جمعه, ۲۳ مُحرم ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۷/۱۸م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

خاطرۀ تقسیم شدن پاکستان و بنگله‌دیش یک خاطرۀ دردناک است، مسلمانان باید آن‌ها را دوباره وحدت دهند Featured

در چنین روزهایی در سال 1971 پاکستان به دو بخش تقسیم گردید که یکی پاکستان و دیگری بنگله دیش نامیده می‌شد، این در حالی بود که این دو سرزمین برای قرن‌ها به عنوان سرزمین واحد به هم گره خورده بودند. این تقسیم بندی بر اساس نقشۀ دردناک انگلیس بوده که خواهان تقسیم شبه قاره هند به ایالت‌های متعدد بود تا از این طریق بتواند به راحتی از راه دور، با هزینۀ کم آن‌ها را به وسیلۀ حکام دست نشاندۀ این ایالات که برای مزدوری به لندن دست به سینه ایستاد بودند کنترول نماید. این پس از آن بود که انگلیس در سال 1947  تصمیم خروج نظامی از منطقه را گرفت. بدین ترتیب انگلیس بدخواه میان اقوام و مذاهبی که برای قرن‌ها بدون اختلاف و درگیری همزیستی مسالمت آمیزی داشتند جنگ و کشمکش‌ها را بر انگیخت. این به منظور تحمیل پروژۀ تقسیم‌بندی انگلیس بر این اقوام و مذاهب مختلف بود. این نقشۀ تقسیم بندی توسط حکام و رهبرانی که به عنوان رهبران قهرمان شبه قاره در جامعه معرفی گردیده بودند به شکل محلی صورت گرفت. اما در واقع آن‌ها از نظر قلب و روح مخلوقات استعمارگر انگلیس بودند. اکثریت آن‌ها کسانی بودند که در مکاتب و پوهنتون‌های انگلیس تحصیل و پرورش یافته بودند. حامیان مالی این پروسۀ تقسیم بندی انگلیس، آمریکا و چین بود، سه گانه‌ای که مراقب امت اسلامی و وحدت آن‌ها بودند.

ای مسلمانان شبه قاره، هند، پاکستان و بنگله دیش! الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ﴾  (همانا این امت شما امت واحد است و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش نمایید) [انبیاء -92] . الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرحَمُونَ﴾  (به تحقیق مؤمنان برادر یک‌دیگر اند، پس در میان برادران تان مصالحه نمایید تا بالای تان رحم صورت گیرد) [حجرات – 49]  . شما از جملۀ بهترین امت هستید امتی که خالق ما آن را به خیر امت متصف نموده است، الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾ (شما بهترین امت هستید که برای مردم بیرون آمده اید) [آل عمران – 110]  . اسلام عزیز موانع قومی و ملی گرایانه را از میان شما برداشته و شمارا در یک ظرف واحد ذوب ساخته و شما را و حدت بخشیده است. هیچ یک از شما بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا، که رسول الله صلی الله علیه و سلم برای تأیید این سخن می‌فرماید:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَلَا إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ أَلَا لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى أَعْجَمِيٍّ وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ وَلَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَلَا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلَّا بِالتَّقْوَى»

(ای مردم، بدانید که پروردگار تان یکی است و این‌که پدرتان یکی است، آگاه باشید که هیچ برتری عرب بر عجم و عجم بر عرب و سفید بر سیاه و سیاه بر سفید نیست مگر به تقوا)   (احمد)  

ای مسلمانان شبه قارۀ هند! الله سبحانه و تعالی اسلام را برای تان ارزانی داشت و شما هؤیت آن را کسب نموده و برای قرن‌ها تحت حاکمیت آن وحدت داشته اید. امروز فریب غرب و مزدوران آن را نخورید، کسانی‌که صدای دلخراش تفرقه را در میان شما زمزمه نموده و کشمکش و جهل را دامن می‌زنند.

از ابو داود روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرماید:

«لَیْسَ مِنَّا مَنْ دَعَا إِلَی عَصَبِیَّةٍ، وَلَیْسَ مِنَّا مَنْ قَاتَلَ عَلَی عَصَبِیَّةٍ، وَلَیْسَ مِنَّا مَن مَاتَ عَلَی عَصَبِیَّةٍ»

(از ما نیست کسی‌که به تعصب دعوت می نماید و از ما نیست کسی‌که برای تعصب می‌جنگد و از ما نیست کسی که برای تعصب می‌میرد)

همچنان وی صلی الله علیه و سلم ما را در مورد نشنلیزم هشدار داده است طوری‌که می‌فرماید: «دَعُوهَا فَإِنَّهَا مُنْتِنَةٌ» (آن را رها نمایید که آن گندیده است) [بخاری و مسلم]  و همچنان وی صلی الله علیه و سلم می‌فرماید: «مَنْ تَعَزَّى بِعَزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَعِضُّوهُ وَلَا تَكْنُوا» (هر کسی‌که خود را به جاهلیت آراسته نماید، پس به وی بگویید که اندام خصوصی پدرش را دندان بگیرد، و این را به طور کنایه نگویید).

ای مسلمانان پاکستان و بنگله دیش! الله سبحانه و تعالی حقیقت را بیان نمود زمانی‌که فرمود: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ (در کارهای نیک با هم‌دیگر یاری رسانید و در کارهای بد و گناه هم‌دیگر را یاری نکنید، و از الله تقوا نمایید هر آیینه الله سخت ترین کیفر دهندگان است) [مائده – 2] . کدام تقوا بهتر از وحدت بخشیدن مسلمان با برادر مسلمان‌اش تحت حاکمیت ما أنزل الله است؟ بدون شک کسانی هستند که بهتر از همۀ ما هستند، کسانی‌که در این امر از همۀ ما پیشی گرفتند. بعد از این‌که قبیلۀ اوس و خزرج با هم وحدت پیدا کردند مهاجرین و انصار نیز با هم متحد گردیدند. این در حالی بود که دشمنی و جنگ بین آن‌ها غالب گردیده و همه چیز را سوختانده بود و چیزی را باقی نگذاشته بود که بسیاری از مردم در این راه کشته شده بودند. همکاری و معاونت در راه وحدت بخشیدن مسلمانان یکی از مقتضیات ترس (تقوا) از الله سبحانه و تعالی  می‌باشد. بناءً ما در حزب‌التحریر، شما را دعوت می‌نماییم تا زیر پرچم توحید "لا اله إلاالله محمد رسول الله" (هیچ معبودی به جز الله نیست و محمد فرستادۀ الله است) در پرتو خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت وحدت یابید، خلافتی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم به بازگشت آن بشارت داده است، از شما دعوت می نماییم تا دستان تان را بالای دستان ما بگذارید و همانند انصار چیزی‌را که آن‌ها از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیده بودند و گفتند، شما نیز بگویید «وَ لَا یَسبِقَنَّکُم إِلَیه» (و نگذارید کسی از شما در این امر پیشی گیرد...) پس اطمینان حاصل نمایید که شما در اقامۀ خلافت در کشور تان پیش‌قدم هستید، قبل از این‌که دیگران در برپایی آن در کشور خود از شما پیشی گیرند و تا زمانی‌که عزت دنیا و آخرت را به دست نیاورده‌اید از هیچ نوع همکاری با ما دریغ نورزید.

ای نیرو های نظامی پاکستان و بنگله دیش! شما اهل قدرت و حمایت امت تان هستید. طوری‌که مردم انصار الله سبحانه و تعالی و رسولش را حمایت مادی نمودند انصار الله نامیده شدند فقط بخاطر این‌که الله و رسول‌اش را در تأسیس دولت اسلامی در مدینه حمایت مادی نمودند، این وجیبۀ شما نیز است تا الله و کسانی‌را که در راستای تأسیس دولت اسلامی در کشور های‌تان کار و فعالیت می‌نمایند حمایت مادی نمایید. طوری‌که مسلمانان شبه قاره هند در هند، پاکستان و بنگله دیش مشتاق بازگشت به حاکمیت اسلام هستند مشتاق پیدا کردن وحدت در میان خود نیز هستند. آن‌ها با وحدت پیدا کردن تحت حاکمیت اسلام به رهبری حزب‌التحریر یک نقطۀ قوی را برای خلافت راشده شکل می‌دهد که یک بار دیگر تمام مسلمانان شبه قاره هند را وحدت خواهند بخشید. طوری‌که این منطقه یک نقطۀ حمایت برای وحدت بخشیدن تمام سرزمین‌های اسلامی نیز خواهد بود، سرزمین های‌که فعلا توسط حکام مضر حاکمیت می‌گردد، که از اندونیزیا در شرق شروع الی مراکش و اندلس در غرب را دربر می‌گیرد.

ای عساکر ارتش، ای اولاده‌ای محمد بن قاسم! بدانید که شما توانایی نصرت دادن (حمایت مادی) به حزب‌التحریر برای تأسیس دوباره خلافت را دارید. بدانید که شما توانایی مقابله با چالش‌های ممکن و احتمالی را دارید زیرا شما امت جهاد و مبارزه هستید. مردانی در میان مردان این امت وجود دارد. در میان این امت نعمت‌ها، ثروت‌ها و منابعی وجود دارد که این امت‌را در مدت چند سال محدود به یک دولت رهبر جهان تبدیل خواهد کرد. از فرصت کسب رضایت پروردگار تان خود را محروم نسازید تا یک جا با انصار (حامیان مادی) در گذشته به بهشت وی داخل شوید.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

[انفال – 24]

ترجمه: (ای مؤمنان ! الله و رسولش را اجابت نمایید زمانی‌که شما را به چیزی فرا می‌خوانند که به شما حیات می‌بخشد، و بدانید که الله در میان مرد و قلبش قرار می‌گیرد و این‌که به سوی او حشر خواهید گردید)

انجنیر صلاح‌الدین عضاضة

رئیس دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

مترجم عبدالرحمن قاطع

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

جاپان چند روز قبل استراتجی دفاعی جدیدی را طرح و اعلان نمود. این استراتجی شامل افزایش چشم‌گیر بودجۀ نظامی می‌باشد. آیا این بدان معناست که جاپان سعی دارد قدرت نظامی خود را به‌سان پیش از جنگ جهانی دو بهبود بخشد؟ اهداف جاپان از این اقدام چیست؟ و این‌که آیا این‌ها تصامیم مستقلانه است و یا از جهت‌های بیرونی به خصوص امریکا متأثر می‌باشد؟

پاسخ

بلی، حکومت جاپان استراتجی جدید دفاعی را طرح نموده و تعدیلاتی را در قانون خویش به وجود آورد؛ چنان‌چه حکومت فومیوکیشیدا، نخست‌وزیر جاپان به تاریخ 16 دسمبر 2022م، سه سند دفاعی را تأیید نمود؛ نخست "استراتجی امنیت ملی جاپان" دوم "استراتجی دفاع ملی" و سوم "برنامۀ ساخت دفاع". کم‌ترین چیزی را که می‌توان در این خصوص گفت، اینست که جاپان می‌خواهد صفحۀ پس از جنگ جهانی دوم را بسته و به وضعیت احساس شکستی‌که برای هفت‌دهه گریبان‌گیر جاپان بود، پایان دهد. پس جاپان با قوت تمام تلاش دارد یک باردیگر به توانایی‌های نظامی خود جان دهد. برای درک بیش‌تر اهداف واقعی جاپان از این اقدام، به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

اول: برخی از بند‌های این استراتجی قرار ذیل است:

1. جاپان بر اساس استراتجی جدید خود اعلان نموده که دیگر به بندهایی از قانون اساسی، که در جریان اشغال جاپان توسط امریکا وضع گردیده بود و از سال 1947م بدین سو عملی می‌گردید، عمل نخواهد نمود. بر اساس قانون اساسی مذکور، جاپان از داشتن نیروی نظامی و هرنوع فعالیت نظامی بیرون از مرزهایش، محروم شده بود. هرچند استراتجی جدید جاپان از تهاجم "متقابل" و مشروط جاچان سخن گفته و جنگ رقابتی را استثناء می‌کند؛ اما بازهم این نخستین باری است که محدودیت فعالیت نظامی بیرونی‌اش را زیر پا می‌کند. استراتجی مذکور شامل دوبرابر شدن هزینۀ نظامی جاپان از 1% از مجموع درامد داخلی، که مرز قبلی آن بود، به 2%  می‌باشد و این فیصدی "شبیه هزینۀ دولت‌های پیمان ناتو" با فرا رسیدن سال 2027م است و این به معنای 10% از هزینۀ حکومتی خواهد بود. (منبع: الجزیره نت 16 دسمبر 2022م). به این ترتیب؛ جاپان از نظر بودجۀ نظامی، خودش را پس از امریکا و چین در جایگاه سوم جهانی قرار می‌دهد.

2. این استراتجی هم‌چنین خواستار آماده‌گی "برای بدترین سناریو" شده و آن را "شدیدترین و پیچیده‌ترین محیط امنیتی" از زمان پایان جنگ دوم جهانی و رویارویی با تهدیدهای بیرونی نامیده که بر اساس آن باید شمار زیادی از موشک‌های قاره‌پیمای "500" امریکایی نوع "توماهوک" و "اس.م-6" را خریداری نماید تا به این ترتیب جاپان بتواند آمادۀ پاسخ دادن به هر گونه تجاوزی باشد که از فاصله‌های دور به سراغ آن می‌آید.

3. بر اساس مادۀ نهم قانون اساسی جاپان، "مردم جاپان برای همیشه به عنوان حق حاکمیت برای دولت، دست از جنگ و پرداختن به هرگونه اقدام خصمانه یا تهدید خشونت‌آمیز به عنوان راه‌حل کشمکش‌های بین‌المللی، دست برمی‌دارد. برای تحقق این تصمیم، جاپان نیروی زمینی، بحری، هوایی و سایر نیروهای نظامی نخواهد داشت و دولت به خود حق نمی‌دهد در جنگ‌ها دخیل شود". اینک مادۀ مذکور ملغا گردید تا جاپان بتواند در برابر سیاست جنگی جدیدی قرار گیرد، سیاستی‌که مستلزم تحولات گستردۀ داخلی، اعم از هزینۀ جنگی، صنعت نظامی و ساختن اردو/لشکر واقعی، می‌باشد و قدرت عظیم نظامی جاپان در دورۀ ماقبل جنگ دوم جهانی را به اذهان بر می‌گرداند.

4. پایان دادن به سیاست هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی‌که جاپان در برابر همسایه‌گانش و سایر قدرت‌های جهانی برگزیده بود، طوری‌که شامل تعدیلات جدیدی می‌شود که به نیروهای جاپان حق خواهد داد، پس از این اقدام به "حملات متقابل" علیه دولت‌هایی نماید که آن‌ها را خصمانه می‌شمارد و نیز شامل استراتجی جدیدی شبیه به قرار گرفتن در برابر "مثلث شر" می‌شود؛ هرچند جاپان آن را چنین نامی نمی‌دهد؛ مثلثی‌که در قدم نخست شامل چین می‌شود؛ چنان‌چه جاپان آن را "بزرگ‌ترین چالش برای جاپان" خوانده و در قدم دوم کوریای شمالی، چنان‌چه جاپان آن را "تهدید خطرناک و قریب‌الوقوع برای جاپان امروز" خواند و در قدم سوم روسیه، چنان‌چه انتقادهای تندی از آن نمود و دلیل انتقادهای مذکور این بود که «‌روسیه برای استفاده از زور برای تحقق اهداف امنیتی خاص مانند آن‌چه که در حال حاضر در اوکراین جریان دارد آماده‌گی می‌گیرد و نیز فعالیت نظامی آن در منطقه آسیا و بحر آرام و هم‌چنین همکاری استراتجی با چین که خود منبع بزرگ نگرانی در عرصۀ امنیت را تشکیل می‌دهد.» (منبع: فرانس 24،   16 دسمبر 2022م)

دوم: با درنظرداشت موقف‌گیری‌های بین‌المللی در قبال این استراتجی، موارد زیر روشن می‌گردد:

1. چین به شدت با آن مخالفت نموده و رسماً علیه آن اعتراض نمود: «استراتجی جدید جاپان حتی پیش از آن‌که رسماً اعلان گردد، خشم پکن را بر انگیخت. پکن همواره از تمایلات وحشیانۀ نظامی جاپان در نیمۀ نخست قرن بیست صحبت می‌کند، تمایلاتی‌که چین در گذشته قربانی آن بوده. وانگ وین بین، سخن‌گوی وزارت خارجۀ چین گفت: «جاپان واقعیت‌ها را نادیده می‌گیرد، از تفاهم مشترک و پایبندی به روابط خوب دوجانبه فاصله می‌گیرد و شهرت چین را خدشه‌دار می‌نماید. ما به شدت با این کار مخالفت می‌کنیم.» (منبع: فرانس 24،  16 دسمبر 2022م)

2. کوریای شمالی هشدار داد که این تصمیم، جاپان را منزوی خواهد نمود، «سخن‌گوی وزارت خارجۀ کوریای شمالی گفت: «جاپان دارد بحران امنیتی خطرناکی را خلق می‌کند و با اعتمادش به استراتجی جدید امنیتی، عملاً به داشتن توانایی‌هایش جهت‌ راه‌اندازی حملات دفاعی علیه سایر دولت‌ها، شکل رسمی می‌دهد. شکی نیست که دادن شکل رسمی به نقشۀ جدید تجاوز جاپان، محیط امنیتی شرق آسیا را به گونۀ بنیادین متغیر نموده است.» سخن‌گوی کوریای شمالی هشدار داد که توکیو به زودی پی خواهد برد که این "انتخاب بسیار خطرناک و بدی است.» (منبع: سکای نیوز عربی 20 دسمبر 2022م)

3. اما امریکا «از این استراتجی استقبال نمود. جیک سالیفان مشاور امنیت ملی قصر سفید گفت: «اقدام جاپان در افزایش عظیم سرمایه‌گذاری دفاعی، ائتلاف موجود میان امریکا و جاپان را تقویت و به روز خواهد نمود.» (منبع: فرانس 24، 16 دسمبر 2022م) لوین اوستن وزیر دفاع امریکا نیز از این که جاپان اسناد استراتجی مدرن خویش را منتشر نموده استقبال نمود و تأکید کرد که: «هم‌خوانی میان استراتجی دفاع ملی جاپان و چشم‌انداز و اولویت‌های مشخص شده در استراتجی دفاع ملی امریکا اهمیت دارد.» (منبع: شرق اوسط، 17 دسمبر 2022م) «جوبایدن رئیس‌جمهور امریکا گفت که کشورش در این لحظۀ حساس در کنار جاپان قرار داشته و ائتلاف ما در منطقۀ دو بحر هند و آرام اساسی است. قصر سفید طرح جدید دفاعی جاچان را به هدف تقویت ائتلاف نظامی با ایالات متحده خواند». (منبع: الجزیره نت، 16 دسمبر 2022م)

سوم: این بود طرح جدید استراتجی دفاعی جاپان که با دقت نمودن در آن به موارد زیر پی خواهیم برد:

3. بدون شک طرح استراتجی جدید دفاعی جاپان که به تاریخ 16 دسمبر 2022م اعلان گردید، هرچند حادثۀ بزرگی بوده و به بیش از هفت دهه ضعف نظامی جاپان پایان می‌دهد؛ اما باز هم غافل‌گیرانه نبود؛ زیرا وزارت دفاع جاپان به تاریخ 22 جولای 2022م آن‌چه را که "کتاب سفید" نامیده می‌شود، منتشر نمود و سیاست‌های دفاعی را که باید برای پاسخ دادن به چالش‌های بین‌المللی دنبال نماید، در آن توضیح داده بود. پس پیمان‌نامۀ موسوم به "کتاب سفید" با به نمایش گذاشتن چشم‌انداز جاپان به تهدیدهایی‌که با آن مواجه می‌باشد، به وضعیت مذکور پایان داد. تهدیدهایی‌که جاپان خود را با آن مواجه می‌داند، عبارت است از قدرت رو به افزایش نظامی چین و خطر احتمال راه‌اندازی جنگ چین علیه تایوان، خطر همکاری نظامی چین با روسیه و خطر راه‌اندازی جنگی توسط چین، روسیه و کوریای شمالی در آسیا. این‌که "کتاب سفید" وزارت دفاع جاپان بالای اهمیت افزایش بودجۀ نظامی برای رویارویی با تهدیدهای یاد شده و سرمایه‌گذاری در تکنالوژی نظامی و ضرورت ساخت قدرت نظامی چند بعدی به شمول فضا تأکید دارد، بیان‌گر اینست که آرزوهای جاپان بالا و بلند بوده و به جایی رسیده که می‌خواهد غبار ناشی از شکست در جنگ دوم جهانی را از خود بزداید و به رقابت‌های موجود در منطقۀ بحر آرام به شمول بحر جنوبی چین؛ جایی‌که جزایر مورد نزاع میان چین و جاپان قرار دارد، بپیوندد.

4. پیش از آن؛ شینزو آبی، نخست‌وزیر پیشین جاچان یکی از مهندسان اصلی طرح جاپان برای دست‌یابی به استراتجی مشترک میان جاپان و امریکا به هدف تمرکز بالای بحر هند و آرام برای رویارویی با رشد نفوذ چین، به شمار می‌رفت. طرح مذکور که توسط امریکا مورد قبول قرار گرفت، شامل همکاری امریکا و جاپان و نیز سایر هم‌پیمانان در تجارت، سرمایه‌گذاری‌ها و همکاری مشترک به هدف تأمین امنیت کشتی‌رانی در بحر آرام و هند و نیز شریک نمودن استرالیا و هند در آن می‌باشد. (منبع: العربیه، 8 نومبر 2017م)

5. به این ترتیب، از استراتجی جدید جاپان و نیز اقدامات پیش از آن واضح می‌شود که جاپان قبل از امروز تصمیم داشته قدرت نظامی خود را بازیافت نموده و غبار گذشته را از خود بزداید و برای جنگ در آسیا آماده شود؛ هرچند جاپان در گذشته همواره یک دولت بزرگ بوده و از جایگاه خاصی مخصوصاً در آسیا برخوردار بود و نیز در جریان سال‌های نخست جنگ دوم جهانی، دولت بر منطقه مسلط به شمار می‌رفت؛ چنان‌چه هر یک از چین، کوریا و جزایر موجود در بحر محیط و سایر جزایر در آسیا را  در می‌نورد؛ درست مانند لشکریان آلمان که پیش از شکست دو طرف، اروپا را در می‌نوردیدند و پیش از آن‌که جاپان شاهد حملۀ هسته‌ای باشد که تا امروز مانند نداشته، آنگاه که طیاره/هواپیماهای امریکا دو بمب هسته‌ای را در ماه آگست سال 1945م بالای شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته و بیش‌تر از دوصد هزار تن را درآنجا به قتل رسانید و جاپان در پی این حمله هسته‌ای به تاریخ 15 آگست 1945م و درست یک هفته پس از پرتاب آن بمب‌های هسته‌ای تسلیم شد و متفقین به رهبری امریکا وارد جاپان شده و آن را اشغال نمودند.

6. با توجه به تاریخ کهن امپراتوری جاپان، دیده می‌شود که بازیابی نظامی آن، احساس برتری‌جویی مردم جاپان را تحریک نموده و از این بازیابی به گسترده‌گی استقبال نموده اند. اما طولانی شدن مرحلۀ فاصلۀ جاپان از فعالیت نظامی و نیز وجود پایگاه‌های بزرگ نظامی امریکا در آن که پس از خروج متفقین در سال 1952م از جاپان تا امروز، تمام این موارد باعث شده انگیزه‌های جاپان برای بازیابی قدرت نظامی کاملاً مستقلانه نباشد.

7. شاید اظهارات فوری و موافق با طرح سیاست جدید جاپان برای اردو و ائتلاف‌های نظامی و دیدگاه آن نسبت به خطرهای منطقه‌ای، دیگر جای شکی باقی نمی‌گذارد که نظامی شدن جاپان در حقیقت به مثابۀ سنگ زیربنایی است که در استراتجی ایالات متحده برای قرار گرفتن در برابر خطرهای ناشی از جانب چین گذاشته شده است؛ چنان‌چه امریکا نظامیانش را به بحر چین انتقال داده و دست به اقدامات تحریک‌آمیز در ماحول تایوان زده و سعی دارد به نگرانی‌ها در این منطقه دامن زند. حتی امریکا خودش را برای جنگ در چین آماده می‌نماید؛ چنان‌چه وقتی از بایدن رئیس‌جمهور امریکا پرسیده شد در صورتی‌که چین به تایوان حمله کند، آیا امریکا مستقیماً وارد جنگ خواهد شد؟ وی در پاسخ گفت: بلی.

8. هم‌چنین در ادارۀ حکومت ترامپ نیز دیده شد که وی سعی دارد کوریای شمالی را تحریک نماید و نیز می‌کوشد نظامیان جاپان را مورد تشویق قرار دهد، آن‌جا که پیش از سفر به جاپان در سال 2017م، مردم جاپان را "ملت جنگجو" خواند: «ترامپ که قبل از شروع نخستین سفر طولانی و حساسش به صفت رئیس‌جمهور به آسیا آغاز نماید، این اظهارات را مطرح نمود. این سفر وی که شامل مخصوصاً جاپان و کوریای جنوبی می‌شود، شامل دوسیۀ تهدید هسته‌ای کوریای شمالی می‌باشد. ترامپ به شبکۀ فاکس نیوز گفت: «جاچان ملت جنگجویی است و خطاب به چین و هر کشور دیگری می‌گویم: بدانید که اگر کوریای شمالی را بگذارید این چنین ادامه دهد، در آیندۀ نزدیک با مشکلات بزرگی با جاپان مواجه خواهید شد.» (منبع: مرصد نیوز 3 نومبر 2017م) ترامپ در این اظهارات خویش چین را هشدار داد که ممکن است جاپان علیه کوریای شمالی اقدام نظامی نماید، انگار داشت به نماینده‌گی از جاپان سخن می‌گفت! هرچند جاپان در سایۀ شرایط جدیدی‌که در شرق آسیا به وجود آمده، نیاز دارد مجدداً خود را نظامی نماید؛ اما نظامی شدن جاپان نقشۀ همه‌جانبۀ امریکا نیز به شمار می‌رود؛ زیرا جاپان در چشم‌انداز امریکا برای رویارویی با چین، تبدیل به دولتی مرکزی شده.

چهارم: اینک می‌توانیم روی پاسخ به جزء اخیر پرسش روشنی اندازیم، آن‌جا که پرسیده شد: آیا این‌ها تصامیم مستقلانه است یا که از جهت‌های بیرونی به خصوص امریکا متأثر می‌باشد؟ با دقت نمودن به آن‌چه که تا کنون گفته شد، موارد زیر روشن خواهد شد:

9. جاپان در پیروزی بر چین تاریخ طولانی دارد، طوری‌که پیش از آن‌که امریکا و سایر دولت‌های استعمارگر اروپائی مانع استعمارچین توسط جاپان شوند، چین افق گستردۀ استعمار جاپان را تشکیل می‌داد، به این معنا که هنوز برخی از احساسات ته‌نشین شدۀ آن تاریخ مملو از پیروزی جاپان، در مردم این سرزمین زنده بوده که غرامت‌خواهی چین از جاپان و مطرح نمودن بحث معذرت‌خواهی جاپان از جنایت‌هایی‌که در طول تاریخ مرتکب گردیده، خود بیان‌گر این مدعاست. مسأله‌یی دیگری‌که در این خصوص اهمیت کمی ندارد، اینست که اقتصاد جاپان، که پس از امریکا و چین سومین اقتصاد جهانی به شمار می‌رود، توان این را دارد که سیاست رویارویی گسترده با چین را پشتیبانی نماید، از جمله می‌توان به توانای‌های عظیم جاپان در صنعت و تکنالوجی اشاره نمود که جاپان را قادر می‌سازد در صورت بازیابی قدرت نظامی، حتی به تنهایی در برابر چین قرار گیرد.

10. اما امریکا می‌خواهد جاپان در چهارچوب ائتلافی به رهبری امریکا در برابر چین قرار گیرد، طوری‌که این سیاست جاپان بخشی از نقشۀ گستردۀ امریکا باقی بماند و کشمکش قدرت در جاپان زنده نشود و آن را به خاطرات مرحلۀ دشمنی با امریکا، مخصوصاً زمان حملۀ هسته‌ای امریکا، برنگرداند؛ زیرا جاپان در کشمکش با امریکا تاریخی طولانی دارد. با توجه به تمام موارد فوق، امریکا می‌خواهد بالای تمام جزئیات استراتجی جدید جاپان مبنی بر اعادۀ قدرت نظامی‌اش مسلط باشد تا استراتجی مذکور منحصر در رویارویی با چین باقی بماند و تهاجم هسته‌ای امریکا را به یاد آن ندهد. این دیدگاه امریکا مبنی بر اعادۀ قدرت نظامی جاپان به عنوان سنگ اساس در رویارویی با چین در آسیا، شباهت دارد به استراتجی مشابهی‌که امریکا در اعادۀ توانای‌های نظامی آلمان برای رویارویی با روسیه در شرق اروپا روی دست گرفته است.

11. اما با وجود همه، باید گفت که جاپان در بازیابی توانای‌های نظامی خود تأخیر نموده، درست مانند آلمان. درست است که این ملت‌ها، ملت‌های زنده است، اما پس از آن که مفکورۀ تجارت و جمع‌آوری پول در اذهان آنان استقرار یافت و در نتیجۀ آن، احساس رفاه و آسایش در میان آنان به درازا کشید و نیز عزت و کرامت در آنان ضعیف شد و همت جنگ و نفوذ در رهبران آنان ناپدید گردید، اینک جاپان و نیز آلمان چنان با امریکا و اروپا تعامل می‌نمایند که تفاوت زیادی با تعامل یک دولت دنباله‌رو ندارد! این چنین شد که جاپان و هم‌چنین آلمان در زنده نمودن مجدد توانایی‌های نظامی خویش، هفت دهه و یا بیشتر از آن تأخیر نمودند تا آن که امریکا اینک سعی دارد آنان را به این جهت سوق دهد. اما از آن جایی که میزان قابل توجهی از زندگی در مردم این دو سرزمین وجود دارد، احیای مجدد قدرت نظامی آن‌ها که ممکن است به سرعت تبدیل به قدرت هسته‌ای گردد، احساس قدرت و بزرگی را در این دولت‌ها در آینده‌یی نه چندان دور زنده خواهد نمود؛ چیزی‌که باعث مشکلاتی حتی برای خود امریکا خواهد شد و آن‌گاه است که به جان یک دگر خواهند افتاد. بنابر این، امریکا استراتجی نظامی جاپان و آلمان را با چشم باز دنبال می‌نماید.

پنجم: با دنبال نمودن واقعیت دولت‌هایی‌که امروزه دولت‌های بزرگ نامیده می‌شوند، متوجه خواهیم شد که آنان هیچ‌گونه ارزشی به خیرخواهی و عدالت نمی‌دهند، زیرا خیر از نظر آنان چیزی است که خواهشات شان را تأمین نماید؛ حتی اگر به شر دیگران تمام شود و عدالت در نظر آنان چیزی است که زمینۀ  تسلط بر دیگران و جهت‌دهی قضایای آنان را برای شان فراهم آورد؛ حتی اگر در اصل یک ستم آشکار باشد. پس معیار ارزش‌های آنان از خیر و عدالت بدور است. انگار تاریخ دارد تکرار می‌شود؛ آنگاه که فارس و روم بدون هیچ‌گونه خیر و عدالت خواهی بر جهان مسلط بودند و اسلام در حالی‌که خیر و عدالت را حمل می‌نمود، از راه رسید و جهان را منور نمود و به این ترتیب بود که حق فرا رسید و باطل رخت بر بست. واقعیت امروز نیز به سان دیروز است؛ هیچ صلاح و بهبودی نخواهد داشت؛ مگر با همان‌چیزی‌که اوایل را اصلاح نمود که همانا برپائی مجدد خلافت بر منهج نبود است. انگار برپائی خلافت به خواست الله سبحانه و تعالی پس از این قدرت‌ها و حکومت‎های ستمگر دیگر تبدیل به واقعیتی محسوس گردیده، چنان‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

(ثمّ تکون ملکاً جبریة فتکون ما شاء الله أن تکون ثمّ یرفعها إذا شاء أن یرفعها ثمّ تکون خلافة علی منهاج النبوة)

ترجمه: سپس ملک "حکومت" ستمگر خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد ادامه خواهد داشت، سپس هرگاه الله خواست آن را از میان برخواهد داشت، سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

راوی می‌گوید: رسول الله سپس سکوت نمود. حدیث را احمد و الطیالسی روایت نموده اند.

چه راست فرمود الله قوی و عزیز آنجا که فرمود:

(والله غالب علی أمره و لکنّ أکثر الناس لا یعلمون) [یوسف: 21]

ترجمه: و الله بر امر خود غالب است؛ اما بسیاری از مردم نمی‌دانند!

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

سایت خبری الجزیره به تاریخ 9 دسمبر 2022م با انتشار خبری نوشت: «کار چهل‌وسومین دور نشست رهبران دولت‌های شورای همکاری خلیج و نشست خلیج با چین و هم‌چنین نشست عرب و چین با حضور شماری از رهبران عرب و شی‌جین پینگ، رئیس‌جمهور چین روز جمعه در ریاض، پایتخت عربستان سعودی آغاز گردید.» اهداف این نشست‌های چین با عربستان سعودی و دولت‌های خلیج و نیز دولت‌های عربی در ریاض چیست؟ می‌دانیم که چین برای گسترش نفوذ سیاسی خودش و نیز نشان دادن خود به عنوان یک قطب بزرگ جهانی پیوسته خواهان چندقطبی شدن جهان است، آیا این نشست‌ها بیان‌گر اسلوب چین برای چندقطبی کردن جهان در مقابل اسلوب خشن روسیه برای گسترش نفوذش و چندقطبی نمودن جهان می‌باشد؟ و این‌که آیا این اسلوب چین توسط حکام سرزمین‌های عربی استقبال خواهد شد؟ و نیز عکس‌العمل امریکا در این خصوص چیست؟

پاسخ

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده به بررسی امور زیر باید پرداخت:

1. شی‌جین پینگ، رئیس‌جمهور چین به تاریخ 8 دسمبر 2022م وارد عربستان سعودی شد و با پادشاه سعودی و بن سلمان، ولیعهد آن دیدار نمود. از رئیس‌جمهور چین به گرمی استقبال صورت گرفت و دو طرف توافق‌نامۀ مشترک و فراگیر اقتصادی امضاء نمودند؛ از جمله توافق‌نامه‌هایی به ارزش 30 ملیارد دالر در عرصۀ انرژی و زیربنایی. این توافق‌نامه‌ها در تلاش برای هماهنگی میان پروژه‌های چین در چهارچوب استراتجی "کمربند و جاده" (راه ابریشم جدید) و پروژه‌های بن سلمان موسوم به "چشم‌انداز 2030" که سرگرمی عنوان برجستۀ آن را تشکیل می‌دهد، صورت می‌گیرد. در این نشست روی موقعیت بزرگ صنعتی چین در عربستان سعودی برای بازاریابی در منطقه نیز گفتگو صورت گرفت. سپس در روز دوم سفر شی‌جین پینگ، نشست چین با دولت‌های خلیج در ریاض برگزار گردید و سپس در همان روز نشست دیگری با دولت‌های عربی برگزار شد و شمار زیادی از "رهبران" عرب در آن شرکت نمودند؛ نشستی‌که وزارت خارجۀ چین در مورد آن گفت: «این نشست بیان‌گر گسترده‌ترین میزان فعالیت دیپلوماتیک میان چین و جهان عرب از زمان تأسیس جمهوری مردم چین می‌باشد.» (منبع: بی بی سی 8 دسمبر 2022م) در این دو نشست روی استحکام مشارکت و همکاری‌های دوجانبه میان سرزمین‌های عربی و چین تأکید صورت گرفت و در بیانیۀ پایانی روی مسائل عام مانند احترام به نظم جهانی موجود و احترام به حاکمیت دولت‌ها و عدم استفاده از زور و اصل حسن هم‌جواری و نیز مرکزیت قضیۀ فلسطین و تلاش برای جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای تأکید صورت گرفت. چین در بیانیۀ پایانی نشست چین با کشورهای خلیج از ایران انتقاد نموده و از آن خواست به همسایه‌گانش احترام کند. «دولت‌های حاشیۀ خلیج و چین روز گذشته در پایان نشست خلیج و چین که در ریاض برگزار گردیده بود، بیانیۀ مشترکی را منتشر نمودند. در این بیانیه از تلاش‌ها و پیش‌قدم شدن دولت امارات برای دستیابی به راه‌حلی ناشی از گفتگو و صلح‌آمیز برای قضیۀ جزیره‌های سه‌گانه‌ای که ایران آن را بخشی از خاک خود می‌شمارد، حمایت صورت گرفت. هم‌چنین از ایران خواسته شد به گونۀ جدی وارد مذاکرات برای ازسرگیری توافق هسته‌ای ایران شود.» (منبع: میادین 10 دسمبر 2022م) لازم به ذکر است که سفیر چین در تهران در اعتراض به این موقف چین فرا خوانده شد.

2. استراتجی جدید امریکا، چین را بزرگ‌ترین خطر در برابر تسلط امریکا برجهان می‌داند و به این باور است که چین توان ساختن نفوذ عملی در گوشه و کنار جهان را دارد؛ زیرا چین دولتی است که پس از امریکا، دومین اقتصاد جهان را دارا می‌باشد و نیز دومین دولت در میزان اختصاص بودجۀ نظامی به شمار می‌رود. بنابراین، امریکا فعالیت‌های چین را با دقت زیر نظر دارد و برای جلوگیری از بالارفتن آن برنامه ریزی می‌نماید؛ بلکه حتی خودش را برای جنگ با چین آماده می‌کند؛ چنان‌چه اظهارات بایدن، رئیس‌جمهور امریکا در خصوص بحران اخیر تایوان بیانگر این ادعاست. امریکا سفر فوق‌الذکر رئیس‌جمهور چین را این گونه بررسی نمود: «قصر سفید روز چهارشنبه در بیانیه‌ای گفت: ما از سفر شی‌جین پینگ رئیس‌جمهور چین به کشور شاهی عربستان سعودی "شگفت‌زده نشدیم"؛ زیرا می‌دانیم پکن سعی دارد نفوذ خود را در خاورمیانه افزایش دهد. جان کری، مسئول هماهنگی ارتباطات استراتجی شورای امنیت ملی امریکا نیز گفت: «ما تأثیرگذاری را که چین سعی دارد در سراسر جهان استحکام بخشد، درک می‌کنیم.» وی افزود: «سفر رئیس‌جمهور چین غافل‌گیرانه نیست و قطعاً این نیز غافل‌گیرانه نیست که سفر به خاورمیانه را برگزیده.» (منبع: سی ان ان عربی 8 دسمبر 2022م)

3. از آن طرف، چین سعی دارد وانمود کند که با نظم جهانی امریکائی مخالفت ندارد؛ طوری‌که فراخوان‌های امریکا را تکرار می‌کند؛ چنان‌چه در همین سفر رئیس‌جمهور چین و مشخصاً در بیانیۀ پایانی نشست یادشده بالای حفاظت از نظام جهانی مبتنی بر قانون بین‌المللی و جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای و مبارزه با تروریزم تأکید صورت گرفت؛ بلکه حتی بیانیۀ پایانی نشست چین با دولت‌های عرب در ریاض شامل انتقادهای غیر صریح از روسیه نیز بود؛ آنجا که روی احترام به حاکمیت دولت‌ها و جلوگیری از بکارگیری زور یا تهدید به استفاده از آن و احترام اصل حسن هم‌جواری تأکید شد؛ تأکیدی‌که اشاره به جنگ روسیه برعلیه اوکراین داشت. هم‌چنین انتقادی‌که چین در بیانیۀ پایانی مذکور از ایران داشت و از آن خواست به حسن هم‌جواری پایبند بوده و به امور دولت‌های خلیج مداخله ننماید، این انتقاد نیز از یک زاویه به نوعی هم‌سویی با دولت‌های غربی و امریکا به شمار می‌رود؛ غرب و امریکائی‌که همواره این انتقادها را متوجه ایران می‌نمایند. فراخوانی سفیر چین توسط ایران به نشانۀ اعتراض یک بار دیگر نشان می‌دهد که ادعای شکل گرفتن "پایگاه جدید جهانی" متشکل از روسیه، چین، ایران و کوریایی شمالی، ادعای خیالی و غیر واقعی می‌باشد.

4. و اما در خصوص روابط دولت‌های عربی با چین باید گفت که نشست‌های فوق در سعودی، هیچ‌گونه تغییری از نظر بین‌المللی در این روابط به وجود نیاورده. درست است که عربستان سعودی از رئیس‌جمهور چین به گرمی استقبال نمود؛ استقبال گرمی‌که بایدن رئیس‌جمهور امریکا در جریان سفرش در ماه جولای 2022م از آن بهره‌مند نشد، اما دلیل آن استقبال سرد از بایدن همانا مشارکت عربستان سعودی با جمهوری‌خواهان در رقابت با حزب دموکرات و شخص بایدن بود، به علاوۀ کم‌مهری و احترام اندکی که بایدن به بن سلمان، ولیعهد سعودی نشان داد. گذشته از آن؛ دولت‌های عربی توافق‌نامه‌های شراکت استراتجی را با هر یک از هند و آلمان نیز امضاء نمودند، بدون این‌که آن توافق‌نامه‌ها، وابسته‌گی و یا تغییر در وابسته‌گی سیاسی تعبیر شود.

5. از آن جایی‌که چین از مشکلات سیاسی بزرگی در ما حول خوداش رنج می‌برد، مانند مشکلی‌که با تایوان دارد؛ طوری‌که آن را بخشی از خاک خود می‌داند؛ اما تا هنوز توان این را ندارد که آن را به خود پیوند دهد و نیز مشکلی که با ویتنام دارد و یا مشکلات مربوط به جزیره‌هایی‌که با دولت‌های متعدد دارد. هم‌چنین با توجه به این‌که روابط نزدیک و دوستانۀ چین تقریباً با کوریای شمالی خلاصه می‌شود؛ با توجه به تمام این موارد باید گفت که چین مطمئناً در منطقۀ عربی نه آرزوی ایجاد وابسته‌گی سیاسی دارد و نه هم برنامه‌ای؛ مخصوصاً با توجه به این‌که از شدت روابط حکام عرب با امریکا و انگلیس به خوبی آگاه است. بناءً سفر رئیس‌جمهور چین و برگزاری این نشست‌ها و امضای توافق‌نامه‌های اقتصادی به هر قیمتی که باشد، به هیچ‌وجه بیانگر وابسته‌گی سیاسی نزدیک و یا دور نیست؛ بلکه این تنها روابط اقتصادی باز میان دولت‌هاست و درست نیست که از هیچ زاویه‌ای دیگری بجز زاویۀ اقتصادی به آن دیده شود. ممکن است این سفر برخی دلالت‌های سیاسی نیز داشته باشد؛ اما این دلالت‌ها هیچ ربطی به منطقه و یا وابسته‌گی سیاسی حکام آن ندارد. به طور مثال؛ انتقاد چین از ایران به معنای هم‌سویی با موقف غرب بوده و ثابت می‌کند که چین بیرون از موقف‌ انتقادآمیز جهانی از ایران حرکت نمی‌کند و هیچ‌گونه پیامدی مبنی بر مداخلۀ سیاسی چین با دولت‌های خلیج علیه ایران نخواهد داشت.

هم‌چنین این‌که بیانیۀ پایانی مذکور شامل انتقادهای غیر صریح از روسیه مانند احترام به حاکمیت دولت‌ها و عدم استفاده از زور و احترام به حسن‌همجواری می‌باشد، بخشی از گمانه‌زنی‌های در حال قوت‌گرفتن به شمار می‌رود، مبنی بر این‌که چین در جنگ علیه اوکراین با روسیه هم‌پیمان نمی‌شود و این‌که چین در روابط خویش با جهان راه دیپلوماتیک مسالمت‌آمیز را پیش گرفته است.

6. چین به این دلیل خود را از نظر اقتصادی به منطقۀ خلیج نزدیک می‌کند که به شدت نگران قطع شدن زنجیره‌های صنعتی خویش توسط امریکا و اروپا می‌باشد؛ به خصوص زنجیره‌های صادرات چین به بازارهای غرب. تعاملی‌که امروزه در خصوص اشتباه استراتجیک در اعتماد بیش از حد به منابع انرژی روسیه در اروپا صورت می‌گیرد، دقیقاً همان چیزی است که در آینده در خصوص اعتماد بیش از حد غرب به زنجیره‌های صنعت چین صورت خواهد گرفت و نشانه‌های این تعامل با قوت تمام عملاً ظاهر گردیده؛ چنان‌چه بربوک وزیر خارجۀ آلمان گفت: «ما دیگر به خود اجازه نخواهیم داد در خصوص قضایای حیاتی خویش به دولت‌هایی اعتماد نماییم که در ارزش‌های مان با ما شریک نیستند. بدون شک اعتماد کامل اقتصادی، بر مبنای اصل "امیدوار بودن"، ما را در معرض باج‌خواهی سیاسی قرار می‌دهد.» (منبع: میادین 2 نومبر 2022م) هم‌چنین شولتز صدر اعظم آلمان پیش از ترک پکن در مقاله‌ای به روزنامۀ "فرانکفورتر تزایتونگ" نوشت: «آلمان باید "نزدیک شدنش" به چین را که به سوی نزدیک شدن سیاسی بر اساس دیدگاه مارکس و لیلین در حرکت می‌باشد، تغییر دهد.» وی در ادامه افزود: «شرکت‌های آلمانی موظف اند گام‌هایی را برای "کاستن از اعتماد خطرآمیز خویش" به زنجیرۀ واردات از چین بردارند.» (منبع: روزنامۀ الشرق الاوسط 4 نومبر 2022م) در این خصوص و به هدف تلاش برای جلوگیری از این روند، چین یک سلسله اقدامات وقایه‌وی را  برای ممانعت از متضرر شدن زنجیره‌های وارداتش به غرب روی دست گرفته؛ ضررهایی‌که زنجیره‌های روسیه، به ویژه در موضوع انرژی در معرض آن قرار گرفته است. اقدامات وقایویی را که ظاهراً چین تا کنون روی دست گرفته، موارد زیر می‌باشد:

أ‌. فاصله گرفتن از روسیه: هرچند چین امیدوار بود پوتین رئیس‌جمهور روسیه در تحمیل یک عمل انجام شده در اوکراین موفق شود و در پی آن بتواند نقش بزرگ‌تر جهانی را برای روسیه به ارمغان آورد، اما موقف چین در شروع جنگ روسیه علیه اوکراین مبهم بود. پشتیبانی بیش از حد امریکا و اروپا از اوکراین به اوکراین قدرت بیش‌تری برای پایداری داد و اینجا بود که چین شروع به فاصله گرفتن و انتقادهای غیر صریح از روسیه نمود که پس از گردهمایی اخیر حزب کمونست چین در اوکتوبر 2022م مشاهده گردید؛ گردهمایی‌که شی‌جین پینگ رئیس‌جمهور چین امور کشور را در آن به صورت کامل در دست گرفت و رقبای خویش را از دفتر سیاسی حزب بیرون راند. پس از آن بود که روند فاصله گرفتن چین از روسیۀ نامتعادل سرعت بیشتری گرفت. چین نمی‌تواند قطع شدن زنجیره‌های صنعت خویش توسط امریکا و دولت‌های اروپائی را تحمل نماید؛ کاری‌که با زنجیره‌های انرژی روسیه نمودند و چین این احتمال را در محاسبات خود گنجانیده است.

ب‌. هم‌سویی با موقف‌گیری‌های غرب: چین پیوسته اعلان می‌کند که به نظم بین‌المللی "امریکایی" پایبند و وابسته می‌باشد و از هر آن‌چه غرب انتقاد می‌کند، چین نیز انتقاد می‌کند؛ مانند مداخلۀ ایران به امور دولت‌های خلیج. بناءً چین می‌خواهد به غرب بگوید که چین یکی از دولت‌های جهان "متمدنی" است که سیاست‌های وحشیانۀ بعضی از دولت‌ها را نمی‌پذیرد. ممکن است در روزهای آینده شاهد افزایش چنین موقف‌گیری‌هایی از جانب چین باشیم، از جمله این‌که از نظر نظامی از تایوان فاصله گرفته و از امریکا بخواهد تنش‌های آن را کاهش دهد و نیز در حل و فصل بحران هسته‌ای مربوط به کوریای شمالی همکاری نماید. چین تمام این کارها را به هدف متوقف نمودن سیاست امریکا و نیز اروپا برای قطع زنجیره‌های واردات صنعتی از چین انجام خواهد داد.

ت‌. افزایش توجه به بدیل‌های اقتصادی: چین بازارهای سرزمین‌های عربی را به چشم بدیل می‌بیند، هرچند هنوز برای بازارهای غرب مهم نیست؛ به این معنا که در صورت قطع شدن یا کاهش زنجیره‌های صادرات چین به امریکا و اروپا، ممکن است بازارهای عربی به نوعی بدیل تلقی شود؛ هرچند هنوز این بازارها در مقایسه با بازارهای امریکا و غرب، حاشیه‌وی و فرعی تلقی می‌گردد. اگر این مسئله با بازارهای افریقا و امریکای لاتین مقایسه شود، دیده خواهد شد که اقتصاد چین، در صورت اختناق به دلیل رویکردهای جدید امریکا و اروپا برای کاهش اعتماد به چین، بازهم فرصتی برای نفس کشیدن دارد.

7. در پیوند به اقتصاد دولت‌های عربی، می‌توان نشست‌های مذکور، اعم از نشست‌های چین با دولت‌های خلیج و دولت‌های عربی را به گونۀ زیر بررسی نمود:

أ‌. پس از چندین دهه حاکمیت ناکام در سرزمین‌های عربی، اینک این سرزمین‌ها به جنگل‌های خشکی می‌ماند که با هر جرقه‌ای کوچکی ممکن است آتش گرفته و شعله‌ور گردد؛ چنان‌چه برخی از این سرزمین‌ها بیش‌تر از نیمی از مالیاتی را که جمع‌آوری می‌نمایند برای اکمال سود قرضه‌های سودی‌که تا کنون دریافت کرده اند، می‌پردازند. واحدهای پولی این سرزمین‌ها نیز پیوسته ارزش خود را به سرعت از دست می‌دهد و بهای کالا نیز در این سرزمین‌ها به گونۀ سرسام‌آوری در حال افزایش است و این نتیجۀ سیاست‌های ناکام اقتصادی این حکام و نیز عمق وابسته‌گی‌شان به غرب می‌باشد، واقعیتی‌که هشدار بروز اعتراضات را جدی‌تر می‌نماید. تقریباً تمام سرزمین‌های عربی به استثنای دولت‌های خلیج، از مشکلات حاد اقتصادی رنج می‌برند و این واقعیت باعث شده حکام این سرزمین‌ها، چین را به عنوان ناجی احتمالی اقتصادی خویش بدانند؛ طوری‌که می‌توانند قرضه‌های بیش‌تری از آن دریافت نموده و از برخی از شرط‌های سخت صندوق بین‌المللی پول نجات یابند. چین نیز فرصت دارد از طریق پروژ‌ه‌های بزرگ خارجی خود، سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی در این سرزمین‌ها داشته باشد که سود و منافع آن به دلیل فساد گستردۀ حکومتی موجود در این سرزمین‌ها، به دامن حکام عرب و پشتیبانان آنان بیفتد.

ب‌. در خصوص امریکا باید گفت که مشکلات اقتصادی امریکا آن را وادار نموده به پیمانۀ وسیع‌تری به مزدوران خود تکیه نماید، مانند پیمان‌های خیالی سلاح که ادارۀ ترامپ با عربستان سعودی بست و حتی برای تأمین منافع اقتصادی خویش بالای مزدوران رقیبان خود نیز فشار می‌آورد؛ چنان‌چه مزدوران امریکا بالای قطر، که مزدور انگلیس است، فشار آوردند تا آن که دارایی‌های سرمایه‌گذاری شده قطر در امریکا تبدیل به ریسمان نجاتی برای حکام آن شده که از طریق آن می‌توانند در حاکمیت باقی بمانند؛ در حدی‌که ترامپ در زمان حاکمیت خویش از حکام منطقه خواست در بدل حمایتی که امریکا از آنان می‌کند باید پول بپردازند. به دلیل مشکلات بزرگی‌که حکام عرب دارند، امریکا آنان را تشویق می‌کند و یا حد اقل مانع روی‌آوردن اقتصادی آنان به چین نمی‌شود. شاید هم در حال حاضر این جزء برنامه‌ریزی‌های امریکا باشد که اقتصاد چین را از طریق کمک‌های اقتصادی آن برای مزدوران امریکا در منطقه تضعیف نماید و این بخشی از سیاست امریکا برای جلوگیری از رشد چین به شمار رود. پس همکاری و مشارکت اقتصادی چین و دولت‌های عربی به هیچ وجه وابسته‌گی حکام عرب به امریکا را تهدید نمی‌کند.

8. به این ترتیب، اهداف چین از نشست‌های مذکور روشن می‌شود؛ طوری‌که در قدم نخست این‌ها اهداف اقتصادی می‌باشد و این‌که چین در سدد رقابت با امریکا و اروپا برسر نفوذ سیاسی در منطقۀ عرب نیست؛ زیرا توانایی‌ها و ارادۀ چین کم‌تر از از آن است که دست به چنین اقدامی بزند؛ در حدی‌که حتی نمی‌تواند نفوذ سیاسی منطقۀ ماحول خودش را در شرق آسیا به نفع خود یک‌طرفه نماید. بنابر این، هدف چین از این نشست‌ها و توافق‌نامه‌های مشترک اقتصادی‌ که امضاء می‌کند، اینست که منطقۀ عرب هم‌چنان به عنوان شریان اقتصاد آن باقی بماند، چه در خصوص منابع انرژی خلیج و یا بازارهای سرزمین‌های عربی برای تولیدات صنعتی چین. در عین حال، چین از این نشست‌ها و فرصت‌های امثال آن برای این‌که خودش را بخشی از جهان متمدن جلوه دهد و نیز بگوید که ما بخشی از دولت‌هایی نیستیم که غرب آنان را "دولت‌های سرکش" می‌نامد، استفاده می‌نماید؛ مانند کوریای شمالی و ایران. هم‌چنین چین نمی‌خواهد دچار عزلت بین‌المللی شود، عزلتی‌که در حال حاضر گلوی روسیه را می‌فشارد و نیز چین در پی آنست که روابط مستحکم اقتصادی با منطقۀ عرب، افریقا و امریکای لاتین داشته باشد تا تمام این‌ مناطق را به عنوان بدیل بازارهای غرب به کارگیرد، البته در صورتی‌که فشارهای غرب بالای چین شدت گرفته و دولت‌های غرب بخواهند زنجیره‌های واردات صنعتی خویش از چین را قطع نمایند، پس چین سعی دارد چنین اقدامی را از طریق سیاست‌ مماشات با غرب و سیاست در حال تشکل فاصله گرفتن از روسیه، تلافی نماید.

9. لازم به ذکر است که در جریان نشست‌های فوق‌الذکر و گفتگوهای "دوستانه" "حکام عرب" با رئیس‌جمهور چین، اقدامات وحشیانۀ چین علیه مسلمانان در اقلیم شینگیانگ "ترکستان شرقی"، حتی در ذهن آنان هم خطور نکرد؛ طوری‌که هیچ بحثی در خصوص آن مطرح نشد، انگار اصلاً چنین اقدامات وحشیانه‌ای صورت نگرفته! اگر این واقعیت شرم‌آور حکام عرب به چیزی دلالت کند، قطعاً به این دلالت می‌کند که حکام مذکور به شدت ناتوان بوده، دست از یاری امت اسلامی برداشته و امور مسلمانان هیچ اهمیتی برای آنان ندارد و نیز این‌که قضیۀ اساسی و سرنوشت‌ساز برای آنان در سایۀ بالاگرفتن میزان دشمنی مردم خودشان علیه آنان، همانا حفاظت از چوکی‌های قدرت‌شان می‌باشد و بس؛ زیرا می‌دانند که در تمام سیاست‌های خویش ناکام شده و توان تعامل با هیچ یک از قضایای مربوط به زندگی مردم را ندارند. تمام گفتگوها بالای روابط اقتصادی و تجارت بین‌المللی متمرکز بود، انگار جنایت‌های چین علیه مسلمانان ایغور در جهان دیگری رخ می‌دهد!

10. شکی نیست که حکام امروز عرب، بلکه حکام تمام مسلمانان، در بدترین وضعیت خویش از زمان سقوط خلافت به سر می‌برند؛ وضعیتی‌که نزدیک شدن نابودی آنان را هشدار می‌دهد؛ زیرا حجم عظیم ویرانی‌هایی را که آنان در هماهنگی با امریکا و اروپا و حتی چین به بار آورده اند، در حدی است که آنان را در خصوص جبران آن کاملاً سردرگم نموده و دیگر به هیچ وجه توان دست‌یابی به موفقیتی را ندارند که بقای آنان در حاکمیت را توجیه نماید. روشن است که این میزان ناکامی است که میان یک حاکم و حاکم بعد از او را مشخص می‌نماید. البته این به علاوۀ خشم و غضب الله سبحانه و تعالی است که دامن آنان را خواهد گرفت؛ زیرا آنان اسلام خویش را پشت سر انداخته و با کسانی‌که برای ازسر گیری زندگی اسلامی در زمین کار و تلاش می‌نمایند، در جنگ و ستیز قرار دارند و اوامر کفار استعمارگر را دنبال می‌نمایند؛ انگار دچار بلای ناگهانی شده اند که توان تفکیک راه درست و غلط را از آنان گرفته.

الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

(أمواتٌ غَیرُ أحیَاءٍ وَ مَا یَشعُرُونَ أَیّانَ یُبعَثُون) [نحل: 21]

ترجمه: مردگانند نه زندگان و نمی‌دانند کی برانگیخته خواهند شد.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

در تلویزیون و مطبوعات سودان در روز 5/12/2022  برگذاری امضای توافق‌نامه‌ی همه‌جانبه در کاخ ریاست جمهوری به نشر رسید که میان ارتش به نمایندگی فرمانده ارتش، رئیس مجلس سنا و نائب آن و میان 52 حزب و کتله‌ی سیاسی انجام شد که بر مبنای آن راه را برای یک حکومت انتقالی به مدت دو سال هموار می‌کند تا بسوی انتخابات عمومی حرکت کند. این موضوع به حمایت بین‌المللی، مخصوصاً از سوی امریکا و بریتانیا و نماینده‌ی سازمان ملل متحد امضا شد که نقش صادر کنده‌ی این موافقت‌نامه را داشت؛ با این هم، مخالفت‌های به این توافق‌نامه و جود دارد؛ چنانچه در دو روز 8-9/12/2022م علیه این موافقت‌نامه تظاهراتی برگذار شد. مقصد این توافق‌نامه چیست؟ و چه کسی از آن سود می‌برد و برایش چه پیش خواهد آمد؟ آیا امید دوامش هست؟

پاسخ:

برای این‌که پاسخ این پرسش‌ها را خوب بیان کرده باشیم، امور زیر را پیش‌کش می‌کنیم:

نخست) از متن توافق‌نامه:

1-     در بخش نخست توافق‌نامه، تصریح شده که "سودان کشوری با فرهنگ‌ها، ارزش‌ها و ادیان متعدد است" در حالی‌که مردم سودان، بیش از 96% معتقد به دین اسلام هستند. در نتیجه دین و فرهنگ‌شان با تعدد قبایلی‌که دارند، واحد است. بنابراین، توافق‌نامه حیله و نیرنگی‌ست برای دور ساختن اسلام از زندگی و وجوب تطبیق آن در احکام اقتصادی، آموزش، نظام اجتماعی، سیستم جزا، سیاست داخلی، خارجی، جنگی، صنعت و تمام امور زندگی افراد و جامعه. به همین دلیل در توافق‌نامه آمده است: «سودان دولت مدنی، دیموکراسی، فدرالی و پارلمانی است که سروری در آن برای مردم است و مردم منبع قدرت اند.» این‌ها همه مخالف اسلام است؛ زیرا سودان را دولت مدنی، یعنی دولت سکولرستی که دین را از زندگی جدا کرده و دولت دیموکراسی که قانون‌گذاری را حق بشر می‌داند، پنداشته است؛ پس سیادت را از آن شریعت که منبع آن قرآن و سنت است، ندانسته، دولت را فدرالی اعلام نموده که این نیز نظام حکومت‌داری غیراسلامی‌ست، دولت را قابل تجزیه و مناطق آن را قابل انفصال می‌سازد؛ چنانچه نظیر آن در سودان جنوبی رخ داد! به نظر می‌رسد هدف ازین کار دور کردن هرگونه تأثیرگذاری از سوی اسلام برسودان است؛ چنانچه در آن آمده است: «دولت، دینی را بر هیچ‌کسی مقرر نمی‌کند و در امور مخصوص دینی و امور معتقدات و آنچه در اذهان است، موقف‌گیری نمی‌کند؛ از آزادی‌ها و پیمان‌های حقوق بشری مخصوصاً پیمان‌های حقوق زن پاسداری می‌کند.» یعنی عواملی‌که این توافق‌نامه را رقم زدند، قصداً می‌خواهند اسلام را از زندگی مسلمین این کشور اسلامی دور سازند.

2-     توافق‌نامه در بخش دوم تصریح نموده، بر این‌که «قدرت انتقالی باید به نهادهای مدنی کامل تسلیم شود؛ دولت رئیس تشریفاتی داشته، سپس برعلاوه‌ی مجلس قانون‌گذاری،  ارگان تنفیذی ایجاد شود که در رأس آن نخست‌وزیر مدنی قرار داشته باشد و از سوی امضاءکنندگان موافقت‌نامه انتخاب شود، ارگان دیگری نیز برای امنیت و دفاع تشکیل شود که ریاست آن نیز به دوش نخست‌وزیر است و به فرماندهی آمادگی‌های نظامی و حرکت‌های جنگی مسلحی بپیوندد که  صلح جوبا را امضاء کردند.» توافق‌نامه تصریح نموده که: «ارتش باید از سیاست و انجام فعالیت‌های اقتصادی، تجاری و استثماری دور باشد و این‌که نیروهای واکنش سریع و نیروهای حرکات مسلح، مطابق ترتیبی‌که در توافق‌نامه در کمیته‌ی ادغام، در ضمن یک نقشه‌ی اصلاحی امنیتی و نظامی در نظر گرفته خواهد شد، در ارتش ادغام شوند تا این‌که منجر به تشکیل یک ارتش خدمت‌گذار و مردمی واحد شود.» هم‌چنان تصریح نموده که «موافقت‌نامه‌ی صلح (جوبا) باید اجرایی شود و صلح با حرکات مسلحی‌که برای امضاء حاضر نشدند، نیز کامل شود.» هم‌چنان در آن آمده است: «راه‌کار همه شمول برای ساخت قانون، زیر نظر کمیته‌ی ساخت قانون طرح شود تا بر اساسات و قضایای قانونی با مشارکت تمام مناطق سودان، گفتگو و موافقت صورت گیرد.» هم‌چنان تصریح براین‌ نموده که «راه‌کار انتخاباتی شاملی تا پایان دوران انتقالی در مدت 24 ماه از تاریخ تعیین رئیس الوزراء تنظیم شود.»

دوم) موقف‌های محلی:

1-                         فرماندهی ارتش و رئیس شورای وزیران سودان، عبدالفتاح البرهان در اثنای مراسم امضای موافقت‌نامه، به این موضوع اشاره نمود که: «لازم است نهاد نظامی را از روند سیاسی، بشکل دائمی خارج کنیم. با پایان دوره‌ی حکومت انتقالی، انتخابات را اجرا کنیم. اموری‌ را که در موافقت‌نامه‌ همه‌جانبه مطرح گردیده تطبیق کنیم. کشور در شرایط خاصی قرار گرفته است. در حالتی قرار داریم که میان نیروهای سیاسی و نظامی، شگاف وجود دارد. این امر اثر منفی بر کشور گذاشته است. تلاش می‌کنیم تا ارتش را نهاد قانون‌مندی بسازیم که از هرگونه موقف‌گیری، برای حزب، گروه و یا ایدیولوژی، بدور باشد. نایبش محمد حمدان دقولو گفت: «بدون شک امضای موافقت‌نامه‌ی سیاسی شروع یک مرحله‌ی جدید و خوش‌آیندی را در تاریخ کشور سودان به نمایش می‌گذارد. امضای موافقت‌نامه، پایان بهران کنونی را نوید می‌دهد و راه را برای مرحله‌ی انتقالی جدیدی هموار می‌کند که در اثنای آن اشتباهات دوره‌ی گذشته جبران می‌شود؛ بدون شک، از زمان شروع دوره‌ی انتقالی در آگوست 2019م اختلافاتی میان عوامل انتقال و فعالیت‌های سیاسی اشتباه و جود داشت که منجر به روی‌داد 25 اکتبر شد. آن نیز یک اشتباه سیاسی بود که دروازه را به روی بازگشت نیروهای انقلاب مخالف گشود. بنابراین، لازم است تا اولویت حکومت آینده تنفیذ موافقت‌نامه‌ی جوبا، تکمیل کردن صلح با حرکات ناراضی، تلاش برای بازگشت بی‌جاشده‌گان و پناهندگان به قریه‌های اصلی شان و درمان مشکلات زمین و امور کوچ‌کننده‌گان باشد. (نمایندگی رسمی سونا،5/12/2022م) این توافق‌نامه فرماندهی نظامی به ریاست "البرهان"، نایبش و کسانی را ‌که با آن‌ها هستند، از سقوط نجات می‌دهد؛ زیرا مردم حکومت شان قبول ندارند؛ پس تکیه‌گاه داخلی ندارند، رهبری نظامی شان را ایمن ساخته، آن‌ها را از پیگرد قضایی، بنابر جنایاتی‌که مرتکب شدند، مصئون و محفوظ می‌سازد و از پیگرد قانونی نجات می‌دهد. آنان از اداره‌ی امور کشور عاجز شدند، در حل مشکلات آن شکست خوردند و تمام آنچه انجام دادند، حراست از نفوذ امریکا بعد از سقوط همتایی مزدورش عمرالبشیر بوده است؛ باوجود طرف مقابل که بنام نیروهای آزادی و تغییر نامیده می‌شود و احزابی‌که حکومت را تشکیل می‌دهند، نیز در اداره‌ی امور کشور درمان مشکلاتش و تأمین پایین‌ترین نیازهای زندگی مردم به شکست مواجه شدند. تمام آنچه که انجام دادند، به محافظت از نفوذ انگلیس در کشور و مانع شدن از تغییر نظام بشکل ریشه‌ای خلاصه شده است.

2-     مخالفت‌های با این توافق‌نامه نیز وجود دارد؛ چنانچه در دو روز 8و9 / 12/2022م برای رد این توافق‌نامه مظاهراتی انجام شد که از جمله‌ی آنان کسانی بودند که در مخالفت صادق نیستند و برای امت و مردم سودان مخلص نمی‌باشند؛ مانند حرکت عدل و مساوات به رهبری جبریل ابراهیم و حرکت تحریر سودان به فرماندهی "منا ارکو مناوی" و احزاب سیاسی که با نیروهای آزادی و تغییر همسو هستند و از بریتانیای استعمارگر پیروی می‌کنند. بریتانیا برای بازگشت خود، خط موازی و نیروی به عنوان مخالف ترسیم نموده است؛ پس زمانی‌که توافق‌نامه به شکست مواجه شود، این نیروها را به عنوان هسته‌های مخالفت به حرکت در آورده و بر مزدورانش پرده پوشاند تا بتوانند بر مردمی‌که از تسلط مزدوران امریکایی و انگلسی رهای نداشتند، رهبری کنند. زمانی‌که از یکی رها می‌شوند، به دام دیگری می‌افتند. این کار هم‌چنان از زمانی‌که به کشور استقلال شکلی داده شد و استعمار به شکل نظامی خارج شد؛ اما به اشکال سیاسی، فکری، اقتصادی وغیره استمرار یافته و ادامه دارد.

3-     برای برخی چنین بنظر می‌رسد که این توافق‌نامه، بحران حکومت عصیان‌گر را در مناطق حل می‌کند، که همانا اختلاف میان ارتش و نهادهای سیاسی، برای بدست گرفتن نیروهای سیاسی و قدرت و دور کردن ارتش از حکومت و سیاست است. این جز اختلافی میان مزدوران صاحب منصب نیست. در قدم اول مشکلات اقتصادی را که سودان از آن رنج می‌برد و انقلاب بخاطر آن انجام شده است، حل نمی‌کند و مشکل حکومت را نیز حل نخواهد کرد؛ زیرا کشمکش میان مزدوران و ابزار کشورهای بزرگی است که برسر سودان رقابت می‌کنند. حل این مشکلات غیرممکن به نظر می‌رسد؛ زیرا براساس فاسد و باطلی بنایافته که همانا جدایی دین از زندگی، دولت و جامعه است. این توافق‌نامه یک راه‌حل موقتی برای راضی ساختن ارتش و نیروهای سیاسی خائن و دنباله‌رو نیروی بیگانه است و این‌که قبلاً میان دوطرف در دوره‌ی انتقالی توافق انجام شده بود؛ اما در 25 اکتبر سقوط نمود و این‌که مسئله، تشکیل و یا عدم تشکیل حکومت مدنی نیست و چیزی بدست نمی‌دهد. پس ضمانتی بر تحقق آن وجود ندارد؛ زیرا هر گروه در کمین گروه دیگر بوده و از جانب کشورهای بزرگ رقابت کننده، مأموریت دارند.

سوم) موقف بین المللی:

امریکا توافق‌نامه را می‌ستاید؛ وزیر خارجه‌اش، انتونی بلنکن در تویترش روز 6/12/2022م گفت: «امضای توافق‌نامه‌ی همه‌جانبه‌ی سیاسی بنیادی در سودان، گام مهمی جهت تشکیل یک حکومت مدنی و آمادگی‌های قانونی، در دوره‌ی حکومت انتقالی، برای رفتن سودان بسوی انتخابات است.» وزارت خارجه‌ی امریکا در روز 7/12/2022م در سایت انترنتی خود بیانیه‌ای را صادر کرد که در آن آمده است: «امریکا طرف‌های مدنی و ارتش سودان را برای گفثگوهای همه‌جانبه پیرامون امور مربوط، پیش از امضای نهایی و انتقال قدرت به حکومت انتقالی برهبری جامعه‌ی مدنی کمک می‌کند.» و از تعیین جزا، برهرکسی‌که سبب نقض توافق شده است،  هشدار داده و گفته است: «این وزارت، امروز سیاست گسترش اعطای ویزا را علیه مسئولین فعلی و سابق سودان و یا غیرآن از کسانی‌که می‌پندارند مسئول هستند، یا موافق نقض تحول دیموکراتیک در سودان بودند، از طریق سرکوب کردن حقوق بشر و آزادی‌های اساسی، تثبیت نموده است.» پس این توافق گام مهی برای امریکا جهت حراست از نفوذش در سودان، محسوب می‌شود، تا از سقوط اقتدار نظامی، نظام وفادارش به رهبری مزدورانش عبدالفتاح البرهان، نائبش محمد اقلو و غیره را بگیرد؛ به ویژه این‌که آن دو قبل از یک سال واندی در روز 25/10/2021م علیه حکومت مدنی قیام کردند و مرحله‌ی انتقالی که میان طرفین در توافق‌نامه امضا شده بود را در 21/8/2019م متوقف کردند. این توافق بر ریاست نظامی شورای وزیران برای مدت 21ماه صراحت داشت. از همین رو جامعه‌ی مدنی 18 ماه ریاست کرد و این مدت بعد از توافق نامه‌ی جوبا در روز 3/10/2020م تا 53ماه تمدید شد تا این‌که انقلاب 25 اکتبر سال 2021م از راه رسید و فرصت را از مزدوران انگلس برای بدست گرفتن ریاست شورای حکومت سلب کرد. پس این توافق‌نامه مزدوران امریکا را از سقوط و پیگرد قضایی نجات می‌دهد و در نتیجه امریکا نفوذ خویش در سودان را حفظ نموده و از قدرت گرفتن مزدوران انگلس در مرکز سیاسی سودان پیش‌گیری می‌کند.

بریتانیا به زبان وزیر خود، در امور آفریقا و انکشاف بین‌المللی، خوشنودی خویش را از توافق‌نامه ابراز داشت، آنجا که گفت: «مجموعه چهارگانه، کشورهای ترویکا، ازین گام مهم بسوی توافق به رهبری جامعه مدنی در سودان استقبال می‌کند. ایالات متحده به گونه‌ی بااعتمادی با چنین حکومتی بعد از تشکیل آن کار خواهد کرد. تمام طرف های فعال را تشویق می‌کند تا هرچه عاجل‌تر برای رسیدن به توافق نهایی، یک دست شوند. (السودان الیوم 6/12/2022م) جیمز کاریوکی نماینده بریتانیا در شورای امنیت  "از پیامدهای وخیم تأخیر رسیدن به توافق نهای در سودان هشدار داد. «ازکمک بریتانیا برای حکومت مدنی آینده برهبری جامعه‌ی مدنی، با شرکای بین المللی خویش سخن گفت» و به وضعیت شکننده در تعدادی از نواحی سودان، مخصوصاً زون نیل الارزق و ولایت کردفان اشاره نمود.» (اخبارالسودان، 6/12/2022م) پس بریتانیا هم‌چون امریکا بگونه‌ی فعال در سودان مداخله می‌کند و موافقت خویش را برموافقت‌نامه ابراز می‌کند؛ زیرا در کنار امریکا به کمک فرستاده‌ی سازمان ملل از ناظرین بر روند آن بوده، حکومت مدنی آینده را به این امید مورد تأیید بریتانیا قراردارد که بیشتر اعضای آن از مزدوران انگلس باشد و از نفوذ آن در مرکز سیاسی محافظت کند و حکومت را بدست گرفته و تلاش کند تا نفوذ ارتش را در حکومت به لرزه در آورد.

چهارم: خلاصه این‌که با جریان حوادث جاری در سودان، آشکار می‌گردد که کشمکش‌های بین‌المللی هنوز در سودان تغییر نکرده است؛ بلکه مبارزه‌ی علنی میان امریکا حاکم بر "برهان" نایب و گروه آن، از یک سو و میان " الحریة و التغییر" و احزاب همسو با آن که از مزدوران بریتانیا و پیروانش هستند، از سوی دیگر جریان دارد. امریکا و بریتانیا نفوذ کاملی برهسته‌ی نظامی و هسته‌ی مدنی بطور همزمان دست نیافته اند. امریکا و بریتانیا توافق‌نامه را برای همین خواستند؛ چنانچه از زمان تغییر عمر البشیر اختلافات در 25 اکتبر با لاگرفت تا این‌که اکنون به توافق‌نامه برگشتند. این یک توافق موقتی خواهد بود تا این‌که هریک از طرفین توان نفوذ همه‌جانبه بر جامعه مدنی و نظامی را پیدا کند؛ چنانچه از شروع حکومت "البرهان" به این امر اشاره کردیم که انقلاب رخ می‌دهد؛ چنانچه در دو بیانیه، این موضوع را آگهی دادیم:

1-     در جواب قبلی که در 23/9/2019م یعنی در شروع اشتراک دو طرف در حکومت، صادر شد، پیرامون توافق نهاد نظامی با نهاد مدنی برای تقسیم قدرت گفتیم: «آنچه انتظار می‌رود اینست که امریکا و بریتانیا هرگیز باهم با آرامش زندگی نمی‌کنند، مصالح شان مختلف است و ابزار محلی نیز در خدمت شان است. بنابراین، هریک از دوطرف تلاش می‌کنند، آنان را برای منحرف کردن تحرکات طرف مقابل استفاده کند، از دنبال کردن حوادث جاری و بازنگری امور مرتبط به آن‌ها و دقت در اظهارات خارجی و محلی؛ مخصوصاً مسئولین امریکا و اروپا. به نظر می‌رسد، هریک از دوطر ممکن است استفاده ابزاری که رقیبش را در تنگنا قرار می‌دهد، ترجیح دهد، برآن دست یافته و رقیب را از حکومت دور کند ...» آنچه ما در آن موضوع بیان کردیم و آنچه بالفعل اتفاق می‌افتد یک داستان است. سپس در جواب بعدی در 25/10/2021م گفتیم: «... با آنچه که اوضاع در سودان بسوی آن در حرکت است، پنهان‌کاری‌های پلیدی‌که مزدوران امریکا به آن وادار شدند و پنهان‌کاری‌های پلید دیگری‌که مزدورا انگلسی و اروپایی تلاش می‌کنند، انجام دهند. همه‌ی آن‌ها خالی از ریختاندن خون‌ها، ظلم، گرسنگی و بهران‌ها نیست. بنابراین، برای مردم در سودان لازم است تا کار خویش را مشخص کنند و برتمام این حاکمان شکست خورده، مزدوران امریکا، انگلیس و اروپا، که خونهای ملت سودان وارزش‌های آنان را در خدمت کشورهای کفری قرار می‌دهند، پشت کنند، تصمیم قطعی گرفته و صف خویش را بر ضد تمام آنان یکی کنند...»

2-     اما از پرسش‌ها: این‌که آیا این توافق‌نامه تداوم یافته، تطبیق خواهد شد؟ یک امر احتمالی است، و آیا مناطق نجات خواهد یافت؟ این یک امر بعید است؛ زیرا راه‌حلی‌ست برمبنای باطل و این‌که از نیروهای استعماری رقیبی صادر گردیده که بگونه موقت توافق نموده اند. این یک امضایی میان طرف‌های مزدور است که غیر از موقف، منصب، حفاظت از دست‌آوردهای مالی و افزودن بر اموال، چیز دیگری برای‌شان مهم نیست؛ پس امور مناطق، مردم، بیداری و آزادی آنان از زیر یوغ استعمار و ستیز با استعمارگران برای شان مهم نیست و نه راه بیداری را بلدند. آنان برای جهت‌های استعماری و مستحکم ساختن نفوذ سیاسی و فکری استعمار کار می‌کنند و این طرف‌های استعماری، مخصوصاً امریکا و انگلس بر گسترش نفوذ خویش در سودان رقابت دارند. پس مداخله بیگانه بر همگان عیان است؛ زیرا در زمان امضای توافق‌نامه، بیگانگان در قصر ریاست جمهوری موجود بودند؛ بلکه آنکه موضوع را راه‌اندازی نموده است، بیگانه بود که همانا فرستاده سازمان ملل متحد، با نظارت مستقیم امریکا وانگلس طرف‌های بین المللی رقیب در سودان است که به نام رباعی و ترویکا می‌باشند. رباعی امریکا با مزدورش، سعودی و بریتانیا با مزدرش، امارات است. امریکا مزدورش، سعودی را برای تأثیر بر اطراف محلی و رشوه‌دهی استفاده می‌کند؛ چنانچه بریتانیا نیز امارات را هم‌چون امریکا، برای منافع خود استفاده می‌کند. ترویکا عبارت از امریکا با بریتانیا و نروژ است که جز در موارد ضروری و اجرای گفتگوهای مخفیانه که غالباً در مرکزش، اسلو برگذار می‌شود، نقشی ندارد. موافقت‌نامه‌های سری قبل از صدور در آن پخته می‌شود. امریکا کسانی را که سبب ناکامی توافق‌نامه شود، به پیگرد تهدید نموده است و بریتانیا از عواقب ناگوار بعد از شکست توافق‌نامه، می تر‌ساند. ...»

3-     فرستاده آلمانی ملل متحد، فولكر بيرتس كه دو رقيب، امریکا و بریتانیا را راضی نگه‌می‌دارد، از شکست توافق هشدار داده و در گردهم‌آیی، مقابل شورای امنیت بین‌المللی گفته است:  «با این‌که سودان به توافق‌نامه سیاسی نهایی نزدیک شده است؛ اما آنانی‌که  فکر نمی‌کنند از خلال برابری سیاسی به مصالح شان کمک می‌شود، بدون شک به تلاش‌های شکستن پروسه سیاسی جاری، سیر سعودی می‌بخشند». (الراکوبة السودانیة 8/12/2022م) پس این یک توافق میان دو طرف است و بسان استراحت یک جنگجو می‌ماند. از همین جا، هر زمانی‌که توانایی چیره شدن بر طرف مقابل پیدا کرد،   کشمکش از سر گرفته می‌شود و زمانی‌که طرفی بر طرف دیگر پیروز شد، طرف مقابل تسلیم نمی‌شود؛ بلکه مشکلاتی را در مناطق مختلف می‌آفریند، در شرق و در غرب، در شمال و در جنوب و در مرکز آن در پایتخت؛ زیرا برای این کار ابزار مزدورش را در اختیار دارد. تازمانی‌که مناطق از آن‌ها پاکسازی نشود، اوضاع روی آرامش نخواهد دید، مردم هرگز چشم امید نخواهند داشت، طعم زندگی خوش ایند و گوارا را نخواهند چشید و سعادت هردو دنیا را از دست خواهند داد. بنابراین، بر هر شخص مخلص صادقی، لازم است تا مسیر را به گونه عالی و باتمام تلاش و کوشش با کسانی پی بگیرند، که برای اقامه خلافت راشده بر منهج نبوت کار می‌کنند، آنکه رسول الله صلی الله علیه وسلم بدان مژده داده است، آنجا که فرموده است: «ثم تکون خلافة علی منهاج النبوة؛ سپس خلافت بر منهج نبوت است.» این حدیث را احمد و الطیالسی اخراج کردند.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4)بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: ٥-4]

ترجمه: در این روز مؤمنین خوشحال می‌شوند. به نصرت الله یاری می‌کند، آنکه را می‌خواهد و او غالب مهربان است.

 

ادامه مطلب...

نکاتی جهت یادآوری و پیروی از طلب‌النصره‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم از قبایل صاحب سلطه و قدرت

  • نشر شده در مقالات

رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از برگشت از طائف در موسم حج بسوی قبایل عرب شتافت تا اسلام را برای آن‌ها تشریح نموده، ایشان را بسوی آن فرا خواند و از ایشان جهت تبلیغ کلام الله سبحانه و تعالی طلب کمک و پناه کند! بنابراین، در موسم‌های حج و تجارت، که قبایل جمع می‌شدند، در میان آن‌ها می‌گشت.

رسول الله صلی الله علیه وسلم مطابق نقشه‌ی سیاسی، برنامه‌ی دقیقی برای دعوت روی دست گرفت، که نشانه‌های واضح و اهداف معین داشت. بنابراین، رؤسای قوم، مردان برجسته و برترین قبایل از اهل قدرت و ارتش هدف دعوتش بود. این با وجود یارانی بود که در نسب‌شناسی عرب، اصول قبایل و تاریخ آنان صاحب دانش بودند؛ مانند ابوبکر صدیق رضی الله عنه و امام علی بن ابی طالب کرم الله وجهه؛ دو شخصیتی‌که  قبل از آغاز سخن توسط رسول الله صلی الله علیه و سلم و پیشکش دعوت بر قوم، از سران قوم برخی از پرسش‌ها را مطرح می کردند تا بدانند که چه قدر در پناه دادن و نصرت رسول الله صلی الله علیه و سلم توانایی و اهلیت دارند! برای‌شان می‌گفتند: ارتش‌تان چگونه است؟ جنگ در میان‌تان چگونه است؟ تعدادتان چقدر است؟

رسوالله صلی الله علیه و سلم دعوت قبایل عرب را ازقبیله‌ی کنده شروع کرد؛ سپس به سراغ قبایل: کلب، بنی عامر، غسان، بنی فزاره، بنی مره، بنی حنیفه، بنی سلیم، بنی عبس، بنی نصر، بنی ثعلبه بن عکابه، بنی حارث، بنی کعب، بنی عذره، قیس بن الخطیم و ابو الیسر أنس بن أبی رافع رفته و می‌گفت: «کدام مردی مرا بسوی قومش می‌برد که امنیتم را تأمین می‌کند تا رسالت پروردگارم را برسانم.) [احمد: 493،492/3) و ابن هشام (64/2)]

رسول الله صلی الله علیه و سلم در مسیر طلب‌النصرة در معرض آزار و اذیت بزرگی قرار گرفت. ترمذی از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در سکوه  قرار گرفته می‌فرمود: «آیا مردی هست که مرا بسوی قومش ببرد؟ زیرا قریش من را از رساندن سخن پروردگارم باز می دارد.» (ترمذی، ابن ماجه و ابوداود) رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان قبایل می‌گشت و آن‌ها را فرامی‌خواند، بدترین پاسخ را دریافت نموده و سخت اذیتش می کردند و می‌گفتند: قومش او را بهتر می‌شناسند؛ چگونه کسی‌که قومش را ویران کرده، ما را می‌سازد؟! و دورش می‌کردند! شایعاتی‌که قریش میان حجاج پخش کرده بود، توطئه گسترده‌ای را تلقی می‌کرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم را نگران ساخته بود.

طبرانی در الکبیر از مدرک بن منیب از پدرش از جدش رضی الله عنه روایت نموده است که گفت: در زمان جاهلیت، رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که می‌فرمود: «ای مردم! لااله الا الله بگویید، رستگار می‌شوید!» برخی از آن‌ها برویش تف می‌انداختند، برخی بر ایشان خاک می‌انداختند و برخی دشنامش می‌دادند! این روند تا نیمه روز ادامه داشت تا دختری با ظرف آبی آمد و روی و دو دست مبارکش را شست و فرمود: «دخترم بر پدرت از مغلوب شدن و خوار شدن نگران نباش!» گفتم: این کیست؟ گفتند: زینب دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم است. او دختر خوش روی و زیبا بود. (بخاری، تاریخ کبیر، 4-2-14، طبرانی المعجم الکبیر20-342 مجمع الزوائد 6-21)

ابو جهل و ابولهب دو عنصر نفرین شده، رسول لله صلی الله علیه وسلم را بالنوبه اذیت می‌کردند.

رسول الله صلی الله علیه و سلم چند اسلوب را برای پاسخ به مکر مشرکین در زمان گشت‌زنی میان قبایل در پیش گرفتند که از جمله:

الف) دیدار شبانه با قبایل بود تا این‌که مشرکین میان او و باز دید از قبایل واقع نشوند! با قبایل اوس و خزرج در شب رابطه برقرار کرد. دیدار عقبه اول و دوم هردو در شب انجام شد.

ب) رفتن به دیدار رؤسای قبایل در خانه‌های شان: چنانچه قبیله‌ی کلب، بنی حنیفه و بنی عامر را در منازل‌شان دعوت نمود تا این‌که از تشویش قریش بدور باشد و بتواند با روش مناسب با آن‌ها مذاکره کند.

ج) همراه ساختن یاران: در برخی از مذاکرات حضرت ابوبکر و علی رضی الله عنهما با آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم همراهی می کردند تا فکر نکنند که رسول الله صلی الله علیه و سلم در دعوتش تنهاست و هیچ پشتیبانی از قوم و نزدیکانش ندارد! برعلاوه آن‌ها به نسب‌های قبایل و ریشه‌های آن‌ها شناخت داشتند، این موضوع کمک می‌کرد تا بهترین آن‌ها برای تحمل پیامدهای دعوت، انتخاب شود.

د) مطمئن شدن از حمایت قبیله: برای در نظر گرفتن جنبه‌ی امنیتی، از آن‌ها در مورد نیروی امنیتی موجود نزدشان، پیش از دعوت و درخواست حمایت، سوال می‌کردند. این کار برای حفاظت دعوت از نیروی شر و باطل از باب آمادگی مادی و معنوی برای ترساندن دشمنان ضرور است تا از اطراف دین دور شوند و دعوت را حمایت نموده، پیامدهای نشر آن را تحمل کنند و موانعی‌که سر راه آن قرار می‌گیرد، دور سازند.   

مذاکرات رسول الله صلی الله علیه و سلم با بنی عامر بن صعصعه

بعد ازین‌که قبیله‌ی ثقیف از داخل منطقه از پذیرفتن دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم امتناع ورزیدند، رسول الله صلی الله علیه و سلم ترجیح داد از خارج، دعوت را ادامه دهد! بنابراین، با امضای عهدنامه‌ای با بنی عامر، که با قبیله‌ی ثقیف دشمنی و ضدیت داشتند، نقشه کشیدند؛ چون می‌دانستند که قبیله‌ی بنی عامر قبیله‌ی قوی و طرف غالب است؛ آن یکی از پنج قبیله‌ی بود که تازیانه‌ای به آن نرسیده، خراجی نپرداخته و از هیچ صاحب قدرتی  پیروی نکرده اند؛ مانند: قبیله‌های قریش، خزاعه و ثقیف. از سخن بحیرة بن فراس، چنانجه سیره‌نویسان روایت نموده اند، این سخن واضح می‌شود که گفته است: «قسم به خدا اگر این جوان را از قریش می‌گرفتم، تمام عرب را با آن می‌خوردم؛ سپس گفت: نظرت چیست؟ اگر ترا با فرمانت پیروی کنیم، سپس الله متعال ترا برمخالفانت پیروز گرداند؛ آیا بعد از تو آمریت از آن ما خواهد بود؟» رسول الله صلی الله علیه و سلم در پاسخ فرمودند: «آمریت از آن الله متعال است، هر جایی‌که خواسته باشد، قرارش می‌دهد.» پس گفت: آیا می‌خواهی خود را برای عرب در پشت سرت قربانی کنیم و زمانی‌که غالب گشتی، ریاست از آن دیگران باشد؟! ما نیازی به کار تو نداریم و از پذیرفتن ابا ورزیدند. [ابن هشام 2-66، ابونعیم فی الدلایل 215، ابن سعد مختصراٌ 1-216، طبری در تاریخش]

مذاکرات رسول الله صلی الله علیه وسلم با بنی شیبان:

چنانچه از امام علی بن ابی طالب رضی الله عنه روایت شده، این‌که گفته است: زمانی‌که الله سبحانه و تعالی پیامبرش را مأمور ساخت تا خودش را بر قبایل عرب معرفی کند، بیرون شد و من نیز با او بودم... تا آنجا که فرمود: سپس به مجلس دیگری رفتیم که بر آن آرامش و ادب حاکم بود؛ ابوبکر رضی الله عنه پیش شده، سلام داد و فرمود: این قوم کیست؟ گفتند: شیبان بن ثعلبه. ابوبکر رضی الله عنه به رسول الله صلی الله علیه و سلم نگاه کرد و فرمود: پدر و مادرم فدایت! این‌ها برجسته‌ترین مردم هستند! در میان‌شان مفروق است که از حیث زبان و زیبایی بر دیگران برتری دارد. او دارای دو حوض است که بر سینه در آن می‌افتد و او در مجلس نزدیک‌ترین شخص به ابوبکر رضی الله عنه بود. سپس ابوبکر رضی الله عنه فرمود: تعدادتان چه قدر است؟ مفروق گفت: از هزار نفر زیادتر هستیم، هزار تنی‌که هرگز از کم بودن شکست نمی‌خورد! ابوبکر فرمود: نیروی جنگی تان چگونه است؟ مفروق گفت: در زمان جنگ، غضب‌ناک‌ترین هستیم و در زمان غضب، شدیدترین برخورد را داریم! اسپان جنگی را بر فرزندان مان ترجیح می دهیم و سلاح را بر شتر شیرده! نصرت از سوی خدا است؛ گاهی به نفع مان و گاهی علیه ما تمام می‌شود. شاید برادر قریشی باشی؟ ابوبکر رضی الله عنه گفت: اگر برای‌تان خبر رسول الله صلی الله علیه وسلم رسیده باشد، این همان رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ سپس مفروق گفت: بسوی چه ما را فرا می‌خوانی، برادر قریشی؟! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بسوی شهادت "ان لااله الا الله وحده لاشریک له و انی عبد الله و رسوله" و بسوی اینکه پناهم دهید و یاریم کنید! قریش خویش را از الله برتر دانسته، رسولش را تکذیب نموده اند، با باطل خود را از حق بی‌نیاز می‌شمارد، در حالی‌که الله ذات بی‌نیاز و ستوده شده است! مفروق گفت: دیگر به چه فرا می‌خوانی؟ قسم به الله که سخنی بهتر ازین نشنیده‌ام؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم تلاوت نمود:

﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [انعام: ١٥١]

ترجمه: بگو: بفرمایید آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام گردانیده است، بخوانم؛ این‌که براو چیزی را شریک نسازید، با پدر و مادر نیک رفتار باشید، فرزندان تان را از ترس گرسنگی نکشید، ما شما و آن‌ها را روزی می‌دهیم، به فحشای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و کسی را که الله کشتنش را حرام کرده، به نا حق نکشید؛  آن چیزیست که شما را بدان توصیه نموده است تا بیندیشید.

مفروق گفت: قسم به الله که به اخلاق نیکو و کارهای خوب فراخواندی، بدون شک قومی‌که ترا تکذیب و برتو غالب گشتند، کمرخویش را شکستند؛ سپس سخن را به هانئ بن قبیصه سپرد و گفت: این هانئ شیخ ما و دین‌دار مان است. هانئ گفت: برادر قریشی! سخنت را شنیدم، فکر می‌کنم ترک کردن دین مان و پیروی ما از دین تو برای یک نشستی‌که با ما انجام دادی، که نه اول و نه آخری دارد، یک لغزش و کوتاه‌نظری در عاقبت کار خواهد بود. لغزش با عجله رخ می‌دهد؛ دوست نداریم برکسانی‌که پیرو مان هستند، پیمانی را ببندیم؛ بلکه باز می‌گردیم و بازگرد تا فکر کنیم. سپس گویا که دوست داشت، مثنی بن حارثه نیز با او شرکت کند و گفت: این مثنی شیخ ما و فرمانده جنگ ما است. مثنی که بعداً مسلمان نیز شد، رضی الله عنه گفت: برادر قریشی! سخنت را شنیدم، پاسخ درست همان است که هانئ ابن قبیصه در مورد ترک دین مان و متابعت از دین تو گفت. ما در میان دو تندباد قرار گرفته‌ایم، آب‌های عرب و جوی‌بارهای فارس؛ اما در مورد انهار کسری گناه صاحبش بخشودنی نیست؛ زیرا کسری پیمانی از ما گرفته است که مشکلی را خلق نکنیم و مشکل‌سازی را پناه ندهیم. برادر قریشی! فکر می کنم آنچه ما را بدان فرامی‌خوانی برای پادشاهان خوش‌آیند نیست؛ اگر می‌خواهی ترا در نزدیک آب‌های عرب پناه دهیم و کمکت کنیم، انجام می‌دهیم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «بافصاحت صادق، چه پاسخ بدی دادید! بدون شک دین الله جل جلاله را جز کسی‌که از تمام جوانب آن را قبول کند، هرگز حمایت نخواهد کرد؛ چه فکر می‌کنید؟ در مورد این‌که اندکی نگذرد تا الله متعال زمین و دیارشان را برای تان هدیه دهد و زنان‌شان را فراش تان قرار دهد؛ آیا الله را پاک و مقدس نمی‌دانید؟ نعمان بن شریک گفت: ای بار خدایا آن کار از آن توست. [ابو نعیم در دلایل النبوة (214)]

ازین همه، به این نتیجه می‌رسیم که طلب‌النصرة  بخاطر حمایت دعوت و دعوت‌گران، برای ضمانت از رساندن دعوت و جریان آن میان مردم انجام می‌شد تا در امنیت کامل پیشرفته و به دعوت و پیروان آن بدرفتاری نشود، چنانچه یک مقدمه‌ی ضروری برای بدست گرفتن قدرت و زمام حاکمیت نیز بود تا احکام شریعت اسلامی در تمام نواحی تنفیذ و تطبیق شود؛ خوبی و حق را سرتاسری ساخته و عدالت را در ربع مسکون متحقق سازد! روش رسول الله صلی الله علیه و سلم در بدست گرفتن حکومت، این‌گونه بود؛ اگر موضوع را خوب جستجو و تحقیق کنیم، در خواهیم یافت که طلب النصرة به امر الله متعال برای پیامبرش انجام می‌شد.

طلب‌النصرة بعد از این شروع شد که رسول الله صلی الله علیه وسلم همسرش خدیجه و عمویش ابو طالب را که ازش در برابر قریش و شدت اذیت‌ها حمایت می‌کرد، از دست داد؛ زیرا کسی‌که دعوت را بدوش می‌کشید، توان تحرک فعال برای آن را نداشت و فضا هرگز برای قبول دعوت آماده نبود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم از دادن حکومت برای اشخاص، به عنوان قیمت و پاداش در برابر نیروی آماده‌ی آن‌ها برای نصرت، یا هرضمانتی رد نمود؛ زیرا دعوت اسلامی دعوت بسوی الله متعال است! شرط اساسی برای کسی‌که بدان ایمان می‌آورد و برای نصرت آن آماده می‌شود، اینست که عملش را برای الله جل جلاله خالص سازد.

بنابراین، دوستان نهایت گرامی! فرزندان اسلام! مناسب است که بدوش کشنده‌ی دعوت، خود را آماده سازد؛ زیرا طریقه‌ی دعوت توأم با مشکلات بوده و از ما جهد، اخلاص، استقامت و تلاش می‌خواهد؛ زیرا رضایت الله متعال در آن نهفته است، مساویست با بهشتی‌که پهنای آن اندازه‌ی آسمان‌ها و زمین در آخرت است؛ پس پیش ازین‌که دار فانی را به مقصد خانه ابدی ترک می‌کنید، بسوی آن بشتابید! بشتابید؛ زمانی‌که شخص آرزو می‌کند و می‌گوید: «برم گردانید تا آنچه را از اعمال نیکو ترک کردم، انجام دهم.» پس هنوز تا آمدن اجل و روشن شدن همه پوشیده‌ها، با نور روشن كننده‌ی (موت) فرصتی داریم؛ الله متعال صاحب توفیق است؛ از الله بلند مرتبه و بزرگ می‌خواهیم که مارا از جمله کسانی قرار دهد که در خدمت اقامه‌ی دولت خلافت را شده‌ی آینده به وعده‌ی الله، که وعده‌اش حق و راست‌ترین گوینده‌گان است، باشیم تا باشد که دولت خلافت راشده‌ی دوم بر منهج نبوت، بر دنیا نور افشانی کند، عدالت متحقق شده، قانون الهی منتشر شده و انسان‌های مظلوم نصرت شده و الله سبحانه و تعالی اسلام و مسلمین را توسط آن نصرت کند! و صلی الله وسلم و بارک علی سیدنا محمد و آله و صحبه الی یوم الدین.

نویسنده: مبارک ابن احمد – یمن

مترجم: حبیب اسلمی

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به پاسخ ابوراشد

پرسش:

شیخ بزرگوار ما، السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

بعضی سوالات به خدمت شما مطرح می‌کنم، امیدوارم که پاسخ این سوالات را بدهید! الله سبحانه و تعالی جزای خیر را نصیب شما فرموده و نصرت و پیروزی را به دست شما عطاء کند! واقعاً که او شنوای اجابت کننده است.

1- شرکت‌ها، کارخانه‌ها و علامات تجارتی: ما می‌دانیم که در موجودیت شرکت‌ها حضور و موجودیت شخص الزامی است، به طور مثال؛ اگر شرکتی کارگاه تولیدی را ایجاد کرد تا وسائل برقی و الکترونیکی تولید کند و برای این شرکت و کارگاه علامت تجارتی به میان آمد که این علامت در بازار مشهور شد، سپس اصحاب این شرکت می‌خواستند که این شرکت را به فروش برسانند:

ا- آیا در این صورت از دیدگاه اسلام چیزی بنام "ارزش بازاری این شرکت" غیر از سهامی‌که در سرمایه‌داری موجود است، وجود دارد؟

ب- آیا برای علامت تجارتی ارزش می‌باشد که در وقت فروش کارگاه قیمت‌گذاری شود؟

ج- علامت تجارتی تابع کارخانه است و یا تابع شرکت؟ یعنی اگر شرکت باقی بماند و کارخانه از کارخانه‌های آن به فروش برسد و یا برنامه‌ای تولیدی وسیله‌ای از وسائل آن به فروش برسد، در این صورت در قیمت‌گذاری چه چیزی اعتبار دارد؟

د- در حالت جداسازی و انحلال شرکت با علامت تجارتی چی تعامل صورت می‌گیرد؟

هـ کارخانه تجارتی تابع شرکت صادرات و وارداتی است، گاهی بالای آن دیون است که وارد کننده‌گان مواد خام، از آن طلب‌گار است و گاهی هم شرکت بالای تجار طلبات دارد که در میعادهای مختلفی باید پرداخت کنند، آیا تصفیه دیون و قروض آن قبل از فروش باید صورت گیرد؟ با رعایت و درک این مسئله که این یک کار دائمی و دوام‌دار برای کارگاه است، به دلیل این‌که در آن کارگاه تولیدات وجود دارد؟

و- با کارکنان و مؤظفین کارخانه و قراردادهای شان با شرکت در وقت فروش کارخانه چی خواهد شد؟

2- شرکت‌های خدماتی: شرکت‌های خدماتی شرکت‌هایی است که ایجاد این شرکت‌ها نیاز به سرمایه زیادی ندارد. این شرکت‌ها یک سلسله خدماتی را ارائه می‌کند، مانند شرکت برنامه‌ها که این شرکت بر ایده و فکر بنایافته و این شرکت برنامه‌هایی را انجام می‌دهد و یا تطبیق می‌کند و یا بیش‌تر از برنامه و تطبیق را انجام و در بازار به فروش می‌رساند و این تطبیق -که تنها یک سلسله کودهای برنامه‌ای است، وظیفۀ مشخص را انجام می‌دهد- و برای این برنامۀ تطبیقی تعداد زیادی از کارکنان وجود دارد و در نتیجه برای این شرکت ارزش بزرگ به وجود می‌آید. بنابر این، در وقت فروش برنامۀ تطبیقی برای شرکت دیگری در حقیقت این شرکت فکر و ایده‌ و خطوط از کودهای برنامه‌ای را به فروش می‌رساند؛ به گونه‌ای که این شرکت حق ندارد این ایده را بعد از فروش به کار بگیرد و مثل این ایده را تولید کند؛ مثال آن اینست که شرکت به ساختن برنامه‌ای اقدام می‌کند که مسیر رفت و آمد موترها را از یک مکان به مکان دیگری و انتخاب بهترین راه‌ها و زمان رسیدن آن را می‌نماید... با این چنین برنامه‌ها در اسلام چی تعاملی صورت می‌گیرد؟

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

در ابتداء از بابت دعای خوبی‌که در حق ما نمودید، الله سبحانه و تعالی به شما برکت داده و ما هم بر شما دعای خیر می‌کنیم.

اول: قبل از پاسخ به سوالات متعدد شما، می‌خواهم یادآور شوم که در اسلام شرکت‌ها متفاوت از شرکت‌ها در نظام سرمایه‌داری است. شرعاً شرکت عبارت از: «عقدی است بین دو و یا بیش‌تر از دو نفر که این اشخاص بر انجام عمل مالی به هدف فائده توافق می‌کنند.» پس شرکت در اسلام شخصیت حکمی نیست که تصرفات از آن به این خصوصیت صحت داشته باشد، در غیر آن این تصرفات از جانب شرکت تحت عنوان شخصیت حکمی شرعاً باطل بوده، بلکه شرکت طرف مشخص است که باید در آن شخص تصرف کننده باشد و ما این مسئله را در کتاب نظام اقتصادی در قسمت بحث شرکت‌های سهامی و بطلان آن توضیح داده و گفتیم:

«... شرکت عقدی است بر تصرف به هدف رشد مال که این رشد در حقیقت رشد ملک است و رشد دادن مال از تصرفات شرعی است و تمامی تصرفات شرعی تصرفات قولی است که از شخص صادر می‌شود، نه از مال. پس لازم است که رشد دادن مال از جانب مالک تصرف باشد؛ یعنی از جانب شخص باشد؛ نه از جانب مال... بنا بر این، تصرفاتی‌که از جانب شرکت به اعتبار این‌که شرکت شخصیت حکمی است، انجام شود، شرعاً باطل است؛ زیرا لازم است که تصرفات از شخص معین یعنی از انسان مشخص صادر شده و آن شخص کسی باشد که صلاحیت تصرف را داشته باشد... و شرعاً تصرفات از شخصی صحیح می‌شود که اهلیت تصرف را داشته باشد؛ یعنی شخص بالغ، عاقل و یا ممیز عاقل باشد و هر تصرفی‌که به این شکل صادر نشود، شرعاً آن تصرف باطل است؛ لذا نسبت تصرف به سوی شخصیت حکمی جائز نیست؛ بلکه لازم است که تصرف به شخص از بنی انسان نسبت داده شود که اهلیت تصرف را داشته باشد...» پایان.

 به عبارت دیگر، اعمال شرکت و فعالیت‌های شرکت در اسلام از ذات و ماهیت شرکت و شرکاء جدا نیست؛ لذا چنین نیست که شرکت چیزی باشد و فعالیت‌ها و اعمال شرکت چیزی دیگری غیر از خود آن... اما بعضی سوالاتی‌که شما سوال کردید، تأثیرپذیری واقعیت فعلی شرکت‌های غربی را به نمایش می‌گذارد؛ به گونه‌ای که از این سوالات طوری ظاهر می‌گردد که گویا ممکن است بعضی فعالیت‌های شرکت از خود شرکت جدا باشد و گویا شرکت دارای شخصیت حکمی جداگانه‌ای از کارخانه‌های خود است... درحالی‌که این مسئله شرعاً در خصوص شرکت متصور نبوده؛ بلکه شرکت شرعاً از شرکاء، مخصوصاً از شریک انسانی جدا نبوده، چنانچه شرکت از اعمال و فعالیت‌های خود جدا نیست؛ زیرا عقد شرکت بر همین اعمال و فعالیت‌ها برپا شده است...

دوم: جواب بر سوالات شما:

1-      در اسلام اسم و مسمای شرکت خرید و فروش نمی‌شود؛ بلکه امکان دارد که شرکت به اتفاق شرکاء به صورت شرعی آن تصفیه شود و اساس مادی و فوائد آن بالای شرکاء تقسیم شود، آن‌هم به اندازۀ مشارکت هر شریک و بعد از آن شرکت ختم می‌شود؛ یعنی وجود شرکت به پایان می‌رسد، نه این‌که شرکت به شکل دیگری به فروش برسد و شرکت به همان اسم و صفت خود باقی بماند؛ بلکه کسانی‌که این شرکت را خریداری نمودند، مالک آن شرکت می‌شوند. بناءً شرکت قیمت مادی در ذات خود ندارد؛ زیرا شرکت «عقدی در بین دو نفر و یا بیش‌تر از دو نفر است که بر انجام عمل مالی به هدف کسب فائده توافق صورت می‌گیرد.» یعنی شرکت در اسلام شراکت و اشتراک است، نه شخصیت حکمی جدا از اصحاب خود؛ چنان‌که در بعضی اشکال در نظام سرمایه‌داری وجود دارد... اما چیزی‌که خرید و فروش می‌شود، شرعاً ممکن است که از جملۀ ممتلکات شرکت بوده، مانند بناها، وسائل و جای تولید و مانند آن از آن چیزهایی‌که بائع و مشتری بر آن توافق می‌کند...  وقتی بیع تکمیل شد، شرکت قدیمی و اصحاب آن به پایان رسیده و شرکت جدیدی با اصحاب جدیدی ظاهر می‌گردد...

2-     آنچه که شما بر آن «ارزش بازاری برای شرکت» اطلاق می‌کنید و یا کارخانه، وقتی‌ به چیزی‌‌‌های تعلق گیرد که در شریعت مباح باشد، مانند آرم تجارتی، علامت تجارتی شهرت و مشتریان و مانند آن از مسائلی‌که قمیت موجودۀ کارخانه و شرکت را افزایش می‌دهد؛ پس در این حالت ممکن است که این عوامل در قیمت‌گذاری کارگاه و در زمان فروش آن در نظر گرفته شود و یا در زمان قیمت‌گذاری شرکت و وقتی‌که یکی از شرکاء می‌خواست که از آن شرکت خارج شود، به دلیل سنجش مستحقاتی‌که دارد، نیز در نظر گرفته می‌شود؛ اما در صورتی‌که این "ارزش بازاری" تعلق به چیزهای غیرمباح داشته باشد، مانند ملکیت فکری و مانند آن، پس در این صورت جائز نیست که در وقت قیمت‌گذاری در نظر گرفته شود.

3-     وقتی برای شرکت آرم تجارتی و یا علامت تجارتی باشد که در تولیدات یکی از کارگاه‌های خود به کارببرد و بر آن آرم تجارتی و یا علامت تجارتی اسم شرکت نباشد؛ بلکه تنها کارگاه باشد، پس در این صورت برای شخص جائز است که آن کارگاه را با همان آرم تجارتی و علامت تجارتی به پیروی از کارگاه به فروش برساند؛ اما وقتی بر آرم تجارتی و علامت تجارتی اسم شرکتی بود که به فروش رسیده، پس آن آرم و علامت تجارتی با فروش شرکت به پایان می‌رسد.

4-     طوری‌که بیان کردیم، علامت تجارتی جهت تولید کالا و قیمتی‌که از سر بودن کالا و شهرت تجارتی خبر می‌دهد و منتج به تولیدات زیاد در بازار می‌شود....الی اخر، پس وقتی شرکت تولید کننده کالا از بین رفت و تولید به پایان رسید؛ در این صورت علامت تجارتی به صورت تبعی از بین می‌رود؛ به دلیل از بین رفتن خود شرکت و در این صورت درست نیست که آن علامت تجارتی را به خود نسبت دهد؛ زیرا آن علامت تجارتی مربوط به آن شرکت نمی‌شود... اما وقتی یکی از شرکاء خواست که شرکت را ترک کند، در این صورت قیمت علامت تجارتی ممکن است که در وقت قیمت‌گذاری اجناس و داشته‌های شرکت در حساب آورده شود؛ به خاطری‌که شریک جدا شونده حق خود را به شرکت بدهد.

5-     نسبت به سوال شما که «کارگاه تابع شرکت است که این کارگاه صادرات و واردات دارد و بعضی دیون بالای آن نیز می‌باشد که وارد کننده‌گان مواد خام، به گونه مثال از آن طلبگار است، هم‌چنان این کارگاه بعضی اموال را از تجار در طی میعاد مختلف طلب‌گار است، پس آیا "تصفیه کردن" دیون مستحقه قبل از بیع لازم است با درک این مسئله که این عملیه تا وقتی تولید ادامه داشته باشد، دوام دارد؟» کارگاه در اسلام جدا از شرکت نیست؛ بلکه کارگاه کل عمل شرکت می‌باشد و یا بخش از اعمال شرکت، و آنچه که بالای او دین است، کارگاه نمی‌باشد؛ زیرا کارگاه طرف مستقل نبوده؛ بلکه کارگاه تنها کار و فعالیت مادی است و چیزی‌که دیگران بالای آن دین دارد و یا او بالای دیگران دین دارد، شرکت است؛ شرکتی‌که کارگاه همۀ کار آن و یا بخش از کارهای آن است و وقتی بیع کارگاه تکمیل شد، آنچه به فروش می‌رسد، ساختمان، لوازم وسائل تولیدی و تمام اشیایی‌که به آن ملحق می‌شود، شامل می‌شود؛ اما حقوقی‌که در ذمۀ شرکت است و حقوقی‌که شرکت بالای دیگران دارد، بر شرکت لازم است که این حقوق را با طرف‌های مرتبط به آن تصفیه کند، قطع نظر از این‌که کارگاه را به فروش برساند؛ لذا شرعاً جائز نیست که کارگاه با دیون و مستحقات آن به فروش برسد؛ چنانچه در نظام سرمایه‌داری این عمل صورت می‌گیرد.

6-     در مورد این سوال شما: «با مؤظفین و قراردادهای شان با شرکت در هنگام بیع چی می‌شود؟» قراردادهای مؤظفین شرعاً با شرکت است؛ زیرا کارگاه طرف تصرف کننده نیست؛ بلکه کارگاه کل عمل شرکت و یا بخش از اعمال شرکت است؛ پس وقتی شرکت کارگاهی را که کارگران و مؤظفین با آن اشتغال دارند، به فروش برساند، کارهای مؤظفین نیز به پایان می‌رسد؛ زیرا محل کار با فروش کارگاه به پایان می‌رسد. در آن وقت برای شرکت ممکن است که این کارگران و مؤظفین را در بخش‌های دیگری از شرکت با ادامۀ عقد قراردادهای گذشته تا ختم قرار داد استخدام کند، و امکان دارد که اجرت را از تمام مدت قرارداد مطابق به نظر اهل خبره پرداخت کند. بناءً تمام این مسئله به طرف‌های قرارداد بستگی و تعلق  دارد. به هر حال، قراردادهای اجاره این مؤظفین و کارمندان تا ختم شرکت باقی می‌ماند؛ چون قراردادهای اجاره در اسلام لازم بوده و واجب است که در میعاد معیین مشخص گردد و با پایان رسیدن این مدت مشخص در صورت عدم تجدید به پایان می‌رسد.

7-     در خصوص سوال شما در مورد شرکت‌های برنامه‌های نرم‌افزاری و کاربردی باید گفت که برنامه‌های نرم‌افزاری و کابردی محصولاتی هستند که فروش منفعت این برنامه‌ها شرعاً جائز بوده، یعنی برای شرکت جائز است که برنامه و یا اپلیکشن و اصل برنامه و اپلیکشن را به شرکت دیگری به فروش برساند؛ به گونه‌ای که معلومات و کدهای مربوطه خود را به آن شرکت بدهد و در این حالت برای شرکت اولی جائز نیست که این برنامه‌ها و یا این برنامۀ کاربردی را در نزد خود محفوظ نگهدارد؛ در حالی‌که این برنامه و اصل آن را به فروش رسانده است؛ یعنی ایده‌ای را این برنامۀ کاربردی بر آن بنایافته و در عقد بیع خود را ملتزم به فروش و عدم استعمال آن نموده است.

امیدوارم که این پاسخ‌ها کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...

اطفال/کودکان افغانستان؛ در میان قتل و گرسنگی دست‌وپا می‌زنند Featured

در 30 نوامبر سال  روان، طی انفجاری در یک مدرسه دینی در شهر ایبک مرکز آستان/ ولایت سمنگان در شمال افغانستان، دست‌کم 17 تن کشته و 26 تن دیگر زخم برداشتند. بیشتر قربانیان این انفجار را کودکان بین سنین 15-9 سال تشکیل می‌دهند. طی پانزده ماه گذشته، مدارس(دینی)  در ولایات/ آستان‌های بلخ_مزارشریف و کندز شاهد حملات زیادی بوده اند. هم‌چنان در ماه سپتامبر سال روان، طی انفجاری که دانش‌آموزان طبقۀ اناث را در یک مرکز آموزشی در کابل هدف قرار داد، حدود 50 تن به شمول دختران و زنان کشته و تعداد زیادی هم مجروح شدند. اطفال/کودکان افغانستان در وضعیتی ناگواری از قحطی و گرسنگی به دلیل بحران‌های شدید اقتصادی ناشی از تحریم‌های اعمال شده توسط قدرت‌های استعمارگر غربی پس از سلطۀ طالبان بر این کشور در ماه اوت/ آگوست گذشته قرار دارند. هم‌کاری‌ها به افغانستانِ وابسته به کمک‌های اقتصادی توسط نهادهای مالی بین‌المللی قطع و به حالت تعلیق درآمده و 10 میلیاد دلار از دارائی‌های این کشور توسط دولت فرومایه آمریکا مسدود گردیده است که چالش‌های فراوان مالی را برای مردم این سرزمین ایجاد کرده است. بر اساس گزارش سازمان حمایت اطفال (Save the Children) حدودی 10 میلیون کودک در افغانستان روزانه در معرض گرسنگی قرار داشته و تقریباً 50 درصد از جمعیت ( 19.7 میلیون کودک و بزرگ‌سال) برای زنده‌ماندن به کمک فوری نیاز دارند. شفاخانه‌ها/ بیمارستان‌ها(ی) دولتی مملو از کودکانی اند که از سوء تغذیه شدید رنج می‌برند.

اطفال و جوانان افغانستان به دلیل ناآرام شدن کشورشان در اثر چندین دهه مداخلات و جنگ‌های استعماری که سرزمین‌شان را در آستانه نابودی و آن‌ها را پیوسته در ترس و وحشت قرار داده، چیزی جز درگیری و ناامنی بلد نیستند. این کودکان یا با قتل‌ و کشتارهای بی‌موردی مواجه می‌شوند که طی آن در راستای فراگیری دین خود جان‌های‌شان را از دست می‌دهند و یا هم با وضعیتی از گرسنگی و شکم‌های خالی مواجه می‌شوند که نمی‌دانند وعده غذایی بعدی شان چه زمانی فراهم خواهد شد. وضعیت )جاری( در افغانستان را می‌توان نمونه‌ای بارزی از پیامدهای وابستگی به اقتصاد قدرت‌های اجنبی عنوان کرد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾

[عنکبوت:41]

ترجمه: مثل کسانی که بجای الله اولیا ( و دوستانی برای خود) برگزیدند، هم‌چون مثل عنکبوت است، که خانه ای (برای خود) برگزیده است، و  بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه‌ی عنکبوت است، اگر می‌دانستند.

هم‌چنان پیروی از مفکورۀ دولت-ملت که منجر به انزوا، ضعف و آسیب‌پذیری گردیده، نشان می‌دهد که این مفکوره از استفادۀ منابع و ثروت سرزمین‌های اسلامی به مسلمانانی که به دلیل عمل‌کردهای خودخواهانه دولت‌های که تنهای بخاطر منافع سیاسی و  اقتصادی خود مرتکب می‌شوند، نیاز مبرم دارند، جلوگیری می‌کند. باتوجه به این، می‌بینیم که قطر بخاطر جام جهانی مسخره بیش از 200 میلیارد دلار هزیننه می‌کند؛ در حالی که اطفال در افغانستان و اقصی نقاط جهان به دلیل گرسنگی جان می‌دهند. انزوای برخواسته از پذیرش مفکورۀ دولت_ملت هم‌چنان زمینه را برای مداخلات قدرت‌های استعماری در سیاست دولت‌ها از طریق  ایجاد فقر و گرسنگی و کاشت تخم ویرانی و بی‌نظمی مساعد می‌سازد. مگر چند سال دیگر پدران و مادران افغانستانی، فلسطینی، یمنی و کشمیری و جاهای دیگر فرزندان خود را که در خشونت‌های بی‌مورد، درگیری‌ها و اشغال سلاخی شده اند، دفن کنند؟ چقدر دیگر باید اجساد فرزندان شان را که در پیش‌روی چشمان شان تلف می‌شوند و یا بنا بر دلایل قابل‌پیش‌گیری می‌میرند، تماشا کنند؟ دین ما برای ما تعلیم داده است که قدرت، پیش‌رفت و امنیت از نتیجه وحدت حاصل می‌شود و چنین وحدتی قطعاً که بدون از بین بردن مرزهای ملی مصنوعی تحمیل شده توسط غرب که سرزمین‌های اسلامی ما را پارچه پارچه کرده و ما را از وحدت‌یافتن در تحت رهبری یک رهبر، یک دولت و یک نظام واقعی اسلامی _ خلافت برمنهج نبوت_ که اسلام را به شکل همه‌جانبه در زمین تطبیق می‌نماید، تحقق نخواهد یافت. این همان دولتی‌ست که تاریکی را از زندگی فرزندان این امت کنار خواهد زد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: 

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾

[نور:55]

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) به کسانی از شما که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند؛ وعده  داده است که قطعاً آنان را در زمین جانشین (و حکم‌ران) خواهد کرد، همان‌گونه که کسانی را که پیش از آن‌ها بودند جانشین (و حکم‌ران) ساخت، و دین شان را که برای آن‌ها پسندیده است برای آن‌ها استوار (و پابرجا) سازد، و یقیناً خوف و ترس‌شان را به آرامش و امنیت مبدل می‌کند، تنها مرا پرستش می‌کنند و چیزی را با من انباز قرار نمی‌دهند، و کسانی که بعد از این کافر شوند، پس آنان از جمله فاسقانند.

داکتر نسرین نواز

رئیس بخش زنان در دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

مترجم: حذیفه مستمر

 

ادامه مطلب...

راه‌اندازی وبسایت پلت‌فارم مطبوعاتی حزب‌التحریر

www.htmedia.info

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر پس از به‌روزرسانی و بازنشر وب‌سایت مطبوعاتی حزب‌التحریر  در یک نمای جدید، از راه‌اندازی مجدد آن خبر می‌دهد.

این پلت‌فارم شامل هرگونه محتوای صوتی و بصری تولید شده توسط حزب‌التحریر در سراسر جهان می‌باشد که به دلیل به‌روز مستمر آن با فایل‌ها/پرونده‌های جداگانه باعث می‌گردد که به یک آرشیو/بایگانی بصری روبه رشد مبدل خواهد شد.

پلت‌فارم مطبوعاتی حزب‌التحریر این محتوای متمایز را در کتگوری‌های آتی پیش‌کش می‌دارد:

  1. بخش امیر حزب‌التحریر

  2. بخش دفتر مطبوعاتی مرکزی

  3. بخش ولایات و مناطق

  4. بخش نداها از بیت‌المقدس

  5. بخش منبر/تربیون امت

  6. بخش کارشناسان/ متخصصین

  7. بخش کنفرانس‌ها و رویدادها

دفتر مطبوعاتی مرکزی این پلت‌فارم را برای کل مسلمانان جهان فراهم می‌کند تا از این طریق تلاش‌هایی را که در سراسر جهان برای اعاده خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت اعمال می‌گردد، دنبال و تعقیب نمایند.

دفتر مطبوعاتی مرکزی هم‌چنان از تمام کارگزاران مخلص رسانه‌ای تقاضا می‌نماید که به پلت‌فارم متذکره توجه‌شان را مبذول بدارند؛ زیرا این پلت‌فارم ویژۀ موضوعات مربوط به احیای دولت خلافت است که لازمۀ ایجاد آگاهی عمومی و فرهنگ خصوصی می‌باشد تا باشد که سهم قابل ملاحظه‌ای در این قضیه حیاتی مربوط به امت را داشته باشند. از الله سبحانه و تعالی مسئلت داریم که ما و شما را از جملۀ کسانی قرار دهد که حفاظت از اسلام را اولویت حیات خویش قرار داده و برای تطبییق آن تلاش همه‌جانبه به خرچ می‌دهند! بی‌گمان او سبحانه و تعالی سمیع، قریب و مجیب (شنوا، نزدیک‌ترین و مستجاب‌الدعاء) است.

انجنیر صلاح‌الدین عضاضه

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب رجاء اشهب

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

صحت این حدیث که ذکر می‌شود چیست؟ «أنا بريء ممن عاش أربعين يوما بين ظهراني الكفار» و حکم شرعی در خصوص آن کسی‌که در سرزمین کفری به هدف کارکردن زنده‌گی می‌کند، چیست؟ زیرا در سرزمین خود معاشی ندارد و کاری نمی‌باشد که کار کند. هم‌چنان حکم شرعی در خصوص کسی‌که به هدف فراگیری درس در سرزمین کفری زنده‌گی می‌کند، چیست؟ الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

این حدیث را ابوداود در سنن خود تخریج نموده و گفته است: حَدَّثَنَا هَنَّادُ بْنُ السَّرِيِّ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ عَنْ جَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ که گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم سریه را به سوی خثعم فرستاد و مردمی از آن‌ها متوسل به سجده شدند؛ پس او به صورت سریع به قتل متوسل شد. گفت؛ این خبر به رسول الله صلی الله علیه و سلم رسید و او ایشان را به نصف دیت دستور داد و فرمودند:

«أَنَا بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ يُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُشْرِكِينَ. قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ؟ قَالَ: لَا تَرَاءَى نَارَاهُمَا»

ترجمه: من از هر مسلمانی‌که در بین مشرکین زنده‌گی می‌کند، بیزار هستم! گفتند چرا یا رسول الله؟ گفت آتش‌شان را نباید دید.

1-     برای این‌که هدف از معنی این حدیث واضح شود، موارد ذیل را ذکر می‌کنیم: در مقدمۀ جزء دوم در شرح ماده 189 چنین آمده است:

«... برای دار الکفر احکامی است که با تمام معنی از احکام دار اسلام تفاوت دارد؛ پس برای دارالکفر احکام خاص است. اگر مسلمانی‌ در دارالکفر زنده‌گی می‌گند و نمی‌تواند شعائر دین خود را در آنجا انجام دهد؛ پس بر او لازم است که به دار الکفر دیگری انتقال کند که بتواند شعائر دینی خود را اظهار کند. دلیل آن این قول الله سبحانه و تعالی است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً﴾ [نساء: 97]

ترجمه: بی‌گمان آن‌هائی‌که به خودشان ستم می‌کردند، فرشتگان جان‌شان را می‌گیرند؛ می‌پرسند شما در چی شرائطی بودید؟ گویند ما در سرزمین به ضعف و ناتوانی کشیده شده بودیم، گویند؛ مگر زمین الله وسیع نبود که در آن هجرت کنید؟ پس جایگاه چنین کسانی دوزخ است و چی بد سرانجامی است.

این در حالی است که دار اسلام وجود نداشته باشد، مثل امروز؛ اما در صورتی‌که دار اسلام وجود داشت، در این صورت احکام هجرت از دار کفر به دار اسلام به گونه ذیل می‌باشد:

1-     کسی‌که قادر به هجرت باشد؛ در حالی‌که دین خود را در آن سرزمین اظهار کرده نمی‌توانست و هم‌چنان احکام مطلوبۀ دین اسلام را نمی‌توانست اقامه کند؛ پس در این صورت هجرت از دار اسلام بر آن فرض است و مسکن گزیدن در دار حرب و دار کفر برایش حرام و بر آن لازم است که به دار اسلام هجرت کند. دلیل آن آیه سابقه است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً﴾ [نساء: 97]

ترجمه: بی‌گمان آن‌هائی‌که به خودشان ستم می‌کردند، فرشتگان جان‌شان را می‌گیرند؛ می‌پرسند شما در چی شرائطی بودید؟ گویند ما در سرزمین به ضعف و ناتوانی کشیده شده بودیم، گویند؛ مگر زمین الله وسیع نبود که در آن هجرت کنید؟ پس جایگاه چنین کسانی دوزخ است و چی بد سرانجامی است.

پس این آیه در اینجا صلاحیت استدلال را دارد. هم‌چنان روایت ترمذی که از طریق جریر روایت کرده به این مفهوم دلالت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أَنَا بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ يُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِ الْمُشْرِكِينَ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَلِمَ؟ قَالَ: لا تَرَايَا نَارَاهُمَ»

ترجمه: من از هر مسلمانی‌که در بین مشرکین زنده‌گی می‌کند، بیزارم؛ گفتند چرا یا رسول الله؟ گفت نباید آتش شان را ببینید.

و در روایت ابوداود آمده است:

«قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لِمَ؟ قَالَ: لا تَرَاءَى نَارَاهُمَا»

ترجمه: و گفتند چرا یا رسول الله؟ گفت نباید آتش‌شان را ببیند.

مانند همین روایت را نسائی روایت کرده است و معنی "لا تراءى ناراهم" اینست که نباید به جای باشد که او آتش ایشان را ببیند و یا آن‌ها آتش آن را ببینند؛ یعنی کنایه از عدم زنده‌گی در دار کفار است...»

2-     کسی‌که قادر به هجرت باشد؛ ولی توان اظهار و قیام دین خود را در سرزمین‌اش داشته باشد؛ در این حالت هجرت برایش مستحب بوده، نه فرض. دلیل آن اینست که رسول الله صلی الله علیه وسلم قبل از فتح مکه رغبت هجرت را در دار کفر دیگر داشت؛ چنانچه آیات صریح در این خصوص آمده است:

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ [بقره: 218]

ترجمه: بی‌گمان کسانی‌که ایمان آوردند و کسانی‌که در راه الله (سبحانه و تعالی) هجرت و جهاد کردند، آنان به رحمت الله امیدوارند و الله آمرزنده‌ای مهربان است.

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمْوَٰلِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلْفَآئِزُونَ﴾ [توبه: 20]

ترجمه: کسانی‌که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه الله با اموال و جان‌های خویش جهاد کردند، نزد الله درجه‌ی بالاتر دارند و آنان همان به مقصد رسیدگانند.

تمام این‌ها در خصوص طلب هجرت صراحت دارد؛ اما این‌که فرض نمی‌باشد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر باقی ماندن مسلمان در مکه در آن وقت تائید به عمل آوردند. روایت شده که "نعیم نحام" وقتی می‌خواست هجرت کند، قوم آن "بنی عدی" در نزدش آمدند و برایش گفتند: در نزد ما بمان و بر دینت باش و ما در برابر کسانی‌که می‌خواهند به تو آزار برسانند از تو حمایت می‌کنیم و از تو طوری دفاع می‌کنیم که تو از ما دفاع می‌کردی و او از یتیم‌ها و بیوه زنان ایشان سرپرستی می‌کرد. بناءً او از هجرت خود را مدتی باز داشت و بعداً هجرت کرد؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم برایش گفت:

«قَوْمُكَ كَانُوا خَيْراً لَكَ مِنْ قَوْمِي لِي، قَوْمِي أَخْرَجُونِي وَأَرَادُوا قَتْلِي، وَقَوْمُكَ حَفِظُوكَ وَمَنَعُوكَ»

ترجمه: قوم تو برایت از قوم من برای من بهتر بود، قوم من مرا اخراج کردند و تصمیم قتل مرا گرفتند؛ اما قوم تو ترا محافظت و مانع آزار رساندن به تو شدند. (این حدیث را ابن حجر در "اصابت" روایت کرده است)

3-     اما کسی‌که به عملی کردن احکام شرعی توانائی نداشته و احکام شرعی را به دلیل ناتوانی ترک کرده، الله سبحانه و تعالی بخشاینده است؛ زیرا او نمی‌خواهد این حالت را، ولی به دلیل ناتوانی از هجرت به سبب مریضی و یا اجبار به اقامت و یا به دلیل ضعف مانند زنان و اطفال و مانند آن نمی‌تواند که هجرت کند؛ دلیل این قول الله سبحانه و تعالی است:

﴿إِلَّا ٱلْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلْوِلْدَٰنِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً﴾ [نساء: 98]

ترجمه: مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که براستی تحت فشار قرار گرفته‌اند (و حقیقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‌ای دارند، و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می‌یابند.

4-     اما کسی‌که می‌تواند که دین خود را در شهر خود اظهار نماید و احکام شرعی مطلوبه را اقامه نماید و در عین حال می‌تواند که دار کفر را به دار اسلام تبدیل کند، در این صورت هجرت از دار کفر به دار اسلام برایش حرام بوده، خواه توانائی خودش باشد و یا با کمک گروه و مسلمانان شهرش و یا به وسیله همکاری مسلمان خارج از شهر و یا به همکاری دولت اسلامی و یا به هر وسیله‌ای مشروع دیگری، به هر صورت بر او لازم است که به خاطر تغییر دادن دار کفر به دار اسلام کار کند و هجرت به این صورت برایش حرام است؛ زیرا عمل کردن به خاطر یک‌جا ساختن شهرش به دار اسلام فرض است؛ پس در حالی‌که او توان تغییر را دارد، کار را برای یک جاسازی شهرش به دار اسلام ترک کرده و هجرت نموده پس او مانند ترک هر فرض دیگری گنهکار شده. بناءً اگر دار اسلام موجود باشد، اسکان در دار کفر برای کسی‌که هجرت بر آن لازم است حرام است...»

خلاصه این‌که حدیث ذکر شده در حالتی است که دار اسلام وجود داشته باشد؛ پس در آن صورت هجرت از دار کفر به سوی دار اسلام مطابق به شروط ذکر شده واجب بوده؛ اما وقتی دار اسلام (خلافت) وجود نداشت، مثل امروز، اگر برای شخص ممکن بود که شعائر دین خود را اقامه کند، مانند نماز، روزه... در این صورت انتقال آن از دار کفر بالایش واجب نبوده؛ اما در صورتی‌که شعائر دین خود را نمی‌توانست اقامه کند، در این صورت بر او واجب است که به دار کفر دیگری برود که بتواند شعائر دین خود را اقامه کند.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

پنجمین نشست بین‌المللی زنان و عدالت در خدمت CEDAW قرار دارد

به تاریخ 5-4 نوامبر 2022، "پنجمین نشست بین‌المللی زنان و عدالت" با سخن‌رانی افتتاحیه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در استانبول برگزار گردید. این نشست توسط گروه حمایت از زنان، انجمن زنان و دیموکراسی (KADEM) و با هم‌کاری وزارت خانواده و خدمات اجتماعی سازمان‌دهی گردید. در پایان این نشست روی اهمیت این‌که یک جامعه مستحکم مستلزم خانواده مستحکم می‌باشد تأکید گردید. نشست امسال که عنوان اصلی آن "قوانین فرهنگی و زنان" می‌باشد حاوی فریب‌های بود که از آغاز الی ختم بیانیه در هر جملۀ آن دروغ نهفته بود. این عنوان در واقع در محدوده یکی از ماده‌های اصلی CEDAW (کنوانسیون محو هر گونه تبعیض علیه زنان) ، "حذف تعصب و سنت‌ها" بوده و بدیهی است که در خدمت فرهنگ جهانی استعماری می‌باشد.

در این بیانیه آمده است که در کنار مدرن سازی، «اجرای قوانین فرهنگی  واحد بالای تمام زنان جهان یک امر تحمیلی بوده که باید به چالش کشیده شود» و توضیح داد که «مخالفت با این امر تحمیلی نه تنها به معنی بی توجهی به جنبه وحدت بخش و فراگیری فرهنگ نیست بلکه زیر سوال بردن قواعد و ضوابطی که باعث بی عدالتی، نا برابری و تبعیض می‌گردد می‌باشد».

بررسی چند نکتۀ که در جریان این نشست بیان شده است ضروری می‌باشد:

1 – "زنان، به ویژه آن‌هایی که در کشورهای با گذشتۀ استعماری بوده و با یک فرهنگ تحمیلی و غالب بر جامعۀ آن‌ها زندگی می‌کنند، با فشار قوانین فرهنگی مواجه هستند."

قبل از ورود استعمارگران به سرزمین‌های ما، فرهنگ اسلامی طعم آزادی را بر زنان مسلمان و غیر مسلمان چشانده است که حتی امروز زنان در غرب از آن برخوردار نیستند. تعداد دست‌آوردهای زنان در بخش های علوم، علوم ساینس و سیاست به حدی است که حتی در دایرة‌المعارف‌ها نمی‌گنجد. به علاوه ما نمی‌توانیم از "گذشته استعماری" صحبت نماییم، چون استعمار هنوز در سرزمین‌های اسلامی به پایان نرسیده بلکه تنها شکل آن تغییر نموده است. اکنون زنان مسلمان تحت ستم "اشغال فرهنگی" که موذی‌تر و خطرناک‌تر از اشغال نظامی بوده و زیر فشار اذهان تحمیلی آلوده با این اشغال "فرهنگی" قرار گرفته‌اند!

2 – "در بسیاری از کشورها زنان به دلیل اعتقادات شان با تبعیض مواجه هستند."

این جمله به این معنی که اذهان مسموم با اشغال فرهنگی چگونه با خواهران مذهبی خود شان تبعیض قایل می‌شوند. زیرا زنان مسلمان تحت حاکمیت اسلام این تبعیض را تجربه نمی‌کنند، اما تحت ستم‌های مذهبی و فرهنگی غرب و رژیم‌های دست نشانده غرب چرا؟! آن‌ها هستند که سرزمین، خانه، مال، جان و ارزش‌های فرهنگی و اعتقادات زنان مسلمان را به غارت می‌برند!

3 – "زنان نباید از گرفتن وظایفی که عمدتاً وظایف مردان می‌باشد خودداری نمایند."

 با وجودی‌که مردان نیز در استثمار با اشتغال مواجه هستند، دیگر چه چیز می‌توانید پیشکش نمایید جز این‌که زنان را در چرخ‌های کارگری جهان سرمایه داری استثمارگر به قیمت محروم نمودن آن‌ها از مادری و فرزندان آن‌ها از مادران شان، آن‌ها را استهلاک سازید؟ در حالی‌که تحت حاکمیت فرهنگ اسلام و نظام اقتصادی اسلام یک زن می‌توانست هر وظیفه و هر مسلکی مجاز با شریعت را که خواسته باشد انتخاب نماید و انجام دهد.

4 – همچنان شما گفتید:  "تشکیلات حقوقی بدون توجه به حاکمیت قدرت از زنان حمایت می‌کند، پس قانون اساسی که از محور عدالت عدول نکند ضامن حقوق زنان است."

ای KADEM و انجمن‌های همفکر آن ! شکی نیست که طوری‌که از نام شما پیدا است شما دنبال راه حل در دیموکراسی و فرهنگ غربی هستید. پس شما فقط برای منافع نظام حاکم کار می‌کنید. شما آشکارا بیان داشتید که " اسلام برای مشکلات دنیای مدرن راه حلی ندارد" و اعلام داشتید که کنوانسیون استعمارگر و ساخته دست بشر استانبول، CEDAW، اعلامیه پکن و قوانین مبنی بر این‌ها را ترجیح می‌دهید. زمانی‌که ترکیه در سال 2021 تصمیم گرفت که به تعهد به "کنوانسیون انقره بدیل" بازگردد شما مقاومت کردید. شما از قانون 6284 که خانواده‌ها را از بین برده، قانون مدنی که زمینه را برای خشونت خانوادگی مهیا کرده و عمل زشت زنا را جرم زدایی می‌کند دفاع می‌کنید. شما علیه مسلمانانی که برخلاف عقاید باطل شما سخن می‌زنند اقدام کردید. پس شما چگونه در باره عدالت صحبت می‌نمایید؟

دیدگاه‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی زنان مسلمان که خواستار زندگی اسلامی هستند با درک شما از توان‌مند سازی در تضاد است، از همین‌رو در برابر آزار و اذیتی که آن‌ها با آن مواجه هستند سکوت می‌نمایید. شما بارها و بارها ثابت کرده‌اید که قوانین دیموکراسی و فیمنیزم را ترجیح می‌دهید. چرا شما از حقوق زنان در ترکیه دفاع نمی‌کنید زمانی‌که آن‌ها مانند سایر زنان جهان بخاطر دعوت به این‌که "ای مسلمانان خلافت را برپا کنید" دست‌گیر می‌گردند. یا زنانی‌که به دلیل تدریس همراه‌ با حجاب تحت پی‌گرد قانونی قرار می‌گیرند و یا هم تحت بررسی‌های خودسرانه به شکل برهنه در زندان‌ها قرار می‌گیرند، یا زنانی‌که شوهران شان به دلیل ازدواج زود هنگام الی 8 سال زندانی گردیده اند؟

ما زنان مسلمان به شما و سازمان‌ها و نشست‌های شما نیازی نداریم، فقط از جلو راه ما دور شوید. هنگامی‌که خلافت راشده ثانی به منهج نبوت طوری‌که الله سبحانه و تعالی وعده داده است تأسیس گردد، آن‌گاه زنان مسلمان و غیر مسلمان از حقوق کامل خویش برخوردار خواهند گردید، آن‌ها در خانواده و جامعه در آرامش کامل زندگی خواهند کرد. و آن‌ها تأثیر واقعی در سیاست خواهند داشت، برخلاف برخی کسانی‌که فقط خاک زیرپای دیگران هستند. آن‌گاه ما زنان مسلمان، جهان را با قدرت و عزت فرهنگ والای اسلام دوباره شکل خواهیم داد.

دفتر مرکزی مطبوعاتی حزب‌التحریر

بخش بانوان

مترجم عبدالرحمن قاطع

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه