شنبه, ۰۱ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۲۶م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش اول:

حفتر به گونۀ غیرمترقبه به غرب لیبیا حمله نمود و این حمله هنوز ادامه دارد؛ در حالی‌که جبهۀ جنگ میان او و سراج تقریباً آرام بود. چه چیزی باعث شد حفتر دست به چنین حمله‌ای بزند؛ به ویژه با توجه به این‌که حکومت سراج در غرب لیبیا حکومتی است که از طرف جامعۀ جهانی به رسمیت شناخته شده؟ و پیامد این حمله چه خواهد بود؟

پاسخ:

1. پاسخ را می‌توان از منشوری‌که قبلاً به تاریخ 20 فبروری 2019م، یعنی حدوداً 40 روز پیش از حملۀ حفتر منتشر نمودیم، دریافت. در آن منشور تصویری روشنی از تحولات امور در لیبیا ارائه نمودیم که از جمله می‌توان به بخش‌هایی از آن اشاره نمود:

«اول: حفتر، مزدور امریکا، با تسلط‌اش بالای شهر بنغازی در حقیقت بالای سراسر شرق لیبیا تسلط پیدا نمود و با یک‌طرفه نمودن کشمکش در شهر درنه در نیمۀ سال 2018م به نفع خودش، تسلط خویش را بالای شرق لیبیا کاملاً استحکام بخشید. پس از آن‌که جنگ‌ها به منطقۀ کمربند نفتی کشانیده شد، کشمکش‌ها در لیبیا میان مزدوران امریکا به رهبری حفتر و مزدوران اروپا به رهبری سراج در طرابلس شدت بیشتری گرفت. حفتر با گسترانیدن تسلط خویش بالای کمربند نفتی، پلۀ نظامی‌اش را نسبت به حکومت سراج سنگین‌تر نمود. اما امکانات نظامی‌ را که حفتر از سیسی، مزدور دیگر امریکا در مصر به دست می‌آورد، در حدی نیست که به او امکان دهد تا غرب لیبیا را به صورت کامل به تصرف خود در آورد؛ زیرا در غرب مستقیماً با دولت‌های ارپائی به علاوۀ نزدیکی آن با الجزائر، که وابسته به اروپائیان است، طرف است. ‌ترس حفتر از الجزائر و مداخلۀ آن پوشیده نیست؛ بلکه به صراحت از آن یاد نمود: «طاهر سیاله وزیر خارجۀ لیبیا روز دوشنبه در سخنانی از اظهارات خلیفه حفتر اظهار بی‌اطلاعی نموده و آن را غیرمسئولانه خواند. حفتر هشدار داده بود که: "دامنۀ جنگ لیبیا را در ظرف چند لحظه به داخل خاک الجزائر می‌کشاند." حفتر قبلاً اعلان نموده بود که الجزائر از اوضاع امنیتی لیبیا سوءاستفاده می‌کند و این‌که شماری از سربازان الجزائری با عبور از مرز، وارد خاک لیبیا شده‌اند.» (منبع: فرانس 24، 10 سپتمبر 2018م)

دوم: این‌که مصر به رهبری سیسی و به دستور امریکا از حفتر حمایت نموده و این حمایت به او قدرت داده تا شرق لیبیا و منطقۀ کمربند نفتی را زیر تسلط خود در آورد، یک طرف واقعیت موجود در لیبیا است و واقعیت دیگر اینست که حکومت سراج به دلیل نزدیکی جغرافیائی با آن، از حکومت وی حمایت می‌کند و هم‌چنین اروپا در پس این حکومت قرار دارد. این دو واقعیت به مثابۀ ‌ترازویی است که هردو پلۀ آن تقریباً با هم مساوی است؛ هرچند پلۀ نظامی‌حفتر به دلیل حمایت بزرگ امریکا از وی سنگین‌تر است؛ زیرا امریکا در پی آنست تا موقف حفتر را با اقدامات نظامی‌استحکام بخشیده و وی را غالب کند؛ سپس دروازۀ مذاکرات را بگشاید. اما پلۀ سیاسی، هنوز هم به نفع حکومت سراج سنگینی می‌کند؛ زیرا نفوذ اروپا، تسلط وی بالای طرابلس-پایتخت و سنگینی کدرهای سیاسی وابسته به اروپا را ضمانت نموده. به همین دلیل است که حفتر نمی‌تواند به جانب پایتخت پیشروی نماید و نه هم می‌تواند وارد مذاکرات جدی با حکومت سراج شود و در نتیجه هردو طرف با سنگینیی‌که دارند، سر جای خود باقی مانده‌اند و دو جانب مساوی به نظر می‌رسند. این دو تنگناه باعث شده که هردو طرف کشمکش در لیبیا در وضعیت جمود به سر ببرند و هیچ طرفی نتواند اوضاع را به نفع خود یک طرفه نماید. بنابر این، کشانیدن دامنۀ جنگ‌ها به جنوب یمن برای حفتر نوعی خروج از این تنگناه‌ها تلقی می‌گردد تا بتواند از طریق آن دامنۀ تسلط نظامی‌خویش را گسترش داده و به این‌ترتیب راه‌حل با تأثیرگذاری قوی‌تر امریکا نسبت به اروپا مطرح گردد که چنین هم شد؛ چنانچه «سخنگوی اردوی ملی لیبیا اعلان نمود که نیروهای خلیفه حفتر روز چهارشنبه عملیات گسترۀ نظامی ‌را در جنوب این کشور به هدف "پاک‌سازی آن" از گروه‌های مسلح، به شمول افراد گروه افراطی داعش و جریان‌های جنایتکار راه‌اندازی نمودند.» (منبع: فرانس 24، 17 جنوری 2019م)

خلاصه این‌که ممکن است حفتر با کمک‌های زیاد نظامیی‌که امریکا، به ویژه از طریق مصر برایش فراهم می‌کند، بتواند لیبیا را به دو بخش تقسیم کند. بخش شرقی را به صورت کامل در اختیار گرفته و کمربند نفتی را، که شاه‌رگ اقتصاد لیبیا به شمار می‌رود، نیز به تصرف خود در آورده و در بخش غربی نیز تا حدودی رخنه نموده و اینک به جانب جنوب روی آورده تا تسلط نظامی‌ و اقتصادی‌اش را در آن گسترش دهد.

از آن جایی‌که امریکا به دلیل‌ ترسی‌که از الجزائر و پشتیبانی بزرگ اروپا از حکومت سراج در غرب دارد، حفتر را برای براوردن اهداف دیگری به جانب غرب لیبیا سوق می‌دهد و آن عبارت است از اذیت نمودن دولت‌های اروپائی در مسئلۀ مهاجرت و هجوم به نفوذ فرانسه در دولت‌های همجوار لیبیا از یک زاویۀ دیگری‌که در آغاز از چاد شروع نموده است.» نقل قول تمام شد.

به نظر می‌رسد حفتر با استفاده از تحولات اخیر الجزایر و مشغول شدن اردوی الجزایر به این تحولات، اقدام حمله به غرب لیبیا(مرز الجزایر) نموده. این حمله از تاریخ 4 اپریل 2019م، یعنی دو روز پس از استعفای بوتفلیقه، که اوج بحران بود، آغاز شد و این فرصت‌طلبی به او امکان داد تا به گونۀ قابل توجهی خودش را به طرابلس نزدیک کند.

2. این‌که نتیجۀ این حمله چه خواهد بود، باید گفت که انتظار نمی‌رود حفتر این قضیه را با تسلط یافتن بالای طرابلس یک طرفه نماید، به دو دلیل:

اول: این اروپا و الجزایر بود که در برابر حفتر قرار می‌گرفت؛ اما الجزایر در حال حاضر سرگرم شرایط داخلی خود است و اروپا هنوز توان اعمال فشارهای سیاسی را دارد: «فدریکا مودورونی مسئول سیاست خارجۀ اتحادیۀ اروپا روز دوشنبه خواستار آتش‌بس بشردوستانه در لیبیا و برگشتن به مذاکرات شد.» (منبع: اسکای نیوز 8 اپریل 2019م) انگلیس نیز پیشنهاد توقف جنگ را به شورای امنیت پیش نمود: «پس از آن‌که نیروهای خلیفه حفتر، که نیرومندترین مرد در شرق لیبیا به شمار می‌رود، برای تسلط بالای شهر طرابلس دست به حمله زدند، انگلیس پیشنهادی را تسلیم شورای امنیت نمود و در آن خواستار توقف فوری جنگ در لیبیا گردید. آژانس فرانس پرس روز سه‌شنبه یک نسخه از این پیشنهاد را به دست آورد. در این پیشنهاد گفته شده که حملۀ "اردوی ملی لیبیا" به رهبری حفتر، ثبات لیبیا و روند مذاکرات سیاسی به رهبری سازمان ملل و راه‌حل سیاسی فراگیر بحران را مختل می‌کند.» (منبع: آژانس جهانی فرانس پرس، 16 اپریل 2019م)

پس اروپا با تمام توان برای متوقف نمودن پیش‌روی حفتر از فشارهای سیاسی استفاده خواهد نمود و حتی در صورت لزوم دست به مداخلۀ نظامی نیز خواهد زد: «احمد مسماری یکی از نظامیان برجستۀ اردوی ملی لیبیا گفت: «طیاره‌های نیروهای مربوط به حکومت وفاق در حملات بالای مواضعی در لیبیا توسط دو تن پیلوت خارجی به پرواز آمده.» (منبع: العربیه نت، 13 اپریل 2019م) هم‌چنین: «فدریکا مودورونی مسئول سیاست خارجۀ اتحادیۀ اروپا روز سه‌شنبه دولت‌های این اتحادیه را تشویق نمود تا کشتی‌های جنگی‌شان را مجدداً به بحر متوسط بفرستند تا در عملیات موسوم به "صوفیا" با قاچاق سلاح و نفت در لیبیا مبارزه نمایند. وی در ادامه افزود: «حمله‌ای را که "خلیفه حفتر" بالای طرابلس راه‌اندازی نموده، احتمالاً منجر به کشمکشی شود که در آن از سلاح‌هایی کارگرفته شود که نباید شود.» (منبع: سایت المدینه، 17 اپریل 2019م) گرچه او در این اظهارات‌اش خواستار برگرداندن کشتی‌های جنگی برای جلوگیری از قاچاق سلاح و نفت شد؛ اما موضوع را به حفتر و حمله‌اش بالای طرابلس پیوند داد! پس بعید به نظر نمی‌رسد این کشتی‌های جنگی به گونۀ غیرمستقیم و به بهانۀ قاچاق سلاح و نفت علیه حملۀ حفتر به کار گرفته شود.

دوم: امریکایی‌که از حفتر، به ویژه توسط مصر به رهبری سیسی، پشتیبانی می‌کند، می‌داند که اروپا به لیبیا توجه خاص دارد و با تمام توان تلاش خواهد نمود لیبیا را به این ساده‌گی و با ضربه‌های حفتر از دست ندهد. امریکا می‌داند که اروپا در برابر از دست دادن لیبیا به صورت کامل مقاومت خواهد نمود و این مقاومت را با استفاده از اسالیب مختلف به کارخواهد گرفت و به همین دلیل است که امریکا خواستار مذاکرات شد: «سفارت امریکا در لیبیا با نشر بیانیه‌ای در روز دوشنبه یک بار دیگر تأکید نمود که "بحران لیبیا راه‌حل نظامی ندارد" و در صفحۀ رسمی تویتر‌ش با اصرار نوشت: "راه‌حل سیاسی یگانه راهی است که می‌تواند این کشور را متحد نموده و نقشۀ عملی تأمین امنیت، استقرار و شکوفایی را برای تمام مردم لیبیا میسر خواهد کرد.» (منبع: اسپوتنیک عربی، 8 اپریل 2019م) اما امریکا این راه‌حل سیاسی را تا بهبود یافتن وضعیت حفتر و گسترش مناطق زیر تسلط وی پیوسته به تعویق خواهد انداخت تا این‌که موقف وی در مذاکرات، موقفی برتر و نیرومندتر باشد و به این ترتیب؛ سهم امریکا از این راه‌حل سیاسی مبتنی بر مذاکرات، سهمی بیشتر و نیرومندتر باشد و در عین حال، اروپا نیز سهمی هرچند اندک داشته باشد، به ویژه انگلیس، زیرا طبقۀ سیاسی لیبیا در حال حاضر وابسته به انگلیس است. بنابر این، انتظار می‌رود حفتر به پیشروی‌اش به جانب طرابلس ادامه ندهد و این شهر را به صورت کامل زیر تسلط خویش در نیاورد و در عوض آن به مذاکرات بپردازد؛ مذاکراتی‌که حفتر در محراق توجه و مرکزیت آن قرار داشته باشد.

احتمالاً نقشۀ امریکا همین است که بیان شد و ممکن است این نقشه در صورتی‌که الجزایر بتواند مشکلات‌اش را به سرعت حل‌وفصل کند، به ناکامی بینجامد؛ زیرا در آن صورت اردوی الجزایر حفتر را تهدید خواهد نمود؛ بلکه حتی ممکن است مستقیماً با آن وارد جنگ شود. البته اوضاع جاری در الجزایر نشان می‌دهد که بحران این سرزمین به سرعت حل شدنی نیست و این امر باعث خواهد شد تا راه‌حل ها به درازا بکشد.

3. به این ترتیب، مسلمانان هم توسط حکومت سراج و هم توسط اردوی حفتر به قتل می‌رسند؛ نه برای سربلندی دین الله سبحانه وتعالی و نه برای بیداری و شکوفایی بنده‌گان الله سبحانه وتعالی؛ بلکه برای این‌که امریکا و اروپا با صدای بلند و از عمق دل به مردمی بخندند که به خاطر منافع دیگران به جان یکدگر افتاده‌اند؛ مردمی‌که وقتی نقش‌شان در این مضحکه به پایان رسد، هیچ‌کسی نیست که به حال رقت بارشان اظهار تأسف کند. آری! کفار استعمارگر با مزدوران‌شان چنین می‌کنند و این مزدوران بی‌درک و درایت هرگز پند و عبرت نمی‌گیرند و چشم‌شان را باز نمی‌کنند تا به مصیبت‌های دنیوی و جایگاه پست اخروی‌شان نظری اندازند. الله عزیز و قوی چه دقیق و به جا می‌فرماید:

﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا﴾

[اسراء: 72]

ترجمه: اما کسی‌که در این جهان(از دیدن چهرۀ حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است!

پرسش دوم:

این چه وضعیتی است که در سودان جریان دارد: بشیر استعفا و یا بهتر است بگوییم برکنار شده و در جای امن است و از وی نگهداری می‌شود؛ سپس عوض جایگزین او می‌شود؛ او نیز یک روز بعد استعفا می‌دهد و برهان جایگزین‌اش می‌شود؟! از جانب دیگر، فرمانده نیروهای واکنش سریع می‌گوید که او وارد شورای نظامی نمی‌شود؛ اما در روز بعد به صفت معاون رئیس شورای نظامی تعیین می‌شود؟! مخالفان خواستار حکومت غیرنظامی با صلاحیت عام و تام می‌شوند و پاسخ شورای نظامی به این خواست این است که حکومت غیر نظامی تشکیل خواهد شد؛ اما رهبری از آن شورای نظامی خواهد بود. به این ترتیب، طرف‌های دخیل تا حدودی سردرگم و نگران اند؛ واقعیت امر از چه قرار است؟

پاسخ:

1. برادر عزیز! اگر منشورات ما را در این قضیه دنبال می‌نمودید، تصویر روشنی به دست می‌آوردید و نگرانی‌هایت برطرف می‌شد؛ چنانچه به تاریخ 4 مارچ 2019م، یعنی یک ماه پیش از برکناری عمر بشیر منشوری را منتشر نمودیم و در بخش پایانی آن چنین گفتیم: «در اخیر باید گفت: ‌دو مسئله وجود دارد که ‌قابل تأمل و دقت بیشتر است:

اول) نخستین چیزی‌که ‌امریکا بالای مزدورانش الزامی ‌می‌کند، اینست که ‌با تمام توان باید برای تأمین منافع امریکا تلاش کنند و بشیر عملاً این کار را کرد؛ در حدی‌که ‌حتی حاضر شد به خاطر تأمین منافع امریکا، جنوب سودان را جدا نماید و با این کار قسم‌اش را شکست. امریکا تا امروز از بشیر پشتیبانی می‌کند؛ چنانچه ارتباطاتی‌که ‌با حکومت‌اش دارد و ما نمونه‌های آن را در فوق بیان نمودیم، به خوبی بیانگر این واقعیت است؛ اما در صورتی‌که ‌اعتراض‌ها ادامه پیدا کند و بشیر نتواند آن را در کوتاه‌مدت مهار کند، از چشم امریکا خواهد افتاد و به این ترتیب توان خدمت‌گذاری به امریکا و منافع آن را نخواهد داشت و به این ترتیب، به گمان اغلب امریکا سعی خواهد نمود تا او را از قدرت کنار زند. احتمالاً کنار رفتن بعضی از طرف‌داران حکومت از سهم‌شان در حکومت تا بتوانند بر موج اعتراض‌ها سوار شوند، به ویژه حزب میرغنی، که ‌وابسته به امریکاست، احتمالاً به همین هدف صورت می‌گیرد؛ یعنی تلاش‌هایی برای ساختن بدیل؛ زیرا لازمۀ کنار زدن بشیر، وجد بدیلی‌ست که ‌در میان مردم پذیرفته شده باشد. امریکا معمولاً از این اسلوب با مزدورانش استفاده می‌کند؛ چنانچه با حسنی مبارک نیز استفاده کرد. زمانی‌که ‌مبارک نتوانست اعتراض‌ها را مهار کند، امریکا به وی دستور داد کنار برود و او استعفاء نمود و طنطاوی و شورای نظامی ‌را به جایش تعیین کرد. پس این اسلوبی است که ‌در نزد امریکا معمول است و یگانه مسئلۀ مهم در این اسلوب آنست که‌ پیش از صدور دستور کنار رفتن به مزدور برحال، باید مزدور بعدی از هرلحاظ آماده شده باشد؛ زیرا امریکا می‌ترسد مبادا قبل از این‌که ‌مزدور بعدی به پختگی برسد، مردان صادق و مخلص قدرت را در دست گرفته و تبدیل به خاری شوند که‌ در گلوی امریکا گیر کند؛ چنانچه یگانه دلیل بقای بشار بر حکومت‌اش تاکنون همین مسئله بوده است.

دوم) آنچه مایۀ نگرانی است، اینست که‌ مبادا خون‌های ریخته شده، زخم‌های متحمل شده و خساراتی‌که‌ به منافع عامه وارد شده همه هدر رود و اعتراض‌ها در نهایت منجر به این شود که ‌یک مزدور جایگزین مزدور دیگر گردد و قانون اساسی وضعی و ساخت بشر هم‌چنان در این سرزمین باقی مانده، جان‌های بیشتری را بگیرد و بنده‌گان الله سبحانه وتعالی را در رنج و بلا نگهدارد. این دقیقاً همان چیزی است که‌ در مورد آن هشدار می‌دهیم؛ زیرا دیده می‌شود که‌ اعتراض‌ها تا امروز شعار اسلام را سر نمی‌دهد و خواستار تطبیق احکام شریعت اسلامی ‌از طریق رهبری صالح و صادقی نیست که ‌در جهت ازسرگیری زندگی اسلامی با برپائی خلافت راشده سعی و تلاش کند و به این ترتیب، بحران سیاسی نیز به حال خود باقی مانده و حتی بدتر نیز شود. فرمودۀ الله سبحانه وتعالی حق مبین است که‌ می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىۖوَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً﴾

[طه: 123-124]

ترجمه: هرکس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه در رنج خواهد بود! و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت.» نقل قول تمام شد.

2. آنچه در سودان اتفاق افتاد و می‌افتد، تقریباً بیانگر اتفاقاتی‌ست که در منشور ما ذکر گردیده بود؛ چنانچه بشیر نتوانست به اعتراض‌ها پایان دهد؛ بناءً اعتراض‌ها وی را به حاشیه راند و سرانجام‌ کارش خسران، ذلت و اهانت شد. عوض بن عوف روز پنجشنبه جانشین او شد؛ اما روز جمعه وی نیز کنار زده شد؛ انگار از او به عنوان حلقۀ وصل، به علاوۀ این‌که در میان مردم نیز نفوذی نداشت، استفاده گردید. سپس عبدالفتاح برهان را به صحنه آوردند: «بشیر قبلاً در ماه فبروری 2018م وی را به صفت رئیس ارکان نیروهای زمینی تعیین نموده بود و به تاریخ 26 فبروری 2019م، بشیر با ترفیع رتبۀ نظامی عبدالفتاح موافقت نمود و در همان روز بود که به صفت تفتیش کل نیروهای مسلح نیز تعیین گردید.» (منبع: سایت سودان امروز، 13 اپریل 2019م) به این معنی: عمر بشیر، عبدالفتاح را به صفت تفتیش کل در جریان اعتراض‌ها برگزید و وی بود که صبح روز جمعۀ 12 اپریل 2019م با اعتصاب کننده‌گان مذاکره نمود و شام همان روز به صفت رئیس شورای نظامی شروع به کار نمود؛ این تغییر و تبدیلی را بن عوف اعلان نمود؛ کسی‌که خودش بر اساس آن و درست یک روز پس از در دست گرفتن شورای نظامی، از این سمت کنار رفت.

برهان برای کاستن از تنش‌ها برخی گام‌هایی را برداشت؛ چنانچه: «عبدالفتاح برهان رئیس شورای نظامی انتقالی سودان به تظاهرکننده‌گان سر عطوفت و مهربانی نشان داد. وی در نخستین بیانیه‌اش اعلان نمود که برای تمثیل رهبری دولت، به زودی نشست نظامی تشکیل خواهد شد و برای ادارۀ کشور در مرحلۀ پیش‌رو، حکومت مدنی "با توافق همه" تشکیل خواهد شد. وی منع رفت و آمد را نیز لغو نمود و بازداشت شده‌گان را آزاد نمود.» (منبع: نشریۀ خرطوم-البیان، 14 اپریل 2019م) وی پس از آن محمد حمدان دقلو فرمانده نیروهای وانکش سریع را به صفت معاون خویش تعیین نمود. تعجب‌آور اینست که این دقلو خود روز پنج‌شنبه 11 اپریل 2019م گفته بود که هرگز در شورای نظامی شرکت نخواهد کرد؛ اما روز بعد آن به صفت معاون رئیس شورای نظامی شروع به کار کرد. وی در اظهارات‌اش چنین گفته بود: «مایلم به تمام مردم سودان اعلان نمایم که من به صفت فرمانده نیروهای وانکش سریع از تاریخ 11 اپریل 2019م، از مشارکت در شورای نظامی معذرت خواستم و کارم را به صفت بخشی از نیروهای مسلح ادامه داده و برای وحدت کشور و احترام به حقوق‌بشر و حمایت از مردم سودان سعی و تلاش خواهم نمود.» (منبع: آر تی، 12 اپریل 2019م) اما وی در روز بعد پس از این اعلان بود که معاون رئیس شورای نظامی شد. «شورای نظامی انتقالی سودان شام روز شنبه محمد حمدان دقلو فرمانده نیروهای وانکش سریع را به صفت معاون رئیس شورای انتقالی برگزید.» (منبع: مرصد، 14 اپریل 2019م) جهت معلومات باید گفت که این مرد یکی از ستون‌های حکومت بشیر به شمار می‌رفت و به نظر می‌رسد در حکومت جدید نیز نقش یک ستون را دارد؛ چنانچه هنوز یک روز از تاریخ تعیین وی به سمت جدید‌ش نگذشته بود که با کارآگاه امور سفارت امریکا دیدار نمود و با اظهار محبت از وی به گرمی استقبال نمود: «محمد حمدان دقلو معاون رئیس شورای نظامی روز یک‌شنبه در قصر ریاست جمهوری با استیفن کوتسیس کارآگاه امور سفارت امریکا در خرطوم دیدار نمود. به گفتۀ آژانس خبری سودان "سونا" دقلو اوضاع و تحولات کشور و اسباب تشکیل شورای انتقالی نظامی و هم‌چنین گام‌هایی را که وی برای تأمین امنیت و استقرار در سودان برداشته، به اطلاع این دیپلومات امریکایی رساند.» بر اساس اظهارات منتشر شده از آژانس مذکور؛ کارآگاه امور سفارت امریکا نیز به نوبۀ خود از شورای نظامی به خاطر تأمین امنیت تحسین و تأکید نمود که دوطرف باید به همکاری‌های دوجانبۀ خویش ادامه دهند تا به این ترتیب روابط سودان و امریکا مستحکم‌تر گردد.» (منبع: سایت 24، 14 اپریل 2019م)

3. امریکا برای سهم‌گیری در استحکام اوضاع جاری اشاره نمود که ممکن است تحریم‌های اعمال شده بالای سودان، برداشته شوند: «یکی از مسئولین وزارت خارجۀ امریکا در اظهاراتی گفت: "در صورتی‌که ایالات متحدۀ امریکا در حکومت سودان تغییرات اساسی و پای‌بندی به عدم حمایت از تروریزم را مشاهده کند، ممکن است برای حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی تروریزم راه‌های جدیدی را بررسی نماید.» (منبع: سایت البیان به نقل از رویترز، 17 اپریل 2019م)

پس از آن مزدوران امریکا برای پشتیبانی از اوضاع جدید در سودان دست به کار شدند:

- تماس تلیفونی عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر به رئیس شورای نظامی سودان: رئیس جمهور مصر خطاب به عبدالفتاح برهان رئیس شورای انتقالی نظامی سودان تأکید نمود که مصر از امنیت و ثبات سودان به صورت همه‌جانبه حمایت می‌کند. (منبع: بخش عربی اخبار جهان، 16 اپریل 2019م)

- یک هیئت بلندرتبۀ مصری به تاریخ 17 اپریل 2019م به منظور تأکید بر حمایت از گزینه‌های مردم سودان وارد خرطوم شد: یک هیئت بلندرتبۀ مصری برای تأکید بر حمایت همه‌جانبۀ مصر از سودان، به این کشور سفر نمود. (منبع: روز هفتم، 17 اپریل 2019م)

- ابوظبی-اسکای نیوز عربی: شورای وزیران سعودی روز سه‌شنبه رویکرد جدید مردم سودان را در قبال آیندۀ خویش و اقدامات شورای انتقالی نظامی سودان مورد تأیید قرار داد. (منبع: سایت الوطن، 16 اپریل 2019م)

4. سیاست امریکا برای هر صاحب بصیرتی کاملاً افشاء گردیده. سیاست امریکا در سودان در مرحلۀ کنونی این است که به افرادش در اردو تکیه نموده و از آنان خواسته تا اوضاع را در دست بگیرند و منافع امریکا را تأمین نمایند. اگر نتوانند از عهدۀ این کار بدر آیند، آنان را کنار زده و فرد دیگری را از اردو به صحنه خواهد آورد. هرچند شمار مخلصین در اردوهای مسلمانان زیاد اند، اما بازهم امریکا می‌تواند از میان این اردوها کسانی را بیابد که فریب متاع دنیا را خورده و به امت خویش خیانت کنند و از خائنین پیش از خود، که نقش آنان تمام شده، هیچ عبرتی هم نگیرند! سیاست امریکا می‌طلبد که برای تأمین منافع خود، نخست حکومت غیرنظامی راه‌اندازی کند؛ سپس آن را برداشته و یک‌بار دیگر مزدوران نظامی‌اش را بر سر کار آورد؛ چنانچه این سیاست را با حسنی مبارک در مصر بازی نمود؛ زمانی‌که اعتراض‌ها شدت گرفت و نتوانست در برابر آن ایستاده‌گی نماید، امریکا او را کنار زد و شورای نظامی طنطاوی را به صحنه آورد که در پی آن حکومت غیرنظامی زیر تسلط اردو را بر سرکار آورد و مدتی بعد سیسی، که یکی از افراد امریکا در اردو بود، قدرت را به دست گرفت؛ یعنی اردو مجدداً قدرت را در اختیار گرفت.

درست همین سیاست را با "نمیری" نیز بازی کرد؛ زمانی‌که اعتراض‌ها بالا گرفت و وی نتوانست در برابر آن مقاومت کند، امریکا او را کنار زد و به جای او سوارالذهب به قدرت رسید و اندکی بعد المهدی به صفت حاکم حکومت غیرمدنی غیرنظامی و زیر تسلط اردو شروع به حکومت نمود. اما چندی بعد عمر بشیر، که از افراد امریکا در اردو بود، قدرت را در اختیار گرفت؛ یعنی اردو مجدداً قدرت را در دست گرفت.

اینک که بشیر نیز نتوانست در برابر اعتراض‌ها تاب آورد، امریکا او را کنار زد و برهان و شورای نظامی‌اش به همکاری دقلو را به صفت معاون‌اش بر سر کار آورد. برهان به صراحت گفت که به زودی حکومت مدنی را؛ اما به رهبری اردو تشکیل خواهد داد؛ سپس غیرنظامیان برای مدتی در حکومت شرکت داده خواهند شد و پس از آن اوضاع به حالت اصلی خود برخواهد گشت!

این سیاستی است که غرب تقریباً با تمام مزدورانش بازی می‌کند؛ با این تفاوت که اروپا، به ویژه انگلیس سعی می‌کند راه‌حل‌های قانونی برای آن پیدا کند؛ اما امریکا به چنین راه‌حل‌های قانونی اهمیت نداده و سیاست‌اش را به پیش می‌برد!

5. هرچند صف مخالفان حالا مخلوطی از افراد و جریان‌های رنگارنگ است و تأثیر انگلیس در آن برجسته‎تر به نظر می‌رسد، به ویژه در گردهمایی کسبه‌کاران و حزب صادق المهدی؛ اما تا زمانی‌که قدرت واقعی در اختیار مزدوران امریکا در اردو باشد، این تأثیر محدود خواهد ماند؛ حتی اگر وارد حکومت غیرنظامی نیز شوند. این سیاست، چنان‌که قبلاً اشاره شد، سیاستی‌ست که امریکا تقریباً در تمام سرزمین‌های مسلمانان پیش گرفته؛ چنان‌که هیچ اهمیتی به برگزاری انتخابات شفاف نمی‌دهد؛ زیرا نتایج چنین انتخاباتی به نفع آن نخواهد بود؛ بلکه به آن عده از مزدورانش تکیه می‌کند که در اردوهای مسلمانان کار می‌کنند؛ مزدورانی‌که پذیرفته‌اند: به دین و امت خویش خیانت کنند و زمانی‌که نقش‌شان به پایان رسید، به دور انداخته شده و به این ترتیب؛ پس از آن‌که دین خویش را از دست دادند، دنیای خویش را نیز از دست بدهند!

6. اما دردآور اینست که چرا آن عده افراد این اردوها که دوست‌دار دین و امت خویش اند، با وجود آن‌که شمارشان نسبت به خائنین و مزدوران کفار بیشتر اند، بازهم به این تعداد محدود فرصت می‌دهند تا در تبانی با باداران‌شان در زمین الله فساد کنند و با سیاست‌های امریکا همراه شوند؛ همراهی‌ای که کار آسانی نیست؛ بلکه در این همراهی قربانی می‌دهند و برای کمک به امریکا، که رهبر شر و فساد است و سایر دولت‌های غربی، مجروح و حتی کشته می‌شوند؟! این در حالی‌ست که اگر آنان دین الله را نصرت دهند، هم در دنیا و هم در آخرت پیروز و سربلند خواهند شد و به سان انصار خواهند بود که الله را یاد نمودند، دینش را نصرت دادند و الله سبحانه وتعالی نیز آنان را یاد نمود و به آنان نصرت داد؛ در حدی‌که وقتی یکی از آنان، "سعد بن معاذ" در گذشت، هفتادهزار ملک در جنازۀ او حاضر شده بودند و عرش الله سبحانه وتعالی در مرگ‌اش به اهتزار در آمد؛ چرا؟ زیرا آنان دین الله را نصرت داده بودند.

پس شما نیز ای سربازان و اردوهای مسلمانان! در چنین راهی سعی و تلاش نمائید تا باشد که الله متعال در دنیا به شما عزت داده و در آخرت پیروزی بزرگ را نصیب‌تان کند. اما آنانی‌که در حق امت خویش خیانت می‌کنند و به سران کفر، اعم از امریکا و انگلیس و وابسته‌گان‌شان نصرت می‌دهند، بدانید که آنان دنیا و آخرت‌شان را از دست می‌دهند و زمانی‌که نقش‌شان به پایان رسد، خیلی سریع و به ساده‌گی به دور انداخته خواهند شد و هیچ‌کسی به دادشان نخواهد رسید؛ چنانچه با حکام پیش از آنان شد. آنگاه اظهار پشیمانی خواهند نمود؛ در حالی‌که چنان پشیمانی هیچ فائده‌ای نخواهد داشت. این بود نصیحت و توصیۀ ما به شما، به امید آن که در مورد آن بیندیشید و تصمیم درست را اتخاذ نمائید. الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾

[ق: 37]

ترجمه: در این تذکّری است برای آن کس، که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد؛ در حالی‌که حاضر باشد!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمةالله و برکاته!

شیخ معزز، منت گذاشته و پرسشِ شخصی‌ام را که در مورد خرید و فروش است، پاسخ دهید! من یک کارگاه دارم که 400 متر مربع مساحت داشته و در آن یک دستگاه نجاری نیز دارم؛ شخصی نزدم آمد تا آن دستگاه را از من بخرد و من هم آن را برایش فروختم؛ بعد از آن کارگاه را از من به اجاره خواست تا دستگاهی را که از من خریده بود، در آن‌جا بگذارد و از آن استفاده نماید؛ من بر این امر نیز موافقت کردم؛ باوجود این‌که دستگاه چیزی منقول است، با آن‌هم در آن‌جا باقی گذاشته شد و نقل داده نشد؛ درحالی‌که کلیدهای کارگاه نزد مستأجر(مالک دستگاه) است و او مالک کامل منفعت کارگاه نیز می‌باشد؛ در صورتی‌که چیزی از کارگاه را تلف ننموده و ضرری بر آن وارد نکند، آیا معاملۀ ما با این وصف که دستگاه انتقال داده نشده، همه شروط مشروعه را در بر دارد و یا خیر؟ و یا این معاملۀ ما به‌خاطر انتقال نیافتن دستگاه و باقی ماندن‌اش در کارگاه، که آن‌را خریدار دستگاه به اجاره گرفته، باطل است؟ الله سبحانه وتعالی شما را برکت داده تا توسط شما فتح نصیب ما بفرماید. اگرممکن باشد، امیدوارم پرسش‌ام را زودتر پاسخ دهید؛ چون بسیار عاجل ضرورت دارم. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته!

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمةالله و برکاته!

قبض کردن و در تصرف درآوردنِ مبیعه فقط در اشیایی شرط صحت بیع است که از جملۀ موزونات، مکیلات و معدودات باشند؛ مثل: رخت، برنج، تربوز و کیله. پس این‌چنین اشیایی‌که پیمانه، متر و اندازه، عدد و شمار و یا به‌وزن و ترازو فروخته می‌شوند؛ در همۀ این اشیاء واجب است که حین خرید و فروش، مشتری آن‌را از جایش انتقال دهد؛ هم‌چنان فروشنده برای این‌که این اشیاء را فروخته بتواند، باید آن‌را قبض نموده و در دوکان خود بیاورد؛ بنابر این، برای تاجر جایز نیست تا جنسی را به‌فروش برساند که مالک آن نبوده و در ملکیت‌اش نباشد؛ چنان‌چه پیامبر صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«مَنْ ابْتَاعَ طَعَامًا فَلَا يَبِعْهُ حَتَّى يَسْتَوْفِيَهُ»

(رواه بخاری)

ترجمه: کسی‌که غله‌ای را خرید، برایش جایز نیست آن را بفروشد تا آن‌که آن‌را کاملاً قبض کند.

مسلم از ابن عمر روایت کرده است که گفت: «ما از تجار و واردکنندگان، غله را به‌طور تخمینی می‌خریدیم و پیامبر صلی‌الله علیه وسلم ما را از فروش آن قبل از انتقال دادن از جایش منع فرمود» و هم‌چنان مسلم روایت کرده که رسول الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ ابْتَاعَ طَعَامًا فَلَا يَبِعْهُ حَتَّى يَكْتَالَهُ»

(رواه مسلم)

ترجمه: هرکسی غله‌ای را خرید، قبل از پیمانه کردن آن‌را نفروشد.

 و از حکیم ابن حزام روایت است که گفت:

«قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَشْتَرِي بُيُوعًا فَمَا يَحِلُّ لِي مِنْهَا وَمَا يُحَرَّمُ عَلَيَّ قَالَ فَإِذَا اشْتَرَيْتَ بَيْعًا فَلَا تَبِعْهُ حَتَّى تَقْبِضَهُ»

(رواه احمد)

ترجمه: من به رسول الله صلی‌الله علیه وسلم گفتم: «یا رسول الله! من چیزهایی را خریداری می‌کنم؛ پس چه‌چیز برایم حلال و چه‌چیز حرام است؟» رسول الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود: «چیزی را که خریدی آن‌را نفروش تا آن‌که آن‌را قبض نموده و در اختیار می‌آوری.»

 از زید بن ثابت روایت است که رسول الله صلی‌الله علیه وسلم از فروختن جنس، پیش از قبض کردن و به‌تصرف درآوردن آن منع فرمود. این را ابوداود روایت نموده است. احمد در مسند خود از ابن عمر روایت کرده که رسول الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ اشْتَرَى طَعَامًا بِكَيْلٍ أَوْ وَزْنٍ فَلَا يَبِيعُهُ حَتَّى يَقْبِضَهُ»

(رواه احمد)

ترجمه: هر کس غله و خوراکه‌ای را با پیمانه و وزن خرید، آن‌را نفروشد تا آن‌که آن‌را قبض کند.

احادیث ذکرشده به‌طور واضح بالای دو چیز صراحت دارد: یکی بالای پیمانه و وزن و دیگر به‌طور عام بالای غله که پیمانه، وزن و یاهم شمار می‌شوند؛ چون غله گاه‌گاهی به‌شمار فروخته می‌شود؛ مثل: برخی از میوه‌ها. بنابر‌ این، شرط قبض کردن متعلق به‌تمام چیزهایی است که توسط آن‌چه که غله با آن اندازه‌گیری می‌شود، اندازه‌گیری شود؛ مثل: پیمانه، وزن و شمردن.

اما اشیایی‌که پیمانه، وزن و شمار نمی‌شوند، در خرید و فروش آن‌ها قبض کردن شرط نیست و این قاعده بالای خانه، زمین، حیوان، و امثالهم نیز منطبق می‌شود؛ چون خانه و زمین نقل داده نمی‌شود. اما حیوان به‌خاطر وارد شدن حدیثی‌که بخاری از ابن عمر روایت می‌کند، در این جمع آمده است و آن این‌که عمر بالای بکر یک رأس اسپ داشت، به‌شرح زیر:

«فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسـلم بِعْنِيهِ فَقَالَ عُمَرُ هُوَ لَكَ فَاشْتَرَاهُ ثُمَّ قَالَ هُوَ لَكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ فَاصْنَعْ بِهِ مَا شِئْتَ»

ترجمه: پیامبر صلی‌الله علیه وسلم به او گفت: آن‌را به‌من بفروش! عمر گفت: آن از تو شد، رسول الله صلی‌الله علیه وسلم آن‌را خرید؛ سپس فرمود: آن از تو است ای عبد الله، هر تصرفی‌که می‌خواهی در آن بکن!

در این حدیث واضح می‌گردد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم اسپ را از عمر خرید و قبل از قبض کردن آن‌را به عبدالله ابن عمر فروخت. هم‌چنان مسلم در صحیح خود از عامر روایت می‌کند که گفت: جابر ابن عبدالله به‌من قصه کرد که من شتری داشتم که بر آن سفر می‌کردم و زیاد ناتوان شده بود؛ پس تصمیم گرفتم که آن‌را مهمل رها کنم، ناگهان پیامبر صلی‌الله علیه وسلم پیدا شد و برایم دعا کرد و آن‌را با چیزی زد؛ پس چنان رفتاری کرد که قبلاً مثل‌اش را نکرده بود. گفت: این را برایم در بدل یک اوقیه (40 درهم) بفروش، گفتم: نه! گفت: بفروش؛ پس آن‌را در بدل یک اوقیه فروختم و شرط گذاشتم که مرا تا خانه‌ام برساند؛ چون به‌خانه رسیدم شتر را برایش بردم و او پول‌اش را به من داد و برگشتم؛ سپس در عقب‌ام کسی را فرستاد و گفت: چه فکر می‌کنی تو را برگشتاندم تا شترت را بگیرم؟ بگیر، شتر و پول هردو از تو باشد.

در این حدیث واضح می‌شود که پیامبر صلی‌الله علیه وسلم شتر جابر را خرید و آن‌را قبض نکرد و جابر بر آن شتر تا خانه‌اش رفت و بعد از آن، آن‌را به‌جابر بخشید. بنابر این، فروش حیوان و امثالش از چیزهایی است که عادتاً به وزن، پیمانه و شمارش فروخته نمی‌شوند؛ پس قبض کردن مبیعه در تکمیل بیع آن شرط نیست.

آن‌چه در نزد من راجح است، این است: دستگاه نجاریی‌که شما از آن پرسیده‌اید؛ مثل حیوان است و بر آن صحت بیع بدون قبض و نقل از جایش تطبیق می‌شود. به‌عبارت دیگر، انعقاد بیع دستگاه درست است، برابر است که آن‌را خریدار به‌خانۀ خود انتقال داده و یا جایش را اجاره گرفته و آن‌را در همان‌جا بگذارد.

الله سبحانه وتعالی شما را در خرید و فروش دستگاه برکت دهد! این را راجح‌تر می‌بینم و الله سبحانه وتعالی عالم‌تر و حاکم‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

22 جمادی الاول 1439هـ.ق

18 فبروری 2018م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

«واشنگتن: «ایالات متحده تسلیم نمودن جنگنده‌های اف 35 را به ترکیه به حالت تعلیق در آورد.» سخنگوی پنتاگون در اظهاراتی گفت: «ما منتظریم ترکیه در مورد تسلیم نشدن سیستم S 400 تصمیم روشنی اتخاذ نماید و تا آن زمان، روند تسلیم‌دهی و فعالیت‌های مربوط به راه‌اندازی توانایی‌ها ‌و امکانات استفاده از جنگنده‌های اف 35 در ترکیه به حالت تعلیق خواهد بود.» وی افزود: «گفتگوهای ما در این مورد با ترکیه جریان دارد.» (منبع: i24news.tv 1 اپریل 2019)

گفتگوهای مربوط به توافق ترکیه و روسیه در مورد معاملۀ S 400 از ماه سپتمبر 2017م آغاز گردیده و امریکا از آن زمان تاکنون موقف تند و تیزی نگرفته؛ بلکه بیشتر موقف محافظه‌کارانه داشته. پرسش این است که چه چیزی باعث شده امریکا اینک پس از حدود یک‌ونیم سال در این مورد چنین موقف تند و شبیه هشدار به ترکیه در صورت انجام دادن این معامله با روسیه اتخاذ نماید؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1. روسیه پس از توافق با امریکا، به تاریخ 30 سپتمبر 2015م به سوریه تجاوز نمود؛ چنانچه «قبل از این تجاوز، اوباما و پوتین به تاریخ 29 سپتمبر 2015م با هم دیدار نمودند و این دیدار 90 دقیقه ادامه داشت. در بخش اول این دیدار، روی بحران اوکراین بحث شد و متباقی بحث‌ها‌ متمرکز روی اوضاع سوریه بود. نتیجۀ این دیدار فوراً ظاهر گردید؛ طوری‌که شورای اتحاد روسیه به صورت دسته‌جمعی با درخواست پوتین مبنی بر استفاده از نیروی هوایی روسیه در سوریه موافقت نشان دادند.» (منبع: روسیه امروز 30 سپتمبر 2015م) امریکا می‌دانست؛ اگر جنگ به درازا کشد و شرایط در سوریه برای روسیه اختناق آور شود، ممکن است روسیه عجله نموده و دست به کارهایی بزند که امریکا آن را پیش از پیش محاسبه نکرده باشد. بناءً امریکا تصمیم گرفت ترکیه را به رهبری اردوغان به صفت جاسوس خود در قضیۀ سوریه قرار دهد تا تحرکات روسیه را بر اساس خطوط ترسیم شدۀ امریکا زیر نظر داشته باشد. بناءً به ترکیه اشاره نمود تا خود را به روسیه نزدیک نموده و در چیزی شبیه به یک ائتلاف با روسیه به توافق رسد تا بتواند تحرکات و حملات روسیه را زیر نظر گرفته و نگذارد از مرزهای مورد نظر امریکا فراتر رود؛ طوری‌که نگذارد انقلابیون و مخالفان را، که در ادلب جمع می‌شوند، قبل از کامل شدن پروژۀ امریکا در حل نهائی بحران سوریه به صورت کامل نابود کند؛ زیرا امریکا می‌خواهد شماری از مخالفان باقی بمانند تا در هنگام حل و فصل نهائی این بحران، با حکومت مذاکره نمایند.

2. اما مشکل این بود: ترکیه طوری وانمود می‌کرد که در کنار مخالفان قرار دارد و روسیه در کنار حکومت بشار اسد؛ یعنی انگار ترکیه و روسیه در این قضیه در برابر یک‌دگر قرار دارند. سپس با سقوط دادن طیارۀ روسی توسط پیلوت‌های ترک در 24 نومبر 2015م، اردوغان خودنمایی نموده و از معذرت‌خواهی سرباز زد. اما از آن جایی‌که امریکا به جور آمدن ترکیه با روسیه اهمیت می‌داد، به این نظر بود که ترکیه باید از روسیه معذرت‌خواهی نموده و خود را به آن نزدیک کند و چنین هم شد؛ چنانچه ترکیه ابتداء ادعا می‌کرد که طیارۀ روسی حریم هوایی ما را نقض کرده و مستحق معذرت‌خواهی نمی‌شود؛ اما چندی بعد به تاریخ 27 جولای 2016م رسماً معذرت‌خواهی نمود: «دیمتری بیسکوف سخنگوی قصر کرملین در اظهاراتی گفت: "رئیس جمهور ترکیه با خانوادۀ پیلوت روسی کشته شده اظهار همدردی نموده و به آنان تسلیت گفته و در عین حال معذرت‌خواهی نموده است." وی به نقل از اردوغان گفت: "ا تمام توان تلاش خواهد نمود روابط دوستانه و دیرین میان ترکیه و روسیه را ترمیم نماید.» (منبع: العربیه 27 جون 2016م) اقدام دیگر چیزی شبیه جبران خسارت بود؛ چنانچه «رئیس مرکز تفریحی "کمر" ترکیه در جریان دیدارش با سرقونسل روسیه در شهر انطالیا، پیشنهاد هدیۀ یک باب منزل را برای خانوادۀ پیلوت کشته شده به وی داد.» (منبع: روسیۀ امروز 1 جولای 2016م)

«در ابتداء پوتین از نظر حکومت ترکیه دشمنی خوانده می‌شد که مردم آن، به ویژه منطقۀ ترکمان را بمباردمان می‌کند؛ اما خیلی زود گفتگوها با وی "در فضای مملو از دوستی" صورت گرفت؛ طوری‌که اردوغان به تاریخ 29 جون 2016م با پوتین در یک تماس تلیفونی گفتگو نمود و به گفتۀ منابعی مربوط به ریاست جمهوری ترکیه، این گفتگوی تلیفونی "در فضای کاملاً دوستانه" صورت گرفت.» (منبع: عربی جدید 29 جون 2016م) پس از این گفتگوی تلیفونی بود که ترکیه و روسیه در قالب دو دوست با هم تعامل نمودند و اردوغان پوتین را دوست خطاب نمود؛ در حالی‌که بمباردمان مسلمانان سوریه توسط روس‌ها ‌به شدت ادامه داشت.

3. به این ترتیب بود که دوستی صمیمانه شد و اردوغان با پوتین دیدارها نمود و توافقنامه‌ها‌ امضاء کرد. ما قبلاً در پاسخ به پرسشی‌که به تاریخ 5 فبروری 2017م منتشر نموده بودیم، در این خصوص چنین گفته بودیم: «ترکیه این نقش را برای خدمت به امریکا و به عنوان پیرو مخلص انجام می‌داد؛ حتی بعد از اعلان پیروزی ترامپ به صفت رئیس جمهور منتخب به تاریخ 9 نومبر2016م. پس از آن‌که ترامپ مسئولیت ریاست جمهوری را رسماً به تاریخ 20 جنوری2017م تسلیم شد، ترکیه حتی فکر هیچ‌گونه تغییر احتمالی را نیز نمی‌کرد و از آن جایی‌که ترامپ در تبلیغات انتخاباتی‌اش نسبت به روسیه اظهار مردانه‌گی نمود، روسیه گمان می‌نمود که مشخص نمودن موعد کنفرانس آستانه بعد از به قدرت رسیدن ترامپ، امریکا را وادار خواهد نمود که با حضور هیئت بلند رتبۀ امریکائی در آن، در اهمیت این کنفرانس خواهد افزود. روسیه در هنگامی‌که ترامپ قدرت را تسلیم می‌شد، کاسه داغ‌تر از آش شده بود؛ به این امید که وزیر خارجۀ امریکا در آن کنفرانس شرکت خواهد نمود.

روسیه سعی داشت کنفرانس آستانه شروعی برای مذاکرات فراگیر صلح میان مخالفان حکومت سوریه و حکومت بشار به حمایت ترامپ باشد. البته انتظار این‌که ترامپ از روسیه پشتیبانی نماید، خود بیانگر حماقت سیاسی روس‌هاست. سپس روسیه از واشنگتن دعوت نمود که در آن کنفرانس شرکت نماید و انتظار داشت هیئتی بلندپایۀ امریکائی در آن شرکت نماید؛ اما واشنگتن –ترامپ، با فرستادن سفیر امریکا در آستانه به آن کنفرانس به صفت یک شاهد، در حقیقت سیلی محکمی به روی روسیه زد. به این ترتیب مذاکرات آستانه به تاریخ 23 جنوری 2017م آغاز و به تاریخ 24 جنوری 2017م پایان یافت؛ بدون این‌که به هیچ‌گونه نتیجۀ قابل توجهی در مورد آتش‌بس دست یافته باشد؛ بلکه جنگ در وادی بردی شدت بیشتری نیز گرفت! و طبیعتاً هیچ‌گونه راه‌حل سیاسی نیز نداشت. در نتیجه؛ مذاکرات آستانه از آن جایگاهی‌که روسیه در نظر داشت، به شدت پایین‌تر آمد و با چانه‌زنی در مورد چهارچوب آتش‌بس به پایان رسید!» (منبع: نقل قول منشور قبلی مان)

4. وضعیت تا اواخر سال 2017م به همین شکل ادامه داشت، تا این‌که وضعیت روسیه بحرانی شد و تصمیم گرفت کار مخالفان حکومت سوریه را در ادلب یک سره کند. روسیه در این تصمیم تا حدی جدی شد که امریکا نگران شد مبادا روسیه بدون توجه به امریکا و تصامیم آن تلاش کند جنگ را با حملۀ نهائی به ادلب و پیش از به پختگی رسیدن برنامه‌های امریکا برای حل بحران سوریه به پایان رسانیده و اوضاع را خراب کند. در این مرحله بسیار ضرور بود که ترکیه خود را با نیرویی شبیه به یک ائتلاف به روسیه نزدیک نماید و از حملۀ فراگیر به ادلب، که بدون موافقت دوطرف باشد، جلوگیری کند. به این دلیل و به این ترتیب بود که مسئله معاملۀ خرید S 400 به مبلغ 2.5 میلیارد دالر مطرح گردید؛ معامله‌ای‌که برای روسیه یک معاملۀ وسوسه‌انگیز است؛ به ویژه با توجه به بحران اقتصادی‌که با آن دست و پنجه نرم می‌کند. اردوغان این معامله را این گونه توجیه نمود که بیشتر از نیمی از پیلوت‌های ترک پس از کودتای نافرجامی‌که در نیمۀ ماه جولای 2016م اتفاق افتاد، بازداشت شده‌اند و اینک نیروهای هوایی ترکیه پیلوت کافی‌ای‌که توانایی استفاده از جنگنده های ‌"اف – 16" را داشته باشند، در اختیار ندارد؛ بناءً به معاملۀ S  400 پیشرفتۀ روسی نیاز دارد تا توسط آن کمبود پیلوت طیاره‌های جنگی خویش را جبران نماید.

5. هدف اصلی روسیه از این معامله؛ کسب امتیازهای مادی است؛ زیرا معاملۀ S 400 با ترکیه در حدود 2.5 میلیارد دالر بوده و مسکو قصد دارد با این معامله، خسارت‌هایی را که در جریان تحریم‌های اروپا و امریکا بالای نفت و گاز روسیه اعمال نموده بودند، جبران نماید. در عین حال، این معامله به مثابۀ پیوند جدیدی میان روسیه و ترکیه است. اما ترکیه برای کامل نمودن این معامله شرط گذاشت که تولید باید مشترک صورت گیرد. «نشریه "اکشام" به تاریخ 9 اکتوبر 2017م به نقل از مولود چاووش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه چنین نگاشت که در صورت عدم موافقت روسیه برای تولید مشترک سیستم موشکی S  400، دولت‌اش ممکن است برای دستیابی به سیستم دفاع موشکی در جستجوی توافق با دولت دیگری خواهد شد.» (منبع: DW 9 اکتوبر2017م) سپس روسیه با تولید مشترک موافقت نکرد؛ اما ترکیه از موقف خود کوتاه آمده و با معامله موافقت نمود تا از حملۀ روسیه به ادلب جلوگیری نماید؛ حمله‌ای‌که روسیه عملاً آن را آغاز نموده بود. ‌«أ ف ب: "حد اقل 28 تن غیرنظامی در شب جمعه در پی حملات هوایی بالای شهر ارمناز ولایت ادلب به قتل رسیدند؛ ولایتی‌که یکی از مناطق کاهش تنش در شمال غرب سوریه به شمار می‌رود." این معلومات را مرکز حقوق‌بشر سوریه منتشر نموده است. بر اساس معلومات دیگری‌که این مرکز قبلاً منتشر نموده بود، 12 تن دیگر نیز قربانی این نوع حملات شده بودند. ولایت ادلب بر اساس توافق نامۀ آستانه به عنوان منطقۀ کاهش تنش اعلان شده بود؛ اما با آن هم روسیه به آن حمله نمود. عبدالرحمن رئیس مرکز حقوق‌بشر سوریه گفت: "طیاره‌های نظامی برای دومین بار شهر ارمناز را در حومۀ شمال‌غربی ادلب هدف قرار دادند. حملۀ دوم در حالی صورت گرفت که عملیات نجات مجروحین و گیرمانده‌گان زیر آوارهای ناشی از حملۀ نخست هوایی در جریان بود." این مرکز از جانب دیگر اعلان نمود که 13 تن غیر نظامی دیگر در جریان عملیات موشکی در مناطق مختلف دیگر این ولایت به قتل رسیده‌اند. دو هفته است که ادلب زیر بمباردمان شدید هوایی روسیه و سوریه قرار دارد.» (منبع: اخبار خلیج 30 سپتمبر 2017م)

به این ترتیب، معاملۀ فوق‌الذکر بدون توافق در تولید مشترک صورت گرفت. اردوغان در جریان برگشت‌اش از سفری‌که به اوکراین و صربیا داشت، گفت: «در مرحلۀ نخست خریداری موشک‌های S  400، که کشورش آن را خریداری خواهد نمود، تولید مشترکی نخواهد بود؛ اما در مرحلۀ دوم" به خواست الله گام‌هایی در خصوص تولید مشترک برخواهیم داشت.» موشک‌های S  400، سیستم موشکی پیشرفته‌ای است که توان تخریب اهداف را از فاصله‌های دور دارد و شمار اهدافی را که می‌تواند در یک زمان نشانه گیرد، به سه صد هدف می‌رسد و حجم تخریب این طیاره‌ها‌به سه تا 240 کیلومتر می‌رسد و می‌تواند تمام انواع جنگنده‌ها ‌و موشک‌های بالدار را تخریب نماید. سیستم S  400 فقط پنج دقیقه زمان نیاز دارد تا موشک‌هایش را آمادۀ پرتاب نماید و اردوی روسیه از سال 2007م به آن مجهز می‌باشد. (منبع: الجزیره 29 دسمبر2017م)

6. طبیعتاً موقف امریکا در برابر این توافقنامه، موقفی بی‌سروصدا و شبیه به محافظه‌کارانه بود و بس؛ درحالی‌که ترکیه یکی از اعضای پیمان اتلانتیک شمالی "ناتو" است. هماهنگی‌های تسلیحاتی در داخل این پیمان، هماهنگی‌هایی است که توسط غرب صورت می‌گیرد و با وجود سلاح‌هایی از روسیه در داخل این مجموعه، که با اصول آن در تضاد است، به ویژه سلاحی مانند S  400، که می‌تواند محدودۀ غربی این پیمان را هدف قرار دهد؛ اما امریکا و پیمان ناتو در برابر توافق ترکی–روسی، موقف نرم و بی‌سروصدا گرفتند که دو دلیل دارد: اول؛ امریکا نیاز دارد برای منع روسیه از حمله به ادلب، پیش از کامل و پخته شدن راه‌حل امریکا برای بحران سوریه، ترکیه و روسیه را مرتبط به یک‌دیگر نگهدارد. دوم؛ امریکا عملی شدن چنین معامله‌ای را به دلیل عضویت ترکیه در پیمان ناتو بعید می‌شمارد. پس امریکا به ترکیه اجازه نمی‌دهد در داخل منظومۀ غربی پیمان ناتو، منظومۀ روسی بسازد. به این دو دلیل بود که موقف امریکا و کشورهای ناتو، موقف آرام و بی‌سروصدا بوده و از حد محافظه‌کاری فراتر نرفت. «واشنگتن هنوز روی موقف محافظه‌کارانه‌اش در برابر خریداری این نوع موشک از روسیه پا فشاری دارد؛ در حالی‌که سایر اعضای ناتو، خرید سلاحی‌که ترکیه را در تأمین امنیت آن کم کند، حق ترکیه دانسته اند؛ البته پس از آن‌که انقره اعلان نمود که این سلاح‌ها‌به هیچ‌وجه با ساختار تسلیحاتی ناتو مدغم نخواهد شد.» (منبع: روزنامۀ شرق اوسط 28 دسمبر 2017)

 روابط میان روسیه و ترکیه به دلیل این معامله به گونۀ قابل توجهی بهبود یافت و جبهۀ ادلب نسبتاً آرام شد. روسیه گمان می‌کرد این دوستی و گفتگوهای مشترک با ترکیه، دستیابی به راه‌حلی‌که روسیه را از تنگنا بیرون خواهد کشید؛ اما این وضعیت تقریباً یک سال و تا اواخر سال 2018م ادامه پیدا نمود و هیچ تغییری در تنگنایی‌که روسیه در آن گیرمانده، به وجود نیاورد. امریکا هیچ اهمیتی به گفتگوهایی‌که در آن زمان، به ویژه در آستانه جریان داشت، نمی‌داد؛ بلکه حضورش بیشتر به حضور پی‌گیرانه و مراقبت شباهت داشت؛ درست مانند حضور کشوری مانند اردن؛ طوری‌که بعضاً سفیر امریکا در قزاقستان در آن گفتگوها حضور می‌یافت و بس. امریکا می‌داند که بدون حضور جدی امریکا هیچ راه‌حلی عملی نخواهد بود.

به نظر می‌رسد روسیه اینک به بازی امریکا پی برده؛ چنانچه تصمیم گرفت به ادلب حمله نماید و به دلیل ساده‌لوحیی‌که دارد، گمان می‌کرد ترکیه نیز در کنار آن قرار خواهد داشت؛ اما ناگهان با مخالفت ترکیه مواجه شد و نیروهایش را به قرارگاه‌های قبلی آن برگرداند. این مسئله را در پاسخ به پرسش قبلی مان، که به تاریخ 22 سپتمبر 2018م منتشر شد، توضیح بیشتری داده بودیم: «وقتی انقلاب مسلحانۀ سوریه در ادلب گِردآورده شد، روسیه خواهان ادامۀ عملیات نظامی‌اش بود؛ نیروهای خود را‌ تهدیدکنان جمع‌آوری کرده و در دریای مدیترانه مانوری با ناوهای بزرگ جنگی و موشک‌های استراتیژیک هوائی برگزار نمود و در شرق مدیترانه برای بار اول در تاریخ‌اش، فضای هوائی را بَست. پس از آن روسیه خود را در مقابل تنگنای بزرگی یافته و شاهد اموری بود که در محاسبات‌اش وارد نشده بود و از آن جمله:

الف) مخالفت ترکیه برای عملیات وسیع در ادلب: ترکیه بر حملۀ فراگیر به ادلب موافقت نکرد و وزیر آن خواهان تثبیت تروریستان و جنگ با آن‌ها شده و راه‌اندازی جنگ فراگیر بر ادلب و بمباردمان آن را درست ندانست. (منبع: عنب بلدی 14 اگست 2018م)

در اثنای اجلاس تهران، که بین رؤسای جمهور روسیه، ترکیه و ایران دایر گردید، ترکیه به شکلی‌که برای روسیه غیرمنتظره بود، از حمله بر ادلب و و سرازیر شدن مهاجرین به‌سوی کشورش اظهار نگرانی کرد و در این‌که مبادا جنگ راه‌حل سیاسی سوریه را از بین ببرد، روسیه را در تنگنا قرار داد. "رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه امروز جمعه گفت: "استمرار حملات بر شهر ادلب، که در تسلط مخالفین است، منجر به شکست روند راه‌حل سیاسی سوریه خواهد شد." (منبع: یوم سابع 7 سپتمبر 2018م)

ب) به این ترتیب، امریکا می‌خواهد تا روسیه در سوریه گیر مانده و نتواند از آن خارج شود؛ مگر این‌که راه‌حل سیاسی مطابق طرح امریکا را بپذیرد. حال روسیه این سیاست امریکا را می‌داند و شاید این را نیز بداند‌ که امریکا آن را در سوریه گیر انداخته است و فعلاً در سوریه گیر مانده و نمی‌تواند از آن خارج شود؛ مگر به اجازۀ امریکا؛ زیرا امریکا تمام ابزارهای مؤثر را در سوریه در اختیار دارد. به همین دلیل روسیه حملاتی را که برای یک‌سره کردن بحران ادلب آمادگی گرفته بود، نتوانست به روش خود، کامل کند؛ چون ترکیه به حمایت امریکا بر آن اعتراض نموده و ایران هم خاموشی اختیار کرد. هم‌چنان، اجلاس 7 سپتمبر 2018م در اعتراف به نقشۀ روسیه برای حمله بر ادلب و پایان دادن بحران آن به روش روسیه، منجر به ناکامی شده و با گذشت فقط چند روز،‌ نشست اردوغان و پوتین برگزار شد و در عوض حمله بر ادلب تصمیم گرفته شد که منطقۀ حائل ساخته شود و این همه از برکت امریکا صورت گرفت. خبرگزاری "نووستی" به‌تاریخ 18 سپتمبر 2018م به قول یک تن از مسئولان خارجۀ امریکا نوشت: "ما از اتخاذ تدابیر روسیه و ترکیه به‌منظور منع حملۀ نظامی از طرف دولت اسد و هم‌پیمانان‌اش بر شهر ادلب، استقبال کرده و تشویق‌شان می‌کنیم."

"ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه روز دوشنبه توافقنامه را با "رجب طیب اردوغان" همتای ترکی خویش اعلام نموده و از ایجاد منطقۀ حائل در شمال غرب ادلب خبر داد که با فرا رسیدن 15 اکتوبر زیر نظر هردو کشور عملی خواهد شد. ولادیمیر پوتین در پایان دیدار با همتای ترکی‌اش در سوچی روسیه گفت: "ما تصمیم گرفتیم در 15 اکتوبر سال جاری منطقۀ حائل به عرض بین 15 و 20 کیلومتر بر طول خط مرزی ایجاد کنیم." پوتین این توافقنامه را ممثل راه‌حل جدید دانسته که پیشرفت در حل این مشکل را متحقق می‌کند. از طرفی هم، "سرگئی شویگو" وزیر دفاع روسیه برای خبرگزاری‌های روسیه اعلام نمود که این توافقنامه از حملۀ احتمالی بر آخرین پناهگاه گروه‌های مسلح سوری جلوگیری خواهد کرد و بر اساس خبرگزاری‌های "انترفاکس" و "تاس" در پاسخ به پرسشی در مورد این‌که آیا این توافقنامه به معنی منتفی کردن حمله نظامی بر ادلب است؟ وی در پاسخ گفت: "بلی." در مقابل، اردوغان در کنفرانس مطبوعاتی پس از اجلاس سوچی گفت: «روسیه گام‌های لازم را برای ضمانت عدم حمله بر منطقۀ حائل برخواهد داشت.» (منبع: فرانس 24/ ا ف ب 17 سپتمبر 2018م)

چنین شد که روسیه بمباردمان خویش را بر ادلب متوقف نموده و کشتی‌هائی‌که در دریای مدیترانه مانور می‌رفتند، برگرداند و هنوز هم مستقیم یا غیرمستقیم توسط ترکیه از امریکا برای یک‌سره کردن موضوع ادلب از طریق نظامی و قبل از راه‌حل سیاسی درخواست کمک می‌کند؛ مگر امریکا قبل از پایان دادن به موضوع ادلب از طریق نظامی، خواهان راه‌حل سیاسی است؛ چون از آن به‌حیث ابزار فشار برای تهدید روسیه در مورد پایگاه‌های آن کشور در سوریه استفاده نموده و سپس مخالفین نظام را انگیزه خواهد داد تا در راه‌حل سیاسی به موضوع پایگاه‌های روسیه اعتراض کنند. به عبارت دیگر، اهتمام ترکیه و از پَس آن امریکا به مانع شدن از حملۀ روسیه بر ادلب در قدم نخست برای مصلحت امریکاست و نه مانع شدن نظام از رسیدن به ادلب و یا هم حمایت از غیرنظامیان. وقتی روسیه به خواسته‌های امریکا تن داده و امریکا به راه‌حل سیاسی‌ای‌که می‌خواهد برسد، در آن هنگام مردم ادلب اعم از نظامیان و غیرنظامیان در منطقۀ حائل و غیرحائل، مباح‌الدم می‌گردند؛ چنانچه رفتارشان در گذشته در مناطق مختلف سوریه و جرائمی‌که در هر طرف مرتکب شدند، گواه این مدعاست.»

7. به این ترتیب امریکا از موفقیت نقشه‌اش مطمئن شد و هم چنین اطمینان پیداکرد که ترکیه توان جلوگیری از هرگونه حملۀ روسیه را به ادلب به دست آورده و نخواهد گذاشت چنین حمله‌ای پیش از به پخته‌گی رسیدن راه‌حل امریکا برای بحران سوریه و یافتن مزدور جدیدی برای امریکا که بتواند جایگزین مزدور فعلی شده و مورد قبول مخالفان فعلی باشد، صورت گیرد. طبیعتاً لازمۀ چنین نقشه‌ای اینست که مخالفان در ادلب برای ادامۀ مذاکرات با نظام باقی بمانند و حاکمیت جدید را بر اساس نقشۀ امریکا تأیید کنند. بنابر این، امریکا دیگر نیازی به همکاری ترکیه با روسیه ندارد؛ زیرا روسیه دیگر توان لشکرکشی و حمله به ادلب را ندارد و به این ترتیب دلیلی‌که امریکا به خاطر آن در برابر توافقنامه میان ترکیه و روسیه در معاملۀ S  400 سکوت نموده بود، برطرف گردید و به همین دلیل است که امریکا به موقف‌گیری تند و تیز و هشدارآمیز علیه ترکیه روی آورد که با عملی شدن معاملۀ خرید اسلحۀ روسیه در داخل منظومۀ پیمان اتلانتیک شمالی مخالفت دارد. موقف‌گیری امریکا در برابر این معامله در حالی شدید شد که قبلاً در زمان توافقات در مورد آن نرم بود؛ زیرا نیاز امریکا به نزدیکی ترکیه با روسیه در زمان "توافقات اولیه در سال 2017م و بی نیاز شدن آن در سال 2019م متفاوت بود.

8. از جمله موقف‌گیری‌های شدیدی‌که اعلان گردیده، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

الف) «بعضی از مسئولین ایالات متحده و پیمان اتلانتیک شمالی "ناتو" در هشدار به انقره گفته اند که نمی‌توان منظومۀ دفاعی روسیه را با منظومۀ موشکی هوایی این پیمان مدغم نمود و خرید سلاح های S 400 توسط ترکیه، احتمال خرید جنگنده‌های اف 35 را از "لوکهیدمارتن" امریکایی ضعیف می‌کند و ممکن است منجر به تحریم‌هایی از جانب واشنگتن شود». (منبع: سکای نیوز عربی 26 فبروری 2019م)

ب) «شارلز سامرز سخنگوی وزارت دفاع امریکا به تاریخ 8 مارچ 2019م اعلان کرد که ممکن است ترکیه در صورت خریداری سلاح‌های دفاعی روسیه با پیامدهای خطرناکی مواجه گردد.» وی سپس در کنفرانس مطبوعاتی در پنتاگون گفت: «در صورتی‌که ترکیه سلاح‌های S 400 را خریداری کند، روابط ما به صورت عام و روابط نظامی ما به صورت خاص با ترکیه با پیامدهای خطرناکی مواجه خواهد شد؛ اما آن‌ها می‌توانند جنگنده‌های اف 35 و موشک‌های باتریوت را به دست آورند.» (منبع: DW  8مارچ 2019م)

ج) «این درحالی است که یکی از مسئولین وزارت خارجۀ امریکا روز سه شنبه در اظهاراتی گفت: ایالات متحده به ترکیه اذعان نموده که تداوم روند معاملۀ خرید سلاح های S  400، مشارکت ترکیه در برنامه "اف 35" را تهدید خواهد کرد؛ هم‌چنین هرگونه معاملۀ دیگر سلاح را با واشنگتن در آینده نیز تهدید خواهد نمود. نخستین اقدام عملی امریکا در منع تسلیم‌دهی جنگنده‌های "اف35" به ترکیه، سخنگوی وزارت دفاع امریکا، پنتاگون، گفت: "ایالات متحده اکمال تجهیزات مربوط به این نوع جنگنده‌ها‌ را به ترکیه متوقف نموده است." دو منبع آگاه به آژانس "رویترز" گفته اند که مسئولین امریکایی در چند روز گذشته به همتایان ترک‌شان خبرداده اند که آنان تجهیزات مربوط به جنگنده‌های اف 35 را که شرکت لوکهیدمارتن آن را تولید می‌کند، به دست نخواهند آورد. مایک اندروز سخنگوی پنتاگون نیز در بیانیه‌ای در این خصوص گفت: "فروش تجهیزات و لوازمی را که ترکیه برای استفاده از جنگنده‌های اف 35 نیاز دارد و تا تصمیم روشن ترکیه مبنی بر دست کشیدن از خریداری تجهیزات S 400 متوقف خواهد بود». (منبع: العربیه نت 2 اپریل 2019م)

د) «روبرت بالادینو معاون وزارت خارجۀ امریکا گفته که واشنگتن به گونۀ جدی در قبال این معامله نگران است. وی تأکید نمود که ممکن است در مورد تولید مشترک جنگنده‌های اف 35 با ترکیه تجدید نظر صورت گیرد؛ هم‌چنین در مورد هرگونه معاملۀ دیگر سلاح در آینده. وی افزود: "دولت، سازمان‌های خاص و افرادی‌که در خریداری S400 مشارکت داشته باشند، ممکن است بر اساس قانون با تحریم‌های احتمالی مواجه گردند.». (منبع:CAATSA Kurdstreet  11 مارچ 2019م)

9. در خصوص عملی شدن این معامله، احتمالات زیر انتظار می‌رود:

الف) این‌که ترکیه به دلیل وابسته‌گی‌های عمیق سیاسی و اقتصادی، ‌که به امریکا دارد، تصمیم بگیرد این معامله را ادامه ندهد و در عوض معاملۀ خرید سلاح‌های S 400، ممکن است اقدام به خرید سلاح‌های تاکتیکی را مانند هلیکوپترها از روسیه کند؛ زیرا خرید چنین سلاح‌های تاکتیکی با واکنش خصمانه از جانب پیمان‌ناتو و یا امریکا مواجه نخواهد شد و در نتیجه ترکیه برای حفظ امنیت خود به تجهیزات دفاعی از جانب امریکا دست خواهد یافت. باتریک شاناهان دستیار وزیر دفاع امریکا روز سه شنبه در پنتاگون خطاب به خبرنگاران گفت: «امیدوارم بتوانیم مشکل را حل کنیم؛ طوری‌که آنان بتوانند به تجهیزات دفاعی مناسب مربوط به موشک‌های باتریوت و جنگنده‌های اف 35 دست‌رسی داشته باشند.» (منبع: العربیه نت 2 اپریل 2019م)

ب) و یا ممکن است امریکائی‌ها‌ "راه‌حل یونانی" را مطرح نمایند؛ یعنی موشک‌های روسی را در انبارها قرار داده و آن را تا زنگ زدگی و فرسودگی به حال خود رها کنند و در عوض آن موشک‌های باتریوت را از امریکا خریداری کند؛ موشک‌هایی‌که هزینۀ آن به سه‌ونیم میلیارد دالر می‌رسد. داستان موشک‌های روسی در یونان به زمانی برمی‌گردد که مسکو آن را در اصل به قبرس فروخت و قبرس قیمت آن را پرداخت؛ اما اعتراض‌های شدید انقره "اثینا" را وادار نمود تا برای جلوگیری از یک بحران خطرناک با ترکیه، بدون استفاده نزد خود نگهداری نماید. این بدان معنی خواهد بود که ترک‌ها‌ مبلغ یاد شده را به علاوۀ دوونیم میلیارد دالری‌که برای خریداری موشک‌های روسی می‌پردازند، خواهند پرداخت! این راه‌حل مطمئناً برای دونالد ترامپ راه‌حل مناسبی است؛ اما هزینۀ هنگفت آن، حکومت ترکیه را در برابر تهاجم و اعتراض‌های مخالفان داخلی حکومت ترکیه قرار خواهد داد؛ مخالفانی‌که حق دارند حکومت را به بی‌توجهی و کوتاهی در مورد سرمایه‌های مردم ترکیه متهم نمایند که آن را خرچ اشتباهات سیاست‌های خارجی خود می‌کند.

ج) و یا ممکن است این سلاح‌ها‌را به دولت سوم، مانند هند، بفرستند تا از خشم روسیه جلوگیری شود؛ دولتی‌که در استراتیژیی محاصره نمودن چین با امریکا همکار است.

به نظر می‌رسد، احتمال بیشتر با مورد اول (الف) باشد؛ زیرا اظهاراتی را که طرف‌های قضیه در حال حاضر مطرح می‌کنند، به این هدف زمینه‌سازی می‌کنند؛ مانند اظهارات شاناهان، که به تاریخ 2 اپریل 2019م مطرح نمود و در فوق ذکر گردید. هم‌چنین اظهارات معاون نخست‌وزیر روسیه در امور صنعت نظامی: «ما از عقب‌نشینی ترکیه در معاملۀ S 400 ترسی نداریم.» (منبع: الجزیره 3 اپریل 2019م) هم‌چنین معلوماتی دیگری را که الجزیره در همان تاریخ مذکور منتشر نمود: «ولادیمیر شامانوف رئیس کمیتۀ دفاع شورای دومای روسیه، امکان عقب‌نشینی ترکیه را در معاملۀ سلاح‌های S 400 از روسیه بعید ندانست.» هم‌چنین العربیه به تاریخ 4 اپریل 2019م در خبری گفت: «ترکیه خواستار تشکیل گروهی مشترک با واشنگتن شد که حجم خطر منظومۀ موشکی S  400 روسیه را ارزیابی نماید.» بناءً موارد فوق نشان می‌دهد که احتمال اول قوی‌تر است؛ یعنی عدم اجرایی شدن معاملۀ موشکی با روسیه، یعنی لغو این معامله.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

اسکای نیوز به‌تاریخ 17 مارچ 2019م تحلیلی را زیر این عنوان: «اعتراض‌های الجزایر ظرفِ چند روز به‌نقاط حساس حکومت رسید» منتشر نمود. در این تحلیل گفته شده: «رئیس بزرگ‌ترین اتحادیۀ مستقل در الجزائر گفته که برای عملی نمودن اعتصاب سراسری در بخش انرژی گام‌های قانونی را برداشته و این اعتصاب که شامل اداره‌های نفت و گاز می‌شود، در جریان چند روز آینده راه‌اندازی خواهد شد.» بوتفلیقه به‌تاریخ 11 مارچ 2019م اعلان نموده بود که از کاندیداتوری منصرف شده؛ اما موعد انتخابات را که قرار بود به‌تاریخ 18 اپریل آینده برگزار گردد، لغو نموده و اعلان کرد که برای تعیین زمان برگزاری انتخابات، روند جدیدی راه‌اندازی خواهد شد؛ اما مردم این تصمیم وی را رد نموده و آن را بهانه‌ای برای تمدید چهارمین دورۀ حکومت فعلی‌اش دانستند. روز جمعه 15 مارچ 2019م میلیون‌ها تن به‌جاده‌ها برآمدند که بزرگ‌ترین تجمع، از زمان آغاز اعتراض‌ها تا حال بوده و اعتراض آغازین به‌تاریخ 22 فبروری 2019م بر می‌گردد.

پرسش و یا پرسش‌ها این است که: آیا این اعتراض‌های شدید؛ مخصوصاً اگر اعتصاب نفت رخ دهد، اعتراض‌هایی است که در داخل برنامه‌ریزی شده و یا طرف‌های جهانی نیز در آن دست دارند؟ و این‌که آیا ممکن است این اعتراض‌ها منجر به‌تغییری در صحنۀ سیاسی الجزایر شود؟ و آیا بوتفلیقه با وجود این اعتراض‌ها بازهم بر اساس تصمیم اخیرش، یک‌سال دیگر به‌حکومت ادامه خواهد داد؟

پاسخ:

برای رسیدن به‌پاسخِ درستِ پرسش‌های فوق، باید اوضاع جاری در الجزایر و دست‌های بین‌المللی و سایر امور مربوط به آن‌را به‌گونۀ زیر بررسی نمود:

1. به‌نظر می‌رسد، اعتراض‌ها طبیعی و خودجوش بوده و دلیل آن ظلم و فسادی است که توسط نظام حاکم و حاملین آن بالای مردم اعمال می‌گردد؛ طوری‌که دارایی‌های عامه را به‌غارت برده و مردم را چنین نگه‌می‌دارند تا از فقر و تنگ‌دستی رنج ببرند. وضعیت زندگی پیوسته بدتر شده و مشکلات در عرصه‌های مختلف افزایش یافته است. چندی‌است بوتفلیقه مستبدانه بالای مردم حکومت می‌نماید تا آن‌جاکه در سال 2008م اقدام به‌تغییر قانون اساسی نموده و شرط محدودیت دوره‌های ریاست جمهوری در دو دوره را حذف نمود. به‌این‌ترتیب، توانست چهار دورۀ متواتر، قدرت را در قبضۀ خود نگهدارد و اینک با وجود متشنج بودن وضعیت صحی‌اش، در جست‌وجوی دور پنجم ریاست است. این در حالی‌ست که در سال 2013م دچار سکتۀ مغزی شد و توان تحرک معمول و درست صحبت کردن را از دست داد؛ اما با آن هم در روز سوم ماه جاری رسماً درخواست کاندیداتوری داد. این‌جا بود که مردم با خشم‌گینی واکنش نشان داده و اعتراض‌ در بخش‌های مختلف و به‌گونۀ مسالمت‌آمیز بالا گرفته‌است.

2. بوتفلیقه برای فریب دادن مردم پیامی را به‌تاریخ 11 مارچ 2019م منتشر نمود که در آن تصامیم زیر را اعلان نمود: «اول، هیچ دورۀ پنجم حکومتی در کار نیست و من هرگز قصد نداشتم به آن اقدام نمایم، چنان‌که وضعیت صحی و سن و سالم به‌من اجازه نمی‌دهد که به‌چنین کاری اقدام کنم. تنها و آخرین مسئولیتی را که می‌توانم برای مردم الجزایر انجام دهم؛ اینست که برای ساختن جمهوری نوینی، کار و تلاش کنم که به‌مثابۀ چهارچوبی برای نظامی‌که مردم الجزایر دنبال آن می‌باشند، باشد. دوم، انتخابات ریاست جمهوری به‌هیچ وجه به‌تاریخ 18 اپریل برگزار نخواهد شد و هدف از این کار لبیک گفتن به‌درخواست‌های مکرری است که از طرف شما به من رسیده. سوم، تصمیم گرفتم که به‌زودترین فرصت در ساختار حکومت تغییرات همه جانبه‌ای را رونما سازم. چهارم، تشکیل سمپوزیم ملی، فراگیر و مستقل، هیئتی خواهد بود که از تمام صلاحیت‌های لازم برای بررسی، آماده‌سازی و اعتمادبخشی به‌تمام انواع اصلاحات برخوردار بوده، اساسات نظام جدید را تشکیل و ریاست‌های مختلف را تعیین نمایند. سعی خواهد شد که کار این هیئت پیش از سال 2019م به پایان رسد. پنجم، انتخابات ریاست جمهوری پس از اتمام کار سمپوزیم ملی و جامع برگزار خواهد شد.» (منبع: رادیو الجزایر 11 مارچ 2019م) این پیام بود که‌ مردم را برانگیخت؛ زیرا سعی نمود، مردم را فریب دهد و ادعا کند که قصد کاندیداتوری نداشته؛ در حالی‌که عملاً خود‌ش را کاندید نموده بود. مردم پی‌بردند که بوتفلیقه می‌خواهد مکارانه دورۀ چهارم حکومت‌اش را تمدید نماید و انتخابات را به‌این هدف ملغی سازد تا فرصت داشته باشد، برنفوذ اطرافیان فاسد‌ش تمرکز کند.

3. بوتفلیقه زیر فشار مردم و یک سلسله تصامیم، به‌تاریخ 11 مارچ 2019م حکومت احمد و یحیی را ملغی اعلان نمود تا وانمود کند که او در پی تغییرات بوده و با فساد می‌جنگد و گمان نمود اگر یکی از ابزارهای فساد را با دیگری از همان جنس تعویض کند، مردم از وی راضی خواهند شد؛ اما به‌نظر می‌رسد که مردم به‌این نیرنگ‌ها پی برده‌اند؛ چنان‌که حضور مردم در صحنه و در واکنش به‌تصامیم‌اش به‌تاریخ 15 مارچ 2019م افزایش یافت. بوتفلیقه، نورالدین بدوی را به‌صفت رئیس حکومت و رمطان عمامره را با حفظ منصب وزارت خارجه، به‌صفت معاون نخست وزیر تعیین نمود و این کار او هیچ ناحقی را حق ننمود و این دو تلاش نمودند تا مردم را با تصامیم بوتفلیقه فریب دهند؛ چنان‌که نورالدین بدوی در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با معاونش به‌تاریخ 14 مارچ 2019م گفت: «دورۀ انتقالی به‌هیچ‌وجه از یک سال فراتر نخواهد رفت و رئیس جمهور انتخابات را به‌دلیل درخواست و ارادۀ مردم به‌تأخیر انداخته و مشوره‌ها برای تشکیل حکومتی‌که متشکل از افراد آگاه باشد، جریان دارد.» و از مردم خواست برای تشکیل دولت جدید قانونی سهیم شوند و از اپوزیسیون نیز خواست تا در آن مشارکت نمایند. (منبع: تلویزیون الجزایر 14 مارچ 2019م) رمطان عمامره نیز یک روز قبل از وی در گفتگویی با رادیوی حکومتی الجزایر به‌تاریخ 13 مارچ 2019م گفته بود: «چاره‌ای جز گفتگو نداریم و اولویت ما در حال حاضر متحد نمودن مردم الجزایر است و نظام جدید مبتنی بر ارادۀ مردم خواهد بود.»

اما مردم آگاه‌تر از آن‌اند که فریب خورند و معلوم شد که‌مردم الجزایر عملاً به‌این نکته پی برده و تمام این ادعاها را رد نمودند و اصرار کردند که باید رئیس جمهور کنار رود و با پست جدید بدوی و عمامره مخالفت نشان دادند و از آنان خواستند فوراً استعفا دهند و درخواست‌های آنان مبنی بر راه‌اندازی مذاکرات، تأخیر پایان دورۀ حکومت رئیس جمهور و تغییر چهره‌ها را نپذیرفتند. این عدم پذیرش زمانی روشن شد که‌میلیون‌ها تن روز جمعه 15 مارچ 2019م به‌جاده و میدان‌های شهر آمدند و در پی آن، حکومت در تنگناه قرار گرفت و بازداشت‌ها را شروع نمود!

4. معلوم شد که ‌اردو از بوتفلیقه و حکومت‌اش حمایت می‌کند؛ چنانچه احمد صالح معاون وزیر دفاع و رئیس ارکان الجزایر، که‌ در وابسته‌گی شدید‌اش به بوتفلیقه مشهور است، در اظهاراتی تظاهر کننده‌گان را سخت تهدید نموده گفت: «بعضی‌ها قصد دارند کشور را به سال‌های درد و آتش بر گردانند.» وی تعهد نمود که: «اردو زمام امور و کلید تأمین امنیت و استقرار را در دست خواهد داشت.» هم‌چنین گفت: «طرف‌هایی وجود دارد که‌ امنیت و استقرار الجزایر آنان را ناراحت می‌کند؛ بلکه‌ حتی می‌خواهند به سال‌های درد و سال‌های آتش برگردند.» (منبع: روزنامۀ شرق اوسط و شبکۀ بی بی سی 5 مارچ 2019م) نامبرده به تاریخ 26 فبروری هشدار داده بود که ‌علیه تظاهر کننده‌گانی‌که ‌مردم را تحریک می‌کنند و هم‌چنین طرف‌های مجهولی‌که ‌مردم را به جاده‌ها می‌خوانند، از زور استفاده خواهد نمود؛ اما وزارت دفاع از این موقف عقب‌نشینی نموده و از رسانه‌ها خواست تا این تهدیدها را منتشر نکنند. سپس شروع به شیرین زبانی و چاپلوسی مردم نموده گفت: «رابطۀ بزرگ و اعتمادی‌که ‌مردم را به اردوی‌شان ربط می‌دهد، جای افتخار دارد و بر اساس همین رابطۀ نیکوست که‌ این مردم صادق و مخلص به معنای واقعی سخنان من پی می‌برند.» (منبع: اسکای نیوز 13 مارچ 2019م)

همه می‌دانند که ‌اردو بالای این سرزمین تسلط کامل دارد و بوتفلیقه توانسته بود رهبران پیشین وابسته به فرانسه را کنار زده و رهبرانی جدید و وابسته به خود را به قدرت رسانیده بود و به این‌ترتیب، رهبران اردو و امنیتی همه وابسته به خط مشی بوتفلیقۀ وابسته به انگلیس شدند. همه دیدیم که‌رسانه‌های انگلیس به تاریخ 8 مارچ 2019م از احمد قاید صالح فرمانده اردو تعریف و توصیف نموده و از وی چهرۀ مثبت ارائه می‌داد: «بسیاری احمدقاید صالح را از آن زمان "سپتمبر 2013م"، که‌ با حفظ سمت‌اش به عنوان رئیس ارکان اردوی الجزایر به عنوان معاون وزیر دفاع نیز معرفی گردید، بسیاری وی را بازوی راست بوتفلیقه می‌دانند. در آن زمان این ادعا بر سر زبان‌ها افتاد که ‌رهبری سابق استخبارات و در رأس آن جنرال توفیق سعی دارند در جریان سفر رئیس جمهور به فرانسه برای معالجه، حکومت‌اش را سرنگون کنند. اما بعد از آن که ‌"قاید" ‌ترفیع نمود، توانست بسیاری از سران دستگاه استخبارات را برکنار کند.» بوتفلیقه قبلاً به تاریخ 13 سبتمبر 2015م، جنرال توفیق را از ریاست دستگاه استخبارات بر کنار کرده بود.

5. بنابر این، اعتراض‌ها به گونۀ خودجوش آغاز شد؛ سپس دست‌های بین‌المللی شروع به سوء استفاده و دخالت نمودند تا منافع خود شان را تأمین کنند. پیش از پرداختن به جزئیات این مسئله می‌خواهم بخشی از یک منشور مان را که ‌به تاریخ 23 سپتمبر2015م منتشر نموده بودیم، این جا بازگو نمایم. در آن منشور واقعیت نزاع بین‌المللی در الجزایر را بررسی نموده بودیم: «الجزائر دولت مقتدری است و در مقایسه با همسایه‌اش با توان بیشتر در برابر نقشه‌های امریکا ایستادگی نموده است. نفوذ انگلیس از زمان انقلاب بومدین علیه بن بیلا که ‌همگام با عبدالناصر در خط مشی امریکا روان بود، در الجزائر مستحکم گردیده؛ البته گاه‌گاهی با مداخله‌های فرانسه همراه بود که ‌بعضاً شدت نیز می‌گرفت؛ به خصوص در زمان حکومت برخی از سران ضعیف. حکومت بومدین از 19/6/1965م تا زمان وفات‌اش در 27/12/1978م ادامه داشت. بوتفلیقه از سال 1999م تا امروز ریاست را در اختیار دارد و هنوز با انگلیس روابط مستحکم دارد، چنانچه نشانۀ اوج روابط گرم او با انگلیس این بود که ‌در سال 2006م به انگلیس سفر نمود و این نخستین سفر یک رئیس جمهور الجزائر به این کشور بود.

هرچند طرفداران فرانسه در اردوی الجزائر، که ‌تا حدودی مؤثر نیز هستند، از روابط بوتفلیقه با انگلیس به خوبی آگاه اند و این را نیز می‌دانند که ‌بوتفلیقه با سیاست‌های فرانسه تفاهم چندانی ندارد؛ چنانچه پروژۀ اتحاد مدیترانه‌ای را که ‌فرانسه در زمان حکومت سارکوزی مطرح نموده بود، نپذیرفت؛ اما باوجود آن‌هم تا اکنون موفق نه شده اند، وی را از ریاست برکنار کنند! و هرچند‌ترس انگلیس از نفوذ فرانسه در الجزائر به میزان‌ترس‌اش از امریکا در این کشور نیست؛ اما با آن‌هم به این باور رسید که ‌بهتر است از دست‌اندازی‌های فرانسه جلوگیری کند؛ زیرا این کار باعث می‌شود نفوذ‌ش در آنجا مستحکم‌تر گردد. اما برای تحقق این هدف به تدریج عمل نمود؛ زیرا انگلیس در این کشور با فرانسه رقیب نیست؛ بلکه‌رقیب‌اش امریکا است. بناءً جا به جائی افسران طرفدار فرانسه بدون فضاءسازی و وانمود کردن هیچ نوع تضادی صورت گرفت. حتی زمانی‌که‌ بوتفلیقه می‌خواست محمد لمین مدین معروف به جنرال توفیق را که ‌یکی از افسران بلند رتبۀ طرفدار فرانسه بود، به تاریخ 13/9/2015م از وظیفه‌اش برکنار کند. این کار را بدون هیچ‌گونه فضاءسازی و سر و صدائی‌که ‌زیربنای نظام را متأثر کند، انجام داد؛ اگرچه هنوز در فرانسه در میان اردو نفوذ دارد. چنانچه آموزش و تمرینات اردو اکثراً توسط فرانسه صورت می‌گیرد؛ اما با آن‌هم می‌توان ادعا نمود که‌ بوتفلیقه به کمک انگلیس توانست این برکناری‌ها را موفقانه انجام دهد. اما چنان‌که‌ گفتیم؛ برخورد بوتفلیقه با اردو بسیار به آرامش صورت می‌گرفت و بیشتر به رقابت‌های ورزشی شباهت داشت و هیچ تأثیری روی قضایای اساسی نظام نه گذاشته است.» نقل قول از منشور قبلی تمام شد.

6. هم‌چنین در منشور یاد شده چنین گفتیم: «اما برخورد امریکا و نقشه‌هائی را که ‌برای الجزائر طراحی نمود تا سرانجام جای انگلیس را گرفته و این کشور را برده سیاسی خود گرداند، کاملاً متفاوت بوده و یک کشمکش واقعی می‌باشد. به گونه مثال:

الف) زمانی‌که ‌اسپانیا بعد از 91 سال استعمار منطقه الصحراء به تاریخ 1976م از آن بیرون رفت، امریکا فرصت پیدا نمود با استفاده از جنبش پولساریو -که‌ خواستار استقلال الصحراء بودند- به شمال افریقا، مخصوصاً الجزائر نفوذ کند؛ اما دستگاه حاکم الجزائر(انگلیس) متوجه این هدف بود و آن را دنبال می‌نمود تا این‌که ‌جلو جنبش پولیساریو را در مرزها گرفته و با دقت آنان را تحت نظارت گرفت؛ زیرا می‌دانست که‌ امریکا در میان این جنبش نفوذ دارد. باوجود این که ‌امریکا بالای هیئت‌های سازمان ملل و نماینده‌گان آن تسلط کامل داشت، بازهم تا امروز موفق نشده از طریق جنبش یاد شده در الجزائر نفوذ پیداکند.

ب) امریکا تلاش نمود برای نیروهائی‌که ‌به بهانۀ مبارزه با‌ترورزم زیر نام "افریکوم" آماده نموده بود، در الجزائر پایگاهی ایجاد کند؛ اما الجزائر و پشت پرده انگلیس آن را رد نمود؛ زیرا می‌دانست هدف از این نیروهای امریکائی، مداخله به امور این کشور است و به همین دلیل وزارت خارجۀ الجزائر به تاریخ 3/3/2007م در بیانیه‌ای چنین گفت: «الجزائر هیچ علاقه‌ای به استقبال از نیروهای ویژۀ امریکا برای افریقا(افریکوم) ندارد.»

ج) امریکا با استفاده از حوادثی‌که‌ به تاریخ 22/3/2012م در مالی اتفاق افتاد، کوشش کرد  موضوع مبارزه با‌ترورزم را سرزبان‌ها بیندازد و رفت و آمدهائی را میان امریکا و الجزائر در این خصوص‌ترتیب داد تا به این وسیله حکومت الجزائر را به بهانۀ این‌که‌ ممکن است دامنۀ ‌تروریزم کشور آنان را نیز دربر گیرد، تشویق کند که ‌با امریکا در این مبارزه همگام شود؛ اما الجزائر و پشت پرده انگلیس این نقشۀ امریکا را رد نمودند. مهم‌ترین سفری‌که‌ میان دو کشور صورت گرفت، سفر هیلاری کلنتن وزیر خارجۀ وقت امریکا بود که ‌به تاریخ 29/10/2012م با عبدالعزیز بوتفلیقه دیدار و گفتگو نمود.» نقل قول تمام شد.

7. از آنچه گفته آمدیم، چنین بر می‌آید که ‌روابط بین‌المللی میان انگلیس و فرانسه در شرایط کنونی بیشتر به رقابت‌های ورزشی؛ اما روابط امریکا و انگلیس بیشتر به نزاع‌های داغ بین‌المللی شباهت دارد. این وضعیت تاهنوز بر همان منوال ادامه دارد، یعنی امریکا و فرانسه سعی دارند با استفاده از این اعتراض‌ها مزدوران خود را در صف مقدم مردم قرار دهند و راه‌شان را به سوی حکومت بازکنند و به این‌ترتیب، جای‌گزین مزدوران انگلیس شوند؛ البته با اختلاف این‌که‌ هریک از امریکا و فرانسه منهج خود را به کار می‌گیرد:

امریکا: روبرت بالادینو سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا به تاریخ 5 مارچ 2019م در اظهاراتی گفت: «ما پی‌گیر تظاهرات در الجزایر هستیم و این کار را ادامه خواهیم داد. ایالات متحده از مردم الجزایر و حق‌شان در تظاهرات مسالمت‌آمیز پشتیبانی می‌کند.» (منبع: بی بی سی 6 مارچ 2019م) این نخستین عکس‌العملی است که ‌امریکا در مورد تحولات الجزایر نشان داده و بیانگر آنست که‌ امریکا می‌خواهد از آن به نفع خود استفاده کند. پس از آن که ‌بوتفلیقه تصمیم گرفت انتخابات را لغو کند، امریکا از زبان سخنگوی وزارت خارجه‌اش اعلان نمود: «ما از تلاش‌هایی‌که ‌در الجزایر به هدف‌ترسیم راهکار جدید و از طریق مذاکراتی‌که ‌بیانگر ارادۀ تمام الجزائری‌ها و آرزوهای‌شان برای آیندۀ شکوفا و امن صورت گیرد، حمایت می‌کنیم. به حق مردم الجزایر در راه‌اندازی تظاهرات و ابراز نظر مسالمت‌آمیز احترام گذاشته و گزارش‌هایی را که ‌از به تأخیر انداختن انتخابات خبر می‌دهد، از نزدیک تعقیب می‌کنیم و از حق مردم الجزایر در انتخاب سرنوشت‌شان از طریق انتخابات آزاد و شفاف حمایت می‌نماییم.» (منبع: رویترز شروق الجزائریه 12 مارچ 2019م) اما این سخنگوی امریکایی در مورد تصامیم بوتفلیقه ابراز نظری نکرد، یعنی امریکا این تصامیم را نادیده گرفت که ‌به معنی عدم موافقت و تأیید آن می‌باشد و این که ‌امریکا با لغو نمودن انتخابات مخالف است.

معلوم بود که‌رسانه‌های امریکایی پس از اعلان تصامیم بوتفلیقه بر خلاف وی و تصامیم او بود؛ چنانچه روزنامۀ "نیویارک تایمز" در مورد موقف اپوزسیون و مردد بودن آن در مورد اهداف بوتفلیقه سخن گفته و پیام وی را به اعتراض کننده‌گان یک نیرنگ خواند. روزنامۀ "واشنگتن پوست" از تلاش‌های غیر علنی بوتفلیقه برای تمدید دورۀ حکومت‌اش و فرار از تسلیم نمودن قدرت برای فرد دیگر و باز گذاشتن میدان، سخن گفت. به این‌ترتیب، معلوم می‌شود که ‌موقف امریکا در خصوص اعتراض‌های الجزایر اینست که ‌از بوتفلیقه حمایت نمی‌کند و سعی دارد با استفاده از اعتراض‌ها نفوذ‌ش را در الجزایر گسترش دهد و برای این کار از هرگونه حادثه‌ای استفاده می‌کند؛ اسلوبی‌که ‌در هر سرزمینی آن را به کار می‌گیرد.

امریکا این تلاش‌ها را برای حمایت از مردم نمی‌کند؛ زیرا دیدیم که‌ همین امریکا در مصر، عراق، سوریه سومالیا، افغانستان و سایر مناطق با مردم و موقف آنان در برابر حکومت‌های‌شان چه کرد، چه از طریق مداخله‌های مستقیم و چه با راه‌اندازی انقلاب‌ها و یا هم وادار نمودن دولت‌های شریک و مزدور‌ش برای مداخله به نماینده‌گی از خودش.

فرانسه: فرانسه موقف مترددی داشت؛ یک بار در کنار بوتفلیقه و یک بار بر ضد وی، یعنی سعی می‌کند با استفاده از فرصت و بدون به چالش کشیدن انگلیس نفوذ‌ش را گسترش دهد. فرانسه با دقت تمام حوادث الجزایر را دنبال نمود؛ طوری‌که ‌انگار دارد تحولات داخلی فرانسه را دنبال می‌کند و انگار در برابر مستعمره‌های سابق‌اش مسئولیت دارد! وزارت خارجۀ فرانسه به تاریخ 4 مارچ 2019م اعلان نمود: «پاریس از تصمیم عبدالعزیز بوتفلیقه برای کاندیداتوری‌اش در انتخابات ریاست جمهوری ماه نیسان آگاهی حاصل نموده و امیدوار است رأی‌گیری در بهترین شرایط ممکن صورت گیرد.» هم‌چنین گفت: «تصمیم با مردم الجزایر است که ‌چه کسی را به عنوان رهبر خویش انتخاب خواهند نمود و تصمیم آیندۀ الجزایر در دست مردم آن است.» (منبع: رویترز 4 مارچ 2019م) باتیست لوموین سکرتر دولت در امور خارجۀ فرانسه نیز در اظهاراتی به رادیوی دولتی فرانسه به تاریخ 5 مارچ 2019م چنین گفت: «از نیروهای الجزایر می‌خواهیم به جوانان اجازۀ تظاهرات را بدهند. فرانسه به این باور است که ‌جوانان آنچه در دل دارند، با آرامی‌ابراز می‌کنند؛ پس ما باید به آنان اجازه دهیم آن را ابراز نمایند.» اما زمانی‌که‌ بوتفلیقه تصامیم‌اش را اعلان نمود، ماکرون رئیس جمهور فرانسه از آن استقبال نموده گفت: «تصمیم عبدالعزیز بوتفلیقه برای پس گرفتن کاندیداتوری‌اش برای دورۀ پنجم ریاست جمهوری، فصل جدیدی را در تاریخ الجزایر می‌گشاید و ما خواستار حکومت انتقالی برای مدت معقولی می‌باشیم.» وی هم‌چنین گفت: «با تمام توان و با صداقت و احترام کامل سعی خواهیم نمود در این مرحلۀ انتقالی در کنار الجزایر قرار داشته باشیم.» لودریان وزیر خارجۀ فرانسه نیز از گامی‌که ‌بوتفلیقه برای تجدید نظام سیاسی در الجزایر بر داشته، استقبال نمود. (منبع: رادیو الجزایر 12 مارچ 2019م)

پس معلوم می‌شود که ‌فرانسه سعی دارد طوری وانمود کند که ‌انگار اعتراض‌ها را تأیید می‌کند و در عین حال نمی‌خواهد بوتفلیقه را سراسیمه کند و به همین دلیل است که ‌از تصامیم وی استقبال می‌کند. این موقف فرانسه از دو مسئله نشئت می‌گیرد: اول، می‌خواهد به گونۀ ساده و بدون سراسیمه نمودن قدرت حاکم مداخله نماید. دوم، نمی‌خواهد طوری ظاهر شود که ‌انگار در کنار امریکا و علیه بوتفلیقه قرار داد؛ زیرا فرانسه به عنوان بخشی از اروپا، اگر نتواند در الجزایر جای انگلیس را بگیرد، نفوذ انگلیس در این سرزمین را بر نفوذ امریکا‌ترجیح می‌دهد.

در مورد رسانه‌های فرانسه باید گفت که ‌فرانس 24 به تاریخ 2 مارچ 2019م، دیدگاه‌های رسانه‌های فرانسه را این چنین انعکاس داد: «نشریۀ لیبراسیون فرانسه نوشت: "جوانان الجزایری سخت تشنۀ تأمین عدالت اجتماعی بوده و خواستار تغییر می‌باشند، مخصوصاً آنانی‌که‌ در طول زندگی خویش به جز بوتفلیقه کسی دیگری را به صفت رئیس جمهور نمی‌شناسند." هم‌چنین افزود: "جوانان الجزایر نمی‌دانند چرا باید عواقب گذشته‌ای را تحمل کنند که ‌در آن سهمی‌نداشته اند. این جوانان که‌ مملو از زنده‌گی و نشاط می‌باشند، مستحق چیزی بیشتر از تسلط سیاسی استند که ‌توسط نظامی ‌بالای آنان تحمیل گردیده که‌ درِ خود را در پس یک رئیس جمهور غیر واقعی پنهان می‌کند.» و اما روزنامۀ لوفیغارو "راستگرا" در تویتر نخست، صفحه‌ای که ‌به تظاهرات الجزایر اختصاص داده بود، چنین نوشت: «موجی سرکش در برابر حکومت الجزایر، این روزنامه به: «مشارکت برخی از شخصیت‌های سیاسی و حزبی در تظاهرات اشاره نمود، مانند علی بن فلیس رئیس حزب "پیش آهنگان آزادی" و رشید نکاز کاندیدای انتخابات پیش رو و احمد بن بیتور رئیس حکومت سابق و عبدالعزیز رحابی وزیر فرهنگ، که ‌در جریان دورۀ اول حکومت بوتفلیقه از موقف‌اش استعفاء نموده بود.». (منبع: فرانس24 2 مارچ 2019م)

8. اما انگلیس هیچ‌گونه اظهار نظر رسمی‌نشان نداد و رسانه‌های انگلیسی روی اعتراض‌ها تمرکز نکرده و خبیثانه از کنار آن می‌گذرد؛ نه از اقدامات بوتفلیقه انتقاد و نه از اعتراض کننده‌گان حمایت می‌کند. این موقف‌گیری نشان می‌دهد که ‌انگلیس با بوتفلیقه بوده، از وی حمایت می‌کند و نمی‌خواهد قدرت‌اش را از دست بدهد و به همین دلیل است که ‌سعی نکرده توسط رسانه‌هایش مردم را برانگیزد و حوادث را بزرگ و جدی نشان دهد؛ موقفی‌که ‌در برابر اعتراض در مصر، ‌ترکیه و سودان گرفت؛ طوری‌که ‌بالای جریان‌های مخالف تمرکز نمود و اظهارات و شخصیت‌های آن، به ویژه وابسته‌گان خودش را برجسته می‌نمود و از عملکردهای نظام‌ها و سرکوب‌گری‌های آن سخت انتقاد می‌نمود. اما در قضیۀ الجزایر این موقف را اتخاذ نکرد. این بیانگر آنست که ‌نفوذ سیاسی در الجزایر از آن انگلیس است و از عملکردهای بوتفلیقه و دار و دسته‌اش مطمئن است. انگلیس بر اساس سیاست خبیثانه‌ای که ‌دارد، طوری وانمود می‌کند که‌ انگار این مسئله هیچ ربطی به آن ندارد؛ بناءً خود را طرف قرار نمی‌دهد تا از مزدورانش حفاظت نموده باشد.

9. خلاصه این‌که ‌به گمان اغلب پاسخ درست به پرسش‌های مطرح شده قرار ذیل است:

الف) اعتراض‌ها خودجوش و طبیعی بوده و در واکنش به ظلم سیاسی و اقتصادی نظام بالا گرفته؛ زیرا بوتفلیقه و دار و دسته‌اش حاکمیت و دارایی‌ها را در انحصار خود قرار داده و سعی دارند قانون اساسی را بر وفق مراد خود تغییر دهند. هرچند وضعیت صحی بوتفلیقه نامتوازن بوده و توان تحرک و سخن گفتن را ندارد؛ اما بازهم می‌خواهد به جای دورۀ پنجم، چهارم‌اش را طولانی‌تر نماید. او و دار و دسته‌اش متهم به فساد و اختلاص می‌باشند، در حالی‌که‌ مردم از وضعیت سخت زندگی، فقر، افزایش قیمت‌ها، بیکاری و عدم توان خریداری نیازهای اولیۀ زندگی‌شان رنج می‌برند و این در حالی است که ‌در سرزمینی ثروت‌مند و غنی و به ویژه نفت و گاز به سر می‌برند؛ اما تمام این سرمایه‌ها را شرکت‌های بیگانه و به کمک سران حکومت و اطرافیان بوتفلیقه به تاراج می‌برند و مردم از شدت تنگ‌دستی و مشقات زندگی به خود می‌پیچند.

ب) بوتفلیقه اصرار دارد به هیچ‌وجه از صحنۀ سیاسی کنار نرود؛ مگر این‌که ‌مرگ او را وادار به این کار کند. اردو و طبقۀ سیاسی وابسته به انگلیس از او پشتیبانی می‌کنند؛ زیرا انگلیس نفوذ سیاسی را در اختیار داشته و قصد دارد نظام حاکم و سران آن را در قدرت نگهدارد. این‌که ‌حکومت‌مداران از وابسته‌گان انگلیس استند، برای انگلیس در شمال افریقا و در برابر امریکا یک امر حیاتی و مهم به شمار می‌رود؛ چنانچه الجزایر در برابر حفتر مزدور امریکا در لیبیا قرار دارد و سعی می‌کند جبهۀ پولیساریو را، که‌ از حمایت امریکا بر خوردار می‌باشد، مهار نماید.

ج) فرانسه در الجزایر منافع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی استعمارگرانه دارد و هنوز احساسات استعمارگرانۀ کهن الجزایر در فکر آن خطور می‌کند. از زمان انقلاب بومدین در سال 1965م، فرانسه با انگلیس، که‌ نفوذ سیاسی‌اش را در الجزایر گسترش داده، توافق نموده که ‌هردو در برابر امریکا قرار گیرند؛ زیرا امریکا برای گسترش نفوذ‌ش در این سرزمین با هردو رقابت می‌کند. هم‌چنین انگلیس و فرانسه توافق کرده اند تا در برابر مردم مسلمان این سرزمین قرار گیرند؛ مردمی‌که ‌سعی دارند خود را از زیر یوغ استعمار غرب به شمول تمام دولت‌ها و اشکال آن آزاد نمایند و مردمی‌که‌ دل‌های‌شان برای اسلام و برپایی دولت اسلام و تطبیق آن می‌تپند؛ زیرا بیشتر مردم این سرزمین می‌دانند که‌ عدالت، حق و خیر را تنها می‌توان در دامن اسلام یافت و نه در هیچ جای دیگر.

وابسته‌گان فرانسه در سال 1992م انقلابی را سازمان‌دهی نمودند و با راه‌اندازی شر و فساد، صدها هزار تن را کشتند. درست به سان بادارشان فرانسه که ‌یک‌ونیم میلیون تن از مردم الجزایر را در جنگ آزادی به شهادت رساند. به هر حال، چنان‌که‌ گفتیم؛ بعضی از طرف‌داران فرانسه در اعتراض‌ها شرکت نمودند و سعی کردند بر امواج آن سوار شوند؛ اما با احتیاط...

د) امریکا سعی دارد راهش را به سوی الجزایر باز کند؛ بناءً از شرایط موجود و اعتراض‌ها استفاده می‌کند. امریکا ادعا دارد که‌ مخالف ظلم و استبداد بوده و از حق مردم دفاع می‌کند، در حالی‌که‌ هیچ اعتنایی به ظلم، جور و اسبتداد ندارد؛ ‌حتی در سراسر جهان از آن حمایت نموده و نظام‌های خودخواه و ظالم را، به ویژه در سرزمین‌های اسلامی ‌و از جمله سرزمین‌های عربی، تأیید و تقویت می‌کند. چنانچه حکومت سلمان و پسر‌ش را در سعودی و حکومت عبدالفتاح سیسی در مصر و حکومت ظالم عراق را به صورت مستقیم و حکومت سوریه را به صورت غیرمستقیم و توسط شرکاء و مزدورانش پشتیبانی می‌کند. پس دیده می‌شود که امریکا ‌نگران مردم الجزایر نیست؛ بلکه ‌هدف اصلی‌اش اینست که‌ در الجزایر برای نیروهایش "افریکوم" پایگاهی بسازد و توسط آن نفوذ خویش را در شمال افریقا و از آن جا به جانب جنوب صحرا و غرب افریقا گسترش دهد و جای نفوذ فرانسه را در آن بگیرد. امریکا هم‌چنین از قرار گرفتن الجزایر در برابر مزدور امریکا، حفتر، که ‌قصد دارد بالای غرب لیبیا مسلط شود، ناراحت است؛ به علاوه این که ‌امریکا به سرمایه‌های الجزایر نیز چشم دوخته است.

هـ) اما مردم الجزایر ظاهراً به این واقعیت‌ها پی‌برده اند، چنانچه از شعارهایی‌که ‌در اعتراض‌ها سر می‌دادند، چنین بر می‌آید: «نه واشنگتن؛ نه پاریس! ماییم که رئیس ‌انتخاب می‌کنیم.» چنین شعارها بیانگر اینست که ‌مردم به مداخله‌هایی بیگانه‌گان و اهداف آنان پی‌برده اند و این مسئله را به خوبی درک می‌کنند؛ زیرا مردم این سرزمین با مزدوران و جنایتکاران تجربۀ دیرینه داشته و نقش دولت‌های استعمارگر و قرار گرفتن آنان را در عقب نظام‌های مزدور و فاسد به خوبی می‌دانند و سعی دارد با جدیت تغییر ایجاد کنند. مردم الجزایر سخت خواهان برگشتن اسلام به صحنه حکومت استند؛ چنانچه در سال 1991م 84درصد به کسانی رأی دادند که‌ شعار برگرداندن اسلام به حکومت را سر می‌دادند. راهپیمایی‌هایی را از مساجد و پس از نماز جمعه راه‌اندازی می‌نمودند که ‌به خوبی بیانگر احساسات اسلامی‌ مردم است و سیکولرانی‌که‌ در اعتراض‌ها شرکت می‌کردند، به این حقیقت اعتراف داشتند؛ زیرا شاهد موج عظیم حضور مردم را در مساجد شاهد بودند.

و) این‌که‌ نتیجۀ این اعتراض‌ها و تحرکات چه خواهد شد، باید گفت که‌ طبقه سیاسی فعال در الجزایر، که‌ مراجع تصمیم گیرنده را در اختیار دارند، عموماً وابسته به انگلیس می‌باشند. اما طرف‌داران و وابسته‌گان فرانسه اندک و ضعیف شده اند، چنانچه بوتفلیقه در جریان حکومت‌اش، که ‌از بیست سال فراتر می‌رود، توانسته بیشتر وابسته‌گان به فرانسه را از مراکز حساس و مراجع تصمیم دور نموده است و در حال حاضر بزرگ‌ترین خواست آنان اینست که‌ در برخی از مراکز غیر اساسی به آنان سهمی‌داده شود؛ نه این‌که ‌جای‌گزین مزدوران انگلیس شوند؛ در حدی‌که ‌براورده شدن همین هدف‌شان نیز بسته‌گی به میزان موفقیت‌شان در استفاده از اعتراض‌های موجود و سوار شدن بر امواج آن دارد تا با استفاده از آن برای خود وزنی بسازند.

ز) اما امریکا در الجزایر نیاز به طبقه سیاسی دارد که ‌قابل ذکر باشد و امریکا معمولاً در چنین مواردی به اردو روی می‌آورد و اردوی الجزایر در حال حاضر از حکومت برحال حمایت می‌کند. یعنی این که‌ بعید به نظر می‌رسد اعتراض‌های کنونی بتواند جهت وابسته‌گی سیاسی حکومت را از انگلیس به جانب فرانسه و یا امریکا تغییر دهد.

ح) این‌که ‌بوتفلیقه به حاکمیت ادامه خواهد داد یا خیر، باید گفت که‌ او در حال حاضر عملاً حکومت نمی‌کند؛ بلکه ‌این دار و دسته‌اش هستند که ‌حکومت را اداره می‌کنند و آنان نیز مانند خود او وابسته به انگلیس می‌باشند. بعید به نظر نمی‌رسد در صورت شدت گرفتن اعتراض‌ها، به خصوص اعتصاب نفت و گاز، که ‌انگلیس از اسلوب معمول و مکر و خباثت همیشه‌گی‌اش استفاده نموده، بوتفلیقه‌ای را که‌رنگ و صدایش تغییر خورده، کنار زده و بوتفلیقه‌ای دیگری را با رنگ بشاش و صدای رسا بر سر قدرت آورند.

ط) اما باید دانست که‌ نظام حاکم تا زمانی‌که ‌از الله و رسولش به دور باشد و از نظام‌های غرب سرمایه‌داری، که ‌منبع شر و فساد می‌باشند، اطاعت و پیروی نماید، به هیچ‌وجه درد و رنج مردم را تسکین نخواهد داد و به تنگ‌دستی و فقر آنان نقطۀ پایان نخواهد گذاشت. آنچه مشکلات را حل و فصل نموده و به درد و رنج مردم مسلمان پایان خواهد داد، اینست که ‌به شریعت الله سبحانه وتعالی روی آورده شود. اعتراض کننده‌گان، که ‌اکثریت مطلق‌شان مسلمانان استند، باید خواستۀ اصلی و قضیۀ سرنوشت‌ساز خویش را اسلام و دولت اسلام(خلافت راشده بر منهج نبوت) قرار می‌دادند؛ زیرا عزت دنیا و آخرت آنان و دست‌رسی به زندگی آبرومندانه را تنها در سایۀ آن می‌توانند حاصل کنند و عدل و خیر و برکت را در سراسر جهان گسترش دهند؛ طوری‌که‌ از هیچ‌گونه بدبختی و تنگ‌دستی رنج نخواهند برد؛ بلکه‌ در دنیا و‌ آخرت سربلند و کامیابی را نصیب خود می‌نمودند.

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىۖ وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً

[طه: 124-123]

ترجمه: هرکس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه در رنج خواهد بود! و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!

14رجب 1440هـ.ق

21 مارچ 2019م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

سوال: "جوبایدن" رئیس جمهور امریکا امروز چهار شنبه "واشنگتن" مرکز امریکا را به هدف سفر رسمی که شامل اسرائیل، کرانۀ غربی و مملکت عربی سعودی می‌شود ترک نمود...[عربیه نت 13 جولای 2022م] نشریۀ موسوم به روز هفتم به تاریخ 10 جولای 2022م، در سایت خود چنین به نشر رسانده بود: ( جوبایدن رئیس جمهور امریکا گفت که او به زودی در هفتۀ آینده به خاور میانه سفر خواهد کرد تا فصل جدید و امیدوار کنندۀ را برای نقش امریکا در منطقه آغاز نماید...) روزنامه الشرق الاوسط به تاریخ 5 جولای 2022م، در سایت خود نشر نموده است که: (ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا گفته است که ایران در هفته ها و ماه های اخیر بارها خواسته هایی را خارج از چارچوب توافق هسته ای 2015 مطرح کرده است... به گزارش خبرگزاری رویترز، در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران برنامه ریزی نشده است...) حالا سوال این است که آیا این بدان معناست که امریکا به توافق هسته‌ای پشت کرده است؟ هدف سفر" بایدن" در این مقطع زمانی چی بوده و آیا این سفر ارتباط به توافق هسته‌ای دارد و یا  این سفر به مناسبت مسائل دیگری انجام شده است؟ آیا ممکن است که ایران یک قدرت هسته‌ای شود؟ الله سبحانه و تعالی به شما برکت داده، پیروزی و فتح را نصیب شما گرداند.

پاسخ:

در حقیقت پرسش متشکل از دو بخش است: بخش اول درباره موضوع توافق هسته‌ای با ایران و بخش دومی درباره سفر "بایدن" که پاسخ آن به قرار ذیل است: 

اول: توافق هسته‌ای:

1-    قضیۀ هسته‌ای ایران با ابعاد محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، بخش مهمی از سیاست امریکا در قبال ایران است و حتی با دیگر قضایا تداخل دارد تا به ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی در استراتژی امریکا تبدیل شود، بنابراین دیده می‌شود که امریکا از زمان امضای این توافق در سال 2015م، و بیرون شدن از این توافق در سال 2018م، و مذاکرات دوباره برای بازگشت به این توافق همانطور که امروز در حال انجام است و با توجه به دریافت های جدید در سیاست امریکا در خصوص قضیۀ هسته‌ای ایران در می‌یابیم که تغییر آن به راست و چپ می‌چرخد. با نگاهی دقیق به چشم انداز استراتژی ایالات متحده برای برنامه هسته‌ای ایران، متوجه می شویم که سیاست امریکا بیشتر به مدیریت این قضیه تا حل و فصل آن نزدیک است! این دیدگاه امریکائی ها از قضیۀ هسته‌ای به هیچ وجه از استراتژی منطقه‌ای امریکا در سرزمین‌های اسلامی و بین المللی جدا نیست.

2-      واقعیت عینی‌که وجود دارد این است که باید باور کرد که ایران در بیش‌تر سیاست‌های خارجی خود پشت صحنه با امریکا هماهنگ بوده و از سیاست امریکا خارج نمی شود، به گونۀ مثال اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003م، این هماهنگی را تا حد زیادی آشکار خواهد کرد، زیرا  نفوذ امریکا و ایران در عراق مساویانه در کنار هم پیش می‌رفت سپس ائتلاف بین‌المللی به رهبری امریکا علیه داعش و مداخله در سوریه به هیچ یک از اهداف ایرانی در سوریه یا شبه‌نظامیان آن ضربه نزد، بنابراین امریکا آن‌ها را در جنگ علیه انقلاب شام رها کرد تا این انقلاب را ریشه کن کنند و امریکا با هواپیماهایش به بهانه "تروریسم" انقلابیون شام را مورد ضربه قرار داد که این چنین تعاملاتی تنها در بین کشورهایی‌ می تواند صورت گیرد که بر سر مسائل و پیش‌رفت‌های شان توافق کنند، پس نقش امریکا و ایران در سوریه برای حفظ مزدورش بشار بود، علاوه بر این، اشغال افغانستان توسط امریکا، هماهنگی ایران و امریکا را نیز آشکار کرده چنانچه برخی اظهارات ایرانی‌ها لطف ایران را برای امریکا در تسهیل اشغال افغانستان واضح ساخته است!

3-    پس از پایان جنگ عراق و ایران در سال 1988م، و ظهور عراق به عنوان یک قدرت نظامی بزرگ، ایران در سال 1989م، شروع به ساخت برنامه موشکی و هسته‌ای خود به هدف جبران نمودن و سرپوش گذاشتن آنچه که در جنگ با عراق بود شروع کرد، امریکا از دهۀ پنجاه به طور رسمی به ایران در تحقیقات هسته‌ای کمک کرد و این تحقیقات پس از انقلاب خمینی متوقف اما در سال 1989م، دو باره راه اندازی شد. به همین ترتیب با از بین رفتن ارتش عراق توسط ارتش امریکا در سال های 1990-1991م، و اخراج آن از کویت و اعمال تحریم‌ها و بازرسی‌ها بر عراق، میدان در منطقه برای برجسته شدن قدرت ایران خالی شد و سیاست امریکا پس از جنگ سرد به دنبال دشمن خیالی بود تا حضور پایگاه‌های نظامی خودش را در سرتاسر جهان پس از فروپاشی شوروی توجیه نماید و ایران بهترین توجیه و بهانۀ برای این خواست امریکا بود چنانچه امریکا بسیاری از سیاست گذاری‌های خود را به بهانۀ تهدید ایران توجیه می‌نمود تا جایی‌که روسیه از بهانه امریکا برای نصب سپر موشکی امریکا در لهستان و رومانی با تهدیدات موشکی ایران بسیار به شگفت آمد!

4-    بنابراین، برنامه هسته‌ای ایران و عجله ایران برای نصب هزاران دستگاه غنی‌سازی یورانیوم، زنگ خطر را در کشورهای بزرگ اروپایی و همچنین کشورهای حاشیه خلیج فارس به صدا درآورده است که با بررسی دقیق‌تر، متوجه می‌شویم که همه این‌ها برای سیاست امریکا از چندین جهت ضروری بود:

ا- ایجاد تهدید ایران برای کشورهای حاشیه خلیج فارس که منابع نفتی در آن قرار دارد تا امریکا بتواند از حاکمان شان حمایت کند، رئیس جمهور"ترامپ" به این افتخار که امریکا از عربستان حمایت می کند و از آن می خواهد تا در قالب باج‌خواهی و مافیا پول بپردازد و او می‌گفت که بدون حمایت امریکا سعودی نمی‌تواند دو هفته دوام بیاورد.

ب- در سطح بین‌المللی، امریکا محاصره استراتژیک‌ را علیه روسیه و نصب سپر موشکی خود در نزدیکی مرزهای روسیه آغاز کرد که همۀ این اقدامات اش به بهانه‌های از جمله محافظت از کشورهای اروپایی در برابر موشک‌های ایران بود.

5-    با ترس فزایندۀ اروپا، قدرت‌های بین المللی شروع به مذاکره کرده و از سال 2006م، با ایران به امید کنترل برنامۀ هسته‌ای اش در چارچوب نظامی نه، بلکه در چارچوب صلح آمیز مذاکره کردند و برای این منظور، گروه 5+1 یعنی پنج قدرت گروه بین المللی هسته ای + آلمان تاسیس شد، با وصف این‌که امریکا یکی از این قدرت‌های پنج‌گانه بود، مذاکرات هسته‌ای با ایران توسط قدرت‌های بین المللی و بدون مشارکت مستقیم امریکا انجام شد، یعنی این مذاکرات که 9 سال (تا سال 2015م) طول کشید، برای امریکا محدود کردن برنامۀ هسته‌ای ایران جدی نبود. و کشورهای اروپایی علاوه بر روسیه و چین، جلسات پی هم و بی‌نتیجۀ می‌گرفتند این مذاکرات عامل دیگری در قسمت بارز ساختن قدرت ایران و نمایش دادن تهدیدات آن بود.

6-    علاوه بر آن اختلافات داخلی در امریکا به شدت در خصوص برنامه هسته‌ای ایران تأثیر گذاشته است، دولت ترامپ دوره‌ای بود که اختلاف امریکا به نقطه خطرناکی رسیده بود، رئیس جمهور "ترامپ" در آن زمان به سیاست سلف خود یعنی "اوباما" در مورد برنامه هسته‌ای ایران حمله کرد و در زمان خروج از توافق هسته‌ای در سال 2018م، از تحریم‌های حداکثری علیه ایران و باز کردن راه برای تضعیف بیش‌تر ایران توسط یهودیان خبر داد و از آنجایی‌که با قلدوری رفتار می‌کرد، در آغاز جولای 2020م، با کشتن قاسم سلیمانی رهبر سپاه پاسداران قدس، ایران را تذلیل نمود و به دلیل این‌که دولت ترامپ برخلاف دولت دموکرات "اوباما" در هماهنگی کامل با رژیم یهودی به رهبری نتانیاهو بود، رژیم یهودی در حمله به اهداف ایرانی از حد خود فراتر رفته بود، خواه این حملات هدف قرار دادن مستقیم هسته‌ای مثل خرابکاری در نیروگاه "نطنز" باشد و یا غیرمستقیم مانند سرقت اسناد مهم هسته‌ای از ایران توسط رژیم یهودی، این علاوه بر ترورهای متعدد بود که دانشمندان و کارشناسان هسته‌ای ایران را توسط رژیم یهود مورد هدف قرار داد.

7-     درآن وقت دموکرات‌ها در امریکا در حالی‌که خارج از حکومت بودند با اراکین نظام ایران به ‌خصوص وزیر امور خارجۀ وقت "جواد ظریف" تماس گرفتند و برای شان وعده می‌دادند که پیروزی حزب دمکرات در انتخابات ریاست‌جمهوری  2020م، به معنای بازگشت به توافق هسته‌ای می‌باشد، این قولی بود که "بایدن" نامزد دموکرات قبل از رئیس جمهور شدن اعلام نموده و "بایدن" به بهانۀ اختلافات داخلی امریکا خود را متعهد به بازگشت به توافق هسته‌ای ایران کرده بود، و امریکا عملا بعد از مدت کوتاهی که رئیس جمهور"بایدن" وظایف خود را در امریکا در سال 2021 آغاز کرد به مذاکرات هسته‌ای با ایران بازگشت، اما این مذاکرات هم‌چنان در جای خود است، زیرا بازگشت امریکا به توافق هسته‌ای با ایران دیگر از استراتژی امریکایی‌ها نبوده بلکه در پی بروز دادن مجدد تهدیدات ایران هستند، علاوه بر این نمایندگان جمهوری خواه در کنگره خواستار ارائه موافقتنامه جدید با ایران به اساس رای گیری در کنگره شدند و تهدید کردند که در صورت غالب شدن در کنگره دوباره آن را رد خواهند کرد که این مسأله نیز باعث سردرگمی روند مذاکرات شد و یک سال و نیمی است که دولت "بایدن" نمی‌تواند به توافق هسته‌ای با ایران بازگردد.

8-    سپس جنگ در اوکراین بر موضوع توافق هسته‌ای سایه افکنده و در این وقت دولت "بایدن" برعهده داشت که عرضه نفت به اروپا را به عنوان جایگزینی برای روسیه تضمین کند و این یکی از الزامات رهبری امریکا به پیمان ناتو است، دولت "بایدن" سیاست خود را بر لزوم لغو تحریم‌ها علیه ایران و سوق دادن تجارت نفت این کشور به بازارهای بین‌المللی و همچنین با ونزوئلا و عربستان سعودی جهت داد، و در خصوص ایران، امریکا در ماه مارچ 2022م، عجالتا تسریع روند انعقاد توافق هسته‌ای ایران را پس از حملۀ روسیه به اوکراین آغاز کرد، دولت "بایدن" آماده بود که مطالبات ایران را در قسمت حذف سپاه پاسداران از فهرست گروه‌های تروریستی که قبلا "ترامپ" رئیس جمهور سابق امریکا او را شامل نموده بود بپذیرد، بناء بازگشت امریکا به توافق هسته‌ای در نتیجه آخرین تحولات در سیاست امریکا پس از جنگ اوکراین بسیار نزدیک شده، اما زمانی‌که روسیه، که بخشی از گروه 5+1 است، روابط تجاری خود را با ایران شرط گذاشت، امریکا از امضای این توافق انصراف کرد، انتظار می‌رود که اگر روسیه بر شرایط خود باقی بماند، موضوع توافق هسته‌ای در ماه های آینده تا پایان انتخابات میان دوره‌ای کنگرۀ امریکا در نوامبر 2022م، به کندی ادامه خواهد داد... زیرا به نظر می‌رسد که "بایدن" اکنون از توافق هسته‌ای ایران به مسألۀ انتخابات میان دوره‌ای بیش‌تر تمرکز کرده است.

دوم: سفر بایدن به منطقه:

1-     کسی‌که در خصوص سفر "بایدن" به منطقه تعمق می‌کند می بیند که این سفر مقدمه‌ای برای انتخابات میان دوره‌ای و بالا بردن سهام "بایدن" و حزبش در این انتخابات است، اگرچه در ظاهر این سفر به اهداف دیگری ارتباط داده شود! زیرا "بایدن" در یک بحران داخلی با حزب جمهوری خواه قرار گرفته مخصوصا در دو موضوع قابل توجه: موضوع اول بهره گیری حزب جمهوری خواه از علاقه مندی فزایندۀ "بایدن" به توافق هسته‌ای با ایران بدون فشار و تحریم های بیش‌ترطوری‌که "ترامپ" انجام می داد، و دوم، عدم توجه "بایدن" به افزایش و تحکیم روابط رژیم یهود، طوری‌که "ترامپ" انجام می داد. از آنجایی‌که این دو موضوع بر انتخابات میان دوره‌ای امریکا تاثیر گذار است "بایدن" در ماه های باقی مانده از انتخابات میان دوره ای نوامبر 2022م، به این دو موضوع توجه بیش‌تری می‌کند.

 راه حل "بایدن" در خصوص موضوع اول این است که "بایدن" این دیدار را با بیانیه "ند پرایس" سخنگوی وزارت امور خارجۀ امریکا ارائه کرد که توسط روزنامه شرق الاوسط به تاریخ 5 جولای 2022م، گزارش شد که (... در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران وجود ندارد....)، این علاوه بر اظهارات چند پهلویی "بایدن" در مورد توافق است که منجر به پایان دادن مراحل توافق هسته‌ای یا کاهش سرعت آن تا بعد از انتخابات میان دوره‌ای به هدف جلوگیری از سوء استفاده حزب جمهوری خواه از این موضوع علیه "بایدن" و حزبش می‌شود.

 سپس "بایدن" با اعلام حمایت بی‌سابقه از رژیم یهودی، با گذاشتن بزرگترین بسته حمایتی تاریخ به "تل ابیب" که بیش از 4 میلیارد دلار برآورد شده به موضوع دوم پرداخت، این علاوه بر تسریع عادی‌سازی رژیم یهود است که همه این مسائل به خاطر اطمینان به دست آوردن آرای لابی یهودی در انتخابات میان‌دوره‌ای به نفع او می‌باشد که به این هدف بیش‌تر از "ترامپ" و حزب اش از رژیم یهود حمایت کرده است بنا بر این  همین وقت زمان سفر "بایدن" به منطقه مخصوصا به سوی رژیم یهود بود که در این ماه، جولای 2022م، صورت گرفت و در حقیقت ابراز حمایت از رژیم یهود کارت تبلیغاتی از لابی یهودی برای "بایدن" محسوب می‌شود، این علاوه بر افزایش محبوبیت او نسبت به مردم اش است که این محبوبیت با تائیدی مزدوران دنباله روش در منطقه صورت می‌گیرد! خصوصاً مسألۀ انرژی عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس و همین مسأله باعث بالا رفتن سهم انتخاباتی "بایدن" می شود که این مطلب با موارد زیر ثابت می‌شود:

ا- [کاخ سفید گفت که "جوبایدن" رئیس جمهور امریکا می خواهد از سفر خود به خاورمیانه - که از چهارشنبه آغاز می شود - برای تقویت نقش ایالات متحده در منطقه‌ استفادۀ استراتژیک، با اهمیت فزاینده‌ای بنماید."جیک سالیوان" مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در یک کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید، دوشنبه، اهداف این سفر را که اولین سفر "بایدن" در دوره‌ای ریاست جمهوری وی است و شامل اسرائیل، فلسطین و سپس عربستان سعودی می شود به بررسی گرفت، سفری‌که رهبران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، مصر، اردن و عراق جمع می‌شوند، "سالیوان" در خصوص موضوع عادی سازی اشاره به تمایل امریکا نموده و گفت که برای تقویت آنچه که مسیر بهبود روابط اسرائیل با بیش‌تر کشورهای عربی خواند می‌شود، (هر گونه عادی سازی مثبت است.)

" بایدن" از کشورهای حاشیه خلیج فارس خواسته بود تا تولید نفت را با توجه به قیمت‌های بالای 100 دلار در هر بشکه افزایش دهند. که این مطلب نگرانی‌های جهانی در مورد انرژی و امنیت غذایی را در ادامه جنگ روسیه علیه اوکراین در خصوص نرخ تورم بالا برد. [الجزیره 11 جولای 2022م]

ب- الجزیره به تاریخ 10 جولای 2022م، مقاله‌ای را در واشنگتن پست منتشر کرد: ("جوبایدن" رئیس جمهور امریکا گفت که هفته آینده به خاورمیانه سفر خواهد کرد تا فصلی جدید و امیدوارکننده برای نقش امریکا در منطقه را آغاز کند... در مقاله منتشر شده توسط واشنگتن پست، رئیس جمهور امریکا گفت که نشست سران منطقه در جده، عربستان سعودی، نشانه‌ای از ایجاد ثبات و استقرار در خاور میانه است با اشاره به این‌که او اولین رئیس جمهور امریکا خواهد بود که از اسرائیل به جده سفر می کند، "بایدن" در رابطه با روابط با اسرائیل اشاره کرد که دولت او بزرگترین بسته حمایتی تاریخ را به "تل ابیب" داده است که بیش از 4 میلیارد دلار برآورد شده است.

ج-  نشریۀ شرق الاوسط در تاریخ 5 جولای 2022م، در وب سایت خود منتشر کرد: (ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا امروز (سه شنبه) گفت که ایران در هفته ها و ماه های اخیر بارها خواسته هایی را خارج از چارچوب توافق هسته‌ای 2015م، مطرح کرده است، وی افزود: مطالبات جدید حاکی از عدم جدیت از سوی تهران است، هفته گذشته در دوحه، مذاکرات غیرمستقیم بین تهران و واشنگتن که هدف آن شکستن بن بست در مورد چگونگی بیرون رفت از توافق هسته‌ای بود، بدون پیشرفت مورد انتظار پایان یافت. به گزارش خبرگزاری رویترز، "پرایس" گفت که در حال حاضر دور دیگری از مذاکرات با ایران طرح ریزی نشده است.

د- در نشریۀ موسوم به روز هفتم به تاریخ 5 می 2022م، آمده است: (چند چالشی وجود دارد ‌که "جو بایدن" رئیس جمهور ایالات متحده و حزب دموکرات با نزدیک شدن به انتخابات میان دوره‌ای کنگره پس از بحران‌های‌ پی درپی که  دولت امریکا را با شکست مواجه کرده بود مواجه شدند که امریکا در طی سه ماه تلاش کرد تا روسیه را از ادامه جنگ در داخل خاک اوکراین منصرف سازد با وصف مجموعۀ از تحریم‌های پی در پی اقتصادی که امریکا بر ضد روسیه وضع کرد و با این تحریم‌ها اثرات جهانی تورم و روند تولید انرژی همراه بود که باعث شد تا بانک فدارالی امریکا نرخ سود را به میزان 5% بالا ببرد که این بلند رفتن در طول 22 سال گذشته بی‌سابقه بوده و به باور تحلیل‌گران و وسائل دست جمعی امریکا انتخابات نیمه دوره‌ای به مثابۀ نظر سنجی در خصوص ریاست جمهوری" بایدن" در دوسال اول آن در حکومت بوده است.

بنابر این هدف اصلی سفر "بایدن" به منطقه در این زمان خاص، یعنی قبل از انتخابات میان دوره‌ای همان است که در ابتدا ذکر کردیم: (کسی‌که به سفر "بایدن" به منطقه دقت می کند، می بیند که این سفر مقدمه‌ای برای انتخابات میان دوره‌ای است که سهام "بایدن" و حزبش را در این انتخابات افزایش می‌دهد، اگرچه ظاهراً این سفر به اهداف دیگری ارتباط داده شود!)

سوم: و در خاتمه ما به دو مسأله تأکید می‌کنیم:

1-    بر این دولت‌های به اصطلاح بزرگ مشکلات وارد می‌شود که گاه منجر به درگیری شدید بین احزاب و اجزای آنها می‌شود... اما درد این‌جا است که این دولت‌ها راه‌ حلی برای مشکلات خود در سرزمین‌های ما و به هزینه ما پیدا می‌کنند! "بایدن" از سرزمین ما دیدن می کند اما قبل از آن از بین مردمی‌که بیشترین دشمنی را با ما دارند یعنی رژیم یهود که سرزمین مبارک ما فلسطین را اشغال نموده پرواز می‌کند و سپس مستقیماً به سرزمین حجاز می رود، جایی‌که حاکمان آن با تسلیم و شادمانی از او استقبال می‌کنند و "بایدن" افتخار می کند و می‌گوید: (او اولین رئیس جمهور امریکا خواهد بود که از "اسرائیل" به جده سفر می کند. .. و بزرگترین بسته حمایتی تاریخ را برای یک کشور یهودی فراهم می کند...) با این حال حاکمان آل سعود حیا نمی‌کنند، بلکه حیا را از دست داده اند! سپس"بایدن" با حاکمان کشورهای حاشیه خلیج فارس دیدار و درباره افزایش تولید انرژی برای کاهش تورم در امریکا گفتگو کرده و سپس با این گروه حکام با حاکمان رژیم‌های مصر، عراق و اردن جمع می‌شوند و در خصوص قضیۀ عادی سازی دیدار می‌کند و می‌گوید: (هر گونه عادی سازی مثبت است) "بایدن" اینگونه می‌خواهد که برای این حکام به جای جهاد برای از بین بردن یهود، روابط شان را با رژیم یهود عادی سازی کند! و سپس آن حاکمان بدون ترس و واهمه‌ای از الله سبحانه و تعالی و رسولش و بدون کدام شرم از مؤمنان برای "بایدن" کف می‌زنند به جای اینکه امریکا و رژیم یهود را دشمن بخواند ﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾ و این حکام با آن‌ها عادی سازی رابطه می‌کنند و سرتعظیم را در نزد شان فرود می‌آورند!

2-     در مورد آنچه در اخیر سوال آمده بود (آیا ایران می تواند به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شود؟) بله می‌تواند، اگر ایران سیاست خارجی خود را همانطور‌ی‌که بیان شد با امریکا هماهنگ نسازد در این صورت ایران می تواند به یک قدرت مهم تبدیل شود، اما پیوند سیاسی ایران با سیاست امریکا باعث می شود که در مدار امریکا بچرخد و با کنترل توافق هسته‌ای، این موضوع را به مذاکرات وین، یعنی با موافقت امریکا ربط داده است: (سعید خطیب زاده سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «اگر فردا توافقی در "وین" تکمیل شود، اگر فردا در وین به توافق برسد، تمام اقداماتی که ایران انجام داده است از نظر فنی برگشت پذیر است) [اندپندنت عربی 13 جون 2022م) بنابراین تغییر اساسی در ایران بعید به نظر می‌رسد مگر این‌که ایران اسلام را در سیاست داخلی و خارجی خود حاکم قرار داده و بعد از آن رابطه خود را با امریکا به طور کامل و غیرقابل برگشت قطع نماید... ما به این نظریم و این عمل را از سوی سیاستمداران فعلی ایران بعید می‌دانیم اما به الله سبحانه و تعالی عذر می‌کنیم تا شاید به پروردگار شان رجوع کنند و از الله بترسند. 

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

اعتراض‌هایی‌که‌ از بیشتر از دو ماه پیش در سودان بالا گرفت، هم‌چنان ادامه دارد؛ آیا این اعتراض‌ها خودجوش و ناشی از اوضاع نا بسامان اقتصادی است و یا به تنش‌هایی ارتباط می‌گیرد که‌ پس از سفر جان سولیفان معاون وزیر خارجۀ امریکا به خرطوم در ماه نومبر 2017م بالا گرفت؟ زیرا گفته می‌شود یکی ‌از جمله مسائلی‌که ‌وی در گفتگوهایش با طرف سودانی مطرح نموده بود، عدم کاندیداتوری بشیر در انتخابات 2020م بوده و بشیر از طرح آن موضوع ناراحت شد؛ برای آزردن امریکا به روسیه سفر نمود و با ساختن پایگاه نظامی ‌با روس‌ها توافق نمود. آیا این بدان معنی است که ‌امریکا تصمیم گرفته بشیر را از قدرت کنار زند و به همین دلیل است که‌ حلقۀ اقتصادی سودان را تنگ‌تر نموده؛ چنان‌چه مزدورانش، به ویژه سعودی را از کمک به سودان منع نمود؟

پرسش دیگر این که‌ حمایت "صادق المهدی"را  از این اعتراض‌ها چگونه تفسیر می‌کنید؟ آیا به این معنی است که‌ انگلیس نیز در این قضیه دست دارد؟ از طولانی شدن پرسش معذرت می‌خواهم. جزاکم الله خیراً!

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ باید به بررسی امور زیر بپردازیم:

1. بلی، جان سولیفان معاون وزیر خارجۀ امریکا به تاریخ 16 نومبر 2017م به سودان سفر نمود و با وزیران خارجه و مالیه، رئیس هیئت ارگان‌های مشترک نیروهای مسلح، نماینده‌گان وزارت داخله و مسئولین دستگاه امنیتی و استخباراتی آن دیدار نمود. وی با سفیر سودان در امریکا نیز ملاقات کرد و پشت درهای بسته با شماری از رهبران دینی نیز گفتگو نمود و سپس در سالون کنفرانس‌های "شهید" مربوط به دانشگاه "قرآن کریم"، سخنرانی کرد و در آن از سیاست امریکا در قبال سودان سخن گفت. «بر اساس معلوماتی‌که ‌به رسانه‌ها درز نمود و در سایت انترنتی "سودان تایمز" منتشر گردید؛ این دیپلومات امریکائی در این سخنرانی‌اش از حکومت سودان خواست شماری از قوانین‌اش را، مخصوصاً قانون اعدام افراد مردتد را لغو نماید. وی هم‌چنین خواستار لغو مادۀ مربوط به لباس در قانون نظام عام شد؛ ماده‌ای‌که‌ بر اساس آن، زنان در صورت پوشیدن لباس‌هایی‌که‌ نشانۀ بی‌شرمی ‌باشد، دره زده خواهند شد. وی گفت: در هنگام ساختن قانون اساسی جدید سودان، حفاظت از آزادی دینی برای همه‌گان باید در نظر گرفته شود.» (منبع: سودان تریبیون 18 نومبر 2017م)

2. این نیز درست است که ‌بر اساس برخی معلومات درز کرده به رسانه‌ها؛ سولیفان از بشیر خواسته بود تا خود‌ش را در انتخابات سال 2020م نامزد نکند و بشیر از آن ناراحت شده بود و همین موضوع باعث تنش در روابط دو طرف شد؛ اما چنین واقعیتی بعید به نظر می‌رسد؛ زیرا بشیر نمی‌تواند از دساتیر بادار‌ش، امریکا سرپیچی کند و اگر امریکا نخواهد او به هیچ‌وجه خود را نامزد نخواهد نمود. اگر فرض کنیم او از دساتیر امریکا سرپیچی نموده و اصرار دارد در انتخابات 2020م خود را نامزد و در قدرت باقی بماند، مطمئناً امریکا علیه وی انقلاب نموده و او را کنارخواهد زد؛ درست همان طوری‌که ‌در انقلاب 30 جون 1989م وی را به قدرت رسانید. به علاوۀ آن؛ زمانی‌که‌ در شبکه‌های اجتماعی این خبر بالا گرفت، که‌ دیپلومات امریکائی از بشیر خواسته تا خود‌ش را در انتخابات سال 2020م نامزد نکند، ابراهیم غندور وزیر خارجۀ سودان این مسئله را رد نموده، گفت: «ایالات متحده هیچ‌گونه شرطی مبنی بر عدم کاندیداتوری عمربشیر رئیس جمهور سودان، در انتخابات سال 2020م در مقابل حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی‌تروریزم، مطرح نکرده.» وی افزود: «تمام آن‌ چه که‌ ما در جریان سفر اخیر جان سولیفان معاون وزیر خارجۀ امریکا به خرطوم با وی بحث و بررسی نمودیم؛ قضایایی مربوط به حقوق بشر و آزادی‌های دینی بود.» (منبع: قدس عربی 14 نومبر 2017م)   

نکتۀ دیگر اینست که‌ سفر یاد شده بیانگر همبستگی است و نه تنش؛ چنانچه سولیفان در جریان این سفر با بخش‌های مختلف دولت دیدار نمود و به گرمی ‌از وی استقبال به عمل آمد! هم‌چنین، این سفر پس از آن صورت گرفت که‌ ادارۀ حکومت امریکا ممنوعیت سفر شهروندان سودان را به تاریخ 26 سپتمبر2017م لغو نمود و هم‌چنین بعد از لغو تحریم‌های اقتصادی بالای سودان به تاریخ 6 اکتوبر 2017م، که‌ حدوداً 20 سال دوام داشت، صورت گرفت. با این حساب؛ هدف سفر این نبود که‌ مسئلۀ کاندیداتوری را بررسی کند؛ بلکه ‌هدف اصلی این بود که ‌نام سودان را از لیست "دولت‌های حامی‌تروریزم" بردارد؛ چنانچه در فوق در سایت انترنتی سودان تریبیون نیز به آن اشاره شد.

این یک جهت قضیه بود، جهت دیگر آن اینست که ‌بشیر خود ده روز پیش از سفر سولیفان به سودان، تعهد قبلی‌اش را مبنی بر عدم کاندیداتوری خویش تجدید نمود. «عمر بشیر رئیس جمهور سودان روز دوشنبه تعهدات قبلی خویش را مبنی بر این‌که‌ با پایان یافتن دورۀ دوم ریاست جمهوری‌اش در سال 2020م، از اریکۀ قدرت کنار خواهد رفت، تجدید نمود. بشیر این سخنان را در برابر تجمع جوانان به مناسبت برگزاری کنفرانس هفتمین سال روز همبستگی ملی و غیر حکومتی جوانان سودان در خرطوم اظهار نمود.». (منبع: خلیج آنلاین 6 نومبر 2017م)

هرچند نقض تعهدات از سوی چنین دولت‌هایی دشوار نیست؛ اما از اظهارات و ارتباطات امریکا با سودان، بعید به نظر می‌رسد که هدف از این سفر، منع نمودن بشیر از کاندیداتوری باشد. چنانچه ارتباط‌ها میان امریکا و سودان بعد از این سفر و بعد از بالا گرفتن اعتراض‌ها، هم‌چنان ادامه دارد و هدف از آن، حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی‌"تروریزم" است که ‌از سال 1993م درج این لیست شد؛ زیرا حکومت ترامپ تحریم‌های اقتصادی و تجارتی را که ‌از سال 1997م بالای سودان وضع گردیده بود، لغو نمود؛ اما نام سودان از لیست دولت‌های حامی‌تروریزم حذف نشده بود. شرطی را که ‌امریکا برای تکمیل نمودن مرحلۀ دوم، که ‌حذف نام سودان از لیست یاد شده است، گذاشت؛ این بود که ‌سودان باید همکاری‌هایش را برای "مبارزه با تروریزم" گسترش داده و حقوق بشر، آزادی‌های دینی، سیاسی وغیره مسائل را استحکام بیشتری بخشد.

3. هم‌چنین باید گفت؛ ‌انگیزۀ اعتراض‌هایی‌که ‌از تاریخ 19 دسمبر 2018م در سودان بالا گرفته، بخاطر سفر سولیفان به تاریخ 16 نومبر2017م نیست؛ زیرا موقف امریکا بعد از سفر یادشده و در جریان اعتراض‌ها، پیوسته طرف‌داری از حکومت بوده و نه اعتراض‌ها علیه آن؛ چنانچه تماس‌ها و اظهارات مسئولین امریکا به وضوح این ادعا را تقویت می‌کند. سیریل سارتر فرستادۀ خاص و سرمشاور رئیس جمهور امریکا در امور افریقا به همراهی دارین سیرایل مدیر ادارۀ امنیت ملی افریقا روز یک شنبه 17 فبروری 2017م وارد خرطوم شد و گفتگوهایش را در سودان به تاریخ 20 فبروری 2019م پایان بخشید. وی در یکی از اظهارات‌اش، که ‌پس از حضور در قصر ریاست جمهوری سودان بیان داشت، چنین گفت: «با معاون رئیس جمهور ملاقات مثمر و سازنده‌ای داشتم و من به منظور تداوم بخشیدن به گفتگوهایی آمده‌ام که ‌دو طرف را به جانب حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی‌ تروریزم سوق می‌دهد. وی تأکید نمود: با صبر بیشتر، حکومت خواهد توانست به راه‌حل سیاسی دست یابد و باید دانست که‌ هیچ‌گونه راه‌حلی از خارج سودان بالای آن تحمیل نخواهد شد و دوکشور خواهند توانست با کار مشترک به مشارکت قوی دست یابند.» (منبع: شروق نیوز 18 فبروری 2019م)

تمام این موارد به خوبی نشان می‌دهد که ‌سفر سولیفان انگیزۀ بالا گرفتن اعتراض‌ها نیست؛ بلکه ‌بیانگر کمک امریکا به حاکمیت بشیر و عدم اعمال هرگونه راه‌حلی از بیرون و گذاشتن شرط‌های امریکا برای حذف نام سودان از لیست "دولت‌های حامی‌تروریزم" است.

4. موقف مزدوران امریکا نیز طوری بوده که ‌از حاکمیت موجود پشتیبانی می‌کند و نه از اعتراض‌ها؛ یعنی چنان نیست که ‌در پرسش مطرح شده. جزئیات بیشتر را به گونۀ زیر می‌توان بیان نمود:

الف) در مورد عربستان سعودی باید گفت که‌ از زمان شروع عملیات نظامی‌ در یمن، پیوسته در عرصه‌های زراعتی سودان سرمایه‌گذاری‌های جدید می‌کند:

- «عربستان سعودی در جریان سال 2016م بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار عربی در سودان بوده و در حدود 15 میلیارد دالر سرمایه‌گذاری نموده است. بیشترِ این سرمایه‌گذاری‌ها در بخش علوفه، گندم و جواری بوده که‌ اقتصاد خرطوم را تقویت می‌بخشد.» (منبع: خلیج آنلاین 17 جولای 2017م) سفیر سعودی در اظهاراتی تأکید نمود: «ارزش فعلی سرمایه‌گذاری‌های سعودی در سودان از 12 میلیارد دالر فراتر می‌رود.» (منبع: سایت بوابه 3 دسمبر 2018م) و هم‌چنین «سودان به تاریخ 7 می ‌2018م اعلان نمود که‌ با عربستان سعودی به توافق رسیده و این کشور برای پنج سال نیاز نفتی سودان را رفع خواهد نمود.» (منبع: سودان تریبیون 7 می‌2018م)

- هیئتی متشکل از وزیران سعودی به تاریخ 24 جنوری 2019م به خرطوم سفر نموده و با رئیس جمهور سودان گفتگو کردند و اوضاع جاری سودان را به بحث و بررسی گرفتند. ماجد قصبی وزیر تجارت سعودی در اظهاراتی مطبوعاتی‌اش گفت: «سفر این هیئت به سودان به دستور خادم حرمین شریفین شاه سلمان بن عبدالعزیز صورت گرفته و هدف از آن تقویت روابط اقتصادی با سودان و افزایش میزان تبادلات تجاری میان دوطرف می‌باشد.» وی افزود: «شاه سلمان تأکید نموده که ‌امنیت سودان، امنیت سعودی و ثبات در آن، ثبات سعودی است و سودان نسبت به هردولت دیگری مستحق هرگونه روابط با سعودی می‌باشد.» (منبع: نشریۀ الوطن مصر 26 جنوری 2019م) این شواهد به خوبی نشان می‌دهد که‌ سعودی دست از حمایت سودان بر نداشته.

ب) در مورد مصر، که‌ پایۀ دیگر مزدوران امریکا در منطقه می‌باشد، باید گفت که ‌عمر بشیر رئیس جمهور سودان به تاریخ 27 جنوری 2019م به مصر سفر نمود و سیسی در میدان هوایی به گرمی ‌از وی استقبال و مهمان‌نوازی نمود. این شواهد نشان می‌دهند که ‌امریکا تصمیم ندارد بشیر را کنار زند، در غیر آن سیسی، که‌ رکن و پایۀ اساسی امریکاست، به هیچ‌وجه چنین کاری نمی‌کرد. سفیر سودان در مصر در مورد سفر بشیر گفت: «این سفر از نظر زمانی و موضوعی، مهم‌ترین سفر تلقی می‌شود.» (منبع: نشریۀ صباح مصر 27 جنوری 2019م) جهت معلومات بیشتر باید گفت که‌ بشیر پس از سفر سیسی به سودان به تاریخ 25 اکتوبر 2018م به همراه 12 وزیر و امضای 12 توافقنامه،  به تاریخ 6 نومبر 2018م نیز به مصر سفر نموده بود.

پس از شروع اعتراض‌ها در سودان، سامح شکری وزیر خارجۀ مصر و فزارا رئیس استخبارات مصر فوراً به سودان سفر نمود و با عمر بشیر و همتایان خویش دیدار نمودند. شکری پس از آن دیدارها گفت: «مصر مطمئن است که ‌سودان این شرایط به وجود آمده را موفقانه پشت سر خواهد گذاشت. مصر همواره آماده است از سودان پشتیبانی نموده و در کنار آن قرار داشته باشد. امنیت و ثبات در سودان به معنای امنیت و ثبات در مصر است.» (منبع: بواب مصر 27 دسمبر 2018م) این موارد بیانگر آنست که‌ مصر هنوز از سودان حمایت می‌کند.

ج) در خصوص امور داخلی باید گفت که ‌مهم‌ترین نیروهای داخلی امریکا در سودان، اردوی این دولت است؛ چنانچه موقف‌گیری اردوی سودان در برابر اعتراض‌ها طوری بود که‌ در کنار بشیر قرار داشت و از نظام وی حمایت نمود. در یک اعلامیه‌ای که ‌اردوی سودان منتشر نمود، چنین گفته شده: «در کنار رهبری سودان قرار داشته و از دست‌آوردهای مردم، امنیت، خون، آبرو و دارایی‌های شهروندان دفاع خواهد نمود.» (منبع: عربی پست 23 دسمبر 2018م) کمال عبدالمعروف رئیس ارکان نیروهای مسلح سودان خطاب به نظامیان ارشد اردو گفت: «اردو به هیچ‌وجه کشور را تسلیم رهبران اعتراض‌های سرکش پست و نماینده‌گان سازمان‌های مشکوک در خارج نخواهد نمود.» (منبع: مصر عربی 30 جنوری 2019م) این بیانگر حمایت اردو از بشیر است و موقف قطعات نظامی ‌و امنیتی چنین هم بود؛ چنانچه: «محمد حمدان دقلو رهبر نیروهای واکنش سریع سودان در اظهاراتی هشدار داد که ‌نیروهایش آماده اند در برابر کسانی قرار گیرند که ‌وی آنان را حریص خواند.» (منبع: المسیره نت 26 دسمبر 2018م) صلاح قوش مدیر دستگاه استخبارات سودان نیز در اظهارات تند و تیزی در پارلمان سودان گفت: «پیشگامی‌های زیادی در میدان صورت می‌گیرد؛ اما همه باید بدانند که‌ هیچ‌گونه پیشگامی، ‌که‌ فراتر از قانون حاکم گذارد، جایگاهی نخواهد داشت.» (منبع: الجزیره نت 21 فبروری 2019م) امریکا برای راه‌اندازی انقلاب‌ها از اردوی سودان کار می‌گیرد و از زمان انقلاب نمیری در سال 1969م، در میان اردو نفوذ قوی پیدا نموده است.

5. موقف اپوزوسیون در سودان این گونه بود: «صادق المهدی رئیس حزب امت در روز چهارم اعتراض‌ها خواستار تشکیل حکومت جدید وفاق ملی شد که‌ تمام اطراف در آن مشارکت داشته باشند. وی گفت: ما از اعتراض‌های مردم در کشور پشتیبانی می‌کنیم؛ اما تأکید نمود که‌حزب‌اش در آن مشارکت نمی‌کند.» (منبع: رادیوی انگلیس 22 دسمبر2018م) اما زمانی‌که ‌وی متوجه ادامۀ اعتراض‌ها شد، اعلان نمود که ‌در آن نقش دارد. «صادق المهدی رئیس حزب ملی امت و رئیس ائتلاف "ندای سودان" اعلان نمود که‌ تحرکات مردمی‌ را که ‌خواستار سقوط نظام است، تأیید می‌کند و خواستار متوقف نمودن کشتار متظاهرین شد؛ پیش از آن که ‌خواهان کنار رفتن عمر بشیر شود.» (منبع: سودان تریبیون 25 جنوری 2019م) به این معنی که ‌او بیشتر از دوماه پس از آغاز اعتراض‌ها سعی نمود، از آن به نفع خود استفاده نماید. همه می‌دانند که‌ صادق المهدی وابسته به انگلیس است و در میان سال‌های 1986 تا 1989م رئیس جمهور سودان بود و عمر بشیر علیه او انقلاب نمود. المهدی سپس انجمن کسبه‌کاران سودان را به عنوان جریانی موازی با انجمن‌های رسمی ‌و وابسته به حکومت تشکیل داد و اروپا توسط المهدی در این انجمن تأثیر زیاد دارد. مهدی سعی دارد از انجمن خود بدیلی برای انجمن‌های رسمی ‌بسازد که‌ حکومت بالای آن تسلط دارد. آن عده از رهبران این انجمن که ‌در بیرون به سر می‌برند، عموماً در اروپا استند. «برخی از رهبرانی که‌ در خارج به سر می‌برند و از آدرس این انجمن صحبت می‌کنند، هریک محمد اسباط در فرانسه که‌ یک خبرنگار است و دکتوره ساره عبدالجلیل در انگلیس استند.» (منبع: سایت بی‌بی‌سی 24 جنوری 2019م) هم‌چنین رویکردهای سیکولرستی و سایر تحرکات حاشیه‌ای که ‌در تغییر مؤثریت چندانی ندارند، با این اعتراض‌ها همراه شده اند. هرچند انگلیس در این تحرکات، به ویژه حزب صادق المهدی نفوذ دارد؛ اما این نفوذ در تغییرات جاری مؤثریت چندانی ندارد؛ لیکن تداوم اعتراض‌ها می‌تواند میزان این مؤثریت را بالا ببرد؛ زیرا انگلیس در استفاده‌جویی از چنین اعتراض‌ها تجربۀ فراوان دارد و به همین دلیل است که ‌حزب المهدی با حدوداً یک ماه تأخیر، از این اعتراض‌ها اعلان حمایت نمود؛ زیرا گمان می‌کرد که ‌عمر بشیر می‌تواند اعتراض‌ها را در روزهای نخست آن خاموش کند؛ اما وقتی تداوم یافت اینک سعی دارد مهار آن را در دست گیرد.

پس از سپری شدن بیشتر از دو ماه از شروع اعتراض‌ها و قوت گرفتن نفوذ المهدی در آن، اینک وی تأکید دارد که ‌بشیر باید از قدرت کنار برود: «وی اعلان نمود که ‌حاضر است برای دستیابی به توافقی مبنی بر جزئیات عبور به جانب نظام جدید با نماینده‌گان مخالفان گفتگو کند.» (منبع: اسپوتنیک 2 مارچ 2019م) به این ترتیب، هر قدر توان حکومت در متوقف نمودن اعتراض‌ها ضعیف شده و به تأخیر افتاده، به همان اندازه مزدوران انگلیس توان بیشتری پیدا کرده اند و به همین دلیل است که‌ امریکا این مسئله را جدی گرفته و برای جلوگیری از هرگونه تحول ناگهانی و غیرمترقبه، امریکا در هماهنگی با بشیر زمینۀ متلاشی نمودن تجمعات مخالف حکومت را ترتیب داد؛ طوری‌که‌ از بعضی از احزاب سیاسی سهیم در حکومت خواست تا از سهمی‌که ‌در حکومت دارند، کنار رفته و به این ترتیب تبدیل به اپوزسیون شوند: «مبارک فاضل رئیس حزب امت اعلان نمود که ‌شراکت حزب‌اش با حزب حاکم را برهم زده و از حکومت کنار می‌رود.» (منبع: سایت نیلین 28 دسمبر2018م) غازی صلاح الدین نیز از حکومت کنار رفت؛ «حرکت اصلاح در جریان کنفرانس مطبوعاتی، که ‌توسط غازی صلاح الدین رئیس این حرکت برگزار گردیده بود، اعلان نمود که‌ حرکت مذکور تصمیم گرفته تمام نماینده‌گانش را از مجالس قانون‌گذاری خارج نماید.» (منبع: آژانس خبری سوا 1 جنوری 2019م) غازی صلاح به صفت رئیس جبهۀ ملی تغییر انتخاب گردید؛ «مجمع عمومی‌جبهۀ ملی تغییر روز گذشته دوکتور غازی صلاح الدین را به صفت رئیس مجلس ریاست این جبهه انتخاب نمود.» (منبع: خلیج 365 در 14 فبروری 2019م) به علاوۀ اقدامات فوق و به منظور پیشی گرفتن از اروپا در تحریک بیشتر اعتراض‌ها و سوءاستفاده از آن، امریکا به بشیر چراغ سبز نشان داد که ‌می‌تواند وضعیت اضطراری اعلان نماید و بشیر به تاریخ 22 فبروری 2019م این کار را کرد.

اخیراً و به تاریخ 28 فبروری 2019م حزب میرغنی از حکومت کنار رفت و برای همه روشن است که ‌میرغنی همواره با امریکا ارتباط داشته، «حزب اتحادی دموکراتیک به رهبری محمد عثمان میرغنی روز پنج شنبه اعلان نمود که‌ تمام توافقات شراکتی را که ‌با حزب ملی حاکم امضاء نموده بود، لغو نموده و از سهم‌اش در حکومت سودان کنار می‌رود.» (منبع: شبکۀ خبری العین 28 فبروری 2019م) گام بعدی برای آرام نمودن مخالفان این بود که ‌بشیر خود اعلان بی‌طرفی نمود و گفت که ‌با هیچ طرف و علیه هیچ طرفی نیست. «رئیس جمهور سودان تمام صلاحیت‌هایش به صفت رئیس حزب مؤتمر ملی را به معاونش واگذار نمود تا با کاستن از گزینه‌هایش در رویارویی با بدترین بحرانی قرار گیرد که‌ در جریان سه دهه حکومت خویش با آن مواجه گردیده. در بیانیۀ حزب در مورد این تصمیم چنین گفته شده: این تصمیم به دلیل وفا به عهدی اتخاذ شده که ‌رئیس جمهور در سخنرانی‌اش در برابر امت نمود که‌ فاصلۀ او با تمام جریان‌های سیاسی به یک اندازه خواهد بود.» (منبع: میدل ایست آنلاین 1 مارچ 2019م) بشیر با این کار، پیش از آن که ‌دیگران را فریب دهد، خودش را فریب می‌دهد؛ چگونه می‌تواند بی‌طرف بماند؛ در حالی‌که ‌خود رئیس جمهور است و حزبش، حزب حاکم؟ حتی اگر کسی دیگری را به صفت رئیس حزب مقرر نماید، بازهم این کار چیزی فراتر از شکلیات نیست.

در هر حال، این اقدام یکی از اسالیبی است که ‌به هدف آرام نمودن اعتراض‌ها به کار گرفته می‌شود و تمام این تلاش‌ها به منظور تأثیرگذاری روی مخالفان و مهار نمودن اعتراض‌ها صورت می‌گیرد، به ویژه با توجه به این که‌ حکومت در حال حاضر نیرو و توان هجوم به مخالفان را دارد و اگر نتواند آنان را مهار کند، سعی خواهد نمود رهبری آنان را در دست گیرد و یا در رهبری آن نقش مؤثری داشته و به این ترتیب تسلط امریکا تداوم یابد.

6. در مورد سفر بشیر به مسکو که ‌از 22 نومبر 2017م شروع و چهار روز ادامه یافت؛ یعنی درست شش روز بعد از سفر سولیفان به سودان، باید گفت که‌ هدف از آن سفر این نبود که ‌بشیر از امریکا در نزد روسیه شکایت کند؛ بلکه ‌به دستور و رضایت امریکا صورت گرفت؛ به این دلیل که: «یکی از روزنامه‌های سودان امروز چهارشنبه پرده از معامله‌ای برداشت که‌ میان خرطوم و واشنگتن صورت گرفته و بر اساس آن؛ طیارۀ حامل عمر بشیر رئیس جمهور سودان می‌تواند با امنیت کامل وارد روسیه شود؛ اما شرط‌اش اینست که‌ قوانین جنجال‌برانگیزی‌که ‌ادارۀ حکومت امریکا به آن اعتراض دارد، لغو شود و این کار باید همزمان با نخستین سفر بشیر به مسکو صورت گیرد. برخی منابع آگاه به روزنامۀ "راکوبة" گفته اند که ‌حکومت سودان ضمانت‌هایی را از جانب جان سولیفان معاون وزیر خارجۀ امریکا در سفر‌ش به خرطوم به دست آورده که ‌بر اساس آن از پرواز طیارۀ حامل بشیر ممانعت نخواهد شد، به شرط آن که ‌پیشنهادهای امریکا مبنی بر فعالیت‌های دینی آزاد گردیده و مواد قانونی بحث‌برانگیز، مخصوصاً قوانین مربوط به "ارتداد، میراث و لباس‌های تحریک‌آمیز" لغو گردد.» (منبع: مصراوی 22 نومبر 2017م) اگر دستور امریکا نمی‌بود، بشیر به هیچ‌وجه نمی‌توانست برای پرواز از فضای سعودی استفاده کند؛ زیرا حکومت سعودی وابسته به دولت استعمارگر امریکاست و کاملاً بالای فضای آن تسلط دارد؛ چنانچه در زمان حکومت شاه عبدالله مزدور انگلیس در سال 2013م نیز چنین اتفاقی افتاد؛ طوری‌که ‌انگلیس علاقه‌مند نبود بشیر به ایران سفر کند؛ زیرا نمی‌خواست حکومت ایران با حضور گرم و بیشتر سران جهان در محفل آغاز کار رئیس جمهور آن، شهرت بیشتری کسب نماید. بناءً عربستان سعودی اجازه نداد طیارۀ حامل بشیر به دلیل عدم رغبت انگلیس، از آسمان سعودی استفاده نماید؛ «ریاست جمهوری سودان اعلان نمود که‌ عربستان سعودی به طیارۀ حامل رئیس جمهور اجازه نداده برای عبور از آسمانش به جانب تهران استفاده نماید؛ بناءً طیاره مذکور ناچار برگشت نمود. رئیس جمهور سودان قصد داشت در مراسم سوگند رئیس جمهور جدید ایران شرکت کند.» (منبع: فرانس 24 4 اگست 2013م)

7. با توجه به تمام موارد یادشده، بعید به نظر می‌رسد امریکا در پس اعتراض‌ها قرار داشته باشد و انگلیس هم توان راه‌اندازی چنین اعتراض‌هایی را ندارد؛ پس داستان شروع و دوام این اعتراض‌ها از چه قرار است؟ پاسخ اینست که‌ اعتراض‌ها به گونۀ خودجوش و به دلیل افزایش میزان بحران معیشتی مردم در سودان آغاز گردید و جزئیات آن قرار ذیل است:

الف) بشیر و اطرافیانش گمان می‌کردند با کوتاه آمدن از جنوب سودان به دستور امریکا، سودان تبدیل به سرزمینی مرفه و امن خواهد شد و امریکا با لغو تحریم‌هایش به سودان کمک خواهد نمود؛ اما اوضاع برعکس شد؛ چنانچه شرایط اقتصادی بدترتر و بحرانی‌تر گردیده و این بحران با شروع سال 2018م و پس از لغو تحریم‌های امریکا از سودان، شدت بیشتری گرفت. حکومت قیمت نان را افزایش داد و نرخ دالر گمرکی را تا سه برابر بالابرد و این باعث شد بهای واحد پولی سودان افت کند که ‌منجر به بلند رفتن قیمت‌ها و سپس شروع بحران موادسوخت گردید. افزایش قیمت نان کار را به جایی کشاند که ‌یک شهروند به سختی می‌توانست نان خشک به دست آورد؛ طوری‌که‌ برای به دست آوردن یک قرص نان باید ساعت‌ها در صف نانوایی می‌ایستاد و نان را به قیمتی فراتر از حد توان خود‌ش خریداری می‌نمود. میزان تورم به حدود 70درصد رسید و بانک مرکزی برای جلوگیری از کاهش بالارفتن ارزش دالر و پایین آمدن ارزش پول داخلی، اقدام به منع پول از سایر بانک‌ها نمود تا این که ‌وادار شد بهای واحد پولی را تا 60درصد کاهش دهد تا جایی‌که ‌بهای یک دالر به 47.50 جنیه رسید و به تاریخ 20 فبروری 2019م در بازاری موازی(بازار آزاد) به 75 جنیه رسید.

ب) فقر در میان مردم سودان به اوج خود رسید؛ چنانچه سازمان مرکزی آمار تأکید نمود که: «فیصدی فقر به بیش از دو سوم شهروندان رسیده و این آمار بر اساس نتائج تحقیقی است که ‌در سال 2014م و به عنوان نخستین تحقیق پس از جدا شدن سودان جنوبی در سال 2011م منتشر گردیده.» تمام این تحولات پس از آن صورت می‌گیرد که ‌صندوق بین‌المللی پول در این زمینه توصیه؛ بلکه ‌اوامر‌ش را صادر نمود؛ چنانچه در هرجای دیگری نیز چنین می‌کند؛ طوری‌که ‌از حکومت خواست پول را به گردش انداخته و حمایت‌ها از موادسوخت، برق و گندم را متوقف کند و متعهد شد که ‌به کمک بانک جهانی در عملی شدن برنامه‌های اصلاح اقتصادی سودان کمک‌های تخنیکی خواهد نمود. این تعهد در گردهمایی نماینده‌گان صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و در حاشیۀ نشست‌هایی صورت گرفت که ‌در جزیرۀ بالی در اندونیزیا و در دسمبر 2017م برگزار شده بود. صندوق یاد شده تأکید نمود که ‌این کار برای ایجاد شرایط لازم به هدف جلب سرمایه‌گذاران و استحکام رشد اقتصادی کشور لازم است و از حکومت خواست، یارانه‌ها(حمایت‌های) برق و گندم را در میان سال‌های 2019م تا 2021م و بعد از به گردش انداختن پول لغو نماید. اطاعت حکومت سودان از این اوامر منجر به بدتر شدن اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم شد.

ج) به این دلیل بود که‌ شرایط سودان آمادۀ انفجار شد و منجر به بیرون آمدن مردم به جاده‌ها و به گونۀ خودجوش گردید؛ زیرا فقر گسترش یافت و قیمت‌ها بالا رفت و میزان بیکاری افزایش یافت و سرمایه‌ها به بدترین وجه ممکن توزیع شد. دلیل تمام این اوضاع این است که ‌عمر بشیر نظام سرمایه‌داری را تطبیق نموده و از توصیه‌های سازمان‌های مالی و صندوق و بانک جهانی فرمان می‌برد و به فشارهای امریکا تن می‌دهد. حکومت بشیر وابسته به امریکا بوده و سیاست‌های آن را عملی می‌کند، به ویژه در مسئلۀ جدائی سودان جنوبی و از دست دادن ذخیرۀ بزرگ نفتی دولت. «پس از جدا شدن جنوب سودان در سال 2011م خرطوم سه چهارم موارد نفتی خویش را از دست داده؛ مواردی‌که ‌در حدود 80درصد موارد پول‌های بیرونی را وارد خزانه‌های دولت می‌نمود.» (منبع: الجزیره نت 26 دسمبر 2018م) پس نخست مردم در تنگنای معیشتی قرار گرفتند و این وضعیت بود که ‌جرقۀ نخست انقلاب سودان را به تاریخ 19 دسمبر 2018م در شمال ولایت نهر النیل و شهر عطبره زد و سپس به سایر شهرها سرایت نمود و هنوز ادامه دارد و آتش آن خاموش نگردیده و همه یک خواسته دارند که ‌کنار رفتن نظام حاکم است.

به این ترتیب بود که‌ اعتراض‌ها در سودان به گونۀ خودجوش آغاز شد و سپس طرف‌ها و قدرت‌های فرصت جو خود را به آن نزدیک نمودند تا از آن برای تأمین منافع آن قدرت‌ها استفاده کنند و مسیر اعتراض‌ها را، چنان‌که ‌تشریح داده شد، منحرف نمایند.

8. در اخیر باید گفت: ‌دو مسئله وجود دارد که ‌قابل تأمل و دقت بیشتر است:

اول) نخستین چیزی‌که ‌امریکا بالای مزدورانش الزامی ‌می‌کند اینست که ‌با تمام توان باید برای تأمین منافع امریکا تلاش کنند و بشیر عملاً این کار را کرد؛ در حدی‌که ‌حتی حاضر شد قسم‌اش را به خاطر تأمین منافع امریکا جنوب سودان را جدا نمود و با این کار قسم‌اش را شکست. امریکا تا امروز از بشیر پشتیبانی می‌کند؛ چنانچه ارتباطاتی‌که ‌با حکومت‌اش دارد و ما نمونه‌های آن را در فوق بیان نمودیم، به خوبی بیانگر این واقعیت است؛ اما در صورتی‌که ‌اعتراض‌ها ادامه پیدا کند و بشیر نتواند آن را در کوتاه‌مدت مهار کند، از چشم امریکا خواهد افتاد و به این ترتیب توان خدمت‌گزاری به امریکا و منافع آن را نخواهد داشت و به این ترتیب به گمان اغلب امریکا سعی خواهد نمود او را از قدرت کنار زند. احتمالاً کنار رفتن بعضی از طرف‌داران حکومت از سهم‌شان در حکومت تا بتوانند بر موج اعتراض‌ها سوار شوند، به ویژه حزب میرغنی که ‌وابسته به امریکاست، احتمالاً به همین هدف صورت می‌گیرد؛ یعنی تلاش‌هایی برای ساختن بدیل، زیرا لازمۀ کنار زدن بشیر، وجد بدیلی است که ‌در میان مردم پذیرفته شده باشد. امریکا معمولاً از این اسلوب با مزدورانش استفاده می‌کند؛ چنانچه با حسنی مبارک نیز استفاده کرد؛ زمانی‌که ‌مبارک نتوانست اعتراض‌ها را مهار کند، امریکا به وی دستور داد کنار برود و او استعفاء نمود و طنطاوی و شورای نظامی ‌را به جای خود‌ش تعیین کرد. پس این اسلوبی است که ‌در نزد امریکا معمول است و یگانه مسئلۀ مهم در این اسلوب آن است که‌ پیش از دستور صدور دستور کنار رفتن به مزدور برحال باید مزدور بعدی از هرلحاظ آماده شده باشد؛ زیرا امریکا می‌ترسد مبادا قبل از این‌که ‌مزدور بعدی به پختگی برسد، مردان صادق و مخلص قدرت را در دست گرفته و تبدیل به خاری شوند که‌ در گلوی امریکا گیر کند؛ چنانچه یگانه دلیل بقای بشار بر حکومت تاکنون همین مسئله بوده است.

دوم) آنچه مایۀ نگرانی است، اینست که‌ مبادا خون‌های ریخته شده، زخم‌های متحمل شده و خساراتی‌که‌ به منافع عامه وارد شده همه هدر رود و اعتراض‌ها در نهایت منجر به این شود که ‌یک مزدور جایگزین مزدور دیگر گردد و قانون اساسی وضعی و ساخت بشر هم‌چنان در این سرزمین باقی مانده و جان‌های بیشتری را بگیرد و بنده‌گان الله سبحانه وتعالی را در رنج و بلا نگهدارد. این دقیقاً همان چیزی است که‌ در مورد آن هشدار می‌دهیم؛ زیرا دیده می‌شود که‌ اعتراض‌ها تا امروز شعار اسلام را سر نمی‌دهد و خواستار تطبیق احکام شریعت اسلامی ‌از طریق رهبری صالح و صادقی نیست که ‌در جهت از سرگیری زندگی اسلام با برپائی خلافت راشده سعی و تلاش کند و به این ترتیب؛ بحران سیاسی به حال خود باقی مانده و حتی بدتر هم شود و بحران سیاسی نیز به حال خود باقی مانده و حتی بدتر نیز شود. فرمودۀ الله سبحانه وتعالی حق مبین است که‌ می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىۖوَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً

[طه: 123-124]

ترجمه: هرکس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود و نه در رنج خواهد بود! و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت.

و الله علیم و حکیم چه راست گفت آنجا که‌ فرمود:

﴿فَاعْتَبِرُوا يَاأُولِي الْأَبْصَارِ

[حشر: 2]

ترجمه: پس عبرت بگرید ای صاحبان چشم!

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش‌:

 السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

شیخ بزرگوار و محبوب ما! الله سبحانه وتعالی شما را در کارهای‌تان یاری فرموده و به چیزی‌که در آن رضایت الله است، شما را موفق گرداند.

پرسش اول: موضوع قیاس را در کتاب "شخصیۀ اسلامی جلد 3" مطالعه می‌‌کردم که نظرم را موضوعی به خود جلب نمود و آن این‌که حزب استدلال می‌کند که قیاس بنابر دلایل قطعی و دلایل ظنی؛ از جمله دلیل شرعی است؛ با وجود این اقوال، کسانی را که قایل بر این بودند که اجماع خلفاء راشدین و سایرین، دلایل ظنی بوده و برای استدلال درست نمی‌باشد، رد می‌نماید. هم‌چنان، گفته می‌شود که منشأ قیاس دلایل ظنی می‌باشد؛ پس اگر چنین باشد؛ چرا به این موضوع توجه صورت نمی‌گیرد و به خصوص که این کتاب جدیداً چاپ شده است.

هم‌چنان، من به این نظر استم و خود را خطاکار می‌گمارم؛ این‌که طریقۀ استدلال در دلالت نمودن از دلایل قطعی بر قیاس واضح و صریح نیست و آن استنباط از دلیل است؛ به این معنی: زمانی‌که نص قطعی باشد، در آن دلیل می‌باشد که برای حکم نمودن به جواز قیاس کافی است؛ احساس می‌کنم که این استدلال سخن صریح نیست.

پرسش دوم: بعضی مردم در نانوایی(خبازی) هرروز و یا در طول یک ماه برای نانوا مقدار آرد می‌‌دهند و در عوض آن نان می‌گیرند، آیا این جايز است؟ و آیا این کار شامل سیاق اجاره و یا خرید و فروش می‌گردد؟ با وجود این‌که هردو جانب بر یکی از این دو کار تصریح نمی‌کنند.

آرزومندم هرچی زود ممکن باشد، پاسخ بدهید. الله سبحانه وتعالی مایان را موفق و پیروز گرداند؛ نصرت و توانایی دهد و مایان را هرچه زودتر در دارالاسلام  یکجا سازد. و السلام علیکم ورحمة الله  وبرکاته!

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

نخست راجع به قیاس: دلیل بر قیاس نصی است که در آن علت ذکر شده باشد؛ اگر علت در قرآن ذکر باشد، پس دلیل قرآن است و اگر علت در سنت ذکر شده باشد، دلیل سنت است. این همانا سخن صریح و واضح است؛ پس چگونه می‌گویید: «احساس می‌کنم این استدلال، سخن صریح و واضح نیست؟» در مثال‌های زیر دلایل علت را مشاهده نمایید، جواب‌تان را درخواهید یافت: مثال از قرآن کریم؛ الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأغْنِيَاءِ مِنْكُمْ

[حشر: 7]

ترجمه: تا(این اموال عظیم) در میان ثروت‌مندان شما دست به دست نگردد.

حالا پرسش مطرح می‌گردد: آیا برای خلیفه جایز است که از ملکیت دولت، برای فقراء بدهد و برای اغنیاء ندهد؟ جواب طبعاً همین است: بلی. در پاسخ به پرسش دیگری‌که در مورد دلیل این امر مطرح می‌شود، باید گفت: مگر این قول الله سبحانه وتعالی جوابش نیست؟ ترجمه: تا این اموال عظیم در میان ثروت‌مندان شما دست به دست نگردد. مثال از حدیثی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند:

«... وفي سائمة الغنم إذا كانت أربعين، ففيها شاة...»

 (اخرجه ابوداود)

ترجمه: گوسفندان چرنده اگر چهل دانه باشند، زکات آن‌ها یک گوسفند است.

اکنون پرسشی مطرح می‌گردد: آیا گوسفندی‌که در خانه‌ها علف داده می‌شود و به دشت و بیابان برده نمی‌شود، در آن زکات است؟ طبعاً جواب اینست: نخیر، زکات ندارد و دلیل بر این امر، همین حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم است: «گوسفندان چرنده اگر چهل دانه باشند، زکات آن‌ها یک گوسفند می‌باشد». چنانچه دلایل را صراحتاً در موضوع می‌بینید. و اما اگر هدف تان از گفتن این‌که: «گمان می‌کنم این استدلال سخن صریح و واضح نیست» این باشد: علتی‌که در نصوص وارد می‌شود و علتی‌که موضوع قیاس باشد، همیشه واضح و صریح نمی‌باشد؛ بلکه گاهی صریح و گاهی غیرصریح می‌باشد؛ یعنی گاهی به اساس دلالت و گاهی به اساس استنباط و یاهم مبتنی بر قیاس می‌باشد؛ اگر منظورتان این باشد، این درست است؛ مثلاً حدیثی را که امام بخاری روایت نموده است: «انما جعل الاستئذان من اجل البصر» یعنی: اجازه گرفتن از برای دیدن است؛ به این معنی اگر شخصی بدون اجازه داخل خانه‌ای شود، چیزی را که اهل همان خانه دوست ندارد، می‌بیند. بناءً در این موضوع علت صریح است و آن لفظ "از برای" است. اما در حدیث قبلی لفظ "السائمة(چرنده)" در این موضوع علت و سبب، دلالتاً بیان شده است؛ چون وصف ذکر شده وصف قابل فهم است. اگر منظورتان این باشد، پس این درست است؛ مگر این موضوع دیگری است که ارتباط به دلیل تفصیلی دارد و دلیل اجمالی اصولی اینست: این ثابت است که قرآن مقطوع و ثابت به دلیل قطعی و سنت نیز به ثابت دلیل قطعی است؛ بناءً قیاس دلیلی است که به دلیل قطعی ثابت است؛ چون قیاس به قرآن و حدیث راجع است و این دلیل غیرتفصیلی بود.

دلیل تفصیلی فقهی برای این‌که کدام دلیل صریح است و کدام غیرصریح، این موضوع جداگانه است. اما ملاحظۀ شما در مورد آنچه در کتاب شخصیه ذکر گردیده که متن آن این‌گونه است: «بدون شک بنابر دلایل قطعی و دلایل ظنی، این ثابت شده است که قیاس از جمله دلائل شرعی می‌باشد.» در این مورد یک جهت سخن شما درست است، با وجود این‌که دلیل در اصول و فقه اطلاق می‌گردد؛ اما مدلول آن از لحاظ قطعی و ظنی بودن مختلف است و چون موضوع در اینجا از دلایل اصول است؛ پس بهتر اینست که به دلیل قطعی بدون دلیل ظنی اکتفا کرده شود؛ با این وجود، تصحیح این بهتر است و ان‌شاء الله تصحیح‌ خواهیم نمود.

برای معلومات بیشتر و فهم این موضوع، آنچه را در کتابم(تیسیر الوصول الی الاصول) بیان نموده‌ام، تذکر می‌دهم: «حجت بودن قیاس از حجت بودن دلایلی‌که علت را معین می‌سازد(قرآن، سنت و اجماع) نشأت نموده است؛ طوری‌که حجت بودن قرآن، سنت و اجماع ثابت است؛ چنانچه قبلاً هم ذکر کرده‌ایم. هم‌چنان، حجت بودن قیاس ثابت است. رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز به استفاده و استعمال از قیاس رهنمایی کرده است. هنگامی‌که از وی در مورد حج پرسیده شد. ...»

اما راجع به سوال دومی تان(خریدن نان در مقابل آرد) باید گفت: این مسئلۀ جدیدی نیست؛ بلکه این مسئله را فقهای کرام در عصرشان بحث نموده اند و در مورد پاسخ به این پرسش اختلاف نظر دارند؛ مثلاً: آیا مواد و اجناس سودی که بنا بر صنعت حالت‌اش تغییر نماید؛ مانند هرگاه گندم بریان گردد یا به آرد تبدیل شود و یا خمیر شود و یاهم نان پخته شود و امثالهم، آیا این جنس واحد می‌باشد؟ یعنی بالای این‌ها لفظ گندم اطلاق می‌گردد؟ بناءً خرید آن جایز نیست؛ مگر دست به دست و جنس به جنس؟ یا این‌که به جنس دیگر تبدیل می‌گردد؟ و آیا جنس دومی ربوی است؟ خرید و فروش به صورت تفاضل و به شرط دست به دست بودن جایز است؟ و یا این‌که جنس دیگر غیر ربوی است و خرید و فروش آن به صورت نسیه(قرض) جایز است؟ شرح موضوع در نزد فقها این‌گونه است:

1. کسانی‌که هردو را(جنس اصلی و جنسی‌که بالای آن تغییرات وارد گردیده) یک جنس می‌دانند؛ آن‌ها به مشکل مواجه شدند و آن این‌که هم‌سان شمردن دوجنس ناممکن است؛ پس گندم به آرد چگونه وزن و پیمانه شود؟ و آرد به خمیر یا خمیر به آرد چگونه وزن شود؟ لهذا گفته اند که فروختن گندم در مقابل نان و یا آرد جایز نیست؛ بنابر یک جنس نبودن آن‌ها.

2. بعضی علماء گفته اند که دونوع جداگانه هستند(یک جنس نیستند)؛ اما هردو ربوی هستند؛ به این معنی که گندم یک جنس ربوی و هم‌چنان آرد جنس و یا صنف دیگری ربوی است و نان هم از اجناس ربوی است. بنابر این، گفته‌اند: تا زمانی‌که یک جنس نباشند، خریدن آن‌ها جایز است؛ به این معنی که خرید نان در برابر آرد و گندم هرگونه که خواستید، جایز است؛ اما به شرط این‌که دست به دست(بدون تأخیر و قرض) باشد.

3. بعضی علماء گفته اند که این‌ها جنس هستند و چیزی‌که از تغییر حالت گندم به دست می‌آید، ربوی نیست؛ بلکه چیزی غیرربوی است. بناءً نان، خمیر و آرد در قسم اجناس ربوی شامل نیستند؛ از این جهت خرید و فروش گندم در برابر نان خشک، آرد و خمیر به هر شکلی‌که شما خواسته باشید و لو قرض باشد، جایز است؛ چون از اقسام ربوی نیستند؛ یعنی فروش گندم به جنس دیگر غیرربوی است. از این جهت، مجتهدین در این مسئله آراء و نظریات متفاوتی دارند که در ذیل بعضی نظریات فقهاءی معتبر را برایت ذکر خواهم نمود.

الف) در نزد امام شافعی رحمه الله جواز ندارد: در کتاب "المجموع" از نووی الشافعی متوفی سال 676هـ.ق چنین ذکر شده است: «فروش آرد در مقابل نان جواز ندارد؛ چون خمیر را در آتش سرخ نموده، آب و نمک را با آرد خلط نموده است و همین خلط شدن مانع یکسان بودن آرد و نان می‌گردد؛ چون نان از اجناس موزون و گندم از مکیلات است؛ لهذا مساوی ساختن و فهم مساوی بودن هردو ناممکن است.»

ب)  در نزد امام ابوحنیفه رحمه الله جایز نیست: در کتاب "البنایة فی شرح الهدایة" از بدرالدین العینی الحنفی متوفی 855هـ.ق چنین آمده است: «از امام ابوحنیفه رحمه الله روایت است که گفته است: در آن خیری نیست؛ یعنی در فروش نان در مقابل گندم و یا آرد خیری نیست؛ به این معنی که جایز نیست.»

ج) در نزد صاحبین(ابویوسف و امام محمد) خرید و فروش دوجنس متفاوت دست به دست جایز است: در کتاب "البنایة فی شرح الهدایة" چنین ذکر شده است: «فروش نان در مقابل گندم و آرد؛ یعنی دوجنس متفاوت، وقتی‌که دست به دست باشد، جایز است.» و نیز افزوده است: «فروش نان در مقابل نان، در صورتی‌که از نظر عدد و یا وزن متفاوت باشند، بنابر قول ابویوسف و  محمد رحمهم الله به شرطی‌که دست به دست باشد، جایز است.» و در کتاب "البنایة فی شرح الهدایة" چنین ذکر شده است: «فتوی به قول اول است.» یعنی فروش نان در مقابل گندم و یا آرد جایز است.

ح) در نزد ابویوسف رحمه الله جایز است و لو قرض باشد: در کتاب "البنایة فی شرح الهدایة" این‌گونه آمده است: «اگر گندم قرض هم باشد، جایز است و اگر نان قرض هم باشد، در نزد ابویوسف جایز است و فتوی بر این است.»

به هر حال به اجتهاد  هر مجتهدی‌که اعتماد دارید و قلب‌تان به آن آرامش می‌یابد؛ در این مسئله تقلید نمایید. الله سبحانه وتعالی شما را یاری کند.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

در کتاب شخصیۀ اسلامی جلد سوم زیر عنوان "وجود حقائق شرعی" که متن آن قرار ذیل است، چنین آماده است: «اين ثابت است که شارع امت را در نقل اسماء از معانی لغوی شان به معانی جديدی‌که شرع آن‌ها را وضع نموده، توسط بيان رسول الله صلی الله علیه وسلم واقف و آگاه کرده است؛ الله سبحانه وتعالی گفته است:

﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

[نحل: 44]

ترجمه: و ما قرآن را به تو نازل کرديم تا برای مردم آن‌چه را که به سوی آنان نازل گرديده، بيان کنی!

مراد بيان کردن معانی آن می‌باشد که از آن جمله بيان معانی اسماء شرعی است؛ چنانچه پيامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«صلوا كما رأيتموني أصلی»

ترجمه: نماز گزاريد؛ همان‌طوری‌‌که من می‌گزارم!

 پس آنان را به اعمالی مکلف کرده و به ايشان فهمانده و به چيزی مکلف نیستند که  آن ‌را نفهمند.»

پرسش من اینست، آیا چنین برداشت می‌شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم قرآن کریم را تفسیر و معانی آن را توضیح داده است یا این‌که به بیان و توضیح معانی اسماء شرعی بسنده کرده است؟ جزاکم الله خیراً! حامد نضال

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

برای وضاحت پاسخ‌تان ذکر امور ذیل ضروری است:

اول) پرسش‌تان به آن‌چه در کتاب شخصیۀ اسلامی جلد سوم وارد گردیده است، برمی‌گردد: «واقعيت آنست که اقوال شرعی در الفاظ شرع به حيث حقايق متمايز از حقايق لغوی واقع شده است و آن لفظی است که عرب آن را وضع نموده؛ سپس شرع آمده، آن ‌را به معنی ديگری نقل کرده و در آن مشهور شده است. بنابرین، این "نقل دادن شرع" "مجاز" نبوده؛ بلکه "حقيقت عرفی" می‌باشد؛ زيرا شرع آن ‌را به معنی دوم از روی ارتباط نقل نکرده؛ چنان‌چه در "مجاز" شرط می‌باشد. علاوه بر آن، اين‌که در معنی دوم مشهور گرديده است. هم‌چنان، "مجاز" لفظی است که برای معنایی وضع شده باشد؛ سپس به معنی ديگری از روی ارتباط  نقل داده شود و در معنی دوم مشهور و غالب الاستعمال نگرديده باشد. بنابر آن، "نقل اسم شرعی" به معنی دومی ‌که شرع اين را در برابر آن وضع کرده، به هيچ‌وجه از وجوه "مجاز" نبوده؛ بلکه آن "حقيقت شرعی" می‌باشد. اين ثابت است که شارع امت را در نقل اسماء از معانی لغوی شان به معانی جديدی‌که شرع آن‌ها را وضع نموده، توسط بيان رسول الله صلی الله علیه وسلم واقف و آگاه کرده است. الله سبحانه وتعالی گفته است :

﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ

[نحل: 44]

ترجمه: و ما قرآن را به تو نازل کرديم تا برای مردم آن‌چه را که به سوی آنان نازل گرديده، بيان کنی!

مراد بيان کردن معانی آن می‌باشد که از آن جمله بيان معانی اسماء شرعی‌ست؛ چنانچه پيامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«صلوا كما رأيتموني أصلی»

ترجمه: نماز گزاريد؛ همان‌طوری‌که من می‌گزارم!

 پس آنان را به اعمالی مکلف کرده و به ايشان فهمانده؛ چيزی را ‌که نفهمند، مکلف به آن نیستند.»

دوم) روشنی و وضاحتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد آن‌چه در قرآن کریم ذکر گردیده و داده است، تنها معانی اسماء شرعی نبوده؛ بلکه در ‌ بیان کتاب(قرآن کریم) با سنت خلاصه می‌گردد:

1. تفصیل مجمل آن: از جمله این‌که الله سبحانه وتعالی در قرآن کریم بدون این‌که وقت، ارکان و تعداد رکعات نماز را ذکر نماید، امر به ادای آن نموده است. بنابرین، سنت آن‌چه را در قرآن کریم ذکر گردیده، بیان و وضاحت داده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«صَلوا کما رَأَیتُمُونِی أُصَلی»

(رواه بخاری)

ترجمه: نماز گزاريد؛ همان‌طوری‌که من می‌گزارم!

سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم تفصیل کیفیت نماز را خود با ادای نماز چنان‌چه ابوحمید ساعدی رضی الله عنه روایت می‌کند، بیان نموده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ  إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلاةِ اعْتَدَلَ قَائِمًا، وَرَفَعَ يَدَيْهِ حَتَّى يُحَاذِيَ بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ، فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَرْكَعَ، رَفَعَ يَدَيْهِ حَتَّى يُحَاذِيَ بِهِمَا مَنْكِبَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ ، وَرَكَعَ، ثُمَّ اعْتَدَلَ ، فَلَمْ يُصَبِّ رَأْسَهُ، وَلَمْ يُقْنِعْ، وَوَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، وَرَفَعَ يَدَيْهِ، وَاعْتَدَلَ حَتَّى يَرْجِعَ كُلُّ عَظْمٍ فِي مَوْضِعِهِ مُعْتَدِلا، ثُمَّ هَوَى إِلَى الأَرْضِ سَاجِدًا، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ، ثُمَّ جَافَى عَضُدَيْهِ عَنْ إِبِطَيْهِ، وَفَتَخَ أَصَابِعَ رِجْلَيْهِ، ثُمَّ ثَنَى رِجْلَهُ الْيُسْرَى، وَقَعَدَ عَلَيْهَا، ثُمَّ اعْتَدَلَ حَتَّى يَرْجِعَ كُلُّ عَظْمٍ فِي مَوْضِعِهِ مُعْتَدِلا، ثُمَّ هَوَى سَاجِدًا، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ، ثُمَّ ثَنَى رِجْلَهُ، وَقَعَدَ، وَاعْتَدَلَ، حَتَّى يَرْجِعَ كُلُّ عُضْوٍ فِي مَوْضِعِهِ، ثُمَّ نَهَضَ، ثُمَّ صَنَعَ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ مِثْلَ ذَلِكَ.»

(ترمذی آن را روایت نموده و گفته این حدیث صحیح است)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی به نماز ‌ايستاد می‌شد، بدنش را راست و آرام می‌گرفت؛ دست‌ها را تا نزديك گوش‌ها بالا می‌آورد؛ سپس تكبير می‌گفت و چون ركوع می‌رفت، دست‌ها را تا نزديك گوش‌ها بالا می‌آورد، تكبير می‌گفت و به ركوع می‌رفت؛ در رکوع، آرام و متعادل می‌بود؛ نه سر خود را فرو می‌برد و نه بلند می‌گرفت، دست‌ها را بر زانوها می‌گذاشت و هنگام بلند كردن سر از ركوع، می‌گفت: سمع الله لمن حمده و صبر می‌كرد تا بدنش آرام بگيرد؛ سپس تكبير می‌گفت و به سجده می‌رفت؛ در حالی‌كه دست‌ها را از بدنش فاصله می‌داد و انگشت‌های پا را باز می‌گذاشت، آن‌گاه بر زانوی چپ می‌نشست و آرام می‌گرفت؛ سپس تكبير می‌گفت و سجدۀ دوم را انجام می‌داد و ركعت دوّم را مانند اول به جا می‌آورد و ركعات بعد را هم به همين صورت انجام می‌داد و در ركعت آخر سلام می‌داد.

  1. تخصیص عام: در قرآن‌کریم عمومیات ذکر گردیده‌ و سنت این عمومیات را خاص ساخته است؛ از جمله این‌که الله سبحانه وتعالی امر نموده که پسر از پدر به نحوی‌که در قول اوتعالی ذکر گردیده است، میراث ببرد:

﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
[نساء: 11]
ترجمه: الله(سبحانه وتعالی) به شما در باره فرزندان‌تان سفارش مى‌كند: سهم پسر مثل سهم دو دختر است.

این حکم در مورد هر پدرِ دارای میراث و هر پسری‌که میراث می‌برد، عام می‌باشد؛ سپس سنت، انبیاء را از پدرهای دارای میراث خاص ساخته است؛ فرمودۀ او صلی الله علیه وسلم چنین است:

«لاَ نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»

(بخاری و مسلم)

ترجمه:ما انبیاء میراث نمی‌بریم؛ بلکه آن‌چه از ما به ارث گذشته می‌شود، صدقه است.

هم‌چنان، سنت نیز وارث را به غیر قاتل نظر به فرمودۀ او صلی الله علیه وسلم خاص ساخته است:

«وَلاَ يَرِثُ الْقَاتِلُ شَيْئاً»

(رواه ابوداود)

ترجمه: قاتل چیزی به ارث نمی برد.

  1. در قرآن‌کریم آیات مطلق(بی‌قید) وجود داشته و سنت این اطلاق را به قید معین محدود ساخته است؛ از جمله این‌که قول اوتعالی:

﴿وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ

[بقره: 196]
ترجمه: و سرهاى خود را نتراشید تا قربانى به قربا‌‌نگاه برسد و اگر كسى بیمار بود و یا ناراحتى در سر داشت(و ناچار بود سر خود را زودتر بتراشد)، باید كفّاره‏اى از قبیل روزه یا صدقه یا قربانى بجا آورد.

پس این هرسه: روزه، صدقه و  قربانی، لفظ مطلق بوده و با حدیثی‌که مسلم از طریق کعب بن عجرة قول رسول الله صلی الله علیه وسلم را روایت می‌کند که می‌فرماید:

«فَاحْلِقْ رَأْسَكَ وَأَطْعِمْ فَرَقًا بَيْنَ سِتَّةِ مَسَاكِينَ وَالْفَرَقُ ثَلاَثةُ آصُعٍ أَوْ صُمْ ثلاَثةَ أَيَّامٍ أَوِ انْسُكْ نَسِيكَةً»

ترجمه:پس موهايت را بتراش يا سه صاع خوراك ميان شش مسكين توزيع كن و فَرَق سه آصع است، یا سه روز روزه بگیر یا آنچه برایت میسر است، قربانی کن.

پس اطلاق روزه به سه روز قید گردیده و اطلاق صدقه به طعام دادن شصت مسکین و هر فرق(طعام) سه آصع است و اطلاق قربانی به ذبح کردن یک گوسفند است.

  1. الحاق فرع از فروع احکامی‌که اصل آن در قرآن‌کریم ذکر گردیده و این فرع چنین تظاهر می‌شود که تشریع جدید است؛ اما زمانی دقت شود، واضح می‌گردد که آن به اصل در قرآن کریم ذکر و ملحق گردیده است و از این قبیل موارد زیاد است. بنابرین، الله سبحانه وتعالی فرائض را به گونۀ تقدیری ذکر نموده و میراث عصبات(اقارب) را ذکر ننموده؛ مگر این‌که پیرامون آن‌ نص اوتعالی چنین است:

﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
[نساء: 11]
ترجمه: الله سبحانه وتعالی به شما در باره فرزندان‌تان سفارش مى‌كند: سهم پسر مثل سهم دو دختر است.

به این معنی که اقارب غیر از اولاد و برادر، فرض تقدیری نبوده؛ بلکه پس از فرائض دیگر اخذ می‌نمایند و چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمایند:

«أَلْحِقُوا الْفَرَائِضَ بِأَهْلِهَا، فَمَا بَقِيَ فَهُوَ لأَوْلَى رَجُلٍ ذَكَرٍ»

(رواه بخاری)

ترجمه:سهميه‌های معين شدۀ ارث را به صاحبان آن‌ها بدهيد و باقی‌ماندۀ آن‌ را به نزديک‌ترين خويشاوند مردیت بدهيد.

درین‌جا اقارب غیر از اولاد با برادر و اولاد الحاق گردیده است و نیز خواهران با دختران عصبی الحاق گردیده است. از أسود رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أَنَّ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ وَرَّثَ أُخْتًا وَابْنَةً، فَجَعَلَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا النِّصْفَ، وَهُوَ بِالْيَمَنِ، وَنَبِيُّ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَوْمَئِذٍ حَيٌّ»

(رواه ابوداود)

ترجمه: معاذ بن جبل سهمیۀ میراث یک خواهر  و یک دختر را به گونه‌ای تقسیم می‌نمود که برای هریک نصف تقسیم کرد و او در یمن بود؛ این حالی بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم در آن روزگار زنده بود.

معاذ در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم این‌گونه قضاوت نمی‌کرد؛ مگر این‌که دلیلی نزدش موجود باشد تا آن را بداند و اگر نزدش دلیلی نمی‌بود، به چنین موارد  عجله نمی‌کرد.

سوم) با آن‌هم از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیثی وارد نگردیده که هر آیت را چنان‌چه می‌دانیم، بیان و وضاحت داده باشد. بنابرین، حدیثی‌که از رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد گردیده، به آن اعتماد می‌شود و در صورتی‌که وارد نگردیده، طریقه و روش درست تفسیر به نحو ذیل پیروی می‌شود:

1. آن‌چه از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد تفسیر بیان گردیده، در صورت صحت بودن آن جزء حدیث شمرده شده و به معنی معروف، که شهرت پیدا نموده، تعبیر نمی‌شود؛ به شرطی‌که از رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیان آیت چیزی‌که صحیح روایت شده، نص تشریعی مانند قرآن کریم شناخته ‌شود.

2. اما آنچه از صحابه در مورد تفاسیر روایت شده، تفسیر آنان معتبر شمرده می‌شود؛ زیرا آنان رضوان الله علیهم اجمعین، به دلیل  بلند بودن مقام‌شان از حیث فهم لسان عربی و ملازمت‌شان با رسول الله صلی الله علیه وسلم، نزدیک‌ترین مردم به فهم تفسیر قرآن هستند.

3. اما روش معتمد در تفسیر اینست که به زبان عربی و سنت نبوی به عنوان یگانه وسیله برای فهم قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، از حیث مفردات، ترکیب‌های آن از جهت معانی شرعی، احکام شرعی و افکاری‌که واقعیت شرعی در آن قرار گرفته، تمسک شود. در صورتی‌که حدیث صحیح از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده باشد که آیتی را بیان کند، به آن اعتماد می‌شود؛ در غیر آن به زبان عربی، که قرآن به این زبان نازل گردیده است، در تفسیر آیۀ کریمه اعتماد می‌شود. ناگفته نباید گذاشت؛ به اهل زبانی، که دارای اطمینان اند، اعتماد می‌شود.

اینست روش تفسیر قرآن و به مفسر واجب است تا به آن التزام و پای‌بندی داشته و حین تفسیر قرآن، این مسئولیت را باید به عهده گیرد، پروردگار ذات دانا و حکیم است.

برادر تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

25 ذوالحجة 1439هـ.ق

5 اکتوبر 2018م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

چرا خلیفه حفتر، که مزدور امریکا در لیبیا است، نیروهایش را در جنوب وسیع لیبیا متفرق نموده و تمام تلاش خویش را بالای غرب لیبیا، که وابسته به اروپاست متمرکز نمی‌کند تا به این‌ترتیب تمام خاک این سرزمین را به نفع خود یک طرفه کند؛ زیرا نفوذ واقعی و وزنۀ اصلی در شمال، به شمول شمال غرب و شمال شرق است و نه در جنوب؟ یا این‌که حفتر از حمله به جنوب، اهداف دیگری را دنبال می‌کند؟

پاسخ:

برای روشن شدن موضوع به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

اول) حفتر، مزدور امریکا، با تسلط‌اش بالای شهر بنغازی در حقیقت بالای سراسر شرق لیبیا تسلط پیدا نمود و با یک طرفه نمودن کشمکش در شهر درنه در نیمۀ سال 2018م به نفع خودش، تسلط خویش را بالای شرق لیبیا کاملاً استحکام بخشید. پس از آن‌که جنگ‌ها به منطقۀ کمربند نفتی کشانیده شد، کشمکش‌ها در لیبیا میان مزدوران امریکا به رهبری حفتر و مزدوران اروپا به رهبری سراج در طرابلس شدت بیشتری گرفت. حفتر با گسترانیدن تسلط خویش بالای کمربند نفتی، پلۀ نظامی‌اش را نسبت به حکومت سراج سنگین‌تر نمود. اما امکانات نظامی ‌را که حفتر از سیسی، مزدور دیگر امریکا در مصر به دست می‌آورد، در حدی نیست که به او امکان دهد تا غرب لیبیا را به صورت کامل به تصرف خود در آورد؛ زیرا در غرب به علاوۀ نزدیکی آن با الجزائر، که وابسته به اروپائیان است، مستقیماً با دولت‌های ارپائی طرف است. ‌ترس حفتر از الجزائر و مداخلۀ آن پوشیده نیست، بلکه به صراحت از آن یاد نمود: «طاهر سیاله وزیر خارجۀ لیبیا روز دوشنبه در سخنانی از اظهارات خلیفه حفتر اظهار بی‌اطلاعی نموده و آن را غیرمسئولانه خواند. حفتر هشدار داده بود که دامنۀ جنگ لیبیا را در ظرف چند لحظه به داخل خاک الجزائر می‌کشاند. حفتر قبلاً اعلان نموده بود که الجزائر از اوضاع امنیتی لیبیا سوءاستفاده می‌کند و این‌که شماری از سربازان الجزائری با عبور از مرز، وارد خاک لیبیا شده اند». (منبع: فرانس 24، 10 سپتمبر 2018م)

دوم) این‌که مصر به رهبری سیسی و به دستور امریکا از حفتر حمایت نموده و این حمایت به او قدرت داده تا شرق لیبیا و منطقۀ کمر بند نفتی را زیر تسلط خود در آورد؛ یک طرف واقعیت موجود در لیبیا است و واقعیت دیگر اینست که حکومت سراج به دلیل نزدیکی جغرافیائی با آن، از حکومت وی حمایت می‌کنند و هم‌چنین اروپا در پس این حکومت قرار دارد. این دو واقعیت به مثابۀ‌ ترازویی است که هر دو پلۀ آن تقریباً با هم مساوی است؛ هرچند پلۀ نظامی ‌حفتر به دلیل حمایت بزرگ امریکا از وی سنگین‌تر است؛ زیرا امریکا در پی آنست تا موقف حفتر را با اقدامات نظامی ‌استحکام بخشیده و وی را غالب کند؛ سپس دروازۀ مذاکرات را بگشاید. اما پلۀ سیاسی، هنوز هم به نفع حکومت سراج سنگینی می‌کند؛ زیرا نفوذ اروپا، تسلط وی بالای طرابلس پایتخت و سنگینی کدرهای سیاسی وابسته به اروپا را ضمانت نموده. به همین دلیل است که حفتر نمی‌تواند به جانب پایتخت پیشروی نماید و نه هم می‌تواند وارد مذاکرات جدی با حکومت سراج شود. در نتیجه هردو طرف با سنگینیِ ‌که دارند، سر جای خود باقی مانده اند و دو جانب مساوی به نظر می‌رسند. این دو تنگناه باعث شده هردو طرفِ کشمکش در لیبیا در وضعیت جمود به سر ببرند و هیچ طرفی نتواند اوضاع را به نفع خود یک طرفه نماید.

بنابر این، کشانیدن دامنۀ جنگ‌ها به جنوب لیبیا برای حفتر نوعی خروج از این تنگناه‌ها تلقی می‌گردد تا بتواند از طریق آن دامنۀ تسلط نظامی‌خویش را گسترش داده و به این‌ترتیب راه‌حل با تأثیرگذاری قوی‌تر امریکا نسبت به اروپا مطرح گردد که چنین هم شد؛ چنانچه «سخنگوی اردوی ملی لیبیا اعلان نمود که نیروهای خلیفه حفتر روز چهار شنبه عملیات گسترۀ نظامی ‌را در جنوب این کشور به هدف "پاک‌سازی آن" از گروه‌های مسلح، به شمول افراد گروه افراطی داعش و جریان‌های جنایتکار راه‌اندازی نمودند.» (منبع: فرانس 24. 17 جنوری 2019م) پس امریکا سعی دارد، به بهانۀ جنگ با "تروریستان و گروه‌های جنایتکار"، مزدور‌ش حفتر را به جانب جنوب لیبیا جهت داده و به اهداف زیاد داخلی و منطقه‌ای دست یابد که منجر به استحکام نفوذ امریکا و از هم‌پاشی نفوذ دولت‌های اروپائی خواهد شد.

سوم) با دقت بیشتر در خواهیم یافت که حملۀ حفتر به جنوب لیبیا، دو هدف را در قضیۀ بحران داخلی لیبیا برای وی و نفوذ امریکا به ارمغان آورد و در عین حال، دو هدف دیگر را برای امریکا علیه اروپا و نفوذ آن در افریقا محقق نمود. جزئیات این ادعا قرار ذیل است:

1. دو هدف مربوط به کشمکش‌ها در داخل لیبیا از این قرار است:

الف) تسلط بالای مناطق بیشتر؛ زیرا اگر حفتر بتواند تسلط نظامی‌اش را بالای مناطق وسیع جنوب لیبیا پهن کند، این مسئله باعث خواهد شد که او در مذاکرات نیز پلۀ سنگین‌تری داشته باشد؛ زیرا به علاوۀ اهمیت نظامی‌داخلی، ‌که با تسلط بالای شهرهایی مانند شهر "سبها" و سایر شهرهای جنوب به دست می‌آورد، این امر به او، به صفت کسی‌که بیشترین بخش‌های خاک لیبیا را در اختیار دارد، "رنگ قانونی" بیشتری نیز می‌دهد. این واقعیت بالای راه‌حل‌های سیاسی نیز تأثیرگذار خواهد بود؛ هر چند نزدیک شدن وی به مرزهای الجزائر برای وی خطرناک است؛ اما ممکن است وی سعی کند، اینک که الجزائر سرگرم انتخابات ریاست جمهوری است، نفوذ‌ش را در جنوب استحکام بخشد.

ب) تسلط یافتن بر اقتصاد لیبیا؛ طوری‌که حفتر پس از چند بار تعقیب و گریزگ، سرانجام توانست تسلط‌اش را در نیمۀ سال 2018م بالای کمربند نفتی مستحکم نماید و عائدات آن را به جای طرابلس به بخش سازمان ملی نفت در بنغازی منتقل کند. به این‌ترتیب، حکومت سراج از یک طرف از نفت منطقۀ کمربند نفتی محروم گردید و از طرف دیگر حفتر خود را برای صدور آن به نفع خود آماده می‌شود تا رفته رفته جنگ به بنادر نفت کشانیده شد؛ یعنی به هدف منع نمودن حفتر از صدور نفت. چنانچه افراد مسلح حضران بالای دو بندر سدره و رأس لانوف تسلط یافتند و حکومت سراج در طرابلس "حضران" را آمر قانونی حراست از پایگاه‌های نفتی می‌شمرد؛ اما این وضعیت برای حکومت سراج پایدار نماند. «سپس زدوخوردهای شدیدی با نیروهای اردوی لیبیا صورت گرفت و بعد از آن و مشخصاً به تاریخ 21 جون سال جاری بود که رهبری سراسری نیروهای مسلح لیبیا اعلان نمود که منطقۀ رأس لانوف و سدره را به صورت کامل به تصرف خود در آورده.» (منبع: اسپوتنیک روسیه 7 جولای 2018م)

پس حفتر کمربند نفتی را، به شمول بنادر صادراتی به تصرف خود در آورد و از همان تاریخ تا کنون حکومت وفاق ملی به ریاست سراج پیوسته تا کنون تلاش دارد دولت‌های وارد کنندۀ نفت را از وارد نمودن نفت منطقۀ کمربند نفتی، که در تصرف نیروهای حفتر قرار دارد، منع نماید. به همین دلیل است که میزان انرژی صادراتی لیبیا به گونۀ چشم‌گیری کاهش یافته و حکومت سراج شروع به صادر نمودن نفت استخراج شده از صحرای مرزوق نموده، مخصوصاً نفتی‌که ازچاه "شراره" به مقدار 300 هزار بشکه در روز استخراج می‌گردد و چاه "فیل" به مقدار 125 هزار بشکه در روز. با انتقال یافتن جنگ‌هایی‌که زیاد داغ نیست به جنوب و با تسلط یافتن نیروهای حفتر بالای پایگاه نفتی "شراره"، که در نزدیکی شهر سبها موقعیت دارد، «سخنگوی نیروهای شرق لیبیا در تویتر‌ش چنین گفت: نیروهای مسلح توانسته پایگاه شراره را به صورت کامل و بدون هیچ‌گونه درگیری به تصرف خود در آورد و درحال حاضر همراه با ادارۀ این پایگاه سرگرم تأمین امنیت آن می‌باشد.» (منبع: روز هفتم 11 فبروری 2019م)  این به معنی تقویت یافتن نفوذ اقتصادی حفتر است.

این پایگاه بزرگ نفتی، ‌که می‌تواند تا 400 هزار بشکه در روز تولید داشته باشد و مال یکی از شرکت‌های هسپانیایی است، محل کشمکش بزرگی میان حفتر، مزدور امریکا و مزدوران اروپا در طرابلس است. اینک با این تغییری‌که پیش آمده، یعنی با تسلط حفتر بالای این پایگاه، که به او فرصت می‌دهد به ساده‌گی بالای سایر پایگاه‌های نفتی پس از آن تا آخرین نقطۀ جنوب، مخصوصاً پایگاه "فیل" تسلط پیدا کند، با این تغییر، حکومت سراج شریان اقتصادی خود را از دست داده و تنها به چتر بین‌المللی متکی است که اروپا از آن برای منع صدور نفت توسط حفتر و وادار نمودن وی به صدور نفت از طریق سازمان‌های نفتی طرابلس استفاده می‌کند. اما با وجود همه، واقعیت این است که حفتر بالای منابع نفتی تسلط دارد و مسئلۀ صدور نفت از طریق بنادر و خطوط نفتی را که بالای آن تسلط ندارد، به مذاکرات واگذار می‌شود تا بتواند اهداف مالی خویش را از آن طریق براورده کند و پول‌های فراوانی را وارد شریان نیروهای نظامی‌خود نماید.

2. اما دو هدفی‌که علیه اروپا و نفوذ آن در افریقا دارد، از این قرار است:

الف) سیل مهاجرت از افریقا را به اروپا به عنوان یک دردسر برای اروپا نگه‌می‌دارد. این هدفی است که امریکا از آن علیه اروپا استفاده می‌کند و نمی‌گذارد اروپا به بهانۀ متوقف نمودن سیل مهاجرت از افریقا به اروپا، اقدام به ساختن پایگاه‌های نظامی‌نماید. تسلط حفتر مزدور امریکا بالای زیرساخت‌های نظامی ‌در عمق خاک لیبیا، که اکثر آن میدان‌های هوایی نظامی ‌است، دولت‌های اروپائی را از استفاده از آن؛ چه به هدف گسترش نفوذ خویش و چه به اهداف منطقه‌ای در افریقا، منع می‌کند؛ زیرا دولت‌های اروپائی قصد دارند به بهانۀ ممانعت از مهاجرت افریقائیان به اروپا، برای خود جای پایی در این زیرساخت‌های نظامی‌پیدا کنند؛ چیزی‌که امریکا و مزدور آن حفتر با آن مخالفت دارد.

«خلیفه حفتر، جنرال باز نشستۀ لیبیا هشدار داد که طرف‌های بین‌المللی سعی دارند در برخی مناطق جنوب لیبیا برای خود زیرساخت‌های نظامی‌بسازند. حفتر گفت: در عین حالی‌که رهبری کل اصرار دارد روابط گرم و مشارکت‌های استراتیژیک و متوازن با تمام طرف‌های بین‌المللی داشته باشد، معلوماتی به ما می‌رسد که نشان می‌دهد شماری از طرف‌های بین‌المللی تمایل دارند در جنوب خاک لیبیا برای خود زیرساخت‌های حضور نظامی‌بسازند. برخی منابع اطلاعاتی لیبیا گفته اند که دیروز پنج شنبه یک هیئت امنیتی و نظامی ‌ایتالیایی از شهر "غات" در آخرین نقطۀ جنوب غربی لیبیا دیدار نموده و قصد دارند با تمویل اروپا نقطۀ ارتکاز نظامی ‌و مدنی ایتالیائی در آن بسازند تا با استفاده از آن تحرکات برای مهاجرت‌های غیرقانونی را محدود نمایند.» (منبع: الجزیره نت 29 جون 2018م)

اینک با تسلط حفتر به مناطق مهمی‌ در جنوب، اروپائی‌ها از تمرکز در جنوب و ساخت پایگاه‌های نظامی ‌در آن محروم می‌شوند. «اتاق عملیات نیروهای هوایی وابسته به رهبری کل اردوی لیبیا با انتشار اعلامیه‌ای هشدار داد که هیچ طیاره‌ای اجازه ندارد بدون موافقت آن از میدان‌های هوایی جنوب پرواز و یا در آن نشست نماید و تأکید نمود، در صورتی‌که هرگونه پروازی بدون موافقت رهبری اردوی لیبیا در منطقۀ جنوب مشاهده شود، وادار به نشست خواهد شد.» (منبع: روز هفتم 8 فبروری 2019م) به این‌ترتیب، امریکا و با تحریک نمودن حفتر به سمت جنوب، تحرکات اروپائیان را در جنوب مقید و محدود نمود و بحران مهاجرت افریقائیان را به مثابۀ دردسری آزار دهنده برای اروپا نگهداشت.

ب) زمینه‌سازی علیه نفوذ اروپا در منطقه صحرا؛ طوری‌که اهداف حملۀ حفتر در جنوب لیبیا به اهداف فوق الذکر خلاصه نمی‌شود؛ بلکه امریکا در حال طراحی یا حتی فعالیت مستقیم برای براوردن هدف منطقه‌ای است و آن هدف؛ مختل نمودن نفوذ فرانسه در منطقۀ صحرا می‌باشد. ضعف حکومت مرکزی در طرابلس باعث شده در جنوب لیبیا نوعی خلاع قدرت به میان آید و این خلاع قدرت باعث شده جنوب تبدیل به محیط مناسبی برای فعالیت مسلحانۀ گروه‌های مخالف افریقائی شود. گروه‌های مخالف چاد، نایجر و سودان در این منطقه رشد کرده و بزرگ شدند؛ بلکه حتی تبدیل به عنصر مهم و تأثیرگذاری در معادلات داخلی لیبیا شده اند که نمی‌شود آن را دست کم گرفت؛ چنانچه «روزنامۀ "وحدت" چاد که به زبان فرانسوی منتشر می‌شود، نوشت که در حال حاضر حدود 11 هزار تن از افراد مخالف حکومت چاد در جنوب لیبیا منتشر می‌باشند.» (منبع: بوابه الوسط 4 اپرل 2018م)

امریکا مداخله‌هایش را به بهانۀ "تروریزم" توجیه نموده و به مزدورانش اشاره می‌کند که برای مهار نمودن آنان وارد عمل شده و به این‌ترتیب امریکا علناً در لیبیا مداخله می‌کند. «یکی از مسئولین لیبیا در اظهاراتی گفت: نیروهای امریکا و لیبیا حملات هوایی مشترکی را در اطراف شهر اوباری بالای موقعیتی انجام دادند که در آن شماری از طرف‌داران گروه القاعده متمرکز می‌باشند.» (منبع: یورو نیوز عربی 14 جنوری 2019م) حفتر نیز عیناً از همین بهانۀ "تروریزمی" استفاده می‌کند که امریکا "برای پاک‌سازی منطقه از وجود گروه‌های مسلح‌تروریستی" سر می‌دهد.

گروه‌های نظامیِ‌، که در جنوب لیبیا دارای وزن می‌باشند، جریان‌های چادی استند. «اردوی ملی لیبیا به رهبری خلیفه حفتر در ماه جنوری گذشته عملیات نظامیی را در جنوب غربی این کشور بالای گروه‌هایی مسلحی راه‌اندازی نمود که بیشتر آنان وابسته به مخالفان چاد می‌باشند.» (منبع: آر تی 12 فبوری 2019م) "اردوی ملی لیبیا" که حفتر از آن را نام‌گذاری نموده، در بیانیۀ خشم‌ناکی چنین اعلان نمود: «جنگنده‌های سلاح هوایی عربی لیبیا سه تجمع ملیشه‌های چاد و هم‌پیمانان آن را در جنوب کشور عزیز مان در هم کوبیدند.» (منبع: عربیه نت 8 فبروری 2019م)

ج) بنابر این، کاملاً روشن است که هدف از حملۀ حفتر به جنوب لیبیا این است که گروه‌های مذکور را به گونۀ منسجم از جنوب لیبیا فراری دهد، یعنی آنان را به بیرون از لیبیا سوق دهد تا مسئولیت دیگری را در چاد به پیش ببرند و آن این‌که نفوذ فرانسه را در آن‌جا به چالش بکشند و این چیزی است که فوراً و بدون تأخیر اتفاق افتاد؛ چنانچه: «جان ایف لودریان وزیر خارجۀ فرانسه روز سه شنبه در اظهاراتی گفت که نیروهای فرانسه یک قافله از افراد متمرد و جنگجو را برای جلوگیری از انقلاب علیه ادریس دیبی رئیس جمهور هدف قرار داده است. چند فروند طیارۀ جنگی فرانسه به درخواست دیبی یک قافلۀ تا دندان مسلح از متمردین را که هدفۀ گذشته از لیبیا وارد خاک چاد می‌شدند، هدف قرار داد. لودریان خطاب به اعضای پارلمان چنین گفت: یک گروه از متمردین که از جنوب لیبیا آمده بودند، قصد داشتند با زور وارد نجامینا شده و بالای آن تسلط پیدا کنند. رئیس جمهور کتباً از ما خواست تا برای جلوگیری از وقوع انقلاب و حمایت از کشور‌ش مداخله نماییم.» (منبع: رویترز 12 فبروری 2019م) از آن جایی‌که خطری را که حفتر، مزدور امریکا به جانب چاد سوق می‌دهد، واقعی و محسوس است، فرانسه نیروهای زیادی را برای دفاع از ادریس دیبی، مزدور خویش در پایتخت چاد منتشر نموده: «فرانسه 4500 سرباز را در چهارچوب عملیاتی موسوم به "نیروی برخان برای مبارزه با‌ترورزم" در شهر نجامینا پایتخت چاد منتشر نموده.» (منبع: رویترز 12 فبروری 2019م)

د) از موارد فوق چنین بر می‌آید که اگرچه امریکا در بحران لیبیا دست بالا ندارد و مزدور‌ش، حفتر توان یک طرفه نمودن اوضاع در غرب لیبیا را به نفع خود ندارد؛ زیرا اروپا از حکومت سراج پشتیبانی می‌کند. اما اینک امریکا تصمیم گرفته نفوذ فرانسه را در چاد مختل نماید. ممکن است پیش‌روی‌های مخالفین ادریس دیبی در داخل خاک چاد، که از جنوب لیبیا آمده اند، مقدمه‌ای به حوادث بزرگ‌تر از آن باشد؛ یعنی ممکن است جنگ‌های سختی در چاد بالاگیرد و شاید دامنۀ آن تا نایجر نیز کشانیده شود و در آن‌جا نفوذ فرانسه و تسلط شرکت‌های فرانسوی را بالای معادن، مخصوص معادن یورانیوم آن منطقه، مختل نماید.

چهارم) خلاصه این‌که ممکن است حفتر با کمک‌های زیاد نظامی، ‌که امریکا و به ویژه از طریق مصر برایش فراهم می‌کند، ممکن است بتواند لیبیا را به دو بخش تقسیم کند. بخش شرقی را به صورت کامل در اختیار گرفته و کمربند نفتی را، که شاه‌رگ اقتصاد لیبیا به شمار می‌رود نیز به تصرف خود در آورده و در بخش غربی نیز تا حدودی رخنه نموده و اینک به جانب جنوب روی آورده تا تسلط نظامی ‌و اقتصادی‌اش را در آن گسترش دهد.

از آن جایی‌که امریکا به دلیل ‌ترسی‌که از الجزائر و پشتیبانی بزرگ اروپا از حکومت سراج در غرب دارد، حفتر را برای براوردن اهداف دیگری به جانب غرب لیبیا سوق می‌دهد و آن عبارت از اذیت نمودن دولت‌های اروپائی در مسئلۀ مهاجرت و هجوم به نفوذ فرانسه در دولت‌های همجوار لیبیا از یک زاویۀ دیگری‌که در آغاز از چاد شروع نموده، می‌باشد.

این است ابعاد حملۀ حفتر به جنوب لیبیا و از آن چنین بر می‌آید که دولت‌های کفر سعی دارند برای تحقق منافع و نفوذ خویش در این سرزمین فساد را منتشر نمایند. تأسف‌آور این است که برای تحقق این اهداف خبیثانه، کسانی از مسلمانان به جان یک دیگر افتاده اند و هیچ توجهی به حرمت خون برادران خویش و هدر دادن سرمایه‌های نفتی سرزمین‌های خویش نمی‌کنند.

باید دانست که هیچ راهی برای جلوگیری از این مزدوران خودفروخته و دولت‌های کفریی‌که در پس آنان قرار دارند، وجود نداد و هرگز نمی‌توان شری را که آنان در سرزمین‌های اسلام منتشر می‌نمایند، متوقف نمود؛ مگر این‌که مسلمانان با جدیت کامل و بدون هیچ‌گونه سستی به پا خیزند و شریعت الله سبحانه وتعالی را با اعلان برپایی خلافت خویش برپا دارند؛ خلافتی‌که اوضاع جهان را به حالت اصلی و واقعی آن بر خواهد گرداند و آرمان‌های دولت‌های کفر را در سرزمین‌های اسلامی‌ به کابوس‌های وحشت‌ناک تبدیل خواهد نمود.

﴿إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغاً لِقَوْمٍ عَابِدِينَ﴾

[انبیاء: 106]

ترجمه: در این، ابلاغ روشنی است برای جمعیّت عبادت‌کنندگان!

15 جمادی الآخر 1440هـ.ق

20 فبروری 2019م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پنهان نمودن عیب در خرید و فروش

(ترجمه)

پرسش‌ها:

 جناب امیر، السلام علیکم  ورحمة الله وبرکاته!

 الله متعال شما را عزتمند نموده و به دستان تان امت را  پیروز گرداند. دو پرسش داشتم، لطف نموده  پاسخ ارایه نمایید.

اول) در پاسخی‌که در مورد سهام، برای برادری‌که درین مورد پرسشی را مطرح نموده بود، در خلال پاسخ مذکور چنین بیان نموده اید: «در صورتی‌که مادر کافرت را در فروش سهام وکیل خویش مقرر نموده بودی و بعد از  یک مدت معین حرام بودن آن را دانستی، لازم است از منفعت سهامی‌که در این مدت معین به دست آورده‌ای، رهایی یابی و برای این کار باید آن را در یکی از اموراتی‌که در آن منفعت مسلمین باشد، مصرف نمایی.» دلیل بر قراردادن و مصرف نمودن آن در خصوص امور مسلمین چیست؟ درحالی‌که از دید شریعت وی مالک همان مال نیست؛ پس چگونه تصرف آن مال برایش جایز است؟

دوم) من سبزی فروشی می‌کنم و کار من به طور دست‌فروشی است. من از بازار سبزی می‌خرم و حدود چهل کیلو متر از بازار فاصله دارم. بعضی وقت‌ها سبزبجات عیب‌دار می‌باشند و معمولاً زمانی‌که جنس خریده شده واپس برگردانیده شود، صاحب محل کمیسیون یا کسی‌که به نام کمیشن‌کار یاد می‌شود، به سبب عیبی‌که در جنس وجود داشت، در قیمت جنس مذکور تخفیف می‌دهد(در برابر عیب مالش پول می‌دهد) و اگر در همان روز، جنس خریده شده را دو باره برگردانم، مصارف هنگفت حتی بالاتر از قیمت جنس خریده شده بر من وارد می‌شود؛ پس آیا این غرامت و کاهش قیمتی‎که ما مطالبه می‌نماییم، گرفتن آن بر ما حرام است؟ یوسف ابو سلام

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

اول) پاسخ به پرسش رهایی یافتن و خلاص شدن از مال حرام: معلوم می‌شود که شما اشتباه درک نموده و گمان نموده اید که این سخن ما: «و لازم است از منفعت سهامی‌که در مدت پنج ماه معین به دست آورده‌اید، رهایی یافته و برای این کار باید آن را در یکی از اموراتی‌که در آن منفعت مسلمین باشد، مصرف نمایید.» به معنای صدقه دادن است؛ یعنی شما گمان کرده‌اید که در برابر مصرف نمودن مالش(حرام) در امور مسلمین اجر و ثواب کسب می‌نمایید؛ در حالی‌که این چنین نیست؛ چون ما گفتیم که «رهایی یابد» به گونه مثال: اگر در خانه‌ات بعضی اشیای اضافی وجود داشته باشد و شما بخواهید که از آن رهایی یابید، پس بدون شک شما آن را گرفته و در مکان مناسب آن قرار می‌دهید، یعنی این طور نمی‌کنید که آن‌ها را گرفته و در سرک‌ها انداخته و بگویید که از آن خلاص شدم؛ بلکه آن را گرفته و چنانچه لازم است، در مکان مناسب‌اش قرار می‌دهید و به این معنی‌ست که شما برای اشیای اضافی موجود در خانه، مناسب‌ترین و بهترین مکان راجهت قراردادن این مال انتخاب می‌نمایید تا این‌که باعث آزار و اذیت کسی نگردد؛ آیا این طور نیست؟ عاقلانه نیست که این اموال اضافی را گرفته  و در سرک‌ها و در راه مردم بیندازید تا سبب آزار و اذیت مردم گردد.

 با توجه به آنچه در فوق گفتیم که از مال حرام رهایی یافته و آن را در کار که در آن منفعت مسلمانان باشد، مصرف نماید و این اموال را گرفته مثلاً در زمین و یا در زباله‌دانی نیندازد.

یوسف برادر! آن شخص با گذاشتن آن در بهترین و مناسب‌ترین مکان آن، خود را از مال حرام خلاص می‌نماید؛ اما صدقه نیست که در برابر آن مستحق اجر و ثواب گردد؛ زیرا احمد در مسند خویش از عبد الله ابن مسعود رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«...وَالذي نفسي بيده...لَا يَكْسِبُ عَبْدٌ مَالًا مِنْ حَرَامٍ، فَيُنْفِقَ مِنْهُ فَيُبَارَكَ لَهُ فِيهِ، وَلَا يَتَصَدَّقُ بِهِ فَيُقْبَلَ مِنْهُ، وَلَا يَتْرُكُ خَلْفَ ظَهْرِهِ إِلَّا كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَا يَمْحُو السَّيِّئَ بِالسَّيِّئِ، وَلَكِنْ يَمْحُو السَّيِّئَ بِالْحَسَنِ، إِنَّ الْخَبِيثَ لَا يَمْحُو الْخَبِيثَ»

ترجمه: ... قسم به ذاتی‌که جانم در اختیار اوست... هر بنده‌ای که مال حرام را کسب نماید؛ اگر از آن انفاق نماید، در برابر آن برکت نمی‌ببیند و اگر صدقه نماید، قبول نمی‌شود و چیزی‌که از آن به دست آید آن(شخص) را بیشتر به سوی آتش می‌راند، زیرا الله متعال بدی را با بدی محو نمی‌کند؛ اما بدی را با خوبی محو می‌کند و نیز پلیدی، پلیدی را محو و پاک نمی‌نماید.

شایان ذکر است که از بعضی فقهای کرام به شکل واضح نقل قول گردیده است که یک شخص می‌تواند مطابق با احکام شرعی متعلق به محل مصارف شرعی، مال حرام را متصرف شود و جهت اثبات این موضوع به حدیثی‌که از عاصم بن کلیب و او از پدرش و وی از یک مرد انصاری روایت نموده است، استدلال می‌نمایند، که روایت مذکور قرار ذیل است:

«خرجنا مع رسول الله عليه الصلاة والسـلام في جنازة، فرأيت رسول الله عليه الصلاة والسـلام، وهو على القبر يوصي الحافر: أوسع من قبل رجليه، أوسع من قبل رأسه، فلما رجع استقبله داعي امرأة، فجاء وجيء بالطعام، فوضع يده، ثم وضع القوم، فأكلوا، فنظر آباؤنا رسول الله عليه الصلاة والسـلام يلوك لقمة في فيه، ثم قال: إني أجد لحم شاة أخذت بغير إذن أهلها، فأرسلت المرأة: يا رسول الله، إني أرسلت إلى البقيع ليشتري لي شاة، فلم أجد، فأرسلت إلى جار لي - قد اشترى شاة - أَنْ أَرْسِلْ إِلَيَّ بثمنها، فلم يوجد، فأرسلت إلى امرأته، فأرسلت بها إلي، فقال عليه الصلاة والسلام: أطعميه الأسارى...»

ترجمه: همراه با رسول الله صلی الله علیه وسلم جهت ادای نماز جنازۀ شخصی رفته بودیم و در آن جا رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که بر سر قبر ایستاده بود و به شخصی‌که قبر را حفر می‌نمود، توصیه می‌نمود که ناحیه‌ای پا و ناحیه‌ای سرش را فراخ‌تر حفر کند(قبر باید وسیع‌تر باشد؛ نه تنگ و ضیق)؛ زمانی‌که وی از آنجا برگشت؛ زنی شخصی را جهت استقبال از رسول الله صلی الله علیه وسلم(جهت دعوت به طعام) فرستاده بود؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت آن را پذیرفته و به مجلس آنان حاضر شد؛ طعام را آوردند؛ وی صلی الله علیه وسلم و سپس سائر حاضرین دستان خویش را گذاشتند و به خوردن طعا م شروع کردند؛ پدر مان به سوی رسول الله صلی الله علیه و سلم نظر نمود و دید که رسول الله صلی الله علیه وسلم همان یک لقمه را در دهن خویش نگهداشته و می‌جود و فرمود: این گوشت گوسفند بدون اجازۀ مالک آن گرفته شده است. آن زن را از این امر آگاه ساختند و خواستار تفصیل شدند؛ وی گفت: شخصی را جهت خریدن گوسفند به بقیع(نام مکانی) فرستادم؛ اما در آنجا پیدا نکرد و به خانۀ همسایۀ خویش، که گوسفند را خریده بود، فرستادم تا گوسفند خویش را به  قیمت خریده شده برایم بفرستد؛ آن مرد در خانۀ خویش نبود و سوی همسر آن فرستادم؛ وی پذیرفته و گوسفند را برایم فرستاد؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: با این گوسفند اسیران را غذا بده...

بعضی از علماء با استناد بر کلمه‌ای "مصالح مسلمان‌ها"، جهت رهایی از مال حرام، مصرف آن را عام‌تر نموده و گفته اند: در محل مصرف صدقات نفلی مانند: عطاء نمودن مال به فقراء یا اعمار مساجد مصرف  گردد؛ چون این‌ها از جمله محل مصرف صدقات است و این سخن دیدگاه احناف است که در حاشیۀ ابن عابدین، جلد 3 صفحه 223 ذکر گردیده است و هم‌چنان دیدگاه مذهب مالکی نیز همین‌گونه است؛ چنانچه در کتاب احکام القرآن تألیف قرطبی جلد 3 صفحه 366 از آن تذکر رفته است.

بعضی فقهاء گفته اند که جهت رهایی از مال حرام آن را در راه الله یعنی "جهاد" انفاق کند و این یکی از آراء شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله است که در کتاب مجموع الفتاوی جلد 28 صفحه 401 چنین بیان نموده است: «حتی اگر شخصی به دستان خویش مال حرام را کسب نماید و بنابر نشناختن مالک مال و به دلائل امثال این نتواند که مال حرام را به مالک آن برگرداند... حتماً در راه الله انفاق نماید و بدون شک یگانه محل مناسب برای مصرف این مال، انفاق در راه الله یعنی جهاد است؛ چون هرکسی‌که بسیار گنهکار باشد، بزرگ‌ترین دوای آن جهاد است و کسی‌که بخواهد از مال حرام رهایی یافته و توبه نماید و برگرداندن مال به مالک آن امکان نداشت؛ پس آن مال را به نیابت از مالک آن در راه الله انفاق نماید. این است راه بهتر جهت خلاصی از مال حرام و کسب اجر جهاد.» و بعضی اقوال دیگر نیز در زمینه وجود دارد.

دوم) پاسخ به پرسش دوم راجع به فروش سبزیجات: متن پرسش تان این‌گونه است: «من سبزی فروشی می‌کنم و کار من به طور دست‌فروشی است. من از بازار سبزی می‌خرم و حدود چهل کیلومتر از بازار فاصله دارم. بعضی وقت‌ها سبزبجات عیب‌دار می‌باشند و معمولاً زمانی‌که جنس خریده شده واپس برگردانیده شود، صاحب محل کمیسیون یا کسی‌که به نام کمیشن‌کار یاد می‌شود، به سبب عیبی‌که در جنس وجود داشت، در قیمت جنس مذکور تخفیف می‌دهد(در برابر عیب مالش پول می‌دهد) و اگر در همان روز، جنس خریده شده را دو باره برگردانم، مصارف هنگفت حتی بالاتر از قیمت جنس خریده شده بر من وارد می‌شود. پس آیا این غرامت و کاهش قیمتی‌که ما مطالبه می‌نماییم، گرفتن آن بر ما حرام است؟.»

پاسخ به این پرسش واضحاً در کتاب نظام اقتصادی اسلام باب "پنهان نمودن عیب مال در خرید و فروش" صفحه 193 موجود است و چنین بیان شده است : «برای مسلمان جائز نیست که در جنس و مال تجارت یا در مزد خیانت نموده مردم را فریب دهد؛ بلکه بالای وی واجب است تا آنچه عیب در مال و تقلب(جعل) در پول می‌باشد، آن را اظهار و بیان نماید و نباید در جنس تجاری بخاطر این‌که به پول هنگفت فروخته شود و یا در بازار منتشر شود و در پول بخاطری این‌که بحیث قیمت برای جنس تجاری قبول گردد، تقلب و جعل‌کاری نماید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم از این عمل نهی قطعی بعمل آورده است. ابن ماجه از عقبه بن عامر روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ بَاعَ مِنْ أَخِيهِ بَيْعًا فِيهِ عَيْبٌ إِلَّا بَيَّنَهُ لَهُ»

ترجمه: مسلمان برادر مسلمان است و برای هیچ مسلمانی جائز نیست که مال عیب‌دار را به برادرش بفروشد؛ مگر این که او را از عیب آن آگاه سازد(برای یک مسلمان پنهان نمودن عیب مال در خرید وفروش جائز نیست).

و امام بخاری از حکیم بن حزام روایت کرده است که رسول الله صلى الله عليه و سلم  فرمود:

«الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَتَفَرَّقَا أَوْ قَالَ حَتَّى يَتَفَرَّقَا فَإِنْ صَدَقَا وَبَيَّنَا بُورِكَ لَهُمَا فِي بَيْعِهِمَا وَإِنْ كَتَمَا وَكَذَبَا مُحِقَتْ بَرَكَةُ بَيْعِهِمَا»

ترجمه: فروشنده و مشتری تا زمانی‌که از هم جدا نشده اند، حق فسخ معامله را دارند؛ اگر آن دو در معاملۀشان به همديگر راست گفتند و عيب و ايراد اموال و اجناس تجاری را بيان کردند، در معاملۀ‌شان برکت انداخته می‌شود و اگر پنهان کاری کردند و دروغ گفتند، برکت معاملۀشان از بين می‌رود.

و نیز فرموده است:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ»

(رواه ابن ماجه وابوداود من طريق ابی هريره)

ترجمه: کسی‌که در معامله خیانت و فريبکاری کند، از ما مسلمانان نيست!

و کسی‌که چیزی را از طریق "تدلیس(پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی)" و تقلب(جعل‌کاری و خیانت) بدست آورد، مالک آن پنداشته نمی‌شود؛ زیرا که تدلیس و تقلب(خیانت) از وسائل تملک نیست؛ بلکه از جمله وسائل است که از آن نهی بعمل آورده  شده است و آن مال حرام و ناروا می‌باشد؛ زیرا  پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَحْمٌ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ النَّارُ أَوْلَى بِهِ»

(رواه احمد من طريق جابر بن عبد الله)

ترجمه: گوشت(جسم و بدن) که توسط مال حرام تربیه و رشد کند، داخل جنت نمی‌شود؛ جهنم سزاوار اوست!

و اگر تدلیس در مال تجاری و یا در پول صورت گیرد، مشتری اختیار دارد که قراداد و معامله را فسخ نماید و یا انجام دهد؛ اما غیر از این او اختیار دیگری ندارد؛ پس اگر خریدار بخواهد که مال بدست آمده را توسط تدلیس همراه با "ارش(غرامت یا رشوه یعنی مال و پولی‌که در بدل عیب مال)" یکجا بگیرد؛ یعنی میان قیمت آن بدون عیب و قیمت آن با عیب فرق قایل شود، این حق را ندارد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم برای او اخذ غرامت را در اختیار او نگذاشته؛ بلکه او را مخیر به دو چیز قرار داده است: یا معامله بیع را بدون اخذ "ارش(مال و پول بدیل عیب مال)" انجام دهد و یا آن را رد نموده و انجام ندهد؛ زیرا در حدیثی‌که بخاری از ابی هریره روایت  کرده است، چنین بیان شده است: «إن شاء أمسک و ان شاء ردها» اگر خواست همان قرارداد و معامله را انجام دهد و اگر خواست رد نماید.

شرط نیست که فروشنده عالم به تدلیس عیب باشد تا اختیار ثابت گردد؛ بلکه اختیار برای مشتری(فریب‌خورده) به مجرد حصول تدلیس ثابت می‌شود و لوکه فروشنده به آن عالم باشد و یا خیر.

بنا بر دلائل فوق الذکر، اگر بعد از خریداری مال، عیب آن برایت نمایان شد، اختیار داری که همان مال را به مالک آن برگردانی و قیمت پرداخته شده‌ات را واپس گیری و یا همان مال را با عیب‌اش می‌پذیری... اما این‌که معامله را پذیرفته "ارش" یا غرامت اخذ نمایی؛ یعنی میان قیمت جنس عیب‌دار و جنس بی‌عیب، بعد از معامله فرق قایل شدن جائز نیست و دور بودن‌تان از بازاری‌که از آن مال می‌خرید، در حکم تأثیر ندارد؛ چنانچه در حدیث شریف ذکر گردیده است؛ باید یکی از این دو راه را انتخاب نمایید:

«إن شاء أمسک و ان شاء ردها»

(رواه البخاری عن ابی هريره)

ترجمه: اگر خواست همان قرارداد و معامله را انجام دهد و اگر خواست رد نماید!

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه