سه شنبه, ۲۷ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۲۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

 السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

من در بیمارستان جهت مراقبت از مادرم حضور دارم. هنگام ادای نماز در اتاق معالجه، قابله‌ای‌که کافر بود، از مقابل‌ام گذشت. از این‌که من نمی‌توانم این اتاق را ترک کنم، آیا نمازم باطل شده یا خیر؟

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

فاسد شدن نماز هنگام گذشتن یک زن از مقابل نماز گذار، یک مسئلۀ اختلافی بوده که مربوط عبادات می‌شود و من نمی‌خواهم در چنین مسئله‌ای تبنی کنم؛ اما می‌توانم در رابطه به این موضوع دیدگاه فقهای معتبر را برای‌تان نقل نمایم؛ پس از اطمینان با اجتهاد یکی از آنان در این مسئله، از هرکدام که خواستید، تقلید نمایید:

از دیدگاه احناف، باگذشتن یک زن و کسی دیگری از مقابل نمازگذار، نماز وی فاسد نمی‌گردد. در کتاب "المبسوط" تالیف محمد بن احمد بن ابوسهل شمس الأئمه سرخسی، متوفی سال (483هـ) آمده است: «اگر از مقابل نمازگذار، مرد، زن، خر و یا سگ عبور نماید، در نزد ما نماز وی فاسد نمی‌گردد.»  دلیل ما حدیث ابو سعید خدری رضی الله عنه است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

«لَا يَقْطَعُ الصَّلَاةَ مُرُورُ شَيْءٍ وَادْرَءُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ...»

ترجمه: عبور هیچ چیزی نماز را فاسد نمی‌سازد و تا حد توان [عبور هرچیزی که باشد را] دفع کنید.

دیدگاه مالکی‌ها: در کتاب "الذخیرة" تالیف ابوالعباس شهاب الدین احمد بن ادریس بن عبدالرحمن مالکی، مشهور به "القرافی" متوفی سال (684هـ) آمده است: «ششم: در کتاب گفت: هیچ چیزی با عبور از مقابل نمازگذار، نماز را فاسد نمی‌سازد.»

دیدگاه شافعی‌ها: در کتاب "المجموع" شرح کتاب "المهذب" تالیف ابوزکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی، متوفی سال (676هـ) آمده است: «مسأله دوم: اگر نمازگذار در مقابل ستره، نماز خویش را ادا نمود و از میان وی و ستره مرد، زن، طفل، کافر، سگ سیاه، خر و دیگر از چهار پایان عبور کرد، در نزد ما نماز وی باطل نمی‌باشد...»

دیدگاه حنبلی‌ها: در کتاب «المغنی» تالیف ابومحمد موفق الدین عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه جماعیلی مقدسی بعداً دمشقی حنبلی، مشهور به ابن قدامه مقدسی، متوفی سال (620هـ) آمده است: «مسأله، گفت: "نماز را به جز از سگ بهیم (سیاه)، فاسد نمی‌سازد." یعنی اگر از مقابل [نمازگذار سگ سیاه] عبور نماید. این مسأله مشهور بوده و آن‌را گروهی از احمد –رحمه الله- روایت کرده اند. اثرم گفت: از ابوعبدالله پرسیده شد که چه چیزی نماز را فاسد می‌سازد؟ وی پاسخ داد: نزد من به جز از سگ سیاه چیزی دیگری آن‌را فاسد نمی‌سازد... معنی (بهیم) عبارت از چیزی است‌که در رنگ‌اش به جز سیاهی دیگر رنگی نباشد و از احمد روایت دیگری نیز شده است که وی گفت: سگ سیاه، زن و خر اگر از مقابل نمازگذار عبور نماید، نماز‌ش را فاسد می‌سازد...»

همان گونه که می‌بیند، در نزد احناف، مالکی‌ها و شافعی‌ها نماز فاسد نمی‌شود، ولی بنا به رأیی در نزد حنبلی‌ها نماز فاسد می‌گردد. از الله متعال خواهانم تا سینه‌ی شما را در آنچه که خیرتان است، باز نگه دارد! والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته!

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: عمر موحد

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

پرسش‌های دارم که مربوط به جزء سوم کتاب «شخصیت اسلامی» می‌شود و می‌خواهم آن‌ها را حضور عالم دانش‌مند‌مان مطرح کنم.

پرسش نخست: در رابطه به قاعده: «ما لا يتم الواجب إلا به...» که در کتاب «شخصیت اسلامی جزء سوم» چنین آمده است: «امری‌که واجب بودن آن مشروط به چیزی دیگری باشد، بدون اختلاف به دست آوردن شرط واجب نبوده؛ بلکه واجب همان است که دلیل شرعی به وجوب‌اش دلالت داشته باشد؛ همانند: واجب بودن نماز که مشروط به وجود طهارت است... .»

این جمله کاملا واضح بوده؛ اما مثال این مسأله مبهم است؛ چون: طهارت شرطی برای وجوب نماز نبوده؛ بلکه شرط ادای آن می‌باشد. در بعضی از کتاب‌های اصول در این مورد، این مثال‌ها را نیز پیدا نمودم؛ مانند: شرط توانایی در حج و گذشت یک سال در رابطه به زکات مال که این موارد نزدیک‌تر به مقصود می‌باشد؛ پس دیدگاه شما در مورد چیست؟

پرسش دوم: در رابطه به موضوع حدیث مشهوری‌که تعریف آن در چاپ دوم چنین آمده است: «مشهور آن حديثی است که تعدادی از اصحاب رضی الله عنهم روایت کرده‌اند که به حد تواتر نمی‌رسد؛ اما در زمان تابعین و تبع تابعین تعدادی‌كه حدیث را روایت کرده باشند، به حد تواتر رسید باشد.» و سپس در  چاپ سوم تعریف حدیث مشهور چنین تعدیل شده است: «آن حديثی است که تعداد روایت آن در تمام طبقات از سه نفر بيش‌تر باشد؛ اما به حد تواتر نرسیده است.» مشکلی‌که من دارم این است که در ادامۀ تشریحات بعد از تعریف و هم‌چنین مثال ذکر شده در مورد حدیث مشهور، در تناسب با تعریف چاپ دوم هم‌خوانی دارد؛ نه با تعریف جدید که در چاپ سوم ارایه شده است. جزاکم الله خیرا! ابوبکر الشرباتی

پاسخ

علیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

نخست: موضوع «مالایتم الواجب إلا به...»

برادر گرامی! آغاز موضوع این است که قاعدۀ «مالایتم الواجب إلا به...» سخن از اجرای حکم می‌زند؛ نه از ثابت کردن حکم شرعی که واجب باشد یا مندوب و یا مباح. از این رو موضوع پیرامون اجرای حکم واجب می‌باشد؛ اگر اجرای حکم واجبی به امر معینی تعلق گیرد، در صورت تکمیل نمودن شروط قاعده، تحقق آن امر، خودش نیز واجب می‌باشد.

دوباره اذعان می‌کنم که موضوع وارد شده در کتاب، بحث پیرامون اجرای حکم شرعی را می‌رساند؛ نه اثبات وجوب آن را. جهت وضاحت بیش‌تر آن‌چه را که در کتاب ذکر گردیده است، یادآور می‌شویم: «موضوع مالایتم الواجب إلا به، به دو گونه است:

اول- این‌که واجب بودنش مشروط به آن چیز باشد.

دوم- واجب بودنش مشروط به آن چیز نباشد.

اما آن چیزی‌که وجوب‌اش مشروط به آن باشد، به دور از اختلاف بوده که حصول شرط در آن واجب نمی‌باشد؛ بلکه واجب بودن آن را دلیل شرعی تعین می‌کند؛ مانند: وجوب نماز که مشروط به وجود طهارت می‌باشد؛ پس طهارت از دید خطاب شارع در رابطه به نماز واجب نبوده؛ بلکه شرط برای ادای نماز است.»

حالا در رابطه به این مثال: «مانند وجوب نماز معینی‌که شرط اش داشتن طهارت است» که وضاحت خواسته‌اید، می‌پردازم و شما در پرسش‌تان گفتید: «در این مثال ابهام وجود دارد؛ چون: طهارت شرط برای وجوب نماز نه؛ بلکه برای ادای آن است.» برادرم سخن شما درست می‌باشد! اما اگر شما سیاق را متوجه شده باشید، این قول در تناقض با موضوع ذکر شده در کتاب قرار ندارد؛ چون: در سیاقِ «مالایتم الواجب إلا به» ابهام مذکور شما یاددهانی شده است و ابهام شما از کتاب چنین مرفوع می‌گردد:

عبارت کتاب: "همانند تکمیل نمودن نماز معینی می‌باشد که طهارت در آن شرط است"؛ یعنی نماز بدون طهارت امکان‌پذیر نیست و گفتید: چرا پیوندِ "وجوب تکمیل نماز معین" را شما ذکر نکردید؟ و پاسخ این گونه است: بحث پیرامون وجوب است نه اثبات آن. این شیوه در کتاب‌های اصول معمولی است؛ یعنی هنگامی‌که سیاق واضح باشد، عدم ذکر موضوع معین جواز دارد و این‌جا نیز سیاق دلالت به عدم ذکر می‌کند. همان‌گونه که در انتهای پاراگراف ذکر شده در کتاب شخصیت اسلامی جزء سوم می‌بینید، به این شکل است: "... پس طهارت به معنای وجوب نماز نه؛ بلکه شرط برای ادای آن است." و شما نیز همین پرسش را داشتید که طهارت شرط برای وجوب نماز نه؛ بلکه برای ادای آن است. آیا سخن شما همان چیزی نیست که در کتاب ذکر گردیده؟!

قسمی‌که قبلاً تذکر دادیم، در کتاب‌های اصول هنگامی‌که سیاق دلالت واضح داشته باشد، کلام را با عدم ذکر بخش معین از آن، خلاصه می‌نمایند و این مسأله هنگام یادآور شدن «مالایتم الواجب إلا به» نیز واضح می‌باشد.

مثلا ابو حامد غزالی طوسی در کتاب «المستصفی» باب «ما لایتم الواجب إلا به...» می‌گوید: «هنگام وجوب نماز، ذکر وجوب طهارت نیز لازمی‌ست» و این به همان معنای است که ما در کتاب یادآور شدیم؛ چون: وجوب نماز همانند یک حکم شرعی موقوف به دلیل می‌باشد؛ نه به وجوب طهارت.

آمدی در کتاب «الإحکام في أصول الأحکام» در این رابطه به گونه‌ی مفصل و واضح می‌گوید: «اگر شارع بگوید که من نماز را در حالت طهارت داشتن برای شما واجب گردانیده‌ام. از این سخن واضحاً فهمیده می‌شود که طهارت شرطی برای ادای نماز است؛ نه برای وجوب آن؛ اما سیاق در کلام «ما لایتم الواجب إلا به»، دلیلی برای یادآوری وجوب و یا اداء وجود ندارد؛ چون: سیاق کلام به وضوح در این مسأله دلالت می‌کند.

در کتاب «شرح مختصر الروضة» از سلیمان بن عبدالقوی طوفی صرصری در رابطه به این مسأله آمده است که: همانند بستگی داشتن نماز به طهارت. سخن سلیمان از سخن دو شخصی‌که قبلاً یادآوری شد، واضح‌تر است؛ چون: وی کلمۀ «وجود» را به جای «وجوب» ذکر نموده است؛ اما بنا به وضاحت سیاق می‌توان دریافت که هدف همه‌ی آنان ادای نماز می‌باشد. پس مراد از جملۀ «ما لا یتم الواجب إلا به»، ادای نماز بوده است.

ابن بدران در کتاب «المدخل إلی مذهب الإمام أحمد» نسبت به دیگران مسأله «ما لایتم الواجب إلا به» را بیش‌تر وضاحت داده است: "بدان که این مسأله دارای دو ملحوظ است، اولین مورد آن مربوط به وجوب یک واجب می‌شود و این باعث اجماع نمی‌گردد، برابر است که سبب باشد یا شرط  و یا نفي مانعی. مثالی در مورد سبب؛ مانند: نصابی‌که  وجوب زکات بر آن استوار است..." هرگاه در این مثال دقیق شوید، هدف از کلمۀ «وجوب زکات» همان اداء زکات است.

هم‌چنان در مورد شرط مثال می‌آورد: "و شرط؛ مانند: اقامت در یک شهر بوده که باعث وجوب گرفتن روزه می‌گردد." این‌جا موضوع کاملاً واضح است که نگفته وجوب روزه؛ بلکه گفته «گرفتن روزه»

هم‌چنین گفته: "پس این قاعده یا شرط برای وقوع فعل است یا غیرشرط؛ مانند: وضوء و سایر شروط نماز...» که در این عبارت، مؤلف بیان داشته که وضوء شرط وقوع فعل؛ یعنی شرط اداء نماز است.

پس چیزی را که در کتاب «شخصیت اسلامی» در رابطه به قاعدۀ «ما لا یتم الواجب إلا به فهو واجب» بحث کردیم، این‌جا واضح گردید. جهت وضاحت بیش‌تر دوباره به آن موضوع می‌پردازیم:

ترجمه: "موضوع (مالایتم الواجب إلا به) به دو گونه است: اول- این‌که واجب بودنش مشروط به آن چیز باشد. دوم- واجب بودنش مشروط به آن چیز نباشد. اما آن چیزی‌که وجوب‌اش مشروط به آن باشد، به دور از اختلاف بوده که حصول شرط در آن واجب نمی‌باشد؛ بلکه واجب بودن آن را دلیل شرعی تعین می‌کند؛ مانند: وجوب نماز که مشروط به وجود طهارت می‌باشد. پس طهارت از دید خطاب شارع در رابطه به نماز واجب نبوده؛ بلکه شرط برای ادای نماز است."

و اما چیزی را که در انتهای پرسش‌تان مطرح کرده و گفتید که در بعضی از کتاب‌های اصول خواندم که توانایی مالی را در حج و تکمیل نصاب را در زکات، مثال داده‌اند. این مسأله نسبتاً واضح است؛ اما از چیزی‌که ما تذکر دادیم زیاد متفاوت نمی‌باشد؛ چون: استطاعت مالی در ادای حج شرط می‌باشد؛ نه این‌که بیان‌گر وجوب و عدم وجوب حج در اسلام باشد. همان‌گونه که در کتاب «المدخل إلی مذهب الإمام أحمد» یادآور شدیم، قاعدۀ مشهور همین است که تکمیل نصاب در پرداخت زکات باگذشت یک سال لازم می‌گردد. اگر شما مثال قاعده‌ی «ما لا یتم الواجب إلا به فهو واجب» در مبحث «الحول في النصاب» را مطالعه کرده باشید، دقیق نه؛ بلکه دقیق‌تر توضیح داده شده که تکمیل نصاب در وجوب زکات می‌باشد و گذشت یک سال شرط در نصاب است؛ چون: چیزی‌که واجب است زکات می‌باشد؛ نه تکمیل نصاب. قاعدۀ (ما لا یتم الواجب إلا به) به معنای پرداخت زکات در صورت تکمیل نصاب می‌باشد و شرط دیگری‌که در آن لازم می‌باشد، گذشت یک سال بالای نصاب است. چیزی‌که شما را با ابهام مواجه ساخته است، ممکن است نحوه برداشت و مطالعۀ شما بدین‌گونه بوده باشد: "نصاب و شرط سپری شدن یک سال در زکات، هر دو شرط برای پرداخت زکات می‌باشد" و یا هم شبیه آن. امیدوارم مسأله برای‌تان واضح شده باشد.

دوم: در رابطه به تعریف حدیث مشهور، قبل از ارائه پاسخ چیزی را به گونه‌ای مقدمه برای‌تان تذکر می‌دهم.

قبلاً در رابطه به حدیث مشهور که در کتاب‌های ما ذکر شده است، مورد پرسش قرار گرفتیم که شامل بعضی از اختلافات می‌گردد و ما این پرسش‌ها را این گونه پاسخ داده‌ایم:

  1. 1. در جزء سوم کتاب «شخصیت اسلامی» چنین آمده است:

أ. در صفحه (80) همین کتاب در رابطه به حدیث مشهور چنین گفتیم: "اگر گروهی از پیروان تابعین این حدیث را از گروه تابعینی‌که آنان از یکی و یا بیش‌تر از اصحاب رضي الله عنهم روایت کرده باشند و تعدادشان به حد تواتر نرسیده باشد، حدیث مشهور می‌باشد..."

ب. در صفحه (83) همین کتاب گفتیم: "حدیث مشهور همان است که در تمام طبقات‌اش از سه تن روایت شده و به تواتر نرسیده باشد."

هم‌چنان این دو تعریف را در جلد اول کتاب «شخصیت اسلامی» یادآوری کرده‌ایم که هر دو تعریف درست‌اند.

تعریف نخست برای پیروان احناف می‌باشد که آنان تعداد راوی حدیث را در عصر اصحاب رضي الله عنهم شرط ندانسته؛ بلکه به یک تن و یا بیش‌تر بسنده می‌کنند؛ اما این گروه تعداد راوی را در عصر تابعین و پیروان آنان شرط می‌دانند.

تعریف دومی برای عام گروه‌ها و خصوصاً علمای اهل حدیث می‌باشد که آنان تعداد راوی را با اندکی اختلاف در این سه طبقه (صحابه، تابعین و پیروان آنان) شرط می‌دانند. عده‌ی از آنان تعداد راوی را در تمام طبقه‌ها بیش‌تر از دو و تعداد دیگر هم بیش‌تر از سه تن شرط گذاشته‌اند.

ما این دو تعریف را که هردو صحیح‌اند، در کتاب‌های‌مان یادآوری نمودیم و هیچ دلیلی برای حذف یکی از این دو وجود ندارد؛ چون در صورت لزوم ما هر تعریف را به اهل خودش نسبت می‌دهیم.

2. حالا به آخر پرسش‌تان که بنا به تغییر شرح پیش آمده است، پاسخ ارائه می‌داریم. ملاحظه شما در جایش؛ ولی ما شرح را تغییر نمی‌دهیم؛ اما توجه شما را به موضوعی در حدیث مشهور جلب می‌دارم: هستند کسانی‌که حدیث مشهور را به عنوان آحاد توصیف ننموده می‌گویند که این حدیث افاده‌ی گمان نزدیک به یقین را می‌کند. بنابراین، تاکید ما در همه موارد، به خبر واحد بودن آن است؛ زیرا این موضوع یا گمان است و یا هم یقین و چیزی میان گمان و یقین که به این امر نزدیک و یا دور شود، وجود ندارد؛ بناء این سخن معنایی ندارد و بدون تردید، مشهور افاده گمان را می‌کند. حتی اگر در زمان تابعین و پیروان آنان به حد تواتر هم رسیده باشد، با وجود گمان بعضی، باز هم نمی‌توان آن را متواتر گفت؛ زیرا تواتر از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت می‌گردد؛ نه از زمان تابعین و پیروان آنان. این مسأله در شرح کاملاً واضح و مبرهن می‌باشد.

با این وجود، خواهیم دید که در صورت عدم تاثیرگذاری در موضوع یاد شده، از نظر تغییر شرح یا عدم تغییر آن چه خواهد بود.

برای اطلاعات بیش‌تر باید دانست، که مشکل در تعریف نامشخص حدیث مشهور، از مدلول کلمه مشهور سرچشمه می‌گیرد و شهرت حدیث بستگی به این دارد که چه کسی به این شهرت بپردازد، امکان دارد که وی در مورد شهرت حدیث به تعداد معینی اطمینان داشته باشد که متفاوت از شخص دیگر در شهرت حدیث است. این یک اصطلاح نزد مجتهدین و علمای اهل حدیث می‌باشد. همان‌طوری‌که در بالا یادآور شدیم، از نظر اطمینان به مدلول شهرت حدیث، اختلاف جزئی وجود دارد؛ اما در همه‌ی حالات؛ حتی اگر اطمینان بیش‌تری برای شهرت و افزایش تعدادی‌که قبلاً ذکر کردیم وجود داشته باشد، بحث عدد در احادیث آحاد باقی می‌ماند.

قابل یاددهانی است که بحث شهرت در حدیث، شهرت آن در زمان تابعین و پیروان آنان است. اگر این حدیث بعد از این دو دوره (زمان تابعین و پیروان آنان) در میان مردم به شهرت رسیده باشد، اعتباری نداشته و به آن حدیث مشهور گفته نمی‌شود.

این قول رسول صلی الله علیه وسلم از جمله احادیث مشهور است که آن را مسلم و بخاری روایت کرده‌اند:

«إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّـيَّاتِ» (أخرجه البخاری و مسلم)

ترجمه: اعمال بر اساس نیت‌ها ارزیابی می‌شود.

  1. 3. در فرجام باید گفت که هردو پرسش شما معتبراند. در پرسش نخست گفتید: «فما قولکم جزاکم الله عنا خیرا» و در پرسش دوم بیان داشتید که: «وما أشکل لدي هنا أن بقیة الشرح...»، از دقت تفکیر و تدبر شما در کتاب‌های‌مان خیلی خوش‌ام آمد! الله متعال شما را با ذهنی‌که اکرام نموده و سخاوت‌مندانه آفریده است، برکت دهد.

والسلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: عمر موحد

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

در کتاب منهج آمده است: «این فضل الله به ما و مردم است که اسلام به رأی عام تبدیل شده، اسلام یگانه امید نجات امت مطرح گردیده و خلافت و خلافت‌خواهی بر سر زبان‌ها آمده است که قبلاً این‌گونه نبود. اقامۀ آن و اعادۀ حکم بما انزل الله آرزوی تمام مسلمان‌ها قرار گرفته است.» (منهج صفحۀ 50)

در این‌جا رأی عام ذکرشده است؛ نه وعی عام، آیا کدام سبب دارد؟ به هرحال، زمانی‌که مبارزات در مرحلۀ دوم دعوت پایان یابد، در کتاب منهج در مورد آمده است: «ثقافت جمعی برای جمع از امت با افکار اسلامی‌که آن را حزب تبنی کرده است به خاطر ایجاد وعی عام در نزد امت و تفاعل با آن‌ها...» (منهج صفحۀ 43)؛ یعنی این‌که وعی عام  شرط است، گفته نشده است که رأی عام نیز فرض است، چرا این اختلاف؟ معنای وعی عام چیست؟ و وعی عام در خلافت چگونه می‌باشد؟

پاسخ

در اکثر موارد در تعریف رأی عام یادآور شدیم که: "رأی عام برخاسته از وعی عام است"؛ اگر احیاناً تنها رأی عام و یا تنها وعی عام را ذکر کردیم هردو درست است؛ زیرا رأی عام مطلوب برخاسته از وعی عام است؛ پس هردو در یک سلسله قرار دارند. ذکر جزء از یک سلسله، بدون دیگرش درست است؛ مثلا: الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ﴾

ترجمه: و از نشانه‌های او آن است که شما را از خاک آفرید؛ سپس به حیث بشر انتشار پیدا کردید.

الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ﴾

ترجمه: الله ذات است که تمام چیز را نیکو آفرید و آغاز پیدایش انسان را از گِل نمود.

 هم‌چنان الله سبحانه وتعالی در جای دیگری چنین می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ﴾

ترجمه: بدون شک ما انسان را از گِل خشکیده و بوی‌ناک و تیره‌ای آفریدم.

 در جای دیگری الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّار﴾

ترجمه: انسان را از گِل خشکیده‌ای پخته‌شده آفرید.

به آیات کریمه اگر دیده شود یک مرتبه «تراب» ذکر شده است، بار دیگر «طین»، در مرتبۀ سوم «صلصال من حمأ مسنون» و در دفعۀ چهارم «صلصال کالفخار» آمده است. صلصال به معنای "گِل خشک‌ است که پخته نشده باشد و اگر پخته شد فخار گفته می‌شود."

تمام آن‌ها دریک سلسله‌اند: تراب (خاک)، طین (گِل) و بعد از آن گل خشک پخته ناشده و هم‌چنان گل پخته شده و ذکر جزء از یک سلسله درست است؛ مثلا: قسمی‌که گفته شد، رأی عام برخاسته از وعی عام است و اگر هردوی آن‌ها را هم استعمال کنیم کدام مشکلی ندارد، چه رأی عام بگوییم و چه وعی عام. هیچ اختلاف وجود نداشته و  درست می‌باشد؛ مخصوصاً که سیاق آن واضح باشد.

معنای وعی عام: وعی از "وَعَیَ" گرفته شده و معنای لغوی آن؛ چنان‌چه در لغت‌نامۀ «اللسان» آمده است: "الوعیُ: حِفْظ القلبِ الشيءَ؛ یعنی چیزی را در قلب حفظ کردن که اسم فاعل آن واعٍ است. کلمه "الوعی" در حدیث نیز آمده است:

«نَضَّر اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقالَتي فوَعاها، فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ»

ترجمه: الله شخصی را تروتازه بدارد که سخن مرا شنید، آن را حفظ کرد و بسا مبلغی‌که حفظش بهتر از شنونده است.

و «عام» در این مورد به این معنا است که  درک «درک» همه‌شمول گردد و مسأله واضح گردد. این‌که وعی عام در خلافت چگونه می‌باشد؛ وعی عام تنها به معرفت جزئی لفظ خلافت خلاصه نمی‌شود؛ بلکه وعی عام از بعضی احکام دیگری آن فرض می‌باشد؛ مانند: خلیفۀ واحد، بیعت به رضا و اختیار و شناخت بعضی صلاحیت‌های خلیفه؛ مانند: رعایت امور داخلی و خارجی وغیره. در عبارت خویش وقتی کلمه «بعض» را ذکر می‌کنیم به این مفهوم است که وعی عام به معنای  شناخت تفصیلی امور نیست؛ بلکه به صورت اجمال هرگاه انسان‌ها از خلافت و احکام دیگر آگهی داشته باشند، وعی عام گفته می‌شود.

برادرتان شیخ عطا بن خلیل ابورشته

مترجم: بدرالدین حسینی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به پرسش‌کنندگانی‌که پیرامون برخی جزئیات پرسش قبلی زیر عنوان «پیامدهای ویروس کرونا» پرسش‌هایی را مطرح کرده‌اند:

1- نسبت به تفاوت بین وباء و طاعون و بین کرونا و طاعون؛ باید گفت که از دید همه‌گیر بودن در میان‌شان تفاوتی نیست. طاعون و کرونا دو مرضی استند که در هردوی آن‌ها امکانات همه‌گیر شدن وجود دارد؛ چنان‌چه الله قوی و عزیز این دو مرض را با این ویژگی آفریده است. قطع نظر از این‌که مرض باکتریایی‌ست و یا ویروسی. پس ویژگی و خصوصیت همه‌گیر شدن در هردو مرض موجود بوده و از این جهت حکم این دو مرض با هم مختلف نیست.

2- در رابطه به پرسشی‌که در قسمت از پاسخ قبلی، پیرامون عدم ساخت ویروس کنونی کرونا اشاره شده و پرسش‌کننده گفته است که: "این سخن بنا به اعتماد بر گزارشات غربی بیان شده و نباید به آن متمایل شد." باید گفت که این دقیق نیست؛ چون: امکان این وجود دارد که جنبه‌های علمی را از هر بُعد و جهتی‌که به آن اطمینان حاصل می‌شود، با ترجیح بُعد درست آن گرفته و به آن اعتماد کرد. از این‌رو، در این‌که کرونایی‌که باعث انتشار و انتقال بیماری شده و ساخت بشر نیست؛ هیچ‌گونه اعتماد بر گزارشات غربی نشده؛ بلکه این ویروس بدون آن‌که بشر به ساخت آن پرداخته باشد، به صورت طبیعی موجود است. چنان‌چه در پاسخ قبلی آمده و ما وجود طبیعی این مرض را بر این قول که بشر آن را برای اهدافی ساخته است، ترجیح دادیم. خاصتاً پس از آن‌که مرض در کشورهای متهم به ساخت آن؛ مانند: چین، امریکا و... انتشار گسترده‌ای یافته است. ما در پاسخ به پرسشی قبلی گفته بودیم:

«به این ترتیب، جنگ زبانی میان امریکا و چین به دلیل انتشار ویروس تاج‌دار Covid19 – SARS CoV2 آغاز گردید و هریک از این دو دولت، طرف مقابل را متهم می‌کنند که سبب مستقیم انتشار این بیماری بوده‌اند. هرچند از نظام‌هایی‌که در چین و ایالات متحده حاکم است، بعید نیست که در عقب گسترش این بیماری باشند؛ اما بعد از تحقیقات، گمان اغلب این است که دلیل محسوسی وجود ندارد که چین یا ایالات متحده، عامل انتقال این ویروس و یا طراح و سازندۀ آن بوده که بعداً شروع به انتشار آن در سایر مناطق کرده باشند...» پیرامون این مورد در آن پاسخ، به تفصیل پرداخته شده و برای معلومات بیش‌تر می‌شود به آن مراجعه کرد.

3- برپایی نماز جمعه در مسجد جواز دارد و اما عدۀ از فقها برپایی آن را در فضای عام جواز داده‌اند؛ یعنی مکان عامی‌که نمازگزار از ورود به آن منع کرده نمی‌شود. اما در اماکن خصوصی (خانه‌ها) رأی ارجح آن‌ست که نماز جمعه در آن‌ها اقامه نشده و درست هم نمی‌باشد. اگر مسجد و فضای عمومی به سهولت یافت نمی‌شد، چهار رکعت نماز پیشین (منظور نماز فرض است)، در خانه اداء کرده شود. اگر دولتی مانع برپایی نماز در مسجد و یا فضای باز شود، گنه‌کار خواهدشد؛ چون: نصوص وارده در این مورد افادۀ این امر را می‌کند؛ چنان‌چه از این فرمودۀ الله سبحان‌ وتعالی این امر دانسته می‌شود:

﴿يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾

[جمعه: 9]

ترجمه: ای مومنان! هنگامی‌که روز جمعه برای ادای نماز، اذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت الله بشتابید و داد و ستد را رها کنید. این برای شما بهتر و سودمندتر است؛ اگر متوجه باشید.

مسلمان باید برای ادای نماز سعی نماید، بدون این‌که از پرداختن به آن باز داشته شود. سعی برای ادای نماز فرض است؛ چون: به قرینۀ ترک مباح (بیع) وارد شده است. یعنی در اماکن خصوصی؛ مانند: خانه‌ها، نماز جمعه اقامه نمی‌شود و جایز است که از ادای نماز جمعه در خانه‌ها ممانعت صورت گیرد. از این‌رو، در پاسخ پیشین گفته بودیم که قفل نمودن مساجد و بازداشتن مردم از ادای نماز در آن‌ها، امری نادرست بوده و گناه این کار بر دوش حکامی‌ست که دست به این کار زده‌اند. بناءً، اگر حکام و مقامات دولتی از اقامۀ نماز جمعه در مساجد جلوگیری می‌نمایند و جایی وسیع و مناسبی غیر از خانه‌ها هم وجود نداشته باشد؛ پس چهار رکعت نماز پیشین در خانه ادا کرده شود. البته دولتی‌که مساجد را بسته می‌نماید، مرتکب گناه بزرگی می‌شود؛ چنان‌چه در پاسخ قبلی یادآوری نموده بودیم.

4- اما این پرسش که: «امروز نماز جمعه و جماعت به دلیل ترس از ظلم حکام ترک می‌شود؛ چنان‌چه من دانسته‌ام و الله از همه داناتر است» این امر به اندکی شرح و تفصیل نیاز دارد. در پاسخ قبلی ما آمده است: «جمعه بالای کسی‌که از حضور در آن ترسی دارد واجب نیست، به دلیل روایتی‌که ابن عباس رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل نموده که فرمود:

«مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَا صَلَاةَ لَهُ إلَّا مِنْ عُذْرٍ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ وَمَا الْعُذْرُ؟ قَالَ: خَوْفٌ أَوْ مَرَضٌ»

ترجمه: کسی‌که ندای اذان را شنید و آن را استجابت نکرد، نمازی از او پذیرفته نخواهد شد؛ مگر در صورت عذر. گفتند: یا رسول الله! عذر چیست؟ فرمود: ترس یا مریضی. اين حدیث را بیهقی در سنن کبری روایت نموده است.

اما ترس؛ چنان‌چه در «المغنی» از ابن قدامه جلد1 صفحۀ 451 آمده است: «فصل: در این‌که نماز جمعه و جماعت ترک شود، ترس، عذر پنداشته می‌شود. نظر به این قول پیامبر صلی الله علیه وسلم: «عذر یا ترس است و یا مرض»، ترس به سه‌گونه است: ترسی از دست دادن جان، ترسی از دست دادن مال و ترس بر اهل و خانواده. اما مورد اول؛ یعنی ترس از جان، این‌ست که شخصی برای حافظت جانش از حاکم و یا قدرت‌مندی و یا از دشمن و یا از هرآن‌چه در جانش به او آسیب می‌رساند، بترسد.» هم‌چنان در «المهذب فی‌الفقه الامام الشافعی» از شیرازی آمده است: «...از جملۀ ترس‌ها یکی این‌ست که شخصی از رسیدن آسیبی به جان و مالش هراس داشته باشد و یا بیماریی‌که همراه با آن، انجام عملی دشوار گردد؛ به دلیل آن‌چه ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت نموده است که فرمود: «کسی‌که ندای اذان را شنید و آن را استجابت نکرد، نمازی از او پذیرفته نخواهد شد؛ مگر در صورت عذر. گفتند: یا رسول الله! عذر چیست؟ فرمود: ترس یا مریضی.»

یعنی هرگاه فرد مسلمان ظلم و ستمی را از جانب حاکم متوجه شخص خود دید، در ادای نماز جمعه معذور پنداشته می‌شود. چون متیقن شد و یا به گمان غالب به این نتیجه رسید که دار و دستۀ حاکم در مسجد منتظر او هستند تا با رفتن‌اش بدان‌جا او را دست‌گیر و اذیت نمایند، شخصی مذکور از ادای نماز جمعه در آن مسجد معذور دانسته شده و باید در جست‌وجوی مسجدی دیگری باشد که در آن جمعه خوانده می‌شود. اگر بعد از سعی و تلاش به این هم دست نیافت، معذور دانسته شده و باید چهار رکعت نماز پیشین را در مکان خاص ادا نماید. اگر پرسش‌گر از پاسخ ما این فهم را درک کرده باشد؛ پس فهم درست و صحیح است و الله از همه دانا و حکیم است.

5- برخی‌ها حدیثِ «لَا عَدْوَى...» را که بخاری تخریج نموده است به نفی واگیر بودن تعبیر می‌کنند؛ اما راجح این‌ست که حدیث مذکور خبری‌ست که افادۀ طلب را می‌نماید. پس اگر مسلمانی به بیماری واگیری گرفتار شده بود، در این حالت، وی از رفتن به نماز جمعه و جماعت به دلیل این‌که مبادا باعث انتشار بیماری به نمازگزاران شود، معذور دانسته می‌شود. این هم از جمله عذرهای‌ست که در حدیثی قبلی بدان اشاره شده: «الْعُذْرُ خَوْفٌ أَوْ مَرَضٌ»

6- حدیث «إِذَا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْ سَافَرَ كُتِبَ لَهُ مِثْلُ مَا كَانَ يَعْمَلُ مُقِيماً صَحِيحاً»؛ یعنی: چون بندۀ مسلمانی بیمار شود و یا سفر نماید، برای او اجری نوشته می‌شود که در هنگام اقامت و تندرستی‌اش با انجام اعمال خیر، شامل حالش‌اش می‌شد. این حدیث را بخاری روایت نموده است. این حدیث نسبت به مسافر و مریض است؛ یعنی کسی‌که از ادای جمعه و جماعت معذور پنداشه شده است. مسافر و مریض آن‌گونه که شریعت برای‌شان در نظر گرفته، ادای تکلیف نموده و نماز خود را ادا می‌نمایند که در آن‌حالت به اذن الله سبحانه‌وتعالی پاداش مقیم و تندرست برای‌شان داده می‌شود. از این‌جهت، این حدیث بر صحت‌مند و مقیمی‌که بدون عذر به جماعت نمی‌رود، قابل تطبیق نیست.

7- اما اعتراض بر این گفتۀ ما که حداقلی تعداد نمازگزار در نماز جمعه سه نفر است؛ درحالی‌که شافعی چهل نفر گفته، این بحث جداگانه است و علاوه بر آن در نزد مالکی‌ها کم‌ترین تعداد دوازده نفر گفته شده است. پس این‌جا تعارض و تناقضی دیده نمی‌شود؛ بلکه قضیه متعلق به نبستن مساجد است تا نمازگزار. جمعه و جماعت را با همان تعداد که شریعت معین نموده است ادا نماید، با در نظر داشتن این‌که یک رأی فقهی درست و صواب دیگر هم وجود دارد که سه نفر می‌توانند نماز جمعه را ادا نمایند؛ چنان‌چه در پاسخ به آن اشاره نموده بودیم.

8- اتخاذ تدابیر و استفاده از اسباب، امری‌ست درست و پسندیده؛ اما نباید تدابیری گرفت که در مخالفت با شریعت قرار داشته باشد. تدابیر در این بخش این‌ست که شخصی مریض برای ادای جمعه به مسجد نرود و صحت‌مندان بروند. در پاسخ قبلی، ما به حد کافی به این امر پرداخته‌ایم که نباید دروازه‌های مساجد بسته شود تا این‌که افراد صحت‌مند بتوانند برای ادای نماز به مسجد بروند و تدابیر قسمی گرفته شود که اشخاص مریض به بیماری‌های واگیر در مسجد حضور پیدا نکنند و این مسأله واضح و روشن است. این درست نیست که بگوییم: شاید افراد سالم هم به مرض کرونا مصاب شده باشند؛ اما علایم و نشانه‌های آن ظاهر نشده باشد، که در این‌صورت همه باید از رفتن به مساجد جلوگیری شوند؛ یعنی همه ساکنین کرۀ زمین باید ممانعت شوند! این سخنی‌ست که برای تأیید آن؛ نه حجتی وجود دارد و نه هم گمان غالب چنین حکم می‌کند. فردی‌که به گونۀ قطعی و یقینی و یا به گمان غالب به مرض واگیر مبتلا شده، از رفتن به مسجد جلوگیری شده و متباقی نماز خود را به جماعت ادا نمایند.

9- اما این قول که ویروس کرونا همانند انسان ستون فقرات ندارد، بلی همین‌طور است؛ مگر ارتباط برجستگی‌ها و برآمدگی‌ها در این مخلوق، باعث آن شده تا در زبان انگلیسی به آن (backbone) اطلاق شود که معنای طبی آن در عربی (العمود الفقری) یا ستون فقرات است. این نام‌گذاری از جهتی شباهتی‌ست که ارتباط و پیوند با ستون فقرات در انسان دارد. این نکته را این‌گونه باقی گذاشتیم و به آن نپرداختیم و گمان هم نمی‌کردیم که این نکته جای سوال داشته باشد.

10- نسبت به غسل میت باید گفت که حکم شرعی پیرامون آن قرار ذیل است:

الف- قول راجح در این زمینه این‌ست که غسل میت فرض کفایی است. دلائل این رأی:

- پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد مُحرِمی‌که شترش گردن او را شکسته و در نتیجه وفات نمود، فرموده است:  «اغْسِلُوهُ بِمَاءٍ وَسِدْرٍ وَكَفِّنُوهُ فِي ثَوْبَيْهِ»؛ یعنی: او را با آب و سدر غسل دهید و در هردو لباسش، کفن‌اش نمایید. این حدیث را بخاری از ابن عباس روایت نموده است.

- هم‌چنان برای زنی‌که دخترش را غسل می‌دهد، فرموده است: «اغْسِلْنَهَا وِتْراً ثَلَاثاً أَوْ خَمْساً»؛ یعنی: او را تاق، سه و یا پنج‌بار غسل دهد.

- از این دو حدیث دانسته می‌شود، کسانی‌که به این امر؛ یعنی غسل میت می‌پردازند، تعداد از مسلمان‌های هستند که برای این امر کفایت می‌کنند. پیامبر صلی الله علیه وسلم به این امر اکتفاء نموده و در طول زندگی خود بر این حکم مداومت داشته و از غسل دادن مرده‌ها جز شهیدی‌که در میدان جهاد کشته می‌شود کسی را استثنا نکرده است. پس غسل دادن میت فرض کفایی است.

ب- به آن‌چه در بالا گفته شد، اکثریت فقها اتفاق نظر دارند:

- در «مبسوط» از سرخسی آمده است: «بدان که غسل میت واجب است و آن از جملۀ حق مسلمان بر مسلمان است. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: «یک مسلمان بر مسلمان دیگر شش حق دارد» که از جملۀ آن‌ها یکی این‌ست که پس از مردن‌اش او را غسل دهد؛ اما اگر برخی از مسلمان‌ها به این حق پرداختند، به دلیل برآورده شدن هدف، از ذمۀ باقی مسلمان‌ها ساقط می‌شود.»

- امام شافعی در کتاب «الام» گفته است: «غسل میت، نماز جنازه و دفن‌اش، حقی‌ست بر بالای مردم که باید بدان بپردازند؛ اما این همه‌ای مردم را در بر نمی‌گیرد. هرگاه تعداد از آن‌ها به این پرداختند در این کفایت است. إن‌شاءالله!»

- در «شرح کبیر» از ابن قدامه آمده است: «فصل پیرامون غسل میت- مسأله: غسل میت، تکفین، تدفین و نماز بر او فرض کفایی است؛ چون: پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد مُحرِمی‌که شترش گردن او را شکسته و در نتیجه وفات نمود، فرموده است: "او را با آب و سدر غسل دهید و در هردو لباسش، کفن‌اش نمایید." این حدیث را بخاری و مسلم روایت نموده‌اند.

ج- هرگاه غسل میت بنا بر عواملی، دشوار و متعذر شود؛ مانند: نبود آب، سوختن جسدش که اگر با آب شسته شود تکه و پاره شود و یا مصاب به امراض؛ مانند: جذام، طاعون، کرونا و دیگر امراضی‌که هرگاه غسل داده شود، احتمال انتقال آن به افراد غسل‌دهنده موجود باشد، در این بخش ما نمی‌خواهیم رأیی خاصی را تبنی و اختیار نماییم؛ بلکه هرکس از مذهب و رأی فقهی‌که به آن آرامش و اطمینان دارد، تقلید نماید. من برخی دیدگاه‌های شرعی فقها را در این‌جا بازگو می‌نمایم:

- حنفی‌ها به این نظراند که اگر غسل میت بنا بر نبود آب باشد، توسط خاک تیمم داده شود؛ چنان‌چه در «العنایه» جلد 16 صفحۀ 262 این‌گونه آمده است: «کسی‌که بنا بر نبود آب غسل‌اش ناممکن شود، با خاک پاک تیمم داده می‌شود.» اگر غسل‌اش به سبب مساس نمودن و لمس کردن، متعذر و ناممکن گردد؛ پس بر بالای او آب ریزانده شود؛ چنان‌چه در «مراقی‌الفلاح» آمده است: «وَرَم کرده‌ای‌که آن را دست زده نشود، باید بر بالایش آب ریزانده شود.»

- مالکی‌ها به این نظراند که اگر غسل میت به دلیل نبود آب ناممکن شود، تیمم داده شود و اگر به سبب زخم‌ها، سوختگی، گَرِی و یا آبله‌ای‌که بر بدنش هست، غسل‌اش ناممکن گردد و اگر غسل داده شود باعث شکستن و پارچه شدن‌اش می‌شده باشد؛ در این‌صورت به قدری‌که باعث شکستن و از هم پاشیدن‌اش نگردد، بالایش آب انداخته شود. اگر انداختن آب هم بر او ناممکن باشد، تیمم داده شود؛ چنان‌چه در «شرح کبیر» از شیخ احمد دَردِیر که بر بالای «مختصر خلیل» نگاشته شده، این‌چنین آمده است.

- شافعی‌ها به این نظراند که هرگاه غسل میت بنا بر عامل از عوامل ناممکن گردد؛ مانند: نبود آب و یا ترس متلاشی شدن جسدی کسی‌که سوخته است؛ در این حالات میت غسل نه؛ بلکه تیمم داده می‌شود. حتی آن‌ها پیش‌تر رفته و گفته‌اند که هرگاه با غسل دادن میت به غسل‌دهنده آسیبی برسد؛ در این‌حالت میت به طور حتمی و الزامی باید تیمم داده شود. نووی رحمه الله در «المجموع» گفته است: «هرگاه غسل میت به سبب نبود آب و یا سوختگی ناممکن گردد، به این حد که اگر غسل داده شود، جسدش متلاشی گردد؛ در این‌صورت غسل داده نمی‌شود؛ بلکه تیمم داده می‌شود و این واجب است؛ چون: این پاکی به نابود کردن نجاستی تعلق ندارد و باید از شستن توسط آب منصرف شده، تیمم داده شود؛ مانند: غسل جنابت. اگر توسط چیزی گزیده و یا نیش زده شده باشد که اگر غسل داده شود باعث از هم پاشیدن جسد گردد و یا بر غسل‌دهنده ترسی باشد؛ در این‌صورت نیز باید تیمم داده شود.»

- اما حنبلی‌ها: از آن‌ها دو دیدگاه نقل شده است. دیدگاه و روایت نخست: «در صورتی‌که غسل میت با مالش دادن ناممکن گردد، بر یک روش نیکویی بر او آب ریزانده شود، بدون این‌که جسدش مالش داده شود و اگر این هم ممکن نبود، تیمم داده شود.»

دیدگاه و روایت دوم آن‌ها می‌گوید: «هرگاه غسل میتی متعذر و ناممکن شود، تیمم هم داده نمی‌شود و بدون غسل و تیمم بر او نماز گزاریده می‌شود؛ چون: هدف از غسل پاک کردن است که توسط تیمم به دست نمی‌آید.»

- شیخ محمد ابن محمد المختار الشنقیطی در شرح «عمده‌الفقه» گفته است: «کسی‌که دارای بیماری واگیری باشد که به دیگران آسیب می‌رساند و این نسبت به آسیب رساندن به میت است و گاهی آسیب به شخص زنده‌ای غسل‌دهنده می‌باشد؛ این‌گونه که نظر به گواهی اهل خبره و متخصصین؛ اگر کسی مسؤولیت غسل‌دادن بیماری را که مرض واگیر دارد، به دوش گیرد، آسیب‌پذیر می‌شود؛ دراین‌صورت باید تیمم داده شود.»

پس چنان‌که می‌بینید، این‌جا دو نظر وجود دارد: هرگاه غسل دادن میت ناممکن شود، تیمم داده، بر او نماز خوانده و دفن گردد. نظر دوم این‌که چون غسل‌دادن میتی ناممکن گردد، تیمم داده نشده؛ بلکه بر او نماز خوانده شده و دفن شود. چنان‌چه در آغاز این بخشی از پاسخ گفتیم که هر مسلمان به هریکی از این دو نظر که اطمینان و آرامش پیدا می‌کند، تقلید و پیروی نماید.

11- در پایان، این‌که ما در عقائد و عبادات تبنی نمی‌کنیم، صحیح و درست است. مگر در عقیدۀ اساسی و عباداتی‌که متعلق به وحدت امت باشد؛ مانند: روزه و عید در هنگام دیدن هلال در هر سرزمینی و هم‌چنان این‌جا در قضیۀ بستن مساجد، واجب آ‌ن‌ست که در اوقات نمازهای فرضی، مساجد باز گذاشته شود؛ چنان‌چه در قسمتی از پاسخ بدان پرداختیم.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

#كرونا

19Covid#

Korona#

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام عليكم ورحمت الله وبركاته!

آیا برای مسلمان جواز دارد که در بیمۀ اجتماعی اشتراک نماید؟

پاسخ

علیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اشتراک در بیمۀ اجتماعی‌که دولت برای کارمندان خود و یا نهاد‌های خاص برای کارگران خود الزامی می‌سازند، این نوع اشتراک برای کارگران و یا کارمندان درست است؛ چون: یک بخش از مزد کارمند همراه با دولت و یا بخش‌های خاص وضع می‌گردد. دولت و یا صاحب کار در برابر اخذ برخی از اندازۀ معاش، معالجۀ کارمندان را به دوش می‌گیرد.  پس این نوع اشتراک جائز بوده؛ اگرچه  صاحب کار یک جزء دیگری را اضافه نماید، تمام‌اش درست می‌باشد؛ چون: این خدمات، جزء از مزد کارمند به شمار می‌رود.

اما اگر هدف‌تان نهاد‌های خاصی باشد که برای بیمۀ اجتماعی بنا شده باشند؛ نه برای کارمندان دولتی و یا نه برای کارمندان مووسسات خاص که یک حصه‌ای از مزدشان قطع می‌شود؛ بلکه مووسسات خاصی ایجاد می‌گردد و برای مردم اعلام می‌دارند، کسی می‌خواهد در بیمۀ اجتماعی اشتراک نماید، باید ماهوار پول پرداخته نماید و در عوض هرگاه مریض شد، معالجه‌اش می‌نماییم. پس این نوع اشتراک جواز ندارد؛ چرا که در آن جهالتی نهفته است که مرض غیرمعلوم بوده که چه وقت می‌آید، آیا مرض شدید می‌باشد و یا خفیف؟ پس این نوع عقد باطل بوده، جواز ندارد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر نوری

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

 السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

امیدوارم تا اندازه عورت زن برای زن را در پرتو دلیل شرعی به شکل کامل و واضح بیان دارید و هم‌چنان وجه استدلال کسانی‌که آن (محل عورت زن برای زن) را میان ناف و زانو می‌دانند و به همین ترتیب وجه استدلال کسانی‌که آن‌ را همانند عورت زن برای محارم، محل زینت خوانده اند را نیز توضیح دهید.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

در رابطه به محل عورت زن برای زن، دو دیدگاه فقهی با استدلال زیر وجود دارد:

یکم: بعضی از فقها بدین نظر اند که عورت زن برای زن همانند عورت مرد برای مرد، یعنی میان ناف و زانو می‌باشد.

دوم: عورت زن برای زن، تمام بدن به استثنای اعضایی‌که عادتاً برای آرایش می‌باشد، مانند: سر، جای تاج، روی، جای سرمه، گردن و سینه، جای گردن بند، گوش، جای گوشواره، بازو، جای بازو بند، بند دست، جای دست‌بند، انگشتان، جای انگشتر، ساق‌پای، جای پای‌زیب و پای، جای حنا.

به غیر از جای‌هایی‌که زن معمولاً از آن‌ها برای زینت خودش استفاده می‌کند، بقیه بدن زن برای زن، همه عورت است؛ یعنی تنها میان ناف و زانو عورت نمی‌باشد. دلیل بر این مدعا قول الله متعال است که می‌فرماید:

﴿...وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ (سوره نور آیه 31)

ترجمه: زینت و آرایش خود جز آن‌چه قهراً ظاهر می‌شود (بر بیگانه) آشکار نسازند و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند، جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر یا پسران خود یا پسران شوهر یا برادران خود یا پسران برادران و پسران خواهران خود یا زنان خود (یعنی زنان مسلمه) یا کنیزان ملکی خویش یا مردان اتباع خانواده که رغبت به زنان ندارند یا اطفالی‌که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند (و از غیر این اشخاص مذکور احتجاب و احتراز کنند).

پس همه آنان می‌توانند موی، گردن، جای بازوبند، پای‌زیب، گردن‌بند و دیگر جای‌هایی‌که محل آرایش می‌باشند، ببینند؛ چون الله متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾ یعنی زینت و آرایش خود (جای آن‌ها را) ظاهر نسازند.

هم‌چنان در آیه محارم در سوره نساء این موضوع تذکر یافته است؛ بناءً دیدن به جای‌های آرایش و زینت در میان زنان جایز بوده و دیگر قسمت‌هایی‌که محلی برای آرایش نیستند، برای آن‌ها عورت می‌باشد.

نظر به دلیل، این قول نزد ما راجیح است و ما آن‌ را قول راجیح گفتیم؛ چون بعضی‌ها عورت زن برای زن را مانند عورت مرد، میان ناف و زانو می‌دانند.

برادرتان عطاء بن خلیل أبو الرشته

مترجم: عمر موحد

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

پرسش

شیخ محترم و امیرصاحب بزرگوار!

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته!

پکی از پاسخ‌های تان را در رابطه به پرسش یکی از برادرانی‌که کار و فعالیت‌های سیاسی و کتلوی حزب را ترک نموده بود، خواندم و من‌هم یکی از همان اشخاصی هستم که حزب را ترک نموده‌ام و بالایم تأثیر بزرگی گذاشته! "چگونه است که من راضی شدم تا از دعوت باز مانم؟ با وجودی‌که من همه‌ای افکار حزب را در فکر و سلوکم عملی می‌کنم. در هر مکانی، افکار حزب را به مردم بیان می‌کنم، به سویه‌ای که مردم مرا حزبی می‌گویند و نام من، با نام حزب گره خورده است؛ اگرچه به علت واقعیت پیش‌آمده، خارج از اراده‌ام فعلاً در عمل سیاسی حزب شریک نیستم. بعد از بیان واقعیت دعوت فردی‌ام، بازهم از بازنشسته‌گان دعوت محسوب می‌شوم؟

پاسخ

وعليكم السلام و رحمة الله و بركاته!

ای برادر! کار کردن برای اسلام و برای ازسرگیری زندگی دوباره اسلامی و اقامه‌ی دولت‌خلافت راشده در روی زمین یک عمل فردی نیست؛ بلکه یک کار دسته‌جمعی و کتلوی است و این کار دسته‌جمعی از شریعت الله سبحانه وتعالی ثابت است. ثبوت این مسأله از قول الله سبحانه وتعالی واضح می‌شود:

«وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

[آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما کتله‌ای"جماعتی" باشد که به سوی خیردعوت کند و امر به معروف و نهی از منکر کند و آن گروه از جمله‌ی رستگاران اند(و معنی امت یعنی جماعت است)

 اگر کسی به طرف خیر دعوت می‌کند، به این معنی است که بسته به طرف اسلام دعوت کرده باشند؛ لذا کلمه خیر دربرگیرنده کل‌اسلام است و این تضمین کننده اقامه‌ی دولت برای تطبیق حدود می‌ باشد. نشر و پخش اسلام از طریق دعوت و جهاد صورت می‌گیرد و همه‌ای این اعمال مسئولیت و تکلیف فردی نیست.

هم‌چنان سیرت‌ رسول‌الله صلی الله علیه وسلم از این موضوع سخن می‌گوید، بدون شک که اصحاب کرام رضی الله عنهم، پیرامون این موضوع دلیل محکمی دارند و نصوص شرعی وجود دارد، در مورد این‌که قوت و فضای جماعت بیش‌تر است:

ترمذی در سنن‌اش از ابن عباس روایت کرده، فرمود که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«يَدُ اللَّهِ مَعَ الجَمَاعَةِ»

ترجمه: دست الله بالایی جماعت است.

نسائی در سنن خود از عرفجه بن شُریح اشجعی روایت کرده است که پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم را دیدم که از فراز منبر برای مردم خطبه می‌داد و می‌فرمود:

«...فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ يَرْكُضُ»

ترجمه: بدون شک که دست الله بالای جماعت است و هرکس که از جمع جدا می‌گردد، شیطان همراه با او فرار می‌کند.

ابن حبان در صحیح‌اش هم‌چنان از عرفجه به چنین لفظ روایت کرده:

«...فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ يَرْتَكِضُ»

ترجمه: بدون شک که دست الله بالای جماعت است و هرکس که از جمع جدا می‌گردد، شیطان همراه با او فرار می‌کند.

و حاکم در مستدرک صحیحین، از ابن عمر رضی الله عنه روایت کرده که گفت:

«يَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ فَاتَّبِعُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّهُ مَنْ شَذَّ شَذَّ فِي النَّارِ»

ترجمه: او صلی الله علیه وسلم فرمود: دست الله بالای جماعت است؛ لهذا از بیش‌ترین افراد پیروی کنید؛ چون کسی‌که از جماعت خلاف ورزی می‌‌کند، داخل دوزخ است.

بدین جهت جماعت مطلوب که پای‌بندی به کتاب الله و سنت رسول الله داشته باشد، قسمی‌که آیت قرآن بیان می‌کند:

«وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

[آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما کتله‌ای باشد که به سوی خیردعوت کند و امر به‌معروف و نهی از منکر کند و آن گروه از جمله مفلحون است.

تمامی این موضوعات دلالت بر انجام عملی می‌کند که از طریق جمعی حاصل می‌شود، نه به شکل فردی و جماعتی‌که منضبط به شریعت اسلامی بوده باشد.

و شما ای برادر بزرگوار! خود را آماده شامل کردن در کتله صحیح بساز تا همیشه در فضای آن‌، فکر اسلامی را حمل کنی و امور را با کتله در جریان بگذاری! پس برای بدست آوردن خیر، خود را شامل کتله بساز تا در دنیا و آخرت عزت را بدست آوری!

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: محمد "حبیبی"

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

 از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که شما و امت اسلامی را حفظ نماید و نصرت‌اش را برای‌تان نصیب فرماید. نزد من دو سؤالی است؛ از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که برای‌تان آسان نماید.

1- نظرتان از دیدگان اسلام در خصوص واکسینی‌که ضد فلج اطفال می‌باشد، چیست و جهان غرب و امریکا مدعی اند که در مبارزه با فلج اطفال کشورهای جهان سوم مجانی مساعدت می‌کنند؟

2- آیا  بر اساس شریعت اسلامی خریداری تولیدات زراعتی جواز دارد؟ مثلاً: سبزیجات، هنگامی‌که وقت چیدن فرا برسد، خریداری و نگهداری شده تا عرضه آن در بازار کم شده تا به قیمت بلند به فروش برسد و فایده بیشتر بدست آید؟ جزاکم الله خیر!

پاسخ
وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

اول: واکسین دوا بوده و تداوی کردن مندوب می‌باشد؛ نه فرض و دلیل بر این مدعا:

1- بخاری از ابوهریره روایت نموده که فرمود:

«مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً، إِلَّا قَدْ أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً»

ترجمه: الله (متعال) هیچ بیماریی نفرستاده؛ مگر آن‌که برای آن دارو و علاجی آفریده است.

هم‌چنان مسلم از جابر بن عبدالله و از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت نموده که فرمود:

«لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ، فَإِذَا أُصِيبَ دَوَاءُ الدَّاءِ بَرَأَ بِإِذْنِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ»

ترجمه: برای هر بیماری دوایی‌ست، پس اگر دوای درد پیدا شد، به خواست الله (متعال) صحت یاب گردید.

 در روایت احمد از عبدالله بن مسعود آمده است:

«مَا أَنْزَلَ اللَّهُ دَاءً، إِلَّا قَدْ أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً، عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ، وَجَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ»

ترجمه: الله متعال هیچ بیماریی نفرستاده؛ مگر آن‌که برای آن دارو و علاجی آفریده است که درین میان کسی خواست دانست می‌داند و کسی نخواست نمی‌داند.

در این احادیث رهنمائی است؛ نه وجوب که برای هر درد و بیماری دوایی است که موجب شفایاب شدن می‌گردد و این ارشاد باعث تشویق تداوی می‌گردد که الله متعال آن را نصیب می‌گرداند.

2- احمد از انس رضی الله عنه روایت می‌کند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ حَيْثُ خَلَقَ الدَّاءَ، خَلَقَ الدَّوَاءَ، فَتَدَاوَوْا»

ترجمه: از آن جایی‌که الله (متعال) بیماری را آفرید دوا را نیز خلق کرد، پس خود را تداوی کنید.

ابوداود از اسامه بن شریک روایت کرده گفت:

«أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم وَأَصْحَابَهُ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرُ، فَسَلَّمْتُ ثُمَّ قَعَدْتُ، فَجَاءَ الْأَعْرَابُ مِنْ هَا هُنَا وَهَا هُنَا، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَتَدَاوَى؟ فَقَالَ: تَدَاوَوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلَّا وَضَعَ لَهُ دَوَاءً، غَيْرَ دَاءٍ وَاحِدٍ الْهَرَم أي "إلا الموت"»

ترجمهبه مجلس رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم و اصحاب وی که گویی در سرهای شان پرنده است، آنجا نسته اند؛ پس سلام دادم و نشستم و اعراب از اینجا و آنجا آمدند و گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه وسلم آیا ما خود را تداوی کنیم؟ رسول الله صلی علیه وسلم فرمودند: بلی، تداوی کنید؛ چون الله متعال هیچ دردی را بدون درمان نیافریده است، مگر یک دردی‌که مرگ است.

در حدیث نخست امر به تداوی شده و در این حدیث به اعراب نیز پاسخ به تداوی داده شده است که همه بندگان نیز شامل آن می‌شود. در این دو حدیث خطاب به صیغه امر آمده است و امر افاده طلب می‌کند؛ نه وجوب؛ مگر این‌که امر جازم باشد و جزم نیازمند قرینه‌ای است که بدان دلالت نماید؛ اما در این دو حدیث کدام قرینه برای وجوب وجود ندارد.

علاوه بر آن، در احادیث دیگری امر به جواز ترک تداوی شده است که وجوب را از این دو حدیث نفی می‌کند. مسلم از عمران بن حصین روایت کرده است که نبی صلی الله علیه وسلم فرمود:

«يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مِنْ أُمَّتِي سَبْعُونَ أَلْفًا بِغَيْرِ حِسَابٍ» قَالُوا: وَمَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ قَال: «هُمُ الَّذِينَ لَا يَكْتَوُونَ وَلَا يَسْتَرْقُونَ، وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»

ترجمه: هفتادهزار کس از امت من بدون حساب وارد بهشت می‌شوند، گفتند: آنان کی‌ها اند یا رسول الله؟ فرمود: آنان کسانی اند که تقاضای نمی‌کنند تا کسی بر آن‌ها رقیه (دم کردن) بخواند و چیزی را شوم نمی‌دانند و داغ نمی‌کنند و بر پروردگار خود توکل می‌کنند. پس رقیه (دم کردن) و کی (داغ نهادن) از جمله تداوی‌ست.

بخاری از ابن عباس رضی الله عنه روایت می‌کند که گفت:

«هَذِهِ المَرْأَةُ السَّوْدَاءُ، أَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم فَقَالَتْ: إِنِّي أُصْرَعُ، وَإِنِّي أَتَكَشَّفُ، فَادْعُ اللَّهَ لِي، قَال: إِنْ شِئْتِ صَبَرْتِ وَلَكِ الجَنَّةُ، وَإِنْ شِئْتِ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يُعَافِيَكِ فَقَالَتْ: أَصْبِرُ، فَقَالَتْ: إِنِّي أَتَكَشَّفُ، فَادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ لاَ أَتَكَشَّفَ، فَدَعَا لَهَا»

ترجمه: این زن سیاه نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده گفت: من دچار صرع"نوع بیماری‌که توأم با سر دردی است" می شوم و در نتیجه عورتم آشکار می‌شود "نمی‌توانم لباس‌هایم را مرتب نگهدارم و بدنم نمایان می‌شود". رسول الله صلی الله علیه وسلم در جواب گفت: اگر بخواهی صبر کنی و برایت جنت باشد و اگر بخواهی از الله می‌خواهم تا صحت‌مند شوی. زن گفت: صبر می‌کنم؛ اما برایم دعا کن تا عورتم آشکار نشود، رسول الله صلی الله علیه وسلم در حقش دعا کرد.

بناءً این دو حدیث دلالت به ترک تداوی می‌کند؛ پس این همه شدت تشویق رسول الله صلی الله علیه وسلم در رابطه به تداوی دلالت به آن می‌کند که صیغه‌های امر "تداوی کنید" به معنی وجوب نه؛ بلکه به معنی اباحت و ندب می‌باشد. از همین جهت واکسین حکم‌اش مندوب بوده، چرا که واکسین دوا بوده و تداوی مندوب است؛ نه فرض. تداوی نزد داکتر کافر هم جواز دارد؛ برابر است که این تداوی توسط مزد می‌شود و یا با کمک بدون مزد؛ پس کسی‌که می‌خواهد واکسین نماید، جواز دارد.

در این‌جا امری دیگری است که لازم به یادآوری است: کمک و همدردی کفار استعمارگر برای سرزمین‌های مسلمانان، برابر است که دواء باشد و یا غیر دواء، و خصوصاً آنچه را که کمک مجانی می‌گویند، این نوع کمک‌ها معمولاً برای مداخله نمودن قدرت‌های کفار استعمارگر ونفوذشان در سرزمین‌ها بوده و چور و چپاول کردن ثروت‌های شان می‌باشد. پس دولت‌های سرمایه‌داری کمک‌های مجانی را بدون بدیل تقدیم نمی‌کنند؛ چون نزدشان ناحیه روحی نمی‌باشد که از جهت آن برای محتاجین مساعدت نمایند. اقدام‌های مادی آن‌ها از این جهت می‌باشد تا از طریق کمک‌های شان برای مصالح خبیثه خویش مجانی دست یابند؛ پس باید که مسلمانها متوجه این امر باشند.

دوم: احتکار در اسلام مطلقاً ممنوع بوده و ازجهت نهی جازم صریح در حدیث شرعاً حرام می‌باشد. مسلم در صحیح خود از سعید بن مسیب از معمر بن عبدالله از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده که فرمود:

«لَا يَحْتَكِرُ إِلَّا خَاطِئٌ»

ترجمه: احتکار نمی‌کند؛ مگر انسان گنهگار!

پس نهی در حدیث افاده طلب ترک را می‌نماید و انسان محتکر به وصف این‌که وی خطا کار است، مذمت شده است. خاطی یعنی این‌که گنهگار و این قرینه‌ای است، دلالت به این می‌نماید که این خودش طلب برای ترک بوده و افاده جازم بودن‌را می‌کند. از همین جهت است که حدیث دلالت به حرمت احتکار می‌نماید.

محتکر کسی است که کالا را جمع نموده و انتظار بالا رفتن قیمت‌ها را می‌کشد، برابر است که این کار را به خریدن جمع می‌کند و یا این‌که غله‌های زمین‌های وسیع را به فرد تنهای‌اش جمع نماید یا این‌که از جهت کم بودن زراعت جمع نموده و وی را به قیمت گران به مردم بفروشد تا به متقاضی خرید آن ‌را مشکل نماید. این از این ناحیه بوده؛ یعنی این‌که گران نمودن قیمت‌ها به مردم و این حرام می‌باشد. از معقل بن یسار روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ دَخَلَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَسْعَارِ الْمُسْلِمِينَ لِيُغْلِيَهُ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ يُقْعِدَهُ بِعُظْمٍ مِنَ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

ترجمه: کسی‌که در شیءِ از قیمت‌های مسلمین دخالت نماید تا این‌که قیمت‌ها را به آن‌ها گران نماید، به الله سبحانه وتعالی است که در قیامت وی را در عمق دوزخ جای دهد.

از همین جهت است که احتکار حرام بوده و جواز ندارد که تولیدات زراعتی را در هنگام زیاد بودن در بازار بخرد و بعدش آن را نگهداری نموده تا وقتی‌که کم و یا در بازار نابود شده و بعد به بازار به بیع گران عرضه نمایند. اینست واقعیت احتکار و آن حرام می‌باشد، قسمیکه در فوق بیان نمودیم.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمدجبیر«نوری»

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

چین برای نخستین بار به تاریخ 4 جنوری 2020م از مبتلا شدن ده‌ها تن به مرض کورونا به ویژه در شهر ووهان خبر داده و نام این مرض را کوید-19 گذاشت، سپس رفته رفته تقریباً تمام دولت‌های جهان را در برگرفت. بسیاری از دولت‌ها مرزهای‌شان را بستند و منع گشت و گذار اعمال کردند، سپس از متوقف شدن نمازهای جمعه و جماعت خبر داده شد. این بیماری به اقتصاد جهانی ضربه زده و امریکا و چین شروع به رد و بدل نمودن اتهامات برعلیه یک‌دگر نمودند.

پرسش‌هایی که مطرح می‌شود این است که منبع این بیماری واگیر چیست؟ تأثیر عملی آن روی اقتصاد جهان چیست؟ راه معالجۀ درست این بحران کدام است و این‌که آیا جایز است نمازهای جمعه و جماعت به دلیل این مریضی متوقف گردد؟

پاسخ:

نام انگلیسی این بیماری (Crown) است که در فارسی می‌شود "تاج" به دلیل شکل مایکروسکوپی تاج‌مانندی که دارد. این بیماری در سال 1960م و به نام کورونا فیریدی کشف گردید. در سال 2003م ویروس دیگری از همین خانواده در منطقۀ هانگ کانگ چین به نام سارس پدیدار شد که 8422 تن از مبتلایان به آن ثبت گردید که 916 تن از آن منجر به مرگ شد. در سال 2004 و 2005م سلول‌های جدیدی از آن ظاهر شد، در سال‌های بعدی، به ویژه در سال 2012م و 2014م نیز به اشکال مختلف ظاهر گردید، اما در برخی سرزمین‌ها و با میزان‌ اندک. سر انجام یک‌بار دیگر در اوایل ماه دسمبر 2019م بود که در شهر ووهان چین و با شباهت 96 درصد به ویروس سارس2 ظاهر شد.  نام آن را "کورونا 2019" گذاشتند و مختصراً کوید-19 می‌گویند به دلیل ظهور آن در سال 2019م. نخستین افرادی که به آن مبتلا شدند، در بازاری در شهر ووهان چین بود که مخصوص خرید و فروش غذاهای بحری و حیوانی است و سپس در بسیاری از سرزمین‌های همجوار چین منتشر گردید. این ویروس شباهت زیادی به ویروس‌های تاج‌دار خفاشی دارد که این خود احتمال نشأت آن از حیوان خفاش را افزایش می‌دهد. شمار مرگ و میر مبتلایان به این بیماری رفته رفته افزایش یافت و اکثریت آن در چین، تا آن‌که شمار مبتلایان که بیشترشان از چین بودند به بیش‌تر از 81193 مورد و با بیش‌تر از 3 هزار مورد مرگ رسید. پس از چین؛ ایتالیا سپس ایران، اسپانیا، فرانسه و ایالات متحده در رده‌های بعدی قرار گرفتند. رعب و وحشت سراسر جهان را به دلیل سرعت انتشار این ویروس فرا گرفت تا این‌که شمار مبتلایان تا روز 24 مارچ 2020م به حدود 4044000 مورد قطعی و شمار مرگ و میرها به حدود 4 هزار رسید. (منبع: دویچ ویله 25 مارچ 2020م)

انتونیو گوتیریش سرمنشی سازمان ملل در اظهاراتی گفت: «اگر جلو انتشار وبای کوید-19 گرفته نشود، ممکن است میلیون‌ها تن را به قتل برساند.» (منبع: یورو نیوز 19 مارچ 2020م). به همین دلیل بسیاری از دولت‌ها مکاتب، دانشگاه‌ها و تجمعات را منع نمودند و خواستار منع گشت و گذار و قرنطینۀ فراگیر و هم چنین لغو نمازهای جمعه و جماعت شدند. این تحولات منجر به اموری گردید که نیاز به توضیح دارد:

اول: آیا این بیماری توسط کسی ساخته و پرداخته شده و یا مانند سایر بیماری‌ها، قضای الهی است که به دلیل اعمال مردم بالای‌شان آمده؟

دوم: آیا جهان سرمایه‌داری این مشکل را به درستی حل و فصل نموده؟ و این‌که معالجۀ شرعی در چنین مواردی چیست؟

سوم: تأثیر این بیماری "کرونا" بالای قیمت نفت و اقتصاد جهانی چیست؟

چهارم: آیا جایز است که نمازهای جماعت و نمازهای جمعه به دلیل این بیماری متوقف گردد؟

اول: نشأت این بیماری و این‌که چه کسی در پس آن قرار دارد؟

1-   شروع انتشار کورونا "کوید-19" از چین بود و تحقیقات علمی و پزشکی ادعا می‌کند که از حیوانات به انسان سرایت نموده، زیرا در چین مردم معمولاً از تمام انواع حیوانات، حتی حیوانات خبیثه تغذیه می‌نمایند، زیرا آنان کفار بت‌پرست بوده و میان خبیث و طیب فرق نمی‌گذارند. چنان‌که قبلاً اشاره شد؛ گزارش‌های مطبوعاتی نشان می‌دهد که شهر ووهان چین به عنوان مرکز تجارت این گوشت‌های خبیثه به شمار می‌رود و همین شهر است که خاست‌گاه این بیماری بوده.

به این ترتیب بیماری کورونا در چین منتشر شد و سپس توسط کارگران چینی شرکت راه‌آهن چین که در شهر قم ایران مشغول ساختن راه آهن بودند، به ایران منتقل گردید و ایران مرکز انتشار این بیماری در خاورمیانه به شمار می‌رود. هم‌چنین ایتالیا دروازه‌هایش را برای سرمایه‌گذاری‌های چین، از عرصه‌های زیربنایی گرفته تا وسایل حمل و نقل، باز نموده است و گزارش‌ها نشان می‌دهد، لومباردی و توسکانا دو منطقه‌ای هستند که شاهد بیش‌ترین حجم سرمایه‌گذاری‌های چین بودند و در عین حال همین منطقۀ لومباردی بود که به تاریخ 21 ماه فبروری گذشته شاهد نخستین مورد ابتلا به کورونا بود و همین منطقه تا کنون بیش‌ترین شمار مبتلایان را داشته است.

2-   امریکا چین را به دلیل کوتاهی در مبارزه با این وبا و پنهان‌کار در مورد آن از آغاز پیدایش و هم‌چنین ناکامی چین در مبارزه با آن سرزنش و ملامت نمود. ژائو لیجیان سخن‌گوی وزارت خارجۀ چین در واکنش به سرزنش‌های امریکا با شدت کامل واکنش نشان‌داده و به تاریخ 13 مارچ 2020م در صفحۀ تویتر خود نوشت: «ممکن است این اردوی امریکا باشد که ویروس کورونا را به شهر ووهان چین آورده». (منبع: الشرق الأوسط 13 مارچ 2020). ترامپ رئیس‌جمهور امریکا هجوم‌اش به چین را با این اظهارات تکرار نمود: «جهان دارد بهای سنگین تأخیر چین در دادن معلومات در خصوص کورونای جدید را می‌پرازد». (منبع: یورو نیوز 19 مارچ 2020م).

ترامپ هم‌چنین ویروس کورونا را در تویتی که به تاریخ 16 مارچ در صفحۀ تویتر خود نوشت آن را "ویروس چینی" خواند: «ایالات متحده به عرصه‌هایی که  از ویروس چینی بیش‌تر متأثر شده‌اند کمک زیادی خواهد نمود، مانند عرصۀ هوانوردی».

چین به تاریخ 17 مارچ 2020م و توسط سخن‌گوی وزارت خارجه‌اش چنین پاسخ داد: «این دیدگاه چهرۀ چین را مغشوش می‌کند، ما سخت خشم‌گینیم و با شدت آن را رد می‌کنیم.» (منبع: روسیه امروز 18 مارچ 2020). زمانی که چین شروع به نشر و پخش اتهاماتی نمود که در آغاز کار امریکا را در پس انتشار این ویروس می‌دانست، امریکا سفیر چین را به تاریخ 13 مارچ 2020م فراخوانده و مسؤول وزارت خارجۀ امریکا گفت: «نشر و پخش نمودن دیدگاه‌های دسیسه آمیز بسیار خطرناک و خفت آمیز است. ما خواستیم به حکومت چین هشدار دهیم که ما به خاطر مصلحت مردم چین و سراسر جهان از کنار این اتهامات بی پروا نخواهیم گذشت. چین می‌خواهد انتقادها در خصوص نقش‌اش در شروع گسترش این وبای جهانی بپوشاند». آژانس شین‌هوا تأکید نمود: «اقداماتی را که پکن روی دست گرفت، به شمول قرنطینه نمودن قاطع و جدی میلیون‌ها تن، به جهان "فرصت گران‌بهایی" را داد تا آماده‌‌گی شان را بگیرند و این چیزی است که سازمان صحی جهان به آن اعتراف دارد.» (منبع: روسیۀ امروز 15 مارچ 2020م).

3-   به این ترتیب، جنگ لفظی میان امریکا و چین به دلیل انتشار ویروس تاج‌دار Covid19 – SARS CoV2 آغاز گردید و هر یک از این دو دولت طرف مقابل را متهم می‌کند که سبب انتشار مستقیم این بیماری بوده‌اند. هرچند از نظام‌هایی که در چین و ایالات متحده تطبیق می‌گردد بعید نیست که در پس گسترش این بیماری باشند، اما بعد از تحقیقات، گمان اغلب این است که دلیل محسوسی وجود ندارد که چین یا ایالات متحده عامل انتقال این ویروس و یا طراح و سازندۀ آن باشند که بعداً شروع به انتشار آن در سایر مناطق جهان کرده باشند، به دو دلیل واضح و برجسته:

اول: هر یک از این دو دولت تا بناگوش غرق این بیماری شده‌اند؛

چین به علاوۀ معلوماتی که قبلاً دادیم، آخرین آمار نشان می‌دهد که شمار مبتلایان چینائی به "81272" تن و شمار جان باخته‌گان آن بر اثر این بیماری به "3273" تن می‌رسد. این آمار توسط کمیتۀ ملی صحت چین منتشر گردیده. (منبع: روز هفتم 23 مارچ 2020م). پس اگر چین در پس نشر این بیماری می‌بود، حد اقل خود را از آن محافظت می‌کرد.

  در مورد امریکا؛ بر اساس گزارش منتشر شده توسط "CNN Health" شمار جان باخته‌گان بر اثر این ویروس تا 704 تن افزایش یافته و شمار مجموعی مبتلایان قطعی به 52976 تن می‌رسد. (منبع: سی ان ان عربی 25 مارچ 2020م). ایالات متحده پس از چین و ایتالیا در ردۀ سوم از نظر شمار مبتلایان قرار دارد. هم چنین بر اساس تصامیم اخیر اتخاذ شده در امریکا؛ یک سوم امریکائیان در هفت ایالت وادار شده‌اند در منازل شان باقی بمانند و ایالات‌های لویزیانا و اوهایو روز گذشته محدودیت گستردۀ گشت و گذار وضوع نمود و به این ترتیب به ایالت‌های نیویورک، کالیفورنیا، الینوی، کونیتیکت و نیوجرسی ملحق شدند. (منبع: الجزیره 23 مارچ 2020م). پس اگر امریکا در پس گسترش این بیماری می‌بود، حداقل خود را در برابر آن محافظت می‌نمود.

دوم: ادعای ساخته شدن این ویروس در هر یکی از این دو دولت صحیح نیست، زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند این ویروس در کدام آزمایش‌گاهی ساخته شده باشد، چنان‌چه مجلۀ (nature Medicine) می‌گوید: «از خلال مقایسۀ معلومات تسلسل ژنیتیکی موجود در ساختار ویروس تاج‌دار می‌توان با اطمینان گفت که ویروس تاج‌دار در جریان یک روند طبیعی به وجود آمده». مجلۀ مذکور هم‌چنین می‌گوید: این نظریه را معلوماتی که از ستون فقرات ویروس و ساختار سلولی فراگیر آن به دست آمده به خوبی کمک می‌کند و هرگاه کسی بخواهد چنین ویروسی را در آزمایش‌گاه بسازد، نشانه‌های آن در ستون فقرات ویروس ظاهر خواهد بود». (منبع: https://www.npr.org).   این مسأله بالای هر دولت دیگری مانند روسیه، اروپا، ایران و سایر سرزمین‌های اسلامی صدق می‌کند، زیرا تمام این دولت‌ها به گمان اغلب از یکی از این این دو دولت "چین و امریکا" در خصوص انتقال بیماری متأثر می‌باشند.

بناءً دلیل دیگری باقی نمی‌ماند بجز آن‌چه که الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم به آن اشاره نموده:

﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

[روم: 41].

ترجمه: فساد در دريا و خشكي به خاطر كارهایي پديدار گشته است كه مردمان انجام مي‌داده‌اند. بدين وسيله الله سزاي برخي از كارهایي را كه انسان‌ها انجام مي‌دهند بديشان مي‌چشاند تا اين‌كه آنان(بيدار شوند و از دست يازيدن به معاصي) برگردند.‏

ما همه به خوبی می‌دانیم سرمایه‌داران و امثال‌شان چه شرارت‌هایی را که در جهان به پا نکرده‌اند، زیرا بجز منافع و خواسته‌های خودشان به هیچ چیز دیگری اهمیت نمی‌دهند. حکام امریکا، چین، روسیه، اروپا و... خود دلیل اصلی تمام بدبختی‌های جهان و بدبختی‌های مردم خودشان اند. جنایت‌های آنان در حق بشریت بی‌شمار است. همین‌ها بودند که مردم بی پناه را با بمب‌های هسته‌ای، یورانیوم ذوب شده، بمب‌های آتش‌زا هدف قرار دادند، همین‌ها بودند که قبایل افریقایی را وحشیانه به بنده‌گی گرفتند و از آنان آزمایش‌های بیولوژیکی و کیمیاوی خویش به عنوان آزمایش استفاده می‌نمودند. جنگ‌های نابودی کامل سرخ‌پوستان هند لکۀ ننگی است بر جبین آنان، جنایت‌های چین در حق مسلمانان ایغور سراسر آفاق را فرا گرفت، جنایت‌های روس‌ها و صرب‌ها برعلیه مسلمانان در آسیای میانه، بالکان، سرزمین شام تا هنوز ادامه دارد، جنایت‌های بریتانیا در هند در حق مسلمانان و غیر مسلمانان هم‌چنان پیامدهای تلخ و ناگوارش برجاست. این جنایات به وضوح نشان می‌دهد که این حکام سوار بر گردۀ ملت‌های جهان خود سبب اصلی تمام بدبختی‌های بشریت اند. آری چنان‌که الله قوی و عزیز فرمود:

﴿فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ

[الزمر: 51]

ترجمه: ‏پس بدي‌هاي اعمال خود را ديدند (و كيفر كارهاي زشت‌شان را چشيدند) و از اينان هم كساني كه ستم مي‌كنند؛ بدي‌هاي اعمال‌شان گريبان‌گيرشان خواهد گرديد و هرگز نمي‌توانند(از چنگال عذاب الهي بگريزند و خداي را) ناتوان كنند.‏

دوم: اشتباه نظام سرمایه‌داری و امثال آن در معالجۀ این مشکل و این‌که معالجۀ درست و صحیح همانا معالجۀ شرعی است:

سرمایه‌داران و امثال شان این مسأله را در سه مرحله به معالجۀ این مشکل پرداخته‌اند:

اول: سر پوش گذاشتن بالای مشکل:

  1. «یک گزارش چینی اعلان نموده که مسؤولین حکومت چین، واقعیت بیماری کشنده‌ای را که خود این مسؤولین قبل از ماه دسمبر 2019م از آن آگاهی داشتند، مردم چین و جهان را از آن بی خبر گذاشتند و تا آخر سال و پس از افزایش شمار مبتلایان به وجود این بیماری اعتراف نکردند. "شانگ وی وانگ" خبرنگار چینی-امریکائی تأکید نمود که مسؤولین چین بازار فروش غذاهای بحری در شهر ووهان را که بیماری مذکور از آن منتشر گردید، تا ماه جنوری تعطیل نکردند. گزارش یاد شده هم‌چنین دریافته که هشت شهروند چینی به دلیل رد و بدل کردن معلومات در مورد بیماری در شروع آن از طرف دولت این کشور بازداشت و متهم به دلیل انتشار معلومات ثابت نشده پا از قانون فراتر گذاشته‌اند. وی علاوه نمود که مسؤولین محلی ووهان اوضاع را طبیعی خوانده و اجازه دادند مراسم سنتی محلی روز 18 جنوری ووهان برگزار گردد، مراسمی که در حدود 40 هزار خانواده در آن اشتراک نمودند». (منبع: سبق اول فبروری 2010م).

  2. هم‌چنین، «مسؤولین چینی مردم‌اش را از خطر بحران پیش آمده تا 31 ماه دسمبر که پکن موضوع را به سازمان صحی جهان گزارش داد، آگاه نکرده بود. حکومت چین در آن زمان گفت: می‌توان این بیماری را وقایه و آن را مهار نمود. به تاریخ 23 جنوری گذشته مسؤولین شهر ووهان را مسدود و تصمیم گرفته شد که هیچ کس به هیچ وجه حق سفر ندارد». (منبع: مصراوی 23 مارچ 2020م).

دوم: قرنطیه و محدودیت جزئی:

  1. «مسؤولین صحی ایالات متحده روز شنبه هشتمین مورد مبتلا به ویروس جدید کرونا را ثبت نمودند. وزارت دفاع امریکا گفت که برای کسانی که از خارج می‌آیند و وضعیت شان می‌طلبد که قرنطینه شوند، مکان بود و باشی آماده خواهد نمود. شهرووهان و سراسر اقلیم هوبی که در وسط چین موقعیت دارد و ویروس در آن ظهور نمود عملاً قرنطینه شد». (منبع: اسکای نیوز عربی 12 فبروری 2020م).

  2. اندروکومو حاکم ایالت نیویورک در ایالات متحده امریکا گفت: «ما در قرنطینه به سر می‌بریم. وی تأکید نمود که شدیدترین اقدامات ممکن را روی دست می‌گیریم. با اعمال قرنطینه در نیویورک، کالیفورنیا، و دو ایالت نیوجیرسی و ایلینوی، اینک بیش‌تر از 85 میلیون تن پیوسته در منازل شان به سر می‌برند، بجز موارد خرید و تفریح کوتاه». (منبع: دویچ ویله 21 مارچ 2020م).

سوم: گوشه نشینی شبه کامل در منازل:

«صدها میلیون تن از مردم جهان در حال حاضر در منازل خویش محبوس شده‌اند به امید این‌که از گسترش ویروس کورونا جلوگیری نمایند، ویروسی که تا کنون بیش از یازده هزار کشته به جا گذاشته. این اقدام بی‌سابقه در طول تاریخ بشر در سرزمین‌های مختلف به درجات متفاوت عملی می‌گردد. بر اساس آمارگیری صورت گرفته توسط فرانس‌پرس؛ بیش از 800 میلیون انسان در بیش از 30 دولت به باقی ماندن در منازل‌شان فراخوانده شده‌اند، چه به دلیل قرنطینۀ عام یا توصیه و یا منع گشت و گذار. چنان‌چه در آلمان مسؤولین سرگرم بررسی تشدید اقدامات برای محدود نمودن زنده‌گی عمومی و وادار نمودن اکثریت مردم به باقی ماندن در منازل شان می‌باشند. ایتالیا، جایی که بیش‌ترین خسارت را در اروپا از این ویروس متحمل گردید و منجر به مرگ چهار هزار تن شده و نخستین دولت در قارۀ پیر بود که اتباع‌اش را وادار به قرنطینه نمود، خود را آمادۀ استحکام اقدامات لازم برای رویارویی با گسترش این بیماری می‌کند، طوری که قرار است اینک پس از اعلام 627 مورد مرگ بر اثر این ویروس در 24 ساعت در ایتالیا، که اوج تلفات از آغاز بحران می‌باشد، تمام مناطق تفریحی و تجمعات را در رخصتی آخر هفته به صورت کامل مسدود نموده و محدودیت‌های بیش‌تری را برای وادار نمودن مردم ایتالیا در منازل‌شان اعمال کند». (منبع: دویچ ویله 21 مارچ 2020م).

با دقت نمودن در این سه نوع معالجه معلوم می‌شود که مشکل را حل نمی‌کند، بلکه روند اقتصادی را ناکام‌تر می‌کند و حجم این بیماری و هم‌چنین حجم خسته‌گی و احساس رنج درد مردم را چند برابر می‌نماید، چنان‌چه معلومات زیادی از چنین حالات در جوامع سرمایه‌داری به گوش می‌خورد...

بناءً معالجۀ درست این بیماری، همانی است که در شریعت الله سبحانه وتعالی گفته شده و آن این‌که دولت باید بیماری را از همان آغاز ظهور آن با جدیت دنبال نموده و اقدامات لازم برای محصور نمودن آن در مکان نشأت و شروع آن روی دست گیرد و سایر مناطق روند کار و تولیدشان را هم‌چنان ادامه دهند.

بخاری در کتاب صحیح خود به نقل از اسامه بن زید و وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده که فرمود:

«إِذَا سَمِعْتُمْ بِالطَّاعُونِ بِأَرْضٍ فَلَا تَدْخُلُوهَا وَإِذَا وَقَعَ بِأَرْضٍ وَأَنْتُمْ بِهَا فَلَا تَخْرُجُوا مِنْهَا»

ترجمه: وقتی شنیدید که در سرزمینی طاعون ظاهر شده، وارد آن سرزمین نشوید و هرگاه در سرزمینی به سر می‌بردید و در آن طاعون ظاهر گردید، از آن بیرون نروید.

در حدیث دیگری به روایت بخاری و مسلم که الفاظ آن را مسلم روایت نموده از اسامه بن زید روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«الطَّاعُونُ رِجْزٌ أَوْ عَذَابٌ أُرْسِلَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَوْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَإِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ بِأَرْضٍ فَلَا تَقْدَمُوا عَلَيْهِ وَإِذَا وَقَعَ بِأَرْضٍ وَأَنْتُمْ بِهَا فَلَا تَخْرُجُوا فِرَاراً مِنْهُ»

ترجمه: طاعون رجز و یا عذابی است که بالای بنی اسرائیل و یا کسانی پیش از شما فرستاده می‌شد، پس هرگاه شنیدید که در سرزمینی ظاهر گردیده، به جانب آن حرکت نکنید و هرگاه در سرزمینی بودید که در آن ظاهر گردیده، از آن فرار نکنید.

هم‌چنین در روایت دیگری بخاری از عایشه رضی الله عنها همسر رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل نموده که گفت: من از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد طاعون پرسیدم و وی فرمود:

«أَنَّهُ عَذَابٌ يَبْعَثُهُ اللَّهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَأَنَّ اللَّهَ جَعَلَهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَقَعُ الطَّاعُونُ فَيَمْكُثُ فِي بَلَدِهِ صَابِراً مُحْتَسِباً يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يُصِيبُهُ إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ إِلَّا كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ شَهِيدٍ»

ترجمه: عذابی است که الله آن را بالای هرکسی که بخواهد می‌فرستد و الله آن را برای مؤمنین رحمتی قرار داده، هر کسی که در صورت ظهور طاعون در مکانی در آن باقی مانده و صبر و خویش‌تن داری پیش گیرد و بداند که چیزی بجز آن‌چه که الله برایش نوشته به او نخواهد رسید، پاداشی برابر با پاداش شهید خواهد داشت.

این خود نوعی از قرنطینه در دولتی است که زمانی پیش‌تاز تمام دولت‌های جهان بود. دولت متمدن و پیش‌رفته‌ای که رهبر آن رسول الله صلی الله علیه وسلم و نبی الله بود. رسولی که به او وحی می‌شد و او اسلام را بر اساس آن تطبیق می‌نمود و در این تطبیق الگوی نیک قرار گرفت. ابن حجر در کتاب فتح الباری نوشته که عمر رضی الله عنه عازم شام بود، زمانی که به منطقه "سرغ" رسید به او خبر دادند که در شام وبائی ظاهر گردیده، عبدالرحمن بن عوف به عمر خبر داد که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده:

«إِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ بِأَرْضٍ فَلَا تَقْدَمُوا عَلَيْهِ وَإِذَا وَقَعَ بِأَرْضٍ وَأَنْتُمْ بِهَا فَلَا تَخْرُجُوا فِرَاراً مِنْهُ»

ترجمه: هرگاه شنیدید که در سرزمینی ظاهر گردیده، به جانب آن حرکت نکنید و هرگاه در سرزمینی بودید که در آن ظاهر گردیده، از آن فرار نکنید.

عمر با شنیدن این حدیث از سفر به شام منصرف شد و برگشت، یعنی زمانی که خبر انتشار طاعون را شنید مسلمانان را برگرداند

بنابر این، دولت موظف است چنین بیماری‌هایی را در مکان ظهور آن محدود نماید و ساکنین آن مکان را وادار کند که در آن باقی بمانند و ساکنین سایر اماکن وارد آن نشوند. دولت اسلامی باید مسؤولیت شرعی خود را به درستی اداء کند، زیرا دولت رسیده‌گی به امور و امانت‌داری است. هم‌چنان که دولت باید در زمان ظهور وباهای واگیر موظف است اقدامات فوق الذکر را روی دست گیرد، هم‌چنین مکلف است تمام نیازهای بهداشتی، خدمات پزشکی و دواهای لازم را به گونۀ رایه‌گان در اختیار تمام اتباع خود قرار دهد، شفاخانه/بیمارستان‌ها، آزمایش‌گاه‌ها و سایر نیازهای اساسی مانند تعلیم و تربیه و تأمین امنیت را برای اتباع خود فراهم نماید.

اقدامات بهداشتی و صحی در چنین مواردی این است که بیماری واگیر فوراً در مکان ظهور آن محاصره شود، بیماران قرنطینه شده و به گونۀ کاملاً رایه‌گان زیر مداوای لازم قرار گیرند و افراد سالم روند زنده‌گی اجتماعی و اقتصادی را به همان روال قبل از شیوع بیماری واگیر ادامه دهند و نه این‌که زنده‌گی عام مردم متوقف شده و در خانه‌های خود زندانی شوند؛ جون با این کار زنده‌گی اقتصادی متوقف شده و یا در شرف از کار افتادن قرار ‌می‌گیرد که در این صورت، پیامدهای بحران افزایش یافته و منجر به مشکلات دیگری خواهد گردید.

سوم: تأثیر این بیماری "کورونا" بالای قیمت نفت و اقتصاد جهانی:

می‌دانیم که اقتصاد فعلی جهان حتی در اوضاع عادی و نبود وبا روند رشد ضعیف و بطیی دارد، چه رسد به وضعیتی که جهان به طرف قرنطینه و محدودیت‌های کلی و جزئی روان است؟ شکی نیست که این اقدامات، رشد اقتصاد جهانی را اگر کاملاً متوقف و آن را متلاشی نکند، قطعاً از رشد آن کاسته و آن را کندتر خواهد نمود:

این ویروس، حرکت تجارت جهانی را از پای در آورده و قیمت نفت را به سطح بسیار پایینی کشانیده. هم‌چنین باعث شروع جنگ بهای نفت میان روسیه و سعودی گردیده، طوری که روسیه به دلیل این‌که اقتصاد آن تا حد زیادی روی صنعت تولید نفت می‌چرخد وادار شده حجم تولیداش را افزایش دهد. از آن طرف امریکا، سعودی را تحریک نموده میزان تولیداش را برای رویارویی با روسیه افزایش دهد. ترامپ رئیس جمهور امریکا به تاریخ 19 مارچ 2020م روسیه را هشدار داده گفت: «در زمان مناسب در جنگی که بر سر بهای نفت میان روسیه و سعودی آغاز شده مداخله خواهم نمود». (منبع: الحره امریکا 19 مارچ 2020م). سعودی دارد برای تأمین منافع امریکا در سهمیه‌های بازار نفت با روسیه درگیر می‌شود، که نخستین مورد این درگیری همان لغو توافق دو طرف در مهار تولید بود که سه سال ادامه داشت. این دو دولت در حالی دارند با تمام توان نفت تولید می‌کنند که نیاز جهانی به نفت، به دلیل انتشار ویروس کورونا به شدت در حال کاهش است و این کار منجر به کاهش بهای نفت در هفته جاری تا پایین‌ترین حد در 20 سال گذاشته گردیده است. چنان‌چه قیمت هر بشکه مخلوط برنت به 28.75 دالر رسید. هرچند روسیه از وابسته‌گی و ارتباط سعودی به امریکا آگاهی دارد. چنان‌چه میخایل لیونتیف سخن‌گوی شرکت روسنفت آژانس خبری روسیه در اظهاراتی گفت: «تمام کمیت نفتی که در پی تمدید توافق چند بارۀ اوپک پلس کاهش یافت، به سرعت و به صورت کامل در بازارهای جهانی توسط نفت شل امریکا جبران شد». (منبع: رویترز 8 مارچ 2020م)، اما باز روس‌ها نتوانستند هیچ اقدامی در برابر آن داشته باشند، بلکه حتی سعودی بحران را با تصمیم خود مبنی بر عدم تمدید توافق قبلی "کاهش 2.1 میلیون بشکه" و افزایش تولید، در برابر روسیه تشدید و بحرانی‌تر نمود، چنان‌چه «روز دوشنبه نفت بهایش را تا یک سوم از دست داد و به این ترتیب از زمان جنگ خلیج در سال 1991م این بزرگ‌ترین کاهش روزانه‌ای نفت به شمار می‌رود. خرید و فروش نفت خام برنت نیز با 37.05 دالر در هر بشکه تا 22 فیصد کاهش را تجربه نمود در حالی که قبلاً با 31.02 دالر در هر بشکه 31 فیصد کاهش را تجربه نموده بود که این پایین‌ترین حد از 12 فبروری 2016م تا کنون بوده است». (منبع: رویترز 9 مارچ 2020م). سپس امریکا قیمت نفت را برای مزدوران آسیائی خویش 6 دالر کاهش داد! اینک روسیه در جستجوی راهی برای برگشتن به توافق "اوپک پلس" بوده و دارد در کاهش جدید قیمت‌ها مردانه‌گی نشان می‌دهد!

به این ترتیب؛ اقتصاد جهانی در نتیجۀ انتشار ویروس کورونا و کاهش بهای نفت تکان سخت شدیدی خورده و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، اقتصاد جهانی عملاً از هم خواهد پاشید...

چهارم: اما در مورد این‌که آیا جایز است نمازهای جمعه و جماعت در مساجد منع شود، باید گفت:

ترک نمودن نماز جماعت و جمعه در حالت انتشار بیماری‌های واگیر وبائی به گونۀ کامل و عام جایز نیست، بلکه تنها بیماران مبتلا را باید در عزلت قرار داد و به آنان اجازه داده نشود وارد مساجد برای ادای جماعت و جمعه شوند و در عین حال، تدابیر کافی جهت نظافت و ضد عفونی نمودن و در صورت نیاز استفاده از ماسک و سایر تدابیر روی دست گرفته شود. اما افراد سالم بدون وقفه به ادای نمازهای جماعت و جمعه ادامه دهند و اگر لازم باشد باید تیم‌های پزشکی در مساجد حضور یافته و افرادی را که مشکوک به ابتلا به ویروس هستند معاینه نمایند، اما نماز جماعت و جمعۀ افراد سالم مسلمان بدون تعطیلی باید ادامه داشته باشد. دلایلی که در خصوص جماعت و جمعه وجود دارد هیچ اشاره‌ای به توقف دائمی آن نکرده، اما در عین حال این دلایل نشان نمی‌دهد که شمار بسیار زیادی باید حتماً در ادای این احکام حضور داشته باشند، که جزئیات آن را ذیلاً توضیح خواهیم داد و هم چنین برخی از مسلمانان به سبب وضعیت خاصی ذیل از حضور در مساجد معاف می‌باشند:

  1. در خصوص نماز جماعت باید گفت که فرض کفائی است:

نماز جماعت فرض کفائی است که باید برای مردم اظهار گردد؛ ابو دردا رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده که فرمود:

«مَا مِنْ ثَلَاثَةٍ فِي قَرْيَةٍ وَلَا بَدْوٍ لَا تُقَامُ فِيهِمْ الصَّلَاةُ إِلَّا قَدْ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمْ الشَّيْطَانُ، عَلَيْكَ بِالْجَمَاعَةِ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ الذِّئْبُ مِنَ الْغَنَمِ الْقَاصِيَةَ»

ترجمه: هرگاه سه تن در یک قریه یا یک بادیه‌ای حضور داشته باشند و نماز در میان شان برپا نگردد، شیطان بالای آنان مسلط خواهد شد، سعی کن همواره در جمع باشی زیرا گرگ به سراغ گوسفند دور افتاده از گله می‌رود.

این حدیث را ابو داود با اسناد حسن روایت نموده که مربوط به نماز جماعت می‌شود. نماز جماعت فرض کفائی است، زیرا بعضی از مسلمانان در زمان رسول الله به نماز جماعت با رسول الله صلی الله علیه وسلم شرکت نکردند و رسول الله پس از آن‌که آنان را هشدار داد که خانه‌های شان را بر سر شان به آتش می‌کشد، آنان را به حال خود شان رها نمود؛ بخاری از ابوهریره روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَيُحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاةِ فَيُؤَذَّنَ لَهَا ثُمَّ آمُرَ رَجُلاً فَيَؤُمَّ النَّاسَ ثُمَّ أُخَالِفَ إِلَى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتَهُمْ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ يَعْلَمُ أَحَدُهُمْ أَنَّهُ يَجِدُ عَرْقاً سَمِيناً أَوْ مِرْمَاتَيْنِ حَسَنَتَيْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ»

ترجمه: قسم به ذاتی که جانم در قبضۀ اوست، قصد نمودم دستور دهم هیزم جمع‌آوری نمایند؛ سپس دستور ادای نماز دهم و یکی برای نماز اذان دهد. سپس مردی را دستور دهم تا برای مردم امامت دهد و خودم به سراغ کسانی بروم (که در ادای نماز شرکت نکرده‌اند) و خانه‌های‌شان را بر سر شان آتش زنم. قسم به ذاتی که جانم در قبضۀ اوست اگر آنان بدانند که به خوردن غذای چربی (در مسجد) دعوت شده‌اند و یا دو دانه نیزۀ خوب شکار برای شان داده خواهد شد، قطعاً در نماز جماعت خفتن شرکت خواهند نمود.

پس اگر نماز جماعت برای هر فرد مسلمان فرض عین می‌بود، قطعاً رسول الله آنان را بعد از این هشدار به حال خود رهای شان نمی‌کرد. هدف مطمیناً نماز جماعت است، زیرا از نماز خفتن یاد نموده است. کم‌ترین تعداد جماعت دو نفر است به شمول امام و مقتدی به دلیل حدیثی که مالک بن حویرث روایت نموده:

«أَتَيْتُ النَّبِيَّ أَنَا وَصَاحِبٌ لِي فَلَمَّا أَرَدْنَا الْإِقْفَالَ مِنْ عِنْدِهِ قَالَ لَنَا إِذَا حَضَرَتْ الصَّلَاةُ فَأَذِّنَا ثُمَّ أَقِيمَا وَلْيَؤُمَّكُمَا أَكْبَرُكُمَا»

ترجمه: من با یک کس دیگری نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفته بودیم، زمانی که خواستیم از نزد وی صلی الله علیه وسلم برگردیم به ما فرمود: هرگاه وقت نماز فرا رسید اذان دهید و بزرگ‌تر تان باید امامت دهد. این حدیث را مسلم روایت نموده است.

نماز جماعت بدون عذر شرعی که نصی در مورد آن آمده باشد، مانند شب سرد یا بارانی، به هیچ وجه ساقط نمی‌شود، به دلیل حدیثی که بخاری از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده:

«كَانَ يَأْمُرُ مُؤَذِّناً يُؤَذِّنُ ثُمَّ يَقُولُ عَلَى إِثْرِهِ أَلَا صَلُّوا فِي الرِّحَالِ فِي اللَّيْلَةِ الْبَارِدَةِ أَوْ الْمَطِيرَةِ فِي السَّفَرِ».

ترجمه: وی صلی الله علیه وسلم دستور می‌دادند کسی اذان دهد سپس می‌فرمود: نمازتان را در شب سرد یا بارانی سفر در مکان خود اداء کنید.

  1. نماز جمعه فرض عین بوده و بدون عذر ساقط نمی‌شود، دلایل آن زیاد است از جمله:

این فرمودۀ الله سبحانه وتعالی:

﴿إِذَا نُودِي لِلصَّلاَةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ

ترجمه: اي مؤمنان! هنگامي‌كه روز جمعه براي نماز جمعه اذان گفته شد، به سوي ذكر و عبادت الله بشتابيد و داد و ستد را رها سازيد. اين براي شما بهتر و سودمندتر است، اگر متوجه باشيد.‏

امر در این آیت بیان‌گر وجوب است به دلیل قرینۀ نهی از مباح که خود بیان‌گر طلب جازم می‌شود. هم‌چنین حاکم در کتاب مستدرک خود به گونۀ صحیحین به روایت طارق بن شهاب و وی از ابوموسی و وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:

«الْجُمُعَةُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ فِي جَمَاعَةٍ إِلَّا أَرْبَعَةٌ: عَبْدٌ مَمْلُوكٌ، أَوِ امْرَأَةٌ، أَوْ صَبِيٌّ، أَوْ مَرِيضٌ»

ترجمه: ادای نماز جمعه حق واجب بر گردن هر فرد مسلمانی در جماعت است، بجز چهار تن: غلامی که در اختیار دیگری است، زن، کودک و مریض. حاکم می‌گوید این حدیث صحیح به شرط مسلم و بخاری است.

جمعه هم‌چنین بالای کسی که از حضور در آن ترسی دارد واجب نیست به دلیل روایتی که از ابن عباس رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل گردیده که فرمود:

«مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَا صَلَاةَ لَهُ إلَّا مِنْ عُذْرٍ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ وَمَا الْعُذْرُ؟ قَالَ: خَوْفٌ أَوْ مَرَضٌ»

ترجمه: کسی که ندای اذان را شنید و آن را استجابت نکرد، نمازی از او پذیرفته نخواهد شد؛ مگر در صورت عذر. گفتند: عذر چیست یا رسول الله؟ فرمود: ترس یا مریضی. اين حدیث را بیهقی در سنن کبری روایت نموده است.

 به این ترتیب، جمعه وجیبه‌ای بر گردن هر فرد مسلمان است، بجز کسانی که توسط یک نص شرعی استثنا قرار داده شده‌اند و نماز جمعه بالای کسانی که نص شرعی آنان را استثنا نکرده فرض عین می‌باشد. عذرهای شرعی هم بیان شد و نمی‌توان چیزی را به آن قیاس نمود، زیرا عذر شرعی همان چیزی است که در مورد آن نصی آمده باشد و در عبادات قیاس نمی‌شود، زیرا هیچ نصی علت عبادات را بیان نکرده تا زمینۀ قیاس نمودن آن فراهم باشد. شرط ادای نمای جمعه این است که تعدادی مسلمان حضور داشته باشند و اجماع اصحاب نیز نشان می‌دهد که برای ادای نماز جمعه باید تعدادی حضور داشته باشند. اما تعداد مشخصی شرط نیست، یعنی هر تعدادی که بتوان آن را جماعت خواند و تعدادی شمرده شوند، نماز جمعه صحت پیدا می‌کند، زیرا جماعت بودن آن توسط حدیث طارق که قبلاً ذکر شد ثابت است. هم‌چنین به دلیل عددی که توسط اجماع صحابه ثابت است و هیچ حدیث معتبری وجود ندارد که بیان‌گر تعداد مشخصی در جمعه باشد. اما از آن جایی که جماعت به سه و فراتر از آن اطلاق می‌شود، دو جماعت خوانده نمی‌شود. بنابر این برای این‌که نماز جمعه صحت پیدا کند، باید حد اقل سه تن از کسانی که جمعه بالای شان واجب است حضور داشته باشند و اگر کمتر بودند صحت ندارد و جمعه گفته نمی‌شود به دلیل عدم وجود تعداد لازم و در مورد این‌که برای ادای جمعه باید تعدادی وجود داشته باشند اجماع اصحاب صورت گرفته.

به این ترتیب در دولت خلافت نماز جمعه و جماعت به هیچ وجه تعطیل نمی‌شود، بلکه تنها کسانی که عذر شرعی دارند در آن شرکت نمی‌کنند و سایر افراد باید شرکت نمایند. اما این ادعا که ممکن است همه در معرض ابتلا به بیماری‌های واگیر قرار گیرند و هیچگونه تدابیری هم نمی‌تواند مانع آن شود. باید گفت که این احتمال بسیار ضعیف است، به ویژه با توجه به این‌که کم‌ترین تداد در نماز جماعت دو و در نماز جمعه سه نفر می‌باشد و این به گمان اغلب محقق است و اگر فرض کنیم چنین احتمالی هم وجود دارد، تنها در همان منطقه اعمال می‌شود و بس. از این رو مسأله باید با دقت تمام و امانت داری کامل ضبط و بررسی گردد، طوری که اگر تعداد با گمان اغلب محقق بودن نماز جمعه و جماعت تعطیل نمی‌شود، بلکه تدابیر کافی و احتیاط لازم صورت می‌گیرد، زیرا احتراز به معنای ترک فرض نیست، بلکه به این معنای است که فرض باید ادا شود اما در عین حال احتیاط و تدابیر کافی و لازم برای جلوگیری از سرایت مریضی روی دست گرفته می‌شود.

حکم برتر در این مسأله همین بود که بیان گردید و اگر دولت بدون به خرچ دادن توان در تحقق گمان اغلب چنان که در فوق بیان گردید، اقدام به بستن مساجد نماید و مردم را از رفت و آمد در مساجد برای ادای جمعه و جماعت منع کند، قطعاً مرتکب گناه کبیره شده که ناشی از تعطیل نمودن نماز جمعه و جماعت می‌باشد.

در خاتمه باید گفت: آن‌چه دردآور است، این است که حکام سرزمین‌های مسلمانان گام به گام کفار استعمارگر را دنبال می‌کنند، طوری که اگر دولت‌های کفار در حل و معالجۀ مشکل و بیماری مشخصی دچار سردرگمی شوند، این حکام نیز از آنان پیروی می‌کنند و اگر راه حلی را طراحی نمایند، حتی اگر راه حل درستی هم نباشد، این حکام خائن سرزمین‌های اسلامی به آن کف زده و آن را صحت و شفای واقعی تلقی می‌نمایند! واقعاً جای اندوه و درد است که این وباء "کورونا" باعث رکود و جمود در میان سرزمین‌ها و بنده‌گان الله شود، در حدی که نزدیک است زنده‌گی عام مردم متوقف گردد در حالی که سرزمین‌های مسلمانان قبلاً هم چنین موارد زیادی را تجربه نموده، طوری که در سال هشتم هجری در حالی که مسلمانان سرگرم جنگ نفس گیری با روم در سرزمین شام بودند، دچار طاعون شدند.

هم‌چنین این امت در نیمۀ قرن ششم هجری با بلای "شقفه" که امروزه جمره نامیده می‌شود، مورد ابتلا قرار گرفتند که از شام تا المغرب را در بر گرفته بود، بیماری که در حال حاضر از جمله بیماری‌های جدی به شمار می‌رود که توسط مکروب‌های خوشه‌ای "نوعی باکتریا" از یک فرد به دیگری سرایت می‌کند. هم‌چنین مسلمانان در نیمۀ قرن هشتم هجری "749ه" با طاعون بزرگی در دمشق دچار شدند. اما در هیچ یک از این حالات هرگز دروازه‌های مساجد بسته نشد و نمازهای جمعه و جماعت متوقف نگردید و مردم در خانه‌های شان محبوس نگردیدند، بلکه تعامل طوری بود که بیماران از افراد سلام جدا می‌شدند و افراد سالم به کار و فعالیت‌شان اعم از جهاد و آبادانی زمین ادامه می‌دادند، به مساجد می‌رفتند، نماز اداء می‌کردند و به درگاه الله سبحانه وتعالی دعا می‌نمودند تا آنان را از شر بیماری‌ نجات دهد. به علاوۀ معالجۀ لازمی که انجام می‌دادند و به توجه و رسیده‌گی کافی که برای بیماران به خرج می‌دادند. این است راه حق.

﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ

آيا سواي حق جز گمراهي چیزی دیگری است‌؟

 

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

حکم اشتراک کارمند مووسسه غیردولتی در بیمه‌ی مؤسسه‌ای که با شرکت بیمه قرارداد نموده است، چه می‌باشد؟ هم‌چنین کارمندی‌که به نمایندگی از یک مووسسه در عقدِ قرارداد و گفت‌وگوها، با شرکت بیمه اشتراک می‌نماید، حکم آن چه‌است؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برادر کاش پرسش را بیشتر توضیح می‌دادید! به‌هرحال اگر مفهوم سوال‌تان حکمِ بیمه‌صحی برای کارمندان مووسساتی است که موسسه، یک حصه معاش ماهوار کارمند را قطع نموده و در مقابل‌اش، آن‌ها و یا خانواده آن‌ها را بیمه‌صحی می‌نماید؛ پس پاسخ چنین است:

به ارتباط بیمه صحی

بیمه‌صحی اگر در هنگام‌ پیوستن به عقد کار صورت بگیرد و مانند شرطی از شروط کار باشد، درست است؛ چون این در ذات خود عقد بیمه  نیست. اگر بیمه به تنهایی‌اش قرارداد شود، جواز ندارد.

تفصیل این مسئله

هرگاه صاحب‌کار در حین قرارداد، بر بیمه صحی کارگر و فامیل او در برابر اندازه‌ای از معاش‌اش تعهد نماید، این گونه قرارداد درست است؛ چون معلوم است که در این قرارداد عقد اساسی همانا قرارداد کار است؛ نه بیمه و التزام صاحب کار نسبت به معالجه‌ی کارگر و یا افراد فامیل‌اش شرطی پیوستن به عقد کار می‌باشد. این‌گونه شرط در قراردادها ممنوع نبوده؛ مگر این‌که نصی خاصی در ممانعت آن بیاید؛ طوری‌که حرام را حلال و حلال را حرام سازد و در این میان در خصوص جواز عمل، نیاز به نصی نیست که شرط را جوازد دهد؛ بلکه در خصوص ممانعت آن ضرورت به نص ویژه است. به عبارت دیگر، قرارداد کار مانند سایر افعال نیست که اصل در آن مقید به نصوص باشد؛ بلکه هرگونه شروط  قرارداد جایز است؛ مگر این‌که نصی به منع آن بیاید؛ به‌دلیل این‌که، کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف المزنی از پدراش و از جدش روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«وَالْمُسْلِمُونَ عَلَى شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطًا حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَامًا»

(رواه ترمزی)

ترجمه: مسلمان‌ها برشروط‌‌‌‌شان وابسته اند؛ مگر شرطی‌که حرام را حلال و یا حلال را حرام بداند.

از جهت دیگر این‌ جزء مزد کارگر بوده که از آن کاسته می‌شود؛ بنابراین بیمه‌صحی از طرف صاحب‌کار برای کارگر و افراد خانواده‌اش در مقابل حصه‌ی گرفته شده از معاش ماهوار وی جایز است؛ فرق نمی‌کند که در ابتدا برای کارگر وخانواده اش باشد و یا تنها برای کارگر بوده و بعد از توافقی‌‌که میان کارگر وصاحب‌کار صورت می‌گیرد، تعهد گردد و یا این توافق جزء از قرارداد گردد، تماماً درست است.

اما اگر عقد بیمه‌صحی در ذات خودش عقدی باشد، "یعنی این‌که نهادی ایجاد شود و برای عام مردم اعلام بدارد، کسی‌که می‌خواهد وی را هنگام مریضی‌اش معالجه نماییم، برای ما مبلغی ماهوار بپردازد و در مقابل‌اش هنگامی مریضی معالجه می‌شود، این جواز ندارد؛ چون این‌گونه قرارداد یک معامله مجهول است. انسان نمی‌داند که چه‌وقت مریض می‌گردد، مرض‌اش خرد است یا بزرگ.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر«نوری»

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه