت حدیث حسن زیاد بوده باشد، قوت صحت حدیث حسن زیاد می‌شود که درآن‌صورت صحیح لغیره گفته می‌شود. اگر سند، شروط صحیح و حسن را تکمیل نکرد آن را حدیث ضعیف می‌گویند. هنگامی‌که با روایات دیگری از لحاظ نفس معنی ضعیف می‌باشند تقویت شد؛ درآن‌صورت حسن لغیره است.

بناءً نزد ضعیف، ضعیف است با تقویه ضعیف دیگر و علاوه نمودن ضعیف دیگر حدیث ضعیف حسن نمی‌گردد؛  بلکه هم‌چنان ضعیف باقی می‌ماند. این صنف «حسن لغیره» در قرون اولی در علم حدیث مشهور نبود، نخستین کسی‌که از این اصطلاح سخن گفت، امام بیهقی رحمه الله بود که در چندین جای کتب خود یاد کرده است. طوری‌که برخی مصادر را نقل نمودم. دربارۀ «حسن لغیره»؛ یعنی: تقویه ضعیف با ضعیف از حیث عمل، اختلاف است، تعدادی محدثین قبول دارند و تعدادی دیگری رد نموده و ضعیف را ضعیف شمرده‌اند که همین راجح است؛ طوری‌که اکنون گفتیم. این همان تقسیم احادیث است که ما در کتب خود نگاشتیم؛ چون حدیثی را که «حسن لغیره» می‌نامند، عبارت از حدیثی است که از لحاظ سند ضعیف است. بناءً «حسن لغیره» نوعی جدیدی نمی‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابورشته

مترجم: محمد مسلم

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

امیر و برادر ما! الله سبحانه‌وتعالی شما را زنده نگه‌داشته و کمک‌تان نماید؛ در ضمن امیدوارم که وقت کافی برای ارائه‌ پاسخ داشته باشید.

در کتاب شما (الوصول إلی الأصول صفحۀ 273) این‌گونه خواندم: "پرسشی‌که به نسبت مقلد مطرح می‌شود عبارت است از: وقتی‌که مقلد در یک مسألۀ‌ معین از یک مجتهد تقلید کند، آیا اجازه دارد که اولی را ترک نموده و عین مسأله را از مجتهد دیگری تقلید کند؟ پاسخ در زمینه چنین می‌باشد که حکم شریعت در حق مقلد همان حکم شرعی است که مجتهد استنباط نموده و شخصی دیگری از او تقلید می‌نماید؛ یعنی قضیه این‌گونه می‌باشد: وقتی‌که عمل مقلد در خصوص یک مسأله به یک مجتهد اتصال پیدا کرد، برایش جواز ندارد که از آن رجوع کند و از مجتهدی دیگری تقلید نماید؛ چرا که خود التزام به یک حکم شرعی کرده و به آن عمل نموده است."

نزدی من پرسشی پیش آمد که مادرم زبان عربی را نمی‌داند و حکم شرعی؛ مثلاً: نماز را از امام شافعی رحمه الله علیه اخذ نموده و به آن عمل می‌نماید. درعین‌حال، حکم نماز را در کتاب فقه‌ای‌که به زبان روسی از مجتهدی دیگری؛ مثلاً: امام مالک رحمه الله علیه بوده و آن را به زبان روسی خوانده، حالا مادرم در خصوص مسأله می‌خواهد که رأی امام شافعی را ترک نموده و رأی امام مالک را در زمینه اخذ نماید؛ پس پرسش من این است که از دید شرعی این‌گونه عمل جواز دارد؟

به تعبیر دیگر، آیا ترجیح به غیر زبان عربی درست است؟ درحالی‌که ادله، ادلۀ شرعی شمرده نمی‌شود؛ مگر به زبان عربی. چرا این پرسش را می‌نمایم؟ چون در منطقه‌ای‌که من زندگی می‌کنم زیادی از مسلمان‌ها از مجتهدی‌که تقلید می‌نمایند، نظرش را ترک نموده و عین مسأله را به نظر مجتهد دیگر عمل می‌نمایند. درعین‌حال، زبان عربی و علوم شرعی را هم نمی‌دانند. آیات و احادیث را به زبان روسی می‌خوانند و مدعی براین‌اند که ادلۀ شرعی است. از شما جواب می‌خواهم تا این‌که شخص خودم بفهمم و به دیگران هم بفهمانم. الله سبحانه‌وتعالی پاداش تمام نیکی‌ها را به شما دهد و شما را زنده نگه‌دارد.

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

مسأله این‌گونه می‌باشد: وقتی‌که یک مسلمان در حکمی از احکام شرعی از یک مذهب معین تقلید می‌نماید؛ مثلاً: به طریقه مذهب امام ابوحنیفه نماز می‌خواند و می‌خواهد که این را ترک نموده و به طریقۀ مذهب شافعی نماز بخواند، این عمل درست نیست؛ مگر بعد از التزام به امور ذیل:

1- نخست این‌که همین عمل مبتنی بر یک ترجیح شرعی بوده باشد؛ نه این‌که حکم جدید برای وی آسان‌تر، سبک‌تر و یا این‌که موافق هوای نفس‌اش باشد؛ چون از پیروی نفس نهی شده است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى

ترجمه: از هوای نفس خویش پیروی نکنید.

هم‌چنان الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ

ترجمه: اگر پیرامون یک شی منازعه و جنجال نمودید؛ آن را به کتاب الله و سنت رسول الله برگردانید.

به این‌گونه رجوع کردن الله سبحانه‌وتعالی از مقلد راضی شده و دورتر از هوای نفس و شهوت می‌باشد. انتخاب یک مذهب بدون گزینه‌های ترجیح مطابق هوای نفس و مخالف به رجوعِ الله و رسول او صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد. گزینه‌های ترجیح که براساس آن مقلد از مذهب قبلی‌اش به مذهب دیگر رجوع می‌کند، خیلی زیاد است؛ از جمله: مهم‌ترین و اولاترین آن عبارت‌انداز: دانائی، فهم و عدالت است. مقلد براساس شناخت خود از علمیت و عدالت شخص مجتهد رجوع می‌کند؛ چون شهادت در قبولیت شهادت شاهد شرط پذیرش است؛ چنان‌چه آموختن حکم شرعی در حین آموزش، شاگرد متوجۀ عدالت استاد است و براساس عدالت، سخن او را در ارایه حکم شرعی پذیرفته عمل می‌کند. عدالت استاد لازمی است و عدالت کسی‌که استنباط می‌نماید از باب اولی است؛ پس عدالت شرطی می‌باشد که یک مجتهد و یا معلمی‌که حکم شرعی را از وی اخذ می‌نماییم، باید به چنین صفتی متصف باشد و این یک امر حتمی است. کسی باورمند به این بود که مذهب شافعی داناتر و درست‌تر از مذهب‌اش است، بر وی لازم نیست که از جهت خواهشات‌اش به مذهب مخالف‌اش عمل نماید. لازم است هر آن‌چه را که مخالف مذهب‌اش می‌باشد، اخذ می‌نماید، باید برتری و ترجیج دادن‌اش به ترجیح شرعی بوده باشد. ترجیح یک امر حتمی بوده و لازم است که ترجیح برخواسته از هوا و خواهشات نفسانی نباشد. هم‌چنین به مقلد جائز نیست که در تمام مسائل بر وفق نفس‌اش از مذهبی، گل‌چین گل‌چین مسائل را اخذ نماید.

2- مردم در شناخت حکم شرعی دو دسته‌اند: یکی مجتهد و دوم‌اش مقلد است که سومی وجود ندارد؛ چرا که انسان آن‌چه را اخذ می‌نماید، به اجتهادش بوده و یا به غیر اجتهادش و از این دو حالت بیرون نیست. از همین خاطر، هرآن‌کسی‌که مجتهد نبود، مقلد می‌باشد و از هر نوعی‌که باشد؛ پس مسأله در تقلید، گرفتن حکم شرعی از غیر است؛ بدون درنظرداشت این‌که گیرنده مجتهد است و یا غیر مجتهد. برای مجتهد هم درست است که در یک مسأله از مجتهدین دیگر تقلید نماید؛ اگرچه که اهل اجتهاد هم باشد. در همین حالت و در این مسأله مقلد است. از همین خاطر است که در یک حکم شرعی گاهی مقلد در آن مجتهد است و گاهی غیر مجتهد.

3- مجتهد کسی است که اهلیت اجتهاد را داشته باشد؛ یعنی این‌که معرفت کامل از زبان عربی، از اقسام کتاب و سنت، از شناخت کیفیت مقایسۀ ادله از جهت تعادل جمع و ترجیح و گذشته از این همه، توان استنباط را از احکام شرعی داشته باشد. این‌‌گونه مجتهد زمانی‌که در یک مسأله اجتهاد نمود، در همان حکم اجتهاد خود را انجام داد، برایش تقلید نمودن از دیگر مجتهد جواز ندارد. هم‌چنین ترک اجتهادش و عمل بر آن برایش جواز ندارد؛ مگر در این حالات: برایش آشکار شود دلیلی‌که بر آن در اجتهادش استناد نموده، ضعیف باشد. دلیل مجتهد دیگر از دلیل‌اش قوی‌تر باشد، در این حالت برایش واجب است، حکمی را که اجتهاد کرده ترک نموده و حکمی را اخذ نماید که دلیل‌اش قوی می‌باشد. ماندن برایش در حکم قبلی که اجتهاد نموده حرام است.

تمام این حالت زمانی است که مجتهد بالفعل دست به اجتهاد زده و اجتهادش در یک مسأله منتج به نتیجه شده باشد، هرگاه در زمینه اجتهادی نکرده باشد، برایش اجازه است تا از مجتهدین دیگر تقلید نماید. ویا این‌که هرگاه یک‌بار مجتهدی دیگری اجتهاد کرده است، دیگر برایش فرض نیست که اجتهاد کند؛ چون اجتهاد فرض کفائی بوده و فرض عین نمی‌باشد. پس هرگاه مجتهد مسأله‌ای را که بدان قبلاً اجتهاد صورت گرفته است، اجتهاد بار دوم برایش واجب نه؛ بلکه‌ جائز است که یا خودش اجتهاد می‌کند و یا از دیگر مجتهدین در این مسأله اجتهاد می‌کند.

یعنی این‌ مجتهد از رأی خود بنا بر یکی از گزینه‌های ترجیح که همانا قوت دلیل است، می‌تواند که انتقال نماید، برابر است حکمی استنباط شدۀ خودش باشد و یا از مجتهد دیگر.

4- این واقعیت تقلید مجتهد است. غیرمجتهد دو نوع می‌باشد: (مقلد متبع و عامی) و برای هرکدام‌اش در وقت انتقال از یک مذهب به مذهب دیگر شروطی دارند. انتقال از یک مذهب به مذهب دیگر در تمام حالات برمبنای خواست‌ها، خواهشات نفس و یا از جهت سهولت نمی‌باشد؛ بلکه برای مقلد متبع و عامی بر یک ترجیح شرعی استوار باشد.

مقلد متبع کسی است که بعضی از علوم معتبر شرعی را داشته باشد، از مهمترین آن:

الف- شناخت درست از زبان عربی تا حد انتقال مفاهیمه را داشته باشد، قرآن را به عربی خوانده بتواند، امکان این باشد که حدیث را خوانده بتواند و معنی‌اش را به عربی بداند و هدف این نیست که تمام کلماتی را که در حدیث وارد شده بداند؛ بلکه قدرت این را داشته باشد که از یک کلمۀ عربی سؤال کرده و معنای آن را جست‌وجو نماید.

ب- شناخت مناسب تواتر، صحیح، حسن و ضعیف از احادیث؛ اگرچه که مدلول را توسط ترجمه هم باشد بداند. دیگر این‌که علم از کتب صحیح حدیث داشته باشد؛ مثلاً: حدیثی را در بخاری و یا مسلم می‌بیند، این را بداند که صحیح است. هم‌چنان حدیثی را در ترمذی خواند و ترمذی آن را حدیث حسن گفت باید که مدلول آن را بداند. با این وجود، معنای صحیح و حسن را از ضعیف درک نماید.

مقلد متبع می‌تواند که از رأی خود به معرفت دلیل‌اش از یک مذهب به مذهب دیگر انتقال نماید و حکمی را که دلیل‌اش را دانسته پیروی می‌نماید، بهتر از حکمی می‌باشد که دلیل‌اش را نمی‌داند؛ اگر از مذهبی بدون معرفت دلیل تقلید می‌نماید و اطلاع به مذهب یافت که دلیل‌اش را می‎‌داند، باید از مذهب پیروی نماید که دلیل‌اش را می‌داند و مذهبی‌که دلیل‌اش را نمی‌داند ترک نماید. یعنی این‌که مقلد متبع از رأی خود بنا بر یک ترجیح انتقال می‌نماید، این حالت برای مقلد متبع پیروی از حکمی است که دلیل‌اش را می‌داند و حکمی را ترک می‌نماید که دلیل‌اش را نمی‌داند.

مقلد عامی کسی است که بعضی از علوم معتبر در شریعت نزدش نمی‌باشد، شناختی از زبان عربی ندارد، ادلۀ از کتاب و سنت نزد موجود نباشد و الله سبحانه‌وتعالی را قسمی عبادت می‌نماید که شیخ‌اش در همان مذهب برایش می‌گوید و مانند این‌گونه مقلد نمی‌تواند که از یک مذهب به مذهب دیگر در یک مسأله انتقال نماید؛ مگر به یک ترجیح و آن عبارت از اعتمادی است که نسبت به کسی‌که از وی تقلید می‌نماید، از حیث تقوی و حسن معامله داشته باشد. از شیخ جامع، از پدرش و یا کسی دیگری‌که عام مردم از وی قرآن می‌آموزند، تقلید می‌نماید.

مثلاً: به طریقۀ مذهب شافعی نماز می‌خواند، در این حالت از مذهب‌اش انتقال نمی‌کند؛ مگر این‌که قبلاً ذکر نمودیم. یعنی این‌که به مردی تعارف حاصل می‌نماید که از گروه قبلی کرده نسبت به تقواء وعدالت‌اش ثقه بوده و برمذهب امام ابوحنیفه نماز می‌خواند و می‌بیند که با تقواتر از انسان قبلی است، به علمیت‌اش اعتماد می‌نماید و در دروس‌اش حضور پیدا می‌کند، محل اعتماد و اطمینان وی می‌گردد، در این حالت برایش جواز دارد که توسط ترجیح اعتماد و اطمینان در نماز خواندن‌اش از تقلید مذهب شافعی انتقال نماید.

خلاصه این‌که مقلد عامی بنا بر یک ترجیح که عبارت از شناخت انسان است که نسبت به تقواء، عدالت و علم فهم‌اش به وی اطمینان دارد، در این حالت برایش جواز دارد که از یک مذهب به مذهب دیگر انتقال نماید.

5- تمام این حالات وقتی می‌باشد که عمل‌اش نسبت به یک مجتهد اتصال یافته باشد و می‌خواهد که به مجتهد دیگر انتقال نماید؛ پس نیاز به یک ترجیح شرعی دارد که برابر است به معرفت دلیل باشد یا این‌که از مجتهد بدون فهم دلیل پیروی می‌کرد و یا این‌که نسبت اعتمادی بر دلیل این مجتهد نسبت به مجتهدی که تقلید می‌نماید، قوی‌تر است؛ اما اگر عمل‌اش نسبت به یک مجتهد اتصال نیافته باشد و نخستین بار است که می‌خواهد تقلید نماید؛ در این حالت نسبت به هر مجتهدی‌که به ادله و علمیت‌اش اطمینان دارد می‌تواند که از وی تقلید نماید.

بنابرآن‌چه که قبلاً ذکر شد، جواب پرسش‌تان در ارتباط برادرانی‌که عربی را نمی‌دانند و خودشان را مقلد متبع می‌شمارند، از همین جهت ترجمۀ دلایل را خوانده از مذهب‌شان به مذهب دیگری انتقال می‌نمایند این است که واقعیت‌شان دلالت به مقلد متبع نمی‌نماید؛ چون عربی را نمی‌دانند و هم‌چنین تنها ترجمه کفایت‌کننده این نمی‌باشد که مذهب‌اش را ترک نموده به مذهب دیگری انتقال نماید؛ بلکه مانند مقلد عامی به یک گزینۀ ترجیح ضرورت می‌باشد که با اعتماد کامل عربی را بداند و دلیل را به عربی خوانده، توضیح و تشریح نماید، برای این‌که این مذهب ارجح‌تر نسبت به دیگر است. وقتی‌که به علم و فهم‌اش اطمینان حاصل کرد، در این حالت برایش جواز دارد که از مذهب‌اش به مذهب دیگری انتقال نماید.

خلاصه این‌که برادرانی‌که می‌خواهند از مذهب سابق‌شان به مذهب دیگر انتقال نمایند، تنها با خواندن ترجمه‌ای‌که عربی را نمی‌دانند، کفایت‌شان نمی‌کند؛ بلکه واجب است در نزدشان گزینۀ از ترجیحات؛ مانند: مقلد عامی اضافه‌تر از ترجمه باشد. این نظر من پیرامون این مسأله است و الله سبحانه‌وتعالی داناتر و حاکم‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر نوری

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پس از الحاق اجباری کشمیر اشغالی در ۵ اگست/اوت ۲۰۱۹ م، دولت هندو در حال تبدیل شدن به یک تهدید روبه رشد منطقه‌ای است. مودی، نخست وزیر دولت هندو، كسانی را كه با نیروهای اشغالگرش می‌جنگند، دستگیر می‌کند، مورد تجسس قرار می‌دهد، می‌رباید، شکنجه می‌کند و اعدام می‌کند. مودی نیز همانند راج انگلیسی ظالم، حامیان جنگ را دسته‌جمعی مجازات می‌کند، زمان قطع عبور و مرور وضع می‌کند و منابع غذایی و درمانی‌شان را قطع می‌کند. دولت هندو، به مثل دولت حیله‌گر یهود، قصد دارد واقعیت مناطق اکثریت مسلمان‌نشین را از طریق سیاست معاهده و جابه‌جایی تغییر دهد. گسترش تهدیدات دولت هندو، کار این دولت را به جایی کشانده که هزاران مرتبه از خط کنترل، مرز جدا کنندۀ کشمیر اشغالی از کشمیر آزاد، تجاوز کرده‌است و مسلمانان را، اعم از ملکی‌ها نظامیان، به شهادت می‌رساند.

دولت هندو تهدیدات‌اش را افزایش می‌دهد، اگرچه ارتش بزدل و بی‌روحیه‌اش هرگز توان مقابله با نیروهای مسلح مسلمان را، که بی چون و چرا طالب شهادت اند، ندارد. در زمان جداسازی کشمیر آزاد، هنگامی‌که مسلمانان پاکستان برادران کشمیری خود را در نبردها یاری می‌کردند، دولت هندو نتوانست از مقاومت مسلمانان جلوگیری کند و کشمیر را از آن‌ها جدا سازد. پاکستان در بیش از هفت دهه تجهیز جنگ در کشمیر، مانع از پیشروی دولت هندو در اشغال کشمیر شد. حتی امروز نیز نیروهای مسلح پاکستان توان آن را دارند تا نیروهای اشغالگر دولت هندو را که پس از درگیری نظامی ویران‌گر ولی محدود  فبروری/فوریه ۲۰۱۹ م متززل شده‌اند بیرون کنند.

با این حال، حکام پاکستان به‌جای کاهش تهدید روز افزون دولت هندو و مقابلۀ نظامی با نیروهابش، راه این دولت را هموار می‌کنند. حکام پاکستان با بخشیدن نفس تازه به سربازان خسته و فرسودۀ دولت هندو، نه تنها نیروهای مسلح ما را از جنگ باز می‌دارند، بلکه از هرگونه تجهیز و تسهیل جنگ در کشمیر نیز جلوگیری می‌کنند. سپس عمران خان در ۱۸ سپتمبر/سپتامبر ۲۰۱۹م، مواضح خود را علیه قضیۀ کشمیر به امر کارفرمایان امریکایی‌اش چنین بیان کرد: «هر پاکستانی‌ای که می‌خواهد در کشمیر بجنگند یا در کشمیر به جهاد برود، بزرگ‌ترین بی‌عدالتی را به حق کشمیری‌ها روا خواهد داشت... هرآن‌کسی‌که چنین اقداماتی را اتخاذ کند، دشمن پاکستان و دشمن کشمیر خواهد بود.» 

حکام پاکستان بر سر خط کنترول به‌منظور ممانعت از جنگ در کشمیر اشغالی شدید اند، درحالی‌که درخصوص مرز با دولت هندو نرمیت به‌خرج می‌دهند تا مسیرش را برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای هموار کنند. آنان با تسهیل مرز کارتارپور، دروازه‌ای را برای دشمن به‌منظور داخل شدن به قلعه باز کرده‌اند. آن‌ها با تسهیل مرز واگه برای صادرات افغانستان، فرصت افزایش دروغ‌ها و نفوذ دولت هندو را در افغانستان فراهم کرده‌اند. برعلاوه، منابع پول و تسلیحات نظامی را برای کسانی‌که در کشمیر می‌جنگند مسدود می‌کنند، حال‌آن‌که خلبان دشمن را سریعاً رها می‌کنند. کسانی را که در کشمیر می‌جنگند می‌ربایند و شکنجه می‌کنند، درحالی‌که حق ملاقات جاسوس نابغه اسیرشدۀ هندی را طولانی می‌کنند.

حاکمان خائن پاکستان  کمک و همکاری خود را برای دولت هندو، بنابه امر کارفرمایان امریکای‌شان، انجام می‌دهند. اصلاً سناریو امریکایی‌ها، ظهور هند به عنوان قدرت منطقه‌ای از بهر مقابله با چین و احیای قدرت اسلامی است. هرچند واشنگتن به خوبی می‌داند که پاکستان در هر زمان توان مقابله و به چالش کشیدن دولت هندو را دارد و امیدی برای ظهور هند نیست. بنابراین، امریکا برای مهار کردن پاکستان کاملاً به حکام این کشور وابسته است تا بتواند سلطۀ هند را ممکن کند. روی همین دلیل است که امریکا عمران خان را بی‌نهایت تحسین می‌کند و شدیداً از ادامۀ خدمت جنرال باجوا حمایت می‌کند، زیرا هردوی آن‌ها خود را در مسیر خیانت بی‌سابقه‌ای به باداران‌شان می‌فروشند.

ای مسلمانان پاکستان!

رژیم باجوا – عمران جهاد را تقبیح می‌کند و آن را بی‌عدالتی برای کشمیر می‌دانند، درحالی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحُ، وَلَكِنْ جِهَادٌ وَنِیةٌ، وَإِذَا اسْتُنْفِرْتُمْ فَانْفِرُوا» [رواه بخاری]

ترجمه: بعد از فتح مکه هجرتی و جود ندارد؛ ولی جهاد در راه الله (سبحانه وتعالی) و اخلاص نیت در اعمال به جای خود باقی است و هرگاه برای جهاد از شما درخواست خروج شد، خارج شوید.

این حدیث رفتار کسانی را نشان می‌دهد که با اشغال‌گران می‌جنگند و فتنه را از بین می‌برند. حتی الله سبحانه وتعالی چنین دستور داده‌است:

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾ [البقره: ۱۹۱]

ترجمه: و آن‌ها را هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از آن‌جا که شما را بیرون کردند [مکه‌]، آن‌ها را بیرون کنید و فتنه از کشتار هم بدتر است.

متأسفانه، رژیم باجوا – عمران تا به امروز عرض این را دارد که جنگ گزینۀ مناسب نیست، چراکه هند و پاکستان هردو دارای قدرت هسته‌یی اند؛ حال‌آن‌که این مسئله اخیراً هند یا چین را از جنگ بر سر سرزمین‌های مسلمانان کشمیر باز نداشته‌است. رژیم باجوا – عمران اصرار دارد که ما برای جنگیدن خیلی فقیر استیم؛ در صورتی‌که سرزمین‌مان بی‌نهایت ثروتمند است، اما ما با نافرمانی از قوانین الله سبحانه وتعالی و تطبیق غیر آن از طرف رژیم، دچار فقر شده‌ایم. درحالی‌که ما حاضریم خانه‌های‌مان را خالی کنیم و کمر همت را به‌خاطر رضایت الله سبحانه وتعالی ببندیم، زیرا عزت و وقار در خروج به‌خاطر جهاد است. رسول الله صلی الله علیه وسلم هشدار دادند:

«مَا تَرَكَ قَوْمٌ الْجِهَادَ إلاّ ذُلّوا» [مسند احمد]

ترجمه: هیچ قومی جهاد را ترک نمی‌کند مگر این‌که خوار و ذلیل شود.

ای مسلمانان ارتش پاکستان!

رژیم باجوا – عمران درحال همکاری با امریکا از بهر ظهور دشمن‌تان در منطقه است تا شما را مهار کند و مانع از مقابلۀ شما با دشمن شود تا دشمن‌تان را تقویت کند و تهدیدات‌اش را افزایش دهد. اما رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِی اللَّهُ إِلَى أَنْ یقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِی الدَّجَّالَ لاَ یبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلاَ عَدْلُ عَادِلٍ، وَالإِیمَانُ بِالأَقْدَارِ» [ابو داود]

ترجمه: و جهاد به‌طور مداوم ادامه خواهد داشت از روزی‌که الله (سبحانه وتعالی) من را به عنوان پیامبر برای‌تان فرستاده‌است تا روزی‌که آخرین فرد امت‌ام با دجال مبارزه کند. استبداد هیچ ستمگر و عدالت هیچ عادلی (حاکم) آن را باطل نخواهد کرد.

اگر حکام‌تان قبول کرده‌بودند که شما را بسیج کنند، پس باید به درستی عمل می‌کردند. با این حال، از آن‌جا که آن‌ها مانع از جنگ شما می‌شوند، شما موظف استید آن‌ها را عزل کنید و حکام و فرماندهانی را جایگزین کنید که شما را در مسیر جهاد بسیج می‌کنند.

رژیم خائن باجوا – عمران را سقوط دهید و نصرت خود را برای احیاء مجدد خلافت راشده ثانی بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم بدهید تا ایفای مسئولیت خود را بی‌حد و حصر انجام داده‌باشید. همانند انصار باشید که از دین الله سبحانه وتعالی و پیامبرش صلی الله علیه وسلم اعلان حمایت کردند؛ طوری‌که الله سبحانه وتعالی در کتاب خویش از آنان اعلان رضایت کرد و هم‌چنان فرشتگان را در تشیع جنازۀ فرماندۀ‌شان حضرت سعد بن معاذ رضی الله عنهما فرو فرستاد. دربارۀ سعد بن معاذ رضی الله عنهما، رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«إِنَّ الْمَلَائِكَةَ كَانَتْ تَحْمِلُهُ» [ترمذی]

ترجمه: به راستی‌که فرشتگان هم‌چنان می‌گریستند.

هم اکنون نصرت را به حزب‌التحریر تحت قیادت، امیر عالم شیخ عطاء بن خلیل ابو رشتۀ اعطاء کنید تا پیروزی بعد از پیروزی حاصل شود، زیرا در برابر مجاهد مؤمن از دو پیروزی یکی است: پیروزی (غلبه) یا شهادت. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«مَا أَحَدٌ یدْخُلُ الْجَنَّةَ یحِبُّ أَنْ یرْجِعَ إِلَى الدُّنْیا وَلَهُ مَا عَلَى الأَرْضِ مِنْ شَىْءٍ، إِلاَّ الشَّهِیدُ، یتَمَنَّى أَنْ یرْجِعَ إِلَى الدُّنْیا فَیقْتَلَ عَشْرَ مَرَّاتٍ، لِمَا یرَى مِنَ الْكَرَامَةِ» [بخاری]

ترجمه: هیچ‌کس از بهشتی‌ها دوست ندارد تا دوباره به دنیا برگردد، حتی اگر همه امکانات روی زمین را داشته باشند؛ به استثنای مجاهدی‌که به‌خاطر عزت و شرافتی‌که الله (سبحانه وتعالی) برایش در نظر گرفته‌است حاضر است که حتی ده بار جان‌اش را فدا کند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه پاکستان

مترجم: امیر حسام

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه